جمع بندی تجسم اعمال، از تخیل تا واقعیت

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تجسم اعمال، از تخیل تا واقعیت

سلام.

اولین سوالی که وقتی با دید انتقادی به داستان شفاعت نگاه می کردم به ذهنم خطور کرد این بود که داستان شفاعت به نظرم سنخیتی با آن بهشت و جهنمی که علمای عصر حاظر سعی در تجسمش برای مخاطبینشان دارند، ندارد...علما می گویند که بهشت و جهنم عین اعمال ماست....بهشت و جهنمی که انتقام خدا از انسان ها نیست...بلکه عین اعمال ماست...تجسم اعمال ماست نه اینکه خدا یا کس دیگری بخواهد انتقام بگیرد...خوب اگر خدا قرار نیست از کسی انتقام بگیرد، شفاعت به چه کار می آید؟؟
از بچگی هروقت خواسته باشند که شفاعت را برای ما متصور بشنوند...مثل می زنند شخص ریش سفیدی را که می آید واسطه می شود که شاکی از حق خود بگذرد و گناه کار را ببخشاید... باز تاکید می کنم ببخشاید...ولی این بخشیدن به چه کار می آید، مگر خدا می خواهد انتقام بگیرد که حالا بخشیدن یا نبخشیدن خدا تاثیری در شدت عذاب جهنم داشته باشد؟؟؟

خوب من نت را جست و جو که می کردم دیدم این انتقاد و شبهه ی بنده، شبهه ی بکری نیست...پیش از من هم کسانی این شبهه را داشته اند...پاسخ ها را که می دیدم به هیچ وجه قانع نمی شدم....مثلا در پاسخ می گفتند، شفاعت به مانند توبه عمل می کند و الی آخر....که به نظرم اصلا بحث شفاعت با آن تعریفی که دادم یا به ما باورانده شده با داستان توبه قابل مقایسه نیست...یکباره بیایید تعریف جدیدی از شفاعت بدهید مخالف و متضاد با هر آنچه از کودکی به ما گفته اید آنوقت شاید مقایسه توبه با شفاعت منطقی به نظر برسد...

اگر بخواهیم با موشکافی بیشتری به این داستان بپردازیم...می توانیم انتقاد های بیشتری بگیریم....کلمه حق الناس و کلمه حق الله را زیاد شنیده اید از کودکی به احتمال زیاد....
گناهان یا حق الناس هستند یا حق الله....
اگر حق الناس است که شاکی خدا نیست بلکه از بین مردم است...مثلا آبروی کسی را برده اید، اینجا شاکی فردی است که آبرویش رفته....بارها گفته اند که حق الناس دست خدا نیست، ما باید از کسی که به او ظلمی روا داشته ایم، حلالیت بطلبیم....وگرنه عذاب جهنم خواهیم داشت...آن دنیا یقه ی ما را می گیرند...خوب این قضیه هم به مانند اصل شفاعت با داستان تجسم اعمال را دیدن هم جور در نمی آید...یا با داستانی که می گوید خدا یا کس دیگری قرار نیست از ما انتقام بگیرد...اگر قرار است ما تجسم اعمال خود را ببینیم....دیگر بخشیده شدن یا نبخشیده شدنمان توسط شاکی چه اثری در میزان عذاب اخروی ما دارد؟؟؟ما عملی را مرتکب شدیم، قرار نیست که کسی از ما انتقام بگیرد که حالا اگر ما را ببخشاید دیگر عذاب نبینیم!!!شما فرض کنید اگر شاکی آدم دلرحمی باشد ما را می بخشاید و ما دیگر تجسم اعمالمان را نمی بینیم!!!!!خلاصه داستان بهشت و جهنم از چه قرار است؟؟؟داستان شفاعت چطور؟داستان حق الناس و حق الله چه؟؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

پارسا مهر;852543 نوشت:
سلام.

اولین سوالی که وقتی با دید انتقادی به داستان شفاعت نگاه می کردم به ذهنم خطور کرد این بود که داستان شفاعت به نظرم سنخیتی با آن بهشت و جهنمی که علمای عصر حاظر سعی در تجسمش برای مخاطبینشان دارند، ندارد...علما می گویند که بهشت و جهنم عین اعمال ماست....بهشت و جهنمی که انتقام خدا از انسان ها نیست...بلکه عین اعمال ماست...تجسم اعمال ماست نه اینکه خدا یا کس دیگری بخواهد انتقام بگیرد...خوب اگر خدا قرار نیست از کسی انتقام بگیرد، شفاعت به چه کار می آید؟؟
از بچگی هروقت خواسته باشند که شفاعت را برای ما متصور بشنوند...مثل می زنند شخص ریش سفیدی را که می آید واسطه می شود که شاکی از حق خود بگذرد و گناه کار را ببخشاید... باز تاکید می کنم ببخشاید...ولی این بخشیدن به چه کار می آید، مگر خدا می خواهد انتقام بگیرد که حالا بخشیدن یا نبخشیدن خدا تاثیری در شدت عذاب جهنم داشته باشد؟؟؟

خوب من نت را جست و جو که می کردم دیدم این انتقاد و شبهه ی بنده، شبهه ی بکری نیست...پیش از من هم کسانی این شبهه را داشته اند...پاسخ ها را که می دیدم به هیچ وجه قانع نمی شدم....مثلا در پاسخ می گفتند، شفاعت به مانند توبه عمل می کند و الی آخر....که به نظرم اصلا بحث شفاعت با آن تعریفی که دادم یا به ما باورانده شده با داستان توبه قابل مقایسه نیست...یکباره بیایید تعریف جدیدی از شفاعت بدهید مخالف و متضاد با هر آنچه از کودکی به ما گفته اید آنوقت شاید مقایسه توبه با شفاعت منطقی به نظر برسد...


سلام و ادب و تشکر از سؤال خوبتان@};-

قبل از ورود به پاسخ ابهام و سؤال شما لازم بنظر می رسد تعریف درستی از تجسم اعمال و شفاعت داشته باشیم:

الف- تجسم اعمال: مقصود از «تجسم» ‌يا «تمثل» اين است كه آن‎چه انسان در اين جهان انجام داده است، در جهان ديگر به صورتي متناسب با آن جهان نمودار گردد. و به عبارت ديگر: پاداش‎ها و كيفرها، نعمت‎ها و نقمت‎ها، شادماني و سرور، درد و شكنجه‎هاي اخروي، همه و همه همان حقايق اعمال دنيوي انسان‎ها است كه در حيات اخروي خود را نشان مي‎دهند. به ديگر سخن: هر كرداري كه انسان انجام مي‎دهد، خواه خوب باشد و خواه بد، يك صورت دنيوي دارد كه ما آن را مشاهد مي‎كنيم، و يك صورت اخروي كه هم‎اكنون در دل و نهاد عمل نهفته است، و روز رستاخيز پس از تحولات و تطوراتي كه در آن رخ مي‎دهد، شكل كنوني و دنيوي خود را از دست داده و با واقعيت اخروي خود جلوه مي‎كند، و موجب لذات و شادماني، و يا عامل آزار و اندوهي مي‎گردد. بنابراين، اعمال نيك اين جهان در روزگار رستاخيز تغيير شكل داده و به صورت نعمت‎هاي بهشتي درخواهد آمد، چنان‎كه اعمال به صورت آتش و زنجير و انواع عذاب نمودار خواهند شد. تجسم اعمال يك حقيقت قرآني است كه در این مجال به نمونه‎هايي از اين آيات اشاره می کنیم:

1. [=book antiqua]«يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً»؛(1) روزي كه هر انساني هر كار نيكي كه انجام داده است، نزد خود حاضر مي‎يابد، و هر كار بدي را كه انجام داده است نيز حاضر و آماده مي‎يابد، و آرزو مي‎كند كه ميان او و آن عمل ناروا فاصله مكاني يا زماني بسياري وجود مي‎داشت. (و او آن عمل ناروا را كه در دنيا انجام داده است در قيامت مشاهده نمي‎كرد)(2)

2. [=book antiqua]«إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ...»(3)؛ كساني كه به خاطر به دست آوردن مالي اندك، آيات الهي را كتمان مي‎كنند، چيزي جز آتش در شكم خود جاي نمي‎دهند.

3. [=book antiqua]«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً».(4) آنان كه از روي ستم اموال يتيمان را مي‎خورند، در حقيقت آتش مي‎خورند، و در آينده وارد دوزخ خواهند شد.

4. لقمان حكيم نیز در نصايح خود به فرزندش مي‎گويد: [=book antiqua]«يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ».(5) فرزندم (هر كاري كه از انسان سر زند) هر چند به اندازه سنگيني خردلي در ميان صخره‎ها و يا آسمان‎ها و زمين باشد، خداوند آن را در روز رستاخيز مي‎آورد. از ظاهر اين آية شريفه نيز برمي‎آيد كه: خداوند در روز قيامت خود عمل انسان را مي‎آورد و آن را ملاك پاداش و يا كيفر قرار مي‎دهد.

ب. شفاعت: شفاعت از ماده "شفع " است كه در لغت به معنای "جفت شدن با چیزی " است، و اصطلاحا به معنای حائل شدن برای رفع ضرر از كسی و یا رساندن منفعتی به اوست و در عبارت ساده ‏تر بدین معنا به كار می‏ رود كه شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد كه از مجرمی بگذرد یا بر پاداش خدمتگزاری بیفزاید. بعبارت دیگر شفاعت به معنای تقویت و نیرو بخشیدن به شخص ضعیف است و شفیع به کسی گفته می‌شود که نیازمند را کمک کند و او را به اعتدال و عدم نیازمندی برساند.(6) پس شفاعت در معنای صحیحش برای حفظ تعادل بوده و وسیله ای است برای بازگشت گناهكاران و در معنای غلط موجب تشویق و جرات بر گناه. در حقیقت می توان گفت شفاعت بر محور دگرگونی و تغییر موضع " شفاعت شونده " صورت می گیرد ؛ یعنی شفاعت شونده با اختیار موجباتی را فراهم می كند كه از یك وضع نامطلوب و در خور كیفر بیرون آمده و به وسیله ی ارتباط با شفیع، خود را در وضع قابل قبولی قرار می دهد كه شایسته ی بخشودگی گردد ؛ این چیزی نیست جز "شفاعت صحیح " كه شفاعت شونده به اشاره ی خداوند مورد شفاعت قرار می گیرد [=book antiqua]" وَ لا یَشفَعونَ اِلا لِمَن ارْتَضی... : و جز برای كسی كه [خدا] رضایت دهد شفاعت نمی كنند."(7)

همچنین در مسئله شفاعت، رضایت خداوند نسبت به شفاعت شوندگان نیز شرط اصلی است. یعنی چنین نیست كه فیض شفاعت بدون استثنا نصیب هر كسی بشود، بلكه اسباب و ملاكات خاصی دارد كه هر كس این شرط و ملاك را تحصیل كرده باشد، مشمول شفاعت شفاعت كنندگان قرار می‏گیرد و در غیر این صورت از این فیض و لطف محروم خواهد بود. از آیات و روایات شفاعت می‏توان بعضی از شرایط شفاعت شوندگان را كه موجب رضایت خداوند نسبت به شفاعت در حق آنان می‏گردد به دست آورد، مانند شرط ایمان، اقامه نماز، پرداخت زكات و اعتقاد به معاد و از ان جمله شفاعت و شفاعت کنندگان، كه از آیات زیر به دست می‏آید: [=book antiqua]"فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ *وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ؛ بهشتیان در بهشت از مجرمین سؤال می‏كنند كه چه كردید كه اینك گرفتار عذاب دوزخ شدید؟ دوزخیان پاسخ می‏دهند، ما از نمازگزاران نبودیم، و با پرداخت زكات، از مسكینان دستگیری نكردیم، و همواره عمر خویش را با اهل باطل به بطالت گذراندیم، و روز جزا و قیامت را دروغ می‏پنداشتیم، تا این كه ناگاه مرگ گریبان ما را گرفت و برایمان یقین حاصل شد. [اما اینان باید بدانند كه]، با این وضع ، شفاعت شافعان در روز رستاخیز هرگز شامل حال آنها نمی‏شود.(8)

بنابرآنچه در تبیین و تعریف حقیقت تجسم اعمال و شفاعت گفتیم این دو هیچ منافاتی با هم نداشته و در حقیقت مسأله تجسم اعمال اعم از شفاعت است یا بعبارتی شفاعت و شرایط برخورداری از امتیاز و فیض شفاعت داخل در مسأله تجسم اعمال که یک قاعده کلی است قرار می گیرد. چنانکه بیان شد مسأله شفاعت و شرایط شفاعت شوندگان بی حساب و کتاب و بی ارتباط با جهت گیری و اعمال خود آدمی در دار دنیا نیست، اینگونه نیست که هر کسی بدون واجد شرایط و ملاکات لازم بتواند از این فیض و امتیاز الهی برخوردار شود. چنانکه آیات مورد اشاره سوره مدثر به این مطلب اشعار داشتند و در روایات باب شفاعت نیز همین معنا مورد اشاره قرار گرفته چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) آمده: لحظه آخر عمرشان فرمود: تمام بستگان و نزدیکان را دعوت كنید. بعد فرمود: [=book antiqua]«إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاه یِ»(9) هر كس نماز را سبك بشمارد شفاعت ما شامل او نمی شود. و روایات بسیاری که برخورداری از شفاعت را منوط به دارا بودن محبت و مودت و ولایت اهل بیت و ذوالقربی دانسته است. در حقیقت، برخورداری از شفاعت شافعان در قیامت، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی دارد با زمینه سازی و واجدیت شرایط شفاعت و جلب رضای حقتعالی که از آن جمله است مواردی که ذکر گردید.

علاوه بر مطالب فوق، لازم بذکر است؛ اینطور نیست که بر اساس اعتقاد به تجسم اعمال، به غلط گمان کنیم که در عالم قیامت، خداوند هیچ نقشی در تحقق ثواب و عقاب ندارد و حقیقت تجسم اعمال خود به خود و بدون دخالت هیچ قدرتی عینیت می یابد؟! بدون شک، عالم قیامت که یوم تبلی السرائر و عالم حق مطلق است، نشئه ی حاکمیت مطلق الهی بوده و خدای متعال مالک روز جزا و قدرت مطلقه آن روز است و همه چیز تحت اراده او محقق می شود بعبارتی اگر تجسم اعمال در آن نشئه محقق می شود به اراده و مشیت اوست و اگر پاداش و جزائی مطابق نیات و اعمال آدمی در میزان و حساب الهی به هر کس عطا می شود باز هم مطابق خواست و اراده ازلی و ابدی اوست. و اگر شفاعت کسی پذیرفته می شود نیز همین حال و حکایت حاکم است. به عبارتی، حقیقت تکوینی تجسم اعمال و امتیاز شفاعت و شروط و ملاکات برخورداری از این فیض و ... همه داخل در نظام تکوینی هستی اند که از اراده لم یزلی حضرت باریتعالی مأخوذ شده اند.

[=book antiqua]ان شاءالله در پست بعدی به رابطه حق الله و حق الناس اشاره خواهیم کرد ...@};-

موفق باشید ...@};-

پاورقی_______________________________________________________
1. آل عمران/ 30.
2. نظير اين آيه است آية «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» (كهف/ 42)، و آية «عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ» (تكوير/ 14).
3. بقره/ 174.
4. نساء، 10.
5. لقمان/ 16.
6. المیزان، ج 1، ص 157.
7. انبیاء / 28.
8.
مدّثر /40-48.
9. كافی/ ج /3 ص 270.

پارسا مهر;852543 نوشت:
اگر بخواهیم با موشکافی بیشتری به این داستان بپردازیم...می توانیم انتقاد های بیشتری بگیریم....کلمه حق الناس و کلمه حق الله را زیاد شنیده اید از کودکی به احتمال زیاد....
گناهان یا حق الناس هستند یا حق الله....
اگر حق الناس است که شاکی خدا نیست بلکه از بین مردم است...مثلا آبروی کسی را برده اید، اینجا شاکی فردی است که آبرویش رفته....بارها گفته اند که حق الناس دست خدا نیست، ما باید از کسی که به او ظلمی روا داشته ایم، حلالیت بطلبیم....وگرنه عذاب جهنم خواهیم داشت...آن دنیا یقه ی ما را می گیرند...خوب این قضیه هم به مانند اصل شفاعت با داستان تجسم اعمال را دیدن هم جور در نمی آید...یا با داستانی که می گوید خدا یا کس دیگری قرار نیست از ما انتقام بگیرد...اگر قرار است ما تجسم اعمال خود را ببینیم....دیگر بخشیده شدن یا نبخشیده شدنمان توسط شاکی چه اثری در میزان عذاب اخروی ما دارد؟؟؟ما عملی را مرتکب شدیم، قرار نیست که کسی از ما انتقام بگیرد که حالا اگر ما را ببخشاید دیگر عذاب نبینیم!!!شما فرض کنید اگر شاکی آدم دلرحمی باشد ما را می بخشاید و ما دیگر تجسم اعمالمان را نمی بینیم!!!!!خلاصه داستان بهشت و جهنم از چه قرار است؟؟؟داستان شفاعت چطور؟داستان حق الناس و حق الله چه؟؟

سلام و ادب مجدد@};-

در ادامه پاسخ به ابهام شما در باب حقیقت تجسم اعمال و رابطه آن با داستان حق الله و حق الناس گفتنی است:

چنانکه گفتیم؛ حاکمیت مطلق حضرت باریتعالی و احاطه علم و قدرت و اراده لم یزلی اش در تمام عالم هستی اعم از دنیا و برزخ و قیامت ثابت بوده، جریان و سریان دارد و هیچ جزئی از اجزاء امر و برنامه و قانون این عوالم نیست مگر آنکه تحت تدبیر و اراده حضرتش، قرار دارد. فلذا مسأله برخورداری یا بخشودگی از جزای حق الله به این کیفیت که اهل ایمان و عمل صالح، از ثواب ادای حق الله و اهل نسیان و نافرمانی و فسق و گناه از عقاب ترک حق الله برخوردار شوند و یا بخشوده شوند، گرچه در قالب و چارچوبه و قانون تجسم اعمال می گنجد اما در یک مدار طولی در ذیل نظام تکوینی و حاکمیت مطلقه حضرت حقتعالی و احاطه علم و قدرت و اراده لم یزلی اش قرار می گیرد. بعبارتی از آنجاییکه خداوند به کنه و باطن همه امور به تمامه واقف است، تنها اوست که در مقام حساب و کتاب می تواند به تحقق ثواب و عقاب، مطابق آنچه حق و عدل است حکم کند فلذا در کنار تجسم عینی ثواب و عقاب، این مقوله(تجسم اعمال) مندرج در حکم مطلق الهی است. زیرا تشخیص برقراری عدالت کامل و لحاظ همه شرایط و اسباب لازمه آن، تنها در حیطه علم و قدرت و اراده حضرت اوست. از این رو، مسأله تجسم عینی اعمال، هیچ منافاتی با برقراری حق الله و یا بخشودگی آن تحت امر و حاکمیت حضرت باریتعالی ندارد بلکه چنانکه گفتیم مقوله تجسم اعمال داخل و مندرج در نظام تکوینی قیامت و در ذیل امر و علم و قدرت و اراده لم یزلی اوست.

مسأله حق الناس نیز، قانونی از قوانین تکوینی و تشریعی حضرت حق است که داخل در نظام تکوینی قیام قیامت که جزئی از محدوده حاکمیت مطلقه اوست قرار می گیرد، این قانون، نیز خارج از چارچوب تجسم اعمال که داخل در نظام تکوینی حاکمیت عدالت مطلقه الهی است نیست. طبق نظام و قانون کلی تجسم اعمال، هر کس حق الناس بر گردنش باشد بخشوده نمی شود و تا حقوق مردم را ادا نکند نمی تواند از گذرگاه های قیامت به سلامت و امان عبور کند. چنانکه از احادیث و آیات قرآن کریم به دست می‌‌آید که اگر انسان پیش از مردن، نتواند از عهده «حقّ الناس» برآید و در همان حال بمیرد، در آن جهان سخت گرفتار خواهد شد. بعد از شرک، گناهی بدتر از «ظلم در حق مردم» نیست؛ زیرا ممکن است خداوند از حق خودش(حقّ الله) یعنی گناهانی که تنها تخلّف و معصیت الهی باشند، گذشت کند؛ ولی «حق الناس» که در دنیا ضایع شده است قابل بخشش نیست. بنابراین در حدیث امام باقر(ع) و امام علی(ع) می‌‌‌خوانیم که گناهان سه دسته‌‌اند: گناهی که بخشیده میشود و آن ظلمی است که انسان به خود کرده است؛ گناهی که هرگز بخشیده نمی‌‌شود و آن شرک به خدا است: [=book antiqua]«انَّ الله لا یَغفرُ اَن یُشرکَ بِهِ» و گناهی که از آن گذشت نمی‌‌شود و آن بدهکاری مردم است: [=book antiqua]«فَالمُدائنه بَینَ العباد»(1) زیرا ظلم به بندگان و حق النّاس، جنبه شاکی خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی نمی‌‌تواند گذشت کند. خداوند در قیامت وعده اجرای عدالت داده و در مقام عدالت، حق مظلوم از ظالم گرفته می‌‌‌شود.در احادیث معاد آمده است که برای جبران حق الناس، از کارهای خوب و شایسته بدهکار برمی‌‌دارند و به حساب طلبکار می‌‌‌‌گذارند تا کارهای نیک او بسیار شود، بلکه حق او تصفیه شود، و اگر کارهای نیک بدهکار کفایت نکند یا نداشته باشد، از گناهان طلبکار برمی‌‌دارند و به حساب بدهکار می‌‌گذارند، تا به این صورت شاکی راضی ‌شود. اینجاست که بدهکار با دست خالی به دوزخ می‌‌‌رود. پیامبر(ص) فرمودند: [=book antiqua]«انَّه لَیَأتی العَبدُ یَومَ القیامَه و قَد سَرَّته حَسَناتُهُ فَیَجییٌ الرَّجُلُ فیقولُ: یا رَبِّ ظَلَمَنی هذا فَیُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَیُجعَلُ فی حَسَناتِ الّذی سَألَهُ، فما یَزالُ کذلکَ حتّى ما یَبقى لَهُ حَسَنةٌ، فإذا جاءَ مَن یَسألُهُ نَظَرَ إلى سَیِّئاتِهِ فَجُعِلَت مَع سیّئاتِ الرَّجُلِ، فلا یَزالُ یُستَوفى مِنهُ حتّى یَدخُلَ النارَ»؛(2) در قیامت بنده‌‌ای که کار خوب بسیار دارد، در حالی که خوشحال است وارد محشر می‌‌شود. ناگهان شخصی از راه می‌‌رسد و می‌‌گوید: خداوندا! این شخص[در دنیا] به من ظلم کرده است. پس از کارهای نیک او گرفته می‌‌شود و به آن مظلوم داده می‌‌شود تا جایی که کار خوب و حسنه‌‌ای برای بدهکار باقی نمی‌‌ماند، ولی هنوز طلبکار راضی نشده و حقش را طلب می‌‌کند، آنگاه از گناهان طلبکار برداشته به بدهکار می‌‌دهند تا جایی که آن شخص بدهکار(که به کارهای خوب خود دلخوش و بهشتی بود)، جهنمی می‌‌شود.

فلذا بر خلاف نظر شما گرچه در حق الناس، ما شاکی خصوصی داریم و سفارش شده ایم که باید رضایت شاکی را جلب کنیم. (این سفارشات مربوط به نشئه ی دنیاست که انسان، مختاراً برای جلب رضایت بدهکاریهای خویش اقدام کند) اما در صحنه ی قیامت، که کار از دست خود انسان خارج است و انسان، اراده مستقلی برای حل و فصل و رفع و رجوع امور خویش و جبران حق الناس را ندارد، فلذا اینطور نیست که بر این اساس و یا با توجه به مسأله تجسم اعمال، خداوند هیچ نقشی در برپایی عدالت حقه صحنه قیامت نداشته باشد، بلکه طبق آیات و روایات، ثابت است همه مراحل حساب و کتاب و رسیدگی و اثبات و اجراء در محکمه عدل الهی و در حضور قاضی مطلق قیامت پیگیری می شود. به عبارتی طبق قانون حق الناس، خداوند بخشودگی حق الناس را از یکسو منوط به رضایت شاکی قرار داده و از سوی دیگر به تسویه حسابی که در حضور حاکم مطلق است مستند نموده است.(چنانکه بیانش گذشت) و این امر، جدای از قانون تجسم اعمال و قانون و برنامه نظام تکوینی قیامت نیست.

موفق باشید ...@};-

پاورقی_________________________________________________________
1. [=B Badr] نهج البلاغه،خ176.
2. [=B Badr] نهایة البدایة،ج2،ص55.

بنام خدا


سؤال: تجسم اعمال واقعیت است یا تخیل؟ تجسم اعمال چگونه با حقایقی چون شفاعت؛ حق الله و حق الناس جمع می شوند؟

پاسخ و جمعبندی:

سلام و ادب و تشکر از سؤال خوبتان@};-

در پاسخ به سؤال و ابهام شما نکاتی را در تعریف تجسم اعمال و شفاعت و رابطه آندو و رابطه تجسم اعمال با حق الله و حق الناس بیان می کنیم:

الف- تجسم اعمال:
مقصود از «تجسم» ‌يا «تمثل» اين است كه آن‎چه انسان در اين جهان انجام داده است، در جهان ديگر به صورتي متناسب با آن جهان نمودار گردد. و به عبارت ديگر: پاداش‎ها و كيفرها، نعمت‎ها و نقمت‎ها، شادماني و سرور، درد و شكنجه‎هاي اخروي، همه و همه همان حقايق اعمال دنيوي انسان‎ها است كه در حيات اخروي خود را نشان مي‎دهند. به ديگر سخن: هر كرداري كه انسان انجام مي‎دهد، خواه خوب باشد و خواه بد، يك صورت دنيوي دارد كه ما آن را مشاهد مي‎كنيم، و يك صورت اخروي كه هم‎اكنون در دل و نهاد عمل نهفته است، و روز رستاخيز پس از تحولات و تطوراتي كه در آن رخ مي‎دهد، شكل كنوني و دنيوي خود را از دست داده و با واقعيت اخروي خود جلوه مي‎كند، و موجب لذات و شادماني، و يا عامل آزار و اندوهي مي‎گردد. بنابراين، اعمال نيك اين جهان در روزگار رستاخيز تغيير شكل داده و به صورت نعمت‎هاي بهشتي درخواهد آمد، چنان‎كه اعمال به صورت آتش و زنجير و انواع عذاب نمودار خواهند شد. تجسم اعمال يك حقيقت قرآني است که در آیاتی مورد اشاره قرار گرفته است.(1)

ب. شفاعت: شفاعت از ماده "شفع " است كه در لغت به معنای "جفت شدن با چیزی " است، و اصطلاحا به معنای حائل شدن برای رفع ضرر از كسی و یا رساندن منفعتی به اوست و در عبارت ساده ‏تر بدین معنا به كار می‏ رود كه شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد كه از مجرمی بگذرد یا بر پاداش خدمتگزاری بیفزاید. بعبارت دیگر شفاعت به معنای تقویت و نیرو بخشیدن به شخص ضعیف است و شفیع به کسی گفته می‌شود که نیازمند را کمک کند و او را به اعتدال و عدم نیازمندی برساند.(2) پس شفاعت در معنای صحیحش برای حفظ تعادل بوده و وسیله ای است برای بازگشت گناهكاران و در معنای غلط موجب تشویق و جرات بر گناه. در حقیقت می توان گفت شفاعت بر محور دگرگونی و تغییر موضع " شفاعت شونده " صورت می گیرد ؛ یعنی شفاعت شونده با اختیار موجباتی را فراهم می كند كه از یك وضع نامطلوب و در خور كیفر بیرون آمده و به وسیله ی ارتباط با شفیع، خود را در وضع قابل قبولی قرار می دهد كه شایسته ی بخشودگی گردد ؛ این چیزی نیست جز "شفاعت صحیح " كه شفاعت شونده به اشاره ی خداوند مورد شفاعت قرار می گیرد " (3)

ج. رابطه شفاعت با تجسم اعمال: در این خصوص گفتنی است: در مسئله شفاعت، رضایت خداوند نسبت به شفاعت شوندگان نیز شرط اصلی است. یعنی چنین نیست كه فیض شفاعت بدون استثنا نصیب هر كسی بشود، بلكه اسباب و ملاكات خاصی دارد كه هر كس این شرط و ملاك را تحصیل كرده باشد، مشمول شفاعت شفاعت كنندگان قرار می‏گیرد و در غیر این صورت از این فیض و لطف محروم خواهد بود. از آیات و روایات شفاعت می‏توان بعضی از شرایط شفاعت شوندگان را كه موجب رضایت خداوند نسبت به شفاعت در حق آنان می‏گردد به دست آورد، مانند شرط ایمان، اقامه نماز، پرداخت زكات و اعتقاد به معاد.(4) بنابرآنچه در تبیین و تعریف حقیقت تجسم اعمال و شفاعت گفتیم این دو هیچ منافاتی با هم نداشته و در حقیقت مسأله تجسم اعمال اعم از شفاعت است یا بعبارتی شفاعت و شرایط برخورداری از امتیاز و فیض شفاعت داخل در مسأله تجسم اعمال که یک قاعده کلی است قرار می گیرد. چنانکه بیان شد مسأله شفاعت و شرایط شفاعت شوندگان بی حساب و کتاب و بی ارتباط با جهت گیری و اعمال خود آدمی در دار دنیا نیست، اینگونه نیست که هر کسی بدون واجد شرایط و ملاکات لازم بتواند از این فیض و امتیاز الهی برخوردار شود. این معنا در روایات نیز مورد اشاره قرار گرفته است. (5) البته ناگفته نماند؛ اینطور نیست که بر اساس اعتقاد به تجسم اعمال، به غلط گمان کنیم که در عالم قیامت، خداوند هیچ نقشی در تحقق ثواب و عقاب ندارد و حقیقت تجسم اعمال خود به خود و بدون دخالت هیچ قدرتی عینیت می یابد؟! بدون شک، عالم قیامت که یوم تبلی السرائر و عالم حق مطلق است، نشئه ی حاکمیت مطلق الهی بوده و خدای متعال مالک روز جزا و قدرت مطلقه آن روز است و همه چیز تحت اراده او محقق می شود بعبارتی اگر تجسم اعمال در آن نشئه محقق می شود به اراده و مشیت اوست و اگر پاداش و جزائی مطابق نیات و اعمال آدمی در میزان و حساب الهی به هر کس عطا می شود باز هم مطابق خواست و اراده ازلی و ابدی اوست. و اگر شفاعت کسی پذیرفته می شود نیز همین حال و حکایت حاکم است. به عبارتی، حقیقت تکوینی تجسم اعمال و امتیاز شفاعت و شروط و ملاکات برخورداری از این فیض و ... همه داخل در نظام تکوینی هستی اند که از اراده لم یزلی حضرت باریتعالی مأخوذ شده اند.

د. رابطه تجسم اعمال با حق الله: چنانکه گفتیم؛ حاکمیت مطلق حضرت باریتعالی و احاطه علم و قدرت و اراده لم یزلی اش در تمام عالم هستی اعم از دنیا و برزخ و قیامت ثابت بوده، جریان و سریان دارد و هیچ جزئی از اجزاء امر و برنامه و قانون این عوالم نیست مگر آنکه تحت تدبیر و اراده حضرتش، قرار دارد. فلذا مسأله برخورداری یا بخشودگی از جزای حق الله به این کیفیت که اهل ایمان و عمل صالح، از ثواب ادای حق الله و اهل نسیان و نافرمانی و فسق و گناه از عقاب ترک حق الله برخوردار شوند و یا بخشوده شوند، گرچه در قالب و چارچوبه و قانون تجسم اعمال می گنجد اما در یک مدار طولی در ذیل نظام تکوینی و حاکمیت مطلقه حضرت حقتعالی و احاطه علم و قدرت و اراده لم یزلی اش قرار می گیرد. از این رو، مسأله تجسم عینی اعمال، هیچ منافاتی با برقراری حق الله و یا بخشودگی آن تحت امر و حاکمیت حضرت باریتعالی ندارد بلکه چنانکه گفتیم مقوله تجسم اعمال داخل و مندرج در نظام تکوینی قیامت و در ذیل امر و علم و قدرت و اراده لم یزلی اوست.

ه. رابطه تجسم اعمال با حق الناس: مسأله حق الناس نیز، قانونی از قوانین تکوینی و تشریعی حضرت حق است که داخل در نظام تکوینی قیام قیامت که جزئی از محدوده حاکمیت مطلقه اوست قرار می گیرد، این قانون، نیز خارج از چارچوب تجسم اعمال که داخل در نظام تکوینی حاکمیت عدالت مطلقه الهی است نیست. طبق نظام و قانون کلی تجسم اعمال، هر کس حق الناس بر گردنش باشد بخشوده نمی شود و تا حقوق مردم را ادا نکند نمی تواند از گذرگاه های قیامت به سلامت و امان عبور کند. چنانکه از احادیث و آیات قرآن کریم به دست می‌‌آید که اگر انسان پیش از مردن، نتواند از عهده «حقّ الناس» برآید و در همان حال بمیرد، در آن جهان سخت گرفتار خواهد شد. بعد از شرک، گناهی بدتر از «ظلم در حق مردم» نیست؛ زیرا ممکن است خداوند از حق خودش(حقّ الله) یعنی گناهانی که تنها تخلّف و معصیت الهی باشند، گذشت کند؛ ولی «حق الناس» که در دنیا ضایع شده است قابل بخشش نیست. (6) زیرا ظلم به بندگان و حق النّاس، جنبه شاکی خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی نمی‌‌تواند گذشت کند. خداوند در قیامت وعده اجرای عدالت داده و در مقام عدالت، حق مظلوم از ظالم گرفته می‌‌‌شود.در احادیث معاد آمده است که برای جبران حق الناس، از کارهای خوب و شایسته بدهکار برمی‌‌دارند و به حساب طلبکار می‌‌‌‌گذارند تا کارهای نیک او بسیار شود، بلکه حق او تصفیه شود، و اگر کارهای نیک بدهکار کفایت نکند یا نداشته باشد، از گناهان طلبکار برمی‌‌دارند و به حساب بدهکار می‌‌گذارند، تا به این صورت شاکی راضی ‌شود. اینجاست که بدهکار با دست خالی به دوزخ می‌‌‌رود.(7)

فلذا طبق قانون حق الناس، خداوند بخشودگی حق الناس را از یکسو منوط به رضایت شاکی قرار داده و از سوی دیگر به تسویه حسابی که در حضور حاکم مطلق است مستند نموده است. بعبارتی در یک جمله می توان گفت: مسأله شفاعت و رسیدگی به حق الله و حق الناس جدای از قانون تجسم اعمال و قانون و برنامه نظام تکوینی و جزایی قیامت نیست.

موفق باشید ...

پاورقی______________________________
1. آل عمران/ 30؛ كهف/ 42؛ تكوير/ 14؛ بقره/ 174؛ نساء، 10؛ لقمان/ 16.
2. المیزان، ج 1، ص 157.
3. [=book antiqua]وَ لا یَشفَعونَ اِلا لِمَن ارْتَضی... : و جز برای كسی كه [خدا] رضایت دهد شفاعت نمی كنند."، انبیاء / 28.
4. [=book antiqua]"فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَكَكُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّینَ *وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِینَ * وَكُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ * وَكُنَّا نُكَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ؛ بهشتیان در بهشت از مجرمین سؤال می‏كنند كه چه كردید كه اینك گرفتار عذاب دوزخ شدید؟ دوزخیان پاسخ می‏دهند، ما از نمازگزاران نبودیم، و با پرداخت زكات، از مسكینان دستگیری نكردیم، و همواره عمر خویش را با اهل باطل به بطالت گذراندیم، و روز جزا و قیامت را دروغ می‏پنداشتیم، تا این كه ناگاه مرگ گریبان ما را گرفت و برایمان یقین حاصل شد. [اما اینان باید بدانند كه]، با این وضع ، شفاعت شافعان در روز رستاخیز هرگز شامل حال آنها نمی‏شود. مدّثر /40-48.
5. چنانکه در روایتی از امام صادق (ع) آمده: لحظه آخر عمرشان فرمود: تمام بستگان و نزدیکان را دعوت كنید. بعد فرمود: [=book antiqua]«إِنَّهُ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَنَا مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلَاه»، كافی/ ج /3 ص 270؛ بعلاوه روایات بسیاری نیز برخورداری از شفاعت را منوط به دارا بودن محبت و مودت و ولایت اهل بیت و ذوالقربی دانسته است.
6. در حدیث امام باقر(ع) و امام علی(ع) می‌‌‌خوانیم که گناهان سه دسته‌‌اند: گناهی که بخشیده میشود و آن ظلمی است که انسان به خود کرده است؛ گناهی که هرگز بخشیده نمی‌‌شود و آن شرک به خدا است: [=book antiqua]«انَّ الله لا یَغفرُ اَن یُشرکَ بِهِ» و گناهی که از آن گذشت نمی‌‌شود و آن بدهکاری مردم است: [=book antiqua]«فَالمُدائنه بَینَ العباد».
7. پیامبر(ص) فرمودند: [=book antiqua]«انَّه لَیَأتی العَبدُ یَومَ القیامَه و قَد سَرَّته حَسَناتُهُ فَیَجییٌ الرَّجُلُ فیقولُ: یا رَبِّ ظَلَمَنی هذا فَیُؤخَذُ مِن حَسَناتِهِ فَیُجعَلُ فی حَسَناتِ الّذی سَألَهُ، فما یَزالُ کذلکَ حتّى ما یَبقى لَهُ حَسَنةٌ، فإذا جاءَ مَن یَسألُهُ نَظَرَ إلى سَیِّئاتِهِ فَجُعِلَت مَع سیّئاتِ الرَّجُلِ، فلا یَزالُ یُستَوفى مِنهُ حتّى یَدخُلَ النارَ»؛ در قیامت بنده‌‌ای که کار خوب بسیار دارد، در حالی که خوشحال است وارد محشر می‌‌شود. ناگهان شخصی از راه می‌‌رسد و می‌‌گوید: خداوندا! این شخص[در دنیا] به من ظلم کرده است. پس از کارهای نیک او گرفته می‌‌شود و به آن مظلوم داده می‌‌شود تا جایی که کار خوب و حسنه‌‌ای برای بدهکار باقی نمی‌‌ماند، ولی هنوز طلبکار راضی نشده و حقش را طلب می‌‌کند، آنگاه از گناهان طلبکار برداشته به بدهکار می‌‌دهند تا جایی که آن شخص بدهکار(که به کارهای خوب خود دلخوش و بهشتی بود)، جهنمی می‌‌شود.

موضوع قفل شده است