سنگسار ، مجازاتی قرآنی یا غیر اسلامی (توراتی) ؟؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سنگسار ، مجازاتی قرآنی یا غیر اسلامی (توراتی) ؟؟

با عرض سلام.
در مقاله ای به قلم اقای حسن بایگان ادعا شده که سنگسار مجازاتی یهودی توراتی ست و نه قرآنی اسلامی. لینک مقاله

سید محمدجواد غروی نیز در کتابی به اسم "حکم رجم در اسلام" معتقد است که این مجازات ربطی به اسلام ندارد و همه روایات موجود را پس از بررسی ، حکم به ضعیف و خبر آحاد بودن داده اند و گفته اند که با اصل آیات قرآن و سیرۀ پیامبر(ص) تناقض دارند.
همچنین ایشان در ان کتاب به روایاتی استناد می کنند دال بر نهی و مذمت "قتل زجر کش گونه" در اسلام. و می فرمایند که این روایات با سنگسار (که قتلی زجر کش گونه است) منافات دارد.

دلیل بر نقض ادلۀ آقای بایگان وسید محمدجواد غروی چیست و آیا واقعا اینگونه است که سنسگار ربطی به اسلام ندارد و یا نسخ شده است؟
ممنون

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محسن

ss8248;829986 نوشت:
با عرض سلام.
در مقاله ای به قلم اقای حسن بایگان ادعا شده که سنگسار مجازاتی یهودی توراتی ست و نه قرآنی اسلامی. لینک مقاله
سید محمدجواد غروی نیز در کتابی به اسم "حکم رجم در اسلام" معتقد است که این مجازات ربطی به اسلام ندارد و همه روایات موجود را پس از بررسی ، حکم به ضعیف و خبر آحاد بودن داده اند و گفته اند که با اصل آیات قرآن و سیرۀ پیامبر(ص) تناقض دارند.
همچنین ایشان در ان کتاب به روایاتی استناد می کنند دال بر نهی و مذمت "قتل زجر کش گونه" در اسلام. و می فرمایند که این روایات با سنگسار (که قتلی زجر کش گونه است) منافات دارد.
دلیل بر نقض ادلۀ آقای بایگان وسید محمدجواد غروی چیست و آیا واقعا اینگونه است که سنسگار ربطی به اسلام ندارد و یا نسخ شده است؟
ممنون

بسم الله الرحمن الرحیم.
پاسخ:
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی
در باره پرسش مورد نظر از چند زاویه می توان مطالبی را بیان کرد.
1.برخی از احکام که در کتاب های آسمانی بدون تحریف وجود دارد؛ در زمان ظهور اسلام نیز نسخ نشده و شرع آن را تایید کرده است.
مثل حکم رجم که اگر ریشه در تورات دارد، دین اسلام نیز به دلیل تبعات سنگینش آن را امضا کرده و برای مرتکب آن مجازات سختی که البته باز دارنده و عبرت انگیز می باشد، وضع کرده است.پس این مسئله که هر چیزی ریشه در دین یهود(تورات) و دین مسیح(انجیل) داشته باشد،نمی تواند در اسلام اجرا شود، قابل قبول نیست.زیرا برخی از احکام الهی برای همه زمان ها و به طور یکسان وضع شده و ضمانت اجرایی دارد.
2.پرسشگر با استناد به بعضی از ادعاها که روایات در باره رجم ضعیف و غیر قابل استناد می باشد،پرسیده است آیا دلیلی بر نقض سخن آقایان بایگان و سید محمد جواد غروی وجود دارد؟
در جواب باید گفت بر عکس ما روایات صحیحی در این باره داریم که مستند مجازات سنگسار قرار گرفته است.
که می توان به کتاب وسایل الشیعه شیخ حر عاملی،جلد بیست و هشتم، صفحه های 72 و 167 کتاب الحدود مراجعه کرد.
اضافه بر این،مباحث مربوط به مستندات رجم در کتاب مبانی تحریر الوسیله نوشته آیت الله محمد مومن قمی در صفحه های 56 و 382 با استناد به روایت صحیحه به طور مبسوط بیان شده است.
3.حکم به قتل در اسلام به ضوابط همراه با وسواس خاصی گره خورده است. به این معنا که نمی توان به سادگی حکم به قتل کسی داد.هم چنین اسلام به عنوان کامل ترین دین، بیش از دیگر ادیان به حفظ جان افراد سفارش کرده است .
پس اگر حکم به سنگسار کسی شده است،حتما دلیلی دارد که نمی توان آن را انکار کرد یا کنار گذاشت.
4. این نوع مجازات همواره در طول تاریخ اسلام وجود داشته است و مشهور فقها با این حکم موافق بوده اند. اگر قرار بر مخالفت با چنین مجازات سنگینی بود (با توجه به این که چنین مجازات سختی در ظاهر با روح دین محمدی که دین رحمت و رافت است، سازگاری ندارد) پس اولین گروهی که می بایست واکنش منفی نشان دهند فقها بودند. اما دیده نشده است هیچ فقیه بزرگی به شکل علنی با این حکم مخالفت کرده باشد.
حتی نقل شده است که مرحوم آیت الله العظمی سید احمد خوانساری که از فقهای بزرگ معاصر و بسیار محتاط بود و اقامه حدود را منوط به معصوم سلام الله علیه می کردند، اما در باره حکم رجم مخالفت نکردند.
5.با این که حکم به رجم از احکام دینی بر شمرده شده است، اما اثبات آن به سادگی نیست. یعنی اثبات چنین حدی با موانع بسیاری روبرو است. پس اسلام به راحتی اجازه نمی دهد که این حد اجرا شود و آن را منوط به اقرار های مکرر و نیز شهادت مکرر شهود عادل کرده است با این حساب در بسیاری از موارد حکم به رجم منتفی می شود.
5.علاوه بر تمام این مطالب، باید گفت، اجرای برخی از احکام گاهی با وضع یا شرایط زمان و جامعه هم خوانی ندارد و حتی گاهی ممکن است تحت شرایط خاص امروز به اصل دین ضربه بزند. در این صورت، حاکم اسلامی و یا قاضی شرع می تواند از حکم جایگزین استفاده کند.(و الله العالم)
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

سلام.ممنون از پاسخ
جالب است ک در بیشتر ایاتی ک حکم رجم امده،ایه ها مربوط به غیرمسلمین و اهل کتاب است و همین نوع سیاق ایات است که باعث شده مخالفین سنگسار این مجازات را برای ملل غیرمسلمان بدانند...
اعتقاد برخی نیز این است که این نوع مجازات با نزول سوره نور نسخ شده و دیگر دلیل قرآنی ندارد و فقط دلیل روایی دارد...آیا نسخ سنگسار درست است و فقط ریشه روایی دارد؟

-----
احادیث سنگسار با احادیثی ک دال بر نهی از مرگ زجرکش گونه یا قتل صبر است(و آقای غروی بدانها استنادکرده) چگونه قابل جمع است در حالی که سنگسار مجازاتی ست که ممکن است منجر به مرگ انسان بگونه ای زجرآمیز بشود؟
حتی حدیث هست دال بر نهی قتل صبر،حیوانات: رسول خدا(ص)نهی فرمود که جنبنده یی(از حشرات و حیوانات) به قتل صبرکشته شود. مسلم،صید61-65

در صفحه25به بعد کتاب آقای غروی احادیث دیگری نیز دراین بار نقل شده

ss8248;878350 نوشت:
جالب است ک در بیشتر ایاتی ک حکم رجم امده،ایه ها مربوط به غیرمسلمین و اهل کتاب است و همین نوع سیاق ایات است که باعث شده مخالفین سنگسار این مجازات را برای ملل غیرمسلمان بدانند...

ای کاش به این آیات اشاره می شد تا بحث شود

ظاهرااا

در مورد مجازات سنگسار، نظر آیت الله صادقی تهرانی این بود که هدف از این مجازات، اعدام و به قتل رساندن فرد زناکار نیست، بلکه تحقیر اوست و جنبه بازدارندگی دارد، بنابراین باید در اجرای آن ریگ‌هایی با اندازه متوسط را به جاهایی از بدن بزنند که موجب قتل نشود و هنگامی‌که حالت ظاهری این سنگسار یا ریگسار پدید بیاید و منظور از آن برآورده شود دیگر ادامه دادنش جایز نیست و باید اجرای مجازات را متوقف کرد.

احتمالا ایت الله صادقی به صورت مفصل ان را در تفسیرشان توضیح داده اند

فرج اله عباسي;878415 نوشت:
ای کاش به این آیات اشاره می شد تا بحث شود

ظاهرااا

سلام. از مقاله اقای بایگان نقل میکنم:

قرآن
کتاب مقدس مسلمانان و حکم سنگسار
سنگسار کلمه ای پارسی بر گرفته از سنگ میباشد، معادل عربی آن در قرآن آمده " رجم" میباشد.
از سنگسار در قرآن تنها 4 بار نام برده شده است که آنها نیز داستانهائی میباشند مربوط به یهودیان. دستور سنگسار بهیچوجه در قرآن نیست و از محمد نیز صادر نشد؛ یعنی نه دستور قرآن است و نه سنتی از جانب محمد. از آنجا ئیکه قاعده دستوراتِ اسلامی؛ قرآن و سنت محمد میباشد کسانیکه چنین دستوراتی را میدهند تفکراتشان از جای دیگری نشات میگیرد که در همین نوشتار اشاره کوتاهی بدان خواهد شد. اما ابتدا در زیر تمامی آن 4 آیه آورده میشود.

سوره کهف
آیه 20
انهم ان یظهر و اعلیکم یرجموکم او یعیدو کم فی ملتهم و لن تفلحوا اذا ابدا
بدرستیکه ایشان اگر دست یابند بر شما سنگسار کنند شما را یا باز گردانند شما را در کیش خود و هرگز رستگار نشوید آنگاه هرگز

توضیح:
این جریان اصحاب کهف استکه داستانش در این سوره آمده است.
در اینجا سنگسار یرجموکم آمده است.

سوره شعرا
آیه 116
قالو الین لم تنته یا نوح لتکونن من المرجومین
گفتند هر آینه اگر باز نایستی ای نوح خواهی شد از سنگسار شدگان

توضیح:
در اینجا قرآن دارد از داستان نوح صحبت میکند که قوم تهدید میکنند او را سنگسار خواهند کرد.
در این یکی سنگسار المرجومین آمده است.

سوره یس
آیه 18
قالو اناتطیرنابکم لئن لم تنتهوالنرجمنکم و لیمسنکم منا عناب الیم
گفتند بدرستیکه ما فال بد گرفتیم بشما اگر باز نایستادید سنگسار میکنیم البته شما را و هر آینه مس میکند البته شما را از عذابی دردناک

توضیح:
این نیز داستانی از گذشته ها است که نقل میشود.
سنگسار در این یکی النرجمنکم است.

سوره دخان
آیه 20
و انی عذت بربی و ربکم ان ترجمون
و بدرستیکه من پناه میبرم بپروردگار من و پروردگار شما که سنگسار کنید مرا.
توضیح:
این نیز داستانی است از زمان فرعون که رسولی فرستاده میشود و یهودیان قصد سنگسار او میکنند.
سنگسار در اینجا ترجمون است.

تفسیر:
نگاهی به افعال صرف شده رجم در این آیات ( یرجموکم، المرجومین،النرجمنکم، ترجمون) خود نیز نشانی واضح از عدم دستور سنگسار میباشد.
تا آنجائی که کتب مرجع را مطالعه کرده ام هیچگاه چیزی بعنوان سنگسار که در زمان (مخصوصا) محمد و حتی خلفای راشدین و خلفای بعدی باشد ندیده ام .
کتبی که در زیر آورده میشوند جزو اولین کتب نوشته شده بعد از اسلام میباشند و وقایع آن زمانها را بوضوح بیان کرده و مرجعی برای کتبی مانند تاریخ تاریخ طبری هستند:

1- سیرت رسول الله ( 2 جلد)، رفیع الدین اسحق بن محمد همدانی ( متوفی به سال 150 یا 151 ه ق)، با تصحیحات دکتر اصغر مهدوی، انتشارات خوارزمی، چاپ اول 1360
2- مغازی، محمد بن عمر واقدی ( متوفی 207 ه ق)، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم 1369
3- طبقات ( در 8 جلد)، محمد بن سعد کاتب واقدی ( 168 – 230 ه ق) ترجمه دکتر محمود مهدوی دامغانی؛ انتشارات فرهنگ و اندیشه، تابستان 1374

اما تولد طبری تقریبا متراداف است با مرگ کاتب واقدی پس بنظر معقول میرسد که مرجع طبری برای نوشتن تاریخ معروف خود از جمله این کتب بوده باشند.
تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری (ولادت 224 یا اوایل 225 ه ق در آمل)، ترجمه علی اکبر شهابی، انتشارات اساطیر، چاپ دوم 1363
در تاریخ طبری نیز چیزی بعنوان سنگسار از جانب محمد و سایر خلفا دیده نشده است.

شیوه اعدام در میان اعراب
دراصل طریق اعدام در میان اعراب قطع گردن با شمشیر بوده چیزی که هنوز هم درعربستان سعودی برقرار است.
اگر محمد به سنگسار معتقد بود آنرا انجام ویا دستوری مستقیم میداد.
اما مخصوصاً برای شیعیان علی باید شیوه اعدام قاتل علی بالاترین و اصلی ترین مرجع باشد و آن اعدام قاتل با ضربه شمشیر است که ظاهرا هم میبایست با تنها یک ضربه صورت بگیرد. پس وقتی این شیعیان به جای اعدام با یک ضربه شمشیر حکم سنگسار میدهند باید به سابقه خود این افراد توجه کرد.

باید دقت کرد که وقتی دین یا فلسفه یا عقیده ای در جائی ظهور میکند و بعد به نقاط دیگری میرود بر فرهنگهای آنجا تاثیر میگذارد و از آنها نیز تاثیر میگیرد؛ بهمین دلیل دین اسلام که از عربستان شروع شد وقتی به نقاط دیگری رسید تغییرات زیادی کرد و هر گروه و قومی بنابرمیل و فرهنگ خود آنرا تغییر دادند.
بنظر میرسد ورود یهودیان به اسلام نیز تاثیر خود را بصور مختلف در این دین گذاشت و از جمله همین سنگسار است که در میان آن دسته مسلمانانی که متاثیر از یهودیان بودند صورت میگرفته است. با این استدلال آن دسته از ملایانی که دستور سنگسار میدهند ریشه ای نه چندان دور در یهودیت دارند و از زمانیکه آنها از خواندن عهد عتیق به خواندن قرآن روی آورده اند زمان زیادی نمیگذرد. بنابراین هنوز ریشه های عهد عتیق یعنی سنگسار را با خود دارند و از آن کاملاً پاک نشده اند. این افراد میتوانند با توجه به آن ریشه ها (که حتی ممکن است خودشان متوجه نباشند) تفاسیری مطابق میل خود از این آیات بکنند.
بررسی گسترده تر اعدام و شیوه های اعدام درجای مناسب دیگری ارائه خواهد کرد ولی در این نوشتار با توجه به شیوه اعدام در میان ادیان سامی و زرتشتی تا حدود زیادی مشخص میگردد که
شیوه های اعدام در میان قبایل یا مردمان مختلف با شیوه زندگی آنها ارتباط مستقیم داشته است.
بنظر میرسد برای صحرا گردان ( اعراب) مانند آن دسته که بعدها یهودی نامیده شدند امکان دار زدن و غیره وجود نداشت زیرا در بیابان درختی مناسب برای اعدام پیدا نمیشده همچنین در سفرهای بیابانی امکان همراه بردن چوبهای بلند برای اعدام وجودنداشته، بوته ای هم برای آتش زدن و سوزاندن محکوم نبوده پس ساده ترین راهِ ، پرتاب سنگ بوده است.
پرتاب سنگ از جمله تفریحات صحرا گردان نیز بوده است.
از جانب دیگر همین سنگ بهترین اسلحه آنها بوده و در پرتاب آن مهارت داشته اند، چنانچه به داستان جنگ داود با جالوت توجه شود این نکته بوضوح دیده میشود.
سنگ مهماتی مجانی و قابل دسترس بود که اسلحه ای برای پرتاب آن لازم نبود.

ss8248;878350 نوشت:
سلام.ممنون از پاسخ
جالب است ک در بیشتر ایاتی ک حکم رجم امده،ایه ها مربوط به غیرمسلمین و اهل کتاب است و همین نوع سیاق ایات است که باعث شده مخالفین سنگسار این مجازات را برای ملل غیرمسلمان بدانند...
اعتقاد برخی نیز این است که این نوع مجازات با نزول سوره نور نسخ شده و دیگر دلیل قرآنی ندارد و فقط دلیل روایی دارد...آیا نسخ سنگسار درست است و فقط ریشه روایی دارد؟

-----
احادیث سنگسار با احادیثی ک دال بر نهی از مرگ زجرکش گونه یا قتل صبر است(و آقای غروی بدانها استنادکرده) چگونه قابل جمع است در حالی که سنگسار مجازاتی ست که ممکن است منجر به مرگ انسان بگونه ای زجرآمیز بشود؟
حتی حدیث هست دال بر نهی قتل صبر،حیوانات: رسول خدا(ص)نهی فرمود که جنبنده یی(از حشرات و حیوانات) به قتل صبرکشته شود. مسلم،صید61-65

در صفحه25به بعد کتاب آقای غروی احادیث دیگری نیز دراین بار نقل شده


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما همراهان گرامی.
به نکاتی که در ادامه بیان می شود، توجه کنیم.
باید بدانیم ریشه تمام احکامی که با ادیان همراه می شود، امر الهی است. یعنی خدای متعال شارع اصلی همه ادیان است و او بنا بر اراده و حکمت و تدبیر خودش،برای بشر قوانین و تکالیفی وضع می کند که مطابق با مصالح آنان می باشد.
در این صورت پیامبر و اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین،تنها ابلاغ کننده و یا مفسر احکام دین هستند نه واضع و شارع آن!
در نتیجه پیامبر بدون اذن الهی نمی تواند قانونی را وضع کند.
و اما این مطلب که برخی از احکام چون سابقه قرآنی ندارد و اگر هم برخی(بدون استناد) مدعی اند که سابقه داشته ولی در بستر زمانی نزول نسخ شده است؛نمی تواند حکم الهی را دچار تزلزل کند.
چرایی وضع برخی از مجازات های سنگین:
این توضیح لازم به بیان است که شکسته شدن قبح برخی از گناهان چون زنای محصنه و نیز شیوع و رواج آن،کیان جامعه و خانواده ها را دچار مخاطره ای جدی می کند. از این رو خدای متعال حکمی سخت برای مرتکبین چنین گناهانی وضع کرده و تهدید کرده است که مبادا به سمت انجام چنین گناهی بروید! و گرنه می بایستی خود را برای مجازاتی سخت آماده کنید.تا هم خودتان با این مجازات تطهیر شوید و هم دیگران از آن عبرت بگیرند.پس به طور حتم شارع خود راضی به این نوع مرگ می باشد.
با این حساب اگر شخص یا اشخاصی خدای نا کرده به سمت چنین گناهی کشیده شوند،باید برای حفظ نظام جامعه و خانواده (که هر انسان غیرت مندی به آن حساسیت دارد) مجازات شوند.
در این جا ممکن است که شخص پیامبر مثل سایر افراد عواطفش جوشان شود و در دل به این نوع مرگ راضی نباشد،زیرا از آن جا که پیامبر اکرم صلوات الله علیه، پیامبر رحمت و مهربانی است، همیشه از اجرای حکم رجم در باره افرادی که در محضر ایشان چهار بار به ارتکاب زنای محصنه اقرار می کردند، اظهار ناخشنودی می نمودند و می فرمودند: اگر این افراد به جای اقرار، توبه می کردند بر ای شان بهتر بود. اما هر گاه این جرم اثبات می شد، علی رغم میل باطنی خود آن را اجرا می کردند.چون حضرت به عنوان حاکم شرع مجری دستور الهی بودند و می دانستند که خدای متعال خود بهتر به احوال بندگان و مصالح و مفاسد آن ها آگاه است.
در تاریخ اسلام آمده است که در برخی از مواقع پیامبر مجبور شدند نسبت به افرادی حکم به سنگسار بدهند. نقل برخی از موارد مستند و در کتاب ها بیان شده است و نیازی به اثبات یا نقل دوباره آن نیست.پس اشکال ها و ایراداتی که بیان شده است، نمی تواند در برابر این قانون پذیرفته و اثبات شده عرض اندام کند و در تایید این مطلب بیان کردیم که روایات در حد تواتر و صحیحه است.
بله و البته پیامبر اسلام مظهر رحمت و عاطفه و محبت بوده اند تا جایی که در اثر دلسوزی بیش از حد نسبت به مردمی که ایمان نمی آوردند،خود خوری عجیبی داشت.ا جایی که خدای متعال به حضرت می فرماید:
"لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنين" گويى مى ‏خواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى به این جهت که آن ها ايمان نمى ‏آورند.سوره شعراء آیه 3
این صفت کریمه رسول خدا صلوات الله علیه بود که حتی نسبت به کافران از این که هدایت نمی شده اند، این اندازه دل سوزی داشت که حاضر بود جانش را بدهد.
بله اگر ما باشیم و حدود الهی، در این صورت ممکن است به دلیل واکنش های عاطفی خودمان و نیز جامعه که مرگ زجر آور را حق مرتکبین برخی از گناهان ندانیم، حد الهی را تعطیل کنیم. اما باید بدانیم بشر حتی اگر پیامبر هم باشد، واضع احکام الهی نیست، بلکه شارع ادیان، خدا و او به احوال بندگانش آگاه است و می داند منافع چنین مرگی بر ضررهای احتمالی آن ترجیح دارد.
پس نمی توان به پیامبر صلوات الله علیه ایراد گرفت که چرا با آن همه عطوفت و مهربانی این حکم سنگین را وضع یا جاری می کرده است. زیرا وضع حکم به دست او نبوده علاوه نمی توانسته جلو احکام الهی را بگیرد یا از طرف خودش حکم وضع کند. پیامبر فقط مفسر و مجری احکام و قوانین دین بود.
در ضمن می دانیم اگر زنای محصنه رواج پیدا کند و مرتکبش مجازات نشود؛سنگ روی سنگ بند نمی شود و تمام مرزهای اخلاقی شکسته و زندگی اجتماعی دچار فرو پاشی می شود و هر کسی به خودش حق می دهد که به ناموس دیگران تعدی کند.
در عین حال اگر خدای نکرده کسی مرتکب این گناه شد، (البته با تمام وسواسی که در اقرار و شهادت و اثباتش هست) پس باید بپذیریم که خطا کار مجازات شود تا هم خودش با این مجازات پاک شود و هم دیگران عبرت بگیرند.
مثال معروفی وجود دارد که هر کسی خربزه می خورد، پای لرزش می نشیند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

محسن;878776 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما همراهان گرامی.
به نکاتی که در ادامه بیان می شود، توجه کنیم.
باید بدانیم ریشه تمام احکامی که با ادیان همراه می شود، امر الهی است. یعنی خدای متعال شارع اصلی همه ادیان است و او بنا بر اراده و حکمت و تدبیر خودش،برای بشر قوانین و تکالیفی وضع می کند که مطابق با مصالح آنان می باشد.
در این صورت پیامبر و اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین،تنها ابلاغ کننده و یا مفسر احکام دین هستند نه واضع و شارع آن!
در نتیجه پیامبر بدون اذن الهی نمی تواند قانونی را وضع کند.
و اما این مطلب که برخی از احکام چون سابقه قرآنی ندارد و اگر هم برخی(بدون استناد) مدعی اند که سابقه داشته ولی در بستر زمانی نزول نسخ شده است؛نمی تواند حکم الهی را دچار تزلزل کند.
چرایی وضع برخی از مجازات های سنگین:
این توضیح لازم به بیان است که شکسته شدن قبح برخی از گناهان چون زنای محصنه و نیز شیوع و رواج آن،کیان جامعه و خانواده ها را دچار مخاطره ای جدی می کند. از این رو خدای متعال حکمی سخت برای مرتکبین چنین گناهانی وضع کرده و تهدید کرده است که مبادا به سمت انجام چنین گناهی بروید! و گرنه می بایستی خود را برای مجازاتی سخت آماده کنید.تا هم خودتان با این مجازات تطهیر شوید و هم دیگران از آن عبرت بگیرند.پس به طور حتم شارع خود راضی به این نوع مرگ می باشد.
با این حساب اگر شخص یا اشخاصی خدای نا کرده به سمت چنین گناهی کشیده شوند،باید برای حفظ نظام جامعه و خانواده (که هر انسان غیرت مندی به آن حساسیت دارد) مجازات شوند.
در این جا ممکن است که شخص پیامبر مثل سایر افراد عواطفش جوشان شود و در دل به این نوع مرگ راضی نباشد،زیرا از آن جا که پیامبر اکرم صلوات الله علیه، پیامبر رحمت و مهربانی است، همیشه از اجرای حکم رجم در باره افرادی که در محضر ایشان چهار بار به ارتکاب زنای محصنه اقرار می کردند، اظهار ناخشنودی می نمودند و می فرمودند: اگر این افراد به جای اقرار، توبه می کردند بر ای شان بهتر بود. اما هر گاه این جرم اثبات می شد، علی رغم میل باطنی خود آن را اجرا می کردند.چون حضرت به عنوان حاکم شرع مجری دستور الهی بودند و می دانستند که خدای متعال خود بهتر به احوال بندگان و مصالح و مفاسد آن ها آگاه است.
در تاریخ اسلام آمده است که در برخی از مواقع پیامبر مجبور شدند نسبت به افرادی حکم به سنگسار بدهند. نقل برخی از موارد مستند و در کتاب ها بیان شده است و نیازی به اثبات یا نقل دوباره آن نیست.پس اشکال ها و ایراداتی که بیان شده است، نمی تواند در برابر این قانون پذیرفته و اثبات شده عرض اندام کند و در تایید این مطلب بیان کردیم که روایات در حد تواتر و صحیحه است.
بله و البته پیامبر اسلام مظهر رحمت و عاطفه و محبت بوده اند تا جایی که در اثر دلسوزی بیش از حد نسبت به مردمی که ایمان نمی آوردند،خود خوری عجیبی داشت.ا جایی که خدای متعال به حضرت می فرماید:
"لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنين" گويى مى ‏خواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى به این جهت که آن ها ايمان نمى ‏آورند.سوره شعراء آیه 3
این صفت کریمه رسول خدا صلوات الله علیه بود که حتی نسبت به کافران از این که هدایت نمی شده اند، این اندازه دل سوزی داشت که حاضر بود جانش را بدهد.
بله اگر ما باشیم و حدود الهی، در این صورت ممکن است به دلیل واکنش های عاطفی خودمان و نیز جامعه که مرگ زجر آور را حق مرتکبین برخی از گناهان ندانیم، حد الهی را تعطیل کنیم. اما باید بدانیم بشر حتی اگر پیامبر هم باشد، واضع احکام الهی نیست، بلکه شارع ادیان، خدا و او به احوال بندگانش آگاه است و می داند منافع چنین مرگی بر ضررهای احتمالی آن ترجیح دارد.
پس نمی توان به پیامبر صلوات الله علیه ایراد گرفت که چرا با آن همه عطوفت و مهربانی این حکم سنگین را وضع یا جاری می کرده است. زیرا وضع حکم به دست او نبوده علاوه نمی توانسته جلو احکام الهی را بگیرد یا از طرف خودش حکم وضع کند. پیامبر فقط مفسر و مجری احکام و قوانین دین بود.
در ضمن می دانیم اگر زنای محصنه رواج پیدا کند و مرتکبش مجازات نشود؛سنگ روی سنگ بند نمی شود و تمام مرزهای اخلاقی شکسته و زندگی اجتماعی دچار فرو پاشی می شود و هر کسی به خودش حق می دهد که به ناموس دیگران تعدی کند.
در عین حال اگر خدای نکرده کسی مرتکب این گناه شد، (البته با تمام وسواسی که در اقرار و شهادت و اثباتش هست) پس باید بپذیریم که خطا کار مجازات شود تا هم خودش با این مجازات پاک شود و هم دیگران عبرت بگیرند.
مثال معروفی وجود دارد که هر کسی خربزه می خورد، پای لرزش می نشیند.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

سلام گرامی.

باتشکر از پاسخهای شما .

ای کاش پاسخ به گونه ای بود که جواب مقاله یا احادیث نقل شده داده میشد. اینکه چه دلایلی برای حکم سنگسار اورده شده یا صادر کننده احکام خداوند است و غیره .... مرحله بعد است . ابتدا باید اثبات شود این حکم در زمان پیامبر ص اجرا شده و در اسلام نسخ نشده بعد وارد دلایل ان شد.

ایاتی که به ان اشاره شده و مربوط به حکم سنگسار است اجرای انها از سوی پیامبر یهود هم نبوده. در جایی قوم کافر نوح میخواهند پیامبر را سنگسار کنند درجای دیگر یهودیان قصد سنگسار رسول را دارند و غیره.... در انها مجری حکم نه تنها پیامبر الهی نیست بلکه قصد سنگسار خود پیامبر را دارند. ابتدا باید مشخص شود این حکم از سوی پیامبر یهود وارد این دین شده یا مانند بسیاری مسائل دیگر یهودیان از ملتهای دیگر مخصوصا مصریان وام گرفتند و وارد دین یهود کردند . طبق قران سنگسار بوسیله قوم کافر نوح هم که پیش از یهودیان بوده اند اجرا میشده . ایا این حکم توسط پیامبر یهود وارد دین شده ؟

۲- مرحله دوم اثبات شود درصورت الهی بودن حکم در زمان یهود اسلام هم انرا تایید کرده و نسخ نشده.
مشخص بشه چرا در کتب قدیمی و مرجع اجرای حکم سنگساری توسط پیامبر ص یا حضرت علی ع طبق ادعای نویسنده ذکر نشده است ؟

۳- تناقض میان روایت برطرف شود . چگونه احادیث نهی از مرگ زجرکش با احادیث سنگسار قابل جمع است ؟

و موارد دیگر .........

بازهم از پاسخهای شما تشکر میکنم.

[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

درموردسنگسار و حکم سنگسار که بظاهر ظاهر خیلی زشت و دردناکی دارد و اگر عالمان دینی و مذهبی ما بخواست ملت و پیروان خود فعلا انرا طبق قانونی منع کرده و از رده خارج نمایند برای حفظ شان دین و مذهب ما و در این دوره سوئ استفاده از دین و مذهب،بهتر هم میبود ، باید عرض کنم که برخلاف انچه که این حکم بظاهر ظاهر خیلی تند و زشت و زننده ای دارد ، چه بسا یک واقعیت بس شیرین و خوب هم نهفته باشد که اگر مردم یا خود گناهکاران پی به ان ببرند حتی مایل به اجرایش نیز بشوند.

لذا نظر من این است که محکومین را به دو دسته تقسیم نماییم:
1-دسته اول کسانی که مانند انچه یکی از دوستان درمورد جناب صادقی تهرانی گفتند حکم سنگسار فقط در حد شرمساری و با سنگ ریزه های بسیار کوچک و بدون اسیب جدی رساندن به فرد خطاکار اجرا شود.
2-و در مورد دسته دوم که باید حکم سنگسار به شکل وحشتناک فعلی اجرا گردد باید یک شرط گذاشته شود و آنهم این باشد که بتوانند یک رضایتنامه را دال بر اجرای سنگسار فعلی امضا نموده و حتی رضایت خانواده خود را نیز درمحضر دادگاه گرفته و ضمیمه نمایند.فقط در اینصورت حکم سنگسارفعلی نیز بهمین روش فعلی یا بظاهر بیرحمانه اجرا گردد. یعنی اجرای این سنگسار تا حد مرگ باشد بگونه ای که فرد خطاکار بمیرد اما بارضایت کتبی خودش و خانواده اش{دخیل کردن خانواده برای جلوگیری احتمالی از هرگونه سوئ استفاده های بعدی باید لازم الاجرا گردد}

توضیحات:
این گروه که خواهان اجرای حکم به بدترین شکل ممکن هستند ممکن است به این باور رسیده باشند یا چنین فکرنمایند که حکمی بدتر در دنیای بعدی برایشان اماده میباشد که اگر دراین دنیا اجرا نگردد بدون شک در دنیای بعدی اجرایش بدون ذره ای گذشت عملی خواهدشد و حتی بدتر و سخت تر و وحشتناکتر ، لذا به میل خود راضی میشوند که علیرغم تمام بی ابرویی های ظاهری اش و دردها و رنج های ظاهری و دنیایی اش ، این حکم در موردشان اجرا گردد.

و به عقیده من این به عدالت نزدیکترخواهدبود که ظلمی هم درحق کسی نشود و جلوی سوئ استفاده های بعدی هم توسط دشمنان گرفته شود.. یعنی اجرای یک حکم بعد از اثبات،به دو شکل یا دو روش و تنها بنا بخواست خود افراد خطاکار.

شاید اسلام واقعی و مذهب تشیع واقعی این باشد که به انسانیت نیز نزدیکتر تا سردرگمی دراین دوره برای الت دست نشدن و تنها برای اجرای یک حکم الهی که ذره ای ظلم هم درحق کسی صورت نگیرد.[/]

عشق امامم;878964 نوشت:
[="Arial"][="Navy"]بنام خدا.

درموردسنگسار و حکم سنگسار که بظاهر ظاهر خیلی زشت و دردناکی دارد و اگر عالمان دینی و مذهبی ما بخواست ملت و پیروان خود فعلا انرا طبق قانونی منع کرده و از رده خارج نمایند برای حفظ شان دین و مذهب ما و در این دوره سوئ استفاده از دین و مذهب،بهتر هم میبود ، باید عرض کنم که برخلاف انچه که این حکم بظاهر ظاهر خیلی تند و زشت و زننده ای دارد ، چه بسا یک واقعیت بس شیرین و خوب هم نهفته باشد که اگر مردم یا خود گناهکاران پی به ان ببرند حتی مایل به اجرایش نیز بشوند.

لذا نظر من این است که محکومین را به دو دسته تقسیم نماییم:
1-دسته اول کسانی که مانند انچه یکی از دوستان درمورد جناب صادقی تهرانی گفتند حکم سنگسار فقط در حد شرمساری و با سنگ ریزه های بسیار کوچک و بدون اسیب جدی رساندن به فرد خطاکار اجرا شود.
2-و در مورد دسته دوم که باید حکم سنگسار به شکل وحشتناک فعلی اجرا گردد باید یک شرط گذاشته شود و آنهم این باشد که بتوانند یک رضایتنامه را دال بر اجرای سنگسار فعلی امضا نموده و حتی رضایت خانواده خود را نیز درمحضر دادگاه گرفته و ضمیمه نمایند.فقط در اینصورت حکم سنگسارفعلی نیز بهمین روش فعلی یا بظاهر بیرحمانه اجرا گردد. یعنی اجرای این سنگسار تا حد مرگ باشد بگونه ای که فرد خطاکار بمیرد اما بارضایت کتبی خودش و خانواده اش{دخیل کردن خانواده برای جلوگیری احتمالی از هرگونه سوئ استفاده های بعدی باید لازم الاجرا گردد}

توضیحات:
این گروه که خواهان اجرای حکم به بدترین شکل ممکن هستند ممکن است به این باور رسیده باشند یا چنین فکرنمایند که حکمی بدتر در دنیای بعدی برایشان اماده میباشد که اگر دراین دنیا اجرا نگردد بدون شک در دنیای بعدی اجرایش بدون ذره ای گذشت عملی خواهدشد و حتی بدتر و سخت تر و وحشتناکتر ، لذا به میل خود راضی میشوند که علیرغم تمام بی ابرویی های ظاهری اش و دردها و رنج های ظاهری و دنیایی اش ، این حکم در موردشان اجرا گردد.

و به عقیده من این به عدالت نزدیکترخواهدبود که ظلمی هم درحق کسی نشود و جلوی سوئ استفاده های بعدی هم توسط دشمنان گرفته شود.. یعنی اجرای یک حکم بعد از اثبات،به دو شکل یا دو روش و تنها بنا بخواست خود افراد خطاکار.

شاید اسلام واقعی و مذهب تشیع واقعی این باشد که به انسانیت نیز نزدیکتر تا سردرگمی دراین دوره برای الت دست نشدن و تنها برای اجرای یک حکم الهی که ذره ای ظلم هم درحق کسی صورت نگیرد.

[/]

سلام گرامی.

طبق احادیث که کارشناس محترم به یکی از انها اشاره کردند حتی زمانیکه خود فرد اعتراف میکرده رسول خدا میفرماید ای کاش بجای ان نزد خود توبه میکرد.

خداوند توبه را باب رحمتی قرار داده و انسانی که خود به این نتیجه برسد که خطا کرده و عذاب اخرت را برخود روا داشته درگاه توبه به روی او باز است و نیازی به رضایت برای اینکار ندارد طبق برخی احادیث همان توبه اولویت دارد.

اینرا هم عرض کنم که بنده به یقین مخالف حکم سنگسار درصورت اسلامی بودن ان نیستم بدنبال پاسخ پرسشهایم و اثبات اسلامی و الهی بودن ان هستم.

paarss;878978 نوشت:

اینرا هم عرض کنم که بنده به یقین مخالف حکم سنگسار درصورت اسلامی بودن ان نیستم بدنبال پاسخ پرسشهایم و اثبات اسلامی و الهی بودن ان هستم.



سلام

حکم سنگسار مانند بسیاری از احکام دیگر که برپایه احادیث و روایات هستند به هیچ وجه اسلامی نبوده و مأخوذ از من دون الله است. درباره حکم زن و مرد زناکار آنچه از قرآن و دین حق اخذ می شود این است:
خداوند در سوره نور حكم زن و مرد زناکار را صد ضربه شلاق اعلام مي كند. می گویند. بعضی برای توجیه حکم سنگسار می گویند در اینجا منظور از زانیه ، زن مجرد است و زن شوهردار نیست و حکم زن شوهردار را سنت تعیین می کند که سنگسار است. اگر اینگونه است پس چرا پروردگار در سوره نساء مي فرمايند اگر زن شوهرداركنيز مرتكب زنا شد مجازاتش نصف زن شوهردار آزاد است؟
اگر مجازات زن شوهردار آزاد سنگسار و مرگ است، نصف مرگ چيست تا آن را در مورد زن شوهردار كنيز اعمال كنيم؟!

(15)وَ الـلّاتى يَأتيـنَ الـفاحِـشَـةَ مِن نِـسائِـكُم فَاسـتَشـهِـدوا عَـلَيـهِـنَّ اَربَـعَـةً مِنـكُم فَـاِن شَـهِـدوا فَـاَمـسِـكوهُـنَّ فِى الـبُـيوتِ حَـتّىٰ يَـتَـوَفّاهُـنَّ الـمَوتُ اَو يَجـعَـلَ ا‌للهُ لَـهُـنَّ سَـبيـلًا

چرا خداوند حکم مردان را اعلام نکرد و تنها حکم زنان را بیان داشت؟
(16)وَ الـلَّـذانِ يَأتِـيانِـها مِنـكُم فَـآذوهُـما فَـاِن تابا وَ اَصـلَـحا فَـاَعـرِضوا عَنـهُـما اِنَّ ا‌للهَ كانَ تَـوّابًا رَحيـمًا

آیا این ایه حکم انتظار کشیده شده را بیان میدارد؟ که مثلا به جای حبس، تعزیر کنیم؟ چه مرد و چه زن؟
و اگر این چنین است حکم صد تازیانه چه میشود؟

آیا ایه 15 و 16 در مورد دو موضوع متفاوت است؟ مثلا تفاوت تاهل و تجرد؟

(2)اَلزّانِـيَـةُ وَ الزّانى فَاجـلِـدوا كُـلَّ واحِـدٍ مِنـهُـما مِـئَـةَ جَلـدَةٍ وَ لا تَأخُذكُم بِـهِـما رَأفَـةٌ فى ديـنِ ا‌للهِ اِن كُنـتُم تُؤمِـنونَ بِا‌للهِ وَ الـيَومِ الآخِـرِ وَ لـيَشـهَد عَـذابَـهُـما طائِـفَـةٌ مِـنَ الـمُؤمِـنيـنَ

آیا خداوند گفته زناکار محصنه؟ یا مطلق گفته؟

آیا این ایه ناسخ ان دو ایه و مبین ان دو است؟

بحث علمى در هشت فصل
و اللاتى یاتین الفاحشة من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعه منکم فان شهدوا فامسکوهنّ فى البیوت حتى یتوفئهنّ الموت او یجعل اللّه لهنّ سبیلا (15)
و الّذان یاتینها منکم فاذوهما فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان اللّه کان توّابا رحیما (16)

ترجمه آیات
و از زنان شما کسانى که مرتکب عملى شنیع _ زنا _ شوند، علیه آنان چهار شاهد بگیرید، پس اگر شهود شهادت دادند باید ایشان را در خانه ها زندانى کنید، تا مرگشان فرا رسد و آنان را بگیرد و یا خدا راهى برایشان پدید آورد (15).
و آن مرد و زنى که این عمل شنیع را مرتکب شوند شکنجه دهید، اگر توبه کردند و به صلاح آمدند دست از آنان بدارید، که خدا توبه پذیر مهربان است (16).
بیان آیات

و اللاتى یاتین الفاحشة ... منکم

وقتى مى خواهند بگویند فلانى فلان عمل را انجام داده هم مى گویند: (فلان اتاه ): و هم تعبیر مى کنند (فلان اتى به ) و کلمه (فاحشه ) از ماده (ف _ ح _ ش ) به معناى طریقه شنیعه است ، ولى استعمالش در عمل شنیع زنا شایع شده است ،
و در قرآن کریم در آیه زیر بر لواط و یا هم بر آن و هم بر عمل مساحقه _ همجنس بازى زنان _ اطلاق شده است . (انّکم لتاتون الفاحشة ما سبقکم بها من احد من العالمین ).
و ظاهرا و بطورى که بیشتر مفسرین گفته اند: مراد از فاحشه در آیه مورد بحث عمل زنا باشد، مفسرین روایتى هم نقل کرده اند، که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) وقتى آیه تازیانه در اول سوره نور نازل شد فرمود: این همان راه علاج و سبیلى است که خداى تعالى در آیه پانزده سوره نساء وعده اش را داده است .
شاهد این ظهور، ظهور دیگرى است در آیه و آن این است که از لحن آیه شریفه فهمیده مى شود که حکمش دائمى نیست و بزودى نسخ مى شود چون مى فرماید: (او یجعل اللّه لهن سبیلا) و یا خدا راه علاجى برایشان قرار دهد) و هیچ دلیلى نقل نشده که گفته باشد این حد چند صباحى در مورد مساحقه جارى شد و سپس بحدى و حکمى دیگر نسخ شده است پس معلوم مى شود آیه شریفه همانطور که گفتیم درباره زنا نازل شده است و از جمله : (اربعة منکم ...) برمى آید که عدد نامبرده باید از مردان باشد.
حکم حبس ابد براى زنان و نسخ آن با آیه تازیانه
(فان شهدوا فامسکوهنّ فى البیوت ...) در این جمله مساءله حبس کردن دائمى زن مورد بحث را مترتب کرده بر شهادت دادن شهود، نه بر اصل وقوع عمل زشت و خلاصه کلام اینکه تنها وقتى حکم حبس ابد از ناحیه حاکم صادر مى شود، که چهار شاهد بر صدور عمل فاحشه از زن شهادت دهد و اگر شهود شهادت ندهند حکم صادر نمى شود هر چند حاکم یقین به صدور آن داشته باشد و این خود یکى از منتهاى خداى سبحان بر امت اسلام است ، که نسبت به او عفو و اغماض اعمال فرموده است .
و حکم نامبرده حبس دائمى است ، به قرینه اینکه نهایت مدت حبس را مرگ زن قرار داده و فرموده : (حتى یتوفیهن الموت ) (تا مرگ ایشان را دریابد)، چیزى که هست تعبیر حبس ابد آن هم در زندان نیاورد، بلکه فرمود آنها را در خانه ها نگه بدارید تا مرگشان فرا رسد این نیز دلیل روشنى است بر اینکه خواسته است کار را بر مسلمانان آسان بگیرد و از سخت گیرى اغماض کند و اینکه فرمود: (تا مرگشان برسد) (و یا خدا راه نجاتى برایشان مقرر بدارد) منظور نجات از حبس ابد است و در اینکه تردید کرد و فرمود: (یا آن و یا این ) اشاره اى است به اینکه امید آن هست که حکم حبس ابد نسخ شود، همچنانکه همینطور هم شد،
براى اینکه حکم تازیانه حکم حبس ابد را نسخ کرد و این از ضروریات است که حکم جارى درباره زناکاران در اواخر عمر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) نازل شد و بعد از رحلت آن جناب در بین مسلمانان جارى گردید و مساءله زندانى کردن بعد از رحلت آنجناب اصلا مورد عمل واقع نشد.
پس آیه شریفه بفرضى که دلالت کند بر حکم زنان زناکار، هیچ تردیدى نیست در این که به وسیله آیه تازیانه نسخ شده است (و اللذان یاتیانها منکم فاذوهما).
این دو آیه از نظر مضمون متناسب باهمند و ضمیر مؤ نث _ ها _ در جمله : (یاتیانها) بطور قطع به کلمه (فاحشه ) برمى گردد و این خود مؤ ید این معنا است که زمینه هر دو آیه بیان حکم زنا است و بنابراین آیه دوم متمم حکم در آیه اول است ، چون آیه اول تنها حکم زنان زناکار را متعرض شده و آیه دوم حکم زن و مرد هر دو را بیان مى کند و آن عبارت است از ایذاء یعنى شکنجه دادن ، پس درنتیجه از مجموع دو آیه حکم مرد زناکار و زن زناکار باهم استفاده مى شود و آن این است که هر دو را کتک مى زنند و خصوص زن زناکار را در خانه حبس مى کنند.
لیکن این معنا با آیه بعد که مى فرماید: (اگر توبه کردند و به صلاح گرائیدند دست از آندو بردارید...) سازگار نیست ، براى اینکه در آیه مورد بحث مى فرمود: زن را تا ابد در خانه حبس کنید و این آیه مى فرماید: اگر توبه کردند رهاشان کنید، بناچار باید گفت : منظور از دست برداشتن از آندو دست بردارى از کتک و شکنجه آندو است ، نه از حبس که حبس به حال خود باقى است .
اشاره به اقوال دیگر درباره دو آیه مورد بحث
و به همین جهت است که برخى از مفسرین به تبع بعضى از روایات که بزودى مى آید گفته اند: آیه اول درباره حکم زناى زنان ثیب _ بیوه _ است و آیه دوم در مقام بیان حکم دختران بکرى است که مرتکب زنا شوند. و مراد از ایذاء همان حبس کردن دختران بکر و سپس آزاد کردن آنان در صورت توبه و اصلاح است ، لیکن دو سؤ ال باقى مى ماند یکى اینکه اگر اینطور باشد چرا در آیه اول خصوص زن زانیه را نام برد؟ و در آیه دوم هیچ دلیلى نیاورد که بفهماند منظور دختران بکر است ، دوم اینکه چرا در آیه اول خصوص زن زانیه را نام برد و در آیه دوم زن و مرد را با هم اسم برد؟ و فرمود: (و اللذان یاءتیانها منکم ).
به ابى مسلم مفسر نسبت داده اند که گفته است آیه اول در مقام بیان حکم مساحقه زن با زن است و آیه دوم در صدد بیان حکم لواط مردان با مردان است و هیچیک از دو آیه نسخ نشده است .
ولى فساد این گفتار روشن است ، اما آیه اول به همان دلیلى که قبلا در ذیل جمله : (و اللاتى یاتین الفاحشه من نساءکم ...) خاطرنشان ساختیم و اما آیه دوم به دلیل این که در سنت ثابت شده که حد لواط قتل است همچنان که در حدیثى صحیح از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله ) آمده که فرمود: هر کس از شما عمل قوم لوط را مرتکب شود هم فاعل را بکشید و هم مفعول را و این حکم یا حکمى است ابتدائى و غیر منسوخ و یا حکمى است ناسخ حکم آیه ، پس به هر حال گفتار ابى مسلم را باطل مى کند. و آنچه سزاوار و صحیح است که درباره معناى آیه گفته شود _ البته با در نظر داشتن ظاهرى که از دو آیه به ذهن خطور مى کند و قرائنى که گفتار دو آیه محفوف به آنهاست و نیز با در نظر گرفتن اشکالهائى که در معنا کردن مفسرین بود - و خدا داناتر است _ این است که آیه شریفه متضمن حکم زناى زنان شوهردار است ، به دلیل اینکه در آیه شریفه تنها نام زنان را برده است .
خواهى گفت : اگر منظور این بوده باشد باید مى فرمود: (من زوجاتکم ) چرا فرمود: (من نساءکم ) جوابش این است که اطلاق کلمه (نساء) بر معناى (همسران ) شایع است ، آنهم مخصوصا در جائى که این کلمه اضافه شود به ضمیر مردان و به صورت (نساءکم ) اطلاق گردد تا چه رسد به جائى که اضافه نشود مثل آیه : (و آتوا النساء صدقاتهنّ) مهریه زنان را بپردازید) که مى دانیم منظور از زنان همان همسران است و نیز مانند آیه : (من نساءکم اللاتى دخلتم بهنّ).
(از آنان زنانتان که با آنها نزدیکى کرده اید)، که معلوم است منظور همسران مى باشد و بنابراین حکم اولى و موقت اینگونه زنان این است که آنان را در خانه ها تحت نظر بگیرند و سپس این حکم مبدل شد به حکم سنگسار و این آنطور که جبائى پنداشته نسخ آیه قرآن به وسیله سنت و روایت نیست ، چون نسخ عبارت است از اینکه آیه اى که بظاهرش حکمى دائمى را متضمن است به وسیله آیه اى دیگر نسخ گردد و مساءله مورد بحث ما چنین نیست زیرا آیه حبس ابد در خانه ظهورى در دائمى بودن حکمش که ندارد هیچ بلکه ظهور در این دارد که بزودى حکمش مبدل به حکمى دیگر مى شود چون فرموده : (او یجعل اللّه لهن سبیلا) و این تعبیر ظهور در این دارد که حکم حبس ابد زنان بزودى به حکمى دیگر مبدل مى شود حال اگر کسى بخواهد این تبدیل حکم را نسخ بنامد عیبى ندارد ولى نباید آن را نسخ آیه قرآن به وسیله روایت بشمرد،
چون خود آیه قرآن در اینجا اشعار دارد بر اینکه به زودى حکمش برداشته مى شود، پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله ) هم در آن روایت خواسته است آیه قرآن را بیان کند.
و آیه دوم متضمن حکم زناى بدون احصان است ، یعنى زناى مرد بى زن و زن بى شوهر و آن حکم عبارت است از ایذاء و شکنجه ، حال چه اینکه مراد از این شکنجه حبس باشد و چه زدن با لنگه کفش یا سرزنش با زبان و یا غیر اینها و این آیه بنابراین به وسیله آیه تازیانه سوره نور نسخ شده و اما روایاتى که مى گوید آیه شریفه متضمن حکم دختران بکر است روایاتى است آحاد _ که در طول این تفسیر خبر واحد را معنا کردیم _ ، و علاوه بر این هم مرسل است یعنى سند ندارد و هم اهل فن آنها را به خاطر مرسل بودن ضعیف دانسته اند _ و خدا داناتر است .

فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما...

اگر توبه را مقید کرد به اصلاح ، براى این بود که بفهماند وقتى توبه حقیقى و داراى محتوى مى شود که باعث اصلاح آدمى گردد و توبه نه تنها به لفظ و لقلقه زبان توبه واقعى نیست بلکه به حالت انفعالى که دوام نیابد و فاسدى را اصلاح نکند نیز توبه واقعى تحقق نمى یابد.
http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=72361&lid=2&mid=75692&catid=0

paarss;878839 نوشت:
سلام گرامی.

باتشکر از پاسخهای شما .

ای کاش پاسخ به گونه ای بود که جواب مقاله یا احادیث نقل شده داده میشد. اینکه چه دلایلی برای حکم سنگسار اورده شده یا صادر کننده احکام خداوند است و غیره .... مرحله بعد است . ابتدا باید اثبات شود این حکم در زمان پیامبر ص اجرا شده و در اسلام نسخ نشده بعد وارد دلایل ان شد.

ایاتی که به ان اشاره شده و مربوط به حکم سنگسار است اجرای انها از سوی پیامبر یهود هم نبوده. در جایی قوم کافر نوح میخواهند پیامبر را سنگسار کنند درجای دیگر یهودیان قصد سنگسار رسول را دارند و غیره.... در انها مجری حکم نه تنها پیامبر الهی نیست بلکه قصد سنگسار خود پیامبر را دارند. ابتدا باید مشخص شود این حکم از سوی پیامبر یهود وارد این دین شده یا مانند بسیاری مسائل دیگر یهودیان از ملتهای دیگر مخصوصا مصریان وام گرفتند و وارد دین یهود کردند . طبق قران سنگسار بوسیله قوم کافر نوح هم که پیش از یهودیان بوده اند اجرا میشده . ایا این حکم توسط پیامبر یهود وارد دین شده ؟

۲- مرحله دوم اثبات شود درصورت الهی بودن حکم در زمان یهود اسلام هم انرا تایید کرده و نسخ نشده.
مشخص بشه چرا در کتب قدیمی و مرجع اجرای حکم سنگساری توسط پیامبر ص یا حضرت علی ع طبق ادعای نویسنده ذکر نشده است ؟

۳- تناقض میان روایت برطرف شود . چگونه احادیث نهی از مرگ زجرکش با احادیث سنگسار قابل جمع است ؟

و موارد دیگر .........

بازهم از پاسخهای شما تشکر میکنم.


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت عزیزان همراه
باید بیان کرد احادیثی که منتقد آورده است که ضعیف و یا واحد است، با توجه به روایات صحیحه و سیره قطعی متشرعه بر اجرای حکم الهی؛پاسخ داده شد و نیازی به تکرار نیست.
در باره مقاله مذکور به نظر می رسد که بحث جنبه تاریخی به خود می گیرد و مناسب است با کارشناسان محترم گروه تاریخ مشورت شود که ریشه این حکم که در دیگر ادیان خصوصا یهود بوده به چه شکلی وارد شده و مستند آن چیست.
بیان شد که آیا در زمان رسول خدا صلوات الله علیه این حکم اجرا شده است که البته با توجه به مستندات روایی و تاریخی، حضرت علی رغم میل باطنی شان ولی در مواردی به اجرای حکم الهی تن دادند که در ادامه به آن اشاره می شود.
در باره این پرسش که حکم سنگسار نسخ شده است، پاسخ چنین است که اگر قرار بر نسخ حکم بود، از همان ابتدا و یا در طول زمان مفسرین و نیز علما و فقها متوجه آن می شدند و چون بحث از قتل مرتکب به این گونه است، به طور حتم نسبت به آن حساسیت نشان می دادند.
پس اگر هم مطالبی در این باره نقل شده است که اشاره به نسخ دارد، به دلیل آن که از اعتبار سندی محکمی برخوردار نیست، قابل اعتنا نخواهد بود.و مطالبی هم که نقل شده است، صرفا یک محاجه همراه با پاسخ مستدل است.
و اما در این باره که روایاتی که به اجرای حکم سنگسار اشاره می کند چگونه با روایاتی از پیامبر که نهی از کشتن با زجر می کند، قابل جمع است می توان گفت:بله نهی از مرگ زجر گونه ممکن است در روایات آمده باشد، ولی در این بین استثنائاتی هم وجود دارد. از جمله آن حد زنای محصنه و یا لواط است که به دلیل تبعات زیان بار چنین گناهانی تاوان آن نیز سنگین است.
زیرا ارتکاب و شیوع این نوع معاصی به تمام جامعه لطمه می زند و امنیت همگانی را به خطر می اندازد و بنیان خانواده ها را ریشه کن می کند.پس باید برخی از حدود همراه با زجر باشد تا هم مرتکب آن از گناه پاک شود تا وقتی به ملاقات خدا می رود از این گناه تبرئه شده باشد و هم دیگران عبرت بگیرند. این گونه موارد را می توان از استثنائات احکام الهی بر شمرد.
بله اگر جایی داریم که پیامبر از کشتن جنبنده ای به زجر، نهی فرمود به این دلیل است که ما از قساوت و بی رحمی فاصله بگیریم. اما اگر قرار بر اجرای حکم الهی باشد آن هم در موارد زنای محصنه یا لواط، در آن صورت از خدا نسبت به بندگانش دل سوز تر نیستیم! پس دیگر جایی برای منع از اجرای حکم به این دلیل که موجب زجر کش شدن مرتکب گناه می شود، وجود ندارد و نمی توان به این بهانه مانع اجرای حکم شد یا تفسیر کرد که این حکم نسخ شده است و.....
ضمنا در باره این مطلب که در زمان رسول خدا این حکم توسط حضرت علاوه بر اجرای آن نسبت به دو نفر یهودی در باره برخی دیگر نیز این حکم را اجرا کرده است، مطلبی بیان شده است با این روایت که:
عـلامـه مـجـلسـى از المـنـتـقـى نـقـل كـرده در سـال نـهـم هـجـرت زنـى از قـبـيـله غـامـد بـه مـحـضـر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت : يا نبى الله من زنا كرده ام مى خواهم مرا پاك کنی. حضرت فرمود برو از اين جا. فردا آمد باز اقرار به زنا كرد، و گفت من زنا كرده ام مـى خـواهـم مـرا پاك کنی.حضرت فرمود برو. فرداى آن روز آمد و بار سوم اقرار بـه زنـا نـمـود و گـفـت يا نبى الله مرا پاك کن مى خواهى مرا هم مانند ماعز بـرگـردانى ؟ به خدا قسم من از زنا حامله هستم . حضرت فرمود برو صبر كن تا بچه ات به دنيا بیاید.
پـس ازمـدتـى كـه بـچـه را در آغـوش داشـت آمـد و گفت : يا نبى الله اين بچه اى است كه زاييده ام .فرمود ببر تا شير داده و از شير ببرى . چون بچه را از شير بريد، او را در حـالى كـه تـكـه نـانـى در دست داشت آورد و گفت يا نبى الله بچه را از شير بريده ام .حـضرت بچه را به يكى از مسلمانان داد تا نگهدارى كند.بعد فرمود تا گودالى كندند و زن را تـا سـيـنـه اش در آن گودال دفن كردند آن گاه فرمود، او را سنگسار كردند.
همین نقل در باره شخصی به نام ماعز نیز آمده است در حالی که خودش همسر داشت با زن شوهر دار جمع شده بود و او نیز بعد از اقرار های مکرر نزد رسول خدا به دستور حضرت سنگسار شد.
منبع این روایت در کتاب بحارالانوار علامه مجلسی رحمت الله علیه، ج 21، ص 366
و نیز کتاب جواهرالكلام نوشته فقیه بزرگ محمد حسن نجفی رحمت الله علیه ج 41 ص 280 بیان شده است.
علاوه بر این مطالب، روايات فراواني از معصومان به دست ما رسیده که مستند اين نوع مجازات است و مي توان به کتاب وسائل الشيعه عالم بزرگ شیخ حر عاملی، ج18 باب 19 مراجعه کرد.
در عین حال تکرار می شود اگر خواسته پرسشگر محترم بررسی سیر تاریخی ماجرای سنگساردر دیگر ادیان باشد، بهتر است پرسش ایشان به عزیزان کارشناس گروه مربوط به تاریخ احاله شود تا این موضوع از مسیر تاریخی به طور دقیق بررسی شود.

shahed1;879216 نوشت:

سلام

حکم سنگسار مانند بسیاری از احکام دیگر که برپایه احادیث و روایات هستند به هیچ وجه اسلامی نبوده و مأخوذ از من دون الله است. درباره حکم زن و مرد زناکار آنچه از قرآن و دین حق اخذ می شود این است:
خداوند در سوره نور حكم زن و مرد زناکار را صد ضربه شلاق اعلام مي كند. می گویند. بعضی برای توجیه حکم سنگسار می گویند در اینجا منظور از زانیه ، زن مجرد است و زن شوهردار نیست و حکم زن شوهردار را سنت تعیین می کند که سنگسار است. اگر اینگونه است پس چرا پروردگار در سوره نساء مي فرمايند اگر زن شوهرداركنيز مرتكب زنا شد مجازاتش نصف زن شوهردار آزاد است؟
اگر مجازات زن شوهردار آزاد سنگسار و مرگ است، نصف مرگ چيست تا آن را در مورد زن شوهردار كنيز اعمال كنيم؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
شما چگونه بیان می کنید که حکم سنگسار بر اساس روایات بوده و اسلامی نیست! در حالی که در همان قرآنی که از سوی خدا نازل شده است، پیامبر و اهل بیت مفسران دین معرفی شده اند. این مباحث در جای خود اثبات شده است و نیازی به تکرار ندارد. به هر حال پیامبر بزرگورار اسلام تفسیر و تبیین کننده احکامی اند که به ظاهر در قرآن بیان نشده، ولی به طور حتم از طریق وحی که حکم الهی است، به پیامبر ابلاغ شده است تا آن را به اطلاع عموم برساند. پس ما نمی توانیم به این دلیل که برخی از احکام ریشه روایی دارند، آن را از اساس انکار کنیم و یا ماخوذ من دون الله بدانیم!

محسن;879292 نوشت:
عـلامـه مـجـلسـى از المـنـتـقـى نـقـل كـرده در سـال نـهـم هـجـرت زنـى از قـبـيـله غـامـد بـه مـحـضـر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت : يا نبى الله من زنا كرده ام مى خواهم مرا پاك کنی. حضرت فرمود برو از اين جا. فردا آمد باز اقرار به زنا كرد، و گفت من زنا كرده ام مـى خـواهـم مـرا پاك کنی.حضرت فرمود برو. فرداى آن روز آمد و بار سوم اقرار بـه زنـا نـمـود و گـفـت يا نبى الله مرا پاك کن مى خواهى مرا هم مانند ماعز بـرگـردانى ؟ به خدا قسم من از زنا حامله هستم . حضرت فرمود برو صبر كن تا بچه ات به دنيا بیاید.
پـس ازمـدتـى كـه بـچـه را در آغـوش داشـت آمـد و گفت : يا نبى الله اين بچه اى است كه زاييده ام .فرمود ببر تا شير داده و از شير ببرى . چون بچه را از شير بريد، او را در حـالى كـه تـكـه نـانـى در دست داشت آورد و گفت يا نبى الله بچه را از شير بريده ام .حـضرت بچه را به يكى از مسلمانان داد تا نگهدارى كند.بعد فرمود تا گودالى كندند و زن را تـا سـيـنـه اش در آن گودال دفن كردند آن گاه فرمود، او را سنگسار كردند.
همین نقل در باره شخصی به نام ماعز نیز آمده است در حالی که خودش همسر داشت با زن شوهر دار جمع شده بود و او نیز بعد از اقرار های مکرر نزد رسول خدا به دستور حضرت سنگسار شد.
منبع این روایت در کتاب بحارالانوار علامه مجلسی رحمت الله علیه، ج 21، ص 366

سلام
در اینجا، این زن به اصرار خودش سنگسار شده. همون طور که دوستان اشاره فرمودند، برخی رضایت خود فرد سنگسار شونده را شرط می دانند.

آیا موردی داشته ایم که فرد بدون رضایت خودش سنگسار شده باشد؟

سعدی شیرازی;879308 نوشت:
سلام
در اینجا، این زن به اصرار خودش سنگسار شده. همون طور که دوستان اشاره فرمودند، برخی رضایت خود فرد سنگسار شونده را شرط می دانند.

آیا موردی داشته ایم که فرد بدون رضایت خودش سنگسار شده باشد؟


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و درود بر شما و دیگر عزیزان همراه.به این نکته توجه کنیم که مسئله اصلی در این جا در باره رضایت یا عدم رضایت مرتکب گناه زنای محصنه نیست تا اجرا یا عدم اجرای حکم به رضایت و عدم رضایت شخص گره بخورد. بلکه آن چه موجب حد می شود، اقرار های مکرر اشخاصی است که مرتکب این معصیت بزرگ شده اند. این گناه به اندازه ای شنیع است که برخی از افراد را که هنوز اندک دیانتی در وجودشان هست و امید به نجات شان می رود، وادار به اقرار های پی در پی می کند، تا با اجرای حکم پاک شده نزد خدا رو سفید شوند. پس اگر می بینیم شخصی به اجرای حکم راضی است، با توضیحی که داده شد قابل تفسیر است.از نظر اسلام رضایت یا عدم رضایت شخص در اجرا یا عدم اجرای حکم تاثیری ندارد. اگر این گناه نزد قاضی با شهادت شهود ثابت شود، او می تواند حد را اجرا کند.
با این حال تکرار می شود که در زمان فعلی چون ممکن است اجرای حد سنگسار موجب بد بینی به اساس دین شود، به همین دلیل حکم به شیوه دیگری تغییر می کند. علاوه بر این مطالب، همان طور که در پاسخ های قبلی به آن اشاره شد، به طور معمول افرادی که متاسفانه مرتکب این گناه بزرگ می شوند، بنا بر فطرت دینی اشان توبه می کنند و یا آن را نزد کسی افشا نمی کنند. و خواندیم که پیامبر صلوات الله علیه فرمود بهتر است مرتکبین این نوع گناهان آن را در انظار عمومی مطرح نکنند. بلکه نزد خدا توبه کنند.البته اگر واقعا توبه نکنند و هنوز به فکر تکرار باشند، باید در انتظار عواقب دنیایی و آخرتی بسیار سنگین آن باشند که در روایات آمده روزگار سیاهی در انتظار شان خواهد بود. اگر چه حکم خدا بر آن ها اجرا نشود اما تبعات گناه به طور طبیعی دامن گیرشان خواهد شد و روی خوشی در زندگی نخواهند دید. این وعده تخلف نا پذیر الهی است.البته فراموش نشود با آن که برخی از مجازات ها در دبن اسلام بسیار سنگین است،اما همین دین توصیه می کند که اگر گناهی مرتکب شدی به توبه روی آور نه آن را افشا کن! درب توبه همواره باز است و این یعنی که اسلام دینی رحمانی است. توبه برای خطاها است هر چند خطا بزرگ باشد.ولی باید بدانیم درب غفران الهی هموار باز و رحمتش بر غضبش سبقت دارد.
"یا من سبقت رحمته غضبه" و این گونه است که اول هر کاری می گوییم: بسم الله الرحمن الرحیم.به نام خداوند بخشنده مهربان!

سلام

در اینجا علت اینکه حکم سنگسار غیر اسلامی تشخیص داده شده صرفاً روایی بودن آن نیست ، هستند روایات و سخنانی که صد درصد اسلامی و مبتنی بر دین حق می باشند مثل آن روایتی که می گوید :

ما خالف الكتاب ، فاضربوه علي الجدار
هر آنچه با كتاب خداوند مخالف بود به ديوارش بكوب

روایتی که حکم سنگسار را صادر می کند چون با کتاب خداوند مخالف است غیر اسلامی است و باید آن را به دیوار کوبید
بطوری که گفته شد : خداوند در کتابش حکم زن و مرد زانی را ، به شرط اقامه چهار شاهد ، صد ضربه شلاق اعلام فرموده از این رو سنگسار با قرآن مخالف است.
بطلان آن سخنی هم که می گوید حکم سوره نور برای زنان شوهر دار نیست ، قبلاً ثابت گردید.

سلام
اگر ممکنه در مورد این دو سوال هم پاسخ بفرمایید:

shahed1;879216 نوشت:
اگر مجازات زن شوهردار آزاد سنگسار و مرگ است، نصف مرگ چيست تا آن را در مورد زن شوهردار كنيز اعمال كنيم؟!

سعدی شیرازی;879308 نوشت:
آیا در صدر اسلام موردی داشته ایم که فرد بدون رضایت خودش سنگسار شده باشد؟

shahed1;879321 نوشت:
سلام
در اینجا علت اینکه حکم سنگسار غیر اسلامی تشخیص داده شده صرفاً روایی بودن آن نیست ، هستند روایات و سخنانی که صد درصد اسلامی و مبتنی بر دین حق می باشند مثل آن روایتی که می گوید :
ما خالف الكتاب ، فاضربوه علي الجدار
هر آنچه با كتاب خداوند مخالف بود به ديوارش بكوب
روایتی که حکم سنگسار را صادر می کند چون با کتاب خداوند مخالف است غیر اسلامی است و باید آن را به دیوار کوبید
بطوری که گفته شد : خداوند در کتابش حکم زن و مرد زانی را ، به شرط اقامه چهار شاهد ، صد ضربه شلاق اعلام فرموده از این رو سنگسار با قرآن مخالف است.
بطلان آن سخنی هم که می گوید حکم سوره نور برای زنان شوهر دار نیست ، قبلاً ثابت گردید.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت عزیزان همراه. اکنون که مباحث مربوط به حد رجم(سنگسار) به اینجا کشیده شده ،مناسب است کارشناسان محترم گروه فقه نیز وارد شده با استفاده از استنباطات فقهی به این شبهه پاسخ دهند .چون پرسش رنگ و بوی فقهی به خود گرفته است.علاوه ثابت شود این حکم مخالف قرآن نیست.

سلام. آقای شاهد1 به این حدیث استناد کرده اند:
ما خالف الكتاب ، فاضربوه علي الجدار
هر آنچه با كتاب خداوند مخالف بود به ديوارش بكوب
اگر ان احادیث(چه صحیح و چه غلط) با ظاهر ایات قرآن مخالف است،تکلیف چیست؟

کارشناس محترم در پاسخ به دو پست فرمودند که باید کارشناسان فقه و تاریخ نظر بدهند،
آیا باید سوالی جدید در تایپکی جدا مطرح کنیم یا کارشناسان محترم اینجا پاسخگو خواهند بود؟
ممنون

[h=1]حکم سنگسار زناکار، غیر قابل قبول[/h] به قلم حجت الاسلام والمسلمین سید حسین موسوی زنجانی
پرسش:
چرا شما حکم سنگسار کردن زناکار را قبول نکردید؟
پاسخ:
اولا: در قرآن این حکم، آیه ندارد؟
ثانیا: چون (این) حکم، حکومتی بوده اهل بیت(ع) برای بیان حکم واقعی آن مشکل داشتند.
ثالثا: در کتاب «تاریخ فراموش شده» روایاتی نقل کرده ام دلالت دارد امام صادق(ع) فرموده تا ظهور امام عصر(عج) از اجرای حکم رجم دست نگه دارید.
رابعا: عمر اصرار داشته ثابت کند سنگسار کردن در قرآن آیه داشته و مردم برداشته اند! و قول عمر را در ۲۱ روایت از صحاح و سنن اهل سنت نقل کرده اند، ولی خود اهل سنت طبق نقل کتاب الفقه علی المذاهب الاربعه جلد ۵ صفحه ۷۵ روایت می کنند علی(ع) فرموده: سنگسار کردن سنت رسول خدا بوده (و نه آیه). پس این نقل های متفاوت نشان می دهد نه سنت بوده و نه آیه!!
خامسا: سنگسار کردن حکم یهود در تورات است و نه حکم اسلام در قرآن.
سادسا: چون تمام ده ها روایت شیعه مبنی بر وجود حکم سنگسار در اسلام، موافق فتوای اهل سنت و یهود است، حمل بر تقیه می شود.
سابعا: طبق متن قرآن کریم جرم زنان پیامبر(ص) در صورت ارتکاب زنا دو برابر جرم سایر زنان است. این گواهِ این است که در اسلام حکم سنگسار نیست، چون اعدام قابل تکرار نیست. حکم فوق متن صریح قرآن در سوره احزاب آیه ۳۰ است.
ثامنا: اگر در قرآن آیه رجم بوده و مسلمانان آن را می دانستند، چرا عمر این همه برای اثبات حکم رجم، خود را به زحمت می انداختند؟ بلی حکم رجم مال یهود بوده و رسول خدا(ص) فقط برای یهودی ها اجرا فرموده است.

http://www.raherasti.ir/6822/%d8%ad%da%a9%d9%85-%d8%b3%d9%86%da%af%d8%b3%d8%a7%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%a7%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%8c-%d8%ba%db%8c%d8%b1-%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84-%d9%82%d8%a8%d9%88%d9%84/

ss8248;880907 نوشت:
بلی حکم رجم مال یهود بوده و رسول خدا(ص) فقط برای یهودی ها اجرا فرموده است.

وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.[17:36]

سلام

اگر جای شما بودم از چیزی که به آن علم ندارم و از صحت و سقمش خبردار نیستم حرف نمی زدم. مگر یادت رفته درباره سنگسار چه نوشتی؟!
مگر آیات قرآن را ردیف نکردی که نشان دهی سنگسار همواره کار سلاطین ظلم و جور بوده که اولین قربانی آن انبیاء و پیامبران بوده اند.

shahed1;880912 نوشت:
وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند.[17:36]

سلام

اگر جای شما بودم از چیزی که به آن علم ندارم و از صحت و سقمش خبردار نیستم حرف نمی زدم. مگر یادت رفته درباره سنگسار چه نوشتی؟!
مگر آیات قرآن را ردیف نکردی که نشان دهی سنگسار همواره کار سلاطین ظلم و جور بوده که اولین قربانی آن انبیاء و پیامبران بوده اند.

سلام.

بله ما هم بخاطر انکه سخنی که از ان مطمئن نیستیم را نپذیریم بدنبال پاسخ کامل پرسشها هستیم.

درباره سنگسار از طرفی این تناقضات و سوالات وجود دارد و از طرف دیگر احادیث صحیح زیادی وجود دارد که نمیتوان به همین راحتی انها را نادیده گرفت. گذشته از ان دیده نشده در طول تاریخ مراجع بزرگ با این حکم مخالفت بکنند.
بله حدیث را اگر مخالف قران باشد باید به دیوار زد. مراجع بزرگ هم یقینا با این مسئله اشنا بودند
حال کارشناس محترم فرمودند کارشناس فقه تناقض میان حدیث با ظاهر قران را پاسخ خواهند داد.
همچنان منتظر پاسخ کارشناس محترم هستیم. که چیزی را که به ان یقین نداریم نپذیریم.

paarss;880921 نوشت:
سلام.

بله ما هم بخاطر انکه سخنی که از ان مطمئن نیستیم را نپذیریم بدنبال پاسخ کامل پرسشها هستیم.

درباره سنگسار از طرفی این تناقضات و سوالات وجود دارد و از طرف دیگر احادیث صحیح زیادی وجود دارد که نمیتوان به همین راحتی انها را نادیده گرفت. گذشته از ان دیده نشده در طول تاریخ مراجع بزرگ با این حکم مخالفت بکنند.
بله حدیث را اگر مخالف قران باشد باید به دیوار زد. مراجع بزرگ هم یقینا با این مسئله اشنا بودند
حال کارشناس محترم فرمودند کارشناس فقه تناقض میان حدیث با ظاهر قران را پاسخ خواهند داد.
همچنان منتظر پاسخ کارشناس محترم هستیم. که چیزی را که به ان یقین نداریم نپذیریم.

سلام پارسا

کسی که قرآن را فارغ از هرگونه گرایش فرقه ای خوانده باشد خوب می داند که امثال همین احادیث متواتر و سنت قطعیه بزرگترین مانع راه انبیاء الهی بوده اند . این همان سنت آباء اولین است که همواره به رسولان الهی و مقدسین نسبت داده شده تا سدی باشد دربرابر راه مستقیم.
حکم سنگسار یک سنت قطعی است که شیعه و سنی درباره آن اتفاق نظر دارند اما دیدید که چگونه با قرآن مخالف است.
اصلاً همین ماههای حرام که گمان می کنیم دیگر شکی در آنها نیست ، غافل از آن که ماههای حرام الهی یعنی آنها که قرآن بر می شمرد با ماههای حرام سنتی به هیچ وجه منطبق نمی گردند ، ببینید:

خداوند در موسم حج ( = اولین ماه حرام الهی ) چهار ماه به مشرکینی که پیمان شکنی کرده اند و علیه مسلمین شمشر کشیده اند فرصت می دهد تا آزادانه بگردند و کسی کاری با آنها نداشته باشد. بعد می فرمایند همینکه ماههای حرام تمام شدند هرجا آنها را یافتید بکشیدشان مگر اینکه توبه کنند و دست بردارند.( آیات ابتدایی سوره توبه)
سئوال: ماههای حرام سنتی می شوند: رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم
فرمان خداوند علیه مشرکین در ذیحجه صادر شده و تا محرم فقط دو ماه به پایان ماههای حرام باقی مانده درحالیکه خداوند چهار ماه به آنها فرصت داده بود پس اشکال کجاست؟ از قرآن است یا سنت؟ سنتی ها و عترتی ها این اشکال را در قرآن جویا می شوند!
در روزگار رسول الله حج در چهار ماه انجام می شده که خداوند برای حفظ امنیت حجاج جنگ و جدال را در این ماهها ( که همان ماههای حرام معروف هستند) حرام کرده است حالا بگذریم که بعد از رسول الله آن را در ده روز فشرده کرده اند و دراثر این فشردگی و ازدحام تا کنون دهها هزار نفر و بیشتر جان خود را از دست داده اند و زیر دست و پا جان باخته اند .

shahed1;880926 نوشت:
سلام پارسا

کسی که قرآن را فارغ از هرگونه گرایش فرقه ای خوانده باشد خوب می داند که امثال همین احادیث متواتر و سنت قطعیه بزرگترین مانع راه انبیاء الهی بوده اند . این همان سنت آباء اولین است که همواره به رسولان الهی و مقدسین نسبت داده شده تا سدی باشد دربرابر راه مستقیم.
حکم سنگسار یک سنت قطعی است که شیعه و سنی درباره آن اتفاق نظر دارند اما دیدید که چگونه با قرآن مخالف است.
اصلاً همین ماههای حرام که گمان می کنیم دیگر شکی در آنها نیست ، غافل از آن که ماههای حرام الهی یعنی آنها که قرآن بر می شمرد با ماههای حرام سنتی به هیچ وجه منطبق نمی گردند ، ببینید:

خداوند در موسم حج ( = اولین ماه حرام الهی ) چهار ماه به مشرکینی که پیمان شکنی کرده اند و علیه مسلمین شمشر کشیده اند فرصت می دهد تا آزادانه بگردند و کسی کاری با آنها نداشته باشد. بعد می فرمایند همینکه ماههای حرام تمام شدند هرجا آنها را یافتید بکشیدشان مگر اینکه توبه کنند و دست بردارند.( آیات ابتدایی سوره توبه)
سئوال: ماههای حرام سنتی می شوند: رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم
فرمان خداوند علیه مشرکین در ذیحجه صادر شده و تا محرم فقط دو ماه به پایان ماههای حرام باقی مانده درحالیکه خداوند چهار ماه به آنها فرصت داده بود پس اشکال کجاست؟ از قرآن است یا سنت؟ سنتی ها و عترتی ها این اشکال را در قرآن جویا می شوند!
در روزگار رسول الله حج در چهار ماه انجام می شده که خداوند برای حفظ امنیت حجاج جنگ و جدال را در این ماهها ( که همان ماههای حرام معروف هستند) حرام کرده است حالا بگذریم که بعد از رسول الله آن را در ده روز فشرده کرده اند و دراثر این فشردگی و ازدحام تا کنون دهها هزار نفر و بیشتر جان خود را از دست داده اند و زیر دست و پا جان باخته اند .

درود.

درمورد ماه های حرام انشاالله بعدا برسی خواهم کرد اما
سخنان شما دوست عزیز هم رنگ و بوی حسبنا کتاب اللّه و کنار زدن مفسرین اصلی قران را میدهد. عجیب بود که سیره قطعیه و احادیث صحیحه را سنت آباء اولین خواندید. گمان میکردم بطلان این سخن دیگر بر شیعیان اثبات شده باشد.

بهرحال بنده منتظر هستیم ببینم تناقض احادیث با ظاهر قران حل میشود یا نه ؟ درصورت برطرف نشدن خب درانصورت قضیه فرق میکند.

ss8248;880162 نوشت:
کارشناس محترم در پاسخ به دو پست فرمودند که باید کارشناسان فقه و تاریخ نظر بدهند،
آیا باید سوالی جدید در تایپکی جدا مطرح کنیم یا کارشناسان محترم اینجا پاسخگو خواهند بود؟
ممنون

به نام خدا
سلام و درود مجدد بر شما
بله به نظر می رسه که این پرسش در ادمه به گروه فقه ارجاع شود تا از مسیر فقه استدلالی پاسخ داده شود. در پناه خدا مستدام باشید.

با نام و یاد دوست

سلام علیکم

ضمن عرض تسلیت و تعزیت ایام سوگواری سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) و یاران با وفایشان

و تشکر از کارشناس محترم، جناب استاد محسن ،

پستهایی از این تاپیک که بیشتر به بحث فقه استدلالی مرتبط بود به تاپیک مستقل دیگری منتقل و به کارشناس مربوطه ارجاع داده شد.

خواهشمندم بحث را در تاپیک زیر پیگیری نمایید:

http://www.askdin.com/showthread.php?t=56648

با تشکر

در پناه قرآن و عترت موفق باشید

موضوع قفل شده است