جمع بندی نکته ای در مورد بهشت حضرت آدم (ع) قبل از هبوط

تب‌های اولیه

30 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نکته ای در مورد بهشت حضرت آدم (ع) قبل از هبوط

سلام
در مورد بهشت حضرت آدم و حوا تفاسیر مختلفی وجود دارد
گروهی میگویند در زمین بوده و گروهی میگویند برزخی و اخروی بوده و ورود به زمین بعد از هبوط بوده نه قبل از آن
و خلاصه اینکه هرکدام هم حدیثی را شاهد میگرند

اما یک نکته اساسی به ذهن بنده رسیده
و اون اینکه کسانی که میگویند بهشت آدم برزخی و اخروی بوده که از نگاه آنان عوالم از سه بخش مادی و مثالی و عقلی تشکیل شده و حضرت آدم از عوالم بالا و غیر مادی به عوالم مادی هبوط کرده...
در ظاهر تفسیر و نگاه قشنگی است(مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک...دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم)

اما پذیرفتن چنین تفسیر و نگاهی مستلزم این است که خداوند آدمی را از غیر خاک و غیر ماده می آفرید
در حالی که خداوند در چندین جای قران آغاز آفرینش آدمی را به خاک نسبت داده

که این سوال اساسی را ایجاد میکند که وجود آدم و حوا در بهشت قبل از خلقت از خاک بوده یا بعد از آن و در قرآن چه آمده؟
نمیتوان قبل از خلقت از خاک باشد..چراکه لازم می آید خلقت حضرت آدم از غیر خاک باشد نه خاک

نتیجه اینکه:

اگر ماجرای بهشت حضرت آدم بعد از خلقت آن است ..آن بهشت نمیتواند غیر مادی باشد
ولو اینکه در زمین هم نباشد

منتظر نظر دوستان و کارشناس محترم هستم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد هدی

با سلام و عرض ادب
در مورد داستان خلقت وخلیفة اللهی حضرت آدم علیه السلام و اینکه این جریان در زمین بود یا در آسمان ، اختلاف نظراتی میان مفسران است و از آنجا که پر سش استارتر محترم نیز زیر مجموعه ی این بحث است ، لذا به اجمال و اختصار این مبحث را از زبان مفسر فرزانه استاد جوادی آملی نقل میکنیم . ایشان معتقدند که جریان خلقت حضرت آدم علیه السلام تماما در زمین اتفاق افتاد و ضمن بیان مقدمه ای در جریان تمثیلی بودن یا ظاهری بودن داستان برخی انبیاء علیهم السلام در قرآن کریم بصورت خاص جریان خلقت حضرت آدم و نشئه این خلقت را نیز بیان میفرمایند :
"قصه‌هایی که قرآن کریم برای تثبیت اصول ادعایی خود بعد از برهان نقل می‌کند برخی از آنها واقعیت خارجی است که در خارج اتفاق افتاده است برخی از آنها مورد اختلاف نظر است بین مفسران که عده‌ای از مفسران آن را بر جریان عادی حمل می‌کنند عده‌ای آن را بر جریان تمثل نقل می‌کنند. قصه حضرت آدم، داوود، سلیمان و حضرت ابراهیم از جمله مواردی است که مورد اختلاف نظر بین مفسران است. برخی بر جریان ظاهری حمل کرده‌اند برخی آن را به صورت تمثل تفسیر کردند...جریان حضرت آدم که سر فصل همه این قصه‌هاست و اختلاف زیادی در واقعی بودن یا تمثلی بودن آن وجود دارد."(1)

(1)- با تلخیص،ر.ک: بنیاد اسراء ،تفسیر سوره مبارکه "ص" جلسه 7

"آنهایی که بر جریان تمثل حمل می‌کنند می‌گویند قبل از خلقت حضرت آدم خدای سبحان به ملائکه فرمود: « انِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً» آنها هم سوال استفهامی داشتند نه استنکاری و اعتراضی « قالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ». در جریان خلقت نیز خداوند فرمود « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» از آن به بعد به فرشته‌ها دستور دادیم « فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ» این صحنه در زمین اتفاق افتاد و حضرت آدم به آسمان نرفته بود و کل این خلقت در زمین بود و دستور سجده هم در زمین بود. بعد از اینکه حضرت آدم را آفرید و قبل از جریان سجده کردن « وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء» پیش آمد، خداوند حضرت آدم را در زمین خلق کرد و روح را به او افاضه کرد بعد جریان تعلیم اسماء مطرح شد. در بخش سوم که تعلیم اسماء الهی به آدم و عرضه به ملائکه بود که ملائکه سخن از جهل کردند « ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء» آدم به دستور خدا اسماء الهی را به فرشته‌ها یاد داد، بنابراین حضرت آدم در حد «انباء» (خبر دادن) معلم فرشته‌ها شده بود نه در حد تعلیم و همه اینها در صحنه زمین اتفاق افتاده است. بعد از این جریان خداوند به فرشته‌ها فرمود حالا که فهمیدید حضرت آدم معلم شماست و او توانست اسماء الهی را فرا بگیرد و شما فارغ این قدرت بودید به این آدم سجده کنید «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ» و ابلیس هم جزء ملائکه‌ای بودکه خداوند را عبادت می‌کردند که سجده نکرد. بعد خداوند سبحان نسبت او گفتار اعتراضی آمیزی داشت و فرمود چرا سجده‌ نکردی « قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ» که ابلیس سخن از برتری خود و برتری آتش بر خاک کرد و در نهایت جریان اسکان در بهشت حضرت آدم مطرح شد و امتحان الهی از آنها که فرمود:‌« وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ» که همه اینها در زمین بوده است و در زمین اتفاق افتاده است. پس به نظر برخی از مفسرین کل صحنه خلقت آدم در زمین اتفاده افتاده است و اینطور نبوده که آدم به آسمان برود."(2)

(2)- همان

"تمام جریانات حضرت آدم جریان تمثل را تایید می‌کند و اینطور نیست که حضرت آدم را به آسمان‌ها برای سجده بردند و یا او را به آسمان‌ها برای بهشت بردند اینها که اصلا در قرآن نیست. همه حوادث در زمین اتفاق افتاده است و این تایید می‌کند که کل جریان حضرت آدم به صورت تمثلی و در زمین بوده است. مانند آنچه در جریان حضرت مریم اتفاق افتاده است. اگر انسان این آیات «30 تا 38 سوره بقره» را در سوره بقره ده بار هم بخواند سخن از اینکه آدم به آسمان برود و آنجا این اتفاقات برای او بیافتد نخواهد یافت. وی افزود: بنابراین جریان تمثیلی حضرت آدم که همه‌اش در زمین اتفاق افتاده است بر اساس آیات سوره بقره چند مقطع دارد اول این است که خداوند می‌خواست در زمین خلیفه قرار دهد و در حقیقت این طلیعه این قصه است. همین خلیفه‌ای که در زمین است مدرسه‌اش را نیز در زمین بود یعنی آدمی که خداوند در زمین خلق کرد در همین زمین تعلیم داد که این مقطع دوم بود. خداوند در مقطع سوم این حقایق اسماء را به فرشته‌ها عرضه کرد و به آنها گفت این‌ها چه هستند و اگر شما راست می‌گویید و می‌توانید خلیفه من باشید بگویید این اسماء چیست و معنای آنها چیست."(3)

(3)- همان

"آدم در زمین بود که اسماء به فرشته‌ها عرضه شد و آنها از این اسماء چیزی نمی‌دانستند در حالی که آدمی که در زمین بود از این اسماء خبر داشت چرا که خداوند به او تعلیم داده بود و در همین زمین بود که آدم اسماء را در حد تعلیم به فرشته‌ها آموخت. فرشته‌هایی که در ملاء اعلا هستند با آدم زمینی دارند صحبت می‌کنند و در مدرسه آدم زمینی زانو زدند و آدم زمینی اسماء الهی را در حد «انباء» به فرشته‌ها آموزش داد و همه اینها نشان دهنده این تمثل است. جریان هبوط نیز هبوط از تمثل است نه از آسمان به زمین."(4)

(4)- با تلخیص ، همان

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;897166 نوشت:
سلام
در مورد بهشت حضرت آدم و حوا تفاسیر مختلفی وجود دارد
گروهی میگویند در زمین بوده و گروهی میگویند برزخی و اخروی بوده و ورود به زمین بعد از هبوط بوده نه قبل از آن
و خلاصه اینکه هرکدام هم حدیثی را شاهد میگرند

اما یک نکته اساسی به ذهن بنده رسیده
و اون اینکه کسانی که میگویند بهشت آدم برزخی و اخروی بوده که از نگاه آنان عوالم از سه بخش مادی و مثالی و عقلی تشکیل شده و حضرت آدم از عوالم بالا و غیر مادی به عوالم مادی هبوط کرده...
در ظاهر تفسیر و نگاه قشنگی است(مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک...دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم)

اما پذیرفتن چنین تفسیر و نگاهی مستلزم این است که خداوند آدمی را از غیر خاک و غیر ماده می آفرید
در حالی که خداوند در چندین جای قران آغاز آفرینش آدمی را به خاک نسبت داده

که این سوال اساسی را ایجاد میکند که وجود آدم و حوا در بهشت قبل از خلقت از خاک بوده یا بعد از آن و در قرآن چه آمده؟
نمیتوان قبل از خلقت از خاک باشد..چراکه لازم می آید خلقت حضرت آدم از غیر خاک باشد نه خاک

نتیجه اینکه:

اگر ماجرای بهشت حضرت آدم بعد از خلقت آن است ..آن بهشت نمیتواند غیر مادی باشد
ولو اینکه در زمین هم نباشد

منتظر نظر دوستان و کارشناس محترم هستم


سلام
در جایی نداریم که آدم و حوا در بهشت خلق شده اند پس آن تلازم وجود ندارد
اما بهشت آنها می تواند برزخی و روحی باشد به این معنا که آنها غرق در مشاهده معنوی و ملکوتی عالم بوده اند اما چیزی آنها را متوجه این عالم یعنی عالم ماده کرده و از مقام آن شهود ملکوتی تنزل داده و هبوط کرده اند
یا علیم[/]

هدی;898402 نوشت:
"تمام جریانات حضرت آدم جریان تمثل را تایید می‌کند و اینطور نیست که حضرت آدم را به آسمان‌ها برای سجده بردند و یا او را به آسمان‌ها برای بهشت بردند اینها که اصلا در قرآن نیست. همه حوادث در زمین اتفاق افتاده است و این تایید می‌کند که کل جریان حضرت آدم به صورت تمثلی و در زمین بوده است. مانند آنچه در جریان حضرت مریم اتفاق افتاده است. اگر انسان این آیات «30 تا 38 سوره بقره» را در سوره بقره ده بار هم بخواند سخن از اینکه آدم به آسمان برود و آنجا این اتفاقات برای او بیافتد نخواهد یافت. وی افزود: بنابراین جریان تمثیلی حضرت آدم که همه‌اش در زمین اتفاق افتاده است بر اساس آیات سوره بقره چند مقطع دارد اول این است که خداوند می‌خواست در زمین خلیفه قرار دهد و در حقیقت این طلیعه این قصه است. همین خلیفه‌ای که در زمین است مدرسه‌اش را نیز در زمین بود یعنی آدمی که خداوند در زمین خلق کرد در همین زمین تعلیم داد که این مقطع دوم بود. خداوند در مقطع سوم این حقایق اسماء را به فرشته‌ها عرضه کرد و به آنها گفت این‌ها چه هستند و اگر شما راست می‌گویید و می‌توانید خلیفه من باشید بگویید این اسماء چیست و معنای آنها چیست."(3)

(3)- همان

سلام و تشکر

خب تفسیر درست چیست؟ امامان چه سخنی دارند؟
ماجرای بهشت و درخت ممنوعه تمثیل چه چیزی بوده؟
اگر بهشت آدم وجود خارجی نداشته
پس به چه چیزی بعد از مشقت دنیا دوباره قرار بوده راه یابد؟
اگه اولی تمثله خب دومی هم تمثل میشه دیگه..
و کلا غیر خاک و زمین همه چیز میشه داستان

محی الدین;898413 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
در جایی نداریم که آدم و حوا در بهشت خلق شده اند پس آن تلازم وجود ندارد
اما بهشت آنها می تواند برزخی و روحی باشد به این معنا که آنها غرق در مشاهده معنوی و ملکوتی عالم بوده اند اما چیزی آنها را متوجه این عالم یعنی عالم ماده کرده و از مقام آن شهود ملکوتی تنزل داده و هبوط کرده اند
یا علیم
[/]

سلام
چونان که از ظاهر کلام قرآن بدست می آید بهشتی وجود داشته یا خیر؟
اگر وجود داشته نمیتواند غیر مادی باشد
و از طرفی نمیتوان گفت که آدم از خاک آفریده شد اما مایحتاج مادی نداشت و بعد از هبوط از مقام و جایگاهی نیازمند شد

بهشت برزخی و لذت روحی بدون مشقت قاعدتا بعد از مرگ حاصل میشود نه در دنیا و قبل آن

عرض سلام

بنده خود نیز در مورد بهشت حضرت آدم تحقیقاتی کرده بودم.
چیزی که بدست آوردم و مورد اتفاق اکثر علماو مفسران هم بوده اینه که اولا بهشت حضرت آدم بهشت اخروی نیست.چون بهشت اخروی حقیقتی فراتر از ماده دارد و بهشت خلد و جاودانگی است.و ادم از خاکی افریده شد که ویژگی خلد و جاودانگی نداشت و از نظر فلسفی هم ورود ادم به بهشت اخروی امکان پذیر نیست.کسی که وارد بهشت اخروی شود دیگر از آن خارج نمی شود و ورود شیطان و شر هم در آن غیر ممکن است.در ضمن کسی می تواند وارد اخرت شود که مرحله دنیا و برزخ را طی کرده باشد تا جسم و نفس آمادگی حضور در اخرت را داشته باشد.
بنابراین ادم ازخاک همین زمین افریده شد بهشت ادم که با لفظ جنت یاد شده و مراد از آن باغی از باغ های همین زمین بوده.ولی ادم به باطن بهشت
زمینی یعنی بهشت برزخی و مثالی هم بصیرت داشت .که منظور برزخ نزولی است نه برزخ بعد از مرگ.
و با توجه به نافرمانی آدم این بصیرت از او گرفته شد و هبوط کرد.

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;899021 نوشت:
چونان که از ظاهر کلام قرآن بدست می آید بهشتی وجود داشته یا خیر؟
اگر وجود داشته نمیتواند غیر مادی باشد
و از طرفی نمیتوان گفت که آدم از خاک آفریده شد اما مایحتاج مادی نداشت و بعد از هبوط از مقام و جایگاهی نیازمند شد

بهشت برزخی و لذت روحی بدون مشقت قاعدتا بعد از مرگ حاصل میشود نه در دنیا و قبل آن


سلام
اولا باید دید حقیقت بهشت یا جهنم چیست؟
حال فرض که وجود داشته که البته وجود داشته و دارد اما هر کلمه جنتی که در قرآن آمده بر بهشت موعود دلالت ندارد.جنت یعنی باغ و بوستان. در قرآن باغهای متفاوتی توصیف شده اند. لذا صرف آمدن کلمه جنت در داستان آدم و حوا نمی تواند دلالت بر بهشت موعود آخرتی کند.
دیگر اینکه هرچند در ماهیت مادی و معنوی بهشت موعود بحث بسیار است اما با توجه به مطلب بالا لازم نیست آنرا الزاما یک بهشت جسمانی - روحانی دانست بلکه می تواند بهشت روحانی باشد. چون بهشت منحصر در بهشت اخروی که عموما آنرا جسمانی - روحانی می دانند نیست. همچنانکه در منابع دینی بهشت برزخی مطرح و ثابت شده است.
و سوم اینکه ما نگفتیم آدم در بهشت معنوی نیاز مادی نداشت. نیاز مادی اش سرجایش بود . اما او در همین تن و بدن، شهود کاملا ملکوتی و معنوی از امور داشت و این ادراک و شهود ملکوتی همان بهشت او بود. در تنعم به بهشت معنوی جدا شدن از تن و بدن مادی لازم نیست بلکه یک ادراک معنوی متعالی لازم است.
و آخر اینکه در بهشت معنوی رنجها هم لذیذند.
پس آدم و حوی به واسطه صفای باطن متنعم به لذت ادراک ملکوت عالم بودند و این بهشت آنها بود اما امری مادی که ظاهرا ( لذت جنسی بوده) آنها را از آن معنویت خارج ساخته و به مشقات دنیوی مبتلا ساخته است.
یا علام[/]

محی الدین;899218 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
اولا باید دید حقیقت بهشت یا جهنم چیست؟
حال فرض که وجود داشته که البته وجود داشته و دارد اما هر کلمه جنتی که در قرآن آمده بر بهشت موعود دلالت ندارد.جنت یعنی باغ و بوستان. در قرآن باغهای متفاوتی توصیف شده اند. لذا صرف آمدن کلمه جنت در داستان آدم و حوا نمی تواند دلالت بر بهشت موعود آخرتی کند.
دیگر اینکه هرچند در ماهیت مادی و معنوی بهشت موعود بحث بسیار است اما با توجه به مطلب بالا لازم نیست آنرا الزاما یک بهشت جسمانی - روحانی دانست بلکه می تواند بهشت روحانی باشد. چون بهشت منحصر در بهشت اخروی که عموما آنرا جسمانی - روحانی می دانند نیست. همچنانکه در منابع دینی بهشت برزخی مطرح و ثابت شده است.
و سوم اینکه ما نگفتیم آدم در بهشت معنوی نیاز مادی نداشت. نیاز مادی اش سرجایش بود . اما او در همین تن و بدن، شهود کاملا ملکوتی و معنوی از امور داشت و این ادراک و شهود ملکوتی همان بهشت او بود. در تنعم به بهشت معنوی جدا شدن از تن و بدن مادی لازم نیست بلکه یک ادراک معنوی متعالی لازم است.
و آخر اینکه در بهشت معنوی رنجها هم لذیذند.
پس آدم و حوی به واسطه صفای باطن متنعم به لذت ادراک ملکوت عالم بودند و این بهشت آنها بود اما امری مادی که ظاهرا ( لذت جنسی بوده) آنها را از آن معنویت خارج ساخته و به مشقات دنیوی مبتلا ساخته است.
یا علام
[/]

تا اونجایی که اطلاع دارم
اینکه لذت جنسی در تضاد با بهشت باشد یک تفکر مسیحی بوده که بهشت را جسمانی نمیدانند اما وعده خداوند در قرآن غیر از این است

یه طرز فکری که عرفا دارند توی پست اول هم گفتم
که خلاصه اون این یک بیته
مرغ باغ ملکوتم نیم ار عالم خاک.....دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
یعنی که وجود خاک در ما موقت است و اصل لذت و بهشت ما یک جایگاه معنوی بوده که دوباره باید به آن برگردیم

باید دید بدون هیچ پیش فرض ذوقی عرفانی از آیات قرآن چنین نگاه و تصویری بدست می آید یا خیر
قرآن صریحا انسان را موجود خاکی و مادی معرفی میکند علیرغم اینکه ملکوت هم دارد و درمورد حیات اخروی نیز باز به همین خاک و زمین اشاره دارد

خلاصه اینکه اگر ظاهر قرآن حجت است.. نی ام از عالم خاک یک حرف ذوقی بیش نیست

غریبه آشنا;899294 نوشت:
ا اونجایی که اطلاع دارم
اینکه لذت جنسی در تضاد با بهشت باشد یک تفکر مسیحی بوده که بهشت را جسمانی نمیدانند اما وعده خداوند در قرآن غیر از این است

یه طرز فکری که عرفا دارند توی پست اول هم گفتم
که خلاصه اون این یک بیته
مرغ باغ ملکوتم نیم ار عالم خاک.....دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
یعنی که وجود خاک در ما موقت است و اصل لذت و بهشت ما یک جایگاه معنوی بوده که دوباره باید به آن برگردیم

باید دید بدون هیچ پیش فرض ذوقی عرفانی از آیات قرآن چنین نگاه و تصویری بدست می آید یا خیر
قرآن صریحا انسان را موجود خاکی و مادی معرفی میکند علیرغم اینکه ملکوت هم دارد و درمورد حیات اخروی نیز باز به همین خاک و زمین اشاره دارد

خلاصه اینکه اگر ظاهر قرآن حجت است.. نی ام از عالم خاک یک حرف ذوقی بیش نیست


سلام
بر اساس همان ظاهر قرآن، بُعد اصلی وجود انسان نفخه روح الهی در اوست که تمام حقیقت اورا تشکیل می دهد
بدن و جسم تنها ابزاری است برای کسب کمالات روح
لذا دلیلی ندارد همه ادراکات انسان مربوط به ماده و جسم باشد
بلکه برای روح بهشت و جهنمی است که اصالت دارد و در ادراک آن نیازی به جسم ندارد از جمله مویدات قرآنی آن این آیه شریفه است:
"و ان جهنم لمحیطه بالکافرین"
همانا بهشت (هم اکنون) بر کافران احاطه دارد
این آیه شریفه خبر از حقیقتی دردناک می دهد که محیط بر زندگی مادی پر از شهوت و لذت کفار است اما آنها از ادراک آن عاجزند بخاطر اینکه محجوب به حجاب ماده و جسم اند
خوب اگر این جهنم جسمانی بود چرا کفار سوزش و رنج آنرا احساس نمی کنند؟ پس معلوم است آن جهنم فرامادی است که برای ادراکش کافی است کافر از بدن خود سفر کند تا خود را در متن آن بیابد
بلکه بهشت هم بر مومنان محیط است همچنانکه در روایت آمده است که :
هیچگاه بهشت از ارواح مومنان خالی نبوده است
یعنی در حقیقت روح مومنان اکنون هم در بهشت است اما بخاطر حجاب تن و امور دنیوی از آن غافلند اما اگر مومنی بتواند از این امور انصراف حاصل کند خود را در آن بهشت خواهد یافت.
آن بهشتی که برای آددم و حوا در بدو خلقت به خاطر صفای باطنی حاصل بود همان بهشت معنوی بود که بدان توجه یافته بودند اما امری مادی آنها را از آن منصرف ساخت.
اما اینکه می فرمایید لذت جنسی در مذهب ما مذموم نیست درست است. ما هم از مذموم بودن آن سخنی نگفتیم اما هر کاری اقتضای خود را دارد و چون لذت جنسی در اکثری انسانها مقتضی توجه به نفس و شهوت آنست فرد را محجوب می سازد و چون لقای رب بدون انصراف از نفس و مشتهیات آن ممکن نیست امور نفسانی و از جمله لذت جنسی فی الجمله مانع اند. البته لذت جنسی بخاطر منتهی شدن به تولد فرزند و گرفتاری های مراقبت و تربیت او هم حجاب های دیگری می سازد و مرد راه آنست که با وجود همه این حجابها رو به حق تعالی کند.
یا علیم

محی الدین;899305 نوشت:

سلام
بر اساس همان ظاهر قرآن، بُعد اصلی وجود انسان نفخه روح الهی در اوست که تمام حقیقت اورا تشکیل می دهد
بدن و جسم تنها ابزاری است برای کسب کمالات روح
لذا دلیلی ندارد همه ادراکات انسان مربوط به ماده و جسم باشد
بلکه برای روح بهشت و جهنمی است که اصالت دارد و در ادراک آن نیازی به جسم ندارد از جمله مویدات قرآنی آن این آیه شریفه است:
"و ان جهنم لمحیطه بالکافرین"
همانا بهشت (هم اکنون) بر کافران احاطه دارد
این آیه شریفه خبر از حقیقتی دردناک می دهد که محیط بر زندگی مادی پر از شهوت و لذت کفار است اما آنها از ادراک آن عاجزند بخاطر اینکه محجوب به حجاب ماده و جسم اند
خوب اگر این جهنم جسمانی بود چرا کفار سوزش و رنج آنرا احساس نمی کنند؟ پس معلوم است آن جهنم فرامادی است که برای ادراکش کافی است کافر از بدن خود سفر کند تا خود را در متن آن بیابد
بلکه بهشت هم بر مومنان محیط است همچنانکه در روایت آمده است که :
هیچگاه بهشت از ارواح مومنان خالی نبوده است
یعنی در حقیقت روح مومنان اکنون هم در بهشت است اما بخاطر حجاب تن و امور دنیوی از آن غافلند اما اگر مومنی بتواند از این امور انصراف حاصل کند خود را در آن بهشت خواهد یافت.
آن بهشتی که برای آددم و حوا در بدو خلقت به خاطر صفای باطنی حاصل بود همان بهشت معنوی بود که بدان توجه یافته بودند اما امری مادی آنها را از آن منصرف ساخت.
اما اینکه می فرمایید لذت جنسی در مذهب ما مذموم نیست درست است. ما هم از مذموم بودن آن سخنی نگفتیم اما هر کاری اقتضای خود را دارد و چون لذت جنسی در اکثری انسانها مقتضی توجه به نفس و شهوت آنست فرد را محجوب می سازد و چون لقای رب بدون انصراف از نفس و مشتهیات آن ممکن نیست امور نفسانی و از جمله لذت جنسی فی الجمله مانع اند. البته لذت جنسی بخاطر منتهی شدن به تولد فرزند و گرفتاری های مراقبت و تربیت او هم حجاب های دیگری می سازد و مرد راه آنست که با وجود همه این حجابها رو به حق تعالی کند.
یا علیم

سلام

این ایراد که اگر جهنم جسمانی بود ..کافر سوزش آنرا احساس میکرد بر جهنم و بهشت روحانی هم وارد است چون چنین بهشتی هم علیرغم حاضر بودن روح احساس نمیشود

لذا از این سخن فرامادی بودن بهشت و جهنم بدست نمی آید

پذیرش اینکه بهشت غیر جسمانی است مستلزم دو چیز است

1-همه ابعاد عالم جسمانی را بشناسیم و همچنین مرز آن با عالم غیر ماده را
2-ظواهر کلام قرآن را بدون هیچ قرینه ایی تاویل کنیم

اولی که هنوز ممکن نشده و دومی هم اجازه نداریم یعنی ممکن نیست

و اما اینکه میفرمایید لذت جنسی در مذهب ما مذموم نیست
بنده هم سخنم این نبود
بلکه عرض کردم لذت جنسی در مقابل بهشت قرآنی نیست بلکه با آن است..مگر بخواهیم که آیات را تاویل کنیم.(که نمیتونیم). در این مورد حتی از قول ملاصدرا هم تاویل آیات معاد موید پذیرش دروغ گفتن خداست چراکه نه قرینه ایی وجود دارد بر معنای دیگر و نه بهشت روحانی و معنوی به کار صالحین بی بهره از معرفت.. می آید...

غریبه آشنا;899370 نوشت:
ین ایراد که اگر جهنم جسمانی بود ..کافر سوزش آنرا احساس میکرد بر جهنم و بهشت روحانی هم وارد است چون چنین بهشتی هم علیرغم حاضر بودن روح احساس نمیشود

لذا از این سخن فرامادی بودن بهشت و جهنم بدست نمی آید


سلام
گفته شد که عدم احساس بهشت و جهنم که امور معنوی اند ناشی از حجاب تن و اشتغال به امور دنیوی است در حالیکه عدم احساس جهنم جسمانی دلیلی ندارد. دیگر اینکه پذیرش جسمانی بودن جهنم در خصوص آیه مستلزم تناقضی آشکار است چون اگر بگوییم مادی است و کافران در آن هستند معنایش این است که کافران در عین حضور در زندگی اغلب پر لذت مادی شان در زندگی مادی پر رنجی هم هستند و این بالوجدان مردود است پس این دو زندگی نباید در یک سطح و از یک جنس باشند نتیجه اینکه جهنم امر فرامادی است.

غریبه آشنا;899370 نوشت:
پذیرش اینکه بهشت غیر جسمانی است مستلزم دو چیز است

1-همه ابعاد عالم جسمانی را بشناسیم و همچنین مرز آن با عالم غیر ماده را
2-ظواهر کلام قرآن را بدون هیچ قرینه ایی تاویل کنیم

اولی که هنوز ممکن نشده و دومی هم اجازه نداریم یعنی ممکن نیست


تاویل ظواهر بر اساس خود قرآن کریم که نمونه اش در بالا گفته شد بلا اشکال است بلکه تاویل بسیاری آیات متشابه بر اساس محکمات از اصول فهم قرآنی است
و آخر اینکه ظواهر کلام بر اساس آگاهی های عادی انسان است در حالی که بیانات قرآن در مباحث معرفتی از قبیل شناخت خدای تعالی و رابطه اش با مخلوقات و همچنین مساله معاد قابل تفسیر با مبانی عرفی و عادی نیست البته آنها که از حقایق عالی جز دستک و پایک و چارق تصوری ندارند معذورند

غریبه آشنا;899370 نوشت:
و اما اینکه میفرمایید لذت جنسی در مذهب ما مذموم نیست
بنده هم سخنم این نبود
بلکه عرض کردم لذت جنسی در مقابل بهشت قرآنی نیست بلکه با آن است..مگر بخواهیم که آیات را تاویل کنیم.

لذت جنسی جسمانی مانع و حجاب از ادراک و شهود معنوی است و این چیزی است که همه انسانها بالوجدان آنرا تجربه می کنند و نیازی به مناقشه ندارد
اگر شما تفسیر بهتری از هبوط آدم و حوا دارید مطرح فرمایید

غریبه آشنا;899370 نوشت:
در این مورد حتی از قول ملاصدرا هم تاویل آیات معاد موید پذیرش دروغ گفتن خداست چراکه نه قرینه ایی وجود دارد بر معنای دیگر و نه بهشت روحانی و معنوی به کار صالحین بی بهره از معرفت.. می آید...

تاویل آیات به حقایق معنوی دروغ نیست بلکه ارجاع به معنای اکمل و اشرف است. به عبارت دیگر اگر مثلا انسان از نکاح یک امر یازده دقیقه ای محدود را تصور می کند خدای متعال، حقیقت اعلی و اشرف آنرا که اتحاد با حقایق نوری است و حد بردار و زمانمند نیست اراده فرموده است لذا پاداش الهی برتر از تصور محدود و نازل انسانهای عادی و فهم عرفی است و کلام و وعده الهی نه تنها صادق بلکه اصدق است.نمونه دیگر آن مساله معیت خداوند با همه چیز است. شاید برخی آن معیت را بصورت همراهی زید و عمرو تصور کنند یا آنرا در حد معیت علمی بدانند اما هیچیک از این تصورات عادی لایق مقام الهی نیست بلکه این معیت را حداقل باید در حد معیت ظاهر و مظهر دانست تا با صمدیت حق تعالی منافات نداشته باشد.
یا علیم

محی الدین;899373 نوشت:

سلام
گفته شد که عدم احساس بهشت و جهنم که امور معنوی اند ناشی از حجاب تن و اشتغال به امور دنیوی است در حالیکه عدم احساس جهنم جسمانی دلیلی ندارد. دیگر اینکه پذیرش جسمانی بودن جهنم در خصوص آیه مستلزم تناقضی آشکار است چون اگر بگوییم مادی است و کافران در آن هستند معنایش این است که کافران در عین حضور در زندگی اغلب پر لذت مادی شان در زندگی مادی پر رنجی هم هستند و این بالوجدان مردود است پس این دو زندگی نباید در یک سطح و از یک جنس باشند نتیجه اینکه جهنم امر فرامادی است.

تاویل ظواهر بر اساس خود قرآن کریم که نمونه اش در بالا گفته شد بلا اشکال است بلکه تاویل بسیاری آیات متشابه بر اساس محکمات از اصول فهم قرآنی است
و آخر اینکه ظواهر کلام بر اساس آگاهی های عادی انسان است در حالی که بیانات قرآن در مباحث معرفتی از قبیل شناخت خدای تعالی و رابطه اش با مخلوقات و همچنین مساله معاد قابل تفسیر با مبانی عرفی و عادی نیست البته آنها که از حقایق عالی جز دستک و پایک و چارق تصوری ندارند معذورند

لذت جنسی جسمانی مانع و حجاب از ادراک و شهود معنوی است و این چیزی است که همه انسانها بالوجدان آنرا تجربه می کنند و نیازی به مناقشه ندارد
اگر شما تفسیر بهتری از هبوط آدم و حوا دارید مطرح فرمایید

تاویل آیات به حقایق معنوی دروغ نیست بلکه ارجاع به معنای اکمل و اشرف است. به عبارت دیگر اگر مثلا انسان از نکاح یک امر یازده دقیقه ای محدود را تصور می کند خدای متعال، حقیقت اعلی و اشرف آنرا که اتحاد با حقایق نوری است و حد بردار و زمانمند نیست اراده فرموده است لذا پاداش الهی برتر از تصور محدود و نازل انسانهای عادی و فهم عرفی است و کلام و وعده الهی نه تنها صادق بلکه اصدق است.نمونه دیگر آن مساله معیت خداوند با همه چیز است. شاید برخی آن معیت را بصورت همراهی زید و عمرو تصور کنند یا آنرا در حد معیت علمی بدانند اما هیچیک از این تصورات عادی لایق مقام الهی نیست بلکه این معیت را حداقل باید در حد معیت ظاهر و مظهر دانست تا با صمدیت حق تعالی منافات نداشته باشد.
یا علیم

سلام
از چند جهت دیدگاه شما مردود است

1-نتیجه تاویل بهشت و جهنم جسمانی به بهشت و جهنم روحانی در عموم مردم چیست؟ بی تفاوت شدن
دلیل: لذت و کمال متوقف به درک است چیزی که قابل درک نیست
مانند خلاء است
آیا تشویق و بیم به چیزی که قابل درک نیست وجهی دارد؟

2-چه کسی گفته لذت جنسی مانع معنویات است؟!!
اتفاقا برعکس است این عقده جنسی است که مانع از رشد و کمال است
و اما در مورد آدم و حوا شما تفسیر سخت و مرموزی را برگزیدید!!
مگر قبل از کشف عورت... آنان زن و شوهر نبودند و همبستر نمیشدند؟! دلیلی دارید؟
با این همه آیه که وعده به زن داده عقل میگوید باید تفسیر دیگری از این موضوع داشت
چنین تفسیری بیشتر از یه کشیش مسیحی بر میاد تا از یه مسلمون

3-تاویل آیات دلیل محکم میخواهد بعنوان مثال اگر علم ثابت کند بهشت جسمانی محال است و یا اینکه در خود قرآن قرینه ای وجود داشته باشد..اونوقت جایز است
خب از نظر عقلی و علمی آیا معاد جسمانی محال است؟ خیر
تمام مثال های قرآن در مورد احیای مردگان حاکی از ممکن بودن این امر است ...پس چه دلیلی میماند که این آیاتو تاویل کنیم؟
این همه مثال از کیفیت احیای مردگان فقط برای قدرت نمایی است؟!
خب اگر قدرت نمایی است موضوعات دیگری هم بود

شاید بگویید آیاتی قرینه هستند بر غیر جسمانی بودن آخرت
مثل آیات رجوع به خدا...
با این توضیح که خدا جسمانی نیست و و..
اما باطل بودن چنین تفسیری خیلی روشن است این تفسیر در واقع منطبق به بازگشت و رجوع به مبدا است نه معاد و بیشتر به انکار معاد میماند تا به اثبات آن

رجوع به خدا یعنی رسیدن به غایت کار خود و محل اسقرار
نه فراماده

4-اگر خدا چیزی بگوید ولی منظور دیگری داشته باشد اگر دروغ نیست پس چیست
قبول دارم یک چیز میتواند چند معنا داشته باشد اما به شرط اینکه فرهنگ لغت اجازه داده باشد چرا که خدا با همین فرهنگ سخن گفته و تاکید میکند واضح است و همونطور که شما باهم صحبت میکنید و میفهمید ما هم سخن گفته ایم

خب حالا شما بفرمایید سیب و گلابی و آب جوش چندتا معنی دارد که ما نمیدونیم و چگونه وعده به آن در عین اینکه صاحب سخن معنای دیگری پیش خود داشته دروغ نیست
من تعجب میکنم ..اگه چنین تاویلی نسبت دروغ دادن نیست پس دروغ گفتن چیست
ملاصدرا میگه این تاویلات موید دروغ است بعد شما میفرمایید نه
ابن سینا هم که فقط گفته عقل را راهی نیست و چون پیامبر گفته باید قبول کنیم

بله در مورد لغاتی مثل آسمان و چراغ که چندتا معنا دارد لزومی ندارد به یک معنا بچسبیم
اما بعضی لغات و بیانها قابل تاویل نیستند

مثالی دیگر:

بعضی میگویند خروج از قبر یعنی خروج ار عالم برزخ و پیوستن به عالم عقلی
خب ار اونجایی که تحت معنای برزخ استفاده از لفظ قبر حداقل در روایات سابقه داشته
منطقا باید بگیم بله شاید چنین معنایی داشته باشد

اما خروج ار اجداث چه ؟
خروج ار قبر مانند ملخ های پراکنده چه؟!
این عبارت رو هم میتونیم اونطور معنا کنیم
ابدا
خارج شدن ار برزخ و داخل شدن به عالم عقلی چه وجه شباهتی با ملخ های پراکنده دارد عزیز
زوری که نمیشه تاویل کرد برادر

یاحق

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;899428 نوشت:
تیجه تاویل بهشت و جهنم جسمانی به بهشت و جهنم روحانی در عموم مردم چیست؟ بی تفاوت شدن
دلیل: لذت و کمال متوقف به درک است چیزی که قابل درک نیست
مانند خلاء است
آیا تشویق و بیم به چیزی که قابل درک نیست وجهی دارد؟

سلام
بهشت و جهنم روحانی از لحاظ لذت و بهجت یا درد و رنج فراتر از جسمانی است لذا لذت یا رنج جسمانی که خود مردم آنرا در حیات مادی تجربه می کنند راهی برای فهم آنست همچنانکه شارع مقدس آن حقایق را در قالب الفاظ و معانی اینسویی مطرح کرد تا روزنه ای به آن حقایق والا باشد بلکه در بیان کلیه حقایق معنوی همین نحو سلوک را داشته است چراکه اساسا حیات مادی کورسویی از حیات معنوی است و از این روزنه می توان به آن حقایق برتر راه یافت کما فی حدیث ابالحسن الرضا ع. خلاصه اینکه لذت و رنج دنیوی راهی برای درک لذت و رنج معنوی است پس اسباب فهم فراهم است.

غریبه آشنا;899428 نوشت:
چه کسی گفته لذت جنسی مانع معنویات است؟!!
اتفاقا برعکس است این عقده جنسی است که مانع از رشد و کمال است
و اما در مورد آدم و حوا شما تفسیر سخت و مرموزی را برگزیدید!!
مگر قبل از کشف عورت... آنان زن و شوهر نبودند و همبستر نمیشدند؟! دلیلی دارید؟
با این همه آیه که وعده به زن داده عقل میگوید باید تفسیر دیگری از این موضوع داشت
چنین تفسیری بیشتر از یه کشیش مسیحی بر میاد تا از یه مسلمون

شما به مطلب ما توجه نمی فرمایید
بنده نگفتم رابطه جنسی بطور مطلق مانع است بلکه تا وقتی انسان در فضای ارضای نیاز جنسی خویش است این حجاب تحقق می یابد لذا ازدواج بعنوان رفع کننده آن امر مطلوبی است اما در زمان و فضای ارضای جنسی انسان محجوب از عوالم معنوی است به جهت توجه به لذت و شهوت نفسانی
پس بحث مانعیت مربوط به زمان و فضای ارضای نیاز جنسی است نه همه زمانها
و اما تفسیر مرموز ماخوذ از کلام اهل معرفت است که از قرائنی دانسته شده است

غریبه آشنا;899428 نوشت:
تاویل آیات دلیل محکم میخواهد بعنوان مثال اگر علم ثابت کند بهشت جسمانی محال است و یا اینکه در خود قرآن قرینه ای وجود داشته باشد..اونوقت جایز است
خب از نظر عقلی و علمی آیا معاد جسمانی محال است؟ خیر
تمام مثال های قرآن در مورد احیای مردگان حاکی از ممکن بودن این امر است ...پس چه دلیلی میماند که این آیاتو تاویل کنیم؟
این همه مثال از کیفیت احیای مردگان فقط برای قدرت نمایی است؟!
خب اگر قدرت نمایی است موضوعات دیگری هم بود

شاید بگویید آیاتی قرینه هستند بر غیر جسمانی بودن آخرت
مثل آیات رجوع به خدا...
با این توضیح که خدا جسمانی نیست و و..
اما باطل بودن چنین تفسیری خیلی روشن است این تفسیر در واقع منطبق به بازگشت و رجوع به مبدا است نه معاد و بیشتر به انکار معاد میماند تا به اثبات آن

رجوع به خدا یعنی رسیدن به غایت کار خود و محل اسقرار
نه فراماده


با آگاهی انسان به ابعاد معنوی مفهوم آیات معاد ظاهر در بعد جسمانی نیست بلکه بین تفسیر جسمانی یا روحانی ترجیحی نیست.پس این ظهور فقط در نزد کسانی است که آشنای به معنویات و عالم معنا نیستند.
ما برای معنوی بودن بهشت و جهنم همین جا هم دلیلی واضح از آیات آوردیم لذا نیاز به تاویل هم نیست.
و اما جسمانی بودن بغیر از ظواهر مذکور هیچ دلیل منطقی عقلانی ندارد. این را قبلا هم مدعی شده ام و کارشناسان هم نتوانسته اند دلیلی بیاورند. و اما صرف امکان وقوع دلیل بر وقوع نیست چراکه بسیار امور قابل وقوع وجود دارد که در ید قدرت الهی هست اما واقع هم نمی شوند مثلا خداوند می توانست برای انسانها منبع انرژی در بدنشان تعبیه کند که نیاز به این همه تلاش و زحمت جهت کسب روزی نداشته باشند اما چنین کاری نکرده است و بسیار امور ممکنه دیگر که تحقق خارجی نداشته و نخواهد داشت. قائلین به معاد جسمانی باید دلیل بر ضرورت آن بیاورند که ظاهرا دلیلی ندارند.

غریبه آشنا;899428 نوشت:
اگر خدا چیزی بگوید ولی منظور دیگری داشته باشد اگر دروغ نیست پس چیست
قبول دارم یک چیز میتواند چند معنا داشته باشد اما به شرط اینکه فرهنگ لغت اجازه داده باشد چرا که خدا با همین فرهنگ سخن گفته و تاکید میکند واضح است و همونطور که شما باهم صحبت میکنید و میفهمید ما هم سخن گفته ایم

خب حالا شما بفرمایید سیب و گلابی و آب جوش چندتا معنی دارد که ما نمیدونیم و چگونه وعده به آن در عین اینکه صاحب سخن معنای دیگری پیش خود داشته دروغ نیست
من تعجب میکنم ..اگه چنین تاویلی نسبت دروغ دادن نیست پس دروغ گفتن چیست
ملاصدرا میگه این تاویلات موید دروغ است بعد شما میفرمایید نه
ابن سینا هم که فقط گفته عقل را راهی نیست و چون پیامبر گفته باید قبول کنیم

بله در مورد لغاتی مثل آسمان و چراغ که چندتا معنا دارد لزومی ندارد به یک معنا بچسبیم
اما بعضی لغات و بیانها قابل تاویل نیستند


نسبت معانی جسمانی الفاظ قرآن با معانی روحانی نسبت طولی است یعنی نکاح مادی در طول نکاح معنوی است نه مغایر آن. خوردن معنوی در طول خوردن مادی است نه مغایر آن لذا خود قرآن هم فرمود: و اوتو به متشابها . به بهشتیان شبیه آنچه در زمین می خوردند می دهند. این شباهت از قبیل شباهت امر ضعیف با امر قوی است. اما از آنجا که اطوار وجودی ویژگی های خاص خود را دارند گاهی تفاوت مرتبه بالاتر با پایینتر چنان است که انگار چیز دیگری است همانطور که قرآن کریم در مورد زمین در قیامت این تعبیر را بکار برده: یوم تبدل الارض غیر الارض. یعنی چنان تغییر می کند که انگار چیزی غیر از آن زمین است. پس اگر توجه داشته باشیم که نسبت عوالم نسبت طولی است و بتوانیم آنرا درک و هضم کنیم تفاوت نسبت معانی مادی و معنوی الفاظ را هم بخوبی درک می کنیم.
بیانات دینی در مورد تفاوت بسیار شگرف آخرت با عالم دنیا ناظر بر همین تفاوت جسمانی و روحانی است.

غریبه آشنا;899428 نوشت:
عضی میگویند خروج از قبر یعنی خروج ار عالم برزخ و پیوستن به عالم عقلی
خب ار اونجایی که تحت معنای برزخ استفاده از لفظ قبر حداقل در روایات سابقه داشته
منطقا باید بگیم بله شاید چنین معنایی داشته باشد

اما خروج ار اجداث چه ؟
خروج ار قبر مانند ملخ های پراکنده چه؟!
این عبارت رو هم میتونیم اونطور معنا کنیم
ابدا
خارج شدن ار برزخ و داخل شدن به عالم عقلی چه وجه شباهتی با ملخ های پراکنده دارد عزیز
زوری که نمیشه تاویل کرد برادر


ندانستن نحوه انطباق بر معنای روحانی دلیل بر رد آن نیست نهایتا می توان گفت نمی دانیم چطور منطبق است اما عدم انطباق که ثابت نمی شود.
در مطالب بالا تامل بفرمایید انشاء الله حل می شود
و هو علام الغیوب[/]

محی الدین;899543 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]

ندانستن نحوه انطباق بر معنای روحانی دلیل بر رد آن نیست نهایتا می توان گفت نمی دانیم چطور منطبق است اما عدم انطباق که ثابت نمی شود.
در مطالب بالا تامل بفرمایید انشاء الله حل می شود
و هو علام الغیوب

[/]

سلام

خب این معنای روحانی را از کجا آوردید که حالا بخواهیم نحوه انطباقش را بسنجیم
شما یک چیزی را اصل گرفته اید که در قرآن نیست
نه در آیات محکم و نه متشابه
وقتی ظاهر کلام به نحوی است که منطبق نیست دیگه جای چه حرفی میماند؟
من خودم آدم شکاکی هستم و اتفاقا دنبال یک معنا نیستم و سریع معناهای دیگر را در نظر میگیرم
اما هرکاری میکنم وجه شباهتی بین ملخ های پراکنده با معاد غیر جسمانی نمیبینم با این علم که قرآن ابدا کلامی بیهوده و لغو نگفته

در مورد اینکه اسباب لذات معنوی موجود است درست
اما نه اجباری است نه همه استعداد دارند..
اگر بهشت روحانی باشد عموم مردم که به نیت بهشت جسمانی عمل کرده اند اولا بیراهه رفته اند و ثانیا معطل میمانند
لذا وجود بهشت جسماتی یک ضرورت عقلی است..جدای از ظاهر کلام وحی..

مطلب بعدی اینکه میفرمایید جز ظواهر دلیلی بر معاد جسمانی نیست
خب چه چیز دیگری باید دلیل باشد؟
چون قرآن گفته عقل هم وارد شده
عقل هم رد نمیکند
اتفاقا قرآن نگفته که ما قادریم بلکه گفته ما استخوانها را زنده میکنیم و مثال های فراوانی آورده که اگر معاد جسمانی نباشد بلاغت خود را از دست میدهند
اگر دعوت نبی بر معاد روحانی بود شبهه ها نیز طور دیگر بود

هیچ عقلی قبول نمیکند که قرآن بر پایه فهم غلط بیاید یک چیز غیر واقع را تفصیل دهد و مثالها بیاورد و بجای تعدیل دامن بزند و نهایتا کثیری را به اشتباه بیاندازد

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;899574 نوشت:
خب این معنای روحانی را از کجا آوردید که حالا بخواهیم نحوه انطباقش را بسنجیم
شما یک چیزی را اصل گرفته اید که در قرآن نیست
نه در آیات محکم و نه متشابه
وقتی ظاهر کلام به نحوی است که منطبق نیست دیگه جای چه حرفی میماند؟
من خودم آدم شکاکی هستم و اتفاقا دنبال یک معنا نیستم و سریع معناهای دیگر را در نظر میگیرم
اما هرکاری میکنم وجه شباهتی بین ملخ های پراکنده با معاد غیر جسمانی نمیبینم با این علم که قرآن ابدا کلامی بیهوده و لغو نگفته

سلام
تعبیر ملخ یک تعبیر تشبیهی است ( کانهم جراد منتشر) و حاکی از کثرت انسانهایی است که در صحنه محشر حضور می یابند چه اینکه مقام حشر عقلانی مقام شهود کثرات به نحو جمعی است که بسیار با عظمت و دهشتناک است . قرآن کریم این شهود را در مثال و تشبیهی که برای مردم آن زمان معروف بوده بیان فرموده است چه اینکه در هجوم ملخها به شهرها و دشتزارها جمعیت بزرگی از آنها مشاهده می شدند که همه جا را پر کرده بودند. البته این صحنه در زمان ما هم گاه گاهی تجربه می شود. لذا امثال این بیانات هیچگاه نافی حقایق معنوی نیست بخصوص که اغلب تشبیهی هستند و به اصطلاح برای تقریب به ذهن مخاطب است.

غریبه آشنا;899574 نوشت:
در مورد اینکه اسباب لذات معنوی موجود است درست
اما نه اجباری است نه همه استعداد دارند..
اگر بهشت روحانی باشد عموم مردم که به نیت بهشت جسمانی عمل کرده اند اولا بیراهه رفته اند و ثانیا معطل میمانند
لذا وجود بهشت جسماتی یک ضرورت عقلی است..جدای از ظاهر کلام وحی..

گفته شد که حقایق معنوی اعلی و اشرف از حقایق این سویی اند لذا نه تنها خواص بلکه عوام در آرزوی آن اند
وقتی انسان در وادی مجردات قدم گذاشت به حسب اصل اتحاد عاقل و معقول تمایلاتش هم تغییر می کند
این را ضمن اینکه از بیانات کلی قرآن کریم مانند ( والاخره لهی الحیوان) می توان فهمید از تجربه اهل کشف و بلکه تجربه کنندگان مرگ تقریبی هم می توان یافت
لذا انسانها بعد از مرگ ذائقه شان تغییر کرده و معنوی می شود.

غریبه آشنا;899574 نوشت:
مطلب بعدی اینکه میفرمایید جز ظواهر دلیلی بر معاد جسمانی نیست
خب چه چیز دیگری باید دلیل باشد؟
چون قرآن گفته عقل هم وارد شده
عقل هم رد نمیکند

اگر قرآن کریم نص در مادیت و جسمانیت معاد داشت باز هم دلیل عقلی لازم بود چه رسد به اینکه قرآن نص ندارد یعنی نفرموده معاد جسمانی است نگفته مادی است بلکه توصیفاتی را آورده که به حسب دانایی های عادی ما در مورد امور مادی بکار می رود اما نمی توان گفت این توصیفات منحصر در امور مادی است چه بسا مراتبی از معنا همین توصیفات را بپذیرد بخصوص که بسیاری از توصیفات حاکی از فرامادی بودن حقایق اخروی نیز می باشد که در قرآن و روایات الی ماشاالله هست. همه معتقدان به معاد جسمانی نیز معترفند امور اخروی خصایص فوق مادی نیز دارند اما در عین حال آنرا ماده ای ویژه می پندارند و از اعتراف به معنوی بودن طفره می روند.
پس معتقدان به معاد جسمانی باید دلیل عقلی بر ضرورت جسمانیت در معاد بیاورند که نیاورده اند. چون دلیلی وجود ندارد. آنها خود می دانند که جسم تنها ابزاری است برای کمال معنوی و خود جسم در شوون حقیقت انسان دخلی ندارد لذا انسان نیاز ندارد در عرصه محشر با جسم حاضر شود چرا که تمام ابزارهای وجودی و ادراکی لازم برای حساب و پاداش را دارد بلکه به نحو اتم دارد پس چرا جسم باید آنجا باشد؟ این چیزی است که پاسخی برایش ندارند.

غریبه آشنا;899574 نوشت:
تفاقا قرآن نگفته که ما قادریم بلکه گفته ما استخوانها را زنده میکنیم و مثال های فراوانی آورده که اگر معاد جسمانی نباشد بلاغت خود را از دست میدهند
اگر دعوت نبی بر معاد روحانی بود شبهه ها نیز طور دیگر بود

هیچ عقلی قبول نمیکند که قرآن بر پایه فهم غلط بیاید یک چیز غیر واقع را تفصیل دهد و مثالها بیاورد و بجای تعدیل دامن بزند و نهایتا کثیری را به اشتباه بیاندازد


قرآن کریم مباحث مربوطه را کلا برای پاسخ به شبهه قدرت که در ذهن اهل جاهلیت بوده آورده است .
یعنی حرف این بوده که اگر شما فکر می کنید معاد به آن نحو که برایتان قابل تصور است امکان پذیر نیست ما می توانیم ( بلی قادرین علی ان نسوی بنانه) حتی می توانیم سرانگشتان شما را به همان شکل اولش بسازیم.
تعابیر و مثالهای دیگر قرآن نیز برای آشنا ساختن ذهن انسانی است که از آخرت و معنا خبری ندارد چون او کاملا منغمر در امور مادی است لذا مثلا می فرماید ما شما را همچون روییدن گیاهان از زمین می رویانیم. این بیان بیانی زیبا در تعالی وجودی انسان است اما عوام شاید فکر کنند انسان دانه ای است که فردا به شکل یک گیاه در آخرت می روید. و امثال این تصورات عامیانه.
خلاصه اینکه ماموریت قرآن بیان حقایق در قالب بیانات قابل فهم اهل دنیاست نه اینکه بخاطر آن نحو بیان ،حقایق تغییر ماهیت بدهند. مثلا اگر پدر به بچه اش گفت بزرگ که شدی من یک هواپیما برایت می خرم هرچند ممکن است بچه فکر کند آن هواپیما را هم یک دست بزرگ در آسمان حرکت می دهد اما مغایرت این تصور بچه گانه با حقیقت وعده پدر بلا اشکال است چه اینکه حقیقت اعلی و اشرف از تصور اوست.
لطفا دقت و تامل بفرمایید
یا علام[/]

محی الدین;899593 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]

قرآن کریم مباحث مربوطه را کلا برای پاسخ به شبهه قدرت که در ذهن اهل جاهلیت بوده آورده است .
یعنی حرف این بوده که اگر شما فکر می کنید معاد به آن نحو که برایتان قابل تصور است امکان پذیر نیست ما می توانیم ( بلی قادرین علی ان نسوی بنانه) حتی می توانیم سرانگشتان شما را به همان شکل اولش بسازیم.
تعابیر و مثالهای دیگر قرآن نیز برای آشنا ساختن ذهن انسانی است که از آخرت و معنا خبری ندارد چون او کاملا منغمر در امور مادی است لذا مثلا می فرماید ما شما را همچون روییدن گیاهان از زمین می رویانیم. این بیان بیانی زیبا در تعالی وجودی انسان است اما عوام شاید فکر کنند انسان دانه ای است که فردا به شکل یک گیاه در آخرت می روید. و امثال این تصورات عامیانه.
خلاصه اینکه ماموریت قرآن بیان حقایق در قالب بیانات قابل فهم اهل دنیاست نه اینکه بخاطر آن نحو بیان ،حقایق تغییر ماهیت بدهند. مثلا اگر پدر به بچه اش گفت بزرگ که شدی من یک هواپیما برایت می خرم هرچند ممکن است بچه فکر کند آن هواپیما را هم یک دست بزرگ در آسمان حرکت می دهد اما مغایرت این تصور بچه گانه با حقیقت وعده پدر بلا اشکال است چه اینکه حقیقت اعلی و اشرف از تصور اوست.
لطفا دقت و تامل بفرمایید
یا علام

[/]

عرض کردم خدمتتون

هیچ عقلی قبول نمیکند که قرآن بر پایه فهم غلط بیاید یک چیز غیر واقع را تفصیل دهد و مثالها بیاورد و بجای تعدیل دامن بزند و نهایتا کثیری را به اشتباه بیاندازد

تعریف شما از جسم ناقص است جسم طبق آنچه که در قرآن و روایات است کارکردش در دنیا یه چیز است در آخرت چبز دیگر
خیلی از آثار جسم از لوازم ذاتی اون نیست و قابل تغییر است

حالافرض میگیریم که صحبت شما درست است
خب لااقل یک جا باید به آن اشاره میشد
طبق دیدگاه شما خدا باید میگفت شما به خاک اومدید و از آن خارج میشوید
اما گفته شما از خاک خلق شدید(مهم) و به آن برمیگردید و دوباره از آن خارج میشوید
خب چه چیزی اول بود که دوباره تکرار میشود؟ خلقت از خاک
اتفاقا در این آیات حقیقت انسان مرتبط با خاک معرفی میشود و در مقام تشویق و غیره هم نیست که بگویید تمثیل و تشبیه است
و از دیگر آیات بدست می آید که انسان بدون بدن در حالت موت است مثل قبل از دنیا
لذا در آیه بالا هم اصل حیات و وجود انسان به واسطه زمین و خاک معرفی شد

و در آخر اینکه بحث معاد را دین و کتاب آسمانی طرح کرده پس این شمایید که باید دلیل بیاورید که معاد منطبق با ظاهر قرآن نیست نه بنده

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;899608 نوشت:
هیچ عقلی قبول نمیکند که قرآن بر پایه فهم غلط بیاید یک چیز غیر واقع را تفصیل دهد و مثالها بیاورد و بجای تعدیل دامن بزند و نهایتا کثیری را به اشتباه بیاندازد

سلام
این آخر پست بنده در این تاپیک می باشد
این تفکر عادی عموم مردم است
یعنی همین که بگویید بازگشتی در کار است فکر می کنند منظور از بازگشت بازگشت به عالم جسم است چون در نظر آنها اصالت با ماده و جسم است
اما در طرح مساله معاد به نحو واقع دو مشکل است:
مخاطب اولی قرآن یعنی مردم جاهلی اصلا باوری به معاد نداشتند لذا نمی شد آنرا به نحوی طرح کرد که اصلا نفهمند. آنها چیزی را می توانستند باور کنند که بتوانند آنرا بفهمند و چون فهم معاد روحانی مشکل است لذا به فهم عادی آنها اکتفا شده و به پاسخ اشکالات حول آن پرداخته شده است
دیگر اینکه بیانات دینی کارکرد محور است یعنی اینکه دین از طرح معارف می خواهد آن کارکرد عملی و اخلاقی اش را نتیجه بگیرد لذا در فهم از معارف سخت گیر نیست لذا اصل "تکلم به اندازه فهم عموم مردم " هم در بیانات قرآن هم اهل بیت ع همیشه رعایت شده است

غریبه آشنا;899608 نوشت:
اما گفته شما از خاک خلق شدید(مهم) و به آن برمیگردید و دوباره از آن خارج میشوید
خب چه چیزی اول بود که دوباره تکرار میشود؟ خلقت از خاک

این بیان می تواند ناظر به خلقت دوباره نوع انسان در ادوار بعدی باشد چه اینکه طبق صریح برخی روایات نوع انسان در ادوار مختلفی آفریده شده است لذا منظور از "شما" افراد انسان نیست بلکه نوع انسان است

غریبه آشنا;899608 نوشت:
اتفاقا در این آیات حقیقت انسان مرتبط با خاک معرفی میشود و در مقام تشویق و غیره هم نیست که بگویید تمثیل و تشبیه است
و از دیگر آیات بدست می آید که انسان بدون بدن در حالت موت است مثل قبل از دنیا
لذا در آیه بالا هم اصل حیات و وجود انسان به واسطه زمین و خاک معرفی شد

اصالت خاک در بدو خلقت است اما با خلقت روح اصالت به همان حقیقت الهی منتقل می گردد و البته تا وقتی انسان در عالم مادی است منغمر در جسم است لذا اصالت خاک به حسب اوست نه به حسب واقع
و اما مساله عالم موت، به جهت عدم استقلال وجودی است یعنی استقلال وجودی که انسان در خود تصور می کرد بعد مرگ مضمحل می شود لذا اهل معرفت را میت می دانند چون هیچ اختیاری از خود بروز نمی دهند و در تمام امورشان تابع اوامر الهی اند. بعد مرگ هم انسانها همه چنین اند. البته هرکس به حسب علم و عمل خویش.

غریبه آشنا;899608 نوشت:
و در آخر اینکه بحث معاد را دین و کتاب آسمانی طرح کرده پس این شمایید که باید دلیل بیاورید که معاد منطبق با ظاهر قرآن نیست نه بنده

نه شما برادر
نه هیچ باورمند به معاد جسمانی نمی تواند دلیل بر ضرورت جسم در معاد بیاورد
قرآن هم فقط ظهور دارد و نه نص
و با وجود احتمال معانی بسیار در معنای معاد ( معاد فردی ، معاد نوعی، توصیف حقایق برزخی وووو) این ظهور قابل استدلال نیست
والسلام
تم الکلام و حسب
یا علام[/]

محی الدین;899771 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]
سلام
این آخر پست بنده در این تاپیک می باشد
این تفکر عادی عموم مردم است
یعنی همین که بگویید بازگشتی در کار است فکر می کنند منظور از بازگشت بازگشت به عالم جسم است چون در نظر آنها اصالت با ماده و جسم است
اما در طرح مساله معاد به نحو واقع دو مشکل است:
مخاطب اولی قرآن یعنی مردم جاهلی اصلا باوری به معاد نداشتند لذا نمی شد آنرا به نحوی طرح کرد که اصلا نفهمند. آنها چیزی را می توانستند باور کنند که بتوانند آنرا بفهمند و چون فهم معاد روحانی مشکل است لذا به فهم عادی آنها اکتفا شده و به پاسخ اشکالات حول آن پرداخته شده است
دیگر اینکه بیانات دینی کارکرد محور است یعنی اینکه دین از طرح معارف می خواهد آن کارکرد عملی و اخلاقی اش را نتیجه بگیرد لذا در فهم از معارف سخت گیر نیست لذا اصل "تکلم به اندازه فهم عموم مردم " هم در بیانات قرآن هم اهل بیت ع همیشه رعایت شده است

این بیان می تواند ناظر به خلقت دوباره نوع انسان در ادوار بعدی باشد چه اینکه طبق صریح برخی روایات نوع انسان در ادوار مختلفی آفریده شده است لذا منظور از "شما" افراد انسان نیست بلکه نوع انسان است

اصالت خاک در بدو خلقت است اما با خلقت روح اصالت به همان حقیقت الهی منتقل می گردد و البته تا وقتی انسان در عالم مادی است منغمر در جسم است لذا اصالت خاک به حسب اوست نه به حسب واقع
و اما مساله عالم موت، به جهت عدم استقلال وجودی است یعنی استقلال وجودی که انسان در خود تصور می کرد بعد مرگ مضمحل می شود لذا اهل معرفت را میت می دانند چون هیچ اختیاری از خود بروز نمی دهند و در تمام امورشان تابع اوامر الهی اند. بعد مرگ هم انسانها همه چنین اند. البته هرکس به حسب علم و عمل خویش.

نه شما برادر
نه هیچ باورمند به معاد جسمانی نمی تواند دلیل بر ضرورت جسم در معاد بیاورد
قرآن هم فقط ظهور دارد و نه نص
و با وجود احتمال معانی بسیار در معنای معاد ( معاد فردی ، معاد نوعی، توصیف حقایق برزخی وووو) این ظهور قابل استدلال نیست
والسلام
تم الکلام و حسب
یا علام

[/]

هرطور مایلید میخواید ادامه ندید
اما در جواب پست آخرتون چندتا مطلبو باید عرض کنم

1- کارکرد قرآن فقط دنیامحور نیست معاد محور هم است پس به همون اندازه باید تصور صحیحی از معاد ایجاد کند و اگر بر پایه فهم مخاطب هم سخن میگوید به حکم کارکرد دیگر باید فهم آنان را تعدیل کند نه اینکه دامن بزند و تفصیل دهد

2-معاد روحانی از نظر حقیر به نوعی انکار معاد است
برگشت به مبدا را کافران هم قبول داشتند و قابل هضم تر بود و واجب نبود قرآن اینقدر در مقابل آن جبهه بگیرد

3-آیاتی از قبیل خارج شدن ار قبور مانند ملخ ها..اگر منطقی باشید با هیچ یک از معناهای دیگری که شما میگویید مطابقت ندارد و اگر نص نیست ظهور کاملی دارد
در نهج ابلاغه هم از نو شدن اجزای کهنه و جمع شدن اعضای پراکنده سخن به میان آمده
اگر اصرار شما به اینکه حقیقت و معنا چیز دیگری است تاویل به رای نیست پس چیست
اگر از معاد جسمانی در قرآن صراحتی نیست و فقط ظاهر است از معاد روحانی همون ظاهر هم نیست و اصلا هیچی نیست
لذا اینکه خداوند با تشبیه و تمثیل سخن گفته فقط یک ادعای بدون دلیل است

4- از قاعده اتحاد عاقل و معقول تغییر لذت ها بدست نمی آید
اتفاقا این قاعده اینو ثابت میکنه که معاد و حیات اخروی تثبیت حیات دنیوی است هرکه به انداره علم و عملش
افرادی که لذات معنوی معقولشان نشده با چه چیزی اتحاد پیدا میکنند گرامی؟
با نیستی و خلاء؟

سلام

محی الدین;899771 نوشت:
نه هیچ باورمند به معاد جسمانی نمی تواند دلیل بر ضرورت جسم در معاد بیاورد

خود شما هم اعتراف داشتید (یا حداقل اینجور جلوه میداد ) در چند پست قبلتر که لذت جنسی مال جسمه!

پس ؛ جسم در بهشت وجود داره !

چرا؟

چون گفته میشه در بهشت لذت جنسی وجود داره!

[="Tahoma"][="Navy"]

غریبه آشنا;899857 نوشت:
هرطور مایلید میخواید ادامه ندید
اما در جواب پست آخرتون چندتا مطلبو باید عرض کنم

1- کارکرد قرآن فقط دنیامحور نیست معاد محور هم است پس به همون اندازه باید تصور صحیحی از معاد ایجاد کند و اگر بر پایه فهم مخاطب هم سخن میگوید به حکم کارکرد دیگر باید فهم آنان را تعدیل کند نه اینکه دامن بزند و تفصیل دهد

2-معاد روحانی از نظر حقیر به نوعی انکار معاد است
برگشت به مبدا را کافران هم قبول داشتند و قابل هضم تر بود و واجب نبود قرآن اینقدر در مقابل آن جبهه بگیرد

3-آیاتی از قبیل خارج شدن ار قبور مانند ملخ ها..اگر منطقی باشید با هیچ یک از معناهای دیگری که شما میگویید مطابقت ندارد و اگر نص نیست ظهور کاملی دارد
در نهج ابلاغه هم از نو شدن اجزای کهنه و جمع شدن اعضای پراکنده سخن به میان آمده
اگر اصرار شما به اینکه حقیقت و معنا چیز دیگری است تاویل به رای نیست پس چیست
اگر از معاد جسمانی در قرآن صراحتی نیست و فقط ظاهر است از معاد روحانی همون ظاهر هم نیست و اصلا هیچی نیست
لذا اینکه خداوند با تشبیه و تمثیل سخن گفته فقط یک ادعای بدون دلیل است

4- از قاعده اتحاد عاقل و معقول تغییر لذت ها بدست نمی آید
اتفاقا این قاعده اینو ثابت میکنه که معاد و حیات اخروی تثبیت حیات دنیوی است هرکه به انداره علم و عملش
افرادی که لذات معنوی معقولشان نشده با چه چیزی اتحاد پیدا میکنند گرامی؟
با نیستی و خلاء؟

روح سبز;899914 نوشت:
خود شما هم اعتراف داشتید (یا حداقل اینجور جلوه میداد ) در چند پست قبلتر که لذت جنسی مال جسمه!

پس ؛ جسم در بهشت وجود داره !

چرا؟

چون گفته میشه در بهشت لذت جنسی وجود داره!


سلام
ان شالله بیشتر مطالعه و تحقیق می فرمایید و کم کم مسائل حل می شود
یا علیم[/]

محی الدین;899962 نوشت:
سلام
ان شالله بیشتر مطالعه و تحقیق می فرمایید و کم کم مسائل حل می شود
یا علیم

با سلام وعرض ادب

بزرگوار من اون کتاب رو خوندم اما همچین برداشتی نداشت .اتفاقا عکس نظر شما

رو دارند.

[="DarkOliveGreen"]

محی الدین;899962 نوشت:
سلام
ان شالله بیشتر مطالعه و تحقیق می فرمایید و کم کم مسائل حل می شود

فکر کردم پست اخرتون قبلی تره بود!
ممنون از جواب برحجم و مفید و دقیق و با استدلالتون!(:|[/]

محی الدین;899962 نوشت:
[="Tahoma"][="Navy"]

سلام
ان شالله بیشتر مطالعه و تحقیق می فرمایید و کم کم مسائل حل می شود
یا علیم

[/]

سلام
ذکات علم ،آموختن است
شما که میدونید به ما هم بگید تا بدونیم
معاد روحانی که در قرآن نیامده..
پس باید یک دلیلی قطعی و حسابی بیاورید تا ما هم قبول کنیم
معاد روحانی و به خدا پیوستن در قرآن..فقط با صور اول به نوعی همخوانی دارد..که همه چیز در خدا فنا میشه

اگر در کنار این همه آیات که ظهور در معاد جسمانی دارند..فقط صحبت از همین صور اول بود و سخنی از صور دوم نبود
بنده سخن شمارو قابل تامل می دیدم و من هم به خودم اجازه میدادم که دیگر آیات را تاویل کنم
اما در قرآن صحبت از صور دوم است که نشر است نه حشر..
صریح بیان شده که سفره حیات و کثرات از نو پهن میشود
اما این بار برای پاداش و جزا

و اما زیربنای عقیده شما آیات نیستند بلکه نوع نگاه به حقیقت انسان است که شما جسم را در آن دخیل نمیدانید
پس همینو باید ثابت کنید

غریبه آشنا;900058 نوشت:
سلام
ذکات علم ،آموختن است
شما که میدونید به ما هم بگید تا بدونیم
معاد روحانی که در قرآن نیامده..
پس باید یک دلیلی قطعی و حسابی بیاورید تا ما هم قبول کنیم
معاد روحانی و به خدا پیوستن در قرآن..فقط با صور اول به نوعی همخوانی دارد..که همه چیز در خدا فنا میشه

اگر در کنار این همه آیات که ظهور در معاد جسمانی دارند..فقط صحبت از همین صور اول بود و سخنی از صور دوم نبود
بنده سخن شمارو قابل تامل می دیدم و من هم به خودم اجازه میدادم که دیگر آیات را تاویل کنم
اما در قرآن صحبت از صور دوم است که نشر است نه حشر..
صریح بیان شده که سفره حیات و کثرات از نو پهن میشود
اما این بار برای پاداش و جزا

و اما زیربنای عقیده شما آیات نیستند بلکه نوع نگاه به حقیقت انسان است که شما جسم را در آن دخیل نمیدانید
پس همینو باید ثابت کنید


سلام
امیدوارم با پاسخ به همین اشکال اساسی شما مطلب تمام بشه
و اما صور دوم
اگر صور دوم مستلزم حیات جسمانی باشد پس باید جبرییل و فرشتگان هم به لباس جسم درآیند چه اینکه در روایت هست که در صور اول همه حتی خود عزرائیل هم می میرند
پس صور دوم و نشر هیچ تلازمی با بازگشت به لباس جسمانیت ندارد بلکه صور دوم مستلزم حیات است و حیات اساسا امر جسمانی نیست چه اینکه حیات جسم انسان هم به روح اوست که اگر در بدن روح نباشد ولو بدن سالم باشد باز هم حیاتی برایش نخواهد بود
شما اگر جای اصل و فرع را در وجود انسان برعکس نکنید خیلی راحت حیات ابدی روحانی آنرا می فهمید
یا علیم

محی الدین;900175 نوشت:

سلام
امیدوارم با پاسخ به همین اشکال اساسی شما مطلب تمام بشه
و اما صور دوم
اگر صور دوم مستلزم حیات جسمانی باشد پس باید جبرییل و فرشتگان هم به لباس جسم درآیند چه اینکه در روایت هست که در صور اول همه حتی خود عزرائیل هم می میرند
پس صور دوم و نشر هیچ تلازمی با بازگشت به لباس جسمانیت ندارد بلکه صور دوم مستلزم حیات است و حیات اساسا امر جسمانی نیست چه اینکه حیات جسم انسان هم به روح اوست که اگر در بدن روح نباشد ولو بدن سالم باشد باز هم حیاتی برایش نخواهد بود
شما اگر جای اصل و فرع را در وجود انسان برعکس نکنید خیلی راحت حیات ابدی روحانی آنرا می فهمید
یا علیم

سلام
اگر فرشتگان جسمانی نیستند...صور دوم مستلزم این نیست که به لباس جسم درآیند
در ضمن بحث صور دوم رو در مورد اون بخش از سخنتون مطرح کردم که میگفتید نگاه عوام مردم از جمله کافرهایی که شبهه کرده اند در مورد بازگشتن اشتباه است
میگیم باشه درست
پس بازگشت یعنی اینکه ما به خدا بازگشت میکنیم و از کثرت به وحدت میرویم
اما میگیم که این نوع بازگشت فقط با صور اول مطابق است
اگر صور اول بازگشت به خداست صور دوم بازگشت به چیست؟ به حیات مجدد میشه دیگه عزیز!
پس اون کافرا اشتباه فکر نمیکردند
اگه میگویید حقیقت انسان به روح و جان اوست و حیات مجددش روحی است خب دلیل و اثبات میخواهد
اگر دلیلتون اینه که اگر جسم در انسان مدخلیت داشت از جسم جدا نمیشد...خب این فقط یک فرضیه است

مثل این می مونه که بگیم اگر قرار بود انسان از جاش مجددا بلند بشه دیگه نمیخوابید..یعنی اگر ما بیدار شدن بعد از خواب را نمیدیدیم ..قطعا همچین حرفی رو اینجا هم میزدیم

جالب ماجرا این جاست که در روایات هم در مورد حیات مجدد به همین بیدار شدن از خواب مثال زده شده
با این عبارت که مرگ مثل خواب است..منتها طولانی تر

موفق باشید

پرسش:
در مورد بهشت حضرت آدم و حوا تفاسیر مختلفی وجود دارد،اگر ماجرای بهشت حضرت آدم بعد از خلقت آن است آن بهشت نمیتواند غیر مادی باشد ولو اینکه در زمین هم نباشد

پاسخ:
این بحث رابه اجمال و اختصار از زبان مفسر فرزانه استاد جوادی آملی نقل میکنیم . ایشان معتقدند که جریان خلقت حضرت آدم (علیه السلام) تماما در زمین اتفاق افتاد و ضمن بیان مقدمه ای در جریان تمثیلی بودن یا ظاهری بودن داستان برخی انبیاء (علیهم السلام) در قرآن کریم بصورت خاص جریان خلقت حضرت آدم(علیهم السلام) و نشئه این خلقت را نیز بیان میفرمایند :

"قصه‌هایی که قرآن کریم برای تثبیت اصول ادعایی خود بعد از برهان نقل می‌کند برخی از آنها واقعیت خارجی است که در خارج اتفاق افتاده است برخی از آنها مورد اختلاف نظر است بین مفسران که عده‌ای از مفسران آن را بر جریان عادی حمل می‌کنند عده‌ای آن را بر جریان تمثل نقل می‌کنند. قصه حضرت آدم، داوود، سلیمان و حضرت ابراهیم از جمله مواردی است که مورد اختلاف نظر بین مفسران است. برخی بر جریان ظاهری حمل کرده‌اند برخی آن را به صورت تمثل تفسیر کردند...جریان حضرت آدم که سر فصل همه این قصه‌هاست و اختلاف زیادی در واقعی بودن یا تمثلی بودن آن وجود دارد."(1)

"آنهایی که بر جریان تمثل حمل می‌کنند می‌گویند قبل از خلقت حضرت آدم خدای سبحان به ملائکه فرمود: « انِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً» آنها هم سوال استفهامی داشتند نه استنکاری و اعتراضی « قالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ». در جریان خلقت نیز خداوند فرمود « فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» از آن به بعد به فرشته‌ها دستور دادیم « فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ» این صحنه در زمین اتفاق افتاد و حضرت آدم به آسمان نرفته بود و کل این خلقت در زمین بود و دستور سجده هم در زمین بود.

بعد از اینکه حضرت آدم را آفرید و قبل از جریان سجده کردن « وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء» پیش آمد، خداوند حضرت آدم را در زمین خلق کرد و روح را به او افاضه کرد بعد جریان تعلیم اسماء مطرح شد. در بخش سوم که تعلیم اسماء الهی به آدم و عرضه به ملائکه بود که ملائکه سخن از جهل کردند « ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء» آدم به دستور خدا اسماء الهی را به فرشته‌ها یاد داد، بنابراین حضرت آدم در حد «انباء» (خبر دادن) معلم فرشته‌ها شده بود نه در حد تعلیم و همه اینها در صحنه زمین اتفاق افتاده است. بعد از این جریان خداوند به فرشته‌ها فرمود حالا که فهمیدید حضرت آدم معلم شماست و او توانست اسماء الهی را فرا بگیرد و شما فارغ این قدرت بودید به این آدم سجده کنید «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ»

و ابلیس هم جزء ملائکه‌ای بودکه خداوند را عبادت می‌کردند که سجده نکرد. بعد خداوند سبحان نسبت او گفتار اعتراضی آمیزی داشت و فرمود چرا سجده‌ نکردی « قَالَ أَنَاْ خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ» که ابلیس سخن از برتری خود و برتری آتش بر خاک کرد و در نهایت جریان اسکان در بهشت حضرت آدم مطرح شد و امتحان الهی از آنها که فرمود:‌« وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ» که همه اینها در زمین بوده است و در زمین اتفاق افتاده است. پس به نظر برخی از مفسرین کل صحنه خلقت آدم در زمین اتفاده افتاده است و اینطور نبوده که آدم به آسمان برود."(2)

"تمام جریانات حضرت آدم جریان تمثل را تایید می‌کند و اینطور نیست که حضرت آدم را به آسمان‌ها برای سجده بردند و یا او را به آسمان‌ها برای بهشت بردند اینها که اصلا در قرآن نیست. همه حوادث در زمین اتفاق افتاده است و این تایید می‌کند که کل جریان حضرت آدم به صورت تمثلی و در زمین بوده است. مانند آنچه در جریان حضرت مریم اتفاق افتاده است. اگر انسان این آیات «30 تا 38 سوره بقره» را در سوره بقره ده بار هم بخواند سخن از اینکه آدم به آسمان برود و آنجا این اتفاقات برای او بیافتد نخواهد یافت.

وی افزود: بنابراین جریان تمثیلی حضرت آدم که همه‌اش در زمین اتفاق افتاده است بر اساس آیات سوره بقره چند مقطع دارد اول این است که خداوند می‌خواست در زمین خلیفه قرار دهد و در حقیقت این طلیعه این قصه است. همین خلیفه‌ای که در زمین است مدرسه‌اش را نیز در زمین بود یعنی آدمی که خداوند در زمین خلق کرد در همین زمین تعلیم داد که این مقطع دوم بود. خداوند در مقطع سوم این حقایق اسماء را به فرشته‌ها عرضه کرد و به آنها گفت این‌ها چه هستند و اگر شما راست می‌گویید و می‌توانید خلیفه من باشید بگویید این اسماء چیست و معنای آنها چیست."(3)

"آدم در زمین بود که اسماء به فرشته‌ها عرضه شد و آنها از این اسماء چیزی نمی‌دانستند در حالی که آدمی که در زمین بود از این اسماء خبر داشت چرا که خداوند به او تعلیم داده بود و در همین زمین بود که آدم اسماء را در حد تعلیم به فرشته‌ها آموخت. فرشته‌هایی که در ملاء اعلا هستند با آدم زمینی دارند صحبت می‌کنند و در مدرسه آدم زمینی زانو زدند و آدم زمینی اسماء الهی را در حد «انباء» به فرشته‌ها آموزش داد و همه اینها نشان دهنده این تمثل است. جریان هبوط نیز هبوط از تمثل است نه از آسمان به زمین."(4)


منابع:
(1)- با تلخیص،ر.ک: بنیاد اسراء ،تفسیر سوره مبارکه "ص" جلسه 7
(2)- همان
(3)- همان
(4)- با تلخیص ، همان
کلید واژه ها: بهشت آدم،بهشت برزخی،بهشت زمینی،تمثل،هبوط

موضوع قفل شده است