وسواس فکری و عملی

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وسواس فکری و عملی

با سلام. من دچار وسواس فکری و عملی هستم. کار هایم بر اساس اعداد و افکار مزاحمم می باشد. برای مثال اگر بخواهم نرم افزاری را نصب کنم حتما ۵ یا ۷ بار باید آن را درون دی وی دی درایو قرار داده و دوباره خارج کنم. و یا هنگام انجام کاری برای مثال همین نصب نرم افزار و یا موارد دیگر در دنیای واقعی فکری ناراحت کننده یا بسیار زشت و یا غیر انسانی و کارهایی که هرگز انجام نداده و نخواهم داد وارد مغزم می شود. و من نیز بالطبع پیش خودم میگم کاری که بار این فکر شروع شود شگون ندارد و دوباره آن کار را تکرار می کنم. بعضا ممکن است آن کار چندین بار تکرار شود. این وسواس های فکری و عملی دارد مرا زجر می دهد. لطفا کمکم کنید.

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حامی

هر وسواسي ناهنجار نيست وسواس تا حدودي در همه هست. مقداری وسواس برای پیشرفت زندگی مفید است.
زماني به تشخيص «وسواس نابهنجار» مبادرت مي‌کنيم که افكار يا رفتارهاي وسواسي جنبه
«نامعقول»،
«افراطي»،
«اجباري»
و «نامتناسب» داشته باشد.
«انصراف» از آنها مشکل باشد
و «درماندگي مشخصي» را در فرد برانگيزد
«وقت قابل ملاحظه‌اي» را به خود اختصاص دهد
و «بازده» و «کنش‌وري روزمره» فرد را زير تأثير خود قرار دهد.
در وسواس مرضي و نابهنجار "افکار" و "رفتارهاي" وسواسي «به رغم اراده انسان » به هشياري وي هجوم مي‌آورد و سازمان رواني وي را تحت سيطره خود قرار مي دهد و اضطراب گسترده‌اي را در فرد بر مي‌انگيزد.[1]

آيا نشانه ها و مشخصات بالا در شما هست؟
آيا در خانواده سابقه وسواس فكري و عملي وجود دارد؟
براي درمان تا حالا چه كارهاي شخصي و تخصصي انجام داده ايد؟

............................
از نشانه ذهني و جسمي زير كدام يك را داريد:
تپش قلب زياد، كم شدن حافظه، بي قراري و تشويش ذهني، احساس وقوع اتفاق بد و پيوسته گوش به زنگ بودن، احساس بال بال زدن در شكم، يبوست، فكرهاي وسواسي و تكراري، كمر درد و سردرد، خستگي مفرط و كوفتگي عضلاني


[/HR] [=Lotus][=Lotus][1]. رک: دادستان، پريرخ، روان­شناسي مرضي تحولي،ص157-147.

مطالعه فرماييد:
...................................
گفتگوي مشاور و فرد وسواسي
مشاور: سلام عليكم
درمان‌جو: سلام و وقت بخیر
مشاور: در خدمت شما هستم
درمان‌جو: در مورد وسواس مصدع اوقات شدم
مشاور: خواهش مي كنم
مشاور: خب بفرماييد ببينم مشكل چيه؟ ولي اگر قبلا از مشاوران مختلف پرسيده ايد و مشورت كرده ايد همان را كه گفته شده عمل كنيد حرف تازه اي نيست همّت شما اصل است
درمان‌جو: هیچی هم یادم نیست. من به قدری در طهارت به مشکل برخوردم که روانپزشک برام قرص تجویز کرده. لان که مدتی هست قرص میخورم آروم ترم. ولي دچار یه دوگانگی شده ام
مشاور: خب شما بايد نكات مشاور را يادداشت كنيم يا ضبط كنيد تا از يادتون نره و بعد هم روش فكر كنيد و با دوست يا اهل خانواده درباره اش گفتگو كنيد.
گفتيد سردرگمي؟ چه طور؟ توضيح بدهيد.
درمان‌جو: یه حسی میگه همه چی رو بذار کنار. مثل مردم عادی باش
مشاور: مردم عادي چه طور اند؟
درمان‌جو: اون حس ميگه دست بزن به همه جا، همه چی رو پاک بدون، موقع تنماز با همه دست بده. کسی بهت دست زد آب نکش، موقع رکوع دست بزار سر زانو. دستم خورد به لباس یا شلوارت پاکه. هی سرتو نشور. کف پا پاکه. زمین پاکه. موقع گلاب به روتون توالت پاها و کف توالت را نکش
مشاور: آفرين بر اين حس زيبا و معنوي و عرفاني. سلام منو به اين حس خوب برسونيد
درمان‌جو: خوب این یه طرف قضیه
مشاور: اين حس زيبا و قشنگ دقيقا چيزي است كه مراجع و روان شناسان از شما مي خواهند
درمان‌جو: اون حس میگه کار به بقیه نداشته باش یعنی این حس درست میگه. یعنی این کار ها اشتباه نیست؟
مشاور: سر اون حس داد بزن و بگو فعلا حسش نيست بهت گوش بدم. حاليته؟ هاااا؟ تابلو ايست بگير جلوش بگو ورود ممنوع برگرد تا جريمه ات نكردم و توقيف.

درمان‌جو: باورتون میشه من گوشی تلفن خونه رو آب میشکم؟
مشاور: بله كمال دركتون مي كنم خب، به خاطر كارم با افراد وسواسي زيادي ارتباط داشته ام و در اين زمينه كار كردم. شرايط تونم خيلي سخت است
درمان‌جو: واقعا سخته
مشاور: ولي داروها را بايد به موقع مصرف كنيد سر از خود كم و زياد يا قطع نكنيد ها
مشاور: ممكن است دارودرماني زمان ببرد ولي راه همين است
درمان‌جو: نه دارو ها درست مصرف میشه. یعنی داروهامو مصرف کنم و در ادامه به حس اولم هم توجه کنم.
مشاور: كلا وسواس اين طوري است هميشه ما را در «سرگرداني و ترديد» قرار مي دهد شما بايد راهي را كه متخصصان گفته اند انتخاب كنيد و صبر نكنيد و معطل.
درمان‌جو: من دچار گناه نمی شوم؟
مشاور: نه چه گناهي؟!!! وقتي مرجع ما امامان هنگام وسواس به ما ميگويند اين طوري عمل كنيم شما چه گناهي كرديم
مشاور: منم خودم مدتي وسواس داشتم سخت بود يك دنده شدم و منم گوش ندم به حرف دلم، ولي به حرف دلم گوش نمي دانم.
گفت: گناه است. گفتم: مگه تو فضولي؟!!
گفت: قبول نميشه! بهش گفتم: خوبم ميشه. چون خود خدا ازم خواسته
مشاور: فكرم گفت به دلم نچسبيد. گفتم: كمي بهش چسب بزن[مزاح ]. تازه وقتي دين ميگه تو چه كاري داري اين كارها
مشاور: دين مي خواد من و شما راحت باشيم. مثلا دين به افرادي كه روزه براشون ضرر داره ميگه ايرادي نداره روزه تو بخور ميگه به دلم نمي چسبه ميگه روزه بگيري گناه هم كرده اي
درمان‌جو: یعنی میخوایین بگین وسواس مقابل دینه
مشاور: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
مشاور: آيه بالا آيه اول سوره حجرات به من و شما ميگه از خدا و پيامبرش سبقت نگيريد
مشاور: گوش دادن به وسواس؛ يعني گوش ندادن به سخن خدا و پيامبر. يعني جلو زدن از خدا و پيامبر. يعني كاسه از آش داغ تر شدن
مشاور: در سخنانتان فرموديد سخته
مشاور: قبول دارم بدجوري هم سخته
درمان‌جو: بله واقعا سخته
مشاور: ولي كليه درد، سردرد و پا درد هم سخت است ما براي درمان بيماري هاي جسمي چه مي كنيم گاهي عمل جراحي مي كنيم گاهي داروهاي مختلف مانند آمپول و قرص و سرم و..مصرف مي كنيم. وسواس درد ذهني است. دردشض هم شديد و بد است ولي بايد مقابلش بايستيم
مشاور: دو سه روز اول ماه مبارك كه روزه مي گيريم سخت است مگه نه
درمان‌جو: بله واقعا
مشاور: ولي وقتي «مقاومت» مي كنيم روزهاي بدي راحت تر ميشه. يه دفعه مي گويند شب قدر شد. بعد هم منتظريم كه كي عيد ميشه
مشاور: اين طور نيست؟
درمان‌جو: بله درسته
مشاور: كلا هر چيزي كه ما بهش «شرطي» بشيم و «عادت »كنيد و بهش وابسته بشويد مثل سيگار و چايي و...ترك كردنش ابتدا سخته، ولي مدتي مقاومت كنيم روز به روز آسان مي شود مثل بالا رفته از سربالايي وقتي رفتي بالا ديگه بعدش سرازريري است. وسواس هم همين طور است بايد بي خيال باشيد و مقاومت كنيد. مقاومت كنيد و بي خيال باشيد
درمان‌جو: دقیقا موافقم
مشاور: وقتمان رو به اتمام است. خب اين نكات را كه گفتم دقت كنيد و به توصيه هاي زير كه مانند دارو لازم است عمل بفرماييد
درمان‌جو: ممنونم
1- حال وسواس طوري است كه آدم براي اطمينان مي خواهد پيوسته سؤال بپرسد و متكي به ديگري باشد. دقت كنيد پرسيدن مسير، درمان را دور مي كند مانند مسابقه دو است كه شما گاهي بايستي مناظر را هم ببيني خب عقب مي افتي از ديگران.
2- همين طور كه بنزين شعله هاي اتش را زياد مي كند اضطراب به وسواس ما دامن مي زند و ان را زياد مي كند بايد كاري كنيم كه آرامش ما بالا رود و اضطراب پايين.

3- فهرستي تهيه كن از چيزهاي ريز و درشتي كه به شما آرامش ميده و اونا را در زندگي پيدا كن برخي اين امور كه از نظر روان شناسي هم ثابت شده است عبارتند از: ورزش، خواب كافي، تفريح و گردش، رفتن به دل طبيعت،پرورش گل، شوخ طبعي، نوشتن نگراني ها و دور ريختن، رفتن به اماكن مذهبي، ارتباط با انسان هاي معنوي، نماز و راز و نياز، نخوردن قوه و چايي زياد و نوشابه ها و...
4- فهرستي از چيزهايي كه اضطراب شما را بالا مي برد رو فهرست كنيد و در عمل پياده كنيد؛ مانند كارهاي زياد و پراكنده، بدون برنامه بودن، مشورت زياد براي همه كارها سؤال پرسيدن، كارهاي نيمه تمام متعدد، توقف كردن زياد براي تصميم گيري، اجرايي نكردن سخن كارشناسان دين و روان شناس، قطع دارو سر از خود، دارو ها را به موقع نخوردن و...
مشاور: ان شاالله كه موفق باشيد
مشاور: دعا مي كنم خداوند به شما آرامش ارزاني دارد
درمان‌جو: ممنونم
مشاور: در پناه حق
https://telegram.me/zendegiearam110

منبع بي خيال درماني، محمدحسين قديري، ج2، ص148.

[="Tahoma"][="DarkGreen"]مشاوره وسواس (2)
بي خيال باش تا آسوده شوي
درمانجو: سلام
مشاور: سلام بر شما
درمانجو: غبراز روانپزشک، واسه استرس زیاد چه کارمیشه کرد آخه خیلی استرس دارم
مشاور: سن؟ ‌تحصيلات؟ مجرد يا متأهل؟ از كي شروع شده اين استرس؟ نشانه هايي بدني، احساسي، اجتماعي، ذهني اين مشكل چيست؟
درمانجو: 29، دیپلم، مجرد دقیق، نمی دونم چندماهی هس مدت زیادیه
درمانجو: احساس نفس تنگی سردرد، کلاهرکاری می کنم دچار استرس می شم کارمو مختل میکنه،
مشاور: كدام يك از اين نشانه هاي در شما است؟
تپش قلب؟ دلشوره و بي قراري؟ كم شدن حافظه و زيادشدن فراموشي؟ عرق كردن زياد؟‌ ميل به تنهايي؟ كوفتگي عضلاني؟ مشكلات خواب؟
درمانجو: دلشوره بی قراری، کم شدن حافظه به نظرم و زیاد می خوابم، بعضی مواقع شب ها بدخوابم
مشاور: فكرهاي تكراري و وسواسي داريد؟
درمانجو: شاید فک کنم، دارم
مشاور: چه فكرهايي؟
درمانجو: شستن خب خیلی یادم نمیاد خب وایسین نمیدونم یادم نمیاد
مشاور: غسل تون يا وضوتون يا طهارت تون چه قدر طول مي‌كشه؟
درمانجو: غسلم که زیاد دومورد بعدی خیلی طول نمی‌کشه
مشاور: زياد يعني چند دقيقه؟
درمانجو: اونقد که بعدش از زیرشیر آب بودن خسته میشم و بی جان، ساعت نگرفتم ولی خسته میشم بعدش
مشاور: حدودا هم نمي‌دانيد چند دقيقه طول مي‌كشه؟
درمانجو: 15دقیقه یا 20دقیقه
مشاور: تو خونه كسي مثل شما چنين مشكلي دارد؟
درمانجو: نه
مشاور: كي از مشاوران كمك گرفته ايد؟
درمانجو: قبلن واسه شستن زیاد از كارشناسان ديني سؤال كرده ام.
مشاور: از روان پزشك كمك گرفتيد؟
درمانجو: نه
مشاور: ببينيد فرق است بين اضطراب و استرس
مشاور: استرس عاملش غالبا شناخته شده است مانند تصادف مانند طلاق، شكست عشقي، دوري از يار و ديار، ولي عامل اضطراب روشن و معين نيست.
درمانجو: آهان
مشاور: مثلا داريد ظرف مي شوييد يا مطالعه مي كنيد، ممكن است بي دليل دلتان شروع مي كند به بي قراري، شور زدن، احساس مي‌كنيد مثلا پروانه اي در دلتان بال بال مي زند. يا فكر مي كنيد داره اتفاق بدي مي افتد. با توجه به مشكلاتي كه بيان كرديد و نشانه هايي كه فرموديد به نظرم از شما بيشتر درگير اضطراب هستيد نه استرس. درسته؟
درمانجو: آره دقیقا این طورم
مشاور: كي اين حالات اضطرابي بيشتر ميشه؟
درمانجو: اینو نمیدونم
مشاور: خب اين خيلي بده كه ما حواسمون به خودمون نيست.
قديمي ها مي گفتند هر كسي طبيب خودشه. اين حرف خيلي جاها خوبه و مفيد. وقتي شما خودتان و حالات و موقعيت‌هاي خودتان را در نظر بگيريد، بعد از مدتي متوجه مي شويد در چه شرايطي حالتون خوبه چه موقعي بدتر هستيد
درمانجو: دقت نکردم تا حالا
مشاور: خب بايد اين دقت را داشته باشيد
درمانجو: مثلا میدونم وقتی مشغلم زیاد این حالتم بیشتر
مشاور: البته بستگي دارد كي و چه مكاني و به چه كاري مشغول باشيد، ولي اگر به كارهاي مورد علاقه مشغول باشيم در زمان مناسب غالبا احساس بهتري داريم.
مشاور: دفتر رياضي، شيمي، فارسي و... داشته ايم، تا حالا براي براي حالات، رفتار و افكار خودتان دفتر داشته ايد؟ براي مشكل اضطراب و وسواستون ي دفتر مخصوص داشته باشيد
درمانجو: چه جالب چی بنویسم توش.
مشاور: در اين دفتر بايد به ريز و درشت سؤالات زير فكر كنيد آنها را فهرست كنيد و در عمل اجرا كنيد:
1- مكان ها و زمان‌هايي كه حالم خوب مي‌شود؟
2- مكان ها و زمان‌هايي كه حالم بد مي‌شود؟
3- تجسم ذهني و افكاري
كه سبب حال خوبم مي شود؟
4-
تجسم ذهني و افكاري كه سبب حال بد من مي‌شود؟
5-
خوراكي‌ها، رفتارها و كارهاي فردي و اجتماعي و معنوي كه حالم را خوب مي‌كند؟
6-
خوراكي‌ها، رفتارها و كارهاي فردي و اجتماعي و معنوي كه حالم را بد مي‌كند؟

مشاور: اين ها را يكي يكي بشماريد، ريز و درشت و بنويسيد مثلا زدن عطر؟ ديدن كبوتر يا گنجشك؟ ديدن يك گل يا جوانه اي كه امروز سبز شده؟ ديدن يا خواندن اخبار بخش حوادث؟ بحث هاي سياسي؟ خواندن رمال؟ كار بدني؟ ورزش؟
درمانجو: خب اومدیمو نوشتم بعدش چی میشه؟!
مشاور: ورزش، فعاليت بدني، كار، مطالعه كتب مورد علاقه، ديدن فيلم طنز و كمدي، خواندن شعر، زيارت اقوام و دوستان صميمي يا تماس به آنها، رفتن به اماكن مذهبي مانند مسجد و امام زاده ها، تلاوت تلاوت قرآن (كم و با تأمل)، نماز و راز و نياز و...اينها حال شما را بهتر مي‌كند و آرامش شما را زيادتر.
مشاور: يكي يكي اينها را بايد به كار بگيريد و رفتار و كارهايي را كه حالتان را خوب مي كند در زندگي بياوريد. از موقعيت هاي بد كه شما را ناآرام و بي قرار مي‌كند، دور شود. برخي از چيزها حال را بد مي كند ولي محسوس نيست. مثل اين كه فكر كنيم كه ديگران درباره ما چه مي‌گويند يا چه نظري دارند؟
درمانجو: وقتي در محيط خانه نباشم آرام تر هستم. خیلی به نظر دیگران توجهی ندارم
مشاور: مثلا خود مجرد بودن. طبيعي است كه ذهن را مشغول كند. اين طور نيست؟
درمانجو: خب البته بله زیاد.
مشاور: چرا ازدواج نكرده ام؟ عاقبت چه مي شود؟ اي كاش زودتر شرايطم جور مي شد؟ ديگران درباره من مجرد چه مي گويند؟ چرا فلاني به خواستگاري من نيامد؟ يا اگر آمد چرا ادامه نداد؟ و.... از اين افكار نداريد؟
درمانجو: دارم
مشاور: با خدا قهريد يا آشتي؟
درمانجو: آشتی که نه، بیشتر درگیرم باهاش.
مشاور: ببينيد اين شبا تكليفتونو با هم مشخص كنيد. خود اين امر عامل اضطرابه. مي دونيد كه اضطراب از تعارض‌ها متولد ميشه
مشاور: از سويي فطرتان خدا را دوست داريد
و از سويي به خاطر مشكلاتتون ممكنه احساس ‌كنيد خدا عادل نيست يا به شما و دعاهاتون توجه نداره
از اين نوع تعارض ها و درگيري هاي ذهني نمونه هاي زيادي مي تونيم در ذهن بيابيم.
اون وقت ما مثل گوشي همراه يا تبلتي خواهيد شد كه هي شارژ خالي مي كنه
درمانجو: خب اره
درمانجو: نداره
مشاور: چي نداره؟
درمانجو: خدا به من توجه نداره
مشاور: خب اگر اين تعارض‌ها حل نشه
مشاور: حال ما هميشه بد است
تعارض ـــــ > سبب ـــــ > اضطراب ـــــ > اضطراب ـــــ > سبب وسواسي (فكري و عملي)
مشاور: دقت كنيد، دقت
درمانجو: خب چطور حلشه تعارض چون دفیقا این گونه ام. حالم بد است
مشاور: اينها را در دفتر بنويسيد بهش فكر كنيد، مطالعه كنيد با كارشناس مذهبي مشورت كنيد.
مشاور: ما فكر مي كنيم اگر دعاي ما مستجاب نشد خدا ما را نمي خواهد. در حالي كه اين طور نيست
من مشاورم. هر هفته بارها و بارها مي بينم افرادي كسي را با جان و دل براي ازدواج گزينش كرده اند و بعد متوجه شده اند اين فرد به دردشان نمي خورد. گاهي دعاها در رد كردن بلا است
مشاور: اگر خدا هم بخواهد هميشه در امور دنيا و زندگي دست كاري كند، ديگه ما دنياي مادي نداشتيم؛ همان عالم فرشتگان را داشتيم
نقاشي به دخترش گفت: بابا خيلي زحمت كشيدي كه به اين جا رسيدي. دوست داشتي زندگي طوري بود كه بدون زحمت هر چه اراده مي كرديم به دست مي آورديم، مثلا تو اراده مي كردي نقاش مي‌شدي و در يك چشم به هم زدن نقاش مي شدي؟
دختر گفت: نه
پدر گفت: خب زحمت نداشتيد
گفت: خب اين طوري همه نقاش بودند و زندگي براي همه تكراري بود. تازگي نداشت
پدر گفت: دنيا هم همين طور است. بله اگر به هر چه بخواهيم برسيم اين دنيا معناي خودش را از دست مي دهد.
مشاور: الگوهاي ديني ما زندگي شان پر از رنج بوده. در زندگي حضرت يعقوب، يوسف، يحيي، ايوب، عيسي، موسي، پيامبر، امام علي، حضرت زينب و امام حسين و...دقت كنيد. با اين حال عالي ترين ارتباط را با خدا داشتند و با خدا قهر نمي كردند. «از خدا» شكايت نمي كردند. «به خدا» شكايت مي كردند از مشكلات.
درمانجو: خب مگه یه بنده چقد ظرفیت داره؟
مشاور: در بسياري از مواقع مشكلات ما ربطي به خدا نداره و عاملش خودمانيم. مثلا تصادفات جاده اي را دقت كنيد. بر اثر بي تدبيري راننده، پليس راه، راه و ترابري و...است چه ربطي به خدا داره؟
خب اينها را دقت كنيد
درمانجو: یهو بگین هرچی می‌کشیم از خودمونه دیگه
مشاور: بيشتر فكر كنيد، مطالعه كنيد و با كارشناسان ديني مشورت كنيد تا به نتيجه برسيد، من فعلا جواب نمي دهم، چون بحث مفصل است.
درمانجو: باشه
مشاور: ولي با توجه به تخصصم همين قدر بدانيد كه افرادي ديندار نسبت به افرادي بي قيد يا بي دين در يك نوع حادثه و مشكل، آستانه تحمل بالاتري دارند، از زندگي رضايت بيشتري دارند و قدرت سازگاري آنها در برابر ناكامي ها بيشتر است.
مشاور: اين را بنده فقط نمي گويم. مطالعات روان شناسان دين هم در غرب اين را ثابت كرده است.به كتاب روان شناسي دين نوشته هود و اسپيلكا نشر رشد تهران رجوع كنيد
مشاور: خب، بگذريم، اضطراب علل مختلف ژنتيكي، شناختي و عضوي و معنوي دارد. حالات اضطرابي عمدتا متأثر از تعارض‌هاي در زندگي است. البته زندگي بدون تعارض هم زندگي نيست مرگ است. زندگي پر از تعارض است و هنر انسان مديريت بحران و تعارض ها با امكانات، تفكر، تمرين، هم انديشي و...است. تعارض نباشد زندگي سرد و يكنواخت است. مقداري اضطراب هم خوب است چون كمك مي كند تا توقف نكنيم و تعارض ها را حل كنيم. اين تعارض ها خوب است:
تعارض انتخاب دو گل/ تعارض انتخاب منزل / تعارض انتخاب رشته / تعارض گزينش از بين خواستگاران با شخصيت و اخلاق متفاوت / و...
مشاور: ولي بايد تعارض را با تفكر، مطالعه و مشورت حل كرد. توقف در تعارض خود اضطراب را شعله ور مي كند.
مشاور: در احكام دين نبايد در تعارض زياد توقف كرد.
دين براي آرامش است و راحتي.
درمانجو: بله
مشاور: ائمه فرمودند مثل بني اسرائيل نباشيد كه سؤال مكرر پرسيدند كه گاو بايد چه طوري؟ چه رنگي؟ جوان يا پير يا و...باشد
مشاور: زندگي دنيا اساسا پرمشقت، تلخ و سخت است. اين هنر ما است كه شيرينش كنيم. مهمان برنامه ماه عسل در 12 ماه مبارك يك قطع نخاعي و روز 19، يك بيمار سرطاني بودند سخنان آنها براي بنده درس بود. اينها خيلي شاكر بودند. زندگي با مشكلات برايشان معنادارتر شده بود
هنگام وسواس، در احكام حكم فقهي ما يك شعار وجود دارد: بي خيالي و بي اعتنايي به شك
بله: «بي خيال شو تا آسوده شوي» اين از مهمترين اصول درمان وسواس از نظر دين و روان‌شناسي است.
درمانجو: امتحانم کردم اما هرباره نمی‌شه دلم قبول نمی‌کنه چون بعدش فک میکنم نمازم یا روزم درس نیس
مشاور: مي دونم، دقيقا مي دونم چه مي فرماييد. چرا؟ چون خودم وسواس را تجربه كرده‌ام
مشاور: خدا مي‌گويد قرار نيست به دل تو بنشيند، قرار است به دل من خدا بنشيند كه مي نشيند
خدا ميگه: «به دل تو مثلا نمي نشيند روزه نگيري؟ من خدا گفته ام بيماري، ناتواني، مسافري روزه نگير.»
به همين راحتي
هر كسي با شرايطي كه دارد متناسب با ظرفيت ذهني، جسمي يا بيماري و سلامتي اش، حكم فقهي خودش را دارد؛
زن حائض اگر بگويد به دلم نمي‌نشيند مي خواهم مثل دوستانم روزه بگيرم و بروم مسجد گناه كرده؟ يا ثواب؟ گناه كرده است
همين كه حكم خدا را انجام دهيم ثواب كرده ايم هر چند به دل ما ننشيند. پس نبايد فكر كنيم با بي اعتنايي به وسواس اعمالمان، درس نيست.
درمانجو: فکرکنیم درسته یعنی؟ من فک می‌کنم رفتم اون دنیا همش پوچ میشه واسسسسسسس اینه.
مشاور: بله چون خدا، ائمه و كارشناسان سخن خدا و سخن ائمه ( مراجع) مي فرمايند درست است.
مراجع هم فرموده اند قيامت به گردن ما؛ پس نگران نباشيد. اگر قيامت هم پرسيدند بگوييد مرجع تقليدم گفت اين طوري عمل كن.
مشاور: به آيه فكر كنيم: لايُكلِّفُ اللهُ نفساً الا وُسعها؛ به من چه كه كي چه طوري عمل مي كند. خدا گفته تو با اين شرايط اين طوري عمل كن.
درمانجو: دین داری این سختیاشم داره. بی دینا که مشکل ندارن. همش از دینه خب
مشاور: نه اين طور نيست، گفتيم اضطراب علل مختلف ژنتيكي، اجتماعي، شناختي، عضوي و معنوي دارد. و عمدتا متأثر از تعارضات زندگي است و ذهن ما است. وسواس بيماري است. بايد علل اضطراب ها و تعارض ها حل شود. فرد بي دين وسواسش طور ديگر ظهور پيدا مي كند مثلا تميزي و بهداشت براش مهم مي شود.
مشاور: شما بسياري از راه حل هاي شناختي مربوط به وسواس را ياد گرفتيد ذهن عقل محورتان قانع مي شود ولي ذهن احساس محورتان خير. بنابراين بايد اولا براي بي‌اعتنايي مقاومت كنيد و مقاومت و مقاومت دوم اين كه از تجسم ذهني، عواطف، تمثيل، داستان، فيلم و...براي درمان وسواس كمك بگيريد. به عنوان نمونه نامه يك وسواسي به خدا را بخوايند
مشاور: بخوانيد https://telegram.me/zendegiearam110/407
مشاور: نكات مهمي بيان شد. آنها را مانند دارويي شفابخش بنگريد و هر روز به طور مستمر آنها را به كار بگيريد.
درمانجو: بله، همین طور است.
مشاور: همين الان يك وسواسي در نوبت دارم. ايشان بارها مشورت گرفته مي‌گويد به نتيجه نرسيده ام. براي اين كه جدي نگرفته. ناكرده اگر جدي نگيريد بيماري تان تشديد مي شود. اون وقت درمان سخت مي شود، هزينه زيادتر و «دارودرماني» (روان پزشك) و روان درماني (روان شناس باليني) هم لازم مي شود.
درمانجو: خیلی سخته ولی من سعی خودم را خواهم كرد كه وسواس را كنار بگذارم چون رنج میکشم
مشاور: خيلي عاليه سعي كنيد. وگرنه مي بينيد چند سال گذشته باز همين مشكل را داريد ولي جدي تر به اضافه افسردگي. مي دونم سخت است ولي بايد عزم راسخ تلاش كنيد. خيلي از مواقع ما براي رسيدن به هدف خود با سختي ها مي جنگيم. مانند تحمل سختي مطالعه براي قبول شدن، سختي مسافرت براي ديدن دوستان و اقوام، سختي كار براي گذراندن زندگي و يا خريدن وسائل مورد نياز، تحمل داروي تلخ يا تيغ جراحي براي رسيدن به سلامتي.
سختي روزه ماه مبارك ما را باتجربه و مقاوم كرده است. الان دختران نه ساله زيادي داريم تعجب مي كنيم كه چه طوري با آن جثه روزه مي گيرند. مقاومت كردن در روزهاي اول خيلي سخت است هر چه جلوتر برويد راحت تر مي شود. از شوخ طبعي، تفريح و لذت هاي حلال به رحمانه ولي متعادل استفاده كنيد.
كتاب «از حال بد به حال خوب» نوشته ديويد برنز را بخوانيد. كم كم. تمرين هايش را انجام دهيد
مشاور: از كارشناسان متعدد سؤالات احكام را نپرسيد. اگر لازم شد فقط از يك نفر بپرسيد آن سؤال هم نبايد تكراري باشد چون وقت آنها و مُراجعان را مي گيرد و اين گناه و حرام است. حكم شما تا زماني كه وسواس قطع و درمان شود اين است كه به شك و يقين خود عمل كنيد مانند بقيه مردم رفتار كنيد. براي تون آروزي موفقيت دارم
درمانجو: ممنون از جوابدهی با حوصلتان استفاده کردم.
مشاور: موفق باشيد.
درمانجو: تشکر ما رو هم دعاکنید.
مشاور: براي سلامتي و نشاط شما همه مؤمنان دعا مي كنم، در پناه حق

...............................
بي خيال درماني، محمدحسين قديري، ج2، ص210.
https://telegram.me/zendegiearam110/430[/]

Kooh;821900 نوشت:
[=arial]با سلام. من دچار وسواس فکری و عملی هستم. کار هایم بر اساس اعداد و افکار مزاحمم می باشد. برای مثال اگر بخواهم نرم افزاری را نصب کنم حتما ۵ یا ۷ بار باید آن را درون دی وی دی درایو قرار داده و دوباره خارج کنم. و یا هنگام انجام کاری برای مثال همین نصب نرم افزار و یا موارد دیگر در دنیای واقعی فکری ناراحت کننده یا بسیار زشت و یا غیر انسانی و کارهایی که هرگز انجام نداده و نخواهم داد وارد مغزم می شود. و من نیز بالطبع پیش خودم میگم کاری که بار این فکر شروع شود شگون ندارد و دوباره آن کار را تکرار می کنم. بعضا ممکن است آن کار چندین بار تکرار شود. این وسواس های فکری و عملی دارد مرا زجر می دهد. لطفا کمکم کنید.

سلام ...
من نمیدونم که رشته تحصیلی شما چی بوده و چه درسی رو خوندین ولی احتمال زیادی میدم که یک رشته مهندسی خونده باشین ... حتی اگر اینچنین هم نیست ... به نظرم مساله اصلی این هستش که ماهیچه های مغز شما ضعیف شده ...

فرض کنین شخصی همیشه تلویزیون یا مونیتور یا کتاب رو از فاصله نزدیک میبینه ... این شخص پس از مدتی چشمهاش نزدیک بین میشه ...
فرض کنین شخصی همیشه به مناظر دور نگاه میکنه ... در اینصورت چشم این شخص دوربین میشه ...

پیشنهادی که چشم پزشک ها به افراد میکنند این هستش که پس از هر 1 ساعت یا 2 ساعت مطالعه ... مدتی رو به دور دستها خیره بشند ... این عمل موجب میشه که ماهیچه هائی که عنبیه رو خم میکنه تحرک بیشتری پیدا کنند و چشم نزدیک بین نشه ...

و اما مشگل افرادی مانند من و شما ...
چون در درون دانشگاه و در درون کار و در درون برنامه نویسی و حتی کارهایی غیر از این چیزها ( مثلا تمییز کاری ... مثلا وضو گرفتن و .... ) مرتب یک کاری رو کردیم .... به مرور زمان ماهیچه های مغزی ما سفت شده اند و همیشه ... همه چیز رو میخواهیم با دقت بسیار زیادی انجام بدیم ....

و خوب این اشتباه هست ...

من یک روش پیدا کردن ... هر وقت میخوام کاری رو انجام بدم ... اولش به این فکر میکنم که :
- کارم نیاز به چه میزان توجه و تمرکز داره
- چه مقدار براش وقت دارم
- چه مقدار میتونم براش انرژی بزارم .

و دقیقا همون کار رو میکنم .

خیلی از کارها رو باید با دقت و وسواس بسیار بسیار زیادی انجام داد ...
و خیلی کارها رو به قولی باید پیچوند ...

نه میشه گفت که نباید دقت و وسواس داشته باشی ....
نه میشه گفت که نباید کارها رو بپیچونی ...

روش این هست که اول هر کاری تعیین کنی به چه میزان میخوای روش وقت و انرژی و خساسیت بزاری ...

من زمانی بر رویه جزوه نویسی خیلی وسواسی بودم ... که خوشگل و تمییز باشه ... و شاید زمانهای زیادی بابتش صرف میکردم و هر کاری میکردم این وسواس در درون من از بین نمیرفت ...
تا اینکه روشی براش پیدا کردم

اگر اولین صفحه از یک جزوه رو با وسواس کم بنویسم .... کمی خط خطی کنم ... کمی کثیف کاری کنم ... در آن صورت وسواس اون جزوه از بین میره ...

شما هم اگر خواستی کاری بکنی ... اولش کمی کثیف کاری کن ... و خط خطی کن ... اینجوری مطمئن میشی کارهات دیگه با اون وسواس جلو نمیره ...

البته باز هم به این اعتقاد هستم خیلی از کارها هستش که باید با وسواس فوق العاده ای جلو برند .... و برای اونها باید از همون ابتدا با وسواس جلو رفت ...

[="Navy"]با سلام .

تا جایی هم که بنده مطالعه کرده‌ام رفتار وسواسی خیلی وقت‌ها منشأش تربیت خانوادگی و آثار رفتار والدین است.

از دید علم اخلاق هم طرف افراط نیروی عاقله است.

چون نیروی عاقله طرف تفریطش بلاهت و کودنیه و طرف اعتدالش حکمت و طرف افراطش جربزه است که منجر به وسواس و افکار وسواسی میشه.

درمانش هم که جناب حامی مفصّلا توضیح فرمودند.

موفق و پیروز باشید.[/]

موضوع قفل شده است