جمع بندی فرشته قرین پیامبر و عصمت پیامبر

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرشته قرین پیامبر و عصمت پیامبر

سلام . (( خداوند از آن زمان كه رسول خدا از شير بازگرفته شد، بزرگ ترين فرشته اش را قرين وى ساخت ; تا شب و روز او را به راه هاى مكارم و طرق اخلاق نيك، سوق دهد». این کلام به امام علی علیه السلام نسبت میدهند. سؤال اول اینکه : فرشته ای قرین وی ساخت تا .... یعنی چه؟؟؟
سؤال دوم اینکه :پبامبری محمد صلی الله علیه وآله و یا قداست ایشان به چیست؟ به عبارتی مبارزه با نفس و شیطان در مورد پیامبر چگونه ارزشمند است؟؟ به عبارتی : قبول که پیامبر صلی الله علیه و اله مانند سایر انسان ها مختار بودند ولی اگر سایر انسان ها هم فرشته ای قرین آنها بود ( از همان بدو تولد و زمانی که آلوده به گناه نشدند و گرفتار تربیت ناصحیح والدین و اطرافیان نشدند) آنها هم به درجه ی عصمت میرسیدند.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هادی

haji najm;897557 نوشت:
سلام . (( خداوند از آن زمان كه رسول خدا از شير بازگرفته شد، بزرگ ترين فرشته اش را قرين وى ساخت ; تا شب و روز او را به راه هاى مكارم و طرق اخلاق نيك، سوق دهد». این کلام به امام علی علیه السلام نسبت میدهند. سؤال اول اینکه : فرشته ای قرین وی ساخت تا .... یعنی چه؟؟؟
سؤال دوم اینکه :پبامبری محمد صلی الله علیه وآله و یا قداست ایشان به چیست؟ به عبارتی مبارزه با نفس و شیطان در مورد پیامبر چگونه ارزشمند است؟؟ به عبارتی : قبول که پیامبر صلی الله علیه و اله مانند سایر انسان ها مختار بودند ولی اگر سایر انسان ها هم فرشته ای قرین آنها بود ( از همان بدو تولد و زمانی که آلوده به گناه نشدند و گرفتار تربیت ناصحیح والدین و اطرافیان نشدند) آنها هم به درجه ی عصمت میرسیدند.

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرستشان

در ارتباط با پرسشی که مطرح فرمودید چند نکته بیان می شود:

خلقت معصومین علیهم السلام با افراد عادی متفاوت است.
ائمه علیهم السلام برای استکمال نفس به دنیا نیامده اند، وجود نورنی حضرات معصومین قبل از خلقت آدم ع و بلکه قبل از خلقت هر موجودی، وجود داشته اند و مشغول تحمید و تقدیس خدای تبارک و تعالی بوده اند و هیچ نیازی نداشتند که در دنیا کمالشان را ارتقاء بدهند چون همه کمالات را دارا بودند.
این بزرگواران حقیقت قرآن و حقیقت ملکوت هستند که برای هدایت و به کمال رساندن انسان به دنیا آمده اند. خلقت اولیّه انوار مقدسّ حضرات معصومین علیهم السلام با خلقت ما متفاوت است، در روایات بسیاری آمده است اولین نوری که خداوند آفرید نور محمدی صلی الله علیه و آله بود و از نور وی نورمعصومین علیهم السلام آفریده شد و از نور معصومین، نور انبیای الهی خلق شده اند، لذا این بزرگواران قبل از خلقت عالم برگزیده بودند چون مرتبه وجودی این ذوات مقدسه در بالاترین حدّ است و به همین جهت از ابتدای ه دنیا آمدنشان معصوم بوده اند.(1)
بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و همچنین ائمه معصومین علیهم السلام برای استکمال نفس و کمال طلبی به دنیا نیامده اند، چون تمامی کمالات را قبل از خلقت، دارا بوده اند و هیچ نیازی به استکمال نداشتند، بر خلاف ما که برای استکمال نفس به دنیا آمده ایم، مبارزه با نفس برای طلب کمال و رسیدن به کمال انسانی است اگر انسان واجد تمامی کمالات باشد مبارزه با نفس معنایی ندارد، پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام در هنگام تولّد اگر چه کودک بوده اند اما جمیع کمالات را دارا بوده اند و در جایگاه مخلَصین حضور داشته اند لذا شیطان جرأت نزدیک شدن به این بزرگواران را نداشت.
پس آن ها برای به کمال رساندن ما به دنیا آمده اند نه برای کسب کمال چرا که خلقت وجودی آن ها به گونه ای است که در بالاترین مراتب وجود قرار دارند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. روايات زيادی در اين زمينه داريم که با تعبيرات مختلف بيانگر اين است که نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) و اهل بيت(علیهم السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها)، همچنین محبین این بزرگواران و... قبل از خلقت مادی، خلقت نوری داشته اند. برای نمونه به چند در روایت در این زمینه اشاره می کنیم:
الف: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اول ما خلق الله نوری» اول چیزی که خداوند خلق فرمود نور من بود.
« حضرت باقر عليه السّلام فرمود: ای جابر! خدا بود در حالى كه هيچ چيز با او نبود نه معلوم و نه مجهول اوّلين موجودى كه آفريد محمّد مصطفى عليه السّلام بود. ما اهل بيت را هم با او از نور خود و عظمتش آفريد و به صورت سايه‏اى سبز در مقابل خود نگه داشت آن موقع كه آسمان و زمين و شب و روز و خورشيد و ماه وجود نداشت. نور ما از نور پروردگارمان جدا شد ، همانند جدا شدن پرتو خورشيد از خورشيد. ما او را تسبيح و تقديس و ستايش می كرديم و عبادتى واقعى می نموديم و ... . ( بحار الأنوار ، ج‏25، ص 18)

رتبه وجودی موجودات متفاوت است و بر اساس مراتب وجودیشان، دارای صفات خاصی هستند

معمولا بسیاری از مردم چنین توهّم می کنند که خدا مخلوقاتی را خلق نموده و از بین آنها یکی را برگزیده و خلیفه ی برتر خود ساخته است. حال آنکه چنین نیست؛ و مخلوق برتر بودن آن حضرت ناشی از اصل خلقت است؛ یعنی لازمه خلقت آن بوده که اوّلین مخلوق خدا، برترین مخلوق باشد؛ و دومین مخلوق، در دومین رتبه قرار گیرد.
خداوند متعال در قوس نزول هستی اوّلین چیزی که ظاهر نمود، نور وجود رسول الله(ص) بود؛ و سایر مخلوقات، پرتوهایی از نور وجود ایشانند؛ حتّی جسم و روح خودشان هم پرتویی از آن نور نخستین است.
اگر مراتب وجود را ـ به تسامح ـ مثل مراتب اعداد در نظر بگیریم ، آنگاه خواهیم دید که هر رقمی مرتبه ی خاصّی از عدد را به خود اختصاص داده و به خاطر واقع بودن در آن مرتبه ، صفات خاصّی را نیز دارا شده است ؛ و محال است عدد دیگری در جای آن عدد قرار گیرد. برای مثال ، عدد سه محال است فرد نبوده زوج باشد ؛ چون لازمه ی مرتبه ی سوم عدد ، فرد بودن آن است ؛ کما اینکه محال است عدد چهار هم زوج نبوده فرد باشد ؛ یا محال است عدد چهار ، عدد اوِّل باشد کما اینکه محال است عدد هفت ، عدد اوّل نباشد. همچنین محال است عدد سه در عین اینکه خودش خودش می باشد در جایگاه وجودی عدد چهار قرار گیرد.
به همین ترتیب در مراتب وجود نیز هر مرتبه ای خودش خودش است و محال است جای دو مرتبه از وجود عوض شود ؛ در غیر این صورت اساساً چیزی به نام عالم خلقت وجود نمی داشت ، همانگونه که اگر ممکن بود اعداد در جای یکدیگر بنشینند چیزی به نام اعداد و نظام ریاضی پدیدار نمی شد. تمام قوانین علم حساب و جبر ، با آن همه گستردگی و نظم شگفت ، ریشه در همین مراتب داشتن عدد و انحصار هر عدد به یک مرتبه ی خاصّ دارد و بس.

پس نتیجه می گیریم که پدید آمدن عالم خلقت و درست شدن نظام هستی به این است که هر موجودی از موجودات عالم، تنها و تنها یک مرتبه ی مخصوص از وجود را به خود اختصاص دهند که به واسطه ی این امر، هر موجودی صفات مخصوص به خود را نیز دارا می شود و از همین رو محال است دو موجود از هر نظر یکسان باشند. و لازمه این امر، آن است که موجودات در رتبه ی وجودی، تفاوت ذاتی داشته باشند. (برگرفته از بدایةالحکمة ، علّامه طباطبایی ، مرحله پنجم ، فصل هشتم)

اگر سایر انسان ها هم در مرتبه ی وجودی حضرات معصومین علیهم السلام بودند، هرگز گناه نمی کردند و معصوم از خطا بوده اند، اما مرتبه وجودی افراد عادی پایین تر از مرتبه ی وجودی پیامبر و حضرات معصومین علیهم السلام است لذا صفاتشان نیز متفاوت خواهد بود.
معصومین علیهم السلام با توجه به مرتبه وجودی خود که آشنا به حقایق هستند و با خلقت نوری خود در ارتباط اند از بدو تولد معصوم از خطا و اشتباه هستند از طرفی افراد عادی با توجه به مرتبه ی وجودی خود در بدو تولّد عاری از هر گونه کمال هستند و برای استکمال نفس لازم است با خطورات نفسانی مبارزه کنند. چرا که نفس از یک طرف و ابلیس از طرف دیگر با انسان دشمنی می کند، اگر انسان با توسل جستن به حضرات معصومین علیهم السلام و عمل به فرمایشات ایشان بر نفس غالب شد به کمال خواهد رسید و به مقام عصمت نائل خواهد شد.

عمل به دین، در حضرات معصومین علیهم السلام با افراد عادی متفاوت است

اعمال دینی افراد عادی ـ اگر چه عارف باشند ـ یا از سر ترس از عذاب است یا به طمع ثواب آخرت یا طمع برای رسیدن به کمال مطلوب. امّا انسان کامل که تمام مراتب وجودی خود را طیّ نموده نه از ترس عذاب عبادت می کند و نه طمع بهشت یا کمال مطلوب دارد بلکه چون عبد بوده متّحد با تمام حقیقت دین الهی می باشد ، عبودیّت خویش را ، که کمال وی است اظهار می نماید.
لذا او همانطور که مرتبه ی خاصّی از علم و اختیار را داراست که علائم و ظهورات آن ، متفاوت با علائم و ظهورات علم و اختیار بشر عادی است ، تکلیف او نیز مرتبه ی ویژه ای از تکلیف می باشد که تفاوتهایی با مرتبه ی عادی تکلیف دارد. لکن در بعد ظاهری از نبیّ خاتم گرفته تا یک تازه بالغ یا تازه مسلمان ، همه باید از یک دستور العمل پیروی نمایند. پس چنین نیست که انسان کامل مختار یا مکلّف نباشد ؛ لکن اختیار او به خاطر رهیدن از بند غیر خدا، به هیچ چیزی جز خدا تعلّق نمی گیرد و عمق تکلیف او نیز فراتر از آن است که در ادراک بشر عادی بگنجد.

حاصل سخن اینکه

قداست پیامبر صلی الله علیه و آله به این است که ایشان واسطه فیض خداوند و مخلوقات هستند، به عبارت دیگر تمامی مخلوقات از نور وجودی این بزرگوار خالق شده اند و ایشان واسطه بین خدا و بندگان خدا هستند تا انسان را به کمال نهایی خود رهنمون سازند.

منتهی موجودات با توجه به اینکه علاوه بر وجود ملکی از وجود ملکوتی نیز برخودار هستند، وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت نیز یک وجود ملکوتی دارند که همان وجود نوری آن بزرگوار است که اولین مخلوق و صادر اول است و یک وجود ملکی و طبیعی دارند که همان بدن مادی آن حضرت می باشد. فرشته ای که در روایت می گوید از کودکی قرین پیامبر بوده است یکی از شئونات وجود نوری حضرت می باشد. در حقیقت حضرت علی علیه با بیان این مطلب گویا به ما می رساند که حضرت ختمی مرتبت با توجه به اصل خلقتشان محال است گناه از اینان سر بزند چون خلقت ایشان متفاوت است و با توحه به جایگاه وجودیشان محال است مرتکب گناه می شود. (لذا وساطت ملائک برای موجودات مادّی، در حقیقت وساطت مرتبه ی بالای آن موجودات برای مراتب پایین خودشان می باشد).

برای مطالعه بیشتر: ر.ک: علامه طباطبائی، سید محمدحسین: اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد 3 و علامه طباطبائی: نهایه الحکم، تعلیقه آقای مصباح یزدی، جلد 1 و ملاصدرا: اسفار، جلد 2، صفحات 118-82

هادی;899151 نوشت:
خداوند متعال در قوس نزول هستی اوّلین چیزی که ظاهر نمود، نور وجود رسول الله(ص) بود؛ و سایر مخلوقات، پرتوهایی از نور وجود ایشانند؛ حتّی جسم و روح خودشان هم پرتویی از آن نور نخستین است

عرض سلام کارشناس گرامی
منظور از نور وجودی رسول الله (ص) دقیقا چیست؟ مسلما منظور روح و نفس ایشان که نیست؟ بلکه مفهومی کلی تر دارد.چنین است؟

هادی;899151 نوشت:
پس نتیجه می گیریم که پدید آمدن عالم خلقت و درست شدن نظام هستی به این است که هر موجودی از موجودات عالم، تنها و تنها یک مرتبه ی مخصوص از وجود را به خود اختصاص دهند که به واسطه ی این امر، هر موجودی صفات مخصوص به خود را نیز دارا می شود و از همین رو محال است دو موجود از هر نظر یکسان باشند. و لازمه این امر، آن است که موجودات در رتبه ی وجودی، تفاوت ذاتی داشته باشند.

آیا موجودی که فاسق و کافر می شود در مرتبه ای از خلقت پایینی قرار داشته؟
با توجه به اینکه معصومین علیهم السلام بخاطر مرتبه خلقت والا اهل گناه نبوده.در مورد موجودات فاسقی چون ابولهب فرعون و نمرود چه می توان گفت؟ با توجه به این دیدگاه؟
متشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

haji najm;897557 نوشت:
سلام . (( خداوند از آن زمان كه رسول خدا از شير بازگرفته شد، بزرگ ترين فرشته اش را قرين وى ساخت ; تا شب و روز او را به راه هاى مكارم و طرق اخلاق نيك، سوق دهد». این کلام به امام علی علیه السلام نسبت میدهند. سؤال اول اینکه : فرشته ای قرین وی ساخت تا .... یعنی چه؟؟؟
سؤال دوم اینکه :پبامبری محمد صلی الله علیه وآله و یا قداست ایشان به چیست؟ به عبارتی مبارزه با نفس و شیطان در مورد پیامبر چگونه ارزشمند است؟؟ به عبارتی : قبول که پیامبر صلی الله علیه و اله مانند سایر انسان ها مختار بودند ولی اگر سایر انسان ها هم فرشته ای قرین آنها بود ( از همان بدو تولد و زمانی که آلوده به گناه نشدند و گرفتار تربیت ناصحیح والدین و اطرافیان نشدند) آنها هم به درجه ی عصمت میرسیدند.

سلام
منظور از مقارنت ، معیت معنوی همراه با توجه و عنایت خاص است
و اما قداست لازمه تعالی معنوی و روحی است و مهم نیست این تعالی ذاتا وجود داشته باشد یا با تلاش و رنج بدست آید
مثلا حضرت جبرئیل معصوم و مقدس است اما برای مقدس بودن رنجی نکشیده چون اصلا در مورد ایشان رنج معنا ندارد
پس لازم نیست کسی تعالی معنوی و روحی خود را از طریق رنج بدست آورد تا موجود مقدسی باشد بلکه صرف داشتن آن کافی است
و آخر اینکه مقارنت و معیت فرشته با پیامبر ص اقتضای استعداد ذاتی اوست نه یک قرارداد بی پایه و اساس پس این معیت نصیب کسی است که ظرفیت و استعداد ذاتی آنرا دارد
معنای این کلام آنستکه اگر واقعا همین امروز هم صاحب چنین استعدادی یافت شود آن معیت و مقارنت هم خواهد بود بلکه اسباب لازم برای هر استعداد ذاتی که امکان بروز و ظهور دارد از سوی خدای متعال فراهم است. کلا نمد
یا علیم[/]


منظور از نور وجودی رسول الله (ص) دقیقا چیست؟ مسلما منظور روح و نفس ایشان که نیست؟ بلکه مفهومی کلی تر دارد.چنین است؟

پاسخ:
ائمه معصومین علیهم السلام دارای دو وجه هستند؛ يک وجه آن‌ها مثل ساير انسان‌ها وجه اختياری آن‌ها است، ولي يک وجه ديگري هم دارند که همان حقيقت امام است، و فرقشان با ما در همين است. ما يک جسم داريم و يک نفس، ولي به تعبير امام صادق علیه السلام ؛ ائمه علاوه بر جسم و نفس، وجهي دارند به نام نور عظمت که حضرت در آن رابطه مي‌فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِه‏» خداوند ما را از نور عظمتش آفريد. این نور عظمت از ميکائيل و جبرائيل بالاتر است و شأن واسطه‌ي فيض‌بودن جز اين نمي‌تواند باشد. پس با جسمشان که مثل جسم ما است، غذا مي‌خورند و مي‌خوابند، نفسشان هم مثل نفس ما است، از مادر متولد مي‌شوند، پير مي‌شوند و عزرائيل روح آن‌ها را قبض می‌کند، اما فرقشان با ما در اين است که آن‌ها حقيقتی به نام نور عظمت دارند.
امام باقر (ع) مى‏فرماید: «اى جابر اول مخلوقى که خداوند خلق فرمود، محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند. پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر مى‏گوید: به حضرت عرض کردم اشباح چیست؟ فرمود: سایه نور، بدن‏هاى نورى بدون روح که مؤید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود…».[ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص ۴۴۲، ح۱۰، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۲ش.]
حضرات معصومین علیهم السلام مقامی دارند که غير از شخصيت ظاهری است که همان حقیقت نورانی معصومین است که در روایت فوق از این حقیقت نورانی به روح القدس تعبیر شده است. متهی اینکه حقیقت این نور دقیقا چیست متاسفانه روایتی در این مورد نیافتم به جز روایت شریف حقیقه امیر المومنین بنورانیته که توضیه می شود حتما این روایت شریف را مطالعه فرمایید. حضرت در این روایت می فرماید هر کس مرا به نورانیت نشناسد ایمانش کامل نمی شود حال این معرفت به نورانیت چیست بماند چون مباحث سنگینی است که نه بنده توان آن را دارم حق مطلب را ادا کنم و نه این حقایق بدون موونه ی فلسفی عرفانی قابل فهم می باشد.

امن;899164 نوشت:
آیا موجودی که فاسق و کافر می شود در مرتبه ای از خلقت پایینی قرار داشته؟
با توجه به اینکه معصومین علیهم السلام بخاطر مرتبه خلقت والا اهل گناه نبوده.در مورد موجودات فاسقی چون ابولهب فرعون و نمرود چه می توان گفت؟ با توجه به این دیدگاه؟
متشکر


با سلام و عرض ادب
ابولهب و امثال آن از کودکی فاسق نبوده اند بلکه اینان به اختیار خود راه فسق و فجور را در پیش گرفتند؛ اگر راه خیر را اختیار می کرد فاسق نمی شد چنانکه معصومین علیهم السلام هم به اختیار خود معصوم از خطا و اشتباه بودند. تنها تفاوتی که بین بشر عادی و معصومین وجود دارد این است که معصومین از وجود نوری برخوردار بودند و امتیاز این بزرگواران در همین است که این بزرگواران واسطه ی فیض هستند و نور وجود به واسطه ی این بزرگواران به سایر مخلوقات تابیده است.
افرادی مثل امام خمینی ره، میرزا جواد ملکی تبریزی، آیت الله بهجت و دیگر بزرگان با وجود اینکه معصوم نبودند اما با تلاش و اختیارشان به مقامی رسیده اند که مظهر برخی از اسماء الهی گشته اند. ابولهب و فرعون هم اگر سیره ی این بزرگان را در پیش می گرفتند به این مقامانت نائل می شدند.
نتیجه اینکه: خداوند در عموم مردم این قابیلت را قرار داد تا با تلاش و مجاهده ی با نفس مراتب کمال را طی کرده و به مقامات عالیه نائل آیند و هیچ فرقی بین عموم وجود ندارد.

پرسش:
« خداوند از آن زمان كه رسول خدا از شير بازگرفته شد، بزرگ ترين فرشته اش را قرين وى ساخت؛ تا شب و روز او را به راه هاى مكارم و طرق اخلاق نيك، سوق دهد». این کلام به امام علی علیه السلام نسبت میدهند. سؤال اول اینکه : فرشته ای قرین وی ساخت تا .... یعنی چه؟؟؟
سؤال دوم اینکه :پبامبری محمد صلی الله علیه وآله و یا قداست ایشان به چیست؟ به عبارتی مبارزه با نفس و شیطان در مورد پیامبر چگونه ارزشمند است؟؟ به عبارتی : قبول که پیامبر صلی الله علیه و اله مانند سایر انسان ها مختار بودند ولی اگر سایر انسان ها هم فرشته ای قرین آنها بود ( از همان بدو تولد و زمانی که آلوده به گناه نشدند و گرفتار تربیت ناصحیح والدین و اطرافیان نشدند) آنها هم به درجه ی عصمت میرسیدند.

پاسخ:
چند مقدمه در ارتباط با پرسش حضرت عالی بیان می شود:
الف: معصومین علیهم السلام با افراد عادی متفاوت است.
ائمه علیهم السلام برای استکمال نفس به دنیا نیامده اند، وجود نورانی(1) حضرات معصومین قبل از خلقت آدم ع و بلکه قبل از خلقت هر موجودی، وجود داشته اند و مشغول تحمید و تقدیس خدای تبارک و تعالی بوده اند و هیچ نیازی نداشتند که در دنیا کمالشان را ارتقاء بدهند چون همه کمالات را دارا بودند.
این بزرگواران حقیقت قرآن و حقیقت ملکوت هستند که برای هدایت و به کمال رساندن انسان به دنیا آمده اند. خلقت اولیّه انوار مقدسّ حضرات معصومین علیهم السلام با خلقت ما متفاوت است، در روایات بسیاری آمده است اولین نوری که خداوند آفرید نور محمدی صلی الله علیه و آله بود و از نور وی نورمعصومین علیهم السلام آفریده شد و از نور معصومین، نور انبیای الهی خلق شده اند، لذا این بزرگواران قبل از خلقت عالم برگزیده بودند چون مرتبه وجودی این ذوات مقدسه در بالاترین حدّ است و به همین جهت از ابتدای به دنیا آمدنشان معصوم بوده اند.(2)
بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و همچنین ائمه معصومین علیهم السلام برای استکمال نفس و کمال طلبی به دنیا نیامده اند، چون تمامی کمالات را قبل از خلقت، دارا بوده اند و هیچ نیازی به استکمال نداشتند، بر خلاف ما که برای استکمال نفس به دنیا آمده ایم، مبارزه با نفس برای طلب کمال و رسیدن به کمال انسانی است اگر انسان واجد تمامی کمالات باشد مبارزه با نفس معنایی ندارد، پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام در هنگام تولّد اگر چه کودک بوده اند اما جمیع کمالات را دارا بوده اند و در جایگاه مخلَصین حضور داشته اند لذا شیطان جرأت نزدیک شدن به این بزرگواران را نداشت.
پس آن ها برای به کمال رساندن ما به دنیا آمده اند نه برای کسب کمال چرا که خلقت وجودی آن ها به گونه ای است که در بالاترین مراتب وجود قرار دارند.

ب: رتبه وجودی موجودات متفاوت است و بر اساس مراتب وجودیشان، دارای صفات خاصی هستند
معمولا بسیاری از مردم چنین توهّم می کنند که خدا مخلوقاتی را خلق نموده و از بین آنها یکی را برگزیده و خلیفه ی برتر خود ساخته است. حال آنکه چنین نیست؛ و مخلوق برتر بودن آن حضرت ناشی از اصل خلقت است؛ یعنی لازمه خلقت آن بوده که اوّلین مخلوق خدا، برترین مخلوق باشد؛ و دومین مخلوق، در دومین رتبه قرار گیرد.
خداوند متعال در قوس نزول هستی اوّلین چیزی که ظاهر نمود، نور وجود رسول الله(ص) بود؛ و سایر مخلوقات، پرتوهایی از نور وجود ایشانند؛ حتّی جسم و روح خودشان هم پرتویی از آن نور نخستین است.
اگر مراتب وجود را ـ به تسامح ـ مثل مراتب اعداد در نظر بگیریم ، آنگاه خواهیم دید که هر رقمی مرتبه ی خاصّی از عدد را به خود اختصاص داده و به خاطر واقع بودن در آن مرتبه ، صفات خاصّی را نیز دارا شده است ؛ و محال است عدد دیگری در جای آن عدد قرار گیرد. برای مثال ، عدد سه محال است فرد نبوده زوج باشد ؛ چون لازمه ی مرتبه ی سوم عدد ، فرد بودن آن است ؛ کما اینکه محال است عدد چهار هم زوج نبوده فرد باشد ؛ یا محال است عدد چهار ، عدد اوِّل باشد کما اینکه محال است عدد هفت ، عدد اوّل نباشد. همچنین محال است عدد سه در عین اینکه خودش خودش می باشد در جایگاه وجودی عدد چهار قرار گیرد.
به همین ترتیب در مراتب وجود نیز هر مرتبه ای خودش خودش است و محال است جای دو مرتبه از وجود عوض شود ؛ در غیر این صورت اساساً چیزی به نام عالم خلقت وجود نمی داشت ، همانگونه که اگر ممکن بود اعداد در جای یکدیگر بنشینند چیزی به نام اعداد و نظام ریاضی پدیدار نمی شد. تمام قوانین علم حساب و جبر ، با آن همه گستردگی و نظم شگفت ، ریشه در همین مراتب داشتن عدد و انحصار هر عدد به یک مرتبه ی خاصّ دارد و بس.

پس نتیجه می گیریم که پدید آمدن عالم خلقت و درست شدن نظام هستی به این است که هر موجودی از موجودات عالم، تنها و تنها یک مرتبه ی مخصوص از وجود را به خود اختصاص دهند که به واسطه ی این امر، هر موجودی صفات مخصوص به خود را نیز دارا می شود و از همین رو محال است دو موجود از هر نظر یکسان باشند. و لازمه این امر، آن است که موجودات در رتبه ی وجودی، تفاوت ذاتی داشته باشند. (برگرفته از بدایةالحکمة ، علّامه طباطبایی ، مرحله پنجم ، فصل هشتم)
اگر سایر انسان ها هم در مرتبه ی وجودی حضرات معصومین علیهم السلام بودند، هرگز گناه نمی کردند و معصوم از خطا بوده اند، اما مرتبه وجودی افراد عادی پایین تر از مرتبه ی وجودی پیامبر و حضرات معصومین علیهم السلام است لذا صفاتشان نیز متفاوت خواهد بود.
معصومین علیهم السلام با توجه به مرتبه وجودی خود که آشنا به حقایق هستند و با خلقت نوری خود در ارتباط اند از بدو تولد معصوم از خطا و اشتباه هستند از طرفی افراد عادی با توجه به مرتبه ی وجودی خود در بدو تولّد عاری از هر گونه کمال هستند و برای استکمال نفس لازم است با خطورات نفسانی مبارزه کنند. چرا که نفس از یک طرف و ابلیس از طرف دیگر با انسان دشمنی می کند، اگر انسان با توسل جستن به حضرات معصومین علیهم السلام و عمل به فرمایشات ایشان بر نفس غالب شد به کمال خواهد رسید و به مقام عصمت نائل خواهد شد.

ج: عمل به دین، در حضرات معصومین علیهم السلام با افراد عادی متفاوت است
اعمال دینی افراد عادی ـ اگر چه عارف باشند ـ یا از سر ترس از عذاب است یا به طمع ثواب آخرت یا طمع برای رسیدن به کمال مطلوب. امّا انسان کامل که تمام مراتب وجودی خود را طیّ نموده نه از ترس عذاب عبادت می کند و نه طمع بهشت یا کمال مطلوب دارد بلکه چون عبد بوده متّحد با تمام حقیقت دین الهی می باشد ، عبودیّت خویش را ، که کمال وی است اظهار می نماید.
لذا او همانطور که مرتبه ی خاصّی از علم و اختیار را داراست که علائم و ظهورات آن ، متفاوت با علائم و ظهورات علم و اختیار بشر عادی است ، تکلیف او نیز مرتبه ی ویژه ای از تکلیف می باشد که تفاوتهایی با مرتبه ی عادی تکلیف دارد. لکن در بعد ظاهری از نبیّ خاتم گرفته تا یک تازه بالغ یا تازه مسلمان ، همه باید از یک دستور العمل پیروی نمایند. پس چنین نیست که انسان کامل مختار یا مکلّف نباشد ؛ لکن اختیار او به خاطر رهیدن از بند غیر خدا، به هیچ چیزی جز خدا تعلّق نمی گیرد و عمق تکلیف او نیز فراتر از آن است که در ادراک بشر عادی بگنجد.

حاصل سخن اینکه
قداست پیامبر صلی الله علیه و آله به این است که با توجه به رتبه وجودی و تعالی روحی و وجود نورانی حضرت، ایشان واسطه فیض خداوند و مخلوقات هستند، به عبارت دیگر تمامی مخلوقات از نور وجودی این بزرگوار خلق شده اند و ایشان واسطه بین خدا و بندگان خدا هستند تا انسان را به کمال نهایی خود رهنمون سازند.
منتهی موجودات با توجه به اینکه علاوه بر وجود ملکی از وجود ملکوتی نیز برخودار هستند، وجود مبارک حضرت ختمی مرتبت نیز یک وجود ملکوتی دارند که همان وجود نوری آن بزرگوار است که اولین مخلوق و صادر اول است و یک وجود ملکی و طبیعی دارند که همان بدن مادی آن حضرت می باشد. فرشته ای که در روایت می گوید از کودکی قرین پیامبر بوده است یکی از شئونات وجود نوری حضرت می باشد. در حقیقت حضرت علی علیه با بیان این مطلب گویا به ما می رساند که حضرت ختمی مرتبت با توجه به اصل خلقتشان محال است گناه از اینان سر بزند چون خلقت ایشان متفاوت است و با توحه به جایگاه وجودیشان محال است مرتکب گناه می شود. (لذا وساطت ملائک برای موجودات مادّی، در حقیقت وساطت مرتبه ی بالای آن موجودات برای مراتب پایین خودشان می باشد).

برای مطالعه بیشتر: ر.ک: علامه طباطبائی، سید محمدحسین: اصول فلسفه و روش رئالیسم، جلد 3 و علامه طباطبائی: نهایه الحکم، تعلیقه آقای مصباح یزدی، جلد 1 و ملاصدرا: اسفار، جلد 2، صفحات 118-82

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. منظور از نور وجودی رسول الله (ص) چیست؟
ائمه معصومین علیهم السلام دارای دو وجه هستند؛ يک وجه آن‌ها مثل ساير انسان‌ها وجه اختياری آن‌ها است، ولي يک وجه ديگري هم دارند که همان حقيقت امام است، و فرقشان با ما در همين است. ما يک جسم داريم و يک نفس، ولي به تعبير امام صادق علیه السلام ؛ ائمه علاوه بر جسم و نفس، وجهي دارند به نام نور عظمت که حضرت در آن رابطه مي‌فرمايند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَنَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِه‏» خداوند ما را از نور عظمتش آفريد. این نور عظمت از ميکائيل و جبرائيل بالاتر است و شأن واسطه‌ي فيض‌بودن جز اين نمي‌تواند باشد. پس با جسمشان که مثل جسم ما است، غذا مي‌خورند و مي‌خوابند، نفسشان هم مثل نفس ما است، از مادر متولد مي‌شوند، پير مي‌شوند و عزرائيل روح آن‌ها را قبض می‌کند، اما فرقشان با ما در اين است که آن‌ها حقيقتی به نام نور عظمت دارند.
امام باقر (ع) مى‏فرماید: «اى جابر اول مخلوقى که خداوند خلق فرمود، محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند. پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر مى‏گوید: به حضرت عرض کردم اشباح چیست؟ فرمود: سایه نور، بدن‏هاى نورى بدون روح که مؤید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود…».( کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، ص ۴۴۲، ح۱۰، اسلامیه، چاپ دوم، تهران، ۱۳۶۲ش.)
حضرات معصومین علیهم السلام مقامی دارند که غير از شخصيت ظاهری است که همان حقیقت نورانی معصومین است که در روایت فوق از این حقیقت نورانی به روح القدس تعبیر شده است. متهی اینکه حقیقت این نور دقیقا چیست متاسفانه روایتی در این مورد نیافتم به جز روایت شریف حقیقه امیر المومنین بنورانیته که توضیه می شود حتما این روایت شریف را مطالعه فرمایید. حضرت در این روایت می فرماید هر کس مرا به نورانیت نشناسد ایمانش کامل نمی شود حال این معرفت به نورانیت چیست بماند چون مباحث سنگینی است که نه بنده توان آن را دارم حق مطلب را ادا کنم و نه این حقایق بدون موونه ی فلسفی عرفانی قابل فهم می باشد.
2. روايات زيادی در اين زمينه داريم که با تعبيرات مختلف بيانگر اين است که نبی اکرم(صلی الله علیه وآله) و اهل بيت(علیهم السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها)، همچنین محبین این بزرگواران و... قبل از خلقت مادی، خلقت نوری داشته اند. برای نمونه به چند در روایت در این زمینه اشاره می کنیم:
الف: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اول ما خلق الله نوری» اول چیزی که خداوند خلق فرمود نور من بود.
« حضرت باقر عليه السّلام فرمود: ای جابر! خدا بود در حالى كه هيچ چيز با او نبود نه معلوم و نه مجهول اوّلين موجودى كه آفريد محمّد مصطفى عليه السّلام بود. ما اهل بيت را هم با او از نور خود و عظمتش آفريد و به صورت سايه‏اى سبز در مقابل خود نگه داشت آن موقع كه آسمان و زمين و شب و روز و خورشيد و ماه وجود نداشت. نور ما از نور پروردگارمان جدا شد ، همانند جدا شدن پرتو خورشيد از خورشيد. ما او را تسبيح و تقديس و ستايش می كرديم و عبادتى واقعى می نموديم و ... . ( بحار الأنوار ، ج‏25، ص 18)

موضوع قفل شده است