جمع بندی برهانی برای امتناع تسلسل

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برهانی برای امتناع تسلسل

به دنبال پستی که در مورد امتناع تسلسل در یکی از صفحات انجمن ملاحظه کردم، خواستم برهان را مجددا مطرح کرده و نظر اساتید و دوستان گرانقدر را در این زمینه بدانم. ضمن کسب اجازه از صاحب پست جناب "بن موسی" استدلال ایشان را در زیر می آورم:

سلام
از دوستان تقاضا دارم نظر خود را درباره برهان زیر بفرمایند و اشکالات آن را نشان دهند:
1-تسلسل باطل نیست (فرض خلف).
2-سلسله ممکنات بدون واجب امکان تحقق دارد (نتیجه از 1).
3-سلسله ممکنات را به عنوان یک کل در نظر می گیریم.
4-این کل یا واجب است یا ممکن یا ممتنع (حصر عقلی).
5-این کل نمی تواند واجب باشد،چون بسیط نیست (نتیجه از 4 و بسیط بودن واجب).
6-این کل نمی تواند ممتنع باشد،چون این خلاف فرض است (نتیجه از 4 و 2).
7-این کل باید ممکن باشد (نتیجه از 4 و 5 و 6).
8-این کل ممکن است،پس جزئی است از کل ممکنات (نتیجه از 3 و 7).
9-کل ممکنات،جزء کل ممکنات است (نتیجه از 8).
10-کل جزء خود شده است (نتیجه از 9).
11-مورد " 10 " تناقض است.پس فرض خلف باطل و حکم ثابت است.

نتیجه:تسلسل باطل است. به این نکته توجه شود که این برهان با برهان اسد و اخصر فارابی تفاوت دارد.لذا لطفاً این برهان را با آن برهان اشتباه نکنید،چون شبیه هستند.همچنین اشکالاتی از قبیل این که:تقسیم بندی به ممکن و واجب و ممتنع را قبول ندارم،علیت را قبول ندارم و ... را نفرمایید.چون فرض را بر صحت این موارد گرفته ایم و می خواهیم ببینیم در صورت صحت این موارد،می شود استدلال بالا را انجام داد یا نه.

لبیک یا مهدی و من الله التوفیق

نقد اینجانب بر برهان بالا:
از بند دوم چنین برداشت می شود که سلسله ممکنات، خودش واجب است. یعنی بدون نیاز به واجبی مستقل، امکان تحقق دارد و این تعریف همان واجب الوجود است.
طبق بند پنجم نتیجه ای متناقض با بند دوم گرفته شده است. یعنی مجموعه ممکنات که در ابتدا واجب فرض شده بود، در اینجا نمی تواند واجب باشد. در واقع در این بند فرض شده است که واجب نمی تواند بسیط باشد، در صورتی که در بند دوم خلاف این فرض در نظر گرفته شده است.

برای رفع این تناقض باید یا واجب را بسیط فرض کنیم و یا دارای اجزا:
اگر واجب بسیط باشد مقدمه دوم برهان نادرست و کل برهان معیوب خواهد بود.
اگر واجب بتواند دارای اجزا باشد، نتیجه گیری بند پنجم اشتباه خواهد بود.

پی نوشت: من فلسفه نخوندم. اما از اونجایی که مطالعه فلسفی آزاد داشتم و از ریاضیات هم بی بهره نیستم، نقدی بر این برهان اقامه داشته ام که نمی دونم تا چه حد درست هست. اما به نظر خودم اشکالی که گرفتم تا حدود زیادی منطقی است. از متخصصان در این زمینه خواهانم ضمن توضیح مختصری به زبان ساده، اصل برهان و ایراد وارده رو مورد بررسی قرار بدهند. با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

Majid1212;895257 نوشت:
1-تسلسل باطل نیست (فرض خلف).
2-سلسله ممکنات بدون واجب امکان تحقق دارد (نتیجه از 1).
3-سلسله ممکنات را به عنوان یک کل در نظر می گیریم.
4-این کل یا واجب است یا ممکن یا ممتنع (حصر عقلی).
5-این کل نمی تواند واجب باشد،چون بسیط نیست (نتیجه از 4 و بسیط بودن واجب).

Majid1212;895257 نوشت:
نقد اینجانب بر برهان بالا:
از بند دوم چنین برداشت می شود که سلسله ممکنات، خودش واجب است. یعنی بدون نیاز به واجبی مستقل، امکان تحقق دارد و این تعریف همان واجب الوجود است.

باسلام
نقدی که بر استدلال بالائی ارائه شده درست نیست. زیرا
این استدلال، استدلالی از نوع قیاس خلف است.
در قیاس خلف، نقیض آنچه به دنبال اثباتش هستیم را فرض میگیریم و بر اساس آن مقدمه استدلال را پیش میبریم. در نهایت وقتی به تناقض رسیدیم، نتیجه میگیریم که آن مقدمه اولی باطل است پس نقیضش که مطلوب ماست صحیح بوده است.
در اینجا نیز مقدمه اول، مطلوب ما اثبات "باطل بودن تسلسل" است.
بنابراین، در مقدمه1، نقیض این مطلوب را فرض میگریم: تسلسل باطل نیست.
نتیجه اینکه تسلسل باطل نباشد آن است که ممکنات میتوانند بدون واجب الوجود محقق شوند.(یکی از پایه های اثبات نیازمندی ممکنات به واجب الوجود آن است که ممکنات که وجودشان از خودشان نیست، در نهایت باید منتهی به علتی بشوند که از جنس خودشان نیست بلکه واجب الوجود است وگرنه اگر این سیر علل ممکن تا اخر ادامه داشته باشد، مستلزم تسلسل است و هیچ موجود ممکنی محقق نخواهد شد)
بنابراین مقدمه دوم، نتیجه فرض خلف ماست.(نه اینکه مورد اعتقاد ما باشد)
بعلاوه، ممکنات در این مقدمه، واجب الوجود فرض نمیشود بلکه گفته میشود بدون تحقق واجب الوجود امکان تحقق دارند و بین این دو تفاوت وجود دارد.
در اینجا هنوز واجب الوجود اثبات نشده است بنابراین نمیتوان از آن، به عنوان مقدمه استفاده کرد.
بله لازمه اینکه ممکن بدون واجب محقق شود واجب الوجود بودن آن است.

[=microsoft sans serif]

Majid1212;895257 نوشت:
-این کل نمی تواند واجب باشد،چون بسیط نیست (نتیجه از 4 و بسیط بودن واجب).

Majid1212;895257 نوشت:
طبق بند پنجم نتیجه ای متناقض با بند دوم گرفته شده است. یعنی مجموعه ممکنات که در ابتدا واجب فرض شده بود، در اینجا نمی تواند واجب باشد. در واقع در این بند فرض شده است که واجب نمی تواند بسیط باشد، در صورتی که در بند دوم خلاف این فرض در نظر گرفته شده است.

اشکالی که بر مقدمه 5 گرفته شد نیز درست نیست.
زیرا:
اولا: بین 2 و 5، تناقضی در کار نیست. مقدمه 2 نتیجه فرض مقدمه 1 است و مقدمه 5 نتیجه یک اصل موضوعی(واجب الوجود بسیط است)
ثانیا: در مقدمه 2 گفته نشد که ممکنات، واجب الوجود هستند بلکه گفته شد در عین اینکه ممکن الوجود هستند میتوانند بدون واجب محقق شوند.(زیرا تسلسل محال نیست)
ثالثا: مقدمه 5 نتیجه ای است که از یک سو مبتنی بر فرایند فرض مقدمه 1 (محال نبودن تسلسل) است و سیر استدلال از نظر صورت صحیح است.
بنابراین مشکل اصلی این استدلال این است که برای کل ممکنات واقعیتی ورای خود افراد ممکن در نظر گرفته است.

باتوجه به این نکات، پیشنهاد ارائه شده نیز درست نیست.
زیرا این راهکار که:

Majid1212;895257 نوشت:
اگر واجب بسیط باشد مقدمه دوم برهان نادرست و کل برهان معیوب خواهد بود.

باطل است زیرا:
گفته شد که مقدمه دوم مورد اعتقاد نیست بلکه نتیجه فرض باطل مقدمه اول در استدلال خلف است.

Majid1212;895257 نوشت:
من فلسفه نخوندم. اما از اونجایی که مطالعه فلسفی آزاد داشتم و از ریاضیات هم بی بهره نیستم، نقدی بر این برهان اقامه داشته ام که نمی دونم تا چه حد درست هست. اما به نظر خودم اشکالی که گرفتم تا حدود زیادی منطقی است. از متخصصان در این زمینه خواهانم ضمن توضیح مختصری به زبان ساده، اصل برهان و ایراد وارده رو مورد بررسی قرار بدهند. با تشکر

با این وجود دقت خوبی داشتید.
موفق باشید.

[=palatino linotype]پرسش: برخی برای بطلان تسلسل چنین استدلال کرده اند:
1-تسلسل باطل نیست (فرض خلف).
2-سلسله ممکنات بدون واجب امکان تحقق دارد (نتیجه از 1).
3-سلسله ممکنات را به عنوان یک کل در نظر می گیریم.
4-این کل یا واجب است یا ممکن یا ممتنع (حصر عقلی).
5-این کل نمی تواند واجب باشد،چون بسیط نیست (نتیجه از 4 و بسیط بودن واجب).
6-این کل نمی تواند ممتنع باشد،چون این خلاف فرض است (نتیجه از 4 و 2).
7-این کل باید ممکن باشد (نتیجه از 4 و 5 و 6).
8-این کل ممکن است،پس جزئی است از کل ممکنات (نتیجه از 3 و 7).
9-کل ممکنات،جزء کل ممکنات است (نتیجه از 8).
10-کل جزء خود شده است (نتیجه از 9).
11-مورد " 10 " تناقض است.پس فرض خلف باطل و حکم ثابت است.

آیا نقدهای زیر بر استدلال یاد شده صحیح است؟
از بند دوم چنین برداشت می شود که سلسله ممکنات، خودش واجب است. یعنی بدون نیاز به واجبی مستقل، امکان تحقق دارد و این تعریف همان واجب الوجود است.
طبق بند پنجم نتیجه ای متناقض با بند دوم گرفته شده است. یعنی مجموعه ممکنات که در ابتدا واجب فرض شده بود، در اینجا نمی تواند واجب باشد. در واقع در این بند فرض شده است که واجب نمی تواند بسیط باشد، در صورتی که در بند دوم خلاف این فرض در نظر گرفته شده است.

برای رفع این تناقض باید یا واجب را بسیط فرض کنیم و یا دارای اجزا:
اگر واجب بسیط باشد مقدمه دوم برهان نادرست و کل برهان معیوب خواهد بود.
اگر واجب بتواند دارای اجزا باشد، نتیجه گیری بند پنجم اشتباه خواهد بود.

پاسخ:
باسلام
نقدی که بر استدلال بالائی ارائه شده درست نیست. زیرا
این استدلال، استدلالی از نوع قیاس خلف است.
در قیاس خلف، نقیض آنچه به دنبال اثباتش هستیم را فرض میگیریم و بر اساس آن مقدمه استدلال را پیش میبریم. در نهایت وقتی به تناقض رسیدیم، نتیجه میگیریم که آن مقدمه اولی باطل است پس نقیضش که مطلوب ماست صحیح بوده است.
در اینجا نیز مقدمه اول، مطلوب ما اثبات "باطل بودن تسلسل" است.
بنابراین، در مقدمه1، نقیض این مطلوب را فرض میگریم: تسلسل باطل نیست.
نتیجه اینکه تسلسل باطل نباشد آن است که ممکنات میتوانند بدون واجب الوجود محقق شوند.(یکی از پایه های اثبات نیازمندی ممکنات به واجب الوجود آن است که ممکنات که وجودشان از خودشان نیست، در نهایت باید منتهی به علتی بشوند که از جنس خودشان نیست بلکه واجب الوجود است وگرنه اگر این سیر علل ممکن تا اخر ادامه داشته باشد، مستلزم تسلسل است و هیچ موجود ممکنی محقق نخواهد شد)
بنابراین مقدمه دوم، نتیجه فرض خلف ماست.(نه اینکه مورد اعتقاد ما باشد)

بعلاوه، ممکنات در این مقدمه، واجب الوجود فرض نمیشود بلکه گفته میشود بدون تحقق واجب الوجود امکان تحقق دارند و بین این دو تفاوت وجود دارد.
در اینجا هنوز واجب الوجود اثبات نشده است بنابراین نمیتوان از آن، به عنوان مقدمه استفاده کرد.
بله لازمه اینکه ممکن بدون واجب محقق شود واجب الوجود بودن آن است.

اشکالی که بر مقدمه 5 گرفته شد نیز درست نیست.
زیرا:
اولا: بین 2 و 5، تناقضی در کار نیست. مقدمه 2 نتیجه فرض مقدمه 1 است و مقدمه 5 نتیجه یک اصل موضوعی(واجب الوجود بسیط است)
ثانیا: در مقدمه 2 گفته نشد که ممکنات، واجب الوجود هستند بلکه گفته شد در عین اینکه ممکن الوجود هستند میتوانند بدون واجب محقق شوند.(زیرا تسلسل محال نیست)
ثالثا: مقدمه 5 نتیجه ای است که از یک سو مبتنی بر فرایند فرض مقدمه 1 (محال نبودن تسلسل) است و سیر استدلال از نظر صورت صحیح است.
بنابراین مشکل اصلی این استدلال این است که برای کل ممکنات واقعیتی ورای خود افراد ممکن در نظر گرفته است.

باتوجه به این نکات، پیشنهاد ارائه شده نیز درست نیست.

موفق باشید.

موضوع قفل شده است