شهر نو و دلایل ممنوعیت آن

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
شهر نو و دلایل ممنوعیت آن

پرسش 1: آیا بستن شهر نوها، در اوایل انقلاب منجر به نشر فسادی که محدود به آنجا بود، در سطح جامعه نشد؟

پاسخ :
پاسخ را در دو بخش ارائه می دهیم:
الف) تاریخچه تأسیس شهرنو:
توسعه محله بدنام تهران نیز از سال 1332 و پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد شروع شد. قلعه شهر نو یکی از محلات قدیم خیابان جمشید بود که البته هسته اولیه آن در زمان محمد علی شاه قاجار گذاشته شد. در آن زمان افراد خلافکار در بیرون از دروازه قزوین پاتوق های خود را به مامن و محل خلافکاری مبدل کرده بودند. از جمله این افراد شخصی به نام محمود عرب بود که زنان بیچاره و بی کس و کار را از شهرستان ها و دهات می ربود و به این محل می آورد و مورد استثمار جنسی قرار می داد.
در اواخر حکومت احمد شاه قاجار این محل که سابقاً محله قجرها نام گرفته بود تغییر اسم داد و به واسطه احداث دروازه قزوین ، دروازه نامیده شد. در اوایل حکومت رضاشاه شخصی به نام محمد -که به واسطه سپید بودن موی سر و ابرو به زال ممد معروف بود - اداره کننده امور این محل گردید و با کمک عوامل و اذناب خود زنان و دختران بخت برگشته را از قراء و قصبات دور افتاده و حتی شهر ها به لطایف الحیل می فریفت و یا می ربود و به این محل می آورد و در اختیار افراد خوشگذران قرار می داد.هرچه زال ممد سفید روی و سپید موی بود (و سیاه باطن!)، عبدالمحمود عرب قوی هیکل و با چهره سیاه و آفتاب سوخته بود که علاوه بر قوادی چندین شیره کش خانه بزرگ هم در این محل دایر کرد که پاتوق شیره ای های تهران گردید و هنوز پس از گذشت بیش از هفتاد سال در پیاده رو های آن محل تعدادی افراد معتاد دیده می شوند که روزگار سیاه آن ها امتداد آن عصر تاریک است. احداث خانه های جدید و تعریض و آسفالت دو خیابان جدید در این منطقه باعث شد تا مردم اسم دیگری هم بر این شهر بگذارند و آن را شهر نو بنامند. همچنین به پاس زحمات قوام دفتر(!) یکی از خیابان های محله بدنام را به نام او ثبت کردند! محلی که در آن چند خانه متعلق به محمود عرب قرار داشت کم کم به گذر حاج عبدالمحمود معروف شد. پس از به سلطنت رسیدن رضا شاه تا حدود سال 1305 یکی از بیماری های واگیر که به معضلی برای جامعه تبدیل شد بیماری سیفلیس بود. رضا شاه به منظور جلوگیری از شیوع بیماری دستور جمع آوری فواحش و تخریب زاغه ها و آلونک های گذر حاج عبدالمحمود را صادر کرد و شخصی به نام قوام دفتر مسئول نقشه بندی و بازسازی این منطقه شد. قوام دفتر خیابانی جدید به موازات خیابان حاج عبدالمحمود ساخت و یک فرد زرتشتی خیر به نام ارباب جمشید که از پارسیان هند و تجار مقیم این کشور بود هزینه احداث ده ها خانه در آن محله به منظور اسکان زنان فریب خورده و بی سرپرست را تقبل کرد و ضمنا به منظور تامین مخارج این زنان و فرزندان آنها ده ها باب مغازه در این محله ساخته شد تا از کرایه آنها به زنان بی سرپرست یا گمراه حقوق ماهیانه داده شود تا به این ترتیب از گرویدن مجدد آنها به راه خطا (جهت تامین مخارج زندگی) جلوگیری گردد. این تمهیدات و خیر اندیشی ها آنطور که انتظار می رفت نه تنها باعث از میان رفتن فساد و فحشا در این منطقه نشد، بلکه با نوسازی محله و خیابان های آن و احداث منازل جدید و نوساز، تجارت جنسی در این منطقه رونق تازه ای یافت و محله که با نیت بشر دوستانه و خیرخواهانه ساخته شده بود، محله جمشید نام گرفت و ارباب جمشید باقیات الصالحاتی(!) برای خود باقی گذاشت که تا بعد از پیروزی انقلاب پا برجا بود!
در زمان جنگ جهانی دوم که نیروهای متفقین به تهران ریختند، شهر نو پاتوق سربازان انگلیسی و آمریکایی شد اما نیروهای اتحاد شوروی به سبب انضباط آهنینی که استالین بر ارتش سرخ حاکم کرده بود جرات حضور در محله فساد تهران را پیدا نکردند. با آنکه پلیس نظامی متفقین (M.P) در محله شهر نو و خیابان های اطراف محله جمشید مستقر بود معهذا تعدادی از سربازان آمریکایی و انگلیسی به دست مردم غیور تهران که نمی توانستند شاهد عیاشی اجانب در میهن خود باشند در همین محل به قتل رسیدند. به همین خاطر سربازان متفقین تعدادی از خانه های شهر نو را با تانک خراب کردند و سه نفر از صاحبان خانه فساد و سردسته های شهر نو را که سربازان غربی در خانه های آنها به قتل رسیده بودند را در همان محل اعدام نمودند.
در آن زمان بیشتر آوارگان لهستانی در محل فعلی کارخانه برق میدان شهدای تهران(ژاله سابق) نگهداری می شدند. آمریکایی ها تعدادی از این زنان بخت برگشته و جنگ زده لهستانی را که در طول جنگ خانواده های خود را از دست داده بودند به محله شهرنو آوردند تا عیش و عشرت سربازانشان را تامین کنند.
پس از پایان جنگ و خروج متفقین از تهران این زنان بخت برگشته تا چند سال بعد در شهر نو باقی ماندند و کوچه لهستانی ها در انتهای خیابان دوم شهر نو به نام آنها معروف بود. این محل 135 هزار متر مربع مساحت داشت و منطقه جمشید با توجه به میزان آلودگی و کیفیت محیط به دو ناحیه اصلی و فرعی تقسیم می شد. ناحیه اصلی در محدوده خیابان های کمیل ، استخر ، قنات و قوام واقع شده و دارای 36 کوچه بود و در هر کوچه 30 الی 50 خانه وجود داشت و در هر خانه چندین خانواده توامان زندگی می کردند و در پاره ای موارد دیده می شد که در یک اتاق چند مرد و زن با هم به سر می بردند و دارای فرزندان نا مشروعی نیز می شدند.
(شهر نو، مظهر فساد قبل از انقلاب، بخش تاریخ ایران و جهان تبیان)

ب) پیامدهای وجود مناطق رسمی فحشاء:
1. اولین مشکل تأسیس مناطق رسمی فحشا، به رسمیت شناختن فحشا و به تبع آن قانونی شدن آن است که به طور طبیعی باید حقوق و تکالیفی نیز برای اینگونه افراد در نظر گرفت. این نوع رفتار با فحشا نه تنها مغایر با بدیهیات شرع بلکه مغایر با عقل وفطرت سلیم بشری نیز هست. زیرا که هر کسی بنا به منطق و فطرت خود اعمال مجرمانه و خلاف طبیعت بشری را تأیید نکرده و بدان رسمیت نمی­بخشد در عین حال تأسیس و مورد حمایت قرار دادن اینچنین مراکزی، نوعی پارادوکس خواهد بود. علاوه بر این، قانونی کردن این امر، در طولانی مدت باعث خواهد شد تا این گونه ناهنجاریهای اجتماعی تبدیل به هنجار شده و به نوعی از ارزش نیز تبدیل شود.
2. این گونه مناطق رسمی نه تنها باعث تمرکز اعمال مجرمانه در یک منطقه خاص نخواهد بود بلکه همانند غده ای سرطانی عمل کرده و تمامی جامعه از مضرات آن دچار لطمات شدید خواهند شد. کل این محدوده مرکزیتی در شهر تهران و در کل ایران بود که جرایمی از قبیل روسپی گری، توزیع مواد مخدر، سرقت و دیگر جرایم از آن منتشر می گردید و محل امنی برای زندگی متخلفین و مجرمین در سطح کشور بود. مدعیان تمرکز یافتن فحشا و اعتیاد در شهرنو، هرگز دلیلی برای اثبات آن نیاورده اند. علاوه بر نبود دلیل، این ادعا با اولیات علوم اجتماعی نیز در تضاد است زیرا که طبیعت آدمی همیشه تمایل به خرق قوانین اخلاقی جامعه را داشته و در صورت نبودن الزامات قانونی هیچ دلیلی برای ارتکاب جرایم اخلاقی و غیره وجود نخواهد داشت. این تمایل بشری همان چیزی است که در قرآن کریم از آن به نفس اماره تعبیر شده است که همیشه آدمی را به اعمال سوء و بد امر می­کند.
3. باید توجه داشت که وظیفه حکومت اسلامی هدایت همه اقشار جامعه به سوی صلاح و خیر است و در این هدایت هرچند که هرگز نباید قاعده اختیار زیر پا گذاشته شود ولی حکومت وظیفه دارد که با همه وجود سعی کند تا زمینه های اجتماعی برای زندگی بهتر برای همه اقشار جامعه فراهم شود. تأسیس اینگونه اماکن در واقع نوعی شانه خالی کردن از هدایت این گونه افراد مستضعف جامعه خواهد بود.
4. راه حل مناسب برای درمان یک مرض اجتماعی مانند فحشا، نه به رسمیت شناختن آن بلکه درمان ریشه های به وجود آمدنشان است. ارائه راهکارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناسب است که در طولانی مدت موجب کمتر شدن آسیبهای اجتماعی و انحرافات فرهنگی مردم مسلمان ایران خواهد بود.

پرسش 2: برخی می گویند هر خانه ای زباله دانی دارد و جامعه هم زباله دانی باید داشته باشد و بر این اساس سعی می کنند نشان بدهند وجود خانه های فساد اگر با بررسی پزشکی باشد، کار خوب و مثبتی است.

پاسخ:
اول: این مثال زباله داشتن هر خانه ای، مثال مناسبی برای اثبات ادعای طرفداران برپایی امکان قانونی و رسمی فحشا نیست زیرا: افرادی که به هر حال به این راه کشیده شده اند، اکثراً تحت فشارها و شرایط فردی و اجتماعی خاصی قرار گرفته و قربانی ناملایمات زندگی شده اند. مناسب نیست که از آنها در مقام زباله و آشغال جامعه یاد شود، بلکه افرادی از همین جامعه هستند که به منزلۀ اعضای صدمه دیده و یا مریض جامعه به حساب می آیند که باید تحت معالجه قرار گیرند. هر چند که در میان آنها معدود افرادی نیز به دلایل مختلف به فحشاء نگاه ارزشی داشته و در گمراهی دیگران نقش مهمی را ایفا می کنند که حکم اسلام در مورد این افراد در حکم غده ای سرطانی است که باید معدوم شوند تا بیماری مذکور به همه اعضای جامعه سرایت نکند، ولی این مسئله را نباید به کلیۀ روسپیان تعمیم داد. همانطور که در بالا نیز گفتیم، راه حل مناسب برای درمان یک مرض اجتماعی مانند فحشا، نه به رسمیت شناختن آن بلکه درمان ریشه های به وجود آمدنشان است. ارائۀ راهکارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مناسب است که در طولانی مدت موجب کمتر شدن آسیبهای اجتماعی و انحرافات فرهنگی مردم مسلمان ایران خواهد بود.

دوم: جمله‌ای که از برخی نقل کرده‌اید دارای خدشه است و با مبانی دینی و آموزه‌های دینی و تعالیم اسلامی سازگاری و مطابقت ندارد که به برخی از ایرادات آن اشاره می شود:

1. عدم تخریب فسادخانه ها مثل شهرنو در زمان شاه به منزلۀ پذیرش و مشروعیت وجود چنین اماکنی در دل جامعه و حکومت اسلامی است؛ یعنی به نوعی حکومت اسلامی، مجوز وجود چنین پایگاه های فسادی را صادر کرده است. بر فرض که وجود چنین خانه هایی را مجاز دانستیم، حال اگر در سال‌های بعد کسی به دنبال گسترش آن یا تأسیس خانه های مشابه آن باشد، تکلیف چیست؟ آیا می توان جلوگیری کرد؟ ظاهراً جواب منفی است.

2. باید توجه داشت که بسیاری از اعمال و کردار عرب دورۀ جاهلی مخالف احکام اسلام بوده، ولی پیامبر اسلام، برای جلوگیری از فساد، بقای آن اعمال و کردار را در جامعه مجاز ندانسته اند؛ یعنی فسادها و جرایم قبل از اسلام را قانونی و مشروع نکرده اند، پس چگونه ما اعمال و افعال خلاف شرع قبل از انقلاب را، در زمان بعد از انقلاب اسلامی، قانونی و نهادینه کنیم؟ چگونه اعمال نامشروع را به بهانۀ جلوگیری از گسترش فساد و تباهی جامعه، مشروع جلوه دهیم؟ گسترش مبانی دینی و مبارزه با مظاهر فساد از جمله وظایف مؤمنان و حاکمان اسلامی است: خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «الَّذِینَ إِنْ مَکنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ کسانى که اگر آنان را در زمین به قدرت رسانیم، نماز بر پا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و (دیگران را) به خوبى‏ها دعوت مى‏کنند و از بدى‏ها باز مى‏دارند و پایان همة امور براى خداست».

3. علاوه بر مطالب فوق باید اضافه نمود راه جلوگیری از فساد، قانونی کردن و مشروع دانستن آن نیست، بلکه جامعه را باید از راه‌های دیگر از فساد و تباهی دور ساخت؛ همان طور که خداوند مسجد ضرار را حکم به تخریب آن داد. «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کفْراً وَ تَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى‏ وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ؛ (گروهى دیگر از آنها) کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان (به مسلمانان) و (تقویت) کفر و تفرقه‏افکنى میان مؤمنان، و کمینگاه براى کسى که از پیش با خدا و پیامبرش مبارزه کرده بود آنها سوگند یاد مى‏کنند که: «جز نیکى (و خدمت) نظرى نداشته‏ایم!» امّا خداوند گواهى مى‏دهد که آنها دروغگو هستند!».

4. با باز نگه داشتن خانه های فساد، طبیعتاً جوانان زیادی به آن رغبت نشان می دهند؛ حتی جوانان دین دار و مؤمن نیز ممکن است، در سرکوب غرایز خود ناموفق باشند و برای ارضای حِس تنوع‌طلبی و شهوت مهارنشده خود و... در دام این اماکن فسادبرانگیز بیفتند؛ از این رو بهترین راه برای سرکوب غرایز حیوانی، دور نگه داشتن جوانان از هر چیزی است که آنان را تحریک و یا جذب می کند. از همین‌روست که فلسفۀ وضع حجاب در اسلام را ایمن داشتن جامعه از فساد و بی بند و باری می دانند. به همین سان باید از ایجاد هر چیزی که موجب رواج فساد و بی بند و باری در جامعه اسلامی می‌شود، ممانعت به عمل آورد.

5. تشبیه خانه های فساد به سطل آشغال، تشبیه نادرستی است؛ چون وقتی چیزی در سطل آشغال قرار داده می شود، دیگر بیرون نمی آید، در حالی که افرادی که به خانه های فساد تردد دارند، در جامعه جولان خواهند داد و باعث آلودگی دیگران و افراد سالم دیگر خواهند شد؛ چنانکه تجربۀ پیش از انقلاب نیز، این حقیقت را نشان داده است. شاید بهترین تشبیه در این زمینه، تشبیه میوه گندیده در جعبه میوه است که برای حفظ سایر میوه های باید آن میوه گندیده را دور انداخت تا بقیه میوه‌ها آسیب نبینند(دقت کنید که خانه های فساد را به میوۀ گندیده تشبیه کردیم و نه افرادی که اسیر این خانه ها شده اند، و همانطور که گفتیم، این افراد اکثراً بیمارانی تلقی می شوند که باید درمان شوند)؛ بنابراین وقتی با مظاهر فساد در جامعه مبارزه شود و اجازه ندهیم این گونه مراکز به فعالیت خود ادامه دهند، در حقیقت جامعه را از لوث وجود فساد مصون و محفوظ داشته ایم و در حفظ ایمنی و سلامت افراد جامعه کوشیده‌ایم.
البته صِرف مبارزه با مظاهر فساد برای مقابله با فساد و بی بند و باری در جامعه کفایت نمی کند، بلکه حکومت اسلامی باید تدابیر و تمهیداتی بیندیشند که اسباب ازدواج آسان جوانان در جامعه فراهم گردد و زمینة ارضای بهنگام نیازجنسی فراهم گردد. آنچه مورد تأیید آموزه‌های دینی و تعالیم اسلامی است ارضای نیاز جنسی از راه مشروع است که اسلام سازکار آن را بیان کرده است و همگان را برای این مسئله بسیج و ترغیب و تشویق نموده است. هرگز نمی توان از راه های نامشروع به این هدف رسید.

پرسش 3: برخی از فواحش معروف شهر نو مثل سکینه قاسمی، در اوایل انقلاب اعدام شدند. آیا جرم این افراد صرفاً فاحشه گری و به فساد کشیدن دیگران بود یا جرایم دیگری هم داشتند. آیا این افراد مثل خطاکاران دیگر عصر پهلوی، توبه کرده بودند و آیا اگر توبه می کردند، جرمشان قابل گذشت بود؟

پاسخ:
در مورد جرم اعدام شده های ساکن شهرنو، افرادی مانند سکینه قاسمی(پری بلنده) و غیره به جرم اشاعه فحشا، فریب جوانان، قاچاق مواد مخدر، دزدی کودکان و قاچاق آنها به محله های بدنام مانند شهرنو تهران به حکم ایجاد فساد در جامعه اعدام شدند.

در مورد توبه ایشان، هر چند که در صورت توبه واقعی، خداوند از گناهان آنها می گذشت ولی هیچ سندی دال بر توبه احتمالی آنان وجود نداشته و در صورت توبه نیز حکم الهی بر آنها اجرا می شد زیرا که توبه موجب اسقاط حد الهی در این موارد نمی گردد.


برچسب: