جمع بندی برهان علیت و برهان وجوب و امکان
تبهای اولیه
سلام خواهشا به عنوان کارشناس مربوطه،ایرادات بنده رو درمورد مسائل زیر تفهیم نمایید:(سکوت شما،نشانه ی رضاست)
اگر بخواهید براهین منطقی ای چون علیت و وجوب و امکان را در اثبات خدا بکار ببندیم درحالی که باید از براهین مبتنی بر شهودی مثل برهان نظم که با فرض درست بودنش(ایراداتی بسیار برآن وارد است) تنها از امکان وجود خدا می گوید نه اینکه خدا را اثبات کند،عبور کنیم،تنها موضوع منطقی که از اثبات وجودخدا دریافت می شود(نه از امکان وجودخدا) عدم تسلسل در علت است.
به نظر من برهان علیت و امکان و وجوب،دو روی یک سکه اند که هردو منطقا،مشکل تسلسل در علل را (به اصطلاح)حل می کنند وهردو،علت غایی هرمعلولی را تنها خدا می داند.
برهان علیت می گوید:در ميان پديده های هستی،سلسله اي از علل وجود دارد، و چون تسلسل علل امکان پذیر نيست، بايد علت نخستيني وجود داشته باشد که خود معلول نباشد،درنتیجه علت نخستين خداست.
برای اینکه برهان علیت را صحیح بدانیم،باید در فرضیات اصلی آن،علیت را جهان شمول قرار دهیم.زیرا اگرعلیت،جهان شمول نباشد یعنی ماپدیده هایی یافته ایم که خود معلول علت دیگری نیستند و دیگرتسلسل بوجود نمی آید و نیازی به اثبات نیست.خب با توجه به مدلسازی برهان علیت،علت خدا چیست؟!!:-?:-?
اگر بگویید خدا علت العلل است(یعنی فرض پذیرفته شده خود را نقض کردید) آنگاه:
هم میگویید که علت نامعلولی وجود ندارد(طبق فرض) و هم ادعا می کنید که یک علت نامعلول به نام خدا در کار است(ضدفرض)!!!؟.خب اصلاچرا باید این سلسله در " خدا " متوقف شود؟ مگر خلاف ممکنات است که در جایی قبلتر،مثلآ با پیدایش خود جهان پایان بپذیرد؟یا یک اسب شاخ دار صورتی با خال های زرد؟؟؟
هرچند قوانین فیزیکی مکانیک کوانتوم و اصل عدم قطعیت،پدیده ای تصادفی را درسطح زیراتمی تشریح می کنند(نه اینکه تمام پدیده ها تصادفی هستند.)و چون تئوری بیگ بنگ درمورد یک تکینگی بسیارکوچکتراز سطح زیراتمی بحث می کند،ازکجا معلوم که این تکینگی،طبق مکانیک کوانتومی،یک پدیده ی تصادفی نبوده باشد؟:-/
ولی ازآنجا که خود قطعی هم قطعی نیست و قوانین فیزیکی هم،صرفا نزدیک ترین و شبیه ترین مدلسازی پدیده ها درمورد واقعیات طبیعی هستند(حتی تئوری جاذبه نیوتون هم قطعی نیست!)،نمی توان به وسیله ی علوم طبیعی،عدم وجودخدا را اثبات کرد،اما با همچنین برهان ضعیفی نیز،نمی توان دقیقا به "خدا "رسید که معلولی بی علت است.
این تعریف ازبرهان علیت،ابتدایی ترین نوع تعریف ممکن از این برهان است.این برهان توسط فرضیات درست دیگری توسط فلاسفه تکمیل شده است که نه تنها مشکلی را حل نمی کند،بلکه مشکلات جدیدی راهم بوجود می آورند.فرضیات بدیهی دیگری مثل"تقدم زمانی علت بر معلول" نیز به آن اضافه شدند.
اگر زمان،با جهان هستی آغاز شده است،دیگر جهان،معلول نخواهد بود،زیرا زمان قبل تری نیست که علت درآن رخ دهد.
اگر خداباوران بخواهند بگویند خدا در زمان قبل تر ازپیدایش جهان قراراداشت که علت جهان است،درحقیقت خدا را در ظرف زمان قرارداده اند(خداوند خالق زمان و مکان است و اگر در زمان ومکان قرارگیرد،خودش،خودش را محدود کرده) و شأن ماورایی و غیرمادی خدا را از بین خواهند برد!و اگر جهان هستی،معلولی بی علت باشد،پس تسلسل در علل متوقف شده است ونیازی به اثبات خدا دراین برهان نیست!!
برای همین است که حتی برخی فیلسوفان خداباور،خداوند را به انضمام جهان هستی(ماده)،قدیم دانسته و تنها پیدایش حیات را حادث می دانند،درحالی که تئوری تکامل،بسیار مستندوعلمی،پیدایش اولین موجودات وآثارحیات اولیه تا کنون را توضیح می دهد و خداباوران دانسته یا ندانسته آن را فرضیه یا نظریه می نامند و باور نمی کنند و داستان های آدم و حوا و... را بدون هیچ سوال و تفکری باور می کنند!!،درحالی که تئوری تکامل،همانقدرارزشمنداست کهتئوری جاذبه ی نیوتون ارزشمند و علمی ست.
سلام خواهشا به عنوان کارشناس مربوطه،ایرادات بنده رو درمورد مسائل زیر تفهیم نمایید:(سکوت شما،نشانه ی رضاست)اگر بخواهید براهین منطقی ای چون علیت و وجوب و امکان را در اثبات خدا بکار ببندیم درحالی که باید از براهین مبتنی بر شهودی مثل برهان نظم که با فرض درست بودنش(ایراداتی بسیار برآن وارد است) تنها از امکان وجود خدا می گوید نه اینکه خدا را اثبات کند،عبور کنیم،تنها موضوع منطقی که از اثبات وجودخدا دریافت می شود(نه از امکان وجودخدا) عدم تسلسل در علت است.
به نظر من برهان علیت و امکان و وجوب،دو روی یک سکه اند که هردو منطقا،مشکل تسلسل در علل را (به اصطلاح)حل می کنند وهردو،علت غایی هرمعلولی را تنها خدا می داند.
برهان علیت می گوید:در ميان پديده های هستی،سلسله اي از علل وجود دارد، و چون تسلسل علل امکان پذیر نيست، بايد علت نخستيني وجود داشته باشد که خود معلول نباشد،درنتیجه علت نخستين خداست.
برای اینکه برهان علیت را صحیح بدانیم،باید در فرضیات اصلی آن،علیت را جهان شمول قرار دهیم.زیرا اگرعلیت،جهان شمول نباشد یعنی ماپدیده هایی یافته ایم که خود معلول علت دیگری نیستند و دیگرتسلسل بوجود نمی آید و نیازی به اثبات نیست.خب با توجه به مدلسازی برهان علیت،علت خدا چیست؟!!:-?:-?اگر بگویید خدا علت العلل است(یعنی فرض پذیرفته شده خود را نقض کردید) آنگاه:
هم میگویید که علت نامعلولی وجود ندارد(طبق فرض) و هم ادعا می کنید که یک علت نامعلول به نام خدا در کار است(ضدفرض)!!!؟.خب اصلاچرا باید این سلسله در " خدا " متوقف شود؟ مگر خلاف ممکنات است که در جایی قبلتر،مثلآ با پیدایش خود جهان پایان بپذیرد؟یا یک اسب شاخ دار صورتی با خال های زرد؟؟؟
هرچند قوانین فیزیکی مکانیک کوانتوم و اصل عدم قطعیت،پدیده ای تصادفی را درسطح زیراتمی تشریح می کنند(نه اینکه تمام پدیده ها تصادفی هستند.)و چون تئوری بیگ بنگ درمورد یک تکینگی بسیارکوچکتراز سطح زیراتمی بحث می کند،ازکجا معلوم که این تکینگی،طبق مکانیک کوانتومی،یک پدیده ی تصادفی نبوده باشد؟
:-/ولی ازآنجا که خود قطعی هم قطعی نیست و قوانین فیزیکی هم،صرفا نزدیک ترین و شبیه ترین مدلسازی پدیده ها درمورد واقعیات طبیعی هستند(حتی تئوری جاذبه نیوتون هم قطعی نیست!)،نمی توان به وسیله ی علوم طبیعی،عدم وجودخدا را اثبات کرد،اما با همچنین برهان ضعیفی نیز،نمی توان دقیقا به "خدا "رسید که معلولی بی علت است.
این تعریف ازبرهان علیت،ابتدایی ترین نوع تعریف ممکن از این برهان است.این برهان توسط فرضیات درست دیگری توسط فلاسفه تکمیل شده است که نه تنها مشکلی را حل نمی کند،بلکه مشکلات جدیدی راهم بوجود می آورند.فرضیات بدیهی دیگری مثل"تقدم زمانی علت بر معلول" نیز به آن اضافه شدند.اگر زمان،با جهان هستی آغاز شده است،دیگر جهان،معلول نخواهد بود،زیرا زمان قبل تری نیست که علت درآن رخ دهد.
اگر خداباوران بخواهند بگویند خدا در زمان قبل تر ازپیدایش جهان قراراداشت که علت جهان است،درحقیقت خدا را در ظرف زمان قرارداده اند(خداوند خالق زمان و مکان است و اگر در زمان ومکان قرارگیرد،خودش،خودش را محدود کرده) و شأن ماورایی و غیرمادی خدا را از بین خواهند برد!و اگر جهان هستی،معلولی بی علت باشد،پس تسلسل در علل متوقف شده است ونیازی به اثبات خدا دراین برهان نیست!!برای همین است که حتی برخی فیلسوفان خداباور،خداوند را به انضمام جهان هستی(ماده)،قدیم دانسته و تنها پیدایش حیات را حادث می دانند،درحالی که تئوری تکامل،بسیار مستندوعلمی،پیدایش اولین موجودات وآثارحیات اولیه تا کنون را توضیح می دهد و خداباوران دانسته یا ندانسته آن را فرضیه یا نظریه می نامند و باور نمی کنند و داستان های آدم و حوا و... را بدون هیچ سوال و تفکری باور می کنند!!،درحالی که تئوری تکامل،همانقدرارزشمنداست کهتئوری جاذبه ی نیوتون ارزشمند و علمی ست.
با سلام وتشکر .
گرچه برهان علیت محکم تر از آن است که با این باد ها بلرزد ولی در عین حال باید جناب تان را به یک برهان خدشه ناپذیر توجه دهم وآن برهان صدیقین است :
برهان صدیقین، برهانی است که برای اثبات حق تعالی از خود ذات حق به ذات حق استدلال میشود . از چیزی غیر از حق تعالی بر ذات او استدلال نمیشود . به گونههای متفاوتی بیان شده است که ما به دو تقریر ابن سینا و صدرالمتاهین اشاره میکنیم:
1. برهان صدیقین از نظر ابن سینا
اصطلاح برهان صدیقین را نخستین بار ابن سینا بر برهان اختصاصی خود بر اثبات وجود خدا اطلاق کرد.
او این برهان را در اشارات چنین تقریر میکند:
موجود یا واجب است و یا ممکن الوجود. اگر واجب الوجود است که مطلوب ما ثابت میشود . اگر ممکن الوجود است، وجود ممکن برای موجود شدن احتیاج به مرجح دارد. حال اگر مرجح ممکن باشد ،دوباره خود احتیاج به مرجح دیگری دارد . همینطور تا بینهایت ادامه دارد. چون دور و تسلسل باطل است،باید به مرجحی برسیم که دیگر ممکن نباشد بلکه واجب باشد و این واجب الوجود همان خداست.
او بعد از تقریر برهان میفرماید:
"تامل کن که چگونه در اثبات مبدا اول و وحدانیت و یکتایی وی و پاکیش از عیب ها بیان ما به تامل چیز دیگر جز خود وجود نیاز نداشت؟و چگونه بیان ما در این باب به ملاحظه مخلوق و فعل او محتاج نشد، و اگر چه آن هم بر وجود او دلیل است؟اما این روش محکم تر و شریف تر است،یعنی ملاحظه کردن حال هستی از آن روی که هستی است، بر وجود واجب تعالی گواهی میدهد، چنان که هستی او بر سایر هستیها که بعد از او قرار گرفتهاند گواهی میدهد.
و این آیه «به زودی نشانههای خودمان را در آفاق و نفس های آن ها نشان خواهیم داد تا وجود حق بر آن ها روشن گردد» در کتاب الهی به همین مطلب اشاره است.
این حکم مخصوص جماعتی است.
بعد از آن میفرماید:«آیا برای اثبات خدا کافی نیست که او بر هر چیزی گواه است" این حکم صدیقین است که برای اثبات خدا بدان استشهاد میکنند ،نه از هستی سایر موجودات بر هستی او"(1)
بعضی، از جمله صدر المتالهین (ملا صدرا) بر این عقیدهاند که برهان شیخ، برهان صدیقین نیست؛ زیرا در برهان صدیقین نظر به حقیقت وجود میشود و حال آن که در برهان ابن سینا نظر به مفهوم وجود شده است.
به نظر میرسد که ابن سینا فقط از صرف مفهوم وجود به خدا نمیرسد. بلکه از مفهوم وجود از آن نظر که حاکی و بیانگر حقیقت وجود است، شروع میکند. به این اعتبار میتوان آن را جزء براهین لمی یا شبه لمی یا صدیقین قرار داد که مخلوقات واسطه اثبات وجود خالق نیستند.
2.برهان صدیقین از نظر صدر المتالهین (ملا صدرا)
صدر المتالهین در اسفار برهانی را ارائه میدهد که میگوید این برهان، برهان صدیقین است و میفرماید:
"بدان که راه ها به سوی خدا فراوان است؛ زیرا او دارای فضائل و کمالات متعددی است .... ولی بعضی از این راه ها محکمتر، بهتر و نورانیتر از بعض دیگر است. محکم ترین و بهترین برهان، برهانی است که حد وسط آن غیر از واجب نباشد. در این صورت راه با مقصد یکی خواهد بود. و آن راه صدیقین است که آنان از خود خدا بر وجودش استشهاد میکنند و سپس از ذات بر صفات و از صفات بر افعال "
وی میافزاید: این آیه قرآنی بر این برهان اشاره دارد:«او لم یکف بربک انّه علی کل شیء شهید».
اما تقریر برهان صدیقین
در این برهان ملا صدرا از حقیقت هستی و وجود به ضرورت و وجوب آن پی میبرد که توضیح آن احتیاج به چند مقدمه دارد:
أ) اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت؛ پس از آن که پذیرفتیم واقعیاتی در خارج وجود دارند، از هر یک از این واقعیات دو مفهوم در ذهن خود انتزاع میکنیم:
یکی وجود و دیگری ماهیت.
در جای خود به اثبات رسیده که و اقعیتخارجی مصداق وجود است و ماهیت امر اعتباری است که از حد واقعیتخارجی انتزاع میشود.
ب) تشکیک وجود؛
صدر المتالهین عقیده دارد که وجودهای خارجی( چه قوی و چه ضعیف، چه علت و چه معلول )همه مراتب یک حقیقت هستند؛ ما به الاختلاف و ما به الاشتراک از یک جنس است که به آن تشکیک وجود میگویند.
ج) بساطت وجود؛
وجود، حقیقت بسیطی است که نه جزء دارد و نه جزء چیزی است، چون چیزی غیر از وجود نداریم.
د)ملاک نیاز معلول به علت؛
ملاک نیاز معلول به علت همان ربطی بودن وجود آن نسبت به علت و به عبارت دیگر ضعف مرتبه وجود آن است.
تا کم ترین ضعفی در موجودی وجود داشته باشد، بالضروره معلول و نیازمند به موجود عالی تری خواهد بود و هیچگونه استقلالی از آن نخواهد داشت.
بر اساس این مقدمات چهارگانه برهان صدیقین از نظر ملا صدرا چنین تقریر میشود:
مراتب وجود به استثنای عالی ترین مرتبه آن (که دارای کمال نامتناهی و بی نیازی و استقلال مطلق میباشد) عین ربط و وابستگی است؛ اگر آن مرتبه اعلی تحقق نمیداشت، سایر مراتب هم تحقق نمییافت؛ زیرا لازمه فرض تحقق سایر مراتب بدون تحقق عالی ترین مرتبه وجود این است که مراتب مزبور مستقل و بینیاز از آن باشند، در حالی که حیثیت وجودی آن ها عین ربط و فقر و نیازمندی است. (2)
اگر همه مراتب پایینتر که همه وابسته و عین ربطاند ، به یک وجود مستقل و غنی منتهی نشوند، لازم میآید که آن مراتب پایین تر نیز متحقق نشود، ولی چون وجودات وابسته وجود دارند، باید وجود مستقل غنی نیز وجود داشته باشد؛زیرا چگونه وجود ربط بدون مستقل تحقق پیدا میکند؟
این برهان علاوه بر این که از مزایای برهان ابن سینا برخوردار است، از چند جهت بر آن برتری دارد:
1. در این برهان نیازی به ابطال دور و تسلسل نیست، بلکه خودش برهانی بر ابطال تسلسل و علل فاعلی نیز هست.
2. به کمک این برهان نه تنها وجود خدا بلکه صفات کمالی او نیز قابل اثبات است مانند وحدت کمال، فعلیت و استغنا.
پینوشتها:
1. اشارات، ج3 ، ص19.
2. اسفار؛ ج 6 ، ص16.