بررسی ملاک های من برای ازدواج

تب‌های اولیه

173 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی ملاک های من برای ازدواج

سلام و عرض ادب
ببخشید بنده در نظر دارم جهت بررسی موضوع ازدواج خودم مطالبی ارسال کنم که فکر می کنم شاید برای افراد دیگه هم مفید واقع شود و هم از نظر کارشناسان بهره مند بشوم :

مرد، 27 ساله، اهل مواد و رفیق بازی و سیگار و... نبودم و نیستم. مدرکم فوق لیسانس. فعلا بصورت حق التدریسی درس میدم (شاید ترم های آینده دیگه بام قرارداد ننویسن). حق التدریسی هیچ (تاکید می کنم هیچ) درآمدی نداره تازه شاید ضرر هم دشته باشه چون باید پول خرج کنی (هزینه ایاب و ذهاب) و از وقت کاریت کم میشه
بخاطر همین خودم دست بکار شدم و مغازه زدم.
چندین مورد رفتیم خواستگاری که بعضیاشو خودم رد کردم و بعضیاشون هم من رو رد کردن. که اگر اجازه بدین دونه دونه میگم براتون.
اولین مورد: بخاطر ی دروغ یا شاید هم ی پنهون کاری از جانب خودم رد شد (با اینکه جواب اونا مثبت بود). روی این خیلی بحث ندارم
از دومی شروع میشه:
قبلش شرایط خودم رو بگم:
این عقاید شخصی منه، اصلا قصد توهین به کسی رو ندارم، در صورتیکه فرمایشی برخلاف گفته های بنده حقیر دارید لطفا فقط با قرآن و احادیث برای من دلیل بیاورید.
1-من اصلا و به هیچ وجه با کار کردن خانم ها موافق نیستم
2-مانتو رو اصلا بعنوان حجاب قبول ندارم (پس همسر آیندم باید چادری باشه)
3- برام مهمه که ایشون در عروسی ها و مراسمات چجوری ظاهر میشن؟ (چون بر خلاف تمام دنیا، متاسفانه می دونم که توی ایران در بسیاری از مراسمات برخی خانم لباس های به شدت زننده میپوشن بعدشم هزارتا دوربین و موبایل هست که ازشون فیلم و عکس بگیره). پس من با این موضوع کنار نمیام
4- رابطه با پسرای فامیل: بعضی ها هستن که پسرای فامیل رو محرم می دونن، شماره هاشون رو دارن، جلوشون راحت، بگو بخند دارن. اینم من اصلا قبول ندارم
5- صد البته برام مهمه که طرف اهل نماز و روزه لااقل باشه و جزئیات بیشتر رو اگه لازم شد بعداً میگم.

خب حالا بر می گردم رو مورد دوم:
من همون جلسه اول نظرم رو راجب کار گفتم و موضع محکمی هم اتخاذ کردم. پدر و مادر این خانم، در جلسه دوم شخصا با من صحبت کردن که راضی بشم دخترشون بره سر کار. من گفتم نه. اونا هم جواب رد دادن. (جزئیات بیشتری داره، قبل از اینکه اونا بگن نه من جوابم منفی شده بود اما دوست داشتم بخاطر همین موضوع کار اونا من رو رد کنن تا دختره ضربه نخوره)
رو همین مورد: بمن میگن انقد سخت گیر نباش، یکم از موضع خودت (مثل کار و چادر) کنار بیا بعد از ازدواج روی دختر کار کن.
منم میگم نمی تونم روی زندگیم شرط ببندم!!! اینا جزء موارد اصلی منن نه فرعی. با چه عقل و منطقی ازدواج کنم به امید تغییر؟؟؟؟
فعلا تا همین نظر کارشناسی مشاورین محترم رو درخواست دارم
و همچنین نظر دلسوزانه خواهران و برادران اسک دینی

متشکرم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد نشاط

با سلام
معیارهایی را که فرمودید صحیح بوده و مبنای محکمی دارد و شکی در این نیست. اخلاق و خانواده اصیل و تناسب فرهنگی و سنی را هم به ملاکهای خودتان اضافه کنید.
اینکه شما در جستجوی یک فرد مناسب با همین ملاکهای صحیح و منطقی هستید و اصرار دارید که ملاکهای لازم را شخص دارا باشد، روند خوب و مثبتی است.
در کنار این ملاکها باید تحقیق و پیگیری هم جزء برنامه شما در ازدواج باشد، خیلی از افراد هستند که دقیقا ملاکهایشان مثل شما می باشد و با اندکی تلاش و پرس و جو می توانید آنها را پیدا کنید، همین هم طرازی در باورها و ملاکها می تواند تضمین کننده زندگی شما باشد، شما می توانید از طریق واسطه های امین، ویا از طریق رجوع به مراکز مذهبی ( از طریق مادر یا خواهرتان این مساله پیگیری شود) مثل کانون های فرهنگی خواهران و حوزه های خواهران برای پیدا کردن فرد مناسب زندگی تلاش بکنید.

میخوای ازدواج کنی یا اینکه میخوای معلم دینی برای خودت بگیری ...

من با اصول اولیه ای که شما برای ازدواج انتخاب کردین مشگل دارم . میدونم که حرف من رو درست نمیدونی ولی خوب من میگمشون ...

فرض کن امیخوای بری مسافرت ... مثلا فرض کن میخوای مسافرت بری کیش ...

کدوم یک از دوستات رو با خودت میبری ...

حسن رو با خودت میبری که ...
1. نمازهاش سر وقت هست .
2. وقتی نامحرم میبینه سرش رو میندازه پایین .
3. حافظ کل قران کریم هست .

یا اکبر رو با خودت میبری که ...
1. خوش برخورد هست و حسابی هیجانزدت میکنه .
2. اصلا نمیفهمی که کی مسافرت رو شروع کردین و کی مسافرت رو تموم کردین .
3. همش میگه و میخنده و شوخی میکنه و ...

من نمیدونم مذهبی بودن یک شخص اصلا چه ربطی به شما داره ...

شما وقتی با کسی همسفر میشین ... با این کار دارین که به خدا اعتقاد داره یا نداره !!! یا یانکه به این توجه میکنین خوش اخلاق هست ... مهربان هست ... از بودن در کنارش رضایت داری یا نه .

سلام .
با اینکه مطمین هستم اعتقاداتم با شما متفاوت هست خواستم مساله دیگری رو با شما در میون بزارم .

بزار یه کم بریم تو فیلاسفه ...
هدف از آفرینش چی هست ! هدف از ازدواج چی هست !

تمام موجودات رویه کره زمین ... از تک سلولیها و باکتری ها و ... گرفته تا موجوداتی عظیم الجثه مانند فیل ها و وال ها و ... در حال ازدواج کردن با هم هستند .

وقتی یک سلول میخواد به دو سلول تقسیم بشه ... یا دو جاندار با هم joinمیشن ...هدف تنها یک چیز هست ... گسترش علم و آگاهی !!!

شاید حرفم براتون خنده دار باشه ... ولی ازتون اجازه میخوام که براتون توضیح بدم .

طبیعت بدین فرم کار میکنه که اگر دو موجود بخوان با هم join بشن . طوری این دو رو کنار هم میچینه که ابعاد وجودی ایندو در بهترین حالت موجود باشه .

فرض کنین زن در درون ژنی مشگل داشته باشه و مرد در درون همون ژن قوی باشه ... بچه حاصل از ازدواج این دو اون ژن رو به صورت قوی خواهد داشت . یعنی مادر طبیعت همیشه بهترین حالت رو در join کردن در نظر میگیره .

فرض کنین زن و مردی هر دو در درون ژنی مشگل داشته باشند . در اینصورت بچه حاصل از اون ازدواج در اون ژن مشگل خواهد داشت .

مساله رو کمی بزرگتر در نظر بگیریم و فرزند آوری رو کنار بزاریم . هدف از ازدواج این هست که من از نظر علم و آگاهی بهتر بشم .

خیلی از دخترها و پسرها هستند که پشت سره هم روابطی رو با غیر همجنسشون تجربه میکنند ....

مثلا یه مدت با یه پسر میگردن و مثلا اداب معاشرتی میشن .
بعدش با یه پسر دیگه میگردن و طعم پول رو میچشن .
بعدش با یه پسر دیگه میگردن و دامنه دانششون با هم زیاد میشه .
و ...

مساله سکس و جنسی رو لطفا کنار بزاریم . همه ادم ها هدفشون از join شدن این هستش که در جاهایی احساس ضعف میکنند و joinمیشن تا قویتر بشن .

سلولها joinمیشن که قویتر بشن . انسانهاjoinمیشن که قویتر بشن .

به نظر من هدفت از ازدواج رو بزار بر رویه این نکته کهjoinبشی که قویتر بشی .

اگر در درون آداب معاشرت مشگل داری .
اگر در درون فرهنگ و تمدن مشگل داری .
اگر در درون پول و دارایی مشگل داری .
و ...

هدفت این باشه که گستره دانش و اگاهی تیمت رو از تمام ابعاد بالاتر ببری ...

وگرنه اینی که خودت نماز میخونی و روزه میگیری ... اونم نماز بخونه و روزه بگیره ... 100 سال بعد دو نفر خواهین بود که نماز میخونین و روزه میگیرین ...

البته منظور من این نیست که مثلا بری بچه یه تریلیاردر رو باهاش ازدواج کنی ...

باید هم ریختی وجود داشته باشه ...

بیشتر منظور من این هست که سعی کن کسی رو شریک زندگیت کنی که با هم دیگه ماکزیمم دانش و اگاهی رو بتونین ایجاد کنین و دایره توانایی هاتون بیشتر بشه .

به نظر من اگر با چنین شرایط سختگیرانه ای پیش برید بعید میدونم شخص مناسبتون رو پیدا کنید چون به هر حال هر دختری ممکنه از 10 مورد شما رو داشته باشه ولی یکی از مواردی که شما مخالف هستید رو انجام بده و در این صورت باز هم شما اون رو رد میکنید . پیشنهاد من به شما این هست که افکار ، اعتقادات و انتظاراتتون رو به زمان حال بروزرسانی کنید چون این طرز فکر مربوط به سالها پیش هست همون زمانی که 98 درصد خانم های ایرانی چادری بودن نه زمان حال که کاملا بر عکس شده

نشاط;822498 نوشت:
اخلاق و خانواده اصیل و تناسب فرهنگی و سنی را هم به ملاکهای خودتان اضافه کنید.

سلام و تشکر
با آدمی که اخلاق نداره که اصلا نمیشه حرف بزنی، در کل بعضی موارد نیاز به بیان کردن ندارن!
نشاط;822498 نوشت:
اینکه شما در جستجوی یک فرد مناسب با همین ملاکهای صحیح و منطقی هستید و اصرار دارید که ملاکهای لازم را شخص دارا باشد، روند خوب و مثبتی است.

مسأله بعدی اینه که ما الان داریم تو چه شرایطی زندگی می کنیم؟
الان دختری با معیارهای مورد نظر من یا پیدا نمیشه یا خیلی خیلی خیلی کم پیدا میشه. اکثرا خانم ها حجاب مناسب ندارن یا اگرم دارن حجاب برتر رو ندارن، اکثراً اهل آرایش هستن، اکثرا دنبال اینن که برن سر کار.
من اگر می خواستم با اینچنین خانمی ازدواج کنم چندین سال پیش ازدواج کرده بودم
حالا ترسم ازینه که بعدا پشیمون نشم؟!! بگم ای بابا 50 سالم شد و مجردم هنوز!
البته همیشه به خودم میگم حاضرم مجرد بمیرم اما تن به خفت ندم. در واقع من می خوام ازدواج کنم که به آرامش برسم نه اینکه اون یذره آرامشم رو هم از دست بدم.

مارینر;822502 نوشت:
میخوای ازدواج کنی یا اینکه میخوای معلم دینی برای خودت بگیری ...

من با اصول اولیه ای که شما برای ازدواج انتخاب کردین مشگل دارم . میدونم که حرف من رو درست نمیدونی ولی خوب من میگمشون ...

فرض کن امیخوای بری مسافرت ... مثلا فرض کن میخوای مسافرت بری کیش ...

کدوم یک از دوستات رو با خودت میبری ...

حسن رو با خودت میبری که ...
1. نمازهاش سر وقت هست .
2. وقتی نامحرم میبینه سرش رو میندازه پایین .
3. حافظ کل قران کریم هست .

یا اکبر رو با خودت میبری که ...
1. خوش برخورد هست و حسابی هیجانزدت میکنه .
2. اصلا نمیفهمی که کی مسافرت رو شروع کردین و کی مسافرت رو تموم کردین .
3. همش میگه و میخنده و شوخی میکنه و ...

من نمیدونم مذهبی بودن یک شخص اصلا چه ربطی به شما داره ...

شما وقتی با کسی همسفر میشین ... با این کار دارین که به خدا اعتقاد داره یا نداره !!! یا یانکه به این توجه میکنین خوش اخلاق هست ... مهربان هست ... از بودن در کنارش رضایت داری یا نه .


عرض سلام دارم خدمت شما
همچنین تشکر از راهنماییتون
بله شما درست می فرمائید من دوست دارم در کنار کسی زندگی کنم که باهاش به آرامش برسم، اصلا متوجه نشم کی شب مبشه کی روز میشه
اما بنظر شما اینا با دین منافاتی داره؟
من زیاد تو اجتماع بودم، اگر از همه ایران بازدید نکرده باشم به جرأات می تونم بگم به بیشتر از نصف ایران رو گشتم و حتی تو شهرهای مختلف زندگی کردم. خیلی چیزا دیدم. خیلی
وقتی به کسی میگم من دوست دارم خانمم چادری باشه، میگه ای بابا خانم چادری هست که از هزارتا.... هم بدتره، بهش میگم حرفتو کاملا قبول دارم چون خودم به چشم دیدم اما من ی خانم خوب می خوام که البته در کنار همه خوبی هاش چادری هم باشه.حالا در مورد فرمایش شما عرض من اینه که دوست دارم خانمم خوش اخلاق و خوش برخورد باشه، و در کنار اینا مومن هم باشه
پس من با شخصی میرم مسافرت که ویژگی های حسن و اکبر رو همزمان داشته باشه.

حرف آخرم اینه که من دوست دارم با کسی ازدواج کنم که ازش مطمئن باشم، که اگر چندتا فرزند داشتیم و من مردم خیالم راحت باشه بچه ها رو خوب تربیت می کنه (خوب از نظر اسلام نه از نظر عرف جامعه)

سلام

مارینر;822510 نوشت:
مادر طبیعت همیشه بهترین حالت رو در join کردن در نظر میگیره .

البته بعید می دونم همیشه فقط از خوبی ها فاکتور گرفته بشه. خیلی وقتا هم از بدی ها فاکتور گرفته میشه. تازه نکته اصلی اینه که خوبی و بدی نسبی است.
من هدفم از زندگی این نیست که پول فراوان داشته باشم یا خونه خیلی خوب و بزرگ و ماشین و...
نه اصلا اهداف من اینا نیستن. کل زندگی دنیوی به مانند یک صبح تا شبی است.
برید با ی پیر مرد یا پیر زنی همصحبت بشید تا براتون کل زندگیش رو توی چند ساعت تعریف کنه.
این دنیا هدف نیست بلکه برای هدف دیگری آفریده شده است.
مشکل من اینه که همسان من کم پیدا میشه. اصلا حرفم این نیست که بگم من خوبم!!! نه هرگز.
دو تا دزد باهم ازدواج میکنن و خوشبخت میشن
دوتا مشروب خوار باهم خوشبختن
دوتا نماز خوان، دو تا قد بلند، دو تا قد کوتاه
مهم تفاهمه. فقط همین.
تو جلسه خواستگاری به طرف گفتم هدف نهاییتون از زندگی چیه؟ گفت کار. شاید باورتون نشه اما گفت هدف نهاییم اینه که کار کنم. (این مال مورد سومیه که کامل توضیحش میدم)
ی مورد دیگه بود گفت هدفم از زندگی اینه که برم خارج. هر جا، فقط خارج باشه. فقط ایران نباشه. شرطش این بود. و البته داشتن پول خوب و کافی

امام علی (ع) : روزی امام (ع) جابربن عبدالله انصاری را دیدند که ناراحت و غمگین بود و آهی سرد کشید.حضرت فرمودند ای جابر این آه را برای چه کشیدی از کمبود و ناراحتیهای دنیا جابر گفت : آری . امام (ع) فرمودند : ای جابر آنچه در دنیا موجب لذت میشود بر هفت پایه است : 1.خوردنی 2.آشامیدنی 3.بوئیدنی 4.پوشیدنی 5.همبستری 6.وسائل سواری 7.شنیدنی

اما بهترین خوردنیهای دنیا عسل است که آن استفراغ دهان زنبور عسل است و لذیذترین نوشیدنیهای دنیا آب است که از قعر خاک و دل زمین بدست می آید و بهترین بوئیدنیهای دنیا مشک است که خون ناف آهوست و بهترین پوشیدنیهای دنیا ابریشم است که لعاب دهان کرم ابریشم است و بهترین لذات دنیا لذت همبستری و زناشوئی است که آنهم عمل داخل نمودن آلت ادراری است در آلت ادرار دیگر و بهترین قسمت خوبی زن دربدترین عضو او قرار گرفته است و عالی ترین وسایل سواری در میان چهارپایان اسب است که آنهم کشنده صاحب خود است.و بهترین شنیدنیهای دنیا هم موسیقی است که آنهم از بزرگترین معاصی خداوند است.پس ای جابر دنیائی که دارای چنین مشخصاتی است شخص عاقل نباید برای آن آه بکشد جابر گوید پس از شنیدن این سخنان از زبان مولا (ع) دیگر دنیا برایم ارزشی نداشت. بحارالانوار جلد 17

fatima3360;822529 نوشت:
به نظر من اگر با چنین شرایط سختگیرانه ای پیش برید بعید میدونم شخص مناسبتون رو پیدا کنید چون به هر حال هر دختری ممکنه از 10 مورد شما رو داشته باشه ولی یکی از مواردی که شما مخالف هستید رو انجام بده و در این صورت باز هم
شما اون رو رد میکنید . پیشنهاد من به شما این هست که افکار ، اعتقادات و انتظاراتتون رو به زمان حال بروزرسانی کنید چون این طرز فکر مربوط به سالها پیش هست همون زمانی که 98 درصد خانم های ایرانی چادری بودن نه زمان حال که کاملا بر عکس شده

سلام
بله متاسفانه حرفتون رو کاملا قبول دارم. خودمم به این رسیدم
متسفانه اسلام و قرآن و نماز و دینی که مال 1400 سال پیشه برای خیلیا قابل قبول نیست.
الان ربا و دزدی و بد حجابی و بیغیرتی و... عادی شده. اصلا مد شده.
اما زن و مرد مث لباس همدیگه می مونن
من می خوام ازدواج کنم که نقایصم پوشده بشن نه اینکه بدتر پر از نقصان بشم!

مورد سوم:
با واسطه یکی از آشناها ماجرا شروع شد
گفت دختره خوبه، چادریه، آرایش نمیکنه، خانوادش خوبه، همه چی عالی، همونجور که می خوایی
من خیلی حالم گرفته بودف تازه مورد دوم تموم شده بود بخاط همین یکم صبر کردم بعد به اجبار و اصرار خانواده توکل بر خدا کردیمو رفتیم جلو
خانواده خیلی خوبی بودن انصافاً. وضع مالیشون از ما سر بود تقریباً. اما گفتن پول و دنیا هیچ برامون مهم نیست و خودمون هم حمایتت می کنیم
بعد از اندکی زمان دختره اومد. چادر نداشت! من شکه شدم.
این خانواده واقعا خوب بودن خیلی احترام هم رو داشتن. ظاهراً دختره تمایلی به چادر نداشته اما بخاطر شادی دل بابا مامانش چادر می پوشیده و به من گفت ترجیح میده چادر نپوشه. بعدم گفت کار رو به هیچ وجه کنار نمیزاره. منم گفتم بهتره بیشتر از این ادامه ندیم و همون موقع صحبت ها رو قطع کردم و اومدم بیرون.
بعدا به خواهرم گفتم برو ازش بپرس چرا با چادر نیومد؟ اینی که اینقد ازش تعریف شنیده بودیم! ازش پرسید. جواب داد از عمد با چادر نیومدم تا بدونه من دوست دارم بدون چادر باشم.
برا من همه چی تموم شد.
بعدش چندین بار خانوادش تماس گرفتن که من برای کار کوتاه بیام، یا لااقل فرصت بدم تا بعد از ازدواج خوش کار رو کنار بزاره. اما منم اصلا کوتاه نیومدم.
اینم تموم شد.

موضوع دیگه ای که خیلی منو آزاد میده اینه:
من تو استان خوزستان زندگی می کنم
اینجا اکثرآ عرب زبان هستن
من عربی بلد نیستم
بازم میگم اصلا بحث خوبی و بدی نیست فقط بحث تفاهم و شباهت فرهنگ خانوادگیه
پس به همین راحتی و سادگی کلا حدود 70 درصد موارد برای من حذف میشن
ازون 30 درصد باقیمانده هم حالا بگرد دنبال ی دختری با اون ملاک های پوسیده و قدیمیه من که مربوط به 1400 سال پیشن!
من فکر کنم کلا قید ازدواج رو بزنم بهتره هان؟

نیکوکار;821935 نوشت:
فعلا تا همین نظر کارشناسی مشاورین محترم رو درخواست دارم
و همچنین نظر دلسوزانه خواهران و برادران اسک دینی

سلام
به نظر من مجرد بمون چنین موردی تا حالا ساخته نشده که شما میخوای تازه سفارش هم بدی طول میکشه به دستت برسه
شما هنوز یاد نگرفتی منم منم نکنی هر وقت یاد گرفتی سراغ ازدواج برو

نیکوکار;822552 نوشت:
مورد سوم:
با واسطه یکی از آشناها ماجرا شروع شد
گفت دختره خوبه، چادریه، آرایش نمیکنه، خانوادش خوبه، همه چی عالی، همونجور که می خوایی
من خیلی حالم گرفته بودف تازه مورد دوم تموم شده بود بخاط همین یکم صبر کردم بعد به اجبار و اصرار خانواده توکل بر خدا کردیمو رفتیم جلو
خانواده خیلی خوبی بودن انصافاً. وضع مالیشون از ما سر بود تقریباً. اما گفتن پول و دنیا هیچ برامون مهم نیست و خودمون هم حمایتت می کنیم
بعد از اندکی زمان دختره اومد. چادر نداشت! من شکه شدم.
این خانواده واقعا خوب بودن خیلی احترام هم رو داشتن. ظاهراً دختره تمایلی به چادر نداشته اما بخاطر شادی دل بابا مامانش چادر می پوشیده و به من گفت ترجیح میده چادر نپوشه. بعدم گفت کار رو به هیچ وجه کنار نمیزاره. منم گفتم بهتره بیشتر از این ادامه ندیم و همون موقع صحبت ها رو قطع کردم و اومدم بیرون.
بعدا به خواهرم گفتم برو ازش بپرس چرا با چادر نیومد؟ اینی که اینقد ازش تعریف شنیده بودیم! ازش پرسید. جواب داد از عمد با چادر نیومدم تا بدونه من دوست دارم بدون چادر باشم.
برا من همه چی تموم شد.
بعدش چندین بار خانوادش تماس گرفتن که من برای کار کوتاه بیام، یا لااقل فرصت بدم تا بعد از ازدواج خوش کار رو کنار بزاره. اما منم اصلا کوتاه نیومدم.
اینم تموم شد.

سلام ...
ببینید جناب نیکو کار به نظرم کار اشتباهی کردین ...
اگر اینجور که میفرمائید خانواده خوب و درستی داشتند و دختر مد نظرتون مشگل چادر و کار داره ... این مساله حادی نیست .

به هر حال دوست دارین که همسرتون چادری باشه ...
و به هر حال دوست دارین که همسرتون سر کار نره ...

ببینید من نمیدونم که ایشون الان وضعیتش چجوری هست ... ولی فرض کن کسی 15 سال درس خونده و با خودش فکر کرده میره سر کار ... اجتماعی میشه ... رشد و پیشترفت میکنه ...
ناگهان شما تمام آرزوهای ایشون رو نقش بر آب میکنین ...

ببنینید من شما رو درک میکنم ... میدونم محیط کار چه شرایطی برای خانومها داره ... و اینی که عنوان میکنین دوست دارین همسرتون هم چادر بپوشه باز قابل درک هست ...
اما مسئله این هستش که شما ایشون رو درک نمیکنین ...

فکر میکنین ایشون میدونه که اگر بره در درون محیط کار چه شرایط محیطی براش پیش میاد !!!
فکر میکنین که ایشون هم نوع نگاه شما رو نسبت به مساله چادر داره !!!

اولا که تقریبا من مطمئن هستم ایشون محیط کار رو نمیشناسه ...
اکثر افراد وقتی وارد محیط کار میشن ناخودآگاه مجبور هستند با افراد زیادی در ارتباط قرار بگیرند .... بسته به نوع کار مجبور میشند که ارتباط برقرار کنند ... لبخند بزنند ...

از طرفی مدیر عامل فکر میکنه که چون کارمندش هست اجازه داره هر چیزی بگه ... یا هر کاری رو ازش بخواد ... یا باهاش بگه و بخنده ...

که مطمئنا خیلیها این مسائل رو نمیدونند ... و وارد کار میشن و چون آموزشهای مناسب رو ندیدند بالاجبار عشق هایی در درون همون محیط کار بوجود میاد ...

با اینکه شخص متاهل هست ...

ببینیند ...

ولی شما با گیر دادن به این موضوع خیلی از گزینه های مناسب رو ممکن هست از دست بدین ...

بزارین براتون یه مثال بزنم .
دو تا خواهر با هم سره بدست آوردن پرتقالی رقابت میکردند ... هر کدوم میخواست به خواسته خودش برسه ... بنابراین ... هر کدوم رویه خواسته خودش پافشاری میکنه ...
در نهایت با هم توافق میکنند که پرتغال رو نصف کنند ...

خواهر اول نیمه پرتغال خودش رو پوستش رو میکنه و باهاش دسر درست میکنه و میوه اش رو بیرون میندازه ....
خواهر دوم پوست پرتغال رو میکنه و دور میندازه و میوه داخل نیمه پرتغالش رو میخوره ...

این در حقیقت یک نوع شکست در کار هست ... چرا چنین وضعیتی پیش میاد ؟؟؟
چون هر کی یه پوسته ای رو در نظر گرفته ... و روش پافشاری میکنه ...

در حقیقت این دو خواهر چه زمانی میتونند به یک توافق خوب برسند ... زمانی که ارزش ها دقیقا مشخص بشند ( دقیقا اون چیزی که افرادی که در درون رابطه هستند میخواهند بهش برسند مشخص بشه ) و بخث بر اساس ارزش ها جلو بره ... نه بر اساس رقابت ...

بنابراین ...
صرف کار کردن که چیزه بدی نیست ...
صرف مانتو روسری بودن که چیزه بدی نیست ...

و فکر میکنم شما به جای عنوان کردن چیزهایی مانند مانتو و کار ، مسائل دیگری رو بر رویه میز بزارین ...
ارزش ها رو بر رویه میز بزارین ... روشون حساس باشین ...

همچنین ...
باز هم به نظرم در مورد چادری بودن و کار نکردن همسرتون کمی فکر کنین ...

اصلا فرض میکنیم ... شما با یکی ازدواج کردین ... و 10 سال با ایشون زندگی کردین ... و ایشون هم چادری بود و بیرون کار نکرد ...
و بعد از 10 سال شما خدایی نکرده فوت میکنین ...

همسرتون نباید شیکم بچه هاش رو سیر کنه ؟؟؟

به نظرم اگر با کسی ازدواج کنین که اصالت داشته باشه و خودش هم اهل نماز باشه ( چون شما نسبت به این موضوع حساس هستید ) مشگل خاصی در آینده با ایشون برخورد نمیکنین . ( حداقل از لحاظ مذهبی )

نیکوکار;821935 نوشت:
-من اصلا و به هیچ وجه با کار کردن خانم ها موافق نیستم
2-مانتو رو اصلا بعنوان حجاب قبول ندارم (پس همسر آیندم باید چادری باشه)
3- برام مهمه که ایشون در عروسی ها و مراسمات چجوری ظاهر میشن؟ (چون بر خلاف تمام دنیا، متاسفانه می دونم که توی ایران در بسیاری از مراسمات برخی خانم لباس های به شدت زننده میپوشن بعدشم هزارتا دوربین و موبایل هست که ازشون فیلم و عکس بگیره). پس من با این موضوع کنار نمیام
4- رابطه با پسرای فامیل: بعضی ها هستن که پسرای فامیل رو محرم می دونن، شماره هاشون رو دارن، جلوشون راحت، بگو بخند دارن. اینم من اصلا قبول ندارم
5- صد البته برام مهمه که طرف اهل نماز و روزه لااقل باشه و جزئیات بیشتر رو اگه لازم شد بعداً میگم.

سلام

برخلاف نظرات بقیه بنظر من شرایطتون کاملا منطقی و خیلی هم عالی هست

البته مورد کار کردن حرف و حدیث توش زیاد هست، چ نوع کار کردنی؟ برای چی کار می کنن؟ هدفشون از اینکه رفتن سر کار چی بوده؟ صرفا برای پول رفتن سرکار و اینکه نوع کار و محیط کار براشون مهم بوده یا نه؟ یا انسان دغدغه مندی هستن و وجودشون رو برای محیطی نیاز می دیدن؟
کلا منظورتون از کار هر نوع فعالیتی هست یا صرفا کاری که حقوق داره؟

به هر حال وقتی به خواستگاری می رید بنظرم باید همه این موارد رو در نظر بگیرید

و بقیه شرایطتون بنظرم حرفی توش نیست و من که اطرافم امثال این دخترخانم ها زیاد هستن

[="Arial"][="DarkGreen"]

نیکوکار;821935 نوشت:
سلام و عرض ادب
ببخشید بنده در نظر دارم جهت بررسی موضوع ازدواج خودم مطالبی ارسال کنم که فکر می کنم شاید برای افراد دیگه هم مفید واقع شود و هم از نظر کارشناسان بهره مند بشوم :

مرد، 27 ساله، اهل مواد و رفیق بازی و سیگار و... نبودم و نیستم. مدرکم فوق لیسانس. فعلا بصورت حق التدریسی درس میدم (شاید ترم های آینده دیگه بام قرارداد ننویسن). حق التدریسی هیچ (تاکید می کنم هیچ) درآمدی نداره تازه شاید ضرر هم دشته باشه چون باید پول خرج کنی (هزینه ایاب و ذهاب) و از وقت کاریت کم میشه
بخاطر همین خودم دست بکار شدم و مغازه زدم.
چندین مورد رفتیم خواستگاری که بعضیاشو خودم رد کردم و بعضیاشون هم من رو رد کردن. که اگر اجازه بدین دونه دونه میگم براتون.
اولین مورد: بخاطر ی دروغ یا شاید هم ی پنهون کاری از جانب خودم رد شد (با اینکه جواب اونا مثبت بود). روی این خیلی بحث ندارم
از دومی شروع میشه:
قبلش شرایط خودم رو بگم:
این عقاید شخصی منه، اصلا قصد توهین به کسی رو ندارم، در صورتیکه فرمایشی برخلاف گفته های بنده حقیر دارید لطفا فقط با قرآن و احادیث برای من دلیل بیاورید.
1-من اصلا و به هیچ وجه با کار کردن خانم ها موافق نیستم
2-مانتو رو اصلا بعنوان حجاب قبول ندارم (پس همسر آیندم باید چادری باشه)
3- برام مهمه که ایشون در عروسی ها و مراسمات چجوری ظاهر میشن؟ (چون بر خلاف تمام دنیا، متاسفانه می دونم که توی ایران در بسیاری از مراسمات برخی خانم لباس های به شدت زننده میپوشن بعدشم هزارتا دوربین و موبایل هست که ازشون فیلم و عکس بگیره). پس من با این موضوع کنار نمیام
4- رابطه با پسرای فامیل: بعضی ها هستن که پسرای فامیل رو محرم می دونن، شماره هاشون رو دارن، جلوشون راحت، بگو بخند دارن. اینم من اصلا قبول ندارم
5- صد البته برام مهمه که طرف اهل نماز و روزه لااقل باشه و جزئیات بیشتر رو اگه لازم شد بعداً میگم.

خب حالا بر می گردم رو مورد دوم:
من همون جلسه اول نظرم رو راجب کار گفتم و موضع محکمی هم اتخاذ کردم. پدر و مادر این خانم، در جلسه دوم شخصا با من صحبت کردن که راضی بشم دخترشون بره سر کار. من گفتم نه. اونا هم جواب رد دادن. (جزئیات بیشتری داره، قبل از اینکه اونا بگن نه من جوابم منفی شده بود اما دوست داشتم بخاطر همین موضوع کار اونا من رو رد کنن تا دختره ضربه نخوره)
رو همین مورد: بمن میگن انقد سخت گیر نباش، یکم از موضع خودت (مثل کار و چادر) کنار بیا بعد از ازدواج روی دختر کار کن.
منم میگم نمی تونم روی زندگیم شرط ببندم!!! اینا جزء موارد اصلی منن نه فرعی. با چه عقل و منطقی ازدواج کنم به امید تغییر؟؟؟؟
فعلا تا همین نظر کارشناسی مشاورین محترم رو درخواست دارم
و همچنین نظر دلسوزانه خواهران و برادران اسک دینی

متشکرم

سلام و عرض ادب

از نظر بنده معیار هاتون نه تنها مشکلی نداره بلکه خیلی هم عالی هست البته به نظرم یه جورایی در بیانش زیاده روی میکنید و ممکنه سبک بیانتون در جلسات خواستگاری برداشت نا صحیحی از واقعیت و درستی معیارتون به طرف مقابل منتقل کنه.
مثلا در متن همین جا گفتید که من مانتو را اصلا به عنوان حجاب قبول ندارم در صورتی که این جمله رو میشه گفت من دوست دارم همسرم حجاب برتر چادر رو داشته باشه و این برای من مساله مهمیه.
یا
"من اصلا و به هیچ وجه با کار کردن خانم ها موافق نیستم"
که میشه اینطور گفت.
دوست دارم همسرم خانه دار باشه و با توجه به شرایط بد جامعه حضور همسرم رو برای کار در محیط بیرون مصلحت نمیبینم.

بنده هم قصد جسارت به شما رو ندارم ولی بیان این سبکی عقاید شخصی حتی در صورت درست بودن (که در اینجا هم همینطوره) از آدم یک چهره متعصب و بی منطق رو نشون میده که حتی اگر در این موارد اختلاف نظری با شما نداشته باشه ولی این فکر به نظرش میرسه که موقع اختلاف نظر در زندگی مشترک طرفش غیر قابل انعطاف هست.

البته نحوه بیان شما در جلسات رو در جریان نیستم به طور کلی عرض کردم.

ان شا الله همسر مناسبت رو پیدا می کنی.(جوینده یابنده است)

موفق باشی

یا حق[/]

نیکوکار;821935 نوشت:
مرد، 27 ساله، اهل مواد و رفیق بازی و سیگار و... نبودم و نیستم.

[=arial]سلام
اخوی شما ملاک ازدواجت مشکل نداره خیلی هم خوبه
با عرض معذرت خودت مشکل داری

کل صحبتی که در مورد خودتون کردین همین چندتا جمله اس
بعد یه لیست بلندبالا نوشتی از انتظاراتت از طرف مقابل
نکنه فکر کردین شاهزاده سوار اسب سفیدی
که قراره دخترا واست غش و ضعف کنن .....

خوبه که میخوای همسرت با ایمان باشه و سر کار نره
ولی جمله بندیت یه مشکل بزرگ داره
اول و وسط و آخر جمله هات هی میگی من من من
خانوم من باید چادری باشه
خانم من باید نمازخون باشه
خانوم من نباید بره سرکار
من مانتو رو قبول ندارم
من ....

اصلا انقدری که از دین و ایمون میگین
خودتون در چه حدی هستین؟؟؟؟

مارینر;822594 نوشت:
سلام ...
ببینید جناب نیکو کار به نظرم کار اشتباهی کردین ...
اگر اینجور که میفرمائید خانواده خوب و درستی داشتند و دختر مد نظرتون مشگل چادر و کار داره ... این مساله حادی نیست .

سلام
آخه خانم محترم این برای من مسئله خیلی حادیه. من نمی خوام برم سراغ ی دختر شاغل و مانتویی بعد بهش بگم حالا بخاطر من بیا اینجوری باش. من اگه بدونم طرف این دو آیتم رو نداره اصلا پا پیش نمی زارم.
مارینر;822594 نوشت:
اکثر افراد وقتی وارد محیط کار میشن ناخودآگاه مجبور هستند با افراد زیادی در ارتباط قرار بگیرند .... بسته به نوع کار مجبور میشند که ارتباط برقرار کنند ... لبخند بزنند ...

از طرفی مدیر عامل فکر میکنه که چون کارمندش هست اجازه داره هر چیزی بگه ... یا هر کاری رو ازش بخواد ... یا باهاش بگه و بخنده ...

که مطمئنا خیلیها این مسائل رو نمیدونند ... و وارد کار میشن و چون آموزشهای مناسب رو ندیدند بالاجبار عشق هایی در درون همون محیط کار بوجود میاد ...

با اینکه شخص متاهل هست ...


احسنت
احسنت
اما اکثر خانم ها اینارو می دونن و بخاطر همین موارد دوست دارن برن سر کار. اگرنه اگر به کار کردن و اشتغاله خیلی از کارها رو میشه تو خونه انجام داد. ضمن اینکه مهمترین و با ارزش ترین کار تربیت فرزندان است.
مارینر;822594 نوشت:
ولی شما با گیر دادن به این موضوع خیلی از گزینه های مناسب رو ممکن هست از دست بدین ...

آره از دست دادم ولی واقعا منم که ایراد دارم؟ ایراد از منه؟؟؟
دوست ندارم وقتی از سر کار خسته میام خونه زنم هم خسته از سر کار بیاد خونه. دوست دارم با ی خانم ازدواج کنم نه با ی آقا. اصلا این چه زندگی ایه که زن و مرد هر دو باهم کار کنن!!!!
مارینر;822594 نوشت:
صرف کار کردن که چیزه بدی نیست ...
صرف مانتو روسری بودن که چیزه بدی نیست ...

برا من بده خیلی هم بده خیلی ی ی
مارینر;822594 نوشت:
اصلا فرض میکنیم ... شما با یکی ازدواج کردین ... و 10 سال با ایشون زندگی کردین ... و ایشون هم چادری بود و بیرون کار نکرد ...
و بعد از 10 سال شما خدایی نکرده فوت میکنین ...

همسرتون نباید شیکم بچه هاش رو سیر کنه ؟؟؟


این میشه جزء استثنا. ولی جزء شرایط غالب نیست.
شبـنم;822568 نوشت:
سلام
به نظر من مجرد بمون چنین موردی تا حالا ساخته نشده که شما میخوای تازه سفارش هم بدی طول میکشه به دستت برسه

تا حالا که زیاد ازین خانم ها آفریده شده. یعنی تو کل اقوام و فامیل ما همه خانم ها تقریبا این شرایط رو دارن. اما به دلایل سن و چیزای دیگه مورد مناسبی برای من تو فامیل نیست

╮∩╭(︶︿︶)╮∩╭ ñ¡ªz;822603 نوشت:
البته مورد کار کردن حرف و حدیث توش زیاد هست، چ نوع کار کردنی؟ برای چی کار می کنن؟ هدفشون از اینکه رفتن سر کار چی بوده؟ صرفا برای پول رفتن سرکار و اینکه نوع کار و محیط کار براشون مهم بوده یا نه؟ یا انسان دغدغه مندی هستن و وجودشون رو برای محیطی نیاز می دیدن؟
کلا منظورتون از کار هر نوع فعالیتی هست یا صرفا کاری که حقوق داره؟

به هر حال وقتی به خواستگاری می رید بنظرم باید همه این موارد رو در نظر بگیرید


من وقتی می بینم طرفم برای کار کردن جبهه می گیره منم صد برابر جبهه می گیرم. بهش میگم یا کار رو انتخاب کن یا ازدواج با من رو. در واقع می خوام بدون هدف نهایی طرفم از این زندگی چیه؟ در تقابل بین کار و ازدواج کدوم رو انتخاب می کنه؟
شاید شاید شاید اگه ببینم محیط کاریش زنونه باشه یخوره کوتاه بیام. اونم شاید. اونم بشرطیکه بازم در مرحله اول طرفم از بین کار و ازدواج، کار رو انتخاب نکنه.
چون از نظر من اینکه طرف از بین کار و ازدواج، کار رو انتخاب کنه آدم مشکل داریه. (این نظر شخصی منه)
آدم کار می کنه که به رفاه برسه نه اینکه رفاهش رو از دست بده بخاطر کار کردن. درسته؟
مثلا ی شخصی می خواد بره مشهد، بهترین راهش اینه که با هواپیما بره، اما به دلایلی با ماشین میره، وسط راه میرسه به ی جنگل و آبشار، دیگه همونجا می مونه و قید مشهد رو میزه.
حالا اگر هدف ازدواج و رفاهه، خب وقتی ی خانمی داره بهش میرسه چرا باید بخاطر کار، قید ازدواج رو بزنه؟ هدف مشهد بوده یا هدف جنگل و آبشار بوده؟ کدومش؟
حق دوست;822642 نوشت:
سلام و عرض ادب

از نظر بنده معیار هاتون نه تنها مشکلی نداره بلکه خیلی هم عالی هست البته به نظرم یه جورایی در بیانش زیاده روی میکنید و ممکنه سبک بیانتون در جلسات خواستگاری برداشت نا صحیحی از واقعیت و درستی معیارتون به طرف مقابل منتقل کنه.
مثلا در متن همین جا گفتید که من مانتو را اصلا به عنوان حجاب قبول ندارم در صورتی که این جمله رو میشه گفت من دوست دارم همسرم حجاب برتر چادر رو داشته باشه و این برای من مساله مهمیه.
یا
"من اصلا و به هیچ وجه با کار کردن خانم ها موافق نیستم"
که میشه اینطور گفت.
دوست دارم همسرم خانه دار باشه و با توجه به شرایط بد جامعه حضور همسرم رو برای کار در محیط بیرون مصلحت نمیبینم.

بنده هم قصد جسارت به شما رو ندارم ولی بیان این سبکی عقاید شخصی حتی در صورت درست بودن (که در اینجا هم همینطوره) از آدم یک چهره متعصب و بی منطق رو نشون میده که حتی اگر در این موارد اختلاف نظری با شما نداشته باشه ولی این فکر به نظرش میرسه که موقع اختلاف نظر در زندگی مشترک طرفش غیر قابل انعطاف هست.

البته نحوه بیان شما در جلسات رو در جریان نیستم به طور کلی عرض کردم.


سلام و سپاس از راهنمایی تون
کاملا با نظرتون موافق هستم. درست و بجا فرمودید.
اما چون روحیه خانم ها خیلی لطیفه من معمولا قبل از جلو رفتن سعی می کنم با واسطه تا جایی که راه داره حرفام و شرایطم رو به طرف برسونم.
چون میگم اگر برم جلو و اون منو خواست اما من اونو نخواستم خیلی ضربه می خوره و اینکار رو صحیح نمی دونم. هر وقت هم که من طرف رو نخوام سعی می کنم کاری کنم که خودش جواب منفی بده تا ضربه روحی نخوره.
اما فرمایشون خیلی خوب و مفید بود ممنون.
یادمه ی موردی بود خیلی محترمانه بهشون گفتم درسته مانتوی خوب و پوشیده هست اما حجاب برتر چادره و من ترجیح میدم خانمم چادری باشه، ایشون گفتن من مانتویی می پوشم که شما تایید کنید.
خب این خودشم باز یجور مشکله. من دوست ندارم برای همسرم تعیین تکلیف کنم که چی بپوش چی نپوش. این میشه استبداد. بعدشم مانتو ها که ماشاءالله سانت به سانت و ذره به ذره کوتاه و تنگ میشن بدون اینکه طرف خودشم متوجه بشه.
ترجیح می دم از همون اول خانمم چادری باشه و خودش دوست نداشته باشه بیرون از خونه کار کنه. اینجوری هرگز باش مشکلی ندارم هرگز بش نمیگم چی بپوش و چی نپوش این کارو بکن اینکارو نکن. این یعنی آرامش یعنی راحتی
نه اینکه من با کسی ازدواج کنم همش هر ساعت بحث داشته باشیم که چی بپوش و چی نپوش کجا برو و کجا نرو

[="Arial"][="DarkGreen"]

مارینر;822502 نوشت:
میخوای ازدواج کنی یا اینکه میخوای معلم دینی برای خودت بگیری ...

من با اصول اولیه ای که شما برای ازدواج انتخاب کردین مشگل دارم . میدونم که حرف من رو درست نمیدونی ولی خوب من میگمشون ...

فرض کن امیخوای بری مسافرت ... مثلا فرض کن میخوای مسافرت بری کیش ...

کدوم یک از دوستات رو با خودت میبری ...

حسن رو با خودت میبری که ...
1. نمازهاش سر وقت هست .
2. وقتی نامحرم میبینه سرش رو میندازه پایین .
3. حافظ کل قران کریم هست .

یا اکبر رو با خودت میبری که ...
1. خوش برخورد هست و حسابی هیجانزدت میکنه .
2. اصلا نمیفهمی که کی مسافرت رو شروع کردین و کی مسافرت رو تموم کردین .
3. همش میگه و میخنده و شوخی میکنه و ...

من نمیدونم مذهبی بودن یک شخص اصلا چه ربطی به شما داره ...

شما وقتی با کسی همسفر میشین ... با این کار دارین که به خدا اعتقاد داره یا نداره !!! یا یانکه به این توجه میکنین خوش اخلاق هست ... مهربان هست ... از بودن در کنارش رضایت داری یا نه .

سلام و عرض ادب

اختلاف نظری که خودتون بیان کردین (*"میدونم درست نمیدونی") ناشی از جهان بینی متفاوت و پیش فرض های ذهنی ما از افراد هست.

اول اینکه این پیش فرض براتون وجود داره که چون حسن اهل نماز و قرآن و رعایت احکام اسلامه حتما باید بداخلاق و عبوس باشه در صورتی که اسلام صد در صد بر خلاف این رو میگه. در مورد برعکسش هم در مورد برخی از مذهبی ها این مشکل هست که صرفا وقتی یکی مثلا نسبت به رعایت حجابش اهمیت نمیده راجع به بقیه جنبه های اخلاقیش هم پیشفرض ذهنی منفی نسبت بهش دارن.
در اینجا یک علت تعمیم دادن اشتباهات رفتار یک شخص به جامعه است.

مارینر;822510 نوشت:
هدف از ازدواج این هست که من از نظر علم و آگاهی بهتر بشم .

دوما از نظر خیلی اشخاص یکی از مهم ترین اهداف ازدواج تکامل هست که شما این تکامل رو منحصر کردید در علم و آگاهی که چیز بدی نیست ولی جنبه های دیگه مثل معنویت و... در نظر نگرفتین . (و در کل زندگی رو محدود به (این) دنیا در نظر گرفتید)

شاید یک نفر ضعف خودش رو بیشتر در معنویت ببینه و با همسری ازدواج کنه که بتونه در اون مورد کمک حالش باشه و یه نفر همسری بخواد که به ذکاوت و هوشش نیاز داشته باشه.

در مورد جواب سوال سفر حسن رو انتخاب میکنم اگه قرآن و نمازش اثرش رو در زندگیش گذاشته باشه و یه آدم بد اخلاق نباشه و اکبر رو انتخاب میکنم اگه واجبات و محرمات رو رعایتش کنه و حاضر به خوش گذرانی به هر قیمتی نباشه. با این افراد هم میشه رفت مشهد و هم کیش.

موفق باشید.

یا حق[/]

[="Indigo"]سلام

نیکوکار;822537 نوشت:
مسأله بعدی اینه که ما الان داریم تو چه شرایطی زندگی می کنیم؟
الان دختری با معیارهای مورد نظر من یا پیدا نمیشه یا خیلی خیلی خیلی کم پیدا میشه. اکثرا خانم ها حجاب مناسب ندارن یا اگرم دارن حجاب برتر رو ندارن، اکثراً اهل آرایش هستن، اکثرا دنبال اینن که برن سر کار.
من اگر می خواستم با اینچنین خانمی ازدواج کنم چندین سال پیش ازدواج کرده بودم
حالا ترسم ازینه که بعدا پشیمون نشم؟!! بگم ای بابا 50 سالم شد و مجردم هنوز!
البته همیشه به خودم میگم حاضرم مجرد بمیرم اما تن به خفت ندم. در واقع من می خوام ازدواج کنم که به آرامش برسم نه اینکه اون یذره آرامشم رو هم از دست بدم.

به نظرم جای نگرانی نیست. شرایطی که برای همسر آیندتون در نظر گرفتید اونقدر سخت نیست که دخترای با این ویژگی نایاب باشن.

اتفاقا زیادم هستن. کافیه درست بگردید.[/]

نیکوکار;822650 نوشت:
من وقتی می بینم طرفم برای کار کردن جبهه می گیره منم صد برابر جبهه می گیرم. بهش میگم یا کار رو انتخاب کن یا ازدواج با من رو. در واقع می خوام بدون هدف نهایی طرفم از این زندگی چیه؟ در تقابل بین کار و ازدواج کدوم رو انتخاب می کنه؟
شاید شاید شاید اگه ببینم محیط کاریش زنونه باشه یخوره کوتاه بیام. اونم شاید. اونم بشرطیکه بازم در مرحله اول طرفم از بین کار و ازدواج، کار رو انتخاب نکنه.
چون از نظر من اینکه طرف از بین کار و ازدواج، کار رو انتخاب کنه آدم مشکل داریه. (این نظر شخصی منه)
آدم کار می کنه که به رفاه برسه نه اینکه رفاهش رو از دست بده بخاطر کار کردن. درسته؟
مثلا ی شخصی می خواد بره مشهد، بهترین راهش اینه که با هواپیما بره، اما به دلایلی با ماشین میره، وسط راه میرسه به ی جنگل و آبشار، دیگه همونجا می مونه و قید مشهد رو میزه.
حالا اگر هدف ازدواج و رفاهه، خب وقتی ی خانمی داره بهش میرسه چرا باید بخاطر کار، قید ازدواج رو بزنه؟ هدف مشهد بوده یا هدف جنگل و آبشار بوده؟ کدومش؟

من خودم کلا ازین که یکی هی بهم امر و نهی کنه و ساعات روزم رو بخوام برای کار بیرون تنظیم کنم، خوشم نمیاد برم سرکار.

ولی در جلسات خواستگاری از همه کسانی که میان در مورد کار بیرون سوال میکنم. و اگه طرف کلا بگه نمیخوامو زیادی پافشاری کنه ردش میکنم چون یه حالت استبداد و.. درش هست.

به قوله یکی از دوستان شما میتونید مخالفت کنید ولی ملایم. اگه محیط فلان باشه. اگه همکارا خانوم باشن. اگه ... اگه ....

آخرش همون نه است ولی خیلی بینشون فرق هست.

رهگذر آسمان;822644 نوشت:
ولی جمله بندیت یه مشکل بزرگ داره
اول و وسط و آخر جمله هات هی میگی من من من
خانوم من باید چادری باشه
خانم من باید نمازخون باشه
خانوم من نباید بره سرکار
من مانتو رو قبول ندارم
من ....

سلام
من منظوری نداشتم و ندارم
خب بجای من چی بگم؟؟؟
این رو حمل بی تکبرم ندونید
اتفاقا من دوست ندارم بگم من اما خب آخه چکار کنم!!
حق دوست;822651 نوشت:
اول اینکه این پیش فرض براتون وجود داره که چون حسن اهل نماز و قرآن و رعایت احکام اسلامه حتما باید بداخلاق و عبوس باشه در صورتی که اسلام صد در صد بر خلاف این رو میگه. در مورد برعکسش هم در مورد برخی از مذهبی ها این مشکل هست که صرفا وقتی یکی مثلا نسبت به رعایت حجابش اهمیت نمیده راجع به بقیه جنبه های اخلاقیش هم پیشفرض ذهنی منفی نسبت بهش دارن.
در اینجا یک علت تعمیم دادن اشتباهات رفتار یک شخص به جامعه است.

نه من اصلا با عبوس بودن موافق نیستم
حجاب رو هم به چیز دیگه ای تعمیم نمیدم. هر چیزی جای خودش رو داره.
من با افراد خیلی زیادی سروکار داشتم و دارم که بیشتر هم مونث هستن. واقعا خودم به شخصه تجربه کردم که نمیشه بدحجابی رو به بد بودن اون خانم تعمیم داد. و برعکس البته
بازم دارم میگم من حالا ی بحث دیگه هم سر این داریم، خب آخه چی بگم پس!!!
حق دوست;822651 نوشت:
دوما از نظر خیلی اشخاص یکی از مهم ترین اهداف ازدواج تکامل هست که شما این تکامل رو منحصر کردید در علم و آگاهی که چیز بدی نیست ولی جنبه های دیگه مثل معنویت و... در نظر نگرفتین . (و در کل زندگی رو محدود به (این) دنیا در نظر گرفتید)

اتفاقا بیشتر تاکیدم اینه که امور دنیوی کمرنگ باشند
حق دوست;822651 نوشت:
در مورد جواب سوال سفر حسن رو انتخاب میکنم اگه قرآن و نمازش اثرش رو در زندگیش گذاشته باشه و یه آدم بد اخلاق نباشه و اکبر رو انتخاب میکنم اگه واجبات و محرمات رو رعایتش کنه و حاضر به خوش گذرانی به هر قیمتی نباشه. با این افراد هم میشه رفت مشهد و هم کیش.

این که شما فرمودید برای سفر بله درسته اما برای ازدواج فکر نمی کنم صحیح باشه، مثل یجور شرطبندی میمونه. شاید زوج با این تفاوت ها به مشکلات زیادی برخورد کنن. البته نظر غالب کارشناسان هم همینه

raha2020;822656 نوشت:
در جلسات خواستگاری از همه کسانی که میان در مورد کار بیرون سوال میکنم. و اگه طرف کلا بگه نمیخوامو زیادی پافشاری کنه ردش میکنم چون یه حالت استبداد و.. درش هست.

به قوله یکی از دوستان شما میتونید مخالفت کنید ولی ملایم


دقیقا منم همینجورم. اگه ببینم طرفم داره واسه کار پافشاری میکنه فقط دو گزینه میزارم جلوش. یا کار یا ازدواج با من.

ی دوستی داشتم تو دوره ارشد با هم هم دوره بودیم، 10 سال از من بزرگتر بود و ی فرزند حدود 10 ساله داشت.
میگفت اصلا نمیشه به حرف خانما اعتماد کرد. گفت من با خانمم شرط کردم نره سر کار حالا بعد اینهمه مدت گیر داده برا کار
میگه من اونموقع ی حرفی زدم اما حالا می بینم که نمی تونم و باید برم سر کار
گفت رو هیچکدوم از حرفا و قولای خانما حساب باز کنی. خیلی بهم مشورت می داد و البته تا حدود زیادی هم قانع کننده بود.
تو ی تاپیک دیگه خوندم (تو همین اسکدین) که خانمه نوشته بود ماها وقتی عصبی میشیم (به شوهرمون)میگم هرگز با تو ی روز خوب نداشتم، همش با بدبختی و نارسایی داشتم همه آرزوهامو خراب کردی و .... فرمودن خانما وقتی عصبی میشن همه چی میگن و کنترل خودشون رو از دست میدن تو این حالت اصلا باشون بحث نکنید بعدا خودشون پشیمون میشن
البته کلیات حرفشون این بود.
اینو بزارم کجای دلم؟؟؟؟؟؟؟
خب اگه من همون اول برای کار و چادر موضع محکمی نداشته باشم بعدا می تونم چیزی بگم؟؟؟؟؟؟؟؟

[="Arial"][="DarkGreen"]

نیکوکار;822669 نوشت:
نه من اصلا با عبوس بودن موافق نیستم
حجاب رو هم به چیز دیگه ای تعمیم نمیدم. هر چیزی جای خودش رو داره.
من با افراد خیلی زیادی سروکار داشتم و دارم که بیشتر هم مونث هستن. واقعا خودم به شخصه تجربه کردم که نمیشه بدحجابی رو به بد بودن اون خانم تعمیم داد. و برعکس البته
بازم دارم میگم من حالا ی بحث دیگه هم سر این داریم، خب آخه چی بگم پس!!!

نیکوکار;822669 نوشت:
تفاقا بیشتر تاکیدم اینه که امور دنیوی کمرنگ باشند

نیکوکار;822669 نوشت:
این که شما فرمودید برای سفر بله درسته اما برای ازدواج فکر نمی کنم صحیح باشه، مثل یجور شرطبندی میمونه. شاید زوج با این تفاوت ها به مشکلات زیادی برخورد کنن. البته نظر غالب کارشناسان هم همینه

سلام و عرض ادب

دوست عزیز مخاطب این پست من شما نبودید.

بنده که نقل قول کرده بودم Smile

و پاسخ شما رو در پست قبلیش داده بودم.

و من الله توفیق

یا حق[/]

نیکوکار;822648 نوشت:
تا حالا که زیاد ازین خانم ها آفریده شده. یعنی تو کل اقوام و فامیل ما همه خانم ها تقریبا این شرایط رو دارن. اما به دلایل سن و چیزای دیگه مورد مناسبی برای من تو فامیل نیست

بله دیگه هر کدوم یه ایرادی داشتن بخاطر همینه شما پیامبران عصر جدید هنوز مجرد موندید

حق دوست;822642 نوشت:
از نظر بنده معیار هاتون نه تنها مشکلی نداره بلکه خیلی هم عالی هست البته به نظرم یه جورایی در بیانش زیاده روی میکنید و ممکنه سبک بیانتون در جلسات خواستگاری برداشت نا صحیحی از واقعیت و درستی معیارتون به طرف مقابل منتقل کنه.

معیارهای ایشون عالیه !!!!!!!!
به نظر من این فرد بیش از حد همه چیز رو با هم قاطی کردن
شما و این دوست عزیز وقتی میرید خواستگاری باید بدونید طرف هم حق انتخاب داره اینطور نیست اینو میخوایم اونو نمیخوام و ...........
اینقدر میخوایم و نمیخوایم میکنید ادم فکر میکنه خانمی که طرف زندگی این افراده باید یه برده مطیع بله قربان گو باشه

و اینجوری میشه که سن ازدواجتون میره بالا بعدش میشینید و گله میکنید مورد خوب پیدا نمیشه

نیکوکار;821935 نوشت:
سلام
سلام

نیکوکار;821935 نوشت:
بعضیاشو خودم رد کردم
در حقشون لطف کردید :Nishkhand:

نیکوکار;821935 نوشت:
بعضیاشون هم من رو رد کردن
خیرتو میخواستن :khandeh!:

از شوخی بگذریم
در صحبت های شما دو موضوع کاملاً خودنمایی میکند و من تعجب میکنم چطور جناب "نشاط" اشاره ای نکردند!

1 - غرور
2 - شکاک بودن

لطفاً دقت کنید اصل معیارهای شما مد نظرم نیست ، بلکه نوع طرح آنها و قواعدی که برای آنها در نظر گرفته اید را میگویم. برای مثال به چه دلیل یک خانم نباید شماره پسرعمو یا پسرخاله اش را داشته باشد؟! ایرادش کجاست؟

به قول پدرم مردی که غرور نداشته باشد اصلاً مرد نیست. اما تا چه حد و در چه شرایطی؟ شما حتی جایی که میخواهید از عیب های خودتان بگوئید با غرور بیان میکنید:


نیکوکار;821935 نوشت:
فعلا بصورت حق التدریسی درس میدم (شاید ترم های آینده دیگه بام قرارداد ننویسن). حق التدریسی هیچ (تاکید می کنم هیچ) درآمدی نداره تازه شاید ضرر هم دشته باشه چون باید پول خرج کنی (هزینه ایاب و ذهاب) و از وقت کاریت کم میشه
ترجمهء خودمانی متن شما این میشود:
من همینم که می بینی ، می خوای بخواه نمی خوای سرت رو بکوب تو دیوار! :ok:

در واقع هدف شما بیان عیوب نبوده که اگر بود مسائل مهمتری را مطرح میکردید. بحث این است که شما در ناخودآگاهتان و از آنجا که مقداری غرور دارید ، حق التدریسی بودن را پایین تر از حد خودتان میدانید و برای همین ابا دارید که شخص دیگری (بخصوص دختری که به خواستگاریش میروید) حق التدریس بودن شما را مطرح کند و یا به این دلیل ، به شما پاسخ منفی بدهد. به همین دلیل در ابتدا آن را مطرح کردید که ضمیر خود را آرام کرده باشید که:

این خودم بودم که ابتدا این را گفتم

دلیل:

نیکوکار;821935 نوشت:
قبل از اینکه اونا بگن نه من جوابم منفی شده بود اما دوست داشتم بخاطر همین موضوع کار اونا من رو رد کنن تا دختره ضربه نخوره
چرا باید این را برای ما تعریف کنید؟

نیکوکار;822556 نوشت:
من عربی بلد نیستم پس به همین راحتی و سادگی کلا حدود 70 درصد موارد برای من حذف میشن
قرار نیست که مدام عربی صحبت کنید. مگر این همه آدم که از قومیت های مختلف با هم ازدواج میکنند ابتدا میروند زبان همدیگر را یاد میگیرند؟!
دلیلش این است که اولاً به غرورتان بر میخورد زبان همسرتان را ندانید ، ثانیاً نگران این هستید که همسرتان حرفی به زبان عربی بگوید و شما از آن سر در نیاورید (شک)

نیکوکار;821935 نوشت:
1-من اصلا و به هیچ وجه با کار کردن خانم ها موافق نیستم
2-مانتو رو اصلا بعنوان حجاب قبول ندارم (پس همسر آیندم باید چادری باشه)
3- برام مهمه که ایشون در عروسی ها و مراسمات چجوری ظاهر میشن؟ (چون بر خلاف تمام دنیا، متاسفانه می دونم که توی ایران در بسیاری از مراسمات برخی خانم لباس های به شدت زننده میپوشن بعدشم هزارتا دوربین و موبایل هست که ازشون فیلم و عکس بگیره). پس من با این موضوع کنار نمیام
4- رابطه با پسرای فامیل: بعضی ها هستن که پسرای فامیل رو محرم می دونن، شماره هاشون رو دارن، جلوشون راحت، بگو بخند دارن. اینم من اصلا قبول ندارم
5- صد البته برام مهمه که طرف اهل نماز و روزه لااقل باشه و جزئیات بیشتر رو اگه لازم شد بعداً میگم
اصل معیارهای شما به نظر من هم اشتباه نیست. دوستانی که میفرمایند اینها سختگیرانه هستند ، خدمتشان عرض میکنم باید دید معنای سختی و آسانی برای افراد مختلف با عقاید مختلف چگونه است. فرض بگیریم پسری به خواستگاری یک دختر مذهبی برود و به او بگوید:

من از تو انتظار دارم با لباس راحت و پوششی کاملاً معمولی در جمع ها ظاهر بشوی
با همهء دوستان و اقوام گرم بگیری و بگو و بخند داشته باشی چون من دنبال زندگی شاد هستم
دلم میخواهد تو به عنوان همسر آینده ام همراه با من موزیک گوش کنی چون این یکی از علائق من است

این حرفها برای یک خانم که عقاید آنچنان مذهبی ندارد (نه اینکه خانم بدی باشد) معنایش میشود آسان گرفتن. اما برای یک دختر مذهبی اینها دقیقاً معنایش میشود سختگیرانه!!! چون این رفتارها با عقاید یک دختر مذهبی در تضاد است. در نتیجه شما دوستان گرامی وقتی معیارهای استارتر محترم را با عقاید خودتان میسنجید سختگیرانه به نظر میرسد. درستش این است که از دید درون مذهبی نگاه کنید

اما.....

در نگاه درون مذهبی گر چه سختگیرانه بودن خواسته های شما در اصل معیارها رفع میشود ، اما همانطور که گفتم ، خواسته های شما در طرح قواعد باز هم به نوعی سختگیرانه هستند. میدانید چرا؟ آنچه که از کلیت خواسته های شما به ذهن یک خانم میرسد یک کلمه است:

کنترل

نوع قواعد و شیوهء طرح مسائلی که فرمودید را اگر یک خانم بشنود ، انتظار دارد که در ادامه شما اینها را هم از او بخواهید:
1 - بدون اجازهء من هیچ جا نباید بری ، حتی دم در خانه یا برای خرید
2 - گوشی تلفن را حق نداری جواب بدهی
3 - فامیل هایتان که پسرهای جوان و مجرد دارند نباید به خانهء ما رفت و آمد داشته باشند
و.......

شاید شما چنین عقیده ای نداشته باشید ، اما نتیجهء نوع بیان و چهارچوب هایی که تعریف میکنید ، ایجاد این ذهنیت در مخاطبین شماست. حتی اگر دقت کنید تقریباً تمام کاربران این سایت که در تاپیک هستند همین برداشت را داشته اند. آیا همه دارند اشتباه میکنند؟
نیکوکار;822556 نوشت:
حالا بگرد دنبال ی دختری با اون ملاک های پوسیده و قدیمیه من که مربوط به 1400 سال پیشن!
مشکل شما دقیقاً همین است!
نه اینکه چون ملاکهای شما مال 1400 سال پیش است
بلکه به این دلیل که مخاطب شما احساس میکند شما میخواهید آن ملاک ها را به همان شیوهء 1400 سال پیش اعمال کنید

خب حالا خانمی که حرفهای شما را میشنود ، آن هم خانمهای امروزی که نوع دیدگاهشان مثل 1400 سال پیش نیست ، وقتی احساس میکند شما میخواهید او را کنترل کنید و

طبق میل خودتان او را بار بیاورید ، چون یک خانم احساساتی است معمولاً دست به این کار میزند: مقابله به مثل

شما میخواهید او چادر بزند
او هم دقیقاً چادر را برمیدارد! :ok:

کلید حل مشکل شما به نظر من در این است که تفاوت این دو جمله را بشناسید:

الف) من همسر چادری میخواهم
(صحیح) ب) همسر من باید چادری باشد (غلط)

شما خواهان

"الف" هستید ، اما نتیجه گیری مخاطبین از شنیدن خواسته های شما "ب" است

[="Indigo"]سلام

نیکوکار;822671 نوشت:
تو ی تاپیک دیگه خوندم (تو همین اسکدین) که خانمه نوشته بود ماها وقتی عصبی میشیم (به شوهرمون)میگم هرگز با تو ی روز خوب نداشتم، همش با بدبختی و نارسایی داشتم همه آرزوهامو خراب کردی و .... فرمودن خانما وقتی عصبی میشن همه چی میگن و کنترل خودشون رو از دست میدن تو این حالت اصلا باشون بحث نکنید بعدا خودشون پشیمون میشن
البته کلیات حرفشون این بود.
اینو بزارم کجای دلم؟؟؟؟؟؟؟

به نظرم اولا این رفتار مختص فقط خانوما نیست و هرکسی چه مرد چه زن میتونه اینطوری باشه. دوما همه خانوما هم اینطوری نیستن. اون کاربر هم اشتباه کردن گفتن ما خانوما اینطوری هستیم.

من اینو میدونم که اگه کسی قولی داد و بعد زد زیرش یه چیزی از شرایط ابتدایی تغییر کرده. به نظرم کلا از تجربه دوستان نمیشه به نتیجه درستی رسید چون زندگی ها با هم فرق میکنه.

بیشتر رفتارهایی که در آینده خواهید دید به رفتارهای خودتون بستگی داره. و نمیشه قانون کلی براش تعیین کرد.

درواقع اینطور به نظر میرسه که صحبتهای دوست ارشدتون نوعی شک و تردید نسبت به خانوما در شما ایجاد کرده که اشتباهه.

دخترای فامیل مقایسه کنید همه یکی هستن؟ با دخترای دانشگاه چطور؟

این حرفتون

نیکوکار;822671 نوشت:
فقط دو گزینه میزارم جلوش. یا کار یا ازدواج با من.

لااقل برا جلسات ابتدایی زیاده. طرف که شما رو نمیشناسه. مطمئن باشید میگه کار حتی اگه نخواد کار کنه.[/]

[="Arial"][="DarkGreen"]

شبـنم;822777 نوشت:
معیارهای ایشون عالیه !!!!!!!!
به نظر من این فرد بیش از حد همه چیز رو با هم قاطی کردن
شما و این دوست عزیز وقتی میرید خواستگاری باید بدونید طرف هم حق انتخاب داره اینطور نیست اینو میخوایم اونو نمیخوام و ...........
اینقدر میخوایم و نمیخوایم میکنید ادم فکر میکنه خانمی که طرف زندگی این افراده باید یه برده مطیع بله قربان گو باشه

و اینجوری میشه که سن ازدواجتون میره بالا بعدش میشینید و گله میکنید مورد خوب پیدا نمیشه

بله عالیه (همانطور که گفتم اولش از نظر بنده) شما مشکلی دارید با این شرایط ازدواج نکنید.
مگه کسی با زور اسلحه شرایط به کسی تحمیل کرده . یا میگه بله یا میگه نه.
شرایط خاصی هم مطرح نکردن خیلی از دخترا این مواردی که گفته شده بدون درخواست شوهرشون در حال انجامن اصلا بحث بحث این نیست که اینجوری باید زندگی کنی بلکه پیدا کردن شخصی هست که اینطور داره یا مایله زندگی میکنه. چون اصلا قبول ندارم از کسی بخوای اونی باشه که نبوده این خودش آغاز مشکلات زندگی مشترک هست. (مگر در موارد جزیی)[/]

سلام

شبـنم;822777 نوشت:
بله دیگه هر کدوم یه ایرادی داشتن بخاطر همینه شما پیامبران عصر جدید هنوز مجرد موندید

آخه خانم محترم این درسته؟ من چه ایرادی دارم چه تقصیری دارم؟ ایرادم اینه که گفتم دوست دارم همسرم چادری باشه؟
یکی به دوستش گفت تو روی اتوبوس چادر میکشی؟ گفت نه. گفت روی ماشین شخصیت چطور؟ گفت آره چون برام مهمه و مال خودمه اما اتوبوس همگانیه. الان شوهر همست که خودش به خانمش میگه لباس تنگ بپوش، آرایش کن و.... اینجور شوهران (دلم نمیاد بشون بگو مرد) زنشون رو مثل ماشین میدونن که ببرنش تو خیابون با زنشون پز بدن بعدم که زنشون قدیمی شد و از مد افتاد (لااقل اینکه سنش رفت بالا) بره دنبال ی مدل بهتر و جدیدتر
البته این موضوع سر چادر نیست. خیلی کلی گفتم. وگرنه اینجور نیست که هر کس چادری نیست حجابش درست نیست. نه اینجور نیست. اما چادر حجاب برتره.

نیکوکار;822807 نوشت:
سلام
سلام مجدد برادر عزیز

بدون شک معیارهای شما اشتباه نیست ، هیچ افراطی هم در اونها نیست. دختر با این خصوصیت هم خیلی زیاده ، زیااااااااااد

من یه سوال دارم. چرا شما دنبال دختر مومن نمی گردید؟

سلام
من از انتقاد خوشم میاد اما انتقاد باید صحیح باشه. حالا منم جواب میدم ببینیم اگر ایراد از منه که باید خودمو اصلاح کنم

Reza-D;822787 نوشت:
از شوخی بگذریم
در صحبت های شما دو موضوع کاملاً خودنمایی میکند و من تعجب میکنم چطور جناب "نشاط" اشاره ای نکردند!

1 - غرور
2 - شکاک بودن


ممنون حالا بریم تو جزئیات
Reza-D;822787 نوشت:
به چه دلیل یک خانم نباید شماره پسرعمو یا پسرخاله اش را داشته باشد؟! ایرادش کجاست؟

شما بفرمائید به چه دلیل باید شماره پسر عمو و پسر داییش رو داشته باشه؟ لزومش رو بفرمائید تا منم بدونم.
Reza-D;822787 نوشت:
ترجمهء خودمانی متن شما این میشود:
من همینم که می بینی ، می خوای بخواه نمی خوای سرت رو بکوب تو دیوار!

ممنون که متن های من ور ترجمه می کنید
اما دوست عزیز دقیقا موضوع برعکس فرمایش شماست.
من دارم خودم صادقانه همه چیو بیان می کنم. چون طرف بوده الکی گفته من دکترم و درآمدم ماهی 3 میلیونه مثلا. ولی 1 سال بعد از ازدواج گندش در آومده!
حالا من بد کردم خودم از اول دارم همه چیو میگم؟ واقعا این رو به حساب غرورم می زارید؟
Reza-D;822787 نوشت:
در واقع هدف شما بیان عیوب نبوده که اگر بود مسائل مهمتری را مطرح میکردید. بحث این است که شما در ناخودآگاهتان و از آنجا که مقداری غرور دارید ، حق التدریسی بودن را پایین تر از حد خودتان میدانید و برای همین ابا دارید که شخص دیگری (بخصوص دختری که به خواستگاریش میروید) حق التدریس بودن شما را مطرح کند و یا به این دلیل ، به شما پاسخ منفی بدهد. به همین دلیل در ابتدا آن را مطرح کردید که ضمیر خود را آرام کرده باشید که:
این خودم بودم که ابتدا این را گفتم

حق التدریس بودن عیب و ایراد نیست. من خودم برای شخص مقابلم توضیح می دم که درآمدم چقدره. چون اون حق داره بدونه. دوست ندارم الکی پز استادیم رو بدم. عجیبه که اینم گذاشتین به حساب غرورم؟ نظر بقیه دوستان هم همینه؟؟؟؟؟
فقط برای نکته اینم بهتون بگم همون حق التدریسی شدن هم کلی بدبختی داره کلی برو و بیا و مصاحبه می خواد فکر نکنید هر کسی فوق یا دکترا بگیره می تونه تدریس بده. مدرسینی هم اینجا هستن خودشون خبر دارن ازشون بپرسید بهتون میگن
Reza-D;822787 نوشت:
قبل از اینکه اونا بگن نه من جوابم منفی شده بود اما دوست داشتم بخاطر همین موضوع کار اونا من رو رد کنن تا دختره ضربه نخوره
چرا باید این را برای ما تعریف کنید؟

برای اینکه مشورت بگیرم که آیا اینکار درسته یا نه؟ همین
Reza-D;822787 نوشت:
قرار نیست که مدام عربی صحبت کنید. مگر این همه آدم که از قومیت های مختلف با هم ازدواج میکنند ابتدا میروند زبان همدیگر را یاد میگیرند؟!
دلیلش این است که اولاً به غرورتان بر میخورد زبان همسرتان را ندانید ، ثانیاً نگران این هستید که همسرتان حرفی به زبان عربی بگوید و شما از آن سر در نیاورید (شک)

ی ضرب المثل هست میگن اگر می خوایی بدهکار نشی، طلبکار شو.
چرا انقد همه چیز رو به شک ربط می دین؟ مگر اینکه خودتون....؟
اینکه خانواده ها به لحاظ فرهنگی به هم نزدیک باشن و تفاهم داشته باشن جزء ابتدائی ترین موارد ازدواج است.

Reza-D;822813 نوشت:
سلام مجدد برادر عزیز

بدون شک معیارهای شما اشتباه نیست ، هیچ افراطی هم در اونها نیست. دختر با این خصوصیت هم خیلی زیاده ، زیااااااااااد

من یه سوال دارم. چرا شما دنبال دختر مومن نمی گردید؟


سلام
نه زیاد نیستن خیلی خیلی هم کم هستن. شما وقتی میرید تو خیابون چندتا دختر چادری می بینین؟ زیااااااااد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مگر من دختر بی ایمان خواستم؟ خب معلومه که با ایمان می خوام

نیکوکار;822815 نوشت:
ممنون که متن های من ور ترجمه می کنید
برداشت من بود
اگر اشتباه بوده عذرخواهی میکنم گل

نیکوکار;822815 نوشت:
نظر بقیه دوستان هم همینه؟
حق التدریسی بودن را نگفتم ، خود این حس را گفتم که شما غرور دارید
خودتان هم دیدید که اکثراً چنین برداشتی داشتند ، از انواع طیف ها هم بودند
در ادامه مطالبی عرض میکنم انشاالله بهتر منظورم را خواهم رساند

نیکوکار;822815 نوشت:
اینکه خانواده ها به لحاظ فرهنگی به هم نزدیک باشن و تفاهم داشته باشن جزء ابتدائی ترین موارد ازدواج است
شما نگفتید اختلاف فرهنگی ، فرمودید چون زبان عربی بلد نیستم

بگذریم. اینها خیلی مهم نیست. اصلاً من بابت تمام آن پست از شما عذرخواهی میکنم گل
برویم سر بحث اصلی

نیکوکار;822815 نوشت:
شما بفرمائید به چه دلیل باید شماره پسر عمو و پسر داییش رو داشته باشه؟ لزومش رو بفرمائید تا منم بدونم
من نگفتم لزومی دارد. حرفم این است که مگر هر چیزی لزوم ندارد ، باید جلویش گرفته بشود؟ به نظر خودتان دلیل خوبی است که بگوئیم چون داشتن شمارهء مثلاً پسرعمو ، لزومی ندارد ، پس نباید داشته باشیم؟ حالا اگر یک روزی لزومی پیدا شد چه؟ مثلاً به دلیل یک موضوع خانوادگی ، نیاز بود همسر شما شمارهء پسرخاله اش را داشته باشد. دقت کنید ، شرط "داشتن لزوم" شرطی است که شما مطرح کرده اید. پس وقتی این شرط یعنی "لزوم نداشتن" برداشته شد و لزوم پیدا شد ، دیگر ممانعت هم معنا ندارد

آن وقت همسر شما برای داشتن شمارهء پسرعمو مجاز نیست ، ولی برای داشتن شمارهء پسر خاله اش (چون لزوم پیدا کرده) مجاز است!!
حالا برعکس اگر این لزوم درمورد پسرعمو پیش می آمد ، آن وقت همسرتان برای داشتن شمارهء پسرعمو مجاز میشد و برای پسرخاله غیر مجاز!!
واقعاً چه مبنای درستی در این موضوع می بینید؟

از جنبه ای دیگر از شما می پرسم. شما در همین تاپیک با برخی خانمها گفتگو کردید. آیا لزومی داشت؟ آیا اجبار بود؟ چرا در ابتدای تاپیک نگفتید لطفاً خانمها نظر ندهند چون من لزومی نمی بینم با خانمها صحبت کنم؟ زن و مرد با هم در حلال و حرام برابر هستند. پس چرا انتظاری را که از همسر آیندهء خود دارید ، خود رعایت نکردید و با خانمها گفتگو کردید در حالی که هیچ لزومی نداشت؟

نیکوکار;822816 نوشت:
مگر من دختر بی ایمان خواستم؟ خب معلومه که با ایمان می خوام
پس این ماجرا را برای برادر کوچکتان توضیح بدهید:
نیکوکار;822552 نوشت:
با واسطه یکی از آشناها ماجرا شروع شد. گفت دختره خوبه، چادریه، آرایش نمیکنه، خانوادش خوبه، همه چی عالی، همونجور که می خوایی
.
.
.
بعد از اندکی زمان دختره اومد. چادر نداشت! بعدا به خواهرم گفتم برو ازش بپرس چرا با چادر نیومد؟ ازش پرسید ، جواب داد از عمد با چادر نیومدم تا بدونه من دوست دارم بدون چادر باشم. اینی که اینقد ازش تعریف شنیده بودیم!

نیکوکار;822816 نوشت:
شما وقتی میرید تو خیابون چندتا دختر چادری می بینین؟ زیااااااااد؟
در مقابل دخترهای بدحجاب بله ، زیاد نیستند
مثلاً اگر ما 100 دختر بدحجاب بشناسیم ، شاید در مقابلش 50 دختر با حجاب بشناسیم (مثال)

اما مگر شما میخواهید با چند دختر ازدواج کنید؟! یکی ، درست است؟
برای کسی که میخواهد یک دختر انتخاب کند ، انتخاب زیاد است ، خیلی زیاد

ضمن اینکه برای پیدا کردن پروانه ، باید بین گلها را بگردید :Cheshmak:

من شماره تلفن همه ی اقوام ودوستام رو دارم واسه ی برداشتن تلفن

دیگه نیازی نیست هر کی تلفن زد گوشیو برداری!

نیکوکار;821935 نوشت:
سلام و عرض ادب
ببخشید بنده در نظر دارم جهت بررسی موضوع ازدواج خودم مطالبی ارسال کنم که فکر می کنم شاید برای افراد دیگه هم مفید واقع شود و هم از نظر کارشناسان بهره مند بشوم :

مرد، 27 ساله، اهل مواد و رفیق بازی و سیگار و... نبودم و نیستم. مدرکم فوق لیسانس. فعلا بصورت حق التدریسی درس میدم (شاید ترم های آینده دیگه بام قرارداد ننویسن). حق التدریسی هیچ (تاکید می کنم هیچ) درآمدی نداره تازه شاید ضرر هم دشته باشه چون باید پول خرج کنی (هزینه ایاب و ذهاب) و از وقت کاریت کم میشه
بخاطر همین خودم دست بکار شدم و مغازه زدم.
چندین مورد رفتیم خواستگاری که بعضیاشو خودم رد کردم و بعضیاشون هم من رو رد کردن. که اگر اجازه بدین دونه دونه میگم براتون.
اولین مورد: بخاطر ی دروغ یا شاید هم ی پنهون کاری از جانب خودم رد شد (با اینکه جواب اونا مثبت بود). روی این خیلی بحث ندارم
از دومی شروع میشه:
قبلش شرایط خودم رو بگم:
این عقاید شخصی منه، اصلا قصد توهین به کسی رو ندارم، در صورتیکه فرمایشی برخلاف گفته های بنده حقیر دارید لطفا فقط با قرآن و احادیث برای من دلیل بیاورید.
1-من اصلا و به هیچ وجه با کار کردن خانم ها موافق نیستم
2-مانتو رو اصلا بعنوان حجاب قبول ندارم (پس همسر آیندم باید چادری باشه)
3- برام مهمه که ایشون در عروسی ها و مراسمات چجوری ظاهر میشن؟ (چون بر خلاف تمام دنیا، متاسفانه می دونم که توی ایران در بسیاری از مراسمات برخی خانم لباس های به شدت زننده میپوشن بعدشم هزارتا دوربین و موبایل هست که ازشون فیلم و عکس بگیره). پس من با این موضوع کنار نمیام
4- رابطه با پسرای فامیل: بعضی ها هستن که پسرای فامیل رو محرم می دونن، شماره هاشون رو دارن، جلوشون راحت، بگو بخند دارن. اینم من اصلا قبول ندارم
5- صد البته برام مهمه که طرف اهل نماز و روزه لااقل باشه و جزئیات بیشتر رو اگه لازم شد بعداً میگم.

خب حالا بر می گردم رو مورد دوم:
من همون جلسه اول نظرم رو راجب کار گفتم و موضع محکمی هم اتخاذ کردم. پدر و مادر این خانم، در جلسه دوم شخصا با من صحبت کردن که راضی بشم دخترشون بره سر کار. من گفتم نه. اونا هم جواب رد دادن. (جزئیات بیشتری داره، قبل از اینکه اونا بگن نه من جوابم منفی شده بود اما دوست داشتم بخاطر همین موضوع کار اونا من رو رد کنن تا دختره ضربه نخوره)
رو همین مورد: بمن میگن انقد سخت گیر نباش، یکم از موضع خودت (مثل کار و چادر) کنار بیا بعد از ازدواج روی دختر کار کن.
منم میگم نمی تونم روی زندگیم شرط ببندم!!! اینا جزء موارد اصلی منن نه فرعی. با چه عقل و منطقی ازدواج کنم به امید تغییر؟؟؟؟
فعلا تا همین نظر کارشناسی مشاورین محترم رو درخواست دارم
و همچنین نظر دلسوزانه خواهران و برادران اسک دینی

متشکرم

سلام
جناب نیکوکار روی اعتقاداتی که داری محکم باش!به جد بهت می گویم هرچی خودخواه تر باشی به هدفت بیشتر می رسی! شاید به خیلی از خانم ها بربخورد ولی کوتاه آمدن پیش خانم ها اشتباه است.خانم ها از خیلی از مسائلی که اصلا قبل از ازدواج مهم نیست نمی گذرند ولی توقع دارند طرف مقابلشان از حق مسلماشان بگذرند.
من دو روز پیش رفتم خواستگاری! با این خواستگاری شد سه بار.تجربه خوبی بود که از افکار و عقاید مخصوصاً نوع رفتار خانم های باصطلاح مذهبی آگاه شدم!

سلام هم وطن درسته ارزشه وارونه شده و هم چی داره ب سمت بی خدایی پیش میره اما هستن کسایی ک ملاک های شما رو دارن نا امید نباشین خدا بهترینو سر راهتون قرار میده

سلمان 313;822823 نوشت:
سلام
جناب نیکوکار روی اعتقاداتی که داری محکم باش!به جد بهت می گویم هرچی خودخواه تر باشی به هدفت بیشتر می رسی! شاید به خیلی از خانم ها بربخورد ولی کوتاه آمدن پیش خانم ها اشتباه است.خانم ها از خیلی از مسائلی که اصلا قبل از ازدواج مهم نیست نمی گذرند ولی توقع دارند طرف مقابلشان از حق مسلماشان بگذرند.
من دو روز پیش رفتم خواستگاری! با این خواستگاری شد سه بار.تجربه خوبی بود که از افکار و عقاید مخصوصاً نوع رفتار خانم های باصطلاح مذهبی آگاه شدم!

اگر امکانش هست این تجربیاتتونو در اختیار دیگران هم قرار بدین شاید بدردمون خورد!:khaneh:
من نمیدونم چرا هرچی بیشتر در مورد ازدواج میخونم داره ترسم بیشتر میشه!:vamonde::grye:

عبد عاصی;822826 نوشت:
من نمیدونم چرا هرچی بیشتر در مورد ازدواج میخونم داره ترسم بیشتر میشه!
پس دارید درست پیش میرید
اگر این ترس مدیریت شده باشد ، نتیجه اش حتماً یک ازدواج موفق خواهد بود
:ok:

سلام

معیار هایی که دارین شرایط اصلا سختی نیستن

چه لزومی داره که با این باور پیش برین که بعد از ازدواج رو عقاید همسرتون کار شه ؟

کار فوق العاده اشتباهی هست و 100 درصد با مشکل مواجه میشین پس ابدا به این موضوع فکر هم نکنین

نگران نباشین مطمئنا خانواده ای پیدا خواهد شد که با شرایط شما همخونی داشته باشن

[="Indigo"]سلام

نیکوکار;822816 نوشت:
نه زیاد نیستن خیلی خیلی هم کم هستن. شما وقتی میرید تو خیابون چندتا دختر چادری می بینین؟ زیااااااااد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

این به خاطر کم بودن دخترای چادری نیست. به این دلیله که دخترای چادری خیلیییی کمتر از بقیه توو خیابونا هستن. به هزارو یک دلیل.

نمیخوام بگم اینا که بیرونن عیبی داره ولی کلا چادری ها کمتر میان بیرون بقیه فکر میکنن خیلی انگشت شمار هستن.[/]

[="Franklin Gothic Medium"]سلام
با درستی یا نادرستی معیارهاتون کاری ندارم.هرکس با توجه به عقاید خودش، انتخاب و ازدواج میکنه.ولی از متنتون معلوم هست،اصلا آدم انعطاف پذیری نیستید و این باعث میشه حتی از یک خانم با شرایط ایده آل خودتون،جواب رد بشنوید.

به نظرم برای ازدواج به دنبال یک دختر سوم دبیرستان یا دیپلمه از یک خانواده مذهبی باشید با این شرط که مطمئن باشید اون دختر به هیچ وجه نمیخواد ادامه تحصیل بده و از مادر یا خواهر محترمتون بخواهید خط قرمزهاتون رو موقع قرار گذاشتن کامل به خانواده دختر منتقل کنن، تا اگه مخالف بودن همون موقع مشخص شه و مثل خواستگاری های قبلیتون نشه.

به نظرات جناب Reza-D در مورد غرور و شک یه مقدار فکر کنین...

سلام

Reza-D;822818 نوشت:
شما نگفتید اختلاف فرهنگی ، فرمودید چون زبان عربی بلد نیستم

بگذریم. اینها خیلی مهم نیست. اصلاً من بابت تمام آن پست از شما عذرخواهی میکنم
برویم سر بحث اصلی


نه دوست عزیز منکه خودمم گفتم از انتقاد واقعا خوشم میاد. هر کسی ایراداتی داره
بحث فرهنگ و زبان:
یوقتی دوتا خانواده معیارهای مشابهی دارن ولی مثلا توی چیزای خیلی جزئی باهم تفاوت دارن بازم میگن نه ما با هم متفاوتیم
من دیگه تهش رو گفتم. که اصلا ما زبون همدیگه رو هم متوجه نمیشیم چه برسه به ....@};-
این موضوع تفاوت ها رو تو این مورد خاص نمیشه خیلی بازش کنم بهرحال اینجا از قشرهای مختلف میان شاید کسی ناراحت بشه. هر چند که اختلافات تو قوم های مختلف کاملا طبیعی و بدهیه اما بازم احتیاط می کنم و چیزی نمیگم
Reza-D;822819 نوشت:
من نگفتم لزومی دارد. حرفم این است که مگر هر چیزی لزوم ندارد ، باید جلویش گرفته بشود؟ به نظر خودتان دلیل خوبی است که بگوئیم چون داشتن شمارهء مثلاً پسرعمو ، لزومی ندارد ، پس نباید داشته باشیم؟ حالا اگر یک روزی لزومی پیدا شد چه؟ مثلاً به دلیل یک موضوع خانوادگی ، نیاز بود همسر شما شمارهء پسرخاله اش را داشته باشد. دقت کنید ، شرط "داشتن لزوم" شرطی است که شما مطرح کرده اید. پس وقتی این شرط یعنی "لزوم نداشتن" برداشته شد و لزوم پیدا شد ، دیگر ممانعت هم معنا ندارد

چرا مثلا من باید شماره دختر دایی یا دختر عموم رو داشته باشم؟ این چه کاریه که من باید مستقیما به اون بگم؟؟؟؟
فوق فوقش نهایتش اینه که من به خود دایی یا عمو یا عمه زنگ بزنم بگم اینو مطلب رو به دخترت بگو یا اینکه بگم گوشی رو بده باش حرف بزنم.
که تا حالا یک مرتبه هم این اتفاق نیوفته
دیگه من نمی دونم اگر بعضیا با دخترای فامیل یا پسرای فامیل ارتباط دارن این چجور ارتباطیه! ولی با شخصیت من جور در نمیاد.
Reza-D;822819 نوشت:
آن وقت همسر شما برای داشتن شمارهء پسرعمو مجاز نیست ، ولی برای داشتن شمارهء پسر خاله اش (چون لزوم پیدا کرده) مجاز است!!
حالا برعکس اگر این لزوم درمورد پسرعمو پیش می آمد ، آن وقت همسرتان برای داشتن شمارهء پسرعمو مجاز میشد و برای پسرخاله غیر مجاز!!
واقعاً چه مبنای درستی در این موضوع می بینید؟

نه. در بالا عرض کردم. می توان با یک واسطه، آن ارتباط ضروری را برقرار کرد.
Reza-D;822819 نوشت:
از جنبه ای دیگر از شما می پرسم. شما در همین تاپیک با برخی خانمها گفتگو کردید. آیا لزومی داشت؟ آیا اجبار بود؟ چرا در ابتدای تاپیک نگفتید لطفاً خانمها نظر ندهند چون من لزومی نمی بینم با خانمها صحبت کنم؟ زن و مرد با هم در حلال و حرام برابر هستند. پس چرا انتظاری را که از همسر آیندهء خود دارید ، خود رعایت نکردید و با خانمها گفتگو کردید در حالی که هیچ لزومی نداشت؟

ببینید من وقتی میرم منزل فامیل، دختر هم دارن. با هم سلام علیک هم می کنیم. هیچ ایرادی هم نداره. اونا هم وقتی میان خونه ما به همین شکله.
منکه نگفتم نفس این کار ایراد داره
ولی میگم چه لزومی داره بطور مستقیم ارتباط برقرار بشه.
مثلا من اینجا بطور غیر مستقیم با چندتا خانم دارم حرف میزنم و اونا هم بامن حرف میزنن.
ولی منکه نیومدم به خانم خاص پیغام خصوصی بدم و با باش صحبت کنم و ازشون نظرخواهی کنم. اینکه همه دارن پیام هارو می خونن با پیام خصوصی که فقط یک نفر پیام رو میخونه خیلیییی فرق داره (تازه ما حتی نمیدونیم صاحب نام کاربری واقعا آقا است یا خانم، با چه ظاهر و چهره ای و ....)
اما وقتی این رابطه با جنس مخالف فامیل باشه اول که دقیقا میدونی طرفت کیه، دوما که ارتباط کاملا خصوصیه و شخص سومی حرفای زوج رو نمیخونه
Reza-D;822819 نوشت:
پس این ماجرا را برای برادر کوچکتان توضیح بدهید:

بله
اینجوری بگم
من وقتی می خوام برم خواستگای، ذکر نمی کنم، بیان نمیکنم که مثلا خانمه دوتا چشم داشته باشه نه اینکه فقط یدونه چشم داشته باشه (اونم مثلا وسط پیشونیش باشه) چون این جزء بدهیات مطلوب من است نیاز به بیان ندارد
بخاطر همین موضوع نماز و ایمان و... اصلا مطرح نمیکنم حتی تو جلسات خواستگاری هم گاهی اینارو مطرح نمیکنم دلیش هم اینه که طرف واسطه باید حداقل اینارو بدونه که مارو بهم معرفی کرده اما متاسفانه گاهی میبینیم که واسطه، این چیزارو در نظر نمی گیره.
اتفاقا خانوادم هم گفتم تو اینارو خودت شخصا از دختر بپرس و اینارو جزء بدهیات نزار.

Reza-D;822820 نوشت:
اما مگر شما میخواهید با چند دختر ازدواج کنید؟! یکی

از کجا معلوم؟ شاید خواستیم تا چهار پیش بریم! خخخخخخخ
حالا گذشته از شوخی، انشاءالله این یکی پیدا بشه تا آخرمون عمرم هم بسه
همای رحمت;822821 نوشت:
من شماره تلفن همه ی اقوام ودوستام رو دارم واسه ی برداشتن تلفن

دیگه نیازی نیست هر کی تلفن زد گوشیو برداری!


برای خودم و افرادی که میشناسم، حقیقتا تا حالا پیش نیومده که جنس مخالف فامیل نیاز باشه زنگ بزنه. مگر در موارد خیلی خیلی خاص که قبلا جزئیاتش رو گفتم.
همین الان یهویی دارم فکر میکنم که بنده بخوام شماره چندتا از دخترای فامیل رو بگیرم. اصلا نمی دونم چجوری باید شروع کنم؟ چی باید بگم؟ بگم فلانی شمارت رو بده؟ بعد مثلا داییم بر می گرده تو صورتم میگه هااااااااااااان؟ شماره دخترمو می خوای برا چی؟؟؟ بعد من میگم هیچی می خوام گاهی کار ضروری پیش اومد بش زنگ بزنم!!! بعد اونم مثل جناب خان با همون بیان جناب خان میگه کار ضروری؟؟؟؟؟؟؟


سلمان 313;822823 نوشت:
سلام
جناب نیکوکار روی اعتقاداتی که داری محکم باش!به جد بهت می گویم هرچی خودخواه تر باشی به هدفت بیشتر می رسی! شاید به خیلی از خانم ها بربخورد ولی کوتاه آمدن پیش خانم ها اشتباه است.خانم ها از خیلی از مسائلی که اصلا قبل از ازدواج مهم نیست نمی گذرند ولی توقع دارند طرف مقابلشان از حق مسلماشان بگذرند.

بمنم گفتم هرچی همون اول گفتی و شرط کردی همونه. بعد از ازدواج هیچی از دست بر نماید. مثلا دیگه بعد ازدواج نمی تونی بگی آرایش نکن. میگه توکه دیدی من از اول آرایش میکردم می خواستی نیایی جلو.
فقط واقعا نمیدونم حق اینه یا حق اونه. اینکه میگن حق پیروزه حق غالبه. یعنی الان من میمونم مجرد و مغلوب میشم یا نه بلاخره در یکی از همین روزهای زمینی با همون مورد مطلوب ازدواج می کنم یا آخرشم گند میزنم و ی ازدواج خراب میکنم از همین ترس ها بعدشم میبینم همون یذره آرامش قبل ازواج رو هم از دست دارم بعدشم باید طلاق بگیرم
بارانک;822824 نوشت:
سلام هم وطن درسته ارزشه وارونه شده و هم چی داره ب سمت بی خدایی پیش میره اما هستن کسایی ک ملاک های شما رو دارن نا امید نباشین خدا بهترینو سر راهتون قرار میده

هستن اما من چکار کنم؟؟؟؟
خو خیلی موارد هم میبینم تو خیابون هست. اما میشه بیافتم دنبالش؟؟؟؟؟؟؟ خب نمیشه که
دلم میسوزه به حال این جامعه به حال خودم

پسره میره با دختره همه غلطی میکنه جوری که دختره التماسش میکنه بیا منو بگیر
بعدم پسره با هزار منت میره واسش

اونوقت این خانواده های مذهبی با این همه ادعا وقتی با کلی تشریفات (طوری که تو خونه خانم تازه می خواییم واسه اولین بار خانم رو ببینیم) میری واسه دخترشون فقط ازت هواپیمای اختصاصی نمیخوان

اما عیبی نداره من نمیخوام مث اون دسته پسرا باشم. همینجور سنتی پیش میریم.

سلام

فریاد سکوت;822862 نوشت:
مطمئنا خانواده ای پیدا خواهد شد که با شرایط شما همخونی داشته باشن

انشاءالله
اما انصافا خیلی ناامیدانه گفتم انشاءالله
raha2020;822872 نوشت:
این به خاطر کم بودن دخترای چادری نیست. به این دلیله که دخترای چادری خیلیییی کمتر از بقیه توو خیابونا هستن. به هزارو یک دلیل.

نمیخوام بگم اینا که بیرونن عیبی داره ولی کلا چادری ها کمتر میان بیرون بقیه فکر میکنن خیلی انگشت شمار هستن.


منم که واسطه ندارم
رفت و امدها هم که کلا با فامیل کم شدن چه برسه با غریبه ها
هیچی به هیچ
صفر صفر
سکوت;822899 نوشت:
اصلا آدم انعطاف پذیری نیستید و این باعث میشه حتی از یک خانم با شرایط ایده آل خودتون،جواب رد بشنوید.

آفرین بر شما
جداً این چیزیه که خودم هم ازش ترس دارم و خانوادم هم اینو چندین مرتبه تذکر دادن
خب آره قبول دارم هیچ انعطافی ندارم توی چادر، آرایش و کار و....
حالا چکار کنم؟ قید اینارو بزنم؟
خواهرم، برادرم، همسربرادرم و... میگن شاید طرف همونی باشه که میخوایی با همون شرایط ولی ازت بترسه و جواب رد بده
اما راه حل چیه؟ منکه نمی تونم ازون چیزای که گفتم دست بکشم
سکوت;822899 نوشت:
مادر یا خواهر محترمتون بخواهید خط قرمزهاتون رو موقع قرار گذاشتن کامل به خانواده دختر منتقل کنن، تا اگه مخالف بودن همون موقع مشخص شه و مثل خواستگاری های قبلیتون نشه.

ببینید خودتون هم دارید تاکید می کنید انعطاف نداشته باشم.
خب پس باید چی کنم؟

سکوت;822899 نوشت:
به نظرم برای ازدواج به دنبال یک دختر سوم دبیرستان یا دیپلمه از یک خانواده مذهبی باشید با این شرط که مطمئن باشید اون دختر به هیچ وجه نمیخواد ادامه تحصیل بده

اینکه فرمودید خیلی عالیه و طلایی
موردش هم پیش اومد اما اونا به دلیل اختلاف سن گفتن نه
البته ما نمیدونستیم که دختره سنش اینقده! مثلا فکر میکردیم حدود 23 باشه! بهرحال با سن من بعید میدونم این مورد اینجوری جور بشه

Reza-D;822790 نوشت:
مشکل شما دقیقاً همین است!
نه اینکه چون ملاکهای شما مال 1400 سال پیش است
بلکه به این دلیل که مخاطب شما احساس میکند شما میخواهید آن ملاک ها را به همان شیوهء 1400 سال پیش اعمال کنید

خب حالا خانمی که حرفهای شما را میشنود ، آن هم خانمهای امروزی که نوع دیدگاهشان مثل 1400 سال پیش نیست ، وقتی احساس میکند شما میخواهید او را کنترل کنید و طبق میل خودتان او را بار بیاورید ، چون یک خانم احساساتی است معمولاً دست به این کار میزند: مقابله به مثل

شما میخواهید او چادر بزند
او هم دقیقاً چادر را برمیدارد!

کلید حل مشکل شما به نظر من در این است که تفاوت این دو جمله را بشناسید:
الف) من همسر چادری میخواهم (صحیح) ب) همسر من باید چادری باشد (غلط)

شما خواهان "الف" هستید ، اما نتیجه گیری مخاطبین از شنیدن خواسته های شما "ب" است


قبول
راهکارتون رو فرمائید چکار کنم مخاطبین به "ب" نرسن
raha2020;822796 نوشت:
فقط دو گزینه میزارم جلوش. یا کار یا ازدواج با من.
لااقل برا جلسات ابتدایی زیاده. طرف که شما رو نمیشناسه. مطمئن باشید میگه کار حتی اگه نخواد کار کنه.

من هدفم اینه که بعدا دیگه هر روز جنگ و دعوا نباشه هی بحث سر کار نباشه
یبار برا همیشه تمومش کنم
خب پس چکار کنم؟؟؟
ای خدا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ کاش یکی بمن بگه کار نکن فقط بشین تو خونه والله کاش بمن بگن
تو آمریکا مردا به زناشون میگن برو کار کن من نون مفت ندارم بهت بدم، بخاطر همین اگر خانمی شاغل نباشه پز میده که کار نمیکنه

نیکوکار;822914 نوشت:
برای خودم و افرادی که میشناسم، حقیقتا تا حالا پیش نیومده که جنس مخالف فامیل نیاز باشه زنگ بزنه. مگر در موارد خیلی خیلی خاص که قبلا جزئیاتش رو گفتم.
همین الان یهویی دارم فکر میکنم که بنده بخوام شماره چندتا از دخترای فامیل رو بگیرم. اصلا نمی دونم چجوری باید شروع کنم؟ چی باید بگم؟ بگم فلانی شمارت رو بده؟ بعد مثلا داییم بر می گرده تو صورتم میگه هااااااااااااان؟ شماره دخترمو می خوای برا چی؟؟؟ بعد من میگم هیچی می خوام گاهی کار ضروری پیش اومد بش زنگ بزنم!!! بعد اونم مثل جناب خان با همون بیان جناب خان میگه کار ضروری؟؟؟؟؟؟؟

با سلام واحترام

بزرگوار من هم که نرفتم به پسر عموم بگم شماره تون رو بدید لطفا .

ولی به هر حال کار سختی نیست پیدا کردن شماره تلفنهاشون !

دلیلش رو هم گفتم !دیگه به هیچ عنوان شماره های ناشناس رو بر نمیدارم

یعنی ممکنه کسی به اشتباه زنگ بزنه برنمیدارم !کسی هم قصدش مزاحمت

باشه باز برنمیدارم گوشی رو!

جناب "نیکوکار" ممنونم برای اینکه در مقابل پاسخ ها گارد نمی گیرید و به خوبی پاسخ میدهید ، حتی اگر حرفی مخالف شما گفته شود. این از خوبی های شماست گل

برادر عزیزم ، شما برای بیان خواستهء خود مبنی بر اینکه همسرتان شماره مردهای فامیل را نداشته باشد ، این دلیل را می آورید: "چون لزومی ندارد" ، خب حالا فرض کنید همسر شما میگوید اتفاقاً از نظر من لزوم دارد. چون: شاید بخواهم درمورد یک ایراد کامپیوتری از پسرعمه ام که استاد کامپیوتر است مشورت بگیرم

پاسخ شما به همسرتان چه خواهد بود؟
اینکه خب می تواند به من بگوید تا ایراد را از پسرعمه اش بپرسم و پاسخش را به او بگویم. نیازی نیست خودش به او تلفن کند

خب حالا سوال. شما در اینجا گفتید:

نیکوکار;822914 نوشت:
من اینجا بطور غیر مستقیم با چندتا خانم دارم حرف میزنم و اونا هم بامن حرف میزنن
خب پس اگر همسر شما هم برود در یک تاپیک که درمورد علوم کامپیوتر است و در آنجا مشکلش را مطرح کند و یک سری آقا هم بیایند و پاسخ بدهند ایرادی ندارد. درست است؟
(درموردش فکر کنید)


نیکوکار;822914 نوشت:
مثلا من اینجا بطور غیر مستقیم با چندتا خانم دارم حرف میزنم و اونا هم بامن حرف میزنن. ولی منکه نیومدم به خانم خاص پیغام خصوصی بدم و با باش صحبت کنم و ازشون نظرخواهی کنم. اینکه همه دارن پیام هارو می خونن با پیام خصوصی که فقط یک نفر پیام رو میخونه خیلیییی فرق داره
نیکوکار;822914 نوشت:
فوق فوقش نهایتش اینه که من به خود دایی یا عمو یا عمه زنگ بزنم بگم اینو مطلب رو به دخترت بگو یا اینکه بگم گوشی رو بده باش حرف بزنم
اثبات یک مشکل در وجود شما نه سودی برای من دارد و نه زیانی و هر جای از صحبت هم که بگوئید به تو ارتباطی ندارد ، دیگر صحبتم را ادامه نمی دهم. اما اگر بطور جدی دنبال راه حل هستید به انقتادها اهمیت بدهید. شنیدن انتقاد کافی نیست ، باید تحلیل کنید

چرا اگر همسر شما به داییش زنگ بزند و از دایی بخواهد که گوشی را به پسرش بدهد ، از نظر شما مشکلی ندارد. اما اگر شماره پسرداییش را داشته باشد ایراد دارد؟ مگر چه فرقی میکند؟

راحت بگویم؟

چون شما از صحبت کردن پنهانی نگران هستید. می ترسید از اینکه چیزی گفته بشود و شما از آن اطلاعی نداشته باشید. می ترسید که نکند به هم پیام بدهند. به عبارتی ، نگران هستید که با هم ارتباط پیدا کنند

نیکوکار;822921 نوشت:
راهکارتون رو فرمائید چکار کنم مخاطبین به "ب" نرسن

نگوئید:
من نمیخواهم همسرم کار کند
بپرسید:
آیا شما به کار در بیرون منزل علاقه دارید؟

نگوئید:
نباید شماره پسرهای فامیل را داشته باشید
بپرسید:
نظر شما درمورد ارتباطتان با پسرهای فامیل چیست؟

ممکن است خانمی به هر دلیلی با تمام خواسته های شما موافقت کند ، اما بعد از اینکه وارد زندگی شد عقایدش تغییر کند. اما اگر خانمی خودش چنین عقایدی داشته باشد ، دیگر نیاز نیست به زور از او بخواهیم. پس:

بجای گفتن خواستهایتان ، آنها را بپرسید
موضوع قفل شده است