جمع بندی چرا تمام عرفان ها معتقد به وحدت وجود هستند؟

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا تمام عرفان ها معتقد به وحدت وجود هستند؟

با سلام. چرا وقتی به هر عرفانی که بر میخوریم بلا استثنا معتقد به وحدت وجود هستند؟تمام عرفانهای کاذب معتقد به وحدت وجود هستند. عرفان کابالا هم همینطورست.امام علی علیه السلام در توصیف پیروان شیطان می فرمایند:
«آنان ملاک کارشان را شیطان قرار دادند و شیطان هم آنها را دام خود قرار داد . پس در سینه های آنان تخم کرد و جوجه گذاشت و به تدریج در خردهای آنان نفوذ کرد و با چشمهایشان نگریست و با زبانشان سخن گفت. پس آن ها را گرفتار خطاها و لغزش ها کرد و نادرستی را در نظرشان آراست . کارهای آنان مانند کار کسی است که شیطان در قدرتش شریک شده و از زبان او به باطل سخن گفته است.»

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سمیع

تکخدا;896274 نوشت:
با سلام. چرا وقتی به هر عرفانی که بر میخوریم بلا استثنا معتقد به وحدت وجود هستند؟تمام عرفانهای کاذب معتقد به وحدت وجود هستند. عرفان کابالا هم همینطورست.امام علی علیه السلام در توصیف پیروان شیطان می فرمایند:
«آنان ملاک کارشان را شیطان قرار دادند و شیطان هم آنها را دام خود قرار داد . پس در سینه های آنان تخم کرد و جوجه گذاشت و به تدریج در خردهای آنان نفوذ کرد و با چشمهایشان نگریست و با زبانشان سخن گفت. پس آن ها را گرفتار خطاها و لغزش ها کرد و نادرستی را در نظرشان آراست . کارهای آنان مانند کار کسی است که شیطان در قدرتش شریک شده و از زبان او به باطل سخن گفته است.»

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
اینکه اصل وحدت وجود چیست و معنای صحیح ان چیست را در تاپیک «
http://www.askdin.com/showthread.php?t=29046»
بدور از حواشی و صرفا پاسخ کارشناس پیگیری کنید.
ان چه در عرفان کابالا هست وحدت وجود نیست بلکه مساله «حلول» است [1] که اصلا ربطی به مساله وحدت وجود در معنی صحیح ان ندارد عرفای اسلامی به شدت از اعتقاد به آن خود داری می کنند.
«حلول و اتحاد اینجا محال است/که در وحدت دوئی اینجا محال است» [2]
بنابراین نفس اعتقاد به حلول که در عرفان کابالاست، کاملا با معنای صحیح وحدت وجود منافات دارد و برداشت غلط و بسیار سطحی از مساله وحدت وجود است.
موفق باشید.
__________________________
پی‌نوشت:
[1]. ابراهیمی دینانی، غلامحسین، فیلسوفان یهودی و یک مسئله بزرگ، نشر هرمس، ۱۳۸۹، ص۱۸۸.[2]. گلشن راز، شیخ محمود شبستری.

[="Tahoma"][="Navy"]

تکخدا;896274 نوشت:
با سلام. چرا وقتی به هر عرفانی که بر میخوریم بلا استثنا معتقد به وحدت وجود هستند؟تمام عرفانهای کاذب معتقد به وحدت وجود هستند. عرفان کابالا هم همینطورست.امام علی علیه السلام در توصیف پیروان شیطان می فرمایند:
«آنان ملاک کارشان را شیطان قرار دادند و شیطان هم آنها را دام خود قرار داد . پس در سینه های آنان تخم کرد و جوجه گذاشت و به تدریج در خردهای آنان نفوذ کرد و با چشمهایشان نگریست و با زبانشان سخن گفت. پس آن ها را گرفتار خطاها و لغزش ها کرد و نادرستی را در نظرشان آراست . کارهای آنان مانند کار کسی است که شیطان در قدرتش شریک شده و از زبان او به باطل سخن گفته است.»

سلام
اگر منظورتان از آوردن جمله امیر مومنان علیه السلام این است که منبع تغذیه فکری همه اهل معرفت شیطان است و به همین خاطر همه به وحدت وجود قائل شده اند
اولا این انطباق بی شاهدی است و چیزی که رابطه بین این دو را ثابت کند وجود ندارد
ثانیا از اهل معرفت قائل به وحدت وجود کسانی اند که در ایمان و تقوی زبانزد خاص و عام بوده و هستند و شکی در دینداری و هدایت یافتگی والای آنها نیست
و اما دلیل واقعی
باید دانست که وحدت خصلت عالم تجرد و کثرت خصلت عالم ماده است لذا هرکس به هر نوعی به عالم مجردات وارد شود حاکمیت وحدت را بر آن می یابد به همین دلیل است که تمامی مکاتب معنوی قائل به وحدتند بلکه تمام مکاتب آسمانی هم چنین اند چرا که پیامبران الهی از بالاترین افق عالم مجردات حقایق را دریافت کرده اند الا اینکه در این مکاتب بیشتر به طرق رسیدن به سعادت و کمال پرداخته شده تا ارائه اطلاعات گسترده و عمیقی که عموم مخاطبان از درک آنها عاجزند.
و اما بحث کاذب بودن در مورد عرفانها بحث مفصلی است که خلاصه آن این است:
1. برخی مکاتب مانند بودیسم و هندوئیسم مبتنی بر کشف و شهودهای بنیانگذاران آنهاست که چه بسا کامل نبوده یا به انحراف کشیده شده یا بد تفسیر شده است
2. برخی مکاتب مانند اشو و کوئیلو که گردآورنده افکار معنوی و عرفانی همراه با دخل و تصرف دلخواه و هدفدار و چه بسا همراه با برخی کشف و شهودهای ناقص می باشد
پس هم نوایی این مکاتب با مکاتب اصیل و آسمانی یا به نحو ذوق بخشی از حقیقت مشترک یا به نحو تقلید از سالکان این طریق است.
یا علیم[/]

با سلام.درسته که حلول در کابالا وحدت وجود نیست اما در کابالای حسیدی میشه برچسب وحدت وجودی بودن رو بهش زد.حالا از کابالا که بگذریم در عرفانهای دیگه چرا اینطوره؟! در نظریه وحدت وجود شیطان هم جلوه خداست یعنی خدا در دنیای ما به صورت شیاطین جلوه میکنه و سراخر در عالم بالا شیطان هم به الله میپیونده. حالا اصلا ما بپذیریم که باشه .درست.همه عالم جلوه خداست چرا خدا در قرآن باید خودش رو در عالم پایین لعنت کنه؟!این دیگه قبولش سخت حتی غیر ممکنه. ویه ایراد دیگه اینکه بهشت و جهنم که فیها خالدون هست.پس وحدت وجود باید قبول داشته باشه که ما در بهشت یا جهنم تا ابد جلوه ای از خدا باقی خواهیم ماند؟ممنون.

محی الدین;896432 نوشت:

سلام
اگر منظورتان از آوردن جمله امیر مومنان علیه السلام این است که منبع تغذیه فکری همه اهل معرفت شیطان است و به همین خاطر همه به وحدت وجود قائل شده اند
اولا این انطباق بی شاهدی است و چیزی که رابطه بین این دو را ثابت کند وجود ندارد
ثانیا از اهل معرفت قائل به وحدت وجود کسانی اند که در ایمان و تقوی زبانزد خاص و عام بوده و هستند و شکی در دینداری و هدایت یافتگی والای آنها نیست
و اما دلیل واقعی
باید دانست که وحدت خصلت عالم تجرد و کثرت خصلت عالم ماده است لذا هرکس به هر نوعی به عالم مجردات وارد شود حاکمیت وحدت را بر آن می یابد به همین دلیل است که تمامی مکاتب معنوی قائل به وحدتند بلکه تمام مکاتب آسمانی هم چنین اند چرا که پیامبران الهی از بالاترین افق عالم مجردات حقایق را دریافت کرده اند الا اینکه در این مکاتب بیشتر به طرق رسیدن به سعادت و کمال پرداخته شده تا ارائه اطلاعات گسترده و عمیقی که عموم مخاطبان از درک آنها عاجزند.
و اما بحث کاذب بودن در مورد عرفانها بحث مفصلی است که خلاصه آن این است:
1. برخی مکاتب مانند بودیسم و هندوئیسم مبتنی بر کشف و شهودهای بنیانگذاران آنهاست که چه بسا کامل نبوده یا به انحراف کشیده شده یا بد تفسیر شده است
2. برخی مکاتب مانند اشو و کوئیلو که گردآورنده افکار معنوی و عرفانی همراه با دخل و تصرف دلخواه و هدفدار و چه بسا همراه با برخی کشف و شهودهای ناقص می باشد
پس هم نوایی این مکاتب با مکاتب اصیل و آسمانی یا به نحو ذوق بخشی از حقیقت مشترک یا به نحو تقلید از سالکان این طریق است.
یا علیم
[/quote

سلام.وحدت وجود با هستی قابل قبوله که ما از یک نفس واحده هستیم اما وحدت با الله محال و تئوریه خطرناکیست.دلیل آوردن از عالمان بزرگ که قائل بر این نظریه بودن دلیل قابل قبولی نیست.چکیده وحدت وجود تحریف ذکر عزیز لا اله الا الله به لا الا الله است. دلیل دیگر رد وحدت وجود لعن کردن خدا بر مخلوقست.
و مي‌گويند : پرودگارا ! ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم ؛ و ما را از راه به در كردند !
پرودگارا ! آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتي بزرگ !
22- قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ
سوره ص آيات 77 و 78
(خداوند) فرمود پس از آن مقام بيرون شو ، كه تو رانده‌اي . و تا روز جزا لعنت من بر تو باد .
23- أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ
سوره محمد آيات 22 و 23
آنان همان کسانی هستند که خدا آنان را لعنت کرده و آنان را ناشنوا و چشم‌هايشان را نابينا کرده است‌.
24- وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا
سوره فتح آيه 6
و مردان و زنان منافق پيشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‌اند عذاب کند ؛ بد زمانه بر آنان باد ؛ و خدا بر اينان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را برای آنان آماده گردانيده و چه بد سرانجامی است

[h=3][/h] 1- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ
سوره بقره آيه 161
کسانی که کافر شدند و در حال کفر مردند لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد. "اشهد ان لال اله الا الله"

تکخدا;896485 نوشت:
سلام.وحدت وجود با هستی قابل قبوله که ما از یک نفس واحده هستیم اما وحدت با الله محال و تئوریه خطرناکیست.دلیل آوردن از عالمان بزرگ که قائل بر این نظریه بودن دلیل قابل قبولی نیست.چکیده وحدت وجود تحریف ذکر عزیز لا اله الا الله به لا الا الله است. دلیل دیگر رد وحدت وجود لعن کردن خدا بر مخلوقست.
و مي‌گويند : پرودگارا ! ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم ؛ و ما را از راه به در كردند !
پرودگارا ! آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتي بزرگ !
22- قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ
سوره ص آيات 77 و 78
(خداوند) فرمود پس از آن مقام بيرون شو ، كه تو رانده‌اي . و تا روز جزا لعنت من بر تو باد .
23- أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ
سوره محمد آيات 22 و 23
آنان همان کسانی هستند که خدا آنان را لعنت کرده و آنان را ناشنوا و چشم‌هايشان را نابينا کرده است‌.
24- وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا
سوره فتح آيه 6
و مردان و زنان منافق پيشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‌اند عذاب کند ؛ بد زمانه بر آنان باد ؛ و خدا بر اينان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را برای آنان آماده گردانيده و چه بد سرانجامی است

1- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ
سوره بقره آيه 161
کسانی که کافر شدند و در حال کفر مردند لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد. "اشهد ان لال اله الا الله"

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

چیزی که من از وحدت وجود می فهمم

همین کلمه لا اله الا الله است

یا انا لله و انا الیه راجعون

این کلمات است

اما در مورد ایراد شما

لعن یعنی از رحمت خدا دور باشد

خدا هم الرحمن است و هم الرحیم

خدا رزاق هم هست

می بینیم برای اهل جهنم رزق رو قطع نکرده بلکه آن رزرق خوب برای اهل بهشت و رزق نا مطلوب برای اهل دوزخ است.

امیدوارم روشن بیان کرده باشم.

یا علی(ع)@};-

رستگاران;896489 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

چیزی که من از وحدت وجود می فهمم

همین کلمه لا اله الا الله است

یا انا لله و انا الیه راجعون

این کلمات است

اما در مورد ایراد شما

لعن یعنی از رحمت خدا دور باشد

خدا هم الرحمن است و هم الرحیم

خدا رزاق هم هست

می بینیم برای اهل جهنم رزق رو قطع نکرده بلکه آن رزرق خوب برای اهل بهشت و رزق نا مطلوب برای اهل دوزخ است.

امیدوارم روشن بیان کرده باشم.

یا علی(ع)@};-

[/QUOTE
سلام اگر جای لا اله الا الله خداوند میگفت لا الا الله چه برداشتی میکردید. اونوقت وحدت وجود خود توحید بود. انا لله و انا الیه راجعون. همه ازبرای خداییم و بسوی او بازمیگردیم. اینجا نگفته انا من الله گفته انا لله... به سوی خدا رفتن دلیل بر به خدا پیوستن وبا احد یکی شدن نیست.حالا یک سوال برای یافتن حقیقتی مهم.چون ما یکی هستیم و از نفس واحده.پس باید به هم در مسیر الهی روشنگری بدیم. سوال من از همه وحدت وجودیها اینه که اگر شما درست فهمیدید که عاقبتتون معلومه دیگه. ما هم که معتقد به بهشت و در حد اعلاش مقرب درگاه الهی شدنیم .خوب ماکه وحدت وجود رو قبول نداریم در صورته صحیح بودنش حد اقل کافر نیستیم و به تکالیفمونم که عمل کردیم(ان شاء الله) اما اگه وحدت وجود اشتباه باشه که دیگه متاسفانه ... پس در هردو حالت مخالف وحدت وجود عاقبت بخیره. پشتوانه وحدت وجود نظری عارفان عرفان عملی هستند. در عرفان عملی عارف قدم به عدم میگذاره وساحت قدس الهی رو عدم میدونه این بسیار خطرناکه آیا حدیث عالم معصوم امام علی ع که میگه تخم شیطان کاشته میشه اینجا صدق نمیکنه؟
- وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا * رَبَّنَا آَتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا سوره أحزاب آيات 67 و 68
و مي‌گويند : پرودگارا ! ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم ؛ و ما را از راه به در كردند !
پرودگارا ! آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتي بزرگ !
«إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّة»؛[2] کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخ‌اند، ((((جاودانه)))) در آن مى‌‏مانند آنها بدترین مخلوقات‌اند!

"خدایا همه مارو هدایت کن"

تکخدا;896499 نوشت:
رستگاران;896489 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

چیزی که من از وحدت وجود می فهمم

همین کلمه لا اله الا الله است

یا انا لله و انا الیه راجعون

این کلمات است

اما در مورد ایراد شما

لعن یعنی از رحمت خدا دور باشد

خدا هم الرحمن است و هم الرحیم

خدا رزاق هم هست

می بینیم برای اهل جهنم رزق رو قطع نکرده بلکه آن رزرق خوب برای اهل بهشت و رزق نا مطلوب برای اهل دوزخ است.

امیدوارم روشن بیان کرده باشم.

یا علی(ع)@};-

[/quote
سلام اگر جای لا اله الا الله خداوند میگفت لا الا الله چه برداشتی میکردید. اونوقت وحدت وجود خود توحید بود. انا لله و انا الیه راجعون. همه ازبرای خداییم و بسوی او بازمیگردیم. اینجا نگفته انا من الله گفته انا لله... به سوی خدا رفتن دلیل بر به خدا پیوستن وبا احد یکی شدن نیست.حالا یک سوال برای یافتن حقیقتی مهم.چون ما یکی هستیم و از نفس واحده.پس باید به هم در مسیر الهی روشنگری بدیم. سوال من از همه وحدت وجودیها اینه که اگر شما درست فهمیدید که عاقبتتون معلومه دیگه. ما هم که معتقد به بهشت و در حد اعلاش مقرب درگاه الهی شدنیم .خوب ماکه وحدت وجود رو قبول نداریم در صورته صحیح بودنش حد اقل کافر نیستیم و به تکالیفمونم که عمل کردیم(ان شاء الله) اما اگه وحدت وجود اشتباه باشه که دیگه متاسفانه ... پس در هردو حالت مخالف وحدت وجود عاقبت بخیره. پشتوانه وحدت وجود نظری عارفان عرفان عملی هستند. در عرفان عملی عارف قدم به عدم میگذاره وساحت قدس الهی رو عدم میدونه این بسیار خطرناکه آیا حدیث عالم معصوم امام علی ع که میگه تخم شیطان کاشته میشه اینجا صدق نمیکنه؟
- وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا * رَبَّنَا آَتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا سوره أحزاب آيات 67 و 68
و مي‌گويند : پرودگارا ! ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم ؛ و ما را از راه به در كردند !
پرودگارا ! آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتي بزرگ !
«إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّة»؛[2] کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخ‌اند، ((((جاودانه)))) در آن مى‌‏مانند آنها بدترین مخلوقات‌اند!

"خدایا همه مارو هدایت کن"

باسمه تعالی
انشاء الله که شما آدرسی را که عرض کردم را مطالعه فرموده اید و الا اگر مطالعه نکردید، لطفا مراجعه بفرمایید . معتقدین به وحدت وجود به ادله عقلی و نقلی استناد نموده اند. و صرف یک امر وهمی را ارائه نداده اند.
تمام اشکالات شما ناشی از این است که تصور درستی از این اعتقاد ندارید و ان را با حلول اشتباه گرفته اید. در حالی که این مساله هیچ ارتباطی با حلول ندارد.
چه کسی گفته عارف در عرفان عملی به عدم قدم می گذارد؟؟؟؟؟؟؟ و ساحت قدسی را عدم می داند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا مدعیات خود را مستدل بیان نمایید.

تکخدا;896499 نوشت:
سلام اگر جای لا اله الا الله خداوند میگفت لا الا الله چه برداشتی میکردید. اونوقت وحدت وجود خود توحید بود. انا لله و انا الیه راجعون. همه ازبرای خداییم و بسوی او بازمیگردیم. اینجا نگفته انا من الله گفته انا لله... به سوی خدا رفتن دلیل بر به خدا پیوستن وبا احد یکی شدن نیست.حالا یک سوال برای یافتن حقیقتی مهم.چون ما یکی هستیم و از نفس واحده.پس باید به هم در مسیر الهی روشنگری بدیم. سوال من از همه وحدت وجودیها اینه که اگر شما درست فهمیدید که عاقبتتون معلومه دیگه. ما هم که معتقد به بهشت و در حد اعلاش مقرب درگاه الهی شدنیم .خوب ماکه وحدت وجود رو قبول نداریم در صورته صحیح بودنش حد اقل کافر نیستیم و به تکالیفمونم که عمل کردیم(ان شاء الله) اما اگه وحدت وجود اشتباه باشه که دیگه متاسفانه ... پس در هردو حالت مخالف وحدت وجود عاقبت بخیره. پشتوانه وحدت وجود نظری عارفان عرفان عملی هستند. در عرفان عملی عارف قدم به عدم میگذاره وساحت قدس الهی رو عدم میدونه این بسیار خطرناکه آیا حدیث عالم معصوم امام علی ع که میگه تخم شیطان کاشته میشه اینجا صدق نمیکنه؟
- وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا * رَبَّنَا آَتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا سوره أحزاب آيات 67 و 68
و مي‌گويند : پرودگارا ! ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم ؛ و ما را از راه به در كردند !
پرودگارا ! آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتي بزرگ !
«إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ الْمُشْرِکینَ فی‏ نارِ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّة»؛[2] کافران از اهل کتاب و مشرکان در آتش دوزخ‌اند، ((((جاودانه)))) در آن مى‌‏مانند آنها بدترین مخلوقات‌اند!

"خدایا همه مارو هدایت کن"

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

استاد سمیع پستتان را جواب دادند

اما بگذارید بگویم

خود کلمه طبیه می گوید هیچ اله جز الله نیست

یعنی هیچ چیز شریک الله نیست

این کجاش عدمه؟

اینکه هر چیزی و فعلی و هر صفتی را صادر شده از الله دانستن شرکه؟
کفره؟

بت پرستیه؟

چیزی که من دست گیرم می شه اینه

همه چیز تحت اراده خدا است

هیچ ذره ایی و هیچ اراده ایی مافوق اون نیست و همه اینها از یک اراده شکل گرفته

این خلاف قرآن و سنت و کتاب الله است؟

یا علی(ع)@};-

[="Tahoma"][="Navy"]

تکخدا;896485 نوشت:
وحدت وجود با هستی قابل قبوله که ما از یک نفس واحده هستیم اما وحدت با الله محال و تئوریه خطرناکیست

سلام
هر نظریه یا عقیده ای را اولا باید درست فهمید بعد به آن اشکال وارد کرد
نظریه وحدت وجود چند نوع تقریر دارد که برخی مردود و برخی مقبول اند
این قرائتی که شما از وحدت وجود دارید از موارد مردود می باشد
توصیه می کنم اول نظریه وحدت وجود را با تقریرهای مختلفش مطالعه کنید اگر بازهم اشکالی داشتید جای بحث خواهد بود

تکخدا;896485 نوشت:
دلیل آوردن از عالمان بزرگ که قائل بر این نظریه بودن دلیل قابل قبولی نیست.

ما این دلیل را بعنوان مورد نقض جدی بر استدلال شما ( که قائل بودید تمام وحدت وجودی ها تابع شیطان اند ) آوردیم شما هم با دلیل آنرا رد فرمایید نه با جمله قابل قبول نیست
تکخدا;896485 نوشت:
دلیل دیگر رد وحدت وجود لعن کردن خدا بر مخلوقست.
و مي‌گويند : پرودگارا ! ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم ؛ و ما را از راه به در كردند !
پرودگارا ! آنان را دو چندان عذاب ده و لعنتشان كن لعنتي بزرگ !
22- قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلَى يَوْمِ الدِّينِ
سوره ص آيات 77 و 78
(خداوند) فرمود پس از آن مقام بيرون شو ، كه تو رانده‌اي . و تا روز جزا لعنت من بر تو باد .
23- أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ
سوره محمد آيات 22 و 23
آنان همان کسانی هستند که خدا آنان را لعنت کرده و آنان را ناشنوا و چشم‌هايشان را نابينا کرده است‌.
24- وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا
سوره فتح آيه 6
و مردان و زنان منافق پيشه و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد برده‌اند عذاب کند ؛ بد زمانه بر آنان باد ؛ و خدا بر اينان خشم نموده و لعنتشان کرده و جهنم را برای آنان آماده گردانيده و چه بد سرانجامی است

1- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ
سوره بقره آيه 161
کسانی که کافر شدند و در حال کفر مردند لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنان باد. "اشهد ان لال اله الا الله"


عالم کثرت معیارهای سنجش خودش را دارد
در عین حال لعنت یا غضب یا قهر الهی در مقام کثرت چیزی جز جلوه جلال الهی نیست
جلال الهی جلوه ای از اوست که برای ساکنان این ظلمتکده ناخوشایند می باشد مگر تک تک مردانی از اهل عشق و معرفت که گردنه های صبر و استقامت را عبور کرده اند و زینب وار گفته اند:
ما رایت الا جمیلا
یا علام[/]

محی الدین;896609 نوشت:

سلام
هر نظریه یا عقیده ای را اولا باید درست فهمید بعد به آن اشکال وارد کرد
نظریه وحدت وجود چند نوع تقریر دارد که برخی مردود و برخی مقبول اند
این قرائتی که شما از وحدت وجود دارید از موارد مردود می باشد
توصیه می کنم اول نظریه وحدت وجود را با تقریرهای مختلفش مطالعه کنید اگر بازهم اشکالی داشتید جای بحث خواهد بود

ما این دلیل را بعنوان مورد نقض جدی بر استدلال شما ( که قائل بودید تمام وحدت وجودی ها تابع شیطان اند ) آوردیم شما هم با دلیل آنرا رد فرمایید نه با جمله قابل قبول نیست

عالم کثرت معیارهای سنجش خودش را دارد
در عین حال لعنت یا غضب یا قهر الهی در مقام کثرت چیزی جز جلوه جلال الهی نیست
جلال الهی جلوه ای از اوست که برای ساکنان این ظلمتکده ناخوشایند می باشد مگر تک تک مردانی از اهل عشق و معرفت که گردنه های صبر و استقامت را عبور کرده اند و زینب وار گفته اند:
ما رایت الا جمیلا
یا علام

.سلام همتن واحده من...مشکل اصلیه وحدت وجود اینه که برای مومن شدن به وحدت وجود انسان باید در مقطعی حتی یک لحظه هم که شده محلول در خداوند بشه تا این قضیه رو درک کنه. اگر حتی به مقام یک قدمیه خدا هم برسه بازهم به اندازه یک قدم از درک عاجزه. """"آیا وحدت وجود قبول داره که برای درک همچین نظریه ای باید لحظه ای محلول در خدا شد؟ """ مثلا میگن: شما جای فلانی نیستی که بفهمی چی میکشه. یعنی باید فلانی باشی یا در مقامش باشی تا بفهمی.

[="Tahoma"][="Navy"]

تکخدا;896725 نوشت:
.سلام همتن واحده من...مشکل اصلیه وحدت وجود اینه که برای مومن شدن به وحدت وجود انسان باید در مقطعی حتی یک لحظه هم که شده محلول در خداوند بشه تا این قضیه رو درک کنه. اگر حتی به مقام یک قدمیه خدا هم برسه بازهم به اندازه یک قدم از درک عاجزه. """"آیا وحدت وجود قبول داره که برای درک همچین نظریه ای باید لحظه ای محلول در خدا شد؟ """ مثلا میگن: شما جای فلانی نیستی که بفهمی چی میکشه. یعنی باید فلانی باشی یا در مقامش باشی تا بفهمی.

سلام برادر
وحدت و یگانگی حق متعال وحدت عددی نیست تا از ما جدا باشد و ما بمثابه حل شدن شکری در آب در آن حل شویم بلکه نسبت ما به حق متعال نسبت موج و دریاست . موج از دریا جدا نیست در عین حال دریا هم نیست. او اگر به خود آنچنانکه هست ( یعنی نمود دریا نه یک وجود مستقل از دریا ) معرفت یابد در حق فانی است ( نه محلول) . و اما سالکان این راه به جایی رسیده اند که یگانگی تمام اشیاء در متجلی ساختن آن حقیقت واحده را با قلب سلیم یافته اند و اگر قرار باشد چیزی بالاتر از این باشد شدت یافتن همین وحدت است نه چیز مغایر با آن .
یا علام[/]

سلام.تا انسان در مقام و همرده خداوند قرار نگیرد محالست که درک خداگونه از عالم داشته باشد .همرده خداوند شدن برای هر عالمی حتی پیامبران معصوم هم محالست.چطور انسان میتواند به مقامی که نرسیده از نگرش و زبان آن مقام سخن بگوید. یعنی شما قائل بر این هستید که عرفا به مقام خداوندی رسیده و درک کردهاند که وجود یکیست؟؟؟ این طغیان روح بر مقام عظیم خداوندی نیست آیا؟

سمیع;896576 نوشت:

باسمه تعالی
انشاء الله که شما آدرسی را که عرض کردم را مطالعه فرموده اید و الا اگر مطالعه نکردید، لطفا مراجعه بفرمایید . معتقدین به وحدت وجود به ادله عقلی و نقلی استناد نموده اند. و صرف یک امر وهمی را ارائه نداده اند.
تمام اشکالات شما ناشی از این است که تصور درستی از این اعتقاد ندارید و ان را با حلول اشتباه گرفته اید. در حالی که این مساله هیچ ارتباطی با حلول ندارد.
چه کسی گفته عارف در عرفان عملی به عدم قدم می گذارد؟؟؟؟؟؟؟ و ساحت قدسی را عدم می داند؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لطفا مدعیات خود را مستدل بیان نمایید.

با سلام. جناب سمیع، البته بنده قبول دارم که وحدت وجود، گزارۀ قابل قبولی دارد و نقدهای وارد بر آن عموماً درست نیستند، ولی مسئله اینجاست که در عرفان به عکس حکمت متعالیه، اصل علیت که اصل بدیهی عقلی است، به کل انکار می شود. چنانکه علامه حسن زادۀ آملی در بحث فصوص الحکم فرموده اند: «این آقایان بحث علیت و معلولیت ندارند. در کتب عرفانی، بحث علیت و معلولیت ندارند. نه، می توانم یک جایی یا دو جای این کتاب(فصوص الحکم) در پیش داریم که تفوه به علیت و معلولیت می شود به تشبه به مباحث فلاسفه، به طور استدرار، پیش می آید.»(علامه حسن زادۀ آملی، درس شرح فصوص الحکم، جلسۀ 51)

یعنی در عرفان از یک طرف می گوییم ما مخالف «وحدت وجود و موجود» هستیم، و از طرف دیگر وقتی موجود را غیر از وجود دانستیم، آنگاه می گوییم که موجودات یا تجلیات، معلول وجود نیستند، در حالی که اصل علیت که گویا اهل عرفان آن را قبول ندارند، می گوید شیء ب معلول شیء الف است، به شرط اینکه وجود داشتن شیء ب متوقف بر وجود داشتن شیء الف باشد. اگر شما علیت را رد کنید، باید چنین رابطه ای را بین وجود و موجودات هم رد کنید.

با تشکر

مسلمان ایرانی;896938 نوشت:
با سلام. جناب سمیع، البته بنده قبول دارم که وحدت وجود، گزارۀ قابل قبولی دارد و نقدهای وارد بر آن عموماً درست نیستند، ولی مسئله اینجاست که در عرفان به عکس حکمت متعالیه، اصل علیت که اصل بدیهی عقلی است، به کل انکار می شود. چنانکه علامه حسن زادۀ آملی در بحث فصوص الحکم فرموده اند: «این آقایان بحث علیت و معلولیت ندارند. در کتب عرفانی، بحث علیت و معلولیت ندارند. نه، می توانم یک جایی یا دو جای این کتاب(فصوص الحکم) در پیش داریم که تفوه به علیت و معلولیت می شود به تشبه به مباحث فلاسفه، به طور استدرار، پیش می آید.»(علامه حسن زادۀ آملی، درس شرح فصوص الحکم، جلسۀ 51)

یعنی در عرفان از یک طرف می گوییم ما مخالف «وحدت وجود و موجود» هستیم، و از طرف دیگر وقتی موجود را غیر از وجود دانستیم، آنگاه می گوییم که موجودات یا تجلیات، معلول وجود نیستند، در حالی که اصل علیت که گویا اهل عرفان آن را قبول ندارند، می گوید شیء ب معلول شیء الف است، به شرط اینکه وجود داشتن شیء ب متوقف بر وجود داشتن شیء الف باشد. اگر شما علیت را رد کنید، باید چنین رابطه ای را بین وجود و موجودات هم رد کنید.

با تشکر


باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
اولا که به محدوده بحث دقت کنید که عرفا به طور کلی نفی بین علت و معلول نمی کنند، کدام انسان عاقلی است که نداند آتش علت حرارت است،
«فالمعلول‏ لو لا علته‏ ما ظهرت له عين‏ [1]
«لم يكن في الكون إلا علة و معلول» [2] در عالم هستی جز علت و معلول نیست».
‏پس نفرمایید که عرفا اصل علیت را قبول ندارند.
دقت کنید که محدوده بحث، صرفا در رابطه بین حق تعالی و ماسوی الله است که آیا رابطه علت و معلولی است که طبق این قول باید دو چیز باشد، یکی علت و دیگری معلول.
و قول دیگر معنای بالاتر از علت و معلول یعنی رابطه حضرت حق و ماسوی الله رابطه ذی شأن و شأن است. به عنوان مثال رابطه بین نفس و قوای نفس رابطه ذی شأن و شأن است. قوه باصره، شأنی از شئون نفس است.
قوه سامعه شأنی از شئون نفس است.
ثانیا: بر عکس تصور شما
صدرالمتألهين، نظام عليت را به نظام تشأن ارتقا داده ایشان پس از تحليل حقيقت معلول به وجود ربطی، و تأمل در حقيقت في‌غيره ربط، وحدت شخصيه وجود را ثابت‌ می کند.


«و يتحقق أن هذا المسمى بالمعلول ليست لحقيقته هوية مباينة- لحقيقة علة المفيضة إياه حتى يكون للعقل أن يشير إلى هوية ذات المعلول مع قطع النظر عن هوية موجدها فيكون هويتان مستقلتان في التعقل إحداهما مفيضا و الآخر مفاضا إذ لو كان كذلك لزم أن يكون للمعلول ذات سوى معنى كونه معلولا لكونه متعقلامن غير تعقل علته و إضافته إليها و المعلول بما هو معلول لا يعقل إلا مضافا إلى العلة فانفسخ ما أصلناه من الضابط في كون الشي‏ء علة و معلولا هذا خلف فإذن المعلول بالذات لا حقيقة له بهذا الاعتبار سوى كونه مضافا و لاحقا و لا معنى له غير كونه أثرا و تابعا من دون ذات تكون معروضة لهذه المعاني كما أن العلة المفيضة على الإطلاق إنما كونها أصلا و مبدأ و مصمودا إليه و ملحوقا به و متبوعا هو عين ذاته... قد انكشف أن كل ما يقع اسم الوجود عليه و لو بنحو من الأنحاء فليس إلا
شأنا من شئون الواحد القيوم و نعتا من نعوت ذاته و لمعة من لمعات صفاته فما وضعناه أولا أن في الوجودعلة و معلولا بحسب النظر الجليل قد آل آخر الأمر بحسب السلوك العرفاني- إلى كون العلة منهما أمرا حقيقيا و المعلول جهة من جهاته و رجعت عليه المسمى بالعلة و تأثيره للمعلول إلى تطوره بطور و تحيثه بحيثية لا انفصال شي‏ء مباين عنه [3] (اگر نیاز به ترجمه هست بفرمایید تا ترجمه کنم)

ملاصدرا خود در جای دیگر، این نگاه به هستی را ویژگی حکمت متعالیه می داند و می گوید از منظر کسانی که اهل حقیقت و حکمت متعالیه هستند تمامی موجودات تجلی حضرت حقند:

«محصل الکلام ان جمیع الموجودات عند اهل الحقیقة و الحکمة الالهیه المتعالیه عقلا کان او نفسا او صورة نوعیة من مراتب اضواء النور الحقیقی و تجلیات الوجود القیومی الالهی» [4]
بنابراین نفرمایید که حکمت متعالیه قائل به علیت و معلولیت است و عرفا نیستند. به محدوده بحث دقت کنید که اصلا محل بحث کجاست که رابطه بین حضرت حق و ماسوی الله است بعلاوه که حکمت متعالیه در نهایت همسوی با عرفا شد که رابطه بین حضرت حق با ماسوی الله علت و معلول نیست که اینجادوئیت برقرار است، بلکه رابطه ذی شأن و شأن، رابطه مظهر با ظاهر است که منجر به وحدت وجود می گردد.
موفق باشید.
___________________________
پی‌نوشت:
[1]. ابن عربی، محیی الدین، فتوحات المکیه، ج3، ص 289.
[2]. همان، ج4، ص 248.
[3]. ملاصدرا، اسفار، ج2، صص299-301.
[4]. همان، ص 291.

تکخدا;896930 نوشت:
سلام.تا انسان در مقام و همرده خداوند قرار نگیرد محالست که درک خداگونه از عالم داشته باشد .همرده خداوند شدن برای هر عالمی حتی پیامبران معصوم هم محالست.چطور انسان میتواند به مقامی که نرسیده از نگرش و زبان آن مقام سخن بگوید. یعنی شما قائل بر این هستید که عرفا به مقام خداوندی رسیده و درک کردهاند که وجود یکیست؟؟؟ این طغیان روح بر مقام عظیم خداوندی نیست آیا؟

باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
برادر محترم چرا خلط مبحث می کنید. این یک مساله علمی است که برهان هم برای آن بیان شده. و کسی ادعا ننموده به مقام خداوندی رسیده، و هر کس هم که ادعا کند حقیقت خدا را ان گونه که هست درک نموده اشتباه نموده است.
اهل معرفت بر اساس برهان به چنین قولی قائل شده اند.
موفق باشید.

سلام برادر .ممنون.ان شاء الله که همه عاقبت بخیر بشیم به لطف الهی.

[="Tahoma"][="Navy"]

تکخدا;896930 نوشت:
سلام.تا انسان در مقام و همرده خداوند قرار نگیرد محالست که درک خداگونه از عالم داشته باشد .همرده خداوند شدن برای هر عالمی حتی پیامبران معصوم هم محالست.چطور انسان میتواند به مقامی که نرسیده از نگرش و زبان آن مقام سخن بگوید. یعنی شما قائل بر این هستید که عرفا به مقام خداوندی رسیده و درک کردهاند که وجود یکیست؟؟؟ این طغیان روح بر مقام عظیم خداوندی نیست آیا؟

سلام
امیدوارم حداقل این کلام مولی العارفین بالله را قبول داشته باشید:من عرف نفسه عرف ربه
خوب! اهل معرفت با خود شناسی خدایشان را شناختند. آنها در اوج مقامات باطنی خود یافتند که تمام شوون وجودی شان از جسم تا خیال و وهم و عقل و ... شوون وجودی خود آنهاست و با همان اساس استدلال کردند به اینکه تمام هستی شوون وجودی حق متعال است .
هردو عالم یک فروغ روی اوست / گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
لذا اهل معرفت تنها راه رسیدن به معرفت خدای متعال را معرفت نفس می دانند چه اینکه خدای متعال نفس ناطقه انسانی را خلیفه خود در مقامات وجودی قرار داده و آن همچو آینه ای است که تمام مقامات حق را به نحو ظلی نشان می دهد.
یا علام[/]

سمیع;896981 نوشت:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید
اولا که به محدوده بحث دقت کنید که عرفا به طور کلی نفی بین علت و معلول نمی کنند، کدام انسان عاقلی است که نداند آتش علت حرارت است،
«فالمعلول‏ لو لا علته‏ ما ظهرت له عين‏ [1]
«لم يكن في الكون إلا علة و معلول» [2] در عالم هستی جز علت و معلول نیست».
‏پس نفرمایید که عرفا اصل علیت را قبول ندارند.
دقت کنید که محدوده بحث، صرفا در رابطه بین حق تعالی و ماسوی الله است که آیا رابطه علت و معلولی است که طبق این قول باید دو چیز باشد، یکی علت و دیگری معلول.
و قول دیگر معنای بالاتر از علت و معلول یعنی رابطه حضرت حق و ماسوی الله رابطه ذی شأن و شأن است. به عنوان مثال رابطه بین نفس و قوای نفس رابطه ذی شأن و شأن است. قوه باصره، شأنی از شئون نفس است.
قوه سامعه شأنی از شئون نفس است.
ثانیا: بر عکس تصور شما
صدرالمتألهين، نظام عليت را به نظام تشأن ارتقا داده ایشان پس از تحليل حقيقت معلول به وجود ربطی، و تأمل در حقيقت في‌غيره ربط، وحدت شخصيه وجود را ثابت‌ می کند.

با سلام. جناب سمیع، با تشکر از توضیحات شما، اینکه فرمودید: «محدوده بحث، صرفا در رابطه بین حق تعالی و ماسوی الله است که آیا رابطه علت و معلولی است که طبق این قول باید دو چیز باشد، یکی علت و دیگری معلول» اگر منظور شما، نفی دوئیت بین علت و معلول باشد، دو مشکل پیش می آید، اوّل اینکه به لحاظ منطقی، نفی دوئیت یعنی قبول عینیت و در نتیجه یک شیء علت خودش می شود، که عقلاً محال است. دوم اینکه تفاوتی بین «وحدت شخصیۀ وجود» و «وحدت وجود و موجود» باقی نمی ماند.

بنده با اینکه بگوییم ارتباط علت و معلول، تقابلی نیست بلکه احاطی یا تشکیکی است، مشکلی ندارم؛ همچنین با اینکه علیت در روابطی مثل تجلی حق بودن، توصیف شود، با توجه به اینکه منظور اصلی علیت را که همانا نیاز همه جانبۀ معلول به علت است، می رساند، مشکلی ندارم. مشکل بر سر این است که با این مخالفت کنند که به قول شما، «دو چیز باشند که یکی علت باشد و دیگری معلول.» شما و لو اینکه تمایز تقابلی را نفی و تمایز احاطی را اثبات کنید، و لو اینکه بفرمایید که در مقام تشبیه، خدا را عین همه چیز ببینید، ولی بالاخره در مقام تنزیه باید، تمایز خدا با خلقش را بپذیرید بگویید «خدا، خداست و بنده، بنده است.»، پس اینکه یک وجود علت است و موجوداتی معلول هستند، و لو اینکه با هم تقابل نباشند، باز هم پذیرفتنی، بلکه پذیرشش الزامی است.

مسلمان ایرانی;897108 نوشت:
با سلام. جناب سمیع، با تشکر از توضیحات شما، اینکه فرمودید: «محدوده بحث، صرفا در رابطه بین حق تعالی و ماسوی الله است که آیا رابطه علت و معلولی است که طبق این قول باید دو چیز باشد، یکی علت و دیگری معلول» اگر منظور شما، نفی دوئیت بین علت و معلول باشد، دو مشکل پیش می آید، اوّل اینکه به لحاظ منطقی، نفی دوئیت یعنی قبول عینیت و در نتیجه یک شیء علت خودش می شود، که عقلاً محال است. دوم اینکه تفاوتی بین «وحدت شخصیۀ وجود» و «وحدت وجود و موجود» باقی نمی ماند.

بنده با اینکه بگوییم ارتباط علت و معلول، تقابلی نیست بلکه احاطی یا تشکیکی است، مشکلی ندارم؛ همچنین با اینکه علیت در روابطی مثل تجلی حق بودن، توصیف شود، با توجه به اینکه منظور اصلی علیت را که همانا نیاز همه جانبۀ معلول به علت است، می رساند، مشکلی ندارم. مشکل بر سر این است که با این مخالفت کنند که به قول شما، «دو چیز باشند که یکی علت باشد و دیگری معلول.» شما و لو اینکه تمایز تقابلی را نفی و تمایز احاطی را اثبات کنید، و لو اینکه بفرمایید که در مقام تشبیه، خدا را عین همه چیز ببینید، ولی بالاخره در مقام تنزیه باید، تمایز خدا با خلقش را بپذیرید بگویید «خدا، خداست و بنده، بنده است.»، پس اینکه یک وجود علت است و موجوداتی معلول هستند، و لو اینکه با هم تقابل نباشند، باز هم پذیرفتنی، بلکه پذیرشش الزامی است.
[/right]

باسمه تعالی
لطفا دقت کنید همان طور که عرض شد رابطه بین خدا و ماسوی الله رابطه ذی شأن با شأن است و این به معنای عینیت نیست. بلکه تشبیه در عین تنزیه است که قبلا کاملا در تاپیک http://www.askdin.com/showthread.php?t=34915 در این زمینه با شما بحث شد.
قوای نفس شأنی از شئون نفس است. قوه باصره شأنی از شئون نفس است. قوه باصره عین نفس نیست. چون نفس، قوای دیگری را هم دارد ولی در عین حال جدای از نفس نیست.

پرسش:
چرا وقتی به هر عرفانی که بر می خوریم بلا استثنا معتقد به وحدت وجود هستند؟ تمام عرفان‌های کاذب معتقد به وحدت وجود هستند.
پاسخ:
مطلب به این کلیتی که بیان نمودید نیست. خصوصا مدعیان عرفان و عرفان های کاذب که در این فضاها اصلا نیستند.
عرفای اسلامی که معتقد به وحدت وجود هستند به ادله عقلی و نقلی استناد نموده اند. و صرف یک امر وهمی را ارائه نداده اند.
البته برخی به واسطه نداشتن درک صحیحی از وحدت وجود، آن را با حلول و اتحاد اشتباه گرفته اند. در حالی که این مساله هیچ ارتباطی با حلول ندارد.
و به تعبیر شیخ محمود شبستری در گلشن راز:
«حلول و اتحاد اینجا محال است/که در وحدت دوئی اینجا محال است»
به عنوان نمونه آن چه در عرفان کابالا هست وحدت وجود نیست بلکه مساله «حلول» است(1) که اصلا ربطی به مساله وحدت وجود در معنی صحیح آن ندارد و عرفای اسلامی به شدت از اعتقاد به آن خود داری می کنند.
بنابراین نفس اعتقاد به حلول که در عرفان کابالاست، کاملا با معنای صحیح وحدت وجود منافات دارد و برداشت غلط از این مساله دقیق عرفانی است.
پی‌نوشت:
1.ابراهیمی دینانی، غلامحسین، فیلسوفان یهودی و یک مسئله بزرگ، نشر هرمس، ۱۳۸۹، ص۱۸۸.

موضوع قفل شده است