جمع بندی خدا چه فایده ای دارد؟

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خدا چه فایده ای دارد؟


با سلام و تشکر از کارشناسان محترم .

چرا خداوند هیچ اثری در زندگی من ندارد .
من حاجتی نخواستم فقط از خداوند خواستم خودش را در زندگی به من نشان دهد بالاخره این حرف پیامبران هم بود ابراهیم خلیل بت ها را شکست و گفت اینها نه سود دارند نه ضرر یا در قرآن هم خوانده بودم که چرا بت هایی را میخوانید که برای شما فایده ای ندارند . من خودم تا بیست سالگی حتی نماز صبحم هم به جماعت بود . اما هیچ وقت خدا وارد زندگی من نشد . الان هم که نه نماز می خوانم نه واجبات رو انجام میدهم هیچ فرقی با زندگی قبلی من نداشته . (.....)
اینهمه دلیل و برهان کاغذی را برای هرچیزی حتی بت هم میتوان تراشید چون اینها جایگاهشان در ذهن شکل گرفته . چرا خدا آثاری ندارد . چرا خداوند فایده ای ندارد . چرا به هیچ دردی نمی خوره . چرا نه سودی داره نه زیانی .
براستی خداوند در این جهان و در این دنیا و این کره خاکی در عمل ودر زندگی و نه روی کاغذ و برهان و بصورت فعال و عملی چه نفعی برای من دارد . قبلا اینکه یک خدایی هست حس خوبی میداد اما اینکه این خدای که هست چه فایده دارد هیچ پاسخی از خدا دریافت نشد .
فرق خدای نوح ابراهیم موسی عیسی محمد خدای که به گفته کتب مقدس آفریننده همه چیز است قدرت مطلق است غنی است مهربان است و ... با مثلا بت ها در چیست .
کمکم کنید .
مچکرم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

Yaallah;884857 نوشت:
با سلام و تشکر از کارشناسان محترم .
چرا خداوند هیچ اثری در زندگی من ندارد . من حاجتی نخواستم فقط از خداوند خواستم خودش را در زندگی به من نشان دهد بالاخره این حرف پیامبران هم بود ابراهیم خلیل بت ها را شکست و گفت اینها نه سود دارند نه ضرر یا در قرآن هم خوانده بودم که چرا بت هایی را میخوانید که برای شما فایده ای ندارند . من خودم تا بیست سالگی حتی نماز صبحم هم به جماعت بود . اما هیچ وقت خدا وارد زندگی من نشد . الان هم که نه نماز می خوانم نه واجبات رو انجام میدهم هیچ فرقی با زندگی قبلی من نداشته .
(.....) اینهمه دلیل و برهان کاغذی را برای هرچیزی حتی بت هم میتوان تراشید چون اینها جایگاهشان در ذهن شکل گرفته . چرا خدا آثاری ندارد . چرا خداوند فایده ای ندارد . چرا به هیچ دردی نمی خوره . چرا نه سودی داره نه زیانی .
براستی خداوند در این جهان و در این دنیا و این کره خاکی در عمل ودر زندگی و نه روی کاغذ و برهان و بصورت فعال و عملی چه نفعی برای من دارد . قبلا اینکه یک خدایی هست حس خوبی میداد اما اینکه این خدای که هست چه فایده دارد هیچ پاسخی از خدا دریافت نشد .

فرق خدای نوح ابراهیم موسی عیسی محمد خدای که به گفته کتب مقدس آفریننده همه چیز است قدرت مطلق است غنی است مهربان است و ... با مثلا بت ها در چیست . کمکم کنید .

سلام و ادب@};-

ببینید بزرگوار، مقدمتاً لازم بذکر است: یک وقت از نقش و فواید خدا در زندگی انسان، سخن می گوییم که این مسأله از سه زاویه: 1. تکوینی، 2. تشریعی و 3. جزایی قابل بررسی است. و یک وقت، از نقش و تأثیر ایمان به خدا و بعبارتی نقش دین و دینداری در زندگی سخن می رانیم که هر دو در مجال خود قابل بررسی است. بنظر می رسد شما بدلیل بحرانهایی که در زندگی خود داشته و نتوانسته اید آنها را هضم کنید گرفتار تشکیک در اعتقاداتتان شده اید و یا در اثر قرار گرفتن در مدار شبهاتی که از طریق شبهه افکنان در فضاهای مختلف مجازی و غیرمجازی ترویج داده می شود به این وضعیت گرفتار آمده اید. البته همینکه بدنبال رسیدن به پاسخ درست در جهت رفع این ابهامات و تشکیکات افتاده اید، نشان از روح حقیقت جویی و حق طلبی شما دارد که آن را به فال نیک می گیریم. امید آنکه با بیان یک سلسله مباحث،(عقلی و نقلی) بتوانیم نگاه شما را نسبت به مهمترین رکن از ارکان اعتقادی یعنی توحید روشن و استوار سازیم.

سؤال شما بیشتر متوجه بخش اول است(فایده خدا) که در این مجال، نکاتی را تقدیم می کنیم:

اول. بدون شک، وقتی صحبت از نقش و فواید خدا در زندگی انسان مطرح می شود فرض بر آنست که پرسشگر محترم از لحاظ عقیدتی به وجود خدا بعنوان خالق جهان و انسان ایمان و اعتقاد دارد زیرا در غیر اینصورت، بحث از نقش و فواید خدایی که هنوز وجودش اثبات نشده سرانجامی ندارد.

دوم. بر معتقدان به خدا ثابت است که از آنجاییکه خداوند [=book antiqua]"خالق کل شیء"(1) است، بنابراین، اصل وجود و همه اقدامات و تلاشها و فیوضاتی که از انسان و هرآنچه که در پیرامون ما وجود عینی و خارجی دارند از منبع لایزال فیض الهی ناشی می شود، بعبارتی هیچ موجودی مستقلاً در این عالم منشأ اثر نیست و هرچه هست آثار حضرت اوست. این مطلب در واقع اعتقاد به عبارت پرمغز عرفانی، فلسفی [=book antiqua]«لا مُؤثّرَ فی الوجود الا الله» است.(2) و آن به این معناست که در جهان، هیچ علتِ فاعلی حقیقی به‌جز خداوند نیست و تنها خداوند است که حقیقتاً به دیگر موجوداتْ هستی و وجود می‌دهد و دیگر موجوداتْ در زمینهٔ هستی‌بخشی، تنها علتِ اِعدادی‌ هستند.(3) نه علتِ حقیقی. فلذا اگر یک لحظه این فیض مستمر و عنایت لم یزلی منقطع شود هیچ اثری از جهان و انسان و اقدامات و تلاشهای پیرامونی انسان و دیگر موجودات باقی نخواهد ماند.

سوم. از طرفی انسان با نگاه به خویش و جهان پیرامونی اش و مشاهده فقر و ناتوانی، نقصان و کاستی و محدودیت و زوال پذیری همه اجزاء این عالم پی به اوج نیاز و وابستگی خویش و جهان پیرامونی می برد، این نیاز و وابستگی، امری حقیقی و ذاتی برای مخلوقات است،(4) یک نیاز آنی نیست که صرفاً با وجود یافتن مرتفع گردد و این حقیقت وجودیافته، بی نیاز از اصل خویش بتواند به حیات و زندگی خود ادامه دهد بلکه این نیاز دمادم و آن به آن است و یک لحظه انقطاع آن از اصل و منبع فیض، به زوال و نابودی منتهی می شود. بعبارتی رابطه جهان و انسان با خالق هستی بخش از سنخ رابطه علتهای مادی و اعتباری نیست، چنانکه ساختمان بدون حضور و حیات بنّا هم باقی می ماند بلکه رابطه جهان و انسان با خدا از سنخ مجموعه اعداد صفری هستند که اعتبار و ارزششان وابسته به عدد صحیحی است که در ابتداء آنها استقرار دارد، که بدون آن عدد صحیح، آن صفرها هیچ ارزش و اعتباری ندارند.

چهارم. بعلاوه احصاء و شمارش نعمتهایی (اعم از تکوینی و تشریعی) که خداوند در زندگی پیرامونی انسان قرار داده نظیر: حمایت پدر و مادر در سنین کودکی و طفولیت، مهر و محبت مادری، عقل و خرد آدمی، قدرت و توانایی، قدرت اختیار و آزادی در انتخاب، اعضاء و جوارحی که هر یک متکفل رفع نیازهای انسانند، توانایی تسخیر طبیعت و برخورداری از مواهب آن، قوای فطری و درونی انسان نظیر: حس کمال طلبی، حقیقت جویی، جستجوگری، حس تدبیر امور و تلاشگری، وجدان، حس امنیت طلبی، وجود 124 هزار پیامبر برای هدایت و دستگیری بشر، فرستادن کتاب هدایت، در دسترس قرار دادن اوصیاء الهی بعنوان هدایتگران بشر، حضور اولیاء الهی، اصحاب معرفت و عالمان بالله در کنار مردم، وجود سنتهای بیشمار الهی و قرار دادن هزاران نشانه و آیت در دل حیات طبیعی و مادی، نظیر: مرگ و میر، روزی دادن، چرخه طبیعت، گردش سیارات و کهکشانها، شب و روز، فصول، حیات مجدد گیاهان، آسمان پرستاره و بدون ستون، وجود کوهها بعنوان میخهای زمین، تنوع و تعدد مخلوقات عالم(حیوانات، گیاهان و ...)، تنوع انسان و رنگها و زبانها، چگونگی روزی یافتن همه مخلوقات و ده ها و صدها جلوه دیگر از نعمات مادی و معنوی که در مجموع لوازمی برای کمال طلبی و سعادت جویی انسانند، و شمارش انها به فرموده قرآن امکان پذیر نیست.(5) گویا همه این نشانه ها و آیات برای بیان حضور و نقش فعال خداوند در زندگی انسان و دیگر مخلوقات عرضه شده است. چگونه با وجود اینهمه آثار و نشانه در وجود خود و جهان پیرامونی مان، باز بدنبال آن هستیم که خداوند خودش را به ما نشان دهد و یا نشانه ای عینی تر از اینهمه بنمایاند؟

پنجم. خداوند در زندگی انسان، اختیار را قرار داده و راه را از طریق عقل و فطرت(حجت های درونی) و پیامبران و راهنمایان الهی(حجت های بیرونی) روشن و استوار ساخته، نحوه انتخاب ما، در تحقق اسباب و زمینه های کمال حیات دنیا و آخرت ما مؤثر است اما بدینگونه نیست که اگر کسی بر خلاف جریان هدایت و کمال طلبی و سعادت ابدی، در دنیا با راه خدا و انبیاء و برنامه های دین مخالفت ورزید، بطور کلی زندگی اش کن فیکون شود و هیچ بهره ای از حیات دنیوی نبرد و یا انتظار داشته باشیم خداوند به حیات وی پایان ببخشد، این بر خلاف اراده و سنت های الهی است که انسان را مختار آفریده تا با عقل و آگاهی و قدرت انتخابگری اش راه هدایت و سعادت را از طریق ضلالت و شقاوت شناخته و برگزیند.(6) بلکه هر کس در این دنیا صرفنظر از اعتقاد به خدا و دینداری، اگر کارنیکی کند و یا حتی برای دنیای خود تلاش کند خداوند اجر وی را ضایع نمی کند.(7) شهيد مطهري در اینباره مي‌نويسد: "چون خداوند اهل تبعيض نيست و چون عمل نيك از هر كس نيك است، پس هر كس كار نيكي بكند ضرورتاً و الزاماً از طرف خداي متعال پاداش نيك خواهد داشت...".(8) بعبارتی همگان از رحمت عمومی خدا برخوردارند، لکن اهل کفر، از رحمتهای خاص الهی که مخصوص مؤمنان است و هم در این دنیا و هم در دنیای پس از مرگ عاید مؤمنان می شود، خود را محروم می سازند.

از طرفی، این انتظار که اگر انسان، ایمان به خدا آورد و به جرگه مؤمنان پیوست، گمان کند به محض ایمان، باید درهای لطف و خیر و ثواب و اسایش و آرامش در همین دنیا برویش گشوده شود و بدون هیچ مشکل و سختی و امتحان و ابتلائی که از سنتهای الهی و لوازم این دنیایی است،(9) بهترین زندگی را دارا شود و یا حتی بدون هیچ تلاشی به صرف مؤمن بودن از بیشترین مواهب برخوردار شود.(10) نیز گمان و انتظار نادرستی است. زیرا خداوند همه بندگانش را امتحان می کند و البته آنها که اظهار ایمان می کنند، قطعاً برای اثبات ادعایشان بیشتر مورد امتحان و ابتلاء قرار می گیرند تا حق بودن ادعاهایشان ثابت شود.(11) و در پی همین امتحانات گوناگون و دشوار، به مؤمنان واقعی، درجات(12) و اجر و پاداشهای مخصوصی در بهشت(13) داده می شود. بعلاوه اینکه در شرایط سختی، اسباب یاد و ذکر و توکل به خدا بیشتر فراهم است تا شرایط راحتی دنیا و مظاهر آن که عموماً غفلت زا هستند. آری گاهی انسان اگر تماماً مشغول دنیا و ثروت شود آخرت خود را فدای دنیایش می‌نماید و از پرداختن به واجبات الهی و راه کمال کوتاهی می‌کند، حتی وقت نماز و عبادت و خدمت به دیگران را هم صرف کار دنیای خویش می‌کند. قرآن کریم این چنین ثروت و دنیایی که موجب فراموشی آخرت باشد را نکوهش می‌کند. (14) وانگهی دنیا در نظر خدا متاع قلیل و بی ارزش است و آخرت متاع اصلی و ابدی و حقیقی است.(15) اگر دنیا در نظر خدای سبحان ذره ای ارزش داشت، قطعا خداوند دنیا را از انبیاء و اوصیاء و صالحان و ابرار دریغ نمی ورزید. البته برخورداری از مواهب دنیا برای اهل ایمان منتفی نیست و بلکه بر اساس آیات و روایات، اگر مردم اهل تقوا بودند درهای خیر و برکت آسمان و زمین بروی ایشان گشوده می شد.(16) حتی اگر اهل دنیا که تنها به عقل و خرد و تدبیر و حسابگری خود متکی اند، اهل ایمان و تقوا نیز بودند قطعاً سطح برخورداری شان از مواهب دنیا افزوده می گشت. پس نمی توان، انتظار داشت، که به صرف ایمان و دیانت، باید تغییر محسوسی در زندگی مادی مان احساس کنیم و یا با ترک طریق بندگی خدا و عمل به دستورات دین، شاهد تغییری اساسی در زندگی مادی و سطح برخورداری مان باشیم؟؟؟

بی شک این دنیا سرای حساب و کتاب نیست که گمان کنیم باید هر کس خطا و گناهی کرد یا خیر و ثوابی انجام داد بلافاصله در همین دنیا آثار و تبعات آن را مشاهده کند مثلاً هرکس مرتکب ظلم و طغیانی شد، سریعاً خداوند به حیاتش خاتمه دهد و یا مانع ظلم و تعدیش شود و یا هر کس ایمان آورد و یا نیکی ای کرد انتظار داشته باشد زندگی دنیایی اش به تمامه گلستان شود؟! این دنیا، دار امتحان است و محل ابتلائات و سختی ها، و انسان در این مجال باید با شناخت و انتخاب درست، از این فرصت، حداکثر استفاده را در کاشت و داشت محصول خویش بکند و از آفات و خسارتهای مزرعه خویش صیانت کند.(17) بی شک، دنیای پس از مرگ، سرای حساب و کتاب و برداشت محصول و زمان تحقق قضاوت و حکم الهی است. در آن عالم، هر کس چنانکه شایسته است به پاداش یا سزای اعمالش خواهد رسید. چنانکه امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمود: [=book antiqua]الیَوم یَومُ العَمَلِ وَ لاَ حِسَابٍ وَ غَداً یَومُ الحِسَابِ وَلاَ عَمَلٍ، امروز، روز عمل کردن است و روز حساب رسی نیست و فردا روز حساب رسی است و روز عمل کردن نیست.(18)

ششم. اگر انسان زندگی اش را بر اساس ایمان و تقوا و پرهیزکاری تنظیم کرده، سامان بخشد و با انجام وظایف و تکالیف (اوامر و نواهی الهی) خود را در مسیر سعادت و کمال حقیقی که همانا حیات طیبه و پاک دنیوی و اخروی است قرار دهد، همیشه حضور خدا را در گوشه گوشه زندگی اش احساس می کند و همیشه از حس با خدا بودن احساس خوب و آرامش بخشی خواهد داشت، چون آرامش را جز از مسیر با خدا و یاد خدا بودن، از هیچ طریق دیگری نمی توان تحصیل نمود.(19) احساس عدم حضور خدا در زندگی و ندیدن نشانه های عینی و روشن حضور خدا در این دنیا نتیجه تاریکی هایی است که در اثر فراموشی و غفلت از یاد خدا، دنیاگرایی و گناه و معصیت بر قلب و دل آدمی پرده انداخته و این حجابها مانع بیداری و بصیرت دل کافران و فاسقان می شود. همچنین وقتی سیم ارتباطی با خدا و معنویت قطع باشد، چه انتظاری تا انسان بتواند نشانه هایی که در گوشه و کنار زندگی اش موج می زند را ببیند. اما در زندگی مؤمنان و متقیان، این نشانه ها و آیات حضور خدا و نقش و فواید خدا و ایمان به او بوضوح محسوس و مشهود است.

هفتم. با اینهمه نشانه هایی که در باره خدای هستی بخش گفتیم او که خالق و مالک جهان و انسان است، هستی همه کائنات از اوست و او بی نیاز مطلق است، مبدأ و منشأ همه چیز و تنها مؤثر در عالم وجود است، فیضش دمادم در همه چیز ساری و جاری است. حکم او از طریق سنت ها در همه عالم جریان دارد، احکم الحاکمین و اعدل العادلین است، برپاکننده قیامت و مالک یوم جزاء است، حساب و کتاب خلق بدست اوست و ... اصلاً مقایسه چنین خدایی که هم از طریق عقل و هم وحی وجود و صفات ذاتی و آثار بی حدش ثابت است، با خدایان ساختگی و دروغین بشری (بتها و دیگر مظاهر طبیعت) مقایسه ای باطل و نارواست، خدایانی که خود مخلوق دیگری اند، نه چیزی را آفریده اند، نه توان دفاع از خود و نه توان انجام کاری به اختیار خویش دارند، بلکه مقهور طبیعتِ قهری و جبری خویش هستند؟؟؟ خدای همه پیامبران یکی بوده و همه انها بشریت را به همان خدا دعوت کرده اند.

مضافاً اینکه خداوند، نشانه هایی از خشم و عذاب الهی را در برخی اقوام گذشته (نوح، ثمود، عاد، لوط و ...) در آیات قرآن برای عبرت آیندگان قرار داده(20) و البته خداوند با هیچ قوم و ملتی، قوم و خویشی ندارد. گرچه سنت خداوند بر امهال (21) و نیز سنت امداد(22) است. یعنی هم فرصت و مهلت می دهد و امور و احوال مردمان اعصار و ازمنه را با تدریج و مهلت دادن همراه ساخته و رویکرد و عملکردشان را دم به دم رصد می کند و هم از طریق نشانه ها و آیات (آفاقی و انفسی) برای عبرت رساندن، امداد رسانی می کند. و همه این سنتها، براي ايجاد ميدان آزمايش است تا سره از ناسره و خوب از بد تمايز يابند. اما از طرفی سنت خدا غافل گیری و املاء و استدراج نیز هست که از یکسو به انها فرصت می دهد تا به تدریج بر کفر و گناه و طغیان خویش بیفزایند و از طرف دیگر، به یکباره کافران، ظالمان و گناهکاران را سر بزنگاه گناه و طغیان، غافلگیر کرده، فرصت را از آنها ربوده و نابودشان می سازد.(23) چنانکه اقوام کافر و فاسق گذشته و امثال فرعونها، نمرودها و قارون های زمانه را غافلگیر و نابود ساخته است.

[=book antiqua]بنابرآنچه گفتیم: حضور و فایده خدا و فایده ی ایمان به او و نیز نتایج و آثار انجام دستورات او در جای جای زندگی ما محسوس و ملموس و مشهود است و تنها چشمان حقیقت بین و دلهای بیدار و بصیری که به آلودگی های نفس و شیطان و حب دنیا و عقولی که به دامهای وساوس و شبهات گرفتار نیامده اند، می توانند اینهمه نشانه و آیت دم به دم را مشاهده و احساس کنند. بقول معروف: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید، یعنی انسان با رفع و دفع حجابها و تاریکی های عقل و دل و با ایمان و اعتقاد می تواند حضور و نقش و فواید خدای سبحان را در همه چیز بعینه مشاهده کند. البته باید زندگی را محدود به زندگی دنیا نبینیم و از افقی بالاتر و وسیعتر به پهنای مبدأ و معاد و همه هستی بنگریم و انتظارات و گمانهای غیر یقینی خود مبنی بر اینکه باید خدا هرچه ما می خواهیم به ما نشان دهد، یا هرچه خواستیم بدهد، یا در صورت ایمان، زندگی مادی مان را آباد کرده، دشواری ها را از سر راهمان بردارد و یا در همین دنیا، جلوی ظالمان و فاسقان را بگیرد و تصوراتی از این قسم را از دامنه اعتقادات خویش پاکسازی و یا تعدیل کنیم. زیرا چنین تصوراتی با قانون سنت های الهی یعنی امتحان و ابتلاء و امهال و امداد و استدراج و املاء الهی و دیگر سنتهای رایج در هستی متناقض است.

موفق باشید ...@};-

پاورقی_____________________________________________
1. [=book antiqua]اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ، پروردگار، آفریننده همه چیز است. رعد، آیه 16؛ [=book antiqua]أَوَلَم يَتَفَكَّروا في أَنفُسِهِم ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ وَما بَينَهُما إِلّا بِالحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى؛ آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز بحق و برای زمان معیّنی نیافریده است؟! روم، آیه 8.
2. امام خمینی، چهل حديث، ص 53. آداب الصلوه، ص 93. و مقدمه اسرار الحكم، ص 32.
3. علت فاعلی به علتی گفته می‌شود که به معلول خود، وجود می‌دهد. علت اعدادی به علتی گفته می‌شود که در وجودِ معلولِ خود تأثیر ندارد و تنها زمینهٔ لازم را برای موجود شدنِ آن، فراهم می‌کند.
4. قوله کریم: [=book antiqua]يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ، اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بى‌نياز و ستوده است. فاطر، آیه 15.
5. [=book antiqua]"وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها"، اگر شما بخواهید نعمت های الاهی را شمارش کنید نمی توانید بشمارید. ابراهیم، نحل 18.
6. [=book antiqua]إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً، به راستى ما راه (حق) را به او نمايانديم،(تکویناً أو تشریعاً) خواه شاكر (و پذيرا) باشد يا ناسپاس. انسان، آیه 3.
7. چنانکه مي فرمايد:[=book antiqua]"اِنَّا لَا نُضِيعُ اَجْرَ مَنْ اَحْسَنَ عَمَلاً" ما اجر کسانی را که کار نیکو کنند ضایع نمی‌کنیم. سوره کهف، آیه 30.
8. مطهری، مرتضی، عدل الهي، ص 339.
9. [=book antiqua]وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‌، وقطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى وجانى وكمبود محصولات، آزمايش مى‌كنيم وصابران (در اين حوادث وبلاها را) بشارت بده. بقره، 155.
10. [=book antiqua]وَأَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ، [=book antiqua]و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست. نجم، آیه 39.
11. [=book antiqua]أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ* وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ، آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى ‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏ گيرند* و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏ اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد. عنکبوت، آیات 2 - 3.
12. [=book antiqua]و برای هر یک از آنها به مقدار عملشان درجاتی است، جزای اعمالشان به‌طور کامل داده می‌شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت. احقاف، آيه 19. امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در توصیف بهشت فرمود: [=book antiqua]«درجاتى فروتر و برتر، منزل‏هايى متفاوت، نعمت‏هاى آن قطع نمى ‏شود، مقيم آن كوچ نمى ‏كند، جاويدان در آن پير نمى‏ شود، ساكن در آن هيچ‏گاه نيازمند نمى ‏گردد.» نهج‏ البلاغه، خطبه 85
13. چنانکه می فرماید: [=book antiqua]"کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده‌اند؛ همانا که ما پاداش کسی را که کار خوب انجام داده ضایع نخواهیم کرد، آنان بهشت‌های عدن خواهند داشت که از زیر آنها نهرها جاری است در آن‌جا به دست‌بندهای زرین آراسته می‌گردند، و جامه‌های سبز که از دیبای نازک و دیبای درشت بافته شده، می‌پوشند. بر تخت‌ها تکیه می‌دهند، پاداش نیک و آسایش‌گاه خوبی است." كهف، آيات 30- 31
14. [=book antiqua]«کَلاّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الآخِرَةَ»، هرگز، بلکه تمام دنیای نقد عاجل را دوست دارید ‌و به کلّی کار آخرت و نشانه‌ قیامت را رها کردید.» قیامهًْ ـ 20-21؛ نیز امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: [=book antiqua]«حبّ ا‌لدنیا راس کل خطیئه؛ دنیاطلبی ریشه و مرکز اصلی همه خطاها است.» الکافی، ج 2ص130؛ خصال، شیخ صدوق ج1 ص 25؛ مشکاه الأنوار، علی‌بن حسن طبرسی ص 266؛ بحارالانوار، ج70 ص 59؛ جناب لقمان حکیم به فرزندش می‌فرماید:[=book antiqua](یَا بُنَیَّ لَا تَدْخُلْ فِی الدُّنْیَا دُخُولاً یَضُرُّ بِآخِرَتِکَ وَلَا تَتْرُکْ تَرْکَاً کَلّاً عَلَی النَّاسِ) (فرزندم آنچنان به دنیا مشغول مشو که به آخرت تو زیان رساند و همین طور آنگونه هم دنیا را رها مکن که برای مخارج و نیاز خود، محتاج دیگران شوی و بار زحمتت بر دوش دیگران باشد، که این هم مذموم است.)، بحارالانوار: ج70 ص 124.
15. [=book antiqua]قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَى، [=book antiqua]به آنها بگو: سرمایه زندگی دنیا ناچیز است؛ و سرای آخرت، برای كسی كه پرهیزگار باشد، بهتر است. نساء، آیه 77.
16. [=book antiqua]وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ، و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى‏ گشوديم ولى تكذيب كردند پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم. اعراف، آیه 96. و در جای دیگر فرموده: [=book antiqua]وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى، و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى ‏كنيم. طه، آیه 124.
17. چنانکه خداوند در باره کشتزار بودن دنیا می فرماید: [=book antiqua]مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ، كسى كه كشت آخرت بخواهد براى وى در كشته‏ اش مى‏ افزاييم و كسى كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‏ دهيم و[لى] در آخرت او را نصيبى نيست. شوری، آیه 20. و در حدیث نبوی صلوات الله علیه آمده: [=book antiqua]"اَلدُّنیَا مَزرَعَةُ الاَخِرَة"، دنیا کشتزار آخرت است. ارشاد القلوب دیلمی ج 1 ص 89؛ عوالی اللئالی، ابن‌ابی‌جمهور احسائی: ج 1 ص 267 ح 66؛ بحارالانوار، ج 107 ص 109.
18. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، باب 42، ص 318.
19. [=book antiqua]«الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»، آنها كسانى هستند كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرامش مى‏ گيرد، آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏ كند. رعد، آیه 28.
20. رجوع کنید به آیات اولیه سوره رعد.
21. امهال و استدراج يعني مهلت دادن به ظالم و گناه كار، البته چنين نيست كه خداوند نسبت به همه ستم ها و گناهان بطور كلي، فرصت و مهلت دهد. در روايات شيعه، برخي از گناهان به عنوان «گناهان زود كيفر» معرفي شده است. به عنوان مثال: پيامبر خدا(ص) فرمودند: [=book antiqua]«سه گناه است كه كيفرشان در همين دنيا مي رسد و به آخرت نمي افتد: آزردن پدر و مادر، زورگويي و ستم به مردم و ناسپاسي نسبت به خوبي هاي ديگران.»، ترجمه ميزان الحكمه، محمد محمدي ري شهري، ج 4، ص 1903، مؤسسه فرهنگي دارالحديث، قم.
22. چنانکه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: [=book antiqua]كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا، هر دو دسته -دنياخواهان و آخرت طلبان- را از عطاي پروردگارت مدد مي بخشيم و عطاي پروردگارت از كسي منع نشده است.» (اسراء، آيه 20)
23. قوله کریم: [=book antiqua]وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ، و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.( اعراف، 182)؛ ایضاً: [=book antiqua]وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ، [=book antiqua]و به آنها مهلت می‏دهم )تا مجازاتشان دردناکتر باشد(؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی )و حساب شده( است. )و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست. (همان، 183).

باسمه النافع

Yaallah;884857 نوشت:
چرا خداوند هیچ اثری در زندگی من ندارد .
من حاجتی نخواستم فقط از خداوند خواستم خودش را در زندگی به من نشان دهد بالاخره این حرف پیامبران هم بود ابراهیم خلیل بت ها را شکست و گفت اینها نه سود دارند نه ضرر یا در قرآن هم خوانده بودم که چرا بت هایی را میخوانید که برای شما فایده ای ندارند . من خودم تا بیست سالگی حتی نماز صبحم هم به جماعت بود . اما هیچ وقت خدا وارد زندگی من نشد . الان هم که نه نماز می خوانم نه واجبات رو انجام میدهم هیچ فرقی با زندگی قبلی من نداشته . (.....)
اینهمه دلیل و برهان کاغذی را برای هرچیزی حتی بت هم میتوان تراشید چون اینها جایگاهشان در ذهن شکل گرفته . چرا خدا آثاری ندارد . چرا خداوند فایده ای ندارد . چرا به هیچ دردی نمی خوره . چرا نه سودی داره نه زیانی .
براستی خداوند در این جهان و در این دنیا و این کره خاکی در عمل ودر زندگی و نه روی کاغذ و برهان و بصورت فعال و عملی چه نفعی برای من دارد . قبلا اینکه یک خدایی هست حس خوبی میداد اما اینکه این خدای که هست چه فایده دارد هیچ پاسخی از خدا دریافت نشد .

با سلام و احترام

زندگی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام را مطالعه کنید ببینید خداوند در اطوار و حالات و لحظات زندگی و حیات طیب و طاهرشان

چگونه تجلی داشته است،شرح حال و زندگی بزرگان علم و عرفان و شریعت را بخوانید ببینید چگونه زندگی کرده اند و خداوند بزرگ در حیات

معنوی و مادی،فردی و اجتماعی و عبادی آنها چه نقشی داشته است؟

بعد اندیشه،اخلاق و اعمال خودتان را به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام

عرضه نمائید تا ببینید اشکال کار کجا بوده که احساس می کنید خداوند در زندگی شما نقشی ندارد.

مؤید باشید.

باسمه الحیّ القیوم

Yaallah;884857 نوشت:
خدا چه فایده ای دارد؟

بی حق چه کنم با سخن از بود و نبود؟

بی دوست نیرزد دِرمی چرخ کبود؟

گفتی که چه سود است ز حق در بَرِ من؟

گویم که تو را بی رخ آن یار چه سود؟

قائم به خدایست همه هستی تو

بی هستی او هستی ما نیز نبود

با سلام
به نظرم کارگردان، نویسنده، و بازیگر نقش اول زندگی هر انسانی تنها خودش هست

لطف و رحمت خدا ممکن است باشد و ممکن است نباشد. اگر هم باشد احتمالا نامحسوس است. یعنی این چیزی نیست که یک شخص بخواهد زندگی اش را روی ان بنا کند...

خدا هیچ نقشی در زندگی ما نمی تواند ایفا کند....این را آن کودکی که در قحطی و بیماری و مصیبت در حال زجر کش شدن است، به خوبی حس می کند
اگر خیال می کنید خدا اثری و نقشی دارد، تنها تلقینات و توهمات و خیالات خودتان را به خدا نسبت داده اید....ما نه خدا را می بینیم، نه حسش می کنیم و در نه زندگی ما نقشی دارد، ما فقط به خود تلقین می کنیم که خدایی هست و نقشی بازی می کند...که البته بعضی از ما این نقش را به امام علی می دهد...بعضی به امام حسین و و بعضی به حضرت فاطمه!!!!و جالب این وسط اشخاصی چون پیامبر اکرم و امام نقی ع و ... بی نصیب از اجرای نقشی و اثری در زندگیمان تنها گاهی اسمشان بر لبانمان می آید

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
با عرض سلام

پارسا مهر;889436 نوشت:
خدا هیچ نقشی در زندگی ما نمی تواند ایفا کند....این را آن کودکی که در قحطی و بیماری و مصیبت در حال زجر کش شدن است، به خوبی حس می کند
اگر خیال می کنید خدا اثری و نقشی دارد، تنها تلقینات و توهمات و خیالات خودتان را به خدا نسبت داده اید....ما نه خدا را می بینیم، نه حسش می کنیم و در نه زندگی ما نقشی دارد، ما فقط به خود تلقین می کنیم که خدایی هست و نقشی بازی می کند...که البته بعضی از ما این نقش را به امام علی می دهد...بعضی به امام حسین و و بعضی به حضرت فاطمه!!!!و جالب این وسط اشخاصی چون پیامبر اکرم و امام نقی ع و ... بی نصیب از اجرای نقشی و اثری در زندگیمان تنها گاهی اسمشان بر لبانمان می آید

شما دو مسئله را ترکیب کرده اید: مسئله شر + مسئله اختفای الهی.
اگر ما فرض کنیم خدا وجود دارد، در اینصورت تمامی آثار به خدا بر می‌گردد. اگر فرض کنیم خدا وجود ندارد، هیچ اثری به خدا بر نمی‌گردد. دو نتیجه‌ای که شاید بتوان گفت در نهایت تضاد از یکدیگر هستند.

صحبت های شما عملاً مبتنی است بر عدم وجود خدا. فرض را بر همین مسئله می‌گیریم. در حال حاضر انسان ها بعد از مدتی زندگی می‌میرند. چه بسا در آینده فعالیت هایی صورت بگیرد که مانع از مرگ بشر بشود و یا حداقل عمر بشر را افزایش دهد، اما الان که اینطور نیست و به احتمال قوی ما هم مرگ را تجربه خواهیم کرد. یک لحظه با خودتان فکر کنید که اگر بعد از مرگ قرار باشد من دیگر نباشم، چه می‌شود؟ تصورش وحشتناک نیست؟ برای من وحشتناک است که فکر کنم زمانی هست که دیگر من در آن زمان نیستم. خیلی وحشتناک است. شاید بگویید واقعیت این است و ما باید با آن کنار بیاییم. ولی بشر چطور می‌تواند با چنین واقعیت هولناکی کنار بیاید؟ تنها راه این است که خودش را سرگرم چیزی کند تا این فکر هولناک را از سرش بیرون بیاورد. ولی اگر قرار باشد روزی این چنین شود، بنده شخصاً نمی توانم با این واقعیت ترسناک روبرو بشوم.

در یک کلام، اگر چنین فرضی کنیم آینده بشریت بسیار تاریک و ترسناک خواهد بود. چون ممکن است تحقیقات علمی به این مسئله برسد که روزی قرار است حیات از زمین برچیده شود، در این صورت ممکن است روزی باشد که ما نباشیم. یک لحظه فکرش را کنید! من نمی گویم چون می‌ترسیم مفهوم خدا را خلق کنیم. ولی در اینجا خدا برای بشر امید است.اگر خدایی نباشد امیدی برای آینده بشریت نیست. بشریت هم به احتمال قوی مثل بقیه گونه های جانوری که تحت شرایطی انقراض یافتند، منقرض خواهد شد. اگر خدا وجود داشته باشد چه؟ تمامی این مسائل حل می‌شود. باز هم تأکید می کنم که نمی گویم خدا را موجود بدانیم تا امیدوار شویم. ولی اگر خدایی باشد آینده بشریت روشن است، اگر نباشد همه چیز تمام است! روزی می‌رسد که ما را دفن می‌کنند یا آتش می‌زنند یا طور دیگری جسممان را از بین می‌برند! این که چنین صحنه هایی را انسان ببیند (مثلاً روحش آن ها را درک کند) ترسناک است، اما این که بگوییم دیگری انسانی نیست که چنین صحنه هایی را ببیند، به نظر من ترسناک‌تر است!

در کل این که خدا فایده دارد یا نه، بستگی دارد به این که شما خدا را موجود بدانید یا نه. ولی با این وجود، به نظر بنده تمایل بشر در نهایت به وجود خداست. شاید وقتی انسان با شهوات روبرو می‌شود، تمایل به خدا در مقابل تمایل به شهوات قرار بگیرد، اما تمایلات نهایی انسان هیچ گاه در مقابل تمایل به خدا قرار نمی گیرند. مثل حب ذات و یا عشق به چیزی که بی نهایت باشد. این ها فکر می کنم تمایلات عالی بشر باشند.

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
و من الله التوفیق

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

Yaallah;884857 نوشت:
چرا خداوند هیچ اثری در زندگی من ندارد

انسان هم میتواند ثابت کند خدایی وجود ندارد و همه اینها ساخته موجوداتی باضریب هوشیه بسیاربالایی هستند که برای اهدافی نام انرا یکپارچه و متحد گذاشته اند{بنام خدا}

و هم میتواند ثابت نماید که خدایی واقعا وجود دارد{که همه بیشتر روی این موضوع دلیل و برهان اورده اند.

بهرحال اثبات اینکه کدامیک درست و کدامیک نادرست است ظاهرا کارخیلی سختی خواهدبود{مثل اینکه بشر که ادم اهنی را ساخته بتواند راهی پیداکنند که به این نرم افزارمرکزیه همه ادم اهنی ها بگویند انسان خدای توست و و .. و ازاین قبیل داستانهایی که وجود دارند و نسلهای بعدی ادم اهنی ها هم بشوند بازیچه دست چندانسان واقعی که هنوز این قانون را نقض نکرده اند>>>مانند قانون حق وتو توسط فقط 5 یاچندکشور محدود از نزدیک به 200 کشور موجود . مثالهایی ازاین دست}

اما روی هم رفته بهتر است دنیا را اینگونه که من دیده ام ببینید:

خدایی واقعا وجود دارد،محبتش واقعا شامل حال ما میشود اما ما انرا احساس نمیکنیم و این محبتها اشکال مختلفی دارند:

مثلا برای عده ای فقط خوبی و محبت و غیره هست که با رفاه و خوشی و ثروت که از سر و روی زندگیشان برایشان میبارد پیداست و برای عده ای دیگر این خوبی ها و محبتها ممکن است با دفع حوادثی که پیش میایند و بعد دفع میشوند بما برسند.

مثلا شما یکدفعه بهتان میگویند مادرتان{یاپدرتان یا یکی از عزیزانتان} تصادف کرده و در کما هست و احتمال برگشتش تقریبا صفره...

ناگهان همان موجودی که بدن و ذهن شما را تحت کنترل خود دارد که تحت فرمان خدای قدرتمنداست به نقطه ای از ذهن شما میگوید بگو یاخدا مادرم را از تو میخواهم و ..

و بعد از چندثانیه یا دقیقه یا بعد از چند آه و ناله و التماس و درخواست از چیزها یا کسانی که بهشان ایمان دارید ناگهان بشما میگویند مادرتان برگشت!!!!!!!!!!!!!!!!!

یا بنوعی دنیا فعلا از دید عده ای هم شده این.
انگار یک بازیه شطرنج همیشه درجریانه بین یه عده که خودشان را خوب میدانند و یه عده که اون عده خوبه اسمشان را گذاشته اند موجودات بد یا شیطان اما روی هم رفته دنیا میتواند دنیای بسیار خطرناکی باشد و از طرفی هم میتواند دنیای بسیار گل و بلبلی باشد فرقی هم نمیکند نمازمیخوانی یا نمیخوانی،مسلمانی یا مسیحی فقط بستگی داره چه انسانی با چه نوع دیدگاهی و چه نوع زندگی و رفاه و تربیت و عقیده ای داره بهش نگاه میکنه.مثلا الان عده ای میگن وقت عشق و حال و خوشیه روحانیت و مذهبیونه مسلمانه شیعه و سنیه،انگاردارن خدایی میکنن،ازطرفی هم عده ای میگویند هیچکس به اندازه مذهبیون و روحانیت زجر و عذاب نمیکشه.
اون عده اول وقتی میپرسید چرا؟میگویند اخوند از دنیا چه توقعی داره؟مگر غیر از نماز و روزه و دعا و قران و ازاین دست امال و ارزوهاست؟
خوب الانهم که بهمه خاسته های خودش رسیده رادیو و تلویزیونش همه نماز و روزه و دعا و قرانه و ساعاتی هم که اینها نیستند چون خودشون دارن درموردشون تفسیر و سخنرانی میکنند و الا همین چندساعت هم قطع نمیشد.و بعد میگویند نباید هم موقعیت را به عده ای که عشق و حال را در رقص و موزیک و سکس میدانند بدهند چرا؟چون اگر اونها هم قدرت دستشون بود دقیقا همین کار را با اینطرفی ها میکردند یعنی تمام لحظات رادیو و رسانه و جامعه میشد موزیک و رقص و سکس و مادیات دنیایی.

حالا کاری به این نداریم که میگویند امریکایی ها یا اروپایی ها یا مسیحیحان باهوش زودتر به این تضاد و دشمنی و دودستگی دایمی پی بردند و زودتر برایش دارویی ساختند بنام تعادل و عدم تعصب یا در اوج قدرت تامل ظلم و زور مخالفینت را داشته باش که این بهتراز ان است که در اوج ذلت و خواری مجبور به پذیرش ان شوی.

بهرحال و روی هم رفته قبول یک خدای واحد و خوب و مهربان که حواسش به همه چیز و همه جا هست خیلی بهتر از ان است که بخواهی منکر وجود چنین خالق و سیستمی شوی چون فعلا اراده خالق بزرگ بر این مبناست و این خالق هم بسیار قدرتمند است و مریدانی دارد که قدرت انسان با تمام بمب های اتمشان پیش انها صفر و حتی زیر صفر است که ممکن است اراده نمایند زندگی برایتان شکل جهنم شود و کاری هم به این ندارد که خدایی را قبول دارید یا ندارید یا نمازمیخوانید یا نمیخوانید یا مثلا مسلمان هستید یا کافر ، فقط کارشان فعلا در این دنیا به این است که دل چند انسان و جتی موجود را شکسته اید یا به انها ظلم کرده اید{ظلم ازنظر طرف مقابلت نه فکر کنیم از طرف خودمون که این خیلی اشتباه بزرگیه که فکرکنیم ازدید فقط ما چی درسته و چی غلطه چون مجددا برمیگردیم سر جای اول که همینجاست>>یعنی جنگ و خونریزی و ظلم در حق همدیگر و تعویض دایمی اعتبار و احترام و قدرت که همین تعویض قدرت،میتونه عوازض بسیار وحشتناکی را برای طرف قدرتمند بوجودبیاورد که نمونه های بارز انهم درتاریخ و حتی طبیعت هم بسیار فراوان شاهدبوده و هستیم>>فقط کافیه قدرت دیدن انها را داشته باشیم}[/]

prosperity;889429 نوشت:
با سلام
به نظرم کارگردان، نویسنده، و بازیگر نقش اول زندگی هر انسانی تنها خودش هست

سلام علیکم@};-

اولاً این تفکر که انسان، تنها و تنها خودش نویسنده و کارگردان و بازیگر است، مبتنی بر تفکر الحادی و جهان بینی مادی است، حتی اومانیست ها که انسانگرا هستند حداقل نویسندگی را به خدا نسبت می دهند. پس اساساً تفکری باطل و مردود است. ثانیاً بفرمایید این آقای انسان! قبل از تولدش این نقش را برای خودش نوشته یا بعد از تولدش؟ هر کس برای خودش مستقلاً نقشی را تعریف کرده یا فرضاً پدر و مادر هم در این نویسندگی نقش دخالت داشته اند؟ و یا این نویسندگی را با خرد جمعی، نشسته اند دور یکدیگر تعریف کرده اند تا خوب هماهنگ و کاربردی باشد؟

کارکردانی را در کدام مدرسه آموخته؟ آیا خودبخودی و اتفاقی تصمیم گرفته انسان باشد و چنین رفتار کند و همین طور شده؟ پس چطور هر کس در شرایطی بدنیا آمده، یا در خانواده و شرایط اقتصادی یا منطقه ای خاصی که چندان راضی نیست؟ اگر خودش نویسنده بوده و کارگردانی کرده و خودش با استقلال و اختیار تام و تمام خودش بازیگری می کند، این ابهامات و نارضایتی ها از کجا ناشی می شود.

prosperity;889429 نوشت:
لطف و رحمت خدا ممکن است باشد و ممکن است نباشد. اگر هم باشد احتمالا نامحسوس است. یعنی این چیزی نیست که یک شخص بخواهد زندگی اش را روی ان بنا کند...

اتفاقاً بر عکس، لطف و رحمت خدا به انحاء مختلف (نعمت های مادی و معنوی) همیشه و همه جا علی الدوام و عینی و محسوس هست اما این ما هستیم که یا خودمان را از دامنه لطف و رحمت خدا محروم می کنیم، یا از سر نادانی و جهالت پشت می کنیم و یا بدلیل حجابها و پرده های ضخیم گناه و غفلت و حب دنیا نمی توانیم درک کنیم. چنانکه نور حیات بخش و شادی آفرین خورشید همیشه ایام می درخشد اما اگر انسانی خانه اش را پشت به خورشید بسازد و یا ساکن غاری تنگ و تاریک شود تا در شعاع نور خورشید قرار نگیرد می تواند مدعی شود اصلا چیزی بعنوان نور خورشید و برکات آن، وجود ندارد یا اگر هم باشد در زندگی محسوس نیست؟؟؟ و یا در فضایی روشن چشم بر هم بگذارد و مدعی شود اینجا تاریک است؟

پس لطف و رحمت خدا در همه اجزاء عالم، آن به آن، جاری و ساری است و این انسان است که با اختیار می تواند زندگی اش را بر روی مدار رحمت واسعه الهی بنا کند و یا از سر لجاجت و یا جهالت و غفلت بر تاریکی های گناه و غفلت و ضلالت پایه ریزی کند.

موفق باشید ...@};-

پارسا مهر;889436 نوشت:
خدا هیچ نقشی در زندگی ما نمی تواند ایفا کند....این را آن کودکی که در قحطی و بیماری و مصیبت در حال زجر کش شدن است، به خوبی حس می کند

سلام علیکم@};-

اولاً از طرفی مجموعه شرور اعم از قحطی و بیماری و مصیبت و مشکلات گونه گون زندگی دنیا لازم و ملزوم این زندگی مادی است و اگر بر اساس اصل تضاد و تزاحم که مقتضی وجود شرور است نبود، دیگر این عالم، عالم مادی نبود، قوله کریم: [=book antiqua]"لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ، براستى كه انسان را در رنج آفريده‏ ايم"(1). بعلاوه این مشکلات فقط و فقط برای کودکان نیست بلکه همه ابناء بشر به انحاء مختلف با این مشکلات که لازمه زندگی دنیاست در طول حیاتشان درگیر هستند پس لطفاً بحث علمی را احساسی نکنید؟!

ثانیاً بسیاری از این مشکلات و شرور نتیجه سوء استفاده عموم بشر از موهبت اختیار است اینکه یا با ظلم و تعدی و فساد و زیاده خواهی موجبات فقر و قحطی و جنگ و خانمان سوزی بشر می شوند و وضعیت نامبارک محرومیت بسیاری را فراهم می آورند و یا معلول بی تدبیری و بی همتی و ضعف اراده عموم بشر است که با هم یکی نمی شوند تا جلوی ظلم و ستم و تعدی ظالمان و زیاده خواهان را بگیرند و یا اثرات گناه و طغیان و نافرمانی خداوند است که موجب ظهور فساد و تباهی و ظلم و قبض و گرفتگی روزی می شوند. قوله کریم: [=book antiqua]ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ،به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده فساد در خشكى و دريا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را كه كرده‏ اند به آنان بچشاند باشد كه بازگردند."(2)؛ یا فرمود: [=book antiqua]"[=book antiqua]وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا يَکْسِبُونَ، [=book antiqua]اگر مردم قريه ها ايمان آورده و پرهيزكارى كرده بودند بركت هايى از آسمان و زمين به روى ايشان مى گشوديم، ولى تكذيب كردند، و ما نيز ايشان را به اعمالى كه مى كردند مؤاخذه كرديم."(3)

ثالثاً این فساد و ظلم و فقر و عموم مشکلات دنیا، همه و همه داخل در طرح امتحان بزرگ الهی است اینکه انسان را در وضعیتهای مختلف بیازماید تا سره از ناسره و مؤمنان و شاکران و صابران از غیر آنها شناخته شوند. قوله کریم: "[=book antiqua]وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ، و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را."(4).

رابعاً این گمان محدود و جزیی نگر و مبتنی بر طبع و میل ماست که در باره امری حکم به خیر و یا نسبت به امر دیگری حکم به شر می کنیم در حالیکه اگر به امور عالم نگاه کلی و جامع داشته و از حیث جمیع جهات بنگریم و فقط نفع و طبع و میل خودمان را درنظر نگیریم آنگاه خواهیم دریافت هر اتفاق و حادثه ای که در این عالم رخداد می کند چون مبتنی بر حکمت حکیمانه الهی است(بر مبنای لحاظ مصلحت و دفع مفسده) عین خیر و صلاح است. قوله کریم: [=book antiqua]"عَسیَ أَن تُکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیرٌ لَّکُم وَ عَسیَ أَن تُحِبّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُم ...، [=book antiqua]چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید ،‌حال آن که خیر شما در آن است ؛ویا چیزی را دوست داشته باشید ،‌حال آن که شرشمادر آن است."(5)

اتفاقاً بسیاری از مؤمنان علیرغم اینکه با مشکلات و دشواری های زندگی دست و پنجه نرم می کنند بدلیل توجه داشتن به مطالبی که بیان شد در همان وضعیت راضی و شاکر و صبور هستند فلذا هضم همه اینها بر ایشان، بسا آسان و سهل است و ناشکیبایی و جزع و فزع محصول عدم آشنایی با فلسفه آفرینش، اقتضائات دنیا و حکمت حکیمانه خدای هستی بخش است. از اینرو مشکل را باید در جای دیگری جست نه در وجود این قبیل مشکلات!

پارسا مهر;889436 نوشت:
اگر خیال می کنید خدا اثری و نقشی دارد، تنها تلقینات و توهمات و خیالات خودتان را به خدا نسبت داده اید....ما نه خدا را می بینیم، نه حسش می کنیم و در نه زندگی ما نقشی دارد، ما فقط به خود تلقین می کنیم که خدایی هست و نقشی بازی می کند...که البته بعضی از ما این نقش را به امام علی می دهد...بعضی به امام حسین و و بعضی به حضرت فاطمه!!!!و جالب این وسط اشخاصی چون پیامبر اکرم و امام نقی ع و ... بی نصیب از اجرای نقشی و اثری در زندگیمان تنها گاهی اسمشان بر لبانمان می آید

پاسخ شما در پست قبلی گذشت، توهم و خیال را کسانی می کنند که در غار درون خویش پنهان شده و عقل و قلب و دلشان را در پس خروارها حجاب ظلمانی نفس و شیطان نگاه داشته و یا چشمان خود را بر روی حقایق عینی (تکوینی و تشریعی و جزایی) که در طول تاریخ به اراده خدای متعال رقم خورده می بندند و آنگاه وجود خدا را انکار می کنند. اینان غافلند که این ما هستیم که به خدا و اعتقاد به او نیازمندیم و برای خدای بی نیاز مطلق اگر همه بشریت به او ایمان بیاورند و یا حتی کافر شوند تفاوتی نمی کند. قوله کریم: [=book antiqua]"وَقَالَ مُوسَى إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ، و موسی [به بنی اسرائیل] گفت: اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید [زیانی به خدا نمی رسد]؛ زیرا خدا بی نیاز و ستوده است."(6) و نیز فرمود:[=book antiqua] "إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيمَانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ، در حقيقت كسانى كه كفر را به [بهاى] ايمان خريدند هرگز به خداوند هيچ زيانى نخواهند رسانيد و براى آنان عذابى دردناك است."(7) یا فرمود: [=book antiqua]"وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا ...، و كسانى كه در كفر مى ‏كوشند تو را اندوهگين نسازند كه آنان هرگز به خدا هيچ زيانى نمى ‏رسانند."(8)

وجود انبیاء و اوصیاء از ائمه هدی علیهم صلوات الله هم نشانه هایی عینی از لطف الهی بوده که برای اهل خرد و معنا حکم چراغهایی نورانی برای دستیابی به راه کمال و سعادت را دارند و البته از آنها که خود را به خواب می زنند انتظار دیدن و پیروی ایشان نمی رود. زیرا شاید به خواب رفته را بشود بیدار کرد اما خودخواب زده را هرگز! فتأمل.

موفق باشید ...@};-

پاورقی____________________________________________________
1. بلد، آیه 4.
2. روم، آیه 41.
3. اعراف، 96.
4. بقره، 155.
5. بقره، 216.
6. ابراهیم، آیه 8.
7. آل عمران، آیه 177.
8. آل عمران، 176

اول یاد آیه ای افتادم که مضمونش اینست هرگاه از بنده ای نعمت رو به دلایلی می گیریم مایوس شده و شروع به اتقام از خدا می گیرد و هرگاه هم نعمتی به او می دهیم بسیار خوشحال و سرمست شده فکر می کند تمام مشکلات از او رخت بستند و خدا رو فراموش میکنه.
اگر دعایی از شما اجابت نشده شاید حجابی میان شما خدا مانع شده توی رفتاراتون تدبر کنین که چه گناهی دارین گاهی هم دعا به دلایلی اجابت نمیشه و در عوض چندین برابر توی آخرت پاداش نصیبمون میشه. اما در مورد صحبت با خدا، خداوند با اولیای خودش از طریق وحی صحبت کرده انتظار دارین با شما چطور صحبت کنه. آیا قراره مثل سریال های کلید اسرار زندگی کنیم. خدا با قرآن با موارد و اشخاص و اتفاقاتی که سر راهمون میذاره ونشانه هایی که میفرسته و ... با ما صحبت می کنه. انسان باید خیلی آگاه باشه تا بتونه این موارد و متوجه بشه.
از طرفی هم خدا ما انسان ها رو خلیفه خودش روی زمین قرار داده اگر شما کار خوبی انجام دادین دست خدا هستین و خدا اون کار رو انجام داده ما باید با اعمالمون به خدا و امامش کمک کنیم. نماز هم وسیله ای برای هدایت به صراط مستقیم نه اتصال به کلید اسرار.

Yaallah;884857 نوشت:
چرا خداوند هیچ اثری در زندگی من ندارد .
من حاجتی نخواستم فقط از خداوند خواستم خودش را در زندگی به من نشان دهد بالاخره این حرف پیامبران هم بود ابراهیم خلیل بت ها را شکست و گفت اینها نه سود دارند نه ضرر یا در قرآن هم خوانده بودم که چرا بت هایی را میخوانید که برای شما فایده ای ندارند . من خودم تا بیست سالگی حتی نماز صبحم هم به جماعت بود . اما هیچ وقت خدا وارد زندگی من نشد . الان هم که نه نماز می خوانم نه واجبات رو انجام میدهم هیچ فرقی با زندگی قبلی من نداشته . (.....)
اینهمه دلیل و برهان کاغذی را برای هرچیزی حتی بت هم میتوان تراشید چون اینها جایگاهشان در ذهن شکل گرفته . چرا خدا آثاری ندارد . چرا خداوند فایده ای ندارد . چرا به هیچ دردی نمی خوره . چرا نه سودی داره نه زیانی .
براستی خداوند در این جهان و در این دنیا و این کره خاکی در عمل ودر زندگی و نه روی کاغذ و برهان و بصورت فعال و عملی چه نفعی برای من دارد . قبلا اینکه یک خدایی هست حس خوبی میداد اما اینکه این خدای که هست چه فایده دارد هیچ پاسخی از خدا دریافت نشد .
فرق خدای نوح ابراهیم موسی عیسی محمد خدای که به گفته کتب مقدس آفریننده همه چیز است قدرت مطلق است غنی است مهربان است و ... با مثلا بت ها در چیست .
کمکم کنید .
مچکرم

اگر معنویات را هم مثل یک بعد در زندگیتان داشته باشید خدا فایده دارد ولی اگر مته به خشخاش بگذارید و بخواهید خیلی کامل دین را اجرا کنید میتواند مشکلساز باشد.
اعتقاد به خدا ممکن است در مواقعی به شما آرامش بدهد ولی نباید دعاهای خاصی کنید که میدانید خدا در موارد شفاف عمل نمیکند چون شما هر چقدر دعا کنید که وقتی دست ندارید دستتان شروع به درآمدن نمیکند ولی اگر مثلا بخواهید از بعضی بیماری های خاص که دعا (یا امید و عشق به معشوق زمینی و بهبودی) جواب داده مثل سرطان، یا اینکه همسر خوبی نصیبتان شود یا در فلان کار موفق شوید توکل بر یک نیروی مبهم بیرونی مثل خدا گاهی کمک کننده است.
در موارد ولی اگر افراطی بخواهید به چیزهایی که در کتب 1400 پیش آمده عمل کنید و مصلحت و تفکر و فایده و سود و زیان هم نداشته باشید خدا مضر است.

فروز;889686 نوشت:
در موارد ولی اگر افراطی بخواهید به چیزهایی که در کتب 1400 پیش آمده عمل کنید و مصلحت و تفکر و فایده و سود و زیان هم نداشته باشید خدا مضر است.

سلام با تشکر از مطالب خوبتان@};-

اگر منظورتان کتاب 1400 پیش قرآن است که قرآن کتاب الهی و آخرین و کاملترین نسخه هدایت و نجات بخشی برای همه بشریت الی یوم القیامه است، اگر انسان به دستورات قرآن بعنوان برنامه های تعالی بخش انسان عمل کند، قطعاً به مصلحت و خیر و فایده بخشی خود و دیگران عمل کرده، قرآن کتاب اندیشه عادی و بشری نیست که گمان کنیم چون به 1400 سال پیش مربوط است در زندگی امروز ما فایده بخش نیست، بلکه وحی و کلام الهی است که هیچ باطلی در آن راه ندارد، قوله کریم: [=book antiqua]"لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ، این کتابی است که از پيش روى آن و از پشت‏ سرش باطل به سويش نمى ‏آيد وحى [نامه]اى است از حكيمى ستوده[صفات]."(فصلت، آیه 42) ضمن آنکه چه کسی شایسته از خالق هستی بخش که برای مخلوقاتش برنامه و قانون سعادتبخش تدوین نموده بفرستد؟ او که به همه زوایای پیدا و پنهان انسان و نیازهایش واقف است.

موفق باشید ...@};-

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

باسلام.

اولا خدا را شاکرم که همه بزرگواران تا این اندازه با شعور و قدرت درک بالا بودند که متوجه عرایض بنده شده و هیچگونه ایرادی به انها نگرفتند و این برای خود من جای شکر را دارد اما ..

عشق امام و ایران;889605 نوشت:
ناله و التماس و درخواست از چیزها یا کسانی که بهشان ایمان دارید

اما بهتر است این قسمت کوتاه را که بدون توضیح بیشتر گذاشتم کمی تکمیلتر نمایم که منظور از چیزها و کسانی که بهشان ایمان داریم یا دارید چیست.

دراینجا هم قدرت درک شما عزیزان درست و ستودنی بود و منظور مصداق همان ایات مقدسی هستند که میفرمایند خداوند هرکه را بخواهد هدایت مینماید و هرکه نخواهد هدایت نمیکند.

و این چیزها و کسان نیز همانها هستند که یعنی هرکس به هرچیزی یا دین و مذهب و مرام و خالق و افریدگاری که ایمان دارد خواسته خود را خواهدگرفت چون وضعیت دنیا بر همین روال استوار گردیده که عده ای درست و عده ای دیگرنیز نادرست باشند و اینکه علت چیست یا چه خواهدبود شاید فعلا برای عده ای نیز مانند یک راز از رازهای خلقت یا هستی باشد که فعلا خود ذات مقدس خداوند انرا میداند.
مثلا همین عده که وجود خداوند را در تاروپود زندگی خود احساس نکرده اند چرا چون هنوز سن و سالی ندارند و باید این دسته از انسانها حداقل از سن 30 یا 35 بگذرد تا بعد کم کم وجود خدا را احساس نماید انهم بازهم بسته به مواردی دیگراست که البته بحث را کمی طولانی مینماید اما باید گفت،مانند اینکه ایا خود یا والدینشان گناهان بزرگی مرتکب شده اند یا خیر که مثلا قراراست در یک رفت و برگشت ضربه ای شدید ببینند که باتمام وجود به خداوند پناه بجویند که دران لحظه خداوند صدای التماس و درخواست انان را شنیده و همان لحظه پاسخ مثبت داده و این افراد را از ان بلاها دور مینماید که ازاین دست اتفاقات در زندگی همه انسانها پیش امده یا پیش خواهد امد فقط نباید عجله نمود وقت برای دیدن حسی و ایمانی خداوند بزرگ و مهربان بسیار است چه این ایمان با اهدای مال و ثروت مادی به انسان باشد چه با اهدای ثروت معنوی.بهرحال انسانها وجود خداوند را در زندگی خود حتی برای یکبارهم که شده تجربه و احساس خواهندنمود چه انرا اعتراف نمایند چه ننمایند.[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

Yaallah;884857 نوشت:
با سلام و تشکر از کارشناسان محترم .

چرا خداوند هیچ اثری در زندگی من ندارد .
من حاجتی نخواستم فقط از خداوند خواستم خودش را در زندگی به من نشان دهد بالاخره این حرف پیامبران هم بود ابراهیم خلیل بت ها را شکست و گفت اینها نه سود دارند نه ضرر یا در قرآن هم خوانده بودم که چرا بت هایی را میخوانید که برای شما فایده ای ندارند . من خودم تا بیست سالگی حتی نماز صبحم هم به جماعت بود . اما هیچ وقت خدا وارد زندگی من نشد . الان هم که نه نماز می خوانم نه واجبات رو انجام میدهم هیچ فرقی با زندگی قبلی من نداشته . (.....)
اینهمه دلیل و برهان کاغذی را برای هرچیزی حتی بت هم میتوان تراشید چون اینها جایگاهشان در ذهن شکل گرفته . چرا خدا آثاری ندارد . چرا خداوند فایده ای ندارد . چرا به هیچ دردی نمی خوره . چرا نه سودی داره نه زیانی .
براستی خداوند در این جهان و در این دنیا و این کره خاکی در عمل ودر زندگی و نه روی کاغذ و برهان و بصورت فعال و عملی چه نفعی برای من دارد . قبلا اینکه یک خدایی هست حس خوبی میداد اما اینکه این خدای که هست چه فایده دارد هیچ پاسخی از خدا دریافت نشد .
فرق خدای نوح ابراهیم موسی عیسی محمد خدای که به گفته کتب مقدس آفریننده همه چیز است قدرت مطلق است غنی است مهربان است و ... با مثلا بت ها در چیست .
کمکم کنید .
مچکرم


سلام
خدای متعال هست اثر و دخالت هم دارد چون شما می فهمید می بینید می شنوید راه می روید غذا می خورید ارتباط برقرار می کنید سوال می کنید ووووو
همه اینها که گفتیم اثر حق متعال در شما و بواسطه شما در جهان است.
اگر انسان خود خیالی اش را کنار بگذارد و دل روشن بین داشته باشد جز حق متعال را در خود و جهان موثر نمی بیند.
نباید انتظار داشته باشید خدای متعال بعنوان امری جدا از شما خود و اثرش را به شما نشان بدهد.
اقتضای باور توحیدی آنست که جز اورا موثر ندانید و نبینید .
یافتن خدای متعال در امور خارق العاده هنر نیست که این بهره عوام است بلکه یافتن خدای متعال در امور عادی هنر است که این بهره خواص است.
یا علیم[/]

مشکور;889654 نوشت:
سلام علیکم

اولاً این تفکر که انسان، تنها و تنها خودش نویسنده و کارگردان و بازیگر است، مبتنی بر تفکر الحادی و جهان بینی مادی است، حتی اومانیست ها که انسانگرا هستند حداقل نویسندگی را به خدا نسبت می دهند. پس اساساً تفکری باطل و مردود است. ثانیاً بفرمایید این آقای انسان! قبل از تولدش این نقش را برای خودش نوشته یا بعد از تولدش؟ هر کس برای خودش مستقلاً نقشی را تعریف کرده یا فرضاً پدر و مادر هم در این نویسندگی نقش دخالت داشته اند؟ و یا این نویسندگی را با خرد جمعی، نشسته اند دور یکدیگر تعریف کرده اند تا خوب هماهنگ و کاربردی باشد؟

کارکردانی را در کدام مدرسه آموخته؟ آیا خودبخودی و اتفاقی تصمیم گرفته انسان باشد و چنین رفتار کند و همین طور شده؟ پس چطور هر کس در شرایطی بدنیا آمده، یا در خانواده و شرایط اقتصادی یا منطقه ای خاصی که چندان راضی نیست؟ اگر خودش نویسنده بوده و کارگردانی کرده و خودش با استقلال و اختیار تام و تمام خودش بازیگری می کند، این ابهامات و نارضایتی ها از کجا ناشی می شود.

با سلام
برای اینکه منظور من از کامنت قبلی روشن شود چند مطلب را بایست در نظر گرفت

این نقش هایی که عرض شد در حیطه مسئولیت و اختیار خود شخص معنی پیدا میکند که دامنه ان به طور میانگین میتواند بین ۵۰ تا ۸۰ درصد باشد
و این کاملا بدیهی است که در زندگی هر شخصی ممکن است حوادث و رویدادهایی پیش آید که خارج از اختیار و اراده او باشد.
در مورادی زنجیره ای از حوادث و رویدادها دست به دست هم میدهند تا یک در زمان مشخص یک رویداد خاص برای کسی اتفاق بیفتد که مسیر زندگی اش را عوض میکند. بنده به نقش هدایت و کارگردانی خالق و آفریدگار را در این جور مواقع در نظام طبیعت ایمان دارم که میتواند بازتابی ار اعمال گذشته خود فرد یا دلایل دیگر باشد.
پس صحبت من در مورد کنترل یک فرد بر زندگی اش با توجه به آن دامنه ای است که یک شخص میتواند بر ان تسلط داشته باشد

مشکور;889654 نوشت:
تفاقاً بر عکس، لطف و رحمت خدا به انحاء مختلف (نعمت های مادی و معنوی) همیشه و همه جا علی الدوام و عینی و محسوس هست اما این ما هستیم که یا خودمان را از دامنه لطف و رحمت خدا محروم می کنیم، یا از سر نادانی و جهالت پشت می کنیم و یا بدلیل حجابها و پرده های ضخیم گناه و غفلت و حب دنیا نمی توانیم درک کنیم. چنانکه نور حیات بخش و شادی آفرین خورشید همیشه ایام می درخشد اما اگر انسانی خانه اش را پشت به خورشید بسازد و یا ساکن غاری تنگ و تاریک شود تا در شعاع نور خورشید قرار نگیرد می تواند مدعی شود اصلا چیزی بعنوان نور خورشید و برکات آن، وجود ندارد یا اگر هم باشد در زندگی محسوس نیست؟؟؟ و یا در فضایی روشن چشم بر هم بگذارد و مدعی شود اینجا تاریک است؟

پس لطف و رحمت خدا در همه اجزاء عالم، آن به آن، جاری و ساری است و این انسان است که با اختیار می تواند زندگی اش را بر روی مدار رحمت واسعه الهی بنا کند و یا از سر لجاجت و یا جهالت و غفلت بر تاریکی های گناه و غفلت و ضلالت پایه ریزی کند.



دقت داشته باشید در اینجا منظور بنده لطف و رحمت عام پروردگار نبوده
بلکه لطف و رحمتی که مثلا یک شخص بدلیل بوجود امدن مشکلی در زندگی اش نیازمند و خواستار آن میشود

پارسا مهر;889436 نوشت:
خدا هیچ نقشی در زندگی ما نمی تواند ایفا کند....این را آن کودکی که در قحطی و بیماری و مصیبت در حال زجر کش شدن است، به خوبی حس می کند
اگر خیال می کنید خدا اثری و نقشی دارد، تنها تلقینات و توهمات و خیالات خودتان را به خدا نسبت داده اید....ما نه خدا را می بینیم، نه حسش می کنیم و در نه زندگی ما نقشی دارد، ما فقط به خود تلقین می کنیم که خدایی هست و نقشی بازی می کند...که البته بعضی از ما این نقش را به امام علی می دهد...بعضی به امام حسین و و بعضی به حضرت فاطمه!!!!و جالب این وسط اشخاصی چون پیامبر اکرم و امام نقی ع و ... بی نصیب از اجرای نقشی و اثری در زندگیمان تنها گاهی اسمشان بر لبانمان می آید

الان اينها رو جدي گفتيد ؟ يا فقط خواستين تيريپ روشن فكري بردارين؟
واقعا نقش خدا رو حس نميكنيد؟ پس ارامش زندگيتون از كجاست!

با سلام استاد گرامی....
استاد گرامی بنده اعتقاد دارم که خدا به هیچ وجه دروغ نمی گوید و هیچ وقت زیر بار این حرف نمی روم که خدا ممکن است دروغی بگوید و به هیچ وجه نمی پذیرم که خدا دروغ بگوید به فلان توجیه ای و توجیه ای نمی پذیرم...به همان نحو اگر اعتقاد داشته باشم که خدا در زندگی انسان ها نقش بازی می کند، به هیچ وجه نمی توانم باور کنم و بپذیرم که مثلا عاملی باعث شود که خدا نتواند در زندگی شخصی خاص نقش بازی کند...مثلا خدا نتواند در زندگی کودکی قحطی زده نقشی بازی کند....اگر خدا در زندگی آن کودکی که به شدت و به قوت محتاج و نیازمند است نمی تواند نقشی داشته باشد و نقشی ایفا نمی کند...چطور باور کردنی است که در زندگی مثلا شخص شما نقشی بتواند ایفا کند شما از آن کودک معصوم و پاک رنگین ترید....

مشکور;889662 نوشت:
اولاً از طرفی مجموعه شرور اعم از قحطی و بیماری و مصیبت و مشکلات گونه گون زندگی دنیا لازم و ملزوم این زندگی مادی است و اگر بر اساس اصل تضاد و تزاحم که مقتضی وجود شرور است نبود، دیگر این عالم، عالم مادی نبود، قوله کریم: "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ، براستى كه انسان را در رنج آفريده‏ ايم"(1). بعلاوه این مشکلات فقط و فقط برای کودکان نیست بلکه همه ابناء بشر به انحاء مختلف با این مشکلات که لازمه زندگی دنیاست در طول حیاتشان درگیر هستند پس لطفاً بحث علمی را احساسی نکنید؟!

بنده کم کم دارم به این نتیجه می رسم از دیدگاه شما و دیگر اساتید اصولا ما به هیچ وجه نمی توانیم در مورد رفتار و کردار و اعمال خدا و نقش خدا پیش بینی ای داشته باشیم...مثلا آیا خدا بهشت و جهنمی برپا می کند یا نه....یا مثلا آیا خدا پیامبر می فرستد یا نه یا به عبارتی ضرورتی هست که خدا پیامبری بفرستد یا نه....نمی توانیم پاسخش را بدهیم....شاید بگویید که حکمت خدا ایجاب می کند که وسیله هدایت را بفرستد و اینها....ولی سوال می شود که اگر عدم امکان پیامبر لازم و ملزوم این زندگی مادی باشد، آنوقت چه، می توانید به این سوال پاسخ دهیم، آیا شما می توانید از تمام سر و رمز این عالم با خبر بشوید و یک تحلیلی بکنید و پاسخ بدهید که آیا امکان ارسال پیامبر در این دنیا وجود دارد یا نه...خیر، پس نمی توانیم بگوییم که خدا ضرورت دارد حتما پیامبری بفرستد....وقتی قضیه کمک یه یک کودک ناتوان را مطرح می کنیم و می گوییم که این کودک بدبخت کلی زجر و درد کشید و در حالی که خدا خدا می کرد که خدا کمکی به او بکند و ولی از دنیا رفت....شما می گویید که خوب اگر خدا کمکی هم نکند و دعای کودک را هم استجابت نکند ایرادی بر خدا نیست!!!!خوب حالا اینجا هم میگویم که اگر خدا پیامبری نفرستاد ایرادی بر خدا نیست...چون شاید خصلت این دنیا این باشد که امکان ارسال رسول در آن نباشد...در نتیجه خدا هر چه حکیم هم باشد، ضرورتی نیست که پیامبری بفرستد!!....به هر حال این عرایض را در نقد این قضیه آوردم که فرمودید قحطی و بیماری لازم و ملزوم این زندگی مادی هستند و خواستید مثلا درد و رنج و عدم یاری خدا را به کودک توجیه کنید.... ما هم می گوییم عدم امکان پیامبر لازم و ملزوم این دنیای و زندگی مادی می تواند باشد....شما ثابت کنید که نیست، اگر ادعا دارید که خدا ضرورت دارد پیامبر بفرستد...آیا این کار شدنی است...
پس با این توضیحات تقریبا تمامی سوالات ما بدون جواب می ماند....حتی اینکه خدا می تواند نقشی در زندگی ما داشته باشد هم سوال بی جواب باقی می ماند....شاید اصلا امکان یاری و نقش داشتن خدا در زندگی ما با توجه به ویژگی و خصلت های این دنیا وجود نداشته نباشد...دیگر جواب عقلی برایش نخواهیم داشت...تنها جواب نقلی برایش می توانیم داشته باشیم که از آنجا که داده های نقلی خودشان پیش شرطی دارند و باید سوالاتی پاسخ داده شوند مثلا آیا خدا ضرورت دارد پیامبر بفرستد یا نه، ...خود جواب های نقلی هم زیر سوال می روند...

ما كه حكمت كارهاي خدارو نميدونيم اونيكه مريضه يا قحطي زده است شايد از ديد ما خدا نقشي نداشته باشه تو زندگيش!
شايد يكي خدا همه چي رو بهش بده سلامتي پول زيبايي خانواده خوب شغل خوب
ما از دور اين ادم رو ميبينيم ميگيم خوش به حالش خدا چه قدر هواش رو داره ولي از كجا معلوم خدا خودش رو از اون فرد نگرفته باشه؟
شايد اونيكه كه مريضه همه دكترا ازش نا اميدن به كمالي رسيده كه هيچكس نرسيده ! اون وقت نقش خدا مشخص ميشه

Yaallah;884857 نوشت:
خدا چه فایده ای دارد؟

موضوع تاپیک: "خدا چه فایده ای دارد؟"
نام پرسشگر:
"یا الله" :ok:

گاهی اعتراض ، نشانهء عشق است
یک بار من در تاپیکی گفتم با آنکه خیلی به همسرم که بیمار هستند می رسم ، اما ایشان سر من بیشتر از دیگران غر می زند!
دوست خوبم جناب "حق دوست" گفتند:

چون آدم به کسی که دوستش دارد راحت تر است. همسرت احساس می کند تو بهتر می توانی دردش را بفهمی

به نظر من ... خدا داشتن فارق از بعد مذهب... خیلی شیرین و خواستنیه :Graphic (8):
و به نظره من... گناه داره اون کسی که خدا نداره... :-s
آدم خیلی تنها میشه :- خدا... یه جور قدرته... یه جور مَشتی داشتن تو زندگی... یه پُشت... حامی... هوادار
آدم حسابی گل
:Lflasher:خدایا... واسه ما بمون:Rflasher:

Yaallah;884857 نوشت:

با سلام و تشکر از کارشناسان محترم .

چرا خداوند هیچ اثری در زندگی من ندارد .
من حاجتی نخواستم فقط از خداوند خواستم خودش را در زندگی به من نشان دهد بالاخره این حرف پیامبران هم بود ابراهیم خلیل بت ها را شکست و گفت اینها نه سود دارند نه ضرر یا در قرآن هم خوانده بودم که چرا بت هایی را میخوانید که برای شما فایده ای ندارند . من خودم تا بیست سالگی حتی نماز صبحم هم به جماعت بود . اما هیچ وقت خدا وارد زندگی من نشد . الان هم که نه نماز می خوانم نه واجبات رو انجام میدهم هیچ فرقی با زندگی قبلی من نداشته . (.....)
اینهمه دلیل و برهان کاغذی را برای هرچیزی حتی بت هم میتوان تراشید چون اینها جایگاهشان در ذهن شکل گرفته . چرا خدا آثاری ندارد . چرا خداوند فایده ای ندارد . چرا به هیچ دردی نمی خوره . چرا نه سودی داره نه زیانی .
براستی خداوند در این جهان و در این دنیا و این کره خاکی در عمل ودر زندگی و نه روی کاغذ و برهان و بصورت فعال و عملی چه نفعی برای من دارد . قبلا اینکه یک خدایی هست حس خوبی میداد اما اینکه این خدای که هست چه فایده دارد هیچ پاسخی از خدا دریافت نشد .
فرق خدای نوح ابراهیم موسی عیسی محمد خدای که به گفته کتب مقدس آفریننده همه چیز است قدرت مطلق است غنی است مهربان است و ... با مثلا بت ها در چیست .
کمکم کنید .
مچکرم


سلام،
وقتی می‌گویند لا مؤثر فی الوجود الا الله، یعنی فقط خداست که در زندگی شما اثر دارد و اصولاً چیز دیگری در زندگی شما اثری ندارد ...
وقتی می‌گویند لا حول و لا قوة الا بالله باز یعنی اگر تیغ عالـــم بجنبد زجای نبرد رگی گر نخواهد خدای، گرچه همان جنبیدن هم جز به حول و قوه‌ی الهی روی ندهد ...
آن‌ها که می‌گویند خداوند اثری ندارد چون اگر اثری داشت مثلاً کودکی از گرسنگی نمی‌مرد نگاهشان به دین خدا اشتباه است و کلا امر بر ایشان مشتبه شده است ... اگر سود و زیان خدا را بخواهید به مسائل مادی بسنجید خوب است یک بار سوره‌ی زخرف را بخوانید که در آن فرموده است اگر نبود که بیشتر مردم کافر می‌شدند برای کافران قصرهایی آن چنانی از طلا و نقره قرار می‌دادم و کذا و کذا ... یا به پیامبرش می‌فرماید که به رفت و آمد این کافران و گردن‌کشان نگاه نکن یا امثال آن ... اینها که ملاک نیست ... خدا ممکن است تمام دنیا را از کسی بگیرد و خودش را جایگزین تمام نداشته‌هایش بکند ... در قرآن آمده است که وقتی مؤمن آل فرعون اسلامش را اظهار کرد خداوند فرموده است که او را از کید دشمنانش حفظ کردیم، حال آنکه در روایت آمده است که قوم فرعون به او دست یافتند و او را قطعه‌قطعه کردند و کشتند، اینکه خداوند او را حفظ کرد جدای از این بود که جسمش حفظ شود، جسم که به هر حال امروز نه فردا نه پس‌فردا خوراک کرم‌های زمین می‌شود، مهم این است که در سختی‌ها کم نیاورد ...
اثر خدا را اگر می‌خواهید جدای از اثرهای مادی بیابید به گونه‌ای که بدانید از جانب خداست و از غیر خدا نیست باید در باطن خودتان جستجو کنید ... وقتی آیات خدا را در نفس خودتان یافتیید دیگر یافتن آیات او در آفاق کار سختی نخواهد بود و این تازه ابتدای نگاه مسلمانی است که همه چیز را به رنگ خدایی می‌بیند ... اینکه خدا را در درون خودتان گم کرده باشید دیگر طبیعی خواهد بود که جای دیگری هم خدا را نبیند، مطابق قرآن کسانی که خدا را فراموش کرده‌اند در اصل خودشان را فراموش کرده‌اند ... «وَلا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الفَاسِقُونَ» ... اینکه می‌گویید نمازخوان بودید و الآن که نماز نمی‌خوانید هیچ فرقی نکرده است یعنی همان موقع هم نمازتان نماز نبوده است ... نماز یعنی معراج مؤمن، یعنی وصل شدن به خدا، به حضور خدا رسیدن ... بلکه امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند که خدایی را که نبینم نمی‌پرستم، و در روایت شریف وارد شده که در نماز چنان بایستید که یا خدا را ببینید و یا بدانید که او شما را می‌بیند، اگر اینطور نباشد اصلاً خدا نیست که پرستیده شده است، بلکه اصلاً پرستشی اتفاق نیافتاده است، حداکثر رفع تکلیف بوده است، حداکثر اینطور بوده است که شخص بتواند بگوید که یاغی نبوده‌ام و گفتی نماز بخوان نماز خواندم ...

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

Yaallah;884857 نوشت:
ا

Yaallah;884857 نوشت:
براستی خداوند در این جهان و در این دنیا و این کره خاکی در عمل ودر زندگی و نه روی کاغذ و برهان و بصورت فعال و عملی چه نفعی برای من دارد . قبلا اینکه یک خدایی هست حس خوبی میداد اما اینکه این خدای که هست چه فایده دارد هیچ پاسخی از خدا دریافت نشد .
فرق خدای نوح ابراهیم موسی عیسی محمد خدای که به گفته کتب مقدس آفریننده همه چیز است قدرت مطلق است غنی است مهربان است و ... با مثلا بت ها در چیست .
کمکم کنید .

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

شما یک سر به بیمارستان بزن بخش احیا ببین کسی را که تا چند وقت پیش زنده بود راه می رفت و زندگی می کرد چگونه روی تخت افتاده و افرادی از جنس خودش در تلاشند زنده بمونه اما یک آن چراغ دستگاه قطع می شه و تمام.

چه کسی می تواند اون را بر گرداند؟

خودش می تواند؟
بت می تواند؟

اگر شما به آن مرحله برسید می توانید بر گردید؟

چرا بر نگشتند؟

یا علی(ع)@};-[/]

prosperity;890035 نوشت:
با سلام
برای اینکه منظور من از کامنت قبلی روشن شود چند مطلب را بایست در نظر گرفت
این نقش هایی که عرض شد در حیطه مسئولیت و اختیار خود شخص معنی پیدا میکند که دامنه ان به طور میانگین میتواند بین ۵۰ تا ۸۰ درصد باشد
و این کاملا بدیهی است که در زندگی هر شخصی ممکن است حوادث و رویدادهایی پیش آید که خارج از اختیار و اراده او باشد.
در مورادی زنجیره ای از حوادث و رویدادها دست به دست هم میدهند تا یک در زمان مشخص یک رویداد خاص برای کسی اتفاق بیفتد که مسیر زندگی اش را عوض میکند. بنده به نقش هدایت و کارگردانی خالق و آفریدگار را در این جور مواقع در نظام طبیعت ایمان دارم که میتواند بازتابی ار اعمال گذشته خود فرد یا دلایل دیگر باشد.
پس صحبت من در مورد کنترل یک فرد بر زندگی اش با توجه به آن دامنه ای است که یک شخص میتواند بر ان تسلط داشته باشد

سلام و تشکر از توضیحاتتان،@};- در واقع این مطلب در راستای بحث جبر و اختیار است که بر خلاف مکتب اشعری و معتزله، مکتب اهل بیت (ع) معتقد است: انسان نه مجبور مطلق است و نه اختیار صد در صد دارد بلکه چنانکه امام صادق (ع) فرمودند: [=book antiqua]"لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین".(1) و این مطلب در همه ساحات و شئون زندگی انسان جریان دارد و البته آدمی بدلیل محدودیت قوای ادراکی که دارد نمی تواند میزان و درصد دخالت اختیار خود و یا مجبور بودن را در امور زندگی اندازه گیری کند.

prosperity;890035 نوشت:
دقت داشته باشید در اینجا منظور بنده لطف و رحمت عام پروردگار نبوده
بلکه لطف و رحمتی که مثلا یک شخص بدلیل بوجود امدن مشکلی در زندگی اش نیازمند و خواستار آن میشود

بیان قبلی شما مطلق و همه گیر بود اما در بیان اخیر، این دو ساحت از رحمت الهی را تفکیک کرده اید، با این وجود، اگر رحمت عام الهی محل بحث نباشد حتی در رحمت و لطف خاص الهی نیز مصادیق بسیاری می توان یافت که انسان با همه وجود می تواند آن را دریافت و حس کند. بی شک؛ هر مشکلی که در زندگی ما رخ می دهد قطعاً واجد حکمتی است که توجه به آن خیر و لطفی را در پی دارد. مثلاً وقتی بیماری بر بدن ما عارض می شود گرچه به ظاهر شر است اما از طرفی این آشکار شدن بیماری از طرفی برای بنده لطف و خیری است تا به فکر درمان بیفتد، از طرفی تلنگری است تا به یاد مرگ و سفر آخرت افتاده به فکر تدارک سفر باشد، از طرفی شکننده غرور و تکبر است تا بنده به ضعف و ناتوانی خود پی ببرد، از طرفی زمینه توجه و ارتباط و توسل و توکل و دعا را فراهم می سازد و از طرفی این بیماری و نقصان و ضعف، کفاره گناه و افراط در نفس هم گفته شده. بعلاوه اینکه انسان در همین شرایط اگر بدرستی آداب دعا و توسل را بجای آورده و از صمیم قلب به وعده حق الهی که فرموده است: [=book antiqua]"اُدعُونیِ اَستَجِب لَکُم"(2) اعتقاد و ایمان و امید داشته باشد و به یقین بداند که خداوند [=book antiqua]"إنَّکَ سَمیِعُ الدُّعَاء"(3) است، اسباب استجابت دعا و خواسته فراهم است و بی شک با همه وجود لطف و خیر و رحمت الهی را هم در اصل وجود این نقصان و خلاء و هم در مرحله خلاصی آن احساس خواهد کرد.

بی شک، دنیا سرای امتحان الهی است و در همه حوادث و اتفاقات ما در مقام امتحان هستیم و بزرگترین خیر و لطف خاصی که این ابتلائات و دشواری ها دارد عبارت از اینست که خداوند هنوز ما را در شمار بندگانی می داند که شایسته حضور در سنتهای خویش و سنت امتحان هستیم، محرومیت واقعی انسان از رحمت خاص الهی زمانی است که انسان احساس کند دیگر هیچ ابتلاء و سختی و دشواری در زندگی اش وجود ندارد. چنانکه در روایتی، ماجرایی شنیدنی از امام صادق (ع) بیان شده که: [=book antiqua]"روزی رسول خدا ـ درود خداوند بر او و خاندان پاکش باد ـ دعوت مردی را پذیرفت و به مهمانی او رفت. ناگاه پیامبر(ص) مرغی را دید که روی دیوار خانه آن مرد تخم گذارد و لحظه ای بعد، آن تخم مرغ غلطید و روی میخی که در دیوار کوبیده شده بود قرار گرفت، بدون آنکه به جای خود برگردد یا بر زمین افتاده بشکند! تعجب وجود آن حضرت را فرا گرفته بود که صاحبخانه رو به رسول خدا کرد و برای اثبات خوبی و خوشبختی واقعی خود گفت: «ای پیامبر(ص) از این تخم مرغ تعجب می کنی؟! سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرد، من هرگز بلایی ندیده ام.» رسول اکرم(ص) از جا برخاسته و بدون آنکه غذایی بخورد از خانه بیرون رفت و فرمود:«کسی که بلایی نبیند خدا به او نیازی [و لطف و توجهی] ندارد؛ خداوند به شخصی که به مال و بدنش بلایی وارد نمی شود، عنایتی ندارد.»"(4)

همه حوادث و اتفاقات زندگی انسان، را می توان با این نگاه، داخل در برخورداری از الطاف و عنایات خاص الهی تعریف کرد.

موفق باشید ...@};-
پاورقی_________________________________________________
1. اصول کافی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ه . ش، ج 1، ص 160، باب الجبر والقدر والامر، ح 13 .
2. غافر، آیه 60.
3. آل عمران، آیه 38.
4. اصول کافی، مجلد 2، باب شدة ابتلاء المؤمن، ص355.

پارسا مهر;890054 نوشت:
با سلام استاد گرامی....
استاد گرامی بنده اعتقاد دارم که خدا به هیچ وجه دروغ نمی گوید و هیچ وقت زیر بار این حرف نمی روم که خدا ممکن است دروغی بگوید و به هیچ وجه نمی پذیرم که خدا دروغ بگوید به فلان توجیه ای و توجیه ای نمی پذیرم...به همان نحو اگر اعتقاد داشته باشم که خدا در زندگی انسان ها نقش بازی می کند، به هیچ وجه نمی توانم باور کنم و بپذیرم که مثلا عاملی باعث شود که خدا نتواند در زندگی شخصی خاص نقش بازی کند...مثلا خدا نتواند در زندگی کودکی قحطی زده نقشی بازی کند....اگر خدا در زندگی آن کودکی که به شدت و به قوت محتاج و نیازمند است نمی تواند نقشی داشته باشد و نقشی ایفا نمی کند...چطور باور کردنی است که در زندگی مثلا شخص شما نقشی بتواند ایفا کند شما از آن کودک معصوم و پاک رنگین ترید....

سلام و تشکر از پیگیری های شما@};-

اولاً خداوند در چارچوب سنت های خویش در امور عالم دخالت می کند نه بر خلاف سنتهایی که تعریف نموده، یکی از این سنت ها نظام اسباب و مسببی است، یعنی خداوند بر این اساس، به همه انسانها روزی می دهد اما نه بدون تلاش و کوشش و تدبیرگری خود انسان، یا شفا را در پی گیری درمان یا از طریق اسباب مادی و یا معنوی قرار داده و اگر کسی بدنبال درمان خود یا از طریق طبیعی و یا طریق معنوی (توسل و دعا) نیفتد نباید انتظار شفا داشته باشد و قس علیهذا ...

ثانیاً بر همین اساس خدا از دخالت مستقیم بر خلاف سنتهای خویش و فارق از این سنتها برای روزی دادن و یا شفا، یا کسب امنیت و هدایت بشر پرهیز می کند. در حدیث است: "ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها" با "ابی الله ان یجری الاشیاء الاسباب".(1) فلذا خداوند از دخالت و رفع اسباب و عواملی که موجب محرومیت آن کودک شده اند که از آن جمله می توان به بی تدبیری و کاهلی پدر و مادر که موجب فقر و بیماری و یا اعتیاد آن کودک شده و یا عدم رعایت بهداشت فردی و جنسی که موجب معلولیت آن کودک شده، پرهیز دارد. پس نمی توان از طرفی این نواقص و کاستی ها و جلوه های شرگونه را به خدا نسبت داد و از طرف دیگر انتظار داشت که خداوند جهانی را که برای آزمون و امتحان بر پایه اختیار آدمی بنا نهاده را با دخالتهای مستقیم مکرراً مختل سازد؟!

ثالثاً البته در این مجال، بحث عوض مطرح می شود که خداوند به هر کس که ناخواسته در زندگی اش نارسایی و رنجی چه از ناحیه غیر و چه از اقتضائات و شرایط زمانه وارد شده باشد خداوند به آن فرد در مقابل رنجها و مشقاتی که دیده از باب لطف و مرحمت، عوض خیر می دهد، بگونه ای که فرد راضی بود و تمنا می کرد ای کاش در زندگی دنیا رنجها و مشقات بیشتری را متحمل می شدم، اعطای عوض خیر در مواردی که به اقتضاء شرایط و اقتضائات زمانه و بدون دخالت دیگران بوده را حضرت احدیت بعهده می گیرد و عوض خیری که در برابر مشقات و رنجهای بشری و دخالت دیگران بوده را از حساب دیگران کسر و به فرد خسارت دیده اعطا می شود.(2)

رابعاً در توان و درک ما نیست که دخالت خداوند از طریق اسباب و وسایل این دنیایی در رفع و جبران محرومیت های کودکان محروم را شناسایی، رصد و بررسی کنیم، قضاوت های ما با دیدن ظاهر مشکلات معدودی از کودکان محروم و عدم اشراف بر گوشه و کنار زندگی ایشان و حتی آینده ای که در انتظار آنهاست، قضاوتهایی محدود و نارسا و مبتنی بر جزیی نگری است، در این مقام باید لاادری گرا یا ندانم گو باشیم(3) نه اینکه بطور قطع و یقین، به عدم دخالت خداوند از طریق اسباب و مسبباتی برای ورود خیر و توفیق در زندگی ایشان حکم کنیم، چه بسا مشکلات و محرومیتی که در این کودکان می بینیم مقطعی بوده و با دخالت مع الاسباب الهی زمینه خیر و لطف و رحمت در زندگی ایشان نیز فراهم گردیده است و یا موارد بسیاری که از دامنه بررسی های ما خارج هستند از لطف و رحمت الهی به انحاء مختلف برخوردار شده اند و ما به کم و کیف زندگی آنها راهی نداریم.

فلذا حتی در حقِ همان کودکان محروم، دست لطف و خیر و رحمت الهی از طریق اسباب و وسایل و چه بسا در مقاطع دیگر زندگی شان منتفی نیست.

پاورقی_______________________________________________
1. مجمع البحرین ماده سبب.
2. رجوع کنید به کشف المراد، ج 1، باب عوض.
3. البته لاادری گرایی در این مقوله فقط برای کسانی است که صرفاً به ادراکات عقل و حواس خود بسنده و اطمینان می کنند، اما بر اساس آیات و روایات دینی وجود و تداوم خیر و لطف و رحمت الهی بر همه بندگان ثابت است.

پارسا مهر;890054 نوشت:
بنده کم کم دارم به این نتیجه می رسم از دیدگاه شما و دیگر اساتید اصولا ما به هیچ وجه نمی توانیم در مورد رفتار و کردار و اعمال خدا و نقش خدا پیش بینی ای داشته باشیم...مثلا آیا خدا بهشت و جهنمی برپا می کند یا نه....یا مثلا آیا خدا پیامبر می فرستد یا نه یا به عبارتی ضرورتی هست که خدا پیامبری بفرستد یا نه....نمی توانیم پاسخش را بدهیم....شاید بگویید که حکمت خدا ایجاب می کند که وسیله هدایت را بفرستد و اینها....ولی سوال می شود که اگر عدم امکان پیامبر لازم و ملزوم این زندگی مادی باشد، آنوقت چه، می توانید به این سوال پاسخ دهیم، آیا شما می توانید از تمام سر و رمز این عالم با خبر بشوید و یک تحلیلی بکنید و پاسخ بدهید که آیا امکان ارسال پیامبر در این دنیا وجود دارد یا نه...خیر، پس نمی توانیم بگوییم که خدا ضرورت دارد حتما پیامبری بفرستد....وقتی قضیه کمک یه یک کودک ناتوان را مطرح می کنیم و می گوییم که این کودک بدبخت کلی زجر و درد کشید و در حالی که خدا خدا می کرد که خدا کمکی به او بکند و ولی از دنیا رفت....شما می گویید که خوب اگر خدا کمکی هم نکند و دعای کودک را هم استجابت نکند ایرادی بر خدا نیست!!!!خوب حالا اینجا هم میگویم که اگر خدا پیامبری نفرستاد ایرادی بر خدا نیست...چون شاید خصلت این دنیا این باشد که امکان ارسال رسول در آن نباشد...در نتیجه خدا هر چه حکیم هم باشد، ضرورتی نیست که پیامبری بفرستد!!....به هر حال این عرایض را در نقد این قضیه آوردم که فرمودید قحطی و بیماری لازم و ملزوم این زندگی مادی هستند و خواستید مثلا درد و رنج و عدم یاری خدا را به کودک توجیه کنید.... ما هم می گوییم عدم امکان پیامبر لازم و ملزوم این دنیای و زندگی مادی می تواند باشد....شما ثابت کنید که نیست، اگر ادعا دارید که خدا ضرورت دارد پیامبر بفرستد...آیا این کار شدنی است...
پس با این توضیحات تقریبا تمامی سوالات ما بدون جواب می ماند....حتی اینکه خدا می تواند نقشی در زندگی ما داشته باشد هم سوال بی جواب باقی می ماند....شاید اصلا امکان یاری و نقش داشتن خدا در زندگی ما با توجه به ویژگی و خصلت های این دنیا وجود نداشته نباشد...دیگر جواب عقلی برایش نخواهیم داشت...تنها جواب نقلی برایش می توانیم داشته باشیم که از آنجا که داده های نقلی خودشان پیش شرطی دارند و باید سوالاتی پاسخ داده شوند مثلا آیا خدا ضرورت دارد پیامبر بفرستد یا نه، ...خود جواب های نقلی هم زیر سوال می روند...

سلام مجدد و تشکر از پیگیری های شما@};-

اولاً شما دچار خلط مفهومی و موضوعی شده اید بعبارتی امری مادی را با امری معنوی مخلوط کردید! اینکه گفتیم سختی و دشواری و اصل تضاد و تزاحم لازم و ملزوم زندگی مادی و دنیوی است، برقراری نسبت بین دو امر مادی است، در حالیکه ارسال رسل و انزال کتب، برای هدایت بشر از یکسو و رسیدن انسان به سرمنزل سعادت و نجات که در ادامه زندگی دنیا معنا پیدا می کند نیز از سوی دیگر امری معنوی است، بعبارتی در مسأله پیامبران برقراری نسبت بین دو امر معنوی(هدایت بشر و سعادت و نجات بشر) مطرح است. بنابراین نمی توانید بر مبنای یک نسبت مادی، به عدم ضرورت یک نسبت معنوی حکم کنید.

ثانیاً پاسخ شما را در خصوص مثال کودک محروم در پست قبلی دادیم، اضافه می کنیم که بسیاری از نواقص و حرمانها اعم از نقص عضو و یا تبعات فقر و بیماری که کودکان متحمل می شوند نتیجه بی تدبیری و بدعملی والدین است، چنانکه اگر باغبانی بخوبی زمین و کشتزار را آماده نکند، یا بذر ناسالم بکارد و یا بدرستی حراست نکند نباید انتظار محصول با کیفیت داشته باشد. و نیز بسیاری از مظلومیتها و محرومیتها نتیجه سستی، کوتاهی، بی همتی و تفرق بشریت است که موجب می شوند ظالمان و سوء استفاده گران با ظلم و تعدی و جنگ، بر جان و مال دیگران مسلط شوند و آثار شوم فقر و بیماری و صدمات جانی و جسمی را بجای بگذارند. و البته در همه انحاء این حوادث و اتفاقات، که به سختی و دشواری گروهی منجر می شود داخل در امتحان الهی است، والدین بی تدبیر در حال امتحانند، فرزندان ناکام امتحان می شوند، ظالم و مظلوم همه در حال امتحانند و راجع به سوی خدا. قوله کریم: [=book antiqua]"وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛ (1) و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مى ‏آزماييم و مژده ده شكيبايان را." در چنین وضعیتی صابران و اهل ایمان چنین اند که: [=book antiqua]"الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ؛ (2) [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏ گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏ گرديم." و نتیجه ایمان و صبر و بردباری شان را اینگونه خواهند دید: [=book antiqua]"أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛(3) بر ايشان درودها و رحمتى از پروردگارشان [باد] و راه‏يافتگان [هم] خود ايشانند."

ثالثاً ضرورت ارسال و بعثت پیامبران الهی امری فطری و درونی است، چگونه انسان فطرتاً و مبتنی بر عقل درونی در آغاز قرار گرفتن در هر راهی که برایش ناآشنا و مبهم و بس تیره و تار است بدنبال راهنما و هادی می گردد و بدون راهنما پای در گردنه های صعب و تاریک و مخوف نمی گذارد! از طرفی هم فطرتاً به هر کسی که بدون حجت و دلیل و نشانه ای مبرهن، مدعی هادی و راهنما بودن کند اطمینان نمی کند! بعلاوه به طور قطع با شناخت خویش، پی به محدودیت و واجدیت خطا و اشتباه در ناحیه قوای ادراکی اش می برد و هزاران اختلاف و نظرات گوناگون را در یک موضوع واحد نزد عقلا مشاهده می کند و بعینه می بیند که عالمان و عقلاء حتی در درک و فهم همه اسرار موجود در همین عالم مادی ناتوان مانده اند و تلاش علمی بشر حتی در درک اسرار بسیاری که در همین پهنای زمین (بَرّ و بَحر) وجود دارد ناکام مانده است و ده ها ضعف و نارسایی و ناکامی و اشتباه که محصول اتکاء صرف به عقل و دانش محدود بشری است ...

چگونه انسان بدون هدایت الهی و ارسال انبیاء و اوصیاء که مأموریت هدایت بشر را دارند می تواند به حقایق و معارف بسیاری که انسان باید در بستر دنیا با تمسک به آنها راه نجات و سعادت ابدی اش را تحصیل کند دست یابد؟ و اینکه در عوالم پس از مرگ چه اموری در انتظار ماست؟ و چه اقتضائات و لوازمی می تواند ما را در عبور از گردنه ها و مواقف اخروی مصونیت بخشد؟ و ...؟ پاسخ به این سؤالات و بسیاری از این دست در تکفل دین الهی و هدایت و راهنمایی انبیاء و اوصیاء الهی است. فتأمل

پس سؤال و مقایسه شما چنانکه بیانش گذشت نارسا و نارواست.(وارد نیست) و اما ضرورت ارسال رسل و انزال کتب، به حکم عقل و فطرت امری ضروری و لطفی تام و تمام مبتنی بر حکمت لم یزلی خدای هستی بخش است.

موفق باشید ...@};-

پاورقی________________________________________________________
1. بقره، 155.
2. بقره، 156.
3. بقره، 157.

دونه حباب;890216 نوشت:
به نظر من ... خدا داشتن فارق از بعد مذهب... خیلی شیرین و خواستنیه
و به نظره من... گناه داره اون کسی که خدا نداره...
آدم خیلی تنها میشه
خدا... یه جور قدرته... یه جور مَشتی داشتن تو زندگی... یه پُشت... حامی... هوادار
آدم حسابی
خدایا... واسه ما بمون

سلام و تشکر@};-

واقعاً بیان لطیف و زیبایی بود، که خدا داشتن فارق از هر مذهب و اعتقادی زیباست و اصولاً بدون خدا زندگی عاری از معنا و مفهوم و در نهایت ناامیدی و پوچی است.

توضیح یک نکته: البته بوجود آمدن مذاهب مختلف، ثمره انحراف است و در این میان قطعاً یک مذهب، حق بوده، تداوم بخش دین حق است و اینکه ما از باب اصطلاح به تنها طریق حق، نیز اطلاق مذهب می کنیم بمنظور تفکیک از دیگر مذاهب انحرافی است، نه اینکه مذاهب را ضروری دین بدانیم. چنانکه ما معتقدیم در اسلام، مذهب حقه اثنی عشری، حق قطعی و یقینی است و چیزی جز همان شریعت اسلام نیست و دیگر مذاهب از مدار اسلام حقیقی انحراف یافته اند.

موفق باشید ...@};-

رستگاران;890241 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

شما یک سر به بیمارستان بزن بخش احیا ببین کسی را که تا چند وقت پیش زنده بود راه می رفت و زندگی می کرد چگونه روی تخت افتاده و افرادی از جنس خودش در تلاشند زنده بمونه اما یک آن چراغ دستگاه قطع می شه و تمام.

چه کسی می تواند اون را بر گرداند؟

خودش می تواند؟
بت می تواند؟

اگر شما به آن مرحله برسید می توانید بر گردید؟

چرا بر نگشتند؟


سلام و تشکر@};-

و از آنسوی چه کسانی که در بدترین وضعیت، مجدداً بهبودی شان را بازیافته و به زندگی عادی برگشته اند، آیا حیات بخشی و یا شفا کار بشر عادی است؟ یا تأثیر دوا کار بشر است؟ [=book antiqua]"یا من اسمه دواء و ذکره شفاء" بشری که در کار خود عاجز و ناتوان است!

و یا چه خطرات و گرفتاری های بزرگی که با لطف و عنایت الهی و بواسطه کار خیری از انسان دور شده، که گاه، در شرایطی عادی و طبیعی تر که حتی انسان گمان خطر نمی کرد، حادثه ی پیش بینی نشده ای گریبانگیرش می شود. و در بُعد خیرات و الطاف مخفی الهی نیز همین قاعده ثابت است.

موفق باشید ...@};-

رستگاران;890241 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

شما یک سر به بیمارستان بزن بخش احیا ببین کسی را که تا چند وقت پیش زنده بود راه می رفت و زندگی می کرد چگونه روی تخت افتاده و افرادی از جنس خودش در تلاشند زنده بمونه اما یک آن چراغ دستگاه قطع می شه و تمام.

چه کسی می تواند اون را بر گرداند؟

خودش می تواند؟
بت می تواند؟

اگر شما به آن مرحله برسید می توانید بر گردید؟

چرا بر نگشتند؟

یا علی(ع)@};-

باسلام
خوب این اقایی که فرمودید روی تخت چراغ خاموش شد و مرد و تلاش دکترها و سایرین به جایی نرسید را خدا برمیگردادند؟تا حالا چندتا مرده دیده اید که خداوند مجداد انها را زنده کرده؟اتفاقا پرسش دوستمون هم همین بود وقتی شخصی در بستر مرگ باشد و بمیرد هیچ نیرویی نمیتواند ان شخص را زنده نگه داشته یا زنده کند؟مگر ائمه (ع) و یا خود پیامبر اسلام بخاطر بیماری یا جنگ و ضربت شمشیر به شهادت نرسیدند؟خدا کاری نکرد بحث همین است پس خدا کی و کجا قرار است کاری انجام دهد وقتی بمب روی خانه ای می افتد و کوکی بیگناه میمیرد و یا کوکی که با سرطان و یا نقص عضو و یا نابینا بدنیا می اید شما چه توجیحی دارید؟چرا خدا این کودک را اینگونه افرید که تا پایان عمر زجر بکشد و حسرت بخورد یا کودکی که در کشورهای اسیایی فقیر بخاطر فروش اعضای بدن بعد از اینکه مورد تجاوز قرار گرفت بدنش تکه پاره و اعضای بدنش در بدن اشخاص پولدار قرار میگیرد در ان موقع و مواقعی که به شخصی ظلم میشود خدا چرا کاری نمیکند؟چون ما عادت داریم هر اتفاق خوبی که برایمان می افتد را لطف خدا و هر اتفاق بد را قسمت و اشتباه خودمان بدانیم
من فکر میکنم خدا در امور این دنیا دخالت نمیکند خدا انسان را افرید و او را مختار کرد تا برای سرنوشتش تصمیم بگیرد و در مورد حوادث و تصادفات و مسایل ژنتیکی هم دخالت نمیکند با یک نگاه به اطراف و کشورهای گرسنه افریقا این واقعیت معلوم میشود چون اگر قرار باشد خدا در امور این دنیا دخالت کند دیگر نه سونامی نه زلزله و نه جنگ و قحطی توجیه پذیر خواهد بود
موفق باشید

انتی خرافات;890301 نوشت:
خوب این اقایی که فرمودید روی تخت چراغ خاموش شد و مرد و تلاش دکترها و سایرین به جایی نرسید را خدا برمیگردادند؟تا حالا چندتا مرده دیده اید که خداوند مجداد انها را زنده کرده؟اتفاقا پرسش دوستمون هم همین بود وقتی شخصی در بستر مرگ باشد و بمیرد هیچ نیرویی نمیتواند ان شخص را زنده نگه داشته یا زنده کند

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

استاد مشکور بخش بعدی را توضیح دادند.
http://www.askdin.com/showthread.php?t=56788&p=890294&viewfull=1#post890294

انتی خرافات;890301 نوشت:
مگر ائمه (ع) و یا خود پیامبر اسلام بخاطر بیماری یا جنگ و ضربت شمشیر به شهادت نرسیدند؟

تا خواست خدا بر شهادت و زخمی شدن پیامبر(ص) نبود خیر این اتفاق نمی افتاد

ماجرای لیله المبیت را مطالعه کنید

در مورد زنده کردن هم در امت های گذشته بوده (اگر از منظر دینی نگاه کنیم و قبول داشته باشیم)

اگر هم از منظر علمی نگاه کنیم بودند کسانی که از نظر علمی مرده تشخیص داده شدند اما بعد زنده شدند.(کسانی که در سرد خانه ها خبرش می رسد که زنده شدند.)
(بحث عمیق است احتمالات دیگری هم هست.)

انتی خرافات;890301 نوشت:
خدا کاری نکرد بحث همین است پس خدا کی و کجا قرار است کاری انجام دهد وقتی بمب روی خانه ای می افتد و کوکی بیگناه میمیرد و یا کوکی که با سرطان و یا نقص عضو و یا نابینا بدنیا می اید شما چه توجیحی دارید؟چرا خدا این کودک را

همین خدایی که صحبت می کنید هستند کسانی که در زلزله نجات پیدا می کنند.(اخبار زلزله را نخواندید؟)

اما یک نکته نباید فراموش شود

این عالم عالم مسبب و سبب است علت و معلول است

چاقو دست را می برد
آتش می سوزاند و...

سنت در این دنیا بر اساس سبب هاست
همان آتشی که در موردش صحبت می شود اگر مهار شود و یا ابزاری در مقابلش استفاده شود می شود ضد حریق که علم و تحقیق و پژوهش این علت ها و دلالی را پیدا می کند و دنبال آن می گردد و استفاده می کند
اما با این حال هست چیزی که بر خلاف عادت علم پیش می رود
معجزه
شفا
و عدم کارایی علم!

که در تعریف معجزه فکر کنم مشخص باشد خواست خدا.

انتی خرافات;890301 نوشت:
حسرت بخورد یا کودکی که در کشورهای اسیایی فقیر بخاطر فروش اعضای بدن بعد از اینکه مورد تجاوز قرار گرفت بدنش تکه پاره و اعضای بدنش در بدن اشخاص پولدار قرار میگیرد در ان موقع و مواقعی که به شخصی ظلم میشود خدا چرا کاری نمیکند؟چون ما عادت داریم هر اتفاق خوبی که برایمان می افتد را لطف خدا و هر اتفاق بد را قسمت و اشتباه خودمان بدانیم

ببینید خوب و بد بودن چیزی از نظر ما به معنای حتما خطا کرده باشیم نیست

چه بسا چیزی را ما دوست داشته باشیم اما خدا خیر را در چیز دیگر بداند(خیر ما چیز دیگری باشد.)

انتی خرافات;890301 نوشت:
من فکر میکنم خدا در امور این دنیا دخالت نمیکند خدا انسان را افرید و او را مختار کرد تا برای سرنوشتش تصمیم بگیرد و در مورد حوادث و تصادفات و مسایل ژنتیکی هم دخالت نمیکند با یک نگاه به اطراف و کشورهای گرسنه افریقا این واقعیت معلوم میشود چون اگر قرار باشد خدا در امور این دنیا دخالت کند دیگر نه سونامی نه زلزله و نه جنگ و قحطی توجیه پذیر خواهد بود

خدا انسان را آفرید و مختارش کرد و طبیعتا برای اختیار انتخاب های مختلفی باید باشد

اما کامل در اختیار خودش قرار نداده

بلکه هدف برای زندگی انسان مشخص کرده

اونم عبادت و بندگی او

و هدف خلقت انسان بندگی خدا است(خدا جن و انسان را اختیار داده تا با اختیار او را عبادت کنند.)

حال در فقر باشد یا در ثروت

در سلامتی باشد یا بیماری

عاقل باشد یا دیوانه

اما از هر کس بر اساس چیز هایی که داده است سوال می کند

اینکه کسی در کشور فقیری بدنیا آمده آیا نمی تواند به کشور ثروتمند کوچ کند؟
و...

اگر ابهامی دارد بگویید روشن اش کنم.

یا علی(ع)@};-

انتی خرافات;890301 نوشت:
اتفاقا پرسش دوستمون هم همین بود وقتی شخصی در بستر مرگ باشد و بمیرد هیچ نیرویی نمیتواند ان شخص را زنده نگه داشته یا زنده کند؟مگر ائمه (ع) و یا خود پیامبر اسلام بخاطر بیماری یا جنگ و ضربت شمشیر به شهادت نرسیدند؟خدا کاری نکرد بحث همین است پس خدا کی و کجا قرار است کاری انجام دهد وقتی بمب روی خانه ای می افتد و کوکی بیگناه میمیرد و یا کوکی که با سرطان و یا نقص عضو و یا نابینا بدنیا می اید شما چه توجیحی دارید؟چرا خدا این کودک را اینگونه افرید که تا پایان عمر زجر بکشد و حسرت بخورد یا کودکی که در کشورهای اسیایی فقیر بخاطر فروش اعضای بدن بعد از اینکه مورد تجاوز قرار گرفت بدنش تکه پاره و اعضای بدنش در بدن اشخاص پولدار قرار میگیرد در ان موقع و مواقعی که به شخصی ظلم میشود خدا چرا کاری نمیکند؟چون ما عادت داریم هر اتفاق خوبی که برایمان می افتد را لطف خدا و هر اتفاق بد را قسمت و اشتباه خودمان بدانیم

سلام و تشکر@};-

این مطالب را در پستهای قبلی پاسخ داده ایم، اگر دوستان عزیز لطف کنند مطالب پستهای قبلی را مطالعه کنند به تکرار مطالب نخواهد انجامید.

انتی خرافات;890301 نوشت:
من فکر میکنم خدا در امور این دنیا دخالت نمیکند

شما نمی توانید دخالت و منشأ اثر بودن خداوند را از همه شئون زندگی انسان و اداره امور جهان نفی کنید، گفتیم که انسان اختیار مطلق و صد در صدی ندارد(لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین) که تصور شود خدا هیچ دخالتی در امور ندارد. آنچه ثابت و قطعی است اینکه وجود و حیات و فکر و قدرت و تدبیر و اختیار و اقدام و عمل انسان، و وجود و حیات و توانایی همه ماسوی الله، عین ربط و تعلق و وابستگی به خداوند است و اگر یک لحظه این ارتباط، یعنی تداوم لطف و فیض دمادم الهی منقطع شود هیچ اثر و نشانه ای از جهان و انسان باقی نخواهد ماند. پس چگونه دست دخالت قدرت نمایی و تقدیر و قضاء الهی را از حیطه حیات انسان و جهان حذف می کنید؟؟؟.

انتی خرافات;890301 نوشت:
خدا انسان را افرید و او را مختار کرد تا برای سرنوشتش تصمیم بگیرد و در مورد حوادث و تصادفات و مسایل ژنتیکی هم دخالت نمیکند با یک نگاه به اطراف و کشورهای گرسنه افریقا این واقعیت معلوم میشود چون اگر قرار باشد خدا در امور این دنیا دخالت کند دیگر نه سونامی نه زلزله و نه جنگ و قحطی توجیه پذیر خواهد بود
موفق باشید

اینکه خداوند انسان را مختار آفرید گزاره ای صحیح است اما این اختیار، صد در صدی نبوده و بمنزله قطع دخالت و منشأ اثر بودن مستقیم و مع الواسطه ی خدای متعال و تعطیلی اراده و قدرت لم یزلی او نیست؟ چنانکه یهود بدان معتقد بودند و دست خدا را بسته می دانستند: "یدالله مغلوله". همه کائنات و جزء جزء عالم هستی چنانکه مخلوق اویند، آن به ان تحت تدبیر و اداره اویند، هیچ جنبنده ای خارج از اراده او اینکه گمان کنید مستقلاً می تواند حرکتی کند، قادر نیست! ابر و باد و مه و خورشید و فلک تحت تدبیر و اراده اویند، هیچ بذری بدون اراده و تدبیر و برنامه ریزی او به ثمر نخواهد نشست، هیچ نطفه ای بدون اراده و هدایتگری او مسیر تکامل خویش را در بستر رحم نخواهد یافت، هیچ نوزادی که در رحم مادر در مقام جیفه و لاشه است، بدون اراده خدا و دمیدن روح، حیات نخواهد یافت و قس علیهذا ... اگر جز این بود، ما با کاشتن هر شیئی در زمین باید می توانستیم درختی را ایجاد و احیاء کنیم، یا با اراده خودمان مسیر باد و طوفان و خورشید و ماه و افلاک را تغییر دهیم، یا بر حوادث و اتفاقات غیرمترقبه، پیش بینی نشده و غیراختیاری فایق آییم و از مرگ و میرها جلوگیری کنیم و یا قادر شویم به کالبد اجسام و اشیاء خودساخته روحی همچون روح آدمی بدمیم و ...

همه اینها و بسیاری که نگفتیم، نشان از دخالت آن به آن خداوند در امور عالم است، که اگر نباشد هیچ جنبنده ای را نخواهی یافت تا بتوانی اثری از آن را مشاهده کنی! فتأمل

موفق باشید ...@};-

مشکور;889407 نوشت:
گویا همه این نشانه ها و آیات برای بیان حضور و نقش فعال خداوند در زندگی انسان و دیگر مخلوقات عرضه شده است. چگونه با وجود اینهمه آثار و نشانه در وجود خود و جهان پیرامونی مان، باز بدنبال آن هستیم که خداوند خودش را به ما نشان دهد و یا نشانه ای عینی تر از اینهمه بنمایاند؟

فکر می‌کنم منظور از نشان دادن خدا در این تاپیک این است که خدا، نشانه یا تغییری محسوس در یک نفر بین وقتی فرمانبردار است و وقتی نیست به وجود آورد. نشانه‌ای که نشود نامش را تلقین و تصادف گذاشت. یا وقتی کسی عامل جنایات بزرگی می‌شود به نحوی مانع او شود که واضح باشد انگار ذهنی انسانی و متأثر، تغییری ایجاد کرده است، نه خدایی که تنها اداره کنندۀ جهان است. نقش سیستم عامل (ویندوز) در کامپیوتر نقش اداره‌ای است. همۀ تجهیزات رایانه توسط آن اداره می‌شوند، اما سیستم عامل، هیچ کاری به کار کاربر ندارد. کاربر هر کاری بکند، بکند. سیستم عامل تنها به ادارۀ خودش می‌پردازد. به نظر می‌رسد که سوال این باشد که آیا خدا چیزی بیش از سیستم عامل است؟ برخی بر این باورند که خدا خالق است نه ناطق (وشاید فاقد ذهن).

مشکور;889407 نوشت:
لکن اهل کفر، از رحمتهای خاص الهی که مخصوص مؤمنان است و هم در این دنیا و هم در دنیای پس از مرگ عاید مؤمنان می شود، خود را محروم می سازند.

احتمالا سوال همین است که این رحمت‌های خاص کجا هستند و چرا مخفی و بی اثر به نظر می‌آیند.

مشکور;889407 نوشت:
البته آنها که اظهار ایمان می کنند، قطعاً برای اثبات ادعایشان بیشتر مورد امتحان و ابتلاء قرار می گیرند تا حق بودن ادعاهایشان ثابت شود.

اینجا این سوال پیش می‌آید که چرا خدا همان امتحان‌هایی را که از مؤمنین می‌گیرد از غیر مؤمنین هم می‌گیرد. انگار نه انگار تمایزی باشد و اظهار ایمان مرحله‌ای جدید از امتحان باشد. همه چیز مثل قبل است. اگر بگوییم از مسلمانان امتحان سخت‌تری گرفته می‌شود، قابل توجیه نیست چون از آفریقایی‌ها امتحان از این هم سخت‌تر است یا برای کسانی که در اردوگاه‌های هیتلر به سر می‌بردند، سخت‌تر بود. مشکلات مسلمانان هم اغلب به خاطر احساس تکلیف در جهاد و درگیری در جنگ پدید آمده است و نمی‌شود گفت خدا امتحان ویژه‌ای ایجاد کرده است بلکه همان مشکلات طبیعی و قابل انتظار پس از شروع جنگ به وجود آمده است. همان مشکلاتی که به شکل پررنگ تری پس از درگیری ژاپن در جنگ در ژاپن ظاهر شد.
از سوی دیگر، در قرآن موقعیت دنیوی یوسف پیامبر را پاداش صالح بودنش می‌داند. اما ظاهرا برای ما چنین پاداش‌هایی که نه، حتی یک هزارمش هم به خاطر مؤمن بودنمان محسوس نیست و آنچه هست همان‌هاست که غیر مؤمنین بیش‌ترش را دارند.

مشکور;889407 نوشت:
نمی توان، انتظار داشت، که به صرف ایمان و دیانت، باید تغییر محسوسی در زندگی مادی مان احساس کنیم و یا با ترک طریق بندگی خدا و عمل به دستورات دین، شاهد تغییری اساسی در زندگی مادی و سطح برخورداری مان باشیم؟؟؟

این همه سختی‌های دینی اثرشان تنها پس ار مرگ آشکار خواهد شد تازه اگر مقبول واقع شده باشد، و اگر بر اثر اشتباهی همه یکجا حبط نشده باشد، به شرط آن که در دل فرد ذره‌ای تکبر نباشد یا هزار شرط دیگر برقرار باشد. به نظر می‌رسد اگر گمراه بودیم معذور بودیم و راحت‌تر، و احتمال افتادن در آتش برایمان کم‌تر بود چون کوچک‌ترین خطاها در دین جزایش محرومیت از بهشت است یا حبط همۀ اعمال.

مشکور;889407 نوشت:
[بت‌ها] نه توان دفاع از خود و نه توان انجام کاری به اختیار خویش دارند

آیا خدا از این همه توهین که به او می‌شود دفاع می‌کند؟ یا در برابر این همه مروج بی دینی سخنی می‌گوید؟ در حالی که بزرگ‌ترین جرم از نظر همین چیزهاست (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري عَلَي اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ). اگر خدای ما دفاعی نمی‌کند، بر دفاع نکردن بت‌ها چه عیبی می‌توان گرفت!؟

مشکور;889407 نوشت:
بلکه [بت‌ها] مقهور طبیعتِ قهری و جبری خویش هستند

و آیا خدا مقهور طبیعتش نیست؟ یا سنت‌هایش؟

مشکور;889407 نوشت:
مضافاً اینکه خداوند، نشانه هایی از خشم و عذاب الهی را در برخی اقوام گذشته (نوح، ثمود، عاد، لوط و ...) در آیات قرآن برای عبرت آیندگان قرار داده(20) و البته خداوند با هیچ قوم و ملتی، قوم و خویشی ندارد. گرچه سنت خداوند بر امهال (21) و نیز سنت امداد(22) است. یعنی هم فرصت و مهلت می دهد و امور و احوال مردمان اعصار و ازمنه را با تدریج و مهلت دادن همراه ساخته و رویکرد و عملکردشان را دم به دم رصد می کند و هم از طریق نشانه ها و آیات (آفاقی و انفسی) برای عبرت رساندن، امداد رسانی می کند. و همه این سنتها، براي ايجاد ميدان آزمايش است تا سره از ناسره و خوب از بد تمايز يابند. اما از طرفی سنت خدا غافل گیری و املاء و استدراج نیز هست که از یکسو به انها فرصت می دهد تا به تدریج بر کفر و گناه و طغیان خویش بیفزایند و از طرف دیگر، به یکباره کافران، ظالمان و گناهکاران را سر بزنگاه گناه و طغیان، غافلگیر کرده، فرصت را از آنها ربوده و نابودشان می سازد.(23) چنانکه اقوام کافر و فاسق گذشته و امثال فرعونها، نمرودها و قارون های زمانه را غافلگیر و نابود ساخته است.

آیا همۀ این سنت‌ها که فرمودید توجیه همین اتفاقات طبیعی جهان نیست؟ یک ظالم اگر مقتدر بماند گفته می‌شود سنت مهلت دادن است، اگر بر اثر حادثه‌ای طبیعی سقوط کرد، گفته می‌شود این سنت غافلگیر کردن و عذاب است. هر اتفاقی بیفتد یک سنت هست که توجیهش باشد.
آیا قانونی برارحجیت و اعمال این سنت‌ها حاکم نیست؟ اگر حاکم نباشد این در واقع همان اتفاقات طبیعی جهان است و اصل نیازی نیست برای توجیهش خدا و قانونی متصور شویم. و اگر قانونی بر ارحجیت این‌ها حاکم است باید معلوم شود چه قانونی یا قابل کشف باشد.

مشکور;889407 نوشت:
حضور و فایده خدا و فایده ی ایمان به او و نیز نتایج و آثار انجام دستورات او در جای جای زندگی ما محسوس و ملموس و مشهود است

اما از آنچه گفتید این نتیجه حاصل نمی‌شود. شما گفتید لزومی ندارد ایمان آوردن تأثیری در زندگی داشته باشد. از طرفی گفتید فرد مؤمن نگاهی دیگر به جهان و حوادث آن دارد. پس تنها فایده خدا و فایدۀ ایمان تغییر نگاه مؤمن است و این اصلا به خدا و فایدۀ او ربطی ندارد. تنها یک تلقین است.

مشکور;889407 نوشت:
تنها چشمان حقیقت بین و دلهای بیدار و بصیری که به آلودگی های نفس و شیطان و حب دنیا و عقولی که به دامهای وساوس و شبهات گرفتار نیامده اند، می توانند اینهمه نشانه و آیت دم به دم را مشاهده و احساس کنند. بقول معروف: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید، یعنی انسان با رفع و دفع حجابها و تاریکی های عقل و دل و با ایمان و اعتقاد می تواند حضور و نقش و فواید خدای سبحان را در همه چیز بعینه مشاهده کند.

در این جا هم به نوعی تأیید می‌کنید که فایدۀ خدا و ایمان همین تغییر نگاه و احساس معنوی است که در انسان به وجود می‌آید و گرنه از آن طرف و خارج از انسان اتفاقی نمی‌افتد.

مشکور;889407 نوشت:
انتظارات و گمانهای غیر یقینی خود مبنی بر اینکه باید خدا هرچه ما می خواهیم به ما نشان دهد، یا هرچه خواستیم بدهد، یا در صورت ایمان، زندگی مادی مان را آباد کرده، دشواری ها را از سر راهمان بردارد و یا در همین دنیا، جلوی ظالمان و فاسقان را بگیرد و تصوراتی از این قسم را از دامنه اعتقادات خویش پاکسازی و یا تعدیل کنیم.

فکر نکنم کسی انتظار داشته باشد خدا هر چه ما می‌خواهیم به ما نشان دهد. اما لااقل بد نیست دست کم یکی از این همه فرقۀ دینی را، آن را که بر حق است، به شکل محسوسی حمایت کند یا برتری دهد یا نشانه‌ای بر حقانیتش بفرستد. این کم‌ترین انتظار از خداست که به نظر از دفع ظالمان هم مهم‌تر است. اما انگار خبری نیست و یا اگر خبری هست نگاه شاعرانه و عارفانه می‌خواهد تا دیده شود!


مشکور;889654 نوشت:
کارکردانی را در کدام مدرسه آموخته؟ آیا خودبخودی و اتفاقی تصمیم گرفته انسان باشد و چنین رفتار کند و همین طور شده؟ پس چطور هر کس در شرایطی بدنیا آمده، یا در خانواده و شرایط اقتصادی یا منطقه ای خاصی که چندان راضی نیست؟ اگر خودش نویسنده بوده و کارگردانی کرده و خودش با استقلال و اختیار تام و تمام خودش بازیگری می کند، این ابهامات و نارضایتی ها از کجا ناشی می شود.

اگر یک دسته توپ یکسان و استاندارد را با سرعت و جهت معنی در یک فضای بسته دیواره دار بیندازیم، توپ‌ها حرکت می‌کنند به هم می‌خورند، تغییر مسیر می‌دهند و... اما همۀ حرکاتشان از نظر ریاضی و فیزیک کاملا قابل پیشبینی است. حتی می‌شود گفت فلان توپ در فلان لحظه کجاست. اگر داستان کمی پیچیده شود مثلا اندازه‌های توپ‌های یکی نباشند محاسبات و پیشبینی‌ها سخت‌تر می‌شود؛ اما باز هم ممکن هستند. اگر باز هم این بازی پیچیده‌تر شود، باز محاسبات قابل انجامند اما سخت‌تر و طولانیترند. پیچیدگی را می‌شود این قدر اضافه کرد که محاسبات عملا از توان انسان‌ها خارج بشود.
کل دنیا را هم می‌شود یک بازی پیچیده از همین سنخ دانست که همه چیز با محاسبات قابل پیشبینی است اما این محاسبات آن قدر زیادند که از توان ما خارجند. اما همه چیز طبق قاعده و دقیق پیش می‌رود. آیا در چنین دنیایی نیاز به تدبیر یک ذهن انسانی است که آن را خدا می‌نامیم؟ مسلما نه. چون اگر تدبیر خدا مؤثر بود در همان بازی ساده با توپ‌های یکسان هم باید اثر میداشت اما میدانیم که در آنجا نمی‌توانسته اثری داشته باشد جز با نقض قوانین فیزیک. پس اگر خدا تأثیر و تدبیری دارد نمی‌تواند تدبیر و تأثیرش را اعمان کند جز با نقض قوانین طبیعی فیزیک و امثال آن. حالا چه لزومی دارد خدا این قوانین را نقض کند که اگر این کار را بکند کلی ناهماهنگی ایجاد خواهد شود و حالا بیا و درستش کن.

-----------------------------

بن موسی;889493 نوشت:
اگر ما فرض کنیم خدا وجود دارد، در اینصورت تمامی آثار به خدا بر می‌گردد.

به نظر می‌رسد خدایی که همۀ آثار به او بر می‌گردد وجود داشتن و نداشتنش یکی است. یعنی اصلا برای ما فرقی ندارد. در واقعی اگر بگوییم پای اصلی هر اثری است با این که بگوییم آن اثر خود به خود روی می‌دهد فرقی ندارد. مثل این که بگوییم در جایی دور از کرات در فضا نیروی جاذبه هست اما به طور یکسان از همه سو اعمال می‌شود. این در واقع با این که بگوییم نیروی جاذبه نیست فرقی ندارد. نیروی جاذبه‌ای معنی دارد که از سو‌های مشخصی اعمال شود نه همه سو. خدایی برای ما مهم است که منشأ اثر هر چیز نباشد و موضع گیری داشته باشد وگرنه قبول یا عدم قبولش معادل است.

irancplusplus;890347 نوشت:
فکر می‌کنم منظور از نشان دادن خدا در این تاپیک این است که خدا، نشانه یا تغییری محسوس در یک نفر بین وقتی فرمانبردار است و وقتی نیست به وجود آورد. نشانه‌ای که نشود نامش را تلقین و تصادف گذاشت. یا وقتی کسی عامل جنایات بزرگی می‌شود به نحوی مانع او شود که واضح باشد انگار ذهنی انسانی و متأثر، تغییری ایجاد کرده است، نه خدایی که تنها اداره کنندۀ جهان است. نقش سیستم عامل (ویندوز) در کامپیوتر نقش اداره‌ای است. همۀ تجهیزات رایانه توسط آن اداره می‌شوند، اما سیستم عامل، هیچ کاری به کار کاربر ندارد. کاربر هر کاری بکند، بکند. سیستم عامل تنها به ادارۀ خودش می‌پردازد. به نظر می‌رسد که سوال این باشد که آیا خدا چیزی بیش از سیستم عامل است؟ برخی بر این باورند که خدا خالق است نه ناطق (وشاید فاقد ذهن).

سلام و تشکر از شما@};-

تمثیل سیستم عامل ویندوز با علت فاعلی خدای متعال نادرست و فاقد اشکال است، زیرا اولاً رابطه سیستم عامل ویندوز با دیگر اجزاء سیستم و نیز با کاربر یک رابطه اعتباری تعریف شده توسط سازنده کامپیوتر است نه یک رابطه حقیقی! ثانیاً در این رابطه اعتباری، سیستم عامل خودساخته نبوده و کاربر نیز آزادی و اختیار نامحدود ندارد زیرا سیستم عاملها، توسط سازندگان سیستم، اگر بصورت شبکه ای باشند و یا حتی از طریق ارتباطات اینترنتی قابل تعریف و تغییرات جدید هستند و حتی اگر شبکه ای نیز نباشد باز هم توأم با محدودیتهایی است که کاربر نمی تواند با اختیار کامل و صد در صدی به همه بخش های کامپیوتر راه یافته و آزادانه عمل کند. ثالثاً اینکه هیچ رابطه ای حقیقی بین کاربر و سیستم عامل ویندوز از یکسو و کاربر با سازنده سیستم عامل ویندوز از سوی دیگر وجود ندارد که بتوان آن را با رابطه حقیقی بین خدا، جهان و انسان قیاس کرد.

این در حالی است که اولاً رابطه خدای هستی بخش بعنوان خالق انسان و جهان، یک رابطه حقیقی و تکوینی با ماسوی الله است که علاوه بر اینکه همه کائنات عین ربط تکوینی و مقهور قدرت و اراده لم یزلی اویند، اصل وجود انسان، اراده و اختیار انسان نیز عین ربط و تعلق و وابستگی به خدای هستی بخش است، از طرفی نیز وجود و دوام حیات انسان، بنوعی وابستگی و ربطی حقیقی با کم و کیف حیات دیگر مخلوقات جهان دارد بعبارتی بقاء انسان به بقاء جهان مادی منوط است.

پس چنانکه وجود و حیات دمادم انسان بطور تکوینی و حقیقی وابسته به وجود و حیات خدای متعال است، اراده و اختیار و افعال انسان نیز دم به دم وابسته به اراده و قدرت حقتعالی است و اراده و قدرت خدا نقش و تأثیر حقیقی در افعال انسان دارد بنحوی که می توان گفت: او تنها مؤثر در عالم وجود است، زیرا نادیده گرفتن نقش و تأثیر اراده و قدرت حقتعالی بمعنای نفی و زوال اراده و قدرت انسانی است. ضمن آنکه به همان دلیل پیش گفته؛ یعنی ربط و تعلق و وابستگی قطعی و عینی بین مخلوقات و خداوند، امکان دخالت و ورود خدای متعال در محدودساختن قدرت و اختیار انسان در مواردی که با نظام اسباب و مسببی و سنتهای الهی در تعارض نباشد منتفی نیست بلکه بنا به مصالح حکیمانه، گاهی با دخالت و تعجیل و یا تأخیر انداختن برخی سنتهای دیگر، بعبارتی از طریق وسایط مانع افراط و تفریط انسان می شود چنانکه در برابر کفر و طغیان طواغیت زمان همچون فرعونها و نمرودها، قارونها و اقوام گمراه پیشین، از طریق سنت استدراج و املاء با فرستادن عذاب خویش، مانع ظلم و کفر و طغیان ایشان شده و یا با نصرت و یاری و هدایت رساندن به بندگان صالح و فراهم ساختن اسباب نجات مؤمنان، راه ایمان و تقوا و سعادت را برای بشر هموار ساخته است چنانکه در جریان حفظ ابراهیم (ع) از آتش نمرودیان، حفظ یوسف از خطر برادران و رساندن وی به مکنت و قدرت و عزت، حفظ و نگهداری موسی در رود نیل و در کانون خطر یعنی کاخ فرعون، نگهداری یونس در شکم ماهی، نجات بنی اسراییل از ستم فرعونیان، حفظ اصحاب کهف در غار و ده ها و صدها حقیقت دیگری که خداوند با دخالت مستقیم و غیرمستقیم از طریق اسباب و وسایط و سنت های خویش، قدرت و اراده لا یتناهی اش را به رخ کشیده است.

چگونه نقش حضور خدا را در زندگی احساس نمی کنیم که با اینهمه خطرات و اسباب گمراهی و با وجود آنهمه هیمنه و عِدّه و عُدّه ی جبهه قدرتهای باطل گرا و حق ستیز، از یکسو حق مداران را می بینیم که به اراده خدا چنان قوت قلب و اطمینان و آرامش و سکینه ای در قلبشان جای دارد که با توکل به خدا از هیچ قدرتی هراس ندارند و به هدایت او که "یهدی من یشاء" است راه حق را پیموده و بر آن پافشاری می کنند و از سوی دیگر، طواغیت و صاحبان زر و زور و تزویر و مَن تَبَعِ ایشان را می بینیم که به اراده خدا چنان وحشت و خواری و زبونی در برابر جبهه حق، از خود نشان می دهند که تمام همتشان را با همه ایادی و همدستانشان در اتاقهای فکرشان، متمرکز بر محدود کردن و تخریب و انهدام جبهه حق مداران ساخته و در این میان گویا هیچ موضوعی در نظرشان، مهمتر از اسلام ستیزی، آنهم مقابله با اسلام حقیقی (مکتب اهل بیت علیهم السلام) نیست. آیا نشانه های هدایت و دخالت و اراده و قدرت نمایی خداوند را در عزت و صلابت حق مداران(علیرغم قلت شان) و خواری و خفت دشمنان حق و حقیقت (علیرغم کثرت شان) مشاهده نمی کنید؟

ادامه در پستهای بعدی ...@};-

irancplusplus;890347 نوشت:
احتمالا سوال همین است که این رحمت‌های خاص کجا هستند و چرا مخفی و بی اثر به نظر می‌آیند.

سلام مجدد@};-

در پست قبلی به گوشه هایی از این رحمتهای خاص اشاره کردیم، مضافاً اینکه یک اشتباه تصوری موجب شده ما بدنبال نشانه های رحمت خدا و دخالت قدرت و اراده خدا در پهنای زندگی بگونه ای باشیم که دست قدرت خدا و حضور و اقدام او، بگونه ای که در رفتارهای ظاهری خودمان هست محسوس و آشکار باشد و بتوانیم ردپای حضور و اراده خدا را بطور عینی و آشکار ببینیم مثلاً اگر آتشی را در خرمنی مشاهده می کنیم و یا تیری را در هدف مشاهده می کنیم بعبنه عامل آتش سوزی را که ممکن است اگر فردی بوده و یا باد و طوفان و اتصال برق در انبار خرمن موجب شده را مشاهده کنیم و یا ببینیم که فردی کمان برداشته، تیری در چله نهاده و به سوی هدف نشانه گیری کرده؛ در حالیکه در قدرت های معنوی و تکوینی نیازی به استفاده از ابزار و لوازم مادی نیست و چه بسا نتوان عامل اصلی اتفاق و حادثه را شناسایی کرد، بعبارتی نیاز نیست که کسی تیر و کمان بردارد تا بتواند به هدف بزند، یا با ایجاد مانع موجب توقف قطاری شود بلکه با قدرت نفس و درون، کارهای بزرگی را رقم می زند. دخالت خدا در امور جهان، به اراده و قدرت لایزالش، از سنخ قدرتهای معنوی و تکوینی است که گاه مستقیم و در راستای سنتهای پیشین و گاه غیرمستقیم و از طریق دیگر اسباب و علل و سنتهای خویش است، برای دیدن و مشاهده آیات و نشانه های حضور قدرت و اراده خدا در عالم، باید چشم حقیقت بین توأم با ایمان داشت، زیرا چنانکه حضرتش را با چشم سر نتوان دید بسیاری از آثار و نشانه های معنوی اش، نیز با چشم سر دیدنی نیستند.

irancplusplus;890347 نوشت:
اینجا این سوال پیش می‌آید که چرا خدا همان امتحان‌هایی را که از مؤمنین می‌گیرد از غیر مؤمنین هم می‌گیرد. انگار نه انگار تمایزی باشد و اظهار ایمان مرحله‌ای جدید از امتحان باشد. همه چیز مثل قبل است. اگر بگوییم از مسلمانان امتحان سخت‌تری گرفته می‌شود، قابل توجیه نیست چون از آفریقایی‌ها امتحان از این هم سخت‌تر است یا برای کسانی که در اردوگاه‌های هیتلر به سر می‌بردند، سخت‌تر بود. مشکلات مسلمانان هم اغلب به خاطر احساس تکلیف در جهاد و درگیری در جنگ پدید آمده است و نمی‌شود گفت خدا امتحان ویژه‌ای ایجاد کرده است بلکه همان مشکلات طبیعی و قابل انتظار پس از شروع جنگ به وجود آمده است. همان مشکلاتی که به شکل پررنگ تری پس از درگیری ژاپن در جنگ در ژاپن ظاهر شد.

همه ابناء بشر اعم از اهل ایمان و غیراهل ایمان، همه و همه داخل در دایره امتحان الهی اند، البته کم و کیف و سطح امتحانات متفاوت است. اما بنظر می رسد شما بین ابتلائاتی که از باب امتحان برای مؤمنان و صالحان است را با ابتلائاتی که بدلیل بی تدبیری و سستی و یا گناه و معصیت به سراغ بشر می آید خلط کرده اید؟!! قرار نیست که امتحانات خارج از چارچوب امور طبیعی باشد بلکه چنانکه گفتیم اتفاقاً همه چیز در چارچوب سنتهای الهی و نظام اسباب و مسببی در عالم جریان دارد و مسأله امتحانات اهل ایمان نیز خارج از این مُقسم نیست.

irancplusplus;890347 نوشت:
از سوی دیگر، در قرآن موقعیت دنیوی یوسف پیامبر را پاداش صالح بودنش می‌داند. اما ظاهرا برای ما چنین پاداش‌هایی که نه، حتی یک هزارمش هم به خاطر مؤمن بودنمان محسوس نیست و آنچه هست همان‌هاست که غیر مؤمنین بیش‌ترش را دارند.

وعده خدا حق است و بر طبق آیات قرآن، به اهل ایمان و تقوا و صالحین وعده گشایش در رزق و برکات و برخورداری از آسمان و زمین را داده که هم شامل نعمات و رحمت عمومی (مادی) می شود و هم نعمات و رحمت خاص (معنوی و هدایت)، باید توجه داشت که نعمت و رحمت صرفاً مظاهر و جلوه های دنیوی و مادی نیست، زیرا واجدیت دنیا فقط برای اهل دنیا ارزش و فضیلت و زیبندگی و زیبایی دارد نه برای دینداران و صالحین حقیقی، گرچه خداوند، بهره مندی از مواهب دنیوی را بقدر ضرورت و احتیاج، از اهل تقوا نیز دریغ نمی کند. اما اگر دنیا در نظر خداوند ذره ای ارزش داشت آن را تمام و کمال و بدون ذره ای مضایقه در اختیار انبیاء و اوصیاء و صالحین قرار می داد و از اهل دنیا که مشغول به کفر و فسق و فجورند مضایقه می کرد.

کمبودها و مشکلاتی که در جامعه مؤمنان دیده می شود یا ناشی از کاهلی و سستی و بی تدبیری خودشان است که به دستورات و آموزه های دین بی توجهند و یا ناشی از امتحانات و ابتلائات مقطعی خداوند است که لازمه اثبات ایمان و رشد و دریافت درجات است تا مؤمنان واقعی از مدعیان ایمان و سره از ناسره تمیز یابند و یا کفاره گناه و نافرمانی های موردی ایشان است. و وفور نعمات و آسایش و راحت دنیا در جوامع کفر و طغیان، از یکسو نتیجه تلاش و اهتمام و تدبیرگری ایشان است و از سوی دیگر بمنظور تسویه حساب خدا با ایشان(در برابر کارهای خیر ایشان) در همین دنیاست تا در سرای دیگر حقی بر خداوند نداشته باشند و یا نتیجه سنت امداد الهی است تا کافران و طاغیان چنانکه خود خواهان آن هستند بیش از پیش در کفر و طغیان خویش غوطه ور شوند تا به یکباره طبق سنت املاء و استدراج مهلتشان به سرآید.

irancplusplus;890347 نوشت:
این همه سختی‌های دینی اثرشان تنها پس ار مرگ آشکار خواهد شد تازه اگر مقبول واقع شده باشد، و اگر بر اثر اشتباهی همه یکجا حبط نشده باشد، به شرط آن که در دل فرد ذره‌ای تکبر نباشد یا هزار شرط دیگر برقرار باشد. به نظر می‌رسد اگر گمراه بودیم معذور بودیم و راحت‌تر، و احتمال افتادن در آتش برایمان کم‌تر بود چون کوچک‌ترین خطاها در دین جزایش محرومیت از بهشت است یا حبط همۀ اعمال.

گمان شما نادرست است؛ تقریر درست بر این قرار است که طبق آیات و روایات، تنها با وجود ایمان، اعمال صالح و اعمال ناشایست انسان در محکمه عدل و در میزان الهی مورد محاسبه و اندازه گیری قرار می گیرد و هر کدام در کفه ترازوی عدل الهی بچربد اسباب نجات و یا هلاکت انسان را رقم می زند و البته مسأله شفاعت منتفی نیست و در صورت هلاکت با وجود ایمان، خلد و جاودان بودن در آتش جهنم منتفی است.

اما اگر انسان با کفر و شرک و ضلالت و گمراهی و بدون ایمان وارد سرای دیگر شود کارهای خیرش برای او سود و نفعی نخواهد داشت و در هر صورت، محکوم به هلاک و آتش جاودان است مگر "مستضعفین فی الارض" و "مرجون لامرالله".

پاسخ باقی مطالبتان در پستهای بعدی ...@};-

irancplusplus;890347 نوشت:
آیا خدا از این همه توهین که به او می‌شود دفاع می‌کند؟ یا در برابر این همه مروج بی دینی سخنی می‌گوید؟ در حالی که بزرگ‌ترین جرم از نظر همین چیزهاست (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري عَلَي اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ). اگر خدای ما دفاعی نمی‌کند، بر دفاع نکردن بت‌ها چه عیبی می‌توان گرفت!؟

irancplusplus;890347 نوشت:
و آیا خدا مقهور طبیعتش نیست؟ یا سنت‌هایش؟

سلام علیکم@};-

قرار نیست تا زمان مشخص، خداوند در برابر رفتارها و اقدامات کفر آمیز ظالمان و کافران عکس العمل مستقیمی نشان دهد، بعبارتی مانع ظلم و کفر و توهین انها شود، زیرا عکس العمل خداوند با بساط و سنت امتحان و آزمون الهی منافات دارد اما عکس العمل خداوند بنحو نامحسوس برقرار است اینکه در هر بار اصرار، کافران و ظالمان و گناهکاران را در کفر و ظلم و گناهشان بیشتر و بیشتر فرو می برد تا پس از اتمام مهلت، مقهور یکی از سنتهای الهی شده و اسباب هلاکشان فراهم گردد. ضمن اینکه بتها و مظاهر طبیعت از خود هیچ ندارند و همه مقهور قادر قاهرند اما خالق یکتا بر همه چیز احاطه و اشراف دارد و به اشارتی در صورت صلاحدید، هر مدعی گردنکشی را می تواند به وادی نیستی بکشاند. این است تفاوت بتها و دیگر مظاهر طبیعت، با خدای هستی بخش. فتأمل

irancplusplus;890347 نوشت:
آیا همۀ این سنت‌ها که فرمودید توجیه همین اتفاقات طبیعی جهان نیست؟ یک ظالم اگر مقتدر بماند گفته می‌شود سنت مهلت دادن است، اگر بر اثر حادثه‌ای طبیعی سقوط کرد، گفته می‌شود این سنت غافلگیر کردن و عذاب است. هر اتفاقی بیفتد یک سنت هست که توجیهش باشد.
آیا قانونی برارحجیت و اعمال این سنت‌ها حاکم نیست؟ اگر حاکم نباشد این در واقع همان اتفاقات طبیعی جهان است و اصل نیازی نیست برای توجیهش خدا و قانونی متصور شویم. و اگر قانونی بر ارحجیت این‌ها حاکم است باید معلوم شود چه قانونی یا قابل کشف باشد.

پاسخ این مطلب داده شد، وقتی اصل وجود خدای هستی بخش ثابت شد، جهان و مافیها با همه مظاهر طبیعی اش نیز می شوند مخلوق آن یکتای بی همتا، و بی شک این جهان دارای نظامی است که تحت تدبیر او و در قالب سننی اداره می شود از اینرو این مظاهر طبیعی را نمی توان خارج از آن نظام الهی تبیین و تفسیر کرد.

irancplusplus;890347 نوشت:
اما از آنچه گفتید این نتیجه حاصل نمی‌شود. شما گفتید لزومی ندارد ایمان آوردن تأثیری در زندگی داشته باشد. از طرفی گفتید فرد مؤمن نگاهی دیگر به جهان و حوادث آن دارد. پس تنها فایده خدا و فایدۀ ایمان تغییر نگاه مؤمن است و این اصلا به خدا و فایدۀ او ربطی ندارد. تنها یک تلقین است.

بین ایمان آوردن با تأثیر و تغییر زندگی رابطه ای مستقیم برقرار نیست لکن نوع نگاه فرد مؤمن به زندگی و حوادث پیرامونی در نوع انتخاب کم و کیف زندگی و عمل اهل ایمان تأثیر مستقیم دارد و این همان نتیجه ی مطلوبی است که نوعی نگاه زیبایی شناختی به زندگی مؤمنان می بخشد که حضور و تداوم لطف و عنایت خدا را بعینه در لحظه لحظه زندگی شان حس می کنند نه اینکه با توهم و ظن و گمان به خودشان تلقین کنند. این نوع تجربه حضور لطف دمادم خدا فقط برای مؤمنان ممکن است و اهل کفر که حتی در وجود خدا تردید دارند از چنین موهبتی محرومند.

irancplusplus;890347 نوشت:
در این جا هم به نوعی تأیید می‌کنید که فایدۀ خدا و ایمان همین تغییر نگاه و احساس معنوی است که در انسان به وجود می‌آید و گرنه از آن طرف و خارج از انسان اتفاقی نمی‌افتد.

به نمونه های عینی بسیاری از حضور و لطف محسوس خدا در زندگی در پستهای قبلی اشاره کردیم، که البته هر صاحب خردی با کمی مطالعه و دقت در این نشانه ها و کنار گذاشتن لجاجت و عناد می تواند دریافت کند اما بی شک، ایمان سطح جدیدی از معرفت و پنجره های معرفتی نوی را بروی انسان باز می کند که غیراهل ایمان از آن محرومند، غیراهل ایمان دچار بحران معرفتی اند که صرفا معارف و حقایق و اسرار عالم را از پنجره حواس پنجگانه و از بُعد مادی می نگرند در حالیکه از دیگر ظرفیتها، شناختها و معرفتهای عقلانی، شهودی و وحیانی غافل و محرومند.

irancplusplus;890347 نوشت:
فکر نکنم کسی انتظار داشته باشد خدا هر چه ما می‌خواهیم به ما نشان دهد. اما لااقل بد نیست دست کم یکی از این همه فرقۀ دینی را، آن را که بر حق است، به شکل محسوسی حمایت کند یا برتری دهد یا نشانه‌ای بر حقانیتش بفرستد. این کم‌ترین انتظار از خداست که به نظر از دفع ظالمان هم مهم‌تر است. اما انگار خبری نیست و یا اگر خبری هست نگاه شاعرانه و عارفانه می‌خواهد تا دیده شود!

انتظار اینکه هرچه ما بخواهیم خدا نشانمان دهد انتظار بجایی نیست، اما نشانه ها و آیات حضور و لطف خدا برای خردمندان و مؤمنان کم نیست! خدا حجتهای(ظاهری و باطنی) خودش را در حقانیت دین حق و مذهب حقه به قدر کافی برای مطالعه اهل خرد و حق جویان قرار داده، مثلاً حقانیت مذهب شیعه اثنی عشری و مکتب اهل بیت (ع) را به قدر کافی در آیات و سنت و روایات متواتر به نقل از شیعه و سنی و مستدلات عقلیه قرار داده، نشانه هایی که از حد احساس فراتر و در حد یقینی و قطعی است، اما اگر اکثراً تعقل و تفکر نمی کنند و پیرو جهل و هوای نفس و صاحبان زر و زور و تزویرند قرار نیست که خدا کاری کند که گرایش به حق جنبه اجبار پیدا کند؟ پس مشکل از طرف فقدان حجت و نشانه ها نیست بلکه از خود مردم ناشی می شود.

ادامه در پستهای بعدی ...@};-

irancplusplus;890347 نوشت:
اگر یک دسته توپ یکسان و استاندارد را با سرعت و جهت معنی در یک فضای بسته دیواره دار بیندازیم، توپ‌ها حرکت می‌کنند به هم می‌خورند، تغییر مسیر می‌دهند و... اما همۀ حرکاتشان از نظر ریاضی و فیزیک کاملا قابل پیشبینی است. حتی می‌شود گفت فلان توپ در فلان لحظه کجاست. اگر داستان کمی پیچیده شود مثلا اندازه‌های توپ‌های یکی نباشند محاسبات و پیشبینی‌ها سخت‌تر می‌شود؛ اما باز هم ممکن هستند. اگر باز هم این بازی پیچیده‌تر شود، باز محاسبات قابل انجامند اما سخت‌تر و طولانیترند. پیچیدگی را می‌شود این قدر اضافه کرد که محاسبات عملا از توان انسان‌ها خارج بشود.
کل دنیا را هم می‌شود یک بازی پیچیده از همین سنخ دانست که همه چیز با محاسبات قابل پیشبینی است اما این محاسبات آن قدر زیادند که از توان ما خارجند. اما همه چیز طبق قاعده و دقیق پیش می‌رود. آیا در چنین دنیایی نیاز به تدبیر یک ذهن انسانی است که آن را خدا می‌نامیم؟ مسلما نه. چون اگر تدبیر خدا مؤثر بود در همان بازی ساده با توپ‌های یکسان هم باید اثر میداشت اما میدانیم که در آنجا نمی‌توانسته اثری داشته باشد جز با نقض قوانین فیزیک. پس اگر خدا تأثیر و تدبیری دارد نمی‌تواند تدبیر و تأثیرش را اعمان کند جز با نقض قوانین طبیعی فیزیک و امثال آن. حالا چه لزومی دارد خدا این قوانین را نقض کند که اگر این کار را بکند کلی ناهماهنگی ایجاد خواهد شود و حالا بیا و درستش کن.

سلام مجدد@};-

ما داریم از جهان کبیر و صغیری صحبت می کنیم (همه هستی و انسان) که هزاران بلکه میلیونها ظرافت و پیچیدگی، حساب و کتاب، هماهنگی و هدفمندی و اسرار نهان و پیدای بیشماری در جزء جزء آن نهفته که همین انسان پرادعا حتی از پی بردن به بخشی از اسرار و پیچیدگی های وجودی نهفته در یک جزء این عالم مثلاً کم و کیف حیات و زندگی مورچه یا زنبور عسل و موریانه ندارد و یا تا کنون قادر نبوده به حتی یک هزارم اسرار نهفته در آسمانها و همین یک کهکشان دردسترس خویش (راه شیری) پی ببرد. و در حالی که وجود یافته و دارای قوای پنجگانه ظاهر و عقل و فطرت و ... است نمی تواند به بخشی از اسرار درونی خویش پی ببرد و گوشه ای از ظرفیتهای وجودی اش را شکوفا سازد و یا در درک حقایق زمان حال متوقف مانده، گذشته و آینده پیش کش باشد! چگونه در زمانی که در عدم بوده و یا چیز قابل ذکری نبوده(نطفه) می توانسته با حساب احتمالات شما به مهندسی ساختمان زندگی خود و تعریف نقش زندگی چنانکه شایسته و بایسته است بپردازد؟؟؟ اینها بیشتر به فکاهی شبیه است تا حتی ظنیات و گمان و وهمیات!

مهندسی و ایجاد جهان و انسان با این عظمت بی مانند و با آن ویژگی ها که برشمردیم نه با حساب احتمالات و نه در اثر تصادف و اتفاق و نه تصادف، ممکن نیست. شما اگر توانستید با حساب احتمال و اتفاق و تصادف با تهیه و گردآوری لوازم مورد نیاز یک ساختمان یک طبقه (آجر و سیمان و گچ و نقشه و ...) و قراردادن آنها در مساحت زمینی که مورد نیاز است و زمین بر گردونه ای که به هر سمتی قابل گردش باشد را استوار کنید و آنگاه روزها و شبها گردونه را به اطراف مختلف بچرخانید تا در اثر تصادم و تصادف و اتفاق و حساب احتمال، در مدت مورد نظر شما به ساختمانی یک طبقه مبدل شود؟؟؟ خواهید دید که حتی دریغ از ایجاد یک اطاق منظم و هماهنگ، تا چه رسد به یک طبقه ساختمان؟! این بیان، ثابت می کند که در پشت مهندسی و ایجاد جهان و انسان و صحنه زندگی که واجد هزار رمز و راز است دانایی توانا و حکیمی علی الاطلاق که علم و قدرت و حکمتش ذاتی و نامحدود است وجود دارد.

ضمن آنکه خداوند چنان جهان و انسان را ایجاد و تدبیرگری کرده و سنتهای خود را در قالب نظام اسباب و مسببی حاکم ساخته که نیازی به نقض قوانین فیزیک و ... که گفتید ندارد زیرا همان قوانین علمی که گفتیم بخشی از همان سنتها و نظام علی و معلولی است.

irancplusplus;890347 نوشت:
به نظر می‌رسد خدایی که همۀ آثار به او بر می‌گردد وجود داشتن و نداشتنش یکی است. یعنی اصلا برای ما فرقی ندارد. در واقعی اگر بگوییم پای اصلی هر اثری است با این که بگوییم آن اثر خود به خود روی می‌دهد فرقی ندارد. مثل این که بگوییم در جایی دور از کرات در فضا نیروی جاذبه هست اما به طور یکسان از همه سو اعمال می‌شود. این در واقع با این که بگوییم نیروی جاذبه نیست فرقی ندارد. نیروی جاذبه‌ای معنی دارد که از سو‌های مشخصی اعمال شود نه همه سو. خدایی برای ما مهم است که منشأ اثر هر چیز نباشد و موضع گیری داشته باشد وگرنه قبول یا عدم قبولش معادل است.

پاسخ این بیان شما که بنظر می رسد بدلیل بی پایه بودن حتی خود شما هم فهم درستی نسبت به آن نداشته اید از آنجا ناشی می شود که تلاش می کنید با نفی آثار وجودی و عینی حقتعالی و حضور و الطاف و عنایت دمادمش که همچون روحی در کالبد هستی و انسان سریان دارد اصل وجود خدا را نفی کنید در حالیکه فرض بحث ما بر این مبنا استوار است که اصل وجود خدای خالق، ثابت است و بحث از آثار و الطاف خالق ماتأخر از معرفت پیشینی وجود خالق است و به تبع آن و بر مبنای معلولیت و عین ربط و تعلق و وابستگی ماسوی الله به خداوند، وجود نقش و تأثیرات عینی او در آن به آن زندگی، محسوس و ملموس و مشهود است.

موفق باشید ...@};-

irancplusplus;890347 نوشت:
فکر می‌کنم منظور از نشان دادن خدا در این تاپیک این است که خدا، نشانه یا تغییری محسوس در یک نفر بین وقتی فرمانبردار است و وقتی نیست به وجود آورد.

سلام و ادب @};-

از همه کاربران عزیز بویژه کاربر محترم irancplusplus بخاطر دقت نظر و سؤالاتشان که موجب بسط و توسعه مباحث تایپیک شدند صمیمانه تشکر و قدردانی می کنم. امیدآنکه همه ما با رجوع به فطرتهای پاک و الهی و عقل حقیقت جو و کمال طلب و با پرهیز از روح لجاجت و عناد، جویندگان راه حق و حقیقت باشیم. آمین گل

ملورين;890051 نوشت:
الان اينها رو جدي گفتيد ؟ يا فقط خواستين تيريپ روشن فكري بردارين؟
واقعا نقش خدا رو حس نميكنيد؟ پس ارامش زندگيتون از كجاست!

سلام....دوباره جواب می دهم....طبیعت انسان خیلی پیچیده است....انسان خیلی نیروه و استعداد ها دارد و می تواند خود را با شرایط مختلفی وفق دهد...... من یک دورانی به بیماری وحشتناکی می شه گفت مبتلا شدم....در ابتدای امر تنها یار و یاور و آرامش دهنده ی من خدا بود....نیش و کنایه های مردم و درد و الی آخر را با یاد و توکل به خدا پشت سر می گذاشتم....تا اینکه بیماری شدت گرفت....طوری که اصلا چه بخواهم و چه نخواهم....چه خداباور باشم و چه نباشم....قدرت ارتباط با موجودی چون خدا را از دست دادم....یعنی نه اینکه از خدا خسته شده باشم...نه...ولی بیماری به حدی بود که دیگر حوصله و توان ارتباط و یاد کردن خدا را نداشتم....عرض کردم بیماری وحشتناکی بود...طوری که حتی نمی توانستم یادی از خدا بکنم....خوب من شرایطم بدتر می شد.....باید امید رو در خودم زنده نگه می داشتم....بر درد های جسمی و روحی غلبه می کردم....این شد که کم کم یاد گرفتم بدون اتکا به خدا و بدون یاد کردن از خدا و بدون اونکه به موجودی ماورائی اتکا کنم، آرامش و امید رو وارد زندگیم کردم....با بیماری ام مبارزه کردم، بدون آنکه از خدا کمکی خواسته باشم... خلاصه عرض کردم که انسان خیلی پیچیده و قدرتمند است و می تواند خود را با شرایط مختلفی وفق دهد....هرچند شاید به طور طبیعی برای رسیدن به آرامش خود را محتاج خدا می بیند ولی با تمرین و ممارست می تواند تغییر رویه دهد....برای رسیدن به آرامش محتاج هیچ انسان و یا موجود فرابشری نباشد....که حالا داستانش دراز است...

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

پارسا مهر;890557 نوشت:
من یک دورانی به بیماری وحشتناکی می شه گفت مبتلا شدم....در ابتدای امر تنها یار و یاور و آرامش دهنده ی من خدا بود....نیش و کنایه های مردم و درد و الی آخر را با یاد و توکل به خدا پشت سر می گذاشتم....تا اینکه بیماری شدت گرفت....طوری که اصلا چه بخواهم و چه نخواهم....چه خداباور باشم و چه نباشم....قدرت ارتباط با موجودی چون خدا را از دست دادم....یعنی نه اینکه از خدا خسته شده باشم...نه...ولی بیماری به حدی بود که دیگر حوصله و توان ارتباط و یاد کردن خدا را نداشتم....عرض کردم بیماری وحشتناکی بود...طوری که حتی نمی توانستم یادی از خدا بکنم....خوب من شرایطم بدتر می شد.....باید امید رو در خودم زنده نگه می داشتم....بر درد های جسمی و روحی غلبه می کردم....این شد که کم کم یاد گرفتم بدون اتکا به خدا و بدون یاد کردن از خدا و بدون اونکه به موجودی ماورائی اتکا کنم، آرامش و امید رو وارد زندگیم کردم....با بیماری ام مبارزه کردم، بدون آنکه از خدا کمکی خواسته باشم... خلاصه عرض کردم که انسان خیلی پیچیده و قدرتمند است و می تواند خود را با شرایط مختلفی وفق دهد....هرچند شاید به طور طبیعی برای رسیدن به آرامش خود را محتاج خدا می بیند ولی با تمرین و ممارست می تواند تغییر رویه دهد....برای رسیدن به آرامش محتاج هیچ انسان و یا موجود فرابشری نباشد....که حالا داستانش دراز است...

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

شما در ان حالت خدا را انکار کردید یا فکر نکردید به او؟

یا بعد از فکر کردن به او حالت بی خیالی بر شما چیره شد؟

بر فرض خدا هم کمکتان نکرده باشد

قدرت مبارزه را یاد چه کسی به شما داد؟ امید به مبارزه را چه کسی در شما قرار داد؟

اگر در اثر بیماری می بردید چه کسی شما را زنده می کرد؟

خود بدن انسان بعد از مرگ شروع به پوسیدن می کند
خب چرا خودش را اصلاح نمی کند؟

رشد نمی دهد؟
و جلوگیری از پوسیدن نمی کنند؟

یا علی(ع)@};-[/]

مشکور;890552 نوشت:
از همه کاربران عزیز بویژه کاربر محترم irancplusplus بخاطر دقت نظر و سؤالاتشان که موجب بسط و توسعه مباحث تایپیک شدند صمیمانه تشکر و قدردانی می کنم.

این حوصله در پاسخگویی جای تقدیر دارد. البته نکات دیگری هم بود که از آن‌ها صرف نظر کردم که بحث بی دلیل طولانی نشود.
----------

یکی از دلایلی که باعث شده است، از خدا انتظاراتی داشته باشیم که برآورده نمی‌شود احادیث یا داستان‌هایی از این سنخ است:

نقل قول:
روزى شخصى از بيابان به سوى مدينه مى‌آمد، در راه ديد پرنده‌اى به سراغ بچه‌هاى خود در لانه رفت، كنار لانه رفت آن شخص كنار جوجه‌هاى آن پرنده مادر را از لانه در آورد و با خود گفت : اين‌ها را به عنوان هديه نزد پيامبر(ص) ببرم .
آن‌ها را به حضور پيامبر(ص) آورد، در اين هنگام جمعى از اصحاب حاضر بودند، ناگاه ديدند پرنده مادر، بى آن كه از مردم وحشت كند آمد و خود را روى جوجه هاى خود انداخت، معلوم شد پرنده مادر، به دنبال آن شخص ‍ به هواى جوجه‌هايش آمده و محبت و علاقه به جوجه‌ها به قدرى زياد بوده كه بى آنكه از ديگران وحشت كند تا او را نيز دستگير كنند، آمد و خود را به روى جوجه‌هايش انداخت و با زبان حال جوجه هاى خود را مى خواست.
پيامبر(ص ) به حاضران رو كرد و فرمود: اين محبت مادر نسبت به بچه هايش درك كرديد، ولى بدانيد خداوند هزار برابر اين محبت، نسبت به بندگانش محبت و علاقه دارد!

این داستان‌ها و امثال آن‌ها را که از کودکی برای ما گفته‌اند، و معلوم نیست چه قدر ساختگیند و چه قدر تمثیلی، باعث شده است تصور کنیم خدا واکنش‌های بیش‌تر و محسوس‌تری از خود نشان دهد. مثلاً انتظار داریم این طور نباشد که مسلمانی دچار شبهه شود و ایمانش را از دست بدهد و خدا بنشیند و بی‌تفاوت نگاه کند یا وقتی مشکلی اساسی پیش می‌آید کمکی نکند یا به سختی پاسخ دهد. این رفتارها ربطی به مادر مهربانی که در داستان بالا وصف می‌شود ندارند.

irancplusplus;890801 نوشت:
یکی از دلایلی که باعث شده است، از خدا انتظاراتی داشته باشیم که برآورده نمی‌شود احادیث یا داستان‌هایی از این سنخ است:این داستان‌ها و امثال آن‌ها را که از کودکی برای ما گفته‌اند، و معلوم نیست چه قدر ساختگیند و چه قدر تمثیلی، باعث شده است تصور کنیم خدا واکنش‌های بیش‌تر و محسوس‌تری از خود نشان دهد. مثلاً انتظار داریم این طور نباشد که مسلمانی دچار شبهه شود و ایمانش را از دست بدهد و خدا بنشیند و بی‌تفاوت نگاه کند یا وقتی مشکلی اساسی پیش می‌آید کمکی نکند یا به سختی پاسخ دهد. این رفتارها ربطی به مادر مهربانی که در داستان بالا وصف می‌شود ندارند.

سلام و تشکر از پیگیری و اظهارنظر شما،@};-

اولاً مسأله حجتها و نشانه های لطف و عنایات محسوس خدای متعال در زندگی خیلی آشکارتر از امثال این حکایات و تمثیلهاست که در زندگی همه نمود عینی دارد. لکن نیازمند کمی توجه و تأمل بیشتر و بصیرت است. ثانیاً گفتیم که نباید انتظار داشت کیفیت اعطاء و دریافت این الطاف و امدادها که از سوی خداوند به بندگان می رسد نظیر کمک ملموس و عینی است که فردی به دیگری می کند و از طریق حواس ظاهری قابل رؤیت است بلکه امدادها و کمک های خداوند گاهی بدون نیاز به ابزار مادی صورت می گیرد و در بسیاری موارد از طریق واسطه ها اما با هدایتگری خداوند فلذا آنها که مقهور دنیا و نشانه های ظاهری اند فقط واسطه را می بینند اما از رؤیت هدایتگر و پشتیبان اصلی غافلند. ثالثاً در نظیر چنین تمثیلهایی این سخن یک فرد عادی نیست که فهم عادی خودش را بر آن اتفاق حمل می کند بلکه این پیامبر خداست که دارای علم الهی و عصمت بالغه بوده و سخنش حجت است که از تفوق مهربانی خدا نسبت به مهربانی مادر به فرزندانش صحبت می کند، و این مؤمنان هستند که به حقیقت سخن پیامبر ایمان دارند. رابعاً از کسانی که با وجود عقل نقش عینی خداوند که خالق و مدبر و کارگردان هستی است و هر چه هست به تدبیر او به دیگران تفویض شده و هر آن اراده کند می تواند از آنها بگیرد را نفی می کنند چه انتظاری که بتوانند حضور و فیض دمادم خداوند را در جزء جزء عالم ببینند.

تمثیل: حقتعالی مالک حقیقی و سرچشمه هستی و همه فیوضات عالم است چنانکه اگر چشمه ای را تصور کنید که جریان یافتن آن منشأ همه خیرات وجودی و آثار و برکاتی است که به تبع آن رخ می نماید، مادامیکه آب چشمه در مسیر در جریان باشد هر چه هست وابسته و متوقف بر آن سرچشمه است و نمی توانیم چشمه و سرچشمه و مالک آن را اموری بیکاره و غیرمؤثر در تداوم حیات طبیعی و آثار و برکات ناشی از آن بدانیم، مالک چشمه می تواند هر آن که اراده کند راه چشمه را ببندد و یا مسیرش را تغییر دهد. آنگاه هیچ اثری از آب چشمه که حیات بخشی و دیگر خیرات متوقف بر آنست نخواهد بود. خداوند نیز بعنوان خالق و مالک و سرچشمه وجود و فیض رسانی به همه عالم می تواند هر زمان اراده کند ببخشد و یا بگیرد.

آیا با این وجود می توان نقش دمادم خداوند که حکم مالک حقیقی و سرچشمه حیات و فیض رسانی به عالم هستی را دارد نادیده گرفت؟

موفق باشید ...@};-

پارسا مهر;890557 نوشت:
سلام....دوباره جواب می دهم....طبیعت انسان خیلی پیچیده است....انسان خیلی نیروه و استعداد ها دارد و می تواند خود را با شرایط مختلفی وفق دهد...... من یک دورانی به بیماری وحشتناکی می شه گفت مبتلا شدم....در ابتدای امر تنها یار و یاور و آرامش دهنده ی من خدا بود....نیش و کنایه های مردم و درد و الی آخر را با یاد و توکل به خدا پشت سر می گذاشتم....تا اینکه بیماری شدت گرفت....طوری که اصلا چه بخواهم و چه نخواهم....چه خداباور باشم و چه نباشم....قدرت ارتباط با موجودی چون خدا را از دست دادم....یعنی نه اینکه از خدا خسته شده باشم...نه...ولی بیماری به حدی بود که دیگر حوصله و توان ارتباط و یاد کردن خدا را نداشتم....عرض کردم بیماری وحشتناکی بود...طوری که حتی نمی توانستم یادی از خدا بکنم....خوب من شرایطم بدتر می شد.....باید امید رو در خودم زنده نگه می داشتم....بر درد های جسمی و روحی غلبه می کردم....این شد که کم کم یاد گرفتم بدون اتکا به خدا و بدون یاد کردن از خدا و بدون اونکه به موجودی ماورائی اتکا کنم، آرامش و امید رو وارد زندگیم کردم....با بیماری ام مبارزه کردم، بدون آنکه از خدا کمکی خواسته باشم... خلاصه عرض کردم که انسان خیلی پیچیده و قدرتمند است و می تواند خود را با شرایط مختلفی وفق دهد....هرچند شاید به طور طبیعی برای رسیدن به آرامش خود را محتاج خدا می بیند ولی با تمرین و ممارست می تواند تغییر رویه دهد....برای رسیدن به آرامش محتاج هیچ انسان و یا موجود فرابشری نباشد....که حالا داستانش دراز است...

با سلام و تشکر از شما@};-

همین اراده و توانایی های درونی که در نهاد هر انسانی هست و آدمی با تقویت آنها و با اتکای به آنها قادر است کارهای بس دشوار و حتی به ظاهر غیرممکنی را محقق سازد از کدام منبع ناشی شده است، آیا خودبخودی است؟ خودمان ایجادش کردیم؟ و ...؟ وقتی ثابت شد نفس و حیات ما و همه قوای وجودی ما وابسته به وجود لم یزلی و اراده و قدرت حقتعالی است، دیگر ما از خودمان چیزی نداریم که بدان ببالیم، همین کیفیات نفسانی که با تقویت اراده برای شما رخ نموده، که با تلقین به خودتان قبولانده اید که می توانید با مقاومت و ایستادگی بر بیماری غالب شوید، هم لطف خداوند به شما بوده که اولاً چنین اراده قوی و دستمایه ای قیمتی به شما اعطا نموده، بعلاوه قدرت فکر و تصمیم گیری که بیندیشید و چنین تصمیمی بگیرید، همچنین روحیه امید و صبوری نیز در شما دمیده تا نتیجه مطلوب حاصل شود. و از همه مهمتر نتیجه و تأثیری که در ادامه تلاش شما و حصول نتیجه بهبودی و بازیافت سلامت شما ایجاد شده به اراده خداوند بوده چون او تنها مؤثر در عالم وجود است و باقی هیچند! اراده او بوده که شما بهبودیتان را یافته اید، بسا کسانیکه حتی از شما تلاش درونی بیشتر و اعتماد بنفس بیشتری داشته اند اما مقهور بیماری با وضعیتی ساده تر از وضعیت شما شده و مرگ را پذیرا شده اند. پس از لطف و عنایات الهی نسبت به خودتان غافل نباشید.

ضمن آنکه در تحقق خواسته ها و منویات دنیوی، صرف تلاش و کوشش انسان برای بهره مندی و دریافت کمک و امداد و برخورداری از نتیجه مطلوب کافی است و نیازی به ایمان و اتکاء به خداوند ندارد چرا که همگان چه اهل ایمان و چه کفار از نعمات دنیوی و ابواب رحمت عمومی خدا در دنیا برخوردار می شوند چنانکه فرمود: "إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا" (سورة الكهف 30)، "إِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ" (سورة التوبة 120) از اینرو شما نمی توانید اعتماد به نفس و اتکاء صرف به توانایی و قدرتهای درونی خودتان را از ارتباط و تعلق و وابستگی و تأثیرپذیری از اراده و خواست و قدرت خداوند منفک کنید، در هر صورت او بر همه چیز احاطه و اثرگذاری دم به دم دارد.

گفتنی است؛ اعتماد به نفس و توجه به توانایی ها و قدرتهای درونی انسان، بر خلاف تصور شما در نقطه مقابل توکل به خدا و توسل به امدادها و کمکهای قدرتهای مادی و معنوی موجود در عالم هستی که همه مطیع و تحت تأثیر قدرت اویند نیست. بلکه انسان می تواند از هر دو ظرفیت برای دستیابی به نتایج مطلوب بهره بگیرد. در این خصوص، در یک نگاه، می توان انسانها را به چند دسته تقسیم نمود:

اول. کسیکه کافر است نهایت اعتماد خود را بدون هیچ دغدغه ای متوجه قوای درونی خود می سازد و بر همان اساس، بسته به تلاش و کوششی که در ساختن دنیایش صرف می کند طبق سنتهای الهی که اجر هیچکسی را ضایع نمی کند، به حسب ظاهر در همین دنیا به نتیجه مطلوب دست می یابد.

دوم. اهل ایمان است اما به شک و تردید افتاده و بر همین اساس می خواهد خودش را از کمک و امدادهای الهی محروم کرده و فقط به خودش و توانایی های خودش متکی باشد، چون بر خلاف فطرت و اعتقاد درونی اش می خواهد تلاش کند تا بر خود متکی باشد، هم از لحاظ روحی و روانی استقرار و آرامش ندارد و هم بدلیل تشکیکی که دارد، در مقام اتکاء به نفس هم دو دل و مردد خواهد بود، و قطعا در روحیه و امید و تلاشگری اش تأثیر خود را خواهد گذاشت لذا نتیجه حاصله کمرنگ و ضعیف و در اکثر موارد مفید فایده نیست. در حدیث قدسی هم خداوند قسم یادکرده، هیچ خیر و توفیقی نیست برای مؤمنی که به غیر من توکل و اتکاء داشته باشد.

سوم. اهل ایمان است اما فقط و فقط اتکاءش به خدا و امدادهای بیرونی و توسل به اهل بیت (ع) باشد، لکن به اراده و قدرت و تلاشگری خود توجه نداشته باشد یعنی حرکت و تلاشی نکند، منتظر معجزه و لقمه آماده است، نیز محکوم به شکست است، چرا که خداوند می فرماید: وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى،و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست"(النجم، 39) و یا فرموده: "از تو حرکت از من برکت."

چهارم. اهل ایمان است اما علاوه بر اعتماد و توکل به خدا و توسل به قدرتهای معنوی موجود در عالم هستی به اراده و قدرت و توانایی های وجودی خویش نیز ایمان دارد و از هر دو ظرفیت استفاده می کند این شخص هم از بهره های تلاش خود برخوردار است و هم بدلیل تمسک و توکل و اعتماد به خدا سود خواهد برد. که قطعاً محدوده این توفیقها همه زندگی انسان اعم از دنیا و آخرت را شامل می شود.

موفق باشید ...@};-

بنام خدا


سؤال: خداوند چه اثر وفایده ای در زندگی ما دارد؟


پاسخ:

سلام و ادب@};-
ببینید بزرگوار، مقدمتاً لازم بذکر است: زمانی که از نقش و فواید خدا در زندگی انسان، سخن می گوییم که این مسأله از سه زاویه: 1. تکوینی، 2. تشریعی، 3. جزایی قابل بررسی است. و یک وقت، از نقش و تأثیر ایمان به خدا و بعبارتی نقش دین و دینداری در زندگی سخن می رانیم که هر دو در مجال خود قابل بررسی است.

بنظر می رسد شما بدلیل بحران هایی که در زندگی خود داشته و نتوانسته اید آنها را هضم کنید گرفتار تشکیک در اعتقادات خود شده اید و یا در اثر قرار گرفتن در مدار شبهاتی که از طریق شبهه افکنان در فضاهای مختلف مجازی و غیرمجازی ترویج داده می شود به این وضعیت گرفتار آمده اید. البته روح پرسشگری و حقیقت جویی شما ستودنی است.

سؤال شما بیشتر متوجه بخش اول است(فایده خدا) که در این مجال، نکاتی را تقدیم می کنیم:

1. بدون شک، وقتی صحبت از نقش و فواید خدا در زندگی انسان مطرح می شود فرض بر آنست که پرسشگر محترم از لحاظ عقیدتی به وجود خدا بعنوان خالق جهان و انسان ایمان و اعتقاد دارد زیرا در غیر اینصورت، بحث از نقش و فواید خدایی که هنوز وجودش اثبات نشده سرانجامی ندارد.

2. بر معتقدان به خدا ثابت است که از آنجایی که خداوند "خالق کل شیء"(1) است، بنابراین، اصل وجود و همه اقدامات و تلاشها و فیوضاتی که از انسان و هرآنچه که در پیرامون ما وجود عینی و خارجی دارند از منبع لایزال فیض الهی ناشی می شود، بعبارتی هیچ موجودی مستقلاً در این عالم منشأ اثر نیست و هرچه هست آثار حضرت اوست. این مطلب در واقع اعتقاد به عبارت پرمغز عرفانی، فلسفی [=book antiqua]«لا مُؤثّرَ فی الوجود الا الله» است.(2)

3. از طرفی انسان با نگاه به خویش و جهان پیرامونی اش و مشاهده فقر و ناتوانی، نقصان و کاستی و محدودیت و زوال پذیری همه اجزاء این عالم پی به اوج نیاز و وابستگی خویش و جهان پیرامونی می برد، این نیاز و وابستگی، امری حقیقی و ذاتی برای مخلوقات است،(3) یک نیاز آنی نیست که صرفاً با وجود یافتن مرتفع گردد و این حقیقت وجودیافته، بی نیاز از اصل خویش بتواند به حیات و زندگی خود ادامه دهد بلکه این نیاز دمادم و لحظه به لحظه است و لحظه ای انقطاع آن از اصل و منبع فیض، به زوال و نابودی منتهی می شود.

4. بعلاوه احصاء و شمارش نعمتهایی اعم از (تکوینی و تشریعی) که خداوند در زندگی پیرامونی انسان قرار داده نظیر: حمایت پدر و مادر در سنین کودکی و طفولیت، مهر و محبت مادری، عقل و خرد آدمی، قدرت و توانایی، قدرت اختیار و آزادی در انتخاب، اعضاء و جوارحی که هر یک متکفل رفع نیازهای انسانند، توانایی تسخیر طبیعت و برخورداری از مواهب آن، قوای فطری و درونی انسان نظیر: حس کمال طلبی، حقیقت جویی، جستجوگری، حس تدبیر امور و تلاشگری، وجدان، حس امنیت طلبی، وجود 124 هزار پیامبر برای هدایت و دستگیری بشر، فرستادن کتاب هدایت، در دسترس قرار دادن اوصیاء الهی بعنوان هدایتگران بشر، حضور اولیاء الهی، اصحاب معرفت و عالمان بالله در کنار مردم، وجود سنت های بیشمار الهی و قرار دادن هزاران نشانه و آیت در دل حیات طبیعی و مادی، نظیر: مرگ و میر، روزی دادن، چرخه طبیعت، گردش سیارات و کهکشانها، شب و روز، فصول، حیات مجدد گیاهان، آسمان پرستاره و بدون ستون، وجود کوهها بعنوان میخهای زمین، تنوع و تعدد مخلوقات عالم(حیوانات، گیاهان و ...)، تنوع انسان و رنگها و زبانها، چگونگی روزی یافتن همه مخلوقات و ده ها و صدها جلوه دیگر از نعمات مادی و معنوی که در مجموع لوازمی برای کمال طلبی و سعادت جویی انسانند، و شمارش انها به فرموده قرآن امکان پذیر نیست.(4) گویا همه این نشانه ها و آیات برای بیان حضور و نقش فعال خداوند در زندگی انسان و دیگر مخلوقات عرضه شده است.

5. خداوند در زندگی انسان، اختیار را قرار داده و راه را از طریق عقل و فطرت(حجت های درونی) و پیامبران و راهنمایان الهی(حجت های بیرونی) روشن و استوار ساخته، نحوه انتخاب ما، در تحقق اسباب و زمینه های کمال حیات دنیا و آخرت ما مؤثر است
اما بدین گونه نیست که اگر کسی بر خلاف جریان هدایت و کمال طلبی و سعادت ابدی، در دنیا با راه خدا و انبیاء و برنامه های دین مخالفت ورزید،
بطور کلی زندگی اش خراب شود و هیچ بهره ای از حیات دنیوی نبرد و یا انتظار داشته باشیم خداوند به حیات وی پایان ببخشد، این بر خلاف اراده و سنت های الهی است که انسان را مختار آفریده تا با عقل و آگاهی و قدرت انتخابگری اش راه هدایت و سعادت را از طریق ضلالت و شقاوت شناخته و برگزیند.(5)

بلکه هر کس در این دنیا صرفنظر از اعتقاد به خدا و دینداری، اگر کارنیکی کند و یا حتی برای دنیای خود تلاش کند خداوند اجر وی را ضایع نمی کند.(6) شهيد مطهري در این باره مي‌نويسد:
"چون خداوند اهل تبعيض نيست و چون عمل نيك از هر كس نيك است، پس هر كس كار نيكي بكند ضرورتاً و الزاماً از طرف خداي متعال پاداش نيك خواهد داشت...".(7) بعبارتی همگان از رحمت عمومی خدا برخوردارند،

لکن اهل کفر، از رحمت های خاص الهی که مخصوص مؤمنان است و هم در این دنیا و هم در دنیای پس از مرگ عاید مؤمنان می شود، خود را محروم می سازند. از طرفی، این انتظار که اگر انسان، به محض اینکه ایمان به خدا آورد و به جرگه مؤمنان پیوست، گمان کند باید درهای لطف و خیر و ثواب و اسایش و آرامش در همین دنیا برویش گشوده شود و بدون هیچ مشکل و سختی و امتحان و ابتلائی که از سنت های الهی و لوازم این دنیایی است،(8) بهترین زندگی را دارا شود و یا حتی بدون هیچ تلاشی به صرف مؤمن بودن از بیشترین مواهب برخوردار شود.(9) نیز گمان و انتظار نادرستی است.

زیرا خداوند همه بندگانش را امتحان می کند و البته آنها که اظهار ایمان می کنند، قطعاً برای اثبات ادعایشان بیشتر مورد امتحان و ابتلاء قرار می گیرند تا حق بودن ادعاهایشان ثابت شود.(10) و در پی همین امتحانات گوناگون و دشوار، به مؤمنان واقعی، درجات(11) و اجر و پاداشهای مخصوصی در بهشت(12) داده می شود. بعلاوه اینکه در شرایط سختی، اسباب یاد و ذکر و توکل به خدا بیشتر فراهم است تا شرایط راحتی دنیا و مظاهر آن که عموماً غفلت زا هستند.

آری گاهی انسان اگر تماماً مشغول دنیا و ثروت شود آخرت خود را فدای دنیایش می‌نماید و از پرداختن به واجبات الهی و راه کمال کوتاهی می‌کند، حتی وقت نماز و عبادت و خدمت به دیگران را هم صرف کار دنیای خویش می‌کند. قرآن کریم این چنین ثروت و دنیایی که موجب فراموشی آخرت باشد را نکوهش می‌کند. (13) وانگهی دنیا در نظر خدا متاع قلیل و بی ارزش است و آخرت متاع اصلی و ابدی و حقیقی است.(14)

اگر دنیا در نظر خدای سبحان ذره ای ارزش داشت، قطعا خداوند دنیا را از انبیاء و اوصیاء و صالحان و ابرار دریغ نمی ورزید. البته برخورداری از مواهب دنیا برای اهل ایمان منتفی نیست و بلکه بر اساس آیات و روایات، اگر مردم اهل تقوا بودند درهای خیر و برکت آسمان و زمین بروی ایشان گشوده می شد.(15)

حتی اگر اهل دنیا که تنها به عقل و خرد و تدبیر و حسابگری خود متکی اند، اهل ایمان و تقوا نیز بودند قطعاً سطح برخورداری شان از مواهب دنیا افزوده می گشت. پس نمی توان، انتظار داشت، که به صرف ایمان و دیانت، باید تغییر محسوسی در زندگی مادی مان احساس کنیم و یا با ترک طریق بندگی خدا و عمل به دستورات دین، شاهد تغییری اساسی در زندگی مادی و سطح برخورداری مان باشیم؟؟؟

بی شک این دنیا سرای حساب و کتاب نیست که گمان کنیم باید هر کس خطا و گناهی کرد یا خیر و ثوابی انجام داد بلافاصله در همین دنیا آثار و تبعات آن را مشاهده کند مثلاً هرکس مرتکب ظلم و طغیانی شد، سریعاً خداوند به حیاتش خاتمه دهد و یا مانع ظلم و تعدیش شود و یا هر کس ایمان آورد و یا نیکی ای کرد انتظار داشته باشد زندگی دنیایی اش به تمامه گلستان شود؟!

این دنیا، دار امتحان است و محل ابتلائات و سختی ها، و انسان در این مجال باید با شناخت و انتخاب درست، از این فرصت، حداکثر استفاده را در کاشت و داشت محصول خویش بکند و از آفات و خسارت های مزرعه خویش صیانت کند.(16) بی شک، دنیای پس از مرگ، سرای حساب و کتاب و برداشت محصول و زمان تحقق قضاوت و حکم الهی است. در آن عالم، هر کس چنانکه شایسته است به پاداش یا سزای اعمالش خواهد رسید.

چنانکه امیرالمؤمنین (علیه السّلام) فرمود: [=book antiqua]الیَوم یَومُ العَمَلِ وَ لاَ حِسَابٍ وَ غَداً یَومُ الحِسَابِ وَلاَ عَمَلٍ، امروز، روز عمل کردن است و روز حساب رسی نیست و فردا روز حساب رسی است و روز عمل کردن نیست.(17)

6. اگر انسان زندگی اش را بر اساس ایمان و تقوا و پرهیزکاری تنظیم کرده، سامان بخشد و با انجام وظایف و تکالیف (اوامر و نواهی الهی) خود را در مسیر سعادت و کمال حقیقی که همانا حیات طیبه و پاک دنیوی و اخروی است قرار دهد، همیشه حضور خدا را در گوشه گوشه زندگی اش احساس می کند و همیشه از حس با خدا بودن احساس خوب و آرامش بخشی خواهد داشت، چون آرامش را جز از مسیر با خدا و یاد خدا بودن، از هیچ طریق دیگری نمی توان تحصیل نمود.(18)

احساس عدم حضور خدا در زندگی و ندیدن نشانه های عینی و روشن حضور خدا در این دنیا نتیجه تاریکی هایی است که در اثر فراموشی و غفلت از یاد خدا، دنیاگرایی و گناه و معصیت بر قلب و دل آدمی پرده انداخته و این حجابها مانع بیداری و بصیرت دل کافران و فاسقان می شود. همچنین وقتی سیم ارتباطی با خدا و معنویت قطع باشد، چه انتظاری تا انسان بتواند نشانه هایی که در گوشه و کنار زندگی اش موج می زند را ببیند. اما در زندگی مؤمنان و متقیان، این نشانه ها و آیات حضور خدا و نقش و فواید خدا و ایمان به او بوضوح محسوس و مشهود است.

7. با این نشانه هایی که در باره خدای هستی بخش گفتیم او که خالق و مالک جهان و انسان است، هستی همه کائنات از اوست و او بی نیاز مطلق است، مبدأ و منشأ همه چیز و تنها مؤثر در عالم وجود است، فیضش دمادم در همه چیز ساری و جاری است. حکم او از طریق سنت ها در همه عالم جریان دارد، احکم الحاکمین و اعدل العادلین است،

برپاکننده قیامت و مالک یوم جزاء است، حساب و کتاب خلق بدست اوست و ... اصلاً مقایسه چنین خدایی که هم از طریق عقل و هم وحی وجود و صفات ذاتی و آثار بی حدش ثابت است، با خدایان ساختگی و دروغین بشری (بتها و دیگر مظاهر طبیعت) مقایسه ای باطل و نارواست، خدایانی که خود مخلوق دیگری اند، نه چیزی را آفریده اند، نه توان دفاع از خود و نه توان انجام کاری به اختیار خویش دارند، بلکه مقهور طبیعتِ قهری و جبری خویش هستند؟؟؟ خدای همه پیامبران یکی بوده و همه انها بشریت را به همان خدا دعوت کرده اند.

مضافاً اینکه خداوند، نشانه هایی از خشم و عذاب الهی را در برخی اقوام گذشته (نوح، ثمود، عاد، لوط و ...) در آیات قرآن برای عبرت آیندگان قرار داده(19) و البته خداوند با هیچ قوم و ملتی، قوم و خویشی ندارد. گرچه سنت خداوند بر امهال (20) و نیز سنت امداد(21) است. یعنی هم فرصت و مهلت می دهد و امور و احوال مردمان اعصار و ازمنه را با تدریج و مهلت دادن همراه ساخته و رویکرد و عملکردشان را دم به دم رصد می کند و هم از طریق نشانه ها و آیات (آفاقی و انفسی) برای عبرت رساندن، امداد رسانی می کند.

و همه این سنتها، براي ايجاد ميدان آزمايش است تا سره از ناسره و خوب از بد تمايز يابند. اما از طرفی سنت خدا غافل گیری و املاء و استدراج نیز هست که از یکسو به انها فرصت می دهد تا به تدریج بر کفر و گناه و طغیان خویش بیفزایند و از طرف دیگر، به یکباره کافران، ظالمان و گناهکاران را سر بزنگاه گناه و طغیان، غافلگیر کرده، فرصت را از آنها ربوده و نابودشان می سازد.(22) چنانکه اقوام کافر و فاسق گذشته و امثال فرعونها، نمرودها و قارون های زمانه را غافلگیر و نابود ساخته است.

بنابرآنچه گفتیم: حضور و فایده خدا و فایده ی ایمان به او و نیز نتایج و آثار انجام دستورات او در جای جای زندگی ما محسوس و ملموس و مشهود است و تنها چشمان حقیقت بین و دلهای بیدار و بصیری که به آلودگی های نفس و شیطان و حب دنیا و عقولی که به دامهای وساوس و شبهات گرفتار نیامده اند، می توانند این همه نشانه و آیت دم به دم را مشاهده و احساس کنند.

بقول معروف: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید، یعنی انسان با رفع و دفع حجابها و تاریکی های عقل و دل و با ایمان و اعتقاد می تواند حضور و نقش و فواید خدای سبحان را در همه چیز بعینه مشاهده کند. البته باید زندگی را محدود به زندگی دنیا نبینیم و از افقی بالاتر و وسیعتر به پهنای مبدأ و معاد و همه هستی بنگریم و انتظارات و گمانهای غیر یقینی خود مبنی بر اینکه باید خدا هرچه ما می خواهیم به ما نشان دهد،

یا هرچه خواستیم بدهد، یا در صورت ایمان، زندگی مادی مان را آباد کرده، دشواری ها را از سر راهمان بردارد و یا در همین دنیا، جلوی ظالمان و فاسقان را بگیرد و تصوراتی از این قسم را از دامنه اعتقادات خویش پاکسازی و یا تعدیل کنیم. زیرا چنین تصوراتی با قانون سنت های الهی یعنی امتحان و ابتلاء و امهال و امداد و استدراج و املاء الهی و دیگر سنتهای رایج در هستی متناقض است.

موفق باشید ...@};-

پاورقی______________________________________ _______
1. [=book antiqua]اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‌ءٍ، پروردگار، آفریننده همه چیز است. رعد، آیه 16؛ [=book antiqua]أَوَلَم يَتَفَكَّروا في أَنفُسِهِم ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَالأَرضَ وَما بَينَهُما إِلّا بِالحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى؛ آیا آنان با خود نیندیشیدند که خداوند، آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است جز بحق و برای زمان معیّنی نیافریده است؟! روم، آیه 8.
2. امام خمینی، چهل حديث، ص 53. آداب الصلوه، ص 93. و مقدمه اسرار الحكم، ص 32.
3. قوله کریم: [=book antiqua]يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ، اى مردم! اين شماييد كه به خداوند نياز داريد و (تنها) خداوند، بى‌نياز و ستوده است. فاطر، آیه 15.
4. [=book antiqua]"وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها"، اگر شما بخواهید نعمت های الاهی را شمارش کنید نمی توانید بشمارید." ابراهیم، نحل 18.
5. [=book antiqua]إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً، به راستى ما راه (حق) را به او نمايانديم،(تکویناً أو تشریعاً) خواه شاكر (و پذيرا) باشد يا ناسپاس. انسان، آیه 3.
6. چنانکه مي فرمايد[=book antiqua]:"اِنَّا لَا نُضِيعُ اَجْرَ مَنْ اَحْسَنَ عَمَلاً" ما اجر کسانی را که کار نیکو کنند ضایع نمی‌کنیم". سوره کهف، آیه 30.
7. مطهری، مرتضی، عدل الهي، ص 339.
8. [=book antiqua]وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ‌، وقطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى وجانى وكمبود محصولات، آزمايش مى‌كنيم وصابران (در اين حوادث وبلاها را) بشارت بده. بقره، 155.
9. [=book antiqua]وَأَن لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ، و اینکه برای انسان بهره‌ای جز سعی و کوشش او نیست. نجم، آیه 39.
10. [=book antiqua]أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ* وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ، آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى ‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏ گيرند* و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏ اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد. عنکبوت، آیات 2 - 3.
11. [=book antiqua]و برای هر یک از آنها به مقدار عملشان درجاتی است، جزای اعمالشان به‌طور کامل داده می‌شود و مورد ستم قرار نخواهند گرفت. احقاف، آيه 19. امیرالمؤمنین علیه السلام نیز در توصیف بهشت فرمود: [=book antiqua]«درجاتى فروتر و برتر، منزل‏هايى متفاوت، نعمت‏هاى آن قطع نمى ‏شود، مقيم آن كوچ نمى ‏كند، جاويدان در آن پير نمى‏ شود، ساكن در آن هيچ‏گاه نيازمند نمى ‏گردد.» نهج‏ البلاغه، خطبه 85
12. چنانکه می فرماید: "[=book antiqua]کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده‌اند؛ همانا که ما پاداش کسی را که کار خوب انجام داده ضایع نخواهیم کرد، آنان بهشت‌های عدن خواهند داشت که از زیر آنها نهرها جاری است در آن‌جا به دست‌بندهای زرین آراسته می‌گردند، و جامه‌های سبز که از دیبای نازک و دیبای درشت بافته شده، می‌پوشند. بر تخت‌ها تکیه می‌دهند، پاداش نیک و آسایش‌گاه خوبی است." كهف، آيات 30- 31
13. [=book antiqua]کَلاّ بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَ تَذَرُونَ الآخِرَةَ»، هرگز، بلکه تمام دنیای نقد عاجل را دوست دارید ‌و به کلّی کار آخرت و نشانه‌ قیامت را رها کردید.» قیامهًْ ـ 20-21؛ نیز امیرمؤمنان(ع) می‌فرماید: «[=book antiqua]حبّ ا‌لدنیا راس کل خطیئه؛ دنیاطلبی ریشه و مرکز اصلی همه خطاها است.» الکافی، ج 2ص130؛ خصال، شیخ صدوق ج1 ص 25؛ مشکاه الأنوار، علی‌بن حسن طبرسی ص 266؛ بحارالانوار، ج70 ص 59؛ جناب لقمان حکیم به فرزندش می‌فرماید[=book antiqua]:(یَا بُنَیَّ لَا تَدْخُلْ فِی الدُّنْیَا دُخُولاً یَضُرُّ بِآخِرَتِکَ وَلَا تَتْرُکْ تَرْکَاً کَلّاً عَلَی النَّاسِ) (فرزندم آنچنان به دنیا مشغول مشو که به آخرت تو زیان رساند و همین طور آنگونه هم دنیا را رها مکن که برای مخارج و نیاز خود، محتاج دیگران شوی و بار زحمتت بر دوش دیگران باشد، که این هم مذموم است.)، بحارالانوار: ج70 ص 124.
14. [=book antiqua]قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَى، به آنها بگو: سرمایه زندگی دنیا ناچیز است؛ و سرای آخرت، برای كسی كه پرهیزگار باشد، بهتر است. نساء، آیه 77.
15. [=book antiqua]وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ، و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى‏ گشوديم ولى تكذيب كردند پس به [كيفر] دستاوردشان [گريبان] آنان را گرفتيم. اعراف، آیه 96. و در جای دیگر فرموده: [=book antiqua]وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى، و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى ‏كنيم. طه، آیه 124.
16. چنانکه خداوند در باره کشتزار بودن دنیا می فرماید: [=book antiqua]مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ، كسى كه كشت آخرت بخواهد براى وى در كشته‏ اش مى‏ افزاييم و كسى كه كشت اين دنيا را بخواهد به او از آن مى‏ دهيم و[لى] در آخرت او را نصيبى نيست. شوری، آیه 20. و در حدیث نبوی صلوات الله علیه آمده: [=book antiqua]"اَلدُّنیَا مَزرَعَةُ الاَخِرَة"، دنیا کشتزار آخرت است. ارشاد القلوب دیلمی ج 1 ص 89؛ عوالی اللئالی، ابن‌ابی‌جمهور احسائی: ج 1 ص 267 ح 66؛ بحارالانوار، ج 107 ص 109.
17. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 2، باب 42، ص 318.
18. [=book antiqua]«الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكرِ اللَّهِ أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»، آنها كسانى هستند كه ايمان آورده و دلهايشان به ياد خدا آرامش مى‏ گيرد، آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دلها آرامش پيدا مى‏ كند. رعد، آیه 28.
19. رجوع کنید به آیات اولیه سوره رعد.
20. امهال و استدراج يعني مهلت دادن به ظالم و گناه كار، البته چنين نيست كه خداوند نسبت به همه ستم ها و گناهان بطور كلي، فرصت و مهلت دهد. در روايات شيعه، برخي از گناهان به عنوان «گناهان زود كيفر» معرفي شده است. به عنوان مثال: پيامبر خدا(ص) فرمودند: [=book antiqua]«سه گناه است كه كيفرشان در همين دنيا مي رسد و به آخرت نمي افتد: آزردن پدر و مادر، زورگويي و ستم به مردم و ناسپاسي نسبت به خوبي هاي ديگران.»، ترجمه ميزان الحكمه، محمد محمدي ري شهري، ج 4، ص 1903، مؤسسه فرهنگي دارالحديث، قم.
21. چنانکه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد: [=book antiqua]كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا، هر دو دسته -دنياخواهان و آخرت طلبان- را از عطاي پروردگارت مدد مي بخشيم و عطاي پروردگارت از كسي منع نشده است.» (اسراء، آيه 20(
22. قوله کریم: [=book antiqua]وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ، و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جائی که نمی‏دانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.( اعراف، 182)؛ ایضاً: [=book antiqua]وَ أُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ، و به آنها مهلت می‏دهم )تا مجازاتشان دردناکتر باشد(؛ زیرا طرح و نقشه من، قوی )و حساب شده( است. )و هیچ کس را قدرت فرار از آن نیست. (همان، 183.)

موضوع قفل شده است