جمع بندی چرا خداوند در آیه 30 سوره انبیا در مورد کافران چنین گفته؟

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خداوند در آیه 30 سوره انبیا در مورد کافران چنین گفته؟

سلام در آیه 30 سوره انبای چنین اومده

او و لم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شیء حی افلا یومنون

(آیا کافران ندیده اند که اسمان ها و زمین بهم پیوسته بودند؟ و ما انها را از یکدیگر جدا کردیم؟ و ازآب هر چیزی را زنده کردیم.
آیا ایمان نمی آورند؟)

چرا خداوند در آیه فوق فرموده آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بهم پیوسته بودند و ما آنها را از هم جدا کردیم؟
مگر کافران یا هر انسانی باید این اتفاق را دیده باشند؟ در حالیکه میدانیم هیچ کسی در آن زمان وجود نداشته (که اسمانها و زمین بهم پیوسته بودند را) که این اتفاق را دیده باشد تا از این دیدن پی به قدرت خداب رده و ایمان بیاورد.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

واژه «رأی» همه جا منحصر به دیدن حسی نیست. بهتر است آن را از نظر لغوی بررسی کنیم:

«رأى» در لغت:

ديدن. دانستن. نگاه كردن. علم. معرفت و شناخت.(ر.ک: مجمع البحرين، ج ‏1، ص 161، واژه رأی؛ قاموس قرآن، ج ‏3، ص 34)

حتی راغب در مفردات، چهار معنا و مقصود برای این واژه می آورد: نگاه و دیدن با حس. تخیل. تفکر. تعقل.(المفردات في غريب القرآن، ص 373)

بیان مفسران:

در تفسیر تبیان و مجمع، رؤیت به معنای علم آمده است.(التبيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 242؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 72)

در تفسیر المیزان آمده: مراد از "رؤيت" علم فكرى است و اگر آن را رؤيت ناميد به خاطر اين است كه علم فكرى در هر امرى آن را مانند رؤيت محسوس مى‏ سازد.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏14، ص 390)

رؤیت به معنای علم فکری است که همانند دیدن با چشم است. و در اکثر موارد، مراد از رؤیت، همین علم فکری است، خصوصا وقتی در باره پیدایش و آفرینش آسمان و زمین است، زیرا کافران و حتی قبل از آن ها، کجا بودند که ببینند آسمان زمین چگونه آفریده شده و چگونه به هم پیوسته بوده و سپس از هم جدا شده اند.(ر.ک: الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، ج ‏19، ص 282)

رؤيت در آيه، به معنى علم است كه يكى از معانى رؤيت مى ‏باشد و نيز معلوم مى ‏شود كه فهميدن اين حقيقت عميق براى آن ها ميسر است.(تفسير احسن الحديث، ج ‏6، ص 506)

نکته:
خود کافران هم که آن موقع مخاطب مستقیم قرآن بوده اند، مراد از رؤیت در این آیه را فهمیده اند و می دانستند که مراد آیه، دیدن با چشم سر نیست، کما این که هیچ اعتراضی نکرده اند که ما نمی توانیم با چشم سر ببینیم.

میقات;830413 نوشت:
با سلام و درود

واژه «رأی» همه جا منحصر به دیدن حسی نیست. بهتر است آن را از نظر لغوی بررسی کنیم:

«رأى» در لغت:

ديدن. دانستن. نگاه كردن. علم. معرفت و شناخت.(ر.ک: مجمع البحرين، ج ‏1، ص 161، واژه رأی؛ قاموس قرآن، ج ‏3، ص 34)

حتی راغب در مفردات، چهار معنا و مقصود برای این واژه می آورد: نگاه و دیدن با حس. تخیل. تفکر. تعقل.(المفردات في غريب القرآن، ص 373)

بیان مفسران:

در تفسیر تبیان و مجمع، رؤیت به معنای علم آمده است.(التبيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 242؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 72)

در تفسیر المیزان آمده: مراد از "رؤيت" علم فكرى است و اگر آن را رؤيت ناميد به خاطر اين است كه علم فكرى در هر امرى آن را مانند رؤيت محسوس مى‏ سازد.(ترجمه تفسير الميزان، ج ‏14، ص 390)

رؤیت به معنای علم فکری است که همانند دیدن با چشم است. و در اکثر موارد، مراد از رؤیت، همین علم فکری است، خصوصا وقتی در باره پیدایش و آفرینش آسمان و زمین است، زیرا کافران و حتی قبل از آن ها، کجا بودند که ببینند آسمان زمین چگونه آفریده شده و چگونه به هم پیوسته بوده و سپس از هم جدا شده اند.(ر.ک: الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، ج ‏19، ص 282)

رؤيت در آيه، به معنى علم است كه يكى از معانى رؤيت مى ‏باشد و نيز معلوم مى ‏شود كه فهميدن اين حقيقت عميق براى آن ها ميسر است.(تفسير احسن الحديث، ج ‏6، ص 506)

نکته:
خود کافران هم که آن موقع مخاطب مستقیم قرآن بوده اند، مراد از رؤیت در این آیه را فهمیده اند و می دانستند که مراد آیه، دیدن با چشم سر نیست، کما این که هیچ اعتراضی نکرده اند که ما نمی توانیم با چشم سر ببینیم.


با سلام...با این توضیحاتی که فرمودید سوال همچنان به نحوی دیگر به نظرم پابرجاست....حالا سوال می شود که مگر کافران علم داشتند که روزی زمین و آسمان به هم پیوسته بوده؟ و بعد از هم جدا شده؟ آنهم به قول آیه توسط ما یعنی ما که خدا باشیم؟؟....کافران یعنی علم داشتند که خدا زمانی آسمان و زمین را که به هم پیوسته بودند، از هم جدا کرده؟این علم را از کجا آورده بودند؟حالا کاری به صحت و سغمش نداریم

Miss.Narges;829388 نوشت:
سلام در آیه 30 سوره انبای چنین اومده

او و لم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شیء حی افلا یومنون

(آیا کافران ندیده اند که اسمان ها و زمین بهم پیوسته بودند؟ و ما انها را از یکدیگر جدا کردیم؟ و ازآب هر چیزی را زنده کردیم.
آیا ایمان نمی آورند؟)

چرا خداوند در آیه فوق فرموده آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بهم پیوسته بودند و ما آنها را از هم جدا کردیم؟
مگر کافران یا هر انسانی باید این اتفاق را دیده باشند؟ در حالیکه میدانیم هیچ کسی در آن زمان وجود نداشته (که اسمانها و زمین بهم پیوسته بودند را) که این اتفاق را دیده باشد تا از این دیدن پی به قدرت خداب رده و ایمان بیاورد.

(56)قالَ بَل رَبُّـكُم رَبُّ السَّـماواتِ وَ الاَرضِ اَلَّـذى فَـطَـرَهُـنَّ وَ اَنَا عَـلىٰ ذٰلِـكُم مِـنَ الشّاهِـديـنَ

با سلام و احترام

این ایه را در کنار ان ایه قرار دهید

نکته دیگر معنای رتق است که طبق یک روایت نزول باران بعد از خشکی اسمان و زمین بوده است. که میتوان این قسمت ایه را قرینه بر همین معنا دانست : جعلنا من الماء کل شی حی

و باز اگر این خشکی اسمان و زمین مربوط به گذشته نزدیک باشد پس هر کسی امکان تجربه باران بعد از خشکسالی را خواهد داشت و خواهد دید. یا دانش ان را از دیگران به دست میاورد.

پس از یک نگاه این ایه مربوط به بیگ بنگ یا مانند ان نیست مگر بگوییم همه این معانی را شامل میشود.
از یک نگاه سوال در مقام بیان جهل مردم است و بیان اینکه علم اسمان و زمین دست خداست و امامی چون ابراهیم ان را دیده است.

از یک نگاه دیدن باران و حیات دوباره بعد از خشکسالی یا تابستان است که همه میفهمند.
و ...

شاید تصور ما اشتباه است که فکر میکنیم مقصود از سوال این است که مشرکان ان را دیده اند
شاید خدا میخواهد با بیان جهل انها به علت یک امر، اعتقاد و عمل انها را از اعتبار ساقط کند.
چنانکه در ایاتی میفرماید
ایا اینها شاهد خلقت فرشتگان بوده اند که میگویند فرشتگان دختران خدا هستند؟

این نوع استدلال اثبات جهل انها به علت یک اعتقاد است.

شبیه این قضیه را در داستان خضر و موسی داریم.
مثلا وقتی موسی میگوید
ایا کسی را کشتی بدون اینکه کسی را کشته است؟ و ...
ما از این قسمت برداشت میکنیم موسی میخواهد بگوید خضر ظالم است و مانند ان.

اما سوال استفهام است یک استفهام واقعی.
یعنی ایا واقعا شمای خضر بدون دلیل کشتی؟ اگر چنین باشد ظلم است.

میقات;830413 نوشت:
رؤیت به معنای علم فکری است که همانند دیدن با چشم است. و در اکثر موارد، مراد از رؤیت، همین علم فکری است، خصوصا وقتی در باره پیدایش و آفرینش آسمان و زمین است، زیرا کافران و حتی قبل از آن ها، کجا بودند که ببینند آسمان زمین چگونه آفریده شده و چگونه به هم پیوسته بوده و سپس از هم جدا شده اند.(ر.ک: الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، ج ‏19، ص 282)

با سلام
اگه بنا رو بر این بگذاریم که مراد از فعل رؤیت دیدن با چشم سر نبوده بلکه علم فکری بوده بازم اشکال ما به قوت خود باقی است.کافرانی که در زمان پیامبر بودند مگر چقدر سواد داشتند؟ حتی انها نمیدانستند زمین کروی شکل است.چه برسه به اینکه انتظار داشته باشیم آنها بدانن زمین و آسمان یهم پیوسته بودند و بعد ها از هم جدا شده اند.
اشکال دیگری کهبه ذهن من میرسه اینه که اگه آسمانها را مجموع ستارگان و اجرام آسمانی در نظر بگیریم زمین بلافاصله بوجود نمی آید.بلکه میلیون ها سال بعد از پیدایش ستاره ها زمین و خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی از انفجار یه ستاره بزرگ بوجود میان.

و طاها;830444 نوشت:
(56)قالَ بَل رَبُّـكُم رَبُّ السَّـماواتِ وَ الاَرضِ اَلَّـذى فَـطَـرَهُـنَّ وَ اَنَا عَـلىٰ ذٰلِـكُم مِـنَ الشّاهِـديـنَ

با سلام و احترام

این ایه را در کنار ان ایه قرار دهید


سلام
چه ارتباطی وجود داره؟

باسمه العلیم

و طاها;830444 نوشت:
(56)قالَ بَل رَبُّـكُم رَبُّ السَّـماواتِ وَ الاَرضِ اَلَّـذى فَـطَـرَهُـنَّ وَ اَنَا عَـلىٰ ذٰلِـكُم مِـنَ الشّاهِـديـنَ

این ایه را در کنار ان ایه قرار دهید

سلام علیکم

آیۀ مورد استشهاد حضرتعالی از زبان ابراهیم علیه السلام است،پیامبری که قران در باره وی می فرماید:

"و کذالک نری ابراهیم ملکوت السموات و الارض و لیکون من الموقنین"

و این چنین به ابراهیم ملکوت آسمانها و زمین را نشان می دهیم و برای اینکه از یقین کنندگان گردد .

[h=3][/h]

باسمه العلیم

Miss.Narges;829388 نوشت:
سلام در آیه 30 سوره انبای چنین اومده

او و لم یر الذین کفروا ان السماوات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما و جعلنا من الماء کل شیء حی افلا یومنون

(آیا کافران ندیده اند که اسمان ها و زمین بهم پیوسته بودند؟ و ما انها را از یکدیگر جدا کردیم؟ و ازآب هر چیزی را زنده کردیم.
آیا ایمان نمی آورند؟)

چرا خداوند در آیه فوق فرموده آیا کافران ندیدند که آسمانها و زمین بهم پیوسته بودند و ما آنها را از هم جدا کردیم؟
مگر کافران یا هر انسانی باید این اتفاق را دیده باشند؟ در حالیکه میدانیم هیچ کسی در آن زمان وجود نداشته (که اسمانها و زمین بهم پیوسته بودند را) که این اتفاق را دیده باشد تا از این دیدن پی به قدرت خداب رده و ایمان بیاورد.

عرض سلام و ادب

همانطور که استاد میقات گرامی نیز معنای رؤیت را فرمودند:

میقات;830413 نوشت:
رؤیت به معنای علم فکری است که همانند دیدن با چشم است. و در اکثر موارد، مراد از رؤیت، همین علم فکری است، خصوصا وقتی در باره پیدایش و آفرینش آسمان و زمین است، زیرا کافران و حتی قبل از آن ها، کجا بودند که ببینند آسمان زمین چگونه آفریده شده و چگونه به هم پیوسته بوده و سپس از هم جدا شده اند.(ر.ک: الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، ج ‏19، ص 282)

ظاهرا معنای آیه این است که چون کافران فکر و اندیشه شان را در چگونگی آفرینش آسمانها و زمین

به کار نمی گیرند و اصولا اهل اندیشه نیستند بنابراین به درک حقیقت خلقت آسمانها و زمین دست

نمی یابند همانطور که در سوره آل عمران می فرماید:

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَاب (۱۹۰)

الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکرُونَ فى خَلْقِ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ رَبَّنَا

مَا خَلَقْت هَذَا بَطِلاً سبْحَنَک فَقِنَا عَذَاب النَّارِ(۱۹۱)

مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانه‌هایى است

همان ها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند و در اسرار

آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند (و مى گویند) بار الها این را بیهوده نیافریده اى ، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار

یکی از راههای کسب معرفت به خداوند و تحصیل ایمان به ذات اقدس الهی تفکر در آیات و نشانه های او در خلقت است

که کافران از آن محرومند(خودشان را محروم کرده اند) لذا ایمان نمی آورند.

بعضیا این آیه رو به انفجار بزرگ یا مهابانگ یا big bang ربطش می دن...
شاید یکی از معانیش این باشه که کفاری همچون دانشمندان ملحد امروزی، با تست ها و یافته ها و تحقیقات فراوانی به انفجار بزرگ آغازین عالم پی می برند و اون رو به جریاناتی وهمی یا علمی همچون خلا کوانتوم و خلقت از هیچ و جاذبه و سیاهچاله ها و سفید چاله ها و ... ربطش می دن در صورتیکه هر معلولی نیاز به علت داره و اونها از انرژی آغازینش سر در نمی یارند و خیلی هاشون می گن به ما چه که انرژی آغازینش از چی بود..هر چی بود نیاز به خدا و خالق نداشت و این آیه یکی از معانی و استفاده شون به همین مورد باشه...البته شاید...
حتی بعضیاشون در مقابل خلقت گرایی گارد می گیرند و می گند، اینکه ما نیازمند و لنگ کمی انرژی باشیم، خیلی معقول تر از این هست که به خدایی واهی و نیرومند و یکتا و بزرگ که هیچ درک و شناخت و نشانه ای ازش نداریم معتقد باشیم...
اونها در لایه های درونیشون به تناقضات و موارد زیادی برخورد می کنند که جوابی غیر از خلقت توسط خالق پیدا نمی شه ولی باز پا در یه کفش می کنند و می گن...خدایی وجود ندارد...
مثلا در مورد خودآگاه انسانی یا بوجود آمدن جریان حیات یا موارد دیگر...

Miss.Narges;830473 نوشت:
سلام
چه ارتباطی وجود داره؟

با سلام و احترام

تا اندازه ای توضیح دادم.
غرض این بود که ایات قران میتوانند مفسر و مبین یکدیگر باشند و این دو ایه میتواند چنین باشد اما نیازمند بررسی است.
سوال ''الم یروا '' برای اثبات دیدن یا علم است یا انکار آن؟
فعل ''رای'' به معنای دیدن است یا علم؟
ملکوت به چه معناست؟
شاهد بودن به چه معناست؟

حبیبه;830593 نوشت:
ظاهرا معنای آیه این است که چون کافران فکر و اندیشه شان را در چگونگی آفرینش آسمانها و زمین

به کار نمی گیرند و اصولا اهل اندیشه نیستند بنابراین به درک حقیقت خلقت آسمانها و زمین دست

نمی یابند


عرض سلام
بله می توان گفت که منظور از فعل رؤیت در اینجا اندیشیدن بوده ولی اندیشدن در حادثه ای مربوط به پیوسته بودن آسمانها و زمین و جداش شدن انها در ابتدای آفرینش که نه کافران نه مؤمنان از آن هیچ خبری نداشتند چگونه ممکن است؟

و طاها;830708 نوشت:
غرض این بود که ایات قران میتوانند مفسر و مبین یکدیگر باشند و این دو ایه میتواند چنین باشد اما نیازمند بررسی است.
سوال ''الم یروا '' برای اثبات دیدن یا علم است یا انکار آن؟

برای اثبات است ولی چگونگی آن مهمه

و طاها;830708 نوشت:
فعل ''رای'' به معنای دیدن است یا علم؟
قبول دارم فعل رای در اینجا باید بمعنی علم باشد نه دیدن با چشم سر

و طاها;830708 نوشت:
ملکوت به چه معناست؟
این آیه مروبط به آفرینش تدریجی عالم طبیعت است و ما با ملکوت که ماورای عالم طبیعت است کاری نداریم.

و طاها;830708 نوشت:
شاهد بودن به چه معناست؟
شاهد بودن کیا؟اگه منظورتون کافران هستند که هیچ کسی شاهد اتفاق افتادن این واقعه در آن زمان نبوده

باسمه العلیم

Miss.Narges;831097 نوشت:
عرض سلام
بله می توان گفت که منظور از فعل رؤیت در اینجا اندیشیدن بوده ولی اندیشدن در حادثه ای مربوط به پیوسته بودن آسمانها و زمین و جداش شدن انها در ابتدای آفرینش که نه کافران نه مؤمنان از آن هیچ خبری نداشتند چگونه ممکن است؟

عرض سلام و ادب

گاهی راجع به چیزهایی که می دانیم می اندیشیم به سبب عمق بخشیدن به معارفمان و یافتن زوایای دیگری از

معلومی که نزد ماست و تکمیل شناخت،گاهی می اندیشیم تا بیابیم، یعنی از مقدمات اجمالی ای که نزد ماست می خواهیم به

کشف مجهول دست یابیم،شاید رؤیت مذکور در آیه اشاره به نوع دوم تفکر باشد،ضمن اینکه در آیه شریفه مورد بحث همانطور که

سرکار می فرمائید شناخت دقیق علمی نسبت به موضوع نداشتند هدف قران نیز دادن شناخت تجربی و علمی مانند مباحث مربوط

به نجوم و کیهان نیست،در انتهای آیه سخن از این است که اگر می اندیشید ایمان می آوردید،دانشمندان بسیاری هستند که در نجوم

و فیزیک علامه ی دهرند امّا بی ایمان و خداناباور،بنابراین علم حسی و تجربی مستقلا و فی نفسه نمی تواند موجب تحصیل ملکه ایمان گردد،

ما نمی توانیم بگوئیم که منظور کلام وحی دقیقا این است امّا می شود از جمع آیاتی که اشاره به خلقت و تفکر و ایمان دارد فهمید که موضوع

شناخت تجربی و حسی در این آیه نیست تا بگوئیم کافران از چگونگی خلقت اطلاعی نداشتند.

حبیبه;831114 نوشت:
گاهی راجع به چیزهایی که می دانیم می اندیشیم به سبب عمق بخشیدن به معارفمان و یافتن زوایای دیگری از

معلومی که نزد ماست و تکمیل شناخت،گاهی می اندیشیم تا بیابیم، یعنی از مقدمات اجمالی ای که نزد ماست می خواهیم به

کشف مجهول دست یابیم،شاید رؤیت مذکور در آیه اشاره به نوع دوم تفکر باشد،ضمن اینکه در آیه شریفه مورد بحث همانطور که

سرکار می فرمائید شناخت دقیق علمی نسبت به موضوع نداشتند هدف قران نیز دادن شناخت تجربی و علمی مانند مباحث مربوط

به نجوم و کیهان نیست،در انتهای آیه سخن از این است که اگر می اندیشید ایمان می آوردید


سلام مجدد
نظر شما دقیقا چه نوع تفکری است؟آیا چنین تفکری از شناخت حسی هم سخت تر نیست؟

حبیبه;831114 نوشت:
دانشمندان بسیاری هستند که در نجوم

و فیزیک علامه ی دهرند امّا بی ایمان و خداناباور،بنابراین علم حسی و تجربی مستقلا و فی نفسه نمی تواند موجب تحصیل ملکه ایمان گردد،


از نظر من علت بی ایمانی چنین دانشمندانی اینه که شناخت صحیحی از خداوند ندارند .حتی مسلمانان معمولی هم شناخت عامی از خدا دارند.

باسمه العلیم

Miss.Narges;831164 نوشت:
نظر شما دقیقا چه نوع تفکری است؟آیا چنین تفکری از شناخت حسی هم سخت تر نیست؟

وقتی قران می فرماید آسمان و زمین بهم پیوسته بودند و سپس خداوند آنها را از هم جدا کرد،راجع به معلوم بالعرضی سخن گفته

شده است که تحقق خارجی دارد،حال اگر این معلوم بالعرض معلوم بالذات گردد آن نوع تفکری که مدّ نظر آیه است و منجر به ایمان

می شود اتفاق افتاده است.

انسان در اثر این نوع تفکر به این معرفت می رسد که آنکه آسمانها و زمین را آفرید و آنها را از هم جدا نمود خداست،یعنی تأکید

قران روی آفرینش نیست بلکه روی ربط آفرینش به خداست آنچه اهمیت دارد جدایی آسمان و زمین از هم نیست بلکه آن است

که "این فعل خداست" دستیابی به این معرفت هم از ابتدا با ایمان ضمنی شروع شده و هم در انتها به کمال ایمان و اکمال آن

منجر می گردد.

Miss.Narges;831100 نوشت:
برای اثبات است ولی چگونگی آن مهمهقبول دارم فعل رای در اینجا باید بمعنی علم باشد نه دیدن با چشم سر این آیه مروبط به آفرینش تدریجی عالم طبیعت است و ما با ملکوت که ماورای عالم طبیعت است کاری نداریم.شاهد بودن کیا؟اگه منظورتون کافران هستند که هیچ کسی شاهد اتفاق افتادن این واقعه در آن زمان نبوده
فکر میکنم متوجه صحبتهای من نشدید.متاسفانه دسترسیم به اینترنت محدوده ...اما روی این که سوال چه نوعی است متمرکز شویم(74)فَانـطَـلَـقا حَـتّىٰ اِذا لَـقِـيا غُـلامًا فَـقَـتَـلَـه‌‚‌ قالَ اَقَـتَلـتَ نَفـسًا زَكِـيَّـةً بِـغَيـرِ نَفـسٍ لَـقَد جِئـتَ شَيـئًا نُكـرًا به نظر شما سوال موسی از چه نوعی است؟موسی میداند خضر کودک را بدون دلیل شرعی کشته است یا نمیداند و واقعا دارد میپرسد تا بداند؟در این ایه آیا کفار نمیدانستند اسمانها و زمین بسته بودند و بعد باز شدند ؟ یا میدانستند ؟به عبارتی آنها از رتق و فتق اسمانها توسط خدا بی اطلاع بودند و این سوال نآگاهی انها را نشان میدهد؟ یا انها از رتق و فتق اسمانها و زمین اگاه بودند ؟

شاید بد نباشه به آیات پسین هم توجه بشه.
سوره الأنبياء (21) آیه 30 أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ أَ فَلا يُؤْمِنُونَ آيا کافران نمي دانند که آسمانها و زمين بسته بودند ، ما آنها را گشوديم و هر چيز زنده اي را از آب پديد آورديم ؟ چرا ايمان نمي آورند ؟
سوره الأنبياء (21) آیه 31 وَ جَعَلْنا فِي الأَْرْضِ رَواسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَ جَعَلْنا فِيها فِجاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ و بر زمين کوهها بيافريديم تا نلرزاندشان و در آن راههاي فراخ ساختيم، باشد که راه خويش بيابند
سوره الأنبياء (21) آیه 32 وَ جَعَلْنَا السَّماءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ هُمْ عَنْ آياتِها مُعْرِضُونَ و آسمان را سقفي مصون از تعرض کرديم و باز هم از عبرتهاي آن اعراض مي کنند
سوره الأنبياء (21) آیه 33 وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ اوست کسي که شب و روز و آفتاب و ماه را که هر يک در فلکي شناورند، بيافريد

[="Tahoma"]

پارسا مهر;830419 نوشت:
با سلام...با این توضیحاتی که فرمودید سوال همچنان به نحوی دیگر به نظرم پابرجاست....حالا سوال می شود که مگر کافران علم داشتند که روزی زمین و آسمان به هم پیوسته بوده؟ و بعد از هم جدا شده؟ آنهم به قول آیه توسط ما یعنی ما که خدا باشیم؟؟....کافران یعنی علم داشتند که خدا زمانی آسمان و زمین را که به هم پیوسته بودند، از هم جدا کرده؟این علم را از کجا آورده بودند؟حالا کاری به صحت و سغمش نداریم

Miss.Narges;830472 نوشت:
با سلام
اگه بنا رو بر این بگذاریم که مراد از فعل رؤیت دیدن با چشم سر نبوده بلکه علم فکری بوده بازم اشکال ما به قوت خود باقی است.کافرانی که در زمان پیامبر بودند مگر چقدر سواد داشتند؟ حتی انها نمیدانستند زمین کروی شکل است.چه برسه به اینکه انتظار داشته باشیم آنها بدانن زمین و آسمان یهم پیوسته بودند و بعد ها از هم جدا شده اند.
اشکال دیگری کهبه ذهن من میرسه اینه که اگه آسمانها را مجموع ستارگان و اجرام آسمانی در نظر بگیریم زمین بلافاصله بوجود نمی آید.بلکه میلیون ها سال بعد از پیدایش ستاره ها زمین و خورشید و سایر سیارات منظومه شمسی از انفجار یه ستاره بزرگ بوجود میان.

با سلام و درود

آن زمان علم نجوم وجود داشته است، حتی قائل به طبقات هفتگانه آسمان بوده اند و یا از ادیان سابق این علم را داشته اند که آسمان طبقات دارد. هم چنین تصور غالب بر هیئت بطلمیوسی بوده است.

لذا این گونه نبوده که از نجوم و افلاک و ... علم و دانشی نداشته باشند.

کما این که در نهج البلاغه و برای همان مخاطبین و متعارف فهم آن زمان، حضرت علی (علیه السلام) در باره آفرینش آسمان و زمین، چنین می فرمایند:

سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود ... امواج تند كف هاى بر آمده از آب ها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهار شده، و آسمان هاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد، بى آن كه نيازمند به ستونى باشد يا ميخ هايى كه آن ها را استوار كند.(نهج البلاغه، خطبه 1، ترجمه دشتی)

میقات;831322 نوشت:
آن زمان علم نجوم وجود داشته است، حتی قائل به طبقات هفتگانه آسمان بوده اند و یا از ادیان سابق این علم را داشته اند که آسمان طبقات دارد. هم چنین تصور غالب بر هیئت بطلمیوسی بوده است.

لذا این گونه نبوده که از نجوم و افلاک و ... علم و دانشی نداشته باشند.


سلام
بله این هیئت بطلمیوسی بر اذهان عمومی آن زمان حاکم بود.در این شکی نیست.
ولی امروزه علم نجوم چیزی بنام هفت آسمان نمیشناسد .مگر اینکه هفت آسمان رو مربوط به تعدد کهکشانها یا مراتب خلقت ربط بدیم. در غیر این صورت همه میدانیم که بطلان هیئت بطلمیوسی مشخص شده است.
بنابراین با هیئت بطلمیوسی نمیتوان پی برد که آسمانها و زمین بهم پوسته باشند و بعدا از هم جدا شوند.پس معنای فعل رآی در این آیه را باید بر بی اطلاع بودن کافران از چنین واقعه ای حمل کرد.همانطور که در صفحه اول این طور فرمودید.

و طاها;831257 نوشت:
موسی میداند خضر کودک را بدون دلیل شرعی کشته است یا نمیداند و واقعا دارد میپرسد تا بداند؟

موسی واقعا نمیدانست
و طاها;831257 نوشت:
در این ایه آیا کفار نمیدانستند اسمانها و زمین بسته بودند و بعد باز شدند ؟ یا میدانستند ؟به عبارتی آنها از رتق و فتق اسمانها توسط خدا بی اطلاع بودند و این سوال نآگاهی انها را نشان میدهد؟

کافران هم نمیدانستند و بحث ما هم از ندانستن آنهاست.

حبیبه;831178 نوشت:
وقتی قران می فرماید آسمان و زمین بهم پیوسته بودند و سپس خداوند آنها را از هم جدا کرد،راجع به معلوم بالعرضی سخن گفته

شده است که تحقق خارجی دارد،حال اگر این معلوم بالعرض معلوم بالذات گردد آن نوع تفکری که مدّ نظر آیه است و منجر به ایمان

می شود اتفاق افتاده است.


با سلام
معلوم بالعرض باید با موضوعی بالذات معلوم و روشن ارتباط پیدا کند تا معلوم بالعرض معلوم بالذات گردد و ان نوع تفکری که میفرمایید محقق شود.

باسمه العلیم

Miss.Narges;831669 نوشت:
با سلام
معلوم بالعرض باید با موضوعی بالذات معلوم و روشن ارتباط پیدا کند تا معلوم بالعرض معلوم بالذات گردد و ان نوع تفکری که میفرمایید محقق شود.

سلام و عرض ارادت

اینکه تحصیل حاصل می شود!

مقصودتان از اینکه می فرمائید معلوم بالعرض با موضوعی بالذات روشن ارتباط پیدا کند چیست؟

اگر چیزی بالذات روشن باشد مجهولی باقی نمی ماند تا برای معلوم شدنش نیازی به تفکرِ مورد نظر قران داشته باشد.

Miss.Narges;831668 نوشت:
موسی واقعا نمیدانست

کافران هم نمیدانستند و بحث ما هم از ندانستن آنهاست.

پس چه معنای رای دیدن باشد چه به معنای علم، فرقی ندارد
در هر دو معنا جهل مشرکان اثبات میشود.
و انسان جاهل حق ندارد به خدا چیزی را نسبت بدهد
بلکه باید به عالم رجوع کند
به رسول رجوع کند
تا ببیند خدا از او چه میخواهد.
نه اینکه بت بسازد یا عبادت غیر خدا کند و بعد بگوید خدا گفته است.

حبیبه;831674 نوشت:
اینکه تحصیل حاصل می شود!

مقصودتان از اینکه می فرمائید معلوم بالعرض با موضوعی بالذات روشن ارتباط پیدا کند چیست؟

اگر چیزی بالذات روشن باشد مجهولی باقی نمی ماند تا برای معلوم شدنش نیازی به تفکرِ مورد نظر قران داشته باشد.


شما فرمودید قرآن در مورد پیوسته بودن آسمانها و زمین و جدا شدن انها از همدیگر راجع به معلوم بالعرضی سخت گفته.که اگر این معلوم بالعرض معلوم بالذات شود منجر به ایمان میشود.اما معلوم بالعرض که ذاتا معلوم و شفاف نیست(چون میگیم بالعرض) چگونه به خودی خود معلوم بالذات میشود؟مگر اینکه با یه موضوعی ذاتا روشن و معلوم بالذات ارتباط پیدا کند.
بنابراین معلوم بالعرض روشن نیست تا مجهول رفع شود

و طاها;831723 نوشت:
س چه معنای رای دیدن باشد چه به معنای علم، فرقی ندارد
در هر دو معنا جهل مشرکان اثبات میشود.
و انسان جاهل حق ندارد به خدا چیزی را نسبت بدهد
بلکه باید به عالم رجوع کند
به رسول رجوع کند
تا ببیند خدا از او چه میخواهد.
نه اینکه بت بسازد یا عبادت غیر خدا کند و بعد بگوید خدا گفته است.

بله در ابتدای تاپیک هم عرض کردم فرقی ندارد که ما فعل رای رو چگونه تفسیر کنیم.
چه رای به معنی دیدن و چه بمعنی فکر کردن باشه ما نیاز داریم بدونیم چرا خدا از کافران چنین انتظاری داشته.پاسخ خای شما در این باره چیزی بدست ما نمیدهد.
مشابه چنین چیزی در آیه اول سوره فیل هم هست:
الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل
(آیا ندیدی که پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد؟)
واضحه که پیامبر این واقعه رو ندیده بود چون تازه همون سال که این واقعه رخ داد بدنیا اومد.بنابراین شاید بشه گفت منظور از الم تر این هست که تو (پیامبر)اون واقعه رو ندیده ای و ما برایت نقل میکنیم

باسمه العلیم

Miss.Narges;831740 نوشت:
.اما معلوم بالعرض که ذاتا معلوم و شفاف نیست(چون میگیم بالعرض) چگونه به خودی خود معلوم بالذات میشود؟مگر اینکه با یه موضوعی ذاتا روشن و معلوم بالذات ارتباط پیدا کند.
بنابراین معلوم بالعرض روشن نیست تا مجهول رفع شود

معلوم بالعرض وجود خارجی شیء است،چیزی به خودی خود معلوم بالذات نمی شود باید نسبت به آن علمی حاصل شود

حالا با مراتب متعدد و روشهای مختلفش،قران می فرماید در اثر تفکر(بنابراینکه رؤیت را در معنای تفکر بگیریم)این علم حاصل می شود

علمی که نتیجه آن ایمان است،حالا باید ببینیم این کدام علم است که به ایمان می انجامد؟

شاید هم این یک خبر از سوی قران است که با تفکر در آفرینش و ادراک صرف الربط و الفقر بودن هستی نسبت به ذات خداوند،به چگونگی

تکوین هم می توان عالم شد.

حبیبه;831754 نوشت:
معلوم بالعرض وجود خارجی شیء است،چیزی به خودی خود معلوم بالذات نمی شود باید نسبت به آن علمی حاصل شود

حالا با مراتب متعدد و روشهای مختلفش،قران می فرماید در اثر تفکر(بنابراینکه رؤیت را در معنای تفکر بگیریم)این علم حاصل می شود

علمی که نتیجه آن ایمان است،حالا باید ببینیم این کدام علم است که به ایمان می انجامد؟


عرض سلام
بله خودتان هم قبول دارید! معلوم بالعرضی به خودی خود معلوم بالذات نمیشود.و شما ادعا دارید با تفکر این علم حاصل میشود.اما این تفکر و علم چطور منجر به ایمان میشود؟چگونه کافران که به خدا ایمان نداشته اند با دانستن این موضوع که برای آنها کاملا مجهول بوده خدا برای انها اثبات میشود؟ ایمان حاصل از تفکربرای حوادث و پدیده هایی محقق میشود که برای یه فرد کافر مجهول و ناآشنا نباشد. همانند آمد و شد شب و روز که در قرآن هم بر آن نشانه گذاشته شده

حبیبه;831754 نوشت:
شاید هم این یک خبر از سوی قران است که با تفکر در آفرینش و ادراک صرف الربط و الفقر بودن هستی نسبت به ذات خداوند،به چگونگی

تکوین هم می توان عالم شد.

در مورد هدف این آیه هم موافقم .

باسمه الحکیم

Miss.Narges;831774 نوشت:
عرض سلام
بله خودتان هم قبول دارید! معلوم بالعرضی به خودی خود معلوم بالذات نمیشود.و شما ادعا دارید با تفکر این علم حاصل میشود.اما این تفکر و علم چطور منجر به ایمان میشود؟چگونه کافران که به خدا ایمان نداشته اند با دانستن این موضوع که برای آنها کاملا مجهول بوده خدا برای انها اثبات میشود؟ ایمان حاصل از تفکربرای حوادث و پدیده هایی محقق میشود که برای یه فرد کافر مجهول و ناآشنا نباشد. همانند آمد و شد شب و روز که در قرآن هم بر آن نشانه گذاشته شده

در مورد هدف این آیه هم موافقم .

سلام بر شما

لطفا آیات زیر را مشاهده بفرمائید:

إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لَآیَاتٍ لِّأُولِی الْأَلْبَاب (۱۹۰/آل عمران)

الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکرُونَ فى خَلْقِ السمَوَتِ وَ الاَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْت هَذَا بَطِلاً سبْحَنَک فَقِنَا عَذَاب النَّارِ(آل عمران۱۹۱)
مسلماً در آفرینش آسمان ها و زمین، و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانه‌هایى است.

همان ها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد مى کنند

و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین مى اندیشند (و مى گویند)

بار الها این را بیهوده نیافریده اى ، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار.

بحث روی مسائل آنقدر به اطمینان قلبی کمک نمی کند که اعتماد به سخن خداوند.

در آیات فوق تفکر در آفرینش اولا ویژگی خردمندان است و ثانیا محصول آن را ایمان به معاد بیان کرده است.

در ظاهر امر بین تفکر در آفرینش و ایمان به معاد چه ارتباطی وجود دارد؟

چطور از یک موضوع محسوس می توان به امری معقول(معاد)پی برد؟

شما چه ارتباطی بین اینها می بینید؟

به هر حال باید پذیرفت که خداوند با این آیات به ما می فهماند که اندیشه یکی از راههای معرفت الله است.

در احادیث هم داریم:یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.خب خداوند اینگونه علم را موجد ایمان معرفی می فرماید.

لینک زیر را هم لطفا عنایت بفرمائید:

http://www.ayatmadari.ir/%D8%A2%DB%8C%D8%A7%D8%AA-190-%D9%88-191-%D8%B3%D9%88%D8%B1%D9%87-%D8%A2%D9%84-%D8%B9%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%86/

Miss.Narges;831742 نوشت:
بله در ابتدای تاپیک هم عرض کردم فرقی ندارد که ما فعل رای رو چگونه تفسیر کنیم.
چه رای به معنی دیدن و چه بمعنی فکر کردن باشه ما نیاز داریم بدونیم چرا خدا از کافران چنین انتظاری داشته.پاسخ خای شما در این باره چیزی بدست ما نمیدهد.
مشابه چنین چیزی در آیه اول سوره فیل هم هست:
الم تر کیف فعل ربک باصحاب الفیل
(آیا ندیدی که پروردگارت با اصحاب فیل چه کرد؟)
واضحه که پیامبر این واقعه رو ندیده بود چون تازه همون سال که این واقعه رخ داد بدنیا اومد.بنابراین شاید بشه گفت منظور از الم تر این هست که تو (پیامبر)اون واقعه رو ندیده ای و ما برایت نقل میکنیم

ممنون که توضیح میدین.

من فکر میکنم برای رسیدن به جواب این سوال باید از علم بلاغت کمک بگیریم...

الان چیزی که تو ذهنم میاد مقایسه کردن فرهنگ مشترک در این زمینه است.
ما خودمون گاهی میگیم : مگه نشنیدی ؟!
طرف مقابل توجهش جلب میشه که مگه خبر مهمی بوده که من غفلت کردم و باید متوجه میشدم؟!
چرا مردم از این شیوه استفاده میکنند؟ چون تاثیر بیشتری بر مخاطب دارد.
میتوان خیلی ساده جهل طرف را مطرح کرد اما بدون تاثیر و جلب توجه اما با این شیوه تاثیر و توجه زیاد میشود و کلام بلیغ تر میگردد.

حبیبه;831789 نوشت:
بحث روی مسائل آنقدر به اطمینان قلبی کمک نمی کند که اعتماد به سخن خداوند.

در آیات فوق تفکر در آفرینش اولا ویژگی خردمندان است و ثانیا محصول آن را ایمان به معاد بیان کرده است.

در ظاهر امر بین تفکر در آفرینش و ایمان به معاد چه ارتباطی وجود دارد؟

چطور از یک موضوع محسوس می توان به امری معقول(معاد)پی برد؟

شما چه ارتباطی بین اینها می بینید؟

به هر حال باید پذیرفت که خداوند با این آیات به ما می فهماند که اندیشه یکی از راههای معرفت الله است.

در احادیث هم داریم:یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است.خب خداوند اینگونه علم را موجد ایمان معرفی می فرماید.


سلام با حرفای متین شما موافقم ولی بحث ما بر روی افراد خردمند نبود .بحث ما بر روی آیات محسوس و بدیهی نبود.در این آیه که در ابتدای تاپیک بیان کردم مخاطب کافران بودند و به پیویستگی آسمانها و زمین اشاره شده که واقعا بعیده بدیهی باشند و تفکر به این امور سخت به نظر میرسد.

و طاها;831808 نوشت:
ممنون که توضیح میدین.

من فکر میکنم برای رسیدن به جواب این سوال باید از علم بلاغت کمک بگیریم...

الان چیزی که تو ذهنم میاد مقایسه کردن فرهنگ مشترک در این زمینه است.
ما خودمون گاهی میگیم : مگه نشنیدی ؟!
طرف مقابل توجهش جلب میشه که مگه خبر مهمی بوده که من غفلت کردم و باید متوجه میشدم؟!
چرا مردم از این شیوه استفاده میکنند؟ چون تاثیر بیشتری بر مخاطب دارد.
میتوان خیلی ساده جهل طرف را مطرح کرد اما بدون تاثیر و جلب توجه اما با این شیوه تاثیر و توجه زیاد میشود و کلام بلیغ تر میگردد.


سلام منم از پاسخ خوب شما تشکر میکنم
این مورد هم که فرمودیدصحیح به نظ ر می رسد

Miss.Narges;831664 نوشت:
سلام
بله این هیئت بطلمیوسی بر اذهان عمومی آن زمان حاکم بود.در این شکی نیست.
ولی امروزه علم نجوم چیزی بنام هفت آسمان نمیشناسد .مگر اینکه هفت آسمان رو مربوط به تعدد کهکشانها یا مراتب خلقت ربط بدیم. در غیر این صورت همه میدانیم که بطلان هیئت بطلمیوسی مشخص شده است.
بنابراین با هیئت بطلمیوسی نمیتوان پی برد که آسمانها و زمین بهم پوسته باشند و بعدا از هم جدا شوند.پس معنای فعل رآی در این آیه را باید بر بی اطلاع بودن کافران از چنین واقعه ای حمل کرد.همانطور که در صفحه اول این طور فرمودید.

نقل قول:
این تفکر و علم چطور منجر به ایمان میشود؟چگونه کافران که به خدا ایمان نداشته اند با دانستن این موضوع که برای آنها کاملا مجهول بوده خدا برای انها اثبات میشود؟ ایمان حاصل از تفکربرای حوادث و پدیده هایی محقق میشود که برای یه فرد کافر مجهول نباشد.

با سلام و درود

قرار نیست مخاطب آن مانند مخاطب امروزی از این وسعت علم و دانش برخوردار بوده و انفجار بزرگ و ... را بداند.

قرار است مخاطب به این موضوع و مطلب مهم، تذکر داده شود و نکته ای از خلقت عظیم آسمان و زمین به او ابلاغ شود.

لازم به ذکر است مخاطب آن زمان، در راستای اندیشه دانشمندان، قائل به طباقت آسمان و زمین بوده است؛ لذا چه اشکالی دارد در راستای فهم مخاطب و متذکر کردن او ـ نه در تایید علمی باور او ـ مراد از پیوسته بودن آسمان و زمین و باز شدن آن ها، تبدیل آن ها به طبقات مختلف باشد.

یعنی مخاطب آن زمان، از این آیه، چنین برداشت کند که ناظر به هفت طبقه شدن آسمان و زمین است. کما این که یکی از وجود و احتمالاتی که در تفسیر این آیه بیان شده، اشاره به هفت آسمان و هفت زمین است.(النكت و العيون تفسير الماوردى، ج ‏3، ص 444)

مهم این است که بداند آسمان و زمین، یک حالت بسته بودن، فشردگی و پیوستگی داشته اند و سپس با قدرت و ارده الهی، این حالت برطرف شده است. لذا خداوند و «الله» چنین قدرتی دارد که آسمان و زمین را خلق کند و آن ها را از فشردگی و به هم پیوستگی خارج نماید و ...؛ ولو این حالت، در تصور مخاطب آن زمان، تقسیم آسمان به طبقات هفتگانه و ... باشد.

و چه بسا ممکن است فهم مخاطب آن زمان در این حد بوده که می دانسته زمانی بر آسمان و زمین گذشته که آسمان نمی بارید و پیزی در زمین نمی روییده است؛ تا این که خداوند با قدرت و اراده الهی، امکان باریدن و روییدن را به آسمان و زمین داده است؛ کما این که روایات تفسیری نیز به این مطلب اشاره نموده اند.

لذا آیه شریفه بدون این که به دنبال اثبات و تایید ذهنیت مخاطب باشد، مطابق با فهم او، به موضوعی اشاره می کند تا اهمیت خلقت و آفرینش و نیز قدرت و اراده «الله» را به رخ کافر کشیده و او را متذکر نماید تا شاید متنبه شده و بیدار شود.

بنابر این، مخاطب آن زمان، این حد از علم و دانش را داشته است لذا ارجاع به مجهول نبوده است.

باسمه العلیم

Miss.Narges;832277 نوشت:
سلام با حرفای متین شما موافقم ولی بحث ما بر روی افراد خردمند نبود .بحث ما بر روی آیات محسوس و بدیهی نبود.در این آیه که در ابتدای تاپیک بیان کردم مخاطب کافران بودند و به پیویستگی آسمانها و زمین اشاره شده که واقعا بعیده بدیهی باشند و تفکر به این امور سخت به نظر میرسد.

سلام و عرض ادب

البته عرایض بنده فقط بیان احتمال است و مسلما هیچیک از برداشتهای مطرح شده را نمی توان به کلام الهی

تحمیل کرد.

شاید بهتر باشد ببینیم در زمان نزول قران مردم راجع به آفرینش آسمانها و زمین و اصولا راجع به شکل

گیری کیهان چه اطلاعات،دانسته ها و اندیشه ای داشته اند،گرچه حقیر چند جایی را سرک کشیدم

ولی به نتیجه ای در این خصوص نرسیدم ولی شاید با پیگیری این قضیه بتوان به نتایج بهتری رسید.

با تشکر از ایجاد این مبحث عالی.

گل

کافران و خلقت آسمان و زمین

پرسش:
در آیه 30 سوره انبیاء چنین آمده: «أَ وَ لَمْ يَرَ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»؛ آیا کافران ندیده اند که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر جدا کردیم؟
چرا خداوند فرموده «آیا کافران ندیدند؟» مگر کافران یا هر انسانی باید این اتفاق را دیده باشد؟ در حالی که می دانیم هیچ کسی در آن زمان وجود نداشته که این اتفاق را دیده باشد تا از این دیدن آن پی به قدرت خدا برده و ایمان بیاورد.

پاسخ:
واژه «رأی» همه جا منحصر به دیدن حسی نیست. بهتر است آن را از نظر لغوی بررسی کنیم:
«رأى» در لغت: ديدن. دانستن. نگاه كردن. علم. معرفت و شناخت.(1)
حتی راغب در مفردات، چهار معنا و مقصود برای این واژه می آورد: نگاه و دیدن با حس. تخیل. تفکر. تعقل.(2)
بیان مفسران:
در تفسیر تبیان و مجمع، رؤیت به معنای علم آمده است.(3)
در تفسیر المیزان آمده: مراد از "رؤيت" علم فكرى است و اگر آن را رؤيت ناميد به خاطر اين است كه علم فكرى در هر امرى آن را مانند رؤيت محسوس مى‏ سازد.(4)
رؤیت به معنای علم فکری است که همانند دیدن با چشم است. و در اکثر موارد، مراد از رؤیت، همین علم فکری است، خصوصا وقتی در باره پیدایش و آفرینش آسمان و زمین است، زیرا کافران و حتی قبل از آن ها، کجا بودند که ببینند آسمان زمین چگونه آفریده شده و چگونه به هم پیوسته بوده و سپس از هم جدا شده اند.(5)
رؤيت در آيه، به معنى علم است كه يكى از معانى رؤيت مى ‏باشد و نيز معلوم مى ‏شود كه فهميدن اين حقيقت عميق براى آن ها ميسر است.(6)
نکته: خود کافران هم که آن موقع مخاطب مستقیم قرآن بوده اند، مراد از رؤیت در این آیه را فهمیده اند و می دانستند که مراد آیه، دیدن با چشم سر نیست، کما این که هیچ اعتراضی نکرده اند که ما نمی توانیم با چشم سر ببینیم.
ممکن است گفته شود، قبول، مراد از دیدن، دانستن و فهمیدن است ولی باز هم سؤال باقی است زیرا گفته می شود پایین بودن علم و سواد، کافران از کجا باید چنین علمی داشته باشند؟
در مقابل باید گفت، آن زمان علم نجوم وجود داشته است، حتی قائل به طبقات هفتگانه آسمان بوده اند و یا از ادیان سابق این علم را داشته اند که آسمان طبقات دارد. هم چنین تصور غالب بر هیئت بطلمیوسی بوده است. لذا این گونه نبوده که از نجوم و افلاک و ... علم و دانشی نداشته باشند. کما این که در نهج البلاغه و برای همان مخاطبین و متعارف فهم آن زمان، حضرت علی (علیه السلام) در باره آفرینش آسمان و زمین، چنین می فرمایند:
سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود ... امواج تند كف هاى بر آمده از آب ها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهار شده، و آسمان هاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد، بى آن كه نيازمند به ستونى باشد يا ميخ هايى كه آن ها را استوار كند.(7)
ممکن است کسی بگوید بطلان هیئت بطلمیوسی ثابت شده و با آن نمی توان به پیوسته بودن آسمان و زمین و سپس انفجار بزرگ و ... دست یافت، لذا باز هم کافران نمی توانسته اند به این علم برسند. در مقابل باید گفت قرار نیست مخاطب آن مانند مخاطب امروزی از این وسعت علم و دانش برخوردار بوده و انفجار بزرگ و ... را بداند. قرار است مخاطب به این موضوع و مطلب مهم تذکر داده شود و نکته ای از خلقت عظیم آسمان و زمین به او ابلاغ شود.
لازم به ذکر است مخاطب آن زمان، در راستای اندیشه دانشمندان، قائل به طباقت آسمان و زمین بوده است؛ لذا چه اشکالی دارد در راستای فهم مخاطب و متذکر کردن او ـ نه در تایید علمی باور او ـ مراد از پیوسته بودن آسمان و زمین و باز شدن آن ها، تبدیل آن ها به طبقات مختلف باشد.
یعنی مخاطب آن زمان، از این آیه، چنین برداشت کند که ناظر به هفت طبقه شدن آسمان و زمین است. کما این که یکی از وجود و احتمالاتی که در تفسیر این آیه بیان شده، اشاره به هفت آسمان و هفت زمین است.(8)
مهم این است که بداند آسمان و زمین، یک حالت بسته بودن، فشردگی و پیوستگی داشته اند و سپس با قدرت و ارده الهی، این حالت برطرف شده است. لذا خداوند و «الله» چنین قدرتی دارد که آسمان و زمین را خلق کند و آن ها را از فشردگی و به هم پیوستگی خارج نماید و ...؛ ولو این حالت، در تصور مخاطب آن زمان، تقسیم آسمان به طبقات هفتگانه و ... باشد.
و چه بسا ممکن است فهم مخاطب آن زمان در این حد بوده که می دانسته زمانی بر آسمان و زمین گذشته که آسمان نمی بارید و پیزی در زمین نمی روییده است؛ تا این که خداوند با قدرت و اراده الهی، امکان باریدن و روییدن را به آسمان و زمین داده است؛ کما این که روایات تفسیری نیز به این مطلب اشاره نموده اند.
لذا آیه شریفه بدون این که به دنبال اثبات و تایید ذهنیت مخاطب باشد، مطابق با فهم او، به موضوعی اشاره می کند تا اهمیت خلقت و آفرینش و نیز قدرت و اراده «الله» را به رخ کافر کشیده و او را متذکر نماید تا شاید متنبه شده و بیدار شود.
بنابر این، مخاطب آن زمان، این حد از علم و دانش را داشته است لذا ارجاع به مجهول نبوده است.

________
(1) ر.ک: طریحی، مجمع البحرين، ج ‏1، ص 161، واژه رأی؛ قرشی، قاموس قرآن، ج ‏3، ص 34.
(2) راغب، المفردات في غريب القرآن، ص 373.
(3) طوسی، التبيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 242؛ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 72.
(4) طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج ‏14، ص 390.
(5) ر.ک: صادقی تهرانی، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، ج ‏19، ص 282.
(6) قرشی، تفسير احسن الحديث، ج ‏6، ص 506.
(7) رضی، نهج البلاغه، خطبه 1، ترجمه دشتی.
(8) ماوردی، النكت و العيون تفسير الماوردى، ج ‏3، ص 444.

موضوع قفل شده است