دو راهی گفتن یا نگفتن حرف دلم به پدر و مادرم (من از خواستگارم خوشم اومده)

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دو راهی گفتن یا نگفتن حرف دلم به پدر و مادرم (من از خواستگارم خوشم اومده)

سلام
یکی از دوتام سایتتون رو بهم معرفی کرد و گفت اینجا مشاوره رایگان میدید. منم مشاوره میخوام.
اومد روبروم واستاد و در کمال احترام و حیا، با زبون بی زبونی زبان بهم فهموند که خیلی دوستم داره. همه ی تلاشش رو میکنه تا بتونه من رو به عنوان همسرش داشته باشه.
یه مدت هست که میشناسمش چون تو دو سال گذشته گاهی تو بعضی درسا همکلاس میشیم. همیشه رفتارش رو نامحسوس زیر نظر داشتم. رفتارش با دوستاش و بقیه ی دخترها و زیر نظر داشتم و مسجد رفتن و مذهبی بودنش و نیز شاگرد زرنگ بودنش رو دیدم. خانوادشم معمولی هستن و مثل ما تو جای متوسط به بالای شهر زندگی میکنن. او 2 ترم از من جلوتره. من دختر محجبه و کمرویی هستم و نمیتونم به راحتی حرف دلم رو بزنم. دوبار اومده خواستگاریم و خانوادم ازش ایراد گرفتن. یه بار گفتن این بی پوله و یه بار گفتن بیکاره و حالا هم که کار پیدا کرده بازم میگن از بابا مامانش خوشمون نمیاد.
هم نمیتونم حرفی بزنم و بگم که من همین رو میخوام و هم نمیتونم ازش دل بکنم. اینجوری فرض کنید که یه دختر مذهبی دلش پیش یه پسر مذهبی گیر کنه حالا این دوتا گیر خانواده هایی بیفتن که هم ادعای مذهبی بودن دارن و هم به دستورات دین عمل نمیکنن
میدونم اگر چهره و خانوده خوبی نداشتم پدرومادرش راضی نمیشدن بیان خواستگریم و از این طرف تا پول نداشته باشه پدر و مادرم راضی نمیشن ما با هم ازدواج کنیم
میگن پسرها زود تو روابط عاشقونه سرد میشن به خصوص کسایی که خواستکاری میکنن و جواب نمی گیرن. می ترسم اگر این بار هم خواستگاری کنه و پدر و مادرم به بهانه هایی مثل پول و کار با حقوق خوب ردش کنن دیگه سمت من نیاد!
اون روز که بازم پدرم تو جلسه ی خواستگاری یا ساکت بشینه و یا به زور حرف بزنه، بعدشم زنگ بزنه بگه نه، برام کابوسه
اگه بهشون بگم که من همین رو میخوام ممکنه بهم انگ دوست پسر داشتن رو بزنن و اگر بازم ساکت بشینم و فقط به جمله ی هرجور خودتون صلح میدونید اکتفا کنم بازم همون اتفاقات میفته.

پدرو مادرم یا نمیدونن من اونو میخوام یا خودشون رو به اون راه زدن. این وسط من موندم چیکار کنم! چجوری هم به شکلی که ابروم حفظ بشه و هم بهش برسم خواستم رو مطرح کنم!

سوال دومم اینه که اگه حرفی نزنم و کلا بی خیالش بشم، آیا میتونم در آینده فراموشش کنم؟ آیا این آقا در زندگی آیندم تاثیرگذار نیست! دوستام میگن اگه یه پسری رو دوستش داشته باشی تا آخر عمر نمیتونی فراموشش کنی هرچقدر هم که بخوای و تلاش کنی بهش فکر نکنی بازم تو زندگی آیندت گاهی بهش فکر میکنی. من اصلا دوست ندارم اینجوری باشم

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما خواهرم محترم
ممنون از اعتمادتان به اين مركز
از نظر ديني و عقلي شما آزاد هستند در تفكر در گزينش سبك زندگي و شريك خود. اگر چه اسلام اذن پدر را براي ازدواج دختر لازم مي داند ولي در عين حال تا رضايت دختر نباشد عقد اجباري صحيح نخواهد بود.
بي ترديد عشق والدين بي بديل ترين عشق هاي دنيا است و بعد از عشق خداوند و اوليائش به ما جايگزين ندارد. بنابراين هيچ جاي ترديد نكنيد كه آنها كاري مي كنند كه به نظرشان به سود شماست و به صلاح شما. هر چند واقعا تحليل نادرستي داشته باشند و نگرش انها در گزينش شريك زندگي شما محدود باشد. بنابراين به جاست كه در هر حال سه امر را در ارتباط با ايشان رعايت كنيد:
1- احترام و احسان: پيوسته به ايشان احترام بگذاريد و احسان (رفتاري، عاطفي، معنوي و..) كنيد.

2- تجربه: به ياد داشته باشيد كه بزرگتر هستند و طبيعتا تجربه ايشان از شما بيشتر است بنابراين بدون حالت تدافعي سخنانشان و استدلال هايشان را تا اخر بشنويد. يادداشت برداري كنيد و بعد از تأمل و مشورت در وقتي كه آرامش دارند نظر و تحليل خودتان را از آن سخنان بدون شرم به والدين يا هر كدام كه راحت تر هستيد، بيان كنيد. نقاط مثبت را تأكيد كنيد و نقاط قوت را نقد منطقي و محترمانه كنيد. اگر فكر مي كنيد كه به نتيجه نمي رسيد از ايشان در خواست كنيد كه براي هم انديشي و تصميمي درست يكي ديگر از «بزرگان مورد قبول و امين فاميل» در جمع شما حاضر شوند و يا اجازه بگيريد با ايشان مشورت كنيد يا زير نظر مشاور ازدواج اين موضوع را بررسي كنيد ولي در هر حال تناسب اقتصادي اگر اخلاق پر رنگ نباشد در دو خانواده لازم است.

3- دعاي خير: پيوسته از ايشان بخواهيد براي شما دعاي خير كنند و دستشان را ببوسيد تا بركات خداوند و آرامش بر شما و زندگيتان ببارد. قرار نيست با شريك زندگي، همدلان و همرازان و دوستان صميمي خود را از دست بدهيم. دعاي خير والدين براي شروع زندگي مانند بنزين براي ماشين زندگي است.

تذكر تربيتي و روان شناختي:
1-دقت بفرماييد حياي ممدوح و مذموم را با هم اشتباه نگيريد. اين كه دختري بخواهد براي آينده خود تصميم بگيرد و صفات خواستگار را بررسي كند مورد پسند عقل و شرع است انچه ناپسند است اصرار بي جا و بي منطق براي پاسخ مثبت دادن به خواستگار است.
2- اگر خانواده هم بپذيرند با توجه به آمار وحشتناك طلاق هاي فيزيكي و خاموش عقل حكم مي كند كه شما و ان پسر و خانواده ها تلاش وافر كنند تا تحليل ها بر اساس معيار و ملاك و تناسب ها باشد.
3- دقت كنيد گفتگوهاي متعدد حضور و غيرحضوري شما با پسر تنها بخشي از فرايند شناخت است. براي تكميل شناخت عميق از ويژگي هاي اخلاقي، ديني، شخصيتي و... گفتگو با اعضاي خانواده، اقوام، همسايه، اهل محل و مسجد لازم است به اضافه اين كه مشاوره ازدواج مانند مكمل و در نهايت مهر استاندار بر شناخت قبلي است.
4- اگر از نظر اقتصادي تفاوت زيادي داريد و خانواده نگرش ماديشان زياد است اگر هم او را به خاطر شما بپذيرند در متن زندگي ايشان اذيت خواهند شد چون نمي تواند انتظارات خانواده را برآورده كند. اگر خودتان هم بعد از ازدواج با مقايسه به زندگي اطرافيان توقعات خودتان را به صورت ناهشيار بالا ببريد ايشان له مي شوند و شخصيتشان خرد مي شود.

من نفهمیدم باید چیکار کنم؟

ینی منطورتون اینه که الان پدر مادرم دارن درست میگن Sad
منم میدونم که صلاحم رو میخوان اما مگه همه چی پوله

broken;823265 نوشت:
من نفهمیدم باید چیکار کنم؟

سلام و عرض ادب
استاد به شما راهکار دادند

من خلاصه و تیتر وار مینویسم که بهتر بتوانید بخوانید:

حامی;823193 نوشت:
1 - بدون حالت تدافعي سخنانشان و استدلال هايشان را تا اخر بشنويد. يادداشت برداري كنيد و بعد از تأمل و مشورت در وقتي كه آرامش دارند نظر و تحليل خودتان را از آن سخنان بدون شرم به والدين يا هر كدام كه راحت تر هستيد، بيان كنيد. نقاط مثبت را تأكيد كنيد و نقاط قوت را نقد منطقي و محترمانه كنيد. اگر فكر مي كنيد كه به نتيجه نمي رسيد از ايشان در خواست كنيد كه براي هم انديشي و تصميمي درست يكي ديگر از «بزرگان مورد قبول و امين فاميل» در جمع شما حاضر شوند و يا اجازه بگيريد با ايشان مشورت كنيد يا زير نظر مشاور ازدواج اين موضوع را بررسي كنيد

2 - حياي ممدوح و مذموم را با هم اشتباه نگيريد. اين كه دختري بخواهد براي آينده خود تصميم بگيرد و صفات خواستگار را بررسي كند مورد پسند عقل و شرع است انچه ناپسند است اصرار بي جا و بي منطق براي پاسخ مثبت دادن به خواستگار است

3 - گفتگوهاي متعدد حضور و غيرحضوري شما با پسر تنها بخشي از فرايند شناخت است. براي تكميل شناخت عميق از ويژگي هاي اخلاقي، ديني، شخصيتي و... گفتگو با اعضاي خانواده، اقوام، همسايه، اهل محل و مسجد لازم است به اضافه اين كه مشاوره ازدواج مانند مكمل و در نهايت مهر استاندار بر شناخت قبلي است

4 - اگر خودتان هم بعد از ازدواج با مقايسه به زندگي اطرافيان توقعات خودتان را به صورت ناهشيار بالا ببريد ايشان له مي شوند و شخصيتشان خرد مي شود. پس ببینید این اختلاف تا چه حد است و نگاه خودتان به مسائل اقتصادی چگونه است

سلام خواهر گلم

دوست خوبم فقط یه نکته میگم : خواهش می کنم خواهش می کنم و خواهش می کنم تمام تلاشت رو بکن تا فقط چند ساعت احساست رو بزاری کنار ( می دونم خیلی سخته و ما خانما کلا یه قسمت از تفکراتمون رو احساسمون گرفته ولی ما هرکاری بخوایم می تونیم بکنیم ) و بعد...

به اون آقا و شرایطش فکر کنی

به حرفای خانوادت فکر کنی

به این فکر کنی که اون آقا واقعا مناسب شما و خانوادتون هستن؟

اگه اون آقا اظهار علاقه نمی کرد آیا باز هم شما به ایشون علاقه مند می شدید؟

خودتون رو از لحاظ قناعت در چه حدی می دونید؟

آیا انقدر پخته و ساخته هستید که با شرایط سخت زندگی کنید و از عشق و علاقتون به همسرتون کم نشه و تبدیل به زن غری نشید؟

چقدر شناخت از اون آقا دارید؟

از کجا می دونید برای شما هم وصال قبرستان عشق نشه؟

اصلا چقدر تفاوت های مرد و زن رو می دونید و برای ازدواج آمادگی دارید؟

چقدر تاثیر خانواده ها رو در ازدواج مورد بررسی قرار دادید؟ می دونید خیلی از طلاق ها برای دخالت خانواده ها در زندگی هست؟ این خیلی مهمه خواهشا نگید مهم اینکه ما همدیگه رو بخوایم چیکار داریم به خانواده ها، اونم برای دختر که از طرفی اگه از جانب خانواده همسرش پذیرفته نشه خیلی سخته براش و از طرفی اگه خانواده خودش همسرش رو نپذیرن اگه تاثیرپذیر باشه ممکنه کم کم تو رابطه اش با همسرش هم دچار مشکل بشه

از فراموش نکردنش هم نترس، مطمئن باش خدا بهترین رو برای هر انسانی رقم می زنه همه رو بسپار به خدا و در کنارش علم و آگاهی خودت رو بالا ببر و تلاش هایی در حد معقول انجام بده ، با این شرایط حتی اگه نشد هم ته دلت قرص هست و با اطمینان به خدا و توکل اون احساس هم کم کم محو میشه به شرطی که خودت قوی باشی و به افکارت مسلط باشی

برات آرزوی خوشبختی می کنم

منم میدونم بابا ممانم به فکر منن و هیچ وقت چیزی جز خوشبختی من نمیخان
اما اگر بخوام با ملاک های اونا ازدواج کنم فقط باید منتظر یه خواستگار بنز سوار باشم که پولش از پارو بالا میره
نه فقط این اقا بلکه همه رو رد میکنن

مگه یه دختر از خدا چی میخواد؟؟؟؟؟؟؟ یه زندگی خوب و سالم و پر از عشق و محبت

الان همه پسرای مجرد تو این سن یه مشکلی دارن
یا پولشون کمه یا سوادشون یام سنشون بالاست ولی پول و سواد دارن

من دوست ندازم همسرم بغل گوشااش موهای سفید داشته باشه
انقدر اختیار رو که دارم دیگه؟
مگر مادر من در سختی های مالی صبر نکرد
مگر این همه مادر و زن و دختر تو جامعه ما که وضع اقتصادیش خرابه صبر نمی کنن؟
مگه من از اول در ناز و نعمت بزرگ شدم ککه بخوام در ناز و نعمت زندگی کنم
اگر بخوام

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

broken;823265 نوشت:
اما مگه همه چی پوله

سلام بر شما
نه همه چيز پول نيست ولي اگر نگرش غالب والدين مادي باشد و از او انتظارات بالا داشته باشد ايشان در زندگي شما اذيت مي شوند
در مشاوره ها هم زياد مي بينيم كه دختري اول شرايط پسر را مي پذيرد ولي چون از نظر مالي در رفاه بوده بعد از اين كه وارد زندگي شد شروع مي كند به ايراد گرفتن، اعلام نارضايتي از زندگي و شوهر، مقايسه ها و سركوفت زدن.
به هر حال اگر مي بينيد كه تناسب هاي لازم برقرار است و خانواده سخت گيري مي كنند چاره اي نيست كه خودتان بيشتر دفاع كنيد و از خانواده بخواهيد بدون بررسي رد نكنند و زير نظر مظاور ازدواج باشيد. نيز كمك از واسطه هاي امين و مورد قبول خانواده تسهيل گر است[/]

broken;821487 نوشت:
میگن پسرها زود تو روابط عاشقونه سرد میشن به خصوص کسایی که خواستکاری میکنن و جواب نمی گیرن.

من هرجا رفتم همون دفعه اول جواب منفی میشنیدم زده میشدم از طرفم.حالا باز خوبه این دو سه بار اومده.راست میگن این جمله را.

broken;821487 نوشت:
دوستام میگن اگه یه پسری رو دوستش داشته باشی تا آخر عمر نمیتونی فراموشش کنی

امان از دست این دوستا یجوری حرف میزنن انگار 50-60 سالشونه و نتونستن فراموش کنن.وقتی خودشون تجربه نکردن چطوری این حرفو میزنن؟!بعدشم شما هنوز رابطه ای برقرار نکردین و فقط دیدین همدیگرو و حرف زدین.اگه با هم رابطه ی نزدیکتری داشتین مثل دوست دختر دوست پسری ، اون موقع میشد گفت فراموش کردنش سخت میشه.مخصوصا اگه رابطه جنسی برقرار بشه بین دختر و پسر فراموش کردنش برای دختر خیلی خیلی سخته که خداروشکر به اونجا نرسیدین.پس نگران موضوع فراموش کردن نباشین.و اینکه میگن خونوادش خوب نیستن.دلیلشو از پدر مادرتون بپرسین.
چون واقعا خونواده ی بد داشتن تموم اون عشق و علاقه ی بینتون را از بین میبره.نگین کاری به خونوادش ندارم و میخام با خودش زندگی کنم.این دیدگاه اشتباس.چون تاثیر میزارن.خونواده ها خیلی مهم هستن.

broken;821487 نوشت:
می ترسم اگر این بار هم خواستگاری کنه و پدر و مادرم به بهانه هایی مثل پول و کار با حقوق خوب ردش کنن دیگه سمت من نیاد!

مسلما خانواده شما صلاح شما رو میخوان که به این چیزا هم توجه دارن

broken;821487 نوشت:
دوستام میگن اگه یه پسری رو دوستش داشته باشی تا آخر عمر نمیتونی فراموشش کنی هرچقدر هم که بخوای و تلاش کنی

من بهتون قول میدم اگه انتخابتون در ازدواج عقلانی باشه و درست

این آقا پسر سهله هیچ کی تو دنیا یادتونم نمیوفته

فقط و فقط همسرتون ملکه ذهن و قلبتون میشه پس نگران این چیزا نباشین

من قبل ازدواج همیشه سعی میکردم با دید منطقی به همه چی نگا کنم حدالامکان سعی میکردم احساسی نباشم موفق هم شدم

منتهی ازدواج کلا یه چیز متفاوته هر چیم عاقل باشی هر چیم روشن فکر باشی وقتی ازدواج میکنی و وارد

یه زندگی میشه همه چی رو لمس میکنی

اگه انتخاب من درست نبود مطمئنا به مشکل بر میخوردم چون اصلا درکی از واقعیت های زندگی نداشتم تا این که تجربش کردم

شما هم مراقب باش با احساساتت این درک برات سخت نشه

فقط دوست داشتن کافی نیست اجازه بدین پدرو مادرتون تصمیم درست رو بگیرن

کار و درامد چیز کمی نیست که بخواین راحت ازش بگذرین

جالبه که حرف مذهبی و غیر مذهبی با هم یکی شده
دین میگه با اخلاق و با خانواده و با تقوا باشه خوبه بقیه اش رو خدا میرسونه

اما مردم میگن باید پول داشته باشه بقیهش رو خدا میده

شمام کلا مثل همونا صحبت میکننید. من که نمیخام برم خاستگاریش
نمیخام برم به زور زنش بشم فقط فک میکنم ملاک های دینی رو داره برای همسر مناسب بودن

broken;823402 نوشت:
جالبه که حرف مذهبی و غیر مذهبی با هم یکی شده
دین میگه با اخلاق و با خانواده و با تقوا باشه خوبه بقیه اش رو خدا میرسونه

اما مردم میگن باید پول داشته باشه بقیهش رو خدا میده

شمام کلا مثل همونا صحبت میکننید. من که نمیخام برم خاستگاریش
نمیخام برم به زور زنش بشم فقط فک میکنم ملاک های دینی رو داره برای همسر مناسب بودن

خواهر خوبم ما بر اساس شرایطتون و بر حسب تجربیاتمون نظر میدیم

بله متاسفانه این حرفا حتی تو خانواده های مذهبی هم تبدیل شده ب شعار بدون عمل

مطمئن باشید اگه خانوادتون همفکر شما بودن جور دیگه ای راهنماییتون می کردیم ولی من تجربه این متغایر بودن تفکرات رو دارم و ازش ضربه کم نخوردم

شک نکنید خانواده خیلیییییییییییییییییییی تو زندگی و دوام عشقتون موثر هستن

بعدم ب قول خودتون فقط فکر می کنید که شرایط با ایمان بودن رو داره (شایدم واقعا داشته باشن) ولی اینم بر اساس تجربیاتم بگم بهتون به هیچ وجه از روی ظاهر و اینکه مسجد میرن و اینا قضاوت نکنید حتی اگه واقعا هم مذهبی باشن ممکنه واقعا بدرد هم نخورید و شاید نگاهتون تو بعضی چیزا خیلی متفاوت باشه

اینو یادتون باشه هر دو تا خوبی لزوما کنار هم زندگی خوبی نخواهند داشت

broken;823402 نوشت:
جالبه که حرف مذهبی و غیر مذهبی با هم یکی شده
دین میگه با اخلاق و با خانواده و با تقوا باشه خوبه بقیه اش رو خدا میرسونه

اما مردم میگن باید پول داشته باشه بقیهش رو خدا میده

شمام کلا مثل همونا صحبت میکننید. من که نمیخام برم خاستگاریش
نمیخام برم به زور زنش بشم فقط فک میکنم ملاک های دینی رو داره برای همسر مناسب بودن

خوب الحمدالله مدافع والدین فراوانند
یکی هم این وسط از حق اولاد بگوید به عدالت نزدیکتر است :Nishkhand:

با خیلی از صحبت های کاربران عزیز مخالفم ، اما برای اینکه در تاپیک خلل ایجاد نشود از کسی نقل قول نمی کنم
فقط یک سری موارد را کلی عرض میکنم. لذا خواهش میکنم هیچکسی صحبت مرا درمورد خود فرض نکند:

1 - دوستان بسیار محترم ، هرگز سعی نکنید نسخهء خودتان را برای همه بپیچید. نه شما او هستید ، و نه او شماست. روحیات ، خواسته ها ، توان ، نگرش ، اعتقادات ، محیط و شرایط هر کسی مختص به خودش است. تنها چیزی که بر این موارد برتری دارد ، حلال و حرام خداست و نه هیچ چیز دیگر. یعنی عواملی که گفتم تا زمانی که از حلال خدا بیرون نرفته باشد ، هیچکسی نمیتواند آنها را بد بداند به این دلیل که من اینطوری نبودم پس بد است یا اشتباه است

2 - اکثر دوستان استارتر را به پیروی نکردن از احساس تشویق میکنند ، درحالیکه ابتدا باید مشخص بشود اولاً پیروی از احساس به خودی خود چیز بدی است؟! ثانیاً مشخص بشود عمل استارتر عملی احساسی است (آن هم از نوع بدش). تا الان که من مطالب ایشان را خواندم ، در اصل خواسته هایشان نه اشتباهی دارند و نه احساس غلط

3 - پدر و مادر "معمولاً" خیر فرزند را میخواهند ، اما نه "قطعاً"! گروه اعظمی از والدین خیرخواه هستند و عالی هم عمل میکنند. اما ما سه گروه دیگر هم از والدین داریم:
الف) والدینی که ابداً خیر فرزندشان را نمی خواهند. مثل والدین معتاد که فرزند را برای گدایی می فرستند تا پول موادشان در بیاید
ب) والدینی که خیر خود و فرزند را با هم می خواهند! یعنی دنبال آن نوع خوشبختی برای فرزند هستند که تهش یه چیزی هم به خودشان برسد
ج) والدینی که قلباً خیر فرزند را میخواهند و بدون هیچ چشم داشتی. اما علم و آگاهی درستی ندارند ، لذا راه را اشتباه میروند

پس شاید نیاز باشد من هم از تمام کاربران محترم و محترمه بخواهم ، لطفاً شما نیز احساسی قضاوت نکنید و تمام حق را به والدین ندهید

اما یک نکته هم خطاب به شما خواهر گرامی "broken":
برادرانه خواهش میکنم به راهکارهای استاد
"حامی" با دقت بیشتری نگاه کنید. ایشان هیچ جا نگفتند که "قطعاً" حق با والدین شماست. اتفاقاً اشتباه آنها را نیز احتمال دادند ، اما همانطور که شما انتظار دارید افراد این تاپیک نظر شما را بفهمند و درک کنند ، ایشان هم همین انتظار را از شما دارند. دقت بفرمائید:

شرایط شما از دو حال خارج نیست:

1 - انتخاب شما درست است و والدین شما اشتباه می کنند

2 - حق با والدین شماست و انتخاب شما اشتباه است

اما اولاً به دلیل حفظ شأن و احترام والدین ، ثانیاً به دلیل نیاز شما به وجود خانواده ای که از شما حمایت کنند ، ثالثاً برای حضور پررنگ والدین و شیرین شدن پروسهء ازدواج شما ، استاد "حامی" (و سایر دوستان) ابتدا حالت شماره 2 را در نظر میگیرند. یعنی چه؟ یعنی شما ابتدا احتمال بدهید شاید حق با والدین است و بر همین مبنا ، نظرات آنها را بشنوید و

"بدون تعصب" بررسی کنید

همچنین میزان قدرت تطابق خودتان با چنین ازدواجی را بطور جدی (نه مثل عشقای تو کتابا) بسنجیو و بررسی کنید و تا جای ممکن با دید منفی نگاه کنید. اگر تمام موارد را بررسی کردید ، حرفهای والدین را بطور دقیق شنیدید و تجیزه تحلیل کردید ، با چند نفر بزرگتر و آگاه (نه هر بزرگتری) و همچنین مشاور مطرح کردید ، اما نتیجه این شد که دلایل آنها قانع کننده نیست ، آن وقت بروید برای مراحل بعدی که استاد بصورت کلی آنها را توضیح دادند

این چیزی است که از شما انتظار میرود وگرنه تمام این دوستان و بخصوص استاد "حامی" حرف دل شما را بخوبی می فهمند

broken;823402 نوشت:
جالبه که حرف مذهبی و غیر مذهبی با هم یکی شده
دین میگه با اخلاق و با خانواده و با تقوا باشه خوبه بقیه اش رو خدا میرسونه

اما مردم میگن باید پول داشته باشه بقیهش رو خدا میده

شمام کلا مثل همونا صحبت میکننید. من که نمیخام برم خاستگاریش
نمیخام برم به زور زنش بشم فقط فک میکنم ملاک های دینی رو داره برای همسر مناسب بودن

سلام ...
0. احتمال زیادی میدادم که اگر خط اول پستم رو بخونی تا آخرش رو نخوای بخونی ... ولی ازت میخوام که تا تهش رو بخونی .

1. یه بار برگرد به زمانی که کودک بودی ... یا من کودک بودم ... اون زمانها بهمون یک دونه بادکنک میدادند و حاضر بودیم که هر کاری بکنیم ... اگر بهمون بهترین و پر ارزش ترین چیزها رو میدادند و کنارش هم یه بادکنک قرار میدادند ... بادکنک رو قبول میکردیم ... نه اون چیز پر ارزش رو !!! چرا !!! چون هنوز بردار ارزش هاموش کاملا شکل نگرفته بود !!! اهم و مهم نکرده بودیم ...

2. اگر شما مثلا دانشجو بودین و در درون خانه دانشجویی زندگی میکردین ... مثلا 2 سال ... و با اینکه از پدر و مادرتون پول میگرفتین ... ولی مجبور بودین خودتون برنامه ریزی مالی کنین .... و باز انتخابتون این پسر بود ... من بهتون حق میدادم که باهاشون ازدواج کنین .

3. به نظرم مشگل از پدر و مادرتون هستش ... اینکه تا حالا اجازه ندادند پارامترهایی مانند پول و مادیات وارد زندگیتون بشه ... و چون هر وقت پول خواستین برایتون موجود بوده ... اون رو بی ارزش میدونین ... و وقتی که وارد زندگی بشین تازه متوجه این پارامتر مهم میشین و میفهمین که در درون انتخابتون این پارامتر رو در نظر نگرفتین .

4. من فکر میکنم باید در حدود 10 سالی از شما بزرگتر باشم ... اولین چیزی که میتونم بهتون بگم این هستش که برای ازدواج عجله نکین... حالا دو دفعه اومد خواستگاریت !!! برای اینکه ازدواج کنین این مهم نیست که فکر کنین و تخیل کنین که شرایط خوب هست... ازدواج بزرگترین تصمیم زندگی هست ... شما باید 100 درصد تاکید میکنم 100 درصد نه 99.99999 درصد ... دقیقا 100 درصد مطمئن باشین که میتونین در کنارش همون زندگی که میخواین رو داشته باشین . حتی من دوستانی داشتم که شرط ازدواجشون این بوده که قبل از ازدواج با همسرشون رابطه خفیفی داشته باشند ...

5. من هم دوستان زیادی داشتم که دقیقا همین حرف رو میزدند ... همه چیز که پول نیست !!! و با اینکه من خودم هم اعتقاد دارم همه چیز پول نیست ... ولی ایشان علت جدا شدنشون دقیقا همین پول بوده ... پول یعنی اینکه همسرت از ساعت 6 صبح بره سره کار و تا ساعت 9 شب سره کار باشه ... و وقتی سره ساعت 9 شب میرسه خونه از فرط خستگی همون موقع خوابش ببره تا فردا ساعت 6 صبح و تمام روزها و شبهاتون رو اینجوری بگذرونین ... عصبانیت و کش و قوس های بی پولی و ... هم بماند .

6. در نهایت من تنها حرفی که میتونم بزنم این هستش که دایره پارمترهای انتخابت رو بالا ببری و پارمتری رو به همین راحتی بی ارزش نکنی ... اگر واقعا پدر و مادرتون ارزش دارایی و مدیریت مالی رو تا حالا در درون زندگیتون در درون وجودتون شکل نداده باشند ... شکل دادن این مساله و اهمیت دادن به این مساله همکنون برای شما سخت میشه ... چون فکر میکنین پدر و مادرتون میخوان شما رو در درون بنز بشونن ...

7. اگر پارمتر پول و اهمیت اون در درون زندگیتون تا حالا مشخص نشده باشه ... شاید بهترین گزینه براتون همون آقا پسر بدون پول باشه .... اما آماده این هم باشین که به مرور زمان ارزش اینئپارمتر در درون زندگیتون مشخص بشه ... و تا جدایی هم بخواین پیش برین ...

8. در نهیات هم بهتون پیشنهاد میدم که به این فکر نکنین که شورتون با کار کردن میتونه همه چیز بدست بیاره ... قبول دارم زمانی اینچنین بود ... مردم کار میکردند و با کارشون میتونستند خونه و ماشین بخرند ... کسانی رو میشناسم که 10 سال هست دارند کار میکنند هنوز نتونستند برای خودشون ماشین بخرند . یعنی شما باید در حدود80 درصد به همون زندگی که شوهرتون در زمان ازدواج داره براتون مهیا میکنه قانع باشین .

9. سکس و روابط جنسی و عشق وعاشقی که با دو جلسه خواستگاری بوجود بیاد ... نهایتش با سه ماه و 10 روز از بین میره ... مگر اینکه عشق و عاشقی دقیقا از رویه شناخت بوجود اومده باشه ...

موفی باشین .

و آخرین کلام ...

شما دو تا انتخاب دارین .

1. مثلا با یه مرد بین 26 تا 34 ساله ازدواج کنین ... درست هست که ایشون سنشون بالا هست ... ولی وضعیت هوش اقتصادیش مشخص شده و شما میتونین از این لحاظ محک 100 درصدی بزنین .

2. مثلا با یه پسر 22 تا 26 ساله ازدواج کنین .... درست هست که ایشان سنشون پایین هست و براتون جذابیت بیشتری دارند ... ولی شما هیچ گمانی از وضعیت هوش اقتصادی ایشون نمیتونین داشته باشین ... حتی اگر به نظر پسر تر و تمییز و زرنگی به نظر بیاد ....

به هیچ عنوان منظورم این میست که با کسی ازدواج کنین که پولدار بشین یا ... بلکه داشتن شرایط نرمال زندگی در شرایط کنونی نیاز به مدیریت خیلی بالایی داره .

و در نهایت باز تاکید میکنم مساله درامد و اقتصاد هیچ ربطی به سعی و تلاش نداره ...

broken;821487 نوشت:
چجوری هم به شکلی که ابروم حفظ بشه و هم بهش برسم خواستم رو مطرح کنم!

سوال دومم اینه که اگه حرفی نزنم و کلا بی خیالش بشم، آیا میتونم در آینده فراموشش کنم؟

[=arial]سلام
اینطور که من متوجه شدم شما یکم خجالتی هستین که البته چیز بدی نیست ولی
باعث میشه اتفاقات مهم زندگیتون به میل خونوادتون برنامه ریزی بشه و این خیلییییی بده
ببین یه مراحلی تو زندگیت هست که لحظه لحظه زندگی رو تحت شرایط خودشون قرار میدن
و ازدواج مهمترین اون مراحله
ازدواج لباس نیست که اگه بهت نیومد بگی فوقش بعد دوبار پوشیدن میندازمش دور
رشته تحصیلی نیست که اگه دوسش نداشتی بگی انصراف میدم یا فوقش چهارسال تحمل میکنم بعدشم تموم
صحبت سر زندگیته سر همه آرزوهات همه دلخوشیات همه آینده ات
پس یکم جسارت داشته باش
اگه الان از ترس حرف بی ربط اطرافیان حرف دلتو نزنی
چند سال دیگه که مجبور به ازدواج با کسی مطابق میل خانوادت شدی و همه زندگیت به باد رفت
اون وقت از سر درد حرف دلتو فریاد میزنی ولی اون موقع دیگه خیلی دیره
تو قرار نیست خلاف حکم شرع و اخلاق کاری بکنی پس از انجامش واهمه نداشته باش
در نهایت ادب و احترام بگو که خواستگارت برات قابل احترامه و ارزششو داره که بهش فکر کنی و بعد تصمیم بگیری

در مورد سوال دومت نمیخوام بترسونمت ولی واقعیت اینه که دوستات زیادم بد نمیگن
البته بستگی داره رابطتون با اون فرد به دلبستگی و وابستگی کشیده باشه یا نه
که من فکر میکنم کشیده
اولین علاقه به جنس مخالف روال عادی زندگی کسی رو مختل نمیکنه
ولی یه وقتایی ناخودآگاه از گوشه ذهن آدم جلوه میکنه
چند ساعتی درگیری ذهنی ایجاد میکنه و بعد با لمس خاطراتش دوباره برمیگرده گوشه ذهن.

رهگذر آسمان;824418 نوشت:
[=arial]سلام
اینطور که من متوجه شدم شما یکم خجالتی هستین که البته چیز بدی نیست ولی
باعث میشه اتفاقات مهم زندگیتون به میل خونوادتون برنامه ریزی بشه و این خیلییییی بده
ببین یه مراحلی تو زندگیت هست که لحظه لحظه زندگی رو تحت شرایط خودشون قرار میدن
و ازدواج مهمترین اون مراحله
ازدواج لباس نیست که اگه بهت نیومد بگی فوقش بعد دوبار پوشیدن میندازمش دور
رشته تحصیلی نیست که اگه دوسش نداشتی بگی انصراف میدم یا فوقش چهارسال تحمل میکنم بعدشم تموم
صحبت سر زندگیته سر همه آرزوهات همه دلخوشیات همه آینده ات
پس یکم جسارت داشته باش
اگه الان از ترس حرف بی ربط اطرافیان حرف دلتو نزنی
چند سال دیگه که مجبور به ازدواج با کسی مطابق میل خانوادت شدی و همه زندگیت به باد رفت
اون وقت از سر درد حرف دلتو فریاد میزنی ولی اون موقع دیگه خیلی دیره
تو قرار نیست خلاف حکم شرع و اخلاق کاری بکنی پس از انجامش واهمه نداشته باش
در نهایت ادب و احترام بگو که خواستگارت برات قابل احترامه و ارزششو داره که بهش فکر کنی و بعد تصمیم بگیری

در مورد سوال دومت نمیخوام بترسونمت ولی واقعیت اینه که دوستات زیادم بد نمیگن
البته بستگی داره رابطتون با اون فرد به دلبستگی و وابستگی کشیده باشه یا نه
که من فکر میکنم کشیده
اولین علاقه به جنس مخالف روال عادی زندگی کسی رو مختل نمیکنه
ولی یه وقتایی ناخودآگاه از گوشه ذهن آدم جلوه میکنه
چند ساعتی درگیری ذهنی ایجاد میکنه و بعد با لمس خاطراتش دوباره برمیگرده گوشه ذهن.

توضیح کاملی بود

broken;821487 نوشت:
از این طرف تا پول نداشته باشه پدر و مادرم راضی نمیشن ما با هم ازدواج کنیم

سلام
عرض ادب دارم خدمت خواهر بزرگوارمان
یک سوال:
این آقا پسر چقدر پول داشته باشد پدر و مادر شما راضی به وصلت می شوند؟
پدر و مادر های دیگر چی؟
آیا اینکه یک پسر این قدری مرد کار باشد که یک کار خوب و یک درآمد صد در صد حلال داشته باشد
یک منزل مسکونی اجاره ای در شأن دختر تهیه کند
چند جنس کالا هم بگیرد و برای زندگی تامین کند و یک مراسم ساده و دور از گناه بگیرد که هم خدا راضی باشد و هم امام زمان(ع)
آیا پدر و مادر ها راضی می شوند یا خیر؟
معیار پول دار بودن پسرها چقدر است؟لطفا شفاف بگوئید!
ممنونم

broken;821487 نوشت:
میگن پسرها زود تو روابط عاشقونه سرد میشن به خصوص کسایی که خواستکاری میکنن و جواب نمی گیرن

راست گفته اند!واقعا پسرها وقتی می بینند شرایط تشکیل یک خانواده را دارند ولی به آن ها هیچ اعتماد و اطمینانی نمی شود دلسرد می شوند!
موضوع قفل شده است