اصحاب صُفّه

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اصحاب صُفّه

صفّه (به ضمّ صاد و تشديد فاء) سايبانى بوده در بخش آخر مسجدالنبى(صلى الله عليه وآله) كه مردمان بينوا و غريب در آن پناه مىگرفتند و «اصحاب الصفّه»، بر مشهورترين اقوال، به آنجا منسوبند.(1)
مهاجران در مدينه، بر منزل كسانى كه با ايشان آشنا بودند، وارد مىشدند ولى كسانى كه با انصار سابقه آشنايى نداشتند وارد مسجدالنبى مىشدند. و برخى از مهاجران به مدينه مىآمدند تا شرايع بياموزند و احكام دين بفهمند و به عنوان «آموزگار» به ميان قوم خود برگردند. اينان نمونه و مصداقى از اين آيه شريفه بودهاند: «فَلَولا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فرقة منهم طائفةٌ ليتفقّهوا فيالدين وليُنذِروا قومهم إذا رَجَعوا إليهم لعلّهُم يَحذَرون»:(2) «چرا از هر فرقه و طائفهاى، جمعى نمىكوچند تا دينفهم شوند و به هنگام بازگشت به ميان قوم خود، آنان را انذار كنند، شايد آنها پروا نمايند.»
از طلحه بصرى(3) نقل شده كه گفت: هر كس وارد مدينه مىشد و در آنجا آشنا داشت بر او وارد مىشد و هر كس آشنا نداشت در صفّه نازل مىگرديد و من با جمعى بودم كه بر صفّه نزول كرده بودند با دو مرد با هم بوديم و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) هر روز يك مدّ خرما براى ما مىفرستاد.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نورالدين على بن احمد سمهودى، وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفى، ج2، ص453، دار احياء التراث، بيروت.
2 ـ سوره توبه، آيه 122
3 ـ يكى از سخاوتمندان و بخشندگان مشهور است. از عثمان بن عفان، حديث شنيد و روز جمل با عائشه بود و به سال 63هـ. والى سجستان شد و همانجا درگذشت. نكـ: ابن مجد، تهذيب التهذيب، ج5، ص17، دار صادر، بيروت.
4 ـ عمرو بن شيبه، تاريخ المدينة المنوره، ج2، ص486، افست دارالفكر، قم.
موقعيّت مكانى صفّه:
در تعيين مكان صفّه و موقعيّت آن در مسجدالنبى، هر چند كه مورّخان عهد كهن، اتّفاق نظر دارند ليكن واپسينان و معاصران در تعيين حدود آن اختلاف دارند. به نظر بعضى سكّوى خواجهها، كه در سمت راست مسجد در ورودى بابجبرئيل قرار دارد، بر مكان صفّه ساخته شده است و به رأى برخى ديگر مكان صفّه جز اين است و ما در پرتو نقشههاى باستانى و آراى دانشمندان، به بحث ذيل رسيديم.
قاضى عياض(1) گويد: زمانى كه قبله از بيت المقدس به كعبه شريف برگردانده شد، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دستور داد سقفى بر ديوار شمالى مسجد بسازند. اين مكان بعدها صفّه شناختهشد.
و حافظ ذهبى گفت: قبله قبل از تحويل به كعبه، در شمال مسجد بود و پس از تحويل، ديوار قبله نخست مكان اهل صفّه گرديد.(2)
ابن حجر عسقلانى مىنويسد: صفّه مكانى بوده در آخر مسجد نبوى به شكل جاىِ سايهدار و مسقّف كه براى استراحت و فرودآمدن غريبانى كه خانواده و جا و مكانى نداشتند، فراهم شده بود.(3)
به مفاد اين نظرها; مكانى كه در زمان رسول الله(صلى الله عليه وآله) به صفّه معروف بوده، در سمت شمالى مسجد واقع بوده است; يعنى در غرب سكّوى خواجهها كه الآن موجود است، زيرا صفّه پس از تحويل قبله ساخته شده و معلوم است كه تحويل قبله در سال دوّم هجرت بوده است و پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دستور داد سقفى روى ديواره شمالى، كه در آخر مسجد بوده، بزنند. بنابراين، صفّه پيش از توسعه نخست مسجد، بوده زيرا پيغمبر(صلى الله عليه وآله)در سال هفتم هجرت مسجد را توسعه داد پس اين ديوار شمالى، برابر نمازخانه او به سوى بيتالمقدس بوده است و آن، ستون
پنجم پس از استوانه عايشه در سمت شمالى است و با مراجعه به نقشه جاى ديوار شمالى مسجد، قبل از توسعه آن توسّط پيامبر(صلى الله عليه وآله)و مكانى كه صفّه در آن ساخته شده، معلوممىشود.
امّا سكوى موجود كنونى در سمت راستِ ورودى بابجبرئيل و سمت چپ ورودىِ بابالنساء (زنان)، كه امروزه به آن «سكّوى خواجهها» گويند مكان اصلى صفّه كه در احاديث شريف نبوى آمده، نيست; زيرا مكان اين سكّو در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در سمت شرقى خارج

1 ـ اصل او از اندلس است، جدّش به فاس آمد و در سبتة ساكن شد و عياض به سال 476هـ. در سبتة زاده شد. كتاب «الشفا بتعريف حقوق المصطفى(صلى الله عليه وآله)» تأليف اوست. او در سال 544هـ. وفات يافت. نكـ: تذكرة الحفّاظ، ج4، صص1036ـ1034
2 ـ وفاء الوفاء، ج2، ص453
3 ـ فؤاد عبدالباقى، فتح البارى، ج6، ص595، مطبعه سلفيّه.
مسجد قرار داشته و در آن جا ديوارى نبوده است كه براى اهل صفّه، سقف و سايبان زنند. و در آن نقشه، جايگاه حدّ شرقى مسجد در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) و محل سكّوى خواجهها كه در خارج مسجد بوده، آشكار است و اقوال دانشمندان كه درباره حدود صفّه فرمودهاند به آن سكّو تطبيق نمىكند.
آنچه درستى اين نظر را تأييد مىكند آن است كه وقتى ملكاشرف قايتباى به سال888هـ. مسجد را تعمير مىكرد، جاى بابجبرئيل در عصر پيامبر آشكار شد و آن جلوِ بابشامى براى مقصوره شريفه، قرار داشت و معلوم است كه بابجبرئيل در منتهااليه سمت شرقى و در ديواره خاورى واقع بوده و اين دليل آن است كه مكان سكّوى خواجهها در عصر پيامبر در خارج از ديوار شرقى مسجد بوده است.
سمهودى كه خود، عمارت و ساختمان قايتباى را ديده، چنين آورده است: وقتى بنّاها ستون غرب و باخترى پس از باب حجرهشامى را مىكندند تا گنبد را بسازند، در برابر جبرئيل، در جلوى همان باب حجره شامى، پله زيرزمينى يافتند و سمهودى مىگويد به نظر من اين پله به سوى بابجبرئيل در عصر پيامبر، ساخته شده و ديوار شرقى مسجد آنجا بوده است.(1) و ناگفته پيداست كه نخستين توسعه در سمت خاورى به سال 91هـ. در عصر عمر بن عبدالعزيز بوده كه حُجرهها را داخل مسجد كردند.(2)
از بحث مزبور چنين نتيجه مىگيريم:
الف ـ صفّه پيش از توسعه نخستِ مسجد، كه به سال هفتم هجرت انجام يافته، بنا گرديده است.
ب ـ صفّه در كنار ديوار شمالى انتهاى مسجد پس از تحويل قبله ساخته شده و جايگاه آن در موقعيّت كنونىِ مسجد، برابر ستون پنجم از استوانه عايشه به سمت شمال، است.
ج ـ پايان مسجد از سمت خاور، خط محاذى حجره عايشه، كه اكنون پشت بابشامى براى مقصوره شريفه است، بوده است.
د ـ جايگاه سكّوى آغاها و خواجهها، كه اكنون ميان بابجبرئيل و باب زنان قرار دارد، در هنگام بناى صفّه، در خارج از مسجد در سمت خاور بوده و آن سكّو روى مكان صفّه ساخته نشده است. امّا برخى نويسندگان و پژوهشگران درباره مسجدنبوى شريف، گمان دارند كه سكّوى خواجهها، همان جاى صفّه مىباشد، در هر حال به دلايلى كه گفتيم، چنان نيست و

..

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وفاء الوفا، ج2، ص470
2 ـ همان كتاب، ص522
آن پندار درست نمىباشد، مگر آن كه گفته شود سكّوى خواجههاىِ كنونى در توسعه مسجد شريف نبوى، در زمانهاى بعد در سمت شرقى به محاذات صفّه بناگرديده است; همانند درهاى باستانى مسجد كه در محاذات محلهاى نخستين قرار دارند و نام سابق آنها همچنان بر اين دربها و جايگاههاىِ كنونى، اطلاق مىشود.
آمار اهل صفّه:
از روايات تاريخى برمىآيد كه آمار اهل صفّه در زمانهاى عادى، نزديك به هفتاد تن بوده كه به هنگام ورود مهمانها و تازهواردان فزونى مىيافت و گاهى كه برخىها به سفر رفته و يا ازدواج مىكردند و صاحب خانه مىشدند و يا درمىگذشتند، آمار و شماره كم مىشد. و برطبق رواياتى، بعضى اوقات شمار اهل صفّه از يكصد تن مىگذشت و ابونعيم اصفهانى نامهاى آنان را به تفصيل آورده است.(1)
بخارى از ابوهريره نقل كرده كه او گفت: من هفتاد تن از ايشان را ديدم و احدى از ايشان عبا به دوش نداشت و بعضى يا شلوار و يا جامهاى حوله مانند كه بر گردنها گره مىزدند به پا كرده بودند و گاهى به نصف ساقها نمىرسيد و شخص با دست خويش جامه را نگه مىداشت كه عورتش ديده نشود و گاهى جامه بلند بود و تا استخوانهاى روى پا مىرسيد.(2) (يعنى شديداً بينوا بودند.)
ابن حجر گفت: اين هفتاد تنى كه ابوهريره ديده است، جز آن هفتاد نفرى هستند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آنان را به غزوه بئرمعونه فرستاد آنان نيز اهل صفّه بودند و در آن غزوه شهيد شدند و ابوهريره در آن زمان هنوز مسلمان نشده و به مدينه نيامده بود.
عدّهاى، همچون ابنالأعرابى، سلمى، حاكم، ابونعيم به جماعت اصحاب صفّه عنايت داشتند و مطالبى آوردهاند كه نزد هر كدام چيزى است كه ديگرى آن را نگفته است.(3)
ابن تيميّه گفت: شماره اهل صفّه و تاريخ آنان را ابوعبدالرحمان سلمى گرد آورده است، آنان حدود ششصد و يا هفتصد تن بودهاند و در يك زمان هم، يكجا جمع نبودهاند. آنان به صفّهاى كه در شمال مسجد قرار داشت، پناه مىآوردند و مردمى بينوا از مهاجران بودند و گاهى يكى از ايشان ازدواج مىكرد و يا مسافرت مىرفت و يا در جهاد شركت مىجست و از آن جمع خارج مىشد و معمولا هفتاد تن بودند، اندكى كم و يا زياد.(4)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نكـ: حليةالأولياء، ج1، ص339 وبعد، دارالكتاب العربى، بيروت.
2 ـ صحيح بخارى، ج1، ص120، افست دار احياء التراث، بيروت.
3 ـ فتح البارى، شرح صحيح بخارى، ج1، ص536
4 ـ مجموع فتاوى شيخ الاسلام، ج11، ص81، چاپ المغرب.
مشهورترينهاى اهل صفّه:
پيشتر درباره تعداد و آمار اجمالى اهل صفّه سخن گفتيم و اينك نام مشهورترين آنان را مىآوريم:
1ـابوذر غفارى، 2ـابوهريره دوسى، 3ـبلال بن رباح، 4ـحارثة بن نعمان، 5ـحذيفة بن اليمان، 6ـحنظلة بن ابىعامر، غسيل الملائكه، 7ـسالم مولى ابن حذيفه، 8ـسعد بن مالك، ابوسعيد الخدرى، 9ـسلمان فارسى، 10ـصهيب بن سنان رومى، 11ـعبدالله بن مسعود، 12ـكعب بن مالك انصارى.(1)
شادابى اهل صفّه:
اهل صفّه، بيشترين اوقاتشان را با دانشآموزى و عبادت مىگذراندند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) با آنان مىنشست و به ايشان آموزش مىداد و مأنوس مىشد و شخصاً به شؤون و رفع نيازمنديهاىشان مىپرداخت و اصحابش را هم به رسيدگى به حال ايشان ترغيب و تشويق مىفرمود. ولذا صحابه برخى از ايشان را به خانههاى خود مىبردند تا با آنان همغذا شوند و گاهى خوشههاى خرماى تازه مىآوردند و از سقف مسجد (كه كوتاه بود) مىآويختند تا اصحاب صفّه از آنها بخورند.
اصحاب صفّه همانند ديگر صحابه براى جهاد بيرون مىرفتند و در ميان ايشان ابوهريره به حفظ احاديث زياد، مشهور است و پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعضى از اصحاب صفّه را به عنوان معلّم و مبلّغ، به نواحى مختلف مىفرستاد. از خود ابوهريره نقل شده كه گفت: شما مىگوييد كه ابوهريره از رسول خدا زياد حديث مىكند، چرا مهاجران و انصار مانند ابوهريره حديث فراوان نقل نمىكنند؟ برادران مهاجر من در بازار مشغول كار و كاسبى بودند و امّا من بر شكم پر ملازم رسولالله بودم. وقتى آنان غايب مىشدند من حضور داشتم و وقتى آنان فراموش مىكردند من ياد داشتم و برادران انصارى من هم مشغول استفاده از سرمايهشان بودند و من مردى بينوا بودم از بينوايانِ صُفّه موقعى كه ديگران از ياد مىبردند من فرامىگرفتم. رسول خدا روزى طى حديثى فرمود: هيچ كس جامهاش نگسترد و تا پايان سخن من آن را نپيچد مگر آن كه آنچه را كه من مىگويم فرامىگيرد و من يك ملافه راهراه داشتم آن را گستردم و تا حديث رسولخدا(صلى الله عليه وآله) به پايان برسد آن را جمع نكردم و بعد از خاتمه كلام رسولالله(صلى الله عليه وآله) آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نكـ: حلية الاولياء، ج1، ص350 و بعد.
را به سوى سينهام گرد آوردم پس هيچ چيز از كلام رسولالله را فراموش نكردم(1).(2)
و از مالك بن انس در گذشته به سال 179هـ. نقل شده كه گفت:
روزى ابوطلحه آمد در حالى كه رسولالله(صلى الله عليه وآله) ايستاده و اصحاب صفّه را قرائت مىآموخت و از شدّت گرسنگى بر شكم خود سنگ بسته بود تا بتواند راست بايستد كه اهتمام آنان به فهم قرآن و آموختن و زمزمهكردن و تكرار آن كتاب مقدّس، فراوان بوده است.(3)
و عبادة بن صامت هم براى اهل صفّه قرآن مىآموخت.(4)
بينوايى اصحاب صفّه:
خداوند ياران صفّه را در قرآن كريم ستوده است.
للفقراء الَّذين اُحصروا فيسبيل الله لا يستطيعون ضرباً فيالأرض يَحسَبُهُم الجاهل أغنياء مِنَ التعفّف تَعرِفُهُم بسيماهُم لا يسألون النّاسَ إلحاف(5)

..

ياران صفّه از زبان امام صادق(عليه السلام)
امام جعفر بن محمد صادق(عليه السلام) به نقل از پدرانش(عليهم السلام) روايت كرد كه حضرت رسولالله(صلى الله عليه وآله) به اصحاب صفّه سر مىزد كه آنان ميهمانان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بودند و خانواده و مال و دارايى را ترك كرده و به مدينه هجرت كرده بودند و رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) آنان را در صفّه اسكان داده بود. آنان چهارصد تن بودهاند و رسول خدا هر صبح و شام بر آنان سلام مىكرد و احوال

موضوع قفل شده است