جمع بندی راهی برای پرداخت بدهی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راهی برای پرداخت بدهی



با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

سلام خداقوت

یک فردی حقوقش رو صاحب کارش نداده این فرد بدهی داره به یکی از آشنایان
و اون بره آبروش رو تو در و همسایه ببره و پولش رو بخواهد و همچنان این فرد قادر به پرداخت قرض نباشه
و بره سراغ فامیل و آشنایانش برای گرفتن حقش
و بگه مثلا فلانی بدهی داره نمیاد تسویه حساب کنه
حال اینجا
خودش ببره بدهی رو بده یه رسید بگیره که حساب شد و بده به اونی که قرض داره ؟
یا مبلغ رو بده خود فرد ببره حساب کنه کاری به این که تسویه حساب میکنه یا نه نداشته باشه؟
چون احتمالش هست پول رو بگیره و قرضش رو نده
و یا اگر بدونه فرد دیگه بدهیش رو داده ممکنه ناراحت بشه و اختلافی با اون کسی که بهش بدهکار هست پیش بیاد
در این صورت درست ترین کار چیه؟

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حنیف

بسم الله الرحمن الرحیم

مدیر ارجاع سوالات;886688 نوشت:
یک فردی حقوقش رو صاحب کارش نداده این فرد بدهی داره به یکی از آشنایان
و اون بره آبروش رو تو در و همسایه ببره و پولش رو بخواهد و همچنان این فرد قادر به پرداخت قرض نباشه
و بره سراغ فامیل و آشنایانش برای گرفتن حقش
و بگه مثلا فلانی بدهی داره نمیاد تسویه حساب کنه
حال اینجا
خودش ببره بدهی رو بده یه رسید بگیره که حساب شد و بده به اونی که قرض داره ؟
یا مبلغ رو بده خود فرد ببره حساب کنه کاری به این که تسویه حساب میکنه یا نه نداشته باشه؟
چون احتمالش هست پول رو بگیره و قرضش رو نده
و یا اگر بدونه فرد دیگه بدهیش رو داده ممکنه ناراحت بشه و اختلافی با اون کسی که بهش بدهکار هست پیش بیاد
در این صورت درست ترین کار چیه؟

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب خدمت شما کاربر گرامی

اینکه به فکر آبروی برادر مومن خودتان هستید، قابل تحسین است.

مطمئن باشید که این احسان و نیکوکاری در حق برادران ایمانی، هرگز در پیشگاه خداوند بی جواب باقی نخواهد ماند.

"بَلَى مَنْ أسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ آرى، هركس خود را با تمام وجود، به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد." 1

کمک کردن به مومنین و حفظ آبروی آنان، بسیار مهم شمرده شده و همه مردم در برابر آبروي يك فرد مسئولند.

یعنی از هر عملی که باعث آبروریزی و ذلت خودشان یا دیگران می شود، شدیدا نهی شده است.

در این رابطه روایات متعددی از رسول گرامی اسلام و اهل بیت بزرگواراشان صلوات الله علیهم اجمعین در شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق ذکر شده است. 2

در حقیقت انفاق کردن، فقط انفاق مالی نیست؛ خیلی اوقات حفظ آبرو و شخصیت افراد، بسیار با ارزشتر و مهمتر از حفظ شکم آنهاست.

حتی در برخی روایات ارزش مال با حفظ آبرو سنجیده شده است.

"خير المال ما وقي العرض؛ بهترين مال آن است كه با آن آبرو حفظ شود." 3

اما در اینکه شما از چه راهی می توانید به ایشان کمک کنید، بستگی به شرایط، و همچنین روحیه این فرد و اطرافیانش دارد.
شاید بهترین راه این باشد که توسط یک شخص ثالث که هیچ کدام از دو طرف را نشناسد، این مبلغ را به طلبکار پرداخت کرده و رسید بگیرید. بعد رسید را به بدهکار رسانده و مایه آسودگی خیالش شوید.

در اینصورت بدهکار، در عین اینکه بدهی اش پرداخت شده، پرداخت کننده را نشناخته و نزد شما احساس خجالت و شرمندگی نخواهد داشت.

با توجه به شرایط می توانید راه های دیگری هم پیدا کنید.

به هر حال، هر راهی که کمترین آسیب به شخصیت و عزت این فرد وارد شود، همان بهترین خواهد بود.

1. سوره مبارکه بقره، آیه ۱۱۲
2. محمد تقی فلسفی، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج3، ص 331

3. شیخ محمد بن حسن حُرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 21، ص557

در پناه حق باشید.

يسع بن حمزه مي‌گويد: در مجلس حضرت رضا عليه‌السلام بودم و جمعيت بسياري در مجلس حضور داشتند و از آن حضرت سوال مي‌كردند و از احكام حلال و حرام مي‌پرسيدند و امام رضا عليه‌السلام پاسخ آنها را مي‌داد، در اين ميان ناگهان مردم بلند قامت و گندمگوني وارد مجلس شد و سلام كرد و به امام هشتم عليه‌السلام عرض نمود: «من از دوستان شما و دوستان پدر و اجداد پاك شما هستم. در سفر حج، پولم تمام شد و خرجي راه ندارم تا به وطنم برسم. اگر امكان دارد، خرجي راه را به من بده تا به وطنم برسم. خداوند مرا از نعمت‌هايش برخوردار نموده است، وقتي به وطن رسيدم، آن چه به من داده‌اي معادل آن، از جانب شما صدقه مي‌دهم، چون خودم مستحق صدقه نيستم.»

امام رضا عليه‌السلام به او فرمود: «بنشين، خدا به تو لطف كند.» سپس امام عليه‌السلام رو به مردم كرد و به پاسخ سوال‌هاي آنها پرداخت.
سپس مردم همه رفتند و تنها آن مرد مسافر و من و سليمان جعفري و خثيمه در خدمت امام مانديم.
امام عليه‌السلام به ما فرمود: «اجازه مي‌دهيد به خانه اندرون بروم؟» سليمان عرض كرد: «خداوند امر و اذن شما را بر ما مقدم داشته است. »

حضرت برخاست و وارد حجره‌اي شد و پس از چند دقيقه بازگشت و از پشت در فرمود: «آن مرد مسافر خراساني كجاست؟»

خراساني برخاست و گفت: «اين جا هستم.» امام عليه‌السلام از بالاي در دستش را به سوي مسافر دراز كرد و فرمود: «اين مقدار دينار را بگير و خرجي راه خود را با آن تامين كن و اين مبلغ مال خودت باشد. ديگر لازم نيست از ناحيه من، معادل آن را صدقه بدهي، حالا برو كه نه تو مرا ببيني و نه من تو را ببينم.»

مسافر خراساني پول را گرفت و رفت.

سليمان به امام رضا عليه‌السلام عرض كرد: «فدايت گردم كه عطا كردي و مهرباني فرمودي، ولي چرا هنگام پول دادن به مسافر، خود را نشان ندادي و پشت در خود را مستور نمودي؟!»

امام رضا عليه‌السلام در پاسخ فرمود: «مَخافةً اَن اَري ذلَ السوالِ فِي وَجهِهِ لِقَضايي حاجتَهُ؛ از آن ترسيدم كه چون حاجتش را برآوردم، شرمندگيِ درخواست را در چهره او ببينم. 1

1. داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاري ، ج 2، ص 60، سفينة‌البحار، ج 1، ص 418. انوار البهيه، ص 334

مردي از مسلمانان مدينه به شخصي بدهكار شد و نتوانست قرض خود را ادا كند، از طرفي طلبكار اصرار داشت كه او قرضش را بپردازد، آن مرد براي چاره‌جويي به حضور امام حسين عليه‌السلام آمد.

هنوز سخني نگفته بود كه امام حسين عليه‌السلام دريافت او براي حاجتي آمده است.

براي اينكه آبروي او حفظ شود، به او فرمود: «آبروي خود را از سوال و درخواست روياروي و مستقيم نگهدار، نياز خود را در نامه‌‌اي بنويس كه به خواست خدا آنچه تو را شاد كند، به تو خواهم داد.»

او در نامه‌اي نوشت: «اي ابا عبدالله! فلان كس پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار دارد كه طلبش را بگيرد، لطفا با او صحبت كن تا وقتي كه پولدار شوم، به من مهلت دهد.»

امام حسين عليه‌السلام پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و كيسه‌اي محتوي هزار دينار آورد و به او داد و فرمود: «با پانصد دينار اين پول، بدهكاري خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر، به زندگي خود سرو سامان بده و جز به نزد سه نفر به هيچ كس حاجت خود را مگو:

1- مومن و دين دار؛ كه دين نگهبان او است.
2- جوانمرد؛ كه به خاطر جوانمردي حيا مي‌كند.
3- صاحب اصالت خانوادگي؛ كه مي‌داند تو به خاطر نيازت، دوست نداري آبروي خود را از دست بدهي، او شخصيت تو را حفظ مي‌كند و حاجتت را روا مي‌سازد.1

1. داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاري، ج 5، ص 239 به نقل از تحف ‌العقول ص 251


پرسش:
شخصی به دیگری بدهی دارد و قادر به پرداخت بدهی اش نیست.
دوست این بدهکار، به چه صورتی بهتر است به او کمک کند؟
ببره بدهی رو بده یه رسید بگیره که حساب شد و بده به اونی که قرض داره ؟
یا مبلغ رو بده خود فرد ببره حساب کنه کاری به این که تسویه حساب میکنه یا نه نداشته باشه؟
چون احتمالش هست پول رو بگیره و قرضش رو نده
و یا اگر بدونه فرد دیگه بدهیش رو داده ممکنه ناراحت بشه و اختلافی با اون کسی که بهش بدهکار هست پیش بیاد
در این صورت درست ترین کار چیه؟

پاسخ: اینکه به فکر آبروی برادر مومن خودتان هستید، قابل تحسین است.

مطمئن باشید که این احسان و نیکوکاری در حق برادران ایمانی، هرگز در پیشگاه خداوند بی جواب باقی نخواهد ماند.

"بَلَى مَنْ أسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ آرى، هركس خود را با تمام وجود، به خدا تسليم كند و نيكوكار باشد، پس مزد وى پيش پروردگار اوست و بيمى بر آنان نيست و غمگين نخواهند شد." ۱

کمک کردن به مومنین و حفظ آبروی آنان، بسیار مهم شمرده شده و همه مردم در برابر آبروي يك فرد مسئولند.

یعنی از هر عملی که باعث آبروریزی و ذلت خودشان یا دیگران می شود، شدیدا نهی شده است.

در این رابطه روایات متعددی از رسول گرامی اسلام و اهل بیت بزرگواراشان صلوات الله علیهم اجمعین در شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق ذکر شده است. ۲

در حقیقت انفاق کردن، فقط انفاق مالی نیست؛ خیلی اوقات حفظ آبرو و شخصیت افراد، بسیار با ارزشتر و مهمتر از حفظ شکم آنهاست.

حتی در برخی روایات ارزش مال با حفظ آبرو سنجیده شده است.

"خير المال ما وقي العرض؛ بهترين مال آن است كه با آن آبرو حفظ شود." ۳

اما در اینکه شما از چه راهی می توانید به ایشان کمک کنید، بستگی به شرایط، و همچنین روحیه این فرد و اطرافیانش دارد.
شاید بهترین راه این باشد که توسط یک شخص ثالث که هیچ کدام از دو طرف را نشناسد، این مبلغ را به طلبکار پرداخت کرده و رسید بگیرید. بعد رسید را به بدهکار رسانده و مایه آسودگی خیالش شوید.

در اینصورت بدهکار، در عین اینکه بدهی اش پرداخت شده، پرداخت کننده را نشناخته و نزد شما احساس خجالت و شرمندگی نخواهد داشت.

با توجه به شرایط می توانید راه های دیگری هم پیدا کنید.

به هر حال، هر راهی که کمترین آسیب به شخصیت و عزت این فرد وارد شود، همان بهترین خواهد بود.

يسع بن حمزه مي‌گويد: در مجلس حضرت رضا عليه‌السلام بودم و جمعيت بسياري در مجلس حضور داشتند و از آن حضرت سوال مي‌كردند و از احكام حلال و حرام مي‌پرسيدند و امام رضا عليه‌السلام پاسخ آنها را مي‌داد، در اين ميان ناگهان مردم بلند قامت و گندمگوني وارد مجلس شد و سلام كرد و به امام هشتم عليه‌السلام عرض نمود: «من از دوستان شما و دوستان پدر و اجداد پاك شما هستم. در سفر حج، پولم تمام شد و خرجي راه ندارم تا به وطنم برسم. اگر امكان دارد، خرجي راه را به من بده تا به وطنم برسم. خداوند مرا از نعمت‌هايش برخوردار نموده است، وقتي به وطن رسيدم، آن چه به من داده‌اي معادل آن، از جانب شما صدقه مي‌دهم، چون خودم مستحق صدقه نيستم.»

امام رضا عليه‌السلام به او فرمود: «بنشين، خدا به تو لطف كند.» سپس امام عليه‌السلام رو به مردم كرد و به پاسخ سوال‌هاي آنها پرداخت.
سپس مردم همه رفتند و تنها آن مرد مسافر و من و سليمان جعفري و خثيمه در خدمت امام مانديم.

امام عليه‌السلام به ما فرمود: «اجازه مي‌دهيد به خانه اندرون بروم؟» سليمان عرض كرد: «خداوند امر و اذن شما را بر ما مقدم داشته است. »

حضرت برخاست و وارد حجره‌اي شد و پس از چند دقيقه بازگشت و از پشت در فرمود: «آن مرد مسافر خراساني كجاست؟»

خراساني برخاست و گفت: «اين جا هستم.» امام عليه‌السلام از بالاي در دستش را به سوي مسافر دراز كرد و فرمود: «اين مقدار دينار را بگير و خرجي راه خود را با آن تامين كن و اين مبلغ مال خودت باشد. ديگر لازم نيست از ناحيه من، معادل آن را صدقه بدهي، حالا برو كه نه تو مرا ببيني و نه من تو را ببينم.»

مسافر خراساني پول را گرفت و رفت.

سليمان به امام رضا عليه‌السلام عرض كرد: «فدايت گردم كه عطا كردي و مهرباني فرمودي، ولي چرا هنگام پول دادن به مسافر، خود را نشان ندادي و پشت در خود را مستور نمودي؟!»

امام رضا عليه‌السلام در پاسخ فرمود: «مَخافةً اَن اَري ذلَ السوالِ فِي وَجهِهِ لِقَضايي حاجتَهُ؛ از آن ترسيدم كه چون حاجتش را برآوردم، شرمندگيِ درخواست را در چهره او ببينم. ۴

مردي از مسلمانان مدينه به شخصي بدهكار شد و نتوانست قرض خود را ادا كند، از طرفي طلبكار اصرار داشت كه او قرضش را بپردازد، آن مرد براي چاره‌جويي به حضور امام حسين عليه‌السلام آمد.

هنوز سخني نگفته بود كه امام حسين عليه‌السلام دريافت او براي حاجتي آمده است.

براي اينكه آبروي او حفظ شود، به او فرمود: «آبروي خود را از سوال و درخواست روياروي و مستقيم نگهدار، نياز خود را در نامه‌‌اي بنويس كه به خواست خدا آنچه تو را شاد كند، به تو خواهم داد.»

او در نامه‌اي نوشت: «اي ابا عبدالله! فلان كس پانصد دينار از من طلب دارد و اصرار دارد كه طلبش را بگيرد، لطفا با او صحبت كن تا وقتي كه پولدار شوم، به من مهلت دهد.»

امام حسين عليه‌السلام پس از خواندن نامه او، به منزل خود رفت و كيسه‌اي محتوي هزار دينار آورد و به او داد و فرمود: «با پانصد دينار اين پول، بدهكاري خود را بپرداز و با پانصد دينار ديگر، به زندگي خود سرو سامان بده و جز به نزد سه نفر به هيچ كس حاجت خود را مگو:

۱- مومن و دين دار؛ كه دين نگهبان او است.
۲- جوانمرد؛ كه به خاطر جوانمردي حيا مي‌كند.
۳- صاحب اصالت خانوادگي؛ كه مي‌داند تو به خاطر نيازت، دوست نداري آبروي خود را از دست بدهي، او شخصيت تو را حفظ مي‌كند و حاجتت را روا مي‌سازد. ۵

۱. سوره مبارکه بقره، آیه ۱۱۲
۲. محمد تقی فلسفی، شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق، ج۳، ص ۳۳۱

۳. شیخ محمد بن حسن حُرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۱، ص۵۵۷
۴. داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاري ، ج ۲، ص ۶۰، سفينة‌البحار، ج ۱، ص ۴۱۸. انوار البهيه، ص ۳۳۴
۵. داستان دوستان، محمد محمدي اشتهاري، ج 5، ص ۲۳۹ به نقل از تحف ‌العقول ص ۲۵۱

موضوع قفل شده است