جمع بندی سخنرانی احمد قابل در مورد عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام

تب‌های اولیه

35 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سخنرانی احمد قابل در مورد عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام

با سلام
جدیدا من فیلمی از جناب احمد قابل دیدم که ایشون کلا عاشورا و عملکرد امام حسین رو به شکل دیگه ای تعریف میکنند.
میخواستم بدونم این حرف های ایشون تا چه حدی درست هست ؟؟؟

من در مورد ایشون که جستوجو میکردم متوجه شدم خیلی از رسانه های منافق از حرف های ایشون بر ضد فرهنگ عاشورایی استفاده کرده اند. به همین دلیل بر این شدم تا یکی از سخنرانی های ایشون رو در مورد عاشورا بررسی کنم که با یک بیان بسیار متفاوت ایشون مواجه شدم.
مثلا ایشون میفرمایند که امام حسین (ع) فرمودند من وظیفه ام امر به معروف و نهی از منکر هست و اگر مردم گوش نکردند صبر میکنم نه اینکه شمشیر میکشم.(دقیقه 1:40)
در جایی دیگر میفرمایند امام حسین (ع) قیام نکرد بلکه فرار کرد تا جایی که من میدانم دلیل خروج امام حسین (ع) با عجله از مکه جلو گیری از خونریزی در مکه بود و اینکه حرمت مکه شکسته نشود. ولی ایشون طور دیگه ای مسئله رو بیان میکنن. (دقیقه 1:55).
ایشون میفرمایند امام حسین (ع) برای حکومت به سمت کوفه نمیرفتند بلکه برای امنیت شخصی و صرفا امکان امر به معروف و نهی از منکر به سمت کوفه حرکت کردند. درحال که من در چندینجا شنیده ام که امام حسین (ع) به دلیل نامه های فراوان کوفیان و درخواست کوفیان از امام حسین (ع) برای حکومت کردن ایشان بر انان به سمت کوفه حرکت کرد.(دقیقه 2:33)
ایشون میفرمایند در مصاف با سپاه حر امام حسین (ع) دوبار سخنرانی میکنند و میفرمایند اگر من را نمیخواهید رهایم کنید تا مکانی رو پیدا کنم و به جایی برم که امنیت داشته باشم. با اطلاعات بنده حقیر امام حسین (ع) پس از برخورد با سپاه حر و ممانعت حر از ادامه حرکت کاروان امام، حضرت قصد برگشت کردند ولی در جایی نشنیده ام که حضرت اینگونه با حر سخن گفته باشن. (دقیقه 3:21)
از طرفی ایشون دائما اصرار دارند که امام حسین (ع) صرفا به خاطر امر به معروف و نهی از منکر به سمت کوفه حرکت کرد و در همه حال فقط امر به معروف و نهی از منکر رو هدف خود داشت در حالی که من در چندین جا شنیده ام که سه امام اول ما تا حدودی در صدد باز پس گیری حق خود از دشمنان داشتند وحتی امام حسین (ع) به اصرار مردم کوفه برای تشکلی حکومت با خانواده خود به سمت کوفه حرکت کرد.
ایشون شدیدا اصرار میورزند که امام حسین (ع) به سپاه دشمن با کوچکی میفرمودند که اگر من را نمیخواهید رهایم کنید تا در جای امنی زندگی کنم. ولی این با شناختی که من از امام حسین(ع) دارم خوانایی ندارد. امام حسین (ع) شخصیتی نبودند که اینگونه خار با دشمنان و خون خواهانشان صحبت کنند.
ایشون بعدا بحث های دیگری مانند حالت وحشت انفراد رو مطرح میکنن که انسان اگر منفرد باشد این انفراد بودن باعث وحشت میشود. من اصلا این مبحث رو برای امام حسین (ع) نمیتونم قبول کنم چون ایشون پدری مانند حضرت علی (ع) داشتند که تنها ترین فرد بود در زمان امامت خودش ولی دست از مبارزه بر نداشت. ایشون نوه ی پیغمبر هستن شخصی که تک نفری اسلام رو به چندین ملت معرفی کرد.
خواهشمندم در پاسخ گویی از مصلحت اندیشی اجتناب کنید و پاسخ دقیق رو بدهید با تشکر بسیار زیاد.

لینک سخنرانی ایشون:
http://www.aparat.com/v/OWdBs

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Tahoma"][="Blue"]با عرض سلام خدمت شما دوست گرامی

بیان ایشان در مورد قیام امام حسین(علیه السلام) را می توان در دو محور کلی خلاصه کرد:
1. علت اصلی خروج امام(علیه السلام) از مدینه و حرکت به سمت مکه: حفظ جان، امنیت و آزادی خود و خانواده اش برای انجام مسئولیت های صلح آمیز و اصلاح طلبانه انسانی و الهی بوده و نه هیچ چیز دیگر. همانطور که علت خروج از مکه، توطئه برای قتل امام(علیه السلام) بوده و ایشان در پی جای امنی برای زندگی و بیان حقایق و البته دفاع از حق مخالفت با سیاست های حکومت بوده است. همچنین حرکت امام(علیه السلام) از مکه به کوفه به دلیل حفظ حرمت مکه است.
2. امام(علیه السلام) امر به معروف می کند و اگر کسی نپذیرفت، صبر می کند: اصبر حتی یحکم الله... و به عبارتی عقیده اش را تحمیل نمی کند.

مقدمه؛ برای قیام امام حسین(علیه السلام) علل و اهداف متعددی می توان در نظر گرفت که غالب این اهداف از بیانات اباعبدالله(علیه السلام) بدست می اید؛ مواردی مانند:

الف) احیاء احکام الهی و اصلاح امت اسلامی. همانطور که حضرت(علیه السلام) خطاب به برخی حجاج در مکه می فرماید: خدایا تو مى دانى آنچه از سوى ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامهاى بر ضد حاکمان اموى) به خاطر سبقت جویى در فرمانروایى و افزون خواهى در متاع ناچیز دنیا نبوده است; بلکه براى اینست که نشانه هاى دینت را (به مردم) نشان دهیم (برپا کنیم) و اصلاح در شهرهایت را آشکار کنیم. مى خواهیم بندگان ستمدیده ات در امان باشند و به دستورها و سنت ها و احکامت عمل شود.(1)

ب) امر به معروف و نهی از منکر. امام(علیه السلام) در وصیت خود به برادرش محمد حنفیه می نویسد: من از روى سرمستى و گستاخى و تبهکارى و ستمگرى از مدینه خارج نشدم; بلکه براى طلب اصلاح در امت جدم خارج شده ام. مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره جدم(صلی الله علیه و آله) و پدرم على بن ابى طالب(علیه السلام) عمل کنم.(2)

ج) تشکیل حکومت عدل، در صورت فراهم بودن شرایط اجتماعی و سیاسی. در همین راستا حضرت(علیه السلام) در پاسخ به نامه هاى اشراف و بزرگان کوفه مبنى بر آمدن به کوفه، شرایط حاکم بر حق را چنین بیان می کند: به جانم سوگند، پیشوا کسى است که به کتاب خدا حکم کند، عدل و داد را محقق سازد، متدین و ملتزم به دین حق باشد، خود را وقف خدا کند.(3)

د) عدم بیعت با شخصی مثل یزید. حضرت(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: هنگامی که امت اسلامی به پیشوائی مثل یزید گرفتار گردد باید فاتحه اسلام را خواند.(4)

ه) مقابله با بدعت های بنی امیه و ...

با توجه به مقدمه پیشین، حرکت امام حسین(علیه السلام) دارای ابعاد متعددی است که برخی پژوهشگران تنها به یک یا چند هدف آنرا محدود کرده اند. اما در مورد محور اول سخنان مرحوم قابل، بررسی جامع سخنان امام(علیه السلام) در طی مسیر و قبل از حرکت ایشان(علیه السلام)، بسیار نافع خواهد بود.

علاوه بر اعتقاد امامیه به علم غیب امام و آگاهی او از حوادث آینده، در برخی روایات، امام(علیه السلام) خود را مامور به انجام وظیفه ای الهی دانسته و از شهادت خود پیشاپیش خبر می دهد. مانند زمانی که برای وداع بر سر قبر مطهر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حاضر شده و رویائی صادقه میبیند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: حسین(علیه السلام) بیرون شو، که خدا خواسته تو را کشته ببیند.(5) همچنین وقتي کاروان به منزل ثعلبيه رسيدند امام(علیه السلام)را مختصر خوابي در ربود بعد از بيدار شدن فرمود: هاتفي گفت شما مي رويد و مرگ هم شما را به جانب بهشت مي برد، علي بن الحسين(علیه السلام) گفت: آيا ما بر حق نيستيم؟ فرمود چرا فرزندم سوگند به كسي كه بندگان به او بازگشت خواهند داشت، علي گفت: اي پدر ما در اين صورت از مرگ باكي نداريم.(6) در طول مسیر نیز امام(علیه السلام) مکرر از حضرت یحیی(علیه السلام) یاد کرده و نحوه شهادت ایشان را متذکر می گردد و در جای دیگر خطاب به عاملان حکومت می فرماید: لا والله لا اعطیکم اعطاء الذلیل و لاافر فرار العبید؛ به خدا قسم، دستم را از روی خواری و ذلت به شما نمی‌دهم و مانند بردگان فرار نمی‌کنم.(7) این موارد همگی گویای علم امام به سرانجام حرکت و قیام خویش است.

از طرفی حضرت(علیه السلام) از بیعت با یزید خوددارى کرد و با این عمل، از یک سو، آمادگى خود را براى شهادت و مقاومت در برابر حکومت یزید اعلام کردند، و از سوى دیگر، تلاش خود را جهت برانداختن حکومت یزید و تأسیس حکومت اسلامى، به کار گرفتند. بنابراین حضرت(علیه السلام) با عدم بیعت، جان خود را به مخاطره انداخته و دیگر معنی ندارد که بگوییم برای حفظ جان خود و آزادی از مدینه خارج شده است. با این بیان روشن می شود که چنین نهی از منکری آنهم در مقابل حاکم جائر و فاجری مثل یزید، سرانجامی جز شهادت ندارد. پس محور دوم بیان مرحوم قابل نیز قابل قبول نیست. چرا که امام(علیه السلام) دو راه بیشتر نداشت؛ یا بیت کرده و امنیت داشته باشد و یا مخالفت کرده و منتظر عواقب سخت آن باشد، در فرض دوم، صبر به معنای منتظر عواقب بودن است نه اینکه امام(علیه السلام) در صدد جنگ و قیام نبوده است. امام حسین(علیه السلام) در دیدار با فرزدق فرمود: اي فرزدق! همانا این مردم! اطاعت شیطان را پذیرفتند، و اطاعت پروردگار را رها کردند، و در زمین فساد را آشکار کردند، و حدود الهی را تعطیل، و شراب خوار شدند، و به اموال فقراء و مردم زمین گیر تجاوز کردند، و من از دیگران به یاري کردن دین خدا، و محترم نگاهداشتن احکام دین و جهاد در راه خدا سزاوارترم، تا نام خدا از همه چیز برتر باشد.(8) امام(علیه السلام) در این عبارت به روشنی هدف خود را جهاد برای احیاء دین معرفی می کند. در هر حال از عباراتی مانند این جمله: فانى لا ارى الموت الا شهاده، و لا الحياه مع الظالمين الا برما؛ همانا من مرگ را جز شهادت و زندگی با ظالمان را غیر از خاری نمیدانم.(9) طلب امنیت و عافیت برداشت نمی شود.


[/HR]1. ابن شعبة حرانى، تحف العقول، ص 172; مجلسى، بحار الانوار، ج97، ص 79.
2. ابن اعثم کوفى، الفتوح، ج5، ص 21; خوارزمى، مقتل الحسین، ج1، ص 273; مجلسى، همان، ج44، ص 329 ـ 330.
3. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 39; طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 262; مجلسى، بحار الانوار، ج44، ص 334.
4. مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 324 تا 329.
5. سید بن‏ طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 128؛ مقتل الحسین، سید محسن امین، ص 63.
6. مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص366، 367، 377.
7. نعمانی، الغیبه، ص279.
8. دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین، ص145.
9. تاريخ ‏الطبري، ج‏5، ص:404.

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

fdm.pro;882375 نوشت:
با سلام
جدیدا من فیلمی از جناب احمد قابل دیدم که ایشون کلا عاشورا و عملکرد امام حسین رو به شکل دیگه ای تعریف میکنند.
میخواستم بدونم این حرف های ایشون تا چه حدی درست هست ؟؟؟

من در مورد ایشون که جستوجو میکردم متوجه شدم خیلی از رسانه های منافق از حرف های ایشون بر ضد فرهنگ عاشورایی استفاده کرده اند. به همین دلیل بر این شدم تا یکی از سخنرانی های ایشون رو در مورد عاشورا بررسی کنم که با یک بیان بسیار متفاوت ایشون مواجه شدم.
مثلا ایشون میفرمایند که امام حسین (ع) فرمودند من وظیفه ام امر به معروف و نهی از منکر هست و اگر مردم گوش نکردند صبر میکنم نه اینکه شمشیر میکشم.(دقیقه 1:40)
در جایی دیگر میفرمایند امام حسین (ع) قیام نکرد بلکه فرار کرد تا جایی که من میدانم دلیل خروج امام حسین (ع) با عجله از مکه جلو گیری از خونریزی در مکه بود و اینکه حرمت مکه شکسته نشود. ولی ایشون طور دیگه ای مسئله رو بیان میکنن. (دقیقه 1:55).
ایشون میفرمایند امام حسین (ع) برای حکومت به سمت کوفه نمیرفتند بلکه برای امنیت شخصی و صرفا امکان امر به معروف و نهی از منکر به سمت کوفه حرکت کردند. درحال که من در چندینجا شنیده ام که امام حسین (ع) به دلیل نامه های فراوان کوفیان و درخواست کوفیان از امام حسین (ع) برای حکومت کردن ایشان بر انان به سمت کوفه حرکت کرد.(دقیقه 2:33)
ایشون میفرمایند در مصاف با سپاه حر امام حسین (ع) دوبار سخنرانی میکنند و میفرمایند اگر من را نمیخواهید رهایم کنید تا مکانی رو پیدا کنم و به جایی برم که امنیت داشته باشم. با اطلاعات بنده حقیر امام حسین (ع) پس از برخورد با سپاه حر و ممانعت حر از ادامه حرکت کاروان امام، حضرت قصد برگشت کردند ولی در جایی نشنیده ام که حضرت اینگونه با حر سخن گفته باشن. (دقیقه 3:21)


با سلام
بهترین راه این است که بر اساس مستندات تاریخی این مسائل روشن شود.
بنده متن تقریبا مختصری در مورد قیام و واقعه عاشورا تقدیم می کنم که بدلیل کاملا مستند بودن قابل تکیه است. لطفا به آدرس زیر مراجعه کنید.
http://www.larmoshaver.ir
ان شاالله با مراجعه به این متن ابهامات برطرف می شود. متن کاملتر آن را در این آدرس می توانید ببینید.
http://www.khabaronline.ir/detail/321934/weblog/jafarian
یا علیم[/]

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

عامل;883792 نوشت:
بیان ایشان

بنده این سخنرانی را چند سال پیش گوش کردم این سخنرانی درباره بیم و امید های دینداری در دوره معاصر است که در روز عاشورا سال 1385 ایراد شده و ایضا گریزی هم به واقعه عاشورا داشته اما بحث اصلی درباره نحوه دینداری است

سخنان جالب و مفیدی هم در این سخنرانی وجود دارد(خصوصا قسمت 3و 5) که توصیه میکنم شما استاد عزیز و سایر دوستان هم نگاه کنند)

اما درباره خود ایشان که شاید دوستان ندانند ایشان مجتهد بودند و اجازه اجتهاد مکتوب ایشان در اینترنت موجود است و به ادعای خودشان که در همین سخنرانی هم موجود است ایشان تمام روایات و احادیث را مطالعه کرده اند و اگر 10 نفر باشند(در حوزه قم) که تمام روایات را دیده باشند یکی ایشان است!(به ادعای خودشان که در همین سخنرانی موجود است)

اما درباره سخنانشان درباره قیام امام حسین:

اول اینکه تاکید ایشان بیشتر بر روی وصیت نامه امام به جناب محمد حنفیه است که در انتها فرمود صبر میکنم!(و یک نکته لطیف که خود ایشان هم اشاره کردند این است که عموما در منابر و رسانه ها و نوشته ها چرا به این قسمت آخر که حضرت فرمود صبر میکنم اشاره نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟!!! این نکته بسار مهم است و تبیین آن مهمتر!!!)

دوم اینکه مقصود از امر به معروف و نهی از منکر فقط جهاد و جنگ و کشتار نبود بلکه خود عدم بیعت با یزید و هجرت حضرت به مکه و سپس خروجشان نوعی نهی از منکر عملی بود که به نوعی در سخنان ایشان هم مشهود بود اما متاسفانه همین مطلب هم در اجتماع بسیار کمتر به آن توجه میشود و حتی منابر و مادحین اهل بیت و ... هم بسیار کم به این بعد از امر به معروف و نهی از منکر میپردازند!

سوم اینکه نکته اساسی در تمام مراحل هجرت و عدم بیعت و نبرد با یزیدیان و شهادت حضرتش احیای امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از بزرگترین دستورات اسلامی است که متاسفانه در همان زمان و تا به امروز در جوامع و ممالک اسلامی بسیار کم رنگ است بلکه بیشتر بر روی جهاد و شهادت طلبی و مسائل سیاسی تمرکز میشود نتیجه میشود شهادت امام حسین و پیروان راه حضرتش در طول تاریخ تا به امروز!

چهارم اینکه نکته بسیار اساسی که ایشان در همان ابتدا کلیپ هم فرمودند و متاسفانه بسیار کمتر و عملا در حد صفر در آن در ایام محرم و سایر ایام سال در منابر و نوشته ها و گفته ها وجود دارد خلاصه شدن شناخت ما از امام حسین علیه السلام منحصر به 6 ماه آخر زندگی آن حضرت است!! یعنی حضرت که حدود 57 سال زندگی کردند و بیش از 10 سال امام جامعه بودند چرا نباید سخنی از ایشان درباره احکام و عقاید و اخلاق باشد!! یا اگر هست بسیار کمتر از سایر ائمه هست!! حتی در حوزه های علمیه هم سخنان امام حسین در 3 بخش احکام و عقاید و اخلاق اساسا مطرح نیست!!
این برای جامعه شیعه یک امر ناپسند و خجالت آور است!! امامی که ما آنقدر دم از محبت و غلامی و ماتمش میزنم عملا با فرامینش کاری نداریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عامل;883792 نوشت:
پس محور دوم بیان مرحوم قابل نیز قابل قبول نیست. چرا که امام(علیه السلام) دو راه بیشتر نداشت؛ یا بیت کرده و امنیت داشته باشد و یا مخالفت کرده و منتظر عواقب سخت آن باشد، در فرض دوم، صبر به معنای منتظر عواقب بودن است نه اینکه امام(علیه السلام) در صدد جنگ و قیام نبوده است.

استاد به طور مطلق موافق نیستم!

اولا افرادی بودند که با یزید بیعت نکردند اما به دست یزید کشته نشدند!! مثل عبد الله بن زبیر! هرچند که یزید برای سرکوب او به مکه لشگر کشید اما سر انجام نتوانست او را بکشد

فرق ابن زبیر با امام حسین در این بود که ابن زبیر از ترس جانش با پناهنده شدن در کعبه ولو به قیمت شکسته شدن حرمت مکه و تخریب کعبه جانش را حفظ کرد اما حضرت امام حسین علیه السلام نخواست با ماندن در کعبه و مکه حرمت این شهر و خانه خدا شکسته شود به همین دلیل از مکه خارج شد!

پس در کل این طور نبود که هرکه با یزید بیعت نکرد به دست او کشته شد!!

ثانیا امام میتوانست با هجرت به یمن یا حتی خود عراق عرب یا قبایل بادیه نشین جانش را حفظ کند پس اینکه حتما اگر بیعت نمیکرد عاقبت حضرتش و خانواده اش خواهی نخواهی و بدون هیچ راهی مرگ و شهادت بود به نظر جای تامل دارد!

ثالثا من متوجه نشدم شما از کجای واژه صبر جهاد و قیام را برداشت میکنید؟؟؟؟؟؟؟!!!! صبر منتظر ماندن و تسلیم عواقب شدن نیست بله اما به معنی حرکت هجومی علیه یزید و قیام مسلحانه و جهاد هم به نظر نمیرسد!!

اما درباره سخنان حضرت درباره شهادت هم بنده فکر میکنم سوای از اخبار غیبی شهادت آن حضرت احتمال ترور و شهادت خویش را در مکه و در کوفه یا بین راه میدادند و اینگونه سخنان حضرت به نظر می آید که از روی غیرت دینی و شرافت انسانی که حتی اگر کشته شوم هم دست از امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از حق و عدم بیعت با یزید بر نخواهم داشت و این مطلب به نوعی پاسخی است به این مطلب که ممکن است یزید به خاطر این اعمال شما را ترور کرد نه اینکه حتما حضرت جهاد کنند و قیام مسلحانه و...

البته در انتها عرض میکنم که در واقعه کربلا حضرت راهی جز دفاع از خود و خانواده و نبرد با لشگر کافر یزید و حفظ شرافت دینی و انسانی خود نداشتند و در همین راه هم به شهادت رسیدند!

با تشکر از شما اگر مطالبم طولانی شد عذر خواهی میکنم و اگر اشکالی دارد حتما بفرمایید تا بیاموزم!

سلام علیکم
جملاتی که از ایشان نقل شد، عین عبارت سخنرانی است.
اما در مورد این عبارت شما:

قرآن حکیم;883844 نوشت:
نکته اساسی در تمام مراحل هجرت و عدم بیعت و نبرد با یزیدیان و شهادت حضرتش احیای امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از بزرگترین دستورات اسلامی است که متاسفانه در همان زمان و تا به امروز در جوامع و ممالک اسلامی بسیار کم رنگ است بلکه بیشتر بر روی جهاد و شهادت طلبی و مسائل سیاسی تمرکز میشود نتیجه میشود شهادت امام حسین و پیروان راه حضرتش در طول تاریخ تا به امروز!

انصافا محققین و پژوهشگران زیادی به بعد امر به معروف و نهی از منکر قیام عشورا پرداخته اند و تنها ایشان نیست که به این نکته اشاره کرده باشد. به عبارتی جهاد حضرت(علیه السلام) در راستای امر به معروف و نهی از منکر بود.

قرآن حکیم;883844 نوشت:
یعنی حضرت که حدود 57 سال زندگی کردند و بیش از 10 سال امام جامعه بودند چرا نباید سخنی از ایشان درباره احکام و عقاید و اخلاق باشد!! یا اگر هست بسیار کمتر از سایر ائمه هست!! حتی در حوزه های علمیه هم سخنان امام حسین در 3 بخش احکام و عقاید و اخلاق اساسا مطرح نیست!!

دلیل مطرح نبودن روایات احکامی و عقایدی از امام حسین(علیه السلام)، عدم رجوع مردم آن زمان به دلیل شرایط خاص سیاسی است که معاویه بوجود آورده بود. علامه طباطبایی در این زمینه می فرماید: ما به اندازه انگشتان دست از امام حسین(علیه السلام) حدیث فقهی نداریم.
آنقدر امام(علیه السلام) در آن دوران کنار زده می شود که شخصی در مسجد مساله ای تفسیری می پرسد و به امام(علیه السلام) اجازه جواب دادن نمیدهد تا ابن عباس پاسخ دهد. بنابراین عدم پرداختن به روایات فقهی امام حسین(علیه السلام) به دلیل نبود روایات ایشان است، نه اینکه بحث سیاسی مطرح باشد.
لذا غالب روایات ما از امام حسین(علیه السلام) ، روایات اخلاقی است، نه احکامی.

قرآن حکیم;883844 نوشت:
افرادی بودند که با یزید بیعت نکردند اما به دست یزید کشته نشدند!! مثل عبد الله بن زبیر! هرچند که یزید برای سرکوب او به مکه لشگر کشید اما سر انجام نتوانست او را بکشد

منظور بنده افراد سرشناس بود. همانطور که شما هم اشاره کردید عبد الله بن زبیر هم با وجود پناه گرفتن در مکه، مورد تهاجم قرار گرفت، اما عمر یزید کفاف کشتن او را نداد. و از آنجایی که مخالفت امام حسین(علیه السلام) مهمتر بود، عدم بیعت علنی او به مثابه اعلام جنگ علیه یزید بود، علاوه بر اینکه از طرف شیعیان کوفه نیز نامه های حمایت دریافت کرده بود. پس شرایط امام(علیه السلام) با دیگران بسیار متفاوت بود.

قرآن حکیم;883844 نوشت:
امام میتوانست با هجرت به یمن یا حتی خود عراق عرب یا قبایل بادیه نشین جانش را حفظ کند پس اینکه حتما اگر بیعت نمیکرد عاقبت حضرتش و خانواده اش خواهی نخواهی و بدون هیچ راهی مرگ و شهادت بود به نظر جای تامل دارد!

اتفاقا برخی(مانند محمد حنفیه) این پیشنهاد را به امام(علیه السلام) دادند، اما حضرت(علیه السلام) فرمود من هر کجا که بروم آنها به من دست پیدا کرده و به قتل می رسانند. این مطلب از شعری که خطاب به حضرت سکینه(سلام الله علیها) می فرماید نیز قابل برداشت است؛ لو ترک القطا لنام ...
زمانی که ام‌سلمه آن حضرت(علیه السلام) را از رفتن به کوفه بازداشت امام(علیه السلام) در جواب فرمودند: «به خدا سوگند من این چنین کشته می‌شوم و اگر به عراق هم نروم باز مرا خواهند کشت.»(1). امام(علیه السلام) در جواب ابن‌‌زبیر هم که در ظاهر قصد داشت حضرت(علیه السلام) را از رفتن به عراق باز دارد از کشته شدن حتمی خود سخن به میان آوردند و فرمودند: «به خدا سوگند چنانچه در لانه‌ی جنبنده‌ای از جنبندگان زمین باشم مرا بیرون خواهند آورد تا مرا بکشند.»(2)
در هر حال یمن پایگاه نظامی مستحکمی که بتواند در مقابل سپاه شام مقابله کند نداشت، مردم ان دیار فقیر بودند و ... شاید به همین دلایل امام(علیه السلام) کوفه را برگزید، چرا که احتمال حمایت شیعیان کوفه بیشتر بود.(این تحلیل با غض نظر از رویای صادقه ایشان(علیه السلام) و روایات متعدد پیشگویی شهادت ایشان(علیه السلام) است)

قرآن حکیم;883844 نوشت:
من متوجه نشدم شما از کجای واژه صبر جهاد و قیام را برداشت میکنید؟؟؟؟؟؟؟!!!! صبر منتظر ماندن و تسلیم عواقب شدن نیست بله اما به معنی حرکت هجومی علیه یزید و قیام مسلحانه و جهاد هم به نظر نمیرسد!!

جهاد و قیام از خروج امام(علیه السلام) و عدم بیعت او با یزید برداشت می شود، اما اینکه می فرماید صبر می کنم و منتظر قضای الهی می مانم، روشن است که منظور حضرت(علیه السلام) از عواقب سخت مخالفت با شخصی مانند یزید است. نهی از منکر شخصی مانند یزید آنهم با اقدام عملی و عدم بیعت، نتیجه ای جز شمشیر نداشت، همانطور که برخی در به اصطلاح نصایح خود به امام(علیه السلام) خونریزی بنی امیه را به ایشان متذکر شدند.


[/HR]1. المسعودی، اثبات الوصیه للامام علی بن ابیطالب(علیه السلام)، ص139؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، صص253-254.
2. الطبری، تاریخ طبری، ص385؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ص38.

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام مجدد بر استاد عزیز

عامل;884249 نوشت:
انصافا محققین و پژوهشگران زیادی به بعد امر به معروف و نهی از منکر قیام عشورا پرداخته اند و تنها ایشان نیست که به این نکته اشاره کرده باشد. به عبارتی جهاد حضرت(علیه السلام) در راستای امر به معروف و نهی از منکر بود.

اولا استاد عزیز مقصود بنده این نبود که فقط ایشان به این مطلب پرداختند و دیگران نه! مقصودم این بود که نظر ایشان بیشتر بر روی فریضه عظیم و فراموش شده امر به معروف و نهی از منکر است

ثانیا حقیقت جامعه شیعه و بازخورد ایام محرم و بیشتر بر محور بکا و عزاداری و سینه زنی و مداحی و عمل حرام قمه زنی و... است حقیقتا امر به معروف و نهی از منکر حتی یک دهم این موارد فوق در ایام محرم توسط مداحان- هیئت ها-و حتی روحانیون در منابر پرداخته نمیشود!!! نه از شرایط آن نه از عظمت آن نه از تاثیر این امر در شهادت امام حسین و اصلاح جامعه اساسا هیچ!! الان چند سالی است که خواندن نماز ظهر عاشورا به یک رسم زیبا و شرعی و حکیمانه در میان عزاداران تبدیل شده! ای کاش همین کار درباره امر به معروف و نهی از منکر هم انجام میگرفت!

ثالثا آنچه که عامه مردم از امر به معروف و نهی از منکر میدانند عموما برخورد فیزیکی یا قیام مسلحانه و ... است واقعا این فریضه عظیم بسیار مورد بی اعتنایی و حتی ستم قرار گرفته و مقصر اصلی در این باب به نظر من حوزه ها و علما هستند!! چرا که مردم را آگاهی نمیدهند!! یا اگر هست بسیار کم و ضعیف است! وقتی هم که از امر به معروف امام حسین در محرم و غیر ایام محرم بحث میشود ذهن عامه مردم به سمت جهاد و کشتار و شهادت میرود!! این واقعا غلط و زشت است!


عامل;884249 نوشت:
دلیل مطرح نبودن روایات احکامی و عقایدی از امام حسین(علیه السلام)، عدم رجوع مردم آن زمان به دلیل شرایط خاص سیاسی است که معاویه بوجود آورده بود. علامه طباطبایی در این زمینه می فرماید: ما به اندازه انگشتان دست از امام حسین(علیه السلام) حدیث فقهی نداریم.
آنقدر امام(علیه السلام) در آن دوران کنار زده می شود که شخصی در مسجد مساله ای تفسیری می پرسد و به امام(علیه السلام) اجازه جواب دادن نمیدهد تا ابن عباس پاسخ دهد. بنابراین عدم پرداختن به روایات فقهی امام حسین(علیه السلام) به دلیل نبود روایات ایشان است، نه اینکه بحث سیاسی مطرح باشد.
لذا غالب روایات ما از امام حسین(علیه السلام) ، روایات اخلاقی است، نه احکامی.

تا حدود بسیار زیادی موافقم اما نکته این است که حتی همان مقدار اندک هم مورد بی توجهی است!! و حال آنکه با وجود کمی روایات و از طرفی فراگیری نام و یاد امام حسین در میان مردم در محرم و اربعین و زمان های دیگر این انتظار میرود که مردم بیشتر با روایات حضرتش آشنا باشند!!

نکته دیگر اینکه نقل و پخش برخی از فرمایشات حضرت برای برخی از آقایان علما بسیار گران تمام میشود!! مثل خطبه ای که حضرت در ذم علمای مقصر و نا اهل اسلام در چند صفحه ایراد کرده اند
که توصیه اکید دارم تمام شیعیان و محبین امام حسین حتما حتما حتما این خطبه شریف را مطالعه فرمایند که در کتاب شریف تحف العقول با ترجمه استاد حسن زاده در بخش سخنان امام حسین موجود است


عامل;884249 نوشت:
جهاد و قیام از خروج امام(علیه السلام) و عدم بیعت او با یزید برداشت می شود، اما اینکه می فرماید صبر می کنم و منتظر قضای الهی می مانم، روشن است که منظور حضرت(علیه السلام) از عواقب سخت مخالفت با شخصی مانند یزید است. نهی از منکر شخصی مانند یزید آنهم با اقدام عملی و عدم بیعت، نتیجه ای جز شمشیر نداشت، همانطور که برخی در به اصطلاح نصایح خود به امام(علیه السلام) خونریزی بنی امیه را به ایشان متذکر شدند.

استاد عدم بیعت با یزید به منزله اعلام جنگ و جهاد و قیام مسلحانه نیست!! این حرکت امام حداقل در برهه اول به معنای عدم تعاون با ستم و ستمگر و نهی از منکری عملی است دیگر اینکه تا آنجایی که بنده میدانم هیچ کدام از ائمه هدی علیهم السلام با خلفای زمان خود بیعت نکردند!!(اگر اشتباه عرض میکنم بفرمایید) پس حرکت امام حسین هم مانند سایر ائمه هدی علیهم السلام عدم بیعت با خلفا جور و طاغوتهای زمان و غاصبان حق اهل بیت علیهم السلام است!

سخن مرحوم قابل هم این بود که حضرت فرمود صبر میکنم نه اینکه شمشیر میکشم!! خوب استاد گرامی واقعا متفاوت است این دو با هم!

شما فرض کنید که حضرت در مکه در امنیت بودند و یزیدیان نمیخواستند یا نمیتوانستند حضرت را ترور کنند آیا در این شرایط باز هم حضرت مکه را ترک میکردند؟؟؟ آیا قیام مسلحانه علیه یزید میکردند؟؟
آیا به کوفه میرفتند؟؟ اینها سوالاتی است که باید تاریخ پاسخ بدهد!

باز هم تشکر میکنم اگر اگر اشکالی دارد حتما بفرمایید تا بیاموزم!

سلام عليكم

مطلبي در زمان مطالعه فرمايش استاد بياد بنده آمد كه با اجازه نقل ميكنم

تنها راه چنين برداشتي قطع و جدا كردن صدر و ذيل نامه است . امر به معروف و نهي از منكر و اصلاح دين جدم چطور با در نظر نگرفتن جهاد محتمل ممكن هست ؟

يك قسم از اقسام صبر كه فضيلت است و علماي اخلاق به آن در دسته بندي اشاره كرده اند صبر در اطاعت است . يعني هنگام اطاعت از فرمان خدا صبر بايد پيشه كرد . چه در جهاد اكبر و چه جهاد اصغر چه انجام ديگر امور ديني

اين صبر قرآني است و با جهاد در راه خدا اعم از اكبر و اصغر تبايني ندارد كه هيچ كاملا امري همسو هستند

ولي تصوري كه ايشان از صبر دارند آن منظور تحت اللفظي و عاميانه و مذموم صبر است كه ذلت پذيري هم در اين نوع صبر نمود پيدا ميكند .

مثلا صبري كه آدم ترسو در برابر ظلم و جور ميكند كه هيچ اجري ندارد
و يا صبري كه ي آدم تنبل و بيكار در زمان فقر و نداري ميكند ... خب اين صبر رذيلانه است نه صبري كه خداوند و رسولش و اهل بيت پيامبر به مردم معرفي كرده اند.

متن وصيت حضرت در ذيل نقل كرده ام . حضرت ميفرمايد اگر كسي نپذيرفت صبر ميكنم تا خداوند بين من و اين جماعت داوري كند نه اينكه صبر ميكنم چون ظلم آنها را مي پذيرم و حق ميدانم ( اين برداشتي است كه اين شخص از كلام امام تقطيع و مصادره كرده ) .

[SPOILER]
«بسم الله الرحمن الرحيم .
هذا ما أوصى به الحسين بن على الى أخيه محمد بن الحنفيه :

اين وصيت حسين بن علي به برادرش محمد بن حنفيه است .

انّ الحسين يشهد أن لااله الاّ اللّه وحده لا شريك له و أنّ محمّداً عبده و رسوله

همانا حسين شهادت مي دهد به وحدانيت خدا و به رسالت محمد

جاء بالحقّ من عنده و أنّ الجنّة حق و النار حقّ و الساعةآتيةٌ لاريب فيها و أنّ اللّه يبعث من فى القبور
كه از طرف خدا به حق آمده و شهادت مي دهد كه بهشت و جهنم حق است و شكي در برپايي روز قيامت نيست و خداوند همه مردگان را زنده خواهد كرد.

و أنّى لم أخرج أشراً و لا يطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انّما خرجت ُلطلب الاصلاح فى أمّة جدى
خروج من بر يزيد براي ايجاد فتنه و فساد يابراي سرگرمي و خودنمايي نيست , بلكه براي اصلاح امور امت جدّم رسول خدا است .

أريد أن آمر بالمعرفو و أنهى عن المنكر و أسير بسيرة جدّى
من تصميم گرفته ام امر به معروف و نهي از منكر كنم و از سيره و روش جدّم

و أبى على بن أبى طالب
و پدرم علي بن ابي طالب پيروي كنم.

فمن قبلنى بقبول الحقّ فالله أولى بالحقّ
اگر كسي دعوت به حق را پذيرفت , خداوند سزاوار به قبول آن است .

و من ردّ على هذا أصبر حتّى يقضى الله بينى و بين القوم و هو خيرالحاكمين .
اگر كسي آن را نپذيرفت , صبر خواهم كرد تا خداي متعال ميان من و اين جماعت داوري كند و او بهترين حكم كنندگان است .

و هذه وصيّتى اليك يا أخى وما توفيقى الاّ باللّه عليه توكّلت و اليه أُنيب
اين وصيت من است به تو اي برادر, و توفيقي نيست مگر با كمك خدا. توكل بر او مي كنم و به سوي او انابه مي نمايم .

[/SPOILER]

[="Tahoma"][="Blue"]سلام و عرض ادب

قرآن حکیم;884358 نوشت:
استاد عدم بیعت با یزید به منزله اعلام جنگ و جهاد و قیام مسلحانه نیست!! این حرکت امام حداقل در برهه اول به معنای عدم تعاون با ستم و ستمگر و نهی از منکری عملی است دیگر اینکه تا آنجایی که بنده میدانم هیچ کدام از ائمه هدی علیهم السلام با خلفای زمان خود بیعت نکردند!!(اگر اشتباه عرض میکنم بفرمایید) پس حرکت امام حسین هم مانند سایر ائمه هدی علیهم السلام عدم بیعت با خلفا جور و طاغوتهای زمان و غاصبان حق اهل بیت علیهم السلام است!

شرایط امام حسین(علیه السلام) بسیار ویژه و خاص است که بعد ایشان تکرار نشد. چرا که خلفای پس از یزید تاثیر شهادت امام(علیه السلام) را در توده مردم مشاهده کرده و از تکرار چنین اتفاقی بر حذر بودند.

نکته اساسی در مورد امام حسین(علیه السلام) اینست که ایشان(علیه السلام) علاوه بر رد بیعت، خروج کرده و علنا و عملا با یزید مخالفت نمود و این مخالفت به سرعت باعث برانگیخته شدن شیعیان کوفه شد. ابن صباغ در این رابطه می نویسد: شیعیان کوفه که خبر عدم بیعت امام حسین(علیه السلام) با یزید را شنیده و آماده براى مبارزه شده بودند، تصمیم گرفتند تا امام(علیه السلام) را به کوفه بیاورند، اجتمعت الشیعة فى منزل سلیمان بن صُرَد و تذاکرو أمر الحسین(علیه السلام) و مسیره الى مکّة، قالوا: نکتب الیه یأتینا الکوفة. (1) به همین دلیل است که در برخى از منابع آمده است که اگر حسین(علیه السلام) بیعت نکرد، او را بکش: إن أبى علیک فاضرب عنقه، و ابعث الىّ رأسه.(2) در خبرى هم ابن اعثم آورده است که یزید به ولید نوشت، اگر حسین(علیه السلام) بیعت نکرد، سر حسین(علیه السلام) را برایم بیاور: و لیکن جوابک إلىّ رأس الحسین(علیه السلام).(3) حتی مخالفت عملی امام حسین(علیه السلام) قبل از مرگ معاویه قابل پیش بینی بود. زمانی که معاویه اقدام به گرفتن بیعت برای یزید کرد، تعدادی از فرزندان صحابه، مخالفت هایی را ابراز کردند. مروان در نامه‌ای به معاویه نوشت: إنّى لسْتُ آمن أن یکون الحسین(علیه السلام) مَرْصدًا للفتنة، و أظنّ یومکم من حسین طویلا.(4) من در این باره ایمن نیستم که حسین(علیه السلام) منبع فتنه شود و تصور می‌کنم داستان طولانی با حسین خواهید داشت.

در هر حال به نظر می رسد عدم بیعت امام(علیه السلام) به همراه مخالفت عملی ایشان باعث بوجود آمدن جریان کربلا شد. چرا که در زمان دیگر ائمه(علیهم السلام) ما چنین مخالفت عملی را سراغ نداریم. شاهد این مدعا روایاتی است که موسی بن جعفر(علیه السلام) به هارون الرشید، امیر المومنین خطاب می کند و گرد آوری سلاح و نفرات را انکار میکند. از أبو أحمد هانى بن محمّد در حديثى مرفوع نقل شده كه امام كاظم(علیه السلام) فرمود: زمانى كه بر هارون وارد شدم سلام كردم، و او جوابم را داد سپس گفت: اى موسى‏ ابن جعفر(علیه السلام)؛ آيا اين مملكت دو خليفه دارد كه نزد هر كدام مالياتى جداگانه گرد آيد؟ گفتم: يا أمير المؤمنين، از تو به خدا پناه می برم كه گناه من و خودت را بر دوش كشى و سخنان ياوه‏ اى كه عليه ما گفته مى‏ شود را از دشمنان قبول كنى، شما خوب مى‏ دانى كه از زمان وفات رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله تا حال، بر ما دروغ بسته و به ما افتراء زده‏ اند مگر آگاه نیستی... (5)
و اتفاقا زمانی که امام موسی کاظم(علیه السلام) حدود فدک را برای هارون مشخص میکند، هارون نقشه به شهادت رساندن ایشان را عملی میکند: هارون الرشيد به موسى بن جعفر(علیه السلام) پيشنهاد كرد كه فدك را پس بگيرد. امام(علیه السلام) امتناع می‌ورزيد تا اینكه هارون اصرار كرد سپس امام(علیه السلام) فرمود: فدك را فقط با حدود آن قبول میكنم. هارون گفت: حدود فدك كجاست؟ امام فرمود: اگر حدود آن را معين كنم نخواهى داد. گفت: تو را به حق جدت قسم ميدهم كه حدود آن را معين كنى. فرمود: حد اول آن عدن است، چهره رشيد درهم كشيده شد گفت بیشتر بگو! امام فرمود: حد دوم سمرقند است رنگ صورت رشيد سرخ شد فرمود حد سوم افريقا است چهره رشيد سياه شد باز گفت: حد ديگر را بگو فرمود: حد چهارم سيف البحر است كه هم مرز با جزائر و ارمنيه است. هارون گفت: ديگر براى ما چيزى باقى نماند پس بيا جاى من بنشين. حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) فرمود: من گفتم اگر مرز آن را تعيين كنم نخواهى داد. هارون از آن موقع تصميم كشتن موسى بن جعفر(علیه السلام) را گرفت. (6)

بنابراین دیگر ائمه(علیهم السلام)، حتی اگر بیعت هم نکرده باشند، حرکت عملی برای براندازی حکومت هم نکردند. فرستادن سفرائی مانند جناب مسلم، قیس و دیگران که به گرد آوری شیعیان برای براندازی حکومت اموی تلاش میکردند، ادعای خروج امام برای کسب امنیت خود و خانواده اش را سست می کند.

قرآن حکیم;884358 نوشت:
شما فرض کنید که حضرت در مکه در امنیت بودند و یزیدیان نمیخواستند یا نمیتوانستند حضرت را ترور کنند آیا در این شرایط باز هم حضرت مکه را ترک میکردند؟؟؟ آیا قیام مسلحانه علیه یزید میکردند؟؟

امام حسین(علیه السلام) مسلم بن عقیل را 15 رمضان به کوفه فرستاد و مسلم 5 شوال وارد کوفه شد، سپس 8 ذی الحجه دستگیر شده و فردای آن به شهادت رسید. در حالی که امام(علیه السلام) روز ترویه(8 ذی الحجه) از مکه خارج شد. بنابراین امام(علیه السلام) از قبل، قصد خروج از مکه و رفتن به کوفه را داشت. هر چند تهدید امویان این امر را تسریع کرد.
بنابر این مطالبی که خدمت شما عرض شد:
عامل;884249 نوشت:
زمانی که ام‌سلمه آن حضرت(علیه السلام) را از رفتن به کوفه بازداشت امام(علیه السلام) در جواب فرمودند: «به خدا سوگند من این چنین کشته می‌شوم و اگر به عراق هم نروم باز مرا خواهند کشت.»(1). امام(علیه السلام) در جواب ابن‌‌زبیر هم که در ظاهر قصد داشت حضرت(علیه السلام) را از رفتن به عراق باز دارد از کشته شدن حتمی خود سخن به میان آوردند و فرمودند: «به خدا سوگند چنانچه در لانه‌ی جنبنده‌ای از جنبندگان زمین باشم مرا بیرون خواهند آورد تا مرا بکشند.»(2)

امام(علیه السلام) بالاخره با حکومت درگیر می شد و با آن روشی که پیش گرفته بود، چاره ای از جنگ نبود؛ یا به همراه سپاهی از شیعیان کوفه و یا با عده ای اندک از اصحاب و بنی هاشم.


[/HR]1. الفصول المهمة، ص 184.
2.
لهوف، ص 21؛ مثیر الاحزان، ص 9.
3. الفتوح، ج 5، ص 25 ـ 26؛ مقتل الحسین(ع) خوارزمى، ج 1، ص 186.
4. ترجمة الامام الحسین(ع) (ابن سعد) ص 54.
5. مناقب آل أبی طالب عليهم السلام، ابن شهرآشوب، ج ‏۴، ص ۳۲۰؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ‏۴۸، ص ۱۴۴.
6. عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق ج۱ ص ۸۱ ح ۹ إحتجاج،شیخ طبرسی: ج‏۲ ، ص ۳۸۹ ،ح۲۷۱ بحارالانوار،علامه مجلسی : ج ۴۸ ، ص ۱۲۵ ،ح ۲.

[/]

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

فاتح;884369 نوشت:
متن وصيت حضرت در ذيل نقل كرده ام . حضرت ميفرمايد اگر كسي نپذيرفت صبر ميكنم تا خداوند بين من و اين جماعت داوري كند نه اينكه صبر ميكنم چون ظلم آنها را مي پذيرم و حق ميدانم ( اين برداشتي است كه اين شخص از كلام امام تقطيع و مصادره كرده ) .


برادر گرامی اگر سخنرانی مرحوم آیت الله قابل را دقیق گوش داده باشید مسلما شنیدید که ایشان گفتند صبر میکنم نه اینکه شمشیر میکشم!! و ایشان تقریبا وصیت نامه را کامل خواندند!!

نکته بسیار مهم در سخنان ایشان این بود که تقریبا در اکثر کتب و منابر فقط همان قسمت اول وصیت نامه نقل میشود و این قسمت آخر نقل نمیشود!!! واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!

اما یک نکته دیگر شما به این 2 جمله ای که قرمز کردید دقت کنید:

حضرت در ابتدا میفرماید: اگر كسي دعوت به حق را پذيرفت , خداوند سزاوار به قبول آن است .

در جمله بعد میفرمایند: اگر كسي آن را نپذيرفت , صبر خواهم كرد تا خداي متعال ميان من و اين جماعت داوري كند و او بهترين حكم كنندگان است .

اگر کسی دعوت مرا پذیرفت یعنی چه؟ خوب کوفیان که نامه نوشتند و فریاد واحسینا سر دادند!!(پس حضرت چه کسانی را و در چه زمانی مورد خطاب قرار میدهد؟) و اگر کسی نپذیرفت یعنی چه؟ یعنی اگر دعوت به حق و امر به معروف و نهی از منکر را نپذیرفت من امام حسین با او خواهم جنگید؟؟؟؟!! علیه او قیام مسلحانه خواهم کرد؟؟؟ بر او شمشیر خواهم کشید؟؟؟؟!!

واقعا این تفسیر را میشود از صبر کرد؟؟؟ بله قبول دارم که صبر پذیرش ظلم و بیعت با یزید ترک امر به معروف و نهی از منکر نیست! اما اینکه صبر را بخواهمی به معنی حمله نظامی و جنگ و جهاد تفسیر کنیم جای بحث دارد!!

با تشکر

سلام عليكم

كسي هم معتقد نيست امر به معروف و نهي از منكر امام و احياء دين مساوي جهاد و لاغير . امام و اولاد و اصحابشان هم بارها براي خواص و عوام اينها صحبت كردند
ولي اگر هدف حفظ جانشان بود بالاخص بعد از خبر شهادت حضرت مسلم و آگاهي از شرايط كوفه ؛ جائي كه ايشان ميرفتند بدترين جاي ممكن براي اين مقصود بود ./

ايشان در همان ابتداي سخن ( ثانيه 50 ) خائف يترقب را ترسيده از جان و فراري معني ميكنند و مي گويند اگر در مدينه جانم در امان نيست به مكه ميروم بعد در مكه ديدند جانشان در امان نيست ديدند مردم كوفه برايشان دعوت نامه فرستادند گفتند خب جان من در كوفه در امان است به آنجا ميروم و بعد قضيه ابن عباس كه آقا اينا منو دارند ميكشند و ...

خب اگر صدر و ذيل را جدا كنيم نتيجه اين است كه او صرفا خائف بر جان است .
چنين خائفي كه صبرش بدرد خدا و دين جدش كه نميخورد. اين كه امام نيست . مسئوليتي ندارد . اين فرد كه حفظ جانش مهمترين مسئوليت زندگي اوست بهتر بود مانند ديگران بيعت ميكرد.

فاني لا اري الموت الا سعاده و لا الحياه مع الظالمين الا برما

مشكل اينجاست .

خوف خائف يترقب از وظيفه اي است كه بر عهده اوست و خوف ايشان از روي ضايع شدن آن مسئوليت و كشته شدن در مدينه يا مكه در خفا بي هيچ اثري و در خفا و بدون انجام وظيفه . بمانند حضرت موسي و هر برگزيده ديگري كه مسئوليتي دارد و ترسان است بر اداء حق آن

درود بر شما
منم سنخرانی رو گوش دادم
شاید شرایط و فضای فکری ایشون در این برداشت بی تاثیر نباشه که خودشون هم در قسمتی از سخنرانی میگن : «در حقیقت امام هر فردی نسخه کاملتر وجود ذهنی و خارجی همان فرد است. امام من هم امام حسین منطبق با طبع من خواهد بود. آدم خشن نمی تواند با امام حسین مهربان و مسالمت جو و صلح طلب و اصلاح طلب ارتباط برقرار کند.» خب این برداشت از نظر هرمونوتیکی هم قابل پیش بینیه.
یه جا دیگه هم میگن : «امام می فرماید صبر می کنم یعنی تحمیل نمی کنم که باید حرف من را بپذیرید. اصلا در قاموس دین اینگونه نیست که چیزی را به دیگران تحمیل کنند.» اینجور معنی کردن صبر خیلی قابل توجیه نیس! تحمیل نظر چیه؟ طرف علنی شراب می خوره، میمون بازی میکنه، رقاصه ها تو دارالخلافه اش میرقصن و هزار و یک خلاف شرع میکنه، بعد امام بگه من عقیده ام رو تحمیل نمیکنم! بابا نهی از منکر یعنی باید جلوی این ادم وایساد. نه اینکه صبر میکنم رو به تحمیل نکردن عقیده تفسیر کنی
خود امام اول وصیت نامه هدفش رو میفرمان: اصلاح امت.

سلام عليكم

پاگنده;884564 نوشت:
خودشون هم در قسمتی از سخنرانی میگن : «در حقیقت امام هر فردی نسخه کاملتر وجود ذهنی و خارجی همان فرد است. امام من هم امام حسین منطبق با طبع من خواهد بود. آدم خشن نمی تواند با امام حسین مهربان و مسالمت جو و صلح طلب و اصلاح طلب ارتباط برقرار کند.» خب این برداشت از نظر هرمونوتیکی هم قابل پیش بینیه.

برداشت ايشان از متون گزينشي است تفسيرشان از واژه ها عاميانه و غير تخصصي است . چنين حرفهائي ارزش علمي ندارد .

با سلام

گفتم مقصود از کلام امام حسین ع که : وإنَّما خرجت لطلب الإصلاح في أُمَّة جَدِّي رسول الله ( صلَّى الله عليه وآله ) خرجت یعنی چه ؟.... گفت منظور از خروج خروج ازخانه مدینه بسوی مکه بوده نه قیام !

من گفتم که چرا بقول شما گلیم خانه اش نشد وبا یزید بیعت نکرد ! وچرا در همان اخبار منع ظهور هم اسم ‫#‏خروج امده وبعد هم از کامل الزیاره آوردم که در زیارت حضرتش میخوانیم ضمن اینکه در زیارات آن حضرت همهش از جهاد وامر به معروف واصلاح بدعتها سخن رفته : اشهد انك قداقمت الصلاة ، و آتيت الزكاة ، و امرت بالمعروف ، و نهيت عن المنكر، و اتبعت الرسول ، و تلوت الكتاب حق تلاوته ، و جاهدت فى الله حق جهاده ، و نصحت لله و لرسوله ، در کامل الزیارت را هم که بقول علامه خویی معتبر است : اشهد انك دعوت الى الله و الى رسوله ، و وفيت لله بعهده ، و قمت لله بكلماته ، و جاهدت فى سبيل الله حتى اتاك اليقين یعنی جهاد وقیام کردهم نرم هم سخت ...

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


فاتح;884458 نوشت:
ولي اگر هدف حفظ جانشان بود بالاخص بعد از خبر شهادت حضرت مسلم و آگاهي از شرايط كوفه ؛ جائي كه ايشان ميرفتند بدترين جاي ممكن براي اين مقصود بود ./

برادر گرامی بحث در مکه است نه ناامنی در کوفه!! ناامنی در مکه و قطعیت به ترور آن حضرت در حرم امن الهی و شکستن شدن حرمت مکه و کعبه یعنی جان حضرت در وطن خود یعنی مکه مکرمه در خطر بود وقتی جان انسان در وطن مورد خطر باشد دیگر از خارج چه انتظاری است!!

وانگهی حفظ حرمت مکه و کعبه امری شرعی است که امام حسین علیه السلام به عنوان حجت الهی و معصوم باید آن را حفظ کند و مرتکب حرام شرعی نشود کاری که پسر نحس زبیر یعنی عبد الله انجام نداد و باعث حمله به مکه و اهانت به کعبه و شکسته شدن حرم امن الهی شد برای اینکه جان بی مقدار و حقیرش را حفظ کند!!


فاتح;884458 نوشت:
ايشان در همان ابتداي سخن ( ثانيه 50 ) خائف يترقب را ترسيده از جان و فراري معني ميكنند

برادر گرامی آیه 21 سوره قصص درباره حضرت موسی است آن هم در زمان خروج حضرتش از آن سامان برای حفظ جانش و ترسان بودن بر این قضیه این که نص قرآن است من تعجب میکنم از شما که میگویید ایشان اینگونه معنا میکند!!!!! آیه 18 تا 21 این سوره را حتما مطالعه فرمایید

سخن حضرت در هنگام خروج از مدینه که در آن به نوعی تهدید به قتل شده بود هم همین آیه بوده این هم که واضح است پس بهتر است بیشتر تامل بفرمایید

فاتح;884458 نوشت:
خب اگر صدر و ذيل را جدا كنيم نتيجه اين است كه او صرفا خائف بر جان است .
چنين خائفي كه صبرش بدرد خدا و دين جدش كه نميخورد. اين كه امام نيست . مسئوليتي ندارد . اين فرد كه حفظ جانش مهمترين مسئوليت زندگي اوست بهتر بود مانند ديگران بيعت ميكرد.

اولا کسی نگفته امام صرفا خائف بر جانش بوده ولا غیر!

ثانیا حفظ جان خود یک تکلیف شرعی است همانطور که خود کشی یکی از محرمات بزرگ الهی است و امام معصوم هم باید اینگونه باشد چون در اصل در حال انجام تکلیف شرعی و الهی خویش است

ثالثا اصلاح دین جد و پدر بزرگوارش صلوات الله علیهم منافاتی با خائف بودن بر جان ندارد چون قصد حضرت عدم بیعت با یزید به عنوان حاکم ظالم و امر به معروف و نهی از منکر بود و به همین دلیل با افراد فراوانی صحبت کرد! نامه ها نوشت! سخنرانی ها کرد! در مدینه در مکه در بین راه در کوفه به وسیله مسلم و در کربلا نهایتا برای دفاع از جان خود و خانواده و عدم بیعت با یزید که به زور بیعت میخواست و عدم پذیرش ذلت مسئولیت شرعی خود را کامل کرد و با شجاعت تمام وقتی چاره ای نداشت با دشمنان نبرد کرد و به شهادت رسید!

و گر نه اگر قصد حضرت از همان ابتدا جنگ و کشتار بود چرا از شهری به شهر دیگر رفت؟؟ چرا در همان مدینه با یک کودتا به همراهی بنی هاشم و مردمی که برای حضرت احترام قائل بودند حاکم ظالم شهر را عزل و بیرون نکرد؟؟ چرا از همه بلاد مسلمین تقاضای دعوت به جهاد و تشکیل یک ارتش نداد؟؟
چرا به مردم کوفه ننوشت که قیام کنید شهر را بگیرید تا من برسم و بعد به شام حمله کنیم؟؟ چرا در کربلا همان ابتدا به لشگر حر ریاحی حمله نکرد؟؟؟ چرا در کربلا آن همه سخنرانی کرد؟؟؟ و...

این همه سوال و مطلب وجود دارد که نشان میدهد هدف حضرت از اصلاح امت جدش یک بیدار گری انسانی و اسلامی و احیای امر به معروف و نهی از منکر و عدم پذیرش ستم و بدعت بود!!

و الا حضرت به راحتی میتوانست با یک تحرک شبانه مدینه را از لوث امویان پاک کند سپس با یک تحرک نظامی مکه را بدست آورده و با لشگری انبوه از حجاز و یمن به بصره رفته و پس از فتح آن به کوفه حمله کند و نهایتا به شام!! ولی حضرت این کار را نکرد چون مخالف اخلاق انسانی و اسلامی بود و شان حضرتش اجل بود از این حرکات!!

و در مقابل حضرت فرمود:

فمن قبلنى بقبول الحقّ فالله أولى بالحقّ
اگر كسي دعوت به حق را پذيرفت , خداوند سزاوار به قبول آن است .

و من ردّ على هذا أصبر حتّى يقضى الله بينى و بين القوم و هو خيرالحاكمين .
اگر كسي آن را نپذيرفت , صبر خواهم كرد تا خداي متعال ميان من و اين جماعت داوري كند و او بهترين حكم كنندگان است .


صبر میکنم نه اینکه شمشیر میکشم یعنی این برادر من!

فاتح;884458 نوشت:
بمانند حضرت موسي و هر برگزيده ديگري كه مسئوليتي دارد و ترسان است بر اداء حق آن

برادر گرامی شما اگر به آیات 18 تا 21 و هم چنین آیه 33سوره قصص مراجعه بفرمایید خواهید دید و حضرت موسی از چه خائف بوده!! و نکته دیگر اینکه به نظر می آید حضرت موسی در آن زمان هنوز به پیامبری مبعوث نشده بودند!( حالا اگر اشتباه میکنم بفرمایید اما اینگونه به نظرم رسید که حضرت موسی هنوز پیامبر نشده بودند) پس اینکه گفته شود ترسان از ادا حق با نص قرآن درباره حضرت موسی و مقایسه آن با سخن امام حسین علیه السلام درباره خائف بودن در هنگام خروج از مدینه و خوانده آیه منافات دارد!!

اگر شما یا سایر دوستان و کارشناس محترم اشکالی در سخنانم میبینید خوشحال میشوم تذکر بفرمایید ان شاء الله خواهم آموخت

با تشکر

سلام عليكم

قرآن حکیم;885153 نوشت:
و من ردّ على هذا أصبر حتّى يقضى الله بينى و بين القوم و هو خيرالحاكمين .
اگر كسي آن را نپذيرفت , صبر خواهم كرد تا خداي متعال ميان من و اين جماعت داوري كند و او بهترين حكم كنندگان است .

صبر میکنم نه اینکه شمشیر میکشم یعنی این برادر من!

خب مساله واضحي است كه ايشان شمشير كشيد , با وجود صبري كه فرموده بود و اين دو با هم هيچ منافاتي نداشت چون صبر از روي طاعتا لله با شمشير بدست گرفتن و دفاع از دين و قيام در برابر ظالم منافات ندارد.

و اما بعد اينكه

ايشان تا جائي كه ممكن بود و ميتوانست از قتل نفوس مومنين و خونريزي دوري كرد در برابر سفاك . حال از مدينه به مكه بروند يا از مكه با دعوت نامه بدترين مردم آنزمان عرب به كوفه هجرت كنند

و اين تا وقتي بود كه حجت تمام شود و راه ديگري نماند چنان كه حضرت موسي چنين كردند و همچنين حضرت علي تا عهد شكن فتنه گر و طاغي تعدي نكرد چنين كردند و بارها براي متجاوز از حدود الهي نامه نوشتند و نصيحت كردند . اين دليل بر ترس از طرف مقابل و ضعف نيست .

و همچنين اين دلالت بر معناي اصالت حفظ جان نزد امام نميكند .كه اگر اينطور بود عرض كردم بيعت براي چنين فردي منطقي بود نه بيعت نكردن و خروج.

و همچنين عرض سلام مجدد

قرآن حکیم;885153 نوشت:
برادر گرامی شما اگر به آیات 18 تا 21 و هم چنین آیه 33سوره قصص مراجعه بفرمایید خواهید دید و حضرت موسی از چه خائف بوده!! و نکته دیگر اینکه به نظر می آید حضرت موسی در آن زمان هنوز به پیامبری مبعوث نشده بودند!( حالا اگر اشتباه میکنم بفرمایید اما اینگونه به نظرم رسید که حضرت موسی هنوز پیامبر نشده بودند) پس اینکه گفته شود ترسان از ادا حق با نص قرآن درباره حضرت موسی و مقایسه آن با سخن امام حسین علیه السلام درباره خائف بودن در هنگام خروج از مدینه و خوانده آیه منافات دارد!!

اگر شما یا سایر دوستان و کارشناس محترم اشکالی در سخنانم میبینید خوشحال میشوم تذکر بفرمایید ان شاء الله خواهم آموخت

منظورتان را اگر درست متوجه شده باشم اين است كه استفاده امام از لفظ خائفا يترقب تطبيق با زمان قبل از بعثت حضرت موسي بوده و معنايش اين
است كه امام حسين عليه السلام مانند حضرت موسي كه هنوز پيامبر نشده از ترس جان نه ترسان از اداء حق از شهر بيرون آمده اند .

بله حضرت موسي در زمان قتل قبطي به پيامبري مبعوث نشده بود ولي اينطور نبود كه حكمي بر او نازل نشده باشد

حضرت علامه در تفسيرشان جلد 15 ص 369 پس از طرح مطلب ميفرمايد

پس ميتوان گفت كه به موسى (ع) در چند نوبت مراتبى از حكم داده شده بود كه بعضى از مراتب آن ما فوق بعضى ديگر بوده، حكمى قبل از كشتن قبطى و حكمى ديگر بعد از فرار و قبل از مراجعتش به مصر، و حكمى ديگر بعد از غرق شدن فرعون و در هر بار، مرتبه‏اى از حكم را به او داده بودند تا آنكه با نزول تورات حكمت را برايش تمام كردند.

و اين را اگر بخواهيم تشبيه كنيم، نظير فطرتى است كه خداوند در چند مرحله به آدمى ارزانى مى‏دارد، يك مرحله ضعيف آن، همان سلامت فطرتى است كه در حال كودكى به آدمى مى‏دهد و مرحله بالاتر آن را در حال بزرگى كه آدمى به خانه عقل مى‏نشيند ارزانى مى‏كند كه نامش را اعتدال در تعقل، وجودت در تدبير مى‏گذاريم و مرحله قوى‏تر آن را بعد از ممارست در اكتساب فضائل مى‏دهد، زيرا مرحله دوم، آدمى را وادار به كسب فضائل مى‏كند و چون اين كسب فضائل تكرار شد حالتى در آدمى پديد مى‏آيد به نام ملكه تقوى و اين سه حالت در حقيقت يك چيز و يك سنخ است، كه به تدريج و در حالى بعد از حال ديگر نمو ميكند. / انتهاي نقل

اما بعد اينكه
خائفا يترقب در زمان قبل از بعثت حضرت موسي با تقرير قرآني همراه است . يعني اگر آن ترس از روي ذلت بود خداوند مذمت ميكرد حال آنكه چنين نكرد و اين سنت شد .

نهايتا اينكه

از علامه كوراني در مورد خائفا يترقب كه در مورد امام زمان در كتاب شان آورده بودند سوال شد پاسخ ايشان چنين بود :

_ در مورد مطالبی که در کتاب شما بوده یکی از اسامی امام منصور است. در این کتاب و در علت های غیبت از ترس حضرت صحبت به میان می آید. "خائفاٌ یترقب" رو توضیح بدهید.

خائف یترقب همونجور که حضرت موسی " فخرج منها خائفاً يترقب..." نه خوف ما ، نه ترس ما... خائف یعنی خودش مامور به حفظ جانش است که مواظب دشمنانش باشد. شاید به فارسی به معنی ترسو باشد ولی ترسو نیست؛ در اصل مامور به مواظبت معنی آن است مثل حضرت موسی که ظاهر شد. امام سلام الله علیها از مدینه به مکه می رود "خائف یترقب"... به این معنی. دانلود فایل صوتی

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

قرآن حکیم;885153 نوشت:
حفظ حرمت مکه و کعبه امری شرعی است که امام حسین علیه السلام به عنوان حجت الهی و معصوم باید آن را حفظ کند و مرتکب حرام شرعی نشود کاری که پسر نحس زبیر یعنی عبد الله انجام نداد و باعث حمله به مکه و اهانت به کعبه و شکسته شدن حرم امن الهی شد برای اینکه جان بی مقدار و حقیرش را حفظ کند!!

حفظ حرمت حرم امن الهی بر خونریز واجب است، نه مظلوم. اما امام حسین(علیه السلام) از آنجایی که یزید و امویان را می شناسد، برای باب نشدن چنین چیزی کمال ادب را رعایت کرده و از مکه خارج می شود.(البته علاوه بر این مطلب روایات پیش گویی شهادت ایشان(علیه السلام) در کربلا را نیز باید مد نظر داشت)

قرآن حکیم;885153 نوشت:
حضرت به راحتی میتوانست با یک تحرک شبانه مدینه را از لوث امویان پاک کند سپس با یک تحرک نظامی مکه را بدست آورده و با لشگری انبوه از حجاز و یمن به بصره رفته و پس از فتح آن به کوفه حمله کند و نهایتا به شام!! ولی حضرت این کار را نکرد چون مخالف اخلاق انسانی و اسلامی بود و شان حضرتش اجل بود از این حرکات!!

اما به هر ترتیب امام(علیه السلام) در مکه تهدید را احساس می کند و از آنجا خارج می شود. چرا که شهادتش در کربلا و با آن وضعیت، مسلما تاثیر خانمان سوزی برای بنی امیه خواهد داشت. علاوه بر اینکه حتی ظاهری هم به این جریان نگاه کنیم، ایشان(علیه السلام) در مکه هیچ پایگاهی ندارد اما در کوفه شیعیانی دارد که اعلام همکاری و بیعت کرده اند. پس معقول تر این است که از مکه خارج شده و به کوفه هجرت کند.
کمال نهی از منکر اینست که انسان منکر را اگر می تواند ریشه کن کند، امام(علیه السلام) نیز به منظور نهی از منکر حرکت می کند، اگر شرایط هموار بوده و مردم کوفه با او بیعت می کردند، می توانست حکومتی کوچک در کوفه و بصره تشکیل داده و در مقابل یزید بایستد. اما چرا این کار را در مکه یا مدینه انجام نمی دهد؟ روشن است که پایگاه مردمی مناسبی در این دو شهر نداشت و قبلا هم عرض شد که حجاز بیشتر تابع شیخین بودند، نه امیر المومنین و فرزندان او(علیهم السلام).
اما اینکه بگوییم امام(علیه السلام) می خواست یک نهی از منکر مسالمت آمیز و صلح طلبانه داشته باشد، دور از واقع است. چرا که حکومت اموی چنین نهی از منکری را با آن شدت که امام(علیه السلام) علنا یزید را فاسد و فاسق معرفی میکند و او را شایسته خلافت نمیداند، بر نمی تافت. علاوه بر اینکه عمده مردم کوفه نیز با ایشان(علیه السلام) اعلام بیعت کرده بودند و اگر شخصی مانند ابن زیاد با آن حیله ها جلوی مردم را نمیگرفت، امام(علیه السلام) را یاری میکردند.
[/]

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام مجدد

فاتح;885185 نوشت:
خب مساله واضحي است كه ايشان شمشير كشيد , با وجود صبري كه فرموده بود و اين دو با هم هيچ منافاتي نداشت چون صبر از روي طاعتا لله با شمشير بدست گرفتن و دفاع از دين و قيام در برابر ظالم منافات ندارد.

برادر گرامی بنده نگفتم این دو با هم منافات دارد عرض بنده این است آن موقعی که حضرت فرمود صبر میکنم زمانی بود که داشتند از مدینه خارج میشدند اما آن موقعی که شمشیر کشید در کربلا بودند!!!!! این ها زمانشان مکانشان شرایطشان آدم هاشان با هم متفاوت است!!

فاتح;885185 نوشت:
ايشان تا جائي كه ممكن بود و ميتوانست از قتل نفوس مومنين و خونريزي دوري كرد در برابر سفاك . حال از مدينه به مكه بروند يا از مكه با دعوت نامه بدترين مردم آنزمان عرب به كوفه هجرت كنند

اگر به نوشته بنده دقت میفرمودید که امیدوارم یک بار دیگر با دقت بخوانید عرض بنده هم همین است امام تا حد امکان از قتل و خونریزی و قیام مسلحانه اجتناب کرد اما در کربلا چاره ای نداشت!
وقتی 10 ها هزار شمشیر از نیام بر آمده آماده کشتن ایشان و خانواده شان و یاران و اقوامشان هستند حضرت باید از جانش و عزتش و شرفش و ناموسش و دینش دفاع میکرد!! به همین دلیل مجبور شد با آنها بجنگد و عزتمندانه و با شجاعت در راه الله به شهادت رسید!

فاتح;885185 نوشت:
همچنين حضرت علي تا عهد شكن فتنه گر و طاغي تعدي نكرد چنين كردند و بارها براي متجاوز از حدود الهي نامه نوشتند و نصيحت كردند . اين دليل بر ترس از طرف مقابل و ضعف نيست .

برادر گرامی داستان حضرت علی علیه السلام با معاویه لعنت الله علیه متفاوت است با شرایط و زمان و موقعیت امام حسین علیه السلام با یزید لعنت الله علیه توصیه میکنم بیشتر دقت بفرمایید و مثالی بزنید که که شرایطش مشابه و یکسان باشد نه متفاوت!! تا نتیجه هم نادرست شود!!

فاتح;885185 نوشت:
و همچنين اين دلالت بر معناي اصالت حفظ جان نزد امام نميكند .كه اگر اينطور بود عرض كردم بيعت براي چنين فردي منطقي بود نه بيعت نكردن و خروج.

حفظ جان تکلیف شرعی است اما امر به معروف و نهی از منکر هم تکلیف شرعی است و گاهی مهمتر از حفظ جان است! به همین دلیل هم حضرت تا حد امکان تدابیری اندیشید و عمل کرد که هم جانش حفظ شود هم فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد ولی وقتی در شرایطی قرار گرفت که باید یکی را انتخاب میکرد امر به معروف و نهی از منکر را انتخاب کرد و شهید شد!

با تشکر

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


فاتح;885198 نوشت:
منظورتان را اگر درست متوجه شده باشم اين است كه استفاده امام از لفظ خائفا يترقب تطبيق با زمان قبل از بعثت حضرت موسي بوده و معنايش اين
است كه امام حسين عليه السلام مانند حضرت موسي كه هنوز پيامبر نشده از ترس جان نه ترسان از اداء حق از شهر بيرون آمده اند .

برادر گرامی امام این آیه را تلاوت کردند به نص تاریخ! این آیه هم موضوعش گوینده اش و معنایش کاملا مشخص و واضح است پس این 2 مقدمه یک نتیجه مشخص دارد مگر آنکه در این 2 مقدمه دلیلی منطقی و مستدل گفته شود که نتیجه را تغییر دهد!

شما جمله ای از علامه کورانی نقل کردید که جواب خودتان است و تاییدی بر نظر بنده ایشان فرمودند:

(( خائف یترقب همونجور که حضرت موسی " فخرج منها خائفاً يترقب..." نه خوف ما ، نه ترس ما... خائف یعنی خودش مامور به حفظ جانش است که مواظب دشمنانش باشد. شاید به فارسی به معنی ترسو باشد ولی ترسو نیست؛ در اصل مامور به مواظبت معنی آن است مثل حضرت موسی که ظاهر شد. امام سلام الله علیها از مدینه به مکه می رود "خائف یترقب"... به این معنی. ))

پس معنای حفظ جان که امری الهی و شرعی است مقصود است که واضح است!!


فاتح;885198 نوشت:
بله حضرت موسي در زمان قتل قبطي به پيامبري مبعوث نشده بود ولي اينطور نبود كه حكمي بر او نازل نشده باشد

حضرت علامه در تفسيرشان جلد 15 ص 369 پس از طرح مطلب ميفرمايد

بحث بر سر برگزیدگی حضرت موسی به رسالت و پیامبری است نه حکمت و حکم!!!

شما در پست شماره 11 گفتید:(( خوف خائف يترقب از وظيفه اي است كه بر عهده اوست و خوف ايشان از روي ضايع شدن آن مسئوليت و كشته شدن در مدينه يا مكه در خفا بي هيچ اثري و در خفا و بدون انجام وظيفه . بمانند حضرت موسي و هر برگزيده ديگري كه مسئوليتي دارد و ترسان است بر اداء حق آن ))

اینجا شما برگزیدگی حضرت موسی مورد نظرتان بود و سپس با این مقدمه ایشان را تشبیه به امام حسین کردید و با توجه به اینکه حضرت سید الشهدا علیه السلام هم این جمله حضرت موسی را تکرار کردند عملا نتیجه گرفتید ترسان بر اداء حق!!

و حال آنکه نص آیه و نص تاریخ و حتی تفسیر علامه کورانی خلاف نظر شما بود! به همین دلیل در ارسال قبل خدمتتان عرض کردم ((توصیه میکنم بیشتر دقت بفرمایید و مثالی بزنید که که شرایطش مشابه و یکسان باشد نه متفاوت!! تا نتیجه هم نادرست شود!!))



فاتح;885198 نوشت:
اما بعد اينكه
خائفا يترقب در زمان قبل از بعثت حضرت موسي با تقرير قرآني همراه است . يعني اگر آن ترس از روي ذلت بود خداوند مذمت ميكرد حال آنكه چنين نكرد و اين سنت شد .

بله این ترس از روی ذلت نبود چنان که علامه کورانی هم فرمودند بنده هم نگفتم ترس حضرت موسی و امام حسین علیهما السلام از روی ذلت بوده بلکه مقصود همان است که علامه کورانی هم گفتند که (( مامور به حفظ جانش است که مواظب دشمنانش باشد.))

مشکل عمده و سوال اساسی همین است برادر عزیز که چرا در کتب منابر هیئت ها و سخنرانی ها مداحی ها:

اولا به زندگی امام حسین علیه السلام در 56 سال قبل از شهادتش توجه نمیشود؟؟؟؟!!(حضرت در 57 سالگی به شهادت رسیدند)

ثانیا چرا به شرایط قبل از حضور حضرت در کربلا در مدینه و مکه و بین راه کمتر توجه میشود؟؟؟؟!!

ثالثا چرا دائما به جهاد و کشتار و شهادت و شمشیر و حماسه سرایی در باب عظمت حضرتش پرداخته میشود اما به ابعادی دیگر چون خطبه ها-احادیث-معارف ابلاغی در عقایدو اخلاق-نماز-امر به معروف و نهی از منکر و... یا پرداخته نمیشود یا بسیار کم پرداخته میشود؟؟؟!!!

(به عنوان مثال شما به یک هیئتی که پای ثابت هیئت در مثلا 10 سال بوده بگویید 3 حدیث از امام حسین برای شما بگویید!! فکر میکنید چند درصد از این افراد از پس سوال شما بر می آیند؟؟؟؟؟!!)

این ها ابعاد کمتر پرداخته شده یا فراموش شده امام حسین علیه السلام و عاشوراست!! چه کسی مقصر است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

با تشکر

سلام علیکم

قرآن حکیم;885650 نوشت:
برادر گرامی بنده نگفتم این دو با هم منافات دارد عرض بنده این است آن موقعی که حضرت فرمود صبر میکنم زمانی بود که داشتند از مدینه خارج میشدند اما آن موقعی که شمشیر کشید در کربلا بودند!!!!! این ها زمانشان مکانشان شرایطشان آدم هاشان با هم متفاوت است!!

صبر ممدوح 3 وجه بیشتر ندارد . 1- صبر در اطاعت از خدا 2- صبر در برابر معصیت 3- صبر در هنگام مصیبت

تعریف و حدود اینها معلول زمان و مکان نیست که بخواهد در هر شرایطی یک تعریف جدید و یا گاها متناقض بگیرد.

اگر امام میفرماید صبر میکنم تا خداوند بین ما قضاوت کند صبر در اطاعت و ترک معصیت است . اگر در این مسیر به شهادت میرسیدند صبر در مصیبت میکردند .

حفظ جان تکلیف شرعی و امری عقلانی است

قرآن حکیم;885650 نوشت:
حفظ جان تکلیف شرعی است اما امر به معروف و نهی از منکر هم تکلیف شرعی است و گاهی مهمتر از حفظ جان است! به همین دلیل هم حضرت تا حد امکان تدابیری اندیشید و عمل کرد که هم جانش حفظ شود هم فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد ولی وقتی در شرایطی قرار گرفت که باید یکی را انتخاب میکرد امر به معروف و نهی از منکر را انتخاب کرد و شهید شد!

ولی در هنگام مسئولیت و امر الهی اصالت ندارد . مشکل در شناخت و تشخیص زمانی است که به حفظ جان اصالت دهیم و قیام در برابر ظالم را در قیام امام حسین علیه السلام انکار کنیم و بگوئیم حفظ جان تکلیف شرعی است پس امام حسین علیه السلام ترسان و گریزان از این شهر به آن شهر از ترس جان میرفته

و هیچ خوفی و مسئولیتی در اداء حق الله بر عهده ندارد چون اصالت بر حفظ جان است .

نمیدانم شما با نظرات جناب احمد آشنا هستید یا خیر . جناب احمد قابل تشخیص عقلی خود را هم سنگ با وحی و فرمان الهی میداند و اسمش را گذاشته شریعت عقلانی .

در این مطالبی هم که مطرح میفرمایند بدنبال معرفی مصداق شریعت عقلانی شان در برابر شرع هستند نه تعریفی صحیح از امام حسین علیه السلام یا ده سال قبل و بعد . اینجا شخص امام حسین اصالت ندارد . والا تقطیع و مصادره به مطلوب نمیکردند.

قرآن حکیم;885660 نوشت:
بحث بر سر برگزیدگی حضرت موسی به رسالت و پیامبری است نه حکمت و حکم!!!

این سنت الهی بر اساس تقریر قرآن وضع شده است چه به حضرت موسی پیامبری رسیده باشند و یا نرسیده باشند .

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

ابتدا از تاخیر در پاسخ دهی عذر خواهی میکنم

فاتح;885684 نوشت:
اگر امام میفرماید صبر میکنم تا خداوند بین ما قضاوت کند صبر در اطاعت و ترک معصیت است . اگر در این مسیر به شهادت میرسیدند صبر در مصیبت میکردند .

بله صبر حضرت همین معنا را احتمالا داشته اما بحث بر سر مطلب دیگری است

برادر گرامی عرض بنده این است که در آن زمان که حضرت فرمود صبر میکنم شرایط برای صبر در اطاعت و صبر در ترک معصیت بیعت با یزید و پیوستن و تایید ظالم بود نه شرایط صبر در مصیبت!!

وانگهی اگر قبول کنیم و بپذیریم که حضرت دورنمای آینده را هم در نظر گرفته صبر در مصیبت شهادت و زخم ها و ستم ها و جسارت ها و... را برای رضای حضرت حق در نظر داشته اند که بعید هم نیست عقلا

مطلبی که بنده و احتمالا مرحوم قابل در نظر داشتند این است که حضرت صبر میکنند حالا هر کدام از 3 معنی صبر را که در نظر بگیرید نه اینکه قیام مسلحانه و کشت و کشتار و ... میکنند!!

این فرق دارد برادر من! صبر کردن با هر معنی که شما میفرمایید با شمشیر کشیدن و قیام مسلحانه فرق دارد!! این واضح است!!


و گر نه اگر قصد حضرت از همان ابتدا جنگ و کشتار بود چرا از شهری به شهر دیگر رفت؟؟ چرا در همان مدینه با یک کودتا به همراهی بنی هاشم و مردمی که برای حضرت احترام قائل بودند حاکم ظالم شهر را عزل و بیرون نکرد؟؟ چرا از همه بلاد مسلمین تقاضای دعوت به جهاد و تشکیل یک ارتش نداد؟؟
چرا به مردم کوفه ننوشت که قیام کنید شهر را بگیرید تا من برسم و بعد به شام حمله کنیم؟؟ چرا در کربلا همان ابتدا به لشگر حر ریاحی حمله نکرد؟؟؟ چرا در کربلا آن همه سخنرانی کرد؟؟؟ و...

این همه سوال و مطلب وجود دارد که نشان میدهد هدف حضرت از اصلاح امت جدش یک بیدار گری انسانی و اسلامی و احیای امر به معروف و نهی از منکر و عدم پذیرش ستم و بدعت بود!!

و الا حضرت به راحتی میتوانست با یک تحرک شبانه مدینه را از لوث امویان پاک کند سپس با یک تحرک نظامی مکه را بدست آورده و با لشگری انبوه از حجاز و یمن به بصره رفته و پس از فتح آن به کوفه حمله کند و نهایتا به شام!! ولی حضرت این کار را نکرد چون مخالف اخلاق انسانی و اسلامی بود و شان حضرتش اجل بود از این حرکات!!

فاتح;885684 نوشت:
حفظ جان تکلیف شرعی و امری عقلانی است

فاتح;885684 نوشت:
ولی در هنگام مسئولیت و امر الهی اصالت ندارد . مشکل در شناخت و تشخیص زمانی است که به حفظ جان اصالت دهیم و قیام در برابر ظالم را در قیام امام حسین علیه السلام انکار کنیم و بگوئیم حفظ جان تکلیف شرعی است پس امام حسین علیه السلام ترسان و گریزان از این شهر به آن شهر از ترس جان میرفته

و هیچ خوفی و مسئولیتی در اداء حق الله بر عهده ندارد چون اصالت بر حفظ جان است .

شما اگر در همان جمله ای که از بنده نقل قول کردید دقت بفرمایید بنده هم گفتم که:(( اما امر به معروف و نهی از منکر هم تکلیف شرعی است و گاهی مهمتر از حفظ جان است! به همین دلیل هم حضرت تا حد امکان تدابیری اندیشید و عمل کرد که هم جانش حفظ شود هم فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر را انجام دهد ولی وقتی در شرایطی قرار گرفت که باید یکی را انتخاب میکرد امر به معروف و نهی از منکر را انتخاب کرد و شهید شد!))

ترسان و گریزان بودن امام حسین با همان معنی که استاد کورانی فرمودند و خود شما نقل کردید نص صریح قرآن از زبان حضرت موسی و نص صریح تاریخ از زبان امام حسین علیه السلام است شما میتوانید این مطلب را انکار کنید؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اتفاقا مشکل در همین است تمام عظمت امام حسین علیه السلام و واقعه جاودان عاشورا خلاصه شده در قیام علیه ظلم و شمشیر کشی و حماسه سرایی!!! این یکی از بزرگترین خیانت هایی است که برخی خواسته یا ناخواسته در حق امام حسین و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم اسلام انجام میدهند!!!

حالا بنده با استدلال خود شما از شما سوال میکنم: چرا به قیام علیه ظلم در واقعه عاشورا اصالت داده اید و داده اند؟؟؟؟!!!

فاتح;885684 نوشت:
نمیدانم شما با نظرات جناب احمد آشنا هستید یا خیر . جناب احمد قابل تشخیص عقلی خود را هم سنگ با وحی و فرمان الهی میداند و اسمش را گذاشته شریعت عقلانی .

در این مطالبی هم که مطرح میفرمایند بدنبال معرفی مصداق شریعت عقلانی شان در برابر شرع هستند نه تعریفی صحیح از امام حسین علیه السلام یا ده سال قبل و بعد . اینجا شخص امام حسین اصالت ندارد . والا تقطیع و مصادره به مطلوب نمیکردند.

بله در همان ابتدا تاپیک هم عرض کردم بنده این سخنرانی را چند سال پیش دیده ام و ای کاش که شما و سایر دوستان کل این سخنرانی را گوش کنید و ببینید چون اصل صحبت بر سر بیم و امید های دین داری در عصر حاضر است و مطالبی بسیار مهم و جالب را در بردارد

ایشان مجتهد بودند و اجازه اجتهاد مکتوب ایشان در اینترنت موجود است و به ادعای خودشان که در همین سخنرانی هم موجود است ایشان تمام روایات و احادیث را مطالعه کرده اند و اگر 10 نفر باشند(در حوزه قم) که تمام روایات را دیده باشند یکی ایشان است!(به ادعای خودشان که در همین سخنرانی موجود است)

اما اینکه به نظرات ایشان اشکال وارد میکنید یعنی به نظرات یک مجتهد اشکال وارد میکنید که البته مهم دلیل و منطق و عقل و و مهمتر از همه قرآن و عترت است اما بنده با همین استدلال از شما سوال میکنم آیا همین اشکال را به سایر مجتهدین و مراجع در موارد دیگر علوم اسلامی اگر با دلیل و منطق باشد وارد میکنید؟؟؟؟!!!!!

ایشان اتفاقا از بسیاری از منبری ها و نویسنده ها که عملا وصیت امام را نیمه کاره بیان میکنند کامل تر مطلب را بیان کردند اگر به سخنرانی ایشان دقت بفرمایید در خواهید یافت که ایشان متن عربی وصیت نامه امام حسین علیه السلام به محمد حنفیه را کامل خواندند و اتفاقا اشکال ایشان این بود که چرا ادامه وصیت نامه گفته نمیشود! آن وقت شما ایشان را به تقطیع متهم میکنید؟؟!!!!!

فاتح;885684 نوشت:
این سنت الهی بر اساس تقریر قرآن وضع شده است چه به حضرت موسی پیامبری رسیده باشند و یا نرسیده باشند .

لطفا میشود معنای تقریر از دیدگاه جنابتان را برای حقیر و سایر خوانندگان محترم بیان بفرمایید

با تشکر

سلام علیکم

قرآن حکیم;887067 نوشت:
مطلبی که بنده و احتمالا مرحوم قابل در نظر داشتند این است که حضرت صبر میکنند حالا هر کدام از 3 معنی صبر را که در نظر بگیرید نه اینکه قیام مسلحانه و کشت و کشتار و ... میکنند!!

در انجام هر امری از طرف خدا , و ترک هر آنچه که او نهی کرده عیار حق و صبر تابع حق نباشد آن امر و نهی مقبول درگاه الهی نیست . حق و صبر امری جاری در تمام امور است و نمیتوان حکمی از احکام الهی را یافت که این دو گزاره در آن نباشد .

چه در عبادت چه در امر به معروف و نهی از منکر چه در قیام و قتال چه در صلح و امان و ...

وقتی ظالم دست به طغیان زد برای اصلاح امر , بتعجیل آخرین حکم یعنی قتال را انتخاب نمیکنند . این حق نیست . تا حجت تمام نشود و حق بیان نگردد و عصیان کاملا مشخص نگردد کشتن و شته شدن میشود همان نقل سوره بقره آیه 30 و 31 که ملائک انسان را موجود زمینی سفاک میخواندند

حق زمانی است که حجت تمام شود و برای آن در راه رضای خدا باید صبر کرد و لازم است حریم الهی را نگه داریم تا خودمان طاغی و ظالم نشویم

حال اگر حجت تمام شد و راهی نماند قتال و قیام آخرین راه موجود است پس باید قیام کرد و در این مساله هم اداء حق بالصبر باید مد نظر و محور باشد تا از حدود الهی خارج نشود و نفسی بیگناه و نابحق کشته نشود.

صبری که جناب احمد قابل تعریف میکند هیچ اشتراک مفهومی و تعریفی ای با این صبر ندارد چون عقل عافیت محور و دنیا محور است . این صبری که ایشان میگوید صبر از روی ترس من دون الله و ترس از طاغی و ظالم است که تلاشی جدی برای استیفای حق , در آن وجود ندارد .

قرآن حکیم;887067 نوشت:
و گر نه اگر قصد حضرت از همان ابتدا جنگ و کشتار بود چرا از شهری به شهر دیگر رفت؟؟ چرا در همان مدینه با یک کودتا به همراهی بنی هاشم و مردمی که برای حضرت احترام قائل بودند حاکم ظالم شهر را عزل و بیرون نکرد؟؟ چرا از همه بلاد مسلمین تقاضای دعوت به جهاد و تشکیل یک ارتش نداد؟؟
چرا به مردم کوفه ننوشت که قیام کنید شهر را بگیرید تا من برسم و بعد به شام حمله کنیم؟؟ چرا در کربلا همان ابتدا به لشگر حر ریاحی حمله نکرد؟؟؟ چرا در کربلا آن همه سخنرانی کرد؟؟؟ و...

این همه سوال و مطلب وجود دارد که نشان میدهد هدف حضرت از اصلاح امت جدش یک بیدار گری انسانی و اسلامی و احیای امر به معروف و نهی از منکر و عدم پذیرش ستم و بدعت بود!!
و...

این اشکالات شما موضوعیت تاریخی دارد . برای درک شرایط آن زمان , بررسی و مطالعه تاریخ امری ضروری و واجب است که هیچ کسی مستغنی از آن نیست .

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950726001059

قرآن حکیم;887067 نوشت:
ایشان مجتهد بودند و اجازه اجتهاد مکتوب ایشان در اینترنت موجود است و به ادعای خودشان که در همین سخنرانی هم موجود است ایشان تمام روایات و احادیث را مطالعه کرده اند و اگر 10 نفر باشند(در حوزه قم) که تمام روایات را دیده باشند یکی ایشان است!(به ادعای خودشان که در همین سخنرانی موجود است)

اما اینکه به نظرات ایشان اشکال وارد میکنید یعنی به نظرات یک مجتهد اشکال وارد میکنید که البته مهم دلیل و منطق و عقل و و مهمتر از همه قرآن و عترت است اما بنده با همین استدلال از شما سوال میکنم آیا همین اشکال را به سایر مجتهدین و مراجع در موارد دیگر علوم اسلامی اگر با دلیل و منطق باشد وارد میکنید؟؟؟؟!!!!!

متاسفانه ما اجتهاد = با عصمت یا الوهیت را , در این دین نداریم چون دین ما شخص محور نیست . ما کتاب و سنت نبوی داریم و حدود و تعاریف و حق و باطل را آنها مشخص میکنند .

قرآن حکیم;887067 نوشت:
ایشان اتفاقا از بسیاری از منبری ها و نویسنده ها که عملا وصیت امام را نیمه کاره بیان میکنند کامل تر مطلب را بیان کردند اگر به سخنرانی ایشان دقت بفرمایید در خواهید یافت که ایشان متن عربی وصیت نامه امام حسین علیه السلام به محمد حنفیه را کامل خواندند و اتفاقا اشکال ایشان این بود که چرا ادامه وصیت نامه گفته نمیشود! آن وقت شما ایشان را به تقطیع متهم میکنید؟؟!!!!!

خواندن کامل چگونه دلالت بر تفسیر کامل میکند ؟ مگر خیلی ها قرآن را کامل نمیخوانند و هرطور که دلشان میخواهد تفسیر میکنند ؟

اول بحث ایشان انتهای نامه و موضوع صبر با آن تعریف غلط را مورد استناد قرار دادند و بعد خائفا یترقب را مطرح کردند با تعریف غلطی دیگر که بگویند امام حسین علیه السلام از یزید و عمالش ترسیده بود و فرار میکرد . به این عمل میگویند تقطیع و تفسیر به رای .

حسینی که ایشان ساخت قبائی اندازه تن شریعت عقلانی اش بود و نه شخصیت مستند و حقیقی امام حسین علیه السلام.

تقریر هم بمعنی تائیدیه و امضاء است

اما بعد

قرآن حکیم;887067 نوشت:
ترسان و گریزان بودن امام حسین با همان معنی که استاد کورانی فرمودند و خود شما نقل کردید نص صریح قرآن از زبان حضرت موسی و نص صریح تاریخ از زبان امام حسین علیه السلام است شما میتوانید این مطلب را انکار کنید؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما مطلب علامه کورانی را بجای دوبار نقل یکبار درست میخواندید حل میشد

فاتح;885198 نوشت:
خائف یعنی خودش مامور به حفظ جانش است که مواظب دشمنانش باشد

مامور به حفظ جان بودن به چه معنی است ؟ یعنی امر شده که در حفظ جانت کوشا باش .

خب این امر از طرف چه کسی است ؟

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


فاتح;887154 نوشت:
صبری که جناب احمد قابل تعریف میکند هیچ اشتراک مفهومی و تعریفی ای با این صبر ندارد چون عقل عافیت محور و دنیا محور است . این صبری که ایشان میگوید صبر از روی ترس من دون الله و ترس از طاغی و ظالم است که تلاشی جدی برای استیفای حق , در آن وجود ندارد .

بنده بعید میدانم به دلایل زیر:

1-خود مرحوم قابل در در همین سخنرانی مطلبی از امام حسین علیه السلام را که چرا میخواهند مکه را ترک کنند و حضرت دلیل این ترک را عدم شکسته شدن حرمت کعبه و شهر مکه میدانند بیان میکنند پس اگر عافیت محور و دنیا محور و از ترس من دون الله باشد نقل این مطلب و قبول کردن این قضیه که حکمت ترک مکه توسط حضرتش این بوده بی معنا خواهد بود

2-مرحوم قابل محور بحثشان توجه بیش از حد بر روی قضیه جهاد و قیام و عدم توجه به بخش های دیگر واقعه عاشوراست خودشان هم میگویند که اگر جامعه توحید را نداند و اگر معاد را نشناسد و اصلا نداند شجاعت چیست و... که در همان سخنرانی موجود است پس دنیا محوری و من دون الله بودن مخالف این صحبت هاست!

فاتح;887154 نوشت:
این اشکالات شما موضوعیت تاریخی دارد . برای درک شرایط آن زمان , بررسی و مطالعه تاریخ امری ضروری و واجب است که هیچ کسی مستغنی از آن نیست .

دقیقا! بنده همین توصیه را به طور موکد به شما برادر گرامی دارم از لینکی هم که معرفی کردید ممنونم واقعا استفاده کردم اما از نظر همان تاریخ:

اولا امام حسین در مدینه هم طرفداران بسیار بیشتری نسبت به کربلا داشت و هم دشمنانش کمتر بودند پس مقایسه این مطلب با کربلا قیاس مع الفارق است!! برای نمونه به سخنرانی حضرت در میان صحابه پیامبر و گفتگو های برخی افراد مشهور و صحابه مثل ابن عباس یا محمد حنفیه یا عبد الله بن عمر و ام سلمه با امام حسین و حرمتی که برای پسر پیامبر در شهر پیامبر قائل بودند خود نشان میدهد که اگر امام حسین واقعا میخواستند به راحتی میتوانستند مردم مدینه را علیه حاکم اموی و ظالم مدینه بشورانند! و حتی دلیل عدم کشتن امام حسین در مدینه حمایت مسلحانه اقوام و عدم توان مردمی حکومت برای قتل پسر پیامبر بود!(هر چند که تهدید و ترور مخفیانه و تهدید جان امام قطعا وجود داشت و جدی بود)

ثانیا برای فتح مدینه لازم نبود با 10 ها هزار نفر بجنگند بلکه با یک گروه زبده نظامی هم حضرت میتوانست به راحتی مرکز امارت حاکم مدینه را اشغال کرده و او را بکشد یا از شهر بیرون کند!! بنده با آنچه در تاریخ از رشادت های حضرت عباس و برادرانشان و هم چنین فرزندان و پسر عمو های امام حسین مثل مسلم بن عقیل نقل شده معتقدم حضرت با همین تعداد به فرماندهی و جنگاوری وجود مبارکشان به راحتی میتوانستند کار را در مدینه تمام کنند! اما بنا بر مصالحی که تعدادی را در ارسال قبل نام بردم از این حرکت خود داری کردند!

ثالثا چرا حضرت همین کار را در کوفه یا یمن انجام ندادند؟؟؟!! بر فرض در مدینه نمیتوانستند! قبول! میتوانستند به مردم کوفه بگویند قیام کرده کاخ کوفه را بگیرید تا من به کوفه بیایم!! یا به جای رفتن به مکه یا حتی بعد از مکه به یمن رفته با تعدادی شمشیر زن به مدینه حمله کنند!! حضرت این کار ها را انجام ندادند بنا بر مصالحی!

فاتح;887154 نوشت:
متاسفانه ما اجتهاد = با عصمت یا الوهیت را , در این دین نداریم چون دین ما شخص محور نیست . ما کتاب و سنت نبوی داریم و حدود و تعاریف و حق و باطل را آنها مشخص میکنند .

عجب! جالب است! پس توصیه میکنم حتما به این 2 تاپیک که توسط یکی از کاربران محترم زده شده بروید و نظر بدهید:

عدم انحصار زکات در موارد 9 گانه از دیدگاه قرآن و سنت

وجوب مسح کل روی پا، و نه قسمتی از آن؛ از منظر قرآن کریم

فاتح;887154 نوشت:
خواندن کامل چگونه دلالت بر تفسیر کامل میکند ؟

بحث شما تقطیع بود بنده عرضم این بود که اتفاقا ایشان هم وصیت نامه را تقریبا کامل خواندند و هم خودشان از تقطیع و عدم نقل قسمت آخر وصیت نامه ناراحت بودند!!

حالا سوای از این بحث ها واقعا چرا بخش آخر وصیت نامه امام نقل نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


فاتح;887154 نوشت:
اول بحث ایشان انتهای نامه و موضوع صبر با آن تعریف غلط را مورد استناد قرار دادند و بعد خائفا یترقب را مطرح کردند با تعریف غلطی دیگر که بگویند امام حسین علیه السلام از یزید و عمالش ترسیده بود و فرار میکرد . به این عمل میگویند تقطیع و تفسیر به رای .

حسینی که ایشان ساخت قبائی اندازه تن شریعت عقلانی اش بود و نه شخصیت مستند و حقیقی امام حسین علیه السلام.

هرچند که معتقدم نظر مرحوم قابل کامل نیست و یا اینکه شاید چون موضوع سخنرانی مطلب دیگری بوده کامل به همه زوایا و نظر خود نپرداخته اند اما معتقدم تعریف ایشان نه از صبر غلط بود نه از آیه خائف! بلکه شاید باید بیشتر توضیح میدادند یا باید کامل تر شود!!

حسینی هم که برخی از منبری ها و مداح ها و عامه مردم ساخته اند فقط یک شخصیت حماسی و جنگاور و سلحشور است نه امام حسین مستند و حقیقی!!(البته نه اینکه امام حسین سلحشور نبود بلکه فقط به یک بخش آن هم به طور افراطی پرداخته شد و بس!)

فاتح;887154 نوشت:
تقریر هم بمعنی تائیدیه و امضاء است

بله ممنونم از شما حالا با توجه به جمله قبلتان که Sad این سنت الهی بر اساس تقریر قرآن وضع شده است چه به حضرت موسی پیامبری رسیده باشند و یا نرسیده باشند ))

آیا خائف یتقرب شدن حضرت موسی علیه السلام از دست فرعونیان و نقل این جمله در قرآن کریم و نقل این جمله از دهان مبارک حضرت امام حسین علیه السلام به نص تاریخ را قبول دارید؟؟

آیا این 2 مقدمه نتیجه ای جز خائف شدن حضرت امام حسین از یزیدیان پلید میدهد؟؟؟؟؟؟!!


سلام علیکم

قرآن حکیم;887209 نوشت:
بنده بعید میدانم به دلایل زیر:

1-خود مرحوم قابل در در همین سخنرانی مطلبی از امام حسین علیه السلام را که چرا میخواهند مکه را ترک کنند و حضرت دلیل این ترک را عدم شکسته شدن حرمت کعبه و شهر مکه میدانند بیان میکنند پس اگر عافیت محور و دنیا محور و از ترس من دون الله باشد نقل این مطلب و قبول کردن این قضیه که حکمت ترک مکه توسط حضرتش این بوده بی معنا خواهد بود

2-مرحوم قابل محور بحثشان توجه بیش از حد بر روی قضیه جهاد و قیام و عدم توجه به بخش های دیگر واقعه عاشوراست خودشان هم میگویند که اگر جامعه توحید را نداند و اگر معاد را نشناسد و اصلا نداند شجاعت چیست و... که در همان سخنرانی موجود است پس دنیا محوری و من دون الله بودن مخالف این صحبت هاست!

ولی بنده بعید نمیدانم چون مستند است به فایلی که لینک شده و ایشان اصلا قضیه حماسی را احساسی میدانند و
قسم میخورند به صیغه ای از اسماء الله که گزارشی که از امام حسین میدهند گزارش صحیحی نیست احساسی است فقط از 6 ماه آخر گزارش میدهند ( ثانیه 40 ) .

اما در توضیح :

در دقیقه 1:45 بنقل از امام حسین (ع) میفرمایند کار من امر به معروف و نهی از منکر کردن است اگر مردم پذیرفتند پذیرفتند اگر نپذیرفتند صبر میکنم - نه اینکه شمشیر میکشم . ( نمیدانم امام حسین در کجا چنین چیزی گفته شما میدانید این وصله را تعریف کنید )

نمیدانم به این تعبیر حضرت بعافیت تا آخر عمر صبر نکردند و شمشیر را کشیدند

این انتخاب گزینشی و تعبیر من در آوردی همان تقطیع متن و مصادره معنی بمطلوب است .

اما بعد

خائفا یترقب

مطلبی نیست که با ترجمه تحت اللفظی بتوان آن را تعریف کرد همانطور که تعریف اسلامی صبر تعریفی تحت الفظی نیست .

یکی از خصوصیات ظالمین که در قرآن به آن اشاره شده این است که مومنین را بالکبر و ارعاب و تهدید از خانه و سرزمین شان اخراج میکنند ( اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله ) :

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلاَّ أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللَّهِ كَثِيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ( حج / 40 )
كسانى كه اذن داده شدند در مقاتله كسانى هستند كه آنها را بيرون كردند از ديار و منازل خود بدون حقّ فقط سبب اخراج آنها اين بود كه مى‏گفتند پروردگار ما اللَّه است ما بتهاى شما را نمى‏پرستيم، و اگر نبود كه خداوند دفع مى‏فرمود بعض ناس را ببعض هر آينه خراب مى‏شد و از بين مى‏رفت صومعه‏هاى يهود و كليساهاى نصارى و نمازگاههاى مسلمين و مساجد آنها كه در آنها ذكر خدا مى‏شد بسيار، و هر آينه خداوند يارى مى‏فرمايد هر كه را بخواهد يارى كند محققا خداوند قادر متعال و قاهر بر انتقام است.

در البرهان فی تفسیر القرآن در شان نزول و جری و تطبیق آن چنین آمده :

عن أبي جعفر الباقر (عليه السلام): «أنها نزلت في المهاجرين، و جرت في آل محمد (عليهم السلام) الذين اخرجوا من ديارهم، و أخيفوا».

از امام باقر علیه السلام در شان و تاویل آیه سوال شد امام فرمود شاننزول این آیه بر مهاجرین است و جری و تاویل آن بر آل محمد علیهم السلام است کسانی که اخراج شده اند و خائفند ( 1 )

همچنین غیر از امام حسین علیه السلام , ابن عباس نیز به این ظلم در پاسخ نامه یزید صراحتا اشاره دارد (2) معنای چنین عملی در اسلام طغیان در برابر خداوند و دشمنی با اوست و فردی که چنین میکند قیام در برابرش جایز است ( آیه 39 ) و خداوند مجاهدین را نصرت میدهد(انتهای آیه 40 ) .

پس معنی و مفهوم کلام امام درباره خائف یترقب را تنها با رجوع به تعابیر قرآنی و اسلامی میتوان فهمید . من درآوردی نیست .

قرآن حکیم;887209 نوشت:
دقیقا! بنده همین توصیه را به طور موکد به شما برادر گرامی دارم از لینکی هم که معرفی کردید ممنونم واقعا استفاده کردم اما از نظر همان تاریخ:

از توصیه تان متشکرم . توجه بفرمائید , بنده الان همین کار را دارم میکنم

هنگامی که امام حسین (علیه السلام) شهر مکه را ترک نمودند و به سوی کوفه رهسپار بودند، فرزدق،(3) شاعر نامدار، را دیدند و از او اخبار کوفه را پرسیدند. فرزدق گفت: از فردی پرسیدی که به روند امور نیک آگاه است. واقعیت این است که قلب مردم عراق با توست، اما شمشیرشان به زیان تو و به سود بنی امیه، برهنه شده است. قضا از آسمان فرود می آید و خدا هر چه بخواهد انجام می دهد. پروردگار هر روز در کاری است. اگر تقدیر او با خواست ما همساز باشد، خدا را بر نعمتهایش می ستاییم و بر این سپاس از او مدد می جوییم، و اگر مقدرات با خواست آن که حق مدار است و پرهیزگار، همساز نباشد، نا خرسند نمی شود و از حدش در نمی گذرد؛ صدقت، لله الامر، و الله یفعل ما یشاء، و کل یوم ربنا فی شأن، ان نزل القضاءبما نحب، فنحمد الله علی نعمائه و هو المستعان علی أداء الشکر، و ان حال القضاء دون الرجاء، فلم یعتد من کان الحق نیته و التقوی سریرته(4).

در مورد وضعیت مدینه و مکه هم قبلا آدرسی گذاشته شد .

قرآن حکیم;887209 نوشت:
عجب! جالب است! پس توصیه میکنم حتما به این 2 تاپیک که توسط یکی از کاربران محترم زده شده بروید و نظر بدهید:

عدم انحصار زکات در موارد 9 گانه از دیدگاه قرآن و سنت

وجوب مسح کل روی پا، و نه قسمتی از آن؛ از منظر قرآن کریم

تقلید در اصول دین با تقلید در فروع چه تفاوت حکمی دارد ؟

__________________________________

1) فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 7، ص 156 - برای مطالعه بیشتر نک : البرهان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 889و 890
2 ) هیچ گاه خاطره کاری که با حسین بن علی (علیه السلام) انجام دادی از اندیشه ام زدوده نمیشود؛ او را از حرم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی حرم خدا راندی و در آن دیار امن دسیسه ترور او را با دستان ناپاک گماشتگانت پی گرفتی، و بدین گونه، او را از جوار کعبه (این حریم امن الهی) به سوی کوفه دور نمودی. او نیز در حالی که خائف بود از شهر مکه بیرون رفت
3) ابو فراس، همام بن غالب تمیمی سراینده نام آشنایی است که در موضع گیری شجاعانه در برابر هشام بن عبدالملک قصیده معروفش در وصف امام سجاد را انشا و قرائت نمود.
4) نک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، ص 290؛ لوط بن یحیی ازدی غامدی، مقتل الحسین (علیه السلام)، صص 68 - 69؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج 2، ص 67؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج 1، ص 446؛ محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 245؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، ج 2، ص 253؛ اسماعیل ابن کثیر دمشقی (ابن کثیر)، البدایه و النهایه، ج 8، ص 180؛ علی بن یونس عاملی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، تحقیق محمدباقر بهبودی، ج 2، ص 36؛ عبدالحسین موسوی (علامه شرف الدین)، المجالس الفاخره فی ماتم العتره الطاهره، تحقیق محمود بدری، ص 215.


بسم الله الرحمن الرحیم

در بحار و همچنین نفس المهموم امام علیه السلام هنگام ورود به نینوا و وادی کربلا مشخصات دین لیسدنی را تبئین کردند و فرمودند

«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون » . (بحارالانوار، ج 44، ص 383)

مردم بندگان دنیایند و دین لیسیدنی است، روی زبانشان نهاده [اند] , تا مزه از آن میتراود آن را نگاهدارند و وقتی بنای آزمایش [سختی ] شود دینداران اندک شوند .


تصویر این آموزه و بیان اعجاب آور که مانند تمام شئونات عاشورا منحصر در زمان و مکان وقایع سال 61 هجری نیست را اینجا نقل میکنم

والسلام علیکم و رحمه الله

سلام
یه جمله از آقا در مورد این قسمت وصیت امام حسین ع
«و انی لم اخرج اشرا ولا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً»؛ یعنی کسانی اشتباه نکنند و تبلیغاتچی ها تبلیغ کنند که امام حسین هم مثل کسانی که این گوشه و آن گوشه، خروج می‌کنند برای این‌که قدرت را به چنگ بگیرند - برای خودنمایی، برای عیش و ظلم و فساد - وارد میدان مبارزه و جنگ می‌شود! کار ما از این قبیل نیست؛ «و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدّی»(58). عنوان این کار، همین اصلاح است؛ می‌خواهم اصلاح کنم. این همان واجبی است که قبل از امام حسین، انجام نگرفته بوده است.
این اصلاح، از طریق خروج است - خروج، یعنی قیام - حضرت در این وصیّتنامه، این را ذکر کرد - تقریباً تصریح به این معناست - یعنی اوّلاً می‌خواهیم قیام کنیم و این قیام ما هم برای اصلاح است؛ نه برای این است که حتماً باید به حکومت برسیم، نه برای این است که حتماً باید برویم شهید شویم. نه؛ می‌خواهیم اصلاح کنیم. البته اصلاح، کار کوچکی نیست. یک وقت شرایط، طوری است که انسان به حکومت می‌رسد و خودش زمام قدرت را به دست می‌گیرد؛ یک وقت نمی‌تواند این کار را بکند - نمی‌شود - شهید می‌شود. درعین‌حال هر دو، قیامِ برای اصلاح است.
مربوط به :بیانات در خطبه‌های نمازجمعه - 1374/03/19

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


فاتح;887220 نوشت:
قسم میخورند به صیغه ای از اسماء الله که گزارشی که از امام حسین میدهند گزارش صحیحی نیست احساسی است فقط از 6 ماه آخر گزارش میدهند ( ثانیه 40 ) .

مگر دروغ میگویند؟؟ جز این است که اکثر گزارش زندگی 57 ساله امام حسین سلام الله علیه از 6 ماه آخر زندگی ایشان است؟؟؟؟

فاتح;887220 نوشت:
در دقیقه 1:45 بنقل از امام حسین (ع) میفرمایند کار من امر به معروف و نهی از منکر کردن است اگر مردم پذیرفتند پذیرفتند اگر نپذیرفتند صبر میکنم - نه اینکه شمشیر میکشم . ( نمیدانم امام حسین در کجا چنین چیزی گفته شما میدانید این وصله را تعریف کنید )

ایشان وصیت نامه امام به محمد حنفیه را نقل کردند حضرت صراحتا فرمودند صبر میکنم حالا با معنای صحیحش کجای این مطلب وصله است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

شما که خودتان هم قسمت آخر وصیت نامه را نقل کردید در ارسال های قبل!!

این سوال بنده را هنوز پاسخ نداده اید که:(( واقعا چرا بخش آخر وصیت نامه امام نقل نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!))

فاتح;887220 نوشت:
نمیدانم به این تعبیر حضرت بعافیت تا آخر عمر صبر نکردند و شمشیر را کشیدند

حضرت در مکه و مدینه و بین راه شمشیر نکشیدند وقتی چاره ای جز جنگ و دفاع از شرف و ناموس و عزت و دینشان وجود نداشت شمشیر کشیدند!!

شما به نظر مباحث را با هم خلط کردید! صبر کردن به معنای پپذیرش ظلم و ترک واجب الهی و سکوت در برابر بدعت ها نیست!!


برادر گرامی عرض بنده این است که در آن زمان که حضرت فرمود صبر میکنم شرایط برای صبر در اطاعت و صبر در ترک معصیت بیعت با یزید و پیوستن و تایید ظالم بود نه شرایط صبر در مصیبت!!

وانگهی اگر قبول کنیم و بپذیریم که حضرت دورنمای آینده را هم در نظر گرفته صبر در مصیبت شهادت و زخم ها و ستم ها و جسارت ها و... را برای رضای حضرت حق در نظر داشته اند که بعید هم نیست عقلا

مطلبی که بنده و احتمالا مرحوم قابل در نظر داشتند این است که حضرت صبر میکنند حالا هر کدام از 3 معنی صبر را که در نظر بگیرید نه اینکه قیام مسلحانه و کشت و کشتار و ... میکنند!!

این فرق دارد برادر من! صبر کردن با هر معنی که شما میفرمایید با شمشیر کشیدن و قیام مسلحانه فرق دارد!! این واضح است!!

فاتح;887220 نوشت:
این انتخاب گزینشی و تعبیر من در آوردی همان تقطیع متن و مصادره معنی بمطلوب است .

انتخاب ایشان نه گزینشی است و نه من در آوردی!! ایشان که دائما دلیل از روایات می آوردند و مطالب تاریخی را نقل میکردند کجا مطلب ایشان من در آوردی بود؟؟؟!!

اتفاقا تقطیع و مصادره به مطلوب را به عمد یا به سهو کسانی کردند که قسمت آخر وصیت نامه امام و سخنان امام در جاهای دیگر را از مردم پنهان میکنند!!!

باز هم میپرسم و هزاران بار میپرسم:(( واقعا چرا بخش آخر وصیت نامه امام نقل نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!))

فاتح;887220 نوشت:
خائفا یترقب

مطلبی نیست که با ترجمه تحت اللفظی بتوان آن را تعریف کرد همانطور که تعریف اسلامی صبر تعریفی تحت الفظی نیست .

خود شما معنی خائف یترقب را از علامه کورانی نقل کردید که به نظر مطلب صحیح و خوبی بود شما اگر همان را قبول دارید و بپذیرید مطلب حل میشود معنای سخن حضرت موسی و امام حسین سلام الله علیهما مشخص میشود!!

((
خائف یترقب همونجور که حضرت موسی " فخرج منها خائفاً يترقب..." نه خوف ما ، نه ترس ما... خائف یعنی خودش مامور به حفظ جانش است که مواظب دشمنانش باشد. شاید به فارسی به معنی ترسو باشد ولی ترسو نیست؛ در اصل مامور به مواظبت معنی آن است مثل حضرت موسی که ظاهر شد. امام سلام الله علیها از مدینه به مکه می رود "خائف یترقب"... به این معنی. ))

فاتح;887220 نوشت:
یکی از خصوصیات ظالمین که در قرآن به آن اشاره شده این است که مومنین را بالکبر و ارعاب و تهدید از خانه و سرزمین شان اخراج میکنند

یک بار دیگر همین جمله را بخوانید! مگر با گفته بنده و نظر علامه کورانی که در بالا نقل شده مخالف است؟؟؟؟؟!!!

شما میخواهید از این مقدمات به این مطلب برسید که

فاتح;887220 نوشت:
طغیان در برابر خداوند و دشمنی با اوست و فردی که چنین میکند قیام در برابرش جایز است ( آیه 39 )

خوب این نتیجه بر فرض صحیح باشد اما:

اولا جایز نه واجب!! این 2 با هم فرق میکند! من هم نگفتم قیام علیه یزید حرام یا مکروه یا مباح بود!!!

ثانیا چرا هیچ یک از ائمه دیگر بعد از امام حسین این کار را نکردند و حال آنکه هم تعداد پیروان برخی از این ائمه بسیار بیشتر از امام حسین بود و هم اینکه حکام زمان سایر ائمه هم مانند یزید غاصب و ستم کار و بی دین بودند! حق حضرات معصومین علیهم السلام را غصب کرده بودند!

فاتح;887220 نوشت:
پس معنی و مفهوم کلام امام درباره خائف یترقب را تنها با رجوع به تعابیر قرآنی و اسلامی میتوان فهمید . من درآوردی نیست .

با استدلال شما سخن و تعریف استاد کورانی من در آوردی است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! این چه استدلالی است؟؟؟!!

فاتح;887220 نوشت:
بنده الان همین کار را دارم میکنم

بله مشخص است ان شاء الله دقیق تر باشید!

فاتح;887220 نوشت:
هنگامی که امام حسین (علیه السلام) شهر مکه را ترک نمودند و به سوی کوفه رهسپار بودند

توصیه میکنم بار دیگر سخنرانی مرحوم آیت الله قابل را با دقت بیشتری گوش کنید دقیقه 2 تا 2:11 این 11 ثانیه را بار دیگر با دقت گوش کنید!

فاتح;887220 نوشت:
تقلید در اصول دین با تقلید در فروع چه تفاوت حکمی دارد ؟

هرچند که این پارادوکس بزرگ و عجیبی که با آن مواجه ایم ( میگویند اصول دین تحقیقی است نه تقلیدی!! یعنی اثبات وجود خدای سبحان درک و شناخت صفات او-اثبات نبوت -اثبات معاد-اثبات امامت تحقیقی است اما فروع دین و احکام را باید فقط تقلید کنی یا خود مجتهد باشی!! یعنی احکام نماز و روزه و وضو و غسل را باید تقلید کنی!!!!!!!

ای کاش کسی از این آقایان میپرسید چگونه امور غامض و مهم و پیچیده ای مثل اثبات وجود خدا و نبوت و امامت و معاد که این همه مورد اختلاف و بحث و بررسی میان بزرگترین فیلسوفان و متکلمین و دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی است و هرکدام نظری میدهند به گونه ای که تعریف خدا و صفات او و ابعاد و چگونگی معاد و نبوت و امامت مورد تفاوت نظر و فهم و تفسیر میان علامه های اسلام است تحقیقی است و یک فردی عامی بیچاره باید برود خودش بفهمد که تعریفی که ملاصدرا از خدا و معاد میکند و توضیح میدهد دقیق تر است یا ابن سینا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آن وقت مسائلی چون وضو و نماز و غسل و روزه و... که یا به صراحت در قرآن آمده یا روایات واضح برای آن وجود دارد و عموم فقها هم جالب است که در یک مذهب مثل شیعه آنچنان فتوایشان با هم تفاوتی ندارد در این مسائل(چون اینقدر واضح است و کم اختلاف در فهم و دریافت) را باید حتما تقلید کند و حتی فرصت فکر کردن به خود درباره خواندن آیات و روایات احکام را نمیدهد؟؟؟!؟!؟!؟!!!!)

سوال بنده از شما این است اگر شما با دقت در آیات و روایات و تاریخ دارید با بنده بحث میکنید دلیل می آورید از تاریخ از آیه و از سخن علما آیا واقعا نمیتوانید همین کار را درباره احکام انجام دهید؟؟؟!
یعنی احکام این قدر سخت و پیچیده است که جز تقلید یا اجتهاد(آن هم بماند که چگونه است) راهی برای فهمش نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!! واقعا خدا اینگونه فرموده؟؟؟؟!!

سوال آخرم این است شما با دلیل قرآنی و اسلامی ثابت کنید که اصول دین تحقیقی و احکام تقلیدی است؟؟؟؟!!

با تشکر

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم

قرآن حکیم;887858 نوشت:
صبر کردن با هر معنی که شما میفرمایید با شمشیر کشیدن و قیام مسلحانه فرق دارد!! این واضح است!!

در این رابطه بحث زیادی صورت گرفت، بنده به عنوان خاتمه توجه شما رو به چند نکته جلب می کنم:
جناب قابل نتیجه ای که از این وصیت نامه می گیرد این است که حضرت(علیه السلام) در پی حفظ جان و فرار از دست امویان است.
بنابراین مطلب، شما روایات متعدد خبر داشتن ایشان از شهادتش را که از طریق رسول خدا، امیر المومنین و امام حسن(علیهم السلام) را چطور پاسخ می دهید؟ خود جناب قابل به این مطلب اشاره می کند و تمام روایات را ضعیف می داند! در حالی که این دسته از روایات حداقل به حد مستفیض می رسند و از خبر واحد تجاوز کرده اند. بنابراین به راحتی نمی توان آنها را رد کرد، مگر با یک دلیل بسیار محکمتر مانند روایت متواتر(که البته چنین روایاتی نداریم)
از طرفی اگر امام(علیه السلام) احساس خطر کرد، چرا به تنهایی فرار نکرد؟ چرا زن و بچه و فامیل خود را همراه برد؟
قریب به اتفاق علما شیعه امامیه معتقد به علم غیب امام معصوم هستند. بنابراین امام(علیه السلام) از جریان کربلا بدون خبر دادن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نیز مطلع بوده است.
بنابراین پرداختن قریب به اتفاق علما به بحث نهی از منکر و جهاد امام حسین(علیه السلام) بی دلیل نیست. چرا که این بحث(نهی از منکر و اصلاح امت) از سوی امام(علیه السلام) به عنوان مهمترین عامل قیام ذکر می شود.
ایشان بنابر تصریح خود که هر کس امامش را هر طوری که می خواهد تعریف می کند! امام حسین(علیه السلام) را صلح طلب معرفی میکند. امام(علیه السلام) حق طلب بود نه صلح طلب! اگر حق با صلح طلبی سازگار باشد همان را بر می گزیند و اگر طلب حق با جنگ باشد، جنگ را.
در کل شاید فضای ذهنی ایشان و شرایط پدید آمده برای جناب قابل بی تاثیر در این نظریه نباشد... و الله عالم.

قرآن حکیم;887858 نوشت:
اصول دین تحقیقی است نه تقلیدی!!

این بحث ربطی به موضوع ندارد اما برای تحقیق بیشتر چند آیه را خدمت شما عرض می کنم:
دوازده بار در قرآن(آل عمران/32و132؛ نساء/59؛ مائده/92؛ انفال/1و20و46؛ نور/54و56؛ محمد/33؛ تغابن/12؛ مجادله/13) عبارت اطیعوا الله و اطیعوا الرسول(در برخی موارد فقط عبارت اطیعوا الرسول) تکرار شده که روشن است این اطاعت پس از پذیرش اسلام و در مورد فروع دین است.
خداوند در نه آیه(بقره/170؛ مائده/104؛ یونس/78؛ انبیاء/53؛ شعراء/74؛ لقمان/21؛ زخرف/22و23) تبعیت از آباء و اجداد را برای گرایش به اصل دین مذمت کرده و در برخی موارد می فرماید آیا اینها تعقل و تدبر نمی کنند؟!

[/]

بسم الله تعالی

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


عامل;887944 نوشت:
جناب قابل نتیجه ای که از این وصیت نامه می گیرد این است که حضرت(علیه السلام) در پی حفظ جان و فرار از دست امویان است.

فکر نمیکنم ایشان چنین نتیجه ای گرفته باشند در همین کلیپ ایشان صحبت از امر به معروف و نهی از منکر میکنند و صبر کردن چنان که در نص وصیت نامه موجود است! ضمن اینکه حفظ جان خود و خاندانشان هم به عنوان تکلیف الهی مورد نظر بوده پس صرفا چنین نتیجه ای نگرفتند!! اگر بوده در کلیپ مشخص بفرمایید که کجا بوده؟

عامل;887944 نوشت:
بنابراین مطلب، شما روایات متعدد خبر داشتن ایشان از شهادتش را که از طریق رسول خدا، امیر المومنین و امام حسن(علیهم السلام) را چطور پاسخ می دهید؟

اولا شما باید این سوال را از ایشان بکنید نه بنده! و حال آنکه بنده قبلا در یکی از پست ها به جناب فاتح هم گفتم که(( هرچند که معتقدم نظر مرحوم قابل کامل نیست و یا اینکه شاید چون موضوع سخنرانی مطلب دیگری بوده کامل به همه زوایا و نظر خود نپرداخته اند اما معتقدم تعریف ایشان نه از صبر غلط بود نه از آیه خائف! بلکه شاید باید بیشتر توضیح میدادند یا باید کامل تر شود!!))

ثانیا حضرت در تمام مراحل این واقعه از مدینه تا کربلا آنچه که باید انجام میدادند به عنوان تکلیف شرعی انجام دادند که شامل عدم بیعت با ظالم- امر به معروف و نهی از منکر-حفظ جان خود و خانواده-عدم شکسته شدن حرمت کعبه و شهر مکه و خروج از این شهر و نهایتا نبرد شجاعانه و شهادت! پس دانستن نهایت امر منافاتی با انجام سایر دستورات و اوامر شرعی و الهی از جمله حفظ جان و دفاع از خانواده ندارد!

عامل;887944 نوشت:
خود جناب قابل به این مطلب اشاره می کند و تمام روایات را ضعیف می داند!

میشود بفرمایید در کجای سخنرانی ایشان این روایات را ضعیف السند یا دلالت خواندند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!


عامل;887944 نوشت:
از طرفی اگر امام(علیه السلام) احساس خطر کرد، چرا به تنهایی فرار نکرد؟ چرا زن و بچه و فامیل خود را همراه برد؟

این هم از آن سوالات است!!! از شما بعید بود استاد گرامی!! خوب مشخص است! چون:

اولا خانواده ایشان هم در خطر بودند!(که حکومت زمان به وضوح بعد از شهادت حضرتش در کربلا بغض و عداوت خود را نسبت به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام نشان داد)

ثانیا خانواده حضرت حاضر نبودند حضرت را رها کنند و دلیل بر این امر شهادت فرزندان و اقوام و برادران حضرت در کربلا و کوفه است!!

ثالثا حتی اگر اینگونه هم نبود که خانواده ایشان در خطر باشد غیرت و شرف انسانی و اسلامی اجازه نمیدهد انسان همسر و فرزندان خردسال و شیر خوار و تحت نفقه و سرپرستی خود را رها کرده و به تنهایی برود!

رابعا این احتمال هم بعید نیست که حتی در صورت سفر انفرادی حضرت حکومت برای دستگیری یا ملزم ساختن حضرت به بیعت با یزید کافر لعنت الله علیه مزاحم خانواده و نوامیس و کودکان بیت امام شود!

عامل;887944 نوشت:
قریب به اتفاق علما شیعه امامیه معتقد به علم غیب امام معصوم هستند.

میشود بفرمایید کدام یک از علمای شیعه معتقد به علم غیب امام معصوم نیستند؟

عامل;887944 نوشت:
بنابراین پرداختن قریب به اتفاق علما به بحث نهی از منکر و جهاد امام حسین(علیه السلام) بی دلیل نیست. چرا که این بحث(نهی از منکر و اصلاح امت) از سوی امام(علیه السلام) به عنوان مهمترین عامل قیام ذکر می شود.

حتی اگر بپذیریم که علما بر روی بحث امر به معروف و نهی از منکر در حرکت امام علیه السلام تمرکز داشته و دارند این سوال اساسی پرسیده میشود که چرا این امر در میان هیئت ها-دسته های عزاداری-منبر ها-مداح ها و... به صورت گسترده پرداخته نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

باز هم میپرسم و هزاران بار میپرسم:(( واقعا چرا بخش آخر وصیت نامه امام نقل نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!))


عامل;887944 نوشت:
ایشان بنابر تصریح خود که هر کس امامش را هر طوری که می خواهد تعریف می کند! امام حسین(علیه السلام) را صلح طلب معرفی میکند.

در کجای سخنرانی ایشان امام را صلح طلب معرفی کردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

اتفاقا همین مطلب درباره برخی دیگر صدق میکند که(( حسینی هم که برخی از منبری ها و مداح ها و عامه مردم ساخته اند فقط یک شخصیت حماسی و جنگاور و سلحشور است نه امام حسین مستند و حقیقی!!(البته نه اینکه امام حسین سلحشور نبود بلکه فقط به یک بخش آن هم به طور افراطی پرداخته شد و بس!)



عامل;887944 نوشت:
در کل شاید فضای ذهنی ایشان و شرایط پدید آمده برای جناب قابل بی تاثیر در این نظریه نباشد... و الله عالم.

به هر حال ایشان مجتهد بودند و نظر خود را دارند اما محور همان حق است که کتاب و عترت است! شرایطی هم که برای ایشان به وجود آمد و نحوه ارتحال ایشان را توصیه میکنم دوستان تحقیق کنند!


عامل;887944 نوشت:
دوازده بار در قرآن(آل عمران/32و132؛ نساء/59؛ مائده/92؛ انفال/1و20و46؛ نور/54و56؛ محمد/33؛ تغابن/12؛ مجادله/13) عبارت اطیعوا الله و اطیعوا الرسول(در برخی موارد فقط عبارت اطیعوا الرسول) تکرار شده که روشن است این اطاعت پس از پذیرش اسلام و در مورد فروع دین است.

بله بنده منکر اطاعت محض از رسول الله و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین نیستم اما به نص خود قرآن و روایات فراوان این پیروی پیروی مدبرانه محققانه علمی و از روی تعقل و فطرت است نه کورکورانه! آیه 22 سوره انفال و 17 و 18 سوره زمر از نمونه های بارز این مطلب است!

وانگهی همان اصول دین هم توسط خدای سبحان در قرآن کریم و فرامین رسول الله صلوات الله علیه و آله و سلم که بر محور کتاب الله است برای مردم تبیین میشود! فروع دین هم همینطور است اما آنچه آقایان در رساله ها میگویند متفاوت است! تحقیق در اصول دین برای همه واجب و در فروع دین بر غیر مجتهدین حرام است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عامل;887944 نوشت:
خداوند در نه آیه(بقره/170؛ مائده/104؛ یونس/78؛ انبیاء/53؛ شعراء/74؛ لقمان/21؛ زخرف/22و23) تبعیت از آباء و اجداد را برای گرایش به اصل دین مذمت کرده و در برخی موارد می فرماید آیا اینها تعقل و تدبر نمی کنند؟!

استاد عزیز! در آیات 170 بقره و 104 مائده و 21 لقمان خدای سبحان نزول قرآن و آنچه بر پیامبرش فرستاده شده را میفرماید! مگر قرآن فقط اصول دین است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!
یعنی قرآن درباره فروع دین هیچ نگفته؟؟؟؟؟!؟!!! پس اینکه میفرمایید تعقل و تدبر نمیکنند برای کل دین است نه فقط اصول دین! یعنی فروع را هم شامل است!

با تشکر

قرآن حکیم;889355 نوشت:
هرچند که معتقدم نظر مرحوم قابل کامل نیست و یا اینکه شاید چون موضوع سخنرانی مطلب دیگری بوده کامل به همه زوایا و نظر خود نپرداخته اند اما معتقدم تعریف ایشان نه از صبر غلط بود نه از آیه خائف! بلکه شاید باید بیشتر توضیح میدادند یا باید کامل تر شود!!

سلام علیکم

عزیز قرآن حکیم

بنده در پیام خصوصی عرض کردم بخدمتتان که مقصود ما در این تاپیک نقد نظرات "احمد قابل" است نه تصورات و احتمالات و استنباطات کس دیگر . لذا اگر مدعی این هستید که موضوع سخنرانی چیز دیگری است یا تعریفشان از صبر و خائف مانند تعریف شما نیست ( هرچند در کلیپ هیچ تعریف دیگری نکردند ) سند بیاورید که مثلا ایشان برای صبر و خائف چنین تفسیری داشتند و در این سخنرانی و یا این کلیپ مظرح نکردند .

اما بعد
در کجا آمده غیر از امام , خانواده امام حسین علیه السلام هم در مدینه در خطر بودند ؟

اگر نظر تاریخی احمد قابل این است که ادعا میکنید که خب مستند نقل کنید مطلبشان را ولی اگر خودتان این تاریخ را نوشته اید که هیچ , بحثی نیست.

و نهایتا اینکه

یک سخن ایشان را هم که مستندا و چندبار نقل کردید بدین مضمون

چرا آن بخش انتهائی وصیت نامه حضرت را نمیگویند

خب چه کسی نمیگوید ؟ اگر منظور این است استنباطی مانند احمد قابل داشته اند , یا چنین برداشتی را یک نفر قبول داشته ولی نگفته خب این خیال باطلی است .

چه کسی بوده در طول تاریخ و یا حال حاضر چنین استنباط و برداشتی داشته و نگفته ؟ یه چند نفر را نام ببرید

این وصیت از کتب تاریخ و حدیثی گرفته تا سایت مراجع عظام تقلید گرفته و ... سایتهای دینی مختلف که
خواص و علما ایجاد کرده اند تا عوام الناس تمام وصیت نقل میشود و هیچ کدامشان نه تقطیع کرده اند و نه چنین استنباطی داشته اند که بخواهند پنهان کنند نگویند.

اما بعد در مورد مطالب قبلی

قرآن حکیم;887858 نوشت:
مگر دروغ میگویند؟؟ جز این است که اکثر گزارش زندگی 57 ساله امام حسین سلام الله علیه از 6 ماه آخر زندگی ایشان است؟؟؟؟

عجیب است کسی که چنین نقد و ادعایی دارد و میگوئید

قرآن حکیم;887858 نوشت:
انتخاب ایشان نه گزینشی است و نه من در آوردی!!ایشان که دائما دلیل از روایات می آوردند و مطالب تاریخی را نقل میکردند کجا مطلب ایشان من در آوردی بود؟؟؟!!

ولی حتی یک روایت و یک مطلب از قبل از این 6 ماه که ادعا میکند برای اثبات ادعایش نمی آورد . دلیل چیست ؟ شما روایتی از او شنیدید ؟ او روایتی در کتابها و سخنرانی هایش دارد ؟

ایشان تنها ادعاهائی بی سند و ارجاع در مورد مطالب ذیل وصیت نامه میکند که به هیچ روایت و سندی مرتبط نیست . چون چنین است پس من درآوردی است .

قرآن حکیم;887858 نوشت:
ثانیا چرا هیچ یک از ائمه دیگر بعد از امام حسین این کار را نکردند و حال آنکه هم تعداد پیروان برخی از این ائمه بسیار بیشتر از امام حسین بود و هم اینکه حکام زمان سایر ائمه هم مانند یزید غاصب و ستم کار و بی دین بودند! حق حضرات معصومین علیهم السلام را غصب کرده بودند!

کدامیک از این حکام بغیر از یزید بیعت به زور و بتهدید از امامی خواستند ؟

قرآن حکیم;887858 نوشت:
خود شما معنی خائف یترقب را از علامه کورانی نقل کردید که به نظر مطلب صحیح و خوبی بود شما اگر همان را قبول دارید و بپذیرید مطلب حل میشود معنای سخن حضرت موسی و امام حسین سلام الله علیهما مشخص میشود!!

(( خائف یترقب همونجور که حضرت موسی " فخرج منها خائفاً يترقب..." نه خوف ما ، نه ترس ما... خائف یعنی خودش مامور به حفظ جانش است که مواظب دشمنانش باشد. شاید به فارسی به معنی ترسو باشد ولی ترسو نیست؛ در اصل مامور به مواظبت معنی آن است مثل حضرت موسی که ظاهر شد. امام سلام الله علیها از مدینه به مکه می رود "خائف یترقب"... به این معنی. ))

قرآن حکیم;887858 نوشت:
یک بار دیگر همین جمله را بخوانید! مگر با گفته بنده و نظر علامه کورانی که در بالا نقل شده مخالف است؟؟؟؟؟!!!

بنده در مورد نظر احمد قابل نقدی را آوردم .

مساله حفظ جان یک امر عقلانی است برای هر موجودی

و امر و دستوری عقلی و شرعی برای جمله مسلمین

افزون بر عقلانی و شرعی بودن

امر و دستوری خاصتر است برای انبیاء و ائمه منصوب من الله بواسطه مسئولیتی که بر عهده دارند .

خائفا یترقب ترسی است انتظار گونه تا تحقق امر و مسئولیت شان . و نه ترسی که افراد بی تقوی و یا ترسو یا حیوانات دارند .

منظور " احمد قابل " ترسی است که منشاء آن صرفا عقلانی است و مشترک و مشابه بین حیوان و انسان .

ایشان همجنانکه در کتاب مبانی شریعتش آمده معتقد است بین انسان و حیوان هیچ تفاوت و برتری وجود ندارد چون طبق قول قرآن ایشان حیوانات هم توانائی درک کلیات دارند و اینکه میگویند انسان دارای عقل و اختیار است از روی انسان محوری آنهاست
و همچنین خداوند هم خلیفه ای در زمین ندارد و این عقیده از یهودیان است همگی کال.. العیاذ بالله . لذا او امام را در این کلیپ هم فراری توصیف میکند. و این ساخت و سازهای تاریخی و ادعا ها برای ساختن چنین حسینی است ؛ در قد و اندازه شریعتش

و بنده نظرات خاص جنابعالی را نمیدانم و قصدی برای نقد آن را هم ندارم و از شما تقاضا میکنم اگر مطلبی در دفاع یا رد احمد قابل دارید رعایت امانت و شرایط و روش علمی کنید و مستندا از ایشان نقل بفرمائید .

سلام علیکم


در مورد این بیان شما:
قرآن حکیم;889355 نوشت:
فکر نمیکنم ایشان چنین نتیجه ای گرفته باشند

قرآن حکیم;889355 نوشت:
میشود بفرمایید در کجای سخنرانی ایشان این روایات را ضعیف السند یا دلالت خواندند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!

قرآن حکیم;889355 نوشت:
در کجای سخنرانی ایشان امام را صلح طلب معرفی کردند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟!!!!!!!!!!

بنده به سخنرانی مکتوب ایشان که در برخی سایتها هم موجود است، مراجعه کردم.
[ATTACH=CONFIG]3006475990[/ATTACH]
لذا مطمئن باشید بدون مدرک چیزی به ایشان نسبت داده نشده است.

قرآن حکیم;889355 نوشت:
اولا شما باید این سوال را از ایشان بکنید نه بنده!

شما به عنوان یک مدافع از نظر ایشان باید پاسخ بدهید! چرا که این سوال همانطور که خود ایشان در قسمتی از سخنرانی کامل به آن اشاره می کنند، این دیدگاه را به چالش جدی می کشد.

قرآن حکیم;889355 نوشت:
دانستن نهایت امر منافاتی با انجام سایر دستورات و اوامر شرعی و الهی از جمله حفظ جان و دفاع از خانواده ندارد!

کل بحث حول هدف اصلی امام است که ایشان در صدد است آنرا حفظ جان، فرار از دست حکومت و امر به معروف مسالمت آمیز معرفی کند و البته اگر امام از عاقبت امر که شهادت است خبر داشته باشد، هدفش از حرکت و قیام حفظ جان یا فرار از دست حکومت نخواهد بود. البته یکی از اهداف اصلی امام نهی از منکر است، آنهم با زبان تند و عملکرد شدید، بطوری که حاکم جامعه اسلامی با آن قدرت را علنا شراب خوار و نالایق برای حکومت بر مسلمین معرفی میکند.

قرآن حکیم;889355 نوشت:
خانواده ایشان هم در خطر بودند!

از آنجایی که حضرت حتی در شب آخر به اصحاب و اهل بیت خود فرمود هر کدام از شما دست یکی از اهل بیت من را هم بگیرد و از این صحرا جان سالم به در ببرد، و اینکه فرمود اینها فقط با من کار دارند و هدفشان گرفتن بیعت از من است، روشن می شود که در صورت عدم حمایت اهل بیت ایشان از قیام امام، کسی با آنها کاری نداشته، همانطور که با بنی هاشم در مکه و مدینه کاری نداشتند.
لذا اهل بیت ایشان به دلیل حمایت از امام آزار و اذیت شدند.

قرآن حکیم;889355 نوشت:
این احتمال هم بعید نیست که حتی در صورت سفر انفرادی حضرت حکومت برای دستگیری یا ملزم ساختن حضرت به بیعت با یزید کافر لعنت الله علیه مزاحم خانواده و نوامیس و کودکان بیت امام شود!

طبق بیان بالا این احتمال منتفی است.

قرآن حکیم;889355 نوشت:
حتی اگر بپذیریم که علما بر روی بحث امر به معروف و نهی از منکر در حرکت امام علیه السلام تمرکز داشته و دارند این سوال اساسی پرسیده میشود که چرا این امر در میان هیئت ها-دسته های عزاداری-منبر ها-مداح ها و... به صورت گسترده پرداخته نمیشود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

بحث امر به معروف و نهی از منکر یکی از مهمترین مباحث هیات ها و منابر است.
شاید تنها در هیات شما به این امر مهم پرداخته نشده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بحث امر به معروف و نهی از منکر با قیام حسینی اجین شده، چطور می فرمایید در هیات ها به آن پرداخته نمی شود؟!

قرآن حکیم;889355 نوشت:
تحقیق در اصول دین برای همه واجب و در فروع دین بر غیر مجتهدین حرام است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بحث اصول دین با فروع دین تفاوت های عمده ای دارد.
تقلید در اصول جایز نیست چرا که ممکن است باعث شود انسان به حقیقت نرسد همانطور که برخی مشرکان با تقلید از پدران گمراه شدند.
از طرفی هدایت غیر ممکن خواهد بود.
دین راه فهم و تحقیق را بر فروع دین نبسته، بلکه هر کس طاووس خواهد باید جور هندوستان کشد...
البته اگر اجازه بدید این بحث انحرافی را ادامه ندهیم و یا در تاپیک دیگه ای به آن پرداخته شود

سوال:
1) علت حقیقی قیام اباعبد الله(علیه السلام) چیست؟ آیا حرکت امام حسین(علیه السلام) از مدینه به مکه و سپس به کوفه، به منظور حفظ جان، امنیت و آزادی خود و خانواده اش بوده است؟
2) منظور از صبر کردن که در انتهای وصیت نامه امام(علیه السلام) به محمد حنفیه(اصبر حتی یحکم الله...) بیان شده، چیست؟
3) چرا امام(علیه السلام) یمن را به عنوان مقصد خویش انتخاب نکرده و یا قیام را در مدینه و مکه پایه ریزی نکرد؟

پاسخ:
1)

برای قیام امام حسین(علیه السلام) علل و اهداف متعددی می توان در نظر گرفت که غالب این اهداف از بیانات اباعبدالله(علیه السلام) بدست می آید؛ مواردی مانند:

الف) احیاء احکام الهی و اصلاح امت اسلامی. همانطور که حضرت(علیه السلام) خطاب به برخی حجاج در مکه می فرماید: خدایا تو مى دانى آنچه از سوى ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامها بر ضد حاکمان اموى) به خاطر سبقت جویى در فرمانروایى و افزون خواهى در متاع ناچیز دنیا نبوده است؛ بلکه براى این است که نشانه هاى دینت را (به مردم) نشان دهیم و اصلاح در شهرهایت را آشکار کنیم. مى خواهیم بندگان ستمدیده ات در امان باشند و به دستورها و سنت ها و احکامت عمل شود.(1)

ب) امر به معروف و نهی از منکر. امام(علیه السلام) در وصیت خود به برادرش محمد حنفیه می نویسد: من از روى سرمستى و گستاخى و تبهکارى و ستمگرى از مدینه خارج نشدم؛ بلکه براى طلب اصلاح در امت جدم خارج شده ام. مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیره جدم(صلی الله علیه و آله) و پدرم على بن ابى طالب(علیه السلام) عمل کنم.(2)

ج) تشکیل حکومت عدل، در صورت فراهم بودن شرایط اجتماعی و سیاسی. در همین راستا حضرت(علیه السلام) در پاسخ به نامه هاى اشراف و بزرگان کوفه مبنى بر آمدن به کوفه، شرایط حاکم بر حق را چنین بیان می کند: به جانم سوگند، پیشوا کسى است که به کتاب خدا حکم کند، عدل و داد را محقق سازد، متدین و ملتزم به دین حق باشد، خود را وقف خدا کند.(3)

د) عدم بیعت با شخصی مثل یزید. حضرت(علیه السلام) در این رابطه می فرماید: هنگامی که امت اسلامی به پیشوائی مثل یزید گرفتار گردد باید فاتحه اسلام را خواند.(4)

ه) مقابله با بدعت های بنی امیه و ...
با توجه به مقدمه پیشین، حرکت امام حسین(علیه السلام) دارای ابعاد متعددی است که برخی پژوهشگران تنها به یک یا چند هدف پرداخته اند.

علاوه بر اعتقاد امامیه به علم غیب امام و آگاهی او از حوادث آینده، در برخی روایات، امام(علیه السلام) خود را مامور به انجام وظیفه ای الهی دانسته و از شهادت خود پیشاپیش خبر می دهد. مانند زمانی که برای وداع بر سر قبر مطهر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) حاضر شده و

رویائی صادقه میبیند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می فرماید: حسین(علیه السلام) بیرون شو، که خدا خواسته تو را کشته ببیند.(5) همچنین وقتي کاروان به منزل ثعلبيه رسيدند امام(علیه السلام)را مختصر خوابي در ربود بعد از بيدار شدن فرمود: هاتفي گفت شما مي رويد و مرگ هم شما را به جانب بهشت مي برد،

علي بن الحسين(علیه السلام) گفت: آيا ما بر حق نيستيم؟ فرمود چرا فرزندم سوگند به كسي كه بندگان به او بازگشت خواهند داشت، علي گفت: اي پدر ما در اين صورت از مرگ باكي نداريم.(6) در طول مسیر نیز امام(علیه السلام) مکرر از حضرت یحیی(علیه السلام) یاد کرده و نحوه شهادت ایشان را متذکر می گردد و

در جای دیگر خطاب به عاملان حکومت می فرماید: لا والله لا اعطیکم اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید؛ به خدا قسم، دستم را از روی خواری و ذلت به شما نمی‌دهم و مانند بردگان فرار نمی‌کنم.(7) امام حسین(علیه السلام) در دیدار با فرزدق فرمود: اي فرزدق! همانا این مردم! اطاعت شیطان را پذیرفتند، و اطاعت پروردگار را رها کردند، و در زمین فساد را آشکار کردند، و حدود الهی را تعطیل، و شراب خوار شدند، و به اموال فقراء و مردم زمین گیر تجاوز کردند،

و من از دیگران به یاري کردن دین خدا، و محترم نگاهداشتن احکام دین و جهاد در راه خدا سزاوارترم، تا نام خدا از همه چیز برتر باشد.(8) امام(علیه السلام) در این عبارت به روشنی هدف خود را جهاد برای احیاء دین معرفی می کند. با توجه به عباراتی مانند این جمله: فانى لا ارى الموت الا شهاده، و لا الحياه مع الظالمين الا برما؛ همانا من مرگ را جز شهادت و زندگی با ظالمان را غیر از خاری نمیدانم.(9) طلب امنیت و آزادی برداشت نمی شود.

این موارد همگی گویای علم امام به سرانجام حرکت و قیام خویش است. از طرفی حضرت(علیه السلام) از بیعت با یزید خوددارى کرد و با این عمل، از یک سو، آمادگى خود را براى شهادت و مقاومت در برابر حکومت یزید اعلام کردند، و از سوى دیگر، تلاش خود را جهت برانداختن حکومت یزید و تأسیس حکومت اسلامى، به کار گرفتند. بنابراین حضرت(علیه السلام) با عدم بیعت، جان خود را به مخاطره انداخته و دیگر معنی ندارد که برای حفظ جان خود و آزادی از مدینه خارج شده باشد.

پاسخ2)
با توجه به مطالب گذشته، روشن می شود که چنین نهی از منکری آنهم در مقابل حاکم جائر و فاجری مثل یزید، سرانجامی جز شهادت ندارد، چرا که امام(علیه السلام) دو راه بیشتر نداشت؛ یا بیت کرده و امنیت داشته باشد و یا مخالفت کرده و منتظر عواقب سخت آن باشد، در فرض دوم، صبر به معنای منتظر عواقب بودن است نه اینکه امام(علیه السلام) در صدد جنگ و قیام نبوده است.

پاسخ3)
برخی(مانند محمد حنفیه) پیشنهادمهاجرت به یمن را به امام(علیه السلام) دادند، اما حضرت(علیه السلام) فرمود: من هر کجا که بروم آنها به من دست پیدا کرده و به قتل می رسانند. این مطلب از شعری که خطاب به حضرت سکینه(سلام الله علیها) می فرماید نیز قابل برداشت است؛ لو ترک القطا لنام ...

زمانی که ام‌سلمه آن حضرت(علیه السلام) را از رفتن به کوفه بازداشت امام(علیه السلام) در جواب فرمودند: «به خدا سوگند من این چنین کشته می‌شوم و اگر به عراق هم نروم باز مرا خواهند کشت.»(10). امام(علیه السلام) در جواب ابن‌‌زبیر هم که در ظاهر قصد داشت حضرت(علیه السلام) را از رفتن به عراق باز دارد از کشته شدن حتمی خود سخن به میان آوردند و فرمودند: «به خدا سوگند چنانچه در لانه‌ی جنبنده‌ای از جنبندگان زمین باشم مرا بیرون خواهند آورد تا مرا بکشند.»(11)

در هر حال یمن پایگاه نظامی مستحکمی که بتواند در مقابل سپاه شام مقابله کند نداشت، مردم ان دیار فقیر بودند و ... شاید به همین دلایل امام(علیه السلام) کوفه را برگزید، چرا که احتمال حمایت شیعیان کوفه بیشتر بود.(این تحلیل با غض نظر از رویای صادقه ایشان(علیه السلام) و روایات متعدد پیشگویی شهادت ایشان(علیه السلام) است)


[/HR]1. ابن شعبة حرانى، تحف العقول، ص 172; مجلسى، بحار الانوار، ج97، ص 79.
2. ابن اعثم کوفى، الفتوح، ج5، ص 21; خوارزمى، مقتل الحسین، ج1، ص 273; مجلسى، همان، ج44، ص 329 ـ 330.
3. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 39; طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص 262; مجلسى، بحار الانوار، ج44، ص 334.
4. مجلسی، بحار الانوار، ج 44، ص 324 تا 329.
5. سید بن‏ طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص 128؛ مقتل الحسین، سید محسن امین، ص 63.
6. مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص366، 367، 377.
7. نعمانی، الغیبه، ص279.
8. دشتی، فرهنگ سخنان امام حسین، ص145.
9. تاريخ ‏الطبري، ج‏5، ص:404.
10. المسعودی، اثبات الوصیه للامام علی بن ابیطالب(علیه السلام)، ص139؛ راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، صص253-254.
11. الطبری، تاریخ طبری، ص385؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ص38.

موضوع قفل شده است