جمع بندی ذوالقرنین و امام زمان (عج)

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ذوالقرنین و امام زمان (عج)

به نام خدا ، با عرض سلام و خسته نباشید، سوال : آیا درست است که بگوییم ذوالقرنین اشاره به امام زمان دارد ؟اگر آری ، به چه دلیل؟ و اگر جواب منفی است به چه دلیل؟:-/

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

leilamonemi;898661 نوشت:
به نام خدا ، با عرض سلام و خسته نباشید، سوال : آیا درست است که بگوییم ذوالقرنین اشاره به امام زمان دارد ؟اگر آری ، به چه دلیل؟ و اگر جواب منفی است به چه دلیل؟

این که ذوالقرنین چه کسی بوده اختلاف فراوان است و مصادق آن قطعی نیست. اما از آیات قرآنی و برخی از روایات چنین به دست می آید که قبل از اسلام می زیسته است.
در آیات سوره کهف از ذوالقرنین با فعل ماضی یاده شده است
روایات زیادی نیز داریم که نشان گر وجود ذوالقرنین پیش از اسلام است
در کتاب «الخصال» شیخ صدوق از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «خداى تعالی پیغمبرى نفرستاده كه پادشاهی كند مگر چهار نفر كه همه پس از نوح مبعوث شده اند؛ ذوالقرنین كه نامش عیاش بود و داوود و سلیمان و یوسف؛ اما عیاش كه پادشاه میان مشرق تا مغرب بود و اما داوود پادشاه میان شامات تا شهرهاى اصطخر فارس گردید و كشور سلیمان نیز همین اندازه بود. اما یوسف پادشاه مصر و صحراهاى مصر گردید و از آن حدود تجاوز نكرد.»[1]
امام علی علیه السلام فرماید: پس از توصیف ملک سلیمان، داوود و یوسف، به ذوالقرنین اشاره کرده و می فرماید: «سپس ذوالقرنین، بنده اى كه خدا دوست بود و خدا هم او را دوست می داشت، اسباب مكنت را برایش آماده كرد و خاور و باختر زمین را به تملّك او درآورد، او نیز به حق می گفت و كار به حق می كرد.»[2]
تعداد دیگری از روایات مشابه وجود دارد که همگی گویای زندگی ذوالقرنین پیش از اسلام هستند.

اما شباهت هایی بین ذی القرنین و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف وجود دارد.

1. الخصال، ج 1، ص: 248
2. لكافی، ج 5، ص: 70،

اگر درست خاطرم باشد امام علی گفته اند مثل ذوالقرنین در بین آدمهاست. توی اساطیر مصری در اهرام فردی هست با نام ازیریس که یک کلاه با دو پر روی سرش است و صورت سبز رنگ دارد (ظاهرا یک جورهایی با خضر مرتبط است). ازیریس یک شخصیت عالم پس از مرگ است. این شخصیت می تواند همان ذوالقرنین باشد. البته اگر ذوالقرنین در گذشته بوده باشد باید الان سدی داشته باشیم که یاجوج و ماجوج پشت آن باشند. بنابراین صحبتهای قرآن و احادیث درباره او رمزی است.

aminj;901553 نوشت:
اگر ذوالقرنین در گذشته بوده باشد باید الان سدی داشته باشیم که یاجوج و ماجوج پشت آن باشند. بنابراین صحبتهای قرآن و احادیث درباره او رمزی است.

نبود نشانه از سد ذوالقرنین نمی تواند دلیل محکمی بر عدم وجود ذوالقرنین باشد زیرا ممکن است سد وجود داشته از در طول زمان از بین رفته باشد.

عماد;902429 نوشت:
نبود نشانه از سد ذوالقرنین نمی تواند دلیل محکمی بر عدم وجود ذوالقرنین باشد زیرا ممکن است سد وجود داشته از در طول زمان از بین رفته باشد

پس الان باید یاجوج و ماجوج ول باشند. چون با خرابی این سد یاجوج و ماجوج آزاد می شوند. من نمی گویم ذوالقرنین نیست. اما ممکن است مربوط به آینده (نسبت به زمان نزول آیات) بوده باشد یا اینکه صحبتها رمزی است یا هر دو.

طبق وعده الهی این سد باید پابرجا باشد تا زمانی که وعد فرا رسد و بعد "وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فی‏ بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ" این اتفاق می افتد.

"فَمَا اسْطاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (۹۷)قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا (۹۸)وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فی‏ بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً "

بر اساس تفسیر نمونه ی ایت الله مکارم شیرازی ذوالقرنین یکی از پادشاهان نیک نام گذشته بوده و سال ها بر زمین به عدل و داد حکومت می کرده.
حدود حکومت او به طور دقیق مشخص نیست ولی با توجه به ایات و روایات 3لشکر کشی داشته 2تا به غرب و یکی به شرق.
بر این اساس از کاندیداهای ذوالقرنین به ترتیب احتمال : کورش کبیر هخامنشی 2- داریوش هخامنشی 3- اسکندر مقدونی هستند.
کاندیداهای دیگری هم هستند که احتمال ذوالقرنین بودنشان ضعیف است. برای اطلاعات بیشتر میتوانید به کتاب کورش و ذوالقرنین مراجعه کنید.(در این کتاب به طور کامل درباره ذوالقرنین با دلایل و ایات قرآنی توضیح داده شده)

aminj;902995 نوشت:
پس الان باید یاجوج و ماجوج ول باشند. چون با خرابی این سد یاجوج و ماجوج آزاد می شوند. من نمی گویم ذوالقرنین نیست. اما ممکن است مربوط به آینده (نسبت به زمان نزول آیات) بوده باشد یا اینکه صحبتها رمزی است یا هر دو.

می توان گفت یاجوج و ماجوج نیز از بین رفته اند. آلان کاخ کسری تخریب شده ساسانیان ول شده اند. اگر ذوالقرنین مربوط به آینده هم باشد این استدالال شما کافی نیست.

عماد;901164 نوشت:
اما شباهت هایی بین ذی القرنین و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف وجود دارد.

چه شباهت هایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

aminj;902996 نوشت:
طبق وعده الهی این سد باید پابرجا باشد تا زمانی که وعد فرا رسد و بعد "وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فی‏ بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ" این اتفاق می افتد.

aminj;902997 نوشت:
"فَمَا اسْطاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً (۹۷)قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّی فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّی جَعَلَهُ دَکَّاءَ وَ کانَ وَعْدُ رَبِّی حَقًّا (۹۸)وَ تَرَکْنا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فی‏ بَعْضٍ وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً "

لطلفا این موارد از تفسیر المیزان را ملاحظه بفرمائید:
« مفسرين و مورخين در بحث پيرامون اين داستان دقت و كنكاش زيادى كرده و سخن در اطراف آن به تمام گفته‏اند، و بيشترشان بر آنند كه ياجوج و ماجوج امتى بسيار بزرگ بوده‏اند كه در شمال آسيا زندگى مى‏كرده‏اند، و جمعى از ايشان اخبار وارد در قرآن كريم را كه در آخر الزمان خروج مى‏ كنند و در زمين افساد مى ‏كنند، بر هجوم تاتار در نصف اول از قرن هفتم هجرى بر مغرب آسيا تطبيق كرده‏اند، زيرا همين امت در آن زمان خروج نموده در خون‏ريزى و ويرانگرى زرع و نسل و شهرها و نابود كردن نفوس و غارت اموال و فجايع افراطى نمودند كه تاريخ بشريت نظير آن را سراغ ندارد.

مغولها اول سرزمين چين را در نور ديده آن گاه به تركستان و ايران و عراق و شام و قفقاز تا آسياى صغير روى آورده آنچه آثار تمدن سر راه خود ديدند ويران كردند و آنچه شهر و قلعه در مقابلشان قرار مى‏گرفت نابود مى‏ساختند، از آن جمله سمرقند و بخارا و خوارزم و مرو و نيشابور و رى و غيره بود، در شهرهايى كه صدها هزار نفوس داشت در عرض يك روز يك نفر نفس‏كش را باقى نگذاشتند و از ساختمانهايش اثرى نماند حتى سنگى روى سنگ باقى نماند.
بعد از ويرانگرى اين شهرها به بلاد خود برگشتند، و پس از چندى دوباره به راه افتاده اهل" بولونيا" و بلاد" مجر" را نابود كردند و به روم حمله‏ور شده و آنها را ناگزير به دادن جزيه كردند فجايعى كه اين قوم مرتكب شدند از حوصله شرح و تفصيل بيرون است.

مفسرين و مورخين كه گفتيم اين حوادث را تحرير نموده‏اند از قضيه سد به كلى سكوت كرده ‏اند. در حقيقت به خاطر اينكه مساله سد يك مساله پيچيده‏اى بوده لذا از زير بار تحقيق آن شانه خالى كرده‏اند، زيرا ظاهر آيه" فَمَا اسْطاعُوا أَنْ يَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطاعُوا لَهُ نَقْباً قالَ هذا رَحْمَةٌ مِنْ رَبِّي فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا وَ تَرَكْنا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ ..." به طورى كه خود ايشان تفسير كرده‏اند اين است كه اين امت مفسد و خونخوار پس از بناى سد در پشت آن محبوس شده‏اند و ديگر نمى‏توانند تا اين سد پاى بر جاست از سرزمين خود بيرون شوند تا وعده خداى سبحان بيايد كه وقتى آمد آن را منهدم و متلاشى مى‏كند و باز اقوام نامبرده خونريزيهاى خود را از سر مى‏گيرند، و مردم آسيا را هلاك و اين قسمت از آبادى را زير و رو مى‏كنند، و اين تفسير با ظهور مغول در قرن هفتم درست در نمى‏ آيد.
لذا ناگزير بايد اوصاف سد مزبور را بر طبق آنچه قرآن فرموده حفظ كنند و در باره آن اقوام بحث كنند كه چه قومى بوده‏اند، اگر همان تاتار و مغول بوده باشند كه از شمال چين به طرف ايران و عراق و شام و قفقاز گرفته تا آسياى صغير را لگدمال كرده باشند، پس اين سد كجا بوده و چگونه توانسته‏اند از آن عبور نموده و به ساير بلاد بريزند و آنها را زير و رو كنند؟.
و اين قوم مزبور اگر تاتار و يا غير آن از امت‏هاى مهاجم در طول تاريخ بشريت نبوده‏اند پس اين سد در كجا بوده، و سدى آهنى و چنان محكم كه از خواصش اين بوده كه امتى بزرگ را هزاران سال از هجوم به اقطار زمين حبس كرده باشد به طورى كه نتوانند از آن عبور كنند كجا است؟ و چرا در اين عصر كه تمامى دنيا به وسيله خطوط هوايى و دريايى و زمينى به هم مربوط شده، و به هيچ مانعى چه طبيعى از قبيل كوه و دريا، و يا مصنوعى مانند سد و يا ديوار و يا خندق برنمى‏خوريم كه از ربط امتى با امت ديگر جلوگيرى كند؟ و با اين حال چه معنا دارد كه با كشيدن سدى داراى اين صفات و يا هر صفتى كه فرض شود رابطه‏اش با امت‏هاى ديگر قطع شود؟
ليكن در دفع اين اشكال آنچه به نظر من مى‏رسد اين است كه كلمه" دكاء" از" دك" به معناى ذلت باشد، هم چنان كه در لسان العرب گفته:" جبل دك" يعنى كوهى كه ذليل شود «1». و آن وقت مراد از" دك كردن سد" اين باشد كه آن را از اهميت و از خاصيت بيندازد به خاطر اتساع طرق ارتباطى و تنوع وسائل حركت و انتقال زمينى و دريايى و هوايى ديگر اعتنايى به شان آن نشود.
پس در حقيقت معناى اين وعده الهى وعده به ترقى مجتمع بشرى در تمدن و نزديك شدن امتهاى مختلف است به يكديگر، به طورى كه ديگر هيچ سدى و مانعى و ديوارى جلو انتقال آنان را از هر طرف دنيا به هر طرف ديگر نگيرد، و به هر قومى بخواهند بتوانند هجوم آورند.
مؤيد اين معنا سياق آيه:" حَتَّى إِذا فُتِحَتْ يَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ يَنْسِلُونَ" است كه خبر از هجوم ياجوج و ماجوج مى‏دهد و اسمى از سد نمى‏برد.
البته كلمه" دك" يك معناى ديگر نيز دارد، و آن عبارت از دفن است كه در صحاح گفته:" دككت الركى" اين است كه من چاه را با خاك دفن كردم «1». و باز معناى ديگرى دارد، و آن اين است كه كوه به صورت تلهاى خاك در آيد، كه باز در صحاح گفته:
" تدكدكت الجبال" يعنى كوه‏ها تلهايى از خاك شدند، و مفرد آن" دكاء" مى آيد. بنا بر اين ممكن است احتمال دهيم كه سد ذو القرنين كه از بناهاى عهد قديم است به وسيله بادهاى شديد در زمين دفن شده باشد، و يا سيلهاى مهيب آب‏رفتهايى جديد پديد آورده و باعث وسعت درياها شده در نتيجه سد مزبور غرق شده باشد كه براى بدست آوردن اينگونه حوادث جوى بايد به علم ژئولوژى مراجعه كرد. پس ديگر جاى اشكالى باقى نمى‏ماند، و ليكن با همه اين احوال وجه قبلى موجه‏تر است- و خدا بهتر مى‏ داند.»

1. ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 542-543

عماد;903020 نوشت:
می توان گفت یاجوج و ماجوج نیز از بین رفته اند

"بر شهری که آن را هلاک کرده‌ایم بازگشتشان حرام است تا وقتی که یاجوج و ماجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشته‌ای بتازند و وعده حق نزدیک گردد ناگهان دیدگان کسانی که کفر ورزیده‌اند خیره می‌شود [و می‌گویند] ای وای بر ما که از این [روز] در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم. -سوره انبیاء، آیه ۹۶"

وقتی یاجوج و ماجوج بیایند وعده حق نزدیک شده که نزدیک زمان قیام ساعت است.

یاجوج و ماجوج موجوداتی آخرالزمانی هستند که خصوصیاتی از آنها در حدیثی از امام علی (ع) آمده (گوشهایی دراز دارند و ...). توانایی دارند به اندازه کوه بپرند و ... . اقوام عادی نیستند.

در http://www.askdin.com/showthread.php?t=19417 داریم:

[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]صدوق رحمة الله علیه در کتاب «خصال» روایت کرده است که او گفت: ما جماعتی بودیم که از شرائط و علامات قیام قیامت بحث و مذاکره میکردیم.
رسول خدا صلی اله علیه و آله و سلم که در غرفه ای نزدیک به ما بود، بر ما اشراف نموده و از بحث ما مطلع شد و سپس فرمود: «لاَ تَقُومُ الساعَةُ حَتی تَکُونَ عَشْرُ ءَایَاتٍ: الدجالُ، وَ الدخَانُ، وَ طُلُوعُ الشمْسِ مِنْ مَغْرِبِهَا، وَ دَآبةُ الاْ رْضِ، وَ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ ثَلاَ ثُ خُسُوفٍ: خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِجَزِیرَةِ الْعَرَبِ، وَ نَارٌ تَخْرُجُ مِنْ قَعْرِ عَدَنٍ تَسُوقُ الناسَ إلَی الْمَحْشَرِ، تَنْزِلُ مَعَهُمْ إذَا نَزَلُوا وَ تَقِیلُ مَعَهُمْ إذَا قَالُوا» («خصال» طبع حیدری ص 36 تا 42).

[=Century Gothic]ساعت قیامت فرا نمیرسد مگر آنکه ده آیه از آیات الهیه به ظهور می پیوندد: دجال، و پیدایش دودی در آسمان، و طلوع خورشید از مغرب، و پیدا شدن دابة الارض، و خروج یأجوج و مأجوج، و سه شکاف و فرو رفتگی در زمین:
یک فرو رفتگی در ناحیه مشرق و یک فرو رفتگی در ناحیه مغرب و یک فرو رفتگی در جزیرة العرب، و آتشی از آخر و نهایت عدن پیدا میشود که مردم را بسوی محشر سوق میدهد؛ هر جا که مردم پائین آیند آن هم با مردم پائین می آید، و هر جا که مردم قیلوله کنند (یعنی برای استراحت قبل از ظهر بیارمند) آن هم با آنان قیلوله می نماید و دهمی آن نزول حضرت عیسی علیه السلام است.

و شاهد دیگر آنکه در «خصال» صدوق با سند متصل خود روایت میکند از حذیفه میگوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود:
ده آیه قبل از قیامت به وقوع خواهد پیوست:

پنج آیه در جانب مشرق، و پنج آیه در جانب مغرب و سپس رسول خدا قضیه دابه، و قضیة دجال، و طلوع خورشید از سمت مغرب و قضیه عیسی بن مریم علیه السلام و یأجوج و مأجوج را و اینکه بر ایشان غلبه پیدا میکند و آنها را در دریا غرق میسازد را ذکر فرمود؛ و بقیه آیات را ذکر نفرمود.

این روایتی را که با این إسناد ذکر کردیم، راجع به فقرات مختلفه آن درباره دجال و نزول عیسی بن مریم و آمدن یأجوج و مأجوج و انحلال زمین و غیرها، روایات بسیاری وارد شده است، با سندهای مختلف و مضامین متفاوت، و می توان اجمالاً آنها را از آیات قرآن کریم نیز استنتاج کرد:
[=Century Gothic]«هَلْ یَنظُرُونَ إِلا أَن تَأْتِیَهُمُ الْمَلَائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ ءَایَـ'تِ رَبکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ ءَایَـ'تِ رَبکَ لاَ یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَـ'نُهَا لَمْ تَکُنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی ´ إِیمَـ'نِهَا خَیْرًا قُلِ انتَظِرُوا إِنا مُنتَظِرُونَ؛ چرا این مردم ایمان نمی آورند و منتظرند که فرشتگان آسمانی بسوی آنان فرود آید، و یا آنکه پروردگار تو بسوی آنان بیاید، و یا پاره ای از آیات پروردگار تو بسوی آنها بیاید و مشاهده این غرائب را بنمایند. در روزی که برخی از آیات پروردگار تو بیاید و بر مردم ظهور کند، در آن وقت که به علت مشاهده آن آیات خود را مضطر و مجبور به ایمان و اذعان و اعتراف مینگرند؛ در آن روز، برای نفوسی که سابقاً ایمان نیاورده اند و یا ایمان آورده ولی با ایمان خود کسب فضیلت ننموده و کار خیری نکرده اند، ایمان هیچ فائده و اثری ندارد؛ ایمان اضطراری مثمر ثمر و مفید فائده نخواهد بود.
ای پیامبر! به این دسته از مردم بگو: شما به انتظار آمدن چنین روزی باشید؛ ما هم در انتظار مواعید پروردگار و مشاهده آمدن چنین روزی که ایمان برای شما دردی را دوا نمی کند هستیم» (آیه 158 از سوره انعام).

در این آیه شریفه پیداشدن آیات پروردگار منحصر در این آیات ظاهریه که فعلاً پیدا شده است از زمین و آسمان و باد و ابر و نزول باران و امثالها نیست؛ زیرا که اینها و مشابه اینها را مردم دیده و می بینند و ایمان نمی آورند، بلکه دنبال مشاهده یک نوع آیات خاصه خارق عادت میروند، و در جستجوی یک نوع عجائب و غرائبی هستند که آنها و امثال آنها را به چشم ندیده اند.
بنابراین، آن آیات یک نوع آیات استثنائی است که قدرت حضرت پروردگار را در زاویه های خرق عادات و امور غیر متعارف و نامأنوس نشان میدهد، و دیگر در برابر ظهور چنین آیاتی، منکران و کافران و مشرکان و معاندان نمی توانند سرپیچی کنند. میتوان این آیه شریفه را بر نزول حضرت عیسی علی نبینا و آله و علیه السلام و طلوع شمس از ناحیة مغرب و یا بعضی از نشانه ها و علائم خارق العاده تطبیق کرد.

aminj;903262 نوشت:
"بر شهری که آن را هلاک کرده‌ایم بازگشتشان حرام است تا وقتی که یاجوج و ماجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشته‌ای بتازند و وعده حق نزدیک گردد ناگهان دیدگان کسانی که کفر ورزیده‌اند خیره می‌شود [و می‌گویند] ای وای بر ما که از این [روز] در غفلت بودیم بلکه ما ستمگر بودیم. -سوره انبیاء، آیه ۹۶"

وقتی یاجوج و ماجوج بیایند وعده حق نزدیک شده که نزدیک زمان قیام ساعت است.

فرمایش علامه در پست 12 پاسخ به این مطلب را نیز در بر دارد

داخل همین انجمن خوانده ام که وقتی امام علی می خواسته یاجوج و ماجوج را نشان دهد اصحابش را به عالمی دیگر برده (یک ربطهایی به کوه قاف داشت).

http://www.askdin.com/thread11700.html

در آنجا آمده:
[=Verdana]سپس ما را سير داد تا به سد ياجوج و ماجوج رسيديم ، پس به باد فرمود: به زير اين كوه فرود آى ، و با دست خود به كوه بلندى كه نزديك سد بود و تا چشم كار مى كرد بلندى داشت اشاره نمود، ناگاه سياهى اى در آن ديديم كه گويا پاره اى از شب است و دود از آن برمى خاست ، حضرت فرمود: من صاحب اين سدم كه به روى اين بندگان كشيده شده است .
سلمان گفت : من آن ها را سه دسته ديدم : دسته اى بلند قد، كه طول هر كدام (صد و) بيست ذرع در (صد و) ده ذرع بود.

[=verdana]دسته دوم طول هر كدام صد ذرع در هفتاد ذرع بود. و دسته سوم طورى بودند كه يك گوش خود را زير خود پهن مى كردند و ديگرى را بسان لحاف روى خود كشيده و به دور خود مى پيچيدند.

حدیث غمامه در http://www.askdin.com/thread11700.html خیلی چیزها را معلوم می کند.

عماد;901164 نوشت:
این که ذوالقرنین چه کسی بوده اختلاف فراوان است و مصادق آن قطعی نیست. اما از آیات قرآنی و برخی از روایات چنین به دست می آید که قبل از اسلام می زیسته است.
در آیات سوره کهف از ذوالقرنین با فعل ماضی یاده شده است
روایات زیادی نیز داریم که نشان گر وجود ذوالقرنین پیش از اسلام است
در کتاب «الخصال» شیخ صدوق از امام باقر علیه السلام نقل شده که فرمودند: «خداى تعالی پیغمبرى نفرستاده كه پادشاهی كند مگر چهار نفر كه همه پس از نوح مبعوث شده اند؛ ذوالقرنین كه نامش عیاش بود و داوود و سلیمان و یوسف؛ اما عیاش كه پادشاه میان مشرق تا مغرب بود و اما داوود پادشاه میان شامات تا شهرهاى اصطخر فارس گردید و كشور سلیمان نیز همین اندازه بود. اما یوسف پادشاه مصر و صحراهاى مصر گردید و از آن حدود تجاوز نكرد.»[1]
امام علی علیه السلام فرماید: پس از توصیف ملک سلیمان، داوود و یوسف، به ذوالقرنین اشاره کرده و می فرماید: «سپس ذوالقرنین، بنده اى كه خدا دوست بود و خدا هم او را دوست می داشت، اسباب مكنت را برایش آماده كرد و خاور و باختر زمین را به تملّك او درآورد، او نیز به حق می گفت و كار به حق می كرد.»[2]
تعداد دیگری از روایات مشابه وجود دارد که همگی گویای زندگی ذوالقرنین پیش از اسلام هستند.

اما شباهت هایی بین ذی القرنین و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف وجود دارد.

1. الخصال، ج 1، ص: 248
2. لكافی، ج 5، ص: 70،

با سلام
استاد عماد گرامی بنظر بنده تابحال به اندازه کافی در مورد ذوالقرنین در قرآن پژوهش صورت نگرفته و همگان بر این بوده اند که خارج از قرآن بدنبال ذوالقرنین باشند اما اخیر کتابی خواندم که بسیار بنده را دگرگون کرد ! پژوهشی بود در قرآن و واژه های قرانی در مورد ذوالقرنین که بسیار علمی مطالب را دنبال کرده بود و واژهای قرانی تخصصی معنی شد بود !دوستان میتوانند این کتاب را مطالعه کنند بسیار جالب است
ذوالقرنین" نوشته آقای عبدالله مستحسن
http://www.booroog01.com/2829/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B0%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D9%86%DB%8C%D9%86-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%AD%D8%B3%D9%86

http://www.anti666.ir/forum/thread-37425.html

.

چرا؟ 3992;903255 نوشت:
چه شباهت هایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با توجه به آیات قرآنی و روایات شباهت های زیر بین امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف و ذوالقرنین وجود دارد
الف: حکومت گسترده بر تمام جهان در مورد ذوالقرنین داریم« إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآَتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا» کهف آیه84 طبق روایتی حکومت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف نیز جهانی است.(1)
ب: طبق روایتی هر جا ذوالقرنین رفته امام زمان علیه السلام نیز خواهد رفت و آن را اصلاح خواهد کرد(2)
ج: غیبت ذوالقرنین در روایات گذارش شده است(3)
د: عمر طولانی: بنا بر روایتی عمر ذوالقرنین نیز طولانی بوده است(4)


  1. تفسير قرطبي ج 11 ص 47
  2. الزام الناصب ج 2 ص 261 .
  3. معجم احاديث الامام المهدي ج 4 ص 267
  4. .تاريخ مدينة دمشق ج 17 ص 361؛ تذكرة الخواص سبط ابن الجوزي ص 364 به نقل از آداب عصر الغيبة شيخ حسين کوراني ص 25

جمع بندی

پرسش:
آیا امام زمان (عجل الله فرجه) همان ذوالقرنین است؟
پاسخ:
در مصادیق ذوالقرنین اختلاف فراوان است و هیچکدام از مصادیق آن قطعی نیست. اما از آیات قرآنی و برخی از روایات چنین به دست می آید که ذوالقرنین نمی تواند امام زمان(عجل الله فرجه) باشد زیرا
یک: ذوالقرنین قبل از اسلام می زیسته است زیرا در آیات سوره کهف از ذوالقرنین با فعل ماضی یاد شده است
روایات زیادی نیز داریم که نشانگر وجود ذوالقرنین پیش از اسلام است

در کتاب «الخصال» شیخ صدوق از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «خداى تعالی پیغمبرى نفرستاده كه پادشاهی كند مگر چهار نفر كه همه پس از نوح مبعوث شده اند؛ "ذوالقرنین" كه نامش "عیاش" بود و داوود و سلیمان و یوسف؛ اما عیاش كه پادشاه میان مشرق تا مغرب بود و اما داوود پادشاه میان شامات تا شهرهاى اصطخر فارس گردید و كشور سلیمان نیز همین اندازه بود. اما یوسف پادشاه مصر و صحراهاى مصر گردید و از آن حدود تجاوز نكرد.»(1)

امام علی (علیه السلام) فرماید: پس از توصیف ملک سلیمان، داوود و یوسف، به ذوالقرنین اشاره کرده و می فرماید: «سپس ذوالقرنین، بنده اى كه خدا دوست بود و خدا هم او را دوست می داشت، اسباب مكنت را برایش آماده كرد و خاور و باختر زمین را به تملّك او درآورد، او نیز به حق می گفت و كار به حق می كرد.»(2)

تعداد دیگری از روایات مشابه وجود دارد که همگی گویای زندگی ذوالقرنین پیش از اسلام هستند
دو: شأن نزول آیات دلالت می کند بر اینکه مشرکین و یهود سؤال کننده از پیامبر(صلی الله علیه وآله)؛ شخص ذوالقرنین را می شناختند و سرگذشت او را شنیده بودند.
سه: برخی از به وضوح بر عدم تطبیق ذوالقرنین بر امام زمان (عجل الله فرجه) دلالت دارند از جمله
الف: روایاتی که می گوید: او بر هر هرشهری وارد شده ،مهدی(عجل الله فرجه) هم وارد آن می شود.(3)
ب: روایاتی که نام او را «عیاش» بیان می کند در حالی که مهدی(عجل الله فرجه) همنام پیامبر(صلی الله علیه وآله) است.(4)
ج: روایاتی که می گوید اولین کسانی روی زمین مصافحه کردند ذوالقرنین و ابراهیم خلیل بودند. (5)
د: روایاتی که می فرماید: خدا ذوالقرنین را بین انتخاب دو ابر مخیر ساخت او ابر ذلول (رام) را برگزید و ابر صعب(دارای رعد و برق) را به قائم (حضرت مهدی) گذاشت.

اما با این حال روایاتی وجود دارد بنابر آنها ذوالقرنین همان حضرت مهدی(عجل الله فرجه) می باشد. در گزارشی آمده است ذوالقرنین همان حضرت مهدی(عجل الله فرجه) است و از این روی به ایشان ذوالقرنین می گویند که از طرف پدر و مادر به خاندان کریم تعلق دارد(7)
و روایات دیگر
اما شباهت هایی بین ذو القرنین و امام زمان(عجل الله فرجه) وجود دارد.

پی نوشت ها:
1.الخصال، ج 1، ص: 248
2.كافی، ج 5، ص: 70،
3. نوری، مستدرک الوسایل، ج5، ص225
4.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج2، ص78
5. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج12، ص222
6.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج12، ص193
7. قرطبی، محمد بن محمد، الجامع لأحكام القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران،1364 ، چاپ اول، ج‏11، ص: 48.

 

موضوع قفل شده است