جمع بندی آیا امام حسین (ع) با عمربن سعد مذاکره کردند؟
تبهای اولیه
عزیزان سلام. آیا مطلب زیر (در مورد مذاکره سید الشهدا با عمربن سعد) درسته؟ اگر درسته، چجور مذاکره ای بوده؟ آیا بحث هیهات من الذله با این مذاکره چه ارتباطی داره؟: حجت الاسلام و المسلمین سروش محلاتی: همه ی منابع در اینکه پیش دستی در مذاکرات با امام_حسین_(ع) بوده است توافق دارند. اخیرا برخی خجالت میکشند که بگویند امام_حسین_(ع) قصد مذاکره داشته است. از نظر تاریخی قطعی است که امام حسین ملاقات هایی با عمر_بن_سعد داشته است.بر اساس تاریخ_طبری امام حسین نماینده_ای را از سوی خود به سوی عمر بن سعد فرستاده است.همه ی منابع در اینکه پیش دستی در مذاکرات با امام حسین بوده است توافق دارند. در همه ی تاریخ های مکتوب نوشته شده است که این دو با یکدیگر ملاقات کرده اند و این دیدار تا پاسی از شب طول کشیده است. این موضوع نشان میدهد که بحث های آنها جدی بوده و ابعاد مختلفی داشته است. پس از مذاکرات عمر بن سعد نامه ای به عبیدالله نوشت و گفت: خدا را شکر مسئله حل شده است اما عبید الله به عمر گفت: ما از طرف یزید اجازه_مذاکره نداریم و حسین باید تسلیم شود. با تشکر
جمع بندی
پرسش:
آیا مطالبی که در مورد مذاکره سید الشهدا با عمربن سعد درست است؟ اگر درسته، چجور مذاکره ای بوده؟ آیا بحث هیهات من الذله با این مذاکره چه ارتباطی داره؟
پاسخ:
در رابطه با موضوع مذاکره امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد،مطالعه عباراتی که طبری در این رابطه بیان می کند نشان می دهد،آنچه که عده ای از سیاسیون بعنوان مذاکره بین امام حسین(علیه السلام) و عمر بن سعد بیان می کند،به هیچوجه درست و مستند نیست.
طبری ماجرای ملاقات و گفتگوی بین امام حسین(علیه السلام) و عمر بن سعد را اینگونه بیان می کند:
هانى بن ثبيت حضرمى كه هنگام كشته شدن حسين حضور داشته بود گويد:
«حسين عليه السلام عمرو بن قرظه انصارى را پيش عمر بن سعد فرستاد كه امشب ميان اردوگاه من و اردوگاه خودت مرا ببين.
گويد: عمر بن سعد با حدود بيست سوار بيامد، حسين نيز با همانند آن بيامد و چون به هم رسيدند حسين به ياران خويش گفت دور شوند. عمر بن سعد نيز با ياران خويش چنين گفت.
گويد: از آنها دور شديم چندان كه صدا و سخنشان را نمىشنيديم. سخن كردند و طول دادند تا پاسى از شب برفت. پس از آن هر كدام با يارانشان سوى اردوگاه خويش بازگشتند و كسان درباره آنچه ميانشان رفته بود به پندار سخن كردند پنداشتند كه حسين به عمر بن سعد گفته بود: «با من پيش يزيد بن معاويه بيا و دو اردو را به جاى مىگذاريم.» عمر گفته بود: «در اين صورت خانهام را ويران مىكنند.» گفته بود: «من آنرا برايت مىسازم.» گفته بود: «املاكم را مىگيرند.» گفته بود: «از اموال خودم در حجاز بهتر از آن به تو مىدهم.» گويد: و عمر اين را خوش نداشته يود.
گويد: كسان بىآنكه چيزى شنيده باشند يا دانسته باشند چنين مىگفتند و ميانشان رواج يافته بود.
عقبة بن سمعان گويد: همراه حسين(علیه السلام) بودم با وى از مدينه به مكه رفتم و از مكه به عراق، تا وقتى كشته شد از او جدا نشدم و از سخنان وى با كسان در مدينه و مكه و در راه و در عراق و در اردوگاه تا به روز كشته شدنش يك كلمه نبود كه نشنيده باشم، به خدا آنچه مردم مىگويند و پنداشتهاند نبود و نگفته بود كه دست در دست يزيد بن معاويه نهد يا او را به يكى از مرزهاى مسلمانان فرستند، بلكه گفت: «بگذاريد در زمين فراخ بروم تا ببينم كار كسان به كجا مىكشد.»
ابو مخنف به نقل از مجالد بن سعيد همدانى و صقعب بن زهير كه مكرر، سه يا چهار بار، حسين و عمر بن سعد را ديده بودند گويد: عمر بن سعد به عبيد الله بن زياد نوشت:
«اما بعد، خدا آتش را خاموش كرد و اتفاق آورد و كار امت را «به صلاح آورد، اينك حسين به من مىگويد به جايى كه از آن آمده باز گردد يا او را به هر يك از مرزهاى مسلمانان كه خواهيم فرستيم و يكى از «مسلمانان باشد و در حقوق و تكاليف همانند آنها باشد يا پيش يزيد امير مؤمنان رود و دست در دست وى نهد كه رأى خويش را در كار فيما بين بگويد و اين مايه رضاى شماست و صلاح امت.
گويد: و چون عبيد الله نامه را بخواند گفت: «اين نامه مرديست كه اندرزگوى امير خويش است و مشفق قوم خويش، بله مىپذيرم.»
گويد: شمر بن ذى الجوشن برخاست و گفت: «اكنون كه به سرزمين تو فرود آمده و كنار تست اين را از او مىپذيرى؟ به خدا اگر از ديار تو برود و دست در دستت ننهاده باشد قوت و عزت از آن وى باشد و ضعف و ناتوانى از آن تو. اين را مپذير كه مايه ضعف است. بايد او و يارانش به حكم تو تسليم شوند كه اگر عقوبت مىكنى اختيار عقوبت با تو باشد و اگر مىبخشى به اختيار تو باشد، به خدا شنيدهام كه حسين و عمر سعد ميان دو اردوگاه مىنشينند و بيشتر شب سخن مىكنند.» ابن زياد گفت: «چه خوب گفتى، رأى تو درست است.» حميد بن مسلم گويد: آنگاه عبيد الله بن زياد شمر بن ذى الجوشن را پيش خواند و گفت: «اين نامه را پيش عمر بن سعد ببر كه به حسين و يارانش بگويد به حكم من تسليم شوند، اگر شدند آنها را به مسالمت پيش من بفرستد و اگر نپذيرفتند با آنها بجنگد، اگر جنگيد، شنوا و مطيع او باشد و اگر ابا كرد تو بجنگ كه سالار قومى و گردن او را بزن و سرش را پيش من بفرست.»
ابو جناب كلبى گويد: آنگاه عبيد الله بن زياد نامهاى به عمر بن سعد نوشت به اين مضمون:
«اما بعد، ترا سوى حسين نفرستادهام كه دست از او بدارى يا وقت بگذرانى يا اميد سلامت و بقا بدو بدهى يا بمانى و پيش من از او وساطت كنى، بنگر اگر حسين و يارانش گردن نهادند و تسليم شدند آنها را به مسالمت سوى من فرست، اگر دريغ كردند به آنها حمله بر و خونشان بريز و اعضاشان را ببر كه استحقاق اين كار دارند، اگر حسين كشته شد اسب بر سينه و پشت وى بتاز كه ناسپاس است و مخالف و حق ناشناس و ستمگر.
گويد: شمر بن ذى الجوشن با نامه عبيد الله بن زياد پيش عمر بن سعد آمد و چون نامه را بدو داد كه بخواند عمربن سعد به شمر گفت: چه كردى؟ واى تو. خدا خانهات را نزديك نكند و چيزى را كه به سبب آن پيش من آمدهاى زشت بدارد. به خدا دانم كه تو نگذاشتى كه آنچه را به او نوشته بودم بپذيرد و كارى را كه اميد داشتم به صلاح آيد، تباه كردى، به خدا حسين تسليم نمىشود كه جانى والامنش ميان دو پهلوى اوست.» (1)
چند نکته در مورد این گزارش قابل تأمل است.متأسفانه سیاسیونی که برای مثب جلوه دادن مذاکره با آمریکا با تحریف تاریخ، مدعی شده اند که امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد مذاکره کرده است،آن نکات را نادیده گرفته اند:
1. هیچ گزارش مستند در مورد موضوع مورد گفتگوی بین امام حسین(علیه السلام) و عمر بن سعد از سوی دو طرف گفتگو ارائه نشده است.طبری با صراحت می گوید،آنچه در مورد موضوع مورد گفتگو گفته می شود،گمانه زنی و اظهارات شخصی افراد می باشد.وی با صراحت می گوید: كسان درباره آنچه ميانشان رفته بود به پندار سخن كردند...
طبری بعد از نقل موضوعات نقل شده از بان افراد می گوید: كسان بىآنكه چيزى شنيده باشند يا دانسته باشند چنين مىگفتند و ميانشان رواج يافته بود.
بنابراین از مفاد جلسه هیچ متن مستندی نداریم جز گمانه زنی های افراد.
2. سخنان صریح عقبة بن سمعان،موضوعاتی که با گمانه زنی در مورد موضوع گفتگوی بین امام حسین(علیه السلام) و عمر بن سعد بر سر زبانها افتاده و مورد سوءاستفاده طرفداران مذاکره با آمریکا قرار گرفته است را رد می کند.
3. سخنان عمر بن سعد به شمر بعد از آمدن شمر به کربلا، بهترین شاهد است بر اینکه آنچه عمر بن سعد در نامه اش به ابن زیاد نوشته بود که حسین بن علی(علیه السلام) حاضر است نزد یزید برود،هیچ پایه و اساسی نداشته و عمر بن سعد فقط برای اینکه بتواند خود را از رودرویی با آن حضرت نجات دهد،این مطلب را بیان کرده است.
عمر بن سعد به شمر می گوید:« چه كردى؟ واى بر تو. خدا خانهات را نزديك نكند و چيزى را كه به سبب آن پيش من آمدهاى زشت بدارد. به خدا دانم كه تو نگذاشتى كه آنچه را به او نوشته بودم بپذيرد و كارى را كه اميد داشتم به صلاح آيد، تباه كردى، به خدا حسين تسليم نمىشود كه جانى والامنش ميان دو پهلوى اوست.»
این سخنان صریح عمر بن سعد که باصراحت از روحیه تسلیم ناپذیری امام حسین(علیه السلام) حکایت می کند این مطلب را هم روشن می کند که آنچه ابن سعد بعنوان مفاد مذاکره با امام حسین(علیه السلام) برای ابن زیاد نوشته بود،از طرف خود او بوده و هدفش فقط در امان ماندن از ریختن خون فرزند رسول خدا بود.
پی نوشت:
(1). تاريخ طبرى ، محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش.ج7ص3007-3011.