شک و شبهه در وجود خداوند

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شک و شبهه در وجود خداوند

سلام
مدتيست در مورد مسايل اعتقادي دچار مشكل شدم در حال حاضر به هيچي اعتقاد ندارم اول دين اسلام و از زندگيم پاك كردم و حالا هم در وجود خدا شك دارم. خواهش ميكنم اگه كسي ميتونه كمكم كنه البته بدون تعصب و دفاع كوركورانه پيام بده ... فكر ميكنم اول موضوع وجود خدا برام روشن بشه بهتره الان امادگي شنيدن هيچ چيزي در مورد هيچ ديني ندارم ممنون

با نام و یاد دوست






کارشناس بحث: استاد جلیل

sh.y;825584 نوشت:
سلام
مدتيست در مورد مسايل اعتقادي دچار مشكل شدم در حال حاضر به هيچي اعتقاد ندارم اول دين اسلام و از زندگيم پاك كردم و حالا هم در وجود خدا شك دارم. خواهش ميكنم اگه كسي ميتونه كمكم كنه البته بدون تعصب و دفاع كوركورانه پيام بده ... فكر ميكنم اول موضوع وجود خدا برام روشن بشه بهتره الان امادگي شنيدن هيچ چيزي در مورد هيچ ديني ندارم ممنون

با سلام و خسته نباشید.
بدون شک هر انسانی برای خود اعتقاداتی دارد و به سختی می توان تصور کرد که فردی باشد که به هیچ مساله ای اعتقاد نداشته باشد. فردی که می گوید به وجود خداوند اعتقاد ندارم، در حقیقت به این اعتقاد رسیده است که خداوند وجود ندارد، پس او نیز اعتقادی دارد.
خوب است دانسته شود که مهمتر از اعتقاد انسان نسبت به یک موضوع، پایه های اعتقاد به آن موضوع است. اگر فردی خدا باور است باید برای آن دلیل داشته باشد و اگر فردی به آن اعتقاد ندارد نیز برای خود باید دلیلی داشته باشد. لذا شما نیز سعی کنید برای هر طرف که انتخاب می کنید دلیل داشته باشید.
اما یک مساله نباید فراموش شود و آن اینکه عقل هر عاقلی حکم می کند که انسان باید خطر (خصوصاً اگر آن خطر بسیار بزرگ باشد) را از خود دفع کرد حتی اگر این خطر در حد یک احتمال باشد.
بر این اساس می گویم زمانی که ما احتمالِ وجود قیامت را می دهیم و نیز احتمال می دهیم در آن عذاب های سختی وجود داشته باشد، عقل به ما می گوید: به گونه ای رفتار کنیم که اگر این مساله حقیقت داشته باشد دچار این خطر بزرگ و سخت نشویم.
اما در مورد وجود خداوند می توان گفت که وجود هر موجود را می شود با توجه به آثار آن موجود درک کرد
وقتی می گوئیم آن انسان وجود دارد یعنی آثار آن موجود را درک کرده ایم(مثل اشغال کردن فضا) و سپس حکم می کنیم که آن موجود، وجود دارد.
این که می گوئیم خداوند وجود دارد، وجودش را می توانیم با توجه به آثار او درک کنیم.آثاری از قبیل وجود موجودات، نظم میان آنان، هدف دار بودن آنان و...
وقتی که ما وجود را از خود نداشته ایم، نظم و هدف جهان را به آن نداده باشیم بی شک باید موجودی باشد که این وجود از او گرفته شده باشد، نظم از سمت او باشد و ...
این موجود که وجود موجودات و نظم تمام امور به او بر می گردد را ما خدا می نمامیم.

و کاش کمی خداپسندانه عمل کنیم

من به مقاله ای در مقابل دیدگاههای آتئیسمی نوشتم ببینید می تونه کمکی کنه؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=51527

sh.y;825584 نوشت:
سلام
مدتيست در مورد مسايل اعتقادي دچار مشكل شدم در حال حاضر به هيچي اعتقاد ندارم اول دين اسلام و از زندگيم پاك كردم و حالا هم در وجود خدا شك دارم. خواهش ميكنم اگه كسي ميتونه كمكم كنه البته بدون تعصب و دفاع كوركورانه پيام بده ... فكر ميكنم اول موضوع وجود خدا برام روشن بشه بهتره الان امادگي شنيدن هيچ چيزي در مورد هيچ ديني ندارم ممنون

سلام
حس وجود خدای متعال بطوری که نیازی به ادله عقلی و فلسفی نداشته باشد منوط به شکوفایی فطرت است
بگذارید یک مثال بزنم
وقتی یک استاد خطاط چیره دست در ابتدا به شاگردانش نگاه می کند می بیند همه بد خط هستند اما در نوشتن بعضی از آنها رگه هایی از استعداد وجود دارد لذا به آنها بیشتر توجه می کند و تمرین بیشتری می دهد. این تمرین بیشتر، اغلب از سوی شاگردان به کار سخت تعبیر می شود اما واقعیت چیز دیگری است . شاگردانی که از عزم خوبی دارند کم کم با تمرینات زیاد، رشد می کنند تا جایی که می بینند خطشان تدریجا زیباتر می شود و خود به این باور می رسند که در درون آنها استعدادی خدادادی برای خوشنویسی هست و نهایتا با جلوه گری بخش عمده استعدادشان دیگر شکی در خوشنویس بودن خود نخواهند داشت.
خدای متعال نیز در این عالم در دل حقایق به یک اعتبار پنهان است( مانند استعدادها ) و ما از مشاهده او محرومیم اما اگر در کلاس انبیا و اولیاء که سرچشمه معنویت و توحیدند حضور یابیم و از آنها درس و تمرین بگیریم کم کم آن حقیقت پنهان در زندگی ما نیز ظهور و بروزی آشکار می یابد بطوری که شکی در آن نخواهیم داشت. البته یک انسان الهی شدن کمتر از یک خوشنویس یا هنرمند یا بازیگر یا بازیکن ماهر شدن نیست چه اینکه آنها کمالات جزئی و این یک کمال کلی است.
پس اگر می خواهید به خدا باور بیابید دو راه هست
راه فکر و استدلال که دوستان گفتند .البته یقین علمی ایجاد می کند و طلب درونی و قلبی انسان را پاسخ نمی دهد
راه تمرین و تجربه که یقین عینی می آورد و فکر و دل را با هم سیراب می سازد
و البته برای این تجربه عملی می بایست به مکاتب معنوی مختلف نظری بیفکنید و ببینید کاملان هریک در چه حد و اندازه ای کمال یافته اند . هرچه کاملان یک مکتب وسعت معنوی فردی و اجتماعی بیشتری دارند آن مکتب در پرورش شاگردانش موفق تر بوده است.
ما فکر می کنیم اسلام کاملتر است چون دین انبیاء الهی از ابتدا تا انتها بوده است . و البته اسلام ناب محمدی ص با توجه به پیشوایان و شاگردان با عظمتی که داشته و دارد در راس است . خودتان هم می توانید این را بسنجید. لذا با عزم و اراده و با هدف دست یابی به نتیجه مشخص ( نه عادت و تقلید) قدم در مسیر تمرین و تجربه تعالیم دین بگذارید. مطمئن هستیم اگر این تلاش به صدق باشد نتیجه ای ارزشمند در بر خواهد داشت
والله یهدی السبیل
یا علیم

موضوع قفل شده است