قرآن ، امام مسلمین است!

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرآن ، امام مسلمین است!

سلام علیکم وعرض ادب

بنده یکی از شبهات اهل وهابیت رو مطرح می کنم خیلی ممنون می شوم جواب بدهید ::

همان طور که می دانیم در دو جای قران لفظ امام اطلاق بر کتاب حضرت موسی ع شده است

أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿هود: ١٧﴾

وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَٰذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَىٰ لِلْمُحْسِنِينَ ﴿الأحقاف: ١٢﴾

فلذا از این جهت اثبات می شود که امام در هر زمانی کتاب ان پیامبر محسوب می شود مثلا الان در زمان ما قران امام ماست !!!ولذا اندر شبهاتی که من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتتا جاهلیه رفع می شود چون امام زمان ما قران است نه چیز دیگر !!!

واز ادله ای که برای امامت حضرت علی ع استناد می شود حدیث منزلت است که طبق این حدیث و اینکه پس ازحضرت موسی ع ان امامت گسترش نیافت معلوم می شود که فقط حضرت علی ع امام بوده است و امامت متوقف شده است !!!و سخنان صحابی ای که در کتب اهل سنت امده است گواهی همین را می دهد که انها امام را قران معرفی می کردند تا جایی که عمر بن خطاب خلیفه دوم اهل سنت قران را امام معرفی کرده است ::

وأخرج ابن جرير ، وابن حاتم ، عن السدي في قوله تعالى : { يا أيها الذين آمنوا لا تسألوا عن أشياء } قال : غضب رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) يوما من الأيام ، فقام خطيبا ، فقال : سلوني فإنكم لا تسألوني عن شئ إلا أنبأتكم به فقام إليه رجل من قريش ، من بني سهم ، يقال له عبد الله بن حذافة ، وكان يطعن فيه ، فقال : يا رسول الله من أبي ؟ قال ( صلى الله عليه وآله ) : أبوك فلان ، فدعاه لأبيه ، فقام إليه عمر ، فقبل رجله وقال : يا رسول الله ، رضينا بالله ربا ، وبك نبيا ، [HL]وبالقرآن إماما ، [/HL]فاعف عنا ، عفا الله عنك ، فلم يزل به، حتى رضي ، فيومئذ قال ( صلى الله عليه وآله ) : الولد للفراش وللعاهر الحجر . فكان غضب رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) على عمر شديدا ، إلى درجة اضطر معها عمر إلى تقبيل رجله ( صلى الله عليه وآله ) ، وطلب العفو منه ، وإعلانه الشهادة من جديد ! وعن أبي هريرة ، أن عمر بن الخطاب قال : إنا يا رسول الله حديثو عهد بجاهلية وشرك ، والله أعلم من آباؤنا .
الدر المنثور 4 / 310 .

و هم چنین از انجایی که در کتاب صحیحین امده است از قول پیامبر که سنت های بعد از من تکرار می شود دقیقا سنت ها هم تکرار می شود و قران امام مسلمین می شود

برچسب: 

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد صدرا

ammarshia;820873 نوشت:

بنده یکی از شبهات اهل وهابیت رو مطرح می کنم خیلی ممنون می شوم جواب بدهید ::

همان طور که می دانیم در دو جای قران لفظ امام اطلاق بر کتاب حضرت موسی ع شده است

أَفَمَن كَانَ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً أُولَٰئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿هود: ١٧﴾

وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَٰذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَىٰ لِلْمُحْسِنِينَ ﴿الأحقاف: ١٢﴾

فلذا از این جهت اثبات می شود که امام در هر زمانی کتاب ان پیامبر محسوب می شود مثلا الان در زمان ما قران امام ماست !!!ولذا اندر شبهاتی که من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتتا جاهلیه رفع می شود چون امام زمان ما قران است نه چیز دیگر !!!

واز ادله ای که برای امامت حضرت علی ع استناد می شود حدیث منزلت است که طبق این حدیث و اینکه پس ازحضرت موسی ع ان امامت گسترش نیافت معلوم می شود که فقط حضرت علی ع امام بوده است و امامت متوقف شده است !!!و سخنان صحابی ای که در کتب اهل سنت امده است گواهی همین را می دهد که انها امام را قران معرفی می کردند تا جایی که عمر بن خطاب خلیفه دوم اهل سنت قران را امام معرفی کرده است ::

وأخرج ابن جرير ، وابن حاتم ، عن السدي فقام إليه عمر ، فقبل رجله وقال : يا رسول الله ، رضينا بالله ربا ، وبك نبيا ، [HL]وبالقرآن إماما ، [/HL]فاعف عنا ، عفا الله عنك ، فلم يزل به،

و هم چنین از انجایی که در کتاب صحیحین امده است از قول پیامبر که سنت های بعد از من تکرار می شود دقیقا سنت ها هم تکرار می شود و قران امام مسلمین می شود


با سلام و عرض ادب

1) واژه ی امام‏[1] در لغت‏، به معانى زير آمده است:[2]
الف) آنچه مورد اقتدا و تبعيّت قرار گيرد؛ طريحى گويد: امام به كسر الف، بر وزن فعال به معناى كسى است كه مورد پيروى است: مؤلف معانى الاخبار نيز در توضيح وجه تسميه امام گويد: امام را امام ناميدند، به دليل اين كه او پيشرو و مردم، پيرواند.[3] ب) مقدّم‏؛ [4] ج) قيّم و سرپرست‏؛ د) طريق و راه؛‏ [5] هـ) ناحيه‏؛ [6] در خصوص سه معناى نخست (الف، ب و ج) كه بى‏ ارتباط با هم نيستند، گفته شده است كه مفاد لغوى واژه، مطلق است و شامل هر فردى مى‏ شود كه نسبت به عده ‏اى، مقدم، مقتدا و سرپرست است؛ چه او مستحق چنين تقدم و رهبرى ‏اى باشد يا نه. [7]

2) كلمه امام به صورت مفرد و جمع، دوازده بار در قرآن آمده است:[8]
الف) دو بار بر تورات اطلاق شده است:«وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَةً»؛[9]
ب) يك بار به معناى لوح محفوظ آمده است:«وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»؛[10] امام مبين يعنى لوح محفوظ.
ج)
يك بار به معناى طريق مقصود آمده است:«وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِينٍ»؛[11]
د)
در دو مورد، به معناى پيشوايان ضلالت استعمال شده است:«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»؛[12] «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ»؛[13]
ه)
در يك مورد به معناى جامع بين ائمه هدايت و ضلالت به كار رفته است:«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»؛[14]
و) در پنج مورد
به معناى پيشوايان صالح آمده است: «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِينَ إِماماً»؛[15] «قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ»؛[16] «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ»؛[17] «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ»؛[18] «وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»؛[19]

3) با توجه به مطالب فوق روشن می گردد که قرآن کریم بیانگر آن است که عده ای از انبیای الهی دارای مقام امامت بودند، و هدایت به امر الهی می نمودند.

4) شکی نیست که کتب آسمانی نازل شده ی از سوی خداوند همگی مشتمل بر امر هدایت الهی نسبت به انسانها بوده و در این میان قرآن کریم به واسطه ی برتری معارف آن و تضمین در عدم تحریف آن، تا قیامت امام و هادی مردم خواهد بود؛ اما سخن بر سر آن است که مجموع معارف قرآن خود نیاز به تبیین معصومانه داشته؛ همچنانکه پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) مبیّن معصوم قرآن بوده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛[20]«و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند».
و پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) هدایت امت بعد از خویش را در گرو تبعیت از قرآن و عترت بیان فرمودند؛ یعنی همچنان که در زمان پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) آنحضرت مبین قرآن بودند؛ بعد از آنحضرت نیز هدایت قرآن در قالب هدایت ائمه(علیهم السلام) صورت می پذیرد؛ همچنانکه در حدیث ثقلین فرمودند: «قَالَ إِنِّي أُوشِكُ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ وَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمْ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعِتْرَتِي كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنْ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَعِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَعَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُونِي بِمَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا». «من نزدیک است که خوانده شوم و اجابت کنم، و همانا من در میان شما دو چیز سنگین به یادگار می گذارم، کتاب خدای عزوجل كه ريسمان رحمت آويخته از آسمان به سوى زمين است و دیگری عترت واهل بیتم را، وهمانا لطیف خبیر به من خبر داده است که این دو هر گز از هم جدا نمی شوند تا در به من بپیوندند، بنگريد چگونه با وديعتهاى من رفتار مى كنيد».[21]

5) بدیهی است که حدیث منزلت بیانگر آن است که هر منزلتی که پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) داشته است، امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز داشته، ودر این میان تنها امر نبوت استثناء شده است، همچنان که فرمودند: «أما ترضى أن تكون منى بمنزلة هارون من موسى الا أنك لست بنبي انه لا ينبغي أن أذهب الا وأنت خليفتي قال وقال له رسول الله أنت وليي في كل مؤمن بعدي».[22] ودر این میان امامت و خلافت آنحضرت امری است که با رحلت آنحضرت به فعلیت رسید؛ چه مردم خواهان آن باشند و یا نباشند.

6) اینکه کسی بدنبال تفسیر امام از زبان خلیفه ی دوم بوده باشد و در این میان به سخن قرآن و سنت توجه نداشته باشد، در واقع به منزله ی عدم توجه به بیان قرآن و سنت است؛ زیرا بدیهی است که شعار تمسک به قرآن بدون تمسک به عترت، در حکم عدم تمسک به قرآن است،‌ و دیگر آنکه اخذ به قرآن نافی اختلاف میان امت نخواهد بود؛ همچنان که در فرق اهل سنت با آنکه همگی مدعی تبعیت از قرآن بوده اند و در باب مسأله ی خلافت دیدگاهی واحد داشته؛‌ اما با این حال مسأله ی تکفیر در میان آنان وجود داشته است.

7) این شبهه از اساس با اعتقاد اهل سنت در تنافی است؛ زیرا مساله ی امامت به معنای جانشینی و زعامت امت بعد از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) بوده و اهل سنت خلفای بعد از آن حضرت را خلیفه و امام خود دانسته اند و بر اساس برخی فتاوی منکرین چنین خلافتی را کافر دانسته اند.[23]

Dirol تطبیق حدیث « من مات وليس له إمام مات ميتة جاهلية»،[24] بر قرآن کریم، خلاف نص روایات و تفسیر علمای اهل سنت است؛ زیرا در برخی از این روایات سخن از بیعت با امام بوده که چنین بیعتی در حق قرآن بی معنی است؛‌ همچنان که مسلم روایت نموده:« وَمَنْ مَاتَ وَلَيْسَ فِى عُنُقِهِ بَيْعَةٌ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ».[25]کسی که بمیرد و بیعتی بر گردن او نباشد به مرگ جاهلی مرده است.

موفق باشید.


[/HR] [1] . از ريشه «ا م م» مهموز الفاء و مضاعف است
[2] . جمعی از نویسندگان، امامت پژوهى(بررسى ديدگاههاى اماميه، معتزله واشاعره)، ص: 46.

[3] . فخر الدين الطريحى، مجمع البحرين، ج 6، ص 10؛ محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى، شيخ صدوق، معانى الاخبار، ص 96.
[4] . ابو الفضل محمد بن منظور، لسان العرب، ج 12، ص 24 و 25.
[5] . طريحى، مجمع البحرين: «يقال للطريق إمام لأنه يؤمّ أن يقصد ليتبع»، ج 6، ص 10.
[6] . ميرزا رفيعا نائينى، شجرة الهيّه، نسخه خطى، شماره 159، موقوفه على اصغر حكمت، كتابخانه مركزى دانشگاه تهران.
[7] . قاضى عبد الجبار بن احمد معتزلى همدانى، شرح الاصول الخمسه، ص 509.
[8] . ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، ج 1، ص 437؛ محمد فؤاد عبد الباقى، المعجم المفهرس، ص 103.
[9] . هود(11)،17؛ الاحقاف(46)، 12.
[10] . يس(36)، 12.
[11] . حجر (15) ،79.
[12] . القصص(28)، 41.
[13] . التوبه(9)، 12.
[14] . اسری(17)،71.
[15] . الفرقان(25)،74.
[16] . بقرة(2)، 124.
[17] . الانبیاء(21)، 73.
[18] . السجدة(32)، 24.
[19] . القصص(28)،5.
[20] . النحل(16)؛44و 64.
[21] . احمد بن حنبل،‌ مسند احمد، ح: 11104، 11131،11211، 11561، 21578، مؤسسة الرسالة.
[22] . همان، ح3061.
[23] . «من أَنْكَرَ إمَامَةَ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيقِ فَهُوَ كَافِرٌ».( الفتاوى الهندية في مذهب الإمام الأعظم أبي حنيفة النعمان ،الشيخ نظام وجماعة من علماء الهندج2ص264.الناشر دار الفكر).
[24] . ابن حبان، صحیح ابن حبان، ح4573، مؤسسة الرسالة – بيروت).
[25] . مسلم بن حجاج،‌ صحیح مسلم، باب الأَمْرِ بِلُزُومِ الْجَمَاعَةِ عِنْدَ ظُهُورِ الْفِتَنِ وَتَحْذِيرِ الدُّعَاةِ إِلَى الْكُفْرِ، ح4899، دار الجيل بيروت.

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
با اجازه ی استاد صدرا بنده هم یک نکته ای اضافه کنم.
راه دیگر برای این که اطمینان حاصل کنیم ((امام)) در حدیث مذکور به معنای ائمه ی اطهار(ع) در هر زمان است تدبیر در متن حدیث بخصوص احادیثی که لفظ ((زمان)) در کنار امام آمده است که صراحتا لفظ((امام زمان)) در آن آمده است. اگر کسی بگوید اینجا منظور از امام قرآن است اشتباه بزرگی کرده. چون قرآن امام مردم در تمام عصر ها و زمان هاست و هدایت قرآن اختصاص به زمان خاصی ندارد. درحالی که در متن روایت صراحتا لفظ ((زمان )) آمده است که این مفهوم را میرساند که منظور امام عصر هر شخص است که یک فرد خاص و معینی در هر زمان است نه قرآن که امام تمام زمان هاست.
والسلام علی من اتبع الهدی

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

ammarshia;820873 نوشت:
بنده یکی از شبهات اهل وهابیت رو مطرح می کنم خیلی ممنون می شوم جواب بدهید ::

ammarshia;820873 نوشت:
فلذا از این جهت اثبات می شود که امام در هر زمانی کتاب ان پیامبر محسوب می شود مثلا الان در زمان ما قران امام ماست !!!ولذا اندر شبهاتی که من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتتا جاهلیه رفع می شود چون امام زمان ما قران است نه چیز دیگر !!!

برادر گرامی همانطور که استاد هم فرمودند در امامت قرآن کریم شکی نیست اما همین قرآن در جاهای مختلفی به کرات مقاماتی را برای اهل بیت علیهم السلام بیان میکند که پذیرش هر یک از آنها برای متلاشی شدن بنیان ها و بنیاد های وهابیت کافی است مثلا:

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ 61

پس هر كس در اين (حقيقت) بعد از علم وحيانى كه تو را (حاصل) آمده، با تو محاجّه كند، بگو: «بياييد پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و زنانتان را و خودمان و خودتان را فراخوانيم، سپس مباهله (: تقاضاى لعنت) كنيم، پس لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.» آیه 61 سوره مبارکه آل عمران

«انفسنا» چون انسان از خودش دعوت نمى كند بنابراين انفسنا درباره رسول اللّه صلى الله عليه و آله به معناى خود آن حضرت نيست و كسى خود را دعوت نمى كند بلكه مقصود كسى است كه مانند خود رسول اللّه صلى الله عليه و آله و جانشين برگزيده اوست ازميان تمامى مسلمين. در نتيجه او هم مانند رسول اللّه صلى الله عليه و آله يك شخص است و اين يك فرد بر حسب كل روايات شيعه و سنى، حضرت على عليه السلام است.

منبع:http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan1

پس به نص این آیه
امام علی جان و نفس پیامبر است و عملا چون پیامبر از همه انبیا برتر است پس نه تنها علی علیه السلام افضل از همه صحابه است بلکه از همه انبیا هم برتر است(به جز پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم)

آیا وهابیت و حتی اهل سنت حاضر است این مطلب قرآنی را بپذیرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ammarshia;820873 نوشت:
بنده یکی از شبهات اهل وهابیت رو مطرح می کنم خیلی ممنون می شوم جواب بدهید ::

ammarshia;820873 نوشت:
فلذا از این جهت اثبات می شود که امام در هر زمانی کتاب ان پیامبر محسوب می شود مثلا الان در زمان ما قران امام ماست !!!ولذا اندر شبهاتی که من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتتا جاهلیه رفع می شود چون امام زمان ما قران است نه چیز دیگر !!!

وَ الَّذِى أَوْحَيْنَآ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَـبِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِى لَخَبِيرُم بَصِيرٌ 31ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَـبَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِى وَ مِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقُم بِالْخَيْرَ تِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَ لِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ 32

و آنچه از كتاب [: قرآن] سوى تو وحى كرديم، (هم)او تمام حق است، حال آنكه تصديق كننده است آنچه را در برابر اوست. همواره خدا نسبت به بندگانش بسى آگاهى بسيار بيناست. 31سپس (اين) كتاب را به (آن) كسان از بندگان خود كه (آنان را) برگزيديم، به ميراث داديم. پس برخى از بندگان ما بر خود ستمكارند، و برخى (از ايشان) ميانه رو (: عادل) و برخى (هم) از آنان در تمامى كارهاى نيك به فرمان خدا (در ميان همگان) پيشگامند. و اين خود همان فضيلت بزرگ است (كه داراى امتياز بى مانند پس از رسول گرامى است). 32 سوره مبارکه فاطر

وارثان قرآن پس از رسول قرآن همانند او از فرمانداران معصوم قرآنى پس از حضرتش مى باشند، زيرا مثلث اوصافشان خود دلائلى روشن بر اين حقيقت است:

نخست «عبادنا» كه بندگى شان را نسبت به خدا محرز و سرآغاز اين موهبت دانسته، گرچه در كل شامل تمامى مؤمنان است، ولى دايره اين عبوديت را تنگ تر كرده كه "الذين اصطفينا": اينان برگزيدگان از بندگان خدايند، اصطفاء و گزينش ربانى هم در سراسر قرآن به معنى عصمت است، به جز اصطفاء در پادشاهى كه در آيه (2:247) بدان اشاره شده و اين هم عصمت در پادشاهى است، ولى همين اصطفاء بگونه مطلق در سراسر قرآن بيانگر عصمت مطلقه شرعى است كه حتى بالاترين عدالت را هم شامل نيست، چنانكه همين «عبادنا» اينجا به سه دسته "ظالم لنفسه"، «مقتصد» و "سابق بالخيرات" تقسيم گشته،

و آيا در اين ميان ظالمان از همين برگزيدگان و وارثان قرآنند؟ يا بالاتر مقتصدان و ميانه روهايند كه نه فاسقند و نه معصوم، و يا مقصود معصومانند كه دراين ميان مورد اصطفاء و گزينش الهى قرار گرفته اند و به دنباله رسول قرآن رسالت و دعوت معصوم قرآنى را تداوم بخشند.

اين توصيف آخرين "سابق بالخيرات" نسبت به آن برگزيدگان ربانى معصوم برايشان مقامى والاتر از كل معصومان معرفى كرده كه بالاترين مقام عصمت در ميان تمامى معصومان بجز رسول قرآن اند، زيرا «الخيرات» تمامى خيرات را در مثلث زمان شامل است، و «سابق» هم سبقت زمانى نيست، زيرا سبقت زمانى هرگز فضيلتى نيست تا افضليتى را در بر داشته باشد،

وانگهى اينان همان وارثان بعدى قرآنند كه پس از رسول اسلام با اين ميراث مفتخرند، روى اين اصل اين وارثان قرآن همان پيشى گيرندگان در كل خيرات در ميان كل برگزيدگان عصمت و رسالتند، و از لحاظ اينكه رسالت به حضرت محمد صلى الله عليه و آله پايان يافته، اين برگزيدگانِ سبقت در ميان كل خيرات از تمامى برگزيدگان الهى در طول تاريخ عصمت از كل معصومان برترند، چنانكه آياتى ديگر هم مانند آيه تطهير بر اين حقيقت دلالت دارد. و آيا سنيان چنين مقامى را، و حتى عصمت فروتر از هر عصمتى را، براى سه خليفه و يا چهار امام فقاهت ـ تا چه رسد به ديگران ـ مدعى هستند، پاسخ كلاً منفى است. زيرا خطاهاى قاصرانه ويا مقصرانه اينان خود نفى عصمت بلكه سلب عدالت است؛

و آيا كسانى ديگر بجز دوازده امام معصوم با صديقه طاهره عليهاالسلام در طول تاريخ اسلام به مقام عصمت تا چه رسد به بالاترين مقام عصت رسيده است؛ پاسخ كلاً در هر دو مورد به اتفاق شيعه و سنى منفى است، تنها اين احتمال مى ماند كه اين إخبار ربانى از چنان وراثتى حقيقت ندارد، اين هم كفر است. در نتيجه چنانكه روايات متواتره شيعه و سنى اين بزرگواران را به نام و نشان معرفى كرده. اينان همان وارثان و فرمانداران معصوم قرآنند كه بر مبناى "سابق بالخيرات" پس از رسول قرآن در بالاترين مقامات عصمت مى باشند، ك اين پيش گرفتنشان از كل معصومان "باذن اللّه " است، و آيا در گزينش و اذن الهى اشتباه و خللى ممكن است؟

و "اذن اللّه " در جاى جاى قرآن درباره رسول خاتم، و مانند (42:51) براى كل رسولان و (10:3) براى تمامى شافعان، و در (22:65) براى نگهداشت زمين و آسمان كلاً در ابعاد عصمت ربانى است. و در آخر كار "ذلك هو الفضل الكبير" اين وراثت رسالتى را ـ همانند خود دين رسالت ـ فضل بزرگ از طرف خدا دانسته است.

در اين مثلث «عبادنا» كه در كل مشترك در ايمانند، نخست ستمگران نسبت به خودشان و نه به ديگران ياد شده اند كه اكثريت مؤمنان غير متعدى را در بر دارند، سپس عادلانند كه از اينان بسى كمترند، و در آخر كار اين برگزيدگان ممتازند كه پس از رسول قرآن تنها فرمانداران و وارثان قرآن نسبت به عموم مؤمنانند.

منبع: http://www.olumquran.com/fa/publication/farsi-books/item/tj-forghan4

آیا وهابیت و اهل سنت حاضر است این مطلب قرآنی و عقلی را بپذیرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ammarshia;820873 نوشت:
فلذا از این جهت اثبات می شود که امام در هر زمانی کتاب ان پیامبر محسوب می شود مثلا الان در زمان ما قران امام ماست !!!ولذا اندر شبهاتی که من مات ولم یعرف امام زمانه مات میتتا جاهلیه رفع می شود چون امام زمان ما قران است نه چیز دیگر !!!

با سلام

پس چرا نفرمود: یوم ندعوا کل اناس بکتابهم ؟!

ammarshia;820873 نوشت:
وبالقرآن إماما ، فاعف عنا ، عفا الله عنك ، فلم يزل به، حتى رضي ، فيومئذ قال ( صلى الله عليه وآله ) : الولد للفراش وللعاهر الحجر

جالبه که از خود این فرد معارض این سخنش آمده :

سعيد بن منصور روايت ميکند از قول عمران بن حصين که ما در حال صحبت کردن در مورد احاديث بوديم که مردي آمد و گفت : اين حرفها را رها کنيد ! از کتاب خدا براي من (در مورد اين حرفها ) دليل بياوريد !
عمر بن خطاب گفت : تو آدم احمقي هستي ! آيا در کتاب خدا ، نماز خواندن و روزه گرفتن تفسيرش آمده ؟ کتاب خدا حکم را آورده و سنت نبوي آن را تفسير ميکند !

مفتاح الجنة في الاحتجاج بالسنة ، ص 59 ، المؤلف: عبد الرحمن بن أبي بكر، جلال الدين السيوطي (المتوفى: 911هـ) ، الناشر: الجامعة الإسلامية، المدينة
المنورة ، الطبعة: الثالثة، 1409هـ/1989م

موضوع قفل شده است