بیماری همجنسگرایی!!! تکلیف من چیه؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بیماری همجنسگرایی!!! تکلیف من چیه؟

سلام

من از دو سال پیش گرفتار یه سری امراض روانی شدم و تا الان زیر نظر دکترم. حالا افسردگی و خودکشی و چیزای دیگه خودش تا حد مرگ منو اذیت میکرد اونوقت از حدود فروردین امسال احساس کردم که یه حالتی مثل همجنسگرایی دارم! اولش جزئی بود گفتم چیزی نیست نادیدش میگیرم خودش میره... الان که هشت نه ماه گذشته خیلی هم بدتر شده! الان این شده بزرگترین مشکل من!!! (من پسرم)

قبلا هیچ حسی به همجنس نداشتم همین که 18 ساله شدم یهو شروع شد. رفتم یه تحقیقی کردم فهمیدم که دو نوع هست. یکی علتش ترشحات نامتوازن غده ها هست که ظاهرا قابل درمانه. یکیش هم به مغز و روان آدم برمیگرده که (اونطور که خوندم) اصلا و به هیچ وجه قابل درمان نیست و فقط باید براشون دعا کنیم یا با هیپنوتیزم و جادوگری شاید خوب بشن

آخه چرا؟؟؟ خودت فکر کن یهو انواع درد های رنگارنگ رو سرت خراب بشه!!! هیچوقت اعتقادم رو به خدا ول نکردم. من نمیخوام همجنسگرا بشم... خدا کنه این به خاطر دارو هایی باشه که روانپزشک به خورد من میده... من تا قبل از اینکه این پست رو بزارم موضوع رو به احدی نگفتم. خیلی دارم اذیت میشم.

نمیدونم چیکار کنم. تنها راهی که میبینم اینه که برم به دکترم بگم ولی نمیشه. اون اصلا منو آدم حساب نمیکنه. فقط میری اونجا زرتی نسخه تو میپیچه. یه احوالپرسی هم میکنه تا بفهمه باید بستریش کنم یا نه!!! پدر و مادرمم که همیشه اونجا هستن خودم تنهایی نمیتونم برم!!!

شما بگویید کسی بوده که این مشکل رو داشته و خوب شده؟
تکلیف من چیه؟؟؟

تقدیر منه اینه که به درک واصل بشم؟؟؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

در کنار بیماری افسردگی نیازهای افراطی جنسی هم پدیدار می شود و بهترین راه درمانش این است که خود افسردگی درمان شود، امید خودتان را بیشتر کنید، با تفریح و فعالیت سازنده و مفید خودتان را قوی کنید، به وجوه مثبت و توانایی خودتان فکر کنید، با افراد مومن و قوی و با نشاط بیشتر افت و خیز داشته باشید. ذره ای خودتان را بی ارزش ندانید باید بپذیرید و قبول کنید که نباید سست و ضعیف شد و از تلاش کردن بمانید. در صورت امکان با یک روانشناس بالینی متخصص افسردگی در ارتباط باشید.
در مورد چنین گرایش عرض کنم، اولا حرام است و دوما مشکلات بسیار زیادی دامن گیر شما می شود و باید بپذیرید که به هر گرایش نباید پاسخ مثبت داد.

نشاط;897584 نوشت:
در کنار بیماری افسردگی نیازهای افراطی جنسی هم پدیدار می شود و بهترین راه درمانش این است که خود افسردگی درمان شود، امید خودتان را بیشتر کنید، با تفریح و فعالیت سازنده و مفید خودتان را قوی کنید، به وجوه مثبت و توانایی خودتان فکر کنید، با افراد مومن و قوی و با نشاط بیشتر افت و خیز داشته باشید. ذره ای خودتان را بی ارزش ندانید باید بپذیرید و قبول کنید که نباید سست و ضعیف شد و از تلاش کردن بمانید. در صورت امکان با یک روانشناس بالینی متخصص افسردگی در ارتباط باشید.

جواب کارشناس محترم بسیار متین است .
من متنی رو تو تلگرام دیدم ، اینجا هم به اشتراک میذارم شاید استفاده کنین .

نشخوار ذهنی یک عادت بد ذهنی است که موجب تمرکز فرد بر مشکلات و بروز علائم پریشانی می‌شود و این حالت، احساسات منفی را تشدید می‌کند.
توجه مداوم به مشکلات و پریشانی‌ها موجب درگیری و توجه بیش از حد به درد و در نتیجه افسردگی فرد می‌شود. این نشخوارها وقتی ادامه می‌یابند ذهن را تاریک و تاریک‌تر می‌کنند تا جایی که دیگر قادر به دیدن و درک کردن موضوعات و اتفاقات نیستید.
این فرآیند ذهنی با یک عامل استرس‌زا آغاز می‌شود. این عوامل می‌توانند طلاق‌، خیانت، درگیری و مشاجره و بسیاری عوامل استرس‌زای دیگر باشند و همچنین این استرس با عوامل دیگری همچون سرزنش اطرافیان تشدید می‌شود و فرد احساس بد را در خود تلقین می‌کند.
مشکلات ذهنی در واقع توجه ما را به طور کامل به خودشان معطوف می‌کنند و ما قادر به تمرکز بر هیچ چیز دیگری نیستیم و به لحاظ جسمی نیز دچار یک کشمکش داخلی می‌شویم که حتی اجازه یک خواب راحت را در طول شب به ما نمی‌دهد.
نشخوارهای ذهنی تمام جنبه‌های مثبت زندگی ما را تحت تاثیر قرار می‌دهند و آنها را بی‌ارزش جلوه می‌دهند و فرد دیگر قادر به دیدن اتفاقات مثبت زندگی نیست و همه چیز را سیاه می‌بیند.
به گزارش سایک ‌سنترال، در این مقاله پنج روش مقابله با نشخوارهای ذهنی را به شما توصیه می‌کنیم:
- پذیرفتن مشکلات: نباید به عوامل استرس‌زا همچون یک بمب در حال انفجار نگاه کرد. در واقع تخریب و ساخت و ساز همواره در کنار هم قرار دارند و باید بپذیریم که اتفاقات زندگی همیشه قابل پیش‌بینی نیستند.
- پذیرفتن واقعیت: سرزنش دیگران را متوقف کنید و تلاش کنید تا در نقش‌های مختلف خود اعم از همسر، مادر و یا هر نقش دیگری که دارید بهتر ظاهر شوید. بیشتر از خودتان مراقبت کنید و برای شاد کردن خود توقع زیادی نداشته باشید.
- هوشیاری: در ارتباط با اشتباهاتتان هوشیار باشید و از آن‌ها درس بگیرید. انرژی‌تان را روی مسائل جدیدتری متمرکز کنید. ورزش کنید و اعتماد به نفس را تمرین کنید. بر ترس‌هایتان غلبه کنید.
- قدردانی: از تغییرات نترسید و به آنها با دید مثبت نگاه کنید. اگر شما نسبت به شرایط مثبت قدردان باشید، این شرایط برایتان بیشتر فراهم می‌شوند.
- انضباط درونی: سعی کنید مشکلات، شما را تبدیل به آدمی کنند که همیشه می‌خواستید. از گذشته درس بگیرید و موضوعات را در ذهن‌تان نظم ببخشید. انضباط درونی، شما را تبدیل به آدمی سازگار،‌ واقع‌بین، هوشیار و سپاسگذار می‌کند و شما می‌توانید با خوش‌بینی بیشتری مسئولیت‌های زندگی را برعهده بگیرید.

‍ (http://modir-robot.ir/axnegar/iF9v7ZmbtZwjqa/1933494.jpg) نشخوار افکار دومین علت افزایش افسردگی در زنان نسبت به مردان است
به فکرهای همین الان تان توجه کنید،گویی در حال شنا کردن درون آنها هستید. وقتی مدتی طولانی در یک دایره فکری گیر می افتید ،خودتان را خسته و کسل میکنید.خوشبختانه فنون بسیاری برای رهایی از افتادن در این چرخه های فکری کشنده وجود دارد که مثلا میتوان به "توقف فکر" اشاره کرد که در این حالت با گفتن واژه "بسه دیگه...!" راه را بر ادامه کلاف سردرگم تفکر میبندید،اما استفاده از این فنون هم کار آسانی نیست ،ذهن شناور است و مانند جیوه راهش را برای آغاز دوباره باز میکند،یعنی باید همیشه هوشیار باشید.

اضطراب یکی از همین چرخه های فکری زیان بار است و الگوی غالب ان اینگونه است که فرد بدون دلیل محکم به ساختن و پرداختن بدترین گزینه های موجود می پردازد ،مانند "نکنه اون طوری بشه ،اگر اون اتفاق بیفته چی؟" و دراین حالت بزرگنمایی و فاجعه سازی به سیستم ذهنی کمک میکنه تا شرایط رو بدتر کنه

اگر افسردگی نوعی اختلال تفکر باشد "نشخوار افکار" آن را تشدید میکند. همچنین هرچه تمایل به تجزیه و تحلیل افکار بیشتر باشد ،تمایل به انجام دادن کار کمتر میشود و شخص منفعل تر میشود.

وقتی ما خود را افسرده میابیم چه میکنیم؟ زنان سعی میکنند بفهمند که افسردگی از کجا آمده است ،اما مردان بسکتبال بازی میکنند یا هر کار دیگری انجام میدهند تا بتوانند افکارشان را منحرف کنند ،و اینکه مردان بیشتر از زنان به الکل و اعتیاد، گرایش پیدا میکنند و زنان گرایش بیشتری به افسردگی دارند ،یک واقعیت است. زنانی که در خصوص علت افسردگی ،بیشتر افکارشان را مرور میکنند ، افسرده تر میشوند؛ در حالیکه مردان با فعالیت کردن افسردگی را به زانو درمی آورند.نشخوار افکار شاید بتواند فراگیری افسردگی را بطور کامل توضیح دهد.
(مارتین سلیگمن)
‎#مانی_منجمی #روانسازه ائتلاف روان، فلسفه و هنر @Psychonstruct

[="Navy"]سلام من دانشجوی بالینی ام درحد خیلی بالانیستم اما رو موردایی ک کار میکنیم دیدم کسایی که تمایل ب همجنسگرایی دارن دوست عزیز یه علتش که متاسفانه کسی جدی نمیگیره تلقینه!!!همیشه خودماییم که چاره سازه مشکلمونیم نه روانپزشک وروانشناس شما اول سعی کن خودتو مشغول کنی زیاد فکرنکنید ب این موضوع و تلقین نکنین بعدشم رفتارای مردانه تونو تقویت کنید و سعی کنید به عنوان یک مرد وظایف رفتار و اعماله مردانه انجام بدین حتی اگه تمایلی ندارین ب انجامش!!!چون شمار همجنسگراهای واقعی اندکه و احتمالش ضعیفه که اختلال هورمونی داشته باشین ایشالا که زودتر افسردگیتون خوب بشه و دیگه ازین قبیل موضوعات براتون پیش نیاد[/]

[="Navy"]و اینکه حتما داروهایی که برای افسردگی میخورین رو راجبش اطلاعات کسب کنید شاید اونا ترشح هورمونارو نامنظم کرده.[/]

با نشخوار ذهنی بسیار موافقم...برا مثال مثلا یکی دماغشو نگاه می کنه و فکر می کنه بزرگه، در صورتیکه تا حالا به این موضوع فکر نمی کرده..چون یه جا یه احمقی بش گفته دماغ گنده این به فکر رفته، کم کم این به فکرش می افته و هر روز ناخودآگاه بش فکر می کنه تا اینکه به این باور می رسه که دماغش گندس..و آخرش می شه دماغ عملی!
یا مثلا به یکی می گی بچه خشگل! فکر می کنه خیلی خشگله، یه جا که می ره یکی می گه به...بچه خشگل...
بعد کم کم به این فکر می افته که من خیلی خشگلم و شاید یه جا یه اتفاقی از سمت یه دختر یا یه پسر بم بیفته... و کم کم مثل خوره به جونش می افته و سعی می کنه یهو هیپی یا زشت کنه خودشو!(شامل حال همه هیپی ها نیستا!)(تو خدمت یکی از دوستان اینجوری بود!!!)
و یا یکی فکر می کنه کم کم داره عاشق فلانی می شه...کم کم در حین گارد گرفتن، سعی می کنه به این موضوع فکر نکنه، غافل از اینکه افکار خود یه خود و مرموزانه و مارموزانه بدون اینکه کنترلی داشته باشی، یهو سراغت می یان و کم کم تو رو درگیر می کنند.. تا اینکه یهو می فهمی وقتی چشت به چش طرف می افته، اشکت در میاد!

از نظر من یا مشکل شما هورمونی هست که یه هورمون درمانگر یا روان شناس خوب می تونه با تزریق هورمون درمانتون کنه! البته سن 18 سال هم سن خاصی بلوغ و طغیان هست که تو هر کسی یه طوری نمایان می شه، بعضیام این فکرا به سرشون می زنه و بعد از چند سال نرمال می شند!
و یا یه مشکل روانی هست که اوج و اصل و منبعشون از ذهن و تراوشات ذهنی و افکار ما نشات می گیره که اگه سمت و سوی افکار رو کنترل و عوض کنید اونم عوض می شه!
مثلا پرداختن به یه هنر خاص، و یا یاد گیری یک نرم افزار خاص، یا طراحی یک بازی کامپیوتری توسط ابزارش، یا برنامه نویسی، و یا انجام بازی رایانه ای پسرونه خفن! و یا دیدن یک سریال خوب!
و البته...
در یه بحران عشقی که منم گزینه آخر رو تجربه کردم (عشق کور)، نماز شب خونی و نجوا و راز و نیاز با خدا تونست از بحران و افسردگی نجاتم بده! تست کنید... قطعا عبادت و عاشقی با خدا در کنار یادگیری یه حرفه و لذت بردن از اون می تونه تمام این موارد رو کنار بزنه!
البته اگر سنتون یه کم بیشتر بود، پیشنهاد می دادم سعی کنید زودتر با خانومی آشنا شید و ازدواج کنید تا این حس و حالها از سرتون بپره!
خلاصه و نتیجه:
اگر مشکلتون هورمونی هست یا به جهت سن طغیانیتونه که بعد چند سال نرمال می شه و یا اختلال هورمونی که روانشناس و هورمون درمان خوب می تونه حالتونو بهبود ببخشه... کما اینکه بنده آدم تنبل و بی عرضه و بی ذوق و بی هنری رو دیدم که با هورمون درمانی 180 درجه برگشته!
و یا مشکلتون روانی هست که از مغز نشات می گیره که با ازدواج زود هنگام (سن مناسب) و تغییر جهت افکار به سمت خدا و حرفه و هنری خاص (حرفه و هنری مورد علاقه که تبدیل به تفریح شما می شه) باعث می شه که افکار و نهایتا رفتار و شخصیت و احساسات شما تحت الشعاع قرار بگیره!
موفق باشید...

jfgsirnc;895146 نوشت:
سلام

من از دو سال پیش گرفتار یه سری امراض روانی شدم و تا الان زیر نظر دکترم. حالا افسردگی و خودکشی و چیزای دیگه خودش تا حد مرگ منو اذیت میکرد اونوقت از حدود فروردین امسال احساس کردم که یه حالتی مثل همجنسگرایی دارم! اولش جزئی بود گفتم چیزی نیست نادیدش میگیرم خودش میره... الان که هشت نه ماه گذشته خیلی هم بدتر شده! الان این شده بزرگترین مشکل من!!! (من پسرم)

قبلا هیچ حسی به همجنس نداشتم همین که 18 ساله شدم یهو شروع شد. رفتم یه تحقیقی کردم فهمیدم که دو نوع هست. یکی علتش ترشحات نامتوازن غده ها هست که ظاهرا قابل درمانه. یکیش هم به مغز و روان آدم برمیگرده که (اونطور که خوندم) اصلا و به هیچ وجه قابل درمان نیست و فقط باید براشون دعا کنیم یا با هیپنوتیزم و جادوگری شاید خوب بشن

آخه چرا؟؟؟ خودت فکر کن یهو انواع درد های رنگارنگ رو سرت خراب بشه!!! هیچوقت اعتقادم رو به خدا ول نکردم. من نمیخوام همجنسگرا بشم... خدا کنه این به خاطر دارو هایی باشه که روانپزشک به خورد من میده... من تا قبل از اینکه این پست رو بزارم موضوع رو به احدی نگفتم. خیلی دارم اذیت میشم.

نمیدونم چیکار کنم. تنها راهی که میبینم اینه که برم به دکترم بگم ولی نمیشه. اون اصلا منو آدم حساب نمیکنه. فقط میری اونجا زرتی نسخه تو میپیچه. یه احوالپرسی هم میکنه تا بفهمه باید بستریش کنم یا نه!!! پدر و مادرمم که همیشه اونجا هستن خودم تنهایی نمیتونم برم!!!

شما بگویید کسی بوده که این مشکل رو داشته و خوب شده؟
تکلیف من چیه؟؟؟

تقدیر منه اینه که به درک واصل بشم؟؟؟

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
واقعا مشکل به این کوچکی رو انقدر برای خودتون بزرگ کردید؟
قبول دارم خیلی سخت و غیر قابل تحمل هستا،اما اگر بدونید چقدر راه حلش آسون هست با من هم عقیده میشید.
شاید بپرسید از کجا انقدر مطمین حرف میزنی..
خب جواب میدم که بخاطر اینکه یکی دوتا از بنده گان خدا بودن که دقیقا مشکل شما رو داشتند و بعد از مدتی خوب شدند..
حدستون درست بود،داروهایی که میخورید دلیل اصلی این میل کاذب شما شده اند،شما باید برید پیش یک متخصص غدد(حرفه ای باشه ها)،یکسری آزمایش ازتون میگیره و یک قرص بهتون میده،اون بنده ی خدا هم که میگم همین کارو کرد ،قرص رو که خورد از هر چی جنس موافقه بیزار شد...
چند نکته عرض میکنم امیدوارم راهگشا باشه:
1.در وحله اول(شایدم وهله)شرایط فعلیتون رو بپذیرید،بگید الان وضعیت من اینه،برای خیلی ها ممکنه پیش بیاد،الان هر کی یه درد و بلا داره،خب منم الان گرفتار اینم..بپذیرید این شرایط رو..
2.یک عدد حرز امام جواد علیه اسلام+قرآن کوچک+تربت کربلا +انگشتر عقیق یمن همیشه همراهتون باشه،انقدر بهتون آرامش میده داشتن این ها که حد نداره..این ها توصیه های امام معصوم هستند که بعضا از اونا غافلیم و گرفتار مشکلات میشیم..خود امام معصوم که قدرت عالم دستش هست همیشه حرز همراه داشته،ما چرا همراه نداشته باشیم.
3.سوره ی قدر را زیاد بخوانید.
4.این نسخه ی طلایی از مرحوم بهجت است که بیماران روحی رو بین الطلوعین ها ببرید بیرون قدم بزنند...باور کنید از هر قرصی بی نیاز میشید...میفرمایند بین الطلوعین نه جزو شب است و نه جزو روز...هوایش هوای بهشت است...اگر هم سردتون میشه قدم بزنید،توی خونه بیدار باشید و نخوابید(اینو حتما انجام بدیدها)
5.بیکار نشینید که به قول یکی از اساتید ،شیطان برای دست های بیکار کار میسازه..
هفتاد تا حمد شفا برای شفای هر چه زودتر شما میفرستم،ان شاالله خیلی زود بیاید توی جمع اسک دینی ها( البته با گل و شرینی) خبر سلامتتون رو بدید..
از نوع حرفاتون معلومه خیلی دلتون پاک و بزرگه،لطفا شما هم برای من دعا کنید مشکلاتم حل بشه

++Hadi++;897719 نوشت:
البته اگر سنتون یه کم بیشتر بود، پیشنهاد می دادم سعی کنید زودتر با خانومی آشنا شید و ازدواج کنید تا این حس و حالها از سرتون بپره!

سلام.
در تلویزیون دیدم که روانشناسی میگفت ازدواج راه درمان بیماری های روانی نیست و همسر باید قبل از ازدواج شرایطی که برای ازدواج لازم است را داشته باشد .

باید دید روانشناسش کی بوده... مسلما ازدواج در رفع بسیاری از مسایل روانی می تونه موثر باشه... من تو خواننده های اونوری و ... افراد همجنس گرایی رو دیدم که یهو به خودشون اومدن و با یه ازدواج نرمال، تغییرات زیادی کردن...

++Hadi++;897779 نوشت:
باید دید روانشناسش کی بوده... مسلما ازدواج در رفع بسیاری از مسایل روانی می تونه موثر باشه... من تو خواننده های اونوری و ... افراد همجنس گرایی رو دیدم که یهو به خودشون اومدن و با یه ازدواج نرمال، تغییرات زیادی کردن...

روانشناسی که این حرف را میزند حرف هایش مثل سایر علوم برپایه تحقیقات و مستندات به دست آمده از هزاران آزمایش تجربی دانشمندان است . علوم تجربی هم روش تحقیقی روش علمی > خود را دارند و برای اینکه ادعایی ثابت شود مراحل خود را دارد و سایر ادعاها تا زمانی که ثابت نشود تنها یک ادعاست .
مثل اینکه کسی بگوید سیگار ضرری ندارد چون عموی من 80 سالش است و هر روز یک پاکت سیگار میکشد اما سالم سالم است . اگر چنین ادعایی دارد باید با استفاده از روش علمی ثابتش کند .

jfgsirnc;895146 نوشت:
الا افسردگی و خودکشی و چیزای دیگه خودش تا حد مرگ منو اذیت میکرد اونوقت از حدود فروردین امسال احساس کردم که یه حالتی مثل همجنسگرایی دارم! اولش جزئی بود گفتم چیزی نیست نادیدش میگیرم خودش میره... الان که هشت نه ماه گذشته خیلی هم بدتر شده! الان این شده بزرگترین مشکل من

بعید نیست hocd باشد.

سلام .
دو نوع همجنسگرایی داریم . یک نوعش به اعتقاد من هیچ کاری براش نمیشه کرد و روش حل مساله این هستش که اون شخص باید ایدیولوژیش رو پیدا کنه و بعد بر اساس ایدیولوژیش قدم برداره .

اینکه بفمه چنین مشگلی رو داره ... سعی کنه خودش رو بشناسه ... رفتارها و منشش رو تحت کنترل در بیاره ... تا بتونه زندگی خوب و نرمالی رو داشته باشه ... همچنین باید دوستان روشنفکری داشته باشه که بابته این مساله مسخرش نکنن . درکش کنند و ...

هم جنس گرایی از توع دوم ... رو با یه مثال توضیحش میدم .
خیلی از مردها وقتی میخوان برن برای خودشون عطر بخرن ... دست میزارن رویه یک عطر زنونه .
خیلی از خانومها وقتی میخوان عطر بخرن ... دست میزارن رویه یک عطر مردونه .

علت این هست که اون مرد در کنار اون عطر احساس شادابی میکنه ... از اون عطر خوشش میاد ... ولی دقیقا اون عطری که یک مرد ازش خوشش میاد عطری زنونه هست و اون عطر رو برای شخصیت خودش انتخاب میکنه .

و برعکس ... یک خانوم در کنار عطری مردونه بهش احساس قدرت و توانایی بهش دست میده و برای همین برای خودش عطری مردونه رو انتخاب میکنه .

در این مدل همجنسگرایی ... مرد دقیقا رفتاری رو از خودش نشون میده که دوست داره ببینه ... مثلا دوست داره که شریکش لطیف و مهربان باشه بنابراین چنین شخصیتی رو درست میدونه و برای خودش انتخاب میکنه .

این مدل همجنس گرایی به نظرم باید شخص به اگاهی خاصی برسه ... باید و نبایدهای خاصی رو برای خودش انتخاب کنه و سعی کنه ذایقه سازی کنه ...

مثلا بدونه مردهایی جذاب هستند که خشن هستند ... بنابراین وقتی میخواد عکس بگیره ... سعی کنه چهره اش رو در هم بکشه

مثلا بره بدنسازی ...و بازوهاش رو قوی کنه .

و ...

جناب jostojoogarhaqiqat
بیان شما صحیح، با وجود اینکه نظر شخصی بنده نباید هیچ اهمیتی برای شما و منابع علمی داشته باشه، با کمال احترام به شما ولی به شخصه به این حرفها اعتقادی ندارم...
اینکه کسی بگه ازدواج هیچ بهبودی بر روند عاطفی و روانی فرد نداره، از نظر شخصی بنده قابل قبول نیست!
ازدواج موفق می تونه از انحطاط های مختلف انسان رو در امان نگه داره و با حفظ تعادل، بسیاری از افکار و انحرافات و افسردگی ها رو از آدم دور کنه!
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فی‏ ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُو«روم آیه 21»

http://bankmaghale.ir/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AA%D8%A3%D8%AB%DB%8C%D8%B1-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D8%A8%D8%B1-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86/
http://www.hawzah.net/fa/article/view/86318
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=3963

و کلی منابع مذهبی و علمی که می تونید سرچ کنید...
موفق باشید...

یادمه تو تست هایی که دوره دبیرستان از ما می گرفتن یکیش آزمون های ریون بود و یکیش برا تعیین تمایل جنسیتی بود، منطقش هم این بود که هر انسانی درصدی از هورمونهای مردانه و درصدی از هورمونهای زنانه رو ترشح می کنه که در مواردی این تعادل به هم می خوره و هورمون جنس مخالف از حد نرمال بیشتر ترشح می شه که باعث ساختاری می شه که فکر می کنم بهش می کن ترنس سکشوال!
تو سوالاتش تا جایی که یادمه یکیش این بود که دوست داری اتاق خوابت چجوری باشه؟ یکی از پاسخ های گل گلی بود... رو همین حساب برادر عزیز، سعی کنید با مشاورین یا روانشناسان یا هورمون درمانی های متخصص صحبت کنید تا به بهترین حالت ممکن بتونید درمان شید و تا حد امکان هم باید سعی کنید زودتر به خانواده خودتون به عنوان بهترین و معتمد ترین افراد اعتماد کنید و مساله تونو باشون در میون بگذارید تا هر چه زودتر مساله حل شه...موفق باشید...

++Hadi++;897825 نوشت:
ازدواج موفق می تونه از انحطاط های مختلف انسان رو در امان نگه داره و با حفظ تعادل، بسیاری از افکار و انحرافات و افسردگی ها رو از آدم دور کنه!

جناب هادی
این جمله شما کاملا صحیحه ... مطالبی هم که در لینک حوزه به صورت اجمالی دیدم صحیح بود .
مشکل این بود که شما گفتید به عنوان درمان بره ازدواج کنه ... این اشتباهه .
ازدواج باعث تکمیل و رشد انسان میشه ولی راه حل درمان نیست یعنی شما باید نیمه کاملی باشی و بعد دنبال نیمه خودت بگردی .
در ازدواج نیازهایی ارضا میشه که در زندگی مجردی نمیشه ولی ما باید اول مجرد خوبی باشیم بعد ازدواج کنیم . این گفته ای بود که آن روانشناس گفت .

ویرایش :
مقالات دیگر هم در تایید حرف های آن روانشناس بود .

خطاب به استارتر :

از آنجا که شما مذهبی هستید چه بهتر است که شما به یک روانپزشک یا روانشناس مذهبی مراجعه کنید چرا که پاسخ هایی میدهند که منطبق بر مذهب است و باعث گاردگیری و سرباززدن شما از درمان نمیشود .
خودم هم این را تجربه کرده ام و به شما توصیه میکنم .
پولتان را جمع کنید و به یک روانپزشک _ نه روانشناس _ مذهبی مراجعه کنید .
آن جا هم تمام حقایق رو بگویید و بگویید که دکتر اصلیتان فرد دیگری ست و فعلا نمیتوانید دکتر اصلیتان را ول کنید و محرمانه پیش او آمدید تا خانواده تان متوجه نشود .
اگر صلاح دانست که پزشکتان عوض شود بگویید پدر و مادرتان با او صحبت کنند و خودتان مطرح نکنید چون آن ها به شما بدبین اند و تصمیم هایتان را زیر سوال میبرند چون رویتان برچسب بیمار روانی خورده _ روی من هم خورده _ بنابراین بهتر است تصمیم های مهم رو یک فرد متخصص که معتمد خانواده تان باشد بگویید تا او آن ها را راضی کنند .
سالم باشید و خندان .@};-

سلام

راه حل قطعی: ازدواج!!!
راه حل موقت: سعی کن به جنس مخالف فکر کنی!!!

متاسفانه جوانان زیادی دچار این مشکل هستند مخصوصا کسانی که ارتباط زیادی با جنس مخالف ندارند یا به نحوی ضربه خوردن از این ارتباطات

پ.ن. این پست "متاسفانه" برگرفته از تجربیات شخصی بنده می باشد؛ نقد آزاد

نرگس الزهرا;897715 نوشت:
سلام من دانشجوی بالینی ام درحد خیلی بالانیستم اما رو موردایی ک کار میکنیم دیدم کسایی که تمایل ب همجنسگرایی دارن دوست عزیز یه علتش که متاسفانه کسی جدی نمیگیره تلقینه!!! همیشه خودماییم که چاره سازه مشکلمونیم نه روانپزشک وروانشناس شما اول سعی کن خودتو مشغول کنی زیاد فکرنکنید ب این موضوع و تلقین نکنین

سلام

استارتر محترم به نقل قول بالا هم توجه کنند، نکته مهمی هست

نرگس الزهرا;897715 نوشت:

بعدشم رفتارای مردانه تونو تقویت کنید و سعی کنید به عنوان یک مرد وظایف رفتار و اعماله مردانه انجام بدین حتی اگه تمایلی ندارین ب انجامش!!!

مخالفم، گِی ها ترنس نیستند!!! مردانگی این افراد هیچ مشکلی نداره که نیاز به تقویت داشته باشه.

[="Tahoma"][="Navy"]

jfgsirnc;895146 نوشت:
سلام

من از دو سال پیش گرفتار یه سری امراض روانی شدم و تا الان زیر نظر دکترم. حالا افسردگی و خودکشی و چیزای دیگه خودش تا حد مرگ منو اذیت میکرد اونوقت از حدود فروردین امسال احساس کردم که یه حالتی مثل همجنسگرایی دارم! اولش جزئی بود گفتم چیزی نیست نادیدش میگیرم خودش میره... الان که هشت نه ماه گذشته خیلی هم بدتر شده! الان این شده بزرگترین مشکل من!!! (من پسرم)

قبلا هیچ حسی به همجنس نداشتم همین که 18 ساله شدم یهو شروع شد. رفتم یه تحقیقی کردم فهمیدم که دو نوع هست. یکی علتش ترشحات نامتوازن غده ها هست که ظاهرا قابل درمانه. یکیش هم به مغز و روان آدم برمیگرده که (اونطور که خوندم) اصلا و به هیچ وجه قابل درمان نیست و فقط باید براشون دعا کنیم یا با هیپنوتیزم و جادوگری شاید خوب بشن

آخه چرا؟؟؟ خودت فکر کن یهو انواع درد های رنگارنگ رو سرت خراب بشه!!! هیچوقت اعتقادم رو به خدا ول نکردم. من نمیخوام همجنسگرا بشم... خدا کنه این به خاطر دارو هایی باشه که روانپزشک به خورد من میده... من تا قبل از اینکه این پست رو بزارم موضوع رو به احدی نگفتم. خیلی دارم اذیت میشم.

نمیدونم چیکار کنم. تنها راهی که میبینم اینه که برم به دکترم بگم ولی نمیشه. اون اصلا منو آدم حساب نمیکنه. فقط میری اونجا زرتی نسخه تو میپیچه. یه احوالپرسی هم میکنه تا بفهمه باید بستریش کنم یا نه!!! پدر و مادرمم که همیشه اونجا هستن خودم تنهایی نمیتونم برم!!!

شما بگویید کسی بوده که این مشکل رو داشته و خوب شده؟
تکلیف من چیه؟؟؟

تقدیر منه اینه که به درک واصل بشم؟؟؟


سلام
روزه بگیرید
زیاد بگویید: اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم
و زیاد همجنسگراها رو لعن کنید
و آخر اینکه استقامت کنید و به فضل الهی امیدوار باشید و دست از او برندارید
یا شافی[/]

پیشنهادهایی که میتوانید رویش فکر کنید :

موسیقی و ترانه، خصوصا از نوع غمگین و یا عشقولانه گوش نکنید

فیلم و سریال تماشا نکنید حتی در تلویزیون ...

از فضای مجازی مثل تلگرام و اینستا فاصله بگیرید مگر کانال های خبری یا اخلاقی...

سعی کنید بخشی از روز را به گوش دادن سخنرانی های تاثیرگذار یا مداحی یا دعا و مناجات اختصاص بدهید...

در طول روز یا هفته حداقل چندبار به مسجد بروید...

سعی کنید دکترتان را تغییر دهید
و سعی کنید از دارو فاصله بگیرید

نیازهای عاطفی یا جنسی شما اگر ارضا نشود ممکن است به مسیرهای اشتباه یا بیماری منتهی شود.
مثلا زنا یا هم جنس گرایی.
این بیماری قابل درمان است مثل دروغ گویی مثل ریا مثل ذلت نفس و ...

سعی کنید نفستان با عنوان بیماری بودن یا ژنتیکی بودن این انحراف، شما را فریب ندهد و شما را به قهقرا نبرد

شما باید ذهنتان را شستشو بدهید و این مسیر را طوری برنامه ریزی کنید
تا به جایی برسید که از فکر کردن به همجنس گرایی بدتان بیاید...

باید مسیرهای لذت در مغز شما تغییر یابد و به حقیقت خود باز گردید
همان که طبیعت شما بر اساس ان شکل گرفته و خدا شما را مرد افرید و طالب زن و خدا هم از شما همین را میخواهد
نگذارید هواهای شما مسیر لذت جویی شما را تغییر دهد

یادتان باشد همه هدف های بزرگ با قدم های کوچک اغاز شده اند
شما سعی کن، قدم برداری، خود به خود به هدف میرسی...

هو النور

با سلام و عرض ادب

اگه یه فردی که به علمش اعتماد کامل داشته باشین به شما بگه که: همچین بیماری ای وجود نداره و این از نفس اماره و اغواگر انسان منشا میگیرهاونموقع شما چه توجیهی براش دارین ؟!

امیدوارم منظورمو متوجه بشین

در پناه حق وحقیقت

سلام من تو زندگیم افسردگی خیلی بدی داشتم خیلی خیلی خیلی بد فقط کسی که افسردگی داره میتونه حرف منو درک کنه.تمام قرص هایی که تا حالا اختراع شده رو خورده بودم حتی قرص های خیلی سنگین که از رده خارج شدن. 30 بار شوک الکتریکی دادم که بخاطر اون یه تیکه از حافظم از دست رفته و دیگه یه سری از خاطرات یادم نمیاد ولی خدا خواست و من با طب سنتی آشنا شدم و از اونجا کشیده شدم به معنویت درمانی و خلاصه تو این راه مسلمون هم شدم . من قبلا آتئیست بودم. نمیخوام دروغ بگم که قرصا اثر نکرد و از این حرفا ولی از 100 درصد شاید 30 درصد اثر کرد بیشترین اثر رو معنویت برای من داشت . چیزی که عمرا و اصلاااااااااااا فکر نمیکردم اثر داشته باشه . من یه کمی تمایل به جنس موافق داشتم و یه توهم بود. شما اگه افسردگیت درمان بشه مطمئن باش اون هم درمان میشه و اصلا بابت این قضیه نترس.
فقط چند تا نکته رو بگم : علاوه بر دارو به طب سنتی هم مراجعه کن.
اگه میتونی چرخه خوابتو با وضو تنظیم کن یعنی صبح زود برای نماز صبح بیدار شو و با اب سرد وضو بگیر اینطوری دیگه خوابت نمیبره اگه یه مدت کوچولو روزا نخوابی هورمون های مغزت دوباره یواش یواش منظم میشن و وقتی منظم شدن دوباره به حالت قبل از افسردگی برمیگردی و دیگه اون تمایلات رو نداری.
مطمئنمممممممممم بخاطر این مسئله خیلی خیلی اعتماد به نفستو از دست دادی نگران نباش اینا توهمیه یعنی فکر میکنی که اعتماد به نفستو از دست دادی در حالی که اگه از بقیه بپرسی میگن نه. یکی از راه هایی که باعث میشه اعتماد به نفست بره بالا جلوگیری از گناهه.
اینایی که دارم میگم فکر نکن من یه مسلمون متعصبم که از روی تعصبم این توصیه ها رو میکنم ! نه من قبلنا آتئیست بودم تازه من تو این راه کلی روش ها و متد های پزشکی جدید که پیدا کردم که تا حالا هیچکس تو دنیا پیدا نکرده و الان تو مرحله آزمایشه.
من از 16 سالگی افسردگی داشتم هیچ موقع هم فکر نمیکردم خوب بشه ولی بعد از این همه سال خوب شدم اگه افسردگیت خوب بشه اون مساله هم حل میشه

[="Navy"]نه من نگقتم ترنسن ترنس کلا یک موضوعه دیگس ترنس افرادی هستن که جسمشون با روحشون تضاد داره مثلا یکی مرده اماروحیاته زنانه داره یا بالعکس و این افراد دلشون میخواد تغییرجنسیت بدن!!!و بعداز مراحل روان درمانی روانکاوی و تایید روانشناس و حکم قضایی مراحل درمان تطبیق جنسیت انجام میشه این یعنی طرف واقعا مشکل داره ولی من گفتم که صفات مردانه تونوتقویت کنید یعنی اینکه سعی کنید بیشتر کارایی انجام بدین که این حسه مرد بودن بهتون منتقل بشه

shsina;897895 نوشت:
سلام

استارتر محترم به نقل قول بالا هم توجه کنند، نکته مهمی هست

مخالفم، گِی ها ترنس نیستند!!! مردانگی این افراد هیچ مشکلی نداره که نیاز به تقویت داشته باشه.

[/]

با تشکر از همه ی شما دوستان که سعی کردین منو از راه حل ها آگاه کنید

من بالاخره موفق شدم این موضوع رو با پزشکم در میون بزارم (الان نظرم درباره دکترم عوض شده . میفهمم پزشک کار بلدی هست). ایشون گفت که فعلا شما سعی کن خوابت رو تنظیم کنی

کلا پزشک من رو دو تا چیز تاکید داره. یکی درس خوندن و یکی خوابم که مخصوصا خیلی تنظیم بودن خواب براش مهمه. منم تمام سعیمو میکنم که به این دو عامل اهمیت بدم.

من الان به خیلی از چیزایی که بالا گفتین رسیدم. میدونم این بیکاریه که باعث همه ی مشکلات من میشه. خیال پردازی ها و فکر های احمقانه همیشه تو سرم هستن. مثل مگس هایی که تو مغزم همیشه وز وز میکنن. باید بگم که از بچگی تا الان یه جورایی به خیالبافی اعتیاد داشتم. الان که میفهمم، تنها با مشغول شدم میتونم برم تو واقعیت. بیماری من فقط افسردگی نیست. افسردگی یه بخشیش هست. خیلی چیزای دیگه هم هست. من که نمیدونم چیه دکتر به من نمیگه!

دیگه اینکه الان عادت کردم که بیکار نشینم. دارم با تمام قدرت درسم رو ادامه میدم. اگه فرصتی گیر اومد کار هایی مثل کتاب خوندن. یادگیری هنر های نقاشی. گرافیک. موسیقی و... . یا مشغول شدن به نقاشی. میخوام تو نقاشی حرفه ای بشم... . الان این کارا باعث شده که آروم بشم

بازم تشکر میکنم از شما امیدوارم مشکلات شما هم برطرف بشه.

من چاره ای ندارم جز اینکه امیدم رو حفظ کنم. هر وقت که بخاطر این حس همجنسگرایی کلافه میشم این شعر سپهری به من روحیه میده

مثل کبریت کشیدن در باد/ زندگی دشوار است/

من خلاف جهت باد شنا کردن را/ مثل یک معجزه باور دارم/

آخرین دانه ی کبریتم را/ میکشم در این باد/ هرچه بادا باد

jfgsirnc;899717 نوشت:
با تشکر از همه ی شما دوستان که سعی کردین منو از راه حل ها آگاه کنید

با سلام

توصیه مهم برای عموم: همیشه بعد نماز صبح و نماز عشاء و قبل خواب، سه یا هفت بار سوره فلق و ناس را برای حفظ خود و خانواده تان بخوانید!

بعد نماز صبح و عشاء هم صد بار استغفرالله و اتوب الیه و صد بار صلوات بگویید!

این توصیه ای که ذکر کردم میتواند به دور کردن افکار و وسوسه شیطانی و... کمک کند. هر بار فکر خودکشی، تمایل به همجنس و... سراغتان آمد سوره ناس را سه بار بخوانید تا آن فکر از شما دور شود!

از خداوند متعال هم بخواهید که روزی حلال نصیبتان کند زیرا رزق هم در بروز این قبیل افکار تاثیر دارد جدای از داروهای شیمیایی که بخوردتان میدهند!

jfgsirnc;899717 نوشت:
با تشکر از همه ی شما دوستان که سعی کردین منو از راه حل ها آگاه کنید

سلام .
آفرین بر شما . امیدوارم تو این راه پیشرفت به سرعت لامبورگینی حرکت کنید !
فقط یادتون باشه که پیمودن این مسیر، مثل هر مسیر دیگه مشکلات خودش رو داره . سرعت شما هم در همه طول این مسیر یکسان و شتاب دار _ با شتاب مثبت _ نیست . گاهی وقتا پیچ جلو روتونه و سرعتون به اجبار کم میشه ، گاهی جاده صافه ولی شما غفلت میکنین و گاز نمی دین .

متوجه میشین که چی میگم ؟ حرکتتون همیشه صعودی نیست . بالا و پایین داره ، نوسان میکنه .
مهم اینه که بعد از هر شکستی دوباره پاشین و شروع کنین به تلاش . ممکنه بارها شکست بخورین ولی این تلاش دوباره مهمه . البته همیشه باید بررسی کنین که چرا شکست خوردین و اگه اشتباهی کردین اونو دوباره تکرار نکنین .

شعر سهراب هم خیلی زیبا بود ... تا حالا نشنیده بودمش .

امیدوارم موفق باشید ...

موضوع قفل شده است