جمع بندی گزاره هایی درباره وجود و ماهیت
تبهای اولیه
سلام .لطفا ببینید که ایا جملاتی که من به کار بردم در مورد وجود و ماهیت درست است یا خیر؟ اگر نه لطفا توضیحات لازم رو بفرمایید. و من رو از سر درگمی نجات بدید. و اما جملات: ماهیت هر شی یا موجودی بدون وجود یا همان هستی نمیتواند تحقق خارجی پیدا کند. ماهیت ها ممکن الوجود هستند . / موجودات دارای ماهیت یا اشیاء دارای ماهیت ممکن الوجود هستند.که برای تحققشان در خارج باید دارای وحود یا هستی بشوند/ . ماهیتها قالبهایی هستند که اگر محتوی وجود شوند تحقق خارجی پیدا میکنند یعنی ماهیت ها نیازمند به وجود هستند. این وجود که در ماهیت قرار میگیرد ضروری ست یعنی ضروری الوجود است یا همان واجب الوجود است یعنی خداست. /
لطف بفرمایید اگر اشکالی در این جملات هست برایم توضیح دهید. و سوال بعد اینکه چرا میگویند که برای اینکه ماهیت یک موجود تحقق خارجی پیدا کند نیاز به وجود دارد؟ چرا نمیگویند که ماهیت یک موجود برای اینکه تحقق خارجی پیدا کند نیاز به جسم دارد ؟ چرا به وجود یا همان هستی وصلش میکننند
[="Tahoma"][="Blue"]با عرض سلام و خیر مقدم خدمت شما کاربر گرامی
قبل از هر چیز باید به تعریف ماهیت پرداخت؛ ماهیت دو تعریف عمده دارد:
1. (الماهیة ما یقال فی جواب ما هو)؛ ماهیت یا چیستی، آن است که در جواب «ما هو؟» (آن چیست؟) گفته میشود، مثلاً وقتی متحرکی را از دور میبینیم و درست تشخیص نمیدهیم، میپرسیم: «آن چیست که حرکت میکند؟». در فلسفه، طرفداران نظریه اصالت وجود، ماهیت را حد وجود و امری اعتباری میدانند.
2. ماهیت به معنای دیگری هم به کار میرود و آن «ما به الشیء هو هو» است؛ یعنی آن چه حقیقت شیء را تشکیل میدهد. ماهیت به این معنا بر وجود هم قابل اطلاق است، ولی ماهیت به معنای اول در مقابل وجود است.
ماهیت به معنای اول، تعریف مشهور ماهیت است که هرگاه ماهیت بدون قید استفاده شود، به معنای اول انصراف پیدا میکند. اما بررسی جملات شما:
ماهیت هر شی یا موجودی بدون وجود یا همان هستی نمیتواند تحقق خارجی پیدا کند. ماهیت ها ممکن الوجود هستند
ماهیت ممکن الوجود است و هرگاه وجود به آن ضمیمه شود تحقق پیدا میکند و از خود تحققی ندارد. به عبارتی ماهیت طفیلی وجود و حد و مرز آنست.
موجودات دارای ماهیت یا اشیاء دارای ماهیت ممکن الوجود هستند.که برای تحققشان در خارج باید دارای وحود یا هستی بشوند
موجودات به استثناء واجب الوجود(خداوند متعال) ماهیت دارند. چرا که خداوند متعال وجود مطلق بوده و حد و حصری ندارد، بنابراین ماهیت هم نخواهد داشت. اما دیگر موجودات چون مخلوق خداوند اند، محدود خلق می شوند و ماهیت از آنها جدا نخواهد شد:
جدا هرگز نشد واﷲ اعلم
بنابراین در خارج تنها وجود تحقق دارد؛ گاهی بدون قید(خداوند متعال) و گاهی همراه با قید و ماهیت(مخلوقات).
ماهیتها قالبهایی هستند که اگر محتوی وجود شوند تحقق خارجی پیدا میکنند یعنی ماهیت ها نیازمند به وجود هستند. این وجود که در ماهیت قرار میگیرد ضروری ست یعنی ضروری الوجود است یا همان واجب الوجود است یعنی خداست
واجب الوجود معانی مختلفی دارد که گاهی رهزن شده و سبب انحراف میشود. لذا ابتدا به معانی واجب الوجود می پردازیم:
واجب الوجود بالذات: وجوب وجود ذاتی اوست و از غیر نگرفته است. مصداق این قسم، خداوند متعال است.
واجب الوجود بالغیر: چیزی که به سبب غیر(علت مافوق) تحقق پیدا کرده و پا به عرصه وجود گذاشته است. این قسم شامل موجوداتی که موجود شده اند، آنهم به سبب غیر خودشان می شود. این قسم در مقابل ممکن الوجود هایی که فعلا تحقق پیدا نکرده و معدومند قرار می گیرد.
از این توضیح، خطای عبارت بالا روشن می شود که منظور از واجب الوجود در عبارت:
این وجود که در ماهیت قرار میگیرد ضروری ست یعنی ضروری الوجود است
همان واجب الوجود است یعنی خداست
چرا میگویند که برای اینکه ماهیت یک موجود تحقق خارجی پیدا کند نیاز به وجود دارد؟ چرا نمیگویند که ماهیت یک موجود برای اینکه تحقق خارجی پیدا کند نیاز به جسم دارد ؟
در این بحث هم اگر اقسام ماهیت بیان شود، مشکل بر طرف خواهد شد:
ماهیت یا جوهر است و یا عرض.
جوهر هم به پنج قسم تقسیم می شود: ماده، صورت، جسم، نفس و عقل.
عرض نیز به نه قسم؛ مقولات نهگانه عرض عبارتند از: کم، کیف، أین، متى، وضع، جِدَه، اضافه، فعل و انفعال. هفت مقوله پایانی عرض (أین، متى، وضع، جِدَه، اضافه، فعل و انفعال) را مقولات نسبی میگویند.
بنابراین جسم یکی از انواع جوهر بوده و خود جوهر از اقسام ماهیت است. از طرفی برخی موجودات هستند که دارای جسم نیستند اما ماهیت دارند. پس تحقق همه موجودات به جسم داشتن آنها نیست.
در پناه حق باشید...
[/]
سوال:
آيا ضروري الوجود شدن ماهيت به معناي واجب الوجود(خدا) شدن آن است؟
چرا ماهيت براي تحقق خود نيازمند وجود است نه جسم؟
پاسخ:
مقدمه؛ ماهیت دو تعریف عمده دارد:
1. «ما یقال فی جواب ما هو»؛ ماهیت یا چیستی، آن است که در جواب «ما هو؟» (آن چیست؟) گفته میشود، مثلاً وقتی متحرکی را از دور میبینیم و درست تشخیص نمیدهیم، میپرسیم: «آن چیست که حرکت میکند؟». در فلسفه، طرفداران نظریه اصالت وجود، ماهیت را حد وجود و امری اعتباری میدانند.
2. «ما به الشیء هو هو» است؛ یعنی آن چه حقیقت شیء را تشکیل میدهد. ماهیت به این معنا بر وجود هم قابل اطلاق است، ولی ماهیت به معنای اول در مقابل وجود است.
ماهیت به معنای اول، تعریف مشهور ماهیت است که هرگاه ماهیت بدون قید استفاده شود، به معنای اول انصراف پیدا میکند.
پاسخ الف)
واجب الوجود معانی مختلفی دارد که گاهی سبب انحراف می شود. لذا ابتدا به معانی واجب الوجود می پردازیم:
واجب الوجود بالذات: وجوب وجود ذاتی اوست و از غیر نگرفته است. مصداق این قسم، خداوند متعال است.
واجب الوجود بالغیر: چیزی که به سبب غیر(علت مافوق) تحقق پیدا کرده و پا به عرصه وجود گذاشته است. این قسم شامل موجوداتی که موجود شده اند، آنهم به سبب غیر خودشان می شود. این قسم در مقابل ممکن الوجود هایی که فعلا تحقق پیدا نکرده و معدومند قرار می گیرد.
بنابراين، منظور از واجب الوجود شدن ماهيت، وجوب وجود بالغير است، در حالي كه منظور از وجوب وجود در خداوند متعال، وجوب بالذات است.
اشتراک لفظی(واجب الوجود) باعث این خلط شده است. به عبارتی در این دو جمله حد وسط که همان واجب الوجود است، بعینه تکرار نشده، در یک جمله به یک معنا و در دیگری به معنای دیگر استعمال شده است.
پاسخ ب)
ماهیت یا جوهر است و یا عرض.
جوهر هم به پنج قسم تقسیم می شود: ماده، صورت، جسم، نفس و عقل.
عرض نیز به نه قسم؛ مقولات نهگانه عرض عبارتند از: کم، کیف، أین، متى، وضع، جِدَه، اضافه، فعل و انفعال. هفت مقوله پایانی عرض (أین، متى، وضع، جِدَه، اضافه، فعل و انفعال) را مقولات نسبی میگویند.
بنابراین جسم یکی از انواع جوهر بوده و خود جوهر از اقسام ماهیت است. از طرفی برخی موجودات هستند که دارای جسم نیستند اما ماهیت دارند. پس تحقق همه موجودات به جسم داشتن آنها نیست.
براي مطالعه بيشتر ر.ك:
بدايه الحكمه، علامه طباطبايي، بخش احكام ماهيت.
نهايه الحكمه، علامه طباطبايي، بخش احكام ماهيت.
اسفار اربعه، ملاصدرا، جلد اول.