جمع بندی چرا خدا انسان را بدون نقص نیافرید؟

تب‌های اولیه

25 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا انسان را بدون نقص نیافرید؟

سلام
قرآن میفرماید: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ( قطعا ما انسان را به بهترین شکل آفریدیدم)
. اما وجود اندام های زایدی مانند آپاندیس دندان عقل استخوان دنبالچه و ... خلقت بی نقص و بهترین شکل انسان را به چالش میکشد.
آیا خدا دلیلی دارد که انسان را ناقص خلق کرده؟ و اگر چنین است چرا در قرآن گفته ما انسان را به احسن تقویم خلق کردیم؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

Miss.Narges;883578 نوشت:
سلام
قرآن میفرماید: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ( قطعا ما انسان را به بهترین شکل آفریدیدم)
. اما وجود اندام های زایدی مانند آپاندیس دندان عقل استخوان دنبالچه و ... خلقت بی نقص و بهترین شکل انسان را به چالش میکشد.
آیا خدا دلیلی دارد که انسان را ناقص خلق کرده؟ و اگر چنین است چرا در قرآن گفته ما انسان را به احسن تقویم خلق کردیم؟

با سلام و احترام
برای پاسخ به سوال شما توجه به دو نکته لازم است:

نکته اول: اینکه فائده برخی اعضاء و جوارح انسان کشف نشده باشد نمی تواند دلیل بر بی فایده بودن آنها باشد، علوم تجربی بدون توقف و لحظه به لحظه در حال رشد و تکامل است، بنابراین یک دانشمند علوم تجربی زمانی میتواند چنین ادعایی بکند که به انتهای آن رسیده باشد و به همه عرصه ها احاطه پیدا کرده باشد، که طبیعی است چنین امری محقق نشده است، آیا شما می توانید با قاطعیت بگویید ممکن نیست تا چند سال آینده نقشی مثلا برای آپاندیس در بدن کشف شود؟
خصوصا اینکه برای برخی از این اعضائی که نام بردید فوائدی بر شمرده شده، مثلا استخوان دنبالچه اتصالی برای عضلات، تاندون ها و رباط ها بوده، و به عنوان بخشی از ساختار سه رکنی تحمل کننده وزن است که به عنوان کمک در نشستن عمل می کنند. (به نقل از برخی سایت های پزشکی چون: سایت دکتر وریانی، متخصص ارتوپد و فوق تخصص زانو)

نکته دوم: حتی اگر امروز عضوی ناکارآمد بوده باشد به معنای بی غرض و فایده بودن آن به طور مطلق نیست، بلکه ممکن است فایده آن در گذشته بوده باشد مانند بند ناف که روزی ضروری بوده اما با تغییر شرایط زندگی انسان کارایی ندارد. ممکن است ناکارآمدی ظاهری این اعضاء نیز به خاطر تغییر شرایط باشد، همانطور که در خصوص دندان عقل بسیاری از دندانپزشکان معتقد هستند انسان به خاطر تغذیه اش در گذشته به این دندان ها احتیاج داشته است، آن زمانی که مجبور بوده از غذاهای خام و سفت بخورد طبیعتا به خاطر تقویت عضلات، دارای فک بزرگ تر بوده و جای دندان عقل تنگ نبوده و مشکلی برای او ایجاد نمی کرده و اصلا لازم هم بوده، اما به مرور زمان با تغییر رژیم غذایی از غذاهای سفت و خام، به خذاهای پخته و نرم، و کوچک شدن فک، به تبع جثه انسان، جای دندان عقل هم تنگ شده، و این عضو عملا بلااستفاده بلکه در مواردی دردسر ساز شده است، پس این طور نیست که موجب نقصان در انسان بوده باشد. همچنین در مورد آپاندیس هم چنین احتمالاتی داده شده است، که به عنوان ابزاری برای هضم گیاهان است خصوصا در زمانی که انسان ها گیاه خوار بوده اند، به کار می رفته است.
البته منظورم از بیان این مطالب لزوما اثبات نظریه تکامل نیست، بلکه تقویت و ضعف عضلات یا استخوان ها یک امری است که انسان در زندگی خودش می تواند آن را احساس کند، کسانی که از عضلاتشان بیشتر کار می کشند، عضلات بزرگتر و قوی تری دارند، ربطی به تکامل ژنتیکی هم ندارد.

[="Tahoma"][="Navy"]

Miss.Narges;883578 نوشت:
سلام
قرآن میفرماید: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ( قطعا ما انسان را به بهترین شکل آفریدیدم)
. اما وجود اندام های زایدی مانند آپاندیس دندان عقل استخوان دنبالچه و ... خلقت بی نقص و بهترین شکل انسان را به چالش میکشد.
آیا خدا دلیلی دارد که انسان را ناقص خلق کرده؟ و اگر چنین است چرا در قرآن گفته ما انسان را به احسن تقویم خلق کردیم؟

سلام
هرچند بدن انسان هم از شاهکارهای آفرینش است اما اساس احسن بودن خلقت انسان به روح الهی اوست که نوعا مستعدترین مخلوق برای رسیدن به بالاترین مراتب وجود است
یا علیم[/]

مسلم;884474 نوشت:
البته منظورم از بیان این مطالب لزوما اثبات نظریه تکامل نیست، بلکه تقویت و ضعف عضلات یا استخوان ها یک امری است که انسان در زندگی خودش می تواند آن را احساس کند، کسانی که از عضلاتشان بیشتر کار می کشند، عضلات بزرگتر و قوی تری دارند، ربطی به تکامل ژنتیکی هم ندارد.

سلام
اتفاقا طرفداران نظریه تکامل وجود اندام های زاید را دلیلی بر تکامل انسان و سازگاری او با محیط و طبیعت میدانند.مثلا در مورد توجیه اینکه چرا انسانها اندامی بنام آپاندیس که امروزه زاید محسوب میشود را دارند می گویند که اجداد ما انسانها گیاه خوار بودند و آپاندیس اندامی بود که برای هضم سلولوز غذاهای گیاهی کاربرد داشت.ولی امروزه که انسانها غذا های پخته میخورند.به مرور زمان این اندام کاربرد خود را از دست داد.در نتیجه آنها مدعی هستند که خلقت گرایی نمیتواند وجود این اندامها را در انسان توضیح دهد.

محی الدین;884661 نوشت:
سلام
هرچند بدن انسان هم از شاهکارهای آفرینش است اما اساس احسن بودن خلقت انسان به روح الهی اوست که نوعا مستعدترین مخلوق برای رسیدن به بالاترین مراتب وجود است

سلام
در آیه مذکرو عبارت احسن تقویم یعنی به معنای بهترین شکل و هیئت است که مسلما مربوط به بدن جسمانی انسان است و ربطی به روح ندارد.

باسمه الحق

Miss.Narges;883578 نوشت:
اما وجود اندام های زایدی مانند آپاندیس دندان عقل استخوان دنبالچه و ... خلقت بی نقص و بهترین شکل انسان را به چالش میکشد.
آیا خدا دلیلی دارد که انسان را ناقص خلق کرده؟ و اگر چنین است چرا در قرآن گفته ما انسان را به احسن تقویم خلق کردیم؟

عرض سلام و ادب

نظام احسن خلقت انسان را می توان زیر مجموعه ی بحث فلسفی -کلامی نظام احسن خلقت جهان دانست

همانطور که شروری اندک در کل نظام خلقت خدشه ای به احسن بودن آن وارد نمی کند وجود اندامهای

به ظاهر زائد خللی به نظام پیچیده،کارا و احسن خلقت انسان چه به لحاظ بعد مادی و جسمانی و چه

از جهت بعد معنوی و روحانی وارد نخواهد کرد،ضمن اینکه به نظر می رسد سؤال از جهتی مخدوش است

و آن وجود نقص در نظام خلقت بدن انسان است که سرکار سؤالتان را بر مبنای آن طرح فرمودید.

کلمه نقص ناظر بر کمبود است در حالیکه موضوع مورد نقد شما اضافی بودن چند اندام در بدن انسان است بنابراین

وجود اینها نقص محسوب نمی گردد.مگر اینکه ناکارآمدی آن را نقص محسوب کنیم:

نَقَّصَ :

نَقَّصَ : تَنْقِيصاً [ نقص ] الشى ء : مرادف ( نَقَصَهُ ) است بمعناى آن چيز را كم كرد .

اما از دو منظر می توان موضوع را بررسی نمود(شاید هم بیشتر)

1-این اندام برای انسانهای نخستین کارآمد بوده و بعد در اثر گذشت زمان و تغییر در شرایط

زیستی این اندامها کارایی خودش را از دست داد مثل دندان عقل که در انسانهای نخستین

به خاطر وجود فک بزرگتر استفاده می شده و بعد که فک انسان کوچکتر شد فضای دندانهای

عقل از رویش طبیعی محروم ماندند.

یا بعضی محققان می گویند:

آپاندیس به محافظت در برابر از دست رفتن باکتری های همزیستی که به هضم غذا کمک می کنند، می پردازد.

دنبالچه نیز علاوه بر آنچه جناب مسلم فرمودند نقطه ی پیوست عضلات است.

2-انسان از جهت ساختمان طبیعی بدنش تابع نظام کلی و علّی و معلولی خلقت است لذا از منظر فلسفه

نیز تغییر شرایط زندگی انسان علت تغییر در کارایی بعضی از اندام انسان است و قرار داشتن در چهارچوب

نظام علی و معلولی خود احسن بودن این نظام را تأیید می کند.

حبیبه;884700 نوشت:
ضمن اینکه به نظر می رسد سؤال از جهتی مخدوش است

و آن وجود نقص در نظام خلقت بدن انسان است که سرکار سؤالتان را بر مبنای آن طرح فرمودید.

کلمه نقص ناظر بر کمبود است در حالیکه موضوع مورد نقد شما اضافی بودن چند اندام در بدن انسان است بنابراین

وجود اینها نقص محسوب نمی گردد.مگر اینکه ناکارآمدی آن را نقص محسوب کنیم:


سلام
درست میفرمایید قبول دارم صورت سوال اشکال دارد.ولی باز خوبه متوجه هستید منظورم از سوال چه بودhappy
به این دلیل کلمه نقص را بکار بردم که نقص را به معنی عیب در نظر گرفتم.در اینجا هم چون با اندام های زاید بدن مشکل داریم پس فکر میکنیم که خلقت ما بی عیب نیست .و خلقت بی عیب را مترادف با خلقت ناقص در نظر گرفتم.ولی اگر نقص را هم معنی به کمبود در نظر بگیریم صورت سوال من ایراد دارد.

حبیبه;884700 نوشت:
اما از دو منظر می توان موضوع را بررسی نمود(شاید هم بیشتر)

1-این اندام برای انسانهای نخستین کارآمد بوده و بعد در اثر گذشت زمان و تغییر در شرایط

زیستی این اندامها کارایی خودش را از دست داد مثل دندان عقل که در انسانهای نخستین

به خاطر وجود فک بزرگتر استفاده می شده و بعد که فک انسان کوچکتر شد فضای دندانهای

عقل از رویش طبیعی محروم ماندند.

این پاسخ درست و قانع کنندس.اما نمی تواند نظریه تکامل را نقض کند.اگر انسان حاصل تکامل باشد خلقت انسان در اثر گذشت زمان پیشرفته تر شده و این یعنی انسان هیچ وقت بدون نقص نبوده .

حبیبه;884700 نوشت:
2-انسان از جهت ساختمان طبیعی بدنش تابع نظام کلی و علّی و معلولی خلقت است لذا از منظر فلسفه

نیز تغییر شرایط زندگی انسان علت تغییر در کارایی بعضی از اندام انسان است و قرار داشتن در چهارچوب

نظام علی و معلولی خود احسن بودن این نظام را تأیید می کند.


بله خلقت انسان به هر گونه ای که باشد تابع نظام علی و معلولی است و کسی نمی تواند منکر آن شود .پس در این مورد هیچ مشکلی نیست.اگر نظام علی و معلولی ما به خدا ختم شود این شبهه بوجود می آید خدا بر اساس حکمت خود انسان را کامل بیافریند. حال آن که نقص هایی در خلقت انسان دیده شده .البته اینکه انتظار داشته باشیم خدا انسان را بدون عیب خلق نکند دلیل بر اشکال به سمت خدا نمی شود. چون این مورد نیز خالی از حکمت نخواهد بود.تنها مشکل بنده سوره تین بود بود که به خلقت احسن تقویم انسان اشاره کرده بود.در نتیجه این سوال برای بنده پیش امد.
از پاسختان که دادید متشکرم

باسمه العلیم

Miss.Narges;884717 نوشت:
این پاسخ درست و قانع کنندس.اما نمی تواند نظریه تکامل را نقض کند.اگر انسان حاصل تکامل باشد خلقت انسان در اثر گذشت زمان پیشرفته تر شده و این یعنی انسان هیچ وقت بدون نقص نبوده .

البته فرضیه ی ترانسفورمیسم از منظر علماء دین تا جائی که حقیر فهمیدم به طور کلی نفی نشده است

ولی به فرض صحت آن باز هم نمی توانیم بگوئیم که انسان مثلا نئاندرتال در زمان خودش ناقص بوده لذا نافی

احسن تقویم بودن خلقت انسان است چرا که اگر این قول صحیح هم باشد هر موجودی کامل و تمام بودنش

بسته به شرایطی است که در آن قرار می گیرد،انسان نخستین هم متناسب با شرایط زیستیش و در نوع

خود کامل بوده است(البته این مسئله خیلی هم ربطی به آیه ندارد چون احسن تقویم بودن انسان فقط مربوط

به جسم او نیست لذا باید بیشتر دقت گردد)

Miss.Narges;884717 نوشت:
اگر نظام علی و معلولی ما به خدا ختم شود این شبهه بوجود می آید خدا بر اساس حکمت خود انسان را کامل بیافریند.

پس باید دید معنای عبارت "کامل بودن" یا کمال یک نوع خاص مثل انسان چیست؟

و اینکه آیا وجود اندامهای به ظاهر زائد می تواند کمال خلقت انسان را مخدوش کند؟

(سوای تأکید بر چگونگی پیدایش انسان و یا ردّ و تأیید ترانسفورمیسم یا فیکسیسم).

به نظر می رسد که وجود اندامهای ناکارآ (ظاهرا) نمی تواند کلیّت و هویت انسان را از تمام و کمال بودن(به تعبیری احسن بودن)

خارج سازد،می تواند؟

Miss.Narges;884717 نوشت:
از پاسختان که دادید متشکرم

بنده هم از طرح سؤال خوب شما متشکرم

گل

Miss.Narges;884683 نوشت:
سلام
اتفاقا طرفداران نظریه تکامل وجود اندام های زاید را دلیلی بر تکامل انسان و سازگاری او با محیط و طبیعت میدانند

سلام و احترام

بله، هدف من از گفتن این جمله:

مسلم;884474 نوشت:
منظورم از بیان این مطالب لزوما اثبات نظریه تکامل نیست

ابراز نظر در خصوص نظریه تکامل نبود، بلکه هدفم این بود که عرض کنم این پاسخ اختصاص به کسانی که معتقد به تکامل هستند ندارد، بلکه حتی اگر انسان نظریه تکامل را قبول نداشته باشد نیز این پاسخ راهگشاست.

Miss.Narges;883578 نوشت:
سلام
قرآن میفرماید: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم ( قطعا ما انسان را به بهترین شکل آفریدیدم)
. اما وجود اندام های زایدی مانند آپاندیس دندان عقل استخوان دنبالچه و ... خلقت بی نقص و بهترین شکل انسان را به چالش میکشد.
آیا خدا دلیلی دارد که انسان را ناقص خلق کرده؟ و اگر چنین است چرا در قرآن گفته ما انسان را به احسن تقویم خلق کردیم؟

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام به شما و همگی

سوال.... آیا بهترین لزوما به معنی بی نقص هست؟

چرا فکر نکنیم که وجود نقص خودش فایده هست و بهترین حالت برای انسان جسمانی، ناقص بودنش هست.
یا شاید، حد کمال یک جسم مادی، در همین حدود باشه و نه بیشتر.

باید دید منظور از بهترین چیه، شاید از نگاه خدا، بهترین، همراه با نقص برای انسان جسمانی معنی میشه.

و اصلا لازمه ی نیاز، ناقص بودن هست. یک انسان تا زمانی که ناقص نباشه، احساس نیاز نمیکنه. "پس انسانِ نیازمند، نیازمندِ نقص هست."

Miss.Narges;884684 نوشت:
در آیه مذکرو عبارت احسن تقویم یعنی به معنای بهترین شکل و هیئت است که مسلما مربوط به بدن جسمانی انسان است و ربطی به روح ندارد.

سلام
در متن لفظی که بر معنای مد نظر شما تصریح یا اشاره داشته باشد وجود ندارد چون تقویم به معنای تعیین ارزش است پس معنای جمله این است که : ما انسان را به نیکوترین معیار ارزش گذاری(میزان) آفریدیم که شامل تمام ابعاد وجودی انسان می شود. آنجایی هم که مراحل خلقت انسان را از نطفه تا آخر تشریح می کند خلقت روح را هم بیان می فرماید. پس انسان با تمام ابعادآفرینشی آن و از جمله روح مد نظر آیه است نه یک بعد مادی و جسمانی تنها
یا علیم

حبیبه;884720 نوشت:
البته فرضیه ی ترانسفورمیسم از منظر علماء دین تا جائی که حقیر فهمیدم به طور کلی نفی نشده است

ولی به فرض صحت آن باز هم نمی توانیم بگوئیم که انسان مثلا نئاندرتال در زمان خودش ناقص بوده لذا نافی

احسن تقویم بودن خلقت انسان است چرا که اگر این قول صحیح هم باشد هر موجودی کامل و تمام بودنش

بسته به شرایطی است که در آن قرار می گیرد،انسان نخستین هم متناسب با شرایط زیستیش و در نوع

خود کامل بوده است


سلام بله این نظریه مورد قبول بعضی متفکران قرار دارد.در این صورت داستان خلقت آدم و حوا نمادین است.بله متناسب با زمان زیست هر نوع انسانی و شرایط محیطی خلقت انسان کمبودی ندارد.فقط اعضای زاید دارد.
حبیبه;884720 نوشت:
(البته این مسئله خیلی هم ربطی به آیه ندارد چون احسن تقویم بودن انسان فقط مربوط

به جسم او نیست لذا باید بیشتر دقت گردد)


ظاهر ترجمه این آیه در کتاب های قرآن که دلالت بر شکل و هیئت انسان می کنند.یعنی این آیه بر خلقت روح انسان هم اشاره دارد؟
حبیبه;884720 نوشت:
به نظر می رسد که وجود اندامهای ناکارآ (ظاهرا) نمی تواند کلیّت و هویت انسان را از تمام و کمال بودن(به تعبیری احسن بودن)

خارج سازد،می تواند؟


بستگی به دید ما دارد.اگر این اندام های زاید مزاحم انسان نباشند هویت انسان را از کمال بودن خارج نمی سازد.ضمن اینکه در بحث های پیشین روشن شد این اندام ها در گذشته برای بدن مفید بودند و اندام راید نبودند.اما امروزه همین آپاندیس موجب مرگ بعضی از انسانها شده

در مورد انسانهایی که ناقص و با معلولیت بدنیا میایند چی؟ چطور ایه ای که در پست اول فرمودید را چطور برای انها تفسیر میکنید؟خدواند فروموده فتبارک الله فی احسن الخالقین
البته میشه همه اینها را توجیح کرد ولی اگر کسی معمول باشه یا مثلا کور باشه باید دید ایا این حرف را قبول داره یا خیر

انتی خرافات;884985 نوشت:
در مورد انسانهایی که ناقص و با معلولیت بدنیا میایند چی؟ چطور ایه ای که در پست اول فرمودید را چطور برای انها تفسیر میکنید؟خدواند فروموده فتبارک الله فی احسن الخالقین
البته میشه همه اینها را توجیح کرد ولی اگر کسی معمول باشه یا مثلا کور باشه باید دید ایا این حرف را قبول داره یا خیر


ببینید منظور خلقت عادی انسان است، نه خلقتی که با موانعی طبیعی روبرو شده است، یعنی انسان در شرایط عادی که قریب به اتفاق انسان ها همینطور هستند، متناسب با هدفی که خداوند برایشان در نظر گرفته، نقصانی در خلقتشان نیست و تمام ابزارهای لازم برای زندگی دنیوی و اخروی را دارند.
برای پاسخ تفصیلی باید توجه کنید که هر خیر و خوبی حداکثری ممکن است یک آثار و مفاسد حداقلی هم داشته باشد، اما این مفاسد حداقلی را نباید داخل کرده و انسان را ناقص دانست، من به چند مورد اشاره میکنم:

1- مثلا پوست بدن انسان به خاطر ضرورت انعطاف پذیری طبیعتا لطیف است اما این ویژگی خوب و به جای پوست، انسان را در برابر اشیاء تیز و برنده آسیب پذیر کرده است، و در تصادفات یا چاقوکشی ها انسان ها گاهی کشته میشوند، در حالی که کسی نمی گوید انسان ناقص است، چون این آسیب پذیری به خاطر یک منفعت مهم تری بوده است، اگر پوست انسان خشک و محکم اما انعطاف ناپذیر بود به مرتب کار برای انسان دشوارتر میبود، پس همه چیز حکیمانه است، و خلقت انسان به بهترین شکل ممکن است.

2- هورمون ها: برای تفکیک زن و مرد نیاز به یک عامل طبیعی بوده لذا خداوند هورمون ها را در بدن انسان قرار داده، هورمون هایی که موجب تغییرات فیزیولوژی زن و مرد می شود، مثلا زن ها بر خلاف مردها ریش و سبیل در نمی آورند و این به خاطر هورمون های متفاوت آنهاست، اما این مسئله مهم و ضروری گاهی با اختلالاتی همراه می شود و مشکلات هورمونی به وجود می آید اما کسی نمی گوید این هورمون ها موجب نقص در انسان است، چون این مفاسد شر اندکی در برابر خیر زیاد هستند.

3: در مورد معلولیت های مادرزادی هم باید توجه کرد که تمام خصوصیت های انسان وابسته به ژن های اوست، یعنی خصوصیات جسمی انسان بی چارچوب و ضابطه نیست، بلکه وابسته به ژنوم انسان است، اینکه یکی قدش بلند است، یکی کوتاه، یکی سفید است و یکی سیاه، یکی چشمش آبی است و یکی مشکی، و سایر تفاوت ها؛ و همچنین از برکت همین ژنتیک است که فرزندان خصوصیات پدران و مادران را به ارث می برند، پس این ژنتیک باید باشد اما طبیعتا ژنتیک هم مانند هر خیری ممکن است با موانعی روبرو شده و عوارض حداقلی ژنتیکی را به دنبال داشته باشد، اما هیچ پزشکی نمیگوید کاش انسان ژنتیک نداشت! یا انسان ناقص آفریده شده، بلکه هر انسان حکیمی می فهمد که این ژنتیک باید باشد، چون برای حفظ خصوصیات انسان، و انتقال آن به فرزندان لازم است، و مفسده اش هم در برابر منفعتش اصلا به حساب نمی آید.

پس خداوند انسان را به بهترین جه آفریده است، و هرچه انسان نیاز داشته اعم از عضلات و استخوان ها و سیستم گوارش و مغز و اعصاب و هورمون و ژن و...ه او داده است و آفت هایی که گاه دامن این نعمت ها را می گیرند، نمی تواند نقصی برای انسان به شمار رود، چون همانطور که خداوند برای انسان از میان پوست خشک و کلفت، و پوست نرم و انعطاف پذیر اما آسیب پذیر ، دومی را به درستی انتخاب کرده، باید بین عدم ژنتیک و وجود ژنتیک با مشکلات معلولی حداقلی نیز دومی را انتخاب کند.

باسمه العلیم

Miss.Narges;884839 نوشت:
سلام بله این نظریه مورد قبول بعضی متفکران قرار دارد.در این صورت داستان خلقت آدم و حوا نمادین است.بله متناسب با زمان زیست هر نوع انسانی و شرایط محیطی خلقت انسان کمبودی ندارد.فقط اعضای زاید دارد.

سلام خواهر خوبم

در این مورد آراء مختلفی وجود دارد از جمله نظر حضرت علامه طباطبایی قدّس سرّه الشریف که نسل بشر

امروزی را منشعب از آدم و حوا دانسته اند.(به نظر می رسد قول صحیح همین قول است).

نمادین بودن داستان خلقت آدم در فرض مذکور نتیجه گیری شماست یا در جایی مشاهده فرموده اید؟

Miss.Narges;884839 نوشت:
ظاهر ترجمه این آیه در کتاب های قرآن که دلالت بر شکل و هیئت انسان می کنند.یعنی این آیه بر خلقت روح انسان هم اشاره دارد؟

بله عبارت:"أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ"به استناد روایات، به خلقت روح اشاره دارد:

قال الباقر علیه السلام:«قوله تعالى: ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فهو نفخ الروح فیه‏»

ضمن اینکه شاکله ی انسان همان صورت انسانی است که به روح تحقق می یابد.

Miss.Narges;884839 نوشت:
بستگی به دید ما دارد.اگر این اندام های زاید مزاحم انسان نباشند هویت انسان را از کمال بودن خارج نمی سازد.ضمن اینکه در بحث های پیشین روشن شد این اندام ها در گذشته برای بدن مفید بودند و اندام راید نبودند.اما امروزه همین آپاندیس موجب مرگ بعضی از انسانها شده

چشمی هم که عفونت کند و دیر به آن رسیدگی شود نابینا می شود.

عفونت ریه هم در صورت تأخیر در معالجه موجب مرگ است پس اینکه آپاندیس باعث مرگ بعضی شده دلیل خوبی

برای ایراد خدشه به احسن بودن خلقت انسان نیست.

حبیبه;885152 نوشت:
سلام خواهر خوبم

در این مورد آراء مختلفی وجود دارد از جمله نظر حضرت علامه طباطبایی قدّس سرّه الشریف که نسل بشر

امروزی را منشعب از آدم و حوا دانسته اند.(به نظر می رسد قول صحیح همین قول است).

نمادین بودن داستان خلقت آدم در فرض مذکور نتیجه گیری شماست یا در جایی مشاهده فرموده اید؟


سلام. خیر نتیجه گیری بنده نیست.دیدگاه علی شریعتی و مطهری است که نظر میانه نسبت به فرگشت انسان دارند.در دیدگاه مطهری نص صریح قرآن بر خلقت دفعی انسان شاره می کند.مانند آیه ای که میفرماید :و خلق الانسان من صلصال کالفخار اما فرگشت در مورد سایر موجودات را نفی نمی کنند اما می گویند که دلیلی ندارد که انسان نیز از نسل میمون ها باشد.بلکه خود انسان نیز که از نسل ادم و حوا است فرگشت مجزا دارد.بنده خودم هم طرفدار این دیدگاه هستم.

باسمه الخالق

Miss.Narges;885176 نوشت:
در دیدگاه مطهری نص صریح قرآن بر خلقت دفعی انسان شاره می کند.مانند آیه ای که میفرماید :و خلق الانسان من صلصال کالفخار اما فرگشت در مورد سایر موجودات را نفی نمی کنند اما می گویند که دلیلی ندارد که انسان نیز از نسل میمون ها باشد.بلکه خود انسان نیز که از نسل ادم و حوا است فرگشت مجزا دارد.بنده خودم هم طرفدار این دیدگاه هستم.

خب اینکه نمادین بودن داستان خلقت آدم نیست!

بلکه تحقق و واقعیت آن است.درسته؟

گل

حبیبه;885177 نوشت:
باسمه الخالق

خب اینکه نمادین بودن داستان خلقت آدم نیست!

بلکه تحقق و واقعیت آن است.درسته؟

@};-


بله خواهر گرامی این بخش از پستم که نقل قول کردید مربوط به نمادین بودن داستان خلقت نیست.بلکه مروبط به این است که خود ایشان هم برخلقت دفعی انسان تاکید دارند.
من در چندیدن مقاله که در مورد خلقت انسان و تطبیق اون با نظریه تکامل انسان خوندم اشاره شده بود که اگر به تکامل انسان اعتقاد داشته باشیم به ناچار باید داستان خلقت انسان در قرآن را نمادین بدانیم.ولی دقیقا نگفته بود منظور از نمادین چیست.شاید منظور این بوده که خلقت انسان از گل بصورت خیلی تدریجی و زمان دراز شکل گرفته یعنی ابتدا حیات از دریا شروع شده و در اثر گذشت میلیون ها سال انسان های باهوش تر پدید امده اند. یکی از این انسانها که فردی صالحتر بوده لایق قرب الهی و روح مرتبه انسانی میگردد.

اینهایی که نام بردید بنظر میاد نقص مهمی نباشند ...یعنی برای خیلی از افراد در طول زندگی مشکلی بوجود نمی آورند
در مورد داستان خلقت و تکامل خیلی صحبت شده...البته هنوز خیلی سوالات بدون پاسخ هستند
روی زمین میلیون ها گونه گیاهی و جانوری وجود داره ...داستان حیات بیشتر شبیه یک معجزه است که شاید روزی برای ان پاسخی پیدا شود

سلام
جدای بحثی که استار تر تاپیک بیان کردند
بدن انسان نقص های زیادی داره
بدن ما حتی در حد بدن یک حیوان هم نیست در سرما و گرما نمیتونه دما رو تنظیم کنه و به لباس احتیاج داره
سرعت عکس العمل بدن انسان کمه همین طور قدرت بدنی خیلی کمه
در برابر بسیاری از بیماری ها بی دفاع هست
سرعت ترمیم زخم ها خیلی کمه و10 ها مثال دیگه که قطعا نشان میده بدن ما کاستی های زیادی داره و خیلی حتی از بسیاری از انواع حیوانات هم از نظر فیزیک ضعیف تر و بدرد نخور تره
اگر احسن تقویم رو به معنی بی نقص و کمبود بودن جسم بگیریم به مشکل بر می خوریم فکر کنم همون روح منظور باشه البته باز در مورد روح هم ممکنه حرف و حدیث هایی باشه
در کل عبارت آیه کمی کلی و گنگ هست

جوجه اردک زشت;885620 نوشت:
سلام
جدای بحثی که استار تر تاپیک بیان کردند
بدن انسان نقص های زیادی داره
بدن ما حتی در حد بدن یک حیوان هم نیست در سرما و گرما نمیتونه دما رو تنظیم کنه و به لباس احتیاج داره
سرعت عکس العمل بدن انسان کمه همین طور قدرت بدنی خیلی کمه
در برابر بسیاری از بیماری ها بی دفاع هست
سرعت ترمیم زخم ها خیلی کمه و10 ها مثال دیگه که قطعا نشان میده بدن ما کاستی های زیادی داره و خیلی حتی از بسیاری از انواع حیوانات هم از نظر فیزیک ضعیف تر و بدرد نخور تره
اگر احسن تقویم رو به معنی بی نقص و کمبود بودن جسم بگیریم به مشکل بر می خوریم فکر کنم همون روح منظور باشه البته باز در مورد روح هم ممکنه حرف و حدیث هایی باشه
در کل عبارت آیه کمی کلی و گنگ هست


سلام
بله کاملا درست می فرمایید، و من هم با شما موافقم که نمی توان انسان را از نظر جسمی کامل ترین موجود نامید، چون از این لحاظ(جسمی) در برابر حیوانات در رتبه بسیار پایین تری قرار دارد، مثلا خرس قطبی بوی طعمه اش را از فاصله 35 کیلومتری حس می کند، یا قدرت چشایی نوعی پروانه 1200 برابر انسان است، یا قدرت بینایی جغد و عقاب، یا قدرت جسمی فیل و کرگدن و حیوانات عظیم الجثه آبی.
پس به روشنی میتوان فهمید در مقام مقایسه با حیوانات، انسان پایین تر است، لذا قطعا مراد قرآن کریم این نیست که انسان در مقایسه با حیوانات از نظر جسمی کامل ترین موجود است، چون علاوه بر صحیح نبودن اصل مطلب، اصلا چنین مقایسه ای صحیح نیست، چون هیچ دستاوردی نخواهد داشت و مقایسه ای کاملا لغو خواهد بود، بلکه قرآن کریم همواره در بیان خصوصیات موجودات، این خصوصیات را ناظر به هدفی که خداوند برایشان در نظر گرفته معنا می کند. به عنوان نمونه می فرماید:
«رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»؛پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است‏(طه:50)
یعنی این نحوه خلقت، و این هدایت غریزی ناظر به هدفی است که خداوند برای آن موجود در نظر گرفته است، و خداوند آنچه را که انسان برای رشد و تکاملش و رسیدن به آن هدفی که خداوند برایش در نظر گرفته است لازم دارد به او اعطاء شده است، اعم از عقل و فطرت و توان جسمی و اختیار و توان علم آموزی و کیفیت آفرینش دست ها و پاها و توان ایستادن روی پا و قرار گرفتن سر در بالای بدن و چشم ها در روبرو وگوش ها در دو طرف و جایگاه دهان و بینی و ابروها و قرار گرفتن چشم ها در گودی و... که با استفاده درست از این ابزار می تواند به سعادت محض برسد یا به قعر شقاوت سقوط کند.(ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج20، ص540؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 27، ص144)

مسلم;885745 نوشت:
خداوند آنچه را که انسان برای رشد و تکاملش و رسیدن به آن هدفی که خداوند برایش در نظر گرفته است لازم دارد به او اعطاء شده است، اعم از عقل و فطرت و توان جسمی و اختیار و توان علم آموزی و کیفیت آفرینش دست ها و پاها و توان ایستادن روی پا و قرار گرفتن سر در بالای بدن و چشم ها در روبرو وگوش ها در دو طرف و جایگاه دهان و بینی و ابروها و قرار گرفتن چشم ها در گودی و... که با استفاده درست از این ابزار می تواند به سعادت محض برسد یا به قعر شقاوت سقوط کند.(ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج20، ص540؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 27، ص144)

با سلام
به نظرم فقط فرمایش شما رو از دیدگاه درون دینی میشه قبول کرد یعنی بپذیریم تعبدا که بدن انسان کاملا مطابق هدفی که براش خلق شده ساخته شده
از نظر عقلی فکر نمیکنم هیچ کس در جهان اسلام باشه که بدونه مثلا اگر سرعت ترمیم زخم های انسان به اندازه 20 درصد بیشتر بود چه فرقی می کرد و چه ضرری به هدایتش می رسوند
صرفا چون خدا خلق کرده میگیم بهترینه منطقا هیچ دلیلی نداریم چون توان مقایسه رو نداریم
هدف خلق انسان چه ربطی به سرعت دویدن انسان داره؟ کسی میتونه اینو جواب بده؟ یا اگر سرعت محاسبه ذهن انسان سه برابر سرعت فعلیش بود چه مشکلی در هدایتش پیش میومد؟
چرا حافظه انسان قوی تر نیست؟ و...
اما بحث سر لفظی هست که در آیه به کار برده شده احسن تقویم یعنی چی؟ دقیقا؟ در این لفظ اشاره ای به هدف خلقت نشده
اون آیه هم که شما آوردید میگه خلق کرد و هدایت کرد نمیگه بین بدن انسان و هدف خلقتش تناسب صد در صده
با تشکر

جوجه اردک زشت;887438 نوشت:
اما بحث سر لفظی هست که در آیه به کار برده شده احسن تقویم یعنی چی؟ دقیقا؟ در این لفظ اشاره ای به هدف خلقت نشده

تقویم از ماده «ق و م» به معنای آن چیزی است که ایستادگی و استواری شیء به آن وابسته است(نهایة، ج4، ص124) و مشتقات یا کلمات مختلفی چون قیام و قوام و مانند آن از این ماده گرفته شده است، بنابراین تا حدودی دقت در این معانی، معنای تقویم را هم روشن میکند، با مراجعه به کتب لغت می توان فهمید که «تقویم» به معنای استوار سازی، راست و درست کردن، تعدیل کردن، و مانند آن است. (ر.ک: مفردات راغب، ج1، ص693؛ مصباح المنیر، ج2، ص520؛ قاموس قرآن، ج7، ص53) پس در یک کلام همان کیفیت خلقت است. و از آیات دیگر، و همچنین از حکمت الهی می توان فهمید که این کیفیت متناسب با آن هدفی است که خداوند برای آن مخلوق تعیین فرموده است.

جوجه اردک زشت;887438 نوشت:
به نظرم فقط فرمایش شما رو از دیدگاه درون دینی میشه قبول کرد یعنی بپذیریم تعبدا که بدن انسان کاملا مطابق هدفی که براش خلق شده ساخته شده
از نظر عقلی فکر نمیکنم هیچ کس در جهان اسلام باشه که بدونه

البته این سخن شما حرف درستی است، احسن بودن انسان از طریق بررسی خود انسان برای ما مقدور نیست مگر زمانی که احاطه علمی کامل به انسان و جوانب آن پیدا کنیم، در غیر این صورت با آگاهی اندک خودمان، نه می توانیم آن را اثبات کنیم، و نه نفی کنیم، لذا استدلال بر أحسن و بهترین بودن خلقت عالَم، و همچنین خلقت انسان، استدلال لمّی یا به طریقی استدلال از علت به معلول است، یعنی از آنجا که خالق انسان دارای علم بی کران و قدرت نامحدود است استدلال می شود بر اینکه انسان به بهترین شکل ممکن آفریده شده است، و اگر حالت بهتری امکان می داشت، از آنجا که خداوند هم علم بدان داشت، و هم قدرت آن را حتما آن را انتخاب می کرد.

پرسش
قرآن میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في‏ أَحْسَنِ تَقْويم‏»؛ قطعا ما انسان را به بهترین شکل آفریدیدم.
در حالی که بدن انسان در مقایسه با بدن حیوانات بسیار ناقص تر است، و فارغ از مقایسه، در خود این بدن نیز وجود اندام های زایدی مانند آپاندیس، دندان عقل، استخوان دنبالچه ومانند آن، خلقت بی نقص و بهترین شکل انسان را به چالش میکشد.
آیا خدا دلیلی دارد که انسان را ناقص خلق کرده؟ و اگر چنین است چرا در قرآن گفته ما انسان را به احسن تقویم خلق کردیم؟


پاسخ

برای پاسخ کامل به این سوال توجه به چند نکته لازم است:

نکته اول:
تقویم از ماده «ق و م» به معنای آن چیزی است که ایستادگی و استواری شیء به آن وابسته است(1) و مشتقات مختلفی چون قیام و قوام و مانند آن از این ماده گرفته شده است، بنابراین تا حدودی دقت در این معانی، معنای تقویم را هم روشن میکند، با مراجعه به کتب لغت می توان فهمید که «تقویم» به معنای استوار سازی، راست و درست کردن، تعدیل کردن، و مانند آن است. (2) پس در یک کلام همان کیفیت خلقت است.

نکته دوم:
با توجه به این که اهداف موجودات با یکدیگر تفاوت دارد، بنابراین کیفیت موجودات هم با یکدیگر متفاوت خواهد بود، بنابراین «احسن بودن» برای هر موجودی به معنای تطابق کامل و به بهترین وجه، میان این کیفیت و آن هدفی است که خداوند برای آن موجود در نظر گرفته است، با این اوصاف ضعف جسمانی انسان در مقایسه با سایر حیوانات، خللی به «احسن بودن» آن وارد نمی سازد، مثلا خرس قطبی بوی طعمه اش را از فاصله 35 کیلومتری حس می کند، یا قدرت چشایی نوعی پروانه 1200 برابر انسان است، یا قدرت بینایی جغد و عقاب، یا قدرت جسمی فیل و کرگدن و حیوانات عظیم الجثه آبی.
بنابراین قطعا مراد قرآن کریم این نیست که انسان در مقایسه با هر چیز دیگری از نظر جسمی کامل ترین موجود است، چون علاوه بر صحیح نبودن اصل مطلب، اصلا چنین مقایسه ای صحیح نیست، چون هیچ دستاوردی نخواهد داشت و مقایسه ای کاملا لغو خواهد بود، بلکه قرآن کریم همواره در بیان خصوصیات موجودات، این خصوصیات را ناظر به هدفی که خداوند برایشان در نظر گرفته معنا می کند. به عنوان نمونه می فرماید:
«رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»؛پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است‏(3)
یعنی این نحوه خلقت، و این هدایت غریزی ناظر به هدفی است که خداوند برای آن موجود در نظر گرفته است، و خداوند آنچه را که انسان برای رشد و تکاملش و رسیدن به آن هدفی که خداوند برایش در نظر گرفته است لازم دارد به او اعطاء شده است، اعم از عقل و فطرت و توان جسمی و اختیار و توان علم آموزی و کیفیت آفرینش دست ها و پاها و توان ایستادن روی پا و قرار گرفتن سر در بالای بدن و چشم ها در روبرو وگوش ها در دو طرف و جایگاه دهان و بینی و ابروها و قرار گرفتن چشم ها در گودی و... که با استفاده درست از این ابزار می تواند به سعادت محض برسد یا به قعر شقاوت سقوط کند.(4)

نکته سوم:
احسن بودن انسان از طریق بررسی خود انسان برای ما مقدور نیست مگر زمانی که احاطه علمی کامل به انسان و جوانب آن پیدا کنیم، در غیر این صورت با آگاهی اندک خودمان، نه می توانیم آن را اثبات کنیم، و نه نفی کنیم، لذا استدلال بر أحسن و بهترین بودن خلقت عالَم، و همچنین خلقت انسان، استدلال لمّی یا به طریقی استدلال از علت به معلول است، یعنی از آنجا که خالق انسان دارای علم بی کران و قدرت نامحدود است استدلال می شود بر اینکه انسان به بهترین شکل ممکن آفریده شده است، و اگر حالت بهتری امکان می داشت، از آنجا که خداوند هم علم بدان داشت، و هم قدرت آن را حتما آن را انتخاب می کرد.

نکته چهارم:
اینکه فائده برخی اعضاء و جوارح انسان کشف نشده باشد نمی تواند دلیل بر بی فایده بودن آنها باشد، علوم تجربی بدون توقف و لحظه به لحظه در حال رشد و تکامل است، بنابراین یک دانشمند علوم تجربی زمانی میتواند چنین ادعایی بکند که به انتهای آن رسیده باشد و به همه عرصه ها احاطه پیدا کرده باشد، که طبیعی است چنین امری محقق نشده است، آیا شما می توانید با قاطعیت بگویید ممکن نیست تا چند سال آینده نقشی مثلا برای آپاندیس در بدن کشف شود؟
خصوصا اینکه برای برخی از این اعضائی که نام بردید فوائدی بر شمرده شده، مثلا استخوان دنبالچه اتصالی برای عضلات، تاندون ها و رباط ها بوده، و به عنوان بخشی از ساختار سه رکنی تحمل کننده وزن است که به عنوان کمک در نشستن عمل می کنند. (5)

نکته پنجم: حتی اگر امروز عضوی ناکارآمد بوده باشد به معنای بی غرض و فایده بودن آن به طور مطلق نیست، بلکه ممکن است فایده آن در گذشته بوده باشد مانند بند ناف که روزی ضروری بوده اما با تغییر شرایط زندگی انسان کارایی ندارد. ممکن است ناکارآمدی ظاهری این اعضاء نیز به خاطر تغییر شرایط باشد، همانطور که در خصوص دندان عقل بسیاری از دندانپزشکان معتقد هستند انسان به خاطر تغذیه اش در گذشته به این دندان ها احتیاج داشته است، آن زمانی که مجبور بوده از غذاهای خام و سفت بخورد طبیعتا به خاطر تقویت عضلات، دارای فک بزرگ تر بوده و جای دندان عقل تنگ نبوده و مشکلی برای او ایجاد نمی کرده و اصلا لازم هم بوده، اما به مرور زمان با تغییر رژیم غذایی از غذاهای سفت و خام، به غذاهای پخته و نرم، و کوچک شدن فک، به تبع جثه انسان، جای دندان عقل هم تنگ شده، و این عضو عملا بلااستفاده بلکه در مواردی دردسر ساز شده است، پس این طور نیست که موجب نقصان در انسان بوده باشد.

همچنین در مورد آپاندیس هم چنین احتمالاتی داده شده است، که به عنوان ابزاری برای هضم گیاهان است خصوصا در زمانی که انسان ها گیاه خوار بوده اند، به کار می رفته است.
البته منظورم از بیان این مطالب لزوما اثبات نظریه تکامل نیست، بلکه تقویت و ضعف عضلات یا استخوان ها یک امری است که انسان در زندگی خودش می تواند آن را احساس کند، کسانی که از عضلاتشان بیشتر کار می کشند، عضلات بزرگتر و قوی تری دارند، ربطی به تکامل ژنتیکی هم ندارد.


منابع______________________________
1. ابن اثیر جزری، النهایة، ج4، ص124.
2. ر.ک: راغب، مفردات، ج1، ص693؛ فيومى، أحمد بن محمد، مصباح المنیر، ج2، ص520؛ قرشى بنايى، على اكبر، قاموس قرآن، ج7، ص53.
3. طه:20/50.
4. ر.ک: طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج20، ص540؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 27، ص144.
5. به نقل از برخی سایت های پزشکی چون: سایت دکتر وریانی، متخصص ارتوپد و فوق تخصص زانو.

موضوع قفل شده است