جمع بندی حسابرسی عجیب الله در ارث

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حسابرسی عجیب الله در ارث

با سلام، مطلبی رو در سایتی مطرح کرده بودن که منو گیج کرده لطفا در این مورد جواب بدید .

(سوره 4 آیه 11-12) و (سوره 4 آیه 176) در مورد قوانین وراثت صحبت میکند. اگر یک مرد فوت شود، و از او سه دختر و دو والد و یک همسر باقی بماند؛ دختران 2/3 سهم، والد ها 1/3 سهم (هردو بر اساس سوره 4 آیه 11) و همسر 1/8 سهم (بر اساس سوره 4 آیه 12) از ارث را دریافت میکند که از میزان ارث بیشتر میشود.

مثال دوم، مردی فوت میشود و از او یک مادر و یک همسر و دو خواهر باقی میماند، مادر 1/3 سهم (سوره 4 آیه 11) همسر 1/4 (سوره 4 آیه 12) و خواهران 2/3 (سوره 4 آیه 176) که مجموع آنها 15/12 کل ارث است.

چطور چنین چیزی ممکن است ؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد سجاد

[="Tahoma"][="Black"]

به من بیاموز;828588 نوشت:
با سلام، مطلبی رو در سایتی مطرح کرده بودن که منو گیج کرده لطفا در این مورد جواب بدید .

(سوره 4 آیه 11-12) و (سوره 4 آیه 176) در مورد قوانین وراثت صحبت میکند. اگر یک مرد فوت شود، و از او سه دختر و دو والد و یک همسر باقی بماند؛ دختران 2/3 سهم، والد ها 1/3 سهم (هردو بر اساس سوره 4 آیه 11) و همسر 1/8 سهم (بر اساس سوره 4 آیه 12) از ارث را دریافت میکند که از میزان ارث بیشتر میشود.

مثال دوم، مردی فوت میشود و از او یک مادر و یک همسر و دو خواهر باقی میماند، مادر 1/3 سهم (سوره 4 آیه 11) همسر 1/4 (سوره 4 آیه 12) و خواهران 2/3 (سوره 4 آیه 176) که مجموع آنها 15/12 کل ارث است.

چطور چنین چیزی ممکن است ؟

با عرض سلام و احترام

این شبهه قدیمی است و پاسخش در سایت های متعدد وجود دارد و در سایت های مرکز و همین سایت هم توسط حقیر پاسخ داده شده است اما متأسفانه بخاطر تغییراتی که سایت اسک دین از نظر فنی داشته پس از جستجو، آدرس آن پیدا نشد اگر دوستان آدرس را پیدا کردند لطف کنند لینک بدهند. متشکر

البته شما می توانید پاسخ زیر را مطالعه بفرمایید:
http://pajoohe.com/fa/index.php?Page=definition&UID=34145

در پناه حضرت حق باشید[/]

[="Tahoma"][="Black"]متن مقاله مورد اشاره در پست قبلی:

نقد مقاله «حسابرسي عجيب الله»
تاریخ : 1388/02/22
نویسنده : احمد سعد آبادی

از دوستی شنیدم که در یکی ازسایت­های ضد دین، نوشته­ای با عنوان «حسابرسی عجیب الله» منتشر شده، به این عنوان که سوره نساء در آیات ( 11 و12 و176 ) در مورد قوانین وراثت صحبت می­کند، و بیانگر سهام هر یک از افراد می­باشد.
حال اگر بر فرض مثال، مردی وفات کند و از او سه دختر و دو والد و یک همسر باقی بماند، سهم دختران 2/3 و سهم والدها 1/3 و سهم همسر 1/8 از باقی­مانده مال میت می­باشد، با جمع کردن این سهام متوجه می­شویم، مجموع سهام از ماترک میت بیشتر است .
مثال ديگر اينكه، مردي وفات كند و از او يك مادر و يك همسر و دو خواهر باقی مانده­اند که در این­صورت، سهم مادر 1/3 وسهم همسر 1/4 وسهم خواهران2/3 میباشد که مجموع سهام، از ماترک میت کمتر است و مقداری از اموال میت باقی می­ماند.

در ابتدا باید به چند نکته توجه داشت :
· این مسئله از مسائل اختلافی بین فقه شیعه و اهل تسنن می­باشد که در کتب فقهی از آن با عنوان « عول» و « تعصیب » یاد شده است و طبق روایات، سابقه این مسئله به خلیفه دوم می­رسد[1]؛ لذا این مسئله از گذشته مطرح بوده و اصلا بحث جدید و تازه­ای نمی­باشد.
· قلم­فرسایی در هر حوزه­ای، نیاز به اطلاعات تخصصی آن حوزه دارد و نویسنده مقاله مذکور، ظاهرا با مسایل ابتدایی در حوزه فهم احکام دین نیز بیگانه است؛ احکام دینی از منابع مختلفی نظیر کتاب، سنت، عقل و اجماع حاصل می­گردد و اکتفا به یکی از منابع و غفلت از دیگر منابع - در خوشبینانه­ترین حالت- نشان از کم اطلاعی نویسنده محترم در حوزه دین است .

و اما بیان جواب:
اولا: این آیه در صدد بیان تک تک فروض است نه یک فرض مجموعی. افرادی که با قرآن آشنایی بیشتری دارند، آگاه هستند که قرآن کریم – جز در موارد محدود- در جزییات وارد نمی­شود و در صدد بیان قوانین کلی و عمومی است، لذا مثلا در مورد نماز، این همه تاکید دارد، اما اصلا به تعداد رکعات نماز­ها نپرداخته است. در این جا هم قرآن درصدد است که تک­تک فروض را بیان کند و اساسا، چه انگیزه­ای می­تواند باشد تا در میان این همه فرض، فرضی را بیان کند که در نگاه اول و غیر تخصصی بنظر می­رسد که صورت و مخرج با هم جور در نمی­آید؟!
دوما: فقها شیعه نظر به آیات و روایات، معتقدند همواره کمبود به افراد خاصی متوجه می­شود، زیرا خداوندی که طبق روایتی[2] حساب همه چیز، حتی ریگ­های بیابان را دارد چطور ممکن است سهام ارث را طوری قرار دهد، که کسری یا زیادی داشته باشد. در روایت دیگری فضل بن شاذان نقل می­کند که امام رضا (ع) در نامه­اش به مامون چنین نوشت:

فرائض طبق آنچه که خدا نازل کرده تقسیم می­شود و عولی در آنها نیست.[3]

بیان قانون کلی تقسیم ارث:
این قانون بگونه­ای وضع شده که سهام ارث با هیچ کمبودی مواجه نمی­شود. قانون به این صورت است که قرآن برای بعضی سهام حداقل و حداکثر بیان می­کند ( مانند سهم شوهر، زن، پدر و مادر) ولی بعضی دیگر چنین نیستند ( مانند دو خواهر و دو دختر)، لذا چنین استفاده می­شود که کسری باید به افرادی که حداقل و حد اکثر برای آنها مشخص نشده است، بخورد.
قانون فوق صریحا در کلام مفسرین حقیقی قرآن کریم، آمده است که به دلیل عدم اطاله کلام به چند حدیث اشاره می نماییم[4]:
امام باقر ع : خداوند پدر و مادر را بر جمیع اهل مواریث داخل کرده و [سهم ایشان] از یک ششم کمتر نمی­شود و همچنین زوج و زوجه را و [نیز سهم ایشان] از یک چهارم و یک هشتم کمتر نمی­شود [5].

امام صادق ع: در میراث بر چهار نفر ضرر وارد نمی شود: پدر، مادر، زوج و زوجه[6].

… زفر بن اوس بصرى در مجلس بود، گفت: اى ابن عبّاس اوّلين كسى كه در فرائض به عول قايل شد و آن را عملى ساخت چه كسى بود؟!
ابن عبّاس گفت: عمر، چه آنكه وقتى فرائض را نزدش آوردند و سهم برخى را پرداخت گفت: به خدا سوگند نمى‏دانم كدام يك از فريضه‏برها، را خدا مقدّم و كدام را مؤخّر نموده و هيچ راهى را بهتر از اين نمى‏بينم كه اين مال را بين شما ورثه، بالحصص تقسيم كنم يعنى به تمام شما نسبت به قسمت و حصّه‏اى كه مى‏بريد ضرر وارد نمايم، لذا مقدار نقص فرائض از ما ترك را، بين تمام ورثه توزيع كرد و به همه نقص وارد نمود؛ قسم به خداوند يگانه، اگر عُمَر كسی را كه خداوند متعال مقدّم نموده بود، مقدّم مى‏داشت و كسی را كه مؤخّر كرده بود، به تأخير مى‏انداخت، هرگز مبتلا به عول در فرائض نمى‏شد.
زفر بن اوس عرض كرد: مقدّم كيست و مؤخّر چه كسى مى‏باشد؟
ابن عبّاس گفت: هر فريضه‏اى كه خداوند متعال آن را تنزّل و كاهش نداده مگر به فريضه ديگر، پس صاحب آن فريضه مقدّم است.
و امّا مؤخّر: پس هر فريضه‏اى كه وقتى زايل شد، صاحب آن فرض تنها مستحقّ باقى­مانده بوده و سهم ديگری برايش معيّن نشده باشد، وى مؤخّر است و امّا آنان كه مقدّم هستند عبارتند از:
الف: زوج كه برايش نصف ما ترك بوده و هرگاه چیزی این فرض را زائل کند، به ربع رجوع مى‏كند و سهم وی دیگر تغییر نمی­کند .
ب: زوجه كه برايش ربع ما ترك بوده و هرگاه چیزی این فرض را زائل کند نصيب وى ثمن مى‏گردد، كه ديگر قابل تغيير و زوال نمى‏باشد.
ج: مادر، كه برايش ثلث بوده و هرگاه چیزی این فرض را زائل کند، نصيب وى سدس مى‏گردد، كه ديگر چيزى آن را تغيير نداده و زايل نمى‏كند.
پس آنچه ذكر شد فرائض بود، كه خداوند آنها را بر غيرشان مقدّم نموده.
و امّا آنچه مؤخّر است عبارتند از: فريضه دختران و خواهران، و فريضه آنها در صورتى كه واحد باشند، نصف و در فرض تعدّد، دو سوم مى‏باشد و وقتى فريضه آنها، از اين مقدار زايل گردد، تنها باقی­مانده ماترک، به ایشان می­رسد، بدون اين كه مقدار معيّن و مشخّصى باشد، پس وقتى «ما قدّم اللَّه» با «ما اخّر اللَّه» اجتماع نمود، لازم‏ است فريضه «ما قدّم اللَّه» در ابتدا به صورت کامل پرداخته شود، و پس از آن،اگر چيزى باقى­ماند، همان را به «ما اخّر اللَّه» مى‏پردازند و اگر چيزى باقى­نماند «ما اخّر اللَّه» نصيبى ندارد [7].

خلاصه اینکه حکم در مورد این مسئله این است که: «... فريضه پدر و مادر و زن و شوهر و خويشاوندان مادرى كه عبارت است از ثلث و سدس و نصف و رُبع و ثُمن نبايد ناقص شود، بخاطر اينكه خداى تعالى سهام آنان را (هم حداكثرش را و هم حداقلش را) معين كرده، بخلاف سهام يك و يا چند دختر و يك و يا چند خواهر پدر و مادرى و يا پدرى تنها و نيز بخلاف سهام زن و مرد (مذكر و مؤ نث) وقتى كه يكى و يا بيشتر باشند. كه چون خداى تعالى حداقل آن را بيان نكرده، نقص بر آنان وارد مى­شود و دائما از سهم اولاد و خواهر و برادر كم مى­كنند»[8].

مسئله دیگر، بحث « تعصیب » است و آن در جایی است که سهام از فروض زیاد بیاید؛ در فرهنگ قاموس آمده است:
... در ارث گاهى سهام تمام مال را احاطه نمي­كند و مقدارى زياد مى‏ماند، مثلا اگر ميّت يك پدر و يك دختر داشته باشد مال او را شش قسمت مي­كنند، سه قسمت مال دختر و يك قسمت مال پدر است و بقيّه را كه دو قسمت است، [به نسبت سهامی که داشته­اند] به دختر و پدر مي­دهند.
نصيب اوّلى پدر و دختر را فرض، و نصيب دوّمى را ردّ نامند و چون پدر و دختر از هر كس به ميّت نزديكتر [ هستند]، لذا بقيّه را نيز به آن دو ردّ مي­كنند.
ولى اهل سنّت بقيه را كه زايد بر سهام است به اقوام پدرى از قبيل برادر و عمو و غيره مي­دهند و به آن «ارث عصبه» گويند، اما شيعه به پيروى از اهل بيت عليهم­السلام و به مضمون آيه أُولُوا الْأَرْحامِ اين نظر را مردود مي­داند، در استبصار باب ميراث ذوى الارحام از حسين بزّاز نقل مي­كند كه به كسى گفتم: از امام صادق عليه­السّلام سؤال كند كه: آيا تركه ميّت مال كسى است كه به او نزديكتر است يا مال عصبه است؟ فرمود:
«المال للاقرب و العصبة فى فيه التّراب» [9] مال از آن اقرب است، خاك بدهان عصبه باد[10].
در ذیل آیه 75 سوره انفال و نیز در روایات متعددی تعصیب رد شده است، که برای رعایت اختصار به یکی از این روایات اشاره می­نماییم :
از زراره از امام صادق ع پیرامون آیه « وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ » نقل شده که بعضی از خویشاوندان بر بعضی دیگر از ایشان، در مورد میراث مقدم هستند، به این دلیل که در خویشاوندی، نزدیک­ترند؛ چه کسی از مادر [و برادر] به میت نزدیک­تر است، مگر مادر از برادران نزدیک­تر نیست؟ [11]

خلاصه اینکه، تعصيب به این معنا است که، آنچه از سهام باقى می­ماند را به خويشان پدرى بدهند. شيعه تعصيب را نيز – همانند عول - باطل می­داند و باقيماندۀ از سهام را به صاحبان فروض مى­دهند و لذا مشکل سهامِ باقیمانده، به این صورت کاملا حل می­شود[12].

نتيجه اينكه:
از مذهب اهل بيت استفاده مي­شود، در جايي كه سهام ورّاث از اموال ميت بيشتر شود به زوج و زوجه و كلاله امي و مادر نقص وارد نمي­شود و آنها فرض خود را مي­برد، بنابراين اگر نقصي باشد، بر يك دختر يا چند دختر و يا خواهر پدري (يا پدر و مادري) و يا چند خواهر پدري (يا پدر و مادري) وارد مي­شود.
و در جايي كه اموال ميت از سهام وراث بيشتر باشد: مقداري را كه از فروض اضافه مي­آيد، به دختر و دختران و پدر و مادر و خواهر و خواهران پرداخت مي­شود و گاهي اضافه را به كلاله امي مي­دهيم- البته در صورتي كه كلاله ابي و ابويني در درجه آنان نباشد- و همه این فروض در کتاب­های مفصل فقهی و حقوقی – همانطور که در پاورقی اشاره شد- بحث شده است .

براي مطالعه بیشتر به منابع ذیل مراجعه نمایید:
· ترجمه تفسیر المیزان، ج4، ص 344
· علل الشرایع، ترجمه ذهنی، ج2، باب سیصد و هفتادم
· وسایل الشیعه، ج26، ص 72 الی ص 90
· اللمعة الدمشقية و الرّوضة البهیّة، ج8، کتاب المیراث
· تحریر الوسیله، ج2، ص361-326

منابع:
1) کلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1407ق
2) حر عاملی،محمد بن حسن بن علی؛ تفصیل وسایل الشیعه الی تحصیل مسایل الشریعه، قم، موسسه آل البیت علیهم السلام، 1104ه ق
3) طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن؛ الاستبصار فیما الاختلف من الاخبار، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1390ه­ق، ج4،ص171
4) شیخ صدوق؛ علل الشرایع، ترجمه ذهنی تهرانی، سید محمد جواد؛ قم، انتشارات مومنین، 1380ش
5) موسوی همدانی، سید محمد باقر؛ ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جمعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1374ش
6) قرشی، سید علی اکبر؛قاموس قرآن، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1371

7) مکی العاملی، محمد بن جمال الدین؛اللمعة الدمشقية و الرّوضة البهیّة، قم،انتشارعلمیه

8) خمینی، روح الله؛ تحریر الوسیله، قم، نشر اسلامی، 1363ش


[/HR]
کافی ، ج 7 ، ص 80[1]

[2] وسایل الشیعه، ج 26، ص 78، ح 32530

[3] « والفرائض علی ما علی ما انزل الله فی کتابه و لا عول فیها »: مستدرک الوسایل، ج 7، ص 161

[4] ر.ک.وسائل الشيعه جلد 17 باب 7

[5] وسائل‏الشيعة، ج26، ص 77، ح 32526

[6] همان، ح 32527

[7] شیخ صدوق؛ علل الشرائع، قم، داوری، ج‏2، باب سیصد وهفتادم، ص: 568

[8] ترجمه تفسیر المیزان، ج 4 ،ص 350

[9] الاستبصارفیما الاختلف من الاخبار، ج4، ص171

[10] قاموس قرآن، ج‏7، ص 197

[11] وسائل‏الشيعة، ج26، ص 89، ح 32553

[12] چگونگی تقسیم سهام ارث، بین فروض، مبتنی بر شناسایی طبقات ارث و مباحث مفصلی – نظیر داشتن یا نداشتن حاجب و تعداد "ارث­بَرها " و… - دارد و ما در این مقاله به دلیل رعایت اختصار نمی­توانیم همه فروض متصور را ذکر کنیم، لذا خواننده گرامی برای اطلاع از چگونگی تقسیم ارث، بین صاحبان فرض باید به کتب فقهی و حقوقی که مفصل در این مورد بحث کرده اند مراجعه نماید.
[/]

اگر به صورتی که شما میگین بود اون وقت باید آیات سهم ارث زوجه قبل از آیات سهم ارث پدر و مادر و فرزندان می آمد .

من به این تصور رسیدم که ظاهرا اگر شخصی پدر و مادر و فرزندانش حاضر باشند دیگر همسرش سهمی نخواهد برد و همسر سهم خود را با مهریه پیشتر ستانده است .

چنین احتمالی میتواند مطرح شود ؟

سجاد;831645 نوشت:

و اما بیان جواب:
اولا: این آیه در صدد بیان تک تک فروض است نه یک فرض مجموعی. افرادی که با قرآن آشنایی بیشتری دارند، آگاه هستند که قرآن کریم – جز در موارد محدود- در جزییات وارد نمی­شود و در صدد بیان قوانین کلی و عمومی است، لذا مثلا در مورد نماز، این همه تاکید دارد، اما اصلا به تعداد رکعات نماز­ها نپرداخته است. در این جا هم قرآن درصدد است که تک­تک فروض را بیان کند و اساسا، چه انگیزه­ای می­تواند باشد تا در میان این همه فرض، فرضی را بیان کند که در نگاه اول و غیر تخصصی بنظر می­رسد که صورت و مخرج با هم جور در نمی­آید؟!
دوما: فقها شیعه نظر به آیات و روایات، معتقدند همواره کمبود به افراد خاصی متوجه می­شود، زیرا خداوندی که طبق روایتی[2] حساب همه چیز، حتی ریگ­های بیابان را دارد چطور ممکن است سهام ارث را طوری قرار دهد، که کسری یا زیادی داشته باشد. در روایت دیگری فضل بن شاذان نقل می­کند که امام رضا (ع) در نامه­اش به مامون چنین نوشت:


سلام

به اعتقاد بنده ، خداوند هر چیزی را برای سعادت و هدایت بشر لازم بوده و درکی عمومی را می طلبیده بطور مفصل و با ذکر همه جزئیاتش گفته و هیچ چیز را برای غیر خودش وا نگذاشته تا آن را تکمیل کند. چرا که این با اصل و اساس کتاب سر سازگاری ندارد . کسی که فارغ از مناظر فرقه ای ، و از زاویه ای آزاد و باز به نظاره قرآن نشسته باشد خوب می داند که اکثریت آیات قرآن انسان را به پرستش احکام الله و پرهیز از عبادت احکام من دون او دعوت می کنند و این من دون شامل هر کسی حتی پیامبر نیز می شود. اصلاً دین اسلام آن دینی است که در آن همگان فقط و فقط الله را پرستش ( = اطاعت بی قید و شرط) می کنند و تسلیم اوامر و نواهی او هستند و هر دینی که در آن فقط و فقط الله پرستش شود آن دین بدون شک اسلام است.
از ازل اینگونه بوده و تا ابد اینگونه خواهد بود که وقتی شخصی بلند می شود تا فقط الله را بخواند و تنها از اوامر او اطاعت نماید ، به حکم غیر خدا به او می تازند و دیوانه و شاعر و کاهنش می خوانند و حرفهایش را بسی عجیب می پندارند که در هیچ فرقه و مذهب و آئینی سابقه نداشته است.
این مقدمه را بیان کردم تا بگویم اگر ما به هر جهت حکم ارث را درنیافته ایم دلیل بر مجمل و مبهم بودن این حکم نیست و علت عدم فهم آن را باید در خودمان جویا شویم. به نظر بنده حکم ارث کامل است و نیاز به تفصیل یا تشریع احدی ندارد فقط همت بشر را می طلبد تا در باره آن نیک بیندیشد و تحقیق کند تا اندک اندک زوایای تاریک آن روشن شوند و به عیان برسند. به عقیده بنده مسئله ارث حقیقتاً یک معماست که در ورای خود رازی شگرف را پنهان کرده است.اولین چیزی که بنده از مسئله ارث متوجه شده ام این است که اعداد آن فقط یک کسر ساده نیستند بلکه پیمانه هایی متناسب با سهام ورثه در تقابل با یکدیگرند .

بسیاری از ملل جهان با معمای 17 شتر آشنایی دارند و معمای نسبتاً معروفی است. موضوع از این قرار است که شخصی وصیت می کند 17 شتری که دارد بین سه فرزندش به ترتیب زیر تقسیم شود:
پسر اول: نصف شترها را ببرد ، پسر دوم ثلت شترها را ببرد و پسر سوم نیز یک نهم آنها را . اگر ما به صورت یک کسر ساده به این اعداد نگاه کنیم در هنگام تقسیم با مشکل مواجه خواهیم شد و ورثه نمی توانند همه شترهای خود را زنده و کامل دریافت کنند اما اگر به این اعداد بعنوان نسبت سهام بنگریم مسئله حل خواهد شد و همگی شترهای خود را مطابق وصیت پدر و زنده و سالم دریافت خواهند کرد:

اگر کسی که نصف شترها را می برد با حرف ف A و آنکس که ثلث را می برد با حرف B و سومی را با حرف C نمایش دهیم آنگاه نسبت سهم ایشان به اینصورت می شود:

A:b = 1/2 / 1/3 = 3:2 = 9:6

a:c = 1/2 / 1/9 = 9:2

a:b:c = 9: 6: 2

با توجه به اینکه مجموع اعداد 9 و 6 و 2 می شود 17 , در نتیجه سهم هریک از ورثه از کل شترها می شود :

A = 9/17

b = 6/17

c = 2/17

اعدادی که قرآن به عنوان سهام ورثه تعیین می کند نسبت سهم می باشند و باید به روش فوق با آنها معامله کرد تا نه با کمبود سهم مواجه شویم و نه سهام اضافی. این اعداد تنها زمانی اعتبار دارند که حد اقل دو طبقه از ورثه در کنار یکدیگر قرار می گیرند در غیر اینصورت(یعنی در حالت واحد) ارزش واحد پیدا می کنند. قطعاً اینگونه حساب کتاب در عصر رسول الله شناخته شده بوده و مردم با ساز و کار آن آشنایی داشته اند. مسئله سرمایه و مال چیزی است که هر کسی با انگشت و چرتکه و هرچه دم دستش باشد به آن رسیدگی می کند و حساب آن را تمام و کمال دارد و کمتر کسی در این زمینه خطا می کند تا چه رسد به الله.

خداوند در آیات بسیاری تأکید دارند که قرآن کتابی روشن و مبین و بدور از هرگونه تاریکی و کژی است.پروردگار این را از منظر و چشم انداز خود می گوید و قطعاً در منظر خداوند همه چیز حقیقت دارد و بگونه ای است که او می فرماید. غیر از خداوند هر کس ادعا کند قرآن را خوانده و آن کتاب بزرگ را سراسر نور و و عاری از هرگونه ابهام و نقطه سیاهی یافته ، اگر نگوییم دروغ می گوید ، یا باورش تقلیدی است و یا دچار توهم شده است.
قرآن در حقیقت به جدولی می ماند که بخشی از حروفش درآمده اند و جای بخشی دیگر هنوز خالی است و علت این همه تأکید خداوند بر قرائت مستمر قرآن این است که بشر بتواند جاهای خالی را پر کند و دینش را کامل نماید. پروردگار با بیان اینکه قرآن ، مبین و بدور از تاریکی و ابهام است، فقط به ما اطمینان می دهد که این جدول قابل حل است و بشر می تواند خانه های آن را تکمیل نماید. خوشبختانه پروردگار نازنین خودش کلیدی ترین سطرها و ستونهای جدول را پر کرده و یا دست یابی به آنها را آسان نموده است. او هیچ ستونی را کاملاً خالی وانگذاشته تا کسی نتواند کلمات اشتباه وارد آن نماید.

shahed1;877794 نوشت:
خداوند در آیات بسیاری تأکید دارند که قرآن کتابی روشن و مبین و بدور از هرگونه تاریکی و کژی است

با سلام
دوست بزرگوار و سایر عزیزان

اینکه مطابق متن قران و متون دینی خداوند چنین چیزی فرموده را همه میدانند . نکته اینجاست که چنین چیزی یک امر درون دینی است. صد البته فرمایشات شما مقبول همه مومنین است و نه کسانی که از دیدگاه برون دینی به مساله نگاه میکنند.

موضوع تقسیم ارث که در قرآن آمده به وضوح مسله بسیار ساده ریاضی یا همان جمع کسری اعداد است که صد البته هر فردی که تحصیلات پنج ساله دبستان را گذرانده باشد آن را درک می نماید. و لذا هر کس با توجه به باور هایی که دارد مساله را توضیح میدهد.
مومنینی چون شما چنین تناقضاتی را به حساب نقص علم ما میگذراند و مدعی میشوند که با تفحص و تدبر بیشتر در متون دینی آخر‌الامر لابد یک جوابی برای این تناقض آشکار پیدا خواهد شد. و لذا حل مساله را به آینده ای نامعلوم واگذار مینمایند ( این هم برای خودش راه حلی است) در این صورت سوال مخلص از شما این است که آیا با این روش هر تناقض صریحی هم در متون قرآن مشاهده شود با این راه حل میشود جواب آن را به آینده نامعلوم تاویل داد. و هرگونه تناقض صریحی هم در متون قرآن باشد اینگونه شما رد خواهید کرد...

مومنینی چون کارشناس محترم موضوع را فقهی نگاه میکنند . عول و تعصیب مساله فقهی در زمینه تقسیم ارث هست که در آن به آیات مذکور چند قانون دیگر اضافه میشود! مثلا بیان میدارد که سهم ‌الارث فلان وارث هیچگاه از نسبت اعلام شده در قرآن کمتر نمیتواند شود یا فلان وارث میشود که کمتر هم دریافت کند. و بدین ترتیب مساله حل میشود. هرچند پرواضح است که عول و تعصیب ، مشکل جمع کسری که در قرآن آمده و متاسفانه برابر واحد نیست را حل نکرده! و صرفا گفته حالا که کم دارین به فلان وارث میشود کمتر از مقدار ذکر شده داد!!

منتهی مساله ای که متاسفانه قابل حل نخواهد بود این است که این تناقضات با دیدگاه برون دینی هیچ جوابی ندارد. و رفع شبهه به اینگونه فقط راه حلی است برای مومنین که اصولا به راه حل هم نیازی ندارند!
برای مومنین و باورمندان راه حل ارائه نفرمایید (چون نیاز ندارند) شما اگر میتوانید برای کسانی که در جستجوی عدم تناقض متون قران با گزاره های منطقی و عقلی هستند راهی ارائه دهید.

manmehdiam;877798 نوشت:

شما اگر میتوانید برای کسانی که در جستجوی عدم تناقض متون قران با گزاره های منطقی و عقلی هستند راهی ارائه دهید.

سلام آقا مهدی

من دارم همین کاری را می کنم به شرط آنکه به آنچه می نویسم خوب دقت کنید نه اینکه قبل از ورود همه چیز را انکار و تکذیب کنید . شما مسئله 17 شتر را که در بالا به آن اشاره کردم خواندید؟
این یک معمای مشهور است چنانچه camels د17 را در اینترنت جستجو نمایید تا حدودی به این شهرت پی خواهید برد. از مطالعه این معما ، چیزی که در وهله اول به ذهن می رسد و در متن داستان نیز به آن اشاره شده این است که پدر ریاضی نمی دانسته و قادر نبوده ارث خود را به درستی بین فرزندانش تقسیم کند اما بعد خواننده را به این نتیجه می رساند که پدر ریاضی می دانسته و خیلی خوب هم می دانسته بلکه برعکس ؛ فرزندانی که تصور می کردند پدرشان در تقسیم ارث خطا کرده خودشان ریاضی نمی دانسته اند و از ریشیو ( ratio ) و نسبت در ریاضی ، چیزی نمی دانسته اند و به چشم یک کسر ساده به اعداد نگاه می کرده اند.
اعدادی هم که قرآن به عنوان سهام ارث ورثه مشخص نموده صرفاً یک کسر ساده نیستند و کسانی که با این برداشت سطحی ، آیات ارث را به عنوان یک تناقض و خطای ریاضی حمل کرده اند در واقع خودشان ریاضی ندانسته اند .

بطوری که قبلاً توضیح دادم ، اعداد سهام ارث ، سهام ورثه را نسبت به یکدیگر نشان می دهند و بنابر این در حالتی که طرف دیگری وجود نداشته باشد نسبتی هم وجود نخواهد داشت و ارزش سهام واحد می شود و همه سهم الارث به یک طرف می رسد. اهل سنت و شیعه این بند را رعایت می کنند جز یک مورد که در آن شیعه درست عمل نمی کند و همه سهم الارث را به یگانه طرف ارث برنده نمی دهد. این مورد مربوط به زمانی است که تنها ورثه سخص فوت شده زنش باشد که در این مورد مطابق قانون موجود چنین عمل می شود:
ماده 949 قانون مدنی : در صورت نبودن هیچ وارث دیگر به غیر از زوج یا زوجه، شوهر تمام ترکه زن متوفات خود را می‌برد لیکن زن فقط نصیب خود را و بقیه ترکه‌ی شوهر در حکم مال اشخاص بلاوارث و تابع ماده ۸۶۶ خواهد بود.
به عبارت دیگر در این مورد زن متوفا فقط ربع مال شوهر خود را می برد و بقیه که حاصل دسترنج عمری زندگی او و شوهرش بوده به دیگرانی که هیچ نسبتی با او یاشوهرش نداشته اند می رسد!
http://www.ensani.ir/storage/Files/20120413152854-3088-28.pdf

من ریاضیم خوب نیست ولی این جریان شتر ها مشکلی که دارد این است که به اونی که 1/2 میرسد بیشتر از حقش داده شده ظاهرا اینطور که فهمیدم.

به من بیاموز;877991 نوشت:
من ریاضیم خوب نیست ولی این جریان شتر ها مشکلی که دارد این است که به اونی که 1/2 میرسد بیشتر از حقش داده شده ظاهرا اینطور که فهمیدم.

سلام

از این بابت مشکلی وجود ندارد چون کسی که نصف شترها را می برد فرزند بزرگ متوفی بوده و احتمالاً سالهای بیشتری برای پدر کارکرده و پدر تصمیم گرفته سهم او را بیشتر بدهد. مشکل اصلی گذشته از اینکه فرزندان، شترهای خود را سالم و کامل دریافت نمی کنند ، این است که بعد از تقسیم ارث یک شتر اضافه می آید . یعنی اگر شما عدد سهم فرزندان را ( ½ و 1/3 و 1/9 ) را در تعداد شترها ( 17) ضرب کنید و سهام م ارث ورثه را با یکدیگر جمع کنید عددی که حاصل می شود 16 بوده و یک شتر اضافه می آید.
ایرادی هم که به نحوه تقسیم ارث در قرآن گرفته اند این است که بعضی اوقات میزان ارثیه از سهام ارث کمتر می شود ( مثل حالاتی که شما به عنوان مثال آوردید) و بعضی اوقات میزان ارثیه از سهام بیشتر است یعنی با سهم اضافه مواجه می شویم.
اما تنها کسانی با کمبود و یا ارثیه اضافی مواجه می شوند که لااقل در حد اول دوم راهنمایی ریاضی نخوانده اند و الا نه آنکه شترها را تقسیم نموده دچار خطا شده و نه پروردگار نازنینی که آیات ارث را تشریع نموده است.

shahed1;877838 نوشت:
فرزندانی که تصور می کردند پدرشان در تقسیم ارث خطا کرده خودشان ریاضی نمی دانسته اند و از ریشیو ( ratio ) و نسبت در ریاضی ، چیزی نمی دانسته اند و به چشم یک کسر ساده به اعداد نگاه می کرده اند.

با سلام به شما دوست بزرگوار

عرض شود. مخلص بدون اینکه نیازی باشد به اینترنت مراجعه کنم متوجه سادگی این معما هستم. همچنین نمیدانم که آن پدر خلد آشیان آیا ریاضی میدانسته یا نه. صد البته این مساله را دانستن بسیار ساده تر از آن است که با فهم آن کسی مدعی دانش ریاضیات! شود.
موضوع این معما فقط این است که این پدر تکلیف 1/18 از ماترک خود را معلوم نکرده و تنها 17/18 از ماترک خود را بین فرزندان تقسیم فرموده است. خوب حالا چه کنیم که ایشان چنین کرده؟ میدانسته چنین کرده؟ نمیدانسته چنین کرده؟ هرچه بوده حقیقت آن است که تکلیف 1/18 از ارثیه معطل مانده! این کجایش پیچیده است؟!

جمع کسری 1/2 و 1/3 و 1/9 میشود 17/18
و لذا 18/18 نمیشود که بشود واحد و کل ارثیه...همین

به همین نسبت تکلیف تقسیم ارث در آیات قرآن هم اینگونه است . منتهی متاسفانه در آیات مذکور اگر اشتباه نکنم جمع کسری بیشتر از واحد میشود که مشکل سازتر است!

ضمنا بزگوار مخلص فرق بین نسبت یا همان ratio را با کسر ساده نمیدانم چیست. شما بفرمایید چه فرقی دارند.

سجاد;831642 نوشت:
اگر دوستان آدرس را پیدا کردند لطف کنند لینک بدهند.

سلام علیکم
http://www.askdin.com/showthread.php?t=10597

manmehdiam;878046 نوشت:
ضمنا بزگوار مخلص فرق بین نسبت یا همان ratio را با کسر ساده نمیدانم چیست. شما بفرمایید چه فرقی دارند.

سلام

یک کسر؛ عددی است که نشانگر سهم یا بخش از کل است مثل اینکه می گوییم ½ جمعیت کلاس دختر هستند یعنی نصف کل کلاس دختر هستند.
در صورتی که ریشیو رابطه کمی بین دو عدد را نشان می دهد و به ما می گوید چه مقدار از یک چیز در مقایسه با چیز دیگر وجود دارد. مثلاً وقتی می گوییم نسبت پسرهای این کلاس به دخترهای آن چهار به سه است یعنی به ازای هر چهار پسر سه دختر وجود دارند. حال اگر سئوال شود در یک کلاس مثلاً 35 نفری چند نفر دختر وجود دارند چون شما نسبت دخترها به پسرها را می دانید می گویید از هر 7 نفر( 4+3) سه نفر دختر است پس کسر دخترها 3/7 کل جمعیت کلاس را تشکیل می دهد که می شود 15 نفر.

manmehdiam;878045 نوشت:
با سلام به شما دوست بزرگوار

عرض شود. مخلص بدون اینکه نیازی باشد به اینترنت مراجعه کنم متوجه سادگی این معما هستم. همچنین نمیدانم که آن پدر خلد آشیان آیا ریاضی میدانسته یا نه. صد البته این مساله را دانستن بسیار ساده تر از آن است که با فهم آن کسی مدعی دانش ریاضیات! شود.
موضوع این معما فقط این است که این پدر تکلیف 1/18 از ماترک خود را معلوم نکرده و تنها 17/18 از ماترک خود را بین فرزندان تقسیم فرموده است. خوب حالا چه کنیم که ایشان چنین کرده؟ میدانسته چنین کرده؟ نمیدانسته چنین کرده؟ هرچه بوده حقیقت آن است که تکلیف 1/18 از ارثیه معطل مانده! این کجایش پیچیده است؟!

جمع کسری 1/2 و 1/3 و 1/9 میشود 17/18
و لذا 18/18 نمیشود که بشود واحد و کل ارثیه...همین

به همین نسبت تکلیف تقسیم ارث در آیات قرآن هم اینگونه است . منتهی متاسفانه در آیات مذکور اگر اشتباه نکنم جمع کسری بیشتر از واحد میشود که مشکل سازتر است!

سلام مهدی

به نوشته های بنده زیاد دقت نمی کنی ، پدر آن سه پسر تکلیف تمام ارثیه را مشخص کرده منتهی چون بچه ها به عدد سهم خود بصورت یک کسر ساده که سهم هر یک را از کل مشخص می کند می نگرند ، گرفتار خطا می شوند و نمی توانند منظور پدر را متوجه شوند. بطوری که قبلاً توضیح دادم نسبت سهم این سه فرزند می شود نه به شش به دو یعنی 2/17 کل شترها ( = 2+6+9) مال پسر کوچک است ( 2 شتر) 6/17 ما ل پسر میانی ( 6 شتر) و 9/17 مال پسر بزرگتر ( 9 شتر) دیدی چیزی کم و زیاد نیامد؟
شما می توانستید مسئله فوق را بگونه ای دیگر نیز حل کنید : به این صورت که جمع کسرها را بدست آورید ( = 17/18) یا 18/( 2+6+9)بعد عدد 17 را به مخرج ببرید و بنویسید 2/17+6/17+9/17 = 17/17

بجز مواردی اندک ، در اغلب موارد شیعه و سنی هرکدام ساز خود را می زنند و به هیچ وجه مطابق کتاب خداوند ارثیه متوفی را تقسیم نمی کنند. تقریباً می توان گفت هیچ قانونمندی در محاسباتشان وجود ندارد و یک روال خاصی را پی نمی گیرند . خلاصه می توان گفت بر کار تقسیم ارث این دو فرقه هرج و مرج حاکم است و کمتر کسی سر از کارشان در می آورد ، حتی خودشان هم از کار خود سر درنمی آورند تا چه رسد به دیگران.

با سلام

shahed1;878079 نوشت:
به نوشته های بنده زیاد دقت نمی کنی

چرا بزرگوار دقت میکنم!

shahed1;878079 نوشت:
پدر آن سه پسر تکلیف تمام ارثیه را مشخص کرده

خیر! ایشان مشخص نفرموده!
بلکه حضرتعالی تکلیف کل ارثیه را مشخص فرمودید نه آن پدر که دستش از دنیا کوتاه است!

آن پدر نفرموده که به نسبت 2 و 6 و 9 کل ارثیه را تقسیم کنید. فرموده به نسبت 1/2 و 1/3 و 1/9 تقسیم کنید. این دو تا با هم فرق میکند.
شما که نمیتوانید با دادن معنی مختلف به دو کلمه که یک معنی دارد ، برای نسبت آن معنی که خودتان میخواهید استنباط بفرمایید

manmehdiam;878111 نوشت:
با سلام

چرا بزرگوار دقت میکنم!

خیر! ایشان مشخص نفرموده!
بلکه حضرتعالی تکلیف کل ارثیه را مشخص فرمودید نه آن پدر که دستش از دنیا کوتاه است!

آن پدر نفرموده که به نسبت 2 و 6 و 9 کل ارثیه را تقسیم کنید. فرموده به نسبت 1/2 و 1/3 و 1/9 تقسیم کنید. این دو تا با هم فرق میکند.
شما که نمیتوانید با دادن معنی مختلف به دو کلمه که یک معنی دارد ، برای نسبت آن معنی که خودتان میخواهید استنباط بفرمایید

سلام مهدی

آیا این کاری که من کردم از نظر ریاضی اشکال دارد؟

اگر کسی که نصف شترها را می برد با حرف ف A و آنکس که ثلث را می برد با حرف B و سومی را با حرف C نمایش دهیم آنگاه نسبت سهم ایشان به اینصورت می شود:

A:b = 1/2 / 1/3 = 3:2 = 9:6

a:c = 1/2 / 1/9 = 9:2

a:b:c = 9: 6: 2

manmehdiam;878111 نوشت:
با سلام

خیر! ایشان مشخص نفرموده!
بلکه حضرتعالی تکلیف کل ارثیه را مشخص فرمودید نه آن پدر که دستش از دنیا کوتاه است!

سلام

با خودت فکر کن آنچه این معمای هفده شتر را تا این حد معروف کرده و به یک معمای شگفت انگیز مبدل ساخته این نیست که یک نفر در یک گوشه دنیا آنهم چند هزار سال پیش یک خطای ریاضی مرتکب شده. شگفتی داستان به این است که هر کسی گمان می کند در اینجا یک خطای ریاضی اتفاق افتاده ولی در عمل چنین خطایی رخ نداده بلکه تقسیم ارثیه بسیار بادقت و بی نقص صورت پذیرفته است.
من مرددم بین اینکه انکار شما از روی قصد است یا اینکه قضیه را متوجه نمی شوید!

این یک معادله ساده جبریست:

y = 2x

این هم یکی دیگر:

y + x = 3

یکی از راههای حل معادلات فوق این است که ما بیاییم معادل ایگرگ از معادله شماره یک را در معادله شماره دو قرار دهیم که می شود :

2x + x = 3

آنگاه خواهیم داشت 3x = 3 در نتیجه ایکس برابر خواهد بود با یک.

حال چنانچه مقدار ایکس را در هریک از معادلات قرار دهیم مقدار ایگرگ بدست خواهد آمد که برابر است با عدد دو.
این یک عملیات بسیار ساده جبری است و فکر نمی کنم کسی آن را متوجه نشود چون مربوط به ریاضیات دوره راهنمایی است.
حالا این در حل مسئله ارث چه کمکی به ما خواهد کرد؟

اولین بند وصیت پروردگاردرباره تقسیم ارث فرزندان متوفی می باشد :

يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ ۖ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ ۚ فَإِنْ كُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ ۖ وَإِنْ كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ.

خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش می کند ، سهم پسر برابر با سهم دو دختر است. بنابر این اگر دخترها بیش از دو تن باشند آنگاه دو ثلث از کل ارثیه را می برند و اگریکی بود نصف ارثیه به او تعلق می گیرد.

پروردگارا!

این مردم قرنهاست گمان می کنند سهم پسر را مشخص نکرده ای آیا این درست است؟!
سهم پسر برابر با سهم دو دختر است.
سهم دو دختر چقدر است؟
سهم بیش از دو دختر برابر با 2/3 کل ارثیه است.

خداوندا!

من این را متوجه می شوم و می دانم وقتی مثلاً سه دختر دوثلث می برند یک پسر و یک دختر نیز دوثلث می برند چون سهم یک پسر برابر سهم دو دختر است پس دو دختر بعلاوه یک دختر می شود سه دخترو این یعنی شما به سهم پسران نیز اشاره کرده اید هرچند دیگران این را متوجه نشده اند و بدینسان در تقسیم ارثیه به خطا رفته اند .
من می دانم اگر شخصی بمیرد و چهار دختر داشته باشد دو ثلث ارثیه او به دخترها تعلق می گیرد و همچنین اگرکس دیگری بمیرد و دو پسر داشته باشد بازهم دو ثلث ارثیه به این دو پسر تعلق می گیرد چون سهم دو پسر برابر است با سهم چهار دختر و سهم دخترها وقتی بیش از دو باشند 2/3 کل ارثیه است.

پروردگارا!

سهم دو دختر چقدر است؟ این آن چیزی است که من متوجه نمی شوم وظاهراً شما به آن اشاره نکرده اید و اصل معادله ارث را مجهول گذاشته اید.
آیا سهم دو دختر یا یک پسر میانگین سهم یک دختر بعلاوه سه دختر می شود؟
اگر اینگونه است چگونه می توان آن را ثابت کرد؟

اینک اجازه دهید تا نحوه تقسیم ارث فرزندان را به زبان ریاضی بیان کنیم:

اگر سهم دخترها را با حرف x و سهم پسرها را با حرف y نمایش دهیم آنگاه طبق آیه قرآن خواهیم داشت y = 2x یعنی سهم پسر معادل سهم دو دختر است یا لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ. این معادله اصلی تقسیم ارث فرزندان می باشد.
خداوند می فرمایند وقتی دخترها بیش از دوتا باشند سهمشان 2/3 کل ارثیه است بعنوان مثال داریم : 2/3 = 3x یعنی خانواده ای که سه دختر داشته باشند مجموع سهم دخترها دو ثلث کل ارثیه خواهد بود.
حالا اگر خانواده ای یک پسر و یک دختر داشته باشد بازهم سهم فرزندان دو ثلث کل ارثیه است چون سهم پسر برابر با سهم دو دختر است چه بگوییم سه دختر و چه بگوییم دو دو ختر ( = یک پسر) بعلاوه یک دختر یا یک پسر بعلاوه یک دختر غیر از این است؟
مطلب فوق به زبان ریاضی اینگونه می شود:


3x = 2/3
2x + x = 2/3
y + x = 2/3


بنابر این خداوند سهم پسرها را نیز در قالب یک معادله ساده جبری تعیین فرموده اند اگر ما متوجه نشده ایم مقصر پروردگار نیست .

طبق آیات قرآن ؛ تا زمانی که متوفی فرزندی داشته باشد ورثه او عبارتند از :
فرزند ، همسر، پدر و مادرش و دیگر هیچ کس از مال او نمی برد (البته درصورتی که مدیون کسی نباشد یا وصیتی نکرده باشد). شیعه تقریباً این قانون را رعایت می کند اما اهل تسنن در بعضی جاهها ، وقتی فرزندان دختر باشند ، انحراف دارند.
اهل تسنن نیز مانند شیعیان گمان می کنند خداوند سهم الارث پسران را مشخص نکرده بنابراین سهم پسران و دختران را بطور متفاوت محاسبه می کنند ولی در محاسبات خود ( بر خلاف شیعه) تا حدودی یک رویه ثابت را پی می گیرند.


وَمَثَلُ كَلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشَجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ
و مثل سخن ناپاك چون درختى ناپاك است، كه ريشه در زمين ندارد و برپا نتواند ماند.

یک مسئله حسابی مثل ارث ، خیلی خوب می تواند نشان دهد امور دینی شیعه و سنی تا چه حد بی حساب کتاب و آئینهایشان بی پایه اساس و پا در هواست. غیر از این آنقدربرایت صغرا کبرا می چینند و دوزبر دو پیش می کنند و تو را می پیچانند و می چرخانند که بکلی گیج و مبهوت شوی و با سر به زمین بخوری تا دیگر حتی اسم خودت هم یادت برود.
گفته شد اعدادی که قرآن به عنوان سهم الارث تعریف می کند یک کسر ساده نیستند و نسبت سهام ورثه را با یکدیگر مقایسه می کنند از این رو وقتی ورثه واحد باشند چون طرفهای مقایسه وجود ندارند ، خود به خود نسبت از بین رفته و اعداد ارزش واحد پیدا می کنند. این را فریقین به جبر ریاضی و نه به تدبیر متوجه شده اند چون در غیر اینصورت همواره باید دنبال روایاتی بگردند تا ببینند باید باقی مانده سهام ارث را به چه کسی بدهند البته بعضی اوقات نیز به روایاتی برخورد می کنند که حسابی آنها را سر کار می گذارد و نیروی بینش را از آنها می ستاند . نظیرش آن حدیثی است که مابقی سهم الارث زوجه را ( یعنی 3/4 کل ارثیه را) سهم امام می داند و به او می بخشد.
همانگونه که گفته شد در فقه شیعه وقتی ورثه واحد می شود تمام سهم الارث به او تعلق می گیرد جز در یک مورد و آنهم زمانی است که ورثه متوفی فقط زن یا زنان او باشند که در اینصورت فقط ¼ ارثیه به او یا آنها می رسد و مابقی به روایتی سهم امام است .
تا جایی که اگر متوفی بجز یک خاله ، دیگر وارثی نداشته باشد تمام میراثش به او می رسد ولی اگر حتی چندین زن داشته باشد فقط ربع دارایی اش ( آنهم تا همین اواخر از هوا نه زمین) به آنها می رسد!
مراجع و فقها بر اساس کدام برهان قاطعی چنین فتوا می دهند؟!
این چه عدل و انصافی است که همسر متوفی با وجود اینکه عمری بار زندگی را تحمل نموده و با دار و ندار او ساخته فقط باید ربع مال وی را ببرد اما خاله ای که شاید چند باری بیشتر او را ندیده باید کل ارثیه را ببرد؟!

shahed1;877226 نوشت:

سلام

به اعتقاد بنده ، خداوند هر چیزی را برای سعادت و هدایت بشر لازم بوده و درکی عمومی را می طلبیده بطور مفصل و با ذکر همه جزئیاتش گفته و هیچ چیز را برای غیر خودش وا نگذاشته تا آن را تکمیل کند. چرا که این با اصل و اساس کتاب سر سازگاری ندارد . کسی که فارغ از مناظر فرقه ای ، و از زاویه ای آزاد و باز به نظاره قرآن نشسته باشد خوب می داند که اکثریت آیات قرآن انسان را به پرستش احکام الله و پرهیز از عبادت احکام من دون او دعوت می کنند و این من دون شامل هر کسی حتی پیامبر نیز می شود. اصلاً دین اسلام آن دینی است که در آن همگان فقط و فقط الله را پرستش ( = اطاعت بی قید و شرط) می کنند و تسلیم اوامر و نواهی او هستند و هر دینی که در آن فقط و فقط الله پرستش شود آن دین بدون شک اسلام است.
از ازل اینگونه بوده و تا ابد اینگونه خواهد بود که وقتی شخصی بلند می شود تا فقط الله را بخواند و تنها از اوامر او اطاعت نماید ، به حکم غیر خدا به او می تازند و دیوانه و شاعر و کاهنش می خوانند و حرفهایش را بسی عجیب می پندارند که در هیچ فرقه و مذهب و آئینی سابقه نداشته است.
این مقدمه را بیان کردم تا بگویم اگر ما به هر جهت حکم ارث را درنیافته ایم دلیل بر مجمل و مبهم بودن این حکم نیست و علت عدم فهم آن را باید در خودمان جویا شویم. به نظر بنده حکم ارث کامل است و نیاز به تفصیل یا تشریع احدی ندارد فقط همت بشر را می طلبد تا در باره آن نیک بیندیشد و تحقیق کند تا اندک اندک زوایای تاریک آن روشن شوند و به عیان برسند. به عقیده بنده مسئله ارث حقیقتاً یک معماست که در ورای خود رازی شگرف را پنهان کرده است.اولین چیزی که بنده از مسئله ارث متوجه شده ام این است که اعداد آن فقط یک کسر ساده نیستند بلکه پیمانه هایی متناسب با سهام ورثه در تقابل با یکدیگرند .

دوست عریر همانطور که جناب manmehdiam اشاره کردند این یک پاسخ تقریبی به یک مسئله و سؤال غلط و اشتباه هست

تقریب و گرد کردن در حل بسیاری از مسادل روزمره کاربرد دارد
از آنجا که در تقسیم شترها مسئله وزن جنسیت و سن نادیده گرفته شده و همه شترها را یکسان فرض گرفته اند و فقط به حنبه تعداد و زنده بودن شترها اهمیت داده شده
تقریب و گرد کردن تعداد شترها به نظر پاسخ سالمی برای این تقسیم نادرست به نظر میرسد و الا از اساس طرح چنین معمایی اشتباه هست

متحیر;879747 نوشت:

دوست عریر همانطور که جناب manmehdiam اشاره کردند این یک پاسخ تقریبی به یک مسئله و سؤال غلط و اشتباه هست

تقریب و گرد کردن در حل بسیاری از مسادل روزمره کاربرد دارد
از آنجا که در تقسیم شترها مسئله وزن جنسیت و سن نادیده گرفته شده و همه شترها را یکسان فرض گرفته اند و فقط به حنبه تعداد و زنده بودن شترها اهمیت داده شده
تقریب و گرد کردن تعداد شترها به نظر پاسخ سالمی برای این تقسیم نادرست به نظر میرسد و الا از اساس طرح چنین معمایی اشتباه هست

سلام

من خدمت مهدی هم عرض کردم ؛ آنچه مسئله 17 شتر را به یک معما تبدیل کرده و آن را در اکثر اقوام و ملل مشهور ساخته ، این نیست که یک شخصی در گذشته ای دور خطایی ریاضی مرتکب شده است. نکته قابل توجه و معما گونه این مسئله آن است که مردم تصور می کنند مسئله غلطی است درصورتی که چنین نیست و از ساختار ریاضی درستی برخوردار است و این بستگی به نحوه نگرش شما دارد. من چون از منظر نسبت و ریشو به این اعداد نگریستم توانستم آن را حل کنم و پاسخی منایب برایش بیابم. بنابر این شما نمی توانید بگویید مسئله غلط است مگر اینکه نشان دهید من راهکار اشتباهی برای حل آن نشان داده ام ، آیا ره حل بنده اشتباه بود؟ به چه دلیل شما راه حل بنده را غلط می دانید؟
در قضیه 17 شتر عملیات گرد کردن اتفاق نیفتاده چون عدد 17 تغییر نکرده در صورتی که در عملیات گرد کردن ماهیت عدد تغییر پیدا می کند و به عددی غیر از آنچه بود مبدل می شود.

سلام

[=&quot]در قرآن کریم در دو مورد از کلاله یاد شده است:[=&quot]«وَ إِنْ کانَ رَجُلٌ یُورَثُ کَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکُلّ‏ِ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ»[ii][=&quot]«و اگر مردی بوده باشد که کلاله (خواهر یا برادر) از او ارث می‏برد، یا زنی که برادر یا خواهری دارد، سهم هر کدام، یک ششم است »[=&quot]«یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللّهُ یُفْتیکُمْ فِی الْکَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَکَ لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَکَ وَ هُوَ یَرِثُها إِنْ لَمْ یَکُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ کانَتَا اثْنَتَیْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَکَ وَ إِنْ کانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ اْلأُنْثَیَیْنِ»[iii]
[=&quot]

یکی از استادان لطف کنید در باره ی آیات بالا یه توضیح بدهد

تشکر

و اولی الارحام
بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله

این قانون تقدم و تاخر است.

لایه اول در اولویت مخصوص طبقات ارث است.
لایه دوم مربوط به صاحب فرض و ...
و همینطور....

هر جا سهام بیش از ماترک بشود
به این معناست که قانون اولویت و این ایه :
بعضهم اولی ببعض رعایت نشده است.

اگر کسی مقدار زیادی را دوباره تقسیم کند
یا از هر کس به میزانی کم کند
به حکم خدا عمل نکرده و این ایه را زیر پا گذاشته.

از این جهت عملکرد شیعه مطابق قران خواهد بود.

shahed1;879820 نوشت:
سلام

من خدمت مهدی هم عرض کردم ؛ آنچه مسئله 17 شتر را به یک معما تبدیل کرده و آن را در اکثر اقوام و ملل مشهور ساخته ، این نیست که یک شخصی در گذشته ای دور خطایی ریاضی مرتکب شده است. نکته قابل توجه و معما گونه این مسئله آن است که مردم تصور می کنند مسئله غلطی است درصورتی که چنین نیست و از ساختار ریاضی درستی برخوردار است و این بستگی به نحوه نگرش شما دارد. من چون از منظر نسبت و ریشو به این اعداد نگریستم توانستم آن را حل کنم و پاسخی منایب برایش بیابم. بنابر این شما نمی توانید بگویید مسئله غلط است مگر اینکه نشان دهید من راهکار اشتباهی برای حل آن نشان داده ام ، آیا ره حل بنده اشتباه بود؟ به چه دلیل شما راه حل بنده را غلط می دانید؟
در قضیه 17 شتر عملیات گرد کردن اتفاق نیفتاده چون عدد 17 تغییر نکرده در صورتی که در عملیات گرد کردن ماهیت عدد تغییر پیدا می کند و به عددی غیر از آنچه بود مبدل می شود.



دوست عزیز یک دوم 17 برابر 8/5 هست که با گرد کردن به عدد 9 میرسیم
یک سوم عدد 17 برابر 5/61 میشود که با گرد کردن به عدد 6 میرسیم
و یک نهم عدد 17 برابر 1.888 می شود که با تقریب به عدد دو میرسیم

مهم این هست که این مسئله به علت اشتباه بودن تنها راه حل توافقی دارد نه علمی
والا در واقع در حل این مسئله نه شرط سؤال رعایت شده و نه با توجه به واقعیت که ارزش شترها به خاطر رنگ سن جنسیت و سلامتشان میتوانند ارزشهای بسیار متفاوتی داشته باشند رعایت ریاضی انصاف و عدالت ندر آن نشده

و طاها;879956 نوشت:
و اولی الارحامبعضهم اولی ببعض فی کتاب اللهاین قانون تقدم و تاخر است.لایه اول در اولویت مخصوص طبقات ارث است.لایه دوم مربوط به صاحب فرض و ...و همینطور....هر جا سهام بیش از ماترک بشودبه این معناست که قانون اولویت و این ایه :بعضهم اولی ببعض رعایت نشده است.اگر کسی مقدار زیادی را دوباره تقسیم کندیا از هر کس به میزانی کم کندبه حکم خدا عمل نکرده و این ایه را زیر پا گذاشته.از این جهت عملکرد شیعه مطابق قران خواهد بود.
اگر این ایه مهم و معروف درباره ارث لحاظ شودمتوجه میشویم هیچ گاه مشکلی پیش نمی اید تا در صدد رفعش باشیم....

متحیر;879957 نوشت:


دوست عزیز یک دوم 17 برابر 8/5 هست که با گرد کردن به عدد 9 میرسیم
یک سوم عدد 17 برابر 5/61 میشود که با گرد کردن به عدد 6 میرسیم
و یک نهم عدد 17 برابر 1.888 می شود که با تقریب به عدد دو میرسیم

مهم این هست که این مسئله به علت اشتباه بودن تنها راه حل توافقی دارد نه علمی
والا در واقع در حل این مسئله نه شرط سؤال رعایت شده و نه با توجه به واقعیت که ارزش شترها به خاطر رنگ سن جنسیت و سلامتشان میتوانند ارزشهای بسیار متفاوتی داشته باشند رعایت ریاضی انصاف و عدالت ندر آن نشده



سلام
من تصور کردم منظور شما از گرد کردن تبدیل عدد 17 به 18 بود یعنی همان کاری که در قصه اتفاق می افتد و یک نفر شتر خود را به آنها وام می دهد تا تعداد شترها به 18 برسد. در هر صورت گرد کردن در اینجا راه حلی غلط برای رسیدن به نتیجه ای درست است.
شما اگر اعداد 8.5 ، 5.61 و 1.888 را با هم جمع کنید نتیجه می شود 16 یعنی یک شتر باقی می ماند، کاری که آن شخص انجام داد درواقع همین یک شتر باقی مانده را به جریان انداخت تا ورثه نسبت به سهم خود از آن بردارند و سهم خود را بطور کامل دریافت نمایند.
من باز هم به این نکته بسیار مهم اشاره می کنم که علت مشهور شدن این مسئله غلط بودن آن نیست بلکه حالت معما گونه آن است که بنظر اشتباه می رسد ولی درحقیقت اشتباه نیست و حتی از آن شخصی که ارثیه خود را تقسیم کرده بعنوان
[=arial]mathematician یا ریاضی دان یاد کرده اند.
حالا یک بار دیگر راه حل خود را ، که البته دیگران نیز به آن اشاره کرده اند ، به شما نشان می دهم اگر غلط است بگو چرا در غیر اینصورت وقتی مسئله ای راه حل دقیق دارد چرا می خواهید با تقریب آن را حل کنید؟

shahed1;878143 نوشت:

اگر کسی که نصف شترها را می برد با حرف ف A و آنکس که ثلث را می برد با حرف B و سومی را با حرف C نمایش دهیم آنگاه نسبت سهم ایشان به اینصورت می شود:

A:b = 1/2 / 1/3 = 3:2 = 9:6

a:c = 1/2 / 1/9 = 9:2

a:b:c = 9: 6: 2

[="Arial"]

shahed1;880095 نوشت:
سلام
من تصور کردم منظور شما از گرد کردن تبدیل عدد 17 به 18 بود یعنی همان کاری که در قصه اتفاق می افتد و یک نفر شتر خود را به آنها وام می دهد تا تعداد شترها به 18 برسد. در هر صورت گرد کردن در اینجا راه حلی غلط برای رسیدن به نتیجه ای درست است.
شما اگر اعداد 8.5 ، 5.61 و 1.888 را با هم جمع کنید نتیجه می شود 16 یعنی یک شتر باقی می ماند، کاری که آن شخص انجام داد درواقع همین یک شتر باقی مانده را به جریان انداخت تا ورثه نسبت به سهم خود از آن بردارند و سهم خود را بطور کامل دریافت نمایند.
من باز هم به این نکته بسیار مهم اشاره می کنم که علت مشهور شدن این مسئله غلط بودن آن نیست بلکه حالت معما گونه آن است که بنظر اشتباه می رسد ولی درحقیقت اشتباه نیست و حتی از آن شخصی که ارثیه خود را تقسیم کرده بعنوان mathematician یا ریاضی دان یاد کرده اند.
حالا یک بار دیگر راه حل خود را ، که البته دیگران نیز به آن اشاره کرده اند ، به شما نشان می دهم اگر غلط است بگو چرا در غیر اینصورت وقتی مسئله ای راه حل دقیق دارد چرا می خواهید با تقریب آن را حل کنید؟

دوست عزیز
یکبار تعداد شترها را به جای 17 شتر 18 شتر فرض کنید این بار به سادگی پی به اشتباه بودن مسئله پی میبرید
توضیح بیشتر:
این مسئله غلط هست چرا که مجموع 1/2 و 1/3 و 1/9 برابر یک یا همان 17/17 نمیشود بلکه مجموع آنها 17/18 میشود که از 17/17 کمتر هست
یعتی در بیان مسئله 1/18 هم از مقدار 17 را بلاتکلیف گذاشته و به آن اشاره نکرده همین باعث غلط بودن مسئله هست به خاطر همین هم هست که شما با اضاف کردن پاره های 1/18 به اعداد کسری به اعداد صحیح میرسید و مجموع اعداد تفریبی با عدد 17 برابر میشود

راه حل توافقی بدست آوردن اعدادی تقریبی هست که مجموع آنها برابر 17 میشود و هر کدام از آنها تقریبا برابر نسبتهای خواسته شده از 17 میشوند

در ضمن راه حل نسبی شما توجیه مسئله هست نه راه حل شما نسبتها را به هم تقسیم میکنید و از اعدادی استفاده میکنید که از راه حل توافقی بدست آمده و خودتان به طور مستقل به این اعداد نمیرسید

مثالهای بیشتر:
راه حل خود را برای عدد 19 امتحان کنید
راه حل شما برای اعداد 35 یا 53 یا 71 با همین نسبتها چگونه هست
و اگر عدد مسئله را یکی اضافه کیم یعنی عدد شترها را به 19 37 یا 73 بدل کنیم چگونه به جواب میرسید

متحیر;880177 نوشت:

دوست عزیز
یکبار تعداد شترها را به جای 17 شتر 18 شتر فرض کنید این بار به سادگی پی به اشتباه بودن مسئله پی میبرید
توضیح بیشتر:
این مسئله غلط هست چرا که مجموع 1/2 و 1/3 و 1/9 برابر یک یا همان 17/17 نمیشود بلکه مجموع آنها 17/18 میشود که از 17/17 کمتر هست
یعتی در بیان مسئله 1/18 هم از مقدار 17 را بلاتکلیف گذاشته و به آن اشاره نکرده همین باعث غلط بودن مسئله هست به خاطر همین هم هست که شما با اضاف کردن پاره های 1/18 به اعداد کسری به اعداد صحیح میرسید و مجموع اعداد تفریبی با عدد 17 برابر میشود

راه حل توافقی بدست آوردن اعدادی تقریبی هست که مجموع آنها برابر 17 میشود و هر کدام از آنها تقریبا برابر نسبتهای خواسته شده از 17 میشوند

در ضمن راه حل نسبی شما توجیه مسئله هست نه راه حل شما نسبتها را به هم تقسیم میکنید و از اعدادی استفاده میکنید که از راه حل توافقی بدست آمده و خودتان به طور مستقل به این اعداد نمیرسید

مثالهای بیشتر:
راه حل خود را برای عدد 19 امتحان کنید
راه حل شما برای اعداد 35 یا 53 یا 71 با همین نسبتها چگونه هست
و اگر عدد مسئله را یکی اضافه کیم یعنی عدد شترها را به 19 37 یا 73 بدل کنیم چگونه به جواب میرسید

سلام
من دوبار از شما خواستم اشکال راه حلی را که بنده ارائه دادم بگویید و نگفتید ، این هم بار سوم:

shahed1;878143 نوشت:

اگر کسی که نصف شترها را می برد با حرف ف A و آنکس که ثلث را می برد با حرف B و سومی را با حرف C نمایش دهیم آنگاه نسبت سهم ایشان به اینصورت می شود:

A:b = 1/2 / 1/3 = 3:2 = 9:6

a:c = 1/2 / 1/9 = 9:2

a:b:c = 9: 6: 2

اشکال ریاضی راه حل فوق چیست؟
اگر پاسخی دارید بگویید در غیر اینصورت بنده هر آنچه را لازم بود گفتم و دیگر بیش از این مسئله را کش نمی دهم.

[="Arial"]

shahed1;880207 نوشت:
سلام
من دوبار از شما خواستم اشکال راه حلی را که بنده ارائه دادم بگویید و نگفتید ، این هم بار سوم:

shahed1;880207 نوشت:
شکال ریاضی راه حل فوق چیست؟
اگر پاسخی دارید بگویید در غیر اینصورت بنده هر آنچه را لازم بود گفتم و دیگر بیش از این مسئله را کش نمی دهم.

دوست عزیز
بنده قبلا هم خدمت شما گفتم و در آخر پست باز هم تکرار میکنم
متحیر;880177 نوشت:
ر ضمن راه حل نسبی شما توجیه مسئله هست نه راه حل شما نسبتها را به هم تقسیم میکنید و از اعدادی استفاده میکنید که از راه حل توافقی بدست آمده و خودتان به طور مستقل به این اعداد نمیرسید

مثالهای بیشتر:
راه حل خود را برای عدد 19 امتحان کنید
راه حل شما برای اعداد 35 یا 53 یا 71 با همین نسبتها چگونه هست
و اگر عدد مسئله را یکی اضافه کیم یعنی عدد شترها را به 19 37 یا 73 بدل کنیم چگونه به جواب میرسید


شما راه حل بدون توضیح آوردید
و از من میخواهید آن را نقد کنم
شما بکبار نسبت یک دوم را به یک سوم تقسبم کردید تا. نسبت 3/2 را به دست اورید و بعد عدد 6/9 را بدون هیچ توضیحی یاداشت کردید که میتوانیستید 12/18 یا 24/36 یا هر عددی که برابر 3/2 باشد بیاورید
در خط دوم عدد 1/2 را به 1/9 تقسیم کردید و به نسبت 9/2 رسیدید اگر رعایت تناسب ریاضی باشد مطابق خط اول میتوانستید آن را در 2/2 ضرب کنید و نسبت 18/4 را یادداشت کنید
بعد در خط سوم سه نسبت را بر هم تقسیم کردید 1/2 تقسیم بر 1/3 و بعد تقسیم بر 1/9 یعنی همان 3/2 تقسیم بر 9/2 که باید نسبت 1/3 را به دست آورید ولی در پاسخ شما نوشته ابد 9:6:2 که معنی و مفهومی برای من ندارد
و اصلا تعداد شترها یعنی عدد 17 در راه حل شما دخالت داده نشده منظورم این است که راه حال شما هیچ ربطی به حل مسئله ندارد

در پاسخ قبلی هم خدمت شما گفتم
اگر آنچه آورده اید روش حل مسئله مشابه هست آن را برای سری اعداد دیگر تکرار کنید
مثل
35 - 53 و 71
و یا سری عدد های
19 - 37 یا 73
موفق باشید

متحیر;880279 نوشت:

دوست عزیز
بنده قبلا هم خدمت شما گفتم و در آخر پست باز هم تکرار میکنم

شما راه حل بدون توضیح آوردید
و از من میخواهید آن را نقد کنم
شما بکبار نسبت یک دوم را به یک سوم تقسبم کردید تا. نسبت 3/2 را به دست اورید و بعد عدد 6/9 را بدون هیچ توضیحی یاداشت کردید که میتوانیستید 12/18 یا 24/36 یا هر عددی که برابر 3/2 باشد بیاورید
در خط دوم عدد 1/2 را به 1/9 تقسیم کردید و به نسبت 9/2 رسیدید اگر رعایت تناسب ریاضی باشد مطابق خط اول میتوانستید آن را در 2/2 ضرب کنید و نسبت 18/4 را یادداشت کنید
بعد در خط سوم سه نسبت را بر هم تقسیم کردید 1/2 تقسیم بر 1/3 و بعد تقسیم بر 1/9 یعنی همان 3/2 تقسیم بر 9/2 که باید نسبت 1/3 را به دست آورید ولی در پاسخ شما نوشته ابد 9:6:2 که معنی و مفهومی برای من ندارد
و اصلا تعداد شترها یعنی عدد 17 در راه حل شما دخالت داده نشده منظورم این است که راه حال شما هیچ ربطی به حل مسئله ندارد

در پاسخ قبلی هم خدمت شما گفتم
اگر آنچه آورده اید روش حل مسئله مشابه هست آن را برای سری اعداد دیگر تکرار کنید
مثل
35 - 53 و 71
و یا سری عدد های
19 - 37 یا 73
موفق باشید

سلام
یک کتاب ریاضی معرفی می کنم که تا حدودی موضوع نسبت و ratio را به زبان ساده بیان کرده است :

http://vatanpdf.com/index.php?dl_counter=5412&dl_link=http://dl.pdf-book.net/books/azmoon_konkur/ketabe_darsi/RiazI_Aval_RahnAmaee_pdf-book.net.zip

درضمن از شما تقاضا می کنم برگردید به صفحه اول و پستهای بنده را از آنجا پیگیری کنید چون در آنجا در باره کاری که خلاصه اش را برای شما آوردم توضیح بیشتری داده ام.

بنده نسبت 3:2 را در عدد 3 ضرب کردم تا آن را بصورت 9:6 درآورم که بتوانم از 9:6 و 9:2 یکی از دو 9 را حذف کنم و به نسبت 2: 6: 9 برسم و این در چهار عمل اصلی نسبتها ( ratios ) کاملاً رایج است.

سوال:
مطلبی رو در سایتی مطرح کرده بودن که منو گیج کرده لطفا در این مورد جواب بدید .
(سوره 4 آیه 11-12) و (سوره 4 آیه 176) در مورد قوانین وراثت صحبت میکند. اگر یک مرد فوت شود، و از او سه دختر و دو والد و یک همسر باقی بماند؛ دختران 2/3 سهم، والد ها 1/3 سهم (هردو بر اساس سوره 4 آیه 11) و همسر 1/8 سهم (بر اساس سوره 4 آیه 12) از ارث را دریافت میکند که از میزان ارث بیشتر میشود.

مثال دوم، مردی فوت میشود و از او یک مادر و یک همسر و دو خواهر باقی میماند، مادر 1/3 سهم (سوره 4 آیه 11) همسر 1/4 (سوره 4 آیه 12) و خواهران 2/3 (سوره 4 آیه 176) که مجموع آنها 15/12 کل ارث است.
چطور چنین چیزی ممکن است ؟

پاسخ:


با سلام


قبل از پاسخ به شبهه مورد نظر چند نکته محل تأمل است :


1. این مشکلی که این مغز ریاضی دوران ! آنرا کشف کرده است ، در صدر اسلام مطرح شده بود و اصولا مسئله ایست که هر کس بخواهد بر اساس دستور الهی تقسیم ارث کند معمولا با آن برخورد می کند!


2. خداوند متعال در قرآن تنها کلیات احکامش را (تا آنجا که ما می فهمیم) آورده است و جزئیات را به بیان اهل بیت علیهم السلام واگذار نموده است که در این مسئله هم بیان کافی از اهل بیت علیهم السلام وجود دارد .


3. همانطور که ان شاء الله در پاسخ خواهد آمد اگر درست به همان حکم کلی قرآن هم عمل شود اصلا چنین مشکلی رخ نخواهد داد .


4.چون اصل شبهه ممکن است در ذهن برخی ایجاد تردید کرده باشد ، از تمام خوانندگان محترم خواهش می کنم برای پاسخ وقت بیشتری بگذارند و لا اقل یک بار تمام نوشته حاوی پاسخ را با دقت مطالعه فرمایند .

این که مجموع سهام قرار داده شده برای افراد دارای سهم معین گاهی از مجموع ارث بیش تر و گاهی کم تر می شود ، هیچ شکی نیست؛ زیرا طبیعی است که با کم شدن و یا زیاد شدن بعضی از افراد و یا بعضی از سهم ها این مسئله رخ می دهد.بالاخره وارثان به هزاران شکل ممکن است دور هم جمع شوند، هم از نظر تعداد و هم از نظر سهم داشتن یا نداشتن.گاهی برای هیچ کدام سهم معینی از ارث قرار داده نشده و باید همه ارث را بین همه وارثان به نسبت مساوی یا به نسبت دیگری تقسیم کرد، مثلا وارثان همگی فرزند و همگی پسر یا همگی دختر یا دختر و پسر یا همگی برادر یا همگی خواهر یا برادر و خواهر هستند که هیچ کدام سهم معینی از ارث ندارند . ارث باید بین همه آن ها به نسبت مساوی- زمانی که همه زن یا همه مرد باشند- و به نسبت دو و یک زمانی که وارثان زن و مرد باشند، تقسیم شود. در این جا اصلا سهمی در کار نیست تا زیاد یا کم بیاید.

گاهی نیز افرادی که سهم معین دارند ،با افرادی که سهم معین ندارند ،با هم جمع می شوند ،که در این جا نیز ابتدا سهمِ سهم دار ها داده می شود . باقی مانده بین بقیه وارثان به نسبت یا به تساوی( با توجه به جنسیت آنان که یکسان یا مختلف باشند، مانند مثال های بالا) تقسیم می شود .در این جا هم هیچ اشکالی پیش نمی آید.

آری گاهی وارثان همگی دارای سهام معین در قرآن و سنت هستند که مجموع سهامی که برای آنان قرار داده شده، از مجموع ارث بیش تر می شود، مثل همین مثال هایی که در این شبهه آورده شده است.

در این جا در نگاه اول مشکلی پیش می آید که ظاهرا راه حل ندارد . نبودن ظاهری راه حل هم بدین معنا نیست که خدا نمی دانسته ! که این مشکل پیش خواهد آمد و ریاضی خدا خوب نبوده و متوجه زیاد شدن در بعضی اوقات نشده و بدین جهت راه حل نداده است! این کلام حرفی کاملا بچه گانه و ناشی از تعصب و عدم دقت در کلام الهی و دین خداست .
برای این که متوجه شوید خدا آگاه بوده که این اشکال پیش می آید و راه حل قرار داده، مطلب زیر را به دقت مطالعه کنید:

در احکام ارث اسلامی به دو بحث مهم برخورد می کنیم: یکی "عول" و دیگری "تعصیب".

سرچشمه بحث از آن جا شروع می شود که سهام ارث گاهی از مجموع مال کم تر و گاهی بیش تر است، مثلاً اگر ورثه، فقط دو خواهر (پدر و مادری) و شوهر باشند، ارث دو خواهر هر کدام ، دو سوم مال و ارث شوهر، نصف مال است که مجموع آن دو، هفت ششم می شود، یعنی یک ششم از مجموع مال بیش تر می گردد. بحث پیش می آید که آیا یک ششم باید به نسبت سهام از همه ورثه کم شود یا این که از افراد معیّنی کم گردد؟

معروف میان دانشمندان اهل تسنّن این است که باید از همه کم شود. این را فقها "عول" می نامند، زیرا عول به معنی زیادی و ارتفاع و بلندی است.
در مثال بالا آنان می گویند: یک ششم اضافی باید از هر دو[دو خواهر و شوهر] به نسبت سهام آن ها کم شود. طرز محاسبه چنین است که باید از عدد کسری چهار ششم که سهم دو خواهر است و دو ششم که سهم شوهر است، مقدار یک ششم اضافی را به نسبت، کم کنیم، یعنی یک ششم را به نسبت 4 و 3 میان آن دو تقسیم نماییم که طبق قاعده "تسهیم به نسبت" که در ریاضیات آمده است، نتیجه می گیریم: از سهم دو خواهر چهار چهل و دوم و از سهم شوهر سه چهل و دوم کسر می شود. هم چنین در موارد دیگر.

اهل سنت، سهام داران ارث را همانند طلبکارانی فرض می کنند که بدهکار قادر به پرداخت مطالبات همه آن ها نیست . به اصطلاح ورشکست شده است. می دانیم در چنین جایی مقدار کمبود را به نسبت از همه طلبکاران کسر می کنند.

اما به عقیده فقهای شیعه با توجه به تعالیم امامان، همیشه کمبود به افراد خاصی متوجه می شود. در مثال فوق کمبود را فقط به دو خواهر متوجه می کنند و می گویند: همان طور که در حدیث وارد شده،(1) ممکن نیست خداوندی که حساب همه چیز، حتی ریگ های بیابان را دارد، سهام ارث را طوری قرار دهد که کسری داشته باشد. حتماً خداوند در این گونه موارد، قانونی وضع کرده که با توجه به آن قانون، کمبودی متصوّر نیست. قانون، این است که میان وارث ها، بعضی در قرآن سهم ثابتی از نظر حداقل و حداکثر برای آنان ذکر شده، مانند شوهر و زن و پدر و مادر، ولی بعضی دیگر چنین نیستند، مانند دو خواهر و دو دختر، که( از این قرار ندادن سهم حد اقل ) می فهمیم همیشه کمبود و کسری باید به آن ها بخورد که حداقل سهم آن ها، مشخص نشده، یعنی قابل تغییر و در نوسان است، از این رو در مثال بالا، کمبود متوجه شوهر نمی شود، چون برای او حداقل مشخص شده و از آن کم تر نمی گیرد و باید یک ششم اضافی را از سهم دو خواهر کم کرد.


گاهی به عکس، مجموع سهام از مجموع مال کم تر است، و چیزی اضافه باقی می ماند، مثلاً اگر مردی از دنیا برود و تنها یک دختر و مادر از او باقی بماند، می دانیم که سهم مادر در این صورت یک ششم و دختر سه ششم مال می باشد که مجموع آن ها چهار ششم می شود، یعنی دو ششم اضافه می ماند. فقهای اهل تسنن می گویند: اضافی را باید به "عصبه" (بر وزن کسبه) یعنی مردان طبقه بعد داد (برادرهای متوفی در مثال)، که اصطلاحاً "تعصیب" می نامند.

اما فقهای شیعه در این جا نیز به تبع تعالیم امامان معتقدند همه مال را باید میان آن دو (دختر و مادر) به نسبت 1 و 3 تقسیم کرد، زیرا با وجود طبقه قبل، نوبت به طبقه بعد نمی رسد. به علاوه دادن مقدار اضافی به مردان طبقه بعد، شبیه قوانین دوران جاهلیت است که زنان را بدون دلیل از ارث محروم می ساختند.(2)

از ابن عباس درباره ورثه ای که یک چهارم و یک دوم و یک سوم می برند. سؤال شد، گفت: به خدا قسم! اگر مقدّم داریم آن کس را که خدا مقدّم داشته و مؤخر داریم آن را که خدا مؤخر داشته، هرگز فریضه ای زیادتر نمی شود.

به ابن عباس گفته شد: خدا چه کسی را مقدم و چه کسی را مؤخر داشته؟

ابن عباس گفت: هر( صاحب) فریضه ای که خدا (فریضه) اوّلی او را تبدیل به فریضه دیگر کرده،(صاحب) فریضه ای است که خدا آن را مقدّم داشته (مثلاً همسر بدون فرزند یک چهارم و با فرزند یک هشتم دارد. پس اگر با دیگران جمع شود و مجموع فریضه های شان از کل ارث بیش تر شود، او صاحب فریضه ای است که خدا مقدمش داشته و به سهم او نقص وارد نمی شود . باید حد اقلی که برایش معلوم شده، بگیرد) اما هر (صاحب) فریضه ای که(فقط یک فرض برایش معلوم شده ) وقتی بتوان آن فرض(معلوم شده) را به او داد و(گر نه) فرض دیگری(و حداقلی) برایش نیست، بلکه بقیه برای اوست، (صاحب)فریضه ای است که خدا مؤخرش داشته است. بنابراین، فرض شوهر بدون وجود فرزند برای همسرش، یک دوم است . با وجود فرزند یک چهارم است یا فرض زوجه بدون وجود فرزند برای شوهرش یک چهارم و با وجود فرزند یک هشتم است، پس از زوج و زوجه چیزی کم نمی شود یا مادر یک سوم حق او است، ولی گاهی تبدیل به (حد اقل)یک ششم می شود، بنابراین از او نیز چیزی کم نمی شود.

خداوند این ها را مقدّم داشته امّا فرائضی که خدا آن ها را مؤخر قرار داده، فریضه بنات (دختران) و اخوات (خواهران) است که فریضه آنان دو سوم است، پس هنگامی که از فریضه آنان کم شد، فریضه دیگری(و حد اقلی) ندارند، پس اینان کسانی هستند که خدا آنان را مؤخر شمرده است. هنگامی که ورثه از گروه یک (آنان که خدا مقدّم داشته) و گروه دو(آنان که مؤخر شمرده ) باشند، ابتدا حق گروه یک (آنان که مقدّم داشته شده اند)، داده می شود و بقیه را به گروه دومی دهند.(3)

فضل بن شاذان نقل می کند که امام رضا(ع) در نامه اش به مأمون نوشت: "والفرائض علی ما أنزل الله فی کتابه و لا عول فیها؛ فرائض طبق آن چه که خدا نازل کرده، تقسیم می شود و عولی در آن ها نیست".(4)

پس با توجه به قانون تقدیم و تاخیر هیچ گاه نقص و کمبودی پیش نمی آید تا بخواهیم آن را ناشی از جهل خدا بدانیم.
در مورد اجتماع یک دختر و پدر و مادر و شوهر هم، ابتدا یک چهارم شوهر و یک ششم مادر پرداخت شده ، بقیه بین دختر و پدر به نسبت سه برای دختر و یک برای پدر (سهم دختر سه چهارم باقی مانده و سهم پدر یک چهارم باقی مانده)تقسیم می شود.

برای مطالعه بیشتر میتونید از مقاله زیر استفاده کنید

http://pajoohe.com/fa/index.php?Page...tion&UID=34145

پی نوشت ها:
1. وسائل الشیعه ج 26، ص 78، حدیث 32530، باب 7 از ابواب موجبات ارث.
2. تفسیر نمونه، 44، ذیل آیة 13 14 سورة نساء؛ صدر سید جوادی، دائره المعارف تشیع، واژة ارث؛ مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، واژة عول و تعصیب.
3. کافی، ج 7، ص 80.
4. مستدرک الوسائل، ج 7، ص 161.









موضوع قفل شده است