کثرت گرایی دینی

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کثرت گرایی دینی

سلام به همه ی دوستان عزیز.
امیدوارم حالتون خوب باشه
:hamdel:
همونطور که احتمالاً بدونید "دکتر عبدالکریم سروش" (روشنفکر دینی) از سال ها پیش مبحثی با نام "پلوراسیم دینی" یا همان "کثرت گرایی دینی" رو مطرح کرده. میخوام اینجا تا حدودی این بحث رو باز بکنم و از کارشناسان محترم هم سوالاتی دارم.
نظریه ی کثرت گرایی دینی چیست ؟
مسئله ی اصلی پلورالیسم را به صورت شش مقدمه ی زیر دسته بندی می کنند:
مقدمات الف)
1- ادیان مختلفی وجود دارند.
2- هر کدام خودشان را حق می دانند.
3- در درون هر دین فرقه هایی هم هست که خود را حق می دانند.
4- به اعتقاد هر فرقه اکثریت مردم دنیا گمراه و بر باطلند.

مقدمات ب)
5- خدا رحیم و هادی است.
6- مردم عاقل و مختار و حق طلبند.

**پاسخ های داده شده به تنوع ادیان**

1- طبیعت گرایی: تمامی دین ها مخلوق ذهن بشر هستند، پس فلاح و رستگاری امری موهوم است و همه ی ادیان و فرق به یک اندازه باطل هستند.

2- انحصار گرایی: تنها یک دین حق است و باقی بر باطلند.
در انجیل یوحنا در فصل 14 آیه 6 آمده: من راه حقیقت و حیات هستم و کسی به پدر آسمانی نمی رسد مگر به وسیله ی من و در قرآن آمده: هیچ دینی جز اسلام پذیرفته نیست.

3- شمول گرایی: یکی از ادیان حق مطلق است و سایر ادیان به نحو فرعی و نسبی حق هستند. فقط یک دین برای رستگاری عظیم و نهایی کافی است و سایر دین ها در بردارنده ی کل حق نیستند. شمول گرایان مسیحی پیروان و پاکان سایر ادیان الهی را مسیحیان بی نام می نامند و شمول گرایان مسلمان پیروان سایر ادیان الهی را "مسلمانان فطری" می نامند.

4- پاسخ عرفانی (وحدت وجود): همه ی کثرات اعتباری اند و فقط وحدت اصالت دارد. کثرت ها به وحدت باز می گردد، این راه عرفاست. در حالی که پلورالیسم با قبول و اثبات کثرت آغاز می شود.

5- تشکیکی بودن حقیقت ادیان: هر دینی کمالات ادیان دیگر را دارد. این نظریه تفاوت ادیان الهی را به صورت تفاوت های تشکیکی و نه تفاوت امور متباین با لذات می بیند.

6- تئوری های توجیه کننده گمراهی اکثریت: مانند تئوری توطئه، تئوری عناد با حق، کژفهمی و تقلید ...

7- پلورالیسم (کثرت گرایی): همه ی ادیان حق هستند و در حقیقت ادیان راه های متفاوتی هستند که به مقصد واحد منتهی می شوند.

----------------------------------------------------------
این ها توضیحات کاملی نبود، فقط من در ابتدای بحث یک پرسش دارم و قبل از آن:
من اصلاً قصد تایید یا رد نظریه ی کثرت گرایی دینی رو ندارم و از طرفی تا حدودی به ردش بیشتر تمایل دارم چرا چون قبلاً نظریه ی وحی دکتر سروش هم توسط علمای دینی رد شده . ! دوستان، دوست دارم به دور از هرگونه غرض ورزی شخصی و کینه نسبت به دکتر سروش به این پرسش من پاسخ داده بشه:
اگر فقط دین اسلام ، آن هم بخش شیعه حق کامل است و فقط تعداد قلیلی از مردم این جهان احیاناً به بهشت ابدی می روند، پس آیا برنامه ی هدایت بخش الهی شکست خورده تلقی نمی شود؟


ehsan24;27570 نوشت:
گر فقط دین اسلام ، آن هم بخش شیعه حق کامل است و فقط تعداد قلیلی از مردم این جهان احیاناً به بهشت ابدی می روند، پس آیا برنامه ی هدایت بخش الهی شکست خورده تلقی نمی شود؟

با سلام و تشکر از مطالب تان
قبل از رود به بحث:

-- اولا در مورد بهشت رفتن و نرفتن انسانها نمی توان تصمیم گرفت و جواب داد

ما فقط موظف ایم که راه را بنمایانیم نمی توانیم بگوییم که فلانی به بهشت رفت و فلانی به جهنم رفت

-- برنامه های الهی که همان هدایت بشریت است از اول خلقت به وسیله پیامبران الهی به مردم ابلاغ شده است و هرکسی به توان و قدرت خود و اشنایی و دست رسی به قوانین الهی و قدرت درک و فهم خود و این که کسی مانع از دست رسی وی نشود و........که به دین و قوانین الهی دارد

و در صورت عدم دست رسی به قوانین شریعت باید به حکم وجدان عمل کند نزد خداوند ماجور است

-- برنامه های الهی توسط اخرین پیامبر خداوند به انسانها جهان فرستاده شده است

تا اینجا مطالبی بود که همه می دانیم و اما ادامه بحث :

چند سوال :

-- ایا قوانین الهی به تمام بشریت ابلاغ شده است؟؟؟ تمام مردم جهان در تمام نقاط ان از برنامه ها و قوانین الهی با خبر اند و می دانند و اشنا هستند به قوانین الهی ؟؟؟

-- ایا در صورت اگاهی به قوانین الهی که ان را فرض می گیریم که بله همه اکاه اند و قوانین الهی به تمام بشریت رسیده است ایا انسانها این قوانین را به کار بسته اند وتمام قوانین الهی را امتحان کرده اند و نتیجه عکس از ان گرفته اند و از ان رو ی گردان شده اند که بگوییم قوانین الهی شکست خورده اند؟؟؟

--- تا زمانی که دستورات الهی به خاطر انواع و اقسام مسایل مختلف به تمام بشریت ابلاغ نشده است و مهمتر از ان این قوانین را حتی امتحان هم نکرده اند که ببینند برای هدایت بشر جوا بگو است یا نه چرا باید بگوییم که این برنامه هدایت شکست خورده است ؟؟؟

--- ما زمانی می توانیم به شکست برنامه های الهی در هدایت بشر اذعان کنیم که این قوانین اولا به تمام بشریت ابلاغ شده باشد

ثانیا این قوانین در عرصه عمل امتحان شوند تا کار ایی و عدم کارایی انها مورد امتحان بشریت واقع شود
و پس از شکست از این مراحل اذعان کنیم که بله این برنامه ها شکست خورد و نمی تواند بشریت را هدایت کند.

خوب اگر بحث به اینجا کشیده شود پس بقیه مردم دنیا چی؟؟؟

و ما مدعی هستیم که دین و ایین ما فقط راه گشاست بحث دیگری است که در ادامه می اید



دوستان اگر مطلبی دارند بفرمایند

جناب طاها خوب بین حرفاتون یک سوال پیش اومد برام:
دلیلش چیه که بومیان توی آمریکا و جنگل آمازون و ... پیامبری براشون فرستاده نشده و از برنامه ی هدایت الهی بهره مند نشدند ؟

ehsan24;27633 نوشت:
دلیلش چیه که بومیان توی آمریکا و جنگل آمازون و ... پیامبری براشون فرستاده نشده و از برنامه ی هدایت الهی بهره مند نشدند ؟


با سلام

بزرگوار خوب می دانیم ومی دانید که اخرین پیامبری که از طرف خداوند برای هدایت بشر امده است 1400 سال پیش بوده است و برنامه هدایت انسان در ان زمان تدوین شده است.

از طرفی بومیان و انسانهای امازونی و ........و تمام انسانهایی که در هر جایی از این کره خاکی که زندگی می کنند در انسانیت مشترک اند

و خداوند علاوه بر پیامبر بیرونی پیامبر درونی را نیز برای هدایت بشر قرار داده است که از ان تعبیر به عقل می شود و این عقل راهنمای بشراست و امکان ندارد منحرف شود مگر این که داده هایی به اشتباه بدان داده شود و یا از ان در مسیری اشتباه استفاده شود ویا ان را در مغلطه بیندازند و یا زشتی را برایش خوبی جلوه دهند و یا..........

از طرفی فطرت هم کمک کار انسان است در این زمینه انسان بالوجدان درک می کند که ظلم کردن بد است و راست گویی خوب است و امانت داری خوب است و خیانت در امانت بد است و......

خداوند پس از فرستادن اخرین پیامبر و ابلاغ برنامه هدایت بشر امام و جانشین پیامبر را نیز انتخاب کرد تا این برنامه بدست فردی معصوم پیاده شود

زیرا بشری غیر معصوم و جاهل و نادان نمی تواند برنامه های هدایت را رهبری کند زیرا خود هدایت نشده است و عالم به قوانین دین نیست

متاسفانه در اولین حرکت بعد از پیامبر برنامه های هدایت از مسیر اصلی منحرف شد و با خانه نشسین شدن رهبر اسلام زاویه انحراف از مسیر اسلام کلید خورد.

از اصلی ترین علل محروم ماندن بشریت از قوانین اسلام منحرف شدن اسلام از مسیر اصلی است و باید کسانی پاسخکو باشند که باعث و بانی این انحراف بودند زیرا قوانین اسلام برای تمام بشریت امده است و اگر این مسیر راه خود را درست طی می کرد این دین جهانی شده بود و همه بشریت از ثمرات ان استفاده می کردند.

انسانهای جهان را چند دسته می توان کرد:

-- عده ای که برنامه های اسلام ناب در دسترس انها است و می دانند که دینی است و باید از ان تبعیت کنند این افراد در صوت پیروی ماجورند و در صورت عناد گناه کاراند

-- کسانی از انسانها که دست رسی به دین حق محروم اند این دسته هم چند نوع اند:

-- یا این که می دانند که می دانند همچین دینی امده است و حق است وباید از ان پیروی کنند و به طرف ان نمی روند این افراد جاهل مقصر اند و باز حجتی برای خداوند ندارند

-- و یا این که نه اصلا خبری از دین کامل و برنامه هدایت ندارند

این افراد هم باز خود دو دسته اند :

-- یا به حکم فطرت و عقل عمل می کنند و فضایل انسانی را پیاده می کنند که باز نزد خداوند ماجور اند زیرا اینها جاهل قاصر اند

-- و یا این که افرادی هستند که از به حکم فطرت هم عمل نمی کنند و در رزایل انسانی غرق اند با این که می توانند لااقل در فضایل انسانی همچون دروغ نگفتن و ظلم نکردن و......عمل کنند ولی نکرده اند این عده هم نزد خداوند حجتی ندارند زیرا خداوند برای انها پیامبر درونی قرار داده که از ان باید اطاعت کنند

بزرگوار مطالب به صورتی کاملا ام پی تری و خلاصه نوشته شد اگر باز مطلبی مبهم بود در خدمتیم

یا علی

ehsan24;27633 نوشت:
جناب طاها خوب بین حرفاتون یک سوال پیش اومد برام:
دلیلش چیه که بومیان توی آمریکا و جنگل آمازون و ... پیامبری براشون فرستاده نشده و از برنامه ی هدایت الهی بهره مند نشدند ؟

با سلام:Gol:

در پاسخ به سؤال شما و در تکمیل مطالب استاد طاها چند نکته را از قول استاد بزرگ، حضرت علامه طباطبائی (ره) تقدیم می کنم:

1. خداوند سبحان مى فرمايد: و ان من امه الا خلا فيها نذير (فاطر: 24)؛ و هيچ امتى نبوده مگر اينكه در آن هشدار دهنده اى بوده است. از اين آيه استفاده مى شود كه براى همه، اتمام حجت شده است. با توجه به اینکه امروزه، با توجه به پیشرفت های موجود و اینکه امکان تحقیق تسهیل شده و رسیدن به حق، از هر کجای جهان بطور وصف ناپذیری فراهم است. و عذری برای هیچ کس وجود ندارد مگر موارد نادر و انگشت شمار.

2.

اقوام وحشى در جنگلهاى آمازون مستضعفند. و مستضعف كسى است كه حق براى او روشن نشده و احتمال ندهد كه دين حقى وجود دارد، و اگر احتمال حقانيت بدهد مستضعف نخواهد بود، زيرا اجمالا حق براى او روشن است و چنين شخصى مسؤ وليت دارد و بايد جستجو كند تا حق براى او روشن گردد.

3. اما حضرت علامه در پاسخ به این سؤال که آیا

كسى كه به تبعيت از محيط و بر اساس عقايد آباء و اجداد خود، دين ديگرى غير از اسلام اختيار كند و آن را حق بداند، و اشتغال به امور دنيوى او را از تفحص و تحقيق دين حق باز دارد، (مستضعف) محسوب مى شود؟ چنین گفتند: چنين شخصى مستضعف نيست؛ زيرا احتمال مى داده كه در ميان اديان موجود، دين حقى وجود دارد كه انسان بايد از آن پيروى كند؛ ولى صعوبت امر تحقيق يا اشتغال به امر معاش، او را از جستجو و تحقيق درباره دين حق باز داشته، چنين شخصى مسؤول است. ميزان مستضعف بودن را خداوند متعال بيان نموده و مى فرمايد: الا المستضعفين من الرجال و الولدان لايستطيعون حيله و لايهتدون سبيلا. (نساء: 98)؛ مگر مردان و زنان و كودكان فرودستى كه چاره جويى نتوانند و راهى نيابند.

4. ممکن است پرسیده شود "آيا كسى كه از روى تحقيق، حق را در مسيحيت فهميده، كافر است؟" حضرت علامه چنین شخصی را كافر مستضعف می داند. خداوند ملاک استضعاف، را مشخص کرده و مى فرمايد: الا المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان ، لايستطيعون حيله و لايهتدون سبيلا (نساء: 98)

برخى این مطلب را كوسه ريش پهن و تناقض می شمرند. اما حضرت علامه این مطلب را چنین تفسیر می کند: اين شخص وارونه فهميده و كوسه ريش پهن مى بيند، ولى قرآن را منكر نيست، مقصودش آن است كه حق را تثبيت كند، هر چند وارونه فهميده باشد؛ تنها در صورتى كه حق را بفهمد و آن را انكار كند، كافر است و دیگر مستضعف شمرده نمی شود.


موفق باشید ...:Gol:

منبع: برگرفته از کتاب پرسش و پاسخ در محضر علامه طباطبائی، با تغییر و اضافات.

ehsan24;27570 نوشت:
سلام به همه ی دوستان عزیز.
امیدوارم حالتون خوب باشه
:hamdel:اگر فقط دین اسلام ، آن هم بخش شیعه حق کامل است و فقط تعداد قلیلی از مردم این جهان احیاناً به بهشت ابدی می روند، پس آیا برنامه ی هدایت بخش الهی شکست خورده تلقی نمی شود؟

با سلام و تشکر:Gol:

در ادامه مطالب استاد طاها، پاسخ شما را به شکلی آسان و در قالب تمثیل تقدیم می کنم:

- اگر در یک طرح آموزشی، کشوری، دانش آموزان یک مقطع تحصیلی، در شرایطی مساوی و عادلانه، با برنامه ای مدون و منسجم، تحت تربیت و تعلیم معلمان و مربیان مشخصی، دورۀ تحصیلی را بگذرانند، (مثلاً یک دورۀ یکساله)، و این در شرایطی باشد که مربیان و معلمان از هیچ تلاشی فروگذار نکرده باشند، تذکرات و توصیه های لازم، اعم از آثار مطلوب موفقیت در این دوره و آثار و عواقب نامطلوب شکست و ناکامی در آن، را به همه دانش آموزان بشارت و انذار دهند.

در این میان برخی دانش آموزان، (طیف اقلیت) علاوه بر دقت و توجه به مربیان و معلمان در فضای آموزشی، با تعلق خاطر و عشق فراوان به فراگیری علوم مربوطه بپردازند و در خارج از فضای آموزشی، نیز با برنامه ریزی و پشتکار توصیه های مربیان را بکار ببندند و گام به گام برای امتحانات پایانی، خود را آماده تر بسازند و از آن طرف گروه دیگری از دانش آموزان (طیف اکثریت) نه تنها در فضای آموزشی، به برنامه های درسی و توصیه های مربیان و معلمان توجه نکرده بلکه در خارج، نیز تمام وقت خود را صرف خوشگذرانی و اتلاف وقت کنند.

حال اگر در پایان دوره، پس از امتحانات و بررسی آن، نتیجه به گونه ای تعجب آور، مردودی اکثریت دانش آموزان بی نظم و دون همت و قبولی و سرافرازی اقلیت زحمتکش و تلاشگر باشد، آیا این اتفاق، نشان و گواهی بر شکست طرح آموزشی ای است که توسط برنامه ریزان این طرح به اجراء در آمده و دلیلی بر ناکامی رسالت و زحمات معلمان و مربیان این طرح است؟

از شما می پرسم؟

آیا با همۀ تلاش ها و زحمات، دقت نظر ها، برنامه ریزی ها و تبشیر و انذارها، ناکامی و شکست اکثریت دانش آموزان دون همت، عذری برای دست اندرکاران طرح است؟ یا حق آنست که دانش اموزان شکست خورده که اینهمه امکانات، استعدادها، فرصت ها، نعمت ها و ... مربوط به طرح را ضایع و زائل کردند مورد بازخواست قرار گیرند؟

با کمی تأمل، می توانید مصادیق بسیاری از این قبیل تمثیل ها را را برای موضوع فوق در ذهن تان تبیین کنید. اگر چه لازم بذکر است که اینها تنها تمثیل اند و برای تقریب به ذهن، نه آنکه مطابقت کامل با موضوع بسیطی چون دین و هدایت الهی داشته باشند.

- در مثالی دیگر باید گفت: در قبل و زمان مسابقات جهانی فوتبال، 32 تیم، در شرایطی نسبیتاً مساوی و عادلانه فرصت تمرین و بکارگیری امکانات بازیکن، مربی و تجهیزات ورزشی دارند و در زمان مسابقات هم در شرایط مساوی از جمیع جهات، مسابقه می دهند اما تنها یک تیم قهرمان و تیم دوم، نائب قهرمان و در رده بندی نیز تیم برنده سوم می شود و باقی تیم ها به نوعی شکست خورده اند.

آیا حضور اینهمه تیم در این طرح تورنمنت بزرگ جهانی، در حالیکه تنها 3 تیم برگزیده می شوند، نشان از شکست این طرح بزرگ ورزشی است؟ شما نظرتان چیست؟

و ................

تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل .........:Sokhan:

موفق باشید ...:Gol:

با تشکر از استادان بزرگوار طاها و صدیق

[=Arial Narrow]

ehsan24;27570 نوشت:

[=Arial Narrow] اگر فقط دین اسلام ، آن هم بخش شیعه حق کامل است و فقط تعداد قلیلی از مردم این جهان احیاناً به بهشت ابدی می روند، پس آیا برنامه ی هدایت بخش الهی شکست خورده تلقی نمی شود؟



[=Arial Narrow]

سلام به همه ی دوستان عزیز
با تشکر از طاها ، صدیق وehsan24 :Kaf:

اجازه می خواهم من هم جواب دیگه ای را به این سوال اضافه کنم که:

[=Arial Narrow]اولا:[=Arial Narrow]
باید دانست که خداوند برنامه ای برای هدایت اجباری و اکراهی بشر ندارد ، بلکه لازمه وجود اختیار در انسان که از اعظم نعمات الهی است این است که اگر همه انسانها در هر زمان خواستند کافر شوند، بتوانند.
این مسئله جزو برنامه های الهی نبوده که همه انسانها به اجبار به بالاترین درجه هدایت دست یابند، تا با گمراهی حتی همه انسانها شکستی در برنامه های هدایت گری الهی باشد.

ُ[=Arial Narrow] فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعينَ . سوره انعام /149
اگر می‏خواست شما را يكسره هدايت كرده بود
[=Arial Narrow]

[=Arial Narrow]ثانیا:[=Arial Narrow]
نجات نهایی، هدایت یافتگی و سعادت دارای مراتب طولی و شدت و ضعف است و می توان پذیرفت که اکثر انسانها در مقام عمل تحت رحمت واسعه الهی قرار گرفته و در نهایت رستگار شوند.
چه اینکه در روایات و آیات نیز به مظاهر رحمت واسعه الهی بسیار برمی خوریم، که این احتمال را که در مقام عمل بسیاری نجات یابد هرچند در مقام نظر چنین لیاقت و شایستگی را نداشته باشند تقویت می کند.

موفق و پیروز باشید:moj:

این بحث به جا و زیبایی است امیدواریم که دوستان این بحث را ادامه بده اند.

ehsan24;27570 نوشت:
اگر فقط دین اسلام ، آن هم بخش شیعه حق کامل است و فقط تعداد قلیلی از مردم این جهان احیاناً به بهشت ابدی می روند، پس آیا برنامه ی هدایت بخش الهی شکست خورده تلقی نمی شود؟

سلام
به نظر بنده بین حق کامل بودن مذهب شیعه و شکست برنامه هدایت الهی رابطه ای نیست . حق کامل بودن مذهب اهل بیت علیهم السلام ناشی از ارتباط معصومانه آن بزرگواران با حقیقت هستی است که هرچند این معنا در اصل تمام ادیان محقق بوده است اما در حال حاضر برنامه هدایت الهی در این مذهب و با حضور ولی الهی در این مرام محقق می شود ( دین برنامه تربیت الهی بالفعل است )
و اما اراده الهی بر این قرار گرفته است که برنامه انتشار دین و تربیت الهی بر اساس اسباب عادی تحقق یابد نه با خوارق عادات چه اینکه غرض از دین ایمان به خدای متعال در این عالم است که ویژگیهای خاص خودش را دارد وگرنه خداود متعال می توانست با نشان دادن لحظه ای ملکوت عالم به انسانها همه را مومن کند . به عبارت دیگر خدای متعال می خواهد انسانها در همین نشاه مادی حقیقت واحده هستی را که غیب این عالم است بپذیرند و به فرمان او گردن نهند .
این امر باعث می شود که وصول برنامه هدایت الهی به انسانها نیز تابع قوانین این عالم باشد فلذا عدم وصول پیام دین الهی به انسانها نه منسوب به توان خدای متعال بلکه منسوب به عدم استعداد لازم در جامعه بشری است .
در پایان لازم به ذکر است که برنامه تربیت الهی یا همان دین برنامه هدایت و تکامل برتر است و نمی توان افراد بی بهره از دین را مطلقا از هدایت و تکامل محروم دانست
موفق باشید

ehsan24;27570 نوشت:
فقط تعداد قلیلی از مردم این جهان احیاناً به بهشت ابدی می روند

با سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز و تشکر از بحث خوب و جواب کارشناسان.
نسبت به این نکته نکته ای عرض کنم در تکمیل جواب اساتید و آن اینکه انسانهاي غير مؤمن و جاهل به حقيقت، دو گونه­اند: گاهي جاهل مقصر هستند و گاهي جاهل قاصر. اگر جاهل مقصر باشند خدا حتما آنها را مجازات خواهد كرد چون با يقين به اينكه نبوت و دعوتي به نام اسلام هست، در شناخت آن كوتاهي كرده­اند.

اما بيشتر مردم جاهل قاصرند. يا به اسلام دسترسي ندارند، يا به هيچ وجه گمان نمي‌كنند که مثلا غير از آيين بودا یا برهمن، آيين ديگري هم هست. قرآن اين افراد را «مستضعف» ناميده است. در اصطلاح رايج، مستضعف به کسي گفته مي‌شود که از نظر مالي در درجه پاييني باشد. اما مستضعف در قرآن معني ديگري دارد. در قرآن به کسي «مستضعف» گفته می‌شود که يا دسترسي به حقيقت ندارد، يا اصلاً به فکرش نمي‌رسد که آيين ديگري هم هست، تا دنبالش برود.


هنگامي که در يکي از کشورها بودم، يکي از کارمندان سفارت، مردي عرب بود که قصد داشت با دختري مسيحي ازدواج کند. من گفتم او بايد اسلام بياورد تا عقد بخوانم. دختر را دعوت کردند و من اعتقاد اسلام را برای او بيان کردم و گفتم خدا يکتا است.گفت­ خدا سه­تاست؛ خداي پدر، خداي پسر و خداي روح‌القدس. هرچه من بر يکتا بودن خدا استدلال کردم نپذيرفت و گفت بايد بپرسم حق چيست و نتوانست خداي يکتا را درك كند و عقد بهم خورد.

بنابراين اگر کسي مستضعف فکري است و عقل و دركش کم است، يا درکش کم نيست، بلكه وسيله‌اي براي هدايت ندارد، نمي‌توانيم بگوييم خدا اينها را مي‌سوزاند. خداي منان در جواب اين اشکال فرموده است: «إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاء وَالْوِلْدَانِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلاَ يَهْتَدُونَ سَبِيلاً» [نساء/98 ] . خداوند آنها را که مستضعف فکري اند و وسيله‌اي براي هدايت ندارند، استثناء کرده است.

آيه‌ای ديگر اين مطلب را خيلي روشنتر بيان مي‌كند: «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ» [توبه/106].«وعده‌اي ديگر كارشان متوقف به فرمان خداست، يا آنان را عذاب مي‌كند و يا توبه آنها را مي پذيرد و خدا داناي سنجيده كار است».
قرآن به صورت مردد فرموده است «إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ » [توبه/106]. علت ترديد اين است که اگر تنها بگويد «يَتُوبُ عَلَيْهِمْ» مجوزي براي جاهلان مقصر است. پس براي اينکه مردم را بين خوف و رجا نگه دارد مي‌فرمايد: «إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ ».


.

با عرض سلام خدمت همه اساتید در برخورد با این نظریه یک سوال مهم به نظر می رسد وآن اینکه اگر تمام ادیان در حال کنونی حقند پس نباید با هم تناقض داشته باشند چرا که عقل سلیم به راحتی حکم می کند اجتماع نقیضین محال است ، این در حالی است که وقتی به سراغ ادیان موجود می رویم تناقض عجیبی را در درون آنها خواهیم دید .
به طور مثال در دین مبین اسلام گفته می شود خداوند متعال جسم ندارد زاد و ولد ندارد ، یگانه است و همتایی ندارد ، در حالی که در مسیحیت گفته می شود پدر، پسر، روح القدس در آیین یهود "عزیر "را فرزند خدا می دانند در حالی که این اعتقادات با اعتقاداغت اسلامی سازگاری ندارد و همانطور که گفته شد اجتماع نقیضین محال است ونمی تواند هر دو اعتقاد درست باشد ؛ پس تمام ادیان نمی توانند حق و درست باشند.

ادیان الهی ، در حال حاضر به غیر اسلام، بقیه به انحراف و تغییر کشیده شده اند و آن چیزی که پیامبرشان در آغاز آورده بود، نیستند.
اگر ادیان الهی، سالم و بدون انحراف مانده بودند، یکدیگر را تأئید می کردند:
و اذ قال عيسى بن مريم يا بني اسرائيل اني رسول الله اليكم مصدق لما بين يدي من التوراة و مبشرا برسول ياتي من بعدي اسمه أحمد.
سیره همه پیامبران الهی این بوده است که وقتی دین خود را تبلیغ می کردند، دین پیامبر قبل از خود را تأئید می کردند و به پیامبر بعد از خود هم بشارت می دادند.

به فرض که ادیان الهی موجود را "سالم" و بی تغییر در نظر بگیریم:
ادیان الهی در طول یکدیگر حقانیت دارند؛ نه در عرض هم.

پلورالیزم ، معتقد به "حقانیت ادیان" در عرض همدیگر است.
ما معتقد به "حقانیت ادیان" (در فرض عدم انحراف آنها) در طول همدیگر هستیم.

شما با چه دلایلی می گین بقیه ادیان به انحراف رفتن و اسلام نرفته؟
اتفاقا انها انقدر دلایل قوی برای نقد اسلام و قیاس با ابتدا از خود کتب معتبر اسلامی می امرند که انسان مبهوت می ماند.

در هر دینی وقتی کسی از طرف خدا برای مراقبت و محافظت از دین به صورت علنی نباشد قطعا دین به انحراف می رود.
موسی به کوه رفت و برگشت دید گوساله می پرستند.
پیامبر اسلام فوت کرد بر سر جانشینی جدل شد.
در شیعه چندین فرق با برداشتهای گوناگون بر سر جانشینی شکل گرفت
در مسیحیت هم ...
قطعا تمامی دینها به انحراف رفته اند مگر با امدن منجی.ان هم که هر فرقه ای به یک منجی اعتقاد دارد.
پس بهتر است به همه عقاید احترام بگذاریم و سعی در تحقیر یکدیگر نکنیم.

پارسی;134961 نوشت:
شما با چه دلایلی می گین بقیه ادیان به انحراف رفتن و اسلام نرفته؟

ادیان الهی، در آغاز کار که تازه آمده بودند، انحرافی نداشتند. انحرافی اگر ایجاد شده، در گذر زمان بوده است.

اگر ما دین اسلام را یک دین الهی بدانیم (مانند سایر ادیان الهی گذشته)؛
در آغاز که این دین آمد، طبیعتاً هنوز انحرافی نیافته بود (باز هم مثل سایر ادیان آسمانی گذشته که در آغاز کار انحرافی نداشتند)؛
پس هر چه در آغاز کار، در این دین بود، درست بود.

از جمله چیزهایی که از همان آغاز (که فرض انحراف ، موضوعیت ندارد) در این دین وجود داشت، این است که قرآنش می فرماید:
انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون.
یعنی خود خداوند، در این دین، وعده حفاظت از آن را داده است.

پس چون فرض انحراف در آن موقع، قابل تصور نیست، لذا این آیه، درست است. بنابراین به حکم این آیه، این دین، بدون انحراف باقی می ماند.
خداوند درباره این دین، این جمله را می فرماید چون قرار است این دین، دین خاتم باشد و بعد از آن دین جدیدی نیاید و همه مسایل مورد نیاز بشر تا روز قیامت در همین دین گفته شود.
توجه بفرمائید که منظور ما از انحراف، "تحریف در کتاب آسمانی" دین مورد نظر است. در حالیکه نسخه های قرآن کریم از هزار سال پیش تا کنون، یکسان است.

پارسی;134961 نوشت:
بهتر است به همه عقاید احترام بگذاریم و سعی در تحقیر یکدیگر نکنیم.

مسلمانان به همه ادیان و پیامبران آنها احترام می گذارند و حتی به همه پیامبران دیگر، "ایمان" دارند. خود قرآن می فرماید: "لا نفرق بین احد منهم".
این مسأله حتی در احکام عملیه (رساله های فقهی) مراجع تقلید به وضوح مشخص است (تفاوت احکام در مورد افراد اهل کتاب با افراد کافر یا مشرک. مثلاً کافر نجس است؛ اما اهل کتاب نجس نیستند).
اما محتوای کتابهایی را که در حال حاضر به آن ادیان نسبت می دهند، نمی توانیم بپذیریم. چون دچار تحریف شده اند.

ضمناً توجه کنید که ما به همه افراد اهل کتاب ، احترام می گذاریم؛ نه به همه عقیده ها.
مگر می توانیم "مسلمان" باشیم و خداوند را به یکتایی بشناسیم، و در عین حال به "عقیده یک بت پرست" هم احترام بگذاریم و "بت پرستی" هم نزد ما محترم باشد؟؟ ما لکم کیف تحکمون؟

قران تا زمانی که توسط حضرت علی جمع اوری نشد توسط حافظان و کاتبان حفظ می شده است.اگر بپذیریم این چند سالی که حضرت به دنبال جمع اوری بودند ممکن است کسی از حافظان برخی ایات وفات یافته و یا برخی از کتیبه ها از بین رفته باشد و یا در نقل سینه به سینه دچار اشتباه شود همان گونه همه ما روزانه شاید اطلاعات شخصی خود را فراموش کنیم در اینصورت شاید تا قبل از جمع اوری چیزی از ان کمیا اضافه شده باشد.حتی هم اکنون نیز تاریخ نزول ایات کاملا مشخص نیست.
حتی نقل از عایشه همسر پیامبر است که ایاتی درباره شیردادن فرزند بر او نازل شده اما در قران نهایی نبوده است.
بت پرستی با اهل کتاب متفاوت است.اگر به اسلام اعتقاد داریم و به قران اصالت می دهیم در همین قران بارها تورات و انجیل را تایید کرده است.(30 احقاف-31 فاطر-92 انعام)یعنی 1400 سال پیش.قدیمی ترین انجیل مال حدود 1800 سال پیش است و هیچ تفاوتی با انجیل امروزی ندارد.بحث من انجیل نیست کل کتاب مقدس است.پس کتاب مقدس در زمان نزول این ایه بوده و با کتاب امروزی مغایرتی هم ندارد.پس ما مسلمانان موظفیم کتاب مقدس را بخوانیم و به اصالتش ایمان بیاوریم.در ایه ای از قران حتی تورات را جداکننده میان حق و باطل می نامد(انبیا 48)و یا در جایی تورات را با قران هم سنگ قرار میدهد(قصص 49)
بسیاری از داستانهاییکه از پیامبران با این جزئیات خود ما مسلمانان نقل می کنیم برگرفته از تورات است.قران کاملا کلی به داستانها پرداخته است.

پارسی;135050 نوشت:
اگر بپذیریم این چند سالی که حضرت به دنبال جمع اوری بودند ممکن است کسی از حافظان برخی ایات وفات یافته و یا برخی از کتیبه ها از بین رفته باشد و یا در نقل سینه به سینه دچار اشتباه شود همان گونه همه ما روزانه شاید اطلاعات شخصی خود را فراموش کنیم در اینصورت شاید تا قبل از جمع اوری چیزی از ان کمیا اضافه شده باشد

این صرفاً یک فرضی است که شما تصور کرده اید. باید ابتدائاً صحت این فرض بررسی شود.
به گواهی تاریخ، چنین اتفاقی نیفتاده است.
خود حضرت علی (ع) که قرآن را جمع آوری نمودند، خود کاتب وحی و از حافظان قرآن کریم بوده اند.
برای جلوگیری از اطاله مطلب، دوستان این لینک ( دلایل عدم تحریف قرآن ) را مطالعه نمایند.

پارسی;135050 نوشت:
در همین قران بارها تورات و انجیل را تایید کرده است.(30 احقاف-31 فاطر-92 انعام)یعنی 1400 سال پیش.قدیمی ترین انجیل مال حدود 1800 سال پیش است و هیچ تفاوتی با انجیل امروزی ندارد

قرآن، تورات و انجیل حقیقی (همانگونه که از سوی خداوند نازل شده است) را قبول دارد و تأئید می نماید. تحریفات آنها را که تأئید نمی کند!
برای نمونه، برخی از تحریفاتی که در انجیل راه یافته، مطالبی هستند که بیان می دارند که پیامبر خدا شراب می نوشد و در حالت مستی با دو دختر خود همبستر می شود و از این طریق دو فرزند به وجود می آید! یا "تبدیل آب به شراب" ( شراب سازی) را یکی از معجزات حضرت عیسی معرفی می کند!. یا برخی مطالب که می گوید: خداوند از آسمان فرود آمد و با حضرت یعقوب کشتی گرفت و در این کشتی شکست هم خورد!
بدیهی است که محال است چنین مطالبی منشآ آسمانی داشته باشد و از سوی خدا بر پیامبرش نازل شده باشد! بلکه این مطالب بعدها وارد این کتب شده اند. پس گرچه ما قبول داریم که این کتابها اصل آسمانی دارند اما این واقعیت را هم در نظر می گیریم که اینها دچار تحریف شده اند و تحریفات آنها برای ما قابل پذیرش نیست.

در مورد بحث "پلورالیسم "یک سوال دیگری مطرح است که در واقع بازگشت این سوال نیز مانند سوال قبلی که مطرح کردیم به اجتماع نقیضین است که طرفداران این نظریه باید به آن پاسخ دهند و آن اینکه : اگر همه ادیان حق هستند نباید در میان آنها از حیث عملکرد انسانها تناقضی دیده شود در حالی که در این مورد هم شاهد تناقض شدیدی در میان ادیان هستیم .
توضیح مطلب اینکه : قبل از بیان استدلال باید مقدمتا مطلبی را بیان کنیم وآن اینکه عمل "واجب " عملی است مورد توجه وطلب شارع باشد، یعنی خداوند متعال آن را از بندگان خود خواسته و به آن شوق دارد ومورد طلب اوست، یعنی "واجب "عملی است که ما را به مولا نزدیک کرده و در واقع "مقرب"است و ترک آن موجب غضب مولا و عذاب او را در بر دارد . همچنین "حرام "عملی است مورد نهی شارع ، یعنی آن عمل مورد زجر و تنفر خداوند متعال بوده و انسانها را از آن بر حذر داشته است ، در واقع عمل حرام ما را از خداوند دور کرده و"مبعد"خواهد بود وعذاب الهی را به دنبال دارد .
پس طبق این بیان در یک زمان یک عمل مانند "خوردن شراب "نمی تواند هم حرام باشد هم واجب یا مباح چرا که یا عملی در یک زمان مقرب است یا مبعد ؛ لذا امکان ندارد یک عمل در یک زمان در یک دین حرام باشد ودر دین دیگر حلال ، چرا که اجتماع نقیضین محال است و یک عمل در یک زمان تنها یا مقرب است ویا مبعد .
اما زمانی که سراغ ادیان موجود می رویم در درون آنها نسبت به اعمال انسانها یک تناقض گویی شدید را مشاهده می کنیم مثلا دین مبین اسلام خوردن شراب را حرام می داند ،یعنی شراب مبعد است و ما را از خداوند متعال دور می کند در حالی که در ادیان دیگر این کار مباح است یعنی هیچ مبعدیتی ندارد و این یعنی تناقض . پس تنها یکی از آنها درست است و تمام ادیان هم زمان نمی توانند درست باشند .
در میان ادیان موجود الی ما شاءالله از این موارد وجود دارد که گویای تناقض شدید میان ادیان است ، لذا نمی توان پذیرفت که تمام ادیان در حال کنونی حق باشند بلکه نظریه قابل قبول این است که تنها یک دین از میان ادیان موجود حق است و انسان باید با تحقیق و پژوهش آن را بیابد .

پارسی;135050 نوشت:
قران تا زمانی که توسط حضرت علی جمع اوری نشد توسط حافظان و کاتبان حفظ می شده است.اگر بپذیریم این چند سالی که حضرت به دنبال جمع اوری بودند ممکن است کسی از حافظان برخی ایات وفات یافته و یا برخی از کتیبه ها از بین رفته باشد و یا در نقل سینه به...

جناب پارسی عزیز بر اساس عقاید اهل تسنن قرآن در زمان خلیفه سوم توسط علی علیه السلام جمع آور شده و البته روایات متعددی مرتبط با این موضوع دارند ولی

آیا

امکان دارد پیامبری همچون نبی اکرم باشد و زنده باشد و قرآن به اتمام برسد ولی پیامبر دستور تبئین و مصحف کردن آنرا نداده باشد در حالیکه در قرآن تورات رد شده و حاملان آنرا چون حاملان افسار خودشان بدلیل تحریف و دستکاری متعدد در تورات ( طی 800 سال حداقل ) اشاره شده و همچنین در مورد انجیل همین امر را اشاره میکند و بحث تحریف را به پیامبر گوشزد میکند.

آنگاه پیامبر هم بیاید آیات را رها کند و دستور کتابت آنرا ندهد !!!

حتی این کار از کودکان دبستانی هم بر می آید و به عقلشان میرسد که جزواتشان را جمع آوری کنند

آنوقت چطور امکان دارد پیامبر خدا آیات الهی را جمع آوری نکرده باشد !!

این روایت جز برای ایاد عزت برای عثمان وجه دیگری ندارد حتی اگر بر له اعتقاد مسلمین تمام شود.

یاحق

ehsan24;27570 نوشت:
اگر فقط دین اسلام ، آن هم بخش شیعه حق کامل است و فقط تعداد قلیلی از مردم این جهان احیاناً به بهشت ابدی می روند، پس آیا برنامه ی هدایت بخش الهی شکست خورده تلقی نمی شود؟

سلام
ما یک بیان متفاوت داریم و آن پلورالیسم طولی بجای پلورازلیزم عرضی است .
ما برعکس طرفداران پلورالیسم که همه ادیان را در عرض هم قرار داده آنها را در طول هم قرار می دهیم .
ما می گوییم خدای متعال دین کاملی دارد که همه را به آن دعوت کرده است . نسبت شرایع به این دین کامل یکسان نیست چون خدای متعال در هر برهه شریعتی نو فرستاد تا متناسب با تکامل نوع انسان در کلاس تاریخ نسخه ای برتر را تجربه کند . بطور طبیعی آخرین دین کاملترین دین است چون فرض بر این است خدای متعال با مشاهده تکامل لازم در نوع انسانی آخرین نسخه را فرستاده که همان دین کامل خواهد بود .
پس همه ادیان در عین حق بودن در اصلشان ، در یک مرتبه از بیان احکام و معارف سعادت بخش نیستند . این در مورد اصل ادیان الهی بدون فرض تحریف و تغییر است ضمن اینکه ما فهم از دین را هم در اینجا لحاظ نکرده ایم .
حال با توجه به واقعیت تحریف در شرایع الهی باید بپذیریم که هر اندازه شریعتی از تحریف کمتری آسیب دیده همان اندازه حقانیت خود را حفظ کرده است و اصل در تعیین میزان تحریف سلامت و تحریف اصلی ترین منبع دینی یعنی کتاب آسمانی هر شریعت است .
اما اینجا یک مساله بسیار مهمتر وجود دارد و آن اینستکه فهم انسانها از دین ( غیر از پیامبر و جانشینان الهی او ) و عملکرد آنها در یک حد و اندازه نیست لذا نمی توان صرفا بخاطر نسبت فردی به یک دین فکر کنیم فرد هدایت یافته تر از تمام افراد یک شریعت دیگر است چه بسا فردی در یک شریعت برتر ، از لحاظ فکری و عملی از بسیاری پیروان شرایع دیگر پایینتر باشد . پس نسبت فرد به یک دین هم معیار هدایت یافتگی او نیست بلکه به میزان آموختن اندیشه های صحیح و عملکرد مطابق با دستورات واقعی دین بستگی دارد .
پس هم خود ادیان به لحاظ حقانیت در طول همند و هم پیروان آنها
موفق باشید
موضوع قفل شده است