جمع بندی هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ

السلام علیکم و رحمةالله و برکاته

در سه عدد از آیات کریمه ی قرآن، این کتاب آسمانی را مایه ی هدایت "متقین" نامیده...
این آیات شامل دوم سوره ی مبارکه ی بقره، 138م سوره ی مبارکه ی آل عمران و 46م سوره ی مبارکه ی مائده است.

مثال:

نقل قول:
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ
آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد؛ و مایه هدایت پرهیزکاران است. (بقره/2)

در سوره ی مبارکه ی بقره در ادامه ی آیات، ویژگی های متقین را بیان می دارد و می فرماید:

نقل قول:

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿٣﴾ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿٤﴾ أُولَـٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥
(پرهیزکاران=متقین) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴) آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)

سوال:
اگر متقین دارای چنین صفاتی هستند دیگر چه نیازی به هدایت قرآن دارند؟! اینان که خودشان هدایت یافته اند و به بالاترین مرتبه ی معنوی(یعنی رستگاری=فلاح) رسیده اند!
آنگونه در تفسیر نور گفته شده : خداوند جهان هستی را برای انسان آفرید.انسان را برای عبادت، عبادت را برای رسیدن به تقوا و تقوا را برای رسیدن به فلاح=رستگاری.

در این آیات قرآن کریم گفته شده که کتاب با عظمت قرآن باعث هدایت متقین می شود. متقین همانهایی اند که به خدا و روزقیامت و تعلیمات همه ی انبیاء ایمان دارند و نماز می خوانند و زکات هم می دهند و به رستگاری رسیده اند!
خب کسی که به رستگاری رسیده دیگر به چه هدایتی نیاز دارد؟!
اگر کسی به همه ی اینهایی که در این آیات گفته شده ایمان دارد دیگر قرآن می خواهد چه ایمانی را در او ایجاد کند؟!

مفهوم این آیات را درک نمی کنم
از نظر من مثل این است که بگوییم .....
کتاب کلاس اول ابتدایی به درد کسانی می خورد که حروف الفبا را آموخته باشند و بتوانند به خوبی بخوانند و بنویسند!!!
خب اینها که دیگه نیازی به آن کتاب ندارند!

خوشحال می شوم توضیح دهید
التماس دعا

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

با سلام و درود

همان طور که می دانید، هدایت دو مرحله دارد، یکی هدایت اولیه که همان تسلیم و آمادگی پذیرای حق است یعنی همان ایمان و باور به حقانیت قرآن؛ و دوم، هدایتی است که در راستای تعالیم الهی قرآن، بر هدایت اول افزوده می شود.

«وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً‏»؛ و خداوند بر هدايت كسانى كه هدايت شده ‏اند مى ‏افزايد.(مريم/ 76)

بنابر این و با توجه به این که هدایت، مراتب و درجات دارد، متقین هم نیازمند هدایت هستند، هدایتی افزون تر از هدایت قبلی.

مطلب دیگر؛

این مسیری است که قرآن برای تعالی و کمال انسان متقی ترسیم می کند، یعنی انسان متقی بایستی چنین باشد و با حرکت در این مسیر است که به فلاح و رستگاری می رسد. لذا معنایش این نیست که همه متقیان، بالفعل و در حال حاضر چنین هستند.

بنابر این:
قرآن برای انسان متقی، هدایت هایی افزون بر هدایت قبلی دارد و این مسیر برای انسان متقی تا فلاح و رستگاری، باز است.

میقات;895109 نوشت:
با سلام و درود

سلام
یک سوال دیگه هم از همین آیات دارم...
نقل قول:
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ ﴿٣﴾ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿٤﴾ أُولَـٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ ۖ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥
(پرهیزکاران=متقین) کسانی هستند که به غیب [=آنچه از حس پوشیده و پنهان است‌] ایمان می‌آورند؛ و نماز را برپا می‌دارند؛ و از تمام نعمتها و مواهبی که به آنان روزی داده‌ایم، انفاق می‌کنند. (۳) و آنان که به آنچه بر تو نازل شده، و آنچه پیش از تو (بر پیامبران پیشین) نازل گردیده، ایمان می‌آورند؛ و به رستاخیز یقین دارند. (۴) آنان بر طریق هدایت پروردگارشانند؛ و آنان رستگارانند. (۵)

در مورد ایمان به غیب و ایمان به کتب انبیای پیشین، واژه ی "یؤمنون" را به کار برده اما در مورد آخرت گفته "یوقنون".
چرا در مورد آخرت هم از همان یومنون استفاده نکرده؟! آیا یقین، بالاتر از ایمان است؟!

درجای دیگری از همین سوره(در مورد خاشعین) گفته:

نقل قول:
الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(بقره/46)

اینجا در مورد قیامت گفته "یظنون"...درحالی که در ابتدای سوره فرموده "یوقنون".
این تفاوت از چه جهت است؟!
بین "ظن" و "یقین" چه فرقی است؟!

[="Tahoma"]با سلام و درود

در قرآن کریم در باره قیامت، هم تعبیر «مؤمنون»، هم «یوقنون» و هم تعبیر «یظنّون» به کار رفته است:

«وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُون‏»(بقره/ 4)
«وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ»(انعام/ 92)
«الَّذينَ يَظُنُّونَ‏ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون‏»(بقره/ 46)

در ابتدا به بررسی لغوی واژگان می پردازم:

واژه ایمان
ریشه «ایمان» از «أَمْن» به معنای ايمنى و آرامش قلب؛ و مراد از آن تسليم توأم با اطمينان خاطر است.(قاموس قرآن، ج ‏1، ص 123و 124)
و صحاح، مراد از ایمان را تصدیق دانسته است.(الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، ج ‏5، ص 2071)
مفردات نیز ایمان را تصديق توأم با اطمينان خاطر معنا کرده است.(مفردات ألفاظ القرآن، ص 90)

ایشان می آورد: واژه‏ «إِيمَان‏» گاهى اسم دين و شريعتى است كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) آورده است لذا تمام كسانى را كه شريعت او را مى‏پذيرند و به- اللّه- و پيامبرى او اقرار و اعتراف مى‏كنند، شامل مى ‏شود.
گاهى هم واژه ايمان، بر روش مدح و ستايش به كار مى‏رود كه مراد پذيرفتن و گردن نهادن نفس به حقّ است با تصديق به آن؛ و اين با جمع شدن سه حالت حاصل مى‏شود: شناسائى يا تحقيق با انديشه و دل؛ اقرار به زبان و بيان كردن آن؛ عمل كردن با اعضاء و جوارح.(همان)

واژه یقین
«یقین» از ریشه «يقن» به معنای ثابت و واضح شدن است.(قاموس قرآن، ج ‏7، ص 268)
«یقین» از صفت علم است و بالاتر از معرفت و درایت و ...؛ و آن آرامش يافتن فكر و فهم است بعد از اثبات حكم و استدلال هر چيزى‏.(مفردات ألفاظ القرآن، ص 892)

به بیان دیگر؛ يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است؛ لذا هر يقينی علم است ولى هر علمی يقين نيست.

نکته: از آن جا که یقین، بعد از شک و از طریق استدلال، حاصل می شود؛ بر خداوند اطلاق نمی شود.

واژه ظنّ
«ظن» یعنی احتمال قوى. چنان كه وهم احتمال ضعيف و شک تساوى طرفين است.‏(قاموس قرآن، ج ‏4، ص 273)

«الظَّنّ‏»: اسمى است براى آنچه از نشانه و امارتى حاصل ‏شود. هر گاه آن نشانه قوى شود، ظنّ و گمان به علم منتهى مى ‏شود. هر گاه نشانه ‏هاى ظنّ، قوى يا به تصوّر قوى بودن باشد با آن، أنّ و أن (مشدّده و مخفّفه) به كار مى ‏رود، پس در آیه : «الَّذِينَ‏ يَظُنُّونَ‏ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ»‏(بقره/ 46) و نیز: «يَظُنُّونَ‏ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ‏»(بقره/ 249) به معنای یقین است.‏(ر.ک: مفردات راغب، ص 539)

[="Tahoma"]تفاوت بین واژه ها

ـ فرق بین علم و ظن:
در ظن، ممکن است مورد ظن، بر خلاف تصور ما باشد و محقق نشود، ولی در علم، چنین نیست و معلوم، محقق می شود.(ر.ک: الفروق فی اللغة، ص 92)

ـ فرق بین تقی، متقی و مؤمن:
اگر بخواهیم ترتیب را از ضعیف به قوی رعایت کنیم، چنین است: مؤمن، متقی و تقی.
یعنی متقی، مدحش بیشتر است از مؤمن، زیرا مؤمن اطلاق می شود به ظاهر حال افراد، ولی متقی بر کسی اطلاق نمی شود الا بعد از سنجش و تایید. هم چنین چون تقی برای بیان مبالغه است، رتبه اش از متقی بالاتر است.(ر.ک: الفروق فى اللغة، ص 216)

ـ فرق بین علم و یقین:
علم، اعتقاد به حقیقت یک چیز است؛ و یقین، آرامش نفس است بواسطه علم. لذا «یقین» در مورد خداوند اطلاق نمی شود زیرا یقین، شدت و ضعف دارد و بعد از زائل شدن شک و بواسطه استدلال و نظر است که حاصل می شود(الفروق فى اللغة، ص 73)؛ در حالی که خداوند با علم حضوری، عالم بر همه چیز است. لذا یقین، در باره خداوند به کار نمی رود.

علم، درک حقیقت یک چیز است(مفردات ألفاظ القرآن، ص 580)، لذا در باره خداوند، «علم» به کار می رود ولی «یقین» به کار نمی رود.

بیان تفسیری

* «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»(بقره/ 4)

در فقرات قبلی آیه، اعتقاد راسخ به توحيد و نبوت را به كلمه «ايمان» تعبير آورد، و در اين جمله اعتقاد راسخ در خصوص آخرت را به «ايقان» تعبير كرده، و اين بدان جهت است كه در این جا به لازمه يقين ـ یعنی فراموش نكردن آخرت ـ نيز اشاره دارد.

زیرا بسيار می شود انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد، اما پاره ‏اى از لوازم آن را فراموش مى ‏كند و عملى منافى با ايمانش انجام می دهد؛ بر خلاف يقين كه ديگر با فراموشى نمی سازد و ممكن نيست انسان، عالم و مؤمن به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته باشد كه در آن روز به حساب كوچک و بزرگ اعمالش مى ‏رسند، و در عين حال پاره‏ اى گناهان را مرتكب شود. چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نمی شود، بلكه از ترس، به قرق‏گاه ‏هاى خدا نزديک هم نمى ‏گردد.(ر.ک: ترجمه المیزان، ج 1، ص 73)

* «الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ»(بقره/ 46)

اعتقاد به آخرت، از مواردی است که باید یقین به آن حاصل شود، کما این که فرموده: «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»(بقره/ 4)، ولی در آيه، ظن و گمان به آن را كافى دانسته است. در جواب چرایی این باید گفت چه بسا براى حصول و پيدايش خشوع در دل انسان، ظن به قيامت و لقاء پروردگار نیز كافى است.

زیرا علومى كه به وسيله اسباب تدريجى به تدريج در نفس پيدا می شود، ابتدا از توجه، بعد شک، سپس ترجيح يكى از دو طرف شک ـ كه همان ظن است ـ و در آخر نیز با از بین رفتن احتمالات مخالف، ادراک جزمى و یقینی كه همان علم است حاصل می شود.

و اين نوع از علم وقتى به خطرى هولناک تعلق بگيرد باعث اضطراب و خشوع نفس می شود، و اين خشوع از وقتى شروع می شود كه يک طرف شک رجحان پيدا مى ‏كند، و چون امر نامبرده، خطرى و هولناک است، قبل از علم به آن، و تماميت آن رجحان، نيز دلهره و ترس در نفس مى ‏آورد.

پس به كار بردن ظنّ در جاى علم، براى اشاره به اين بوده كه اگر انسان متوجه شود ربّ و پروردگارى دارد كه ممكن است روزى با او ديدار كند، و به سويش برگردد، در ترک مخالفت و رعايت احتياط، صبر نمى‏ كند تا علم برايش حاصل شود، بلكه همان ظنّ، او را وادار به احتياط مى ‏كند.(ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 229)

پرسش:
اگر متقین هدایت یافته اند دیگر چه نیازی به هدایت قرآن دارند؟
در مورد ایمان به غیب ،واژه ی "یؤمنون" را به کار برده اما در مورد آخرت گفته "یوقنون". چرا در مورد آخرت هم از همان یومنون استفاده نکرده؟ آیا یقین، بالاتر از ایمان است؟

پاسخ:
همان طور که می دانید، هدایت دو مرحله دارد، یکی هدایت اولیه که همان تسلیم و آمادگی پذیرای حق است یعنی همان ایمان و باور به حقانیت قرآن؛ و دوم، هدایتی است که در راستای تعالیم الهی قرآن، بر هدایت اول افزوده می شود.
«وَ يَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدىً‏»؛ و خداوند بر هدايت كسانى كه هدايت شده ‏اند مى ‏افزايد.(1)
بنابر این و با توجه به این که هدایت، مراتب و درجات دارد، متقین هم نیازمند هدایت هستند، هدایتی افزون تر از هدایت قبلی.

مطلب دیگر؛ این مسیری که قرآن برای تعالی و کمال انسان متقی ترسیم می کند، یعنی انسان متقی بایستی چنین باشد و با حرکت در این مسیر که به فلاح و رستگاری می رسد. لذا معنایش این نیست که همه متقیان، بالفعل و در حال حاضر چنین هستند.
بنابر این: قرآن برای انسان متقی، هدایتی افزون بر هدایت قبلی دارد و این مسیر برای انسان متقی تا فلاح و رستگاری، باز است.
در باره قسمت دوم سؤال باید گفت در قرآن کریم درباره قیامت، هم تعبیر «مؤمنون»، هم «یوقنون» و هم تعبیر «یظنّون» به کار رفته است:
«وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُون‏»(2)
«وَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ» (3)
«الَّذينَ يَظُنُّونَ‏ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون‏»(4)
ـ بررسی لغوی واژگان:
ـ واژه ایمان
ریشه «ایمان» از «أَمْن» به معنای ايمنى و آرامش قلب؛ و مراد از آن تسليم توأم با اطمينان خاطر است.(5)
و صحاح، مراد از ایمان را تصدیق دانسته است.(6)
مفردات نیز ایمان را تصديق توأم با اطمينان خاطر معنا کرده است.(7)
ایشان می آورد: واژه‏ «إِيمَان‏» گاهى اسم دين و شريعتى است كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) آورده است لذا تمام كسانى را كه شريعت او را مى‏پذيرند و به- اللّه- و پيامبرى او اقرار و اعتراف مى‏كنند، شامل مى ‏شود.
گاهى هم واژه ايمان، بر روش مدح و ستايش به كار مى‏رود كه مراد پذيرفتن و گردن نهادن نفس به حقّ است با تصديق به آن؛ و اين با جمع شدن سه حالت حاصل مى‏شود: شناسائى يا تحقيق با انديشه و دل؛ اقرار به زبان و بيان كردن آن؛ عمل كردن با اعضاء و جوارح.(8)
ـ واژه یقین
«یقین» از ریشه «يقن» به معنای ثابت و واضح شدن است.(9)
«یقین» از صفت علم است و بالاتر از معرفت و درایت و ...؛ و آن آرامش يافتن فكر و فهم است بعد از اثبات حكم و استدلال هر چيزى‏.(10)
به بیان دیگر؛ يقين علمى است كه از استدلال و تحقيق حاصل شده و نفس بر آن آرام گرديده است؛ لذا هر يقينی علم است ولى هر علمی يقين نيست.
نکته: از آن جا که یقین، بعد از شک و از طریق استدلال، حاصل می شود؛ بر خداوند اطلاق نمی شود.
ـ واژه ظنّ
«ظن» یعنی احتمال قوى. چنان كه وهم احتمال ضعيف و شک تساوى طرفين است.‏(11)
«الظَّنّ‏»: اسمى است براى آنچه از نشانه و امارتى حاصل ‏شود. هر گاه آن نشانه قوى شود، ظنّ و گمان به علم منتهى مى ‏شود. هر گاه نشانه ‏هاى ظنّ، قوى يا به تصوّر قوى بودن باشد با آن، أنّ و أن (مشدّده و مخفّفه) به كار مى ‏رود، پس در آیه : «الَّذِينَ‏ يَظُنُّونَ‏ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ»‏(12) و نیز: «يَظُنُّونَ‏ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ‏»(13) به معنای یقین است.‏(14)
ـ تفاوت بین واژه ها
ـ فرق بین علم و ظن:
در ظن، ممکن است مورد ظن، بر خلاف تصور ما باشد و محقق نشود، ولی در علم، چنین نیست و معلوم، محقق می شود.(15)
ـ فرق بین تقی، متقی و مؤمن:
اگر بخواهیم ترتیب را از ضعیف به قوی رعایت کنیم، چنین است: مؤمن، متقی و تقی.
یعنی متقی، مدحش بیشتر است از مؤمن، زیرا مؤمن اطلاق می شود به ظاهر حال افراد، ولی متقی بر کسی اطلاق نمی شود الا بعد از سنجش و تایید. هم چنین چون تقی برای بیان مبالغه است، رتبه اش از متقی بالاتر است.(16)
ـ فرق بین علم و یقین:
علم، اعتقاد به حقیقت یک چیز است؛ و یقین، آرامش نفس است بواسطه علم. لذا «یقین» در مورد خداوند اطلاق نمی شود زیرا یقین، شدت و ضعف دارد و بعد از زائل شدن شک و بواسطه استدلال و نظر است که حاصل می شود(17)؛ در حالی که خداوند با علم حضوری، عالم بر همه چیز است. لذا یقین، در باره خداوند به کار نمی رود.
علم، درک حقیقت یک چیز است(18)، لذا در باره خداوند، «علم» به کار می رود ولی «یقین» به کار نمی رود.
ـ بیان تفسیری
«وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»
در فقرات قبلی آیه، اعتقاد راسخ به توحيد و نبوت را به كلمه «ايمان» تعبير آورد، و در اين جمله اعتقاد راسخ در خصوص آخرت را به «ايقان» تعبير كرده، و اين بدان جهت است كه در این جا به لازمه يقين ـ یعنی فراموش نكردن آخرت ـ نيز اشاره دارد.
زیرا بسيار می شود انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد، اما پاره ‏اى از لوازم آن را فراموش مى ‏كند و عملى منافى با ايمانش انجام می دهد؛ بر خلاف يقين كه ديگر با فراموشى نمی سازد و ممكن نيست انسان، عالم و مؤمن به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته باشد كه در آن روز به حساب كوچک و بزرگ اعمالش مى ‏رسند، و در عين حال پاره‏ اى گناهان را مرتكب شود. چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نمی شود، بلكه از ترس، به قرق‏گاه ‏هاى خدا نزديک هم نمى ‏گردد.(19)
«الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ»(20)
اعتقاد به آخرت، از مواردی است که باید یقین به آن حاصل شود، کما این که فرموده: «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ»(21)، ولی در آيه، ظن و گمان به آن را كافى دانسته است. در جواب چرایی این باید گفت چه بسا براى حصول و پيدايش خشوع در دل انسان، ظن به قيامت و لقاء پروردگار نیز كافى است.
زیرا علومى كه به وسيله اسباب تدريجى به تدريج در نفس پيدا می شود، ابتدا از توجه، بعد شک، سپس ترجيح يكى از دو طرف شک ـ كه همان ظن است ـ و در آخر نیز با از بین رفتن احتمالات مخالف، ادراک جزمى و یقینی كه همان علم است حاصل می شود.
و اين نوع از علم وقتى به خطرى هولناک تعلق بگيرد باعث اضطراب و خشوع نفس می شود، و اين خشوع از وقتى شروع می شود كه يک طرف شک رجحان پيدا مى ‏كند، و چون امر نامبرده، خطرى و هولناک است، قبل از علم به آن، و تماميت آن رجحان، نيز دلهره و ترس در نفس مى ‏آورد.
پس به كار بردن ظنّ در جاى علم، براى اشاره به اين بوده كه اگر انسان متوجه شود ربّ و پروردگارى دارد كه ممكن است روزى با او ديدار كند، و به سويش برگردد، در ترک مخالفت و رعايت احتياط، صبر نمى‏ كند تا علم برايش حاصل شود، بلكه همان ظنّ، او را وادار به احتياط مى ‏كند.(22)

__________
(1) مريم/ 76.
(2) بقره/ 4.
(3) انعام/ 92.
(4) بقره/ 46.
(5) قرشی، قاموس قرآن، ج ‏1، ص 123و 124.
(6) جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، ج ‏5، ص 2071.
(7) راغب، مفردات ألفاظ القرآن، ص 90.
(8) همان.
(9) قاموس قرآن، ج ‏7، ص 268.
(10) مفردات ألفاظ القرآن، ص 892.
(11) قاموس قرآن، ج ‏4، ص 273.
(12) بقره/ 46.
(13) بقره/ 249.
(14) ر.ک: مفردات راغب، ص 539.
(15) ر.ک: عسکری، الفروق فی اللغة، ص 92.
(16) ر.ک: همان، ص 216.
(17) همان، ص 73.
(18) مفردات ألفاظ القرآن، ص 580.
(19) ر.ک: طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج 1، ص 73.
(20) بقره/ 46.
(21) بقره/ 4.
(22) ر.ک: ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 229.

موضوع قفل شده است