وضعیت آشفته من در سال کنکور و اضطراب زیاد

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وضعیت آشفته من در سال کنکور و اضطراب زیاد

به نام خدا . سلام .

امسال سال کنکورمه . رشته ریاضی هستم اما وضع روحی خوبی ندارم . یه مدت خیلی طولانی افسردگی رو سپری کردم و حالا دیگه باهاش اُخت شدم .

یعنی الان دیگه همش تو خودم هستم و منزوی و گوشه گیر شدم . آخرین باری که خنده ی طبیعی کرده باشم یادم نمیاد . به توصیه مشاوران و روانشناسان مختلف خنده الکی هم شادی آوره و بعضی اوقات مصنوعا میخندم . نه توی کلاس با کسی صحبت میکنم و نه با دوستام فوتبال یا هر چی دیگه بازی میکنم .این اواخر هم لکنت زبون گرفتم .

با فنون مدرن روانشناسی آشنا هستم به طوریکه کلی کتاب روانشناسی خوندم و کلی تو ذهنم روانشناسی و دین رو مقایسه کردم . این مقایسه و این فکر کردن زیاد من رو گوشه گیر کرده .

راستش بدجوری آدم کمال گرایی هستم یعنی اگه یک نفر تو دنیا باشه که تو کمالگرایی حرف اول رو بزنه اون یه نفر منم . تفکر همه یا هیچ دارم . یعنی یا کاری رو اصلا شروع نکنم یا شروع میکنم به بهترین شکل تمومش کنم .

متاسفانه به گناه کبیره خودارضایی هم مبتلا بودم اما تجربه ی 40 روزه ترکش رو داشتم اما به خاطر تنهایی زیاد دوباره به این گناه رجوع کردم . دوباره استارت ترک رو زدم و امروز روز 11 ترکم هست .
اینم بگم حالا که اینجا کسی منو نمیشناسه : 4 ، 5 سال پیش یعنی موقعی که 12 یا 13 سالم بود خیلی به خدا نزدیک بودم . یادمه تمام نمازامو با عشق میخوندم یادمه آرزوم زیارت اولیای خدا بود و انقدر با خدا صمیمی بودم که یه شب ازش خواستم گوشه ای از جهنم رو بهم نشون بده و همین اتفاق هم افتاد . اینا رو میگم که بدونید من هم جزء اون دسته از بدبختایی هستم که یه زمانی خیلی مقرب درگاه خدا بودند ولی الان با سر زمین خوردن .

راستش همه اینها به کنار . من یه پدر دارم که تموم چشم و امیدش به من و آیندمه و اینکه قراره مهندس بشم . اما راستش من نه انگیزه دارم نه هوشم در مقایسه با سایر همکلاسیام خوبه و نه علاقه ای به رشته های مهندسی دارم .

من راستش دوست دارم خدا رو پیدا کنم دوست دارم وقت بزارم روی معنویت و کشف حقایق هستی . دوست دارم 40 روز خودمو حبس کنم و با خدا مناجات کنم . دوست دارم روی دیگران تاثیر بگذارم و به انسان های ناامید امیدواری بدم و پرچم دین مبین اسلام رو هم بالا ببرم .

همین الان که دارم مطلب مینویسم تو دلم پر استرسه که قراره آیندم چی بشه . تو ذهن پدر من مهندس شدن ارزشه . اما خودم اینطور نیستم .

در ضمن اصولا در حرفه ی تربیت و روانشناسی باید ارتباطات اجتماعی خوبی داشته باشی که من با شرایط حال اینطور نیستم .

منتظر پاسخ کارشناس محترم و نظرات دوستان هستم گل

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام و احترام
بزرگوار از گفته های شما متوجه شدیم که شما دنبال موفقیتی هستید که هم راضی بخش خانواده تان باشد و هم خودتان از ته دل خشنود شوید، اما از طرف دیگر مشکلات خاص رفتاری و انگیزشی و پس لرزه های افسردگی در این راه شما را کم توان می کند، آنچه به نظر می رسد در این مسیر زندگی شما را موفق و خانواده را راضی بخش بکند، این است که شما از تمام توان و استعدادهای خدا دادی به نحو احسن استفاده کنید، اگر به آنچه خدا داده فکر کنید و روی آن سرمایه گذاری کنید یقین بدانید که گام های موفقیت را به خوبی طی خواهید کرد، معمولا انسانهای بزرگ و موفق اول خود را کشف و بعد در کنار آن تلاش گسترده ای داشته اند، از منفی بافی و نگرانی از آینده بپرهیزید و به جای آن با یک برنامه مشخص برای آینده خودتان به طور واقعی تلاش کنید، اگر استعداد خاصی را شناسایی کرده اید و می دانید با سرمایه گذاری روی آن می توانید موفق شوید، همین کار را به زودی انجام دهید. شما بهتر است با یک برنامه ریزی مشخص و بدون استرس مطالعه و تلاش خودتان را شروع کنید، یقین بدانید خدا هم کمک خواهد کرد، از تنها بودن و گوشه گیری بپرهیزید که زمینه ساز افسردگی و نا امیدی شما خواهد شد. با ثبت نام کردن در کلاسهای آموزشی و مرتبط شدن با مشاوره برنامه ریزی و اگر یک رفیقی دارید که می توانید از او کمک بگیرید، همین کار را انجام بدهید، امید است که موفقیت خوبی را کسب خواهید کرد، ضمنا بدانید که موفقیت یکهویی حاصل نمی شود، حاصل تلاشها و مداومت و استقامت است که انسان را توانمند و قوی برای کسب موفقیتها می کند. نگران آینده نباشید، فعلا طبق برنامه حرکت کنید که اگرحرکت با نیروی قوی و با انگیزه والا همراه باشد، به آرزوهای خودتان خواهید رسید. دغدغه خانواده شما موفقیت شماست و شما نباید نگران بوده و از این مسیر احساس خستگی و نا امیدی داشته باشید. با تمام توان و قدرت راه را ادامه بدهید و ورزش و نشاط روحی و ارتباط با خدا و حضور در اجتماع و تلقین مثبت و حذف افکار منفی را جز برنامه خودتان قرار بدهید و با صبر و بردباری پیش بروید که موفقیتها را حتما کسب خواهید کرد.

استاد گرامی من وسواس فکری دارم نمیتونم درس بخونم دارم دیووونه میشم تروخدا کمکم کنید

سلام .
چند تا مساله رو برات مینویسم امیدوارم که برات مفید باشه .

1. لیسانس و فوق لیسانس به هیچ دردی نمیخوره . اگر فکرت این هست که مثلا لیسانس یا فوق بگیری بعدش وضعیتت خوب میشه ... صد در صد داری اشتباه میکنی .

2. من الان با تقریبا 12 سال سابقه و داشتن فوق لیسانس معماری کامپیوتر و تسلط رویه 6 تا زبون برنامه نویسی و تجزیه و تحلیل مدارات الکترونیکی درامد ماهانه ام از 4 میلیون بالاتر نرفته ولی اگر شما بری مثلا تو زمینه تخلیه چاه کار کنی یا مثلا بری یک شرکت تاسیسات ساختمونی بزنی یا ... میتونم بهت قول بدم درامدت بالای 5 میلیون در ماه میشه ( تهران )

3. رشته های خوب فقط الکترونیک و کامپیوتر و مکانیک و پزشکی هستند که این رشته ها هم اینجوری نیست که درس رو بخونی بعدش بخوای تا اخر عمر ازش پول در بیاری . باید حداقل روزی 4 ساعت وقت بزاری تا علمت از زمونه عقب نمونه و بابته اون وقتی هم که میزاری کسی بهت پول نمیده .

4. اگر میخوای لیسانسه بشی و مهندس بشی خوب بشو ... کاره زیاد سختی هم نیست .. اون چیزی که سخته اینه که مثلا بری یه مغازه بگیری و توش چلوکبابی راه بندازی و سوداور باشه ... یا ساندویچی ب نی و سود اورباشه ...

5. اگر از من میشنوی روزی 3 یا 4 ساعت درس بخون تا مثلا در درون یک دانشگاه زپرتی مهندس بشی . از اون طرف برو یک حرفه درست و حسابی رو یاد بگیر ... و کمی هم مستندات مدیریت رو بخون ... که چجوری کار افرین باشی . چگونه یه فعالیت رو شروع کنی . چگونه به کارها نظم بدی و ...

چشم به راه او;899677 نوشت:
استاد گرامی من وسواس فکری دارم نمیتونم درس بخونم دارم دیووونه میشم تروخدا کمکم کنید

با سلام و احترام
لطفا حالته و افکاری که شما دچار وسواس فکری هستید، توضیح بدهید تا راهنمایی دقیق صورت بگیرید.

چشم به راه او;896910 نوشت:
سلام .

سلام دوست دوست داشتنی ام!
شما کپی پیست خودمی ! یعنی نمی دونم چه واژه ای میتونه شباهت زیاد رو توصیف کنه، شما همون واژه ای نسبت به من !
من 3 سال پیش کنکور ریاضی دادم . در سال کنکور هیچ وقت اونطور که باید درست حسابی درس نخوندم منتهی اوائل با امید زیاد بود، بعد رفته رفته امید کم رنگ میشه که تو بهمن اوجشه . بعد عید دوباره به خاطر استرس، امید زیاد میشه و به تکاپو میافتی .

چند تا مساله است که باید بهش دقت کنی .
1 . سختی کنکور
2 . انتظار والدین
3 . دین و معنویت
4 . شرایط روحی مثل افسردگی ت و وسواس
که همه این ها رو منم داشتم .

ببین از لحاظ جو کنکور ، چون به نظرت یه غول میاد _ که بعدا اگه خواستی راهنماییت میکنم که اینطور نیست _ و از طرفی خودتم باور نداری این باعث ایجاد حس نا امیدی و ضعف در شما میشه .
بنابراین برای اینکه از این فشاری که روز به روز داره بیشتر میشه و از طرفی تو حال و حوصله تلاش کردنم نداری شروع میکنی به زمین بازی رو عوض کردن

!
یعنی همون چیزی که تو امضا خانوم هرمیون هست :
وقتی تمام ورق های دستتان نشان میدهد که شما بازنده هستید ، تنها راه پیروزی شکست قوانین است

یعنی رو میاری به دین تا با حال خوشی که ایجاد میکنه از واقعیت فرار کنی و

از طرفی شروع میکنی به اینکه من تو ریاضی استعداد ندارمو باید تغییر رشته بدم، مثلا از ریاضی به تجربی یا انسانی .

پس چند تا نیرو هست که تو رو تو فشار شدید میذارن :
1 . حس گناه خود ارضایی
2 . جو کنکور
3 . انتظار والدین
4 . احتمالا سوابق تحصیلی خوبی تو رشته ات نداری و گمان میکنی تو ریاضی استعداد نداری

پس برای اینکه از این واقعیت دردناک فرار کنی، حتما تو روانشناسی هم خوندی ، مکانیسم دفاعی ت فعال میشه که شروع میکنی به فرار از واقعیت زشت . پس چیکار میکنی ؟
1 . خودت رو به معنویت و دینداری نزدیک میکنی . بیشتر به مسجد میری . نماز جماعت شرکت میکنی . کتاب های عالمای بزرگ مثل بهجت و جوادی آملی رو میخونی . نکات اخلاقی مثل نماز اول وقت یا همیشه با وضو بودن یا روزی خوندن یه بار زیارت عاشورا یا با پای چپ وارد دستشویی شدن

! یا کارهای اینچنینی رو رعایت میکنی .

چرا ؟
تا به خاطر حس خوشی که پیشرفت در ایمان و احساس اینکه داری بنده مقرب خدا میشی بهت میده ، درد هات رو فراموش کنی

2 . تلاش میکنی تغییر رشته میدی . چون باور کردی که استعدادی تو ریاضی نداری از طرفی
چیزی که مطمئنم تو رو قلقلک میده همین قضیه اسلامی کردن علومه . یعنی مثلا تصور میکنی که تو روانشناسی استعداد داری بنابراین با فکر اینکه من میرم روانشناسی غربی میخونم و با توجه به اینکه اسلام رو هم میشناسم، اونو با اسلام قاطی میکنم و روانشناسی اسلامی رو تولید میکنم؛ با نیت قربه الی الله و به تصور اینکه داری ثواب میکنی سعی میکنی وارد این عرصه شی . یعنی با الهی کردن کارت به اون ارزش میدی .
مثلا اگه میخواستی مهندسی کامپیوتر بخونی با نیت اینکه مثلا میرم بازی اسلامی درست کنم یا هر طور دیگه که به اسلام خدمت کنم به کارت ارزش میدی .
اگه به فیزیک علاقه داشتی با نیت اینکه خداشناسی رو وارد فیزیک کنم یا اگه به زیست با نیت اینکه نظریه تکامل رو حذف کنم و خدا رو یه جوری وارد این قضیه کنم .


اما من چیکار کردم ؟
منم توسط همین نیروهایی که به شما فشار وارد میکنه تحت فشار بودم یعنی حس گناه و اینکه قبلنا چقدر به خدا نزدیک تر بودم، انتظار والدین _ مخصوصا با شرایط اقتصادی کنونی _ ، جو کنکور و عدم علاقه به رشته .
تا آبان تمرکزم روی کنکور بود و از طرفی حس گناه و درد و دل با خدا وقتم رو میگرفت .
بعد یواش یواش _ طبق همون مکانیسم هایی که گفتم _ فکر تغییر رشته به ذهنم زد .
بعد مسجد رفتنام ، دعا خوندنام ، نکات اخلاقی رو خوندن و یاد گرفتنام بیشتر شد . یادمه شبکه 4 سخنرانی های جوادی آملی در تفسیر قرآن و نکات اخلاقی رو پخش میکرد و من اونا رو نگاه میکردم . روی خدا شناسی و اینکه این آتئیست های از خدا بی خبر
! تو فیزیک و زیست چی میگن و جواب ما مسلمونا چیه و علوم انسانی اسلامی بیشتر وقت میگذاشتم .
کم کم گفتم معلوم میشه که من استعداد ریاضی ندارم . پس استعداد چی دارم ؟ نشستم و دنبال این موضوع تحقیق کردن . تستای مختلف دادن و مطالب روانشناسا راجب این موضوع رو خوندن . نتیجه گرفتم که استعداد تجربی دارم .
پس فعالیت های مذهبی ام زیاد شد + تصمیم گرفتم در عین حفظ فعالیت های مذهبی _ چون در ناخودآگاه بهت حس ارزشمند بودن میده _ تغییر رشته بدم .
دو ماه قبل کنکور این نتایج رو گرفتم و 20 روز مونده به کنکور ریاضیم شروع کردم تجربی خوندن
! بعدش به پدر و مادرم گفتم و بابدبختی اونا رو راضی کردم . در نهایت میخواستم کنکور هم شرکت نکنم که با زور پدر و مادرم شرکت کردم .

تو تابستون باز هم گیج میزدم . درس خوندنم مثل سال قبل تعریفی نداشت و در کنارش همین فعالیت های مذهبی و تحقیق درباره دین رو هم ادامه میدادم . یه چیزی که 100% تو رو وسوسه میکنه طلبه شدن و یا دانشجوی دانشگاه امام صادق شدنه .
خلاصه دوباره روند رکودم رو ادامه دادم تا رفته رفته متوجه شدم که با این وضعیت حتی نمیتونم زیستم رو تموم کنم . از برنامه قلم چی یک صدمش رو هم اجرا نمی کردم ، خلاصه تا اسفند هیچی نخوندم

! و اسفند که موقع ثبت نام بود ریاضی ثبت نام کردم چون دیدم حتی زیست تجربی رو هم تموم نمیکنم . کم کم با میانگین روزی 45 دقیقه ! تا اواسط اردیبهشت درس خوندم بعد از اون ، حدود یه ماه مونده به کنکور هی از خودم کنکور میگرفتم و اونا رو بررسی میکردم که این روش ساعت مطالعه ام رو بالا برده بود . یعنی استرس کنکور منو به تکاپو انداخت . در نهایت به مدد همین یه ماه کنکور گرفتن و اینکه به علت مطالعات زیادم تو دین ، علاقه ام به شعر، زبان قوی ؛ و نتیجتا عمومیای تقریبا خوب ، تو یه رشته خوب تو یه دانشگاه نسبتا خوب قبول شدم .
البته این داستان ادامه دارد
! ولی بقیش رو تو پیام خصوصی احتمالا بهت بگم .

1 . اولا بدون رفتن تو به سمت دین احتمالا به خاطر فرار از واقعیت و رنج و غمه . این چند تا مشکل پیش میاره که مهم ترینش اینه که :
چشات رو ، به واقعیت میبنده و تو رو وارد یه دنیای خیالی میکنه . یعنی تو از دین مثل یه مواد مخدر استفاده میکنی و مثل هر ماده مخدر دیگه در نهایت این سیر و سلوک تو در توهمات و فراموشی واقعیت در نهایت باعث آسیب رسیدن به تو در دنیای واقعی میشه . _ نمیگم دین توهم زاست، بلکه تو داری از اون مثل قرص آرامش بخش استفاده میکنی _

2 . احتمالا فکر میکنی مسبب تمام بدبختی هات خود ارضائی ئه

! در صورتیکه خود ارضایی برای تو نشان از یه مشکل روانی داره . به نظرم پیش یه روان پزشک _ نه روانشناس _ برو و اتفاقات چند وقت اخیر رو بهش بگو . یعنی یه جور بذار چک آپ ت کنه . واقعیت های زندگیت مثل همین خود ارضایی رو هم بگو، من پرسیدم دیدم مشکلی نداره اعتراف به گناه پیش روان پزشک ! _ فکر کنم شماره تلفن 09640 برای پرسیدن سوالات احکام هست _ احتمالا با توجه به وسواس و افسردگی یه مشکل روانی داری _ مثل من ! _

3 . یه چیزی که قطعا بهت ضربه خواهد زد وسواسته . نمیدونم وسواست تو چیه ؟ طهارت و نجسی ؟ هر چی باشه باید بهش بی توجه باشی . مساله مهم اینه که خودت تصور میکنی که نباید بی توجه باشی یا مثلا مستحبه که بی توجه نباشی اما باید باشی

! طبق باور های اسلامی وسواس از شیطانه و در نهایت تو رو از دین بیرون خواهد کرد .
چند تا قاعده کلی هست مثل اصل برائت . یعنی همه مسلمانند مگه اینکه خلافش ثابت بشه و خلافش ثابت نمیشه هیچوقت ! مثل اینکه اگه ثابت شه زن شوهر داری زنا میکنه باید بمیره ولی عملا ثابت نمیشه چون باید ثابت شه که دخول صورت گرفته که اگه کسی ببینه عدالت ازش ساقط میشه در نتیجه شهادتش قبول نیست .
خلاصه اگه کسی کفر میگه یا مثلا شک داری که فامیلت خمس میده پس میشه از غذاش خورد یا نه ... همه اینا رو بگو ان شاء الله که میده . ببین مهم اینه که اصلا به فکرت نیاد و ذهنت درگیر این چیزا نشه، یعنی بی توجه باش بهشون وگرنه به ذهنت بیاد و تو تا جایی که میتونی مقاومت کنی و مثلا اگه مجبور شدی بخوری بگی ان شاء الله که میده بازم اذیتت میکنه.

3 . نکته ای که خیلی مهمه تمرکزت روی کنکور ریاضی دادنه .
نباید نکات اخلاقی و مستحبات حواس تو رو پرت کنه . نباید فکر اینکه من میخوام تغییر رشته بدم باعث منحرف شدن ذهنت بشه .
اولا تو اسلام یه قاعده ای هست به اسم الاهم فی الاهم . یعنی باید اولویت ها رو تشخیص بدی و بر اساس اون ها عمل کنی . الان اولویت تو درس خوندنه و نماز اول وقت هر چقدر هم مستحب باشه و آیت الله بهجت روش تاکید کنه ، تو اولویت تو نباید باشه . شرط میبندم اینو قبول نخواهی کرد و این به خاطر کمال گرایی و وسواسیه که تو تو هست _ و تو منم هست

! _ ولی باید بپذیری .

بنابراین روی دین یا سیاست یا علوم انسانی اسلامی تمرکز نکن . مهم کنکور ریاضیته .

4 . شاید به این نتیجه برسی که من میخوام کنکور انسانی بدم مثلا ، چرا باید تلاش برای ریاضی ؟
تجربه ثابت کرده که اگه برای کنکور فعلیت خوب تلاش کنی ، اگه در آینده انسانی هم بدی موفق تر خواهی بود . اولا اعتماد به نفست میره بالا . ثانیا درسای عمومی ت قوی میشه . ثالثا ریاضی و فیزیک و شیمی _ یعنی ذهن تحلیلی ت _ قوی میشه . یعنی خیر محضه .

اینو هم خودم تجربه کردم ، هم از روی تجربه دیگران میگم .
تو حتی اگه بخوای تغییر رشته بدی ، کنکور رو به روت رو به بهترین حالت تموم کنی در آینده برات بهتره .

جان کلام اینکه :
1 . به نظرم رجوعت به دین و تغییر رشته از روی فرار از واقعیته و وسواس و کمال طلبیت باعث خواهد شد که درگیر مستحبات بشی و در دین زیاد فرو بری که در نهایت و وقت زیادی رو ازت میگیره .
2 . باید از همه این ها دوری کنی و به جاش بچسبی به درس .
3 . به یک روان پزشک رجوع کن .

پ.ن : یه چیز مهمی که هست اینه که کنکوری ها تو یه ماه آخر تازه میفهمن باید طول سال رو چطور درس میخوندن

! چون تا به حال کنکور ندادن و نمی دونستن کنکور چی هست و باید براش چطوری درس میخوندن .
اگه بتونی از تجربه کنکوری های سال قبل استفاده کنی و روش خوندن هر درس رو بفهمی میتونی با برنامه ریزی درست خیلی موفق باشی . نه از کسایی که از دوم دبیرستان ترازشون 7000 بود
! از کسایی که مثلا ده هزار کشوری آوردن بپرسی ، اگه مثلا الان فکر میکنی 60 هزار کشور میاری ، میتونی بکنیش 5 هزار کشور . یعنی یک دوازدهم به ! چون کسایی که رتبه های خیلی بالا رو آوردن روش هایی که رو میگن که تو طول سال تحصیلی جواب میده در حالی که تو ، 6 ماه وقت داری و روش هایی با راندمان خیلی بالا هر چند با ریسک زیاد میخوای .

در نهایت اگه اینا در مورد تو صادق نیست باقی بماند برای آیندگان ، شاید به درد کسی بخوره .

موفق باشی .

jostojoogarhaqiqat;900009 نوشت:
سلام دوست دوست داشتنی ام!
شما کپی پیست خودمی ! یعنی نمی دونم چه واژه ای میتونه شباهت زیاد رو توصیف کنه، شما همون واژه ای نسبت به من !
من 3 سال پیش کنکور ریاضی دادم . در سال کنکور هیچ وقت اونطور که باید درست حسابی درس نخوندم منتهی اوائل با امید زیاد بود، بعد رفته رفته امید کم رنگ میشه که تو بهمن اوجشه . بعد عید دوباره به خاطر استرس، امید زیاد میشه و به تکاپو میافتی .

چند تا مساله است که باید بهش دقت کنی .
1 . سختی کنکور
2 . انتظار والدین
3 . دین و معنویت
4 . شرایط روحی مثل افسردگی ت و وسواس
که همه این ها رو منم داشتم .

ببین از لحاظ جو کنکور ، چون به نظرت یه غول میاد _ که بعدا اگه خواستی راهنماییت میکنم که اینطور نیست _ و از طرفی خودتم باور نداری این باعث ایجاد حس نا امیدی و ضعف در شما میشه .
بنابراین برای اینکه از این فشاری که روز به روز داره بیشتر میشه و از طرفی تو حال و حوصله تلاش کردنم نداری شروع میکنی به زمین بازی رو عوض کردن

!
یعنی همون چیزی که تو امضا خانوم هرمیون هست :
وقتی تمام ورق های دستتان نشان میدهد که شما بازنده هستید ، تنها راه پیروزی شکست قوانین است

یعنی رو میاری به دین تا با حال خوشی که ایجاد میکنه از واقعیت فرار کنی و

از طرفی شروع میکنی به اینکه من تو ریاضی استعداد ندارمو باید تغییر رشته بدم، مثلا از ریاضی به تجربی یا انسانی .

پس چند تا نیرو هست که تو رو تو فشار شدید میذارن :
1 . حس گناه خود ارضایی
2 . جو کنکور
3 . انتظار والدین
4 . احتمالا سوابق تحصیلی خوبی تو رشته ات نداری و گمان میکنی تو ریاضی استعداد نداری

پس برای اینکه از این واقعیت دردناک فرار کنی، حتما تو روانشناسی هم خوندی ، مکانیسم دفاعی ت فعال میشه که شروع میکنی به فرار از واقعیت زشت . پس چیکار میکنی ؟
1 . خودت رو به معنویت و دینداری نزدیک میکنی . بیشتر به مسجد میری . نماز جماعت شرکت میکنی . کتاب های عالمای بزرگ مثل بهجت و جوادی آملی رو میخونی . نکات اخلاقی مثل نماز اول وقت یا همیشه با وضو بودن یا روزی خوندن یه بار زیارت عاشورا یا با پای چپ وارد دستشویی شدن

! یا کارهای اینچنینی رو رعایت میکنی .

چرا ؟
تا به خاطر حس خوشی که پیشرفت در ایمان و احساس اینکه داری بنده مقرب خدا میشی بهت میده ، درد هات رو فراموش کنی

2 . تلاش میکنی تغییر رشته میدی . چون باور کردی که استعدادی تو ریاضی نداری از طرفی
چیزی که مطمئنم تو رو قلقلک میده همین قضیه اسلامی کردن علومه . یعنی مثلا تصور میکنی که تو روانشناسی استعداد داری بنابراین با فکر اینکه من میرم روانشناسی غربی میخونم و با توجه به اینکه اسلام رو هم میشناسم، اونو با اسلام قاطی میکنم و روانشناسی اسلامی رو تولید میکنم؛ با نیت قربه الی الله و به تصور اینکه داری ثواب میکنی سعی میکنی وارد این عرصه شی . یعنی با الهی کردن کارت به اون ارزش میدی .
مثلا اگه میخواستی مهندسی کامپیوتر بخونی با نیت اینکه مثلا میرم بازی اسلامی درست کنم یا هر طور دیگه که به اسلام خدمت کنم به کارت ارزش میدی .
اگه به فیزیک علاقه داشتی با نیت اینکه خداشناسی رو وارد فیزیک کنم یا اگه به زیست با نیت اینکه نظریه تکامل رو حذف کنم و خدا رو یه جوری وارد این قضیه کنم .


اما من چیکار کردم ؟
منم توسط همین نیروهایی که به شما فشار وارد میکنه تحت فشار بودم یعنی حس گناه و اینکه قبلنا چقدر به خدا نزدیک تر بودم، انتظار والدین _ مخصوصا با شرایط اقتصادی کنونی _ ، جو کنکور و عدم علاقه به رشته .
تا آبان تمرکزم روی کنکور بود و از طرفی حس گناه و درد و دل با خدا وقتم رو میگرفت .
بعد یواش یواش _ طبق همون مکانیسم هایی که گفتم _ فکر تغییر رشته به ذهنم زد .
بعد مسجد رفتنام ، دعا خوندنام ، نکات اخلاقی رو خوندن و یاد گرفتنام بیشتر شد . یادمه شبکه 4 سخنرانی های جوادی آملی در تفسیر قرآن و نکات اخلاقی رو پخش میکرد و من اونا رو نگاه میکردم . روی خدا شناسی و اینکه این آتئیست های از خدا بی خبر
! تو فیزیک و زیست چی میگن و جواب ما مسلمونا چیه و علوم انسانی اسلامی بیشتر وقت میگذاشتم .
کم کم گفتم معلوم میشه که من استعداد ریاضی ندارم . پس استعداد چی دارم ؟ نشستم و دنبال این موضوع تحقیق کردن . تستای مختلف دادن و مطالب روانشناسا راجب این موضوع رو خوندن . نتیجه گرفتم که استعداد تجربی دارم .
پس فعالیت های مذهبی ام زیاد شد + تصمیم گرفتم در عین حفظ فعالیت های مذهبی _ چون در ناخودآگاه بهت حس ارزشمند بودن میده _ تغییر رشته بدم .
دو ماه قبل کنکور این نتایج رو گرفتم و 20 روز مونده به کنکور ریاضیم شروع کردم تجربی خوندن
! بعدش به پدر و مادرم گفتم و بابدبختی اونا رو راضی کردم . در نهایت میخواستم کنکور هم شرکت نکنم که با زور پدر و مادرم شرکت کردم .

تو تابستون باز هم گیج میزدم . درس خوندنم مثل سال قبل تعریفی نداشت و در کنارش همین فعالیت های مذهبی و تحقیق درباره دین رو هم ادامه میدادم . یه چیزی که 100% تو رو وسوسه میکنه طلبه شدن و یا دانشجوی دانشگاه امام صادق شدنه .
خلاصه دوباره روند رکودم رو ادامه دادم تا رفته رفته متوجه شدم که با این وضعیت حتی نمیتونم زیستم رو تموم کنم . از برنامه قلم چی یک صدمش رو هم اجرا نمی کردم ، خلاصه تا اسفند هیچی نخوندم

! و اسفند که موقع ثبت نام بود ریاضی ثبت نام کردم چون دیدم حتی زیست تجربی رو هم تموم نمیکنم . کم کم با میانگین روزی 45 دقیقه ! تا اواسط اردیبهشت درس خوندم بعد از اون ، حدود یه ماه مونده به کنکور هی از خودم کنکور میگرفتم و اونا رو بررسی میکردم که این روش ساعت مطالعه ام رو بالا برده بود . یعنی استرس کنکور منو به تکاپو انداخت . در نهایت به مدد همین یه ماه کنکور گرفتن و اینکه به علت مطالعات زیادم تو دین ، علاقه ام به شعر، زبان قوی ؛ و نتیجتا عمومیای تقریبا خوب ، تو یه رشته خوب تو یه دانشگاه نسبتا خوب قبول شدم .
البته این داستان ادامه دارد
! ولی بقیش رو تو پیام خصوصی احتمالا بهت بگم .

1 . اولا بدون رفتن تو به سمت دین احتمالا به خاطر فرار از واقعیت و رنج و غمه . این چند تا مشکل پیش میاره که مهم ترینش اینه که :
چشات رو ، به واقعیت میبنده و تو رو وارد یه دنیای خیالی میکنه . یعنی تو از دین مثل یه مواد مخدر استفاده میکنی و مثل هر ماده مخدر دیگه در نهایت این سیر و سلوک تو در توهمات و فراموشی واقعیت در نهایت باعث آسیب رسیدن به تو در دنیای واقعی میشه . _ نمیگم دین توهم زاست، بلکه تو داری از اون مثل قرص آرامش بخش استفاده میکنی _

2 . احتمالا فکر میکنی مسبب تمام بدبختی هات خود ارضائی ئه

! در صورتیکه خود ارضایی برای تو نشان از یه مشکل روانی داره . به نظرم پیش یه روان پزشک _ نه روانشناس _ برو و اتفاقات چند وقت اخیر رو بهش بگو . یعنی یه جور بذار چک آپ ت کنه . واقعیت های زندگیت مثل همین خود ارضایی رو هم بگو، من پرسیدم دیدم مشکلی نداره اعتراف به گناه پیش روان پزشک ! _ فکر کنم شماره تلفن 09640 برای پرسیدن سوالات احکام هست _ احتمالا با توجه به وسواس و افسردگی یه مشکل روانی داری _ مثل من ! _

3 . یه چیزی که قطعا بهت ضربه خواهد زد وسواسته . نمیدونم وسواست تو چیه ؟ طهارت و نجسی ؟ هر چی باشه باید بهش بی توجه باشی . مساله مهم اینه که خودت تصور میکنی که نباید بی توجه باشی یا مثلا مستحبه که بی توجه نباشی اما باید باشی

! طبق باور های اسلامی وسواس از شیطانه و در نهایت تو رو از دین بیرون خواهد کرد .
چند تا قاعده کلی هست مثل اصل برائت . یعنی همه مسلمانند مگه اینکه خلافش ثابت بشه و خلافش ثابت نمیشه هیچوقت ! مثل اینکه اگه ثابت شه زن شوهر داری زنا میکنه باید بمیره ولی عملا ثابت نمیشه چون باید ثابت شه که دخول صورت گرفته که اگه کسی ببینه عدالت ازش ساقط میشه در نتیجه شهادتش قبول نیست .
خلاصه اگه کسی کفر میگه یا مثلا شک داری که فامیلت خمس میده پس میشه از غذاش خورد یا نه ... همه اینا رو بگو ان شاء الله که میده . ببین مهم اینه که اصلا به فکرت نیاد و ذهنت درگیر این چیزا نشه، یعنی بی توجه باش بهشون وگرنه به ذهنت بیاد و تو تا جایی که میتونی مقاومت کنی و مثلا اگه مجبور شدی بخوری بگی ان شاء الله که میده بازم اذیتت میکنه.

3 . نکته ای که خیلی مهمه تمرکزت روی کنکور ریاضی دادنه .
نباید نکات اخلاقی و مستحبات حواس تو رو پرت کنه . نباید فکر اینکه من میخوام تغییر رشته بدم باعث منحرف شدن ذهنت بشه .
اولا تو اسلام یه قاعده ای هست به اسم الاهم فی الاهم . یعنی باید اولویت ها رو تشخیص بدی و بر اساس اون ها عمل کنی . الان اولویت تو درس خوندنه و نماز اول وقت هر چقدر هم مستحب باشه و آیت الله بهجت روش تاکید کنه ، تو اولویت تو نباید باشه . شرط میبندم اینو قبول نخواهی کرد و این به خاطر کمال گرایی و وسواسیه که تو تو هست _ و تو منم هست

! _ ولی باید بپذیری .

بنابراین روی دین یا سیاست یا علوم انسانی اسلامی تمرکز نکن . مهم کنکور ریاضیته .

4 . شاید به این نتیجه برسی که من میخوام کنکور انسانی بدم مثلا ، چرا باید تلاش برای ریاضی ؟
تجربه ثابت کرده که اگه برای کنکور فعلیت خوب تلاش کنی ، اگه در آینده انسانی هم بدی موفق تر خواهی بود . اولا اعتماد به نفست میره بالا . ثانیا درسای عمومی ت قوی میشه . ثالثا ریاضی و فیزیک و شیمی _ یعنی ذهن تحلیلی ت _ قوی میشه . یعنی خیر محضه .

اینو هم خودم تجربه کردم ، هم از روی تجربه دیگران میگم .
تو حتی اگه بخوای تغییر رشته بدی ، کنکور رو به روت رو به بهترین حالت تموم کنی در آینده برات بهتره .

جان کلام اینکه :
1 . به نظرم رجوعت به دین و تغییر رشته از روی فرار از واقعیته و وسواس و کمال طلبیت باعث خواهد شد که درگیر مستحبات بشی و در دین زیاد فرو بری که در نهایت و وقت زیادی رو ازت میگیره .
2 . باید از همه این ها دوری کنی و به جاش بچسبی به درس .
3 . به یک روان پزشک رجوع کن .

پ.ن : یه چیز مهمی که هست اینه که کنکوری ها تو یه ماه آخر تازه میفهمن باید طول سال رو چطور درس میخوندن

! چون تا به حال کنکور ندادن و نمی دونستن کنکور چی هست و باید براش چطوری درس میخوندن .
اگه بتونی از تجربه کنکوری های سال قبل استفاده کنی و روش خوندن هر درس رو بفهمی میتونی با برنامه ریزی درست خیلی موفق باشی . نه از کسایی که از دوم دبیرستان ترازشون 7000 بود
! از کسایی که مثلا ده هزار کشوری آوردن بپرسی ، اگه مثلا الان فکر میکنی 60 هزار کشور میاری ، میتونی بکنیش 5 هزار کشور . یعنی یک دوازدهم به ! چون کسایی که رتبه های خیلی بالا رو آوردن روش هایی که رو میگن که تو طول سال تحصیلی جواب میده در حالی که تو ، 6 ماه وقت داری و روش هایی با راندمان خیلی بالا هر چند با ریسک زیاد میخوای .

در نهایت اگه اینا در مورد تو صادق نیست باقی بماند برای آیندگان ، شاید به درد کسی بخوره .

موفق باشی .

سلام دوست من . همه چیزایی که گفتید درسته . ولی شما که این مرحله ها رو گذروندی باید خیلی خوب منو درک کنی . تو شرایطی که حس گناه و استرس زیاد دارم تنها چیزی که میتونه منو تسکین بده خدائه . تو دین ما بهش میگن الله .

راستش لحظه لحظه زندگیم توام با غم و ناراحتی و استرس شده میدونم اگه اون روزا و اون ساعت هایی که گذشته به جای گناه کردن سریع میزدم از خونه بیرون ، مطمئنا الان وضع مساعدی داشتم . خوشبختانه یا متاسفانه وضعیت شما مشابه که چه عرض کنم عین خودم بوده . با این تفاوت که من کنکور تجربی فکر نمیکنم ولی انسانی چرا .

من سعی میکنم بخونم ولی به قول آنتونی رابنیز " پیشرفت کردن با حالت یاس و افسردگی تقریبا غیر ممکنه "

سلام خدمت شما.
امیدوارم هرچه زودتر این بحران رو طی کنید وبه هدفتون برسید.

بنده تنها پیشنهادی که دارم میتونم بگم اصلا وبه هیچ وجه به آینده وگذشته فکر نکنید که استرستون رو بیشتر میکنه...
فکر کنید تازه زمانی رسیده که باید بخونید برای کنکور وهیچ چیز جز زمان حال نباید براتون مهم باشه..
منظورم این هست که الان یعنی موقعیت کنونی و زمان حال رو دریابید، اینطوری افسردگیتون وهم استرستون کمتر میشه..
سعی کنید چیزی که میخونید همان اول بادقت بخونید وبرای خودتون تعریف کنید تا به ذهن سپرده بشه (میدونم سخت هست وتمرکز ندارید، ولی تلاش کنید حتما موفق میشوید)
سعی کنید یک دوست خوب که حالتون رو تغییر بده و یا باهاش لحظات هرچند کوتاه خوشی داشته باشید...

*این نکاتی که گفتم، نکات یک مشاور هست برای دوستم اتفاق افتاده ولی بدتر از شرایط شماولی الان حال روحی خیلی بهتری پیدا نکرده...
تنها راه درمان این مشکلتون راهنمایی گرفتن از مشاورین متخصص و هم بنظرم افرادی باشرایط خودتون که بیشتر درک کنید چکار باید کنید.

موفق باشید.happy

سلام ...
یکی از دوستان سوالی رو به صورت خصوصی پرسیدند ولی چون فکر کردم جوابش خیلی مهم هست ... بنابراین جوابش رو اینجا مینویسم . این متن حاصل تجربه لیسانس و فوق لیسانس گرفتنم و تقریبا 12 سال سابقه کاری هست که دارم . بنابراین شاید برای شما خوندنش مهم باشه .

1.من هم زمان کنکورم اونقدر اضظراب داشتم که واقعا نمیتونستم تعادلم رو حفظ کنم و حتی نمیتونستم درس بخونم ولی الان وقتی اون خاطره ها رو مرور میکنم ... با خودم میگم چقدر فکرم خام بوده .

2. من با این مخالف نیستم که الان کسی بخواد مهندس بشه . و شاید برای شما الان مهندس شدن بهترین کار باشه . ولی مطلب خیلی خیلی فراتر از مهندسی هست . و سعی میکنم مطالبم رو در درون این پس توضیح بدم .

3. اگر به دنبال کسب تحصیل در درون دانشگاه هستین و میخواین باهاش در آینده پول در بیارین و زندگیتون رو بگذرونین ... بهترین رشته ها به ترتیب ( کامپیوتر ؛ الکترونیک ؛ مکانیک ) هست و رشته های دیگه همکنون بازار کار ندارند . گواه این قضیه هم روزنامه همشهری . یک بار قبل از انتخاب واحد برین یه روزنامه بگیرین و آگهی های رشته ها رو با هم مقایسه کنین و این مساله رو کاملا درک میکنین .

4. من مدتی در سمت مدیر نیروی انسانی بودم و نیرو استخدام میکردم خاطرم هست که یک بار آقایی نزدیک 55 سال برای کار اومده بودند شرکت ما ؛ وقتی باهاشون بحث میکردم ... ایشون از لحاظ مادی تامین بودند و در درون کانادا زندگی میکردند مدتی رو اومده بودند ایران که در اینجا پیشه دختر و پسرشون باشند و میخواستند که جایی مشغول باشند ؛ فرد فوق العاده خوش برخورد و منظمی هم بودند ... به مرور زمان که باهاشون مصاحبه کردم ایشون هم به این مطلب اشاره کردند که در کانادا هم تمامی رشته ها خوابیده و تنها علم داره از سمته الکترونیک و کامپیوتر پیشترفت میکنه ( یعنی بازار کار کانادا که یک کشور خارجی هست هم همینجوری هست )

5. اگر میخواهین در درون رشته هایی مانند ریاضی کاربردی ؛ فیزیک کاربردی ؛ شیمی ؛ کتابداری و ... تحصیل کنین ... یا اینکه همکنون دارین تحصیل میکنین پیشنهاد من بهتون این هست که همین الان ترک تحصیل کنین و یا اینکه اگر دوست دارین مهندس بشین یه مهندسی دیگه ای رو از مجموعه ( کامپیوتر و الکترونیک و مکانیک ) انتخاب کنین .

6. مهندس شدن خوب هست ولی اگر من خودم فرزندی رو داشته باشم نمیزارم مهندس بشه ... البته خوب من دیده دیگری دارم ... و سعی میکنم دیدم رو در اینجا عنوان کنم .

7. زمانی من برنامه نویسی رو یاد گرفتم . اون روزها خیلی خوشم میومد و با خودم میگفتم مثله شطرنج میمونه ؛ مثله بازی کردن میمونه ؛ نمیدونستم روزگاری فرامیرسه که باید روزی بشینم و 14 ساعت شطرنج بازی کنم . فکر کنین که باید تا آخر عمرتون هر روز پشت کامپیوتر بشینین و شطرنج بازی کنین !!!

8. رشته الکترونیک هم همینجوری هست ... به شدت فکری تر از رشته کامپیوتر هست ... معمولا خیلی ها در درون این رشته از لحاظ هوش و استعداد کم میارند ... حتی کسایی که در درون شریف درس خوندند ... ولی خوب میتونین در درون این رشته چنگی بزنین و مثلا حقوق نرمالی رو داشته باشین ولی این رشته هم مثله شطرنج حل کردن میمونه .

9. رشته مکانیک به نسبت بهتر هست . اگر تجربه ای رو بدست بیارین ... مثلا برین در درون فاز قالبسازی مشغول بشین ... تجربتون ارزشمند میشه ... برعکس رشته الکترونیک و کامپیوتر که شما مجبور هستین دایما خودتون رو به روز کنین ... رشته مکانیک کمتر چنین خصوصیتی رود داره ؛ با مردم تعاملات بیشتری دارین و همش پشت کامپیوتر نیستین .

10 . ولی با تمام این چیزهایی که براتون گفتم باز میگم اگر من فرزندی داشته باشم نمیزارم مهندس بشه ... البته مسیر رو من بهش میگم .

11. مشگل مهندسی چی هست !!!

12. فرش میکنیم شما الان اومدین و مهندس کامپیوتر یا الکترونیک یا مکانیک که بهترین رشته ها هستند شدین ... خوب برای اینکه بتونین کار کنین نیازمند تجربه هستین ... میرین و مثلا چند تا زبان برنامه نویسی یاد میگیرین ... یا در درون چند تا شرکت به عنوان کار آموز کار میکنین ... به مرور زمان بر رویه زبانهای برنامه نویسی مسلط میشین ... ولی مشگل این هست که این مسیر به مرور زمان شما رو با خودش میبره ... فرض کنین 40 سالتون میشه و هنوز دارین پشت کامپیوتر برای کسی برنامه مینویسین یا هویه دستتون گرفتین و دارین چیزی رو هویه میکنین و مدیر هم میاد و بالا سرتون داد میزنه و به راحتی اخراجتون میکنه ....و شما 40 سالتون شده و نمیتونین به راحتی خودتون رو با شرایط تطبیق بدین و توان ذهنی سابق رو هم ندارین .

13. اگر شما میخواهین در درون یک کشور خارجی مثلا آمریکا یا انگلیس زندگی کنین ... لیسانس گرفتن و فوق گرفتن مسیر خوبی هست . یک ساندویچ پیچ در درون انگلیس برجی 1000 گوند معادل 5000 میلیون تومن حقوقش هست و یک لیسانسه که فارغ التحصیل میشه بدون سابقه کاری نزدیک 5000 پوند . معادل 25 میلیون تومن . و یک لیسانسه مثلا با 10 سال سابقه کار حدودا 10000 پوند درامدش هست . و میتونه بهترین زندگی رو بکنه .

14. چون در درون ایران ما سیستم نداریم . مسیر لیسانس و فوق لیسانس گرفتن از نظر من مسیر خوبی برای موفق شدن نیست . شما نمیتونین مطمئن باشین که در آینده بتونین موفق باشین . ولی چون در درون کشورهای اروپایی و آمریکایی چنین سیستمهایی وجود داره ... یک لیسانسه میتونه بسیار موفق باشه .

15. البته گرفتن لیسانس از دانشگاه های دولتی ( تهران ) خوب خیلی خوب هست . بازار کارش در درون ایران هم خیلی خوب هست ... ولی خوب اگر دستتون رسید .

16. و اما چرا من نمیزارم فرزندم بره لیسانس بگیره .

17 . ببینید . شما برای اینکه بتونین در درون ایران موفق باشین ... نیازمند این هستین که کاری داشته باشین که وابسته به دیگران نباشه ... ( نمیخوام در مورد دلیلش بحث کنم ) ... از طرفی تا آخر عمر هم نمیتونین خودتون رو آپدیت نگه دارین ... بنابراین باید بتونین برای خودتون کاری داشته باشین . حالا اگر بخواهین کاری برای خودتون داشته باشین چجوری میشه ...

18. مثلا فرض میکنیم شما تصمیم بگیرین که یک شرکت ساختمانی بزنین ... چی کار میکنین ... خودتون و دوستتون میرین یک سایت میزنین ... مثلا 200 هزار تومن میدین به یک مهندس کامپیوتر و ایشون براتون یک سایت میزنند که شما کارهای ساختمانی انجام میدین . بعدش میرین پیشه یک گرافیست و میگین برایتون کارت و بروشور تهیه کنه ... و اون ها رو میبرین و درب خونه ها و مشاور املاکی ها پخش میکنین . بعدش چندین و چند بار در درون روزنامه آگهی میدین ... بعدش به مرور زمان آدمها شما رو میشناسند ... آدمها کارت شما رو به هم دیگه میدن و در درون شهرتون شناخته شده میشین ... یعنی شما به زبان خیلی ساده ...

1. هم کاره بازریابیتون رو انجام دادین .
2. هم کاره فروش و خدماتتون رو انجام دادین .
3. هم کاره مشتری مدار بودنتون رو انجام دادین .
4. هم اعتبارتون روز به روز بالاتر میره .
5. هم با بنا ها و کارگرهای زیادی آشنا شدین که اونها براتون کار انجام میدهند و به مرور زمان این سیستمی که برای خودتون ساختین در درونش رشد میکنین .

ولی اگر شما مهندس کامپیوتر بشین ... تنها تخصصتون این میشه که مثلا خوب میتونین کد بنویسین ... یا مثلا خوب سایت طراحی میکنین . در حالیکه نباید اینجوری باشه ... باید دیدتون اینجوری باشه که این همه تخصص وجود داره و شما باید بتونین از داشن و توانایی دیگران استفاده کنین تا بتونین رشد کنین و گرنه شما تبدیل به یک آدم متخصص میشین که مثلا فقط میتونین کد بزنین .

چشم به راه او;899677 نوشت:
استاد گرامی من وسواس فکری دارم

سعی کنید افکار تکراری و وسواسی را شناسایی کنید. بعد از شناسایی می توانید از افکار مثبت برای جایگزنی آن استفاده کنید، افکاری سست و خسته کننده و احساس بی لیاقتی مانع پیشرفت هستند.
بهتر بود به طور دقیق و واضح توضیح می دادید تا از زوایای مختلف مورد بررسی قرار می گرفت، ولی به هر حال اگر مشکل اگر واقعا وسواس فکری را دارید باید به یک مشاور متخصص هم مراجعه کنید. خلاصه اگر حرکت نکرده و تلاشی نکنید و نخواهید و انگیزه ای نداشته باشید، شاید به اهدافتان نخواهید رسید.

سلام دوست گرامی
راستش اوضاع شما رو که خواندم فکر کردم یک نفر مشکلات من رو نوشته.من هم دقیقا مثل شما بودم.رشته ریاضی،افسردگی ،کمال گرایی بیش از حد، کنکور،...
ولی من تا حد زیادی بر این مشکلات غلبه کردم.من کوتاه میگم
1)مراجعه به روانپزشک (دقت کنید روانپزشک و نه روانشناس)الزامی هستش.من خودم الآن تحت درمان هستم و شاید باورتون نشه ولی قرص ها تاثیرات فوق العاده ای میگذاره)
2)داشتن مشاور تحصیلی اختصاصی لازم هست.این کنکور لعنتی طوری شده که مسئله فقط درس خواندن نیست بلکه چه جوری خواندن هست.دوران جمع بندی و ساعت مطالعه و کتاب تست خوب ...من الان مشاور تحصیلی دارم که بهم میگه چه جوری درس بخوان و من فقط همون کار ها رو انجام میدم نتایجم هم خیلی خوب هست.
این دو کار الزامی هست و این مشکلات شما که من هم داشتم با زمتن خوب نمیشه بد تر هم میشه.مخصوصا مراجعه به روانپزشک خوب
در پناه حق باشید

موضوع قفل شده است