جمع بندی سوال مهم در مورد حدیث ثقلین

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال مهم در مورد حدیث ثقلین

سلام
در حدیث ثقلین(که گفته شده عترت و قرآن همیشه باهمند و اگر به این دو تمسک جویید گمراه نمیشوید) منظور از عترت امام حاظر است یا شامل امام غایب هم میشود؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محسن

غریبه آشنا;895728 نوشت:
سلام
در حدیث ثقلین(که گفته شده عترت و قرآن همیشه باهمند و اگر به این دو تمسک جویید گمراه نمیشوید) منظور از عترت امام حاظر است یا شامل امام غایب هم میشود؟


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر همراهان گرامی
باید گفت اهل بیت پیامبر صلوات الله علیه، مشعل های فروزان هدایت بشریت اند. و اما اکنون امام زمان به عنوان امام زنده، چراغ راه مسلمانان و شیعیان است. امام زمان عجل الله تعالی فرجه از دیدگان ما غایب اما از همه ما حاضر تر است و اگر در تعابیر به عنوان امام غایب نام برده می شود، از این جهت است که آن حضرت از نگاه ما غایب است، چون چشمان ما لیاقت دیدنش را ندارد.
پس در واقع امام غایبی در برابر امام حاضر نداریم. امام زمان حاضر ولی از دیدگان ما پنهان است.آن حضرت در میان ما و در همین دنیا است.
اما مقصود از عترت اهل بیت پیامبر صلوات الله علیه، همه اهل بیت با هم است چه آن ها که از دنیا رفته اند،چه امام زمان سلام الله علیه که حاضر و ناظر رفتار شیعیانش است و در تعابیر به نام امام غایب خوانده می شود.
زیرا اگر خودشان در دنیا نباشند، آثار گران بهای شان راهنمای سعادت بشریت است و در این مسیر بن بستی وجود ندارد.به همین دلیل است که پیامبر فرمود قرآن و عترت از هم جدا نمی شوند، زیرا هر دو کامل کننده هدایت است.
بنا بر این، باید در کنار قرآن، به توصیه های اولیای الهی عمل کرد. حال چه این توصیه ها مربوط به امامانی باشد که از دنیا رفته اند، اما سخنان و سفارش های شان به یادگار مانده است، یا توصیه از امام عصر باشد که چون آفتابی پشت ابر می درخشد،فرقی با هم ندارد.گفتار معصوم نوری است که هرگز خاموش نخواهد شد.
نتیجه این که از حدیث ثقلین که مورد اتفاق بین شیعه و سنى و از احادیث متواتر است، به خوبى استفاده مى‌شود که در هر زمان امام معصومى از عترت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل ‌بیت معصوم او باید حضور داشته باشد.امامى که شایسته اقتدا و پیروی باشد.چنین شخصى در این زمان غیر از امام عصر سلام الله علیه شخص دیگری نیست. و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته اللهم صل علی محمد و آل محمد.

محسن;896220 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر همراهان گرامی
باید گفت اهل بیت پیامبر صلوات الله علیه، مشعل های فروزان هدایت بشریت اند. و اما اکنون امام زمان به عنوان امام زنده، چراغ راه مسلمانان و شیعیان است. امام زمان عجل الله تعالی فرجه از دیدگان ما غایب اما از همه ما حاضر تر است و اگر در تعابیر به عنوان امام غایب نام برده می شود، از این جهت است که آن حضرت از نگاه ما غایب است، چون چشمان ما لیاقت دیدنش را ندارد.
پس در واقع امام غایبی در برابر امام حاضر نداریم. امام زمان حاضر ولی از دیدگان ما پنهان است.آن حضرت در میان ما و در همین دنیا است.
اما مقصود از عترت اهل بیت پیامبر صلوات الله علیه، همه اهل بیت با هم است چه آن ها که از دنیا رفته اند،چه امام زمان سلام الله علیه که حاضر و ناظر رفتار شیعیانش است و در تعابیر به نام امام غایب خوانده می شود.
زیرا اگر خودشان در دنیا نباشند، آثار گران بهای شان راهنمای سعادت بشریت است و در این مسیر بن بستی وجود ندارد.به همین دلیل است که پیامبر فرمود قرآن و عترت از هم جدا نمی شوند، زیرا هر دو کامل کننده هدایت است.
بنا بر این، باید در کنار قرآن، به توصیه های اولیای الهی عمل کرد. حال چه این توصیه ها مربوط به امامانی باشد که از دنیا رفته اند، اما سخنان و سفارش های شان به یادگار مانده است، یا توصیه از امام عصر باشد که چون آفتابی پشت ابر می درخشد،فرقی با هم ندارد.گفتار معصوم نوری است که هرگز خاموش نخواهد شد.
نتیجه این که از حدیث ثقلین که مورد اتفاق بین شیعه و سنى و از احادیث متواتر است، به خوبى استفاده مى‌شود که در هر زمان امام معصومى از عترت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل ‌بیت معصوم او باید حضور داشته باشد.امامى که شایسته اقتدا و پیروی باشد.چنین شخصى در این زمان غیر از امام عصر سلام الله علیه شخص دیگری نیست. و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته اللهم صل علی محمد و آل محمد.

با سلام و احترام

درست است که امام زمان عچ زنده هستند اما این از مسلمات است که در دسترس نیستند که اگر بودند دعا برای ظهور معنایی نداشت...آیا ما تفسیر قرآن از امام زمان داریم؟آیا پاسخی به شبهات روز از امام زمان داریم؟ خیر

اینکه در پشت پرده هستند درست اما این به نظر حقیر معنای عترت نیست..چراکه اگر بنا به چنین وجود و حضوری باشد که خود خدا هم هست و ما نمی بینم...دیگر چه نیازی به امام بود
پس روشن است منظور از عترت امامی است که در مردم باشد و مردم به آن دسترسی داشته باشند

و اما آثار امامان گذشته مانند قرآن مصون از تحریف و جعل نیست..کمااینکه آثار امامان هم متنی است در کنار متن قرآن...
متون دینی تازه اگر تحریف نشده باشد اعم از قرآن و حدیث نمیتوانند دوبال باشند بلکه هردو یک بال اند و بال دیگر جز امام حاظر و ناطق نمیتواند باشد


بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ {العنكبوت/49}

هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ {آل عمران/7}

غریبه آشنا;896403 نوشت:
با سلام و احترام

درست است که امام زمان عچ زنده هستند اما این از مسلمات است که در دسترس نیستند که اگر بودند دعا برای ظهور معنایی نداشت...آیا ما تفسیر قرآن از امام زمان داریم؟آیا پاسخی به شبهات روز از امام زمان داریم؟ خیر
اینکه در پشت پرده هستند درست اما این به نظر حقیر معنای عترت نیست..چراکه اگر بنا به چنین وجود و حضوری باشد که خود خدا هم هست و ما نمی بینم...دیگر چه نیازی به امام بود
پس روشن است منظور از عترت امامی است که در مردم باشد و مردم به آن دسترسی داشته باشند
و اما آثار امامان گذشته مانند قرآن مصون از تحریف و جعل نیست..کمااینکه آثار امامان هم متنی است در کنار متن قرآن...
متون دینی تازه اگر تحریف نشده باشد اعم از قرآن و حدیث نمیتوانند دوبال باشند بلکه هردو یک بال اند و بال دیگر جز امام حاظر و ناطق نمیتواند باشد

بسم الله الرحمن الرحیم.
با سلام مجدد خدمت شما و همراهان گرامی
باید گفت مسئله هدایت انسان ها به طرف سعادت بدون وجود امام زنده در جهان کامل نخواهد شد و دنیا بدون وجود امام زنده بر جای خود نخواهد ماند. آن گونه که در روایات به این نکته اشاره شده است که:"لو لا الحجة لساخت الارض باهلها" اگر امام نباشد زمین با اهلش فرو خواهند رفت.
علاوه، ما نمی توانیم به دلیل غیبت ظاهری امام از جامعه، ایشان را از عترت پیامبر جدا بدانیم. عترتی که تا قیام قیامت با قرآن خواهد بود و از آن جدا نخواهد شد. و گرنه باید به این روایت متواتر و صحیح السند شک کنیم.پیامبر صلوات الله علیه هنگام معرفی دوازده نور پاک، به اسامی هر کدام تصریح وآخرین آنان یعنی قائم آل محمد را به عنوان بر پا کننده حکومت جهانی و انتقام گیرنده از ظالمین و و شاخص عدالت و منجی بشریت معرفی کردند.
بله و البته ما به ظاهر به امام دست رسی نداریم و از دیدن جمال رویش بی بهره ایم، اما جامعه در کنترل هدایت اوست و نیازی به این نیست که ما مستقیم با او در ارتباط باشیم. آری، ابر جلو آفتاب را می گیرد، اما نمی تواند مانع تاریکی پهنه زمین شود و روز هم چنان خود نمایی می کند.
دعا برای ظهور حضرت به این دلیل است که مردم از نزدیک حضور امام را درک کرده سیمای نورانی اش را ببینند در آن صورت نقاب پرده غیبت به کنار می رود و ولی خدا به طور مستقیم امر هدایت و حکومت بر مردم و جامعه را به دست می گیرد و فرمان خدا مبنی بر تشکیل حکومت جهانی محقق خواهد شد.
اما در زمان غیبت صغری حضرت نائبان خاصی داشتند که واسطه بین امام و مردم بودند و بعد از شروع غیبت کبرا به این دلیل که راه هر گونه سوء استفاده ای بسته شود، امام دیگر نایب خاصی معرفی نکردند. ولی امر هدایت جامعه بر عهده نائبان عام قرار داده شد و تفسیر حلال و حرام خدا که تا قیامت قابل تغییر نیست بر عهده این افراد که امروز به عنوان مراجع تقلید شناخته می شوند قرار گرفت و هر گونه شبهه ای با وجود فقهای بزرگ رفع خواهد شد. و بیان کردیم که به دلیل قاعده لطف که قاعده پذیرفته شده عقلی است، با وجود امام زنده، امر هدایت جاری خواهد بود.
نکته دیگر این که آثاری که به عنوان احادیث اهل بیت میراث گرانقدر شیعه شده است به اندازه کافی دارای روایات متواتر و معتبری هست که جای هیچ گونه شک و شبهه ای را در مسیر تعالیم دین باقی نمی گذارد و حضرت نیز به طور حتم یاری کننده نائبان واجد شرایط و فقیهان مورد اعتمادش هست.
نکته دیگر این که:
فایده وجود امام منحصر به ظهور و قیام او در آخرالزمان و این ‌که ظاهراً در کارها تصرف و دخالت داشته باشد نیست، بلکه شعاع معنوى وجود امام هنگامى هم که در پشت ابرهاى غیبت پنهان است، داراى آثار گوناگونى می باشد.از جلمه حفظ نظام عالم و جلوگیرى از انقراض نوع بشر، امید بخشى به منتظران ظهور، پاسدارى از آیین خدا و حل مسائل و مشکلات ضرورى مردم و....
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

محسن;896789 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
با سلام مجدد خدمت شما و همراهان گرامی
باید گفت مسئله هدایت انسان ها به طرف سعادت بدون وجود امام زنده در جهان کامل نخواهد شد و دنیا بدون وجود امام زنده بر جای خود نخواهد ماند. آن گونه که در روایات به این نکته اشاره شده است که:"لو لا الحجة لساخت الارض باهلها" اگر امام نباشد زمین با اهلش فرو خواهند رفت.
علاوه، ما نمی توانیم به دلیل غیبت ظاهری امام از جامعه، ایشان را از عترت پیامبر جدا بدانیم. عترتی که تا قیام قیامت با قرآن خواهد بود و از آن جدا نخواهد شد. و گرنه باید به این روایت متواتر و صحیح السند شک کنیم.پیامبر صلوات الله علیه هنگام معرفی دوازده نور پاک، به اسامی هر کدام تصریح وآخرین آنان یعنی قائم آل محمد را به عنوان بر پا کننده حکومت جهانی و انتقام گیرنده از ظالمین و و شاخص عدالت و منجی بشریت معرفی کردند.
بله و البته ما به ظاهر به امام دست رسی نداریم و از دیدن جمال رویش بی بهره ایم، اما جامعه در کنترل هدایت اوست و نیازی به این نیست که ما مستقیم با او در ارتباط باشیم. آری، ابر جلو آفتاب را می گیرد، اما نمی تواند مانع تاریکی پهنه زمین شود و روز هم چنان خود نمایی می کند.
دعا برای ظهور حضرت به این دلیل است که مردم از نزدیک حضور امام را درک کرده سیمای نورانی اش را ببینند در آن صورت نقاب پرده غیبت به کنار می رود و ولی خدا به طور مستقیم امر هدایت و حکومت بر مردم و جامعه را به دست می گیرد و فرمان خدا مبنی بر تشکیل حکومت جهانی محقق خواهد شد.
اما در زمان غیبت صغری حضرت نائبان خاصی داشتند که واسطه بین امام و مردم بودند و بعد از شروع غیبت کبرا به این دلیل که راه هر گونه سوء استفاده ای بسته شود، امام دیگر نایب خاصی معرفی نکردند. ولی امر هدایت جامعه بر عهده نائبان عام قرار داده شد و تفسیر حلال و حرام خدا که تا قیامت قابل تغییر نیست بر عهده این افراد که امروز به عنوان مراجع تقلید شناخته می شوند قرار گرفت و هر گونه شبهه ای با وجود فقهای بزرگ رفع خواهد شد. و بیان کردیم که به دلیل قاعده لطف که قاعده پذیرفته شده عقلی است، با وجود امام زنده، امر هدایت جاری خواهد بود.
نکته دیگر این که آثاری که به عنوان احادیث اهل بیت میراث گرانقدر شیعه شده است به اندازه کافی دارای روایات متواتر و معتبری هست که جای هیچ گونه شک و شبهه ای را در مسیر تعالیم دین باقی نمی گذارد و حضرت نیز به طور حتم یاری کننده نائبان واجد شرایط و فقیهان مورد اعتمادش هست.
نکته دیگر این که:
فایده وجود امام منحصر به ظهور و قیام او در آخرالزمان و این ‌که ظاهراً در کارها تصرف و دخالت داشته باشد نیست، بلکه شعاع معنوى وجود امام هنگامى هم که در پشت ابرهاى غیبت پنهان است، داراى آثار گوناگونى می باشد.از جلمه حفظ نظام عالم و جلوگیرى از انقراض نوع بشر، امید بخشى به منتظران ظهور، پاسدارى از آیین خدا و حل مسائل و مشکلات ضرورى مردم و....
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

سلام علیکم

مسله هدایت و گمراه نشدن غیر از مسله این است که امام زمان اگر نباشد دنیا بهم میریزد و نابود میشود!

وجود نایبان شاید مسله را حل میکرد اما نایبی هم وجود ندارد

میفرمایید مراجع هستند
اولا تمسک به علما در حدیث ثقلین نیامده و موضوع بحث ما نیست
ثانیا اگر بر فرض شامل آنان هم باشد...آنچه در عمل ثابت شده این است که علمای دینی یکدست و واحدی که بشه به آنان اعتماد کرد نداریم
صحبت احکام نیست فقط که بگیم با کمی تفاوت به یک جهت نشانه دارد..هرچند امثال داعش هم میگویند پیرو قرآن هستند

اما در مسایل اعتقادی و مبدا و معاد قضیه کاملا فرق میکند
اصلا اگه سنی ها رو هم بزاریم کنار...در همین شیعه چندین مکتب و دیدگاه وجود دارد که هرکدام هم آیه و روایت برای خود میاورند
گروهی میگویند وحدت وجود دیگری میگوید قرآن رازنامه است
گروهی بهشت آدم قبل از هبوط را در دنیا میدانند و دیگری ور برزخ و غیره...

چگونه با تضارب آرا و تفاسیر میتوان به یک نگاه و تصور درست از مبدا...معاد و توحید داشت
و یا به پلورالیسم دینی چه پاسخ محکمی داده شده که در مسلمانان هم طرفدار پیدا کرده؟

بنده نزدیک پنج ساله دارم در مورد مسایل اعتقادی مثل مبدا و معاد و توحید تحقیق میکنم
اما تا همین لحظه هرجارو که گرفتم یه جای دیگه خراب شده
و کاملا به این نتیجه رسیدم که از متون دینی نمیتوان چیزی فهمید
چون متناقضند

و کاملا برای بنده مسجل شده که منظور از تمسک به عترت..دسترسی داشتن عینی به آنان است و بس

به نام خدا
با اجازه عزیزان به دلیل کار ضروری پیش آمده برای بنده، موقتا موضوع مورد پرسش بسته خواهد شد انشا الله در اولین فرصت آن را باز خواهم کرد و در خدمت کاربران گرامی خواهم بود.

غریبه آشنا;897134 نوشت:
سلام علیکم

مسله هدایت و گمراه نشدن غیر از مسله این است که امام زمان اگر نباشد دنیا بهم میریزد و نابود میشود!

وجود نایبان شاید مسله را حل میکرد اما نایبی هم وجود ندارد

میفرمایید مراجع هستند
اولا تمسک به علما در حدیث ثقلین نیامده و موضوع بحث ما نیست
ثانیا اگر بر فرض شامل آنان هم باشد...آنچه در عمل ثابت شده این است که علمای دینی یکدست و واحدی که بشه به آنان اعتماد کرد نداریم
صحبت احکام نیست فقط که بگیم با کمی تفاوت به یک جهت نشانه دارد..هرچند امثال داعش هم میگویند پیرو قرآن هستند
اما در مسایل اعتقادی و مبدا و معاد قضیه کاملا فرق میکند
اصلا اگه سنی ها رو هم بزاریم کنار...در همین شیعه چندین مکتب و دیدگاه وجود دارد که هرکدام هم آیه و روایت برای خود میاورند
گروهی میگویند وحدت وجود دیگری میگوید قرآن رازنامه است
گروهی بهشت آدم قبل از هبوط را در دنیا میدانند و دیگری ور برزخ و غیره...
چگونه با تضارب آرا و تفاسیر میتوان به یک نگاه و تصور درست از مبدا...معاد و توحید داشت
و یا به پلورالیسم دینی چه پاسخ محکمی داده شده که در مسلمانان هم طرفدار پیدا کرده؟
بنده نزدیک پنج ساله دارم در مورد مسایل اعتقادی مثل مبدا و معاد و توحید تحقیق میکنم
اما تا همین لحظه هرجارو که گرفتم یه جای دیگه خراب شده
و کاملا به این نتیجه رسیدم که از متون دینی نمیتوان چیزی فهمید
چون متناقضند
و کاملا برای بنده مسجل شده که منظور از تمسک به عترت..دسترسی داشتن عینی به آنان است و بس

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر گرامی و دیگر کاربران محترم
در پاسخ به اولا شما :
بیان کردیم که نایبان عام این وظیفه را بر عهده گرفته اند و علاوه، واجب نیست که در روایت ثقلین اسم نایبان و کسانی که می بایست هنگام غیبت مردم به آن ها رجوع کنند به طور مستقیم در روایت ثقلین بیاید.روایت ثقلین در صدد بیان یک قاعده کلی است:
به این توقیع شریف از امام زمان که خطاب به یکی از نایبان خاص خود نوشت، توجه کنیم.
حضرت فرمود:"وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِم‏"(1)يعنى در پيش آمد هاى دينى به راويان اخبار و احاديث، ما مراجعه كنيد زيرا ايشان حجّت من هستند و من حجّت خدا هستم بر ايشان(و ردّ بر ايشان ردّ بر ما و ردّ بر ما ردّ بر خداوند است و ردّ بر خداى تعالى كفر است‏.)
در پاسخ به ثانیا شما به نکاتی که در پی می آید توجه کنیم:
بحثی در میان متکلمان و علمای شیعه و اهل سنت به نام مخطئه و مصوبه وجود دارد که بدون هیچ توضیحی به جملاتی که شهید مطهری در این باره آورده اند توجه می کنیم:
شهید مطهری بعد از اشاره به موضوع "مخطّئه و مصوّبه‏" آورده است:
اين، مسئله ‏اى است كه در ميان متكلمين اسلامى به يك شكل طرح شده است و در ميان فلاسفه قديم و جديد به شكل ديگر. بعضى متكلمين خودشان را "مخطّئه" مى‏نامند و بعضى ديگر "مصوّبه". متكلمين شيعه مى‏گويند ما مخطّئه هستيم. بعضى از متكلمين اهل تسنن- نه همه- معتقد به تصويب بودند. اين تصويب و تخطئه معنايش اين است: مخطّئه معتقد بودند كه متن واقعى اسلام (حكم اللَّه واقعى) يك چيز بيشتر نيست. ما كه استنباط مى‏كنيم، ممكن است استنباط ما صحيح و مطابق با واقع باشد و ممكن است خطا و اشتباه باشد. اجتهاد مجتهد ممكن است صحيح باشد، ممكن است غلط باشد. مى ‏گفتند پيغمبر هم فرموده است: لِلْمُصيبِ اجْرانِ وَ لِلْمُخْطِئِ اجْرٌ واحِدٌ ..
ولى مصوّبه اجتهاد را به شكل ديگرى تحليل مى‏كردند. مى ‏گفتند هر مجتهدى هر جور كه استنباط مى ‏كند، واقعيت همان است؛ يعنى واقعيت امرى است نسبى. اگر من در اين مسئله اجتهاد مى‏كنم كه فلان چيز حلال است، نسبت به من واقعاً حلال است، براى من غير از اين چيزى نيست، و اگر ديگرى استنباط مى ‏كند كه فلان چيز حرام است، براى او و نسبت به او واقعاً حرام است و يك واقعيتى سواى آن چه كه اين يا آن اجتهاد كرده وجود ندارد. و در زمان هاى مختلف اگر اجتهاد ها تغيير كرد، مثلًا زمانى مجتهدين به شكلى اجماع و اتفاق كردند كه حكم اين است، در آن زمان واقعاً حكم همان بوده كه آن ها اجتهاد كردند و در زمان هاى ديگر كه اجتهاد ها تغيير مى ‏كند و مجتهدين جور ديگرى استنباط مى ‏كنند باز واقعيت همان است كه آن ها اجتهاد كرده‏اند، حال علل تغيير اجتهاد هرچه مى‏خواهد باشد مثلًا تغيير يا پيشرفت فرهنگ ها باشد. اجتهاد و واقعيت مساوى با يك ديگر است و مانعى ندارد كه اسلام در آنِ واحد راجع به يك موضوع صد جور حكم داشته باشد از باب اين كه ما صد جور اجتهاد داريم.مخطّئه مى‏گفتند اين حرف ها يعنى چه؟! واقعيت يك چيز بيشتر نيست. اجتهادها مختلف است. از اين اجتهاد هاى مختلف حداكثر يكى درست است و باقى همه اشتباه و غلط.(2)
با این حساب چون باب اجتهاد در عصر غیبت مفتوح و مطابق با روایات مورد تایید معصومین سلام الله علیهم اجمعین است، پس تضارب آرای فقهی و کلامی و حتی تفسیری تا جایی که با کتاب خدا و نص شرعی و دینی مخالفتی نداشته باشد، امر مردودی نخواهد بود.از این رو جایی برای نگرانی وجود ندارد.
اما در باره مسایل اعتقادی خصوصا مربوط به توحید و مبدأ و معاد یا پلورالیسم دینی باید گفت این گونه مباحث به طور دقیق در علم کلام و از طرف متکلمین بزرگ و نیز کارشناسان حوزه کلام هم از نظر قرآنی و روایی و هم از نظر عقلی مطرح و پاسخ های قانع کننده ای داده شده است.
به نظر می رسد که مشکل از خود ما باشد. پس باید در تنزیه و تصفیه باطن و تزکیه نفس بکوشیم، در این صورت توحید مان قوی شده مبدا و معاد در باور ما تقویت می شود.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

پی نوشت ها:
1.علامه مجلسی، بحار الأنوار،لبنان،بیروت،انتشارات الوفاء،سال 1404 قمری، ج‏2، ص89
2.ر،ک،شهید مطهری مرتضی،مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،ج‏21، ص 323

محسن;899634 نوشت:


اما در باره مسایل اعتقادی خصوصا مربوط به توحید و مبدأ و معاد یا پلورالیسم دینی باید گفت این گونه مباحث به طور دقیق در علم کلام و از طرف متکلمین بزرگ و نیز کارشناسان حوزه کلام هم از نظر قرآنی و روایی و هم از نظر عقلی مطرح و پاسخ های قانع کننده ای داده شده است.
به نظر می رسد که مشکل از خود ما باشد. پس باید در تنزیه و تصفیه باطن و تزکیه نفس بکوشیم، در این صورت توحید مان قوی شده مبدا و معاد در باور ما تقویت می شود.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

پی نوشت ها:
1.علامه مجلسی، بحار الأنوار،لبنان،بیروت،انتشارات الوفاء،سال 1404 قمری، ج‏2، ص89
2.ر،ک،شهید مطهری مرتضی،مجموعه آثار،تهران،انتشارات صدرا،ج‏21، ص 323

سلام و احترام

در مورد معارف و اعتقادات بنده تصفیه باطن ندارم..درست
اما اختلاف بین علمای طراز اول چه؟
چه کسی است که روشن کند نگاه عرفانی به توحید و معاد صحییح تراست یا نگاه تفکیکی؟

حدیثی داریم که گفته شده اگر جناب ابوذر از معارف جناب سلمان میدانست اورا تکفیر میکرد یا میکشت...اشتباه از منه
خب اگر معارف اینطوری اند که چون ابوذری نمیتواند بفهمد چگونه به علمای اسلام اعتماد کنیم؟ خصوصا علمای محدثین و متکلمین...
شاید واقعا مخالفتشون با عرفا و حکما از عدم توانایی و ظرفیت است

غریبه آشنا;904903 نوشت:
سلام و احترام
در مورد معارف و اعتقادات بنده تصفیه باطن ندارم..درست
اما اختلاف بین علمای طراز اول چه؟
چه کسی است که روشن کند نگاه عرفانی به توحید و معاد صحییح تراست یا نگاه تفکیکی؟
حدیثی داریم که گفته شده اگر جناب ابوذر از معارف جناب سلمان میدانست اورا تکفیر میکرد یا میکشت...اشتباه از منه
خب اگر معارف اینطوری اند که چون ابوذری نمیتواند بفهمد چگونه به علمای اسلام اعتماد کنیم؟ خصوصا علمای محدثین و متکلمین...
شاید واقعا مخالفتشون با عرفا و حکما از عدم توانایی و ظرفیت است

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض احترام مجدد به شما پرسشگر گرامی و دیگر همراهان عزیز.
به طور کلی باید دانست در مسیر استنباط احکام دینی هر یک از دو گروه شیعه و بیشتر اهل سنت روش های متفاوتی دارند که بر مبنای آن آراء و عقاید خود را ابراز می کنند.
شهید مطهری در کتاب "اسلام و مقتضیات زمان" این موضوع را تفصیل داده و نوشته:
بعضی از متکلمین خودشان را مخطئه می نامند و بعضی دیگر مصوبه.
متکلمین
شیعه می گویند ما مخطئه هستیم اما متکلمین اهل تسنن (نه همه) معتقد به تصویب بودند.
این تصویب و تخطئه معنایش این است:
مخطئه معتقد بودند متن واقعی
اسلام یک چیز بیشتر نیست ما که استنباط می کنیم ممکن است استنباط ما صحیح و مطابق با واقع و ممکن است خطا و اشتباه باشد، اجتهاد مجتهد ممکن است صحیح باشد ممکن است غلط باشد.می گفتند پیغمبر هم فرموده است: "للمصیب اجران و للمخطی اجر واحد"
ولی مصوبه اجتهاد را به شکل دیگری تحلیل کردند و می گفتند هر مجتهدی هر جور که استنباط می کند، واقعیت همان است. یعنی واقعیت امری است نسبی اگر من در این مساله اجتهاد می کنم که فلان چیز حلال است نسبت به من واقعاً
حلال است، برای من غیر از این چیزی نیست و اگر دیگری استنباط می کند که فلان چیز حرام است برای او و نسبت به او واقعاً حرام است و یک واقعیتی سوای آنچه که این یا او اجتهاد کرده وجود ندارد و در زمانهای مختلف اگر اجتهادها تغییر کرد مثلاً زمانی مجتهدین به شکلی اجماع و انفاق کردند که حکم این است در آن زمان واقعاً حکم همان بوده که آنها اجتهاد کردند و در زمانهای دیگر که اجتهادها تغییر می کند و مجتهدین طور دیگری استنباط می کنند باز واقعیت همان است که آنها اجتهاد کرده اند حال علل تغییر اجتهاد هرچه می خواهد باشد مثلاً تغییر یا پیشرفت فرهنگ ها باشد.
اجتهاد و واقعیت، مساوی با یکدیگر است و مانعی ندارد که اسلام در آن واحد راجع به یک موضوع، صد جور حکم داشته باشد از باب این که ما صد جور اجتهاد داریم.
مخطئه می گفتند این حرفها یعنی چه؟! واقعیت یک چیز بیشتر نیست اجتهادها مختلف است، از این اجتهادهای مختلف حداکثر یکی درست است و باقی همه اشتباه و غلط. (
به نقل از کتاب اسلام و مقتضیات زمان شهید مطهری)
البته در مسیر فهم احکام دینی نیز بعضا می توان آرای علما و مراجع شیعه را متفاوت از هم دید به این دلیل که مسیر استنباط ها می تواند متفاوت باشد و روایتی که نزد یک عالم صلاحیت برای استنباط و فتوا دارد، نزد عالم دیگر آن طور نیست. زیرا در عصر غیبت چون دست رسی مستقیم به امام وجود ندارد (هر چند جامعه از هدایت عامه امام بی نصیب نیست) راه به دست آوردن یک حکم دینی مراجعه به منابع قرآنی و روایی است. پس در این صورت امکان دارد که استنباط ها از هم متفاوت و فتواها از هم متمایز می شود و این اشکالی ندارد.
اما در باره مسائل مربوط به توحید و معاد که مربوط به امور اعتقادی است، تحقیق لازم است نه تقلید.
با این توضیح که دین متشکل از شریعت(فروع) و اعتقادات (اصول) است.
احکام مربوط به فروع دین که همان شریعت دین است را باید به وساطت تقلید از مجتهدین خبره به دست آورد و به آن عمل کرد.
اما اصول دین چون با مباحث اعتقادی گره خورده است، باید از روی دلیل و رسیدن به یقین به دست آید نه تقلید. البته در حوزه اعتقادی و معارف اسلامی نیز بزرگانی هستند که ادله و شواهد خود را بر صحت و درستی گزاره های دینی در اختیار عموم می گذارند.اما این به الزام بر تقلید نیست. آن ها فقط مسیر راه را نشان می دهند. پس اگر دلایل آنان محکم و متقن نبود، می توان آن را نپذیرفت.
به هر حال پرداختن به مسایل فروع دین که پایه آن استنباط است،بر عهده فقها و مباحث اصول دین و اعتقادات بر عهده متکلمین می باشد.پس هر مکلفی بر اساس فطرت خود می تواند توحید و معاد را باور و در دل خود بارور کند. و البته هر اندازه باور ها بیشتر تقویت شود نگاه عرفانی به توحید و معاد ویژه تر و راه نمایان تر می شود.
در نتیجه این مسیر را می توان با نگاه عرفانی روشن تر دید.
اما محدثین بر اساس مبانی فهم خود نیز روش هایی دارند که با روش های رایج اجتهادی کاملا متفاوت بوده و مقبول حوزه فقه و استنباط نیست.( و الله العالم)

محسن;906024 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض احترام مجدد به شما پرسشگر گرامی و دیگر همراهان عزیز.
به طور کلی باید دانست در مسیر استنباط احکام دینی هر یک از دو گروه شیعه و بیشتر اهل سنت روش های متفاوتی دارند که بر مبنای آن آراء و عقاید خود را ابراز می کنند.
شهید مطهری در کتاب "اسلام و مقتضیات زمان" این موضوع را تفصیل داده و نوشته:
بعضی از متکلمین خودشان را مخطئه می نامند و بعضی دیگر مصوبه.
متکلمین
شیعه می گویند ما مخطئه هستیم اما متکلمین اهل تسنن (نه همه) معتقد به تصویب بودند.
این تصویب و تخطئه معنایش این است:
مخطئه معتقد بودند متن واقعی
اسلام یک چیز بیشتر نیست ما که استنباط می کنیم ممکن است استنباط ما صحیح و مطابق با واقع و ممکن است خطا و اشتباه باشد، اجتهاد مجتهد ممکن است صحیح باشد ممکن است غلط باشد.می گفتند پیغمبر هم فرموده است: "للمصیب اجران و للمخطی اجر واحد"
ولی مصوبه اجتهاد را به شکل دیگری تحلیل کردند و می گفتند هر مجتهدی هر جور که استنباط می کند، واقعیت همان است. یعنی واقعیت امری است نسبی اگر من در این مساله اجتهاد می کنم که فلان چیز حلال است نسبت به من واقعاً
حلال است، برای من غیر از این چیزی نیست و اگر دیگری استنباط می کند که فلان چیز حرام است برای او و نسبت به او واقعاً حرام است و یک واقعیتی سوای آنچه که این یا او اجتهاد کرده وجود ندارد و در زمانهای مختلف اگر اجتهادها تغییر کرد مثلاً زمانی مجتهدین به شکلی اجماع و انفاق کردند که حکم این است در آن زمان واقعاً حکم همان بوده که آنها اجتهاد کردند و در زمانهای دیگر که اجتهادها تغییر می کند و مجتهدین طور دیگری استنباط می کنند باز واقعیت همان است که آنها اجتهاد کرده اند حال علل تغییر اجتهاد هرچه می خواهد باشد مثلاً تغییر یا پیشرفت فرهنگ ها باشد.
اجتهاد و واقعیت، مساوی با یکدیگر است و مانعی ندارد که اسلام در آن واحد راجع به یک موضوع، صد جور حکم داشته باشد از باب این که ما صد جور اجتهاد داریم.
مخطئه می گفتند این حرفها یعنی چه؟! واقعیت یک چیز بیشتر نیست اجتهادها مختلف است، از این اجتهادهای مختلف حداکثر یکی درست است و باقی همه اشتباه و غلط. (
به نقل از کتاب اسلام و مقتضیات زمان شهید مطهری)
البته در مسیر فهم احکام دینی نیز بعضا می توان آرای علما و مراجع شیعه را متفاوت از هم دید به این دلیل که مسیر استنباط ها می تواند متفاوت باشد و روایتی که نزد یک عالم صلاحیت برای استنباط و فتوا دارد، نزد عالم دیگر آن طور نیست. زیرا در عصر غیبت چون دست رسی مستقیم به امام وجود ندارد (هر چند جامعه از هدایت عامه امام بی نصیب نیست) راه به دست آوردن یک حکم دینی مراجعه به منابع قرآنی و روایی است. پس در این صورت امکان دارد که استنباط ها از هم متفاوت و فتواها از هم متمایز می شود و این اشکالی ندارد.
اما در باره مسائل مربوط به توحید و معاد که مربوط به امور اعتقادی است، تحقیق لازم است نه تقلید.
با این توضیح که دین متشکل از شریعت(فروع) و اعتقادات (اصول) است.
احکام مربوط به فروع دین که همان شریعت دین است را باید به وساطت تقلید از مجتهدین خبره به دست آورد و به آن عمل کرد.
اما اصول دین چون با مباحث اعتقادی گره خورده است، باید از روی دلیل و رسیدن به یقین به دست آید نه تقلید. البته در حوزه اعتقادی و معارف اسلامی نیز بزرگانی هستند که ادله و شواهد خود را بر صحت و درستی گزاره های دینی در اختیار عموم می گذارند.اما این به الزام بر تقلید نیست. آن ها فقط مسیر راه را نشان می دهند. پس اگر دلایل آنان محکم و متقن نبود، می توان آن را نپذیرفت.
به هر حال پرداختن به مسایل فروع دین که پایه آن استنباط است،بر عهده فقها و مباحث اصول دین و اعتقادات بر عهده متکلمین می باشد.پس هر مکلفی بر اساس فطرت خود می تواند توحید و معاد را باور و در دل خود بارور کند. و البته هر اندازه باور ها بیشتر تقویت شود نگاه عرفانی به توحید و معاد ویژه تر و راه نمایان تر می شود.
در نتیجه این مسیر را می توان با نگاه عرفانی روشن تر دید.
اما محدثین بر اساس مبانی فهم خود نیز روش هایی دارند که با روش های رایج اجتهادی کاملا متفاوت بوده و مقبول حوزه فقه و استنباط نیست.( و الله العالم)

سلام

اولا در مورد احکام که به هرحال در زمینه هایی که اختلاف است یکطرف دارد اشتباه میکند

و اما اینکه با عرفان نگاه بهتری میتوان داشت نظر شماست
بنده از کجا بفهمم که نظر امامان در مورد عرفان مثلا محی الدین مثبت است؟ در حالی که گروه مقابل نه تنها عرفارو قبول ندارند بلکه منحرف و گمراه میدونتد

غریبه آشنا;906801 نوشت:
سلام
اولا در مورد احکام که به هرحال در زمینه هایی که اختلاف است یکطرف دارد اشتباه میکند
و اما اینکه با عرفان نگاه بهتری میتوان داشت نظر شماست
بنده از کجا بفهمم که نظر امامان در مورد عرفان مثلا محی الدین مثبت است؟ در حالی که گروه مقابل نه تنها عرفارو قبول ندارند بلکه منحرف و گمراه میدونتد

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر گرامی و دیگر همراهان محترم
البته در زمینه استنباط احکام فقهی بیان کردیم که
تمامی علمای شیعه مخطئه بوده و معتقدند خدای متعال در لوح محفوظ احکام ثابتی دارد که همه مکلفین مامور به انجام آن هستند و امارات فقط طریق به واقع می‌باشد.
اما مجتهد در فتوای خودش یا به واقع می رسد که مصیب است و یا فتوایش مخالف واقع می شود، در این صورت مخطی است و البته چون مسیر استنباط را طی کرده است، بنا بر این، هم خودش و هم مقلدانش معذور خواهند بود.
و اما مقصود از این که با عرفان می توان نگاه بهتری داشت، یعنی عرفانی که از مسیر تعالیم دینی و برداشت های قرآنی و روایی به دست بیاید که همان راه تقوا و پرهیز از گناهان است که البته با وجود چنین عرفانی هیچ راه تاریکی در مسیر انسان وجود نخواهد داشت.
این عرفان مورد تایید است. نه عرفانی که به دور از تعالیم اولیای دین و مطابق با آداب و رسومی باشد که ریشه در تجربیات شخصی داشته باشد.
با این مقیاس به عرفا و آثارشان می نگریم که اگر تعالیم آن ها بر اساس تجربیات خودشان بوده، چنین عرفانی نمی تواند چراغ راه باشد. زیرا امکان اشتباه در این مسیر وجود دارد.
پس می توان ادعا کرد هیچ عرفانی بالاتر از کلام خدا و روایات معصومین سلام الله علیه وجود ندارد.این تعالیم وحیانی است که انسان ساز است.تعالیمی که به طور حتم عرفای بزرگ نیز به آن توصیه می کردند.
البته یک نکته بیان شود اگر گاهی مخالفتی از ناحیه فقهای بزرگ در باره برخی از عرفا یا آثارشان می بینیم، شاید به این دلیل باشد مطالبی که بیان می کنند یا در آثارشان آمده مخاطب عامی نمی تواند به سادگی آن را درک کند و ممکن است به اشتباه در مسیر دیگری قرار گیرد.
با این حال نمی توان نگاه بد بینانه بعضی از مراجع را نسبت به عرفان و عرفا انکار کرد. چون در برخی از آثار منتسب به آن ها مطالبی بیان شده است که موجب بد گمانی می شود که لازم است در این باره تحقیقات وسیعی انجام تا صحت و سقم مطالب منتسبه معلوم و بر اساس آن عمل شود.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

محسن;910278 نوشت:

این عرفان مورد تایید است. نه عرفانی که به دور از تعالیم اولیای دین و مطابق با آداب و رسومی باشد که ریشه در تجربیات شخصی داشته باشد.
با این مقیاس به عرفا و آثارشان می نگریم که اگر تعالیم آن ها بر اساس تجربیات خودشان بوده، چنین عرفانی نمی تواند چراغ راه باشد. زیرا امکان اشتباه در این مسیر وجود دارد.
[/SIZE][/COLOR]

سلام علیکم
به هرحال همین عرفانی که در ایران اسلامی مورد تایید است و در این سایت هم طرفدار دارد نگاهی کاملا متفاوت به معارف دارند
معاد جسمانی قرآن را قبول ندارند و میگویند کلم الناس علی قدر عقولهم
اگر قرار باشه این همه آیات که بیانگر معاد جسماتی عنصری هستتد تاویل شوند چه تصویری دیگر از معاد میماند که ملموس باشد؟اصلا اگر معاد ملموس نیست دیگر چرا بهش فکر کنیم؟

و کم هم نیستتد که اینطور می اندیشند
از امام خمینی بگیرید تا علامه حسن زاده آملی و جوادی آملی و خیلی های دیگر

اینان چگونع پیروان و جانشینان امام معصوم اند که خودشان اتفاق نظر باهم ندارند و هرکدام هم برای یکدیگر روایت می آورند

این است معنی چنگ زدن به دامن اهل بیت؟

محسن;910278 نوشت:

این عرفان مورد تایید است. نه عرفانی که به دور از تعالیم اولیای دین و مطابق با آداب و رسومی باشد که ریشه در تجربیات شخصی داشته باشد.
با این مقیاس به عرفا و آثارشان می نگریم که اگر تعالیم آن ها بر اساس تجربیات خودشان بوده، چنین عرفانی نمی تواند چراغ راه باشد. زیرا امکان اشتباه در این مسیر وجود دارد.
[/SIZE][/COLOR]

سلام علیکم
به هرحال همین عرفانی که در ایران اسلامی مورد تایید است و در این سایت هم طرفدار دارد نگاهی کاملا متفاوت به معارف دارند
معاد جسمانی قرآن را قبول ندارند و میگویند کلم الناس علی قدر عقولهم
اگر قرار باشه این همه آیات که بیانگر معاد جسماتی عنصری هستتد تاویل شوند چه تصویری دیگر از معاد میماند که ملموس باشد؟اصلا اگر معاد ملموس نیست دیگر چرا بهش فکر کنیم؟

و کم هم نیستتد که اینطور می اندیشند
از امام خمینی بگیرید تا علامه حسن زاده آملی و جوادی آملی و خیلی های دیگر

اینان چگونع پیروان و جانشینان امام معصوم اند که خودشان اتفاق نظر باهم ندارند و هرکدام هم برای یکدیگر روایت می آورند

این است معنی چنگ زدن به دامن اهل بیت؟

غریبه آشنا;910291 نوشت:
سلام علیکم
به هرحال همین عرفانی که در ایران اسلامی مورد تایید است و در این سایت هم طرفدار دارد نگاهی کاملا متفاوت به معارف دارند
معاد جسمانی قرآن را قبول ندارند و میگویند کلم الناس علی قدر عقولهم
اگر قرار باشه این همه آیات که بیانگر معاد جسماتی عنصری هستتد تاویل شوند چه تصویری دیگر از معاد میماند که ملموس باشد؟اصلا اگر معاد ملموس نیست دیگر چرا بهش فکر کنیم؟
و کم هم نیستتد که اینطور می اندیشند
از امام خمینی بگیرید تا علامه حسن زاده آملی و جوادی آملی و خیلی های دیگر
اینان چگونع پیروان و جانشینان امام معصوم اند که خودشان اتفاق نظر باهم ندارند و هرکدام هم برای یکدیگر روایت می آورند
این است معنی چنگ زدن به دامن اهل بیت؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم و همراهان عزیز
باید گفت مباحث مربوط به معاد که آیا جسمانی است یا روحانی از جمله مباحثی است که محل اختلاف نظر و آرای گوناگون است و حتی در این باره مباحثی در کتاب های فلاسفه و عرفا مطرح شده است که اگر در سطح عموم مطرح شود، شاید به تکفیر برخی از عرفا بینجامد هم چنان که در مواردی دیده شد.با این حال ظاهر قرآن و روایات تاکید بر معاد جسمانی دارند و باور اکثر بزرگان و نیز عموم مردم نیز پذیرش معاد جسمانی است. ولی این مطلب باید تحلیل شود که معاد جسمانی دقیقا چه تفسیری دارد؟ آیا همین جسم دنیایی ما که اکنون مرکب روح است والبته از عوارض دنیوی به دور نیست در سرای آخرت و قیامت حاضر می شود، یا جسمی که متناسب با آن دنیا باشد و بتواند ابدیت را بپذیرد؟ زیرا این جسم با این اوضاع و شرایطی که دارد، لباس زمان بر تن می کند و در بستر زمان به پیش می رود. فساد پذیر است و از کمال به نقص می گراید.پس باید این موضوع مشخص شود که مقصود از جسم چگونه جسمی است آیا همین جسم است، یا جسمی لطیف و عاری از عوارض دنیوی؟ هر چند در فهم ناقص آدمیان این موضوعات خیلی روشن نمی شود و نمی توان از آن تحلیل دقیقی ارائه کرد.
بنا بر این، آن ها که زیر بار معاد جسمانی نمی روند، شاید از این جهت باشد که معتقدند این جسم با این خصوصیات، توان و کشش زیستن در سرای ابدیت را ندارد .با این حال چنین اعتقادی نباید موجب انکار معادی باشد که به تصریح آیات و روایات،جسمانی است.
اما عدم اتفاق نظر علما بر مبنای تفاوت فهم ها با هم است و موجب نقیصه نمی شود در صورتی که حجتی در پی آن باشد.
نکته آخر این که اگر بنا داریم در پی راهی که صد در صد نجات ما را تضمین می کند باشیم پس لازم است پیرو قرآن و روایات باشیم که با بیانی ساده و روان اما گویا و پر معنا نقشه راه سعادت را ترسیم کرده اند و تاویل ها و تفسیرهای عرفا را به ذوقیات عرفانی شان وا گذاریم و بدانیم آن چه بر ما لازم است، پیروی از مسیری است که معصومین سلام الله علیه از آن عبور و سلامتی اش را ضمانت کرده اند. در نتیجه بقیه راه ها نمی تواند به طور کامل ایمن باشد.
و السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته.

محسن;910392 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم و همراهان عزیز
باید گفت مباحث مربوط به معاد که آیا جسمانی است یا روحانی از جمله مباحثی است که محل اختلاف نظر و آرای گوناگون است و حتی در این باره مباحثی در کتاب های فلاسفه و عرفا مطرح شده است که اگر در سطح عموم مطرح شود، شاید به تکفیر برخی از عرفا بینجامد هم چنان که در مواردی دیده شد.با این حال ظاهر قرآن و روایات تاکید بر معاد جسمانی دارند و باور اکثر بزرگان و نیز عموم مردم نیز پذیرش معاد جسمانی است. ولی این مطلب باید تحلیل شود که معاد جسمانی دقیقا چه تفسیری دارد؟ آیا همین جسم دنیایی ما که اکنون مرکب روح است والبته از عوارض دنیوی به دور نیست در سرای آخرت و قیامت حاضر می شود، یا جسمی که متناسب با آن دنیا باشد و بتواند ابدیت را بپذیرد؟ زیرا این جسم با این اوضاع و شرایطی که دارد، لباس زمان بر تن می کند و در بستر زمان به پیش می رود. فساد پذیر است و از کمال به نقص می گراید.پس باید این موضوع مشخص شود که مقصود از جسم چگونه جسمی است آیا همین جسم است، یا جسمی لطیف و عاری از عوارض دنیوی؟ هر چند در فهم ناقص آدمیان این موضوعات خیلی روشن نمی شود و نمی توان از آن تحلیل دقیقی ارائه کرد.
بنا بر این، آن ها که زیر بار معاد جسمانی نمی روند، شاید از این جهت باشد که معتقدند این جسم با این خصوصیات، توان و کشش زیستن در سرای ابدیت را ندارد .با این حال چنین اعتقادی نباید موجب انکار معادی باشد که به تصریح آیات و روایات،جسمانی است.
اما عدم اتفاق نظر علما بر مبنای تفاوت فهم ها با هم است و موجب نقیصه نمی شود در صورتی که حجتی در پی آن باشد.
نکته آخر این که اگر بنا داریم در پی راهی که صد در صد نجات ما را تضمین می کند باشیم پس لازم است پیرو قرآن و روایات باشیم که با بیانی ساده و روان اما گویا و پر معنا نقشه راه سعادت را ترسیم کرده اند و تاویل ها و تفسیرهای عرفا را به ذوقیات عرفانی شان وا گذاریم و بدانیم آن چه بر ما لازم است، پیروی از مسیری است که معصومین سلام الله علیه از آن عبور و سلامتی اش را ضمانت کرده اند. در نتیجه بقیه راه ها نمی تواند به طور کامل ایمن باشد.
و السلام علیکم و رحمت الله وبرکاته.

سلام مجدد

سوال این است که چرا تکلیف این موضوع (یعنی زبانشناسی وحی) از طرف امامان روشن نشده؟
از یه طرف فرموده اند که کلم الناس علی قدر عقولهم و از طرف دیگر هم گفته اند بی دلیل تاویل نکنید..اینها چگونه قابل جمع اند؟
اگر تکلیف روشن بود که دیگر اختلاف نبود!
این سوالو جز معصوم چه کسی میتواند پاسخ دهد؟ که زبان وحی در مورد معاد از چه جنسی است؟
بنده نوعی الآن گمراه و سرگشته شدم و میخواهم هدایت شوم..کجاست اهل بیت؟
پس قبول بفرمایید که حدیث ثقلین شامل ما نمیشود

غریبه آشنا;910451 نوشت:
اگر تکلیف روشن بود که دیگر اختلاف نبود!

محسن;910392 نوشت:
راهی که صد در صد نجات ما را تضمین می کند

سلام و عرض ادب
استاد "محسن" عزیز ، به نظرم میرسد که هدف دوستمان از سوی شما هنوز پرداخته نشده است یا کم پرداخته شده

حرف اساسی ایشان این نیست که اختلاف بین آراء را چگونه حل کنیم
بلکه میگویند اصلاً چرا باید چنین اختلافاتی در آراء باشد؟

حرف این است:
الف - به ما گفته شده از قرآن و عترت پیروی کنید که تنها راه سعادت همین است
ب - پس یک راه بیشتر وجود ندارد و مثل طرفداران مصوبه نیستیم که بگوئیم هر کسی به هر نتیجه ای رسید درست است
ج - با جمع این دو نکته ، نتیجه این میشود که تنها و تنها و تنها راه رسیدن به مسیر حق ، پیروی از قرآن و عترت و تعالیم آنهاست
د - از سویی به دلیل عدم حضور مستقیمِ امام زمان(عج) ، ما مجبوریم از مجتهدین که تنها راه استخراج مفاهیم دینی هستند پیروی کنیم

نتیجه:
پس قاعدتاً ما باید با پیروی از مجتهدین ، به یک مقصد برسیم که همان خواستگاه قرآن و عترت است ، نه به چند مقصد!

حال نکتهء مورد بحث این است که وقتی می بینیم این همه اختلاف آراء بین مجتهدین و علما وجود دارد ، به دو نتیجه می رسیم:

1 - یا امامان(ع) که قرار است یکی از دو بالِ رساندنِ ما به مقصد باشند ، مفاهیم را ناقص به مجتهدین رسانده اند

2 - یا اینکه مفاهیم انتقالی از سوی امامان(ع) کامل و کافی بوده ، اما تعداد قابل توجهی از مجتهدین و علما در حدی نیستند که گذرگاه این مفاهیم باشند

و پرسش نهایی:
با وجود اختلاف آراء در بین علما ، آن هم نه اختلافات جزئی در احکامِ معمولی ، بلکه اختلاف در یک سری مفاهیم عمیق ، از کجا بدانیم در مسیر اهل بیت قرار گرفته ایم؟

غریبه آشنا;910451 نوشت:
این سوالو جز معصوم چه کسی میتواند پاسخ دهد؟ که زبان وحی در مورد معاد از چه جنسی است؟
بنده نوعی الآن گمراه و سرگشته شدم و میخواهم هدایت شوم..کجاست اهل بیت؟
پس قبول بفرمایید که حدیث ثقلین شامل ما نمیشود

سلام
دوست عزیز نکته ای هم درمورد پرسش شما به ذهن من می رسد. ابتلا به امتحان یکی از اجزاء جدایی ناپذیر وجود است و در هر دوره ای به شکلی به وقوع می پیوندد. اتفاقاً من فکر میکنم حدیث ثقلین درمورد ما خیلی بیشتر از افراد سایر دوران ها شامل میشود چون اساسی ترین امتحان ماست

اگر امام(ع) الان اصلاً زنده نبودند و ما هیچ امامی بصورت زنده نداشتیم ، حرف شما کاملاً درست بود. اما موضوع این است که مهمترین تکلیف ما همین است که باید به سوی ایشان برویم. بحث تفاوت آراء را هم که بخواهیم بطور کامل بپذیریم ، لااقل تمام ماها در یک زمینه اشتراک نظر داریم و آن این است که مهمترین قدم برای رسیدن به آراء واحد ، وجود امام معصوم است که از هرگونه خطا یا فهم نادرست به دور باشد. خب چرا هیچ تلاشی نمی کنیم تا به این امام معصوم دست پیدا کنیم؟ چرا ظهور را اولین و مهمترین اولویت زندگی قرار نمی دهیم؟

روی صحبتم فقط به افراد عادی جامعه نیست ، منظورم با علما و مجتهدین هم هست. هیچ شکی نیست که تمام ماها برای زمینه سازی ظهور کوتاهی کرده ایم. دلیل سخنم این است که اگر کوتاهی نکرده بودیم ، الان امام داشتیم. وقتی نداریم یعنی کوتاهی کرده ایم. حالا یکی کمتر و یکی بیشتر

Reza-D;910653 نوشت:
سلام و عرض ادب
استاد "محسن" عزیز ، به نظرم میرسد که هدف دوستمان از سوی شما هنوز پرداخته نشده است یا کم پرداخته شده

حرف اساسی ایشان این نیست که اختلاف بین آراء را چگونه حل کنیم
بلکه میگویند اصلاً چرا باید چنین اختلافاتی در آراء باشد؟

حرف این است:
الف - به ما گفته شده از قرآن و عترت پیروی کنید که تنها راه سعادت همین است
ب - پس یک راه بیشتر وجود ندارد و مثل طرفداران مصوبه نیستیم که بگوئیم هر کسی به هر نتیجه ای رسید درست است
ج - با جمع این دو نکته ، نتیجه این میشود که تنها و تنها و تنها راه رسیدن به مسیر حق ، پیروی از قرآن و عترت و تعالیم آنهاست
د - از سویی به دلیل عدم حضور مستقیمِ امام زمان(عج) ، ما مجبوریم از مجتهدین که تنها راه استخراج مفاهیم دینی هستند پیروی کنیم

نتیجه:
پس قاعدتاً ما باید با پیروی از مجتهدین ، به یک مقصد برسیم که همان خواستگاه قرآن و عترت است ، نه به چند مقصد!

حال نکتهء مورد بحث این است که وقتی می بینیم این همه اختلاف آراء بین مجتهدین و علما وجود دارد ، به دو نتیجه می رسیم:

1 - یا امامان(ع) که قرار است یکی از دو بالِ رساندنِ ما به مقصد باشند ، مفاهیم را ناقص به مجتهدین رسانده اند

2 - یا اینکه مفاهیم انتقالی از سوی امامان(ع) کامل و کافی بوده ، اما تعداد قابل توجهی از مجتهدین و علما در حدی نیستند که گذرگاه این مفاهیم باشند


و پرسش نهایی:
با وجود اختلاف آراء در بین علما ، آن هم نه اختلافات جزئی در احکامِ معمولی ، بلکه اختلاف در یک سری مفاهیم عمیق ، از کجا بدانیم در مسیر اهل بیت قرار گرفته ایم؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما پرسشگر محترم و دیگر همراهان گرامی
البته باید بیان کرد که متاسفانه این مشکلات(اختلاف آرا) از تبعات دوران غیبت است که جامعه دینی هنوز شایستگی حضور آخرین حجت خدا را پیدا نکرده است.
با این حال بیان شد در عصر غیبت، علما و فقها مصدر امور فقهی و اعتقادی مردم و علاوه ضامن اعمال مقلدین اند.زیرا بر اساس روایات وظیفه مردم در عصر غیبت معلوم شده است که می بایستی به علما مراجعه و لازم است عوام از آن ها تقلید کنند "فللعوام ان یقلدوه" علمایی که مصدر فتاوای شان غیر از قرآن و عترت چیز دیگری نیست.
بنا بر این، اگر هم اختلافی در آراء باشد که ناشی از عصر غیبت وعدم حضور مستقیم امام است، اما این اختلاف آراء با توجه به مراجعه مردم به کارشناسان دین نباید موجب نگرانی افراد شود.زیرا اختلاف آرایی که از مسیر اجتهاد به دست آید غیر قابل اجتناب است.
در ضمن نکته ای که می بایست بیان شود این ما باید میان احکام فقهی و اعتقادی تفاوت قایل شویم که در باره احکام فقهی، تکلیف هر شخص غیر مجتهدی تقلید است. یعنی هر چه مجتهد گفت مقلد باید عمل کند و عملش مجزی است و نزد خدا ماجور خواهد بود. اما نسبت به احکام اعتقادی، تکلیف بر تحقیق است نه تقلید که البته اگر تحقیق زیر نظر کارشناس مربوطه باشد، بسیار بهتر است. با این حال عقل هر کسی می تواند انسان موحد را از گمراهی های احتمالی نجات دهد.
بله امام زمان سلام الله علیه از باب قاعده لطف مسیر دینی و اعتقادی مردم را ضمانت کرده است با این حال زمانی که امام در میان مردم حضور مستقیم ندارد، طبیعی است در مسیر تلقی احکام و تفهیم آن به دلیل تفاوت اندیشه ها و استنباط های افراد با هم،اختلاف نظرها پدیدار می شود. اما این اختلاف ها نباید موجب نگرانی افرادی شود که در مواجهه با آرای گوناگون دچار حیرت یا شبهه می شوند. زیرا بیان شد بر اساس معتقدات فقهی مورد قبول ما، رای مجتهد از ضمانت اجرایی و مصونیت کیفری نزد خدا بر خور دار است.و هر مقلدی بر اساس مجتهدی که به آن رجوع کرده می تواند با خیالی آسوده به امور دینی خود بپردازد.
اما در این باره که چرا تکلیف زبان شناسی وحی از طرف امامان روشن نشده است باید بیان کنیم اتفاقا روشن شده است. مناظرات بسیار مهم و تاثیر گذاری که اولیای دین خصوصا امامان پنجم ششم و هشتم در مجالس مختلف داشته اند شبهات را حل کرده اند و به پرسش های مختلف پاسخ داده و خط هدایت راترسیم کرده اند.
در نتیجه: امور مربوط به احکام که تکلیفش کاملا معلوم شده است. هم چنین امور مربوط به اعتقادات نیز امر نا گفته ای ندارد.
با این حال باب پرسش خصوصا در مسایل اعتقادی همواره باز است. زیرا بشر را نمی شود از اندیشه باز داشت. پس بر کارشناسان دین لازم است که در همه احوال آماده پاسخ گویی به پرسش ها و شبهات وارده باشند.
اما این که اولیای دین از یک طرف فرمودند کلم الناس علی قدر عقولهم که البته درست است. زیرا ظرفیت هر انسانی با انسان دیگر متفاوت است. هیچ دو انسانی را نمی توان یافت که مثل هم باشند.پس باید ظرفیت ها را شناخت و بر اساس آن تدبیر کرد ودر جای دیگر ما را از برخی از تاویل ها منع کردند که این هم درست است. زیرا باید قبول کنیم در برخی جاها عقل ما نمی تواند وارد شود. یا اگر وارد شود به راه های متفاوتی بر می خورد که هر کدام به مقصدی می رسد، پس نمی تواند انتخاب کند. به همین دلیل در موارد اندک و خاصی از نصوص که قابل تاویل نیستند، وظیفه ما وا نهادن به همان حال و گذر کردن از آن است. زیرا ما راسخون در علم نیستیم. پس اگر با این حال ارایه طریق کنیم، به جای آن گمراه می کنیم.
بنا بر این،جای نگرانی از برای گمراه شدن وجود ندارد.چون بیان کردیم تفسیر و سپس تبلیغ احکام تکلیفی در عصر غیبت بر اساس روایات بر عهده مجتهدین است و وظیفه ما تقلید بی چون و چرا و قرار دادن مسئولیت بر عهده آنان است.زیرا مجتهد جامع الشرایط و عادل، نماینده امام و در زمان غیبت امام، تبعیت از نظر او تبعیت از نظر امام است.
و اما در باره احکام اعتقادی برای هر مکلفی تحقیق و مطالعه در منابع دینی لازم است و الحمد الله کم نیست آثار فراوان و مستند کلامی و اعتقادی که در طول قرون و به دست علمای بزرگ دینی نگاشته شده است.در این زمینه هم کارشناسان دینی کم نیستند.
و السلا م علیکم و رحمت الله وبرکاته.

بسم الله الرحمن الرحیم
به عرض همه همراهان گرامی می رسد به دلیل تکمیل ظرفیت زمانی؛ این پست که با پرسش ها و پاسخ های مکرر و متعدد همراه بوده. بسته خواهد شد. با این حال اگر باز هم عزیزان شبهه حل نشده ای دارند یا این که پاسخ های این پست آن ها را قانع نکرده است به مدیریت محترم سایت اطلاع دهند تا مجددا این پست باز گشایی شود.یا با پرسشی مجدد و در قالبی دیگر مطرح کنند.

پرسش:
آیا عترتی که تمسک به آن سفارش شده است،شامل امام غایب(امام زمان (عج) نیز می شود؟

پاسخ:
ابتدا باید بیان کرد مقصود از عترت، همه اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیه) است، چه آنانی که اکنون در قید حیات نیستند و چه امام عصر (صلوات الله علیه) که حی و حاضر است.
بنابراین،امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دیدگان ما غایب اما بر احوال ما شاهد است. و اگر در تعابیر به عنوان امام غایب نام برده می شود،
به این دلیل که آن حضرت از نگاه ما غایب است.حضرت آفتابی است درخشان که اکنون چهره اش در پشت ابر پنهان شده است.اما حضور نورش چراغ راه هدایت است.
در ضمن مقصود از توسل به عترت و پیروی از آنان، لزوما درک حضور جسمانی اولیای خدا در دنیا نیست که اگر نباشند،مقصود حاصل نمی شود.

مهم میراث عترت است که مردم بتوانند از تعالیم و آثار روحانی و معنوی آن ها بهره مند شوند.میراثی که راهنمای سعادت بشریت است. علاوه عترت همواره در کنار قرآن مطرح می شود و تا قیام قیامت کنار هم خواهند بود.

اگر سوال شود که روشن است منظور از عترت امامی است که در مردم باشد و مردم به آن دسترسی داشته باشند،اما این از مسلمات است که در دسترس نیستند و علاوه آثار امامان گذشته مانند قرآن مصون از تحریف و جعل نیست.
در ضمن قرآن و حدیث نمی توانند دوبال باشند بلکه هردو یک بال اند و بال دیگر جز امام حاظر و ناطق نمیتواند باشد.
درپاسخ میگوئیم
البته امرهدایت بدون وجود حجت زنده معنا نخواهد داشت و فرمودند: اگر زمين بي امام گردد فرو خواهد رفت.بنا بر این، مطابق با روایت می پذیریم در زمان غیبت نیز مثل زمان حضور، حجت خدا چراغ هدایت بشر است.ما از درک حضورش محرومیم، ولی از نگاه حضرت غایب نیستیم و ایشان بر احوال امت آگاه است.

با این حساب لزومی ندارد که امام در دسترس ما باشد.بلکه مهم دسترسی امام به ما است که البته این دسترسی وجود دارد. پس مانعی نیست که حضرت ،جامعه را به شکل غیر محسوس هدایت کند.
به علاوه اینکه نائبان خاص امام واسطه هدایت میان امام و مردم شدند و در ادامه نائبان عام مطابق با منابع مستند روایی و آثار فقهی و استنباط های اجتهادی این مسئولیت را پذیرفته اند.

اگر سوال شود که وجود نایبان شاید مسله را حل می کرد اما نایبی هم وجود ندارد.
در ضمن تمسک به علما در حدیث ثقلین نیامده و موضوع بحث ما نیست.
ثانیا اگر بر فرض شامل آنان هم باشد...آن چه در عمل ثابت شده این است که علمای دینی یک دست و واحدی که بشه به آنان اعتماد کرد نداریم.
حتی درباره امور اعتقادی چگونه با تضارب آرا و تفاسیر می توان به یک نگاه و تصور درست از مبدا و معاد و توحید داشت
به همین دلیل منظور از تمسک به عترت..دسترسی داشتن عینی به آنان است و بس.

درپاسخ میگوئیم
اولا وقتی نایب خاص وجود ندارد، نایبان عام این وظیفه را بر عهده می گیرند.
ثانیا روایت ثقلین درصدد بیان یک قاعده کلی است.
ثالثا در توقیع شریف امام زمان (سلام الله علیه) به یکی از نایبان خاص خود تکلیف روشن شده است که مردم در حوادث واقعه به راویان احادیث معصومین مراجعه کنند واین تاییدی برای پاسخ است.
رابعا چون باب اجتهاد در عصر غیبت مفتوح و مورد تایید معصومین (سلام الله علیهم اجمعین) است، پس تضارب آرای فقهی، کلامی و حتی تفسیری تا جایی که با کتاب خدا و نص شرعی و دینی مخالفتی نداشته باشد، امر مردودی نخواهد بود.

اگر سوال شودکه چه کسی است که روشن کند نگاه عرفانی به توحید و معاد صحیح تراست یا نگاه تفکیکی؟ حدیثی داریم که گفته شده اگر جناب ابوذر از معارف جناب سلمان می دانست او را تکفیر می کرد یا می کشت
درپاسخ میگوئیم
اما در باره مسائل مربوط به توحید، معاد و... که از امور اعتقادی می باشد، تحقیق لازم است نه تقلید.
علاوه،اصول دین چون مربوط به مسایل اعتقادی است، پس نتایج آن باید از روی دلیل و رسیدن به یقین به دست آید نه تقلید. البته در حوزه اعتقادی و معارف اسلامی نیز بزرگانی هستند که ادله و شواهد خود را بر صحت و درستی گزاره های دینی در اختیار عموم می گذارند. آن ها فقط راه را نشان می دهند. پس اگر دلایل آنان محکم نبود، می توان آن را نپذیرفت.
در ضمن هر مکلفی بر اساس فطرت خود می تواند توحید و معاد را باور و در دل خود بارور کند. و هر اندازه باورها بیشتر تقویت شود، نگاه عرفانی به توحید و معاد ویژه تر و راه نمایان تر می شود.

اگر پرسش شود که اولا در مورد احکام که به هرحال در زمینه هایی که اختلاف وجود دارد، یک طرف دارد اشتباه می کند.و اما این که با عرفان نگاه بهتری می توان داشت، نظر شما است.
از کجا باید فهمید نظر امامان درباره عرفان مثلا محی الدین مثبت است؟
درپاسخ میگوئیم
در زمینه اعتبار استنباط احکام فقهی بیان شد که عموم علمای شیعه مخطئه بوده و معتقدند خدای متعال در لوح محفوظ احکام ثابتی دارد که همه مکلفین مامور به انجام آن هستند و امارات فقط طریق به واقع می ‌باشد.
اما مجتهد در فتوایش
یا مصیب است یا مخطی و اگر مخطی باشد، چون مسیر استنباط را طی کرده است، بنا بر این، هم خودش و هم مقلدانش معذور خواهند بود.

و اما در توضیح این ادعا این که می توان با عرفان نگاه بهتری داشت،یعنی عرفانی که از مسیر تعالیم دینی و برداشت های قرآنی و روایی به دست بیاید که همان راه تقوا و پرهیز از گناهان است. البته با وجود چنین عرفانی هیچ راه تاریکی در مسیر انسان وجود نخواهد داشت.این عرفان مورد تایید اولیای الهی است.
پس می توان ادعا کرد هیچ عرفانی بالاتر از کلام خدا و فهم روایات معصومین (سلام الله علیه) وجود ندارد.زیرا چنین عرفانی از مسیر وحی به دست می آید.

اگر سوال شود که عرفانی که در ایران اسلامی مورد تایید است معاد جسمانی قرآن را قبول ندارد.
از امام خمینی بگیرید تا علامه حسن زاده و جوادی آملی و خیلی های دیگر اینان چگونه پیروان و جانشینان امام معصوم اند که خودشان اتفاق نظر باهم ندارند این است معنی چنگ زدن به دامن اهل بیت؟
در پاسخ میگوئیم
باید گفت مباحث مربوط به معاد که آیا جسمانی است یا روحانی محل اختلاف نظر و آرای گوناگون است. با این حال ظاهر قرآن و روایات به معاد جسمانی تصریح دارد و باور اکثر بزرگان و نیز عموم مردم نیز پذیرش معاد جسمانی است. ولی این مطلب باید تحلیل شود که معاد جسمانی دقیقا چه تفسیری دارد و مقصود از جسم همین جسم دنیایی با مشخصات خودش است یا جسمی دیگر!

بنا بر این، آن ها که زیر بار معاد جسمانی نمی روند، شاید به این دلیل باشد که معتقدند که جسم دنیایی قابلیت همراهی در سرای دیگر را ندارد.
پس اتفاق نظر علما در برخی از مسایل خصوصا عرفانی، ناشی از تفاوت استنباط و مغایرت فهم ها با هم است.عرفان بابی است گشوده به باغ معرفت و فضایی است گسترده و البته لطیف که توجه بسیاری می طلبد که در مسیر دچارلغزش نشود به همین دلیل این راه بدون پیر طی نشود. بی پیر مرو تو در خرابات،هر چند سکندر زمانی.

اگرسوال شود که چرا تکلیف این موضوع (یعنی زبان شناسی وحی) از طرف امامان روشن نشده؟
در پاسخ میگوئیم: تمام تلاش امامان نشان دادن راه و چاه و تمایز این دو از هم بوده است و در این زمینه موفق هم بوده اند.
آن ها مطابق با ظرفیت فهم و ادراک مستمعین سخن می گفتند و آنان را قانع می کردند و در جایی که راه تاویل بسته یا به بی راهه می رفت، هشدار می دادند که وارد نشویم.
در ضمن تکلیف اهل دین روشن است. در زمان غیبت معصوم، وظیفه مردم چه در امور اعتقادی و چه امور فقهی، مراجعه به کارشناس دینی است.
اما نشان دادن راه اصلی هدایت جامعه، مطابق با نص روایات و نیز قاعده عقلی لطف، بر عهده امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد که البته حضرت از نگاه ما غایب است و ولی ما از او پنهان نیستیم.بنا بر این جای هیچ گونه نگرانی نیست.هر جا که لازم باشد امام ارائه طریق خواهد کرد این لازمه حفظ دین خدا است.
نکته پایانی:
باید گفت در زمان غیبت که دسترسی به امام امر ساده ای نیست، تنها راه مجتهدین بررسی اخبار و روایات و استنباط از آن و ارائه دلیل است. و تکلیف مکلفین پیروی از رای مجتهدین می باشد. هر چند ممکن است رای او به خطا رود. این راهی است که امامان معصوم به ما نشان داده اند.

پس پیروی از رای استنباطی مجتهد به نوعی پیروی از عترت و ضمانت قبولی اش بر عهده شارع می باشد. به شرطی که انسان از مجتهد اعلم تقلید کند. یعنی کارشناسی که نسبت به دیگر کارشناسان یک سر وگردن بالاتر باشد و یافتن چنین کارشناسی با مراجعه به افراد آگاه امکان پذیر است.
علاوه، عموم مجتهدین در کلیت مسایل دینی با هم اختلافی ندارند، بلکه به طور معمول اختلاف ها در حوزه جزییات یا نحوه انجام تکلیف است.این تنها چیزی است که از طرف عترت به آن مکلف هستیم.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

موضوع قفل شده است