سلطان بایزید اول

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
سلطان بایزید اول

ویژگی های بایزید اول
بایزید پس از درگذشت پدرش مراد، بر تخت سلطنت نشست. وی در کار فتوحات کمتر از پدرش نبود و در امور نظامی بسیار کوشید.
جریانات آن زمان
به محض دریافت خبر مرگ مراد، بیگ های آناتولی سر به شورش برداشتند . بایزید که با پیروزی بزرگ خود در کوزوو اعتباری کسب کرده بود، بی درنگ به سوی آناتولی حرکت کرد. او در مدّت یکسال، آنچه را که از امیرنشینهای غرب آناتولی؛ از جمله امیرنشین ایدین، ساروخان، منتشه، وبقایای آن حمید و گرمی باقی مانده بود، فتح کرد و ضمیمه امپراطوری اش ساخت.
بایزید متوجه بقایای سرزمین بیزانس در آناتولی شد و سالی نگذشت که دولت بیزانس آخرین سرزمین های خود را در آسیای صغیر که شهر آلاشهر بود، از دست داد. این زمان مانویل امپراطور بیزانس تنها بر بخش غربی سرزمین خود نفوذ داشت. بایزید چنان سرعتی در انتقال نیروهای خود از آناتولی به بالکان و به عکس داشت که او را یلدریم لقب داده اند.
سلطان بایزید اول پیش از هر اقدامی، تصمیم گرفت تا روابط دوستانه ای با بقایای دولت صرب برقرار کند. این به رغم آن بود که دولت صرب اتحادیه بالکانی ضد عثمانی را پدید آورده و جنگ بر ضد عثمانی را به راه انداخته بود. هدف بایزید از این سیاست آن بود تا دولت صرب را به صورت مانعی میان خود و مجارستان در آورد؛ زیرا ترس آن داشت که مشغول بودن وی در آناتولی، مشکلی برای سرزمین فتح شده عثمانی در بالکان به وجود آورد. بایزید مصمم بود تا سیاست جنگی فعال خود را که هدفش ضمیمه کردن امیرنشین های سلجوقی ترکی اسلامی در آسیای صغیر تا سرحد امکان بود، ادامه دهد.
وی در ادامه همین سیاستش در قبال صرب ها، تصمیم گرفت تا دو فرزند لازار را، که در معرکه قوصوه کشته شده بود، بر صربستان حاکم کند؛ آن گونه که اینان بر صربستان، بر اساس قوانین خودشان و عادات و آداب آن جا فرمانروایی کنند و در عین حال تبعیّت از او را پذیرفته، هرساله جزیه ای معیّن و سپاهیان خاصی را که دسته ای ویژه را در سپاه عثمانی تشکیل دهند، در اختیار او بگذارند.
او مقاومت بیگ کستمنو را درهم شکست و این امیرنشین را به قلمرو خویش منضم ساخت. بایزید در منطقه آماسیا در شرق با مقاومت سرسختانه شخص سلطان سیواس، قاضی برهان الدین روبه رو شد، و اید در حالی بود که والاکی ها که تحت الحمایه مجارها بودند، در سواحل جنوبی دانوب، در سیلیستر (سیلیستریا) و در دوبروجا موقعیت خود را تحکیم بخشیدند، و نیروهای بیزانس بار دیگر سالونیکا را به تصرف خود در آوردند.
با یزید یک بار دیگر به سوی بالکان حرکت کرد 795 هـ / 1393م و دوبروجا، تیرنووآ را ضمیمه قلمرو خویش ساخت و پایتخت بلغارستان را در سال 795 هـ / 1393م فتح نمود. سقوط بلغارستان به دست عثمانی ها، در سراسر اروپا سبب سرو صدا و اضطراب شده، فریاد و فغان همه جای آن را فرا گرفت. سیگیسموند پادشاه مجارستان با ارسال هیئتی نزد بایزید از او خواست تا توضیح دهد که چگونه به خود اجازه داده است تا با بلغارستان به جنگ برخیزد. دلیل اقدام او این بود که با آمدن عثمانی ها به این ناحیه خطر بیش تری مجارستان را تهدید می کند.
بایزید امرا و شاهزادگان دست نشانده روملی را به نزد خویش فراخواند. هدف او آن بود تا بر اختیارات خود به عنوان فرمانروای بالکان تأکید ورزد و پالئولوجی را که به ونیز متمایل شده بود، تنبیه کند. با این همه امرا و شاهزادگان مذکور موفق شدند به نوعی از زیر بار این فراخوانی شانه خالی کنند.
سلطان بایزید، با نوعی تشکل بین المللی مسیحی که در قرن چهاردهم بزرگ ترین نمونه در نوع خود به لحاظ فراوانی جمعیتِ شرکت کننده و تجهیزات نظامی، مالی و انسانی بود، روبه رو شد. دو شخصیت در این تشکل نقش داشتند: یکی سیگیسموند پادشاه مجارستان و دیگری پاپ بونیفاس نهم. رقم اجمالی این لشکر یک صد و بیست هزار نفر جنگجو از نزادهای مختلف (آلبانیایی، فرانسوی، اسکاتلندی، سویسی، لوگزامبورگ و سرزمین های مختلف جنوب اروپا و برخی از امیر نشین های ایتالیایی) بود.
جنگ صلیبی (معروف به نیکوپولیس) در سال 800 هـ / 1396م در مجارستان در گرفت. فرماندهان صلیبی، پیش از آغاز جنگ با سیگیسموند اختلاف نظر داشتند. شاه مجارستان در انتظار آن بود تا عثمانی ها حمله را آغاز کنند؛ اما فرماندهان لشکر بر این باور بودند که آنان می بایست هجوم برند. آن ها از رودخانه دانوب گذشتند تا آن که به نیکوپولیس در شمال بالکان رسیده، به محاصره آن پرداختند. گرچه آن ها ابتدا بر عثمانی ها پیروز شدند؛ اما یکباره بایزید همراه یک صد هزار نفر از راه رسید. شمار سپاه عثمانی کمتر از مسیحیان بود، اما به لحاظ نظام و سلاح بر آنان ترجیح داشت. به همین دلیل، بیش ترِ مسیحی ها گریختند و شماری از فرماندهان آنان به اسارت در آمده، یا کشته شدند. عثمانی ها همراه مقدار زیادی غنایم و در حالی که بر تدارکات سپاه مسیحی دست یافته بودند. از میدان جنگ نیکوپولیس خارج گشتند.
پیروزی سپاه عثمانی بر این سپاه متحد اروپایی صلیبی، سبب استواری بیش تر عثمانی ها در بالکان شد؛ به طوری که ملت های بالکان سست شده و در بوسنی و بلغارستان به طور کامل تسلیم شدند. عثمانی ها نیز به تعقیب نیروهای شکست خورده صلیبی پرداخته اند و بایزید از حاکمان شبه جزیره موره[1] که کمک نظامی به صلیبی ها کرده بودند، انتقام گرفته، سرزمین آنان را ویران کرد.
سپس در 19 جمادی الثانی 796 هـ / 21 آوریل 1394م ، (بعد از شانه خالی کردن امرا و شاهزادگان) سالونیکا را بار دیگر تصرف کرد. با انجام این کار بایزید در کنار دیوارهای قسطنطنیه ظاهر شد و آن را محاصره کرد.
در سال 801 هـ / 1397م سلطان بایزید اول از مانویل دوم، امپراطور دولت بیزانس خواست تا قسطنطنیه را تسلیم او کند؛ اما امپراطور آن را رد کرد. در واقع هدف اصلی از حراج های نظامی بایزید اول، تصرف قسطنطنیه بود. به همین دلیل در رأس سپاهیان خود، حصار محکمی در اطراف این شهر کشید و چنان بر آن اصرار کرد که هیچ مدارا و نرمشی در آن وجود نداشت.
درست زمانی که اروپا در انتظار سقوط شهر قسطنطنیه این پایتخت کهن بود، بایزید ناگهان از تصرف آن منصرف شد و از ادامه فتوحات در اروپا دست برداشت تا بتواند نیروی نظامی خود را برای دفع حملات دولت محلی آناتولی و سپاه تازه از راه رسیده تیمور که اساس دولت او را تهدید می کردند، به کار گیرد. تیمور لنگ در رأس نیروهای عظیم مغول، به آسیای صغیر یورش آورد؛ در نبرد آنکارا، سپاه امپراطوری بایزید که هنوز آن چنان استحکام و انسجام نیافته بود، در 27 ذی الحجه سال 804 هـ / 28 جولای 1402م تار و مار شد. و شخص سلطان بایزید به اسارت درآمد، وی همچنان در اسارت بود تا آن که در سال بعد در گذشت.
تیمور با حمایت از آرمان و هدف فرزندان چنگیزخان و در حالی که خواهان شناسایی حق حاکمیت خود بر آناتولی از سوی دول منطقه بود، بیرق خود را در شرق برافراشت. تیمور بعد از تار و مار ساختن سپاهیان بایزید، در آنکارا، امیرنشینهای آناتولی را احیا کرد و آنها را تحت الحمایه خود قرار داد، تا بر ضد هر نوع تجاوز و پیشروی عثمانی ها به مقابله برخیزند.
هجوم تیمور یکی از مهم ترین عوامل تعویق حملات عثمانی به اروپا بود و پنجاه سال تصرف قسطنطنیه را به تعویق انداخت. اگر تیمور حمله نکرده بود، به طور قطع، بایزید این شهر را تصرف می کرد.
مرکز حکومت عثمانی میان سه برادر، یعنی سلیمان در ادیرنه، محمد در آماسیا و عیسی در بورسا تقسیم شد. این سه تن تیمور را به عنوان فرمانروای خود به رسمیت شناختند. متصرفات عثمانی در آناتولی به اندازه متصرفات عده مراد اول درآمد. مرکز ثقل این حکومت به روملی انتقال یافت. ادیرنه از این زمان به بعد به صورت مرکز اصلی عثمانی ها در آمد. و زمانی که تیمور به سمرقند بازگشت، عثمانی ها به خطر دیگری رو به رو شدند و آن بالاگرفتن اختلاف میان فرزندان بایزید برای تصرف تخت شاهی بود. این جنگ داخلی ده سال 806- 816 هـ / 1403- 1413م به درازا کشید و در نهایت با روی کار آمدن سلطان محمد فرزند بایزید پایان گرفت. وی به سلطان محمد اول شهرت یافت که به او سلطان محمد شلبی هم نیز می گویند.

[1] . پله پونس peloponness یا morea جزیره ای در جنوب یونان اصلی.