جمع بندی اشکال در برهان وجود خدا

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشکال در برهان وجود خدا

http://www.askdin.com/showthread.php?t=28854&page=11

در این لینک که با عنوان برهان ناگفته وجود خدا بحث شد و بسته شده یک اشکال بنیادی وجود دارد که کل برهان را رد میکند
آن اینکه گفته شده چون میتوانیم یکسال به سن عالم اضافه کنیم بنابراین سن آن بینهایت نیست!

این از لحاظ ریاضی کاملا اشتباه است و نه تنها میتوانیم یک یا هر عدد محدودی را به بی نهایت اضافه کنیم و همچنان ان چیز را بی نهایت بدانیم بلکه حتی میتوان بی نهایت را به بی نهایت افزود.

در زیر بخشی از برهان مورد ادعای لینک بالا را میبینید

برهان های زیادی برای اثبات خدا وجود داره. اما جالب اینه که در کتاب های کلام قدیمی برهانی دیده میشه که امروزه تقریبا در هیچ یک از کتب مطرح در حوزه و دانشگاه نمیتونی پیداش کنی!خیلی ساده و جالب: هر چی رو توی این عالم دوست داری در نظر بگیر(همه اینها و ما در چارچوب زمان به پیش میریم)وقتی در طول زمان به عقب بری میبینی از یک جایی به قبل دیگه اون نیست. مثلا من 50 سال پیش نبودم.

ممکنه بگی شاید من تبدیل یافته چیزهایی هستم که قبل از من بودن مثل خاک و هوا و آب و ... . اشکالی نداره صحبت رو روی اونا آغاز میکنیم. بالاخره در طول زمان که بری عقب اونا هم یه زمانی میشه که نبودن.

و خلاصه اگه همه عالم و با همه تغییر و تحولاتش در نظر بگیری یه عمری باید داشته باشه. دو حالت ممکنه. یا تا به حال بینهایت سال عمر کرده. و یا نه عمرش یک عدد محدودیه گرچه خیلی بزرگ مثلا 100 میلیارد سال.

بینهایت که محاله چون: یه کمی اگه ریاضی بلد باشی میفهمی که بینهایت نمیتونه در خارج محقق بشه. چون هر سال داره به عمر این مجموعه یک سال اضافه میشه و این یعنی عمرش تا قبل از امسال بینهایت نبوده!

بذار ساده تر بگم: اگه قرار باشه عمر جهان بینهایت باشه یعنی تا حالا بینهایت سال تموم شده! مثل اینکه بری توی صف نونوایی بهت بگن بینهایت ساعت باید صبر کنی تا نوبتت بشه.آیا هیچ وقت نوبتت میشه؟ مسلما نه . چون هر وقت بگی الان نوبتمه میگن هنوز که بینهایت ساعت نگذشته!

به عبارت دیگه اگه قرار بود تا حالا بینهایت سال میگذشت تا نوبت به نوروز امسال برسه، هیچ وقت نمیتونستی امسال رو جشن بگیری!

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

kaspi;876901 نوشت:
در این لینک که با عنوان برهانی ناگفته در اثبات خدا! بحث شد و بسته شده یک اشکال بنیادی وجود دارد که کل برهان را رد میکند.آن اینکه گفته شده چون میتوانیم یکسال به سن عالم اضافه کنیم بنابراین سن آن بینهایت نیست! این از لحاظ ریاضی کاملا اشتباه است و نه تنها میتوانیم یک یا هر عدد محدودی را به بی نهایت اضافه کنیم و همچنان ان چیز را بی نهایت بدانیم بلکه حتی میتوان بی نهایت را به بی نهایت افزود.

با عرض سلام و ادب
پیش از پاسخ توجه شما را به دو نکته جلب میکنم:
نکته اول: در آن تاپیک، برهان یاد شده باچند اشکال، رد شد که تفصیل آن نیازمند مراجعه به آن تاپیک است.
نکته دوم: بی نهایت، مفهومی است که در فلسفه و ریاضیات به معانی مختلفی به کار رفته است.

بی نهایت در ریاضیات به دو صورت میتواند باشد:
صورت اول در سلسله اعداد و در کمیت هاست. بدین معنا که هر چه بر آن عدد يا مقدار افزوده شود، باز هم امكان افزايش وجود دارد (لا يَقِفُ). تحقّق چنين بي‌نهايتي روا و روش است.
صورت دوم در ابعاد جسمانی است و بدین معناست که بعد نامتناهی داشته باشیم که همه اجزای فرضی نامحدود آن، به صورت بالفعل تحقق داشته باشند. در این فرض، اختلاف نظر وجود دارد برخی تحقق آنرا محال و برخی ممکن میدانند.

اما بی نهایت در فلسفه به معناي حلقه‌هاي نامتناهي سلسله علل و معلولاتِ فاعلي و غايي است كه ادلّه فراواني بر امتناع آن اقامه شده است.(استاد جوادی آملی، نسيم انديشه دفتر دوم - ص22)

[=microsoft sans serif]با توجه به این مقدمه، به بیانی که در آن تاریج به عنوان برهانی ناگفته ارائه شده بود میپردازیم و اشکالات آنرا بیان میکنیم:

صدیق;389539 نوشت:
بینهایت که محاله چون: یه کمی اگه ریاضی بلد باشی میفهمی که بینهایت نمیتونه در خارج محقق بشه. چون هر سال داره به عمر این مجموعه یک سال اضافه میشه و این یعنی عمرش تا قبل از امسال بینهایت نبوده!
بذار ساده تر بگم: اگه قرار باشه عمر جهان بینهایت باشه یعنی تا حالا بینهایت سال تموم شده! مثل اینکه بری توی صف نونوایی بهت بگن بینهایت ساعت باید صبر کنی تا نوبتت بشه.آیا هیچ وقت نوبتت میشه؟ مسلما نه . چون هر وقت بگی الان نوبتمه میگن هنوز که بینهایت ساعت نگذشته!

اشکالاتی که در برهان یاد شده وجود دارد از قرار زیر است:
اولا: قابلیت اضافه شدن عدد و کمیت به یک مقدار یا سلسله اعداد، نشانه بی نهایت بودن آن است نه متناهی بودنش.
همانطور که شما نیز به نوعی به این اشکال اشاره داشتید:
[=microsoft sans serif]

kaspi;876901 نوشت:
این از لحاظ ریاضی کاملا اشتباه است و نه تنها میتوانیم یک یا هر عدد محدودی را به بی نهایت اضافه کنیم و همچنان ان چیز را بی نهایت بدانیم بلکه حتی میتوان بی نهایت را به بی نهایت افزود.

ثانیا: در این بیان، بین بی نهایت بالقوه و بی نهایت بالفعل خلط شده است. بی نهایتی که در مسئله ازلیت عالم مد نظر است، بی نهایت بالقوه است(یعنی شما هر چه به عقب برگردید، ابتدای زمانی برایش پیدا نمیکنید و این همان صورت اول بی نهایت ریاضی است(بی نهایت بالقوه) اما آنچه در اشکال این تببین آمده است، بی نهایت بالفعل است)

به عبارت دیگر، این اشکال ناشی از خلطی است که در شبهات زنون فیلسوف معروف پیش سقراطی نیز مطرح شده بود. او مدعی بود چون جسم به اجزای بی نهایت تقسیم میشود پس اگر انسان تیری را رها کند، این تیر تا ابد به مقصد نمیرسد. اشتباه مهم این شبهه نیز خلط بین حیث بالفعل و حیث بالقوه بود. نامتناهی بودن تقسیم جسم به اجزاء، مربوط به حالت بالقوه جسم است(یعنی جسم چنین قابلیتی را دارد) وگرنه در عالم خارج اجسام یک جسم با اجزای به هم پیوسته بیشتر نیست نه اینکه این اجزاء به هم چسبیده باشند:

صدیق;389539 نوشت:
بنابراین اگر قائل به ازلیت عالم ماده بشویم، به این معنا نیست که ما به ابتدای آن رسیده ایم و به قول معروف سلسله را طی کرده ایم و به ابتدا رسیده ایم بلکه به این معناست که ما به ابتدای زمانی آن نمیتوانیم برسیم و هر موجود مادی را به عنوان اولین موجود در نظر بگیریم، باز هم نمیتوان گفت که آن موجود اولین موجود مادی است بلکه قبل از آن نیز موجوددیگری خواهد بودو این مطلب با توجه به حرکت جوهری صدرا واضح تر است.

ثالثا: خلط دیگری که در این اشکال وجود دارد، خلط بین بی نهایت از جهت ابتدا و انتهاست:

صدیق;389539 نوشت:
بذار ساده تر بگم: اگه قرار باشه عمر جهان بینهایت باشه یعنی تا حالا بینهایت سال تموم شده! مثل اینکه بری توی صف نونوایی بهت بگن بینهایت ساعت باید صبر کنی تا نوبتت بشه.آیا هیچ وقت نوبتت میشه؟ مسلما نه . چون هر وقت بگی الان نوبتمه میگن هنوز که بینهایت ساعت نگذشته!
به عبارت دیگه اگه قرار بود تا حالا بینهایت سال میگذشت تا نوبت به نوروز امسال برسه، هیچ وقت نمیتونستی امسال رو جشن بگیری!

توضیح اینکه:
اگر ما قائل به ازلیت و نامتناهی بودن ابتدائی عالم بشویم، یعنی خود ما الان در جائی از زمان ایستاده ایم که بی نهایت زمان قبل ازما بوده است.
این فرق میکند با اینکه به ما گفته شود خود تو زمانی به دنیا آورده میشوی که بی نهایت ساعت بگذرد.
در صورت اول، وجود موجود در زمان x منافات و تعارضی با این ندارد که قبل ازاو، بی نهایت ساعت ازعمر جهان و عالم گذشته باشد.
اما در صورت دوم، چون تحقق موجود متوقف است بر گذشتن بی نهایت زمان و بی نهایت زمان نیز تحقق بالفعل ندارد(چون هرچه به آن اضافه کنیم باز هم قابل اضافه شدن است)، پس این موجود اصلا محقق نخواهد شد.

مثالی که برای شخص در نانوائی زده شد، مانند صورت دوم است که اصلا مد نظر فلاسفه نیست.

بعلاوه اصلا این مثال قیاس مع الفارق است چون نانوائی اصلا قابلیت آنرا ندارد که از جهت ابتدای زمانی، بی انتها باشد.

خلاصه اینکه:
ما الان در میانه سلسله(میانه به معنای نه ابتدا و نه انتها، نه وسط دقیق) هستیم. پس محقق شده ایم، اینکه بی نهایت زمان قبل از ما وجود دارد، هیچ اشکال عقلی ندارد. علاوه بر اینکه ادله عقلی بر جواز آن و امتناع حدوث زمانی عالم(به معنای مد نظر متکلمان) داریم. پس این بیانات، یک سری استبعاد است و در برابر دلیل عقلی، عقیم است.

[=microsoft sans serif]
پرسش:برخی برای اثبات وجود خدا بدین صورت استدلال میکنند که :چون میتوانیم یکسال به سن عالم اضافه کنیم بنابراین سن آن بینهایت نیست!
در حالیکه این از لحاظ ریاضی کاملا اشتباه است و نه تنها میتوانیم یک یا هر عدد محدودی را به بی نهایت اضافه کنیم و همچنان ان چیز را بی نهایت بدانیم بلکه حتی میتوان بی نهایت را به بی نهایت افزود.
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif] بذار ساده تر بگم: اگه قرار باشه عمر جهان بینهایت باشه یعنی تا حالا بینهایت سال تموم شده! مثل اینکه بری توی صف نونوایی بهت بگن بینهایت ساعت باید صبر کنی تا نوبتت بشه.آیا هیچ وقت نوبتت میشه؟ مسلما نه . چون هر وقت بگی الان نوبتمه میگن هنوز که بینهایت ساعت نگذشته!
به عبارت دیگه اگه قرار بود تا حالا بینهایت سال میگذشت تا نوبت به نوروز امسال برسه، هیچ وقت نمیتونستی امسال رو جشن بگیری!

پاسخ:
[=microsoft sans serif]با عرض سلام و ادب
پیش از پاسخ توجه شما را به دو نکته جلب میکنم:
نکته اول: در آن تاپیک، برهان یاد شده باچند اشکال، رد شد که تفصیل آن نیازمند مراجعه به آن تاپیک است.
نکته دوم: بی نهایت، مفهومی است که در فلسفه و ریاضیات به معانی مختلفی به کار رفته است.

بی نهایت در ریاضیات به دو صورت میتواند باشد:
صورت اول در سلسله اعداد و در کمیت هاست. بدین معنا که هر چه بر آن عدد يا مقدار افزوده شود، باز هم امكان افزايش وجود دارد (لا يَقِفُ). تحقّق چنين بي‌نهايتي روا و روش است.
صورت دوم در ابعاد جسمانی است و بدین معناست که بعد نامتناهی داشته باشیم که همه اجزای فرضی نامحدود آن، به صورت بالفعل تحقق داشته باشند. در این فرض، اختلاف نظر وجود دارد برخی تحقق آنرا محال و برخی ممکن میدانند.

اما بی نهایت در فلسفه به معناي حلقه‌هاي نامتناهي سلسله علل و معلولاتِ فاعلي و غايي است كه ادلّه فراواني بر امتناع آن اقامه شده است.(1)

[=microsoft sans serif]با توجه به این مقدمه، به بیانی که در آن تاریج به عنوان برهانی ناگفته ارائه شده بود میپردازیم و اشکالات آنرا بیان میکنیم:
اشکالاتی که در برهان یاد شده وجود دارد از قرار زیر است:
اولا: قابلیت اضافه شدن عدد و کمیت به یک مقدار یا سلسله اعداد، نشانه بی نهایت بودن آن است نه متناهی بودنش.

ثانیا: در این بیان، بین بی نهایت بالقوه و بی نهایت بالفعل خلط شده است. بی نهایتی که در مسئله ازلیت عالم مد نظر است، بی نهایت بالقوه است(یعنی شما هر چه به عقب برگردید، ابتدای زمانی برایش پیدا نمیکنید و این همان صورت اول بی نهایت ریاضی است(بی نهایت بالقوه) اما آنچه در اشکال این تببین آمده است، بی نهایت بالفعل است)

به عبارت دیگر، این اشکال ناشی از خلطی است که در شبهات زنون فیلسوف معروف پیش سقراطی نیز مطرح شده بود. او مدعی بود چون جسم به اجزای بی نهایت تقسیم میشود پس اگر انسان تیری را رها کند، این تیر تا ابد به مقصد نمیرسد. اشتباه مهم این شبهه نیز خلط بین حیث بالفعل و حیث بالقوه بود. نامتناهی بودن تقسیم جسم به اجزاء، مربوط به حالت بالقوه جسم است(یعنی جسم چنین قابلیتی را دارد) وگرنه در عالم خارج اجسام یک جسم با اجزای به هم پیوسته بیشتر نیست نه اینکه این اجزاء به هم چسبیده باشند:

ثالثا: خلط دیگری که در این اشکال وجود دارد، خلط بین بی نهایت از جهت ابتدا و انتهاست:
توضیح اینکه:
اگر ما قائل به ازلیت و نامتناهی بودن ابتدائی عالم بشویم، یعنی خود ما الان در جائی از زمان ایستاده ایم که بی نهایت زمان قبل ازما بوده است.
این فرق میکند با اینکه به ما گفته شود خود تو زمانی به دنیا آورده میشوی که بی نهایت ساعت بگذرد.
در صورت اول، وجود موجود در زمان x منافات و تعارضی با این ندارد که قبل ازاو، بی نهایت ساعت ازعمر جهان و عالم گذشته باشد.
اما در صورت دوم، چون تحقق موجود متوقف است بر گذشتن بی نهایت زمان و بی نهایت زمان نیز تحقق بالفعل ندارد(چون هرچه به آن اضافه کنیم باز هم قابل اضافه شدن است)، پس این موجود اصلا محقق نخواهد شد.

مثالی که برای شخص در نانوائی زده شد، مانند صورت دوم است که اصلا مد نظر فلاسفه نیست.

بعلاوه اصلا این مثال قیاس مع الفارق است چون نانوائی اصلا قابلیت آنرا ندارد که از جهت ابتدای زمانی، بی انتها باشد.

خلاصه اینکه:
ما الان در میانه سلسله(میانه به معنای نه ابتدا و نه انتها، نه وسط دقیق) هستیم. پس محقق شده ایم، اینکه بی نهایت زمان قبل از ما وجود دارد، هیچ اشکال عقلی ندارد. علاوه بر اینکه ادله عقلی بر جواز آن و امتناع حدوث زمانی عالم(به معنای مد نظر متکلمان) داریم. پس این بیانات، یک سری استبعاد است و در برابر دلیل عقلی، عقیم است.

ـــــــــــ
1. عبدالله[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif] جوادی آملی، نسيم انديشه، دفتر دوم، ص22(نرم افزار مجموعه آثار استاد جوادی آملی)

موضوع قفل شده است