جمع بندی سؤال در مورد عدم اختلاف در قرآن

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سؤال در مورد عدم اختلاف در قرآن

سلام. طی صحبتی که با جناب میقات داشتیم، بنا بر این شد که بنده سؤالاتم را در مورد عدم اختلاف در قرآن، و گزاره ای که در آیۀ 82 سورۀ نساء در این مورد مطرح شده است، در این تاپیک مطرح کنم و ایشان جواب بدهند.

آیۀ 82 سورۀ نساء می فرمایند:

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا

برای شروع، بنده از جناب میقات خواهش می کنم که توضیح دهند که «چرا اگر قرآن از سوی غیرخدا بود، در آن اختلاف بسیاری یافت می شد؟»

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيرا»
آيا در باره قرآن نمى ‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند.(نساء: 4/ 82)

طبق قانون تکامل، انسان و روحیات فکری و ... او با گذشت زمان، تغییر و رشد کرده و کاملتر از قبل می شود، به گونه ای که هیچ انسانی نیست مگر این که امروز، خود را عاقل تر از دیروز می داند.

اگر این گذشت زمان، مدتی طولانی، مثلا 23 سال باشد؛ این تغییرات فکری و ... بیشتر نمود پیدا می کند؛ خصوصا که یک شخص همیشه در یک حالت روحی ثابتی نیست، زمانی شاد، زمانی غمگین، زمانی پر انرژی و زمانی غیر از این ها است.

افزون بر این ها، مواجه شدن با موضوعات و اتفاقات مختلف و گوناگون، می تواند این تغییرات فکری و ... را بیشتر آشکار کند.

بطور طبیعی نمی توان فردی را پیدا کرد که در طی مدتی طولانی (مثلا 23 سال) و در شرايط گوناگون اعم از جنگ و صلح، غربت و شهرت، قوت و ضعف‏، آن هم نسبت به موضوعات مختلف و گوناگون، یک طرز فکر ثابت و واحدی داشته و دچار هیچ گونه تغییر نشود، به گونه ای که هیچ تفاوتی بین 23 سال قبل و 23 سال بعد، دیده نشود.

اهمیت موضوع وقتی آشکار می شود که آن شخص کسی باشد که مکتب نرفته و درس نخوانده، آن هم در محیطی که از نظر تمدن و فرهنگ، عقب افتاده است و در باره موضوعات مختلف اعتقادی، معرفتی، تاریخی، علمی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فردی و ... متناسب با نیاز مردم، تعالیم و آموزه های عالی و شگرفی بیان کرده که برای همه زمان ها و همه دوران ها کاربرد داشته و موجب کمال و هدایت و راهنمایی انسان ها شود.

چنین کتابی عادتا نمی تواند بدون اختلاف و خالی از تضاد و تناقض باشد، چه برسد به این که کلامش دارای آهنگ و موزون نیز باشد، حتی برخی آیاتش تایید آیات دیگر و یا شاهد برای آیات دیگر باشد.

این جا است که هر انسان حقیقت جویی را به فکر می اندازد که آورنده این سخنان نمی تواند انسان یا زائیده افکار انسانی باشد، بلکه از ناحیه نیرویی ماورای عالم ماده است، خداوند متعالی که قرآن، این حقیقت را بیان کرده است.

بنابر این:
قرآن سند زنده‏ اعجاز و دليل رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله) است و اگر كسى در عدم اختلاف مطالب آن تفكر و تدبر كند، پى به حقانيت پيامبر (صلى الله عليه و آله) و قرآن مى ‏برد؛ يعنى محتواى قرآن شاهد حقانيت آن است.

با سلام....ببخشید من هم وارد بحث می شم...چون داستان این تاپیک از داستان های مورد علاقه بنده هم هست.....پس از اینکه وارد بحث می شم عذر می طلبم Smile

میقات;898100 نوشت:
بطور طبیعی نمی توان فردی را پیدا کرد که در طی مدتی طولانی (مثلا 23 سال) و در شرايط گوناگون اعم از جنگ و صلح، غربت و شهرت، قوت و ضعف‏، آن هم نسبت به موضوعات مختلف و گوناگون، یک طرز فکر ثابت و واحدی داشته و دچار هیچ گونه تغییر نشود، به گونه ای که هیچ تفاوتی بین 23 سال قبل و 23 سال بعد، دیده نشود.

اینجا دو تا موضوع یا سوال مطرح می شود...
1-یک اینکه آیا واقعا قرآن، طرز فکر ثابت و واحدی دارد و دچار هیچگونه تغییر و تکامل نیست؟؟
2-آیا واقعا انتظار می رود که قرآن اگر بشری است دچار تغییر و تحول و دگرگونی و تصحیح و.... باشد
؟

در مورد سوال اول، باید گفت که واقعا بسیار بسیار پیچیده و غامض هست قضاوت بر سر اینکه آیا قرآن دچار تغییر شده یا نه....از نظر ظاهر که فکر می کنم اکثرا بر این عقیده باشند که بعضی از آیات قرآن نسبت به بقیه فصیح تر و زیبارت هستند و از نظر ظاهر و نثر یک تغییر می بینیم....اما محتوا چطور....همانطور که گفتم، قضاوت بر سر این موضوع بسیار سخت و دشوار است....مثلا به ادعای بعضی از مفسران، آیات ناسخ و منسوخ به بیش از 300 تا هم می رسد...یعنی نظرات مختلف است، بعضی حتی تا سیصد آیه هم شمرده اند....خوب همین 300 آیه آیا مصداق تغییر و تحول هستند یا نه...واقعا قضاوتش سخت است...یا قرآن آیات متشابه دارد....که به درستی نمی توان با یقین آنها را تفسیر کرد....حالا وفتی آیات زیادی بدین گونه هستند که می شود به شکلل های گوناگون تفسیر شوند ما چگونه می خواهیم قضاوت کنیم که آیات تغییر و تحول پذیرفته اند یا نه

؟ما که اصلا منظور دقیق آیات را به یقین نمی دانیم چطور می خواهیم قضاوت کنیم که تغییری در قرآن ایجاد شده یا نه؟پس سخن اینکه ما به قین نمی توانیم قضاوت کنیم که آیا در قرآن تغییری پش آمده یا نه....پس واقعا سوال قرآن بسیار عجیب است....یک سوال بی معنا به نظر می رسد...یک سوال بی جواب.....
مثلا بگذارید مثالی هم بزنم....بنده در تحقیقی که داشتم....دیدم وقتی آیات را به ترتیب نزول بچینیم، نه به یقین و ولی به احتمال زیاد به این پی می بریم که قرآن در سوره های ابتدایی خود، ابلیس را فرشته می داند...از جنس فرسته، یعنی فرشته ای مانند فرشتگان دیگر....ولی بعد تغییر عقیده داده، و دیده که حالا بد است که ابلیس فرشته باشد...مثلا فرشته ها باید معصوم باشند و اینها...پس قرآن آمده در سوره های بعدی ابلیس را جن معرفی کرده...یعنی به آیات مشابه پیشین یک عبارت " که از جنس جن بود" را اضافه کرده، که ابلیس را جن معرفی کند... نمی گویم این تعبیر و تفسیری که دادم به یقین درست است...ولی می گویم احتمالش هست...خوب پس این یک مورد، که بگویم نمی شود به یقین ثابت کرد که قرآن دچار تغییر و تحول نشده است.....و این سوال قرآن به نظر یک سوال بی جواب است و بی معناست....

در مورد سوال دوم...

آیا واقعا انتظار می رود که قرآن اگر بشری است دچار تغییر و تحول و دگرگونی و تصحیح و.... باشد؟پاسخ این سوال منفی به نظر می رسد....پیامبر تا چهل سالگی آیه ای نازل نکرده اند...این کاملا منطقی و عقلایی است که بگوییم که پیامبر بسیاری از پایه و مبانی کتابش قرآن را تا سن چهل سالگی پی ریزی کرده و ساخته و بعد به مرور نازل کرده...یعنی در واقع کتاب قرآن کتابیست که در طول چهل سال پالایش شده، تغییر و تحول پیدا کرده و کامل و تصحیح شده و بعد از سن چهل سالگی به بعد به مرور، با به مصالح و بهانه هایی تکه تکه منتشر شده...پس محال عقلی نیست که بگوییم که قرآن اگر بشری است می تواند دچار تغییر و تحول و دگرگونی نباشد....نکته ای هم که هست این است که اگر در کتابی تغییر می بینیم از این جهت است که نویسنده خواسته، یعنی آن تغییر را میل داشته نشر دهد و ایرادات قبلی اش را تصحیح کند...ولی اگر شخصی آرزوی پیامبری در سر داشته باشد و نخواهد که حرف هایش با حرف های بهتر تعویض شود پس تغییری را هم بروز نمی دهد...پس جای تعجب نمی تواند باشد که هرچند در نگاه و عقیده پیامبر تغییری ایجاد شود، ولی در آثارش که آیات قرآن باشد، تغییری نبینیم....

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج

پارسا مهر;898113 نوشت:
در مورد سوال اول، باید گفت که واقعا بسیار بسیار پیچیده و غامض هست قضاوت بر سر اینکه آیا قرآن دچار تغییر شده یا نه....از نظر ظاهر که فکر می کنم اکثرا بر این عقیده باشند که بعضی از آیات قرآن نسبت به بقیه فصیح تر و زیبارت هستند و از نظر ظاهر و نثر یک تغییر می بینیم....اما محتوا چطور....همانطور که گفتم، قضاوت بر سر این موضوع بسیار سخت و دشوار است....مثلا به ادعای بعضی از مفسران، آیات ناسخ و منسوخ به بیش از 300 تا هم می رسد...یعنی نظرات مختلف است، بعضی حتی تا سیصد آیه هم شمرده اند....خوب همین 300 آیه آیا مصداق تغییر و تحول هستند یا نه...واقعا قضاوتش سخت است...یا قرآن آیات متشابه دارد....که به درستی نمی توان با یقین آنها را تفسیر کرد....حالا وفتی آیات زیادی بدین گونه هستند که می شود به شکلل های گوناگون تفسیر شوند ما چگونه می خواهیم قضاوت کنیم که آیات تغییر و تحول پذیرفته اند یا نه؟ما که اصلا منظور دقیق آیات را به یقین نمی دانیم چطور می خواهیم قضاوت کنیم که تغییری در قرآن ایجاد شده یا نه؟پس سخن اینکه ما به قین نمی توانیم قضاوت کنیم که آیا در قرآن تغییری پش آمده یا نه....پس واقعا سوال قرآن بسیار عجیب است....یک سوال بی معنا به نظر می رسد...یک سوال بی جواب.....
مثلا بگذارید مثالی هم بزنم....بنده در تحقیقی که داشتم....دیدم وقتی آیات را به ترتیب نزول بچینیم، نه به یقین و ولی به احتمال زیاد به این پی می بریم که قرآن در سوره های ابتدایی خود، ابلیس را فرشته می داند...از جنس فرسته، یعنی فرشته ای مانند فرشتگان دیگر....ولی بعد تغییر عقیده داده، و دیده که حالا بد است که ابلیس فرشته باشد...مثلا فرشته ها باید معصوم باشند و اینها...پس قرآن آمده در سوره های بعدی ابلیس را جن معرفی کرده...یعنی به آیات مشابه پیشین یک عبارت " که از جنس جن بود" را اضافه کرده، که ابلیس را جن معرفی کند... نمی گویم این تعبیر و تفسیری که دادم به یقین درست است...ولی می گویم احتمالش هست...خوب پس این یک مورد، که بگویم نمی شود به یقین ثابت کرد که قرآن دچار تغییر و تحول نشده است.....و این سوال قرآن به نظر یک سوال بی جواب است و بی معناست....

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
در ایه ایی که شروع کننده موضوع قرار دادند قید اختلاف کثیرا است
یعنی اگر از غیر خدا بود در ان اختلاف کثیری مشاهده می شد

مسلمان ایرانی;896933 نوشت:
آیۀ 82 سورۀ نساء می فرمایند:

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا

اما در مورد ناسخ و منسوخ هم چرا باید یک بشر هم ناسخ را و هم منسوخ را در یک کتاب جمع کند؟

مگر کسی که می خواهد یک کتاب بنویسد و ادعا کند که یکه تاز کتب است و مردم را به تحدی فرا بخواند نباید همه تلاشش رو بکند که هیچ اختلافی نباشد؟ چرا اینگونه نشده؟

یا چرا قرآن همین یک کتاب مانده (مگر در مورادی که غلط چاپی هست و...)؟

بعد کدام آیات ناسخ و منسوخی هست که با هم اختلاف داشته باشد؟

در مورد سجده ملائک هم نکاتی هست که می توانید به تفاسیر هم رجوع کنید.

پارسا مهر;898113 نوشت:
در مورد سوال دوم...آیا واقعا انتظار می رود که قرآن اگر بشری است دچار تغییر و تحول و دگرگونی و تصحیح و.... باشد؟پاسخ این سوال منفی به نظر می رسد....پیامبر تا چهل سالگی آیه ای نازل نکرده اند...این کاملا منطقی و عقلایی است که بگوییم که پیامبر بسیاری از پایه و مبانی کتابش قرآن را تا سن چهل سالگی پی ریزی کرده و ساخته و بعد به مرور نازل کرده...یعنی در واقع کتاب قرآن کتابیست که در طول چهل سال پالایش شده، تغییر و تحول پیدا کرده و کامل و تصحیح شده و بعد از سن چهل سالگی به بعد به مرور، با به مصالح و بهانه هایی تکه تکه منتشر شده...پس محال عقلی نیست که بگوییم که قرآن اگر بشری است می تواند دچار تغییر و تحول و دگرگونی نباشد....نکته ای هم که هست این است که اگر در کتابی تغییر می بینیم از این جهت است که نویسنده خواسته، یعنی آن تغییر را میل داشته نشر دهد و ایرادات قبلی اش را تصحیح کند...ولی اگر شخصی آرزوی پیامبری در سر داشته باشد و نخواهد که حرف هایش با حرف های بهتر تعویض شود پس تغییری را هم بروز نمی دهد...پس جای تعجب نمی تواند باشد که هرچند در نگاه و عقیده پیامبر تغییری ایجاد شود، ولی در آثارش که آیات قرآن باشد، تغییری نبینیم....

اینجا چند ایارد می توان گرفت
یک اینکه قران کتابی است که موضوعات مختلفی را بیان کرده یک موضوع نیست و تدوین آن رو نگاه کنید مشخص است

اما در طی 23 سال بر اساس دلالیل و سوالاتی مطرح شده آیات بر اساس آن وقایع و سوالات نازل شده است.

و دلالیلی دیگری که شاید بعده به ذهن بی آید و یا اساتید و بزرگواران بیان کنند. ان شاء الله

یا علی(ع)@};-[/]

رستگاران;898115 نوشت:
در ایه ایی که شروع کننده موضوع قرار دادند قید اختلاف کثیرا است
یعنی اگر از غیر خدا بود در ان اختلاف کثیری مشاهده می شد

خوب منظورتان چیست...بنده هم این سخن که متذکر شدید را مد نظر داشته و دارم و قبول دارم....
رستگاران;898115 نوشت:

بعد کدام آیات ناسخ و منسوخی هست که با هم اختلاف داشته باشد؟

در مورد سجده ملائک هم نکاتی هست که می توانید به تفاسیر هم رجوع کنید.

شما سوال کردید که کدام آیات ناسخ و منسوخی با هم اختلاف دارند...دقیق نمی دونم منظورتون از اختلاف چیه....ولی به هر حال بنده یک مورد ذکر می کنم.....
مورد اول، آیه ی اشتباه نکنم معروف به نجوا هست...در آیه ی اولی آمده که در هنگان نجوا با پیامبر صدقه بدهید...بعد قرآن نازل کرده که حالا که می ترسید فقیر شوید و صدقه نمی دهید....خدا شما را بخشید و دیگر صدقه ندهید....خوب از این دو آیه ی ناسخ و و منسوخ می توان نتیجه گرفت، هرچند نه به یقین ولی در حد احتمال که پیامبر حرفشان را عوض کرده اند....تغییر دیدگاه داده اند...ابتدا می پنداشتند که مردم صدقه خواهند داد و بعد آمده اند با این فرض در قرآن دستور داده اند که هنگام نجوا صدقه بدهید ولی بعد تغییر دیدگاه داده اند و به این عقیده رسیده اند که مردم صدقه بده نیستن....پس آیه نازل کردند که اشکال ندارد، صدقه ندهید....
خوب اگر آیات از خداست....خدا که علم به آینده دارد، می داند که اینها صدقه بده نیستن، و قرار است که در آینده حرفش را پس بگیرد، پس چرا اصلا آیه نازل می کند و درخواست صدقه می کند؟این یک مورد که اگر نگویم به یقین، حداقل در حد احتمال زیاد می توانیم بگوییم که تغییر دیدگاه و اختلاف در قرآن است...این را هم در نظر داشته باشید که تنها احتمال اختلاف هم در قرآن باشد...باز آن استدلال قرآن را نقض می کند...یعنی ما احتمال زیاد بدهیم که اختلاف کثیر هست...باز هم کافیست که ادعای قرآن را و استدلال قرآن را با مشکل مواجه سازد.

رستگاران;898115 نوشت:

اما در مورد ناسخ و منسوخ هم چرا باید یک بشر هم ناسخ را و هم منسوخ را در یک کتاب جمع کند؟
مگر کسی که می خواهد یک کتاب بنویسد و ادعا کند که یکه تاز کتب است و مردم را به تحدی فرا بخواند نباید همه تلاشش رو بکند که هیچ اختلافی نباشد؟ چرا اینگونه نشده؟

اگر قرار باشد که منسوخ شده ها از قرآن حذف شوند، اینطور نمی توان سرپوش گذاشت سر اینکه آیات ناسخ و منسوخ مصداق اختلاف داشتن قرآن هستند....مردم و شنوندگان دوران پیامبر حتما معترض می شدند با شدت و دقت و وسواس بیشتری که این حذف کردن ها، مصداق آشکار و بارز تغییر و تکامل است....ولی اگر ناسخ و منسوخ در قرآن کنار هم آورده شوند، می توان بهانه هایی جور کرد که ببینید ما ناسخ و منسوخ را کنار هم آوردیم و اینها مصداق اختلاف نیستند و ما بر موضوع خود هستیم که آیات کلام خدا هستند... البته می توان توجیه های دیگری هم یافت...ولی به هر حال، اگر خذف هم می شد، خوب باز خبرش به گوش ما می رسید و باز می شد ایراد گرفت که در قرآن اختلاف هست

رستگاران;898115 نوشت:
اینجا چند ایارد می توان گرفت
یک اینکه قران کتابی است که موضوعات مختلفی را بیان کرده یک موضوع نیست و تدوین آن رو نگاه کنید مشخص است

اما در طی 23 سال بر اساس دلالیل و سوالاتی مطرح شده آیات بر اساس آن وقایع و سوالات نازل شده است.


برای این ایراداتی که ذکر کردید اگر امکان دارد، یک مثال و مصداق بیاورید...چون من به نظرم ایراد نیامدند....مثلا چه اشکالی به عرایض بنده وارد است اگر فرض کنیم که قرآن موضوعات مختلفی را بیان کرده و اینها...

[="Tahoma"][="Navy"]

مسلمان ایرانی;896933 نوشت:
«چرا اگر قرآن از سوی غیرخدا بود، در آن اختلاف بسیاری یافت می شد؟»

سلام
چون برای عدم اختلاف در یک اثر جامعی مثل قرآن به تسلط مطلق بر ابعاد مختلف علوم و هستی نیازمندیم و چنین چیزی برای کسی حاصل نیست مگر اینکه خود او تعلیم یافته خدا باشد
یا علیم[/]

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه اله وبرکاته

پارسا مهر;898121 نوشت:
خوب منظورتان چیست...بنده هم این سخن که متذکر شدید را مد نظر داشته و دارم و قبول دارم....

چیزی که من برداشت می کنم در آن اختلاف کثیر پیدا می کردید نه اینکه اختلاف پیدا نکنید.

پارسا مهر;898121 نوشت:
شما سوال کردید که کدام آیات ناسخ و منسوخی با هم اختلاف دارند...دقیق نمی دونم منظورتون از اختلاف چیه....ولی به هر حال بنده یک مورد ذکر می کنم.....
مورد اول، آیه ی اشتباه نکنم معروف به نجوا هست...در آیه ی اولی آمده که در هنگان نجوا با پیامبر صدقه بدهید...بعد قرآن نازل کرده که حالا که می ترسید فقیر شوید و صدقه نمی دهید....خدا شما را بخشید و دیگر صدقه ندهید....خوب از این دو آیه ی ناسخ و و منسوخ می توان نتیجه گرفت، هرچند نه به یقین ولی در حد احتمال که پیامبر حرفشان را عوض کرده اند....تغییر دیدگاه داده اند...ابتدا می پنداشتند که مردم صدقه خواهند داد و بعد آمده اند با این فرض در قرآن دستور داده اند که هنگام نجوا صدقه بدهید ولی بعد تغییر دیدگاه داده اند و به این عقیده رسیده اند که مردم صدقه بده نیستن....پس آیه نازل کردند که اشکال ندارد، صدقه ندهید....
خوب اگر آیات از خداست....خدا که علم به آینده دارد، می داند که اینها صدقه بده نیستن، و قرار است که در آینده حرفش را پس بگیرد، پس چرا اصلا آیه نازل می کند و درخواست صدقه می کند؟این یک مورد که اگر نگویم به یقین، حداقل در حد احتمال زیاد می توانیم بگوییم که تغییر دیدگاه و اختلاف در قرآن است...این را هم در نظر داشته باشید که تنها احتمال اختلاف هم در قرآن باشد...باز آن استدلال قرآن را نقض می کند...یعنی ما احتمال زیاد بدهیم که اختلاف کثیر هست...باز هم کافیست که ادعای قرآن را و استدلال قرآن را با مشکل مواجه سازد.

احتمال تا وقتی به یقین نرسد نقض کننده نیست چرا که ممکن است باشد و ممکن است نباشد اگر نباشد پس نقض کننده آیه نیست و اگر باشد طبق قید اختلاف کثیر نداشتن به نظر من باز نقض کننده نیست.
اما در مورد ناسخ و منسوخ و چرا 23 سال خدایی که می داند در آینده چه میشود اینگونه احکام را گفته است؟

وَبِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ ۗ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا ۱۰۵وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَىٰ مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِيلًا ۱۰۶ اسرا
و ما آن[ قرآن] را بحق نازل کردیم; و بحق نازل شد; و تو را، جز بشارت دهنده و بیم دهنده، نفرستادیم. ۱۰۵و قرآنى (بر تو نازل کردیم) که (آیات) آن را از هم جدا کردیم، تا آن را به تدریج و با آرامش بر مردم بخوانى; و به یقین آن را ما نازل کردیم. ۱۰۶

http://makarem.ir/quran/?lid=0&view=1#17:null

در ایه 106 می گوید آیات آن را جدا کردیم تا به تدریج و با آرامش بر مردم بخوانی
یا آیاتی که می گوید تصدیق کننده کتب آسمانی پیشین است.

البته باز اینجا سواله؟ چرا پیامبر(ص) که پیامبری امی بودند اگر کتابی می نویسند (بر فرض اینکه خود پیامبر(ص) کتاب را نوشتند در صرتی که حق از طرق خدا آمده است.) که با مردم بن پرست یا اهل کتاب انذار می کند؟

پارسا مهر;898121 نوشت:
اگر قرار باشد که منسوخ شده ها از قرآن حذف شوند، اینطور نمی توان سرپوش گذاشت سر اینکه آیات ناسخ و منسوخ مصداق اختلاف داشتن قرآن هستند....مردم و شنوندگان دوران پیامبر حتما معترض می شدند با شدت و دقت و وسواس بیشتری که این حذف کردن ها، مصداق آشکار و بارز تغییر و تکامل است....ولی اگر ناسخ و منسوخ در قرآن کنار هم آورده شوند، می توان بهانه هایی جور کرد که ببینید ما ناسخ و منسوخ را کنار هم آوردیم و اینها مصداق اختلاف نیستند و ما بر موضوع خود هستیم که آیات کلام خدا هستند... البته می توان توجیه های دیگری هم یافت...ولی به هر حال، اگر خذف هم می شد، خوب باز خبرش به گوش ما می رسید و باز می شد ایراد گرفت که در قرآن اختلاف هست

همین که حذف نشده یعنی اختلافی یا تناقضی در کار نیست.

پارسا مهر;898121 نوشت:
برای این ایراداتی که ذکر کردید اگر امکان دارد، یک مثال و مصداق بیاورید...چون من به نظرم ایراد نیامدند....مثلا چه اشکالی به عرایض بنده وارد است اگر فرض کنیم که قرآن موضوعات مختلفی را بیان کرده و اینها...

وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا ۖ يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ ۗ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ ۴۲وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ كَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ ۴۳
پیش از آنان نیز کسانى طرحها و نقشه ها کشیدند; ولى تمام تدبیرها از آن خداست. او از اعمال هر کس آگاه است; و بزودى کفّار مى دانند سرانجام (نیک) سراى دیگر از آنِ کیست! ۴۲آنها که کافر شدند مى گویند: «تو پیامبر نیستى!» بگو: «کافى است که خداوند، و کسى که علم کتاب (و آگاهى بر قرآن) نزد اوست، میان من و شما گواه باشند.» ۴۳

اینجا در مورد داوری صحبت به میان امده جایی از حقوق و احکام ارث و جایی از بهشت و دوزخ

اینها نمونه هایی از موضوعات مختلفه

که هم این آیه می تواند گواه بر نزول بر اساس وقایع باشد.

یا سوره ایی مثل سوره کوثر
آیع تطهیر
تغییر قبله
و حتی خود ناسخ و منسوخات که بر حسب شرایط تغییر کرده است که می توان به کتب تفسیری رجوع کرد

اینها را جمع کنیم

1-ناسخ و منسوخ به معنای اختلاف یا نقض نیست(اونم وقتی با هم هما هنگ است)
مثل حکم شراب که تدریجی نازل شده
2-موضوعات متنوعی را در قؤان بیان کرده که از یک فرد امی نمی توان انتظار داشت اینچنین باشد اونم اطلاع دادن از وضعیت آسمان و زمین که با توجه به ابزار آن زمان نشان از آسمانی بودن قرآن و از جانب خدا بودن قران می دهد.
3- حکم بخشی از آیات در اثر وقایع و در جواب افراد امد

و نتیاجی که شاید بشه گرفت و اما در این لیست قرار نگرفت

این شواهد نشان می دهد قران از طرف خدا است.

یا علی(ع)@};-[/]

سلام.

پارسا مهر;898113 نوشت:

این کاملا منطقی و عقلایی است که بگوییم که پیامبر بسیاری از پایه و مبانی کتابش قرآن را تا سن چهل سالگی پی ریزی کرده و ساخته و بعد به مرور نازل کرده...یعنی در واقع کتاب قرآن کتابیست که در طول چهل سال پالایش شده، تغییر و تحول پیدا کرده و کامل و تصحیح شده و بعد از سن چهل سالگی به بعد به مرور، با به مصالح و بهانه هایی تکه تکه منتشر شده...پس محال عقلی نیست که بگوییم که قرآن اگر بشری است می تواند دچار تغییر و تحول و دگرگونی نباشد....

جناب پارسا مهر، با تشکر از حضور شما، برای درک هر مسئله ای باید به طور دقیق مسئله را زیر و رو کرد. البته بنده فکر می کنم که شما هم مثل من، برای اطمینان بیشتر پیرامون مواضعتان سؤال می پرسید و اینجا دارید بحث می کنید و نه اینکه سؤال کنید.

باری مفهوم «اختلاف» و نه به بیان اشتباه جناب رستگاران «اختلاف کثیر»، مفهومی روشن و قطعی است. مفهومش این است که یک چیز خلاف چیز دیگر باشد، یعنی یک مسئله با مسئلۀ دیگر مخالفت کند. اینکه پزشک امروز به من یک دارو بدهد و یک ماه بعد بگوید استفاده از این دارو کافی است و داروی جدیدی بدهد، به معنای اختلاف در صدور نسخه نیست، شما اوّل ثابت کنید که پزشک ابتدا خیال می کرده داروی اوّل خوب است و بعد نظرش به داروی دوم رفته؛ اوّل ثابت کنید که از همان ابتدا داروی دوم را داروی اصلی نمی دانسته و داروی اوّل را بنا به حکمتهای خاصی صادر نکرده است، آنگاه ادعا کنید که در نگرش پزشک اختلاف رخ داده است. بحث ناسخ و منسوخ قرآن هم همین است. شما ثابت کنید که نظر خدا از ابتدا حکم ناسخ نبوده است، بعد از اینکه این را ثابت کردید، ادعا کنید اختلاف رخ داده است؛ شما ثابت کنید که وقتی ندا به فرشتگان زده شد که سجده کنید، این دستور از این جهت شامل ابلیس شد که او هم فرشته بود و از این جهت نبود که ابلیس نیز در میان فرشتگان بودند و لذا ابلیس نیز مشمول حکم گردید، هر وقت این را ثابت کردید، بعد ادعا کنید قرآن اوّل شیطان را فرشته دانسته و بعد مدعی شده که جن بوده است. اثبات «وقوع اختلاف» به عهدۀ مدّعی است. یک احتمال کوچک عقلانی اختلاف عقلی و یک احتمال کوچک عقلایی، اختلاف عقلایی مدّ نظر شما را در هم می شکند. لذا اگر اختلافی در قرآن سراغ دارید، در تاپیکی مجزا مطرح کنید، تا در مورد آن بحث شود؛ اینجا فرض را بر عدم وجود اختلاف، و بررسی استدلال قرآن گرفته ایم.

اما تعابیر شما در بالا باعث تأسف است. شما فکر می کنید برای عقلایی نبودن، باید با یک محال عقلی روبرو باشیم؟ اساس نگرش شما مشخص نیست: دارید عقلایی نگاه می کنید یا منطقی؟ آیا به راستی شما گمان برده اید منطقی همان عقلایی است؟! اما در مورد ادعای شما در مورد سؤال دومتان، نخیر! ابداً عقلایی نیست(البته اگر بدانید عقلایی چیست)، و امّا منطقی؟! مسلّماً منطقی نیست، زیرا شما باید با یک ساز و کار منطقی، بر اساس یک صغرا و کبرای منطقی ثابت کنید که یک انسان می تواند تمام تجزیه و تحلیلهایش را در طی چهل سال اوّل زندگی کرده باشد(دقت به فرمایش خودتان دارید؟ گویا ایشان از بدو تولد در حال طراحی قرآن بوده اند!) و آنگاه نتایج نهایی و استنتاجات اساسی خود را در چهل سالگی آماده کند، و در طول 23 سال بعد هیچ چیز بهتری به ذهنش نرسد! این ادعا را منطقی می دانید؟! این گوی و این میدان! بفرمایید اثبات منطقی کنید.

امّا اگر منظور شما این است که وقوع امر فوق، یک احتمال منطقی است، که البته باز هم احتمال عقلایی نیست(چرا؟)، یعنی به قول خودتان محال عقلی نیست که نبی تا چهل سالگی کتابی را پالایش کند و یک متن ثابت را برای 23 سال تبلیغش تقسیم کند، این ادعایتان از چندین جهت، گذشته از غیرعقلایی بودن، «غیر منطقی» نیز هست:

اوّلاً بسیاری از آیات قرآن، آشکارا در زمان تبلیغ اسلام نشر یافته اند. آیاتی که مستقیماً جواب سؤالات دیگران را می دهند، آیات ابتدایی سورۀ مجادله، آیات سورۀ کافرون، آیاتی از سورۀ بقره که به بحث شراب و بحث ذوالقرنین می پردازند، همه مصداق این مباحث هستند. حال شما بفرمایید ببینیم، حضرت محمد تا قبل از چهل سالگی از کجا می دانسته که قرار است این سؤالات از او پرسیده شود و آیات مربوطه را از پیش آماده کرده است؟ نکند به علم نبوت، مطلع گردیده است؟!!!

ثانیاً حوادثی هم در زمان تبلیغ اسلام، رخ می دهند که قرآن به آنها واکنش نشان داده است، مثل آیات ابتدایی سورۀ تحریم و آیات سورۀ مسد. از جملۀ حوادث مهم آن زمان، شکست روم در برابر ایران است، و پیشگویی تاریخی قرآن که در شرایطی که روم بازندۀ کامل معرکه است و پایتختش به محاصره افتاده است، پیشبینی می کند که روم بین 3 تا 9 سال غلبه خواهد کرد، که اتفاقاً(!!) روم هم از سال سوم ضدّ حمله را آغاز و در سال نهم خسرو پرویز را از کاخ سلطنتی اش فراری می دهد! اینها را حضرت قبل از چهل سالگی از کجا فهمیده است؟!

ثالثاً مشکل اساسی شما و مشکل پاسخی که به بندهای بالا خواهید داد، این است که شما بدون پذیرش مقدمات به سراغ بند آخر استدلال می آیید. مثل یک کسی که فکر کنم خوب بشناسیدش، ابتدا می آمد نبوت را به زعم خودش رد می کرد، و بعد به اینکه نبی باید به واسطۀ معجزه از غیرنبی بازشناسی شود، ایراد می گرفت، به این دلیل که «ثابت کردیم ارسال پیامبر بر خدا ضروری نیست» و بعد به دلایل اثبات نبوت پیامبر که می رسید، به گزارشهای معجزه ایراد می گرفت، به این دلیل که «ثابت کردیم معجزه نشانگر پیامبری نیست.»
دوست عزیز، شما ابتدا بپذیرید که خدایی هست، ابتدا بپذیرید که این خدا حکیم و علیم و قدیر است، ابتدا بپذیرید که فرستادن پیامبر بر خدا ضروری است، ابتدا بپذیرید که معجزه دقیقاً چیست و در تعریف صحیحش دلیل اثبات نبوت است، ابتدا بپذیرید که با توجه به حجیت معجزه خدا آنرا در اختیار مدعیان دروغین قرار نمی دهد، ابتدا بپذیرید که خدا باید مدعی دروغین را رسوا کند؛ اینها را که پذیرفتید آنگاه به راحتی خواهید پذیرفت که «محال عقلی است که خدا اجازه بدهد که نبی تا چهل سالگی کتابی پالایش شده و بدون اختلاف را آماده کرده باشد و اینجا ناگهان ادعا کند که اگر این قرآن از سوی غیرخدا بود، در آن اختلاف کثیر می یافتید.»

لذا بنده گمان می کنم بهتر است شما در همان مباحث اوّلیه که شبهه دارید، به یقین برسید و بعد به سراغ چنین مبحثی بیایید، البته نظر خودتان است، و کسی شما را مجبور نمی کند. من فقط پیشنهاد دادم.
با تشکر

میقات;898100 نوشت:
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيرا»
آيا در باره قرآن نمى ‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند.(نساء: 4/ 82)

طبق قانون تکامل، انسان و روحیات فکری و ... او با گذشت زمان، تغییر و رشد کرده و کاملتر از قبل می شود، به گونه ای که هیچ انسانی نیست مگر این که امروز، خود را عاقل تر از دیروز می داند.

اگر این گذشت زمان، مدتی طولانی، مثلا 23 سال باشد؛ این تغییرات فکری و ... بیشتر نمود پیدا می کند؛ خصوصا که یک شخص همیشه در یک حالت روحی ثابتی نیست، زمانی شاد، زمانی غمگین، زمانی پر انرژی و زمانی غیر از این ها است.

افزون بر این ها، مواجه شدن با موضوعات و اتفاقات مختلف و گوناگون، می تواند این تغییرات فکری و ... را بیشتر آشکار کند.

بطور طبیعی نمی توان فردی را پیدا کرد که در طی مدتی طولانی (مثلا 23 سال) و در شرايط گوناگون اعم از جنگ و صلح، غربت و شهرت، قوت و ضعف‏، آن هم نسبت به موضوعات مختلف و گوناگون، یک طرز فکر ثابت و واحدی داشته و دچار هیچ گونه تغییر نشود، به گونه ای که هیچ تفاوتی بین 23 سال قبل و 23 سال بعد، دیده نشود.

اهمیت موضوع وقتی آشکار می شود که آن شخص کسی باشد که مکتب نرفته و درس نخوانده، آن هم در محیطی که از نظر تمدن و فرهنگ، عقب افتاده است و در باره موضوعات مختلف اعتقادی، معرفتی، تاریخی، علمی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فردی و ... متناسب با نیاز مردم، تعالیم و آموزه های عالی و شگرفی بیان کرده که برای همه زمان ها و همه دوران ها کاربرد داشته و موجب کمال و هدایت و راهنمایی انسان ها شود.

چنین کتابی عادتا نمی تواند بدون اختلاف و خالی از تضاد و تناقض باشد، چه برسد به این که کلامش دارای آهنگ و موزون نیز باشد، حتی برخی آیاتش تایید آیات دیگر و یا شاهد برای آیات دیگر باشد.

این جا است که هر انسان حقیقت جویی را به فکر می اندازد که آورنده این سخنان نمی تواند انسان یا زائیده افکار انسانی باشد، بلکه از ناحیه نیرویی ماورای عالم ماده است، خداوند متعالی که قرآن، این حقیقت را بیان کرده است.

بنابر این:
قرآن سند زنده‏ اعجاز و دليل رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله) است و اگر كسى در عدم اختلاف مطالب آن تفكر و تدبر كند، پى به حقانيت پيامبر (صلى الله عليه و آله) و قرآن مى ‏برد؛ يعنى محتواى قرآن شاهد حقانيت آن است.

با سلام. ضمن تشکر، بر اساس توضیحات شما، سؤالات ذیل را می پرسم:

اول: بنا به فرمایش شما، این تغییر بیشتر ناشی از گذر زمان است. آیا یک انسان الزاماً در طول زمان تمام عقایدش تغییر می کنند؟ آیا اگر من امروز می گویم 2 ضربدر 2 می شود 4، حتماً 23 سال بعد، نظرم چیز دیگری است؟

دوم: اینکه می فرمایید در گذر زمان، تغییرات فکری، نمود پیدا می کنند، زا مسئله، ولی از کجا معلوم که آورنده حتماً آنرا در کتابش بازتاب بدهد؟! فرض کنید خودش متوجه شود که قبلاً خلاف این چیزی که امروز به آن رسیده را گفته است، و حالا چون می بیند که این کار از سایرین پنهان نمی ماند و متوجه اختلاف در سخنانش می شوند، از ذکر آنچه که در گذر زمان به آن رسیده است، چشمپوشی می کند. این فرض آیا محال است؟

بقیۀ سؤالات را در فرصتهای بعدی می پرسم.

مسلمان ایرانی;898134 نوشت:
باری مفهوم «اختلاف» و نه به بیان اشتباه جناب رستگاران «اختلاف کثیر»،

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

می شود بگویید کجای بیان من اشتباه بوده؟(اگر جملتون رو درست متوجه شده باشم اگر نه لطفا جملتون رو روشن تر بیان کنید).

وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ۸۱أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ۸۲وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ۸۳
(آنها در حضور تو) مى گویند: «فرمانبرداریم»; امّا هنگامى که از نزد تو بیرون مى روند، جمعى از آنان بر خلاف گفته هاى تو، جلسات شبانه تشکیل مى دهند; آنچه را در این جلسات مى گویند، خداوند مى نویسد. اعتنایى به آنها نکن; (و از نقشه هاى آنان وحشت نداشته باش و بر خدا توکّل کن; کافى است که او یار و مدافع تو باشد ۸۱آیا درباره قرآن نمى اندیشند؟! در حالى که اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى یافتند. ۸۲و هنگامى که خبرى امید بخش یا نگران کننده به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع مى سازند; در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایانشان باز گردانند، کسانى که قدرت تشخیص کافى دارند، از ریشه هاى مسائل آگاه خواهند شد. (و به آنها اطلاع خواهند داد) و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همگى، جز عدّه کمى، از شیطان پیروى مى کردید (و گمراه مى شدید). ۸۳ النساء

برگرفته از سایت آیت الله مکارم شرازی

خب از شما سوال می شود

بر چه اساس وازه کثیرا را در نظر نمی گیرید و ازآن به نبود اختلاف تابیر می کنید؟

در صورتی که به وضوح می گوید اگر از غیر خدا بود اختلاف زیادی در آن مشاهده می کردید زیادی را می آورد در صورتی که عدم اختلاف بود چه نیازی به قید کثیرا است؟

اگر شما نمی توایند امیدوارم استاد میقات پاسخگو باشند ممنون.

یا علی(ع)@};-

رستگاران;898203 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

می شود بگویید کجای بیان من اشتباه بوده؟(اگر جملتون رو درست متوجه شده باشم اگر نه لطفا جملتون رو روشن تر بیان کنید).

وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا ۸۱أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ۸۲وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا ۸۳
(آنها در حضور تو) مى گویند: «فرمانبرداریم»; امّا هنگامى که از نزد تو بیرون مى روند، جمعى از آنان بر خلاف گفته هاى تو، جلسات شبانه تشکیل مى دهند; آنچه را در این جلسات مى گویند، خداوند مى نویسد. اعتنایى به آنها نکن; (و از نقشه هاى آنان وحشت نداشته باش و بر خدا توکّل کن; کافى است که او یار و مدافع تو باشد ۸۱آیا درباره قرآن نمى اندیشند؟! در حالى که اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى یافتند. ۸۲و هنگامى که خبرى امید بخش یا نگران کننده به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع مى سازند; در حالى که اگر آن را به پیامبر و پیشوایانشان باز گردانند، کسانى که قدرت تشخیص کافى دارند، از ریشه هاى مسائل آگاه خواهند شد. (و به آنها اطلاع خواهند داد) و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، همگى، جز عدّه کمى، از شیطان پیروى مى کردید (و گمراه مى شدید). ۸۳ النساء

برگرفته از سایت آیت الله مکارم شرازی

خب از شما سوال می شود

بر چه اساس وازه کثیرا را در نظر نمی گیرید و ازآن به نبود اختلاف تابیر می کنید؟

در صورتی که به وضوح می گوید اگر از غیر خدا بود اختلاف زیادی در آن مشاهده می کردید زیادی را می آورد در صورتی که عدم اختلاف بود چه نیازی به قید کثیرا است؟

اگر شما نمی توایند امیدوارم استاد

میقات پاسخگو باشند ممنون.

یا علی(ع)@};-

با سلام. همانطور علّامۀ طباطبایی، در ذیل همین آیه می فرمایند: «از اينجا روشن مى شود كه چرا در آيه شريفه اختلاف را مقيد به قيد (كثير) كرد و نيز روشن شد كه اين قيد توضيحى است نه احترازى ، مى خواهد بفرمايد: اگر اين قرآن از ناحيه خداى تعالى بود، در آن اختلافى مى يافتند و اين اختلاف هم بسيار بود، عينا نظير اختلاف بسيارى كه در هر موجود كه از ناحيه غير خداى تعالى و به دست غير او درست شده باشد، هست و نمى خواهد بفرمايد: اختلافى كه در قرآن يافت نمى شود، اختلاف بسيار است نه اختلاف اندك.»

البته روشن است که اختلافی که در کلام خدا یافت نمی شود، کثیر و قلیل ندارد، خدا دچار عدم هماهنگی در گفتار نمی شود، چه کثیر و چه قلیل.

البته بسیار عالی خواهد بود که همگی اجازه بدهیم که استاد میقات پاسخگو باشند.

با تشکر

پارسا مهر;898113 نوشت:
در مورد سوال اول، باید گفت که واقعا بسیار بسیار پیچیده و غامض هست قضاوت بر سر اینکه آیا قرآن دچار تغییر شده یا نه....از نظر ظاهر که فکر می کنم اکثرا بر این عقیده باشند که بعضی از آیات قرآن نسبت به بقیه فصیح تر و زیبارت هستند و از نظر ظاهر و نثر یک تغییر می بینیم....اما محتوا چطور....همانطور که گفتم، قضاوت بر سر این موضوع بسیار سخت و دشوار است....مثلا به ادعای بعضی از مفسران، آیات ناسخ و منسوخ به بیش از 300 تا هم می رسد...یعنی نظرات مختلف است، بعضی حتی تا سیصد آیه هم شمرده اند....خوب همین 300 آیه آیا مصداق تغییر و تحول هستند یا نه...واقعا قضاوتش سخت است...یا قرآن آیات متشابه دارد....که به درستی نمی توان با یقین آنها را تفسیر کرد....حالا وفتی آیات زیادی بدین گونه هستند که می شود به شکلل های گوناگون تفسیر شوند ما چگونه می خواهیم قضاوت کنیم که آیات تغییر و تحول پذیرفته اند یا نه؟ما که اصلا منظور دقیق آیات را به یقین نمی دانیم چطور می خواهیم قضاوت کنیم که تغییری در قرآن ایجاد شده یا نه؟پس سخن اینکه ما به قین نمی توانیم قضاوت کنیم که آیا در قرآن تغییری پش آمده یا نه....پس واقعا سوال قرآن بسیار عجیب است....یک سوال بی معنا به نظر می رسد...یک سوال بی جواب.....

با سلام و درود

این که برخی آیات فصاحت بیشتری دارند، دلیل بر این نیست که دیگر آیات، اصلا فصاحت ندارد؛ بلکه فصاحت برخی بیش از بقیه است؛ البته این هم می تواند به نسبت به فهم و علم بشری چنین باشد.

از طرفی این که فصاحت برخی آیات بیش از دیگر آیات باشد، این به معنای تغییر و دگرگونی نیست.
تغییر و دگرگونی آن است که آیات از نظر معنا با یکدیگر در تناقض باشند، از نظر نظم، برخی دارای نظم و برخی بدون نظم باشند، بعضی فصیح و بعضی رکیک باشند، برخی دارای اعجاز و برخی بدون اعجاز باشند، برخی مطابق با واقع و برخی خلاف واقع باشند، و ... .

مطلب دیگر؛
آیات ناسخ و منسوخ، چیزی از حیث آیه بودن و اعجاز قرآنی، کم ندارند. تنها فرقشان این است که آیه منسوخ، از ابتدا مدت دار تشریع شده بود و مخاطبان از آن آگاه نبودند و سپس آیه ناسخ آمد و حکم جدید، جای حکم قبلی را گرفت.

لذا وجود آیات ناسخ و منسوخ، تغییر و دگرگونی نیست بلکه احکام حکیمانه ای هستند که هر کدام برای زمان خاص تشریع شده اند و بهترین حکم زمان خود بوده اند. به بیان دیگر؛ حکم منسوخ، با توجه به همان مدت موقت و کوتاه، بهترین و حکیمانه ترین حکم بوده، کما این که حکم ناسخ نیز به عنوان یک حکم دائمی، بهترین و حکیمانه ترین حکم بوده است.

به بیان سوم، اگر شرائط حکم منسوخ، هزار بار هم تکرار شود، باز هم همان حکم منسوخ، تشریع می شود؛ و اگر شرائط حکم ناسخ، هزار بار تکرار شود، باز هم همان حکم ناسخ، تشریع می شود.

اما در باره متشابهات:
اولا تشابه در منظر انسان های عادی است، و الا قیقت قرآن و نیز برای انسان کامل (معصوم) تشابهی وجود ندارد.
در ثانی، با ارجاع متشابهات به محکمات، رفع تشابه می شود.
نکته: این که برخی آیات، تفسیر کننده برخی دیگر باشند، اصلا به معنای تغییر نیست.

مطلب دیگر؛ این که همه مراد کلام الهی را نمی فهمیم و یا به حقیقت قرآن دسترسی نداریم، اولا عیب قرآن نیست، در ثانی این به معنای تغییر نیست. لطفا در معنای تغییر بیشتر دقت و تامل کنید.

پارسا مهر;898113 نوشت:
.این کاملا منطقی و عقلایی است که بگوییم که پیامبر بسیاری از پایه و مبانی کتابش قرآن را تا سن چهل سالگی پی ریزی کرده و ساخته و بعد به مرور نازل کرده...یعنی در واقع کتاب قرآن کتابیست که در طول چهل سال پالایش شده، تغییر و تحول پیدا کرده و کامل و تصحیح شده و بعد از سن چهل سالگی به بعد به مرور، با به مصالح و بهانه هایی تکه تکه منتشر شده...

در این جا احتمال هایی مطرح شده که آن قدر ضعیف و چه بسا ذهنی است که عقلاء آن را در حد احتمال نمی دانند. به کتب تاریخ مراجعه کنید. چگونه متصور است در جامعه ای که با سوادها انگشت شمار هستند، کسی باسواد و در حد نویسنده و عالم به علوم مختلف و ... باشد و در عین مراوده و بودن در بطن جامعه، کسی متوجه نشود و همه ایشان را بی سواد و درس نخوانده بدانند؟!!

[="Tahoma"]

مسلمان ایرانی;898137 نوشت:
اول: بنا به فرمایش شما، این تغییر بیشتر ناشی از گذر زمان است. آیا یک انسان الزاماً در طول زمان تمام عقایدش تغییر می کنند؟ آیا اگر من امروز می گویم 2 ضربدر 2 می شود 4، حتماً 23 سال بعد، نظرم چیز دیگری است؟

با سلام و درود

صرف گذر زمان، مد نظر نیست بلکه مهم همان تکامل و رشد فکری و روحی انسان است.
از طرفی قرار نیست همه اعتقادات انسان در گذر زمان تغییر کند. تغییرات جزیی وقتی ضربدر موضوعات گوناگون و مختلف شود، تغییرات را زیاد می کند.

در ضمن، سخن روی موضوعات بدیهی و یا مشابه آن نیست، مثلا نمی توان مثال زد به گرمی و سوزندگی آتش و بگوییم انسان 100 سال پیش، اکنون نیز همان نظر را در باره آتش دارد پس افکار و نظرات انسان ـ ولو با رشد عقل و فکر ـ تغییر نمی کند.

بیان دیگر؛ کاری به مثال نداریم. اگر بخواهیم مطابق مثال شما گفتگو کنیم باید بگوییم در تمام قرآن مثلا 2 ضربدر 2 یک نتیجه دارد و این گونه نیست که اول قرآن یک نتیجه و آخر قرآن نتیجه ای دیگر داشته باشد.

قرآن همه آیاتش با هم هماهنگ هستند و آیات قرآن با هم قابل جمع هستند و اختلافی در آن نیست که نتوان بین آیات جمع کرد.

این هماهنگی و نبود اختلاف در قرآن، با وجود گستردگی فراوان موضوعات و با توجه به مدت زمان طولانی، اهمیت بسیار دارد و می تواند دلیلی بر اثبات حقانیت آن باشد.

مسلمان ایرانی;898137 نوشت:
دوم: اینکه می فرمایید در گذر زمان، تغییرات فکری، نمود پیدا می کنند، زا مسئله، ولی از کجا معلوم که آورنده حتماً آنرا در کتابش بازتاب بدهد؟! فرض کنید خودش متوجه شود که قبلاً خلاف این چیزی که امروز به آن رسیده را گفته است، و حالا چون می بیند که این کار از سایرین پنهان نمی ماند و متوجه اختلاف در سخنانش می شوند، از ذکر آنچه که در گذر زمان به آن رسیده است، چشمپوشی می کند. این فرض آیا محال است؟

ـ شخصیت آورنده قرآن (که در جامعه ای بوده که باسوادها انگشت شمار بوده و خودش مکتب نرفته و تعلیم ندیده بوده)؛
ـ نزول تدریجی قرآن متناسب با نیاز و اتفاقات رخ داده؛
ـ گستردگی وسیع و تنوع بسیار زیاد موضوعات و مسائل؛
ـ شهادت تاریخ و حضور در مقابل چشمان مخاطبان (هیچ اختلاف نظری گزارش نشده، در صورتی اگر چنین شده بود، قطعا مخالفان، آن را جار می زدند و بهانه مخالفتشان اعلام می کردند)؛
ـ و ...

همگی شاهد بر این است که چنین احتمال هایی وارد نیست.

[="Tahoma"]

رستگاران;898131 نوشت:
چیزی که من برداشت می کنم در آن اختلاف کثیر پیدا می کردید نه اینکه اختلاف پیدا نکنید.

با سلام و درود

لفظ «کثیر» قید احترازی و به معنای زیاد در مقابل کم نیست تا گفته شود در قرآن احتلاف زیاد نیست ولی اختلاف کم وجود دارد.
بلکه لفظ «کثیر» قید توضیحی است یعنی نبود اختلاف را توضیح می دهد که اگر قرآن از طرف غیر خدا بود، اختلاف، آن هم اختلاف زیادی در آن بود؛ و اکنون که هیچ اختلافی در آن نیست، دلیل روشنی است بر این که از طرف خدا است.

علامه طباطبایی(ره) چنین می آورد:
واژه‏ «كثير» در آيه‏ فوق وصف توضيحى است، نه قيد احترازى؛ يعنى اگر قرآن از نزد غير خدا بود، اختلاف در آن بود و اين اختلافات زياد بود، نه اين ‏كه بگوييم: در قرآن اختلاف زياد نيست، اما اختلاف كم هست.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏5، ص 27)

[="Tahoma"]

مسلمان ایرانی;898134 نوشت:
لذا اگر اختلافی در قرآن سراغ دارید، در تاپیکی مجزا مطرح کنید، تا در مورد آن بحث شود؛ اینجا فرض را بر عدم وجود اختلاف، و بررسی استدلال قرآن گرفته ایم.

توجه!

نکته ای که آغازگر تاپیک مطرح کردند، قابل توجه و دقت است.

نظر ایشان در ایجاد این تاپیک، پس از اثبات حقانیت و اعجاز قرآن است. لذا دوستان بزرگوار لطف کنند، با توجه به اثبات حقانیت و اعجاز قرآن، در باره وجه عدم اختلاف در قرآن، گفتگو را ادامه دهند.

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

میقات;898272 نوشت:
با سلام و درود

لفظ «کثیر» قید احترازی و به معنای زیاد در مقابل کم نیست تا گفته شود در قرآن احتلاف زیاد نیست ولی اختلاف کم وجود دارد.
بلکه لفظ «کثیر» قید توضیحی است یعنی نبود اختلاف را توضیح می دهد که اگر قرآن از طرف غیر خدا بود، اختلاف، آن هم اختلاف زیادی در آن بود؛ و اکنون که هیچ اختلافی در آن نیست، دلیل روشنی است بر این که از طرف خدا است.

علامه طباطبایی(ره) چنین می آورد:
واژه‏ «كثير» در آيه‏ فوق وصف توضيحى است، نه قيد احترازى؛ يعنى اگر قرآن از نزد غير خدا بود، اختلاف در آن بود و اين اختلافات زياد بود، نه اين ‏كه بگوييم: در قرآن اختلاف زياد نيست، اما اختلاف كم هست.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏5، ص 27)


بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام استاد دلیل اینکه وجه توضیحی گرفتند چیست؟

استاد دلیل از خود آیه بیاورید اینکه خود آیه می گوید اختلاف کثیری در ان مشاهده میشد اگر از جانب غیر خدا بود

استاد اینکه ناسخ و منسوخ از وجه سختی و آسانی با هم اختلاف دارند

این اختلاف نیست؟

حال اختلاف زیا د را اختلاف 180 درجه ایی بدانیم زیاد است و الا تفاوت و اختلاف جزئی نقض کننده اصل است؟

اصلا همین که در طی 23 سال بعضی از احکام نقض شده و بهترش آمده این بهتر آمدن نسبت به قبل اختلاف حکم نسبت به قبل نیست؟

اگر منظور از اختلاق تناقض گویی باشد مسئله ای دیگر است اما وجح بین ناسخ و منسوخ را بگیریم این اختلاف زیاد و غیر معقول نیست

این نظر چطوره؟

اما در پست بعد گفتید فرض بگیریم

میقات;898273 نوشت:
توجه!

نکته ای که آغازگر تاپیک مطرح کردند، قابل توجه و دقت است.

نظر ایشان در ایجاد این تاپیک، پس از اثبات حقانیت و اعجاز قرآن است. لذا دوستان بزرگوار لطف کنند، با توجه به اثبات حقانیت و اعجاز قرآن، در باره وجه عدم اختلاف در قرآن، گفتگو را ادامه دهند.


استاد برای پیگیری بحث لازم است مقدمه بحث روشن شود

اگر لطف کنید در ابتدا این رو روشن تر کنید و وجه قید را باز تر کنید کمی و بگویید بر چه اساس قید را توصیفی گرفتند امیدوارم در بهبود برداشت یاری رسان باشید

و بعد اگر دوستان چیزی دیدند بفرمایند و بگویند تا بر اساس مقدمه بحث پیگیری کنیم ان شاء الله

با تشکر

یا علی(ع)@};-[/]

با سلام.

میقات;898271 نوشت:

با سلام و درود

صرف گذر زمان، مد نظر نیست بلکه مهم همان تکامل و رشد فکری و روحی انسان است.
از طرفی قرار نیست همه اعتقادات انسان در گذر زمان تغییر کند. تغییرات جزیی وقتی ضربدر موضوعات گوناگون و مختلف شود، تغییرات را زیاد می کند.

در ضمن، سخن روی موضوعات بدیهی و یا مشابه آن نیست، مثلا نمی توان مثال زد به گرمی و سوزندگی آتش و بگوییم انسان 100 سال پیش، اکنون نیز همان نظر را در باره آتش دارد پس افکار و نظرات انسان ـ ولو با رشد عقل و فکر ـ تغییر نمی کند.

بیان دیگر؛ کاری به مثال نداریم. اگر بخواهیم مطابق مثال شما گفتگو کنیم باید بگوییم در تمام قرآن مثلا 2 ضربدر 2 یک نتیجه دارد و این گونه نیست که اول قرآن یک نتیجه و آخر قرآن نتیجه ای دیگر داشته باشد.

قرآن همه آیاتش با هم هماهنگ هستند و آیات قرآن با هم قابل جمع هستند و اختلافی در آن نیست که نتوان بین آیات جمع کرد.

این هماهنگی و نبود اختلاف در قرآن، با وجود گستردگی فراوان موضوعات و با توجه به مدت زمان طولانی، اهمیت بسیار دارد و می تواند دلیلی بر اثبات حقانیت آن باشد.

از این فرمایش شما روشن می شود که عدم هماهنگی لازم نیست در بدیهیات و قطعیات رخ بدهد. پس بفرمایید آن عدم هماهنگی که در اثر رشد فکری و به مرور زمان رخ می دهد، دقیقاً در چه چیز رخ می دهد که در نوشتار فرد نیز دیده می شود.

میقات;898271 نوشت:

ـ شخصیت آورنده قرآن (که در جامعه ای بوده که باسوادها انگشت شمار بوده و خودش مکتب نرفته و تعلیم ندیده بوده)؛
ـ نزول تدریجی قرآن متناسب با نیاز و اتفاقات رخ داده؛
ـ گستردگی وسیع و تنوع بسیار زیاد موضوعات و مسائل؛
ـ شهادت تاریخ و حضور در مقابل چشمان مخاطبان (هیچ اختلاف نظری گزارش نشده، در صورتی اگر چنین شده بود، قطعا مخالفان، آن را جار می زدند و بهانه مخالفتشان اعلام می کردند)؛
ـ و ...

همگی شاهد بر این است که چنین احتمال هایی وارد نیست.

راستش از این توضیح شما متوجه جواب سؤالم نشدم. لطفاً کمی دقیقتر توضیح بدهید که چرا آورنده اگر دچار تغییر و تحول درونی شود، حتماً آن را در نوشتارهای متأخرش نشان خواهد داد.

با تشکر

[="Tahoma"]

رستگاران;898319 نوشت:
سلام استاد دلیل اینکه وجه توضیحی گرفتند چیست؟

استاد دلیل از خود آیه بیاورید اینکه خود آیه می گوید اختلاف کثیری در ان مشاهده میشد اگر از جانب غیر خدا بود

با سلام و درود

اولا قید می تواند اقسام مختلفی داشته باشد، یکی از آن ها توضیحی بودن است. لذا اصل توضیحی بودن، دلیل خاصی نمی خواهد.

در ثانی اگر بخواهیم آن را قید احترازی بگیریم و طرف دیگر را ثابت کنیم یعنی در قرآن اختلاف کم وجود دارد، این دو مشکل دارد: یکی این که اختلافی در قرآن نیست و این نتیجه، کذب می شود؛ دیگر این که با آیات دیگر قرآن که می فرماید هیچ باطلی در آن راه ندارد: «لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ»(فصلت/ 41) و نیز با هدایتگری قرآن منافات پیدا می کند و نمی توان از آیه قرآن برداشتی کرد که با سایر آیات و یا آموزه های قطعی دیگر ناسازگار باشد.

لفظ کثیرا، می فرماید اگر قرآن از غیر خدا بود، اختلاف زیادی در آن بود، یعنی اولا در آن اختلاف بود، در ثانی این اختلاف هم کم نبود بلکه اختلاف زیادی در آن دیده می شد.

رستگاران;898319 نوشت:
استاد اینکه ناسخ و منسوخ از وجه سختی و آسانی با هم اختلاف دارند

این اختلاف نیست؟

سختی و آسانی، اختلاف محسوب نمی شود. اختلاف در جایی است که یکی دیگری را نفی کند و راه جمعی بین آن دو نباشد؛ لذا عام و خاص، مطلق و مقید، اجمال و تفصیل و ... اختلاف محسوب نمی شوند زیرا وجه جمع صحیحی بین آن ها وجود دارد.

مسلمان ایرانی;898336 نوشت:
از این فرمایش شما روشن می شود که عدم هماهنگی لازم نیست در بدیهیات و قطعیات رخ بدهد. پس بفرمایید آن عدم هماهنگی که در اثر رشد فکری و به مرور زمان رخ می دهد، دقیقاً در چه چیز رخ می دهد که در نوشتار فرد نیز دیده می شود.

با سلام و درود

شما انسان معمولی را ببینید؛ حال غم و شادی، بیماری و سلامت، رفاه و سختی، دوستی و دشمنی و ... او یکسان نیست و رفتار و گفتار و سخنش در این حالات، متفاوت از حالت های دیگرش است.

افزون بر این که اگر یک مورد و یک موضوع بود، بله؛ و الا انسان عادی در مواجه با موضوعات گسترده و مختلف و در مدت زمان طولانی، به عنوان رهبر و تصمیم گیرنده که باید در تمام ریزه کاری ها نظر بدهد و تکلیف را مشخص کند، عادتا نمی تواند یک حالت، یک موضع گیری و یک خروجی واحد و ثابت داشته باشد.

این بسیار روشن است و در همه انسان ها هم مشهود است.

مسلمان ایرانی;898336 نوشت:
راستش از این توضیح شما متوجه جواب سؤالم نشدم. لطفاً کمی دقیقتر توضیح بدهید که چرا آورنده اگر دچار تغییر و تحول درونی شود، حتماً آن را در نوشتارهای متأخرش نشان خواهد داد.

احتمالی که شما می فرمایید، متصور است؛ ولی ما در باره اصل احتمال، گفتگو نمی کنیم؛ ما در باره فرد خاص و مشخصی صحبت می کنیم. لذا باید ببینیم این احتمال، با این شخص مورد نظر ما چقدر تطابق دارد. میزان مطابقت این احتمال با آن مصداق، میزان اعتبار آن احتمال را مشخص می کند.

فردی که در جامعه خرافاتی و بی سواد عرب جاهلی رشد کرده است و تا 40 سالگی سواد خواندن و نوشتن ندارد؛ چگونه متصور است بتواند راجع به موضوعات مختلف، در جایگاه رهبر و تصمیم گیرنده، نسبت به وقایع و رخدادهای روزمره که قابل پیش بینی نیستند، در مدت 23 سال، موضع گیری و سخنوری داشته باشد بدون این که حالات روحی و زمانی و مکانی بر او تاثیر داشته و ذره ای ناسازگاری و تنافی در گفتار و رفتارش دیده شود؟!

طبیعتا هیچ انسانی چنین نیست. پس اگر چنین شخصی پیدا شود، قطعا یا انسان نیست و یا نیرویی غیر مادی او را کمک می کند و او به ماورای طبیعت و ماده، اتصال دارد.

در انسان بودن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که شکی نیست. می ماند اتصال به ماورای عالَم طبیعت و ماده؛ و قرآن هم همین را می خواهد ثابت کند، که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از طریق وحی با ماورای ماده و با خداوند متعال در ارتباط است.

عرائض قبلی من نیز در همین راستا و تطبیق دادن احتمال شما با مصداق خارجی و شرائط زمانی و مکانی بوده است. لذا احتمال شما به عنوان احتمال، صحیح است ولی بر این موردی که مد نظر ما است، قابل تطبیق نیست.

میقات;898342 نوشت:

فردی که در جامعه خرافاتی و بی سواد عرب جاهلی رشد کرده است و تا 40 سالگی سواد خواندن و نوشتن ندارد؛ چگونه متصور است بتواند راجع به موضوعات مختلف، در جایگاه رهبر و تصمیم گیرنده، نسبت به وقایع و رخدادهای روزمره که قابل پیش بینی نیستند، در مدت 23 سال، موضع گیری و سخنوری داشته باشد بدون این که حالات روحی و زمانی و مکانی بر او تاثیر داشته و ذره ای ناسازگاری و تنافی در گفتار و رفتارش دیده شود؟!

طبیعتا هیچ انسانی چنین نیست. پس اگر چنین شخصی پیدا شود، قطعا یا انسان نیست و یا نیرویی غیر مادی او را کمک می کند و او به ماورای طبیعت و ماده، اتصال دارد.

با سلام. براساس فرمایش شما، اینکه تأثیرات زمانی و مکانی و روحی در گفتار و نوشتار فرد نمود کند، امری است که در ذات انسان است و به صورت ناخودآگاه نمود پیدا می کند، لذا این احتمال هر چند وجود دارد، ولی رخ نمی دهد. اگر اشتباه متوجه شدم بفرمایید.

دو سؤال بعدی:

سوم: آیا این قانونِ «نسبت دادن مطالب بدون اختلاف به خدا»، که در نص آیه آمده است، به معنای این نخواهد بود که اگر روزی کتابی در طول چندین سال نوشته شد، و حاوی مطالب باطل، غیراخلاقی یا سطحی و بی ارزش بود، ولی اختلافی در مطالب آن یافت نشد، باید آنرا نیز به خدا نسبت بدهیم؟

چهارم: نظر به اینکه این استدلال به عنوان یک استدلال برون دینی، به عنوان دلیلی برای مسلمانی معرفی می شود، قاعدتاً انتظار می رود که نامسلمانان نیز با این دلیل، مسلمان شوند، ولی مسئله اینجاست که مخالفین اسلام، هم تناقضات و اختلافاتی به قرآن نسبت می دهند، و معمولاً وقتی به آنها جواب می دهیم، باز آنها اشکال می کنند و باز ما جواب می دهیم و بحثها تا بینهایت ادامه دارند و اگر هم روزی پایانی داشته باشند، معلوم نیست که پایانش به عدم اختلاف برسد یا نه. با این حساب چگونه باید مطمئن باشیم که در قرآن واقعاً هیچ اختلافی نیست؟
همچنین آیا اینکه وقتی دشمنان اسلام، بر عدم اختلاف در قرآن، با ما توافق ندارند، آیا استناد به این مسئله علیه آنها، منطقی است؟

با تشکر

[="Tahoma"]

مسلمان ایرانی;898441 نوشت:
با سلام. براساس فرمایش شما، اینکه تأثیرات زمانی و مکانی و روحی در گفتار و نوشتار فرد نمود کند، امری است که در ذات انسان است و به صورت ناخودآگاه نمود پیدا می کند، لذا این احتمال هر چند وجود دارد، ولی رخ نمی دهد. اگر اشتباه متوجه شدم بفرمایید.

با سلام و درود

بله، همین طور است. علامه(ره) چنین می آورد:
اين قاعده‏ اى کلی و طبيعى است كه در نوع بشر و در موجودات پايين‏ تر از بشر جريان دارد، چون همه در تحت سيطره تحول و تكامل عمومى قرار دارند و هيچ موجودى از اين موجودات را نخواهى ديد كه در دو آنِ پشت سر هم، يک حالت داشته باشد، بلكه لا يزال [همیشه و دائم]، ذات و احوالش در اختلاف است.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏5، ص 27)


مسلمان ایرانی;898441 نوشت:
سوم: آیا این قانونِ «نسبت دادن مطالب بدون اختلاف به خدا»، که در نص آیه آمده است، به معنای این نخواهد بود که اگر روزی کتابی در طول چندین سال نوشته شد، و حاوی مطالب باطل، غیراخلاقی یا سطحی و بی ارزش بود، ولی اختلافی در مطالب آن یافت نشد، باید آنرا نیز به خدا نسبت بدهیم؟

خیر، چنین نیست. دین یک مجموعه به هم پیوسته است و نمی توان از آیات قرآن، برداشتی داشت که با سایر آموزه ها و تعالیم الهی، منافات داشته و ناسازگار باشد.

توجه به آیات ذیل، باطل و نادرست بودن چنین فرضی را روشن می کند:

«إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ»؛ خداوند (هرگز) به كار زشت فرمان نمى ‏دهد.(اعراف: 7/ 28)

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ»؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى ‏دهد؛ و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى ‏كند.(نحل: 16/ 90)

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد! هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مى ‏سازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مى ‏دهد! و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاك نمى‏ شد؛ ولى خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مى‏ كند، و خدا شنوا و داناست‏.(نور: 24/ 21)

مسلمان ایرانی;898441 نوشت:
چهارم: نظر به اینکه این استدلال به عنوان یک استدلال برون دینی، به عنوان دلیلی برای مسلمانی معرفی می شود، قاعدتاً انتظار می رود که نامسلمانان نیز با این دلیل، مسلمان شوند، ولی مسئله اینجاست که مخالفین اسلام، هم تناقضات و اختلافاتی به قرآن نسبت می دهند، و معمولاً وقتی به آنها جواب می دهیم، باز آنها اشکال می کنند و باز ما جواب می دهیم و بحثها تا بینهایت ادامه دارند و اگر هم روزی پایانی داشته باشند، معلوم نیست که پایانش به عدم اختلاف برسد یا نه. با این حساب چگونه باید مطمئن باشیم که در قرآن واقعاً هیچ اختلافی نیست؟
همچنین آیا اینکه وقتی دشمنان اسلام، بر عدم اختلاف در قرآن، با ما توافق ندارند، آیا استناد به این مسئله علیه آنها، منطقی است؟

نسبت دادن، معیار قضاوت نیست زیرا ممکن است در نگاه ابتدایی چنین به نظر برسد، ولی کسی که به دنبال حقیقت باشد، پاسخ های مفسران و اندیشمندان را می بیند؛ ایشان به این شبهات پاسخ داده و وجه علمیِ نبود تناقض را بیان کرده اند.
لذا در قدم اول باید گفت تناقضی در قرآن وجود ندارد و اندیشمندان اسلامی، به این شبهات پاسخ داده و اثبات کرده اند که تناقضی در آیات نیست.

در قدم بعد اگر آن غیرمسلمان از همه پاسخ ها قانع نشود، باید گفت لازم نیست در همان ابتدا همه شبهات برطرف شود تا شخص، مؤمن به قرآن شود، بلکه برطرف شدن برخی از شبهات نیز کفایت می کند زیرا ایمان، دارای مراتب است و مراتب حداقل آن، می تواند با همان مقدار کمِ برطرف شدن شبهات نیز فراهم شود. پس از آن می توان با تجمیع قرائن و تحقیقات بیشتر، به مراتب بالاتری از ایمان دست یافت.

لازم به ذکر است ادعای ناتمام و نادرست بودن همه پاسخ های اندیشمندان اسلامی، ادعایی نادرست است.

توجه داشته باشید، تا موقعی که وجه حمل صحیح وجود دارد نمی توان وجه نادرست را به قرآن نسبت داد و ادعای تناقض نمود. در این شبهات و تناقضات ادعایی نیز، وجه حمل صحیح وجود دارد، لذا نادیده گرفتن وجه حمل صحیح، و اصرار بر ادعای تناقض، غیرعلمی و نادرست است.

با این بیان، استدلال به این آیه برای غیرمسلمانان، منطقی و معقول است.

میقات;898502 نوشت:

خیر، چنین نیست. دین یک مجموعه به هم پیوسته است و نمی توان از آیات قرآن، برداشتی داشت که با سایر آموزه ها و تعالیم الهی، منافات داشته و ناسازگار باشد.

توجه به آیات ذیل، باطل و نادرست بودن چنین فرضی را روشن می کند:

«إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ»؛ خداوند (هرگز) به كار زشت فرمان نمى ‏دهد.(اعراف: 7/ 28)

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى‏ وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ»؛ خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزديكان فرمان مى ‏دهد؛ و از فحشا و منكر و ستم، نهى مى ‏كند.(نحل: 16/ 90)

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! از گامهاى شيطان پيروى نكنيد! هر كس پيرو شيطان شود (گمراهش مى ‏سازد، زيرا) او به فحشا و منكر فرمان مى ‏دهد! و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاك نمى‏ شد؛ ولى خداوند هر كه را بخواهد تزكيه مى‏ كند، و خدا شنوا و داناست‏.(نور: 24/ 21)

با سلام. مسئله اینجاست که قرآن در آیۀ 82 سورۀ نساء هیچ اشاره ای به ارزش محتوایی متن ننموده است، و صرف عدم اختلاف را دلیل بر از سوی خدا دانسته است. پس آیا غیر از این است که از این آیۀ قرآن باید برداشت کنیم که اگر کتابی حتی مطالب کم ارزشی داشت و در طول سالها نوشته شد و اختلافی در آن یافت نشد، از سوی خداست؟

بعلاوه، این که ما می توانیم به ادعاهای اختلاف در قرآن جواب بدهیم، درست، ولی ما از کجا می توانیم مطمئن باشیم که در قرآن، هیچ اختلافی نیست؟ آیا چون ما نیافته ایم، به معنای نبودن اختلاف است؟

با تشکر

[="Tahoma"]

مسلمان ایرانی;898527 نوشت:
با سلام. مسئله اینجاست که قرآن در آیۀ 82 سورۀ نساء هیچ اشاره ای به ارزش محتوایی متن ننموده است، و صرف عدم اختلاف را دلیل بر از سوی خدا دانسته است. پس آیا غیر از این است که از این آیۀ قرآن باید برداشت کنیم که اگر کتابی حتی مطالب کم ارزشی داشت و در طول سالها نوشته شد و اختلافی در آن یافت نشد، از سوی خداست؟

با سلام و درود

در عین این که عدم اختلاف می تواند حائز اهمیت باشد ولی آن را نمی توان به خدا نسبت داد.
همان طور که عرض کردم نمی توان از آیات قرآن برداشتی داشت که با معیارهای دیگر ناسازگار باشد. این برداشت، قطعا مغایر با آیات دیگر و مغایر با سایر آموزه های دینی است.

مطلب دیگر؛
اگر ملازمه بین این دو در نظر بگیریم یعنی هر عدم اختلافی، دلیل بر الهی بودن است؛ باید در طرف دیگر آن هم ملازمه را رعایت کنیم، یعنی هر چه الهی باشد نمی تواند بی ارزش و پست و ناپسند باشد.

مسلمان ایرانی;898527 نوشت:
بعلاوه، این که ما می توانیم به ادعاهای اختلاف در قرآن جواب بدهیم، درست، ولی ما از کجا می توانیم مطمئن باشیم که در قرآن، هیچ اختلافی نیست؟ آیا چون ما نیافته ایم، به معنای نبودن اختلاف است؟

در قدم اول، همین که موردی از اختلاف نیابیم، خودش دلیل است بر عدم وجود آن.

همین که پس از گذشت بیش از 1400 سال و با این همه زیر ذره بین بودن قرآن، وجود اختلافی در آن ثابت نشده، می تواند شاهد و دلیلی باشد بر این که بعد از این هم نخواهد بود.

میقات;898270 نوشت:
در این جا احتمال هایی مطرح شده که آن قدر ضعیف و چه بسا ذهنی است که عقلاء آن را در حد احتمال نمی دانند. به کتب تاریخ مراجعه کنید. چگونه متصور است در جامعه ای که با سوادها انگشت شمار هستند، کسی باسواد و در حد نویسنده و عالم به علوم مختلف و ... باشد و در عین مراوده و بودن در بطن جامعه، کسی متوجه نشود و همه ایشان را بی سواد و درس نخوانده بدانند؟!!

باید دید امی واقعا به چه معناست. در هر حال وجود کاتبان وحی بیانگر این مساله است که ظاهرا پیامبر اسلام توانایی نوشتن نداشته اند.

ناتوانی در خواندن و نوشتن به تنهایی اثبات قطعی برای قرآن نیست. بهتوون هم ناشنوا بود و سمفونی‍های بی نظیر پدید آورد که عجیب‍ تر از بی سواد بودن و بیان جملات فصیح است. حال باید نتیجه گرفت که سمفونی‍های بتهوون مال خودش نیست؟

بی سوادی تنها عاملی برای اقناع بیش تر است.

irancplusplus;898692 نوشت:

باید دید امی واقعا به چه معناست. در هر حال وجود کاتبان وحی بیانگر این مساله است که ظاهرا پیامبر اسلام توانایی نوشتن نداشته اند.

ناتوانی در خواندن و نوشتن به تنهایی اثبات قطعی برای قرآن نیست. بهتوون هم ناشنوا بود و سمفونی‍های بی نظیر پدید آورد که عجیب‍ تر از بی سواد بودن و بیان جملات فصیح است. حال باید نتیجه گرفت که سمفونی‍های بتهوون مال خودش نیست؟

بی سوادی تنها عاملی برای اقناع بیش تر است.

با سلام. دوست عزیز، امی بودن، در دو بُعد مختلف از اثبات نبوت خاصۀ حضرت محمّد(ص) به عنوان «جزئی از دلیل» مطرح می شود، و هیچکس نگفته است که چون ایشان بیسواد بودند و مطالب فصیح گفتند، پس پیامبر هستند. البته بحث روی این مسئله محتاج پذیرش مقدماتی است، که شما حاضر به پذیرش آنها نیستید. بهتر این است که شما از نقطۀ انفصال وارد بحث شوید، نه دهها گام جلوتر از نقطه انفصال و جایی که هیچیک از مقدمات بحث را قبول ندارید.

البته بتهوون هم ناشنوای مادرزاد نبود، پیش از ناشنوا شدن سمفونیهای 1 و 2 خود را ساخته بود، پس با موسیقی آشنایی کافی داشت و می توانست اثر صدا را در ذهن خویش مجسم کند، حتی اگر آنچه می نوازد را به راستی نشوند، این مسئله خیلی با امی بودن فرق دارد.

به هر حال بحث ما اینجا، بر سر دلالت عدم اختلاف بر الهی بودن است، و مسائل حاشیه ای اهمیتی ندارند.

میقات;898551 نوشت:

در عین این که عدم اختلاف می تواند حائز اهمیت باشد ولی آن را نمی توان به خدا نسبت داد.
همان طور که عرض کردم نمی توان از آیات قرآن برداشتی داشت که با معیارهای دیگر ناسازگار باشد. این برداشت، قطعا مغایر با آیات دیگر و مغایر با سایر آموزه های دینی است.

مطلب دیگر؛
اگر ملازمه بین این دو در نظر بگیریم یعنی هر عدم اختلافی، دلیل بر الهی بودن است؛ باید در طرف دیگر آن هم ملازمه را رعایت کنیم، یعنی هر چه الهی باشد نمی تواند بی ارزش و پست و ناپسند باشد.

با سلام. آیا در خود آیه نیز امری هست نشان دهندۀ چنین ملازمه ای باشد که صرف عدم اختلاف برای نسبت دادن به خدا کافی نیست و باید صفات دیگری مثل نداشتن امور باطل و لغو، هم باید در آن باشد؟

میقات;898551 نوشت:

در قدم اول، همین که موردی از اختلاف نیابیم، خودش دلیل است بر عدم وجود آن.

همین که پس از گذشت بیش از 1400 سال و با این همه زیر ذره بین بودن قرآن، وجود اختلافی در آن ثابت نشده، می تواند شاهد و دلیلی باشد بر این که بعد از این هم نخواهد بود.

یعنی می فرمایید نیافتن دلیل بر نبودن است؟ آیا ممکن نیست صد سال بعد کسی اختلافی را ثابت کند و جوابی منطقی برایش نباشد؟

با تشکر

سلام

ببینید، ما اینجا یه استدلال داریم:

1- در قرآن اختلاف کثیری نیست
2- اگر یک کتاب بشری در طول مدت زیاد و ... نوشته شود حتماً اختلاف کثیر دارد
3- پس قرآن یک کتاب الهی است

دقت کنید که اگر بخواهیم از این استدلال استفاده کنیم، باید اثبات کنیم که اختلاف کثیر وجود نداره. مثلاً باید ثابت کنیم که اختلاف نحوه بیان سوره های مکی و مدنی به دلیل تکامل فصاحت نبوده.

و دقت کنید که باید معیار ما برای وجود اختلاف کثیر، طوری باش که کتابهای بشری نوشته شده در مدت طولانی دارای اختلاف کثیر باشند. مثلاً گلستان سعدی که در شرایط سفر نوشته شده طبق معیار ما باید اختلاف کثیر داشته باشه. به طور مثال کارشناس محترم فرمودند:

نقل قول:
از نظر نظم، برخی دارای نظم و برخی بدون نظم باشند، بعضی فصیح و بعضی رکیک باشند

خب خیلی از کتابها رو می بینیم که دارای قسمتهای مختلف فصیح و رکیک نیستند. ضمن اینکه ما مجبوریم تعریفی از رکیک داشته باشی که شامل لعن فرستادن و ... نشه.

[="Tahoma"]

irancplusplus;898692 نوشت:

باید دید امی واقعا به چه معناست. در هر حال وجود کاتبان وحی بیانگر این مساله است که ظاهرا پیامبر اسلام توانایی نوشتن نداشته اند.

ناتوانی در خواندن و نوشتن به تنهایی اثبات قطعی برای قرآن نیست. بهتوون هم ناشنوا بود و سمفونی‍های بی نظیر پدید آورد که عجیب‍ تر از بی سواد بودن و بیان جملات فصیح است. حال باید نتیجه گرفت که سمفونی‍های بتهوون مال خودش نیست؟

بی سوادی تنها عاملی برای اقناع بیش تر است.

با سلام و درود

شخصیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) یکی از ابعاد اعجاز قرآن است، نه همه آن.

در مقابل احتمال هایی که دوست دیگرمان مطرح کرده بودند، موضوع امی بودن پیامبر و جامعه آن زمان و ...، مطرح شد تا واقعی نبودن و منطقی نبودن این احتمال ها آشکارتر شود.

[="Tahoma"]

مسلمان ایرانی;898711 نوشت:
با سلام. آیا در خود آیه نیز امری هست نشان دهندۀ چنین ملازمه ای باشد که صرف عدم اختلاف برای نسبت دادن به خدا کافی نیست و باید صفات دیگری مثل نداشتن امور باطل و لغو، هم باید در آن باشد؟

با سلام و درود

می توان از این آیه فقط اهمیت اختلاف نداشتن را استنباط کرد ولی نمی توان امور باطل و ... را ـ ولو در صورت نداشتن اختلاف ـ به دلیل این آیه، به خداوند نسبت داد.

علاوه بر این ه از این آیه نمی توان چنین برداشت کرد، آیات دیگر و ادله دیگر، خلاف این را اثبات و آن را باطل می داند.

مسلمان ایرانی;898711 نوشت:
یعنی می فرمایید نیافتن دلیل بر نبودن است؟ آیا ممکن نیست صد سال بعد کسی اختلافی را ثابت کند و جوابی منطقی برایش نباشد؟

نیافتن دلیل بر نبودن نیست ولی همین نبود اختلاف تا الآن، شاهد و قرینه آشکاری است بر این که می تواند در آینده نیز چنین باشد.

[="Tahoma"]

سعدی شیرازی;898714 نوشت:
دقت کنید که اگر بخواهیم از این استدلال استفاده کنیم، باید اثبات کنیم که اختلاف کثیر وجود نداره. مثلاً باید ثابت کنیم که اختلاف نحوه بیان سوره های مکی و مدنی به دلیل تکامل فصاحت نبوده.

با سلام و درود

تفاوت سوره های مکی و مدنی، اصلا به خاطر تکامل در فصاحت نیست؛ کسی که ادعایی غیر از این دارد باید ثابت کند. از طرفی اگر فصاحت سوره های مکی پایین تر از سوره های مدنی بوده باید مخالفان قرآن می توانستند همانندی برای آن بیاورند، چه در همان زمان و چه در زمان های بعد.

سعدی شیرازی;898714 نوشت:
و دقت کنید که باید معیار ما برای وجود اختلاف کثیر، طوری باش که کتابهای بشری نوشته شده در مدت طولانی دارای اختلاف کثیر باشند. مثلاً گلستان سعدی که در شرایط سفر نوشته شده طبق معیار ما باید اختلاف کثیر داشته باشه.

اولا چنین کتاب هایی از جهات مختلف، اصلا قابل قیاس با قرآن نیست. در ثانی کسی این کتاب ها را بررسی نکرده است و اگر مورد دقت و بررسی قرار گیرد، قطعا در آن اختلاف و ... دیده می شود.

میقات;898720 نوشت:

نیافتن دلیل بر نبودن نیست ولی همین نبود اختلاف تا الآن، شاهد و قرینه آشکاری است بر این که می تواند در آینده نیز چنین باشد.

با سلام. عنایت دارید که عدم اختلاف فرضی است که قرار است حکم که همان از سوی خدا بودن است، از روی آن اثبات بشود. اینکه صرفاً تا الان اختلافی یافت نشده و می تواند در آینده نیز چنین باشد، فرض را یک امر قطعی نمی کند تا حکم و نتیجه، نیز قطعی شود. ما تا یقین نداشته باشیم که هیچ اختلافی نیست، چگونه می توانیم مطمئن باشیم که به راستی اختلافی وجود ندارد؟

[="Tahoma"]

مسلمان ایرانی;898814 نوشت:
با سلام. عنایت دارید که عدم اختلاف فرضی است که قرار است حکم که همان از سوی خدا بودن است، از روی آن اثبات بشود. اینکه صرفاً تا الان اختلافی یافت نشده و می تواند در آینده نیز چنین باشد، فرض را یک امر قطعی نمی کند تا حکم و نتیجه، نیز قطعی شود. ما تا یقین نداشته باشیم که هیچ اختلافی نیست، چگونه می توانیم مطمئن باشیم که به راستی اختلافی وجود ندارد؟

با سلام و درود

اولا تنها راه اثبات اعجاز قرآن، این راه نیست و از طرق دیگر نیز می توان به اعجاز و الهی بودن قرآن دست یافت.

در ثانی، قرآن ابتدا دستور می دهد تدبر کنید در قرآن؛ سپس می فرماید اگر از غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادی بود.

خداوند می داند در آن اختلافی نیست و به همین جهت به تدبر در آن توصیه می کند تا دیگران به این حقیقت پی ببرند.

بله کسی که اطمینان ندارد می تواند تحقیق و بررسی کند تا به اطمینان برسد.

نمی توان اختلافی پیدا نکرد و باز هم مدعی اختلاف بود و یا گفت شاید باشد.

از طرفی راه بررسی و تحقیق باز است و هر کس می تواند به شخصه و یا از طریق اهل فن، پیگیر این موضوع باشد.

نکته: این موضوع متوقف بر گذشت زمان و منتظر آیندگان بودن نیست. قرار نیست قرآن را علوم بشری و ... مقایسه کنیم که بگوییم اکنون نیست و شاید در آینده باشد؛ بلکه آیات قرآن را با خودش می خواهیم مقایسه و بررسی کنیم.

میقات;898999 نوشت:

با سلام و درود

اولا تنها راه اثبات اعجاز قرآن، این راه نیست و از طرق دیگر نیز می توان به اعجاز و الهی بودن قرآن دست یافت.

در ثانی، قرآن ابتدا دستور می دهد تدبر کنید در قرآن؛ سپس می فرماید اگر از غیر خدا بود، در آن اختلاف زیادی بود.

خداوند می داند در آن اختلافی نیست و به همین جهت به تدبر در آن توصیه می کند تا دیگران به این حقیقت پی ببرند.

با سلام. بحث سایر ابعاد اعجاز قرآن، و همچنین علم خدا به عدم اختلاف در قرآن، قدری با اصل بحث ما فاصله دارد. اوّلی که بحث دیگری است و دومی خود یک گزارۀ محتاج اثبات است، که گمان می کنم برای اثبات آن باید اصل عدم وجود اختلاف در قرآن ثابت بشود.

میقات;898999 نوشت:

بله کسی که اطمینان ندارد می تواند تحقیق و بررسی کند تا به اطمینان برسد.

نمی توان اختلافی پیدا نکرد و باز هم مدعی اختلاف بود و یا گفت شاید باشد.

از طرفی راه بررسی و تحقیق باز است و هر کس می تواند به شخصه و یا از طریق اهل فن، پیگیر این موضوع باشد.

نکته: این موضوع متوقف بر گذشت زمان و منتظر آیندگان بودن نیست. قرار نیست قرآن را علوم بشری و ... مقایسه کنیم که بگوییم اکنون نیست و شاید در آینده باشد؛ بلکه آیات قرآن را با خودش می خواهیم مقایسه و بررسی کنیم.

وقتی اختلافی پیدا نمی شود، نمی توان باز هم مدعی اختلاف بود، ولی چرا نباید گفت که شاید اختلافی باشد؟

یک نکته جالب: قرآن کریم در آیۀ 82 سورۀ نساء از اختلاف داشتن سخن نمی گوید، بلکه از یافتن اختلاف سخن می گوید: «لوجدوا فیها اختلافاً کثیراً» بنده گمان می کنم اگر بتوانیم برای این مسئله دلیلی منطقی بیاوریم، سؤال فوق نیز حل می شود. یعنی می توان پرسید: چرا اختلافی که در نوشتاری که از سوی غیرخداست می باشد، حتماً پیدا خواهد شد؟

با تشکر

[="Tahoma"]

مسلمان ایرانی;899027 نوشت:
با سلام. بحث سایر ابعاد اعجاز قرآن، و همچنین علم خدا به عدم اختلاف در قرآن، قدری با اصل بحث ما فاصله دارد. اوّلی که بحث دیگری است و دومی خود یک گزارۀ محتاج اثبات است، که گمان می کنم برای اثبات آن باید اصل عدم وجود اختلاف در قرآن ثابت بشود.

با سلام و درود

عرض بنده فقط بدین جهت بود که انتطار نداشته باشیم از یک آیه همه چیز اثبات شود. باید ببینیم آیه در مقام بیان چیست. از این آیه نمی توان صرف عدم اختلاف را گرفت و نتیجه گرفت که ولو مطالب باطل و ناپسند، در صورت عدم اختلاف، الهی و از طرف خداوند است.
این نتیجه، بطور قطع باطل و نادرست است و آیه اصلا ناظر به چنین مطالبی نیست لذا نمی توان آن را بر آیه تحمیل نمود.

مسلمان ایرانی;899027 نوشت:
وقتی اختلافی پیدا نمی شود، نمی توان باز هم مدعی اختلاف بود، ولی چرا نباید گفت که شاید اختلافی باشد؟

منظور بنده این است که احتمال «شاید باشد»، نباید این اطمینان حاصل شده را خراب کند. همین.

مسلمان ایرانی;899027 نوشت:
یک نکته جالب: قرآن کریم در آیۀ 82 سورۀ نساء از اختلاف داشتن سخن نمی گوید، بلکه از یافتن اختلاف سخن می گوید: «لوجدوا فیها اختلافاً کثیراً» بنده گمان می کنم اگر بتوانیم برای این مسئله دلیلی منطقی بیاوریم، سؤال فوق نیز حل می شود. یعنی می توان پرسید: چرا اختلافی که در نوشتاری که از سوی غیرخداست می باشد، حتماً پیدا خواهد شد؟

شاید این تعبیر عوض کردن باشد و الا نتیجه واحد است. در هر دو صورت، قرآن، غیربشری و الهی است.

میقات;899135 نوشت:

منظور بنده این است که احتمال «شاید باشد»، نباید این اطمینان حاصل شده را خراب کند. همین.

شاید این تعبیر عوض کردن باشد و الا نتیجه واحد است. در هر دو صورت، قرآن، غیربشری و الهی است.

با سلام. ببینید چیزی که به آن اطمینان داریم، این است که اختلافی نیافته ایم، نه اینکه اختلافی وجود ندارد، پس اینکه شاید باشد اطمینانی که حاصل شده را خراب نمی کند، بلکه احتمالی در برابر اطمینانی است که باید به آن برسیم. همین است که من گمان می کنم بیشتر باید بر این حقیقت تکیه کنیم که سخن قرآن از نیافتن اختلاف است و نه از نبودن اختلاف.

[="Tahoma"]

مسلمان ایرانی;899176 نوشت:
با سلام. ببینید چیزی که به آن اطمینان داریم، این است که اختلافی نیافته ایم، نه اینکه اختلافی وجود ندارد، پس اینکه شاید باشد اطمینانی که حاصل شده را خراب نمی کند، بلکه احتمالی در برابر اطمینانی است که باید به آن برسیم. همین است که من گمان می کنم بیشتر باید بر این حقیقت تکیه کنیم که سخن قرآن از نیافتن اختلاف است و نه از نبودن اختلاف.

با سلام و درود

بله، سخن قرآن از نیافتن است؛ نیافتنی که نبودن را نتیجه می دهد.

بالاخره اهل فن بعد از 1400 سال، اختلافی نیافته اند و اگر بود می یافتند و نمی توانستند کتمان کنند و اختلاف آشکار می شد، لذا علی القاعده، اختلافی نیست.

این نیافتن اختلاف، نشان می دهد قرآن غیر عادی و غیر بشری است.

این احتمال که در آینده ممکن است اختلافی یافت شود، بله در حد احتمال است که با توجه به سابقه 1400 سال و شهادت اهل فن، احتمال طرف مقابل (نبود اختلاف) بسیار تقویت می شود.

پرسش:
با توجه به آیه «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» چرا اگر قرآن از سوی غیرخدا بود، در آن اختلاف بسیاری یافت می شد؟

پاسخ:
«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيرا»؛ آيا در باره قرآن نمى ‏انديشند؟! اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند.(1)
طبق قانون تکامل، انسان و روحیات فکری و ... او با گذشت زمان، تغییر و رشد کرده و کاملتر از قبل می شود، به گونه ای که هیچ انسانی نیست مگر این که امروز، خود را عاقل تر از دیروز می داند. اگر این گذشت زمان، مدتی طولانی، مثلا 23 سال باشد؛ این تغییرات فکری و ... بیشتر نمود پیدا می کند؛ خصوصا که یک شخص همیشه در یک حالت روحی ثابتی نیست، زمانی شاد، زمانی غمگین، زمانی پر انرژی و زمانی غیر از این ها است.

افزون بر این ها، مواجه شدن با موضوعات و اتفاقات مختلف و گوناگون، می تواند این تغییرات فکری و ... را بیشتر آشکار کند.
علامه(ره) در این زمینه چنین می آورد: اين قاعده‏ اى کلی و طبيعى است كه در نوع بشر و در موجودات پايين‏ تر از بشر جريان دارد، چون همه در تحت سيطره تحول و تكامل عمومى قرار دارند و هيچ موجودى از اين موجودات را نخواهى ديد كه در دو آنِ پشت سر هم، يک حالت داشته باشد، بلكه لا يزال [همیشه و دائم]، ذات و احوالش در اختلاف است.(2)

لذا بطور طبیعی نمی توان فردی را پیدا کرد که در طی مدتی طولانی (مثلا 23 سال) و در شرايط گوناگون اعم از جنگ و صلح، غربت و شهرت، قوت و ضعف‏، آن هم نسبت به موضوعات مختلف و گوناگون، یک طرز فکر ثابت و واحدی داشته و دچار هیچ گونه تغییر نشود، به گونه ای که هیچ تفاوتی بین 23 سال قبل و 23 سال بعد، دیده نشود.

اهمیت موضوع وقتی آشکار می شود که آن شخص کسی باشد که مکتب نرفته و درس نخوانده، آن هم در محیطی که از نظر تمدن و فرهنگ، عقب افتاده است و در باره موضوعات مختلف اعتقادی، معرفتی، تاریخی، علمی، تربیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فردی و... متناسب با نیاز مردم، تعالیم و آموزه های عالی و شگرفی بیان کرده که برای همه زمان ها و همه دوران ها کاربرد داشته و موجب کمال و هدایت و راهنمایی انسان ها شود.

چنین کتابی عادتا نمی تواند بدون اختلاف و خالی از تضاد و تناقض باشد، چه برسد به این که کلامش دارای آهنگ و موزون نیز باشد، حتی برخی آیاتش تایید آیات دیگر و یا شاهد برای آیات دیگر باشد.
این جا است که هر انسان حقیقت جویی را به فکر می اندازد که آورنده این سخنان نمی تواند انسان یا زائیده افکار انسانی باشد، بلکه از ناحیه نیرویی ماورای عالم ماده است، خداوند متعالی که قرآن، این حقیقت را بیان کرده است.
بنابر این؛ قرآن سند زنده‏ اعجاز و دليل رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله) است و اگر كسى در عدم اختلاف مطالب آن تفكر و تدبر كند، پى به حقانيت پيامبر (صلى الله عليه و آله) و قرآن مى ‏برد؛ يعنى محتواى قرآن شاهد حقانيت آن است.

نکته:
لفظ «کثیر» قید احترازی و به معنای زیاد در مقابل کم نیست تا گفته شود در قرآن احتلاف زیاد نیست ولی اختلاف کم وجود دارد.
بلکه لفظ «کثیر» قید توضیحی است یعنی نبود اختلاف را توضیح می دهد که اگر قرآن از طرف غیر خدا بود، اختلاف، آن هم اختلاف زیادی در آن بود؛ و اکنون که هیچ اختلافی در آن نیست، دلیل روشنی است بر این که از طرف خدا است.

علامه می آورد: واژه‏ «كثير» در آيه‏ فوق وصف توضيحى است، نه قيد احترازى؛ يعنى اگر قرآن از نزد غير خدا بود، اختلاف در آن بود و اين اختلافات زياد بود، نه اين ‏كه بگوييم: در قرآن اختلاف زياد نيست، اما اختلاف كم هست.(3)
مطلب دیگر؛
تفاوت در میزان فصاحت، وجود ناسخ و منسوخ و نیز محکم و متشابه، تغییر و دگرگونی محسوب نمی شود.
این که فصاحت برخی آیات بیش از دیگر آیات باشد، این به معنای تغییر و دگرگونی نیست. تغییر و دگرگونی آن است که آیات از نظر معنا با یکدیگر در تناقض باشند، از نظر نظم، برخی دارای نظم و برخی بدون نظم باشند، بعضی فصیح و بعضی رکیک باشند، برخی دارای اعجاز و برخی بدون اعجاز باشند، برخی مطابق با واقع و برخی خلاف واقع باشند، و...

درباره ناسخ و منسوخ نیز باید گفت آیات ناسخ و منسوخ، چیزی از حیث آیه بودن و اعجاز قرآنی، کم ندارند. تنها فرقشان این است که آیه منسوخ، از ابتدا مدت دار تشریع شده بود و مخاطبان از آن آگاه نبودند و سپس آیه ناسخ آمد و حکم جدید، جای حکم قبلی را گرفت.
لذا وجود آیات ناسخ و منسوخ، تغییر و دگرگونی نیست بلکه احکام حکیمانه ای هستند که هر کدام برای زمان خاص تشریع شده اند و بهترین حکم زمان خود بوده اند. به بیان دیگر؛ حکم منسوخ، با توجه به همان مدت موقت و کوتاه، بهترین و حکیمانه ترین حکم بوده، کما این که حکم ناسخ نیز به عنوان یک حکم دائمی، بهترین و حکیمانه ترین حکم بوده است.

به بیان سوم، اگر شرائط حکم منسوخ، هزار بار هم تکرار شود، باز هم همان حکم منسوخ، تشریع می شود؛ و اگر شرائط حکم ناسخ، هزار بار تکرار شود، باز هم همان حکم ناسخ، تشریع می شود.
اما در باره متشابهات؛ اولا تشابه در منظر انسان های عادی است، و الا حقیقت قرآن و نیز برای انسان کامل (معصوم) تشابهی وجود ندارد. در ثانی، با ارجاع متشابهات به محکمات، رفع تشابه می شود.

نکته: سختی و آسانی نیز دگرگونی و اختلاف محسوب نمی شود. دگرگونی و اختلاف در جایی است که یکی دیگری را نفی کند و راه جمعی بین آن دو نباشد؛ لذا عام و خاص، مطلق و مقید، اجمال و تفصیل و...، دگرگونی و اختلاف محسوب نمی شوند، زیرا وجه جمع صحیحی بین آن ها وجود دارد.
ممکن است کسی بگوید سخن قرآن روی نیافتن اختلاف است نه نبودن اختلاف، یعنی اگر قرآن کلام غیر الهی بود، اختلاف در آن یافت می شد و همگان اختلاف را پیدا می کردند، ولی اکنون که قرآن الهی است، اختلاف پیدا نمی شود. البته با این بیان می توان احتمال داد که شاید در آینده و با پیشرفت علم و دانش، در قرآن اختلاف یافت شود، ولی این احتمال در حدی نیست که این اطمینان از نیافتن اختلاف را خدشه دار کند.

در این راستا باید گفت بله، سخن قرآن از نیافتن است، البته نیافتنی که نبودن را نتیجه می دهد. بالاخره اهل فن بعد از 1400 سال، اختلافی نیافته اند و اگر بود می یافتند و نمی توانستند کتمان کنند و اختلاف آشکار می شد، لذا علی القاعده، اختلافی نیست. این نیافتن اختلاف، نشان می دهد قرآن غیر عادی و غیر بشری است. و این احتمال که در آینده ممکن است اختلافی یافت شود، فقط در حد احتمال است که با توجه به سابقه 1400 سال و شهادت اهل فن، طرف مقابل (نبود اختلاف در قرآن) بسیار تقویت می شود.

خلاصه؛
این که در قرآن هیچ اختلافی نیست (به گونه ای که بین آیات، وجه جمع معقول و منطقی وجود نداشته باشد)، ثابت می شود که قرآن سند زنده‏ اعجاز و دليل رسالت پيامبر (صلى الله عليه و آله) است و اگر كسى در عدم اختلاف در قرآن، تفكر و تدبر كند، به حقانيت پيامبر (صلى الله عليه و آله) و قرآن پی مى ‏برد؛ لذا محتواى قرآن، شاهد حقانيت آن است.

____________
(1) نساء: 4/ 82.
(2) طباطبایی، محمد حسین، تفسير الميزان، ترجمه موسوی همدانی، ج ‏5، ص 27.
(3) همان.

موضوع قفل شده است