مشکل همسر با مادر شوهر

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشکل همسر با مادر شوهر

بسمه تعالی
سلام خدمت همه کاربران و کارشناسان محترم،
بنده یک مرد 30 ساله هستم و که یک سال و نیم پیش ازدواج کرده و یک سال است عروسی کرده ام و هنوز فرزندی ندارم، همسر بنده یک شخص بسیار مذهبی و بسیار عاطفی و احساساتی است و به هم علاقه مند می باشیم و
مادرم هم زن مومنه ای است ولی خصوصیت اخلاقی دارد: که هر چیز را که بخواهد بیان کند، چه به فرزندان خود و چه همسرانشان، حرف خود را با نیش و کنایه تند بیان می کند و بعضی مواقع به آدم برمیخورد.
حال مشکل پنهانی که خانمم داشت این بوده که از اول ازدواج تا به حال حرفها و انتقادها و نیش و کنایه های زیادی از مادرم شنیده بود ولی اصلا به روی خود نمی آورده و نشنیده می گرفت و حتی خیلی از آنها را به من هم نمی گفت، یکی دوباری به من گفت که از فلان حرف مادرت ناراحت شدم و از من می خواست تا مودبانه پاسخ مادرم را بدهم و از ایشان دفاع کنم ولی من با چون نمی خواستم خدای ناکرده مادرم را ناراحت کنم و یا به ایشان بی احترامی بکنم و یا شاید به خاطر اینکه می دانم هر تذکر به مادرم با جواب شدید بعدی او مواجه می شود و به خاطر اینکه می دانم مادرم هر مسئله ای را سریع به پدر، خواهر و شاید برادرم هم منتقل می کند و همه سریع از اختلاف مطلع می شوند، هیچگاه چیزی نگفتم.
ولی مشکلی که جدیداً پیش آمده کاهش شدید صبر و تحمل خانمم است که باعث شده هر موقع که بخواهیم به منزل مادرم برویم، خلقش به هم میریزد و بهانه گیری می کند و ناراحتی پیش می آید و در خود احساس ترس می کند که الان دوباره از فلان مسئله و فلان اتفاق سرکوفت می خورد و حرف میشنود و ....
حتی چند روز پیش نزدیک بود سر این کج خلقی هایش برای اولین بار دعوایمان شود و بسیار عصبانی بود و به زحمت توانستم او را آرام کنم، پیش تر گفتم همسرم روحیه بسیار لطیف و بسیار حساسی دارند و بعضا با کوچکترین حرف و کنایه ای هم که حواسم نباشد و بزنم ناراحت می شود.
الان چند روز است دیگر جرات نکرده ام به دیدن مادرم بروم چرا که می ترسم مشکل جدیدی پیش بیاید و دل تنگ مادرم شدم!
مسئله آرام آرام دارد جدی می شود و زندگی ام تحدید می شود چه کار کنم؟! کمک ....

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام
لطفا در این بحث شرکت کنید.

سلام
به همسرتون خیلی خیلی خیلی زیاد محبت کنید. باهاش همدلی کنید

موقعیت هایی ایجاد کنید که همسرتون بتونه خوبی ها و مهربونی های مادرتون رو هم ببینه

به همسرتون بگین

میدونم حق کاملا با توعه رفتار مامان من اشتباهه ولی میشه به خاطر من تحمل کنی ؟

میشه هر چی میگه به دل نگیری ؟ البته من میدونم مامانم حرفی میزنه که آدم ناراحت میشه منم

کاملا درک میکنم این موضوع رو .. اگه منم جای تو بودم ناراحت میشدم ولی لطفا به دل نگیر ... به خاطر من

و این که وقتی شما میبینین این اوضاع باعث میشه خانمتون ناراحت بشه کمتر ببرینش و اگه کسی هم تو خانواده

بپرسه چرا نمیاریش یا چرا نمیاد گناه رو گردن خانمتون نندازین یا دروغ نگین

رک به همه بگین به این علت من خانمم رو کمتر میارم

گاهی اوقات وقتی ما در مقابل اشتباهی کوتاه میاییم یا اون اشتباه رو به روی فرد مقابل نمیاریم

باعث میشه فرد مقابل به کارهای خودش فکر نکنه و متوجه اشتباهش نشه

اگه مادرتون هم ازتون ناراحت بشن بهشون توضیح بدین که شما این کار رو میکنید که ارزش و احترام مادرتون حفظ شه

[="Arial"][="DarkGreen"]سلام و عرض ادب

اینکه همسرتون وارد جدال لفظی با مادرتون نشده نشان دهنده شعور اجتماعی و تربیت صحیح خانوادگیش هست پس بابت این رفتارشون قدردانیتون رو صراحتا بیان کنید. این کار خودش باعث میشه بهتر بتونه تحمل کنه.

در دفاعیاتتون از مقام مادرتون دفاع کنید ولی از رفتار نادرست هیچ کس حتی مادرتون هم دفاع نکنید. و دوستان اشاره کردن چی بگید در مواجهه با این اتفاقات.

ناراحتی همسرتون رو در فضای مناسب و با لحن درخواست گونه به مادرتون انتقال بدید ان شا الله مادرتون بیشتر دقت میکنن .

اگر تغییری در رفتار مادرتون مشاهده نشد (حتی اندک)، میزان ارتباط همسرتون با مادرتون رو کاهش بدید اما میزان ارتباط خودتون رو نه. مثلا اگر ماهی 4 بار به مادرتون سر میزدید ازین به بعد 2 بار با همسر و 2 بار بدون همسر سر بزنید.

و من الله توفیق

یا حق[/]

m_sael;824008 نوشت:
مادرم هم زن مومنه ای است ولی خصوصیت اخلاقی دارد: که هر چیز را که بخواهد بیان کند، چه به فرزندان خود و چه همسرانشان، حرف خود را با نیش و کنایه تند بیان می کند و بعضی مواقع به آدم برمیخورد.
سلام.آیا برای همسرتون توضیح دادید و ایشون رو در جریان گذاشتید که اخلاق مادرتون و شخصیتش در برخورد با همه این طوره نه فقط با همسرتون؟

دوستان سلام

1- سعی کنید با شیوه مناسب کاری کنید که هر کدام از طرفین (مادر و همسر) انتقاد از یکدیگر را فقط به شما منتقل کنند و در حضور هم از همدیگر انتقاد نکنند.
این که چه شیوه ای برای رسیدن به این هدف مناسب است بر عهده شماست که از روحیات طرفین بهتر خبر دارید.
بعضی از این انتقادها را از زبان خود، در زمان مناسب و به شیوه متناسب با روحیه هر کدام به وی منتقل کنید.
بعضی انتقادها اصلا گفتنی نیستند.

2- مادر شما دلسوز شماست لذا دوست دارد که همسرتان در زندگی مشترک با شما، شرایط بسیار خوبی را فراهم کند یا به قول معروف کدبانوی کاملی باشد.
اولا سعی کنید که بدانید که مادر شما بر روی چه ویژگی هایی حساس تر هستند یا به عبارتی چه ویژگی هایی در همسر شما می تواند باشد که در نگاه مادر شما یک کدبانو را به وجود می آورد.
ثانیا سعی کنید به آرامی و برخورد مناسب این ویژگی ها را در همسر خود ایجاد و پررنگ کنید.
ثالثا تلاش کنید در حضور مادرتان این ویژگی های همسرتان که مادرتان دوست دارد را با برخورد مناسب پررنگ جلوه دهید(البته اغراق و غیرواقعی جلوه دادن ممکن است کار دستتان دهد)
* سعی کنید افراط نیز نکنید که حسادت مادرتان برانگیخته شود.

3- محبت و همدردی مداوم را نسبت به همسرتان فراموش نکنید.
به روش های مختلف محبت کنید و گاهی سورپرایز کنید.
بدانید که زبان و آغوش شما می تواند معجزه کند و از این مسئله غافل نباشید.

4- مشاوره مداوم را در برنامه زندگی خود و همسرتان بگنجانید، حتی اگر ظاهرا هیچ مشکلی نداشته باشید.

علی علی

از همه دوستان که در این بحث شرکت کردند و مهربانانه پاسخ دادند متشکرم، هر چند هنوز منتظر پاسخ کارشناس سایت هستم.

mehrant;825053 نوشت:
سلام.آیا برای همسرتون توضیح دادید و ایشون رو در جریان گذاشتید که اخلاق مادرتون و شخصیتش در برخورد با همه این طوره نه فقط با همسرتون؟

بله بارها توضیح دادم که وضعیت به چه صورت است ولی صبر خانمم به سر اومده!
مکلف;825130 نوشت:
4- مشاوره مداوم را در برنامه زندگی خود و همسرتان بگنجانید، حتی اگر ظاهرا هیچ مشکلی نداشته باشید.

یعنی می فرمایید مدام به مشاور مراجعه کنیم؟ یا منظورتان این است که مدام به هم مشورت بدهیم؟
فریاد سکوت;824996 نوشت:
و این که وقتی شما میبینین این اوضاع باعث میشه خانمتون ناراحت بشه کمتر ببرینش و اگه کسی هم تو خانواده بپرسه چرا نمیاریش یا چرا نمیاد گناه رو گردن خانمتون نندازین یا دروغ نگین

حق دوست;825028 نوشت:
میزان ارتباط همسرتون با مادرتون رو کاهش بدید اما میزان ارتباط خودتون رو نه.

خانواده ما هفته ای حداقل دوبار همه دور هم جمع می شوند و نبود یکی از ما بدون دلیل، باعث ناراحتی بقیه می شود و حضور به تنهایی من در جمعشان امکان پذیر نیست.
کانون خانواده ما گرم است ولی مشکلات ذکر شده همچنان برجا

نشاط;824954 نوشت:
با سلام


سلام
استاد اینجا خانمشون چه کار باید می کردند که نکردند؟
مگه رفتار درست همین نبوده؟ پس چرا بعد از یک سال و نیم با شکست مواجه شدند؟ چطور یک عمر باید دوام بیاورند؟

m_sael;825149 نوشت:
خانواده ما هفته ای حداقل دوبار همه دور هم جمع می شوند و نبود یکی از ما بدون دلیل، باعث ناراحتی بقیه می شود و حضور به تنهایی من در جمعشان امکان پذیر نیست.
کانون خانواده ما گرم است ولی مشکلات ذکر شده همچنان برجا

سلام
به نظر من تا مدتی که خانمتون دوباره احساس امنیت کنند دیدارها رو کوتاه کنید و در زمانی که خانه مادر هستید سعی کنید از کنار همسرتون جدا نشید.
برای کوتاه کردن دیدارها میتونید طوری برنامه ریزی کنید که قبل و بعد از مهمانی جایی کار داشته باشید و مجبور به رفتن باشید
در زمانی که خونه مادرتون هستید توجه زیادی به همسرتون داشته باشید و اگه موقعیتی پیش اومد که حس کردید ممکنه همسرتونو ناراحت کنه سریع فضا رو تلطیف کنید

الرحیل;825224 نوشت:
سلام
استاد اینجا خانمشون چه کار باید می کردند که نکردند؟
مگه رفتار درست همین نبوده؟ پس چرا بعد از یک سال و نیم با شکست مواجه شدند؟ چطور یک عمر باید دوام بیاورند؟

با سلام
بزرگوار
توضیح خواهم داد.

m_sael;825149 نوشت:

یعنی می فرمایید مدام به مشاور مراجعه کنیم؟ یا منظورتان این است که مدام به هم مشورت بدهیم؟

دوستان سلام

به مشاور امین مذهبی مراجعه بفرمایید.
البته منظور از مداوم، هر روز و هر هفته نیست.
ولی خوب است برنامه ای داشته باشید که هر فصل یا 6 ماه بروید.

علی علی

m_sael;825149 نوشت:
خانواده ما هفته ای حداقل دوبار همه دور هم جمع می شوند و نبود یکی از ما بدون دلیل، باعث ناراحتی بقیه می شود

شما قبول دارین که رفتار های مادرتون اشتباه هست ؟

اگه قبول داشته باشین نباید همیچن حرفی بزنید چون عدم حضور همسر شما در جمع بی دلیل نیست

ولی اگه قبول نداشته باشین که رفتار های مادرتون اشتباه نیست این مسلما هم شما و هم خانمتون رو دچار مشکل خواهد کرد

شما باید همسرتون رو درک کنید نه که به اجبار اون رو به خونه مادرتون ببرین این

کار باعث میشه ایشون به کل از مادر شما بدشون بیاد

فریاد سکوت;825352 نوشت:
شما قبول دارین که رفتار های مادرتون اشتباه هست ؟

اگه قبول داشته باشین نباید همیچن حرفی بزنید چون عدم حضور همسر شما در جمع بی دلیل نیست


بله من که قبلا عرض کردم مادرم اشتباه برخورد میکنه.
ولی من نمی خوام روابطمون را قطع یا محدود کنم و صورت مسئله را پاک کنم بلکه می خواهم این روابط را اصلاح کنم و کانون خانواده را دوباره گرمتر کنم.
همین الان هم من سطح رفت و آمد ها را به حداقل ممکن رساندم و درکنار همسرم می مانم تا از گزند برخی حرفها در امان باشد ولی دلم می خواهد روابط صمیمانه و زیاد باشد.
مدتی هم هست که همسرم هرچه را به من می گوید می پذیرم و حق را به او میدهم تا بداند من حامی ایشان هستم.

مشکلی که متاسفانه منم داشتم و دارم.
تجربه ما رو تکرار نکنید
نذارید قصه به جایی برسه که همسرتون خودش دست به کار شه
احترام شما کاملا بجا و منطقیه ولی سکوت راهش نیست، این میشه عدم جرات ورزی در مقابل یه قدرت برتر!
شما با این رفتار هم مادرتون رو تایید میکنید و هم از اونطرف همسرتون رو دفع!!
نگید نمیشه، شما دیگه فقط پسر خانواده نیستین،الان خودتون خانواده مستقل دارین و مرد زندگی و ستون این اجتماع کوچیک هستین!
کاری کنید که همسرتون از تکیه دادن به شما احساس امنیت کنه.
باور کنید شدنیه.
همونطور که دوستان گفتن رفت و آمدتونو محدود کنید، اگه بشه یکی در میون خانمتونو ببرین، نگران نباشین اولش ممکنه قابل هضم نباشه و برخورد نامناسب ببینید، اما کم کم بقیه هم شما رو به عنوان یه خانواده مستقل با روحیات متفاوت و تصمیمات متفاوت میپذیرن، سعی کنید اونی باشید که هستین، نه کسی که ناخواسته به خاطر تایید دیگران بناچار داره طبق میل اونا رفتار کنه،نیازی به دلیل تراشی و یا ابراز دلخوری برای نرفتن هم ندارین اگه با برنامه ریزی رفتار کنید، کم کم و پله پله این کار رو انجام بدین.
و بعد اینکه در غیاب هردو طرف سعی بر نزدیک کردن قلوبشون به هم کنید
رفتارهایی از مادرتون که همسرتون میپسنده و به بهترین شکل برای مادرتون بیان کنین و بگین که همسرتون مثلا به این خاطر بیشتر دوستشون داره، از اون طرفم همین کار رو برای همسرتون انجام بدین، مثلا فلان رفتارشو مادر شما خیلی دوست داره و تعریف میکنه و.. و...
سعی کنین غلو نکنین که نتیجه منفی میده و هردو رو بی اعتماد میکنه، کم کم و آهسته. اما پیوسته..
اینجوری آرامش هم به خونتون برمیگرده و خوشبختی رو قلبا حس میکنید.
باور کنین اگه بخواین میشه حلش کرد، فقط باید اراده کرد و حرکت کرد و به امید زمان و معجزه ننشست...توکل کنید و یا علی بگین

m_sael;824008 نوشت:
چه کار کنم؟! کمک ...

با سلام و احترام
مشکل شما را درک می کنیم و می دانیم که چنین مسائلی را مدیرت کردن مختصری سخت می باشد اما آنچه به ذهن می رسد:
مقدمه: به هیچ وجه حرمت و احترام مادرتان را نشکنید و سعی کنید بین آنها صلح برقرار کنید، و قضاوت و داوری و جهت گیری یک طرفه، مشکل را بدتر می کند.
1. این موضوع برای اینکه حل شود، نیاز به زمان دارد و باید همسرتان صبور باشند، البته سکوت و کم حرفی و عدم دخالت و رعایت ادب و رفتار سنگین نیز می تواند در بهبود روابط موثر باشد.
2. حساسیتهای مادرتان را کشف کنید، گاهی برخی از رفتارها و برخوردهای شما و یا همسرتان موجب ایجاد کینه و کدورت می شود، سعی کنید آنها را تکرار نکنید.
3. رفتارتان را متین و جدی بکنید، اگر اشکالی ندارد به همان وظیفه خودتان ادامه بدهید بعد از مدتی عادت می کنند.
4. حضورتان را بیشتر ولی از لحاظ زمانی کوتاه بکنید، مثلا: نیم ساعت باشد.
5. توجه و مهر و محبت شما هم به مادرتان تا حدی خوب باشد( البته این موضوع را به همسرتان توضیح بدهید تا موتجه شود) تا احساس دوری از شما نکند.( گاهی حسادت مادران گل می کند)
6. در فرصت های مناسب با کنایه ها و تعابیر مختلف محبت و علاقه همسرتان را به مادرتان بگویید و بر عکس
7. در جای خود می توانید به طور شایسته و با حفظ ادب از همسرتان دفاع کنید.
8. سعی کنید خیلی از برنامه های خودتان را پیش آنها به طور جزئی مطرح نکنید. اگر خیلی اصرار کردند توضیح کلی بدهید. مثلا: اگر رفتید برای خانمتان لباس بخرید و از شما پرسید کجایید؟! بگید بیرون بودیم یک کاری پیش آمد و... (گاهی ذکر برخی از نکات موجب ایجاد کینه و حسادت می شود و یا زمینه دخالت فراهم می شود)
9. اخلاق مثبت و منفی مادرتان را کشف کنید و طبق رفتار خاص او برخورد کنید تا خیلی تنش ها کم شود.
10. طوری زندگی را مدیریت کنید که هیچ کس نتواند دخالتی در امور زندگی و نحوه مدیریت شما داشته باشند( هر چند اول سخته، ولی بعدا عادت می کنند، نترسید ناراحتی دیگران در اینجا موضوعیت ندارد)
11. طوری برخورد کنید که احترام همسرتان را نگه دارند( البته باید زیرکانه باشد).

موضوع قفل شده است