جمع بندی بزرگترین آرزویی که با خود به گور می بریم... نقدی بر برهان فطرت الهی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بزرگترین آرزویی که با خود به گور می بریم... نقدی بر برهان فطرت الهی

سلام....چند ماه پیش سر قضیه برهان فطرت الهی با استاد طاها بحثی داشتیم...ایشان پای علم حضوری در کنار علم حصولی را وسط کشیدند و اشاره داشتند که در داستان فطرت الهی ما با علم حضوری خود خدا را می بینیم....پس فطرت الهی به فرض وجود خطا بردار و بی ارزش نیست و دلیلی و نشانی از وجود خداست....ایشان فرمودند که این علم حضوری در در زمان هایی خاص یا شرایطی خاص خودش را نشان می دهد...مثلا ایشان مثال زدند کسی در دریا در حال قرق شدن است....دیگر به هیچ یک از عوامل طبیعی چشم داشتی نداشته و از همه ی آنها قطع امید کرده...یعنی دیگر از تمامی عوامل طبیعی قطع امید کرده....اینجاست که با علم حضوری خود یک موجود فراطبیعی که خدا باشد را احساس می کند یا به قولی با علم حضوری خود خدا را می بیند....حالا سوالم این است....چطور می شود که شخصی در آستانه ی قرق شدن است و نسبت به همه چیز و همه عالم و آدم قطع امید داشته، تنها نیروی فرا مادی و برتری را می بیند که خداست و تنها چشم امیدش به خداست....ولی با این حال آن خدا یا آن موجود فراطبیعی دست این بنده خدا را نمی گیرد و شخص با توهمی شیرین که خدایی هست و دست او را خواهد گرفت و به او کمک خواهد کرد به دریا فرو افتاده و خفه می شود؟!!این جا نمی توانیم بگوییم که آن علم حضوری توهمی بیش نبوده؟!!یا نمی توانیم بگوییم که خدایی و نیروی فرا ماده ای به نام خدا در کار نبوده...خوب اگر بوده و شخص با علم حضوری خودش او را احساس می کرده و تنها امیدش او بوده چرا آن موجود به دادش نرسیده؟!!;)) ;))

البته این سخنانی که به قول از استاد طاها نقل کردم، برداشت های بنده از سخنان ایشان بوده و قطعا ممکن است به واقع دیدگاه و سخنان ایشان نباشد و بنده در برداشت هایمام دچار اشتباه شده باشم....

با تشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد رئوف

پارسا مهر;888963 نوشت:
سلام....چند ماه پیش سر قضیه برهان فطرت الهی با استاد طاها بحثی داشتیم...ایشان پای علم حضوری در کنار علم حصولی را وسط کشیدند و اشاره داشتند که در داستان فطرت الهی ما با علم حضوری خود خدا را می بینیم....پس فطرت الهی به فرض وجود خطا بردار و بی ارزش نیست و دلیلی و نشانی از وجود خداست....ایشان فرمودند که این علم حضوری در در زمان هایی خاص یا شرایطی خاص خودش را نشان می دهد...مثلا ایشان مثال زدند کسی در دریا در حال قرق شدن است....دیگر به هیچ یک از عوامل طبیعی چشم داشتی نداشته و از همه ی آنها قطع امید کرده...یعنی دیگر از تمامی عوامل طبیعی قطع امید کرده....اینجاست که با علم حضوری خود یک موجود فراطبیعی که خدا باشد را احساس می کند یا به قولی با علم حضوری خود خدا را می بیند....حالا سوالم این است....چطور می شود که شخصی در آستانه ی قرق شدن است و نسبت به همه چیز و همه عالم و آدم قطع امید داشته، تنها نیروی فرا مادی و برتری را می بیند که خداست و تنها چشم امیدش به خداست....ولی با این حال آن خدا یا آن موجود فراطبیعی دست این بنده خدا را نمی گیرد و شخص با توهمی شیرین که خدایی هست و دست او را خواهد گرفت و به او کمک خواهد کرد به دریا فرو افتاده و خفه می شود؟!!این جا نمی توانیم بگوییم که آن علم حضوری توهمی بیش نبوده؟!!یا نمی توانیم بگوییم که خدایی و نیروی فرا ماده ای به نام خدا در کار نبوده...خوب اگر بوده و شخص با علم حضوری خودش او را احساس می کرده و تنها امیدش او بوده چرا آن موجود به دادش نرسیده؟!!;)) ;))

البته این سخنانی که به قول از استاد طاها نقل کردم، برداشت های بنده از سخنان ایشان بوده و قطعا ممکن است به واقع دیدگاه و سخنان ایشان نباشد و بنده در برداشت هایمام دچار اشتباه شده باشم....

با تشکر



با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب قابل توجه است:

- نخست آنکه فطرت چیست؟
فطرت؛ معانی مختلفی دارد که یکی از معانی آن، فطری بودن به معنای ذاتی بودن آن است و این اطلاق از این باب است که قرآن کریم «فِطرَة» را به معنای گونه خاصی از آفرینش به‌کار برده است، اگر ما براى انسان یک سلسله ویژگی‌ها در اصل خلقت قائل باشیم، این ویژگی‌ها، مفهوم فطرت را می‌دهد.
فطریات، در دو ناحیه دریافت‌ها و خواست‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرند. دریافت‌ها مربوط به شناخت‌های ذاتی و خواست‌ها، مربوط به گرایش‌های ذاتی است. این گرایش‌ها خود به دو قسم تقسیم می‌شوند: 1. گرایش‌هایی که جنبه مادی داشته و برطرف کننده نیازهای جسمی انسان می‌باشند که معمولاً به آن «امور غریزی» گفته می‌شود و 2. گرایش‌هایی که روحانی بوده و نیازهای معنوی را برآورده می‌کنند و موجب کمال انسانی می‌شوند که به این نوع از گرایش‌ها، گرایش فطری یا مقدّسات گفته می‌شود؛ لذا فطرت شامل تمام گرایش‌های درونی نمی‌شود.

- نکته دوم این است که آیا فطرت دلیل بر وجود خداوند است؟
در این زمینه می توان گفت که فطرت انسان، یک گرایش فطری به وجود خداوند دارد و این مسئله امر قابل کتمانی نیست.هر انسانی در درون خود تعلق به یک موجود ماورائی را در میابد و این مسئله ای است که به نحوه خلقت ما بازمی گردد، یعنی خلقت ما به نحوی است که به سوی خداوند برویم. در این زمینه حضرت علی (ع) در حدیثی می فرمایند:
الحمد لله الذی الهم عباده حمده و فاطرهم علی معرفة ربوبیته(1) سپاس و ستایش خدایی را که ستایش خود را بر بندگانش الهام کرد، و آنان را بر شناخت پروردگاری‌اش مفطور ساخت( خلق کرد).
با توجه به این نکته، فطرت بر اساس جنبه معرفتی اش، می تواند دلالت کند به وجود خداوند.

- نکته سوم در باب این است که اگر واقعا فطرت ما را به خدا می رساند، پس چرا خداوند همه غریق ها را نجات نمی دهد؟
اولین مسئله در این باب این است که اثبات وجود خداوند لزوما، ملازم با این نیست که در هر موقعیتی انسان دیگر غرق نخواهند شد. فطرت صرفا بحث می کند از وجود خداوند. حال اینکه این خدای بحث شده چرا انسان غریقی را نجات نداده است، بحث دیگری است.
این بحث مفصل باید به صورت مجزا صورت بگیرد. دلایل مختلفی می تواند در این زمینه وجود داشته باشد. از جمله اینکه سنت الهی بر این است که مگر بر اساس اسباب مادی، در طبیعت دخالت نکند. بنابراین اگر فردی بر اساس اسباب مادی بایستی غرق شود، غرق خواهد شد. (هرچند در این زمینه استثنائاتی وجود دارد) مسئله دیگر، صلاح و مصلحت خود انسان هاست، معادلات چند مجهوله ای که ما را به ابعاد مختلف آن علم نیست و بایستی به خدای خیرخواه و حکیم، اعتماد کنیم. (و مسائل دیگری که می شود در این زمینه طرح کرد)
بنابراین محل بحث این است که چنین گرایش فطری وجود دارد ولی اینکه چرا خداوند انسان های غریق را نجات نمی دهد، موضوع دیگری است.

موفق باشید

1. اصول کافی: ج ۱، ص ۱۳۹

پرسش:

اگر فطرت دلیلی بر وجود خداست، چرا خداوند انسان هایی که بر اساس فطرت به او امید دارند، ناامید می کند؟ آیا این مسئله نشانگر آن نیست که فطرت، توهم است؟

پاسخ:
در پاسخ چند مطلب قابل توجه است:

- نخست آنکه فطرت چیست؟
فطرت؛ معانی مختلفی دارد که یکی از معانی آن، فطری بودن به معنای ذاتی بودن آن است و این اطلاق از این باب است که قرآن کریم «فِطرَة» را به معنای گونه خاصی از آفرینش به‌کار برده است، اگر ما براى انسان یک سلسله ویژگی‌ها در اصل خلقت قائل باشیم، این ویژگی‌ها، مفهوم فطرت را می‌دهد.
فطریات، در دو ناحیه دریافت‌ها و خواست‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرند. دریافت‌ها مربوط به شناخت‌های ذاتی و خواست‌ها، مربوط به گرایش‌های ذاتی است. این گرایش‌ها خود به دو قسم تقسیم می‌شوند: 1. گرایش‌هایی که جنبه مادی داشته و برطرف کننده نیازهای جسمی انسان می‌باشند که معمولاً به آن «امور غریزی» گفته می‌شود و 2. گرایش‌هایی که روحانی بوده و نیازهای معنوی را برآورده می‌کنند و موجب کمال انسانی می‌شوند که به این نوع از گرایش‌ها، گرایش فطری یا مقدّسات گفته می‌شود؛ لذا فطرت شامل تمام گرایش‌های درونی نمی‌شود.( 1)

- نکته دوم این است که آیا فطرت دلیل بر وجود خداوند است؟
در این زمینه می توان گفت که فطرت انسان، یک گرایش فطری به وجود خداوند دارد و این مسئله امر قابل کتمانی نیست.هر انسانی در درون خود تعلق به یک موجود ماورائی را در میابد و این مسئله ای است که به نحوه خلقت ما بازمی گردد، یعنی خلقت ما به نحوی است که به سوی خداوند برویم. در این زمینه حضرت علی (ع) در حدیثی می فرمایند:
الحمد لله الذی الهم عباده حمده و فاطرهم علی معرفة ربوبیته(2) سپاس و ستایش خدایی را که ستایش خود را بر بندگانش الهام کرد، و آنان را بر شناخت پروردگاری‌اش مفطور ساخت( خلق کرد).
با توجه به این نکته، فطرت بر اساس جنبه معرفتی اش، می تواند دلالت کند به وجود خداوند.

- نکته سوم در باب این است که اگر واقعا فطرت ما را به خدا می رساند، پس چرا خداوند همه غریق ها را نجات نمی دهد؟
اولین مسئله در این باب این است که اثبات وجود خداوند لزوما، ملازم با این نیست که در هر موقعیتی انسان دیگر غرق نخواهند شد. فطرت صرفا بحث می کند از وجود خداوند. حال اینکه این خدای بحث شده چرا انسان غریقی را نجات نداده است، بحث دیگری است.
این بحث مفصل باید به صورت مجزا صورت بگیرد. دلایل مختلفی می تواند در این زمینه وجود داشته باشد. از جمله اینکه سنت الهی بر این است که مگر بر اساس اسباب مادی، در طبیعت دخالت نکند. بنابراین اگر فردی بر اساس اسباب مادی بایستی غرق شود، غرق خواهد شد. (هرچند در این زمینه استثنائاتی وجود دارد) مسئله دیگر، صلاح و مصلحت خود انسان هاست، معادلات چند مجهوله ای که ما را به ابعاد مختلف آن علم نیست و بایستی به خدای خیرخواه و حکیم، اعتماد کنیم. (و مسائل دیگری که می شود در این زمینه طرح کرد)
بنابراین محل بحث این است که چنین گرایش فطری وجود دارد ولی اینکه چرا خداوند انسان های غریق را نجات نمی دهد، موضوع دیگری است.

1. در این زمینه پیشنهاد می کنم کتاب فطرت از استاد شهید مطهری (انتشارات صدرا) را مطالعه کنید.
2. اصول کافی: ج ۱، ص ۱۳۹

موضوع قفل شده است