جمع بندی سوالات کمرشکن از مراجع شیعه (خطبه ۶۷ نهج البلاغه) سوال اول

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالات کمرشکن از مراجع شیعه (خطبه ۶۷ نهج البلاغه) سوال اول

با سلام


از اساتید گرامی تقاضا دارم به این شبهاتی که اهل سنت عنوان کرده اند پاسخ دهید

البته این شبهه شامل ۱۲ سوال است که بنده بعد از جواب هر سوال ,سوال دیگر را مطرح میکنم



سوال اول:در خطبه ۶۷ نهج البلاغه آمده که حضرت علی علیه السلام در مورد ماجرای سقیفه از یارانش می پرسد که انصار در سقیفه چه گفتند؟

و آنها پاسخ می دهند که انصار گفتند: زمامداری از ما و رهبری از شما مهاجرین انتخاب گردد پس حضرت علی علیه السلام فرمود: چرا با آنها به این سخن رسول خدا استدلال نکردید که آن حضرت درباره انصار سفارش فرمود: با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید و در این هنگام یارانش از حضرت علی علیه السلام پرسیدند چگونه این سخن آنها را از زمامداری و خلافت دور می کرد که حضرت علی علیه السلام در پاسخ می گوید: اگر زمامداری و حکومت در آنان بود سفارش کردن در مورد آنها معنایی نداشت.

حال ما در اینجا طبق گفته خود حضرت علی می گوئیم اگر خلافت فقط منحصر به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وسلم بوده است پس چرا اینقدر پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد اهل

بیت سفارش می کرده است( شیعه نیز دائم به این سفارشات اشاره دارد) اگر خلافت در بین اهل بیت می بود سفارش مکرر در مورد آنها معنایی نداشت و به طور مثال ممکن بود مردم در

غدیر خم یا جاهایی که شیعه معتقد است علی به عنوان خلیفه بلافصل معرفی می شده است به پیامبر صلی الله علیه وسلم بگویند تو می بایست سفارش ما را به علی بکنی نه

سفارش او را به ما ، چونکه او پس از تو خلیفه و حاکم بر ما خواهد شد و باید مراقب ما باشد.

پس طبق این سخن حضرت علی علیه السلام نتیجه می گیریم که دستوری از سوی خداوند یا پیامبر صلی الله علیه وسلم مبنی بر خلافت در اهل بیت نبوده است و شما نیز نمی توانید سخن حضرت علی را قبول نکنید.

آیا آنهمه که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم، سفارش اهل بیت و خاندان خود را به دیگر مردم می کردند دلیل بر این نبوده که خلافت در خاندان ایشان نبوده است؟(ضمن اینکه چرا حضرت علی نمی گویند منظور از الائمه: من و فرزندان من هستند؟)

لازم به تذکر است که مراجع رافضی در پاسخ به این سوال می گویند: در مورد انصار چنین آمده که با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید ولی در مورد اهل بیت چنین چیزی نیامده است!!! که در جواب به مراجع رافضی باید گفت: سوال ما واضح است و صحبت از سفارش در مورد انصار است، خود حضرت علی فرموده: اگر زمامداری و حکومت در آنان بود سفارش کردن در مورد آنها معنایی نداشت.

خواننده گرامی دقت کند که حضرت علی زمامداری را گفته و سپس بطور صریح به سفارش در مورد ایشان اشاره دارد یعنی در واقع خود حضرت علی جمله با نیکان آنها به نیکی رفتار کنید و از بدکاران آنها درگذرید را به سفارش کردن معنا نموده است و آنرا نوعی سفارش دانسته اند و سوال ما نیز همین است که بنابراین طبق همین سخن حضرت علی پس اگر زمامداری در اهل بیت بود سفارشات دائم پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد ایشان معنا نداشت، پس سوال تنها در مورد سفارشات پیامبر در مورد ایشان است، آیا شما این جمله پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد انصار را سفارش می دانید یا خیر؟

خود حضرت علی در این خطبه آنرا سفارش دانسته است، حال شما می گویید: نه در مورد اهل بیت چنین جمله ای نیامده!! و در واقع کاری با بحث سفارش و سوال ما ندارید و اصلا رفته اید به سراغ موضوعی دیگر، البته دلیل آن کاملا روشن است، چون سوال ما جوابی ندارد. برخی دیگر از منتقدین باسواد نیز بجای پاسخ به این سوال می آیند و به موارد دیگری چون کتاب الله و عترتی اشاره می کنند که در پاسخ باید بگویم: جواب سوال ما چه شد؟!
لطفا پاسخ همین سوال و سخن حضرت علی را بدهید و ما فعلا با موارد دیگر کاری نداریم.

سلام علیکم
سوال شما تاریخی صرف نیست بلکه باید در انجمن اعتفادات و حدیث و سپس در انجمن تاریخ مطرح شود زیرا بیشتر اعتقادی و حدیثی می نماید تا تاریخی از حیث بررسی اصل حدیث و معنای وصیت بهم حدیثی است و از نگاه دیگر اعتقادی البته در آخر به بحثهای تاریخی نیز مربوط می شود که بنده ابتدا به آنها پاسخ داده و اگر نیاز شد از دوستان حدیثی و اعتقادی نیز کمک می گیریم :
اما جواب:
جواب را در قالب یک مثال عرض می کنم
فرض کنید امام خمینی در مواقع مختلف نسبت به رهبری آینده مقام معظم رهبری بعد از خود اشاره کرده باشند در ضمن این اشاره ها بفرمایند ای مردم نسبت به مقام معظم رهبری پس از من مهربان باشید
در جای دیگر نسبت به یک اقلیتی مثلا اهل سنت امام سفارش می کنند که با اهل سنت ایران پس از من مهربان باشید
مثلا پس از امام یکی از اهل سنت ادعا می کند که من هم می توان ولی فقیه باشم مقام معظم رهبری بفمایند شما نمی تواند ولی فقیه باشید چرا که امام خمینی نسبت به خوشرفتاری با شما به ما سفارش اکید کرده است اگر بنا بود شما رهبر باشید چنین سفارشی نمی کرد چون شما زیر دست هستید چنین سفارشی کرده است. حال آن اهل سنت بگوید پس خودت هم نمی توانی چرا که نسبت به خودت هم وصیت کرده مردم مهربان باشند
اینجا مقام معظم رهبری جواب می دهند: فرق است بین وصیت نسبت به بنده و وصیت نسبت به شما چرا که بارها در مورد رهبری من سخن فرموده است معلوم می شود سفارش نسبت به من سفارش در اطاعت است که با سفارش نسبت به شما کاملا فرق دارد(این از مثال)
حال به اصل بحث می پردازیم

ابتدا وصیت پیامبر صلی الله نسبت به انصار را بررسی می کنیم:
کسی که ابتدا این سوال را مطرح کرده اگر به سراغ کتابهای خودشان می رفت جواب را می یافت تا چه رسد به کتابهای ما و ادعای عدم توان پاسخگویی مراجع ما!!!
ابن ابی الحدید یکی از علمای اهل سنت که شرح نهج البلاغه دارد این سوال را مطرح کرده و خود جواب داده است . بنگرید:
ان خبر الوصية الوارد في الأنصار صحيح كما ذكره ابن ابي الحديد والبحراني في شرحهما على (نهج البلاغة) وقد ذكرا ان الشيخين البخاري ومسلم قد أخرجاه في مسنديها عن أنس بن مالك، قال: مر أبو بكر والعباس بمجلس من الأنصار في مرض رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) وهم يبكون، فقالا: ما يبكيكم؟ قالوا: ذكرنا محاسن رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم)،فدخلا على النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) وأخبراه بذلك، فخرج(صلى الله عليه وآله وسلم) وقد عصب على رأسه حاشية بُردة، فصعد المنبر ـ ولم يصعده بعد ذلك اليوم ـ فحمد الله واثنى عليه، ثم قال: (أوصيكم بالأنصار، فأنهم كَرِشي وعيبتي، وقد قضوا الذي عليهم، وبقي الذي لهم، فاقبلوا من محسنهم، وتجاوزوا عن مسيئهم). (1)
خلاصه گفته ابن ابی الحدید این است مسلم و بخاری در کتاب حدیثیشان نقل کرده اند که ابابکر و عمر در هنگام بیماری آخر پیامبرصلی الله علیه واله وسلم از کنار انصار گذشتند. آنها گریه می کردند. پرسیدند چرا گریه می کنید؟ جواب دادند خوبیهای پیامبرصلی الله علیه واله وسلم را مرور می کنیم و گریه می کنیم. آندو به پیامبرصلی الله علیه واله وسلم جریان را گفتند و پیامبرصلی الله علیه واله وسلم به منبر رفته و ضمن سفارش نسبت به انصار فرمودند خوبیهای آنان را قبول کنید از بدیهای آنان در بگذرید.
از این سخن پیامبرصلی الله علیه واله وسلم همان طور که حضرت علی علیه السلام استناط کردند بر می آید که انصار نمی تواند حاکم باشند چرا که روح سخن پیامبرصلی الله علیه واله وسلم حاکی از آن است که انصار زیر دست قرار دارند نه در راس.

1.شرح نهج البلاغة للمعتزلي: 6: 173 ـ 174

اگر سفارش پیامبر صلی الله علیه واله وسلم در مورد اهل بیت را با سفارش ایشان نسبت انصار مقایسه کنید خواهید یافت که جنس این دو سفارش با هم فرق دارد
[=Verdana]إني تارك فيكم الثقلين ،ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا ، كتاب الله ، وعترتي أهل بيتي ، وأنهما لن يفترقا ، حتى يردا علي الحوض

دقت در این دو سفارش عرض ما را ثابت می کند که سفارش در مورد انصار، سفارش به رئسا است که حق آنان را رعایت کنند ولی سفارش دوم سفارش به تبعیت است نه صرفا رعایت حق آنان و به خوبی روشن است که این دو سفارش از دو نوع مختلف هستند.

اگر نبود سفارش ایشان نسبت به تبعیت، اشکال وارد بود و جنس هر دو سفارش یکی می شد ولی سفارش به تبعیت این دو سفارش از از هم جدا می کند و بر فرض که پس از آن سفارشهایی نیز در رعایت حقوق اهل بیت بیاید با مقدمه سفارش به تبعیت، خلافت و حکومت را از آنان سلب نمی کند بر عکس اولی

حضرت علی علیه السلام نیز با لحاظ تفاوت این دو نوع سفارش، این استدلال را کردند چرا که اگر جمله حضرت علی علیه السلام کامل بیان شود به خوبی بیانگر این مطلب است اما متاسفانه جمله را کامل بیان نکرده اند. کامل جمله این است

من كلام له ع قالوا لما انتهت إلى أمير المؤمنين ع أنباء السقيفة بعد وفاة رسول الله ص قال ع ما قالت الأنصار قالوا قالت منا أمير و منكم أمير قال ع‏
فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَصَّى بِأَنْ‏ يُحْسَنَ‏ إِلَى‏ مُحْسِنِهِمْ‏ وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ‏ مُسِيئِهِمْ‏ قَالُوا وَ مَا فِي هَذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ فَقَالَ ع لَوْ كَانَ الْإِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ ع فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ قَالُوا احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ ص فَقَالَ ع احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَة(1)

ترجمه : پس از رحلت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اخبار سقيفه به آن حضرت رسيد فرمود: انصار چه گفتند؟ عرضه داشتند:
انصار گفتند: اميرى از ما و اميرى از شما باشد. آن حضرت فرمود:
چرا به گروه انصار اين گونه احتجاج نكرديد كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله وصيت فرمود كه به نيكوكار انصار نيكى شود، و از بد كارشان چشم پوشى گردد؟ به حضرت گفتند:
در اين وصيت چه حجّتى بر انصار است؟ فرمود: اگر حكومت از آنان بود پيامبر در حقشان سفارش نمى‏كرد. سپس فرمود: قريش چه گفتند؟
عرضه داشتند: قريش استدلال كردند كه آنان شجره رسولند صلّى اللّه عليه و آله. فرمود:به درخت‏ احتجاج كردند، و ميوه‏ آن را ضايع نمودند!(2)

دقت کنید: حضرت بلافاصله پس از آنکه نسبت به عدم صلاحیت انصار برای تصدی خلافت سخن می گویند عدم صلاحت غیر خودشان از قریش را نیز مطرح می کنند و حال آنکه اگر حضرت علی علیه السلام جنس آن دو سفارش از از هم جدا نمی دانست با توجه به آنهمه سفارش پیامبرصلی الله علیه واله وسلم نسبت به خودشان و اهل بیت دیگر اثبات صلاحیت خودشان برای تصدی خلافت بی معنا بود.
حضرت علی علیه السلام بنا بر منابع اهل سنت در شورای شش نفره استدلال بر اصلحیت خودشان برای تصدی خلافت آوردند این یعنی جنس آن دو سفارش از هم جدا بود و الا نه تنها نباید این کار را می کردند بلکه باید می گفتند چون پیامبر نسبت به ما اهل بیت سفارش کرده خلافت شامل حال ما نمی شود زبیر لطف کن به بنده در شورا رای نده و عبدالرحمن من طبق سفارشهای پیامبرصلی الله علیه واله وسلم نمی توان خلیفه باشم لطف کن با من شرط شروط نگذار.
اما می بینیم هم پس از بیان آن جمله نسبت به انصار و در شورا بین این دو سفارش تفکیک قائلند و آنان را هم جنس نمی دانند
1. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص98
2. ترجمه نهج البلاغه، انصاریان، ص142

پست جمع بندی:

پرسش:
مظنون خطبه 67نهج البلاغه این است چون پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در مورد انصار سفارش به مهربانی کرده پس آنان استحقاق خلافت را ندارند، اگر استحقاق داشتند توصیه به مهربانی با آنان معنا نداشت. اگر اهل سنت بگویند: بر همین اساس چون پیامبرصلی الله علیه واله وسلم نسبت به اهل بیت سفارش کرده است پس آنان استحقاق خلافت را ندارند، چه پاسخی داریم؟

کلیدواژه: سفارش، پیامبرصلی الله علیه واله وسلم، انصار اهل بیت، خلافت، استحقاق

پاسخ:

برای پاسخ به این شبهه ابتدا دو سفارش را مطرح کرده و با مهم مقایسه می کنیم زیرا در این صورت مشخص می شود که این دو سفارش از یک جنس هستند یا متفاوت.
در صحیح بخاری آمده:
مر أبو بكر والعباس بمجلس من الأنصار في مرض رسول الله(صلى الله عليه وآله وسلم) وهم يبكون، فقالا: ما يبكيكم؟ قالوا: ذكرنا محاسن رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم)،فدخلا على النبي(صلى الله عليه وآله وسلم) وأخبراه بذلك، فخرج(صلى الله عليه وآله وسلم) وقد عصب على رأسه حاشية بُردة، فصعد المنبر ـ ولم يصعده بعد ذلك اليوم ـ فحمد الله واثنى عليه، ثم قال: (أوصيكم بالأنصار، فأنهم كَرِشي وعيبتي، وقد قضوا الذي عليهم، وبقي الذي لهم، فاقبلوا من محسنهم، وتجاوزوا عن مسيئهم). (1)
ابابکر و عباس در هنگام بیماری آخر پیامبرصلی الله علیه واله وسلم از کنار انصار گذشتند. آنها گریه می کردند. پرسیدند چرا گریه می کنید؟ جواب دادند خوبیهای پیامبرصلی الله علیه واله وسلم را مرور می کنیم و گریه می کنیم. آندو به پیامبرصلی الله علیه واله وسلم جریان را گفتند و پیامبرصلی الله علیه واله وسلم به منبر رفته و ضمن سفارش نسبت به انصار فرمودند خوبیهای آنان را قبول کنید از بدیهای آنان در بگذرید.

از این سخن پیامبرصلی الله علیه واله وسلم همان طور که حضرت علی علیه السلام استنباط کردند بر می آید که انصار نمی تواند حاکم باشند چرا که روح سخن پیامبرصلی الله علیه واله وسلم حاکی از آن است که انصار زیر دست قرار دارند نه در راس.
اما سفارش پیامبرصلی الله علیه واله وسلم نسبت به اهل بیت کاملا متفاوت از جنس دیگر است
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند:
إني تارك فيكم الثقلين ،ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا ، كتاب الله ، وعترتي أهل بيتي ، وأنهما لن يفترقا ، حتى يردا علي الحوض(2)
دقت در این دو سفارش، ثابت می کند که سفارش در مورد انصار، سفارش به رئسا است که حق آنان را رعایت کنند ولی سفارش دوم سفارش به تبعیت است نه صرفا رعایت حق آنان و به خوبی روشن است که این دو سفارش از دو نوع مختلف هستند.

اگر نبود سفارش ایشان نسبت به تبعیت، اشکال وارد بود و جنس هر دو سفارش یکی می شد ولی سفارش به تبعیت این دو سفارش از از هم جدا می کند و بر فرض که پس از آن سفارشهایی نیز در رعایت حقوق اهل بیت بیاید با مقدمه سفارش به تبعیت، خلافت و حکومت را از آنان سلب نمی کند بر عکس اولی
حضرت علی علیه السلام نیز با لحاظ تفاوت این دو نوع سفارش، این استدلال را کردند چرا که اگر جمله حضرت علی علیه السلام کامل بیان شود به خوبی بیانگر این مطلب است اما متاسفانه جمله را کامل بیان نکرده اند. کامل جمله این است

من كلام له ع قالوا لما انتهت إلى أمير المؤمنين ع أنباء السقيفة بعد وفاة رسول الله ص قال ع ما قالت الأنصار قالوا قالت منا أمير و منكم أمير قال ع‏
فَهَلَّا احْتَجَجْتُمْ عَلَيْهِمْ بِأَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص وَصَّى بِأَنْ‏ يُحْسَنَ‏ إِلَى‏ مُحْسِنِهِمْ‏ وَ يُتَجَاوَزَ عَنْ‏ مُسِيئِهِمْ‏ قَالُوا وَ مَا فِي هَذَا مِنَ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ فَقَالَ ع لَوْ كَانَ الْإِمَامَةُ فِيهِمْ لَمْ تَكُنِ الْوَصِيَّةُ بِهِمْ ثُمَّ قَالَ ع فَمَا ذَا قَالَتْ قُرَيْشٌ قَالُوا احْتَجَّتْ بِأَنَّهَا شَجَرَةُ الرَّسُولِ ص فَقَالَ ع احْتَجُّوا بِالشَّجَرَةِ وَ أَضَاعُوا الثَّمَرَة(3)
ترجمه : پس از رحلت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اخبار سقيفه به آن حضرت رسيد فرمود: انصار چه گفتند؟ عرضه داشتند:
انصار گفتند: اميرى از ما و اميرى از شما باشد. آن حضرت فرمود:
چرا به گروه انصار اين گونه احتجاج نكرديد كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله وصيت فرمود كه به نيكوكار انصار نيكى شود، و از بد كارشان چشم پوشى گردد؟ به حضرت گفتند:
در اين وصيت چه حجّتى بر انصار است؟ فرمود: اگر حكومت از آنان بود پيامبر در حقشان سفارش نمى‏كرد. سپس فرمود: قريش چه گفتند؟
عرضه داشتند: قريش استدلال كردند كه آنان شجره رسولند صلّى اللّه عليه و آله. فرمود:به درخت‏ احتجاج كردند، و ميوه‏ آن را ضايع نمودند!(4)
دقت کنید: حضرت بلافاصله پس از آنکه نسبت به عدم صلاحیت انصار برای تصدی خلافت سخن می گویند عدم صلاحت غیر خودشان از قریش را نیز مطرح می کنند و حال آنکه اگر حضرت علی علیه السلام جنس آن دو سفارش را از هم جدا نمی دانست با توجه به آنهمه سفارش پیامبرصلی الله علیه واله وسلم نسبت به خودشان و اهل بیت دیگر اثبات صلاحیت خودشان برای تصدی خلافت بی معنا بود.
علاوه براین، در طول تاریخ هیچ کس چنین برداشتی از سفارشهای پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نسبت به اهل بیت نکرده است
اگر خلیفه دوم چنین برداشتی از سفارشهای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نسبت به اهل بیتداشت نباید ایشان را در شورا قرار می داد چرا که ممکن بود به خلافت برسد
خود ایشان نیز نباید در شورا شرکت می کردند اما نه تنها شرکت کردند بلکه بر ارجحیت خود دلیل آوردند. نیز زبیر اگر چنین برداشتی داشت در شورا به ایشان رای نمی داد و بالاتر از این همه مردم نباید بعد از قتل عثمان با ایشان بیعت می کردند می بینیم که هیچ کس چنین برداشتی نکرده است.
این موارد یعنی جنس آن دو سفارش از هم جدا بود و الا نه تنها نباید این کار را می کردند بلکه باید می گفتند چون پیامبر نسبت به ما اهل بیت سفارش کرده خلافت شامل حال ما نمی شود زبیر لطف کن به بنده در شورا رای نده و عبدالرحمن من طبق سفارشهای پیامبرصلی الله علیه واله وسلم نمی توان خلیفه باشم لطف کن با من شرط شروط نگذار.
بنابراین اگر چه پیامبرصلی الله علیه واله وسلم هم نسبت به اهل بیت سفارش نموده و هم نسبت به انصار، اما سفارش به انصار به مهربانی کردن نسبت به آنان است و این دال بر عدم ریاست آنان است. اما در مورد اهل بیت سفارش به تبعیت کردن آنان است و اگر سفارشی هم به مهربانی به آنان باشد تحت الشعاع سفارش به تبعیت قرار می گیرد و عدم اسحقاق خلافت در آنان را اثبات نمی کند.
منابع:
1. صحیح بخاری، دار ابن کثیر، 1414ق، ج3، ص1383، باب قول النبی صلی الله علیه و آله وسلم اقبلو من محسنهم و تجاوزا عن مسئهم، ح3588
2. کلینی، محمد بن‌یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج ۱، ص ۲۹۴؛ نسائی، احمد بن‌شعیب، السنن الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق، ح ۸۱۴۸.
3.نهج البلاغه، صبحی صالح، هجرت، قم، 1414ق، چاپ اول، ص98
4. ترجمه نهج البلاغه، انصاریان، ص142

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عماد
موضوع قفل شده است