میل به ازدواج ندارم ، چه کنم؟

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
میل به ازدواج ندارم ، چه کنم؟

سلام وقت بخیر
خیلی وقته که از مطالب سایت استفاده میکنم ولی خب عضو نشده بودم تا الان که نیاز به کمک دارم و نمیدونم واقعا چیکار کنم!
تا چند سال پیش برام خواستگار میومد ولی هیچ وقت جدی نبود یعنی نه من و نه خانوادم بهشون فکر میکردیم و مادرم تلفنی رد میکردن.
الان چندوقتیه که پدرم حساس شدن و میگن چرا همه رو رد میکنین و از اون به بعد اونایی که تماس میگرفتن و تحقیق میکردن در موردشون میگفتن که بیان!
چند شب پیش یه خانواده ای اومدن که یه آشنایی دوری باهم داشتیم ولی خب من و اون آقا همدیگرو ندیده بودیم خلاصه من تو نگاه اول از ایشون خوشم نیومد یعنی به دلم ننشستن و قدشونم از من یکمی کوتاه تره! جلسه ی اول رفتیم صحبت کنیم که شاید 5 دقیقه بیشتر نشد و من یکم رام تر شدم ولی باز مصمم میگفتم نه خانوادمم میگفتن بالاخره باید چند جلسه ای بگذره و بیشتر با هم آشنا بشید مهرش به دلت میفته...
تاجلسه ی دوم هم با هم صحبت کردیم...ایشون تقریبا به معیارای من نزدیکن ولی خب نمیدونم چرا ته دلم نمیخوام نه اینکه مشکل از شخص ایشون باشه کلا میلی به ازدواج ندارم یکم به دوستام فکر میکنم که خب بیشترشون مجردن حالا من ازدواج کنم...اصلا قدرت تصمیم گیری ندارم و احساس میکنم اگه صبرکنیم خب موردای بهتری ممکنه بیان ممکنه هم نیان!!! ولی خب درکل هدف خاصی توی ازدواج ندارم فقط احساس میکنم محدودتر و پابندتر میشم غیر از اینه؟؟؟ نمیدونم چیکار کنم خانوادمم که میخوان برن تحقیق و...
لطفا بهم راهکار بدید
ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

سلام
ازدواج مایه آرامش انسان می شود، تکامل انسان یک بعدش در کنار تزویج شکل می گیرد.( وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِکَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَو از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان ( نه از فرشتگان و نه از اجنّه و غیر آنها ) همسرانی آفرید که در کنار آنها آرامش یابید ، و میان شما ( شوی و زن یا افراد نوع انسانی ) علاقه دوستی و مهر باطنی نهاد ، همانا در این امر نشانه هایی است ( از توحید و قدرت و حکمت خدا ) برای گروهی که می اندیشند.)(روم:21)
طبق فرمایش قرآن کریم یک سنت الهی است و می تواند در روح و روان انسان تاثیر مثبتی بگذارد، معمولا اگر به آثار ازدواج توجه کنید شوق و اشتیاق آن هم حاصل می شود، مگر اینکه بخواهید با روشها و حرفهای اشتباه ازدواج را تفسیر کنید، برخی معتقدند ازدواج محدویت است و... خوب با این رویکرد شوق به ازدواج متوقف می شود. بقای نسل، آرامش و داشتن همدم، ارضای غریزه نیاز جنسی از مسیر سالم و حلال، تربیت فرزندان سالم و موفق و پذیرفتن دستور الهی و عمل به آن مواردی هستند که در شکا گیری اهداف ازدواج مطرح شده و می تواند زمینه را برای علاقمندی ازدواج قوی تر و محکم تر کند.
پس بررسی کنید ببینید چه عواملی باعث چنین تفکراتی شده بعد با رفع شبهه و اصلاح فکر، و ضمنا به آثار آن در زندگی هم یک توجه بکنید تا شوق و انگیزه شما هم تقویت شود.

[="Franklin Gothic Medium"][=comic sans ms]سلام

این جمله که

a.mh;878543 نوشت:
اگه صبرکنیم خب موردای بهتری ممکنه بیان

این وسوسه شیطونه.شاید باورش براتون سخت باشه.اما من با اطمینان بهتون اینو گفتم.
شیطون دوست داره بنده های خدا ازدواج نکنن تا وقتی نیاز پیدا کردن اونا رو به گناه بکشونه.
ممکنه همیشه خواستگار خوب و نزدیک به معیاراتون پیدا نشه، اما نیاز جنسی آدما طی زمان تغییر میکنه و قطعا شما در سنین بالاتر نیاز به ازدواج پیدا میکنید.

ضمن اینکه اگه بیشتر معیاراتون رو داره رد کردن فقط به خاطر قد به نظرم عقلی نیست.جایی تو سوالتون نخوندم که از خواستگار بدتون بیاد.اگه از طرف بدتون میاد نه بگین،ولی اگه بدتون نمیاد،به نظرم تحقیق کنین.
ان شاءالله خیره@};-

نشاط;880230 نوشت:
سلام
ازدواج مایه آرامش انسان می شود، تکامل انسان یک بعدش در کنار تزویج شکل می گیرد.( وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِکَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَو از نشانه های او این است که برای شما از جنس خودتان ( نه از فرشتگان و نه از اجنّه و غیر آنها ) همسرانی آفرید که در کنار آنها آرامش یابید ، و میان شما ( شوی و زن یا افراد نوع انسانی ) علاقه دوستی و مهر باطنی نهاد ، همانا در این امر نشانه هایی است ( از توحید و قدرت و حکمت خدا ) برای گروهی که می اندیشند.)(روم:21)
طبق فرمایش قرآن کریم یک سنت الهی است و می تواند در روح و روان انسان تاثیر مثبتی بگذارد، معمولا اگر به آثار ازدواج توجه کنید شوق و اشتیاق آن هم حاصل می شود، مگر اینکه بخواهید با روشها و حرفهای اشتباه ازدواج را تفسیر کنید، برخی معتقدند ازدواج محدویت است و... خوب با این رویکرد شوق به ازدواج متوقف می شود. بقای نسل، آرامش و داشتن همدم، ارضای غریزه نیاز جنسی از مسیر سالم و حلال، تربیت فرزندان سالم و موفق و پذیرفتن دستور الهی و عمل به آن مواردی هستند که در شکا گیری اهداف ازدواج مطرح شده و می تواند زمینه را برای علاقمندی ازدواج قوی تر و محکم تر کند.
پس بررسی کنید ببینید چه عواملی باعث چنین تفکراتی شده بعد با رفع شبهه و اصلاح فکر، و ضمنا به آثار آن در زندگی هم یک توجه بکنید تا شوق و انگیزه شما هم تقویت شود.

خیلی ممنونم.

همه شنیدیم که میگن دوران عقد و نامزدی خیلی دوران شیرینیه و...(البته من زیاد باور نمیکنم) خب قبول ولی بعد از یه مدت تکراری نمیشه؟

کلا خیلی به نظرم روتین میشه و حتی ممکنه طرفین احساس پشیمونی کنند که ای وای عجب اشتباهی چون قطعا نمیشه اون آزادی نسبی که دوران مجردی هست توی ازدواجم همون روال رو پیش گرفت و مسئولیت زیادی رو باید متحمل شد.

و اینکه خب هی باید جواب پس بدیم که فلان کارم واسه ی چی بوده؟ چی شده؟ حالا آیا اجازه میدی که برم فلان جا( بیشتر برای خانما صدق میکنه) و... که اینا از حوصله ی من خارجه!

با این اوصاف بهتره که الان ازدواج صورت نگیره؟

سکوت;880247 نوشت:
ضمن اینکه اگه بیشتر معیاراتون رو داره رد کردن فقط به خاطر قد به نظرم عقلی نیست.جایی تو سوالتون نخوندم که از خواستگار بدتون بیاد.اگه از طرف بدتون میاد نه بگین،ولی اگه بدتون نمیاد،به نظرم تحقیق کنین.

من هرچی میگفتم ایشون تقریبا قبول میکردند یا اگه مخالف نظرشون بود بیشتر راجع بهش سوال میکردند و بعد با توضیحاتی که میدادم قبول میکردند ولی گاهی هم میگفتند خب یکم سخته ولی اگه دوست دارید که مثلا فلان کار رو انجام بدید اشکال نداره!

نه میتونم بگم خوشم اومد نه اینکه بدم اومد خیلی برام عادی بودند!

a.mh;880477 نوشت:
همه شنیدیم که میگن دوران عقد و نامزدی خیلی دوران شیرینیه و...(البته من زیاد باور نمیکنم) خب قبول ولی بعد از یه مدت تکراری نمیشه؟

اگر ازدواج خوب و صحیح شکل بگیرید، اتفاقا هر روز شیرین تر و لذت بخش تر می شود.

a.mh;880479 نوشت:
من هرچی میگفتم ایشون تقریبا قبول میکردند یا اگه مخالف نظرشون بود بیشتر راجع بهش سوال میکردند و بعد با توضیحاتی که میدادم قبول میکردند ولی گاهی هم میگفتند خب یکم سخته ولی اگه دوست دارید که مثلا فلان کار رو انجام بدید اشکال نداره!

وقتی صمیمیت بیشتر می شود، محبت و رابطه عاطفی این مسائل را تغییر می دهد و چنین تصورات اختلافی پیش نمی آید.

نشاط;880515 نوشت:
وقتی صمیمیت بیشتر می شود، محبت و رابطه عاطفی این مسائل را تغییر می دهد و چنین تصورات اختلافی پیش نمی آید

سلام و عرض ادب
استاد عزيز ، فكر نمي كنيد ممكن است آن آقا تحت تاثير احساسات و علاقه ، تن به پذيرش برخي خواسته هاي استارتر داده اند
و بعد از شكل گيري ازدواج و عادي تر شدن روابط ، نتواند شخصيتي كه در درونش شكل گرفته را به همين راحتي تغيير بدهد؟

مشكل دوم اينكه اصلاً آيا لازم است آن آقا تا اين حد با خانم همراهي كند و هر چه او مي خواهد بگويد چشم؟!
اين خودش نشان نمي دهد كه اين آقا به تمام جوانب فكر نمي كند؟
چون اگر فكر ميكرد ، بايد لااقل يكي دو مورد را هم نمي پذيرفت و حتي از دختر مي خواست كه او خودش را تغيير بدهد

درمورد علاقه هم باز به نظر خودم ، اينجور علاقه پيدا كردن بيشتر شبيه به عادت دادن يا به عبارتي به خود قبولاندن هست!
به دل افتادن درزمان خواستگاري خيلي مهم است و ريشهء علاقه محسوب ميشود
خيلي ها بودند كه به اميد اينكه علاقه خودش ميايد ازدواج كرده اند ، علاقه هم نيامد!

نشاط;880514 نوشت:
ازدواج خوب و صحیح

بحث اختلاف قد هم فكر ميكنم كه موضوع مهمي است
نه در حدي كه ساير معيارها را ناديده بگيريم ، اما به هر حال بايد به آن فكر كرد
اختلاف قد مي تواند چندين تاثير منفي در زندگي بگذارد:

1 - پايين آمدن اعتماد به نفس مرد در مقابل زن

2 - امكان اينكه زن احساس مديريت و كنترل بر مرد پيدا كند

3 - كنايه زدن هاي اطرافيان و اينكه ظرفيت زن و مرد براي كنار آمدن با اين كنايه ها چقدر است

4 - اختلال در روابط جنسي.....

(نمي شود خيلي مطلب را باز كرد)

نظر شما چيست؟

Reza-D;880532 نوشت:
بحث اختلاف قد هم فكر ميكنم كه موضوع مهمي است
نه در حدي كه ساير معيارها را ناديده بگيريم ، اما به هر حال بايد به آن فكر كرد
اختلاف قد مي تواند چندين تاثير منفي در زندگي بگذارد:

1 - پايين آمدن اعتماد به نفس مرد در مقابل زن

2 - امكان اينكه زن احساس مديريت و كنترل بر مرد پيدا كند

3 - كنايه زدن هاي اطرافيان و اينكه ظرفيت زن و مرد براي كنار آمدن با اين كنايه ها چقدر است

4 - اختلال در روابط جنسي.....

(نمي شود خيلي مطلب را باز كرد)

نظر شما چيست؟

سلام و عرض ادب

اگر قد اقا از خانم زیاد بلند تر باشه هم مشکل ایجاد میکنه؟ به اندازه ی تقریبا سه چهار وجب

طارق اللیل;880552 نوشت:
اگر قد اقا از خانم زیاد بلند تر باشه هم مشکل ایجاد میکنه؟ به اندازه ی تقریبا سه چهار وجب

سلام به شما
همان كوتاه تر بودن مرد هم لزوماً مشكل ايجاد نمي كند
نمي شود نسخه كلي پيچيد و بايد ديد ظرفيت و شخصيت زن و مرد به چه صورت است و انتظار آنها از ازدواج چيست
ولي در كل بلندتر بودن خانم حساس تر است تا بلندتر بودن مرد

a.mh;878543 نوشت:
سلام وقت بخیر
من تو نگاه اول از ایشون خوشم نیومد یعنی به دلم ننشستن
لطفا بهم راهکار بدید

سلام

وقتی ایشون به دلتون ننشسته دیگ لازم نیست به بقیه ی موارد فکر کنید!!! نه و تمام...! اگر ایشون به دلتون مینشست بعد میشد به ایجاد علاقه فکر کرد!

a.mh;878543 نوشت:
یعنی به دلم ننشستن و قدشونم از من یکمی کوتاه تره!

دختر عزیز معمولا دخترا بیشتر تو این سن ، رویا پردازن وواقعیات رو در نظر نمیگیرن!

اگه واقعا به دلتون ننشسته خب مجبور نیستی قبولش کنی ولی اگه واقعا خودت انتظارات رویایی از همسر آیندت داری

خب پس بیشتر در مورد این آقا فکر وتحقیق کن ودو سه جلسه ی دیگه با ایشون صحبت کن!

به نظرم اول سعی کن معیارهای واقعیت رو بشناسی وبعد خواستگار ومعیارهاش رو!

همای رحمت;880560 نوشت:
اول سعی کن معیارهای واقعیت رو بشناسی و بعد خواستگار ومعیارهاش رو
جملهء كليدي كه به درد تمام افراد ميخورد
چه مرد و چه زن
چه مجرد و چه متاهل
عالي گفتيد گل

Reza-D;880531 نوشت:
آن آقا تحت تاثير احساسات

سلام
ایشون توی صحبت هاشون گفتند که خیلی آدم عاطفی و احساساتی هستند.

Reza-D;880531 نوشت:
مشكل دوم اينكه اصلاً آيا لازم است آن آقا تا اين حد با خانم همراهي كند و هر چه او مي خواهد بگويد چشم؟!

مشکل من اینه که ممکنه الان فقط قبول کرده باشه و بعدا بزنه زیر همه چی!

Reza-D;880532 نوشت:
1 - پايين آمدن اعتماد به نفس مرد در مقابل زن

2 - امكان اينكه زن احساس مديريت و كنترل بر مرد پيدا كند

برای من این موارد مهمه ولی شاید براشون مهم نبوده چون میتونستنددیگه تماس نگیرن یا نیان!

همای رحمت;880560 نوشت:
اگه واقعا به دلتون ننشسته خب مجبور نیستی قبولش کنی ولی اگه واقعا خودت انتظارات رویایی از همسر آیندت داری

جلسه ی اول که کلا مخالف بودم چون اصلا صحبتی هم نکردند و فقط به سوالای من جواب میدادن و گفتن که خجالتیم و سوالاتم فراموشم شده ولی جلسه دوم یکم نظرم برگشت.

فکر میکنم ثباتی ندارم فعلا چون بعدا دوباره گفتم نه!

همای رحمت;880560 نوشت:
به نظرم اول سعی کن معیارهای واقعیت رو بشناسی وبعد خواستگار ومعیارهاش رو!

من معیارای خودم رو مشخص کردم ولی الان آمادگی ازدواج ندارم یعنی کلا حوصله شو ندارم!

همای رحمت;880560 نوشت:
خب پس بیشتر در مورد این آقا فکر وتحقیق کن ودو سه جلسه ی دیگه با ایشون صحبت کن!

راجع بهشون زیاد تحقیق کردن همه تاییدشون کردن از نظر اخلاقی و ایمانی که برای من مهم ترینش بودن.
واقعیتش توی همون دو جلسه ای که صحبت کردیم خیلی بینش سکوت بود و نه من و نه ایشون سوالی نداشتیم که بپرسیم منم وقتی میدیدم فضا سنگینه میگفتم که خب اگه سوالی ندارین برای این جلسه دیگه کافیه!

a.mh;880569 نوشت:
جلسه ی اول که کلا مخالف بودم چون اصلا صحبتی هم نکردند و فقط به سوالای من جواب میدادن و گفتن که خجالتیم و سوالاتم فراموشم شده ولی جلسه دوم یکم نظرم برگشت.

فکر میکنم ثباتی ندارم فعلا چون بعدا دوباره گفتم نه!

ببین دختر خوب ،دختر اکثرا با یه نگاه عاشق نمیشن ،معمولا بعد از دوسه جلسه معلوم میشه به دلشون نشسته یا نه!

نمیگم همه ی دخترا اینطورین ولی معمولا خانمها دوست دارن ،دوستشون داشته باشن تا اینکه کسی رو دوست داشته باشن!

a.mh;880569 نوشت:
من معیارای خودم رو مشخص کردم ولی الان آمادگی ازدواج ندارم یعنی کلا حوصله شو ندارم!

خب نمیدونم چی بگم ولی این رو بدون واسه ی دختر خانمها خیلی زود دیر میشه ،حالا نمیگم از ترس اینکه

دیگه خواستگار درب خونتون رو نزنه فورا قبول کنی ،ولی روی خواستگارهات خوب فکر کن،

ضمنا منتظر شخص خاصی هستی،نیستی؟؟بی رو در بایستی عاشق شخص دیگه ای نشدی ؟

a.mh;880569 نوشت:
راجع بهشون زیاد تحقیق کردن همه تاییدشون کردن از نظر اخلاقی و ایمانی که برای من مهم ترینش بودن.

خودت باید تاییدش کنی ،شما میخواید یه عمر با هم زندگی کنید پس باید خودت تاییدش کنی دختر خوب!

a.mh;880569 نوشت:
واقعیتش توی همون دو جلسه ای که صحبت کردیم خیلی بینش سکوت بود و نه من و نه ایشون سوالی نداشتیم که بپرسیم منم وقتی میدیدم فضا سنگینه میگفتم که خب اگه سوالی ندارین برای این جلسه دیگه کافیه!

خب معلومه فضا سنگینه ولی باید باهاش حرف بزنی !باید خواسته هات رو بهش بگی!خواسته هاش بشناسی !

حتی ممکنه اون خودش رو خوب نشناسه،تو باید سعی کنی بشناسیش!

همای رحمت;880576 نوشت:
ضمنا منتظر شخص خاصی هستی،نیستی؟؟بی رو در بایستی عاشق شخص دیگه ای نشدی ؟

نه اصلا

همای رحمت;880576 نوشت:
باید باهاش حرف بزنی !باید خواسته هات رو بهش بگی!

من خواسته ی خاصی نداشتم یعنی انقدر اطرافم دیدم که به خاطر اخلاق بد شوهرشون یا بی ایمانیش چه قدر زجر میکشند همین دو موردش که خوب باشه برای من کافیه ولی خب مثلا روم نمیشد بپرسم شما بددل هستین؟(مثلا از خواستگار قبلی که پرسیدم در جواب گفت همچین خوشدلم نیستم!!!!!) خسیس که نیستین!؟ چون گفتم ممکنه بهشون بربخوره!

همای رحمت;880576 نوشت:
خب نمیدونم چی بگم ولی این رو بدون واسه ی دختر خانمها خیلی زود دیر میشه ،حالا نمیگم از ترس اینکه

دیگه خواستگار درب خونتون رو نزنه فورا قبول کنی ،ولی روی خواستگارهات خوب فکر کن،

بله اینو خیلیا میگن...

a.mh;880577 نوشت:
نه اصلا

خب خدا رو شکر،پس خیلی خوب میتونی روی خواستگارت تمرکز کنی!

a.mh;880577 نوشت:
من خواسته ی خاصی نداشتم یعنی انقدر اطرافم دیدم که به خاطر اخلاق بد شوهرشون یا بی ایمانیش چه قدر زجر میکشند همین دو موردش که خوب باشه برای من کافیه ولی خب مثلا روم نمیشد بپرسم شما بددل هستین؟(مثلا از خواستگار قبلی که پرسیدم در جواب گفت همچین خوشدلم نیستم!!!!!) خسیس که نیستین!؟ چون گفتم ممکنه بهشون بربخوره!

به نظرم اگه پسر صادقی باشه که خیلی خوبه ،حداقل میتونی به عقاید الانش ,به صحبتهاش اعتماد کنی!

ولی اگه میتونی امتحانش کن ،هر جند؛ به زمان بیشتری نیاز داری!

a.mh;878543 نوشت:
سلام وقت بخیر
خیلی وقته که از مطالب سایت استفاده میکنم ولی خب عضو نشده بودم تا الان که نیاز به کمک دارم و نمیدونم واقعا چیکار کنم!
تا چند سال پیش برام خواستگار میومد ولی هیچ وقت جدی نبود یعنی نه من و نه خانوادم بهشون فکر میکردیم و مادرم تلفنی رد میکردن.
الان چندوقتیه که پدرم حساس شدن و میگن چرا همه رو رد میکنین و از اون به بعد اونایی که تماس میگرفتن و تحقیق میکردن در موردشون میگفتن که بیان!
چند شب پیش یه خانواده ای اومدن که یه آشنایی دوری باهم داشتیم ولی خب من و اون آقا همدیگرو ندیده بودیم خلاصه من تو نگاه اول از ایشون خوشم نیومد یعنی به دلم ننشستن و قدشونم از من یکمی کوتاه تره! جلسه ی اول رفتیم صحبت کنیم که شاید 5 دقیقه بیشتر نشد و من یکم رام تر شدم ولی باز مصمم میگفتم نه خانوادمم میگفتن بالاخره باید چند جلسه ای بگذره و بیشتر با هم آشنا بشید مهرش به دلت میفته...
تاجلسه ی دوم هم با هم صحبت کردیم...ایشون تقریبا به معیارای من نزدیکن ولی خب نمیدونم چرا ته دلم نمیخوام نه اینکه مشکل از شخص ایشون باشه کلا میلی به ازدواج ندارم یکم به دوستام فکر میکنم که خب بیشترشون مجردن حالا من ازدواج کنم...اصلا قدرت تصمیم گیری ندارم و احساس میکنم اگه صبرکنیم خب موردای بهتری ممکنه بیان ممکنه هم نیان!!! ولی خب درکل هدف خاصی توی ازدواج ندارم فقط احساس میکنم محدودتر و پابندتر میشم غیر از اینه؟؟؟ نمیدونم چیکار کنم خانوادمم که میخوان برن تحقیق و...
لطفا بهم راهکار بدید
ممنون

[=arial]بسم الله الرحمن الرحیم
بر خلاف نظر بعضی از دوستان ،بنده بهتون توصیه میکنم صبر کنید و موارد بیشتری رو جهت ازدواج بررسی کنید.
اینکه گفتید قد خواستگارتون ازتون کوتاه تره مساله ی مهمیه..این اشتباه بزرگیه اگر قبول کنید..(چون ایشون تنها خواستگار شما نیستن)
اینطور نیست که شما میل به ازدواج نداشته باشید،مورد درخوری که بیاد اشتیاق رو در وجود شما بیدار میکنه..این مورد هنوز پیدا نشده..
زیاد بوده که دختر قبل خواستگاری میگفته نه و نه و نه!اما تا خواستگار اومده ،چنان ارامشی به قلبش داده که خدا خدا میکرده قبولش کنه اون خواستگاره..
پس تا دلتون نلرزیده و طرفتون به دلتون ننشسته از سر ناچاری بله نگید که پیشمان میشید..درب خونتون رو به روی خواستگارهاتون نبندید..
به توصیه ی یکی از اساتید قبل از اومدن خواستگار مادرتون صدقه بدهند و زمان اومدن خواستگار با تربت کربلا تیمم کنید به خودتون،بعدم یه توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها بکنید و ازشون بخواید اختیار قلبتون دست ایشون باشه و خودشون به دلتون بندازن خوب یا بد رو..

موضوع قفل شده است