زن در نهج البلاغه

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زن در نهج البلاغه

با سلام وعرض احترام
از زحماتی که دوستان کشیدند واطلاعاتی که در این پست قرار دادند ، امّادر این زمینه مطالبی را خدمت شما عرض کنم که ان شا الله همه استفاده کنیم .
زن در نهج البلاغه
در هفت یا هشت جای نهج البلاغه از قول امیر المومنین (ع)سخنانی در با ره زن آمده است . در خطبه 80 یا 89 امیر المومنین درباره ایمان ،عقل و ارث زن سخن گفته و همچنین در وصیت به امام حسن (ع)ودر برخی کلمات قصار نیز به موضوعات درباره ی زنان پرداخته است .
آن دسته از گفته های امام در نهج البلاغه پیرامون زنان که به نظر میرسد بدون سند ومنبع معتبر باشد در بخش کلمات قصار نهج البلاغه آمده است :
سخنانی غیر موجود در سایر منابع
الف)در حکمت 238 آمده است:«المراةشر کلها وشر ما فیها انّه لا بد منها ؛زن به طور کلی شر است از این بدتر آن است که انسان چاره ای جز گرفتن زن و داشتن همسر ندارد .»
-کلمه «کل»که در اینجا بدون استثنا یی هم آمده است همه ی زنان تاریخ دوران بشریت را در بر می گیرد .

درستی این عبارت
با توجه به تحقیقاتی که تا کنون درباره ی منابع و اسناد نهج البلاغه انجام گرفته ،این کلمه ی قصار در هیچ منبعی دیده نشده است .
در مطالعات حدیث شناسی یکی از معیار های درستی یا نادرستی احادیث همسانی مضمون احادیث با آموزه های قرآنی است . این ملاک به روشنی در بیان پیامبر اکرم (ص) امده است،آن حضرت می فر مایند :َ«برای شناخت در ستی ونادرستی روایاتی که از من نقل می شود آن را با قرآن بسنجید .اگر باقرآن ومضمون ومفهوم آن مطابقت دارد ،آن را بگیر ید که از من است واگر مطابقت نکرد آن را به سینه دیوار بکوبید که از من نیست .»
اگر همین معیار را درباره ی این سخن امام علی (ع)به کار ببریم ،میبینیم که این عبارت با ريالرآن و سخن پیغمبر اکرم مطابقت ندارد . از این رو می توان این سخن را از جمله مطالبی دانست که در زمان سید رضی (ره)یا پیش از آن به نام امام علی معروف شده است وبا آینکه سید رضی حدیث شناس و سخن شناس است وتاریخ زندگانی امیر المومنین را خوب درک کرده است اما چون یک کلمه قصار است ونمی توان از نظر سبک شناسی آن را بررسی کرد ،دیگر پی جویی نکرده که آیا واقعا این حدیث از امام نقل شده است یا نه ؟
نکته دیگر این که در نهج البلاغه دشتی نیز در ذیل همین حکمت این جمله یک ضرب المثل است که در زبان فارسی نظیر دارد که:«زن درد سر است وبی درد سر هم نمی شود زندگی کرد »

زن در گذشته

شبهه ای که در مورد زنان مطرح شده از شبهات نو ظهور است و مربوط به دوران معاصر می باشد ،زیرا در دوران گذشته ،از صدر اسلام تا 100یا 150 سال پیش ،چنین شبهه ای مطرح نبوده است .یعنی در تاریخ همیشه زن عقب نگه داشته شده وحقوقش پایمال شده است ،بنابر این کسی تحقیق نمی کرد که آیا این گفته از پیغمبر ،امام یا از شخص دیگری است . گذشتگان ،این مطلب را همسو با فر هنگ زمان خود می دانستند . سید رضی هم از این قاعده مستثنا نبوده وبر این باور بوده که این سخن درست است ؛از این رو بدون هیچ تحقیقی آئن را از سخنان امام دانسته است .اما اکنون که پژوهشگر امروزی این مطلب را واکاوی می کند در هیچ منبعی بدان بر خورد نمی کند و افزون بر آن ،با همان معیار قرآن ،که پیش تر بیان شد فبه نظر نمی رسد این سخن از امام باشد .
مطلب ادامه دارد ......
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

با سلام وعرض ادب
ادامه ی بحث
نیش دار بودن زن
[=Arial Black]در حکمت 61 آمده است که :« المرأةعقرب حلو[حلوة]اللسعة[اللسبة]؛زن کژدمی است با نیشی شیرین »
[=Arial Black] یعنی زن نیش می زند ولی نیشش شیرین است .این سخن هم به نقل از امام در هیچ منبعی ،پیش وپس از سید رضی (ره)پیدا نشده است . این عبارت هم می تواند از همان سخنانی با شد که در فرهنگ زمان رایج بوده و سید رضی (ره)پذیرفته که ازامام است ودر نهج البلاغه آورده است.
[=Arial Black]افزون بر آنکه این سخن در هیچ منبعی یافت نشده ،می توان گفت که با مضامین قرآن مجید و رهنمود های پیامبر اکرم (ص)نیز مطابقت ندارد ولذا نمی توان از امام (ع)هم باشد .
[=Arial Black]شاید این سخن به صورت ضرب المثلی در میان اعراب قبل از اسلام ،یابعد از اسلام ،معمول بوده وامام (ع)آن را با شرح وبسط واحیانا برای رد کردن ومخالفت با آن نقل کرده ،لیکن به مرور زمان ،سخنان دیگر فراموش شده واصل ضرب المثل مانده وندانسته به نام آن بزرگوار ثبت شده است .
بحث ادامه دارد.....
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[=B Nazanin]با سلام وعرض ادب
[=B Nazanin]ادامه ی بحث
[=B Nazanin]از جمله سخنانی که به امام نسبت داده می شود و در منابع دیگر هم موجود است خطبه 80 نهج البلاغه می باشد که در وصف زنان آمده و بدین قرا است :
[=B Nazanin]و من خطبة له ( عليه‏السلام ) بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء ببيان نقصهن‏
[=B Nazanin]مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ َأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ [=B Nazanin]وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَى الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَى حَذَرٍ وَ لَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّى لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَرِ
[=B Nazanin]و از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از پايان نبرد جمل، در نكوهش زنان‏
[=B Nazanin]مردم، ايمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، خرد ايشان ناتمام. نشانه ناتمامى ايمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است- به هنگام عادتشان- ، و نقصان بهره ايشان، نصف بودن سهم آنان از ميراث است نسبت‏به سهم مردان، و نشانه ناتمامى خرد آنان اين بود كه گواهى دو زن چون گواهى يك مرد به حساب رود. پس از زنان بد بپرهيزيد و خود را از نياكانشان واپاييد، و تا در زشت طمع نكنند، در كار نيك از آنان اطاعت ننماييد.
[=B Nazanin]زمینه صدور کلام (1)
[=B Nazanin]سید رضی (ره)در صدر این کلام نوشته است:«[=B Nazanin] و من خطبة له ( عليه‏السلام ) بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء ببيان نقصهن‏؛[=B Nazanin] و از خطبه‏هاى آن حضرت است پس از پايان نبرد جمل، در نكوهش زنان‏»
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]گویی سید رضی (ره )با این عنوان که در بالای این خطبه گذاشته است ،می خواهد بگوید که امام علی (ع)این سخن را پس از پایان جنگ جمل تحت تأثیر اقدام عایشه که جنگ جمل را به راه انداخته یا فرمانده ی آن جنگ بوده و در آن جنگ نقش بسیار مؤثری داشته ،در نکوهش زنان گفته است .بنابر این صدور این کلام را باید بیشتر کاوید .
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]به گزارش تاریخ ،پیش از اینکه امام به جنگ صفین برود ،معاویه،عمرو عاص را دعوت کرد واز او علیه امام در خواست همکاری کرد .
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]عمرو عاص گفت:به جه مناسبت با تو همکاری کنم؟
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]گفت: هر چه بخواهی به تو می دهم. معاویه می دانست عمرو عاص در زمان خلیفه دوم مصر را فتح کرده وپس از فتح مصر والی آن جا بوده است تا این که عثمان ابن عفان اورا از ولایت مصر بر کنار کرد وبه همین دلیل عمرو عاص کینه خلیفه سوم را در دل داشت وهمیشه چشمش به دنبال مصر بود. او همیشه سودای حکومت مصر را که سرزمینی حاصل خیز و پهناور بود، در سر می پروراند. معاویه با آگاهی از این اشتیاق درونی به عمرو عاص گفت: اگر در راه رسیدن من به خلافت، با من همکاری کنی مصر را به تو می دهم.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]عمرو عاص پس از مدتی تفکر و مشاوره با افرادگوناگون از جمله دو فرزندش، این پیشنهاد را پذیرفت. اما به راستی تردید عمرو عاص در چه بود؟
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]عمرو عاص خود می دانست که علی بر حق وخلافت حق او است ومخالفت با او مخالفت با اسلام و قرآن است ونمی خواست با علی مخالفت کند. اما به حکومت مصر چشم دوخته بود ومی خواست آن را به دست بیاورد. عمرو عاص دو فرزند داشت که یکی از آن ها عابد و زاهد بود واهل مال و قدرت دنیا نبود. او پدر را از این کار بر حذر داشت وگفت معاویه باطل است با معاویه همکاری نکن؛ زیرا اگر دنیا را هم به دست آوری، آخرتت را از دست می دهی. اما اگر از علی ابن ابی طالب پیروی کنی ممکن است دنیا را نداشته باشی ولی آخرت را خواهی داشت. فرزند دیگر عمرو عاص که مانند خودش به قدرت، شهرت وثروت می اندیشید، گفت: در مخالفت با برادر خود سخن می گفت و این گونه اظهار نظر می کرد که از کجا معلوم که معاویه بر حق نباشد. او با این گونه سخنان آن چنان عمرو عاص را وسوسه کرد که او هم این مسئله را پذیرفت.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]با این همه، عمرو عاص در جنگ صفین با معا ویه همکاری کرد ودر اواخر جنگ که شکست معاویه قطعیت می یافت و یک پا در رکاب برای فرار داشت و یک پا در زمین برای ماندن، دست کمک به سوی عمرو عاص دراز کرد. عمرو عاص نیز با طرح نقشۀ بر سر نیزه کردن قرآن ها، جنگ را به سود معاویه پایان داد. پس از این رخداد معاویه خود را خلیفه دانست وعمرو عاص از او ولایت مصر را خواستار شد.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]محمد ابن ابی بکر پیوسته به امام پیام می فرستاد که دشمن با عده ی زیادی با من در حال جنگ است وبه نیروی کمکی نیاز دارم. امام مردم کوفه را برای یاری محمد ابن ابی بکر فرا می خواندند ولی آن ها هر بار بهانه ای ساز می کردند؛ گاهی خوارج را بهانه می کردند که از دست آن ها امنیت نداریم وگاهی بهانه های دیگر پیش می آوردند. به هر حال به یاری محمد ابن ابی بکر نرفتند تا این که امام چاره را در این دید که مالک اشتر را به مصر بفرستد.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]امام مالک اشتر را که پس از جنگ صفین والی جزیره(در شمال عراق) بود، به همکاری با محمد ابن ابی بکر فرا خواند. مالک اشتر به سوی مصر رهسپار شد اما در میان راه به دست عوامل معاویه مسموم وشهید شد. محمد ابن ابی بکر از این کار تا اندازه ای دلخور شد.امام نامه ای برای او نوشت که اگر مالک اشتر را به جای تو فرستادم به دلیل نارضایتی از تو نبود تو وظیفه خودت را به خوبی انجام داده ای اما از عهده ی این کار، جنگ با این دشمن، بر نیامده ای ومالک اشتر کسی است که از عهده ی این کار بر می آید اما او که اکنون در میان راه به شهادت رسید، تو بر سر کار خودت باش و چنین و چنان کن.
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]بحث ادامه دارد.............
[=B Nazanin][=B Nazanin][=B Nazanin]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:
[=B Nazanin][=B Nazanin]




با سلام وعرض ادب خدمت شما دوستان گرامی وبذل توجه شما
ادامه ی بحث
از اینکه کلام هنوز منعقد نشده وشما قضاوت کردید کمی متاسفم وخواهش می کنم کمی حوصله به خرج بدهید وتا آخر با ما باشید تا ان شا الله به نتیجه مطلوب برسیم .
[=Arial Black]....چنین وچنان کن .محمد ابن ابی بکر باز هم ایستادگی کرد .امام دیگر بار مردم را به یاری محمد بن ابی بکر فرا خواند وپس از تلاش وگفتگوی بسیار حدود دو هزار نفر برای کمک به محمد بن ابی بکر فراهم آمدند . حضرت ایشان را به سوی مصر گسیل کرد اما ایشان هنوز دو منزل بیشتر از کوفه دور نشده بودند که خبر شهادت محمد بن ابی بکر به امام رسید . امام از این حادثه به اندازهای ناراحت شدند که پاهایش یارای رفتن به مسجد و اعلام خبر شهادت محمد بن ابی بکر را نداشت .آن حضرت در میان راه خانه ومسجد نشست وقنبر را به مسجد فرستاد تا بزرگان را به محضر امام بیاورند وآن حضرت خبر شهادت را به آگاهی آنان رساند .انها به نزد امام آمدند وامام را بسیار ناراحت دیدند .پرسیدند قضیه چیست ؟امام فرمودند :اکنون به من خبر رسید ه که محمد بن ابی بکر به شهادت رسیده ومصر به دشمن افتاده است .آنها به امام تسلیت گفتند وپس از مدتی باز این پرسش همیشگی را از امام پرسیدند که یا امیر المومنین پس از رحلت پیامبر (ص)چه جریانی پیش آمد که قریش حق مسلم وروشن شما را تباه ونگذاشتند شما پس از پیغمبر به خلافت برسید ؟
[=Arial Black]امام فرمودند اکنون که محمدبن ابی بکر به شهادت رسیده است ومصر به دست دشمن افتاده است چه جای این سؤال است؟اما از آنجا که بارها از من پرسیدهاید من جریان آن روز تا امروز را می نویسم وشما آن را امضاءکنید .یازده نفر از یاران امام که در کنار آن حضرت نشسته بودند از نزدیک شاهد این رخداد تاریخی بودند .این افراد عبارتند از:اصبغ ابن نباته ،ابو طفیل عامر بن وائله کنانی ،زرّبن حبیش اسدی ،جویرةبن مسهر بن عبدی،خندف بن زهیر اسدی ،حارثةبن مضرب همدانی ،حارث بن عبد الله اعور همدانی ،مسابیح نخعی ،علقمةبن قیس ،کمیل بن زیاد وعمیر بن زراره ،امام فرمود شما این گزارش را امضاءکنید وآن رادر نماز جمعه بخوانید .اگر کسی سر وصدا واعتراض کرد او را به قرآن دعوت کنید واز او بخواهید که در این باره هیاهو به راه نیندازد . این گزارش را چندین بار در نماز جمعه بخوانید سپس جریان سقیفه ،پس از رحلت پیغمبر اکرم تا شهادت محمد بن ابی بکر را در این نامه نوشت .
منابع این نامه
[=Arial Black]این نامه در چند منبع آمده است :
[=Arial Black]1-ابن قتیبه (م276)در کتاب الامامةوالسیاسة،ج1،ص133تا137
[=Arial Black]2-ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی (م283)در کتاب الغارات ،ج1،ص302تا 322
[=Arial Black]3-محمد بن جریر بن رستم طبری شیعی (م قر ن َسوم ) در کتاب المسترشد .
[=Arial Black]4-سید بن طاوس به نقل از ثقة الاسلام کلینی در کتاب کشف المحجه لثمرةالمحجه.
این نامه در نهج البلاغه
[=Arial Black]چگونگی دسترسی به این گزارش مشخص نیست ،ولی او در نه جای نهج البلاغه نقل کرده است . ظاهرا سید رضی گزارش مذکور را از این منابع نگرفته است که هر کدام را کلامی مستقل از امام (ع)دانسته وان را در بخشهای مختلف نامه نقل کرده است.
[=Arial Black]1- خطبه 26 «ان الله بعث محمدا »تا آخر
[=Arial Black]2-خطبه 53«فتداکّوا علیّ تداکّ الابل الیهم »
[=Arial Black]3-خطبه 172«الحمد لله الذی لا تواری عنه سماع سماعا »
[=Arial Black]4-خطبه 217«اللهم انی استعدک علی قریش »
[=Arial Black]5-خطبه 229«وبسطتم یدی فکففتها »
[=Arial Black]6-خطبه 238«جفاةطغام وعبید اقزام »
[=Arial Black]7- نامه 62«اما بعد فان الله سبحانه بعث محمدا »
[=Arial Black]افزون بر این هفت مورد ،که در کتابهای پیش گفته آمد دو مودر دیگر در کتاب المسترشد طبری وکشف المحجه لثمرظ المحجه ابن طاووس به نقل از کلینی آمده است :
[=Arial Black]8- کلام 30 درباره عثمان :«لو امت به لکنت قاتلا»
[=Arial Black]9- خطبه 79در باره زنان [80]«ان النساء نواقص العقول ..»
[=Arial Black]سید رضی (ره)هر نه قطعه را به عنوان کلام مستقلی از امام در نهج البلاغه آورده نه به عنوان گزیده هایی از این گزارش که نقل کردیم .
[=Arial Black]به هر حال این قطعه که درباره یکاستی های زنان است ،در این گزارش آمده است. امام جریان رحلت پیامبر ،سقیفه ومسائلی را که پس از آن پیش آمده را تا پس از دوره خلفا وخلافت خودش و جریان جنگ جمل همه را می نویسد .این بخش را که درباره کاستی های زنان است همه ی منابع پس از جنگ جمل آورده اند،اما آن قطعه ی دیگری را که می فر ماید :«اتقوا من شرا رالنساءو کونوا من خیارهن علی حذر »در هیچ یک از منابع دیده نمی شود . وسید رضی از جای دیگر آورده وبه آن اضافه کرده است .
نتیجه
[=Arial Black]بنابر این با توجه به زمینه ی صدور وفضای بیان این قطعه به دنبال گزارش امام ونظر به سخن سید رضی در بالای این کلام ،می توانم گفت این اوصاف در باره ی زنی است که از وظائف تعیین شده برای او سر باز زند وبه کاری اقدام کند که نه از عهده بر می اید ونه سزاوار وشایسته بوده که چنین کاری انجام دهد.
بحث ادامه دارد.....
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[=Arial Black]با سلام وعرض ادب
[=Arial Black]بحث در مورد زنان در دید گاه امام علی (ع)بود ،لذا خواهش می کنم کمی صبر داشته با شید وبا حوصله تر بحث را دنبال کنید ان شاالله به یاری خداوند به نتایج خوبی خواهیم رسید .
[=Arial Black]ادامه مطلب شأ ن بیان خطبه80 در نهج البلاغه درباره زنان
[=Arial Black]به دنبال گزارش جنگ جمل در این عبارت منقول، امام به کاستی های زنان اشاره کرده است. حال این نواقص وکاستی ها چیست؟ آیا این نواقص جزء طبیعت زن است واو را از هر اقدام انسانی باز می دارد؟ یا عوارضی است که در برخی از زنان ویادر همۀ آنان وجود دارد وبدون توجه به این نکات نمی توانند وظایفی را که خدا، پیغمبر، شرع و عرف بر ایشان تعیین کرده است به انجام رسانند؟
[=Arial Black]نقص درایمان
[=Arial Black]امام می فرماید: « ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول؛ بی گمان زنان ایمانشان ناقص، بهره هایشان ناقص، عقل هایشان نیز ناقص است.»
[=Arial Black]بنا بر فرموده پیامبر اکرم(ص) وسخنان دیگر پیشوایان دین، ایمان مراتبی دارد وایمان مطلق وجود ندارد. نخستین گام ایمان« الذین آمنوا» ووالاترین مرحلۀ آن «اولئک هم المؤ منون حقاً» است. این بدان معناست که هر مرتبۀ ایمان در مقایسه بامرحلۀ بالاتر خود ناقص شمرده می شود. با این توضیح آیا این نقص تنها در زنان است یا در مردان هم می تواند باشد؟ آیا ایمان مردان هم مراتبی دارد وایمان برخی از ایشان ناقص است؟
[=Arial Black]امیر المؤمنین در بیان دلیل این کاستی ها می فرماید:« فاما نقصان ایمانهن فقعودهن عن الصلاة والصیام فی ایام حیضهن؛ اما (دلیل تشریعی بر) نقصان ایما ن شان آن است که در ایام قاعدگی از نماز وروزه باز نشسته می گردند.»
[=Arial Black]بنا براین منظور امام از ایمان، ایمان اعتقادی که ممکن است در پرتو هجرت، جهاد ودیگر تحقیقات و کارهای اعتقادی به دست بیاید، نیست. بلکه ایمان عملی است که براثر عبادت به دست می آید. چه مرد وچه زن در صورتی سستی درانجام عبادات، ایمان عملی را کمترکسب می کنند و گرنه ایمان اعتقادی، که ایمان به خداست، در میان زن ومرد یکسان است. هرکس که اعتقادش کامل شد وبه سوی یقین رفت ایمانش هم کامل می شود ونقصی در ایمان او نیست واین برای زن ومرد تفاوتی ندارد.
[=Arial Black]از آن چه گفتیم روشن می شود که منظور امام از نقص ایمان، نقص در ایمان عملی است. در دوران معاصر نیز کارمندان زن در ایام وضع حمل پیش وپس از وضع حمل مرخصی خاصی می گیرند تا به بچه داری بپردازند. در تمام دنیا ودرهمۀ مکتبها به صورت یک مسئله طبیعی به این موضوع توجه شده است ونقصی برای زن به شمار نمی رود. زن در این حالت نباید کاری بکند که از عهدۀ او بر نمی آید. فراتر از آن در حالت طبیعی نیز برخی کارها در زمرۀ وظایف زنان نیامده است؛ مانند امام جماعت وفرماندهی جنگ ومواردی از این دست که از زن ساقط شده است. البته باید توجه داشت که موضوع دفاع کمی تفاوت دارد. در موضوع دفاع تفاوتی میان زن ،مرد،کوچک و بزرگ وجود ندارد وهمه باید دفاع کنند چه بسا زنی هم، فرماندهی سپاهی را به عهده بگیرد این ایمان، ایمان تعبدی وعملی است که در پرتو عبادت به دست می آید.
[=Arial Black]بحث ادامه دارد ......
[=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

[=B Nazanin][=Arial Black][=B Nazanin][=Arial Black]با سلام وعرض ادب
[=B Nazanin][=Arial Black]از این که حوصله می فرمایید تشکر میکنم ،واین ایام را به شما وهمه ی دوستداران رسول اکرم(ص)وامام مجتبی (ع)وعلی ابن موسی الرضا (ع) تسلیت عرض می نمایم.
[=B Nazanin][=Arial Black]امید وارم که نتیجه ی بحث مشکلات را حل نماید ،بنده در خدمت شما هستم .
[=B Nazanin][=Arial Black]ادامه بحث
[=Arial Black][=B Nazanin] امیر المؤمنین در بخش بعدی سخن خویش، به نقص بهرۀ زنان ودلیل آن می پردازند. حضرت امیر، نقص در بهره را در کم بودن میراث می دانند و می فرمایند: «[=B Nazanin]واما نقصان حظوظهن فمواریثهن علی الانصاف من مواریث الرجال؛ [=B Nazanin]ونقصان بهره شان نیز بنا بر همین است که میراثشان نصف میراث مردان است.»
[=B Nazanin][=Arial Black] موضوع ارث یک موضوع فقهی است که در قرآن هم آمده است. اکنون فرصت پرداختن دقیق به موضوع ارث نیست، اما باید از این مسئله سخن گفت که چرا نصف میراث برای زن نقص باشد؟ امیر المؤ منین در این سخن به یک نکتۀ بسیار دقیق اشاره دارند. دلیل نصف بودن میراث زن وجود حکمت هایی است که خداوندتعیین کرده، برای نمونه نفقۀ زن به عهدۀ شوهر است ومرد در برابر نفقۀ همسر مسئول است وحتی ثروتمند بودن همسر این وظیفه را از شوهر ساقط نمی کند وهمین امر سبب شده که زن میراثی نصف میراث مرد ببرد. زن در کارهای اجتماعی نیز باید به این نکته توجه داشته باشد. البته این بدان معنا نیست که حق خود را در اجتماع نگیرد، بلکه بر عکس، حق زن در هرجا که باشد محفوظ است، اما وظایفی مانند فرماندهی نظامی که بر او واجب نیست، از نظر مالی واز نظر اجتماعی از عهدۀ زن ساقط است.
[=B Nazanin][=Arial Black]نکته دیگردر کلام امام (ع) :
[=Arial Black][=B Nazanin]«وامانقصان عقولهن فشهادة امراتین منهن کشهادة الرجل الواحد؛ [=B Nazanin]ونقصان عقلشان از آن جهت است که گواهی دو زن مانند گواهی دو مرداست.»
[=B Nazanin][=Arial Black]چرا چون زن از نظر ساختار بدنی و از نظر روحی، احساسی و عاطفی است واین احساس و عاطفه، لازمۀ شوهرداری وبچه داری است . اگر زن سرشار از احساس و عاطفه باشد وبخواهد با محاسبات خرد ورزانه به شوهر داری وبچه داری بپردازد، عقل به او حکم نمی کند که شب تا صبح برای مراقبت از بچه بیدار باشد و او را وادار نمی کند که گرفتاری های همسر را تحمل کند. بلکه بر عکس عقل خود، چنین به او دستور می دهد که تو هم مانند شوهر، بچه را به همسرت یا به پرستاری وا گذار کن تا او را تربیت کند ولازم نیست به او شیر بدهی وچه ضرورتی دارد این همه مشکلات بچه داری را به جان بخری وآن دشواری ها را با میل ورضایت بپذیری.
[=B Nazanin][=Arial Black]عقل نیرویی حسا بگر است که انسان را به سنجش منافع وزیان خودوپیگیری منافع ورها کردن ضرر وزیان وادار می کند. اما قلب، احساس، عاطفه و عشق، زیان ظاهری را در بسیاری از موارد ارزش می داند. برای نمونه کسی که به دنبال شهادت است، زندگی، خانواده، وثروت را باخته وبسیاری از چیز ها یی را که دردنیا می توانست داشته باشد با رسیدن به شهادت از دست می دهد. بنا براین عقل به او می گویدکه تو نباید شهادت را برگزینی بلکه باید دنبال زندگی باشی، دیگری برود شهید بشود. اما عشق می گوید شهادت همۀ زندگی است، همۀ ثروت است، همۀ قدرت است، همۀ ارزش است. بنا براین تو باید آن را بپذیری.
[=Arial Black][=B Nazanin]طبیعت زن چنین است. بنا براین، عقلی که نقصان دارد ودر آن جهت ناقص است، عقل تجربی است نه عقل طبیعی که خدا وند به همۀ انسانها داده است. چه بسا زنی در آن عقل طبیعی بر بسیاری از مردان برتری داشته باشد، اما عقل تجربی که بر اثر بر خورد با مسائل، مشکلات وحوادث بسیار سخت به دست می آید در زنان کم تر است، چون معمولاً مردان با این مشکلات وحوادث روبه رو می شوند وبر اثر تجربه، آن را به دست می آورند. چنان که خود امیر المؤ منین در جای دیگری از نهج البلاغه فرموده است:«[=B Nazanin]العقل حفظ التجارب؛ [=B Nazanin]عقل نگاه داشت تجربه هاست.»
[=B Nazanin][=Arial Black]اگر انسانی تجربۀ کمتری داشته باشد، عقل عملی و عقل اکتسابی اش هم کمتر است وچون زن دنبال مسائل عاطفی واحساسی است وکمتر با مشکلات روز مره سر وکار دارد،از این رو تجربه ی کم تری کسب می کند ودر نتیجه، عقل اکتسابیِ عملی را هم نیز کم تر به دست می آورد.
[=B Nazanin][=Arial Black]امام در این سخن به هیچ روی افراد را از جهت انسانیت ارزش گذاری نمی کند، بلکه مسائل اعتباری اجتماع را بیان می فرماید. بر اساس تقسیم کار اجتماعی وبر مبنای ساختار طبیعی، آن چه بر عهدۀ زن ومرد گذاشته شده، نیاز به تجربه و عقل اکتسابی دارد تا زن ومرد بتوانند وظیفۀ خود را در آن حدی که از آنان خواسته شده، انجام دهند ومسئو لیت ها و وظایفی را که پذیرفته اند به خوبی به انجام رسانند.اگر زن از جایگاه واقعی خود بیرون آید و وظیفه ای را به عهده گیرد که از او خواسته نشده است، نه وظایفۀ زنانگی درستِ انسانی خود را انجام داده و نه توانسته وظیفه ای را که تمایل به انجامش دارد واز عهدۀ آن بر می آید، به خوبی به پایان برساند. این کار را باید به کسی واگذار کند که از عهدۀ انجام آن بر می آید.
[=B Nazanin][=Arial Black]نتیجه
[=B Nazanin][=Arial Black]از آن چه گفتیم می توان نتیجه گرفت که نه موضوع نقص ایمان، نه نقص عقل ونه نقص حظ(بهره)هیچ کدام ارزش گذارانه نیست. به دیگرسخن، مرد وزن از جهت انسانیت با یکدیگر برابر ند، هردو از یک گوهر آفریده شده اند «نفسٍ واحدة» ودر طبیعت هر کدام جایگاهی خاص به دست آورده اند. با تقسیم کار طبیعی وتقسیم کار اجتماعی هر کس باید وظیفه ای را بر عهده بگیرد که آن را بهتر می تواند انجام دهد واگر کسی از این جایگاه بیرون رود وبه وظیفۀ دیگری بپردازد، در واقع نه وظیفۀ اصلی خود را انجام داده ونه از عهدۀ وظیفۀ دلخواه خود به خوبی بر آمده است.
[=B Nazanin][=Arial Black]امام در این سخن بر آن است تا وظیفه و جایگاه طبیعی زن را نشان دهد وبه زنان گوش زد کند تا از جایگاه خود بیرون نیایند. افزون بر این، امام در این سخن بیش از هر چیز به موقعیت وشرایط تاریخی زمان خود نیز نظر دارد؛ بنا بر این اگر در روزگاری شرایط اقتضا کرد که زن چنین وظیفه ای را به عهده بگیرد هیچ وقت امام منکر آن نخواهد بود ومانع آن نمی شود.
[=Arial Black][=B Nazanin] امام در ادامه می فرماید[=Times New Roman]:«[=B Nazanin]فاتقوا شرار النساء، وکونوا من خیارهن علی حذر، ولا تطیعوهن فی المعروف حتی لا یطمعن فی المنکر؛ [=B Nazanin]پس از آن زنان شرور بپرهیزید و از نیکانشان بر حذر باشید، آنان را در معروف اطاعت نکنید،تا (به اطاعت شما از خودشان ) در منکر طمع نبندند.»
[=B Nazanin][=Arial Black] این عبارت نیز در منابع اصلی ومعتبر پیش گفته نیامده وسید رضی در جای دیگری گرفته وبه این جا اضافه کرده است.
[=B Nazanin][=Arial Black] تمام الکلام این که کاستی هایی که امام به زنان نسبت داده است باعث فروکاستن ارزش زن نیست بلکه بیشتر اشاره به تفاوت های بین زن ومرد اشاره دارد که برای اداره زندگی و شیرین تر کردن آن لازم است علوم امروزی هم به این بحث مهم پرداخته اند .
[=B Nazanin][=Arial Black]بحث ادامه دارد ....................
[=B Nazanin][=Arial Black]
[=B Nazanin][=Arial Black]:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

با سلام وعرض ادب خدمت همه ی بزرگوارانی که در بحث وارد شدند
[=Arial Black]به یک نکته اشاره کنیم که در احادیث و در نهج البلاغه وحتی در آیات قرآن توجه به زمان صدور ونزول بسیار حائز اهمیت است ،واین که قضایای شخصی و روی کرد های ویژه وخاص در احادیث و روایات غیر قابل انکار است .
[=Arial Black]نکته ی دیگری که امام علی (ع)به عنوان تشبیه به آن توجه داده اند این که درختی که کنار جوی آب میروید با درختی که در بیابان و هوای خشن استقامت می کند ،چوب این دو درخت از نظر استقامت یکسان نیست واین جزء مسلمات است که زن ومرد باید با یک دیگر تفاوت داشته باشند زیرا نظام خلقت بر همین اساس پایه ریزی شده است .
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

fargol;183118 نوشت:
سلام مگه ما ميگيم تفاوت ندارند ؟؟طرز بيان مهمه نه اينكه توهين اميز گفته شه

fargol;183118 نوشت:
سلام مگه ما ميگيم تفاوت ندارند ؟؟طرز بيان مهمه نه اينكه توهين اميز گفته شه

با سلام خدمت شما fargol
[=Arial Black]دوست گرامی اگر دقت کرده باشید در نوشته های قبل به این نکته اساسی اشاره کردیم که معنای « نواقص» در این خطبه« تفاوت » است نه ناقص به معنای کم بود که در زبان فارسی مرسوم است و احتمالا شما بزرگوار آن را این گونه بر داشت کرده اید وآن را توهین قلم داد کرده اید . خواهشا توجه بفرمایید!!

[=Arial Black]
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

موضوع قفل شده است