قیافه نامزدم به دلم نمیشیند!

تب‌های اولیه

53 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قیافه نامزدم به دلم نمیشیند!

20 شهریور 95 عقد کردم ولی بعد عقد پشیمون شدم چرا بله گفتم اصلا قیافش به دلم نمیشینه دوسش ندارم بهش نمیتونم نزدیک شم بدم میاد از حرف زدناش خنده هاش خیلی روحیم بده نمیخامش رفته رفته متنفر میشم اخلاقش خوبه ولی نمیتونم خوبیهاشو ببینم چون دلم قبولش نداره خونوادش خوبه کلن من بخاطر شرایطش قبول کردم فکر کردم بعد ازدواج محبتش میوفته تو دلم ولی نمیشه من افسرده شدم سرم گیج میره احساس بدی دارم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

mahsa.d07;880355 نوشت:
20 شهریور 95 عقد کردم ولی بعد عقد پشیمون شدم چرا بله گفتم اصلا قیافش به دلم نمیشینه دوسش ندارم بهش نمیتونم نزدیک شم بدم میاد از حرف زدناش خنده هاش خیلی روحیم بده نمیخامش رفته رفته متنفر میشم اخلاقش خوبه ولی نمیتونم خوبیهاشو ببینم چون دلم قبولش نداره خونوادش خوبه کلن من بخاطر شرایطش قبول کردم فکر کردم بعد ازدواج محبتش میوفته تو دلم ولی نمیشه من افسرده شدم سرم گیج میره احساس بدی دارم

با عرض سلام و ادب
برای ازدواج و انتخاب همسر نیاز به ملاکهایی است
بعضی از ملاکها ملاکهایی هستند که قابل چشم پوشی نیستند که همان ملاکهایی اصلی می باشند
و برخی دیگر قابل چشم پوشی هستند و در واقع ملاکهایی ترجیحی و فرعی می باشند.
چهره و رفتارهای همسر تا حد پسند دل جزء ملاکهایی اصلی می باشند اگر واقعا چهره و رفتارهای او را نمی پسندید و تنفر دارید باید در ازدواج خود بازنگری نمایید.
نکته مهم : دقت نمایید که این حالت شما چگونه بوجود آمده است :
آیا با مقایسه با دیگران بوده است و یا حرف دیگران در شما اثر گذاشته است و یا محبت فرد دیگری در دل شما است و یا ...علت را بیابید و بیان نمایید چه بسا این زندگی شما بهتر از هر زندگی ای شود در صورتی که علت را پیدا نموده و برطرف نمایید.
بعضی مواقع ما نکات کوچک را بزرگ می نماییم و حالت تنفر و ناراحتی پیدا نموده و به سایر حوزه های رفتاری و غیر رفتاری هم سرایت می دهیم مثلا طرف از نظر مالی ضعیف می باشد و یا قد کوتاهی دارد و یا خونه اش در منطقه پایین شهر است و یا ... همین را برجسته نموده و دیگر نسبت به قیافه و...نیز این تنفر پیدا می کنیم.علت را بیابید.
نزدیک کردن روابط و ابراز محبت از دو طرف و در واقع آب شدن یخ روابط می تواند در بهبودی اوضاع موثر باشد بگذارید روابط شما صمیمی تر شود و سپس اظهار نظر نمایید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

باسمه الظاهر و الباطن

عرض سلام،ادب و تسلیت ایام

راهنما;881738 نوشت:
چهره و رفتارهای همسر تا حد پسند دل جزء ملاکهایی اصلی می باشند اگر واقعا پهره و رفتارهای او را نمی پسندید و تنفر دارید باید در ازدواج خود بازنگری نمایید.

راهنما;881738 نوشت:
نزدیک کردن روابط و ابراز محبت از دو طرف و در واقع آب شدن یخ روابط می تواند در بهبودی اوضاع موثر باشد بگذارید روابط شما صمیمی تر شود و سپس اظهار نظر نمایید.

عذرخواه استاد گرامی متوجه نشدم.

در انتخاب اشتباه کرده اند و باید تجدید نظر کنند؟

و یا سعی کنند صمیمیت ایجاد شود و بعد حقیقت احساس خویش را نسبت به همسرشان محک بزنند؟

با تشکر

با عرض سلام و ادب تشکر از دقت خوب شما
ابتدا علت یابی نمایند و سپس علت را برطرف نموده و سعی نمایند صمیمیت را ایجاد نمایند
و در صورت عدم موفقیت باید بازنگری نمایند.

با سلام
اگر مشکل فقط اندام و قیلفه ظاهری است، فکر نکنم در آینده مشکلی ایجاد کند. البته به شرطی که طرف از شخصیت و اخلاق خوبی برخوردار باشد و باقی ایده آلهای شما را هم داشته باشد. در عین حال نمی توان ازین حرفهای کلیشه ای به زور به شما تحمیل کرد که قیافه مهم نیست و اخلاق مهم است و...
اگر دلتان الان او را می پسندد و می توانید فقط با همین یک نقیصه ای که گفتید، دوستش داشته باشید، در آینده مشکل نخواهید داشت. اما اگر دل می زنید و قیافه برایتان مهم است، در آینده مشکل ایجاد می کند و روی علاقه تان تأثیر منفی خواهد گذاشت

سلام
من میگم اگه الانم خودتونو قانع کنید و بگید با قیافش کنار میام .. آینده خیلی احتمال داره دوباره این افکار بیاد تو ذهنتون و اذیتتون کنه...

mahsa.d07;880355 نوشت:
20 شهریور 95 عقد کردم ولی بعد عقد پشیمون شدم چرا بله گفتم اصلا قیافش به دلم نمیشینه دوسش ندارم بهش نمیتونم نزدیک شم بدم میاد از حرف زدناش خنده هاش خیلی روحیم بده نمیخامش رفته رفته متنفر میشم اخلاقش خوبه ولی نمیتونم خوبیهاشو ببینم چون دلم قبولش نداره خونوادش خوبه کلن من بخاطر شرایطش قبول کردم فکر کردم بعد ازدواج محبتش میوفته تو دلم ولی نمیشه من افسرده شدم سرم گیج میره احساس بدی دارم


[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی وقتا ما در گذشته اشتباهاتی مرتکب میشیم که در اینده دامن ما رو میگیره..
یکی از دلایلی که خانم یا اقایی چهره ی نامزدش رو نمیپسنده نگاه هایی هست که در گذشته به پسرها و دخترهای مختلف کرده..
این رو شما صادقانه نوشتید اما خیلی ها توی دلشون نگه میدارند و توی زندگی شروع به بهانه گیری میکنند،بعدم به مشاور مراجعه میکنند و مشاور مدام راهکار میده..دریغ از این که این خانم و آقا چهره شون زده زیر دل هم..
شوخی نیست وقتی بی بی فاطمه ی زهرا میفرمایند بهترین حالت برای زنان وقتی است که نه مردی آن ها را ببیند و نه ان ها مردی را...
هیچ راهی نیست مگر معجزه ای اتفاق بیفته و شما چهره ی نامزدتون به دلتون بشینه..
شما الان مدام دارید توی سر خودتون میزنید و میگید عجب اشتباهی کردم...عجب خطایی کردم..چرا قبول کردم...میخواید نباشه،میخواید تنها باشید،هر چی خوبیاش بیشتر میشه تنفر شما بیشتر میشه بهش...
الانم مشاور هرچی بگه و راهکار بده برای وصل شدن بیشتر شما رو عصبی میکنه،شما عذاب وجدان گرفتید ...
من پیشنهادم به شما اینه که جدا بشید...
فقط یک راه هست،که خیلی بعید از ذهنه،اونم اینه که انقدر روی نفس خودتون کار کنید و انقدر به خدا نزدیک بشید که چهره ی طرفتون توی نظرتون بی اهمیت بشه..وگرنه با شرایط فعلی،بهترین راه جداییه...


پس من یعنی صبر کنم ؟
ی ماه شده ولی حسی ندارم به نامزدم قیافش آزارم میده
نمیرم سمتش ناراحت میشه
خسته شدم احساس میکنم جدا شم راحت میشم ازش
بعد عقد فهمیدم فکش پایینه 47 کیلوعه خیلی آزارم میده
بعضی وقتا تنفر بهم دست میده میخام بهش بگم بره از زندگیم بیرون اخلاقش خوبه سادست ولی من چون دوسش ندارم اهمیتی برام نداره
انگار تو ی زندان افتادم نمیتونم رها شم به زندگی باهاش فکر میکنم دیونه میشم همه ازش تعریف میکنن پسر خوبیه اخلاقش خوبه مومنه ولی من چون نمیتونم هضمش کنم برام مهم نیست
خسته شدم ای کاش یا اون بمیره یا من راحت شم ...
اصلا از این ازدواجم خوشحال نیستم انگاری به زور زن این اقا شدم احساس بدی دارم
کمکم کنید تورو خدا اینطوری برم جلو یا جدا شم .... یا صبر کنم چیکار کنم؟؟؟

mahsa.d07;882057 نوشت:

کمکم کنید تورو خدا اینطوری برم جلو یا جدا شم .... یا صبر کنم چیکار کنم؟؟؟

این دیگ فکر کردن داره؟ جدا شو خب

mahsa.d07;882057 نوشت:

بعد عقد فهمیدم فکش پایینه 47 کیلوعه خیلی آزارم میده

قبل عقد پس چی کار میکردی؟ به دل نشستن ظاهر یکی از معیارهای اصلی و مهمه!!!

باسمه السلام المؤمن

mahsa.d07;882057 نوشت:
اخلاقش خوبه سادست

mahsa.d07;882057 نوشت:
همه ازش تعریف میکنن پسر خوبیه اخلاقش خوبه مومنه

عرض سلام و ادب و تسلیت ایام

خواهر خوبم همسرتون نعمتی است برای شما.این همه صفات خوب در مقابل:

mahsa.d07;882057 نوشت:
فکش پایینه 47 کیلوعه

ضمن اینکه مواردی که بیان فرمودید قابل اصلاح است(آنقدر هم حاد نیست!).

حضرت علی علیه السلام ،در پاسخ به پیامبر(ص) که فرمود:کیف وجدت اهلک(همسرت را چگونه یافتی؟)

فرمودند:نعم العون علی طاعة الله(بهترین یاور در جهت اطاعت خداوند).

در تصمیم عجله نکنید،فکر کنید در طول زندگی چه عواملی باعث تحکیم رابطه ی زوجین و احساس خوشبختی

آنها می شود؟چه عواملی مهمترند و اصل محسوب می شوند؟

مسلما همسری که از همه جهت باب میل انسان باشد ایده آل است ولی این ایده آل چقدر امکان تحقق دارد؟

چند درصد؟ وقتی شخصی بیشتر خصوصیات یک فرد ایده آل برای ازدواج را دارد انتخاب خوبی نیست؟

در عین حال حس شما نسبت به ایشان بسیار مهم است و در زندگی آینده هر دو بزرگوار و فرزندانتان تأثیر گذار.

دیگر بستگی به خودتان دارد اگر می توانید با تأمل،فکر و عدم مقایسۀ همسرتان با دیگران احساستان را تغییر

دهید در این جهت تلاش کنید.....

سلام.
اصل اين است كه معيار گزينش همسر ایمان باشد «المومنون بعضهم اکفا بعض»، يعني اينطرف و آنطرف نکنيد و اگر مسلمان بود و دين و اخلاقش درست بود، ازدواج کنيد و الاّ (و اِن لا تَفعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبير)؛ درحالي که این حدیث اسناد متعدد و معتبری دارد که نقل میکنند که پيغمبراکرم خيلي اين را مي‌فرمود که: (اِذا جاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلقَهُ و دينَهُ فَزَوِّجُوهُ و اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ)
نبی مکرم اسلام زينب را که دختر عمه‌ی ايشان بود، به زيد که فرد عادی اما متدين بود، دادند یا قضیه ازدواج جبیر و زلفا هم مشهور است و یا قضیه ازدواج دختر مرحوم کاشف الغطاء که مقام علمی و فقهی کاشف الغطاء بر کسی پوشیده نیست. ایشان در یکی از جلسه‌های درس خود عنوان می‌کند من دختری دارم که هنگام ازدواج اوست. اگر یک جوان متدین و با اخلاقی بخواهد، دخترم را به ازدواج او درمی‌آورم. در این میان طلبه‌ای برخاست .کاشف الغطاء با توجه به شناختی که از این طلبه داشت، به او گفت: پس از کلاس به خانه من بیا. خود نیز پس از رفتن به خانه، با دخترش گفت و گو کرد. وی گفت که این طلبه از مال دنیا هیچ ندارد، ولی علم و اخلاق دارد. دختر هم پذیرفت و در همان زمان، عقد را خواندند.
این موارد برای امثال کاشف الغطاء و افرادی با این سطح اعتقاد است
اما انسان های عادی که ضعف در مراتب ایمان دارند كه در آن حد نیستند باید گفت کفویت عرفی را هم شما رعایت کنید كسی را كه به دلتان ننشته است گزينش نكنید ولو اخلاق و ایمان عالی دارد، از جهت مالی تناسب و کفویت عرفی ندارید ازدواج نکنید! هر چند که قرآن گفته است إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ و ...
چرا؟
چون باید شخص چنین ظرفیتی در خودش باشد و دیدش این باشد که ما دنبال چه هستیم در ازدواج؟ به تعبیر این روایتی که آوردند دنبال نعم العون علی طاعه الله هستیم یا دنبال چیز دیگری هستیم؟ نمی شود انتظار داشت همه افراد در یک سطح اعتقادی و معرفتی باشند بنا بر این هر کسی به اندازه سطح خودش باید رفتار کند و به زور نمی شود همه زلفا یا دختر کاشف الغطاء باشند!

با سلام

به نظرم این یه موضوع مطلق نیست .
یعنی من بگم از قیافه فلانی مطلقا خوشم نمیاد !!
ممکن هست در برهه ای از زمان یه نگرش دیگری در من ایجاد شود و نگاهم تغییر کند !!

در زندگی قیافه تا حدودی مهم هست ولی مطلقا مهم نیست

چه بسا افرادی در نگاه و برخورد اول از چهره طرف خوششان امده و بعدا نظرشون تغییر کرده .

بنابراین برای اینکه در ازدواج موفق باشیم باید به یه ثبات احساسی و فکری برسیم که بعدا نظرمون تغییر نکنه

____________

یه مدتی صبر کنید و نکات مثبت رو در ذهنتون برجسته کنید و از دید منفی بکاهید .
هر چهره ای خیالی در ذهنتون هست و طرفتون رو با اون میسنجید حذف کنید

mahsa.d07;882057 نوشت:
پس من یعنی صبر کنم ؟

داستان جوبیر را خوانده اید؟

این لینکش. دو پست مهم داره. بخونید:

http://loveathome.persianblog.ir/post/8/

حالا شما خومدت را بذار جای آن دو خانم. کسی اومده خواستگاریتان که قیافه اش خوب نیست. اما مومن است.
ببین چه کار باید بکنی که پیامبر (ص) و امام (ع) خوشحال بشوند گل

زیبایی قیافه چیزی است که با گذر زمان از بین میره.
اما زیبایی اخلاق ، با گذر زمان بیشتر هم میشه.
شما دوست دارید شوهری داشته باشید که پس از سی سال زندگی مشترک با شما ، بهتون بگه: قیافه ات دیگه مثل گذشته ها خوب نیست و من تو را نمیخام؟

توجه کنید که ما هر جور با دیگران رفتار کنیم ، دیگران هم همانطور با ما رفتار میکنند. ما نتیجه اعمال خودمون را در همین دنیا هم می بینیم.

سلام
به نظرم حتما با یه مشاور روانشناس هم مشورت کنید. ارزشش رو داره.

اگه دلم باهاش باشه خیلی زندگیم خوب میشه من قبل عقد میگفتم قیافه برام مهم نیست ولی الان مهم شده همش مقایسه میکنم اینا طبیعیه یا نه میگن طبیعیه عادت میکنی ولی من میخام با عشق زندگی کنم

پسر خوبیه نمازش سر وقت سرش تو کار خودشه اخلاقش خوبه.... فقط یکمم میرم خیابون احساس میکنم همه به ما نگاه میکنن میخندن یا فامیلا احساس میکنم پچ پچ میکنن میخندن چیکار کنم اون دل بسته بهم خوشحاله تو ارامشه ولی من نه ....

هو العالم

سلام و عرض ادب

-به نظرتون عاقلانه هست که باطن زندگیمون رو با ظاهر زندگی مردم مقایسه کنیم؟

-یعنی شما خیلی از اون اقا خوش چهره تر هستید که نمی پسندیدش؟

-البته نشستن به دل باید باشه -به دلتون ننشسته یا اینکه در مقایسه با دیگران زیبا نیست؟

(کلاغی که دل داره بهتر از طاووس مغروری هست که برا همه جلب توجه میکنه )

mahsa.d07;882213 نوشت:
همش مقایسه میکنم


مقایسه ، از نظر روانشناسی کار اشتباهی است. چه در مورد همسر ، چه در مورد فرزندان.

http://www.tanzimekhanevadeh.com/marriage/753-1389-11-11-08-39-23

به دلم نمیشینه اگه به دلم بشینه مقایسه نمیکنم برامم مهم نیست مردم چی میگن فقط میخوام به دلم بشینه

ممنونم از راهنمایینون یکم اروم شدم فقط اگه من صمیمی شیم رفته رفته درست میشم دلم میخواد دوسش داشته باشم ازش تنفر نداشته باشم چطوری من جلو برم

سلام

شما می توانید با تلقین، محبت ایشان را در دل خود وارد نمایید...
هرروز این جمله یا جمله ی مشابهی را با خود بارها تکرار کنید
"به لطف الهی، من روز به روز عشقم به همسرم بیشتر میشه"
یک جمله ی مشابه که برایتان جذاب است مثل همینی که الان گفتم بسازید و هرروز بارها و بارها با خود بگویید و بنویسید.
این تلقین کردنها قطعا موٍثرخواهد بود

ویژگی های مثبت همسرتان را بنویسید و هرروز بخوانید و سعی کنید هرروز یکی دیگه بهش اضافه کنید.
حتما اینکارو کنید و در نوشتن، تنبلی نکنید.

هرگز همسرتان را با دیگران مقایسه نکنید...
به این فکر کنید که اگر او هم شما را با دیگران، مقایسه کند چه احساسی پیدا می کنید.

جای نگرانی نیست...با تلقین می توانید عاشقش شوید
------------------------

اما یک نکته خارج از بحث....
موقعی که به ایشان، پاسخ مثبت دادید، دل خویش را کجا جا گذاشته بودید که همراهتان نبود ؟!
همون موقع ندانستید که به دلتان نمی نشیند؟!
اگر یکی از آقایان در این سایت، مطلب مشابهی می نوشت مورد تهاجم بانوان قرار می گرفت که "چرا با احساسات یک دختر بازی می کنید؟! چرا اولش فکر نکردید...مگه دخترها مسخره ی شمان!!!! چرا شما انقدرظاهربین هستید!!!!!" و امثال ذلک!

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

طلاق بگیر.مهریه هم نگیر.نه بخاطر خودت کا نمیتونی تحملش کنی.بخاطر اینکه اون بنده خدارو بدبختش نکنی.خیلی از خیانتهایی که میشه بخاطرهمینه که زن یا شوهراز همسرش راضی نیست.

mahsa.d07;882219 نوشت:
به دلم نمیشینه اگه به دلم بشینه مقایسه نمیکنم برامم مهم نیست مردم چی میگن فقط میخوام به دلم بشینه

بهتره یه نفر دیگ رو هم با خودت بدبخت نکنی و طلاق بگیری، هنوز هم زیاد دیر نشده، وقتی قیافش به دلت نمیشینه بقیه مسائل تا آخر عمر به چشمت مسخره میاد. خود دانی...

اخه میگن طبیعیه این حالت رو داشته باشی مشاوره هم رفتم گفت طبیعیه تا دو ماه خوب میشی میگن یکم طول میکشه ادم حس پیدا کنه یا وابسته شه رفته رفته ادم وابسته میشه

mahsa.d07;882228 نوشت:
اخه میگن طبیعیه این حالت رو داشته باشی مشاوره هم رفتم گفت طبیعیه تا دو ماه خوب میشی میگن یکم طول میکشه ادم حس پیدا کنه یا وابسته شه رفته رفته ادم وابسته میشه

تا ۲-۳ ماه به چهرش عادت میکنی، ولی وقتی چهرش به دلت ننشسته هیچ وقت نمیتونی اونطور که باید بهش علاقه مند بشی و همیشه حسرت میخوری و همونطور که گفتم ممکنه برخی مسائل برات مسخره به نظر بیاد و همیشه احساس کنی یه چیزی ناقصه، قرار نیست چهره زیبا باشه، ممکنه یک چهره زشت هم به دله آدم بشینه با اینکه میدونه چهره زشت هست!

این تجربه بنده بود، نقد آزاد

تصمیم نهایی هم با شماست

یعنی طلاق بگیرم راهش اینه

وقتی اومدن خواستگاریم دیدم خونواده خوبی هستن از نظر شغل خوبه مومنه با ایمانه سرش پایین بود خوشم اومد بعدش هم بهم گفت بعد عقد محبتش میوفته تو دلت نگران نباش منم گفتم حتما اینطوریه که میگن خونوادمم خیلی رفته بودن تو مخم موقعیت خوبیه خوشبخت میشی بعد عقد همه چی برعکس شد

mahsa.d07;882239 نوشت:
بهم گفت بعد عقد محبتش میوفته تو دلت نگران نباش منم گفتم حتما اینطوریه که میگن

بله درسته وقتی که طرف به دلت بشینه بعد محبت و علاقه میتونه ایجاد بشه

ولی وقتی که من از یه نفر "خوشم نمیاد" چطوری قراره عاشقش بشم؟! شاید وابسته بشم! شاید بهش عادت کنم! ولی هیچ وقت نمیتونم عاشقش بشم! این مورد در پدر و مادر های ما زیاد دیده میشه

shsina;882235 نوشت:
همیشه حسرت میخوری و همونطور که گفتم ممکنه برخی مسائل برات مسخره به نظر بیاد و همیشه احساس کنی یه چیزی ناقصه،

خیر. این حالت ایشان ، مربوط به احساساتشون هست. جمله "به دلم نمیشینه" یک جمله احساسی است ، نه یک جمله منطقی.
احساسات هم قابل تغییر هستند و دایمی نیستند. بر عکس مسایل عقلی که تغییر نمی کنند و ثابت هستند.
با بالا رفتن سن ، عقل آدم کاملتر میشه و آدم دیگه اسیر احساساتش نیست و احساسات متعادل میشن.
بنابراین ، اینطور نیست که این حالت ایشون ، برای همیشه ادامه داشته باشه.

آن مسایلی که برای همیشه مهم باقی می مانند ، مسایلی مثل وضعیت اخلاقی و ایمانی و رفتاری شخص هسیت که الحمد لله شخص مورد نظر ایشون از این جهت خیلی خوب هستند.

shsina;882241 نوشت:
ولی وقتی که من از یه نفر "خوشم نمیاد" چطوری قراره عاشقش بشم؟


اشتباه نکنید:

اینطور نیست که شما کلاً از ایشون خوشتون نیاد.
شما از همه چیز ایشون راضی هستید فقط قیافه اش به دلتون نمیشینه. آنهم نه همیشه ، بلکه گاهی.
وگرنه بعضی روزها هم مشکلی با قیافش ندارین (به گفته خودتون)

مگر مبنای عشق ، فقط صورت ظاهری طرف است؟
شما خودتان دوست دارید کسی ، شما را فقط به خاطر قیافه تان دوست بدارد؟ قیافه ای که قطعاً رو به زوال است و ده سال دیگه مثل الان نخواهد بود.

شما فقط از قیافه اش خوشت نمیاد. اما از نظر اخلاقی و ایمانی که قبولش داری که از بقیه بهتره.
همین اخلاق و ایمان ، را مبنای عشق ورزی و محبت به او قرار بده. به خاطر اخلاق و ایمانش دوستش بدار و بهش محبت کن.

میدونی که لیلی ، که مجنون عاشقش بود ، چهره زشتی داشت. عشق مجنون و لیلی که همه عالم از قصه اش پر شده ، اصلا مبنای قیافه ایی نداشت.

سلام
هیچ وقت به چیزی که دیگران فکر میکنن فکر نکن قرار نیست برای مردم زندگی کنی.طلاق هم بگیری پچ پچ ها بیشتر میشه کمتر نمیشه!!! چون دهن مردم رو نمیتونی هیچ جوره ببندی. باید به چیزایی که میشنوی بی محل باشی . میتونی انقدر کنار همسرت خوشبخت باشی که همه بهت حسادت کنن.
خواسته یا ناخواسته ازدواج کردی و وارد مسیر زندگیت شدی از الان به بعدش مهمه توکل کن خدا فقط به خوبیا فکر کن مطمئنم یه روز به این روزا و فکرات میخندی...
در پناه حق

mahsa.d07;882221 نوشت:
چطوری من جلو برم

از اخلاق و رفتارش (که مورد قبول خودت هست) همه جا تعریف کن. خصوصاً در جمع.
از هر چیزی در او که قابل تعریف باشه تعریف کن.

خاطره ای بگم:
یک پزشک متخصص ، دچار تصادف شد و پای او شکست.
دکترها عملش کردند (یعنی همکاران خودش).
من پایش را دیدم. دیدم حدود نیم متر روی پوست پاش بخیه های خیلی زمختی هست که جای آنها همیشه می ماند خیلی هم بدجور.

معلوم بود که همکارانش "ظرافت" را فدای "محکم کاری" کرده اند (خوب توجه کنید).

بهش گفتم دکتر ، نمی شد همکارانتان بخیه های ظریفتری بزنند؟ اینها که خیلی زمخت و درشت هستند.
او که متخصص اعصاب و روان بود ، حرف مرا رد نکرد اما گفت: شاید بخیه ها زمخت زده باشند اما با عشق برایم کار کردند.

یعنی جهت مثبت قضیه را نگاه میکنه نه جهت منفی اش را.

نکته دیگه:
اگر طلاق بگیری ، بعداً خواستگاری بیاد برات، ازت بپرسه دلیل طلاق قبلی ات چه بود؟ تو بگی: از قیافه طرف خوشم نیومد ؛ آیا آن خواستگار جدید ، با شنیدن این حرف از شما ، در دلش در مورد شما قضاوت بدی نمیکنه و به شما امتیاز منفی نمیده؟

تازه ، طلاق چیزی نیست که بشه پنهانش کرد. بالاخره مردم می فهمند و طبیعتاً از علتش می پرسند.
شما میتونین بهشون بگین به خاطر قیافه اش طلاق گرفتم؟
اصلاً مردم نظرشون درباره شما عوض میشه و جایگاه اجتماعی تون پیش اونا پایین میاد.

mahsa.d07;880355 نوشت:
20 شهریور 95 عقد کردم ولی بعد عقد پشیمون شدم چرا بله گفتم اصلا قیافش به دلم نمیشینه دوسش ندارم بهش نمیتونم نزدیک شم بدم میاد از حرف زدناش خنده هاش خیلی روحیم بده نمیخامش رفته رفته متنفر میشم اخلاقش خوبه ولی نمیتونم خوبیهاشو ببینم چون دلم قبولش نداره خونوادش خوبه کلن من بخاطر شرایطش قبول کردم فکر کردم بعد ازدواج محبتش میوفته تو دلم ولی نمیشه من افسرده شدم سرم گیج میره احساس بدی دارم

سلام خدمت شما
بهر حال تبریک بنده را بپذیرید عروس خانم.
تا حالا چقدر نشستید با هم حرف بزنید؟
پیشنهاد میکنم تا وقتی شناخت درستی از ایشان حاصل نکرده اید هیچ تصمیمی نگیرید.
مثل دو تا دوست دو تا همکلاسی بنشینید با هم حرف بزنید.گپ بزنید راجع به هر چیزی.با هم وقت بگذرانید.اصلا فراموش کنید که ایشان همسر شما هستند.و با هم گپ بزنید. لازم نیست حرف های عاشقانه بزنید یا مثل نامزدها و تازه عروس داماد ها رفتار کنید.استرس را از خود دور کنید و بزنید به بی خیالی و اصلا خودتان را مجبور نکنید که دوستشان داشته باشید.
این کار را مدتی انجام دهید و ببینید کششی نسبت به ایشان پیدا میکنید یا نه.ببینید عقایدشان ،رفتارشان و شخصیتشان شما را جذب میکند یا نه.

وقتی دختر و پسری نامحرم هستند...
ابلیس، خودش و سربازانش را همگی مامور می کند تا بین این دو صمیمیت و محبت، ایجاد کند و آن دو را به هم نزدیک کند تا مرتکب گناه شوند.

اما از لحظه ای که عقد می کنند و محرم می شوند برعکس می شود
شیاطین، تمام زورشان را می زنند که این دو را از هم دور کنند و بینشان اختلاف بیندازند و....

این مقایسه کردن های شما و اینکه همه چیز را فدای ظاهر می کنید هم حاصل وسوسه های همان شیاطین است.

از طرف دیگر، از لحظه ی عقد، خداوند فرشته هایی را مامور می کند که بین زن و شوهر، صمیمیت و محبت، ایجاد کنند.
بنابراین اختیار با خودمان است که به حرف کدام گروه، گوش دهیم...فرشتگان یا شیاطین...

فرشته ها شمارو متوجه ویژگی های مثبت همسرتان می کنند
و شیاطین هم همواره شمارا وادار به مقایسه با دیگران و.....

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

طوفان خورشیدی;882242 نوشت:
خیر. این حالت ایشان ، مربوط به احساساتشون هست. جمله "به دلم نمیشینه" یک جمله احساسی است ، نه یک جمله منطقی.
احساسات هم قابل تغییر هستند و دایمی نیستند. بر عکس مسایل عقلی که تغییر نمی کنند و ثابت هستند.
با بالا رفتن سن ، عقل آدم کاملتر میشه و آدم دیگه اسیر احساساتش نیست و احساسات متعادل میشن.
بنابراین ، اینطور نیست که این حالت ایشون ، برای همیشه ادامه داشته باشه.

آن مسایلی که برای همیشه مهم باقی می مانند ، مسایلی مثل وضعیت اخلاقی و ایمانی و رفتاری شخص هسیت که الحمد لله شخص مورد نظر ایشون از این جهت خیلی خوب هستند.

نظر شما متین

ولی بعضی لذت ها هستند که در جوانی باید ایجاد بشن، زمانی که احساسات به اوج خودش رسیده، مثل لذت عشق!

طوفان خورشیدی;882243 نوشت:

اشتباه نکنید:

اینطور نیست که شما کلاً از ایشون خوشتون نیاد.
شما از همه چیز ایشون راضی هستید فقط قیافه اش به دلتون نمیشینه. آنهم نه همیشه ، بلکه گاهی.
وگرنه بعضی روزها هم مشکلی با قیافش ندارین (به گفته خودتون)

مگر مبنای عشق ، فقط صورت ظاهری طرف است؟
شما خودتان دوست دارید کسی ، شما را فقط به خاطر قیافه تان دوست بدارد؟ قیافه ای که قطعاً رو به زوال است و ده سال دیگه مثل الان نخواهد بود.

شما فقط از قیافه اش خوشت نمیاد. اما از نظر اخلاقی و ایمانی که قبولش داری که از بقیه بهتره.
همین اخلاق و ایمان ، را مبنای عشق ورزی و محبت به او قرار بده. به خاطر اخلاق و ایمانش دوستش بدار و بهش محبت کن.

میدونی که لیلی ، که مجنون عاشقش بود ، چهره زشتی داشت. عشق مجنون و لیلی که همه عالم از قصه اش پر شده ، اصلا مبنای قیافه ایی نداشت.

مخاطبتون اشتباه هست برادر

دوم هم اینکه ایشون گفتن کلا چهرشون به دلم نمیشینه و تنفر دارن

عرض کردم که به دل نشستن چهره ظاهر، رفتار، حرف زدن و ... ربطی به خوبی بدی زیبایی و غیره ندارند و ممکنه یک نفر چهره بسیار زشتی داشته باشه ولی شما به دلتون بشینه

بنده فکر میکنم که شما تو دلت برای نفوذ محبت شوهرتون سد ایجاد کردید

یکم بهتره طرف مقابلتون رو عمیق نگاه کنید و سرسری قضاوت نکنید

اگر هم واقعا قصد طلاق دارید فعلا این قصد رو نگه دارید و اصلا به کس دیگه ای فکر نکنید و همسرتون رو به رسمیت بشناسید اگه محبت ایجاد نشد بعد(حداقل 6 ماه صبر کنید)

(من یه بار یکی رو دیدم اگه اون شخص همون لحظه به خاستگاریم میاومد ردش میکردم قیافش برام افتضاح بود ولی یواش یواش دیدم اخلاقش شخصیتش فوق العاه هست الان نه تنها زشت نمیبینمش بلکه خوشتیپ تر از هر کسی در نظرم جلوه میکنه)

تازه مگه شما نامزد نبودین قبل عقد؟!

ممنونم از همتون . ی چیزم بگم نامزدم تا حالادوسدختری نداشته حتی ابجی هم نداره نمیدونه چطور دل ی دخترو بدست بیاره اخلاقش خوبه مودبه موقع احوال پرسی با یکی از اقوام خوشم میاد خیلی خوب رفتار میکنه .من هفته ای دو سه بار همو میبینیم کمتر حرف میزنیم حرفی پیدا نمیکنم بگم بعضی وقتا منو میخندونه خوشم میاد یا وقتی ناراحتم میفهمه خودش هم ادم منطقیه منو درک میکنه اینم بگم من به خونوادمم وابستم اینم میتونه از اینکه وابستم بهم اثر بزاره

[="Franklin Gothic Medium"]

mahsa.d07;882270 نوشت:
بعضی وقتا منو میخندونه خوشم میاد

سلام
خواهر عزیز،خوب نیست ما رو اینجوری سرکار گذاشتین!!:-/

به نظر می رسه ی کم بگذره خوب میشه،سعی کنید به نامزدتون محبت کنید،ناخودآگاه بهتون تلقین میشه که دوستش دارین و کم کم این حالت برطرف میشه.

[="Navy"]

mahsa.d07;880355 نوشت:
20 شهریور 95 عقد کردم ولی بعد عقد پشیمون شدم چرا بله گفتم اصلا قیافش به دلم نمیشینه دوسش ندارم بهش نمیتونم نزدیک شم بدم میاد از حرف زدناش خنده هاش خیلی روحیم بده نمیخامش رفته رفته متنفر میشم اخلاقش خوبه ولی نمیتونم خوبیهاشو ببینم چون دلم قبولش نداره خونوادش خوبه کلن من بخاطر شرایطش قبول کردم فکر کردم بعد ازدواج محبتش میوفته تو دلم ولی نمیشه من افسرده شدم سرم گیج میره احساس بدی دارم

باسلام
چندنکته ای به نظربنده ی حقیر می رسد که خدمتتان عرض می کنم اینکه شما جداشوید یا ادامه دهید کاملا به سطح ایمان خودتان بستگی دارد!بنده پیشنهاد دوستان مبنی بر طلاق را اصلا قبول ندارم!یک مقدار به خودفرصت بدهید وبرای حفظ این زندگی مبارزه کنید وراحت شکست نخورید,چون همیشه برای طلاق گرفتن فرصت دارید,ولی برای داشتن همسرخوب نه!
تصور کنید خدایی نکرده طلاق گرفتید,حالا که چی!اولا یک خانم مطلقه هستید که حرف وحدیث های بسیاری پشت سرتان خواهد بود,دوما:چنددرصد احتمال دارد باز هم همسری مناسب از نظر ایمان واخلاق پیدا کنید؟
ثالثا:خودتان را جای دخترخانم 40 ساله ای بگذارید که تا کنون فرصت ازدواج مناسب
پیدانکرده,حالا بیشتر قدر همسر خوب خود را خواهید دانست
همه چیز قیافه نیست,به عاقبت به خیرشدن فکر کنید,آیا شمادرکنار این مرد عاقبت به خیر میشوید؟,آیا همسرتان شغل ودرآمد حلال دارد؟اگر بله,همین بهانه کفایت می کند که تا ابددرکناراوبمانید,داشتن فرزندان صالح درآینده درگروه لقمه ی حلالی است که به آنها می دهید
اخلاق خوب چیزی نیست که راحت درهرکسی پیدا بشود!تعجب می کنم چقدر ساده از کنار این ویژگی های مثبت می گذرید!

پیشنهاد می کنم واقع بینانه به زندگی نگاه کنید,بنده فکر می کنم شما تجربه وسن وسال زیادی نداشته باشید,به همین دلیل فکر می کنید همیشه فرصتی برای جبران اشتباهاتتان دارید,ولی این را بدانید خیلی زود دیر می شود!فرصت های خوب زندگی را به تلخی تبدیل نکنید,نماز هایتان را اول وقت بخوانید ودعا کنید خداوند محبت همسرتان رادردلتان بیاندازد,چشمتان را به روی نامحرم ببندید همه چیز درست می شود
ودرکنارهمه ی اینها نگرش خودرا بهزندگی درست کنید ومهارت هایتان را زیاد کنید,شیرینی زندگی ارتباط مستقیمی باسطح مهارت های شما دارد,چندمنبع در خصوصی خدمتتان معرفی می کنم مطالعه فرمایید.[/]

بعضی وقتا که تنفر میاد سراغم چیکار کنم برادرم میگه چون از اول با دید نگاه کردی نمیتونی همه ازش خوششون اومده جز من که خیلی میگن سخت میگیری

طارق اللیل;882269 نوشت:
(حداقل 6 ماه صبر کنید)!

اون آقا مگه اسباب بازیه که توی ۶ ماه کامل عاشق و وابسته بشه و فکر کنه همسرش هم دوسش داره بعد یدفعه دختر خانم بزنه همه چی رو خراب کنه؟ شما خودت رو بزار جای اون آقا چه حالی میشی!!!

ایشالله تا 6 ماه خدا کمکم کنه درست شم درسته تا 6 ماه وابستگی اون بیشتر میشه ولی من اگه نتونم برم باهاش زیر سقف شاید بد شه هم برا اون هم برا من اینم هست من از اینا میترسم نمیخامم دل اونم بشکونم ولی برا منم سخته بعضی وقتا حالم خیلی بد میشه طاقتم کم میشه شایدم خدا داره امتحانم میکنه

خواهر گرامی همه جوانب رو در نظر بگیر .

ببین به دل نشتن طرف برای شروع زندگی خیلی مهمه . حداقل برای خیلی از آدما... واینکه میگن بعدا عشق میاد . یه حرف خیلی سنگینیه . تو خیلی از موارد هم این اتفاق متاسفانه نمی افته . ((((( بستگی به آدمش داره)))))

این یه موضوعی هست که الان ما فقط داریم نظر خودمونو به شما میدیم . یعنی ما داریم خودمونو میذاریم جای شما و این برای شما درست نیست..

از صحبت های ما ودوستان استفاده کن . ولی تصمیم اصلی رو خودت بگیر..

بازم خیلی فکر کن .. مثلا میگم ، شما حاضری طرف به دلت بشین و خیلی خوشتیپ باشه ، ولی خدای نکرده فساد اخلاقی داشته باشه و اخلاقهای عجیب وغریب داشته باشه و موارد دیگه.

نظر شخصی من : اول توکل کن به آفریدگار خودت و کار رو بسپار به اون بعد یه چند ماه صبر کن ((حد اقل 6 7 ماه)) ... اگه دیدی یه هفته حالت خوبه ، دوباره حس خیلی بدی داری بهش . اون موقع میتونی تصمیم خودتو بگیری ..... این رو هم یادت باشه هیچ زندگی بی نقص نیست ، خلاصه همه یه جوری تو زندگیشون گرفتاری دارن.

انشا الله خدا به همه ما ها عنایت داشته باشد.

mahsa.d07;882289 نوشت:
بعضی وقتا که تنفر میاد سراغم چیکار کنم برادرم میگه چون از اول با دید نگاه کردی نمیتونی همه ازش خوششون اومده جز من که خیلی میگن سخت میگیری

استاد حامی جایی جمله قشنگی گفتن.
گفتن: نگذار ذهنت به تو دستور بده. کنترل ذهنت را دست خودت بگیر.
سعی کن اسیر ذهنت نباشی.
*استدلالهای* مختلفی را دوستان ذکر کردن در این مورد که قیافه اهمیت زیادی نداره و آنچه اهمیت اساسی داره، در ایشون هست. لذا *حکم عقل* مشخصه که چیه.

شما این استدلالها را جمع کن و جایی بنویس و هر روز چند بار بخون و با خودت تکرار کن.

چون این استدلالها بر مبنای "عقل" هستند ، اینطوری در شما موضع عقل در برابر موضع احساسات تقویت میشه و احساساتتون تابع عقلتون میشه.

سلام
عزاداری هاتون قبول

ان شا الله خود امام حسین (ع) نگاهی به همه زندگی ها بیاندازند مخصوصا شما خواهر بزرگوار

دوست خوبم هممون دور و اطرافمون دیدیم آدمای زیادی که همسرانشون از نظر ظاهری شاید 30 تموم نباشن ولی چه زندگی های شیرینی کنار هم دارن و برعکس خانمایی که بخاطر تیپ و ظاهر شوهرشون همیشه دلشون تو هول و ولاست مخصوصا تو جامعه فعلی و ته دلشون آرامشی ندارن و گاهی هم دیدیم متاسفانه این خانم ها بخاطر اینکه به خیال خودشون شوهرشون جذب شخص دیگه ای نشه خودشون رو به هزار قلم آرایش می کنند ولی خب چه فایده....

من البته از باب نصیحت باهاتون صحبت نمی کنم چون من خودم برام یه سری ویژگی های ظاهری تا حدی مهمه ولی شما با من فرق دارید چون گفتید قبل ازدواج مهم نبود چی شد که یهو مهم شد؟

کسایی که با خوندن دو تا جمله شما رو به طلاق تشویق می کنن من واقعا نمی دونم مشکلات زندگی خودشونم اگه واقعا همینجوری حل می کنن که واویلاست

ازدواج چیزی نیست که به این راحتی اتفاق بیفته، خیلی چیزا سهیم هستن تا دو نفر رو بهم برسونن. حالا از روی احساس یا منطق شما ازدواج کردید به این راحتی نمی تونید با زندگی یه نفر دیگه بازی کنید ولی از طرفی هم نباید با ادا درآوردن یه عمر زندگی کنید که فقط در حق طرف مقابلتون ظلم کردید.

من فکر می کنم مشکل شما اینکه گرفتار مقایسه شدید وگرنه اگه خارج از دید مقایسه گرانه نگاه کنید ته دلتون دوستش دارید ( از حرفاتون مشخصه )

کمی فکر کنید طلاق گرفتید بعدش چی؟ حالا فرضا یه شخصی اومد با ظاهر خوب ولی چه اطمینانی از باطنش دارید؟ چه تضمینی هست که یه اخلاقی نداشت که اون اخلاق دوباره باعث مقایسه ایشون با دیگران بشه؟

چرا انقدر رفتار و حرفای دیگران براتون مهمه، تازه چیزایی که معلوم نیست واقعا وجود داشته باشه ولی حرفا و نظرات خوبی که همه دارن راجع به ایشون می گن رو نمی بینید و توجهی بهش ندارید؟

ولی هر تصمیمی گرفتید لطفا بر اثر ترحم و از روی احساس نباشه یا اینکه بخاطر خدا می خوام به این زندگی ادامه بدم، نه این حرفا برای هرکسی نیست و هرکسی هم ظرفیتش رو نداره بخاطر خدا کاری بکنه و تا آخر عمر به روی خودش نیاره.

لطفا منطقی تصمیم بگیرید این مقایسه رو بزارید کنار و بعد تصمیم بگیرید که واقعا دوستش دارید یا نه؟ باهاش کامل میشید یا نه؟ می تونید همدیگه رو به کمال و خوشبختی برسونید یا نه؟ کنارش آرامش دارید یا نه؟

اینی هم که حرفی ندارید بزنید اولش خیلی عادی هست خواهر منم که اوایل ازدواجش بود همش می گفت ما نمی دونیم چی بهم بگیم

کلام آخر: شاید اگر شما این مقایسه کردن رو کنار بزارید زندگیتون بشه از شیرین ترین زندگی ها ولی اگه اینکار رو نکنید ...

سلام
اگ در کل قیافه و هیکلش،بالای 50 درصده،ادامه بدین.وگرنه ک توافقی از هم جدا شید.

[="Microsoft Sans Serif"][="Black"]سلام و عرض ادب

http://www.askdin.com/showthread.php?t=36497

http://www.askdin.com/showthread.php?t=11166

تاپیک های مشابه دیگه ای هم هست.

دو تا موضوع رو باید از هم تفکیک کرد . اینکه قیافه همسرتون براتون جذاب نباشه و اینکه از قیافه همسرتون بدتون بیاد. مورد شما طبق گفتار خودتون از نوع دوم هست.

هر چقدر این افراد بالا با صبر به نتیجه رسیدند شما هم خواهید رسید. حداقل شما خیلی زود میخواین با قضیه برخورد کنید که خودش یک نکته مثبت هست. اشتباهی در انتخابتون مرتکب شدید (از نظر خودتون). باید جبرانش کنید چون روی زندگی یه شخص دیگه (حداقل ) اثر میذاره.

موقع تصمیم گیری به نکات زیر توجه کنید.

1- ظرفیت خودتون رو درست بسنجید و وعده های دروغ به خودتون ندید و با خودتون صادق باشید.

2- در بررسی نتایج تصمیم گیریتون اولین شخص خودتون رو لحاظ کنید ولی در عین حال خودخواهانه رفتار نکنید.

3- از ترس عواقب تصمیم گیری تصمیم گیریتون رو به تاخیر نندازین.

4- تا زمانی که خودتون برای خودتون کاری نکرید دنبال معجزه و امداد غیبی نباشید در عین حال توکل و توسل فراموش نشه و اشتباه خودتون رو گردن خدا نندازید.

اما نظر شخصی من

در بهترین شرایط وقتی از قیافه همسرتون بدتون بیاد بتونید تغییرش بدید به حالتی که نسبت به قیافه اش بیتفاوت باشید. بنابراین (در بهترین حالت) میشه یه دوست خوب براتون نه یه همسر خوب.

و من الله توفیق[/]

موضوع قفل شده است