جمع بندی بیعت حضرت علی (ع) با خلفا در کتب اهل سنت

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بیعت حضرت علی (ع) با خلفا در کتب اهل سنت

  • آیا در کتب اهل سنت امده که امام علی تا 6 ماه پس از پیامبر بیعت نکرد؟؟چگونگی بیعت ردن ایشان در کتب اهل سنت را بیاورید...

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد

در مورد بیعت حضرت علی علیه السلام با ابوبکر اختلاف فراوان است. شیخ مفید قائل است اصلا چنین بیعتی صورت نگرفته است. ایشان می فرماید:اتفاق نظر همه [دانشمندان] اين است كه بيعت امير مؤمنان - عليه‏السلام - با ابوبكر به تأخير افتاد (يعني در روز سقيفه اين اتفاق نيفتاد). برخي كمترين زمان بيعت ايشان را سه روز [پس از ماجراي سقيفه] مطرح كرده‏اند. عده‏اي مي‏گويند: بيعت علي - عليه‏السلام - بعد از وفات فاطمه - عليها السلام - بود. برخي نيز مي‏گويند: چهل روز بعد بيعت كرد. گروهي ديگر مي‏گويند: شش ماه طول كشيد.
نظر محققان شيعه و عقيده حق اين است كه امير مؤمنان علي بن ابي طالب - عليه‏ السلام - هرگز با ابوبكر بيعت نكرد. آن‏ها اتفاق نظر دارند كه بيعت علي - عليه‏ السلام - با ابوبكر از همان روز سقيفه به تأخير افتاد. سپس در خصوص بيعت ايشان بعد از اين زمان، اختلاف كرده‏اند. كه [به نظر شیخ مفید] امير مؤمنان - عليه‏السلام - با ابوبكر بيعت نكرده است. (1)

اما اهل سنت بیعت را قطعی در نظر گرفته اند. بلاذری قائل است امام پس از رحلت حضرت زهرا با ابابکر بیعت نمود.(2)
بلاذری همچنین می گوید: «بعد از وفات پیامبر(ص) که تعدادی از قبایل عرب مرتد شدند عثمان به نزد علی (ع) آمد و گفت: ای پسر عمو! تا تو بیعت نکنی کسی به جنگ این دشمنان نمی رود پیوسته چنین با علی (ع) تکلم می کرد تا بالاخره علی (ع) با ابوبکر بیعت کرد.»(3)
سید محسن امین از این روایات نتیجه گرفته حضرت علی علیه السالم شش ماه بعد و پس از وفات فاطمه(سلام الله علیها) بیعت كرد. بعض اخبار دلالت دارد بنی هاشم هم بعد از شش ماه بیعت كردند،‌ و بعضی دلالت دارد كه بنی هاشم در همان اوّل كار بیعت كردند ولی علی(علیه السلام) شش ماه بعد بیعت نمود. دلالت اكثر روایات و نتیجة‌ تحقیق علما بر این است كه حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیعت نمود؛ یعنی شش ماه بعد. بنابراین كه حضرت فاطمه شش ماه بعد از رسول خدا(صلی الله علیه واله ) زنده بود، یا دو ماه و نیم بعد (بنابراین كه دو ماه و نیم بعد از پدر بزرگوارش زنده بود).(4)

1. الشريف المرتضى، الفصول المختارة، چاپ: دوم، سال چاپ: 1414 - 1993، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، لبنان، ص 56 به بعد.
2.بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 270، مکتبة البحوث و الدراسات فی دارالفکر، 1420.
3.انساب الاشراف ج1، ص587
4.سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱۱، ص ۳۲۵.

این تاپیک را هم ملاحظه کنید اگر سوالی بود باز خدمتتان هستم
[h=1]بیعت امام علی ع با خلفا[/h]

نظر خود حضرت علی (ع) درباره بیعت یا عدم بیعت چیه؟


با سلام

عبدالفتاح عبدالمقصود، در«السقیفه و الخلافه»، صفحه15، می نویسد:
«مورخان مهم و معتبر نقل کرده اند که علی از بیعت با ابوبکر خودداری نمود تا اینکه به زور با ریسمانی(که به گردنش آویختند)او را کشان کشان جهت بیعت کردن، بردند».

مسعودی شافعي در «اثبات الوصیه»، صفحه142، می نویسد:
«آنها می خواستند از علی بیعت بگیرند اما علی ممانعت کرد و گفت: هرگز چنین کاری نخواهم کرد، پس به وی گفتند: تو را می کشیم. علی گفت: اگر مرا بکشید همانا بنده خدا و برادر رسول خدا(ص)را گشته اید. در این هنگام دست علی را در حالی که مشت کرده بود و باز کردنش برای آن ها سخت بود به طرف ابوبکر کشیده، و بالاخره دست ابوبکر را به دست علی کشیدند، و این در حالی بود که دست علی مشت و بسته بود!».

ابن قتیبه دینوری درباره تهدید حضرت علی (علیه السلام) برای بیعت با ابوبکر می‌نویسد: «فقالوا له: بایع. فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟! قالوا: إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک! قال: إذا تقتلون عبد الله و أخا رسوله. وأبو بکر ساکت لا يتكلم. گفتند با ابوبکر بیعت کن. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: اگر من بیعت نکنم، چه می‌شود؟ گفتند: قسم به خدای که شریک ندارد، گردنت را می‌زنیم. حضرت فرمود: در این هنگام بنده خدا و برادر پیامبر را کشته‌اید. ابوبکر ساکت شد و چیزی نگفت».

بلاذری در«انساب الاشراف» جلد اول، صفحه587، می نویسد:
وحدثنى بَكْرُ بْنُ الْهَيْثَمِ، ثنا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الْكَلْبِيِّ، عَنْ أَبِي صَالِحٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ:
بَعَثَ أَبُو بَكْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّه عَنْهُمْ حِينَ قَعَدَ عَنْ بَيْعَتِهِ وَقَالَ: ائْتِنِي بِهِ بِأَعْنَفِ الْعُنْفِ. فَلَمَّا أَتَاهُ، جَرَى بَيْنَهُمَا كَلامٌ. قال فقال
احْلُبْ حَلَبًا لَكَ شَطْرُهُ. واللَّه مَا حِرْصُكَ على إمارته اليوم إلا ليؤثرك غدا/ (فقال على: [وَمَا نَنْفَسُ عَلَى أَبِي بَكْرٍ هَذَا الأَمْرَ وَلَكِنَّا أَنْكَرْنَا تَرْكَكُمْ مُشَاوَرَتِنَا، وَقُلْنَا: إِنَّ لَنَا حَقًّا لا يَجْهَلُونَهُ.] ثُمَّ أَتَاهُ فَبَايَعَهُ.


«ابوبکر، عمر را به دنبال علی فرستاد و به وی دستور داد: علی را با بدترین صورت نزد من حاضر کن!!) امام علي ع هم به عمر گفت شيري بدوش كه نيمي از ان بعدا بتو برسد ؟؟!!!

الْمَدَائِنيّ، عَن عبد اللَّه بن جَعْفَر، عَنْ أَبِي عَوْنٍ قَالَ:
لِمَا ارتدت العرب، مشى عثمان إلى علىّ. فقال: [يا ابن عم، إنه لا يخرج أحد إلي.] فقال: هَذَا العدو، وأنت لَمْ تبايع. فلم يزل بِهِ حَتَّى مشى إلى أبي بكر. فقام أَبُو بكر إِلَيْهِ، فاعتنقا، وبكى كل واحد إلى صاحبه. فبايعه فسر المسلمون، وجد الناس في القتال، وقطعت البعوث.بلاذری

وقلت : إني كنت أقادكما يقاد الجمل المخشوش حتى أبايع ، ولعمر الله لقد أردت أن تذم فحمدت ، وأن تفضح فافتضحت ، وما على المسلم من غضاضةٍ في أن يكون مظلوماً ما لم يكن شاكاً في دينه ، ولا مرتاباً في يقينه ، وهذه حجتي إلى غيرك قصدها ، ولكني أطلقت لك منها بقدر ما سنح من ذكرها .
الكتاب : نهاية الأرب في فنون الأدب ـ موافق للمطبوع
المؤلف : شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب النويري
و [ صبح الأعشى في صناعة الإنشا - القلقشندي ]
و منه الجمل المخشوش للذي جعل في أنفه خشاش.
و الخشاش بالكسر و قد يفتح: حشرات الأرض.طريحي

امام در جواب نامه معاويه نوشت : در نامۀ خود نوشته بودی که من بسان شتر سرکش برای بیعت سوق داده شدم. به خدا سوگند خواستی از من انتقاد کنی، ولی در واقع مرا ستایش کردی، و خواستی مرا رسوا کنی، اما خود را رسوا کردی، هرگز بر مسلمان ایرادی نیست که مظلوم واقع شود. تا هنگامی که در دین خود تردید نداشته، و در یقین خود شک ننماید.

مسعودی در اثبات الوصيه چنین می‌نویسد: «فوجهوا إلی منزله فهجموا علیه وأحرقوا بابه، واستخرجوه منه کرها، وضغطوا سیدة النساء بالباب، حتی أسقطت محسنا، وأخذوه بالبیعة فامتنع، وقال: لا أفعل. فقالوا نقتلک فقال: إن تقتلونی فانی عبد الله وأخو رسوله، وبسطوا یده فقبضها، وعسر علیهم فتح‌ها، فمسحوا علیه وهی مضمومة. آنگاه آن مردم متوجّه منزل علي (علیه‌السلام) شده و بر آن بزرگوار هجوم کردند، درب خانه او را سوزانیدند، آن برگزیده خدا را بدون رضایت او از منزل خارج کردند، فاطمه زهراء را به‌وسیله لنگه درب طوری فشردند که محسن خود را سقط کرد. پس از این جنایات خواستند از على (علیه السّلام) بیعت بگیرند ولی قبول نکرد و فرمود: من این کار را نمی‌کنم، گفتند: ترا خواهیم کشت، فرمود: اگر مرا بکشید من بنده خدا و برادر رسول او (صلی اللّه علیه و آله) هستم، خواستند مشت علی (علیه السّلام) را باز کنند ولی آن حضرت #مشت خود را بست و آنان نتوانستند آن را باز کنند پس از روی ناچاری با پشت دست آن بزرگوار در صورتی که بسته بود بیعت و مسح کردند».

ودر اخبار شیعه هم مانند اخبار صحیح سنت سخن از اجبار امام ع بر بیعت است :

ابن ابى عياش روايت كرده است :
سليم بن قيس گفته است : در حضور عبدالله بن عباس و در خانه اش بودم . گروهى از پيروان على عليه السلام نيز با ما بودند. گفتگو كرديم . از جمله سخنان او اين بود كه گفت : برادران من ! پيامبر خدا ص آن روز كه در گذشت ، هنوز دفن نشده بود كه مردم پيمان شكستند و از حق برگشتند و بر مخالفت هماهنگ شدند. على بن ابى طالب عليه السلام به تجهيز رسول خدا صلى الله عليه و آله مشغول بود تا آنكه از غسل و كفن و حنوط و خاكسپارى حضرتش آسود. آنگاه به گرد آورى قرآن روى آورد. به وصيت پيامبر خدا از آنان روى گرداند و در پى حكومت نبود، چرا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره آن گروه به او خبر داده بود. چون مردم دچار فتنه آن دو مرد شدند، جز على عليه السلام و بنى هاشم و ابوذر و مقداد و سلمان و گروهى اندك از مردم وفادار نمانده بودند. عمر به ابوبكر گفت : فلانى ! همه مردم با تو بيعت كرده اند جز اين مرد و خانواده اش و اين گروه . پس به سراغ او بفرست . ابوبكر، قنفذ پسر عموى عمر را فرستاد...؛ تا آنجا كه گفته است : على عليه السلام را در حالى كه گريبانش را گرفته بودند و مى كشيدند، نزد ابوبكر آوردند...

عمر به ابوبكر بر منبر نشسته بود گفت : چه بر منبر نشسته اى ، در حالى كه او نشسته و با تو در ستيز است و بر نمى خيزد تا با تو بيعت كند! مگر آنكه دستور دهى گرنش را بزنند. حسن و حسين عليهما نيز نزد على عليه السلام ايستاده بودند. چون سخن عمر را شنيدند گريستند و صداى خود را به (ياد جداه ، يا رسول الله بلند كردند. على عليه السلام آن دو را به سينه چسباند و فرمود: (گريه نكنيد. به خدا قسم نمى توانند پدرتان را بكشند. آنان خوارتر و كوچكتر از آنند كه بتوانند چنين كنند.
- كتاب سليم بن قيس ، ص 249.

آرامش قرآنی;895313 نوشت:
نظر خود حضرت علی (ع) درباره بیعت یا عدم بیعت چیه؟

همانطور که جناب کارشناس خیرالبریه فرمودند حضرت علی علیه السلام در پاسخ به نامه معاویه که جریان بیعت آن حضرت را بر ایشان خرده گرفته بود فرمودند:
وقلت : إني كنت أقاد كما يقاد الجمل المخشوش حتى أبايع ، ولعمر الله ، لقد أردت أن تذم فمدحت ، وأن تفضح فافتضحت ، وما على المسلم من غضاضة في أن يكون مظلوما ما لم يكن شاكا في دينه ، ولا مرتابا بيقينه ، وهذه حجتي إلى غيرك قصدها. (1)
در نامه ي خود نوشته بودي که من بسان شتر سرکش براي بيعت سوق داده شدم. به خدا سوگند خواستي از من انتقاد کني، ولي در واقع مرا ستايش کردي، و خواستي مرا رسوا کني، اما خود را رسوا کردي، هرگز بر مسلمان ايرادي نيست که مظلوم واقع شود. تا هنگامى كه در دين خود ترديد نداشته ، و در يقين خود شك ننمايد.

از این کلام شخص می شود که حضرت علی علیه السلام بیعت با ابوبکر را پذیرفته اند اما آن را اجباری دانسته اند نه از روی میل و رغبت.

1. ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علي (متوفاى 608هـ)، التذكرة الحمدونية، ج 7، ص 166، تحقيق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر:دار صادر - بيروت،، الطبعة: الأولى، 1996م؛ إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 106، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

جمع بندی

پرسش:
آیا در کتب اهل سنت آمده که امام علی (علیه السلام) تا 6 ماه پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) بیعت نکرد؟ نظر خود حضرت علی(علیه السلام) در مورد این بیعت چیست؟

پاسخ:
در مورد بیعت حضرت علی (علیه السلام) با ابوبکر اختلاف فراوان است. شیخ مفید قائل است اصلا چنین بیعتی صورت نگرفته است. ایشان می فرماید:اتفاق نظر همه [دانشمندان] اين است كه بيعت امير مؤمنان (عليه‏ السلام) با ابوبكر به تأخير افتاد (يعني در روز سقيفه اين اتفاق نيفتاد).

برخي كمترين زمان بيعت ايشان را سه روز [پس از ماجراي سقيفه] مطرح كرده ‏اند. عده ‏اي مي‏گويند: بيعت علي(عليه‏ السلام) بعد از وفات فاطمه(عليها السلام) بود. برخي نيز مي ‏گويند: چهل روز بعد بيعت كرد. گروهي ديگر مي‏ گويند: شش ماه طول كشيد.
نظر محققان شيعه و عقيده حق اين است كه امير مؤمنان علي بن ابي طالب ( عليه‏ السلام)هرگز با ابوبكر بيعت نكرد. آن‏ها اتفاق نظر دارند كه بيعت علي (عليه‏ السلام ) با ابوبكر از همان روز "سقيفه" به تأخير افتاد. سپس در خصوص بيعت ايشان بعد از اين زمان، اختلاف كرده ‏اند. كه [به نظر شیخ مفید] امير مؤمنان (عليه‏السلام )با ابوبكر بيعت نكرده است. (1)

اما اهل سنت؛ بیعت را قطعی در نظر گرفته اند. بلاذری قائل است امام علی (عليه‏ السلام ) پس از رحلت حضرت زهرا(عليها السلام) با ابابکر بیعت نمود.(2)از طرفى بنا به نقل اهل سنّت شهادت حضرت زهرا (عليها السلام) شش ماه بعد از رحلت رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله) بوده است،
بلاذری همچنین می گوید: «بعد از وفات پیامبر(صلى اللّه عليه وآله) که تعدادی از قبایل عرب مرتد شدند؛ عثمان به نزد علی(عليه‏ السلام ) آمد و گفت: ای پسر عمو! تا تو بیعت نکنی کسی به جنگ این دشمنان نمی رود؛ پیوسته چنین با علی (عليه‏ السلام ) تکلم می کرد تا بالاخره علی (عليه‏ السلام ) با ابوبکر بیعت کرد.»(3)

سید محسن امین از این روایات نتیجه گرفته حضرت علی (علیه السالم) شش ماه بعد و پس از شهادت فاطمه(سلام الله علیها) بیعت كرد. بعضی اخبار دلالت دارد ؛بنی هاشم هم بعد از شش ماه بیعت كردند،‌ و بعضی دلالت دارد كه بنی هاشم در همان اوّل كار بیعت كردند ؛ولی علی(علیه السلام) شش ماه بعد بیعت نمود. دلالت اكثر روایات و نتیجه تحقیق علما بر این است كه حضرت پس از رحلت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بیعت نمود؛ یعنی شش ماه بعد.

بنابراین كه حضرت فاطمه(سلام الله علیها) شش ماه بعد از رسول خدا(صلی الله علیه واله) زنده بود، یا دو ماه و نیم بعد (بنابراین كه دو ماه و نیم بعد از پدر بزرگوارش زنده بود).(4)
حضرت علی (علیه السلام) در پاسخ به نامه معاویه که جریان بیعت آن حضرت را بر ایشان خرده گرفته بود فرمودند:
وقلت : إني كنت أقاد كما يقاد الجمل المخشوش حتى أبايع ، ولعمر الله ، لقد أردت أن تذم فمدحت ، وأن تفضح فافتضحت ، وما على المسلم من غضاضة في أن يكون مظلوما ما لم يكن شاكا في دينه ، ولا مرتابا بيقينه ، وهذه حجتي إلى غيرك قصدها. (5)
در نامه ي خود نوشته بودي که من بسان شتر سرکش براي بيعت سوق داده شدم. به خدا سوگند خواستي از من انتقاد کني، ولي در واقع مرا ستايش کردي، و خواستي مرا رسوا کني، اما خود را رسوا کردي، هرگز بر مسلمان ايرادي نيست که مظلوم واقع شود. تا هنگامى كه در دين خود ترديد نداشته ، و در يقين خود شك ننمايد.

از این کلام مشخص می شود که حضرت علی (علیه السلام) بیعت با ابوبکر را پذیرفته اند اما آن را اجباری دانسته اند نه از روی میل و رغبت.
بنا براین اصل بیعت ایشان با خلفای زمان مورد تردید است و برخی از گزارش های اهل سنت بیعت را پس از شش ما عنوان نموده اند.

پی نوشت ها:
1. الشريف المرتضى، الفصول المختارة، چاپ: دوم، سال چاپ: 1414 - 1993، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت، لبنان، ص 56 به بعد.
2.بلاذرى، انساب الاشراف، ج 2، ص 270، مکتبة البحوث و الدراسات فی دارالفکر، 1420.
3.انساب الاشراف ج1، ص587
4.سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱۱، ص ۳۲۵
5. ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علي (متوفاى 608هـ)، التذكرة الحمدونية، ج 7، ص 166، تحقيق: إحسان عباس، بكر عباس، ناشر:دار صادر - بيروت،، الطبعة: الأولى، 1996م؛ إبن أبي‌الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 106، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

 

موضوع قفل شده است