جمع بندی ناعدالتی در قرآن

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ناعدالتی در قرآن

سلام. من مدتی است نسبت به دین اسلام بدبین شدم و دیگه نمیخوام در دین اسلام باشم. دلایل زیادی هم برای تصمیمم دارم. اگر بخوام ساده بگم، توی قرآن، موارد زیادی از بی عدالتی دیدم. مثلا گفته شده انگشتان دزد باید قطع شوند، گفته شده به زن و مرد زنا کار باید صد تازیانه شلاق بزنند که ناعادلانه است ، گفته شده زن زانیه را در خانه حبس کنید، گفته شده کافران را گردن بزنید، مجازات اعدام را قرار داده، مجازات شلاق را برای شرابخوار و کلا مجازات های خشونت بار قرار داده. من نمیتونم در این دینی که انقدر موارد ناعادلانه است بمانم. به نظر من قوانین باید بر اساس انسانیت باشند و نباید غیر انسانی و خشونت بار باشند. آیا توجیهی برای اثبات حقانیت اسلام دارید؟ و توجیهی برای مواردی که بالا ذکر کردم.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مشکور

Taraneh;830840 نوشت:
سلام. من مدتی است نسبت به دین اسلام بدبین شدم و دیگه نمیخوام در دین اسلام باشم. دلایل زیادی هم برای تصمیمم دارم. اگر بخوام ساده بگم، توی قرآن، موارد زیادی از بی عدالتی دیدم. مثلا گفته شده انگشتان دزد باید قطع شوند، گفته شده به زن و مرد زنا کار باید صد تازیانه شلاق بزنند که ناعادلانه است ، گفته شده زن زانیه را در خانه حبس کنید، گفته شده کافران را گردن بزنید، مجازات اعدام را قرار داده، مجازات شلاق را برای شرابخوار و کلا مجازات های خشونت بار قرار داده. من نمیتونم در این دینی که انقدر موارد ناعادلانه است بمانم. به نظر من قوانین باید بر اساس انسانیت باشند و نباید غیر انسانی و خشونت بار باشند. آیا توجیهی برای اثبات حقانیت اسلام دارید؟ و توجیهی برای مواردی که بالا ذکر کردم.

سلام و ادب@};-

ضمن عرض پوزش از تأخیری که در پاسخگویی (بدلیل عدم دسترسی به اینترنت) پیشامد، ان شاء الله اگر کمی صبور باشید بزودی پاسخ سؤال شما را تقدیم خواهیم کرد. تشکر از صبر و حوصله شما گل

Taraneh;830840 نوشت:
سلام. من مدتی است نسبت به دین اسلام بدبین شدم و دیگه نمیخوام در دین اسلام باشم. دلایل زیادی هم برای تصمیمم دارم. اگر بخوام ساده بگم، توی قرآن، موارد زیادی از بی عدالتی دیدم. مثلا گفته شده انگشتان دزد باید قطع شوند، گفته شده به زن و مرد زنا کار باید صد تازیانه شلاق بزنند که ناعادلانه است ، گفته شده زن زانیه را در خانه حبس کنید، گفته شده کافران را گردن بزنید، مجازات اعدام را قرار داده، مجازات شلاق را برای شرابخوار و کلا مجازات های خشونت بار قرار داده. من نمیتونم در این دینی که انقدر موارد ناعادلانه است بمانم. به نظر من قوانین باید بر اساس انسانیت باشند و نباید غیر انسانی و خشونت بار باشند. آیا توجیهی برای اثبات حقانیت اسلام دارید؟ و توجیهی برای مواردی که بالا ذکر کردم.

سلام مجدد@};-

اسـاس و پـایـه همه شریعتهای الهی, بر دوستی و مهربانی, رحمت و مـدارا اسـتوار شده است.پیامبران الهی, همیشه و همه گاه, بر آن بـوده انـد کـه رحـمـت و مـهـربـانی و مهرورزی را در میان مردم بـگـسـتـرانـنـد و صلح و صفا و صمیمیت و آرامش را در جامعه های انسانی پایدار سازند. قـرآن کریم, رمز پیشرفت پیامبر اسلام(ص) را مدارا و مهربانی وی, با مردم دانسته است.1 پـیـامـبر(ص) نه تنها خود با مردم با نرمش برخورد می کرد که به مـبـلـغـان و پـیام رسانان دین و همه مسلمانان سفارش می کرد:با نـویـد و بـشارت, حسن خلق و روی خوش با مردم روبه رو شوند و از نـیـکی و مهرورزی به دیگران, هم کیش و غیرهم کیش, دریغ نورزند. با هم کیشان در اوج دوستی, برادری و برابری بزیند و چون بنیانی اسـتـوار یـکـدیـگـر را پـاس بدارند و در غم و شادیهای هم شریک باشند. در آمـوزه هـای اسلام مسلمانان از خشونت در روابط اجتماعی به هر شکلی بازداشته و به رحمت2, عفو و گذشت3 و مدارا 4 دعوت شده اند.

افـزون بـر هـمـه اینها, هستی بر محور رحمت و بخشایش و مهربانی اسـتـوار اسـت و خـداونـد رحـمان و رحیم است و رحمت او بر دیگر صـفـاتـش پیشی دارد.5 آموزه های دین نیز,مظهر رحمت الهی اند و صـد در صـد انـسانی و به سود انسان و مایه سعادت و آرامش و نیک بختی او. بـا ایـن هـمـه, جهان غرب و ایادی آنان در داخل و خارج, با همه تـوان تـلاش کـرده اند که از اسلام چهره ای خشن و خون آلود ترسیم کـنـند. چهره ای که در آن, انسان دوستی, مدارا, صلح و صفا جایی نـدارد. در بـرابـر, مـسـیحیت و مردم مغرب زمین را جلوه و نماد انسان دوستی و مهرورزی نشان دهند. پیش از انقلاب اسلامی, این شبهه بارهای بار از سوی متفکران اسلامی بـه بـوتـه نـقد و تحلیل گذارده شد و پاسخ درخور خود را دریافت کرد.

بی شک، حدود جزایی اسلام نه تنها مخالف عدل و رحمت نیست بلکه در واقع منشئی جز عدل و رحمت ندارد. این ناشی از دید محدود ماست که عدل و رحمت را فقط در مدارا و گذشت و یا راحتی جسمی و تن مجرم می بینیم ولی اگر به ابعاد دیگر اجرای یک حدود دقّت کنیم می بینیم که عدالتی گسترده برای فرد و جامعه در اجرای حدود اسلامی نهفته است که عین رحمت واسعه الهی است. در این مجال اجمالاً به برخی از دلایل و حکمت های احکام جزایی اسلام که در نگاه سطحی برخی روشنفکران غربی و غربزدگان و برخی عوام خشن جلوه می کند اشاره می کنیم:

اوّل. در اجرای حدود تا حدّ خیلی زیادی سختگیری شده است به طوری که حتّی اجرای بعضی از آنها جز با اقرار خود شخص تقریباً متصوّر نیست.(مثلاً اثبات مسأله زنای زناکار شرایط دشواری دارد که در جای خود بحث شده است) کسی که این سختگیری زیاد فقه اسلامی در اجرای حدود را ببیند متوجه می شود که اینقدر سختگیری جز از یک رحمت فوق العاده نسبت به مسأله ناشی نمی شود و بسیار دور است از اینکه این احکام از یک منبع نفسانی با عقده و دق دلی ناشی شده باشد.

دوم. اینکه در اجرای حدود برای خود مجرم رحمتی فوق العاده است. چرا که با اجرای حدّ، مجرم از گناه پاک می شود و خداوند مهربانتر از آن است که هم در دنیا و هم در آخرت شخص را عذاب کند و عذاب آخرت که نتیجه وضعی و حقیقت و باطن گناه انسان است اصلاً قابل مقایسه نیست با شدیدترین عذابها در این دنیا. بنابر این اگر دید انسان تنها محدود به دنیا نباشد اجرای حدّ را برای مجرم تخفیف و نجاتی بزرگ می بیند.

سوم. اینکه مجرمی بر او حدّ اجرا می شود که گناه او از حریم شخصی تجاوز کرده است و به حریم اجتماع کشیده شده است. اسلام دستور می دهد که در کارهای شخصی دیگران تجسس نکنند ولی وقتی کسی بقدری جری شده که فضای جامعه را آلوده کرده است اسلام جدّی با او برخورد می کند. این برخورد جدّی با او رحمتی برای جامعه است چرا که جامعه و مردم وقتی که مجازات حدود اسلامی بر شخص گناهکار را می بینند گناه در نظر آنها بزرگ جلوه خواهد کرد و متوجّه خواهند شد که برای حفظ کرامت انسانی خود باید از آن دوری کنند و این باعث نجات و رهایی و رشد و تربیت جامعه می شود که رحمتی بزرگ است.


چهارم. اینکه مجازاتهایی مثل جریمه مالی یا زندان برای بسیاری از گناهان و بسیاری از مجرمان ممکن است بازدارندگی کافی نداشته باشد اگر شخص بداند که تنبیه بدنی می بیند و یا ممکن است جان خود را از دست بدهد بازدارندگی بیشتری برای جرم ایجاد خواهد شد بنابر این آسیبهای مالی، جانی و ناموسی که در اثر فسادها رخ می دهد بیشتر کاهش خواهد یافت و محیط جامعه از سلامت و آسودگی بیشتری برخوردار خواهد شد که رحمتی بزرگ است.

پنجم. اینکه اجرای حدود الهی (البته بعد از شرایط هفت خانی که برخی موارد دارد) نوعی اطاعت و تشکر و توجّه به خداست و موجب رشد و نزدیکی به خداوند می شود که بزرگترین رحمت است. در روایت آمده است که اجرای حدود الهی از باران چهل ساله که در جایی ببارد برکت بیشتری برای آن سرزمین دارد.

ششم. اکثر گناهان، در فضایی شکل گرفته است که وابستگی های شدید جسمی و حسّی به دنیا به وجود آمده است. اجرای حدّ جسمی دقیقاً درد و مجازات شدید حسّی باعث می شود که حالت انسلاخ و جدایی از این لذّتها و نگاههای حسّی به وجود بیاید. این مسئله بزرگترین رشد را برای انسان به ارمغان می آورد و جدایی از عالم حسّ وقتی که با هدایت الهی باشد راهی برای حرکت به سوی دریافت بهره ها و لذّتهای معنوی است که به مراتب از لذّتهای حسی بالاتر هستند.

هفتم. مجازات اسلامی بر خلاف نظر شما عین عدل و رحمت الهی است چرا که طبق قانون الهی که آگاه بر همه چیز است شکل گرفته است و عدل خود بزرگترین رحمت است اگر بر کسانی عدل همیشه سنگین است ولی امور طبق عدالت جاری باشد، نهایتاً انسانها مزاج حق می گیرند و حقیقت طلب می شوند و در مسیر رشد و معرفت حقیقی قرار می گیرند که این امر بزرگترین رحمت است.

هشتم. مجازات اسلامی مثل جراحی می ماند درد دارد و سخت و سنگین هست اما فایده بخش است فلذا در کل برای نجات انسانها قرار داده شده است و جز رحمت نیست، چون پروردگار انسانها که این احکام را تشریع کرده، جز به خیر و صلاح و نجات آنها نمی اندیشد. کودکی که از آمپول می هراسد یا بیماری که از جرّاحی لازمی می هراسد نباید ملاک قضاوت راجع به چنین مسائل ضروری ای قرار بگیرند.

نهم. در بسیاری موارد، مثل قصاص قاتل یا اعدام متجاوز و یا قطع دست سارق،6 مظلوم یا بازمانده مظلوم با مجازاتی خفیف مثل زندان جانشان آرام نمیگیرد. در چنین مواردی جز با مجازات شدید مجرمین، این افراد آرامش و سلامت روانی خود را باز نمی یابند که این مجازات رحمتی برای آنهاست.

دهم. گناهان بسیار بزرگتر از آنچه که ما معمولاً تصوّر می کنیم هستند. کسی که مجازاتی سنگین می شود در واقع دارد سزای حقیقی عملش یا بخشی از آن را دریافت می کند این اقتضای مقام الهی است که هر چیزی را به سزا و شان واقعی خود برساند بخشی از این مسئله در دنیا اتّفاق می افتد و بخشی آن در آخرت خواهد بود. رساندن هرکسی به شان و سزای واقعی نه تنها مخالف رحمت نیست بلکه این عین رحمت است که به هرکسی فرصت بروز بدهی و وسائل آن را در اختیارش بگذاری تا در شان حقیقی خود قرار بگیرد. نمی توان خروج اشخاص از رحمت الهی را به خدا نسبت داد و حدود در واقع آینه هایی هستند که زشتی اعمال انسانها را به او نشان می دهند. آینه عین عدل است و جز صفا و پاکی چیزی ندارد بلکه چهره زشت باید خود را ملامت کند که چگونه فضای صاف آینه را آلوده کرده است. شریعت خدا هم جز صفا چیزی ندارد که خود این صفا عین رحمت است. ولی اعمال زشت انسانهاست که در این آینه افتاده است و رنگ شدت و خشونت و عذاب گرفته است. پس شدّت و زشتی حدود به شدّت و زشتی زیاد گناهان بر میگردد و به خداوند رحمن و رحیم و دین رحمت الهی ربطی ندارد.

بنابراین، احکام جزایی اسلام که بظاهر خشن جلوه می نماید از آنجاییکه از حکمت مطلقه الهی سرچشمه گرفته و مفید به حال فرد و جامعه است عین عدل و رحمت است و در واقع اگر این احکام سختگیرانه نباشد ظلم و تعدی و فساد بحدی در کالبد جامعه گسترش می یابد و فرد و جامعه از غرض اصلی آفرینش یعنی دستیابی به راه کمال و سعادت، باز می دارد که دیگر جایی برای مفاهیم عدل و رحمت باقی نخواهد گذاشت.

موفق باشید ...@};-

پاورقی_________________________________________________________________
1. سوره (آل عمران), آیه 159.
2. (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, ج272/4, دارصعب, دارالتعارف, بیروت.
3. (بـحـارالانـوار), عـلامـه مـحـمد باقر مجلسی, ج294/13, موسسه الوفإ.
4. همان مدرک, ج50/72 ـ 64.
5. دعای جوشن کبیر: یا من سبقت رحمته غضبه.
6. بسیاری از احکام جزایی اسلام و نیز قطع دست دزد داراي شرايطي است که تا آن شرايط جمع نشود، نمي‏توان آن حد را جاري کرد.

[="Tahoma"][="Navy"]

Taraneh;830840 نوشت:
سلام. من مدتی است نسبت به دین اسلام بدبین شدم و دیگه نمیخوام در دین اسلام باشم. دلایل زیادی هم برای تصمیمم دارم. اگر بخوام ساده بگم، توی قرآن، موارد زیادی از بی عدالتی دیدم. مثلا گفته شده انگشتان دزد باید قطع شوند، گفته شده به زن و مرد زنا کار باید صد تازیانه شلاق بزنند که ناعادلانه است ، گفته شده زن زانیه را در خانه حبس کنید، گفته شده کافران را گردن بزنید، مجازات اعدام را قرار داده، مجازات شلاق را برای شرابخوار و کلا مجازات های خشونت بار قرار داده. من نمیتونم در این دینی که انقدر موارد ناعادلانه است بمانم. به نظر من قوانین باید بر اساس انسانیت باشند و نباید غیر انسانی و خشونت بار باشند. آیا توجیهی برای اثبات حقانیت اسلام دارید؟ و توجیهی برای مواردی که بالا ذکر کردم.

سلام
درست می فرمایید قوانین باید انسانی باشند
اما انسانی که از حد انسانیت خارج شده ، در فضای غیر انسانی است لذا مستحق عقوبت غیر انسانی می شود تا به انسانیت برگردد
پس عدالت برقرار است هرچند به قول امیر مومنان ع عدالت سخت و سنگین است
یا علیم[/]

هو العالم

با سلام و عرض ادب

این حرف شما مثل این هست که بگیم این نا عادلانه هست که سیگار بکشیم و بیماری قلبی و امراض دیگه بگیریم

هر کاری به همون اندازه ی خودش اثار و کفاره داره ولی اثارشون به شکل دیگه هست همون مثال بالا که عرض کردم

Taraneh;830840 نوشت:
توی قرآن، موارد زیادی از بی عدالتی دیدم. مثلا گفته شده انگشتان دزد باید قطع شوند، و ...

سلام مجدد

در تکمیل بحث، مطالب دیگری را تقدیم می کنیم:

چنانکه گفتیم؛ اسلام به هيچ وجه دين سختگير و خشنی نيست؛ زيرا در زندگي اجتماعي انسان‏ها و ارتباطات بين آن‏ها آن چه بسيار ضروري و لازم است، تفاهم و همدلي و يگانگي و احترام به يکديگر است. اصل اوّلي مورد تأکید دین و در زندگي اجتماعي بر رحمت و عطوفت و صلح و صفا استوار است. در اين که اصل مجازات خشن است، جاي بحث و گفت و گو نيست. تمامي اقسام مجازات‏ها تا حدي خشونت بار هستند، ولي خشن بودن، هدف مجازات نيست، بلکه ويژگي مجازات است. هدف مجازات در اسلام، درمان درد فرد و جامعه و جلوگيري از سقوط آن در ورطه انحطاط و انحراف است. گرفتن اين ويژگي از مجازات، به معناي لغو آن است. همان طور که براي درمان يک بيمار در مراحل مختلف دارو و درمان‏هایی تجويز مي‏شود، راه درمان دردهاي جامعه نيز متفاوت است. گاه درد آن قدر شديد است که درمان‏هاي شديد و همراه با مشقت تجويز مي‏شود، مانند قطع عضو فاسد يا مراحل سخت شيمي درماني.

سياست کيفري اسلام نيز داراي دو نوع درمان براي دو مرحله ويژه از وضعيت جامعه است:

أ) پيش بيني مجازات‏هاي شديد: اِعمال اين مجازات‏ها منوط به شرايط و قيود فراوان است، به نحوي که گاه به ندرت فراهم مي‏شود. اين نوع درمان در جائي تجويز مي‏شود که بزهکاري در آن به وضع حادّ و بغرنجي رسيده، پرده‏هاي عفت دريده شده و ارتکاب جرائم در ملاء عام قبحي ندارد. چنين جامعه‏ اي قطعاً دچار بيماري چنان شديدي شده که مداواي آن از راه‏هاي عادي ممکن نيست و نياز به شوک شدید دارد. در جامعه‏ اي که خون تعدی به اموال و نوامیس دیگران عادی شده و یا خون بي گناهان را به ناحق بر زمين مي‏ريزند، کدام اهرم قوي مي‏تواند از وقوع مجدد اين بيماري خطرناک جلوگيري کند؟ گرفتن اموال مجرم، سلب آزادي او، اصلاح و درمان مجرم، يا سازگار کردن او با جامعه، همه اين امور در جاي خود لازم و مفيد هستند، اما براي حفظ امنيت و حيات جامعه کافي نيست. اسلام، سلب حيات مجرم را هدف قرار نداده است. اسلام مخالف خشونت است . هدف سياست کيفري اسلام بيش‏تر تهديد به مجازات است، تا اجراي آن، از اين رو براي اجراي حد سرقت، شرايط فراواني گذاشته که جمع شدن همه آن‏ها بسيار بعيد است. همين طور در زنا، لواط و جرايم عفافي، شرايطي را بيان مي‏کند که مشخص مي‏ نمايد هدف اسلام بيش‏تر جلوگيري از اشاعه فحشا و علني شدن بزهکاري در جامعه است.

ب) پيش بيني مجازات‏هاي خفيف‏ تر با شرايط اجراي آسان‏تر: جرائمي که حاکي از وخامت شديد اوضاع اجتماعي نبوده و در شرايط عادي جامعه رخ مي‏دهد، در اين دسته قرار مي‏گيرد. اين دسته از مجازات‏ها، جرائمي است که اختيارات قضات در اين نوع جرائم وسيع‏تر بوده ، مي‏توانند با در نظر گرفتن شخصيت مجرم و اوضاع و احوال ارتکاب جرم، تصميم مقتضي را در برخورد با وي اتّخاذ نمايند.(1)

با در نظر گرفتن همه اين جوانب، معلوم مي‌شود که حدود و تعزيرات اسلام چندان خشن نبوده و یا مصالح فرد و جامعه به وجود چنین احکامی ایجاب می کند. از سوي ديگر شايد برخي از اين مجازات‌ها مانند قطع دست دزد و سنگسار زناکار، سنگين به نظر برسند. اما اسلام راه‌هاي اثبات آن را چنان محدود کرده است که در عمل دامان افراد بسيار کمي را مي‌گيرد، تاثیرات عمده آن براین قرار است که وحشت از آن به عنوان يک عامل بازدارنده روي افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت.

روشن است که با اين شرايط تنها افراد بي باک و بي پروا که از مرحله انسانیت خارج شده اند ممکن است مجرم شناخته شوند. چنين اشخاصي بايد به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند و جامعه سالم بماند. اجراي حدودي مثل قطع دست دزد داراي شرايطي است که تا آن شرايط جمع نشود، نمي‏توان آن حد را جاري کرد؛ مثلاً درباره قطع دست دزد بايد شرايط زير موجود باشد تا دستش قطع شود:

اول: دزد بالغ باشد. دوم: عاقل باشد. سوم: با اختيار خود دزدي کند. چهارم: مال دزدي حداقل يک چهارم دينار طلا يعني چهار نخود و نيم طلاي سکه دار، يا چيز ديگري که به اين ارزش باشد. پنجم: بداند مالي را که بر مي‌دارد مال مردم است. پس اگر اشتباه کرد و خيال کرد مال خود اوست، حد جاري نمي‌شود، هر چند ضامن است. ششم: در مالي که بر مي‌دارد شريک نباشد. پس اگر مثلاً از مال مشترک به مقدار سهم خود بردارد، حد ندارد. هفتم: مال در جايي محفوظ و در بسته باشد و او حفاظت آن جا را از بين ببرد. مثل اينکه قفل را باز کند، يا بشکند، يا ديوار را خراب يا سوراخ کند يا از ديوار بالا رود و مال را ببرد. هشتم: مخفيانه مال غير را ببرد. نهم: اضطرار و ناچاري، او را به دزدي وادار نکرده باشد. دهم: سارق، پدر صاحب مال نباشد. يازدهم : سرقت در سال قحطي صورت نگرفته باشد. دوازدهم: حرز و محل نگهداري مال، از سارق غصب نشده باشد. سيزدهم: سارق مال را به عنوان دزدي برداشته باشد. چهاردهم: مال مسروق در حرز متناسب نگهداري شده باشد. پانزدهم: مال مسروق از اموال دولتي و وقف و مانند آن که مالک شخصي ندارد نباشد.

بعلاوه سرقتي كه موجب حد است با يكي از این راه ها ثابت مي شود: 1. شهادت دومرد عادل. 2. دو مرتبه اقرار سارق نزد قاضي به شرط آن كه اقرار كننده بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد. 3. علم قاضي. اگر سارق يك مرتبه نزد قاضي اقرار به سرقت كند، بايد مال را به صاحبش بدهد. اما حد بر او جاري نمي شود.(2)

اما اينكه چرا دست دزد بايد بريده شود در حالي كه او دست كسي را نبريده است؟ شايد اين سوال به خاطر اشتباهي كه ميان حدّ سرقت و قصاص در ذهن کسی به وجود آمده، مطرح شده باشد. آن حكمي كه بايد طبق آن در برابر جنايتي كه فردي مرتكب شده است عين آن در مورد جاني اجرا شود ، قصاص نام دارد نه حدّ. حدّ عبارت است از حكم خدا در مورد جرمي كه فرد مرتكب شده است و لزوما عين همان كاري كه مجرم مرتكب شده است نمي باشد. در مورد مجازات هاي غير اسلامي نيز همين وضعيت وجود دارد. وقتي كه در كشورهاي غير اسلامي كه قانون غير اسلامي در آن ها اجرا مي شود ، فردي را به خاطر قاچاق يا خلاف ديگر به زندان مي اندازند ، مگر آن فرد مجرم كسي را به زندان انداخته است كه او را به زندان مي اندازند؟ يا وقتي پليس فرد متخلف از قوانين راهنمائي را جريمه نقدي مي كند ، مگر آن راننده متخلف كسي را جريمه نقدي كرده است كه پليس او را جريمه نقدي مي كند؟(3)

بنابراین چنانکه ملاحظه شد عموماً احکام جزایی اسلام اعم از نوع شدید قصاص و سنگسار و ... و یا حدود اسلامی مانند تعزیرات و زندان و شلاق و ... دارای فلسفه و حکمت خاصی است که همه آنها در کل به مصلحت فرد و جامعه است و فقدان آنها زمینه فساد و ظلم و تعدی و هرج و مرج در جامعه را بوجود خواهد آورد.

پی نوشتها__________________________________________________________
1. کتاب نقد، ش 15 - 14، ص 143 - 140.
2. امام خميني ، تحرير الوسيله ، تهران ، نشر موسسه عروج ،‌ 1379 هـ.ش ، ج 2 ، كتاب الحدود ، الفصل الخامس « في حد السرقه » ، ص457 ؛ قانون مجازات اسلامي ، تهران ، موسسه انتشارات آگاه ، 1381هـ.ش ، چاپ پانزدهم ، ويرايش دوم ، كتاب حدود ، باب هشتم ، ماده 198- 199- 200.
3. اقتباس از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، مبحث قساوت در اسلام، با کمی تغییر و تصرف.

Taraneh;830840 نوشت:
سلام. من مدتی است نسبت به دین اسلام بدبین شدم و دیگه نمیخوام در دین اسلام باشم. دلایل زیادی هم برای تصمیمم دارم. اگر بخوام ساده بگم، توی قرآن، موارد زیادی از بی عدالتی دیدم
سلام خواهر گرامي
مهمترين مشكل در اين ايرادهايي كه گرفتيد اين است كه آنقدر كه نگران ظالم و گنه كار بوده ايد ، نگران مظلوم نبوده ايد
صحبت از ناعادلانه بودن اسلام كرديد ، اما آيا از عدالت به دور نيست كه صرفاً يك طرف موضوع را ببينيد؟ آن هم طرف خطا كار را؟

Taraneh;830840 نوشت:
مثلا گفته شده انگشتان دزد باید قطع شوند
تا حالا شده وسيله اي را با هزار زحمت و كار كردن خريداري كند ، بعد كسي آن را از شما بدزدد؟
تا حالا شده موبايلتان را با موتور به سرقت ببرند و جداي از بحث قيمت موبايل ، مدام نگران باشيد كه نكند عكس هاي شخصي شما را پخش كنند؟
آيا پدري را ديده ايد كه با ذوق حقوقش را از بانك گرفته تا براي آن ماه براي فرزندانش لباس بخرد ، كه يك دزد مي آيد و با زور اسلحه حق آن مرد را مي دزدد؟
زني را ديده ايد كه مي خواهند با موتور كيفش را از او بدزدند ، ولي او مقاومت مي كند و او را با صورت روي زمين مي كشند؟!

Taraneh;830840 نوشت:
گفته شده به زن و مرد زنا کار باید صد تازیانه شلاق بزنند که ناعادلانه است
شما اگر فرزندي داشته باشيد كه حاضر بشود در حضور چند نفر و جلوي چشم آنها ، با يك نامحرم رابطهء جنسي برقرار كند ، چه حكمي برايش صادر ميكنيد؟

Taraneh;830840 نوشت:
گفته شده زن زانیه را در خانه حبس کنید
خواستگاري براي شما مي آيد ، به او دل مي بنديد
با او ازدواج مي كنيد ، عشقتان را به پايش مي گذاريد ، در كنارش هستيد ، همراهيش مي كنيد
براي آسايش و راحتي او كار مي كنيد و زحمت مي كشيد و برايش وسائل مختلف مي خريد تا عشقتان را به او اثبات كنيد
يك روز از بيرون به خانه مي آييد ، در را باز مي كنيد و مي بينيد شوهرتان دارد با زن ديگري........
چه مي كنيد؟

Taraneh;830840 نوشت:
مجازات اعدام را قرار داده
مادري باردار ميشود ، 9 ماه فرزند را حمل مي كند
به دنيايش مي آورد ، از او مراقبت مي كند و سي سال عمر خود را پاي او مي گذارد و با عشق بزرگش مي كند
يك روز در خانه را مي زنند ، زن در را باز مي كند ، پليس خبر مي دهد كه فرزند شما را با ضربات چاقد كشته اند

آنقدر كه به قاتل فكر كرده ايد ، به اين مقتول هم فكر كرده ايد؟ به حق زندگي او فكر كرده ايد؟
به آرزوهايي كه داشته ، به شور زندگي كه از او گرفته شده

به مادرش فكر كرده ايد؟ به پدرش چطور؟ به برادرهايش؟ به خواهرهايش؟
فكر كرده ايد اگر اين مقتول همسري داشته باشد ، با شنيدن قتل شوهرش چه بر سرش مي آيد؟
با غم از دست دادن شوهر بايد چه كند؟ با فرزندانش بايد چه كند؟
فكر كرده ايد اگر اين مقتول فرزنداني داشته باشد ، چه سرنوشتي در انتظار آنها خواهد بود؟
چه كسي زندگي آنهارا تامين ميكند؟ با درد بي پدري چه ميكشند؟
به اينها فكر كرده ايد؟

Taraneh;830840 نوشت:
سلام. من مدتی است نسبت به دین اسلام بدبین شدم و دیگه نمیخوام در دین اسلام باشم. دلایل زیادی هم برای تصمیمم دارم. اگر بخوام ساده بگم، توی قرآن، موارد زیادی از بی عدالتی دیدم. مثلا گفته شده انگشتان دزد باید قطع شوند، گفته شده به زن و مرد زنا کار باید صد تازیانه شلاق بزنند که ناعادلانه است ، گفته شده زن زانیه را در خانه حبس کنید، گفته شده کافران را گردن بزنید، مجازات اعدام را قرار داده، مجازات شلاق را برای شرابخوار و کلا مجازات های خشونت بار قرار داده. من نمیتونم در این دینی که انقدر موارد ناعادلانه است بمانم. به نظر من قوانین باید بر اساس انسانیت باشند و نباید غیر انسانی و خشونت بار باشند. آیا توجیهی برای اثبات حقانیت اسلام دارید؟ و توجیهی برای مواردی که بالا ذکر کردم.

سلام
نکته اول: این موارد ، خشن هستند ، نه ناعادلانه. به تفاوت بین این دو دقت کنید. هر چیز خشنی یا حتی به قول شما هر چیز غیر انسانی ، الزاما نادعالانه نیست.

نکته دوم: این موارد خشن ، برای افراد عادی و توده مردم که زندگی عادی خودشان را می کنند نیست. برای افرادی است که نسبت به حقوق دیگر انسانها ظلم بزرگ انجام داده اند. مثلا دزدی (با شرایطی البته) ، یا زنا ،کارهایی هستند که نسبت به افراد دیگر جامعه ظلم است. مثلا کسی با زن شوهر داری زنا کند و خانواده ای را از هم بپاشد ، آیا ستم کوچکی است یا ستم بزرگی؟

اسلام برای این ستم های بزرگ ، مجازاتهای خشن مقرر کرده است تا مردم از ظلم و ستم افراد جنایتکار در امان بمانند.

نکته سوم: به صرف انجام یافتن یکی از این ستم های بزرگ ، آن مجازاتها در مورد فرد اجرا نمی شود. بلکه باید شرایط زیادی وجود داشته باشد تا مجازاتهای فوق اجرا شود. مثلا اگر زن و مردی زنا بکنند ، به صرف این کار ، مجازات نمی شوند. بلکه در صورتی مجازات می شوند که چهار فرد عادل شهادت دهند که ما عمل زنا را با چشم خود دیدیم و دیدیم که آلت مرد وارد آلت زن شد (حتی دیدن همخوابگی هم مورد قبول نیست).
در چند مورد عمل خلاف ، ممکن است چهار نفر عادل ، آن را ببینند؟ آن هم اتینقدر دقیق و از نزدیک ببینند که در بالا ذکر شد؟
اسلام این شرایط را قرار داده است تا هر خلافکاری به این آسانی مجازات سنگین نشود. مگر خلافکاری که دیگر وقاحت را از حد گذرانده باشد.

جایی میخواندم که قانون قطع دست دزد ، در کل ممالک اسلامی ، در طول شش قرن اول پس از اسلام ، تنها 6 مورد اجرا شده است (به خاطر وجود همین شرایط)
اما خودتان ببینید در کشورهای غربی که فریاد حقوق بشر را بلند کرده اند ، هر ماه یا هر روز چند نفر کشته می شود؟

بنام خدا


سؤال:
با توجه به احکام و دستورات و مجازاتهای خشن در اسلام، اسلام را دینی مخالف عدالت می دانم چگونه حقانیت و عدالت اسلام را ثابت می کنید؟

پاسخ:
سلام و ادب@};-
در پاسخ سؤال شما مقدمتا گفتنی است: اسـاس و پـایـه همه شریعت های الهی, بر دوستی و مهربانی, رحمت و مـدارا اسـتوار شده است.پیامبران الهی, همیشه و همه گاه, بر آن بـوده انـد کـه صلح و رحـمـت و مـهـربـانی و مهرورزی را در میان مردم بـگـسـتـرانـنـد. قـرآن کریم, رمز پیشرفت پیامبر اسلام(ص) را مدارا و مهربانی وی, با مردم دانسته است.(1)

پـیـامـبر(ص) نه تنها خود با مردم با نرمش برخورد می کرد که به مـبـلـغـان و پـیام رسانان دین و همه مسلمانان این طریقه را سفارش می کرد. در آمـوزه هـای اسلام مسلمانان از خشونت در روابط اجتماعی به هر شکلی بازداشته و به رحمت(2) عفو و گذشت(3) و مدارا (4) دعوت شده اند. افـزون بـر هـمـه اینها, هستی بر محور رحمت و بخشایش و مهربانی اسـتـوار اسـت و خـداونـد رحـمان و رحیم است و رحمت او بر دیگر صـفـاتـش پیشی دارد.(5)

آموزه های دین نیز,مظهر رحمت الهی اند و صـد در صـد انـسانی و به سود انسان و مایه سعادت و آرامش و نیک بختی او. بـا ایـن هـمـه, دشمنان حق و حقیقت، با همه تـوان، تـلاش کـرده اند که از اسلام چهره ای خشن و خون آلود ترسیم کـنـند. بی شک، حدود جزایی اسلام نه تنها مخالف عدل و رحمت نیست بلکه در واقع منشأیی جز عدل و رحمت ندارد. این ناشی از دید محدود ماست که عدل و رحمت را فقط در مدارا و گذشت و یا راحتی جسمی و تن مجرم می بینیم ولی اگر به ابعاد دیگر اجرای یک حدود دقّت کنیم می بینیم که عدالتی گسترده برای فرد و جامعه در اجرای حدود اسلامی نهفته است که عین رحمت واسعه الهی است.

در این مجال اجمالاً از چند زاویه به احکام و مجازات های مجرمان می نگریم:

الف- دلایل و حکمت های احکام جزایی اسلام: متأسفانه در نگاه سطحی برخی روشنفکران غربی و غرب زدگان و برخی عوام، احکام جزایی اسلام خشن جلوه می کند که به نکاتی اشاره می کنیم:

اوّل. در اجرای حدود تا حدّ خیلی زیادی سختگیری شده است به طوری که حتّی اجرای بعضی از آنها جز با اقرار خود شخص تقریباً متصوّر نیست.(مثلاً اثبات مسأله زنای زناکار شرایط دشواری دارد که در جای خود بحث شده است)

دوم. اینکه در اجرای حدود برای خود مجرم رحمتی فوق العاده است. چرا که با اجرای حدّ، مجرم از گناه پاک می شود و خداوند مهربانتر از آن است که هم در دنیا و هم در آخرت شخص را عذاب کند و عذاب آخرت که نتیجه وضعی و حقیقت و باطن گناه انسان است اصلاً قابل مقایسه با شدیدترین عذابها در این دنیا نیست.

سوم. اینکه بر مجرمی، حدّ اجرا می شود که گناه او از حریم شخصی تجاوز کرده و به حریم اجتماع کشیده شده است. اسلام دستور می دهد که در کارهای شخصی دیگران تجسس نکنید ولی وقتی کسی بقدری جری شده که فضای جامعه را آلوده کرده است اسلام جدّی با او برخورد می کند.

چهارم. اینکه مجازات هایی مثل جریمه مالی یا زندان برای بسیاری از گناهان و بسیاری از مجرمان ممکن است بازدارندگی کافی نداشته باشد اگر شخص بداند که تنبیه بدنی می بیند و یا ممکن است جان خود را از دست بدهد بازدارندگی بیشتری برای جرم ایجاد خواهد شد.

پنجم. اینکه اجرای حدود الهی (البته بعد از شرایط هفت خانی که برخی موارد دارد) نوعی اطاعت و تشکر و توجّه به خداست و موجب رشد و رحمت و نزدیکی به خداوند می شود. در روایت آمده است که اجرای حدود الهی از باران چهل ساله که در جایی ببارد برکت بیشتری برای آن سرزمین دارد.

ششم. اکثر گناهان، در فضایی شکل گرفته است که وابستگی های شدید جسمی و حسّی به دنیا به وجود آمده است. اجرای حدّ جسمی دقیقاً درد و مجازات شدید حسّی باعث می شود که حالت انسلاخ و جدایی از این لذّتها و نگاههای حسّی به وجود بیاید.

هفتم. مجازات اسلامی بر خلاف نظر شما عین عدل و رحمت الهی است چرا که طبق قانون الهی که آگاه بر همه چیز است شکل گرفته است و عدل خود بزرگترین رحمت است اگر بر کسانی عدل همیشه سنگین است ولی اگر امور طبق عدالت جاری باشد، نهایتاً انسان ها مزاج حق می گیرند و حقیقت طلب می شوند و در مسیر رشد و معرفت حقیقی قرار می گیرند که این امر بزرگترین رحمت است.

هشتم. مجازات اسلامی مثل جراحی می ماند درد دارد و سخت و سنگین هست اما فایده بخش است فلذا در کل برای نجات انسان ها قرار داده شده است و جز رحمت نیست، چون پروردگار انسان ها که این احکام را تشریع کرده، جز به خیر و صلاح و نجات آنها نمی اندیشد. کودکی که از آمپول می هراسد یا بیماری که از جرّاحی لازمی می هراسد نباید ملاک قضاوت راجع به چنین مسائل ضروری ای قرار بگیرند.

نهم. در بسیاری موارد، مثل قصاص قاتل یا اعدام متجاوز و یا قطع دست سارق،(6) مظلوم یا بازمانده مظلوم با مجازاتی خفیف مثل زندان یا صرفاً جریمه نقدی جانشان آرام نمیگیرد. در چنین مواردی جز با مجازات شدید مجرمین، این افراد آرامش و سلامت روانی خود را باز نمی یابند که این مجازات رحمتی برای آنهاست.

دهم. گناهان بسیار بزرگتر از آنچه که ما معمولاً تصوّر می کنیم هستند. کسی که مجازاتی سنگین می شود در واقع دارد سزای حقیقی عملش یا بخشی از آن را دریافت می کند این اقتضای مقام الهی است که هر چیزی را به سزا و شان واقعی خود برساند بخشی از این مسئله در دنیا اتّفاق می افتد و بخشی آن در آخرت خواهد بود. رساندن هرکسی به شان و سزای واقعی نه تنها مخالف رحمت نیست بلکه این عین رحمت است که به هرکسی فرصت بروز بدهی و وسائل آن را در اختیارش بگذاری تا در شان حقیقی خود قرار بگیرد. نمی توان خروج اشخاص از رحمت الهی را به خدا نسبت داد، حدود در واقع آینه هایی هستند که زشتی اعمال انسانها را به آنها نشان می دهند.

ب- سياست کيفري اسلام: در این خصوص گفتنی است: سياست کيفري اسلام نيز داراي دو نوع درمان براي دو مرحله ويژه از وضعيت جامعه است:

یک. پيش بيني مجازات‏هاي شديد:
اِعمال اين مجازات‏ها منوط به شرايط و قيود فراوان است، به نحوي که گاه به ندرت فراهم مي‏شود. اين نوع درمان در جائي تجويز مي‏شود که بزهکاري در آن به وضع حادّ و بغرنجي رسيده، پرده‏ هاي عفت دريده شده و ارتکاب جرائم در ملاء عام قبحي ندارد. چنين جامعه‏ اي قطعاً دچار بيماري چنان شديدي شده که مداواي آن از راه‏ هاي عادي ممکن نيست و نياز به شوک شدید دارد. در جامعه‏ اي که تعدی به اموال و نوامیس دیگران عادی شده و یا خون بي گناهان را به ناحق بر زمين مي‏ريزند، کدام اهرم قوي مي‏تواند از وقوع مجدد اين بيماري خطرناک جلوگيري کند؟ گرفتن اموال مجرم، سلب آزادي او، اصلاح و درمان مجرم، يا سازگار کردن او با جامعه، همه اين امور در جاي خود لازم و مفيد هستند، اما براي حفظ امنيت و حيات جامعه کافي نيست. اسلام، سلب حيات مجرم را هدف قرار نداده است. اسلام مخالف خشونت است . هدف سياست کيفري اسلام بيش‏تر تهديد به مجازات است، تا اجراي آن.

دو. پيش بيني مجازات‏ هاي خفيف‏ تر با شرايط اجراي آسان‏تر:
جرائمي که حاکي از وخامت شديد اوضاع اجتماعي نبوده و در شرايط عادي جامعه رخ مي‏دهد، در اين دسته قرار مي‏گيرد. اين دسته از مجازات‏ها، جرائمي است که اختيارات قضات در اين نوع جرائم وسيع‏تر بوده ، مي‏توانند با در نظر گرفتن شخصيت مجرم و اوضاع و احوال ارتکاب جرم، تصميم مقتضي را در برخورد با وي اتّخاذ نمايند.(7)

با در نظر گرفتن همه اين جوانب، معلوم مي‌شود که حدود و تعزيرات اسلام چندان خشن نبوده و یا مصالح فرد و جامعه به وجود چنین احکامی ایجاب می کند. از سوي ديگر شايد برخي از اين مجازات‌ها مانند قطع دست دزد و سنگسار زناکار، سنگين به نظر برسند. اما اسلام راه‌هاي اثبات آن را چنان محدود کرده است که در عمل دامان افراد بسيار کمي را مي‌گيرد، اما تاثیرات عمده آن براین قرار است که وحشت از آن به عنوان يک عامل بازدارنده روي افراد منحرف اثر خود را خواهد گذاشت. روشن است که با اين شرايط تنها افراد بي باک و بي پروا که از مرحله انسانیت خارج شده اند ممکن است مجرم شناخته شوند. چنين اشخاصي بايد به اشد مجازات گرفتار شوند تا عبرت ديگران گردند و جامعه سالم بماند.

ج- شرایط اجرای احکام و حدود جزای اسلامی:
اجراي حدودي مثل قطع دست دزد داراي شرايطي است که تا آن شرايط جمع نشود، نمي‏توان آن حد را جاري کرد؛ مثلاً درباره قطع دست دزد بايد شرايط زير موجود باشد تا دستش قطع شود:
اول: دزد بالغ باشد.
دوم: عاقل باشد.
سوم: با اختيار خود دزدي کند.
چهارم: مال دزدي حداقل يک چهارم دينار طلا يعني چهار نخود و نيم طلاي سکه دار، يا چيز ديگري که به اين ارزش باشد. پنجم: بداند مالي را که بر مي‌دارد مال مردم است.
ششم: در مالي که بر مي‌دارد شريک نباشد.
هفتم: مال در جايي محفوظ و در بسته باشد و او حفاظت آن جا را از بين ببرد.
هشتم: مخفيانه مال غير را ببرد.
نهم: اضطرار و ناچاري، او را به دزدي وادار نکرده باشد.
دهم: سارق، پدر صاحب مال نباشد.
يازدهم : سرقت در سال قحطي صورت نگرفته باشد.
دوازدهم: حرز و محل نگهداري مال، از سارق غصب نشده باشد.
سيزدهم: سارق مال را به عنوان دزدي برداشته باشد.
چهاردهم: مال مسروق در حرز متناسب نگهداري شده باشد.
پانزدهم: مال مسروق از اموال دولتي و وقف و مانند آن که مالک شخصي ندارد نباشد.
بعلاوه سرقتي كه موجب حد است با يكي از این راه ها ثابت مي شود:
1. شهادت دومرد عادل.
2. دو مرتبه اقرار سارق نزد قاضي به شرط آن كه اقرار كننده بالغ و عاقل و قاصد و مختار باشد.
3. علم قاضي. اگر سارق يك مرتبه نزد قاضي اقرار به سرقت كند، بايد مال را به صاحبش بدهد. اما حد بر او جاري نمي شود.(8)

اما اينكه چرا دست دزد بايد بريده شود در حالي كه او دست كسي را نبريده است؟ شايد اين سوال به خاطر اشتباهي كه ميان حدّ سرقت و قصاص در ذهن کسی به وجود آمده، مطرح شده باشد. آن حكمي كه بايد طبق آن در برابر جنايتي كه فردي مرتكب شده است عين آن در مورد جاني اجرا شود ، قصاص نام دارد نه حدّ.

حدّ عبارت است از حكم خدا در مورد جرمي كه فرد مرتكب شده است و لزوما عين همان كاري كه مجرم مرتكب شده است نمي باشد. در مورد مجازات هاي غير اسلامي نيز همين وضعيت وجود دارد. وقتي كه در كشورهاي غير اسلامي كه قانون غير اسلامي در آن ها اجرا مي شود ، فردي را به خاطر قاچاق يا خلاف ديگر به زندان مي اندازند ، مگر آن فرد مجرم كسي را به زندان انداخته است كه او را به زندان مي اندازند؟ يا وقتي پليس فرد متخلف از قوانين راهنمائي را جريمه نقدي مي كند ، مگر آن راننده متخلف كسي را جريمه نقدي كرده است كه پليس او را جريمه نقدي مي كند؟(9)

بنابراین چنانکه گفتیم:
احکام جزایی اسلام که بظاهر خشن جلوه می نماید از آنجایی که از حکمت مطلقه الهی سرچشمه گرفته و مفید به حال فرد و جامعه است عین عدل و رحمت است؛ عموماً احکام جزایی اسلام اعم از نوع شدید قصاص و سنگسار و ... و یا حدود اسلامی مانند تعزیرات و زندان و شلاق و ... دارای فلسفه و حکمت خاصی است که همه آنها در کل به مصلحت فرد و جامعه است،
در واقع اگر این احکام سختگیرانه نباشد ظلم و تعدی و فساد و هرج و مرج، بحدی در کالبد جامعه گسترش می یابد که فرد و جامعه را از غرض اصلی آفرینش یعنی دستیابی به راه کمال و سعادت، باز می دارد که دیگر جایی برای مفاهیم عدل و رحمت باقی نخواهد گذاشت. ضمن آنکه اجرای این احکام منوط به شرایطی است که حصول آن شرایط، در اکثر موارد اجرای آن را بسیار سخت و دشوار می نماید بعبارتی وجود این احکام بیش از آنکه اجرایی باشد نقش تهدید و بازدارنده گی دارد.

موفق باشید ...@};-

پاورقی______________________________________ ___________________________
1. سوره (آل عمران), آیه 159.
2. (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, ج272/4, دارصعب, دارالتعارف, بیروت.
3. (بـحـارالانـوار), عـلامـه مـحـمد باقر مجلسی, ج294/13, موسسه الوفإ.
4. همان مدرک, ج50/72 ـ 64.
5. دعای جوشن کبیر: یا من سبقت رحمته غضبه.
6. بسیاری از احکام جزایی اسلام و نیز قطع دست دزد داراي شرايطي است که تا آن شرايط جمع نشود، نمي‏توان آن حد را جاري کرد.
7. کتاب نقد، ش 15 - 14، ص 143 - 140.
8. امام خميني ، تحرير الوسيله ، تهران ، نشر موسسه عروج ،‌ 1379 هـ.ش ، ج 2 ، كتاب الحدود ، الفصل الخامس « في حد السرقه » ، ص457 ؛ قانون مجازات اسلامي ، تهران ، موسسه انتشارات آگاه ، 1381هـ.ش ، چاپ پانزدهم ، ويرايش دوم ، كتاب حدود ، باب هشتم ، ماده 198- 199- 200.
9. اقتباس از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی، مبحث قساوت در اسلام، با کمی تغییر و تصرف.

موضوع قفل شده است