دلبسته خواستگاری که جا زد!

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلبسته خواستگاری که جا زد!

سلام راستش من یکی از دوستانم براش یه مشکلی پیش اومده ک من پیشنهاد دادم تو سایت اسک دین مطرحش کنم و از اعضای خوب سایت راهنمایی بگیریم ،حقیقتش اینه ک دوست من تو یه پست بانک کار میکنه ک چند ماه پیش یه آقایی ک اونجا کار داشته از دوست من خوشش میاد و از طریق خواهر این موضوع رو ب دوست من میگن بعد از اون این اقا بازم از طریق خواهرشون ب دوست من میگه ک قبل از خواستگاری رسمی میخاد ک یه جلسه با دوستم صحبت کنه ،خب اینجوریه میشه ک ایشون با حضور خواهرشون و صاحب کار دوستم یه جلسه برا صحبت تو همون محل کار میزارن البته دوست من هم این موضوع رو به خواهر خودش میگه و در جریانش میزاره ،خب تو اون جلسه این آقا از شرایط خودش میگه شرایطش از شغلش و سنش و از عقدی ک قبلا داشته و دلایل به هم خوردنش و از این حرفا بعد از اون جلسه ایشون شماره رو از طریق خواهرش ب دوستم میده برا آشنایی بیشتر بعد از اونم یه مدت بصورت پیامکی این اقا با دوستم حرفاشونو میزنن و همه چی از نظر این آقا و دوست من خوبه مورد قبوله و اون آقا در واقع میگه ک میخاد بیاد برا خواستگاری رسمی تا اینجا همه چی خوب پیش میره اما بعد از این این آقا میگه ک زن برادرم میخاد بیاد ببینتت و فرداش ک زنداداش ایشون میاد محل کار دوستم بعدش این آقا میگه ک ب دوستم استخاره کردم و بعد اومده واز این حرفا ک بهم فرصت بده بیشتر فکر کنم و دوستم هم میگه ک خب مشکلی نیست میتونید بیشتر فکر کنید ولی بعد از چند ماه دیگه خبری از این آقا نشده .اما مشکل از اینجا شروع میشه ک دوست من ب شدت ب ایشون وابسته شده و نمیتونه از فکرش خارجش کنه چون همه جوره این آقا ب دل دوستم نشسته نمیدونم خیلی کاره هم کرده مثل ورزش پر کردن وقتش مهموونی رفتم و....ولی تاثیری نداشته و دوستم الان شرایط روحی بدی داره ،اینم بگم تو این مدت کوتاه آشنایی از طریق پیامکی هیچ ابراز علاقه مستقیمی ب دوستم نکرده ک بگیم این باعث وابستگی شده باشه درضمن دوست من 23 سال و اون آقا 30 ساله بوده ممنون میشم اگه ب دوستم کمک کنید خواهش میکنم ،هم دوست من و هم اون آقا لیسانس دارن و اینم بگم ک دوستم زده ب سرش ک ب ایشون پیام بده و بهش بگه ک ب ایشون علاقه مند شده

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

[=arial]

بارانک;881690 نوشت:
سلام راستش من یکی از دوستانم براش یه مشکلی پیش اومده ک من پیشنهاد دادم تو سایت اسک دین مطرحش کنم و از اعضای خوب سایت راهنمایی بگیریم ،حقیقتش اینه ک دوست من تو یه پست بانک کار میکنه ک چند ماه پیش یه آقایی ک اونجا کار داشته از دوست من خوشش میاد و از طریق خواهر این موضوع رو ب دوست من میگن بعد از اون این اقا بازم از طریق خواهرشون ب دوست من میگه ک قبل از خواستگاری رسمی میخاد ک یه جلسه با دوستم صحبت کنه ،خب اینجوریه میشه ک ایشون با حضور خواهرشون و صاحب کار دوستم یه جلسه برا صحبت تو همون محل کار میزارن البته دوست من هم این موضوع رو به خواهر خودش میگه و در جریانش میزاره ،خب تو اون جلسه این آقا از شرایط خودش میگه شرایطش از شغلش و سنش و از عقدی ک قبلا داشته و دلایل به هم خوردنش و از این حرفا بعد از اون جلسه ایشون شماره رو از طریق خواهرش ب دوستم میده برا آشنایی بیشتر بعد از اونم یه مدت بصورت پیامکی این اقا با دوستم حرفاشونو میزنن و همه چی از نظر این آقا و دوست من خوبه مورد قبوله و اون آقا در واقع میگه ک میخاد بیاد برا خواستگاری رسمی تا اینجا همه چی خوب پیش میره اما بعد از این این آقا میگه ک زن برادرم میخاد بیاد ببینتت و فرداش ک زنداداش ایشون میاد محل کار دوستم بعدش این آقا میگه ک ب دوستم استخاره کردم و بعد اومده واز این حرفا ک بهم فرصت بده بیشتر فکر کنم و دوستم هم میگه ک خب مشکلی نیست میتونید بیشتر فکر کنید ولی بعد از چند ماه دیگه خبری از این آقا نشده .اما مشکل از اینجا شروع میشه ک دوست من ب شدت ب ایشون وابسته شده و نمیتونه از فکرش خارجش کنه چون همه جوره این آقا ب دل دوستم نشسته نمیدونم خیلی کاره هم کرده مثل ورزش پر کردن وقتش مهموونی رفتم و....ولی تاثیری نداشته و دوستم الان شرایط روحی بدی داره ،اینم بگم تو این مدت کوتاه آشنایی از طریق پیامکی هیچ ابراز علاقه مستقیمی ب دوستم نکرده ک بگیم این باعث وابستگی شده باشه درضمن دوست من 23 سال و اون آقا 30 ساله بوده ممنون میشم اگه ب دوستم کمک کنید خواهش میکنم ،هم دوست من و هم اون آقا لیسانس دارن و اینم بگم ک دوستم زده ب سرش ک ب ایشون پیام بده و بهش بگه ک ب ایشون علاقه مند شده

با عرض سلام و ادب خدمت شما و همه اسک دینی های عزیز
امیدوارم نکاتی را که خدمتتون عرض می کنم راهگشا باشد
[=arial]يكى از مهمترين نيازهاى انسان، نياز و ميل به محبت ورزيدن به ديگران و مورد محبت ديگران واقع شدن مى باشد. اين نياز در طى مراحل مختلف رشد و تحول و در مراحل گوناگون زندگى شكل هاى مختلفى پيدا مى كند و در هر دوره اى به گونه اى متناسب با آن زمان بايد ارضا شود. در دوره كودكى بوسيله مادر و اعضاى خانواده در نوجوانى و جوانى از طريق دوستان و گروه همسالان و پس از ازدواج علاوه بر موارد قبل با ارتباط با همسر اين نياز ارضاء مى گردد.
لذا این حسی که در دوست شما ایجاد شده است کاملا طبیعی می باشد ولی اگر از مسیر خود خارج شود (وابستگی و...)مشکلات زیادی را به دنبال می آورد.
وابستگی به معنای بسته شدن دل و عقل می باشد یعنی وقتی ما وابسته کسی می شویم عزت نفس ما پایین می آید و حتی برای رسیدن به او حاضریم هر کاری و لو آن کار خلاف عقل و شرع و عرف هم باشد را انجام دهیم.
دقت بفرمایید مگر در آن جلسه خواستگاری و بعد از آن چه اتفاقی افتاده است که سبب وابستگی شده است همچنانکه خود فرمودید ابراز علاقه مستقیمی هم که نبوده است.
علت این وابستگی فکر و خیال های دوست شما می باشدالبته همه فکر و خیال دارند مخصوصا افرادی که در شرف ازدواج می باشند ولی برخی با فکر و خیال ها زندگی می کنند و اساس بسیاری از برنامه ریزی های آینده را همین فکر و خیالها قرار می دهند. فکر و خیال های نا مناسب و کنترل نشده سبب می شوند ما وابسته شویم و حتی افسرده و مضطرب و...شویم و ارزیابی ما از واقعیات تغییر نماید.و قطعا انتخاب آینده ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد.
ازدواج نیاز به همکاری عقل و احساس دارد و در صورتی که احساس براین عقل غلبه نماید انتخاب نامناسب می شود ازدواج نیازمند آگاهی و شناخت و تحقیق درست دارد که در صورت غلبه احساس محقق نمی شود.شما بیان ننمودید که به چه میزان نسبت به همدیگر شناخت پیدا کردند ولی آنچه که مسلم است این علاقه کاملا یک طرفه می باشد و سبب تصمیمات احساسی شده است و ادامه این حالت ضمن ایجاد مشکل در روند زندگی و کاری دوستتون چه بسا سبب افسردگی ایشان هم بشود و فرصتهای بعدی از ازدواج را از ایشان سلب نماید.
برای رهایی از این حالت عمل به راهکارهای زیر موثر می باشد:
1 . ابتدا دوستتون باید بپذیرد این آن آقا دیگر رفته است و چه بسا اصلا به درد همدیگه نمی خوردند و فکر کردن دوباره تنها سبب آسیب دیدن خود او می شود پس بپذیرد ادامه این روند فایده ای ندارد و بخواهد که آن آقا را فراموش نماید.
2 . ارتباط دوستانه خود را با دوستان بیشتری البته هم جنس قرار دهد.
3 . ورزش و تفریح خود را بیشتر نماید.
4 . هر آنچه سبب یاداوری خاطرات او می شود را از خود دور نموده و یا ازبین ببرد
5 . از مهارتهای کنترل فکر استفاده نماید.
6. اجازه آمدن خواستگاران را بدهد چه بسا موارد بسیار مناسبی برای ایشان اقدام نمایند.
7 . ما مامور به وظیفه هستیم نه نتیجه چه بسا ما برای کاری تلاش زیادی را انجام می دهیم ولی نمی شود شاید به خیال دوستتون اون آقا فرد خیلی خوبی بودند ولی شاید هم اینگونه نبوده اند لذا این اتفاق را به خیر و خوبی تعبیر نمایید.چه بسا چیزهایی را فکر می کنیم خوب هستند ولی در واقع بد هستند و بالعکس.
8 . به این نکته فکر نمایند که چقدر ارزش دارند و به هر قیمیتی نباید ارزش خود را پایین آورند لذا عزت نفس خود بالا ببرند
9 اضطراب (کمبود آرامش) ایشان سبب می شود که بیشتر آسیب ببینند و یا رفتارهای مناسب انجام دهند لذا راهکارهای مقابله با اضطراب و کسب آرامش را انجام دهند.
10 . صبحانه را حتما به خوبی میل نمایند.
11. پیش بینی رخدادهای مثبت نسبت به آینده خود و البته نه از این آقا نمایند.

به هیچ عنوان با آن آقا تماس نگرفته و ابراز علاقه ننمایند چرا که این کار ضمن آنکه با فطرت و حیا و وقار بانوان هم خوانی ندارد و افت عزت نفس را در پی دارد چه بسا جواب رد صدمات بسیار بیشتری را به همراه خواهد داشت.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی


[=arial]

[=arial]مهارتهای کنترل فکر عبارتند از:
الف: از فکر کردن ارادی به موضوع آزار دهنده (طرف مقابل و هر آنچه مرتبط با او می باشد) به شدت پرهیز نمایید.
ب . اگر خود بخود به ذهن شما آمدند سعی کنید از ذهن خود بیرون ببرید و اگر نتوانستید از راهکارهای زیر استفاده نمایید:

۱ . پر کردن اوقات روزانه
۲ . در نظر گرفتن افکار و رفتارهای جایگزین مناسب
۳ . نوشتن افکار
۴ . نوشتن افکار و پاره کردن کاغذ
۵ . بستن کش به دست و کشیدن آن
۶ . حواله دادن افکار به زمان خاصی در روز یا هفته (اگر زیاد به ذهن شما می آید روزانه یک ربع تا نیم ساعت و اگر کمتر زمان کمتری را روزانه یا یک روز درمیان و ...به این فکر اختصاص دهید و هر موقع این فکر به ذهن شما آمد به آن زمانی که معین کرده اید حواله دهید )
۷ . توجه به معنویت را فراموش ننمایید( نماز اول وقت توسل به اهل بیت مناجات و طلب از خداوند اذکار صلوات استغفار لاحول و لا قوه الا بالله و خواندن سورهای معوذتین )

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

جواب دوست من عینا:
من خوشم از چشم و ابروش نیومده. اخلاقش، رفتارش، طرز فکر و خلقیاتش باعث این شده. البته اون موقع ازش خوشم نیومد بعد از گذشته یه مدت اینطور شدم. و خودمم همه اینا رو میدونم. خودم میدونم بهش بگم خودمو کوچیک میکنم میدونم به احتمال زیاد چیزی بگه که باب میل من نباشه. سراغ ورزش هم رفتم . مهمون و بیرون رفتنمم زیاد کردم ولی هیچ فایده نداشت. خودم و مشغول به کار کردم. رفتم سراغ اینکه به خودم برسم و سراغ آرایش کردن فایده نداشت. بعدش خودمو شدم به خرید و اینور اونور ولی.......چیزایی که این گفت همه رو خودم میدونم مگه بچه دبیرستانی ام اینطوری بخواد راهنماییم کنه . من 23 سالمه همه اینایی رو گفته خودمم میدونم

میدونم حتی اگه الان همه چی اونطوری که من میخام بشه ممکنه بعدا مشکلاتی واسم بوجود بیاد همه رو میدونم

یه کلامبلایی گرتمه. ناونم مهره مار داشت . ناونم بلایی داشت . ناونم

خوشم د حرف زدنش اوما . از رک بودنش . از وقت شناسیش. از استقلالش . از نترس بودنش اون میتونست خیلی چیزا رو به من نگه و منم هیچ وقت نمیفهمیدم ولی گفت این یعنی شجاعت.

اين جمله هاي اخر چيه نوشتي؟!

[="Times New Roman"][="Black"]

بارانک;883629 نوشت:
میدونم حتی اگه الان همه چی اونطوری که من میخام بشه ممکنه بعدا مشکلاتی واسم بوجود بیاد همه رو میدونم

یه کلامبلایی گرتمه. ناونم مهره مار داشت . ناونم بلایی داشت . ناونم

خوشم د حرف زدنش اوما . از رک بودنش . از وقت شناسیش. از استقلالش . از نترس بودنش اون میتونست خیلی چیزا رو به من نگه و منم هیچ وقت نمیفهمیدم ولی گفت این یعنی شجاعت.

چرا دوخط فارسی یه خط لری نوشته؟ :-o[/]

[="Navy"]ميگن قبل ازدواج با عقل تصميم بگيرد بعدش با دل بريد جلو برا همين چيزهاست
تا وقتي يكي محرم ادم نشده وابسته شدن بي معنيه
ادم وابسته به يه مرد غريبه بشه!!!!
[/]

بارانک;883627 نوشت:
جواب دوست من عینا:
من خوشم از چشم و ابروش نیومده. اخلاقش، رفتارش، طرز فکر و خلقیاتش باعث این شده. البته اون موقع ازش خوشم نیومد بعد از گذشته یه مدت اینطور شدم. و خودمم همه اینا رو میدونم. خودم میدونم بهش بگم خودمو کوچیک میکنم میدونم به احتمال زیاد چیزی بگه که باب میل من نباشه. سراغ ورزش هم رفتم . مهمون و بیرون رفتنمم زیاد کردم ولی هیچ فایده نداشت. خودم و مشغول به کار کردم. رفتم سراغ اینکه به خودم برسم و سراغ آرایش کردن فایده نداشت. بعدش خودمو شدم به خرید و اینور اونور ولی.......چیزایی که این گفت همه رو خودم میدونم مگه بچه دبیرستانی ام اینطوری بخواد راهنماییم کنه . من 23 سالمه همه اینایی رو گفته خودمم میدونم

سلام
خواهر گرامی
مگر تصمیم نادرست به دبیرستانی غیر دبیرستانی ربط داره!!!!!
الان فکر کردن به این موضوع بجزهدر دادن وقت و انرژی برای تصمیمها و فعالیتهایشان نتیجه دیگه نخواهد داشت
با مطرح کردن موضوع بعد از چند ماه بجز کوچیک کردن خودتون کاره دیگه نخواهید کرد
مطمئن باشید اگر فرد مد نظر این آقا بودید تو این چند مدت خبری از ایشون میشد
فراموشش کنید

بارانک;883629 نوشت:
میدونم حتی اگه الان همه چی اونطوری که من میخام بشه ممکنه بعدا مشکلاتی واسم بوجود بیاد همه رو میدونم

یه کلامبلایی گرتمه. ناونم مهره مار داشت . ناونم بلایی داشت . ناونم

خوشم د حرف زدنش اوما . از رک بودنش . از وقت شناسیش. از استقلالش . از نترس بودنش اون میتونست خیلی چیزا رو به من نگه و منم هیچ وقت نمیفهمیدم ولی گفت این یعنی شجاعت.

یا علی
سلام
به نظرم دوست شما دچار یک اشتباه بزرگی شده !
جسارتا این چه دلبستگی است. که فقط یه طرفه باشد!
اصلا چنین دلبستگی ها عبث و بیهوده است !

و چنین ازدواج ها به سرانجام که نخواهد رسید !
در زندگی مشتر ک هم دچار مشکلات مختلف می شوند !
در بر خورد با این جور گیس های اصرار و التماس ارزش فرد را نه شدت تنزل میدهد !

پ.ن
شخصا اعتقادی به اینجوری عشق ها و دلبستگی ها ندارم !

چه معني داره زن قبل مرد عاشق بشه؟!
با زنانگيه زن در تضاده
هرچه غير قابل دسترس تر باشي عزيزتري
دختراي الان اويزون شدن كه شوهر گيرشون نمياد
فقط كافيه شما جواب منفي ميدادي
همچين ميوفتاد دنبالت
ولي در كل ازدواج وقتي نخواد بشه نميشه

ساراا;883708 نوشت:
ميگن قبل ازدواج با عقل تصميم بگيرد بعدش با دل بريد جلو برا همين چيزهاست
تا وقتي يكي محرم ادم نشده وابسته شدن بي معنيه
ادم وابسته به يه مرد غريبه بشه!!!!

انقدر بدم مياد از اين جمله بالا
كي گفته قبل ازدواج با دل نري جلو؟
از خودتون فلسفه ميسازيد
من خودم يه ازدواج كاملا عاشقانه كردم
ادم عاشق محرم نامحرم حاليش نيست
عشق همه خطوط قرمز رو ميشكنه اگه واقعا عشق باشه
نه اين علاقه هاي ابدوغ خياريه الان
عشقي كه هدف داشته باشه ، بخواي سرمايش كني برا ساختن يه اينده خوب
اين عشق مقدسه
از عقلم بالاتر و محكمتره

[="Microsoft Sans Serif"][="Black"]

بارانک;881690 نوشت:
اما بعد از این این آقا میگه ک زن برادرم میخاد بیاد ببینتت و فرداش ک زنداداش ایشون میاد محل کار دوستم بعدش این آقا میگه ک ب دوستم استخاره کردم و بعد اومده واز این حرفا ک بهم فرصت بده بیشتر فکر کنم و دوستم هم میگه ک خب مشکلی نیست میتونید بیشتر فکر کنید ولی بعد از چند ماه دیگه خبری از این آقا نشده

سلام و عرض ادب

دو حالت داره

یا زن برادر خواستگار عیبی در شما دیده و به خواستگار چیزی گفته که خود خواستگار ندیده.

یا زیرآب شما رو زده و چیزی که در شما نبوده یا کم بوده در چشم اون بزرگ کرده.

در هر دو حالت شما نباید کاری کنید و اگر اون آقا به این نتیجه رسیده که شما براش مناسب نیستید با تماس گرفتن باهاش خودتون رو کوچیک نکنید.

اما یک توصیه

در چنین مواردی کسی را برای تحقیق بفرستید که مطمینید خیرخواه شما هست مثل مادر یا خواهر نه کسی که امکان داره از روی حسادت یا هر علت دیگه ای منافع خودش رو به منافع شما ترجیح بده.[/]

ملورين;883716 نوشت:
عشق همه خطوط قرمز رو ميشكنه اگه واقعا عشق باشه

شما چه خطوط قرمزی رو شکوندی؟

بارانک;881690 نوشت:
سلام راستش من یکی از دوستانم براش یه مشکلی پیش اومده ک من پیشنهاد دادم تو سایت اسک دین مطرحش کنم و از اعضای خوب سایت راهنمایی بگیریم ،حقیقتش اینه ک دوست من تو یه پست بانک کار میکنه ک چند ماه پیش یه آقایی ک اونجا کار داشته از دوست من خوشش میاد و از طریق خواهر این موضوع رو ب دوست من میگن بعد از اون این اقا بازم از طریق خواهرشون ب دوست من میگه ک قبل از خواستگاری رسمی میخاد ک یه جلسه با دوستم صحبت کنه ،خب اینجوریه میشه ک ایشون با حضور خواهرشون و صاحب کار دوستم یه جلسه برا صحبت تو همون محل کار میزارن البته دوست من هم این موضوع رو به خواهر خودش میگه و در جریانش میزاره ،خب تو اون جلسه این آقا از شرایط خودش میگه شرایطش از شغلش و سنش و از عقدی ک قبلا داشته و دلایل به هم خوردنش و از این حرفا بعد از اون جلسه ایشون شماره رو از طریق خواهرش ب دوستم میده برا آشنایی بیشتر بعد از اونم یه مدت بصورت پیامکی این اقا با دوستم حرفاشونو میزنن و همه چی از نظر این آقا و دوست من خوبه مورد قبوله و اون آقا در واقع میگه ک میخاد بیاد برا خواستگاری رسمی تا اینجا همه چی خوب پیش میره اما بعد از این این آقا میگه ک زن برادرم میخاد بیاد ببینتت و فرداش ک زنداداش ایشون میاد محل کار دوستم بعدش این آقا میگه ک ب دوستم استخاره کردم و بعد اومده واز این حرفا ک بهم فرصت بده بیشتر فکر کنم و دوستم هم میگه ک خب مشکلی نیست میتونید بیشتر فکر کنید ولی بعد از چند ماه دیگه خبری از این آقا نشده .اما مشکل از اینجا شروع میشه ک دوست من ب شدت ب ایشون وابسته شده و نمیتونه از فکرش خارجش کنه چون همه جوره این آقا ب دل دوستم نشسته نمیدونم خیلی کاره هم کرده مثل ورزش پر کردن وقتش مهموونی رفتم و....ولی تاثیری نداشته و دوستم الان شرایط روحی بدی داره ،اینم بگم تو این مدت کوتاه آشنایی از طریق پیامکی هیچ ابراز علاقه مستقیمی ب دوستم نکرده ک بگیم این باعث وابستگی شده باشه درضمن دوست من 23 سال و اون آقا 30 ساله بوده ممنون میشم اگه ب دوستم کمک کنید خواهش میکنم ،هم دوست من و هم اون آقا لیسانس دارن و اینم بگم ک دوستم زده ب سرش ک ب ایشون پیام بده و بهش بگه ک ب ایشون علاقه مند شده

یا علی
سلام
دقت کردید ! این رمانه با سرعت نور دل می بندن و عاشق می شوند
و با همان سرعت نور دل می کند . بی خیال
پیشنهاد من به دوست بزرگوار شما این است !
مگر جسارتا قحط خواستگار است !
به این دل بستن های گذرا توجه نکنید
به آینده خوش بین باشید
ولی
دوست شما حداقل این حق را داشته است !
علت انصراف را از خواستگا رمی پرسید

پ.ن
قبلا بزرگتر ها کیسی را میدید ند
و پسند می کردند وبا فرزندان در میان می گذاشتن و بعد طی مراسمی سنتی و شرعی کارها انجام می شد.واین یود که ازدواج ها قوام و همراه عشق حقیقی بودند
اما
زمانه ما در خیابان و پارک ها و اتوبوس مترو وووووو
عاشق می شوند
دلمون خوش است
انتخاب آگاهانه کردیم
نتیجتا
یا به سرانجام ازدواج نمی رسد یا اگر هم رسید
6 ماه بعد
دادگاه خانواده

1

بارانک;883629 نوشت:
یه کلامبلایی گرتمه. ناونم مهره مار داشت . ناونم بلایی داشت . ناونم

خوشم د حرف زدنش اوما .

ترجمه برا دوستانی ک پرسیدن هر جند خیلی خوندنش سختم هم نیست
اینگار یه بلایی سرم اومده ،یا مهره مار داشت ،فکر میکنم بلایی گرفتم ،از حرف زدنش خوشم اومد

ساراا;883708 نوشت:
ميگن قبل ازدواج با عقل تصميم بگيرد بعدش با دل بريد جلو برا همين چيزهاست
تا وقتي يكي محرم ادم نشده وابسته شدن بي معنيه
ادم وابسته به يه مرد غريبه بشه!!!!

فکر کنم همون حکایت بیرون گود نشستنه

آرمین...;883861 نوشت:
مگر جسارتا قحط خواستگار است !
به این دل بستن های گذرا توجه نکنید
به آینده خوش بین باشید
ولی
دوست شما حداقل این حق را داشته است !
علت انصراف را از خواستگا رمی پرسید

اتفاقا دوست من خواستگارای زیادی داشته و داره حتی بعد از این آقا بازم خواستگار داشته اما چیزی ک دوستم میگه اینه ک این مورد همون چیزی بوده ک همیشه از خدا میخاسته

درسته ندونستن دلیل پس کشیدن این آقا هم سوالیه ک دوستم خیلی درگیره جوابشه

سلام

چیزی که می گم شاید درکش فعلا براتون سخت باشه ولی خب اختیار با خودتونه می تونید برید التماسش کنید برگرده و در بهترین حالت اون آقا با اکراه و از روی ترحم باهاتون ازدواج کنه می تونید هم سعی خودتون رو بکنید که ایشون رو فراموش کنید.

رابطه های عاشقانه ی چندین ساله من دیدم بهم خورده بدون اینکه هیچ کدوم از دو طرف بخوان ولی خب طرفی که عاقل تر بوده راحت تر به زندگی برگشته و اون طرف رو کم کم فراموش کرده ( البته خاطره ها اصولا فراموش نمیشن ولی مهر و محبت از دل میره با کمک خدا )

فکر نکنید حالا یه عمر رو به عشق ایشون سپری کنید تو این دنیا و اون دنیا کسی دلش براتون خواهد سوخت، نخیر، بلکه برای عمری هم که هدر دادید حسرت خواهید خورد و باید جوابگو باشید.

راهی که بهتون پیشنهاد میکنم اینکه رابطه تون رو با خدا چندین برابر کنید، نماز شب بخونید و تو دل سحر اشک بریزید و از خدا بخواید اگه صلاحتون هست این آقا رو بدون اینکه از طرف شما اقدامی بشه بهتون برسونه اگرم نیست مهرش رو از دلتون ببره
دعای توسل خیلی بخونید

به این فکر کنید و تحقیق کنید انسان برای چی آفریده شده و قرار به کجا برسه، هدف از آفرینش شما چی بوده؟ این عشق شما رو به کجا خواهد برد؟ از هدف اصلی دورتون میکنه یا نزدیک؟

سلام
اون آقا از دوست شما خوشش نمیاد
دلیلش مهم نیست
شاید اولش با شبهه از دوستتون خوشش نمی یومده و از زن داداشش خواسته ته توی ماجرا رو در بیاره بعدش دیگه مصمم گفته نه
اما بازم میگم دلیلش اصلا مهم نیس مهم اینه که نمی خواد

بارانک;883900 نوشت:
اتفاقا دوست من خواستگارای زیادی داشته و داره حتی بعد از این آقا بازم خواستگار داشته اما چیزی ک دوستم میگه اینه ک این مورد همون چیزی بوده ک همیشه از خدا میخاسته

درسته ندونستن دلیل پس کشیدن این آقا هم سوالیه ک دوستم خیلی درگیره جوابشه

یا علی
سلام

شکی نیست .
این چنین است .اما مقصود من این است . نباید خودرا درگیر این موضوع کند
از کجا معلوم است . این همان کسی است
که از خدا خواسته
کاش بیشتر توضیح میدادید
قبل از در خو است خواستگاری آقا چه مدتی با ایشان آشنا بودن

[="Navy"]

بارانک;883899 نوشت:
فکر کنم همون حکایت بیرون گود نشستنه

نه چرا اينجور فكر ميكني؟
ادمها بايد هميشه پيشگيري داشته باشن
وگرنه نتيجه اش ميشه وضعيت دوست شما[/]

با سلام

بهت قول میدم اگه همین آقایی که به اصطلاح عاشق چشم وابروشون نشدی اگه یه خطا

از ش ببینی که باب میل شما نبوده ونیست به سرعت نور از اون دلسرد میشی !

پس خودت رو نباز وخودت رو سبک نکن !

مرد باید عاشق باشه تا بتونه مثل پروانه دور شمعش بگرده!

عشق شما اگه یه طرفه باشه ،(مخصوصا اون هم از طرف خانم)واسه ی دوام زندگی هیچ فایده

ای ،نداره ،

پس فراموشش کن

از چه خصلتی از مردا بدت میاد ؟واسه ی فراموش کردنش، فکر کن اون پسر این خصلت بد رو داره!

یا علی
سلام
من پیشنهاد م به دوست شما این است !
اول اینکه آقا دلبسته خانم نبوده است !
اگر غیر از این بود چنین بر خوردی را قطعا انجام نمیداد
دوم جسارتا اگر بخواهم بگویم سرکاری هم نبوده است !
آنچه مشخص و روشن بنا به دلائلی که ن من و ن شما و ن دوستتون میداند
منصرف شده و رفت دنبال ادامه زندگی و احتمالا باز در شرکتی و دفتری و فروشگاهی وووووو به دنبال خواستگار دیگر !
پ.ن
دوست محترم تان با غرور لازمه یک خانم فکرش را کنار بگذارد !
و با توکل و امید بخدا به آینده خوش بین باشد !

[="Blue"]


سلام
تیتر این تاپیک خیلی عجیب است

آیا خواستگار چون آمده خواستگاری باید به پای عقد هم بیاید حتما؟ اگر این طور است پس چرا می گوییم خواستگار؟ بگوییم شوهر!:-/

[/]

[="Purple"]واقعا به چنین آدمی فکرم میکنید!!؟؟؟
هر چقدرم طرف خوببببب به قول خودتون جازد!!!! اونم چی هنوز به خواستگاری رسمی نرسیده
فک کنین این بقیشو اصلا میتونه ادامه بده؟!!
یه آدم اینجوری به درد جرز لای دیوارم نمیخوره چه برسه به زندگی
شمام یه مدت دیگه یادتون میره نگران نباشید .....[/]

سلام ب همه دوستان مرسی از راهنمایی هاتون دوست من قراره فردا بره پیش یه مشاور و باهاش صحبت کنه، بله خانم ترگل حرفای شما درست ولی اون آقا حتی ب گفته ی خودش رفته بود خونه هم اجاره کرده بوده و عکساشم برا دوستم فرستاده بود ک یعنی همه چی درسته و میخام بیام برا خواستگاری رسمی و در واقع دوست من رو مطمعن کرده بود ک همه چی تمومه ولی یهو جا زد وگرنه دوست من هم اونقد احمق نیست ک الکی ب یه خواستگار دل ببنده خانم زینبیون فردا شاید نتیجه مشاوره دوستم رو گذاشتم تو سایت نمیدونم ان شالا هر چی خیره

دوستم بلاخره بعد از مشورت با روانشناس تصمیم گرفت دلیل پشیمون شدن اون آقا رو ازشون بپرسه اون آفا گفته خانوادش راضی نبودن میگن حتما باید با فامیل ازدواج کنی اینم کلا بی خیال ازدواج شده از دوستم حلالیت خواسته

بارانک;885203 نوشت:
دوستم بلاخره بعد از مشورت با روانشناس تصمیم گرفت دلیل پشیمون شدن اون آقا رو ازشون بپرسه اون آفا گفته خانوادش راضی نبودن میگن حتما باید با فامیل ازدواج کنی اینم کلا بی خیال ازدواج شده از دوستم حلالیت خواسته

با عرض سلام و ادب

ببخشید ولی فکر میکنم دلیل اون آقا بیشتر به یه بهونه شبیه که میخواسته اون خانم رو از سر خودش باز کنه!

بارانک;881690 نوشت:
آقا میگه ک زن برادرم میخاد بیاد ببینتت

یعنی وقتی که این آقا به زن برادرشون میگن فرضا برو فلان خانم رو ببین خانوادشون در جریان نبودند که بهشون بگن نه تو باید با فامیل ازدواج کنی!:Gig:

بارانک;881690 نوشت:
این آقا میگه ک ب دوستم استخاره کردم و بعد اومده واز این حرفا ک بهم فرصت بده بیشتر فکر کنم

خب همون روز به جای اینکه بگن استخاره کردم و بد اومده و از اینجور حرفا میگفتن خانواده میگن فقط باید با فامیل ازدواج کنی! و دیگه دلیلی نداشته که بگه فرصت بده بیشتر فکر کنم!!!

ببینم
انسان موقعی که گناه می کنه عاشق یه ادم می شه
خدا می گه عشق منو نمی خوای مشغول عشق دیگران باش. مضمونش از حاج اقا پناهیان که با یک لحن خیلی بهتر می گفت
:-d................
البته اگه اسمش عشق بزارن که عشقم نیست خودخواهیه می دونی چرا اگه واقعا عاشق اون ادمی باید بهترینو براش بخوای هرچند اون بهترین تو نباشی

به تیغم گر کشد دستش نگیرم
وگر تیرم زند منت پذیرم

....
بهتر همونه توبه بکنید و ببینید چه اشتباهی کردید

هو العالم

با سلام و عرض ادب

بنده معتقدم اینجور وابستگی ها ریشه در تنهایی داره یعنی فرد هرچه تنهاتر همونقدر وابسته تر و این یه اختلال هست

یعنی حتی اگه دوستتون ازدواج کنه و وابستگیش در حدی باشه که مثلا روزی 3-چهار بار با طرف تماس بگیره این عشق مرضی هست باید درمان بشه نگران کنندست و کنترلگر هست و خودخواهیه بیشتر

و اهمیت بیشتر از حدی که به شخص غریبه داده ....غریبه باید غریبه بمونه اگه خودش نمیخواد که اشنا باشه ...

و این اشتباه ماست که غریبه رو میاریم میشونیم رو سرمون !!

حالا من نمیدونم چقدر باهم صحبت کردن و کم و کیف صحبتاشون چی بوده

ولی دختر حتما باید میپرسید که از چه لحاظ اون اقا ازین دوستتون خوشش اومده و از این حرفها

من حتی شنیدم که زنی که سالهای متمادی با عشق با شوهرش زندگی کرده و توی مسافرت در هتلی متوجه شده که توسط شوهر فروخته شده !!! اون مووقع دوست شما هنوز هیچی نشده علاقه مند شده

به نظر من ارتباط چشمی.

ازدواجی که شروعش با گناهه بهتره شزوع نشه

موضوع قفل شده است