تمایز اخلاق الهی از اخلاق انسانی؟

تب‌های اولیه

27 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تمایز اخلاق الهی از اخلاق انسانی؟

سلام
اخیرا تاکید زیادی بر اخلاق انسانی در مقام دینداری می شود
علت این تاکید چیست؟ تمایز اخلاق الهی از اخلاق انسانی چیست؟
متشکر

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حافظ

محی الدین;884665 نوشت:
سلام
اخیرا تاکید زیادی بر اخلاق انسانی در مقام دینداری می شود
علت این تاکید چیست؟ تمایز اخلاق الهی از اخلاق انسانی چیست؟
متشکر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
اگر به درست مقصود شما را دریافته باشم؛ باید گفت، در روان‌شناسی جدید (روان شناسی انسان گرا و روان شناسی فراشخصی) معنویت به گونه‌ای دیگر عنوان گردیده است. جنبش روان‌شناسی انسان گرا بیش از چهل سال است که باب گسترده ای را در مباحث ناظر به معنویت و اخلاق باز کرده است. در نگاه آبراهام مزلو، که از بنیان‌گذاران جنبش انسان گرایانه در روان شناسی است، معنویت و اخلاق از مهم‌ترین عناصر نگرش انسان گرایانه است. بیشتر محققان غربی به تفاوت میان دین و معنویت اذعان دارند. مثلا جیمز دین را به دو نوع نهادینه و شخصی تقسیم می کند و آلتپورت از دین بیرونی و دین درونی سخن می گوید. دین بیرونی عمدتا به جنبه‌های عمومی و نهادی دین و دین درونی بیشتر به پارسایی شخصی فرد اشاره دارد.
یکی از ویژگی های سکولاریسم معنوی بر آمده از این تفکرات، در تعالی دیدن انسان است. این نوع معنویت از هر نوع سلسله مراتب روحانی متنفر بوده و نسبت به هر قدرتی بدگمان است به جز قدرت معنوی. این معنویت جدید به هر دو آلیسم (مرد و زن، ما و آنها، روح و بدن) حمله می‌کند. ایده آل معنویت جدید، قرار دادن همه چیز در یک سطح است؛ بی آنکه یکی بالاتر از دیگری بوده باشد. در این نگرش هر نوع تفاوتی باید از میان برداشته شود.
پس در این نگرش، نه خدا بالاتر از ما دانسته می شود و نه سنتی که اتوریته‌ای (اقتداری) بر ما داشته باشد.
این یکسان طلبی افراطی را باید به تغییرات اقتصادی و اجتماعی در جامعه مدرن و همین طور ایدئولوژی های رایج ربط داد. یکسان انگاری افراطی منجر به نوعی نسبیت معرفتی خواهد شد و در آن هر گونه آتوریته معرفتی به موجب اینکه بیرون از من است اعتبار معرفتی خود را از دست خواهد داد (زندگی اصیل در زندگی اگزیستانسیالیست‌ها). در عصر جدید و معنویت جدید نوعی بدبینی به عقلانیت وجود دارد، چرا که اگر عقلانیت پذیرفته گردد ممکن است عقل چیزی باشد که باید مورد اطاعت قرار بگیرد و آن ممکن است با قضاوت به این که این درست و آن نادرست است، به سلسله مراتب سوق بدهد و ممکن است برخی افراد را با هوش تر از دیگران قرار بدهد.
این تفکر قائل است معنویت پدیده‌ای انسانی است. این بدان معنا نیست که هیچ مؤلفه‌ الهی ای در آن نیست، بلکه بدین معناست که معنویت استعدادی ذاتی و طبیعی در انسان است.
و نیز بدین معناست که معنویت اصیل و معتبر در انسانیت ما ریشه دارد و امری نیست که از بالا یا بیرون بر ما تحمیل شود.

مثلا آقای مصطفی ملکیان بر اساس همین تفکر معتقد است آدمی زندگی اصیل خود را در دین از دست می دهد؛ در حالی که در فرایند معنوی انسان زندگی اصیل خود را به دست می‌آورد. وی بر این گفته از هایدگر و هگل تأکید می کند که «زندگی اصیل آن است که در آن همه اعمال ما فقط بر اساس فهم خودمان باشد» (مصطفی ملکیان و دیگران، سنت و سکولاریسم، ص 325). «هگل معتقد بود که هر کسی بر دیگری فرمانروا باشد از خود بیگانه می شود» در این میان، فرد معنوی هم کسی است که خودش برای خودش تصمیم می گیرد یا به تعبیر دقیق‌تر، خودش بر اساس فهم خودش برای خود تصمیم می گیرد (همان، ص 329). اصالت در زندگی معنوی به موجب خودفرمانروایی است؛ در حالی که در روند دین‌داری باید متعبد به دیگری بوده و تحت فرمان دیگری بود (گفتنی است نقدهایی بر نظریه ملکیان مطرح شده است، رک: «حمید رضا ابک، جستارهایی در نظریه معنویت»، مجله راهبرد، ش 33 و حسین کاجی، «انگاره عقلانیت و معنویت در آزمون نقد»، مجله راهبرد، ش 33).

محی الدین;884665 نوشت:
اخیرا تاکید زیادی بر اخلاق انسانی در مقام دینداری می شود

حافظ;885776 نوشت:
مثلا آقای مصطفی ملکیان بر اساس همین تفکر معتقد است آدمی زندگی اصیل خود را در دین از دست می دهد؛ در حالی که در فرایند معنوی انسان زندگی اصیل خود را به دست می‌آورد. وی بر این گفته از هایدگر و هگل تأکید می کند که «زندگی اصیل آن است که در آن همه اعمال ما فقط بر اساس فهم خودمان باشد»

سلام و عرض ادب
عجیب آنکه به شکل معناداری رسانه های غربی راه تببین همین نظریه را در پیش گرفته اند

به تازگی انیمیشنی راهی سینما (و متعاقب آن راهی پخش خانگی) شده که به شکلی بسیار واضح به دین و اعتقادات دین باوران حمله می کند
و به شدن در حال تبلیغ همین تفکری است که دوستان گرامی در این تاپیک به آن اشاره کردند و استاد "حافظ" آن را شرح دادند

نکته: این انیمیشن 18+ است!!!!!!

ماجرا به این شکل است که تعدادی از مواد غذایی (انسان ها) در یک فروشگاه (دنیا) همگی منتظر هستند تا توسط خدایان (خداوند) به ماوراء (بهشت) سفر کنند
در ابتدای انیمیشن می بینیم که بعضی از این مواد غذایی از ارتکاب به گناه خودداری می کنند چون معتقدند از رفتن به ماوراء محروم خواهند شد!
از جمله یک نان لواش که نماینده اعراب فلسطین است و در جایی میگوید

"اگر انسان خوبی باشم خدا در قیامت به من چندین زن (حوری بهشتی) عطا خواهد کرد"
اما در طول فیلم پی میبرد که اصلاً خدا و آخرتی وجود ندارد و در نتیجه به همجنسبازی روی می آورد!

اما یکی از این مواد که به طور اتفاقی به سوی ماوراء رفته و حقیقت را دیده ولی زنده برگشته ، به سایرین میگوید که آن طرف هیچ خبری نیست!
خدایان مشتی دروغگو هستند که فقط می خواهند آنها را به زیر سلطهء خودشان در بیاورند و آنها را بخورند!

در طی اتفاقاتی که پیش میاید قهرمان فیلم طبق همین شنیده ها به دنبال حقیقت می رود و در آخر یک سرخپوست (که شاید نماد قبیلهء مایا باشد) راهنمای او میشود
و به او گفته میشود که باید به انتهای راهرویی در عمق تاریکی برود تا حقیقت را پیدا کند

قهرمان هم به آنجا میرود و در اولین برخورد با راهرویی مخوف و تاریک مواجه میشود که پر از چاقو و شمشیر است
و این چاقوها و شمشیرها در مکانی شبیه به مسجد آویزان هستند!

قهرمان فیلم از این مکان بالا می رود و با کتابی (قرآن) مواجه میشود که در آن تصاویر خورده شدن مواد غذایی (آیات جهاد و جهنم) نقش بسته است!

قهرمان فیلم برگه ای از این کتاب را به عنوان سند واهی بودن تصور دیگران مبنی بر وجود ماوراء به آنها نشان می دهد
و در آخر موفق میشود آنها را متقاعد کند که دنیا همه اش همین چند سال عمر است پس بهتر است از آن بهترین لذن را ببرید!

در طول فیلم بارها موضوع همجنسبازی و علاقهء زنان و مردان برای رابطه با همجنس عنوان میشود
و گفته میشود که همهء آدمها تَهِ دلشان خواهان چنین رابطه ای هستند اما از ترس خدایان آن را ابراز نمی کنند!
در انتهای فیلم هم تمام مردها و زنها
(حتی دو عاشق اصلی فیلم) اقدام به س.ک.س گروهی با یکدیگر می کنند!!!

از نکات مهم دیگر این انیمیشن نمایش صهیونیست ها و اعراب است و دوستی یک یهودی با یک عرب (هر دو نفر مرد)
که در نهایت به عاشق شدن و رابطهء جنسی بین این دو می انجامد!!

و جالب تر آنکه "قبة الصخرة" را در جلوی یهودیان ترسیم می کند! (به تصویر بالا دقت کنید)

همچنین در بخشی از داستان شاهد ورود شخصیتی شبیه استیون هاوکینگ هستیم
که البته از این کاراکتر نیز برای اثبات عدم وجود خدا و مادی نشان دادن همه چیز ، استفاده میشود

بحث در مورد این انیمیشن و فیلم های جدید هالیوود زمان زیادی می طلبد
این پست خلاصه ای بود از آنچه غرب سعی دارد به ذهن مخاطبین خود انتقال بدهد
و تاییدی بود بر فرمایش دوست خوبم جناب "محی الدین" گل

در این انیمیشن که دوست بزرگوار رضا معرفی کردند غرب تیر نشان را بسوی خود نشانه رفته! غرب ادعای آزادی بیان و دمکراسی و نداشتن تعصب در عقاید را دارد.اما با این انیمیشن همه ادعاهای خود را نقض نموده.در این انیمیشن توهین به مقدسات فراوان است.توجیه اخلاقی و غیر قبیح بودن هم جنس بازی هم نشان از تعصب غرب بر این عقاید و اینکه این عقیده آنهااست که درست است نه عقاید اسلام که هم جنس بازی را حرام و نابود کننده خانواده و شرافت می داند.خودتان قضاوت کنید براستی غرب تعصب دارد یا مسلمین؟ یا واقعا غرب آزادی بیان دارد که به اسلام و مسلمین آشکارا توهین میکند؟

معنویت جدید با معنویت سنت‌گرایان، از جهات مختلفی فرق می‌کند. معنویت در دستگاه فکری سنت گرایان، هم در ناحیه معرفت شناختی و هم در ناحیه مؤلفه‌ها و کارکردهای آن که محصور و محدود به این دنیا نیست و اصالتا سر وکارش با ابدیت است متفاوت است.
آقای حسین نصر در این باره و در مورد معنویت چنین گفته است:

«معنویت اسلام مستقیما از قرآن مجید و سنت شریف نبوی سرچشمه می‌گرفته است. این معنویت بر معنای باطنی آیات کلام خداوند و آرام بخش از اعمال و افعال رسول اکرم صلی الله علیه و آله مبتنی بوده که به زندگی باطنی مربوط بوده است. الطریق الی الله را خداوند خود ایجاد کرده است تا کسانی که اعمال شریعت را به جا می‌آورند و مسلمانان خالصی هستند، اما در عین حال می خواهند فضائل باطنی را نیز در خود بپرورانند دین را در عمیق ترین سطوح آن استیفا کنند و تماما با سنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله مطابق بیابند و معنای باطنی ایمان ایشان قابلیت چنین تطابقی را بیابد» (جوان مسلمان و دنیای متجدد، ص 95).
وی در جای دیگر در این باره می‌گوید:

«طریق معنوی طریقتی است که آدمی می‌تواند با کمک آن از محدودیت‌های بشری خویش تعالی بجوید، و به خداوند نزدیک شود؛ بنابراین خود طریق نمی‌تواند ساخته دست بشر باشد. اینکه آدمی بکوشد با چیزی ساخته دست خود بشر بر طبیعت بشری تعالی بجوید، منطقا نامعقول است» (آرمان‌ها و واقعیت‌های اسلام، ص 173).
نصر در همین مورد و در نسبت میان معنویت و شریعت در کتاب اخیر خود، قلب اسلام چنین نوشته:

«تعالی جستن از شریعت در اسلام در مسیر روح هیچ گاه با سرپیچی از آن، زیر پانهادنش و یا انکار صورت‌ ظاهری‌اش تحقق نمی‌یابد، بلکه راه این تعالی از دل شریعت و از درون خود آن می گذرد. حتی پیش پاافتاده‌ترین اعمال حیاتی نیز وقتی مطابق با شریعت انجام گیرند، تقدس یافته و مؤمنانی که بر اساس شریعت الهی زندگی می کنند زندگی شان سرشار از برکت می شود و معنا می‌یابد؛ آنها در این سفر زندگانی، در راهی (شرع) گام بر می‌دارند که خداوند نشانشان داده است و سرانجامش به رستگاری و سعادت در لقاء الله رهنمون می‌شود. زیستن مطابق با شریعت هم در صورت و هم در معنای باطنی، زندگی اخلاقی به تمام معنای کلمه است» (قلب اسلام، ص 153 - 155).

[="Tahoma"][="Navy"]

حافظ;886249 نوشت:
معنویت جدید با معنویت سنت‌گرایان، از جهات مختلفی فرق می‌کند. معنویت در دستگاه فکری سنت گرایان، هم در ناحیه معرفت شناختی و هم در ناحیه مؤلفه‌ها و کارکردهای آن که محصور و محدود به این دنیا نیست و اصالتا سر وکارش با ابدیت است متفاوت است.
آقای حسین نصر در این باره و در مورد معنویت چنین گفته است:

«معنویت اسلام مستقیما از قرآن مجید و سنت شریف نبوی سرچشمه می‌گرفته است. این معنویت بر معنای باطنی آیات کلام خداوند و آرام بخش از اعمال و افعال رسول اکرم صلی الله علیه و آله مبتنی بوده که به زندگی باطنی مربوط بوده است. الطریق الی الله را خداوند خود ایجاد کرده است تا کسانی که اعمال شریعت را به جا می‌آورند و مسلمانان خالصی هستند، اما در عین حال می خواهند فضائل باطنی را نیز در خود بپرورانند دین را در عمیق ترین سطوح آن استیفا کنند و تماما با سنت رسول اکرم صلی الله علیه وآله مطابق بیابند و معنای باطنی ایمان ایشان قابلیت چنین تطابقی را بیابد» (جوان مسلمان و دنیای متجدد، ص 95).


سلام
با تشکر از دوستانی که مطلب را پیگیری کردند
بحث کمی فنی و سخت شد در حالی که سخنان طرف مقابل ساده تر و عوام فهم تر است
آنها برخی رفتارهای اخلاقی افراد غیر متدین را ذکر می کنند و آنرا بعنوان نمونه اخلاق انسانی در مقابل دینداری و اخلاق دینی قرار می دهند و مثلا برخی رفتارهای غیر انسانی مثل آدم کشی تروریست های مدعی اسلام را ذکر می کنند که از نظر آنها متاثر از دین و دینداری است که مروج اخلاق الهی است
منظور بنده پرداختن به این بعد مساله است که در شبکه های اجتماعی زیاد دیده می شود
یا علیم[/]

محی الدین;886319 نوشت:

سلام
با تشکر از دوستانی که مطلب را پیگیری کردند
بحث کمی فنی و سخت شد در حالی که سخنان طرف مقابل ساده تر و عوام فهم تر است
آنها برخی رفتارهای اخلاقی افراد غیر متدین را ذکر می کنند و آنرا بعنوان نمونه اخلاق انسانی در مقابل دینداری و اخلاق دینی قرار می دهند و مثلا برخی رفتارهای غیر انسانی مثل آدم کشی تروریست های مدعی اسلام را ذکر می کنند که از نظر آنها متاثر از دین و دینداری است که مروج اخلاق الهی است
منظور بنده پرداختن به این بعد مساله است که در شبکه های اجتماعی زیاد دیده می شود
یا علیم

سلام برادر عزيز
ولي فكر ميكنم صحبت ما هم اشاره به همين بعد از موضوع داشته
به نظرم صحبت جناب "حافظ" هم كاملاً اشاره به همين جريان داشت. همچنين انيميشني كه من مطرح كردم ، مانند ساير انيميشن هاي قبلي هاليوود نبوده است. در اين تفكر (و انيميشني كه از اين تفكر نشات گرفته) يك سري اعمال منفي را كه انسان ها مرتكب ميشوند ، به بهانه هاي مختلف با دين گره مي زنند و نتيجه گيري مي كنند كه دين باعث اين اعمال ميشود. از طرفي اخلاقياتي را طبق ميل و ارادهء انساني (كه چه بسا با دين نيز همسو باشند) مطرح مي كنند و سرچشمهء آنها را نهاد آدمي معرفي مي كنند. در نهايت از كنار هم قرار دادن اينها اينطور نتيجه مي گيرند كه دين باعث ميشود ما از ذات انساني خودمان دور بشويم و برعكس پرداختن بهذات انساني (با تعريف اومانيستي) باعث ميشود به رشد و تكامل برسيم. البته رشد با تعريف مد نظر خودشان!

من فكر ميكنم كه ماهيت اين موضوع چيز جديدي نيست و فقط فرم آن تغيير كرده. امروزههمان علمي كه زماني رودرروي ماوراء و فراماده قرار مي گرفت ، با كشفيات جديد دارد به نوعي همسو با آن حركت ميكند. پس امروز ديگرنمي توان با دستمايه قرار دادن علم به تنهايي ، دليلي براي انكار خدا و قيامت تراشيد. آنها هم كه اين حقيقت را درك كرده اند ، ره را در اين يافته اند كه بجاي انكار خدا ، ماوراء و معنويت ، آنها را بپذيرند اما رنگ و شكل و قالب آن را مطابق با اهداف و اعتقادات خود تغيير بدهند

لذا قبلاً مي گفتند دين كلاً بد است ، ماوراء كلاً تخيل است و...... اما حالا ميگويند اين خوبي ها در ذات انسان است و دين داران از اين خوبي ها (كه در ذات انسان است و آنها قرض گرفته اند) ظاهري زيبا به دينشان داده اند اما عمق دين آنها مخرب است. يا ميگويند نه اينكه ماوراء و غير ماده دروغ باشد ، ام آنطوري كه دين ميگويد نيست! بلكه آنطوري است كه ما ميگوئيم! ضمن اينكه باز هم مثل تمام دوران ، هرگز يك حرف واحد نمي زنند و پاسخ مشخصي ارائه نمي كنند. يك بار ميگويند جهان كلاض توهم است (فيلم ماتريكس) ، يك بار ميگويند توهم در ذهن ايجاد ميشود (فيلم لوسي) و در انيميشني كه معرفي كردم توهم را دست آوردني معرفي مي كنند. مثلاً با مصرف موادمخدر! گر چه باز هم اين موضوع كه همه چيز توهم است را در انتها اشاره اي مي كنند

محی الدین;886319 نوشت:
بحث کمی فنی و سخت شد در حالی که سخنان طرف مقابل ساده تر و عوام فهم تر است
به نظرم بحث از ديد طرف مقابل هم كاملاً تخصصي و دقيق است. منتهي در زمان ارائه سعي مي كنند به ساده ترين شكل ن را طرح كنند تا بيشترين تاثير را بر بيشترين مخاطب داشته باشد. من حتي فكر ميكنم كه در اين تاپيك خيلي ساده بهاين بحث پرداخته ايم! اين بحث آنقدر زير و بم دارد كه ميشود درباره اش چند كتاب نوشت. اما اگر خواستيم آن را به مخاطبين ارائه كنيم آن وقت بايد ساده و همه فهم باشد

در واقع ما برعكس آنها عمل مي كنيم
آنها وارد پيچيده ترين مباحث ميشوند و ساده ترين ارائه را انجام مي دهند
ما خيلي ساده بحث ميكنيم ولي نتايجش را بسيار دشوار و غير قابل فهم ارائه مي كنيم!!

محی الدین;886319 نوشت:
سلام
با تشکر از دوستانی که مطلب را پیگیری کردند
بحث کمی فنی و سخت شد در حالی که سخنان طرف مقابل ساده تر و عوام فهم تر است
آنها برخی رفتارهای اخلاقی افراد غیر متدین را ذکر می کنند و آنرا بعنوان نمونه اخلاق انسانی در مقابل دینداری و اخلاق دینی قرار می دهند و مثلا برخی رفتارهای غیر انسانی مثل آدم کشی تروریست های مدعی اسلام را ذکر می کنند که از نظر آنها متاثر از دین و دینداری است که مروج اخلاق الهی است
منظور بنده پرداختن به این بعد مساله است که در شبکه های اجتماعی زیاد دیده می شود

سلام علیکم
آنچه شما به آن اشاره دارید، پیرو عرائض گذشته، همان اخلاق سکولار است.
تعریف اخلاق سکولار:
در تعریف سکولاریسم، اخلاق به معنای هر عمل اختیاری است که نقشی در سعادت دنیوی انسان دارد و در نتیجه همه ساحت‌های زندگی او اعم از علم، هنر، اقتصاد، سیاست، فرهنگ، حقوق، تعلیم و تربیت و حتی اخلاق به معنای خاص (یعنی آن چیزی که در مقابل حقوق و سیاست و ... واقع می شود) را اشمل می‌گردد.
در ترکیب اخلاق سکولار، اخلاق، به معنایی است که در مقابل سایر ساحت‌های حیات بشر از جمله علم، هنر، اقتصاد، سیاست و فرهنگ و ... واقع می شود. در این صورت اخلاق آن بخشی از رفتارها و صفات اختیاری را شامل خواهد شد که در اصطلاح خاص کلامی مورد تقبیح و تحسین واقع می‌شوند. یعنی اخلاق همان رفتارها و صفاتی است که متصف به وصف خوبی و بدی می‌گردند و انسان ها بر این اساس در مورد هم دیگر قضاوت می‌کنند و همدیگر را تحسین و یا تقبیح می‌کنند.
سکولاریسم:
طرفداران سکولاریسم، آگاهانه و با اراده و انتخاب خود سعی دارند همه اشکال اعتقاد به امور و مفاهیم ماوراء الطبیعی و کارکردهای مختص به آن را طرد و تخطئه کنند و از اصول غیر دینی و در تعبیر ایجابی‌اش از اصول تجربی و عقلانی، به عنوان مبنای اخلاق شخصی و سازمان اجتماعی حمایت کنند (ر.ک: فرهنگ و دین، ویراسته‌ی میرچا الیاده، ص 126).
بنابراین، سکولاریسم نظریه‌ای است درباره اینکه اخلاق صرفا باید بر اموری مبتنی باشد که با سعادت انسان در حیات دنیوی مرتبط بوده و در این باره همه ملاحظات اعتقادی همچون اعتقاد به خدا و جهان آخرت کنار گذاشته می‌شود. با توجه به این تعریف می‌توان سکولاریسم را نظریه‌ای درباره وجه عملی زندگی بشر تلقی کرد و آن را از نظریات فلسفی صرف تفکیک نمود. به عبارت دیگر، سکولاریسم فلسفه‌ای درباره زندگی است و نه یک نظریه‌ای معرفت شناختی و هستی شناختی در باره حقایق عالم.
این را عرض کردم تا سکولاریسم را با ایسم‌های مشابهی که امروزه در ادبیات فلسفی و اجتماعی دنیا مطرح اند، یکی نگیریم.
سکولاریسم نظریه‌ای کلان درباره اخلاق و سعادت بشری است اما دستورالعمل ویژه‌ای درباره آن نیست.
شعار سکولاریسم این است: در تأمین سعادت دنیوی نباید مرجعیتی برای دین قائل شد و تنها مرجع معتبر در آن عقل مستقل بشری (بریده از وحی) و تجربه است. با این مرجعیت، هر مکتب عملی که محصول این عقل و تجربه باشد از نظر سکولاریسم پذیرفته می‌شود. اتفاقا همین نکته، رمز کثرت گرایی حاکم بر دوره مدرن است.

نکته‌ای که قابل ذکر است این که ممکن است یک سکولاریست حتی اعمال عبادی همچون رفتن به کلیسا و مسجد را در زندگی خود داشته باشد اما دقت کنید که این اعمال عبادی با چه انگیزه‌ای انجام می‌شود؟
این اعمال عبادی برای به دست آوردن سلامت روانی توصیه می‌شود. توصیه یک فرد سکولار به انجام این رفتارها، نه از روی اعتقاد و ناخودآگاه دینی اوست بلکه این فرد رویکردی عمل گرایانه و روان شناختی به قضیه دارد. در حقیقت آنچه برای یک سکولاریست مهم است آثار روانی و سلامت روحی شخص است که در سایه عمل دینی حاصل آمده است و الا ارزش معرفتی و هستی شناختی برای این امور قائل نیست.
پس یک سکولار، در مرحله ادعا، خود را ضد دین و ضد باورهای دینی نمی داند و در عین حال هیچ علاقه‌ای هم به دین نشان نمی‌دهد. لذا از نظر اینان، ایمان و الحاد هر دو با آن قابل جمع اند. از نظر یک سکولاریست، آنچه مهم است نفی دخالت دین و باورهای دینی در تأمین سعادت بشر و اصالت دادن به سعادت دنیوی اوست نه انکار و کنار گذاشتن ایمان.

اما از این که بگذریم باید دقت کنیم که باید میان سکولاریسم و سکولاریزاسیون، تفاوت زیادی بگذاریم. زیرا در فرایند سکولاریزاسیون چه بسا باورها و رفتارهای دینی همچنان مورد توجه بوده و مرجعیت دینی در تبعیت از این باورها و تنظیم رفتارهای اخلاقی و غیره نقش آفرینی کند؛ در حالی که بر اساس نظریه سکولاریسم چنین رونید مورد پذیرش نیست و هر گونه مرجعیت دینی باید به محاق رود.

باتوجه به این نکته مهم، پس ممکن است اخلاق سکولار، یک بار ثمره طبیعی سکولاریزاسیون بوده و حالتی ناخواسته داشته باشد که آنچه ما در میان رفتار متدینان جامعه خودمان مشاهده می کنیم از همین قسم است؛ و یک بار لازمه حتی و گریز ناپذیر سکولارسازی جوامع دینی، بر اساس دیدگاه تحمیلی سکولاریسم، تلقی می‌گردد.

حافظ;886345 نوشت:
نکته‌ای که قابل ذکر است این که ممکن است یک سکولاریست حتی اعمال عبادی همچون رفتن به کلیسا و مسجد را در زندگی خود داشته باشد اما دقت کنید که این اعمال عبادی با چه انگیزه‌ای انجام می‌شود؟
این اعمال عبادی برای به دست آوردن سلامت روانی توصیه می‌شود. توصیه یک فرد سکولار به انجام این رفتارها، نه از روی اعتقاد و ناخودآگاه دینی اوست بلکه این فرد رویکردی عمل گرایانه و روان شناختی به قضیه دارد. در حقیقت آنچه برای یک سکولاریست مهم است آثار روانی و سلامت روحی شخص است که در سایه عمل دینی حاصل آمده است و الا ارزش معرفتی و هستی شناختی برای این امور قائل نیست.
پس یک سکولار، در مرحله ادعا، خود را ضد دین و ضد باورهای دینی نمی داند و در عین حال هیچ علاقه‌ای هم به دین نشان نمی‌دهد. لذا از نظر اینان، ایمان و الحاد هر دو با آن قابل جمع اند. از نظر یک سکولاریست، آنچه مهم است نفی دخالت دین و باورهای دینی در تأمین سعادت بشر و اصالت دادن به سعادت دنیوی اوست نه انکار و کنار گذاشتن ایمان
سلام استاد گرامي
سوالي برايم پيش آمده

گاهي افرادي را مي بينيم (و چه بسا خود نيز گرفتار اين خصوصيت باشيم) كه آنطوري كه فرموديد اعتقاد به جدايي دين از زندگي ندارند. يعني اتفاقاً اعتقاد دارند كه براي سعادتمند شدن بايد دين مدار بود. اما وقتي به رفتارهاي آنها نگاه مي كني ، رگه هايي از همان رفتار سكولار را مي بيني. مثلاً يك فرد سكولار ممكن است نماز بخواند چون اعتقاد دارد براي تقويت روحيه خوب است. و فردي كه من اشاره مي كنم ، نماز بخواند چون او را از بلايا محافظت مي كند. درست است كه دليل اين دو نفر (فرد سكولار و فرد معتقد به دين) با هم متفاوت است ، اما هر دوي اين دلايل به منظور كسب منفعت مادي است. آيا ميشود تفكر دوم را هم سكولار دانست يا اينكه تعريف ديگري دارد؟

[="Tahoma"][="Navy"]

حافظ;886345 نوشت:
بنابراین، سکولاریسم نظریه‌ای است درباره اینکه اخلاق صرفا باید بر اموری مبتنی باشد که با سعادت انسان در حیات دنیوی مرتبط بوده و در این باره همه ملاحظات اعتقادی همچون اعتقاد به خدا و جهان آخرت کنار گذاشته می‌شود. با توجه به این تعریف می‌توان سکولاریسم را نظریه‌ای درباره وجه عملی زندگی بشر تلقی کرد و آن را از نظریات فلسفی صرف تفکیک نمود. به عبارت دیگر، سکولاریسم فلسفه‌ای درباره زندگی است و نه یک نظریه‌ای معرفت شناختی و هستی شناختی در باره حقایق عالم.
این را عرض کردم تا سکولاریسم را با ایسم‌های مشابهی که امروزه در ادبیات فلسفی و اجتماعی دنیا مطرح اند، یکی نگیریم.
سکولاریسم نظریه‌ای کلان درباره اخلاق و سعادت بشری است اما دستورالعمل ویژه‌ای درباره آن نیست.
شعار سکولاریسم این است: در تأمین سعادت دنیوی نباید مرجعیتی برای دین قائل شد و تنها مرجع معتبر در آن عقل مستقل بشری (بریده از وحی) و تجربه است. با این مرجعیت، هر مکتب عملی که محصول این عقل و تجربه باشد از نظر سکولاریسم پذیرفته می‌شود. اتفاقا همین نکته، رمز کثرت گرایی حاکم بر دوره مدرن است.

سلام و تشکر مجدد
اما واقعا چه چیزی باعث شده کسانی که غرب تجربه گرا را دیده اند آنرا حتی از نظر اخلاقی بر شرق دین گرا ترجیح دهند؟
به نظر بنده همین تجربه بهتر اخلاقی باعث شنیده شدن و پذیرش سخن سکولاریست هاست
نظر شماچیست؟
یا علیم[/]

Reza-D;886348 نوشت:
گاهي افرادي را مي بينيم (و چه بسا خود نيز گرفتار اين خصوصيت باشيم) كه آنطوري كه فرموديد اعتقاد به جدايي دين از زندگي ندارند. يعني اتفاقاً اعتقاد دارند كه براي سعادتمند شدن بايد دين مدار بود. اما وقتي به رفتارهاي آنها نگاه مي كني ، رگه هايي از همان رفتار سكولار را مي بيني. مثلاً يك فرد سكولار ممكن است نماز بخواند چون اعتقاد دارد براي تقويت روحيه خوب است. و فردي كه من اشاره مي كنم ، نماز بخواند چون او را از بلايا محافظت مي كند. درست است كه دليل اين دو نفر (فرد سكولار و فرد معتقد به دين) با هم متفاوت است ، اما هر دوي اين دلايل به منظور كسب منفعت مادي است. آيا ميشود تفكر دوم را هم سكولار دانست يا اينكه تعريف ديگري دارد؟

به نظر می‌رسد این گرایش‌های سکولاریستی ناظر به یک مکتب اخلاقی با پشتوانه نظریه سکولاریسم که به صورت آگاهانه در صدد جایگزین کردن معیارهای خود به جای آموزه‌های دینی می‌باشند، نیست. این تنها ناظر به یک اتفاق تاریخی می باشد که در درون فرایند عام سکولاریزاسیون و به عنوان بخشی از آن به وقوع پیوسته است.
متأسفانه این یک نوع مریضی است که سراسر جامعه ما را فرا گرفته است. امروزه دختران به روضه اباعبدالله علیه السلام سری می‌زنند و از آن طرف به خاطر حفظ بی‌حجابی و دفاع از آن حاضر به ستیزه با تو خواهند بود. حتی به زیارت امام رئوف می‌آیند اما با آن وضعیت دردآور، دل ده ها جوان را آلوده و مسموم می‌سازند. این تنها و تنها نمونه‌ای است از خروار.
این رفتارها چه توجیحی غیر از سکولاریزاسیون برای خود خواهند داشت! بشر در سایه چتر بی‌دینی بالاخره نمی‌تواند وجدان خود را نادیده بگیرد لذا شیطان از این ابزار برای خفه کردن وجدان استفاده می‌کند و انسان بیمار به چنین مرض، بدون این که علائمی از درد و ناراحتی در خود احساس کند، سیر رفتن به قهقراء را تجربه می‌کند بی آنکه متوجه گردد.

محی الدین;886377 نوشت:
سلام و تشکر مجدد
اما واقعا چه چیزی باعث شده کسانی که غرب تجربه گرا را دیده اند آنرا حتی از نظر اخلاقی بر شرق دین گرا ترجیح دهند؟
به نظر بنده همین تجربه بهتر اخلاقی باعث شنیده شدن و پذیرش سخن سکولاریست هاست
نظر شماچیست؟

سلام علیکم
غایت اخلاق سکولار، سعادت دنیوی بشر و رفاه اجتماعی اوست. لذا سعادت اخروی را یا به طور کلی انکار می‌کند یا از آن صرف نظر کرده و بدان بی توجهی می‌کند و یا آن را از سعادت دنیوی تفکیک کرده و بی‌ارتباط به سعادت این جهانی تلقی می‌نماید (عبدالکریم سروش، «معیشت و فضیلت، بحثی در تفاعل توسعه و اخلاق»، مجله کیان، سال پنجم، ش 25، ص 3).
اما اخلاق دینی معتقد است زندگی دنیوی مقدمه‌ای برای رسیدن به سعادت در آخرت است.
تفاوت دیگر اخلاق سکولار با اخلاق دینی آن است که در اخلاق سکولار، وضع قواعد و دستورهای اخلاقی برای آن است که راه ارضای هر چه بیشتر، هوس‌ها به انسان‌ها آموزش داده شود. از نظر سکولاریست‌ها نیازی به تحول اساسی در روحیات و نفسانیات انسان نیست، بلکه حفظ همین روحیات و رعایت مقتضیات نفس، هدف نهایی اخلاق است اما در اخلاق دینی وضع موجود مطلوب نهایی نیست و کوشش زیادی در جهت حفظ آن صورت نمی‌گیرد هدف اخلاق دینی به وجود آوردن فضایلی جدید در انسان است به گونه‌ای که او را موجودی برتر و متعالی مبدل کند.

نکته دیگر آن که اخلاق سکولار با طرح فواید و لذات افعال و کشف رابطه آنها به نحو عقلی و تجربی، اخلاق را عاری و فارغ از اندیشه خدا کرده است. این اخلاق جرم را همچون بیماری و مجرم را شخصی بیمار، مجازات را عملی تأدیبی و درمانی دانسته، و دیگر از بدی و خوبی فاعل، و پلیدی و پاکی فعل چیزی نمی‌گوید (ر.ک:‌عبدالکریم سروش، «معنا و مبنای سکولاریسم»، مجله کیان، ش 26، ص 12-13.
نکته مهم دیگر، بحث جابجایی فضیلت‌ها و رذیلت‌ها در اخلاق سکولار است که به فضل خدا در پست بعدی عرض خواهد شد.

جابجایی فضیلت‌ها و رذیلت‌ها یکی دیگر از نقاط عزیمت و افتراق اخلاق سکولار از اخلاق اسلامی است. در دوران مدرن، بر ابعاد قبیح اخلاقی مهر صحت و رسمیت زده می شود چرا که خودخواهی و سودجویی و خودنمایی و لاف‌زنی و اسراف، که همه مورد طعن عالمان اخلاق دینی است، خدمت مهمی به تعدیل و تعدل معیشت جمعی می‌کنند. یا مثلا اگر گناهان فردی حذف شوند و همه انسان ها راه زهد و قناعت را در پیش گیرند، نظام زندگی مان مختل می شود و رشته معیشت جمعی پاره خواهد شد.
سودجویان و زیاده طلبان و خوش‌گذران‌ها هستند که بازار تجارت را پر رونق می‌دارند و جاه طلبان و قدرت جویان اند که به دنبال سیاست و ریاست می دوند و لاف زنان و خودنمایان و نام جویان اند که مدرسه و کتابخانه را رونق می‌دهند و دانش و علم خود را به رخ دیگران می‌کشند و نام خود را بر کتب و مقالات دیگران می‌گذارند و خلاصه دنیا دوستان اند که دنیا را آباد می‌کنند و اگر روزی جهان، از این اغراض و امیال پست تهی شود مرگ و خفتگی، معیشت جمعی را نابود می‌کنند.
خلاصه این که در جهان امروز عقل تابع نفس شده و بیرون به جای درون نشسته و رذیلت ها همنشین فضیلت ها شده است.
جابجای ارزش ها را می‌توان در مواردی همچون موارد ذیل شماره کرد:
ارزشمداری با فایده گرایی، نوع دوستی با دم غنیمت شماری؛ تعالی خواهی با لذت جویی؛ سعادت طلبی با عافیت طلبی؛ طلب رضایت خداوندی با مطالبه خرسندی دنیوی؛ عدالت خواهی با منفعت طلبی؛ تعبد و تقید دینی با کاهلی و سبک سری؛ تعصب و غیرت دینی با تساهل و تسامح بی حد و حصر.
به عنوان مثال، نیچه، افتادگی و رضا و تسلیم و عدل و رحم و محبت ... را اخلاق بردگان می داند و اخلاق خود را که شامل قوت و شجاعت و اراده معطوف به قدرت و غرور و سر سختی و استقامت و خشونت است را اخلاق اشرافی و مردانه و ااخلاق سروران می‌نامد.

سلام و ادب به همگی
عبارت «اخلاق الهی» بین دومعنا مشترک است که در اینجا با «اخلاق انسانی» یکی از دومعنا لحاظ شده است. آن معنا عبارتست از «اخلاق دینی» و در مقابل بهترین تفسیر برای «اخلاق انسانی» یعنی «اخلاق سکولار»
مهمترین خصلت مدرنیته، سکولار نمودن همه عرصه های اجتماعی و از جمله اخلاق است. سکولاریته یعنی بریدن زبان دین، یعنی به جای اینکه به آسمان نگاه کنیم و از او در هر عرصه اجتماعی سوال کنیم به عقل مشترک انسانی‌مان رجوع می کنیم. دین مثل نوع غذاخوردن یک امر شخصی است لذا نمی تواند معیار باشد. معیار همین عقل بشری و عرفی است. همان چیزی که کانت در مانیفیست روشنفکران به نام «روشنگری چیست» به آن اشاره کرد که روشنفکری یعنی خروج از نابالغی و بلوغ یعنی تکیه به فهم خویشتن.
بر اساس تفکر مدرنیته، اخلاق بین ما انسان ها نباید بر اساس یک امر شخصی به نام دین باشد بلکه باید معیار همان عقل خودبنیاد بشری باشد

آدمی;886603 نوشت:
سلام و ادب به همگی
عبارت «اخلاق الهی» بین دومعنا مشترک است که در اینجا با «اخلاق انسانی» یکی از دومعنا لحاظ شده است. آن معنا عبارتست از «اخلاق دینی» و در مقابل بهترین تفسیر برای «اخلاق انسانی» یعنی «اخلاق سکولار»
مهمترین خصلت مدرنیته، سکولار نمودن همه عرصه های اجتماعی و از جمله اخلاق است. سکولاریته یعنی بریدن زبان دین، یعنی به جای اینکه به آسمان نگاه کنیم و از او در هر عرصه اجتماعی سوال کنیم به عقل مشترک انسانی‌مان رجوع می کنیم. دین مثل نوع غذاخوردن یک امر شخصی است لذا نمی تواند معیار باشد. معیار همین عقل بشری و عرفی است. همان چیزی که کانت در مانیفیست روشنفکران به نام «روشنگری چیست» به آن اشاره کرد که روشنفکری یعنی خروج از نابالغی و بلوغ یعنی تکیه به فهم خویشتن.
بر اساس تفکر مدرنیته، اخلاق بین ما انسان ها نباید بر اساس یک امر شخصی به نام دین باشد بلکه باید معیار همان عقل خودبنیاد بشری باشد

کانت در اقدام بعدی گفت: ربط و ایجاد وابستگی اخلاق به دین، نه تنها نمی تواند امر مشترک بین همه انسانها باشد بلکه اساسا نوعی تیشه به ریشه اخلاق زدن است. چون فعل اخلاقی فعلی است که در آن هیچ انگیزه ای غیر از انجام خود فعل وجود نداشته باشد در حالی که دین انگیزه هایی را دخیل می کند که دیگر ارزش اخلاقی را از این فعل می گیرد. و بر همین اساس اصلا ساحت اخلاق را غیرمرتبط با دین دانست.

Reza-D;886348 نوشت:
گاهي افرادي را مي بينيم (و چه بسا خود نيز گرفتار اين خصوصيت باشيم) كه آنطوري كه فرموديد اعتقاد به جدايي دين از زندگي ندارند. يعني اتفاقاً اعتقاد دارند كه براي سعادتمند شدن بايد دين مدار بود. اما وقتي به رفتارهاي آنها نگاه مي كني ، رگه هايي از همان رفتار سكولار را مي بيني. مثلاً يك فرد سكولار ممكن است نماز بخواند چون اعتقاد دارد براي تقويت روحيه خوب است. و فردي كه من اشاره مي كنم ، نماز بخواند چون او را از بلايا محافظت مي كند. درست است كه دليل اين دو نفر (فرد سكولار و فرد معتقد به دين) با هم متفاوت است ، اما هر دوي اين دلايل به منظور كسب منفعت مادي است. آيا ميشود تفكر دوم را هم سكولار دانست يا اينكه تعريف ديگري دارد؟

به نظر می رسد صرف توجه به آثار دنیوی یک فعل ملاکی برای اخلاق سکولار یا اخلاق الهی نیست بلکه مهم اینست که شخص ارزش این فعل را برآمده از چه امری می داند؟ مثلا کسی سراغ افعالی مثل خام خواری می رود چون عقلش می گوید ولی کسی فعل یا ذکری را برای کسب روزی انجام می دهد چون شریعت گفته است. خب مسلما در قسم دوم تعبد شخص نمایانگر است اگرچه مطلوبش اثر دنیوی است.
البته غایت و هدف اصلی فعل هم مهم است مثلا کسی روزه بگیرد یعنی از صبح تا اذان مغرب چیزی از مبطلات روزه را انجام ندهد فقط به جهت سلامتی. به نظر شما روزه او صحیح است؟ یا اینکه بگوید روزه می گیرم تنها برای معشوق اصلی دلها یعنی خداوند مهربان؛ سلامتی هم آمد خوش آمد لکن نیت اصلی من تنها خداااست

باسمه الظاهر و الباطن

محی الدین;884665 نوشت:
تمایز اخلاق الهی از اخلاق انسانی چیست؟

با سلام و احترام

فرقش در مبادی اخلاق نیست در واقع تمایزی از جهت مبادی فعل اخلاقی وجود ندارد

بلکه خطای شناختی است که اخلاق الهی را از اخلاق انسانی متمایز می سازد

مبدأ و منشأ فعل اخلاقی فطرت الهی است:"فطرة الله التی فطر الناس علیها"

کسی که فطرتش سالم مانده و به لحاظ اخلاقی تحت تربیتی صحیح قرار داشته است همان

خُلقیاتی از او بروز می کند که متناسب با فطرت الهی اوست،در حالیکه ممکن

است پیرو شریعت خاصی نباشد و از فطرت الهی و احکام و مقتضیات آن هم خبر نداشته باشد.

[="DarkRed"]

حافظ;886560 نوشت:
جابجای ارزش ها را می‌توان در مواردی همچون موارد ذیل شماره کرد:
ارزشمداری با فایده گرایی، نوع دوستی با دم غنیمت شماری؛ تعالی خواهی با لذت جویی؛ سعادت طلبی با عافیت طلبی؛ طلب رضایت خداوندی با مطالبه خرسندی دنیوی؛ عدالت خواهی با منفعت طلبی؛ تعبد و تقید دینی با کاهلی و سبک سری؛ تعصب و غیرت دینی با تساهل و تسامح بی حد و حصر.

سلام
از نظر شما تعریفی که غرب از دین و اخلاق دارد با آن چیزی که پیامبران از دین و اخلاق گفته اند فرق دارد؟ آیا همین نوع تعریف باعث شده که غرب اخلاق را از دین بی نیاز بداند؟
اگر دین را جهان بینی تعریف کنیم و مجموعه ای برای رشد و تعالی انسان و رسیدن به کمال و تقرب به خدا(کمال مطلق ) بدانیم آیا می توان گفت دین همان اخلاق است؟ یعنی دین و اخلاق در اصل یک حقیقت هستند و این تعریف خود انسان است که اخلاق و دین را جدا می کند و اخلاق را امری نسبی جلوه می دهد؟[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

حبیبه;886608 نوشت:
ا سلام و احترام

فرقش در مبادی اخلاق نیست در واقع تمایزی از جهت مبادی فعل اخلاقی وجود ندارد

بلکه خطای شناختی است که اخلاق الهی را از اخلاق انسانی متمایز می سازد

مبدأ و منشأ فعل اخلاقی فطرت الهی است:"فطرة الله التی فطر الناس علیها"

کسی که فطرتش سالم مانده و به لحاظ اخلاقی تحت تربیتی صحیح قرار داشته است همان

خُلقیاتی از او بروز می کند که متناسب با فطرت الهی اوست،در حالیکه ممکن

است پیرو شریعت خاصی نباشد و از فطرت الهی و احکام و مقتضیات آن هم خبر نداشته باشد.


سلام
با تشکرولی از آنجا که عمل صالح در فرهنگ دین منوط به قصد است بعید است که اخلاق الهی و انسانی تفاوتی نداشته باشند مگر اینکه بگوییم اخلاق الهی وضعیت ایده آل اخلاق انسانی است. فعلی در دین اخلاقی است که با توجه به فاعلیت حق تعالی و در مراتب پایینتر به قصد تقرب به او انجام شود لذا در اخلاق الهی کسب رضای حق یا مظهریت او مطرح است اما در اخلاق انسانی این دو مطرح نیستند
یا علیم[/]

باسمه الکریم

محی الدین;886719 نوشت:

سلام
با تشکرولی از آنجا که عمل صالح در فرهنگ دین منوط به قصد است بعید است که اخلاق الهی و انسانی تفاوتی نداشته باشند مگر اینکه بگوییم اخلاق الهی وضعیت ایده آل اخلاق انسانی است. فعلی در دین اخلاقی است که با توجه به فاعلیت حق تعالی و در مراتب پایینتر به قصد تقرب به او انجام شود لذا در اخلاق الهی کسب رضای حق یا مظهریت او مطرح است اما در اخلاق انسانی این دو مطرح نیستند
یا علیم

بله قطعا همینگونه است امّا مبدأ فضائل اخلاقی چیست؟

مسلما قراردادهای بشری نمی تواند موجب ظهور اخلاق حسنه باشد بنابراین اگر مسئله را از جنبه ی

منشأ ظهور اخلاق بنگریم به فطرت الهیی می رسیم که انسانها با آن سرشته شده اند و دین این سرشت

پاک را کمال می بخشد.

حبیبه;886608 نوشت:
با سلام و احترام

فرقش در مبادی اخلاق نیست در واقع تمایزی از جهت مبادی فعل اخلاقی وجود ندارد

بلکه خطای شناختی است که اخلاق الهی را از اخلاق انسانی متمایز می سازد

مبدأ و منشأ فعل اخلاقی فطرت الهی است:"فطرة الله التی فطر الناس علیها"

کسی که فطرتش سالم مانده و به لحاظ اخلاقی تحت تربیتی صحیح قرار داشته است همان

خُلقیاتی از او بروز می کند که متناسب با فطرت الهی اوست،در حالیکه ممکن

است پیرو شریعت خاصی نباشد و از فطرت الهی و احکام و مقتضیات آن هم خبر نداشته باشد.

طرفداران اخلاق انسانی قائل به این فطرت و معنایی که حضرتعالی گفتید، نیستند.
مگر اینکه شما تعریف متفاوتی از اخلاق انسانی داشته باشید که این خارج از محاوره اصطلاحی سخن گفتن است.

[="Tahoma"][="Navy"]

حبیبه;886725 نوشت:
له قطعا همینگونه است امّا مبدأ فضائل اخلاقی چیست؟

مسلما قراردادهای بشری نمی تواند موجب ظهور اخلاق حسنه باشد بنابراین اگر مسئله را از جنبه ی

منشأ ظهور اخلاق بنگریم به فطرت الهیی می رسیم که انسانها با آن سرشته شده اند و دین این سرشت

پاک را کمال می بخشد.


سلام
بله منشا همان فطرت الهی است همان نفحه روح الهی است که پایه و اساس دین هم هست
لذا اخلاق الهی هویت متعالی اخلاق انسانی است
یا علیم[/]

باسمه الجمیل

آدمی;886735 نوشت:
طرفداران اخلاق انسانی قائل به این فطرت و معنایی که حضرتعالی گفتید، نیستند.
مگر اینکه شما تعریف متفاوتی از اخلاق انسانی داشته باشید که این خارج از محاوره اصطلاحی سخن گفتن است.

اگر امکان دارد "اخلاق انسانی" مدّ نظرتان را تعریف بفرمائید.

سلام علیکم
با کسب اجازه و عرض عذرخواهی از همه دوستان و کاربران محترم، تا بعد از رجوع از مسافرت، تاپیک بسته می‌شود. انشاالله بعد از آن در خدمت دوستان خواهیم بود. با تشکر.

موضوع قفل شده است