جمع بندی منظور از حیات خداوند

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور از حیات خداوند

با سلام، در قرآن میفرماید هر چیز زنده ای را از آب قرار دادند .

أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ

آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین به هم پیوسته بودند، و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم؛ و هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم؟! آیا ایمان نمی‌آورند؟!(21:30)

از طرفی میگوید که الله زنده است .

اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ

معبودی جز خداوندِ یگانه زنده و پایدار و نگهدارنده، نیست.(3:2)

پس آیا نتیجه میگیریم که الله از آب است یا این نوعی تناقض گویی محسوب میشود ؟

نکته : اگر زنده بودن را به معنای دارای تغییر بودن بگیریم آن وقت گیاهان و هر چیزی که از آب بهره داشته یا حتی بیشتر از آن را میتوان زنده نامید ، اما اگر زنده بودن را به معنای داشتن قدرت و علم بدانیم پس سنگ ها و گیاهان را نمیتوان دارای حیات نام برد، پس اینکه علم میگوید گیاهان دارای حیات هستند نوعی خطا محسوب میشود ؟ آیا در قرآن پیرامون گیاهان از کلمه حی و حیات استفاده شده است ؟

البته به صورت غیر مستقیم از این کلمه استفاده هایی شده است اما نمیتوان آن را به حیات گیاهان نسبت قطعی داد .

به عنوان مثال :

إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ ۖ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ ۖ فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ

خداوند، شکافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده خارج می‌سازد، و مرده را از زنده بیرون می‌آورد؛ این است خدای شما! پس چگونه از حقّ منحرف می‌شوید؟!(6:95)

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ

در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و شد شب و روز، و کشتیهایی که در دریا به سود مردم در حرکتند، و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده، و با آن، زمین را پس از مرگ، زنده نموده، و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان زمین و آسمان مسخرند، نشانه‌هایی است (از ذات پاک خدا و یگانگی او) برای مردمی که عقل دارند و می‌اندیشند!(2:164)

وَاللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ

خداوند از آسمان، آبی فرستاد؛ و زمین را، پس از آنکه مرده بود، حیات بخشید! در این، نشانه روشنی است برای جمعیّتی که گوش شنوا دارند!(16:65)

که در اینجا زمین دارای حیات تلقی شده است ، پس تعریف قبلی قدرت میگیرد که حیات یعنی دارای تغییر و تحول بودن یا تعریف دیگریست .

شاید هم شما بتوانید تعریف بهتری ارائه کنید که هم در بر گیرنده زمین باشد و هم خداوند و هم انسان ها و جانوران ، شاید هم زندگی زمین کنایه از زندگی جانوران داخل آن است.

در نتیجه لطفا تعریفی برای حیات ارائه بدهید که در بر دارنده تمام این جوانب باشد و علاوه بر آن به نکات زیر را توضیح دهید .

آیا حیات زمین به خاطر حیات جانوران داخل آن است ؟

آیا گیاهان و باکتری ها و سایر گونه هایی که از نظر علمی دارای حیات هستند، علم و قدرت دارند ؟

تعریف حیات چیست ؟ حیات یعنی چه ؟

آیا اینکه هر چیز زنده ای از آب است، و خداوند نیز زنده است، دلیل بر از آب بودن خداوند میشود یا تناقض است یا حالت دیگری دارد ؟

منظور از حیات خداوند چیست ؟

با تشکر .

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام وتشکر از سوال خوب و دقیق شما

به من بیاموز;890404 نوشت:
تعریف حیات چیست ؟ حیات یعنی چه ؟

به من بیاموز;890404 نوشت:
منظور از حیات خداوند چیست ؟

به من بیاموز;890404 نوشت:
آیا گیاهان و باکتری ها و سایر گونه هایی که از نظر علمی دارای حیات هستند، علم و قدرت دارند ؟

حیات منشأ درک و فعل، یا همان علم و قدرت است، یعنی به موجودی حی، و زنده گفته میشود که دارای دو ویژگی باشد: یکی قدرت و فعل، و دیگری: درک و علم(آیت الله سبحانی، الالهیات، ج1، ص154، و 155) البته این دارای مراتب است، هرچه حیات قوی تر باشد، این درک و فعل هم قوی تر خواهد بود: (همان)
حیات نباتی: گیاهان، افعالشان در حد یک رشد و نمو است، و درکشان هم بسیار محدود است(1)

حیات حیوانی:
درمرتبه بعد حیوانات هستند که هم فعل ایشان قوی تر است، و هم درک و آگاهی شان.

حیات انسانی:
در مرتبه بالاتر انسان است که علوم و افعالش نسبت به دو مرتبه پیشین کامل تر است.

فوق تمام این مراتب، که همه این مراتب حیاتشان را از او دارند، خداوند است، که هم علمش نامحدود است، و هم قدرتش نامتناهی، لذا در حیات نیز، بی نیاز از غیر بوده، و از همه کامل تر است.

تبصره:

از آنجا که حیات به معنای مقابل «موت» و «مرگ» است(مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص335) کاربردهای عُرفی دیگری هم دارد که خارج از بحث است و نباید با این بحث خلط شود، بنده به چند مورد اشاره می کنم:

الف) حیاتِ یک نام: اینکه می گوییم نام فلانی زنده است، یعنی فراموش نشده و هنوز از او به خوبی و نیکی یاد می شود، مثل این شعر سعدی:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز ////// مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

ب) حیات یک شب: گاهی به بیدار ماندن و عبادت کردن در یک شب، إحیاء و زنده نگه داشتن آن اطلاق می شود، همانطور که امام باقر(ع) می فرمایند:
«مَنْ أَحْيَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ كَانَتْ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ»؛ هر کسی شب قدر را زنده نگه دارد، گناهانش آمرزیده میشود هرچند به تعداد ستارگان آسمان باشد.(مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج95، ص146)

ج) حیاتِ زمین: گاهی به عمران و آبادانی، حیات گفته می شود، لذا به آباد کردن و کشت و کار در بیابان ها، إحیاء موات گفته می شود، همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»؛خداوند از آسمان، آبى فرستاد و زمين را، پس از آنكه مرده بود، حيات بخشيد.(نحل:65)
در روایات هم إحیاء زمین به همین معنای آباد کردن آن به کار رفته است، همانطور که پیامبر(ص) فرموده اند:
«مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَه‏»؛ هر کسی زمین مرده ای را زنده کند، پس آن زمین مال اوست.(حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج25، ص412)

د) حیاتِ معنوی و انسانی: گاهی به هدایت یک انسان، زنده کردن گفته می شود، همان طور که قرآن می فرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم‏»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى‏ خواند كه شما را حيات مى‏ بخشد.(انفال:24)

به من بیاموز;890404 نوشت:
آیا حیات زمین به خاطر حیات جانوران داخل آن است ؟

طبق بخش ابتدایی پاسخ این سوال هم روشن شد که حیات زمین، به آبادانی خود آن است، نه حیات جانوران داخل آن، چرا که در بیابان خشک و بی آب و علف هم جانوران زنده ای داخل زمین وجود دارند.

به من بیاموز;890404 نوشت:
آیا اینکه هر چیز زنده ای از آب است، و خداوند نیز زنده است، دلیل بر از آب بودن خداوند میشود یا تناقض است یا حالت دیگری دارد ؟

در این خصوص باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: آب، مایه حیات مادی
بدون شک آب یک حقیقت مادی است، پس طبیعتا هر نقشی هم داشته باشد خارج از عالم ماده نیست، و صرفا برای موجودات مادی نقش إحیاگر خواهد داشت، یعنی هر موجود زنده ای که تعلقی به اجسام داشته باشد از آنجا که پایه جسمش آب است، به آب نیازمند است؛ مثلا همین انسان اگرچه از نظر روحی بی نیاز از آب است، اما چون تعلق به جسم دارد، و این جسم هم حدود هفتاد درصدش از آب تشکیل شده است، طبیعتا برای تحقق و وجود این موجود مرکب از روح و جسم باید آب باشد، چون یک بُعدش وابسته به آب است. با این اوصاف روشن میشود که نمی توان گفت چرا آفرینش فرشتگان از آب نیست(تفسیر نمونه، ج13، ص396) چون هر موجودی که جنبه مادی در او راه ندارد، هیچ وابستگی هم به آب ندارد.

نکته دوم: بی نیازی مطلق خداوند
خداوند این زنده کردن موجودات زنده به وسیله آب را به خودش نسبت می دهد، تعبیر «جعلنا» همه چیز را روشن میکند، یعنی هر دو (هم آب، و هم آنچه از آب زنده شده) مخلوق اوست، و رتبه خداوند پیش از این ترکیب است، هرگز خالق به آنچه که ایجاد کرده است نیازی نخواهد داشت. طبق برهان عقلی امکان و وجوب، سر سلسله این آفرینش باید کسی باشد که بی نیاز مطلق است، والا آفرینش، توجیه ناپذیر خواهد بود، پس همواره این مخلوقات هستند که به او نیازمندند، همانطور که می فرماید:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»؛ اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدائيد، و تنها خداوند است كه بى‏ نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است‏.(فاطر:15)
_______________________________
1. این چیزی است که علاوه بر دلالت ظواهر دینی، و همچنین فلسفه، امروزه با پیشرفت علوم تجربی نیز تأیید، و پذیرفته شده است در برخی از شبکه های خبری گفته می شود گیاهان باغبانشان را می شناسند و به او انس می گیرند، یا برای هرس کردن گیاهان محدودیت های علمی لحاظ می شود و هرس کردن بیش از آن را موجب ایجاد شوک به گیاه می دانند.

پرسش:
منظور از حیات و زنده بودن خداوند چیست؟


پاسخ:


حیات منشأ درک و فعل، یا همان علم و قدرت است، یعنی به موجودی حی، و زنده گفته میشود که دارای دو ویژگی باشد: یکی قدرت و فعل، و دیگری: درک و علم(1) البته این دارای مراتب است، هرچه حیات قوی تر باشد، این درک و فعل هم قوی تر خواهد بود: (2)

حیات نباتی: گیاهان، افعالشان در حد یک رشد و نمو است، و درکشان هم بسیار محدود است(3)
حیات حیوانی: درمرتبه بعد حیوانات هستند که هم فعل ایشان قوی تر است، و هم درک و آگاهی شان.
حیات انسانی: در مرتبه بالاتر انسان است که علوم و افعالش نسبت به دو مرتبه پیشین کامل تر است.

فوق تمام این مراتب، که همه این مراتب حیاتشان را از او دارند، خداوند است، که هم علمش نامحدود است، و هم قدرتش نامتناهی، لذا در حیات نیز، بی نیاز از غیر بوده، و از همه کامل تر است.

منظور از حیات زمین:
از آنجا که حیات به معنای مقابل «موت» و «مرگ» است(4) کاربردهای عُرفی دیگری هم دارد که نباید با حیات به معنای حقیقی که منشأ علم و قدرت است خلط شود، به چند مورد اشاره می کنم:

الف) حیاتِ یک نام: اینکه می گوییم نام فلانی زنده است، یعنی فراموش نشده و هنوز از او به خوبی و نیکی یاد می شود، مثل این شعر سعدی:
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

ب) حیات یک شب: گاهی به بیدار ماندن و عبادت کردن در یک شب، إحیاء و زنده نگه داشتن آن اطلاق می شود، همانطور که امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«مَنْ أَحْيَا لَيْلَةَ الْقَدْرِ غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُهُ وَ لَوْ كَانَتْ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ»؛ هر کسی شب قدر را زنده نگه دارد، گناهانش آمرزیده میشود هرچند به تعداد ستارگان آسمان باشد.(5)

ج) حیاتِ معنوی و انسانی: گاهی به هدایت یک انسان، زنده کردن گفته می شود، همان طور که قرآن می فرماید:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُم‏»؛ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! دعوت خدا و پيامبر را اجابت كنيد هنگامى كه شما را به سوى چيزى مى‏ خواند كه شما را حيات مى‏ بخشد.(6)

حیاتِ زمین هم از همین سنخ است، یعنی منظور از حیات در آن، حیاتی که منشأ علم و قدرت باشد نیست، بلکه به عمران و آبادانی، حیات گفته می شود، لذا به آباد کردن و کشت و کار در بیابان ها، إحیاء موات گفته می شود، همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«وَ اللَّهُ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»؛خداوند از آسمان، آبى فرستاد و زمين را، پس از آنكه مرده بود، حيات بخشيد.(7)
در روایات هم إحیاء زمین به همین معنای آباد کردن آن به کار رفته است،
همانطور که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرموده اند:«مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَه‏»؛ هر کسی زمین مرده ای را زنده کند، پس آن زمین مال اوست.(8)
بنابراین روشن می شود که حیات زمین، به معنای آبادانی خود آن است، نه حیات جانوران داخل آن، چرا که در بیابان خشک و بی آب و علف هم جانوران زنده ای داخل زمین وجود دارند، اما آیه شریفه ای که گذشت چنین زمینی را مرده خطاب نموده است.

هر موجود زنده ای از آب است

برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه بفرمایید:

نکته اول: آب، مایه حیات مادی
بدون شک آب یک حقیقت مادی است، پس طبیعتا هر نقشی هم داشته باشد خارج از عالم ماده نیست، و صرفا برای موجودات مادی نقش إحیاگر خواهد داشت، یعنی هر موجود زنده ای که تعلقی به اجسام داشته باشد از آنجا که پایه جسمش آب است، به آب نیازمند است؛
مثلا همین انسان اگرچه از نظر روحی بی نیاز از آب است، اما چون تعلق به جسم دارد، و این جسم هم حدود هفتاد درصدش از آب تشکیل شده است، طبیعتا برای تحقق و وجود این موجود مرکب از روح و جسم باید آب باشد، چون یک بُعدش وابسته به آب است. با این اوصاف روشن میشود که نمی توان گفت چرا آفرینش فرشتگان از آب نیست(9) چون هر موجودی که جنبه مادی در او راه ندارد، هیچ وابستگی هم به آب ندارد.

نکته دوم: بی نیازی مطلق خداوند
خداوند ،زنده کردن موجودات به وسیله آب را به خودش نسبت می دهد، تعبیر «جعلنا» همه چیز را روشن میکند، یعنی هر دو (هم آب، و هم آنچه از آب زنده شده) مخلوق اوست، و رتبه خداوند پیش از این ترکیب است، هرگز خالق به آنچه که ایجاد کرده است نیازی نخواهد داشت.
طبق برهان عقلی امکان و وجوب، سر سلسله این آفرینش باید کسی باشد که بی نیاز مطلق است، والا آفرینش، توجیه ناپذیر خواهد بود، پس همواره این مخلوقات هستند که به او نیازمندند، همانطور که می فرماید:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»؛ اى مردم شما (همگى) نيازمند به خدائيد، و تنها خداوند است كه بى‏ نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است‏.(10)


_______________________________
1. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج1، ص154، و 155.
2. همان.
3. این چیزی است که علاوه بر دلالت ظواهر دینی، و همچنین فلسفه، امروزه با پیشرفت علوم تجربی نیز تأیید، و پذیرفته شده است در برخی از شبکه های خبری گفته می شود گیاهان باغبانشان را می شناسند و به او انس می گیرند، یا برای هرس کردن گیاهان محدودیت های علمی لحاظ می شود و هرس کردن بیش از آن را موجب ایجاد شوک به گیاه می دانند.
4. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص335.
5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج95، ص146.
6. انفال:8/24.
7. نحل:16/65.
8. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج25، ص412.
9. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج13، ص396.
10. فاطر:35/15.

موضوع قفل شده است