نمی تونم هیچ دینی رو‌ انتخاب کنم!

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نمی تونم هیچ دینی رو‌ انتخاب کنم!

سلام من پسری ۱۶ ساله هستم که از وقتی به‌بلوغ رسیدم و در مورد دین تحقیق کردم فهمیدم نمیتونم با اسلام کنار بیام برای همین بدنبال تحقیق در مورد دین های دیگر رفتم ولی باز هم نتوانستم با دینی کنار بیام پس تصمیم به بی دینی گرفتم و تنها خدا رو قبول داشتم و سعی میکردم اعمال و رفتارم طوری باشه که آزاری به دیگران نرسونم و بر مبنای انسانیت رفتر کنم ولی بعد مدتی با خودم فکر کردم که اگر این دین ها نباشند پس خدایی هم وجود ندارد و من هم نمیتونم باور کنم که خدایی نیست و این جهان و نظمش خود به خود به وجود آمده پس دوباره تحقیق رو شروع کردم ولی باز هم دینی منو راضی نکرد و تصمیم گرفتم که دینی رو که بیشتر میتونم بر اون اساس زندگی کنم رو انتخاب کنم که نزدیک ترین آن مسیحیت بود ولی من تمام این دین رو قبول ندارم ولی با این دین راحتتر میتونم زندگی کنم خب باز هم نتونستم دینی انتخاب کنم با اینکه در مورد اسلام خیلی تحقیق کرده بودم و باز هم نمیتونستم قبولش کنم گفتم شاید چیزی رو درست در مورد این دین نفهمیدم و باز هم شروع به تحقیق کردم ولی به جای اینکه به این دین علاقهدمند شوم به چیز هایی بر خوردم که مصمم تر شدم که نمیتونم با این دین کنار بیام الان سردرگمم که با این همه تحقیق نمیتونم دینی رو انتخاب کنم در مورد هر دینی که تحقیق میکنم حداقل یک دافعه برای من وجود دارد خیلی سردرگمم میخوام راهمو تو زندگی پیدا کنم و راهی رو برم که بعدا پشیمون نشم ممنون میشم کمکم کنید.

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد طاها

با سلام به شما دوست گرامی

اینکه درباره انتخاب دین به نتیجه مشخصی نرسیم میتواند از عوامل مختلفی ناشی شده باشد و گام نخست برای برون رفت از این سردرگمی شناسایی آن عامل یا عوامل است. بنابراین پیشنهاد میکنم گفتگو را با این دو سوال آغاز کنیم:

1. از نگاه شما، اسلام با چه نقایص و دافعه هایی همراه است که آن را شایسته انتخاب و برتری بر سایر ادیان نمیدانید؟ چند مورد را نام ببرید.

2. برای رفع تردیدهای خود درباره حقانیت و برتری اسلام از چه منابع معتبری استفاده کرده اید؟ چند مورد را نام ببرید.

لطفا به این دو سوال با حوصله و دقت پاسخ دهید.

در پناه حق

سلام ...
قبل از اینکه بخوای دینی رو انتخاب کنی ... باید یک سری مسائل رو برای خودت حل کنی ... چند تا از این مسائل رو برات مینویسم .

1. تا چه حد حاضر هستی از خواسته هات بگذری تا به حقیقت برسی .
2. تا چه حد حاضر هستی دهن بین نباشی و مسایل رو دقیق و عمیق بررسی کنی .
3. تا چه حد حاضر هستی حقیقت گرا باشی .

مثلا :
1. یک فضا نورد احتمال اینکه دبگه برنگرده به زمین فرض کن براش 70 درصد باشه ... آیا شما حاضر هستی مانند یک فضا نورد رویه 70 درصد زندگیت برای کسب حقیقت ریسک کنی .
2. ممکن هستش که اعتقادی پیدا کنی و دیگران تو رو بابته اعتقادت مسخره کنند آیا تو حاضر هستی که جلویه تمسخر اونها بایستی .
3. حقیقت گرایی ترس داره ... اینکه بخوای پا در درون مسیرهایی بزاری که کسی تا حالا نذاشته .
و ...

باید مسیرهای کشف حقیقت و واقعیت رو برای خودت اثبات کنی . وقتی میخوای به حقیقت برسی باید اصالت مسیرت رو بتونی اثبات کنی .
باید عهد کنی که چیزی رو که بهش رسیدی و مطمئن شدی که درست هستش بهش پایبند باشی . تا زمانیکه نظریه بهتری پیدا کنی .

در ابتدا شما نیازمند جهانبینی هستید ... یعنی باید جهان رو ببینیند ... تمام دین ها و آئین ها رو بشناسید ... چه ادیان الهی و چه ادیان بشری ... شما در ابتدا نباید دنبال مکاتب ( بایدها و نبایدها ) باشین . بلکه باید به دنبال جهانبینی ها ( اینکه ایدیولوژی ها دنیا رو چگونه نظاره میکنند ) باشین ...

بعدش بشینین و دقت کنین که کدومیک از ادیان ( بشری و الهی ) توصیف دقیق تری از دنیا دارند . کدومیک بیشتر مبتنی بر حقیقت هست . که اینجا یک مشگل اساسی دارید و مشگل اساسیتون این هستش که مغز انسان یک مشگل داره که هیچ وقت هم اصلاح نمیشه و اون هم اینه که مغز انسان نمیتونه ( حقیقت و واقعیت رو از چیزی که شبیه حقیقت و واقعیت هست ) تفکیک کنه ... یعنی شما باید دنبال راهی باشید که مطمئن بشین که جهانبینیتون حقیقی هست ... و این مشگل رو هم من نتونستم براش راهی پیدا کنم شاید شما تونستین .

البته یک چیز رو هم در نظر بگیرین ... خیلی از جهانبینی ها در طی مسیر مشخص میشن ... مثلا اگر شما دینی رو بپذیرید و جلو بروید ... به مرور زمان رویه جهانبینیتون اثر میزاره ... و متوجه میشین که اصولی دیگر بغیر از اصولی که بهش همکنون باور دارین ارزش هست .

پس ...
1. اصولتون و ارزشهاتون را برای بررسی ادیان ( الهی و غیر الهی ) رو تعیین کنید .
2. مدت زمانی وقت بگذارید که جهانبینی هر یک از ادیان ( الهی و غیر الهی ) رو بررسی کنید .
3. اون ها رو بر اساس بهتر بودن مرتب کنین .
4. مدتی باید ها و نباید های اون دین رو انجام بدین و ببینیند که اون دین شما رو به جاهای جدید میرسونه یا اینکه دارین در جا میزنید ( توضیح : دین و مسیری که خرافه باشه به مرور زمان اونقدر به تناقض میرسه که همه چیز خودش رو نقض میکنه )

طاها;823141 نوشت:
با سلام به شما دوست گرامی

اینکه درباره انتخاب دین به نتیجه مشخصی نرسیم میتواند از عوامل مختلفی ناشی شده باشد و گام نخست برای برون رفت از این سردرگمی شناسایی آن عامل یا عوامل است. بنابراین پیشنهاد میکنم گفتگو را با این دو سوال آغاز کنیم:

1. از نگاه شما، اسلام با چه نقایص و دافعه هایی همراه است که آن را شایسته انتخاب و برتری بر سایر ادیان نمیدانید؟ چند مورد را نام ببرید.

2. برای رفع تردیدهای خود درباره حقانیت و برتری اسلام از چه منابع معتبری استفاده کرده اید؟ چند مورد را نام ببرید.

لطفا به این دو سوال با حوصله و دقت پاسخ دهید.

در پناه حق

سلام اسلام از نگاه من این نقص و دافعه ها رو داره

1.چند همسری مردان : من با وجود اینکه خودم هم مرد هستم ولی نمیتونم با این کنار بیام چون نمیتونم همزمان عاشق چند نفر باشم و بینشون عشق رو تقسیم کنم و هر چه در موردش تحقیق میکنم بازم قانع نمیشم و با فطرتم جور در نمیاد.
2.صیغه : من فرق صیغه رو با زنا در اسلام متوجه نمیشم چرا میشه با خوندن چند خط عربی این کار رو انجام داد ولی بدون اون نه؟
3.اجبار : چرا کسی که مسلمان زاده هست نمیتونه دینشو تغییر بده . اسلام میگه که موقع بلوغ باید تحقیق کرد و دین حقیقت رو پیدا کرد خب اگر کسی حقیقت رو تو دین دیگه ای پیدا کرد چی؟ تو تحقیق فقط باید به اسلام برسیم ؟ این یعنی اجبار دینی که حق هست اجباری نداره حتی اگه بعد از پذیرش دین هم شخص مرتد شه و دین جدیدش رو تبلیغ کنه؟
4.راه رسیدن به خدا : تو اسلام راه رسیدن به خدا نماز هست و کسی هم که نماز نخونه ازش پذیرفته نمیشه در صورتی که به نظر من راه های بیشماری برای رسیدن به خدا هست نماز که خیلیها حتی معنی یک کلمه از آن را نمیدونند چطور مارا به خدا نزدیک میکند؟
5.عزا و ناراحتی : چرا تو دین اسلام فقط ناراحتی و عزا هست چرا فقط روز وفات ائمه تعطیل و روز تولدشان نیست؟ چرا حتی توی جشن ها هم باز نوحه خوانی و ناراحتی هست ؟ چرا ما فقط باید ناراحت و عزادار باشیم ؟
6.دوستان و آشنایان : شاید این دلیل خوبی به نظر شما نباشه ولی چیزی هست که هر روز میبینم و منو از اسلام دورتر میکنهچند مثال میزنم یکی از دستانم شبها در هیئت ها نوحه خوانی میکنه و بقیه روز رو دنبال دختر هاست ، ازش پرسیدم مگه تو دیشب هیئت نوحه نمیخوندی ؟ میگه اینا بهم ربطی نداره و خیلی از دوستان و نزدیکان دیگه که خود رو مسلمون میدونن ولی هیچ یک از احکام رو انجام نمیدن.

۲.من بیشتر تو اینترنت تحقیق میکردم سعی میکردم هم منابع مخالف و هم منابع موافق رو مطالعه کنم یکی از این منابع همین سایت هم بود .

این همه دانشمند و علم داریم نمیشینن راه درست رو پیدا کنن آدم گاهی شک میکنه که راه درستی وجود داره، یا شاید صبر کن، من شک کردم که راه غلطی وجود داره، اصلا چی خوبه چی بد ؟

اولین قدم برای اینکه تشخیص بدی چی خوبه چی بود، گرفتن معیار هستش ، معیارهاتو بنویس تا ببینی با چه دینی سازگاره ، اگه همچین دینی وجود نداشت بسازش ، شاید افراد بعد از تو خوششون اومد به دین تو گرویدن .

مثلا از جمله مسائلی که من باهاش مشکل دارم و نمیتونم تصور کنم همین مساله عصمت هستش ، یعنی چی که این شخص هیچ گناهی نمیکنه ؟ مگه این اختیار نداره ؟ مگه تو الله هستش که بگی گناه کرده یا نکرده .

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام به شما و همگی

می بخشید وسط صحبتتون می پرم. اما میخواستم به نوبه خودم جوابی بدم.

arvin;823183 نوشت:
1.چند همسری مردان : من با وجود اینکه خودم هم مرد هستم ولی نمیتونم با این کنار بیام چون نمیتونم همزمان عاشق چند نفر باشم و بینشون عشق رو تقسیم کنم و هر چه در موردش تحقیق میکنم بازم قانع نمیشم و با فطرتم جور در نمیاد.

خب این "شما" هستی که با چنین چیزی نمیتونی کنار بیای، در طول تاریخ بسیار بسیار مردان بوده اند که زندگیشون بر این اساس جلو رفته. یک مسئله ی فرهنگی هست. نفع خودتون رو در این مسئله نسنجین، شرایط همه رو در نظر بگیرین چون دین اسلام "فقط" برای "شما" نیست بلکه برای همه با همه نوع تمایل هست و هر کسی با هر تمایلات و فرهنگی میتونه به اسلام روی بیاره که بخواد هدایت بشه. باید این رو بسنجین. و خب بعضی ها هم طبق فرهنگشون هنوز هم که هنوزه، چند همسر به اختیار میگیرن و خب در اسلام این مسئله مانعی نداره.

درباره ی مورد دوم و سوم چیزی نمیگم چون تخصص کافی ندارم.

arvin;823183 نوشت:
4.راه رسیدن به خدا : تو اسلام راه رسیدن به خدا نماز هست و کسی هم که نماز نخونه ازش پذیرفته نمیشه در صورتی که به نظر من راه های بیشماری برای رسیدن به خدا هست نماز که خیلیها حتی معنی یک کلمه از آن را نمیدونند چطور مارا به خدا نزدیک میکند؟

خیر کی گفته که تنها راه رسیدن به خدا نماز خوندنه؟ و کسی که نخونه ازش پذیرفته نمیشه؟ نخیر. این همه انسان در کره زمین هستن با عقل جور در میاد که کسانیکه کار های خدا پسندانه و خوب انجام میدن اما طی دین و آئینشون نماز خواندن به شیوه ی اسلام، بر اونا واجب نیست، باز هم کارهای خوبشون مورد قبول واقع نشه؟

نماز یکی از این راه هاست، و به مرور میشه بهش رسید، و نماز نوعی استحکام می بخشه به ارتباط با خدا. نظم میده به این ارتباط. و هرگز چنین فکری رو نکنین که خیلی ها معنیش رو نمیدونن. شما، "خیلی ها" نیستین که چنین چیزی رو با این "قطعیت" بگین و حتی صرف دیدن حتی بیست مورد از این مسئله، باز هم اثبات کننده ی چنین چیزی نیست.

arvin;823183 نوشت:
5.عزا و ناراحتی : چرا تو دین اسلام فقط ناراحتی و عزا هست چرا فقط روز وفات ائمه تعطیل و روز تولدشان نیست؟ چرا حتی توی جشن ها هم باز نوحه خوانی و ناراحتی هست ؟ چرا ما فقط باید ناراحت و عزادار باشیم ؟

این بیشتر مربوط میشه به مسائل سیاسی اجتماعی و حاکمیتِ نظرِ اشخاصی که مخالف خیلی از موارد شادی آور هستن مثل آقای احمد علم الهدی. وگرنه چه خدایی با شاد بودن و با نشاط بودن و جنب و جوش و در کنار هم بودن در اجتماع و به شادمانی زندگی کردن، مخالفه؟

هرچند باید در نظر گرفت که اون شادی مفسده ایجاد نکنه. مثالی براش میزنم:

ده نفر دور هم جمع بشیم، چند بطری مشروب و وید داشته باشیم، وید بکشیم و مشروب بخوریم و بعد که از حالت عادی خارج شدیم به پایکوبی و رقص بپردازیم. خب در ظاهر این مسئله شادی میاره و خیلی هم لذت بخشه. اما سوال، کسی که مسلمان هست، با انجام این کار ها حدود اخلاقی و شرعی مشخص شده در اسلام رو زیر پا میذاره.
اولین موردش مشروب خوردنه. دومین مورد کشیدن مواد مخدر هست که به بدن انسان ضرر وارد میکنه. سومین مورد از حالت عادی خارج شدن (از مواد و مشروب) که احتمال انجام کار خطا رو به شدت بالا میبره. فرض بگیریم فقط همین موارد.

خب اگر مسلمان هستیم، این شیوه از شادی خوب نیست.

arvin;823183 نوشت:
6.دوستان و آشنایان : شاید این دلیل خوبی به نظر شما نباشه ولی چیزی هست که هر روز میبینم و منو از اسلام دورتر میکنهچند مثال میزنم یکی از دستانم شبها در هیئت ها نوحه خوانی میکنه و بقیه روز رو دنبال دختر هاست ، ازش پرسیدم مگه تو دیشب هیئت نوحه نمیخوندی ؟ میگه اینا بهم ربطی نداره و خیلی از دوستان و نزدیکان دیگه که خود رو مسلمون میدونن ولی هیچ یک از احکام رو انجام نمیدن.

کسانیکه امام حسین رو کشتن هم نماز میخوندن، هم حج میرفتن و احکام دینی شون رو به جای میاوردن (حالا کم و زیادش رو دیگه خبر ندارم). و خودشون رو مسلمان میدونستن. خب حالا ما بگیم چون اون ها مسلمون بودن و اینکارو کردن، پس مسلمان بودن بد هست. استدلال درستی نیست.

عملکرد افراد هرچند در ایجاد یک ظاهر از دین برای مردم، موثر هست، اما تاثیری بر اصل دین نمیذاره. اصل دین یک چیز ثابته خدارو شکر، حالا کسانیکه مسلمان میدونن خودشونو و بعد هزار فساد انجام میدن، نباید برای ما بشن مصداق اسلام و مسلمان بودن. مصداق ما روشنه؛ یک سری دستور و آیه.

امیدوارم حرفام مفید بوده باشه.

arvin;823183 نوشت:
سلام اسلام از نگاه من این نقص و دافعه ها رو داره

با سلام به شما دوست گرامی

با توجه به مطالبی که عنوان کرده اید به نظر میرسد در شیوه تحقیق شما اشکالاتی وجود دارد:

1. برای بررسی حقانیت دین بجای اینکه تحقیق خود را از بررسی اصول دین شروع کنید از فروع دین آغاز کرده اید. این روش با چالشهایی مواجه است.

همانطور که میدانید دین و از جمله اسلام، از دو بخش اصلی: اصول و فروع تشکیل شده است. «فروع دین» مجموعه ای از دستورالعملها است که (به ادعای دین) از علم الهی صادر شده است تا سعادت دنیا و آخرت انسان را رغم بزند و «اصول دین» رسالتش این است که منبع صدور این دستورالعملها را معرفی و وجودش را اثبات نماید.

اگر وجاهت و حقانیت منبع صدور دستورالعمل اثبات شود مسیر تحقیق درباره فروع دین تا حد زیادی هموار میشود و این یک اصل عقلایی است. به عنوان مثال وقتی فرمانده نظامی از وجاهت ثابت شده ای برخوردار باشد فرمانها و دستورالعملهای او مطاع و مقبول است هرچند در نگاه سربازان عجیب به نظر برسد.

حال اگر بجای پرداختن به اصول دین مستقیم به سراغ فروع دین برویم و بخواهیم فهم خود از فروع را ملاک قضاوت درباره اصول دین قرار دهیم به همان مشکلی برمیخوریم که فرمانده نظامی با سربازان خود پیدا میکند یعنی فرمانده دستوری میدهد و سربازان که آگاهی از تاکتیکها و توانایی درک حکمتهای این فرمان را ندارند به جای اطاعت شروع به واکاوی این فرمان کنند و نتیجه چنین روشی مشخص است.

دین مدعی است دستورالعملهای دینی بر پایه علم الهی و ناظر به سعادت دنیا و آخرت انسان است و همه جوانب زندگی و هستی انسان را شامل میشود. از آنجا که ما چنین آگاهی همه جانبه ای نداریم و دستمان از علم الهی هم کوتاه است طبعا قادر نیستیم درباره دستورالعملهایی که ناشی از علم الهی و همه جانبه است قضاوت تام و تمامی داشته باشیم اما درباره اصول دین این چالش وجود ندارد زیرا اصول دین اصولی بر پایه عقل و تعقل است که هر انسانی از آن برخوردار است. بنابراین میتوان با تکیه بر قدرت عقل و تعقل درباره اصول دین به قضاوت نشست البته استفاده از این ابزار خدادادی نیز بی قید و شرط نیست و لازم است فرد درباره روش درست تفکر آموزشهایی را دریافت کند.

خلاصه مطلب اینکه، روش درست و مطمئن تحقیق درباره دین این است که از اصول شروع کنیم نه فروع.

2. تصورتان از فروعی که به چند نمونه آن اشاره کرده اید تصور جامع و کاملی نیست و مادام که تصورتان از این احکام و فروع، ناقص است نمیتوانید آن را معیار سنجش حقانیت یا عدم حقانیت اسلام قرار دهید.

مثلا گمانتان این است که چندهمسری مردان مشروط به عشق برابر به همسران است و چون این امر نمیشود پس اصل تعدد همسر حکمی ناموجه است. باید عرض کنیم اسلام هم میداند عشق به چند همسر بطور مساوی کار آسانی نیست و از اینروست که در حکم تعدد همسر، برغم تاکید بر عدالت ورزی میان ایشان، عدالت در عشق ورزی را شرط نمیداند (تفسير نمونه، ج‏3، ص: 255) و این نشان میدهد از نظر اسلام حکم تعدد همسر هدفی را دنبال میکند که مسئله عشق و احساس برابر نمیتواند در آن دخالت اساسی داشته باشد البته تاکید میکند این مطلب نباید به اصل رعایت عدالت در دیگر جوانب لطمه بزند. (نساء/129) بنابراین نمیتوانیم با معیاری به قضاوت درباره این حکم بپردازیم که اسلام اساسا برای آن نقشی در تشریع این حکم قایل نیست.

یا مثلا گمانتان این است که صیغه در اسلام فرقی با زنا ندارد جز خواندن چند واژه عربی در حالیکه اگر به شرایط صیغه موقت که در رساله های عملیه قید شده است (احكام نكاح يا ازدواج و زناشويى) مراجعه ای داشته باشید خواهید دید تلقی شما اشتباه است.

یا مثلا گمانتان این است که مسلمان زاده نمیتواند دینش را تغییر دهد در حالیکه اسلام هرگز نمیگوید حق تغییر دین ندارید بلکه موضوع، اولا تغییر دین از روی بوالهوسی و عناد است نه تحقیق روشمند و حق جویی و ثانیا اعلام و انتشار این تغییر دین است. (آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم/ علی ربانی گلپایگانی/ص145 - دین و آزادی/ مصباح یزدی)

3. اشکال سوم الگو قرار دادن رفتار برخی مسلمانان است در حالی که در هیچ گفتمان علمی:

نه برخی از رفتارهای دینداران ملاک قضاوت درباره تمام رفتارهای ایشان است

و نه رفتار عده ای از دینداران ملاک قضاوت درباره رفتار همه دینداران است

و از همه مهمتر، نه رفتار دیندار ملاک قضاوت درباره اصل دین است زیرا همواره این احتمال معقول وجود دارد که عمل او انطباق کاملی با دین نداشته باشد.

4. و نکته آخر درباره منابعی است که استفاده کرده اید. فضای اینترنت فضای تضارب آراست و دیدگاه ها و برداشتهای درست و غلط به هم آمیخته است و کسی که قبلا درباره یک موضوع اطلاعات کافی و پایه از منابع دست اول کسب نکرده باشد در این فضای متلاطم سردرگم میشود. شیوه درست تحقیق اقتضا دارد انسان ابتدا به سراغ منابع دست اول درباره دین برود یعنی کتابهایی که توسط علمای دینی و با نظم منطقی خاص به منظور معرفی دین ارائه شده است.

با توجه به نکاتی که عرض شد بنده پیشنهاد میکنم یک سیر مطالعاتی جدید را آغاز کنید و اینبار گام نخست را تحقیق درباره اصول دین و جهانبینی اسلام قرار دهید آنهم بر پایه منابع معتبر و دست اول (در این باره میتوانیم منابعی را به شما معرفی کنیم).

در پناه حق

سلام آروین عزیز
اولین پله، یادگیری منطق هست. وقتی در مورد اعتقادات مختلف تحقیق می کنی، با کلی مغلطه مواجه میشی. پس باید بتونی استدلال درست رو از استدلال نادرست تشخیص بدی. تاپیک زیر رو در این زمینه به شما توصیه می کنم:
http://www.nooreaseman.com/forum453/thread76907.html

به من بیاموز;823639 نوشت:
مثلا از جمله مسائلی که من باهاش مشکل دارم و نمیتونم تصور کنم همین مساله عصمت هستش

با سلام به شما دوست گرامی

در پاسخ به مطالبی که ذکر کرده اید سه نکته عرض میکنیم:

نکته 1:
بدون شک وظیفه دانشمندان دینی ارائه دستاوردهای خود در باب معارف اصلی و فرعی دین است اما توجه داشته باشیم که هرچند معارف فرعی دین را میتوان با تکیه بر اعتماد به علما و تقلید از ایشان پذیرفت اما در باب مباحث اصولی دین جایی برای تقلید نیست. هم دین و هم عقل، بر این مهم تاکید دارند که اصول دین را نباید از روی تقلید پذیرفت. وقتی تقلید در این مباحث جایی نداشت به عهده مخاطبین است که درباره دیدگاه هایی که اندیشمندان دینی ارائه میکنند به قضاوت بنشینند و در نهایت این مخاطبین هستند که باید از میان آنچه در باب معارف اصلی دین توسط دانشمندان ارائه میشود دست به انتخاب بزنند. این مهمترین ویژگی مباحث غیرتقلیدی است.

بنابراین تحقیق در باب معارف اصولی دین فعالیتی دو سویه را میطلبد: از یکسو وظیفه دانشمندان دینی ارائه این معارف و توضیح و تبیین و اثبات است و از سوی دیگر وظیفه مخاطبین ارزیابی و انتخاب است.

نکته 2:
این ارزیابی و انتخاب طبعا با تکیه بر معیارها و ارزشها و اصولی صورت میپذیرد اما باید توجه داشت در این ارزیابی به هر اصل و ارزش و معیاری که فرد به آن متمایل است و دلخواه اوست نمیتوان تکیه نمود. معیارها و اصولی که در این ارزیابی میتواند مورد استفاده قرار گیرد یا باید بدیهی و بدون نیاز به اثبات باشند و یا با برهان محکمی قبلا اثبات شده باشند و در غیر این صورت فاقد هرگونه ارزش علمی و تحقیقی هستند و نمیتوانند پایه و معیاری برای ارزیابی معارف دینی قرار گیرند.

نکته 3:
درباره هر موضوعی لازم است قبل از ارزیابی و قضاوت، تلاش کنیم تصور کامل و روشنی از آن به دست آوریم. یک راه ساده برای این منظور اینست که خود را در جای یک عالم دینی قرار دهیم و سعی کنیم این موضوع را برای مخاطبین فرضی توضیح دهیم.

به عنوان مثال: اگر شخصی از شما بپرسد اسلام و علمای اسلام درباره حقیقت و ماهیت «عصمت» چه نظری دارند شما چه پاسخی به او میدهید؟ قطعا نمیتوانید تحلیلهای فکری خود را به او بگویید بلکه قرار است کلام اسلام و علمای اسلامی را عرضه کنید. پس لازم است به منابع اصلی ایشان مراجعه ای داشته باشید تا عصمت را آنگونه که اسلام عرضه کرده و علمای اسلام تبیین و تقریر کرده اند به این مخاطب منتقل کنید.

اگر گاه میبینیم درباره موضوعات دینی به نتیجه ای نمیرسیم یکی از عوامل مهمش همین است که از گام اول (یعنی تبیین حقیقت و ابعاد آن موضوع بر پایه منابع اصلی) سرسری عبور کرده و وارد گام دوم (یعنی ارزیابی و تحلیل) شده ایم.

مثلا درباره عصمت، علمای اسلامی گفته اند: «منظور اين است كه شخص، داراى مَلكه نفسانى نيرومندى باشد كه در سخت ترين شرايط هم او را از ارتكاب گناه، بازدارد مَلَكه‌ اى كه از آگاهى كامل و دائم به زشتى گناه و اراده قوى بر مهار كردن تمايلات نفسانى، حاصل مى‌گردد؛ و چون چنين مَلَكه‌اى با عنايت خاص الهى، تحقق مى‌يابد فاعليّت آن، به خداى متعال نسبت داده مى‌شود.» (آموزش عقاید/ مصباح یزدی/ درس24/ ص197)

کافی است به مواردی که برجسته کرده ایم دقت نماییم تا متوجه شویم از دیدگاه اسلام و دانشمندان اسلامی:

اولا: عصمت ریشه در نوعی علم و اراده قوی دارد پس منافاتی با اختیار بشری فرد معصوم ندارد؛ به عبارت دیگر، عصمت از مقوله علم و اراده قوی است نه از مقوله بی علمی و بی ارادگی.

ثانیا: این علم و اراده قوی از ناحیه خداست پس هرچقدر هم درکش برای ما عجیب باشد باز مخلوق خداست و خدا قادر است اراده و علم قوی به بنده ای بدهد و به بنده ای دیگر ندهد.

ضمنا برای پی بردن به ویژگی عصمت در معصومین لازم نیست خدا باشیم بلکه کافی است سند و دلیلی مبنی بر وجود این ویژگی در معصومین داشته باشیم و علمای اسلامی دو دسته دلیل و سند (عقلی و نقلی) ارائه کرده اند که کاشف از وجود این ویژگی در انبیا و ائمه است. (به آدرس یاد شده مراجعه نمایید)

در پناه حق

موضوع قفل شده است