کم آوردن و حس بد پشیمانی بعد از 9 روز زندگی

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
کم آوردن و حس بد پشیمانی بعد از 9 روز زندگی

سلام
بنده 2 الی 3 سال دنبال ازدواج بودم و بلاخره شب تولد امام رضا عروسی کردم
ولی یه سری مسایل بعضی اوقات اذیتم می کنه
اولا باید بگم که من 26 سالمه و خانمم 17 سالشه و تفاوت سنی ما خیلی زیاده و من هم چندین بار به این مسئله فکر کرده بودم ولی دیگران توضیحاتی می دادند که بعضا درست بود
و تمام مشکلات بنده از همین تفاوت سنی زیاد هست البته مواردی رو با توکل به خدا و سعی و تلاش حل شده ولی باز هم مواقعی انرژیمو از دست میدم بعضی اوقات احساس می کنم که فقط من دارم با خانمم همراهی می کنم در مسایل و مشکلاتش از طرفی تلاش خانمم برای خودم رو می بینم ولی نسبت به تلاشش حس خوبی ندارم و حس ناپختگی و وابستگی زیاد می کنم بعضی اوقات فکر می کنم برای خانمم زود بود که ازدواج کنه یا حداقل باید با یه فرد 22 ساله ازدواج می کرد و من هم با یه فرد 20 ساله الی 22 ازدواج می کردم

البته یه سری توضیحات هم بدم که من قبل از ازدواجم چندین بار خواستگاری رفتم و همه رو با احتیاط زیادی بررسی می کردم ولی دفعه آخر نمی دونم چی شد که همه چی خیلی سریع پیش رفت حتی من یک سری از صحبت هامو نتونستم بزنم و اصلا ان قدر سریع پیشرفت که من خودم جا خوردم تو جلسه دوم خواستگاری صیغه کردیم البته من هیچ اصراری نداشتم بلکه یه تصمیم جمعی بود و من هم در اون لحظه چاره ای نداشتم همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد

حالا هم نمی دونم چه طور این تفاوت سنی و رفتارهای ناشی از تفاوت سنی خانمم رو حل کنم واقعا این چند وقته تحت فشار زیادی بودم و سعی دارم این زندگی رو درستش کنم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد راهنما

seyed saeed;826771 نوشت:
سلام

با عرض سلام ادب و احترام خدمت شما و همه اسک دینی های عزیز
امیدوارم نکاتی را که عنوان می شود راهگشای شما باشد

seyed saeed;826771 نوشت:
بنده 2 الی 3 سال دنبال ازدواج بودم و بلاخره شب تولد امام رضا عروسی کردم

الحمدلله
خدمتتون تبریک عرض می کنم انشاءالله با فکر و دانش و صبر و حوصله بر مسائل زندگی غلبه نمایید.

seyed saeed;826771 نوشت:
ولی یه سری مسایل بعضی اوقات اذیتم می کنه
اولا باید بگم که من 26 سالمه و خانمم 17 سالشه و تفاوت سنی ما خیلی زیاده و من هم چندین بار به این مسئله فکر کرده بودم ولی دیگران توضیحاتی می دادند که بعضا درست بود
و تمام مشکلات بنده از همین تفاوت سنی زیاد هست البته مواردی رو با توکل به خدا و سعی و تلاش حل شده ولی باز هم مواقعی انرژیمو از دست میدم بعضی اوقات احساس می کنم که فقط من دارم با خانمم همراهی می کنم در مسایل و مشکلاتش از طرفی تلاش خانمم برای خودم رو می بینم ولی نسبت به تلاشش حس خوبی ندارم و حس ناپختگی و وابستگی زیاد می کنم بعضی اوقات فکر می کنم برای خانمم زود بود که ازدواج کنه یا حداقل باید با یه فرد 22 ساله ازدواج می کرد و من هم با یه فرد 20 ساله الی 22 ازدواج می کردم

دوست عزیز در ابتدای زندگی به دلیل تفاوتهای دو نفر و شناخت پایین آنها از همدیگر تا حدودی مشکلات طبیعی می باشد لذا از این جهت ناراحتی به خود را راه ندهید و موضوعات را بزرگ ننمایید.
حتی المقدور سعی نمایید با دانش و آگاهی و مشاوره مسایل را بین خود حل کنید و خانواده ها را کمتر در جریان امور قرار دهید چرا که بخاطر حس محبتی که به شما دارند ممکن است به جای رفع اشکال هیزم این ناراحتی را بیشتر نمایند.

فاصله سنی شما و همسرتون حدود 9 سال می باشد و این فاصله تا حدودی زیاد می باشد البته می تواند با برنامه ریزی و تدبیر درست شیرینی زندگی را هم دو چندان نماید
بخاطر همین تفاوت سن هیجانات شما پایین تر می باشد و برخورد منطقی و دور از احساس شما بیشتر می باشد سن بالا سبب افزایش تجربه می شود که در شما نسبت به همسرتون وجود دارد و البته در همسرتون به سبب سن پایین نسبت به شما تجربه ایشان کمتر می باشد و هیجانات و احساسات و شادی و انرژی ایشان بیشتر می باشد ایشان همچنان در سنین نوجوانی به سر می برند و شما در سن جوانی به سر می برید. وابستگی در سن خانم شما هم نسبت به شما و هم نسبت به خانواده خودش تا حدودی طبیعی می باشد و البته امکان دارد زمینه دخالت دیگران را نیز فراهم آورد.
اما ویژگیهای مثبت شما تجربه و کنترل هیجانات بیشتر و مدیریت بهتر می باشد که البته باید در کنار صبر و حوصله و آگاهی بیشتر قرار گیرد.
و ویژگیهای مثبت همسرتون انعطاف پذیری و تغییرپذیری و هیجان و نشاط و انرژی بیشتر می باشد.که باید در کنار آگاهی و تجربه و صبر و حوصله قرار گیرد.

seyed saeed;826771 نوشت:
حالا هم نمی دونم چه طور این تفاوت سنی و رفتارهای ناشی از تفاوت سنی خانمم رو حل کنم واقعا این چند وقته تحت فشار زیادی بودم و سعی دارم این زندگی رو درستش کنم

برادر عزیز شرط موفقیت و تفاهم شما و همسرتون در :
1. آگاهی و شناخت
2 . صبر و حوصله
3 . کنترل و مدیریت هیجانها(هیجانها چون شادی و غم ،خشم و پرخاشگری،حب و بغض،پرهیز از تنبلی و داشتن اراده قوی و...)
4 . پرهیز از نزاع و جدل و بگومگو و همواره دنبال آرامش بودن (ایجاد آرامش در زندگی)

اگر در زندگی خود آرامش را حاکم نمایید آگاهی و مهارت خود را در زمینه نحوه تاثیر گذاری روی همسر و افزایش مهر و محبت در زندگی بالا ببرید در کنار صبر و حوصله می توانید موفق شوید.
به گونه ای برخورد نمایید که همسرتون شما را بپذیرد و قبول داشته باشد و سپس ایشان را نسبت کارهای اشتباهش متقاعد نمایید و سعی کنید که ایشان در درون خود انگیزه برطرف کردن اشتباهاتش را پیدا نماید در این صورت آگاهی و اراده ایشان که بسیار مهم هم هست که بدون آنها نمی توانید موفق شوید در رسیدن به هدف به شماکمک می کند
دوست عزیز ویژگیهای مثبت همسر خود را نزد خودتون برجسته نمایید و ویژگیهای منفی را که در حال اصلاح هستید را نادیده گرفته و اهمیت جندانی به آنها ندهید (در عمل دارید اصلاح می نمایید و در مرحله بعد اگر فکرتون دائما مشغول ویژگیهای منفی باشد از زندگی خود سرد می شوید لذا این فکر ها رو مدیریت نمایید )

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

سلام
از راهنماییتون ممنون هستم
خب تمامی مواردی رو که فرمودید رو قبول دارم و حتی با خانمم هم مطرح کرده ام و هر دومون کاملا واقفیم به این موضوع
اما با توجه به اینکه همه چیز برای من خیلی عجله ای شد و تو این مدت کوتاه اتفاقات و فشارهای زیادی رو متحمل شده ام بعضی اوقات فکر می کنم خانمم حداقل چیزهایی که من می خوام رو نداره (مثلا احساس می کنم منو درک نمی کنه با اینکه خیلی دلسوزه و نگران من هست)
و وقتی از خودم می پرسم که این حداقل ها چیه چیز زیادی به نظرم نمیاد ما تقریبا حرف خاصی هم نداریم که بزنیم در مورد نقاط اشتراک و اعتقاداتمون فقط بینمون یک محبت خیلی زیاد وجود داره که بعضی اوقات این افکار اذیتم می کنه و احساس می کنم هم خانمم داره عذاب می کشه هم خودم تو این مدت کوتاه هم بحث و جدل زیاد داشتیم ولی نتیجه اش مثبت بود (نتیجه مثبت که ایشون اشتباهشون رو قبول دارن)
چه طور می تونیم نسبت به وضع موجود راضی باشم و افکارمون نسبت به این موضوع اصلاح کنم و چیزایی رو که به دست نیاوردم رو غصه اش رو نخورم و از طرفی همش احساس نکنم که خانمم هم داره عذاب می کشه
البته این نکته رو هم باید بگم که ما تو همین 9 روز زندگی خیلی وقت گشت و گذار نداشتیم و دو مورد هم که با دعوا از خوشی به نا خوشی تبدیل شد
البته مسئله دعوامون حل شده و بهونه گیری خانمم تقریبا حذف شده و خانمم خیلی آروم تر برخورد می کنه ولی من می ترسم که بعد از یه مدتی ایشون پشیمون بشن و بگن دیگه خسته شدم از نصیحت و غیره
وضع تقریبا پیچیده ای دارم شاید به یک زمان احتیاج دارم تا همه چیز آروم تر بشه

سلام
مسئولیت خانواده رو بسپارین به خانمتون اون بزرگ میشه

خدا رو هم شکر کنین

موفق باشین

برادر بزرگوار 9 روز ملاک خوبی برای سنجش یک عمر زندگی نیست.انتطار نداشته باشید همسرتان روزای اول زندگی با این سن یک خانم کامل باشد برای شما . به مرور همدیگرو و خصایص روحی همدیگر دستتان میاد .فقط یادتون باشه زندگی خیلی به گذشت نیاز داره مشکلات پیش پا افتاده رو بزرگش نکنید و سعی کنید مشکلاتتان از درب خانه تا خارج نشود و خود را انقدر بالغ و توانا ببینید که دو نفره از پس حل کردن مشکلات بربیاید. زنان خیلی به توجه نیاز دارند . من 3ماه ازدواج کردم روزای اول برام سخت بود اما هر چی بگذره بیشتر تو زندگی جا میفتین و طرز رفتار با همسرتان و نحوه شاد کردن و ارضا کردن تمام خواسته هاش دستتون میاد . فقط لطفا ناامید نشید.\m/

[="Arial"]

seyed saeed;826771 نوشت:
کم آوردن و حس بد پشیمانی بعد از 9 روز زندگی

[=arial]
برادر من شما اگه با یه فرشته هم ازدواج میکردین که عقل محضه بازم یکی دوسالی طول میکشید
با همه جنبه های اخلاقی همدیگه آشنا بشین
دیگه چه برسه به خانومتون که از جنس بشره
واقعا انتظار دارین تو عرض یکی دو هفته کاملا شمارو بشناسه و درک کنه؟؟؟
از طرفی همسرتون الان تو بدترین سالهای عمرشه
یعنی فقط احساس مطلقه
شاید اگه با یکی ازدواج میکرد که فاصله سنی کمی باهاش داشت راحتتر بود
چون عقل و احساسشون در کنار همدیگه رشد میکرد
ولی الان اوضاع فرق میکنه
دنیای یه دختر تو هفده سالگی انقدر لطیفه که با کوچکترین حرف بی منظوری دچار آشوب میشه
وقتی دارین راحت از وابستگی شدید همسرتون حرف میزنید
به هفده سالگی خودتون فکر کنید
فکر کنید تو اون دوران ازدواج کردین
اون وقت دیگه فرصتی برای سرزنش همسرتون یا سرخوردگی خودتون نمیمونه
سعی کنید همسرتون رو با دنیای مردان بیشتر آشنا کنید
باور کنید اون الان هیچی راجع به آقایون نمیدونه
کتاب ها و سخنرانی های خوبی در مورد زندگی مشترک وجود داره
به نظرم هردو نفر شما باید اطلاعاتتون رو بیشتر کنید.

seyed saeed;827037 نوشت:
سلام
از راهنماییتون ممنون هستم
خب تمامی مواردی رو که فرمودید رو قبول دارم و حتی با خانمم هم مطرح کرده ام و هر دومون کاملا واقفیم به این موضوع
اما با توجه به اینکه همه چیز برای من خیلی عجله ای شد و تو این مدت کوتاه اتفاقات و فشارهای زیادی رو متحمل شده ام بعضی اوقات فکر می کنم خانمم حداقل چیزهایی که من می خوام رو نداره (مثلا احساس می کنم منو درک نمی کنه با اینکه خیلی دلسوزه و نگران من هست)
و وقتی از خودم می پرسم که این حداقل ها چیه چیز زیادی به نظرم نمیاد ما تقریبا حرف خاصی هم نداریم که بزنیم در مورد نقاط اشتراک و اعتقاداتمون فقط بینمون یک محبت خیلی زیاد وجود داره که بعضی اوقات این افکار اذیتم می کنه و احساس می کنم هم خانمم داره عذاب می کشه هم خودم تو این مدت کوتاه هم بحث و جدل زیاد داشتیم ولی نتیجه اش مثبت بود (نتیجه مثبت که ایشون اشتباهشون رو قبول دارن)
چه طور می تونیم نسبت به وضع موجود راضی باشم و افکارمون نسبت به این موضوع اصلاح کنم و چیزایی رو که به دست نیاوردم رو غصه اش رو نخورم و از طرفی همش احساس نکنم که خانمم هم داره عذاب می کشه
البته این نکته رو هم باید بگم که ما تو همین 9 روز زندگی خیلی وقت گشت و گذار نداشتیم و دو مورد هم که با دعوا از خوشی به نا خوشی تبدیل شد
البته مسئله دعوامون حل شده و بهونه گیری خانمم تقریبا حذف شده و خانمم خیلی آروم تر برخورد می کنه ولی من می ترسم که بعد از یه مدتی ایشون پشیمون بشن و بگن دیگه خسته شدم از نصیحت و غیره
وضع تقریبا پیچیده ای دارم شاید به یک زمان احتیاج دارم تا همه چیز آروم تر بشه

تهران- ایرنا- حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی در دیدار تعدادی از زوج های جوان، توصیه امام راحل به زوج ها را یادآورشد و گفت: ایشان بعد از آنکه هر خطبه عقدی را جاری می کردند به زوج ها می فرمودند «بروید و با هم بسازید.»
به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، در این دیدار که شامگاه چهارشنبه به مناسبت سالگرد ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(س) در حسینیه جماران برگزار شد، رئیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) با یادآوری توصیه دائمی امام راحل به همه زوج های جوانی که خطبه عقد آنها را می خواند، گفت: حضرت امام بعد از آنکه هر خطبه عقدی را جاری می کردند به زوج ها می فرمودند بروید و با هم بسازید. وی در توضیح این عبارت امام (ره) خاطرنشان کرد: بهترین سفارش به یک زوج همین جمله است زیرا زندگی پیش از هر مساله دیگری ساختنی است و نمی توان بر سر یک سفره آماده حاضر شد. رئیس مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) افزود: اگر توقع دارید وارد زندگی شوید که ساخته شده است، امکان دارد هزاران مشکل بر سر راه شما پیش بیاید که انتظار آنها را نداشته اید؛ اما باید بگویم که از بعد از ازدواج مشکلات آغاز خواهد شد. حجت الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی خاطرنشان کرد: ساختن زندگی همواره با مشکل همراه است و شما زوج های جوان باید آینده خود را بسازید. «محمدرضا رستمی» معاون ساماندهی امور جوانان وزیر ورزش و جوانان نیز در ابتدای این دیدار، شعار امسال هفته ازدواج را «مشق عاشقی و همدلی» بیان کرد و گفت: زوج ها باید از لحظه ای که زندگی خود را شروع می کنند عاشقی و همدلی را در کنار یکدیگر تجربه کنند. وی همچنین از کنترل رشد طلاق خبر داد و افزود: در دو سال گذشته نرخ ازدواج در کشور افزایش یافته است. رستمی، «توانمندسازی اقتصادی زوج ها، مدیریت خانواده، ارتقای سواد رسانه ای و سبک زندگی اسلامی-ایرانی» را مهمترین سیاست های وزارت ورزش و جوانان در ازدواج برشمرد. [ منبع ]

بروید با هم بسازید:ok::shookhi:

اگر وقت تان اندک است و می خواهید نکات کلیدی برای خوشبخت بودن و خوشبخت ماندن کنارهمسرتان را بخوانید ،تبیان یک پیشنهاد ویژه برای تان دارد. یک کتاب 80 صفحه ای مشتمل بر مهم ترین نکات لازم برای یک زندگی زناشویی آرام.

کتاب “بروید باهم بسازید”‌ توصیه های رهبر معظم انقلاب به زوج های جوان است که به کوشش محمدرضا حدادی گرد آوری شده است. (در واقع مجموعه162تایی از صحبت ها و نصایح در خطبه های عقدی است که قرائت کردند.) [ ادامه]

خرید اینترنتی کتاب...

آیین همسرداری آیت الله ابراهیم امینی

:moj:

لحظه ی دیداره عاشقی معنا شد
تپشه قلبم گفت خودشه پیدا شد
خونه ی تنهاییم پر شد از خوشبختی
با تو امروزه من عاشقه فردا شد
عطر دوست داشتن رو از نگاهت چیدم
طعمه من شیرین شد رنگه من زیبا شد
تو شروعه شادی و لحظه ی پایانه غمی
نیمه ی گم شده ی من نه زیادی نه کمی
تو نگاهت به تمومه آرزوهام میرسم
یه فرشته از بهشتی که تو سر نوشتمی


یه فرشته از بهشتی که تو سر نوشتمی

♫♫♫♫♫♫

تو فقط لیلی باش دله مجنون با من
گذر از این هفت خان سختو آسون با من
لحظه های شادی همشون ماله تو
غم اگه پیدا شد تو نترس اون با من
دست تغییرتو رو بده به دست من
رد بشیم از دنیا برسیم هر جا شد
پاکیه این عشقو آسمون تضمین کرد
دست گرم خورشید سایه بونه ما شد
تو شروعه شادی و لحظه ی پایانه غمی
نیمه ی گم شده ی من نه زیادی نه کمی
تو نگاهت به تمومه آرزوهام میرسم
یه فرشته از بهشتی که تو سر نوشتمی
یه فرشته از بهشتی که تو سر نوشتمی

دانلود آهنگ مجید اخشابی بنام نیمه گمشده (این آهنگ تیتراژ برنامه سیمای خانواده در سال ۱۳۹۰ می باشد).:Mosighi::paresh:

http://dl.pop-music.ir/music/1395/Farvardin/Majid%20Akhshabi%20-%20Nimeye%20Gomshodeh.mp3

...

منبع

سلام
از کمک و راهنمایی تمام دوستان ممنون هستم
خب ما باز هم آخر هفته خیلی سختی رو گذروندیم ولی یک نتیجه مثبت داشت و اونم اینه که دیگه کاملا هر دومون به موضوع اختلاف سنیمون کاملا واقف هستیم و می دونیم که مشکلاتمون از چه جنسی هست
دعا کنید که بتونیم این مشکلات رو پشت سر بذاریم
بله تمامی حرف هایی که دوستان می زنند درسته ولی اگه مشکل فقط همین باشه وقتی مشکلات رو می خوای دیگران نفهمند و نوع رفتار همسر به شکلی هست که می فهمند و همش ازت می پرسن چیزی شده خیلی سخت تر میشه
این که یه چیزی پیش خودت فکر می کردی حالا یه اتفاقات دیگه ای رقم خورده خیلی سخت می کنه کار رو اینکه یه حداقل هایی رو پیش خودت می خواستی بعد نشده اینکه هنوز ابتدای زندگی با دعوا شروع شده حداقل هفته اول رو هم به خوشی نگذروندیم نمی دونم شاید تصور من از زندگی غلط بوده و فکرهای بیخودی کردم و توقعم خیلی بالاست
ولی هنوز نمی فهمم چرا ان قدر سریع همه چیز پیش رفت خدا نکنه که سرعت ابتدای زندگیمون باعث خطرات بعدی بشه
خدا می دونه ناامید و پشیمون نیستم و دنبال درست کردن زندگیمون هستم

seyed saeed;827611 نوشت:
اینکه هنوز ابتدای زندگی با دعوا شروع شده حداقل هفته اول رو هم به خوشی نگذروندیم نمی دونم شاید تصور من از زندگی غلط بوده و فکرهای بیخودی کردم و توقعم خیلی بالاست

سلام خدمت شما
مدام به خودتون یاد آوری نکنید که چرا باید هفته اول زندگیم با دعوا باشه.
در نظر داشته باشید که یک طرف آن دعوا شما بوده اید.
آدمها ممکنه اشتباه کنند.این طبیعی است. مسئله اینه که در مقابل اشتباه دیگری ما باید چه عکس العملی نشان بدهیم تا به طرز مثبت موجب حل مساله شویم.اینکه بایستیم و بگوییم تو اشتباه کردی خب مسلما منجر به دعوا میشود.
خیلی از اوقات صرفا اشتباه نیست که باعث مشکل میشه.روحیات فرق میکنه.سلایق فرق میکنه.باید برای طرف مقابل و علایق و سلایقش احترام قائل شد.نباید انتظار داشت حتما اون طوری که ما دوست داریم رفتار کنه تا راضی باشیم.
seyed saeed;827611 نوشت:
ولی هنوز نمی فهمم چرا ان قدر سریع همه چیز پیش رفت

باید عرض کنم شما منفعلانه پیش رفتید و خودتونو کنار کشیده اید تا اطرافیان زندگیتونو جلو ببرند. دیگه از حالا در مسیر زندگیتون فعال باشید و با دست و اندیشه ی خودتان زندگی تون رو بسازید.موضوع اختلاف سنی تون رو خیلی زیاد پر رنگ نکنید.به جنبه های مثبت این موضوع هم نگاه کنید.یک دختر 17 ساله را به راحتی میشه راضی و شاد کرد.خیلی ساده میتونید شاد نگهش دارید تا در مقابل اطرافیان واکنش هایی نشان ندهد که دیگران از زندگیتون مطلع شوند.شما میتونید به تدریج باور و اندیشه ی خودتان رو به ایشون منتقل کنید. این یکی دیگر از نقاط مثبت در ازدواج با سن پایین تر است.
و البته نباید طوری رفتار کنید که ایشان احساس کند شما دارید یادش میدهید.خیلی زیرکانه رفتار کنید و اصلا هم نگران نباشید. دخترها زود بزرگ و عاقل میشوند.رمز راضی و شاد نگه داشتن ایشان در این جریان،همین رفتار زیرکانه ی شماست.

یکی دیگه.;827647 نوشت:

باید عرض کنم شما منفعلانه پیش رفتید و خودتونو کنار کشیده اید تا اطرافیان زندگیتونو جلو ببرند. دیگه از حالا در مسیر زندگیتون فعال باشید و با دست و اندیشه ی خودتان زندگی تون رو بسازید.

سلام
از راهنمایتون ممنون
اما در مورد بخش منفعلانه پیش رفتن خیلی نمی تونم این حرف رو قبول کنم شاید تو بخش های دیگه این اتفاق افتاده باشه ولی تو مراحل اول خیلی عجیب پیش رفت و اصلا شاید باورتون نشه که ما مدت صیغه مون هم شاید 2 یا 3 هفته نشد و ما شب میلاد امام زمان عقد کردیم و اصلا نمی دونم چی شد که یه شتابی تو زندگیم افتاد البته همیشه از این بابت خداروشکر می کنم چون با توجه به سنم دیگه خیلی دیر بود منی که می خواستم در سن 23 سالگی ازدواج کنم ولی بعضی اوقات اتفاقات عجیب باعث میشه به همه چی شک کنم شک کنم که خب خودم مقصر بودم چی شد که من سری های قبلی برای هر دفعه رفتن خواستگاری کلی فکر می کردم این دفعه چی شد آیا اشتباهی ازم سر زده یا واقعا این شتاب یه لطف الهی در حقم بوده که خودم خبر ندارم

seyed saeed;827649 نوشت:
ولی تو مراحل اول خیلی عجیب پیش رفت و اصلا شاید باورتون نشه که ما مدت صیغه مون هم شاید 2 یا 3 هفته نشد و ما شب میلاد امام زمان عقد کردیم و اصلا نمی دونم چی شد که یه شتابی تو زندگیم افتاد البته همیشه از این بابت خداروشکر می کنم چون با توجه به سنم دیگه خیلی دیر بود منی که می خواستم در سن 23 سالگی ازدواج کنم ولی بعضی اوقات اتفاقات عجیب باعث میشه به همه چی شک کنم شک کنم که خب خودم مقصر بودم چی شد که من سری های قبلی برای هر دفعه رفتن خواستگاری کلی فکر می کردم این دفعه چی شد آیا اشتباهی ازم سر زده یا واقعا این شتاب یه لطف الهی در حقم بوده که خودم خبر ندارم

در پست قبل فراموش کردم خدمت شما تبریک عرض کنم.با تاخیر تبریک بنده را بپذیرید.
اصلا نمی توان گفت اگر با دختر 20 ساله ازدواج میکردید،مشکلی نداشتید و همه چیز کاملا منطبق با ایده آل های شما بود.این واقعا مسئله ای نیست که بخواهید در این حد خودتان را نگران کنید.
مراقب حیله ی شیطان باشید.و تمام تمرکزتان را روی لذت بردن از زندگی تان و شکر عملی نعمات خداوند بگذارید.

کفران نعمت منجر به زوال نعمت ها می شود؛ زيرا خداوند حكيم است نه بى حساب چيزى به كسى می بخشد و نه بى جهت چيزى را از كسى می گيرد اما آنها كه ناسپاسى می كنند با زبان حال می گويند ما لايق اين نعمت نيستيم و حكمت خداوند ايجاب می كند كه اين نعمت را از آنها بگيرد و آنها كه شكر نعمت را بجا می آورند در واقع می گويند ما لايق و شايسته ايم، نعمت را بر ما افزون کن.
امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: اگر سپاسگزاری کنی نعمت ها پایدار است و اگر کفران ورزی، دیری نمی پاید.
http://wiki.ahlolbait.com/%DA%A9%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D9%86%D8%B9%D9%85%D8%AA

سلام
از کمک همگی ممنون
اگر باز هم نکته ای به نظرتون میرسه دریغ نکنید
و حتما دعا هم بفرمایید شرایطم خیلی پیچیده است چندین مسئله در واقع به هم گره خرده و فقط خدا می تونه مشکلم رو حل کنه دارم (همیشه خدا مشکلات بنده رو حل می کنه)
خیلی دارم تلاش می کنم دیشب از کنار یک بحران پیچیده گذشتم خداروشکر
التماس دعا

seyed saeed;827821 نوشت:
سلام
از کمک همگی ممنون
اگر باز هم نکته ای به نظرتون میرسه دریغ نکنید
و حتما دعا هم بفرمایید شرایطم خیلی پیچیده است چندین مسئله در واقع به هم گره خرده و فقط خدا می تونه مشکلم رو حل کنه دارم (همیشه خدا مشکلات بنده رو حل می کنه)
خیلی دارم تلاش می کنم دیشب از کنار یک بحران پیچیده گذشتم خداروشکر
التماس دعا

با سلام مجدد@};-

لینکی که زیر میدم سخنرانی دکتر حبشی با نام «همسفر تا بهشت» هست که یک جشن ازدواج دانشجویی در مشهد است که به همت آستان قدس رضوی و نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها برگزار شده است،
این سایت سخنرانی رو در سه قسمت برای دانلود گذاشته.

سخنرانیش بنظرم فوق العاده جالب بود! خودم که تا حالا یادم نمیاد چنین سخنرانی خوبی رو گوش کرده باشم.
ایشون با زبان طنز عمده مشکلاتی که زوج ها در زندگی با اون دست به گریبان هستند را بیان کرده، مشکلاتی که عمدتا به این دلیل بوجود میان که زن و مرد از روحیات و نیاز طرف مقابلشون اطلاع درستی ندارن و همین باعث میشه که به نیازهای طرف مقابلشون توجه نکنن و کم کم کار خراب بشه....

بنظرم اگر شما این سخنرانی رو دانلود کنید و گوش بدین ان شاءالله از 50 درصد طرف شما،49درصدش ردیف میشه و شما میفهمید که همسرتون
واقعا چه ویژگی های داره، چه خواسته ها و چه انتظاراتی از شوهر خودش داره، مطالبی که اصلا ربطی به سن و سال دختر خانم نداره، یعنی بنظرم شما یکمی زیادی روی موضوع فاصله سنی حساس شدین که بنظرم اصلا لزومی نداره،
با شنیدن این سخنرانی میفهمین که اگر با دختر همسن خودتونم ازدواج کنین بازم یکسری خواسته هایی از شما داره که احتمالا الان همسر فعلیتان از شما داره ولی الان برای شما عجیبه و دلیل اونو چون ایشون سنش کمه میدونید ولی در اصل موضوع چیز دیگری هست!:ok:

خوب میمونه 50درصد طرف همسرتون، یکی از خوبیهای این سخنرانی اینه که مطالبش هم برای خانم ها مناسب هست و هم برای آقایون! یعنی ایشون هردو طرف رو با چوب زده! اشتباهات هر دو طرف رو به شکل زیبای توضیح داذه، خصوصیات و ویژگی های روحی هر دو طرف را که معمولا برای طرف مقابل ناشناخته هست و ندونست اونها معمولا باعث بحث و درگیری میشه رو بیان کرده، بنابر این پیشنهاد میکنم از همسرتون بخواهید این سخنرانی رو گوش کنه و چون این سخنرانی یکطرفه نیست و خانمتون میبینه بعضی جاها داره بنفعشون حرف میزنه مشتاق میشه تا آخر گوش کنه!

خوب اینم از طرف همسرتون که ان شاءالله از طرف ایشون هم از 50 درصد،49درصدش حل میشه، یعنی بنظرم شما 98 درصد مواردی که ممکنه مشکل ایجاد کنه رو شناختین و میمونه 2درصد که اونم نمک زندگی هست و ان شاءالله با گذشت و فداکاری حل میشه.

نکته آخر اینکه بنظرم از همسرتون توقع معجزه نداشته باشین، یعنی همینطوری که شما نمیتونید یک شبه به تمام نکات ذکر شده عمل کنید همسرتونم نمیتونه...

http://aftab.cc/article/1130

التماس دعا...:Bye::Gol:

سلام
خدارو شکر بخشی از مشکلمون فعلا حل شده
گفته بودم خیلی چیزها قاظی مشکلمون شده , الان یکی از اون موارد فوق العاده حساس که حسابی من رو تحت فشار قرار داده بود خداروشکر حل شدش و حالا خیلی راحت تر می تونیم هم دیگه رو بشناسیم
یک سری مشکلات از بیرون باعث رفتارهایی غیرقابل باور شده بود من خیلی از این موارد رو با توجه به رفتار خانمم راحت حدس می زدم و می فهمیدم و خیلی چیزها رو از خانمم راحت می فهمم و روحیاتش رو متوجه میشم
ولی چندین مسئله وقتی بهم گره بخوره دیگه خیلی سخت میشه
خدارو شکر دو شب عالی و آروم رو داشتیم


seyed saeed;827611 نوشت:
سلام
از کمک و راهنمایی تمام دوستان ممنون هستم
خب ما باز هم آخر هفته خیلی سختی رو گذروندیم ولی یک نتیجه مثبت داشت و اونم اینه که دیگه کاملا هر دومون به موضوع اختلاف سنیمون کاملا واقف هستیم و می دونیم که مشکلاتمون از چه جنسی هست
دعا کنید که بتونیم این مشکلات رو پشت سر بذاریم
بله تمامی حرف هایی که دوستان می زنند درسته ولی اگه مشکل فقط همین باشه وقتی مشکلات رو می خوای دیگران نفهمند و نوع رفتار همسر به شکلی هست که می فهمند و همش ازت می پرسن چیزی شده خیلی سخت تر میشه
این که یه چیزی پیش خودت فکر می کردی حالا یه اتفاقات دیگه ای رقم خورده خیلی سخت می کنه کار رو اینکه یه حداقل هایی رو پیش خودت می خواستی بعد نشده اینکه هنوز ابتدای زندگی با دعوا شروع شده حداقل هفته اول رو هم به خوشی نگذروندیم نمی دونم شاید تصور من از زندگی غلط بوده و فکرهای بیخودی کردم و توقعم خیلی بالاست
ولی هنوز نمی فهمم چرا ان قدر سریع همه چیز پیش رفت خدا نکنه که سرعت ابتدای زندگیمون باعث خطرات بعدی بشه
خدا می دونه ناامید و پشیمون نیستم و دنبال درست کردن زندگیمون هستم

با عرض سلام مجدد
اگر دائما به خودتون بگید
همه چی زود گذشت و من...
فاصله سنی خیلی زیاده...
هفته اولو اینقدر دعوا و...
و...

لذت کمی را از زندگی خواهید برد چرا که همیشه یک فیلتری جلوی چشمان شما هست که ناامیدی و شکست و تلخی و اعتراض و...را به شما تلقین می کند و مایه قضاوت شما است.
لطفا به جای اینگونه حرفها این چنین فکر کنید

خدا رو شکر بالخره دونستم ازدواج کنم و از اون فکر های مجردی و..نجات پیدا کردم
خوب همسرم سنشون از من کمتره و بسیاری از مشکلات را راحتتر می تونیم حل کنیم
خوبه که بسیاری از مشکلات زندگیهای امروزی را زندگی ما نداره و دعواهای هفته اول با توجه به سن و ویژگیهای ما طبیعی است
خانم ویژگیهای بسیار عالی داره نظیر تقوا ،اعتقاد و...
و...
ما میتونیم فیلترهای منفی که شیطان در اختیار ما قرار میده را تبدیل به فیلترهای خوب کنیم.
همچنانکه در پست ابتدایی خود عرض نمودم ویژگیهای جنسی و سنی خود و همسرتون را بشناسید و راههای تاثیر گذاری و تغییر و اصلاح رفتار را بیاموزید و به کار ببندید تا بتونید موفق تر باشید.
به هیچ عنوان تلاش نکنید با تندی و پرخاشگری و یا تحمیل رفتار همسرتون را تغییر دهید پرا که اگر هم همراه با موفقیت باشد مقبولیت خود را کمتر می کنید و عشق و عاطفه در زندگی شما کمتر می شود. و البته بدونید رفتارهای بد در زنان و مردان همچون استاخوانهایی هستند که کج جوش خورد اند لذا نمی شود با زور آنها را راست نمود.
سعی کنید به جای انتقاد از رفتار خاصی ،بیشتر از رفتارهای خوب طرف مقابل که مقابل آن رفتار می باشد تعریف نمایید
مثلا اگر همسرتون مثلا در زندگی منظم نیست بجای رخ کشیدن و تذکر دائمی به اصلاح رفتار در مواقعی که رفتار منظمی دارند بسیار تشویق نمایید.

در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

امام خمینی(رضوان الله علیه) وقتی خطبه ی عقد زوج های جوان را می خواندند یک توصیه به همه ی آنها می کردند:

نقل قول:
"برید با هم بسازید"

یک بار یکی از دامادها با خودگفت"خب این که چندان توصیه ی عرفانی بزرگی نیست!"
بنابراین از امام، درخواست توصیه ی دیگری هم کرد!!!
و این کار را دوبار تکرار کرد و هر بار همان پاسخ اولی را از امام شنید!
بعدا گفت:
وقتی مدتی از زندگی گذشت، پی بردیم که مهم ترین توصیه همین بود...

شما هم بروید و باهم بسازید...

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

دوستان عزیز
از کمک همگی ممنون
الان خیلی عالی شدیم
البته بعضی اشکالات وجود داره که اونا طبیعی هستش و کم کم رفع میشه

[="Arial"][="DarkGreen"]سلام و عرض ادب

برادر من برفرض زود مراحل خواستگاری پیش رفت . طبق گفته های خودتون از نیمه شعبان تا ولادت امام رضا حدود 3 ماه هست (80 و اندی روز) یعنی متوجه اختلافات نشده بودی. اگر شده بودی باید دوران عقدت رو بیشتر میکردی و سعی میکردی بیشتر آشنا بشی و یه مقدار اختلافات رو قبل عروسی حل کنی.
در ضمن انتظارات رو از یه دختر 17 ساله با واقعیات تنظیم کن. اگه درست رفتار کنی بعد 2 3سال و پشت سر گذاشتن این سن و سال توسط همسرت متوجه بشی بله همون همسری بود که میخواستم.

با توجه به اینکه مسایلت رو به صورت خاص مطرح نکردی منم به صورت کلی یه سری مطالبی میگم.

بیش از این که از کمبود هاش انتقاد کنی بابت داشته هاش تعریف و تشویقش کن .
بابت هر مساله کوچیکی رفتارش رو زیر سوال نبر.
حتما فکر نکن رفتار تو درسته چون اون کوچیکتره یکمی هم خودت انعطاف داشته باش.
در مسایلی مثل عقاید مذهبی وسیاسی و ... صرفا جنبه نظر و سلیقه داره و بحث انحراف در میون نسبت به عقایدش احترام بذار و در موقع انحراف با استدلال و منطق قانعش کن.
اگر در مسایل جنسی انتظاراتی داری و میبینی کم تجربه هست بهش یاد بده و بعد انتظار داشته.
این تردید و به قول خودت کم آوردن رو اصلا بروز نده .

در هر حال بدون همسرت امانت هست پیش تو، هم از جانب خدا هم ازجانب خانواده اش. خانواده ای هم که تو 17 سالگی دخترش رو شوهر میده به احتمال قوی خانواده کم توقعی هست پس در کل برو خدا رو شکر کن.

و من الله توفیق

یا حق[/]

تمام حرف هایی که دوستان می زنند رو من خودم هم قبول دارم
ولی وقت عمل خیلی مسئله سخت میشه به این راحتی هم نبود , مخصوصا با اینکه مشکل من به چند موضوع دیگه کاملا گره خورده بود

شاید الان خیلی ها فکر کنن من عجب آدم بی فکری هستم یا خیلی مسایل دیگه
ولی درک شرایطی که من توش بودم رو خیلی ها نمی تونن داشته باشن با توجه به این که بعضی از مسایل رو نمی تونم بگم
خیلی اتفاقات سختی رو متحمل شدم تا الان اینجا هستم
و نمی خوام بگم آه من خیلی سختی کشیدم شماها متوجه شرایط من نیستید نه این طور نیست
ان قدر می خوام بگم توقعات خیلی از من بالاست و هنوز هم زیر ذره بین هستم و خیلی رشته نخ های دیگه ای بود که نباید میذاشتم پاره بشن
حتی شاید بعضی هاشون پاره هم شدند و من مجبور شدم دوباره گره شون بزنم ولی همیشه مشخصه که گره روی این نخ هاست
خیلی نمی تونم شرایط ویژه ام رو توضیح بدم حتی خیلی از این مطالب رو نمی تونم به خانمم بگم چون بیش تر باعث آسیب دیدن خانمم میشه
امیدوارم فقط دعام کنید که در این راه به درستی و صحت قدم بردارم و منحرف نشم
دیگه بیش تر از این هم منو دعوا نکنید

خیلی تو این 50 روز دعوا داشتیم
هم خانمم داره اذیت میشه هم من
واقعا خیلی با هم فاصله داریم
یعنی ما هردومون هم دیگه رو اشتباه انتخاب کردیم
دیروز رفتیم مشاوره ولی من دیگه خسته شدم
من حتی خیلی قبل تر هم به پدر خانمم گفته بودم که خانمم من رو درک نمی کنه و الان آمادگی ازدواج نداره
یه جورایی احساس می کنم که این ازدواج بهم تحمیل شده دیگه خسته شدم
خیلی دنبال نکات مثبت می گردم ولی چیزی پیدا نمی کنم الا این که خانمم منو دوست داره ولی من الان دیگه حسی بهش ندارم
همه با این ازدواج موافق بودن و من هم چند باری مخالفت کردم ولی همه گفتن نه خوبه
حتی یه بار در زمان عقد با خانواده خانمم بحث کردیم ولی بعد از صحبت با خانمم دلم سوخت
الان واقعا آب شدن هر دومون رو دارم می بینم
نمی دونم چیکار کنم
یعنی حاظرم با اینکه خیلی سخته خانمم از من دلسرد بشه بگه طلاق می خوام , اگه این طوری باشه خیلی برای هر دومون راحت تره
الان هردومون در عذابیم درسته که رفتیم مشاوره و راهکارهایی شنیدیم ولی دیگه نمی تونم فکر می کنم حتی با انجام این راهکارها و کم تر شدن دعواهامون باز هم علاقه ای نداشته باشم

موضوع قفل شده است