جمع بندی مراد از رجعت کنندگان

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مراد از رجعت کنندگان

در روايات آمده است که مومنين محض وکافران محض رجوع مي کنند
مراد از مومنين محض وکافران محض کيا هستند ؟؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام و عرض ادب
عقیده رجعت با صدها روایت که می توان گفت متواتر معنوی اند از ضروریات مکتب شیعه است
یکی از مباحث این مبحث اعتقادی این است که چه کسانی در آخر الزمان رجعت می کنند:
مختصر البصائر از امام صادق (ع) نقل می کند : «إنّ الرجعة ليست بعامّة و هي خاصّة، لا يرجع إلّا من محض الإيمان أو محض الشرك محضا» «رجعت عمومی نیست بلکه جنبه خصوصی دارد، تنها گروهی بازگشت می‌کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند
از این رو علامه مجلسی می گوید رجعت نزد ما شیعه مختص محض ایمان و محض کفر است نه غیر این دو دسته.(بحار الانوار، جلد ۵۳، صفحه ۳۹).
در روایتی دیگر برگشت مومنان رابه خاطر آن عهدی می داند که خدای متعال در آیه قرآن به آنها داده است پس اگر مومن واقعی به مرگ طبیعی مرده باشد او را بر می انگیزاند تا در راه خدا کشته شود و اگر در راه خدا کشته شده بود او را بر می انگیزاند تا به مرگ طبیعی و در دولت حق به آرامی زندگی کند و بمیرد
منتخب البصائر سَعْدٌ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَقَالَ ذَلِكَ فِي الْمِيثَاقِ ثُمَّ قَرَأْتُ التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَقْرَأْ هَكَذَا وَ لَكِنْ اقْرَأْ التَّائِبِينَ الْعَابِدِينَ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ ثُمَّ قَالَ إِذَا رَأَيْتَ هَؤُلَاءِ فَعِنْدَ ذَلِكَ هُمُ الَّذِينَ اشْتَرَى مِنْهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ يَعْنِي فِي الرَّجْعَةِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ مَيْتَةٌ وَ قَتْلَةٌ مَنْ مَاتَ بُعِثَ حَتَّى يُقْتَلَ وَ مَنْ قُتِلَ بُعِثَ حَتَّى يَمُوتَ.(بحار الأنوار، ج‏53، ص: 72)
همچنین این روایت: « مَنْ قُتِلَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رُدَّ حَتَّى يَمُوتَ وَ مَنْ مَاتَ رُدَّ حَتَّى يُقْتَلَ وَ تِلْكَ الْقُدْرَةُ فَلَا تُنْكِرْهَا.»

در حدیثی اصبغ ابن نباته از رجعت سوال می کند حضرت امیر در جواب می فرماید و حضرت فلسفه برگشت آنها رابیان می فرماید:
انَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتَلَى قَوْماً بِمَا كَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَاتَهُمْ قَبْلَ آجَالِهِمُ الَّتِي سُمِّيَتْ لَهُمْ ثُمَّ رَدَّهُمْ إِلَى الدُّنْيَا لِيَسْتَوْفُوا أَرْزَاقَهُمْ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ ( بحار الأنوار، ج‏53، ص: 74)
سید مرتضی -از بزرگان شیعه- می‌گوید: «خداوند متعال بعد از ظهور گروهی از کسانی که قبلاً از دنیا رفته‌اند به این جهان بازمی‌گرداند، تا در ثواب و افتخارات یاری او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جویند، و نیز گروهی از دشمنان سرسخت را بازمی‌گرداند تا از آنها انتقام گیرد... دلیل بر صحت این مذهب این است که هیچ عاقلی نمی‌تواند قدرت خدا را بر این امر انکار کند چرا که این مساله محالی نیست، در حالی که بعضی از مخالفین ما چنان این موضوع را انکار می‌کنند که گویی آن را محال و غیر ممکن می‌شمرند... دلیل بر اثبات این عقیده اجماع امامیه‌است زیرا احدی از آنها با این عقیده مخالفت نکرده‌است»
منظور از مومن محض و کافر محض:
توجه به آنچه از روایات اسلامی استفاده می‌شود، رجعت جنبه همگانی ندارد، بلکه اختصاص به مؤمنان صالح‌العملی دارد که در یک مرحله عالی از ایمان قرار دارند، و همچنین کفار و طاغیان ستمگری که در مرحله منحطی از کفر و ظلم قرار دارند؛ چنین به نظر می‌رسد که بازگشت مجدد این دو گروه به زندگی دنیا به منظور تکمیل یک حلقه تکاملی گروه اول و چشیدن کیفر دنیوی گروه دوم است.
به تعبیر دیگر گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانع در زندگی خود روبرو شده‌اند و تکامل آنها ناتمام مانده‌است، حکمت الهی ایجاب می‌کند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنای این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است.
و برعکس، گروهی از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازات‌هایی در این جهان، نظیر آنچه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.
البته بازگشت این دو گروه در آن مقطع خاص تاریخ بشر به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مساله رستاخیز (مبدء و معاد) برای انسانها است، تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوی و ایمان برسند و از هیچ نظر کمبودی نداشته باشند.
پس مومن محض کسی است که در ایمان خود مستحکم و پا بر جاست و به قول قرآن«الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا» هستند و مشرکان و کافران محض کسانی اند که در کفر و شرک خود پافشاری دارند و مستحق عذاب و خذلان دنیایی و آخرتی اند.

شعیب;818740 نوشت:
عقیده رجعت

سلام.ببخشید می شه ییک سوالی بپرسم.عقیده تناسخ تا اونجایی که می دونم نزد علمای اسلامی و کارشناسان سایت غیر ممکن است و باطل است.حالا می خواستم بدونم، که عقیده تناسخ که باهاش مخالفید با عقیده رجعت چه تفاوتی دارد؟
اگر تفاوت تنها در این است که در تناسخ، در جسمی دیگر بدن به زندگی ادامه می دهد ولی در رجعت خیر....باید بگویم، این تفاوت اصلا به چشم نمی آد.من که احساس می کنم فرقی چندانی در اصل قضیه ایجاد نمی شه.به قولی خدا که قادر متعاله، نمی تنه یعنی همون روح رو در قالب جسمی دیگر قرار بده و روح جسمی دیگر بگیره؟!!!!؟

در روايت آمده است که کسي که دعاي عهد بخواند از رجعت کنندگان است اين را شرح مي دهيد ؟
وثانيا : هر شهيدي باز مي گردد و هر غير شهيدي که صالح باشد يا در اونها قايل به مراتب هستيد ؟!!

پارسا مهر;818742 نوشت:
سلام.ببخشید می شه ییک سوالی بپرسم.عقیده تناسخ تا اونجایی که می دونم نزد علمای اسلامی و کارشناسان سایت غیر ممکن است و باطل است.حالا می خواستم بدونم، که عقیده تناسخ که باهاش مخالفید با عقیده رجعت چه تفاوتی دارد؟

" مسأله رجعت از دیدگاه شیعه هرگز مستلزم اعتقاد به تناسخ نیست؛ زیرا نظریه تناسخ بر انكار رستاخیز مبتنى است و جهان را درگردش دائم مى ‏داندكه هردوره ‏اى‏ تكرار دوره‏ پیش از آن است.
براساس این نظریه، روح هر انسانى پس از مرگ، بار دیگر به دنیا باز مى ‏گردد و به بدن دیگرى منتقل مى ‏شود. پس اگر روح در زمان گذشته از نیكوكاران بوده، در بدنى قرار مى ‏گیرد كه دوران بعد را با خوشى مى ‏گذراند و اگر از بدكاران بوده، به بدنى منتقل مى ‏شود كه دوران بعد را با سختى‏ ها سپرى مى‏ كند. و این بازگشت در حكم رستاخیز او است! در حالى كه معتقدان به رجعت، به پیروى از شریعت اسلام، به قیامت و معاد ایمان دارند و از سوى‏ دیگر انتقال یك روح جدا شده از بدن را به بدن دیگر محال مى ‏دانند. و تنها بر آنند كه گروهى از انسانها، پیش از قیامت به این جهان باز مى ‏گردند و پس از برآورده شدن حكمتها و مصالح آن، بار دیگر به سراى جاودانى مى ‏شتابند تا در روز رستاخیز، همراه با دیگر انسانها برانگیخته شوند؟ و هرگز یك روح، پس از جدا شدن از بدن، به بدن دیگرى منتقل نمى ‏گردد. "(شیعه پاسخ میدهد، آیت الله مکارم، ص: ۵۲.)

پارسا مهر;818742 نوشت:
اگر تفاوت تنها در این است که در تناسخ، در جسمی دیگر بدن به زندگی ادامه می دهد ولی در رجعت خیر....باید بگویم، این تفاوت اصلا به چشم نمی آد.من که احساس می کنم فرقی چندانی در اصل قضیه ایجاد نمی شه.به قولی خدا که قادر متعاله، نمی تنه یعنی همون روح رو در قالب جسمی دیگر قرار بده و روح جسمی دیگر بگیره؟!!!!؟

همان گونه که عرض کردیم تناسخ مستلزم انکار معاد است و این مهمترین اشکال آن است که در رجعت وجود ندارد.
اگر بخواهیم رجعت را تناسخ باطل بگیریم و آن را انکار کنیم لاجرم باید برخی از اتفاقاتی را که قرآن نقل کرده است و در زمان پیامبرهای پیشین اتفاق افتاده است را انکار کنیم در حالی که زنده شدن مردگان توسط عیسی قضیه اصحاب کهف قضیه عزیر و ...موارد دیگر که در قرآن آمده است را کسی اشکال نکرده است که این ها شبیه تناسخ است بلکه آن را معجزه و قدرت نمایی خدا دانسته اند. و علت آن این است که این نوع اتفاقات لوازم باطل تناسخ را به همراه ندارد .
1- تناسخ انکار معاد است اما رجعت نه تنها انکار نیست بلکه نشانه معاد است.
2- تناسخ حلول یک نفس در بدن غیر است ولی رجعت حلول روح در همان بدن است که قبلا روح آن را تدبیر می کرده است.
3- تناسخ تعدد بدن را لازم می آورد ولی رجعت این باطل را لازم نمی آورد
4- تناسخ تنزل نفس از مقام خود را لازم می آورد (راهی را که نفس در مسیر تکامل پیموده است را باید برگردد و در بدن مثلا یک موش قرار بگیرد اما رجعت این گونه نیست نفس با تمام کمالات خود در بدن خود قرار می گیرد مگر معاد جسمانی نیست؟
5- در تناسخ حرکت ارتجاعی فعل به قوه صورت می گیرد اما در رجعت این گونه نیست و هیچ فعلیتی به قوه تبدیل نمی شود.
6- تناسخ همگانی است و یک روند کلی است در صورتی که رجعت برای افراد خاصی آن هم برای حکمت های خاصی صورت می گیرد.

پس رجعت و تناسخ از نظر جوهر وذات با هم متفاوت اند و تفاوت آنها تفاوت حق و باطل است.

alinaqi;818880 نوشت:
در روايت آمده است که کسي که دعاي عهد بخواند از رجعت کنندگان است اين را شرح مي دهيد ؟

از حضرت صادق (ع) منقول است که هر که چهل صباح دعای عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند.(ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص 663، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1419ق.)
در همین دعا از خداوند تقاضا می کنیم: «اللهُم إِنْ حَالَ بَیْنِى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الذِى جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِک حَتْماً مَقْضِیاً فَأَخْرِجْنِى مِنْ قَبْرِى مُوْتَزِراً کفَنِى شَاهِراً سَیْفِى مُجَرداً قَنَاتِى مُلَبیاً دَعْوَةَ الداعِى فِـى الْحَاضِرِ وَ الْبَادِى؛ پروردگارا اگر میان من و او موت که بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار داده ای جدایی افکند. پس مرا از قبر برانگیز در حالی که کفنم را ازار خود کرده و شمشیرم را از نیام برکشیده و لبیک گویان دعوتش را که بر تمام مردم شهر و دیار عالم لازم الجابه است اجابت کنم.
آنچه که در دعای عهد آمده و مؤمنان به خواندن آن پایبند هستند، رجعت مؤمنانی است که آرزوی همراهی و همیاری امام مهدی(عج) را در ذهن خود داشته و غیر از آن‌که سعی می‌کنند زندگی خود را در راستای خواسته‌های خداوند و مطابق احادیث و روایات اهل بیت(ع) قرار دهند؛ جهت نائل شدن به این فیض عظیم، مشتاقانه به ادعیه‌ای پناه می‌برند که قرائت آن با شرایطی؛ احتمال رسیدنشان را به این فیض حضور؛ صد چندان می‌کند. چنین مؤمنانی اگرچه از ایمان خالص بهره نبرده باشند و به قول روایت «محض ایمان» نباشند ولی راهی برای رسیدن آنان به محبوبشان بازمانده تا با تمسک به آن، به آرزوی خود برسند و کام تشنه‌شان را از جاری زلال آن امام سیراب و نقشی هر چند کوچک؛ در تحقق عدالت جهانی و سعادت همگانی بشریت داشته باشند.
دعای عهد یکی از ابزار و وسایلی است که انسان با خواندن آن سعی می‌کند نام و یاد حضرت را هر روز در زندگی خود جاری کند و بیعتش را با امام تجدید نماید. انسان با خواندن دعای عهد از خداوند مدد می‌جوید تا لیاقت سربازی در رکاب امام مهدی (علیه السلام) را پیدا کند، و از خداوند می‌خواهد اگر چنین لیاقتی پیدا کرد ولی قبل از ظهور از دنیا رفت امکان بازگشت مجدد به دنیا (رجعت) را برای او فراهم کند. بنابراین دعای عهد مانند هر دعای دیگر زمانی اثر خود را خواهد داشت که انسان با گناه و آلودگی قابلیت عنایت‌های الهی را از دست ندهد.
به عبارت دیگر دعای عهد مقتضی رجعت و حضور در رکاب حضرت است اما شرط تاثیر این مقتضی نبود موانع تاثیر این دعاست موانعی که خود انسان آن را با رفتار ناشایست و ماصالح خویش ایجاد می کند پس باید انسان سنخیت حضور در لشکر حضرت را هم داشته باشد تا به قول معروف وصله ناجور نباشد.

alinaqi;818880 نوشت:
وثانيا : هر شهيدي باز مي گردد و هر غير شهيدي که صالح باشد يا در اونها قايل به مراتب هستيد ؟!!

همان مطلب بالا در این جا نیز صادق خواهد بود باید یک سنخیتی در رفتار و کردار او با یاران امام زمان باشد تا بتوان او را از رجعت کنندگان دانست و این دعای عهد و شهادت و ... مقتضی برای رجعت است اما آنچه که در حدیث دیگر آمده که مومن خالص باشد جمع تمامی شروط را در خود دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم

شعیب;818740 نوشت:
به تعبیر دیگر گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانع در زندگی خود روبرو شده‌اند و تکامل آنها ناتمام مانده‌است، حکمت الهی ایجاب می‌کند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنای این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است.

استاد گرامی سوالی داشتم با توجه به جمله بالا پس حکمت رجعت انبیا و اهل بیت و بزرگانی چون سلمان و مقداد(که در بالاترین درجه های ایمان هستند) چیست؟ یعنی تکامل آنها ناتمام مانده؟

سوال دیگرم این است که اگر میشود نام رجعت کنندگان (خصوصا اصحاب اهل بیت) را که در روایات صحیح آمده را بفرمایید(چون در این باره نام های مختلفی بیان میشود و نمیدانم کدام روایات صحیح است)

با تشکر

رضا ثقلین;819110 نوشت:
استاد گرامی سوالی داشتم با توجه به جمله بالا پس حکمت رجعت انبیا و اهل بیت و بزرگانی چون سلمان و مقداد(که در بالاترین درجه های ایمان هستند) چیست؟ یعنی تکامل آنها ناتمام مانده؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی
گاهی تکامل یک فرد از نظر شخصی به حد اعلی رسیده است. ولی همین فرد می توانسته است در اجتماع تشکیل حکومت دهد و یک جامعه ای را به سعادت برساند یعنی او قابلیت به هدایت های رساندن انسان های زیادی را دارد ولی موانعی از حکام ظلم و جور برای او به وجود می آید که در رجعت این موانع برطرف شده و به آن قابلیت به فعلیت می رسد.

رضا ثقلین;819110 نوشت:
سوال دیگرم این است که اگر میشود نام رجعت کنندگان (خصوصا اصحاب اهل بیت) را که در روایات صحیح آمده را بفرمایید(چون در این باره نام های مختلفی بیان میشود و نمیدانم کدام روایات صحیح است)

بیشتر روایات به رجعت امام علی و امام حسین (ع) اشاره دارند:
پیامبر اعظم (ص) فرمودند: زمانى که قائم آل محمد (عج) خروج نماید و سلطنت بدست او برسد، در آن زمان نبى اکرم (ص) و امیر المؤمنین خروج خواهند نمود در حالى که امیر المؤمنین صاحب عصا و میسم است. که نقش آن بسم اللَّه است و با آن بر پیشانى افراد نقش مى‏زند که این فرد مؤمن است و نیز نقش میسم بسم الکافر است که با آن بر پیشانى کافران نقش مى‏زند تا افراد کافر از مؤمن باز شناخته شوند، در آن زمان همه ائمه علیهم السلام رجعت خواهند نمود تا امیر المؤمنین (ع) و مهدى صلوات اللَّه علیه را یارى کنند، خصوصا انبیائى که در راه خدا آزار فراوان دیده‏اند، نظیر زکریّا و یحیى و حزقیل و سایر انبیائى که بدست کافران کشته یا مجروح گشته‏اند و همانا اخبار فراوان مستفیضى در باره رجوع ایشان به دنیا و انتقام کشیدن از قاتلین آنها و انتقام از خون حسین (ع) وجود دارد.
امام صادق(ع) فرمودند: نخستین امامى که رجعت مى کند، امام حسین (ع) است و ایشان مدت طولانى حکومت مى کند، به گونه اى که از کثرت سن ابروهایش روى دیدگانش مى ریزند.(مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، ترجمه جلد سیزدهم، دوانی،ص1165. )

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام علیکم


شعیب;819265 نوشت:
بیشتر روایات به رجعت امام علی و امام حسین (ع) اشاره دارند:

آیا انبیا و ائمه دیگر هم رجعت میکنند؟ و اینکه چه افرادی از اصحاب پیامبر و ائمه رجعت میکنند؟

با تشکر

شعیب;819265 نوشت:
پیامبر اعظم (ص) فرمودند: زمانى که قائم آل محمد (عج) خروج نماید و سلطنت بدست او برسد، در آن زمان نبى اکرم (ص) و امیر المؤمنین خروج خواهند نمود در حالى که امیر المؤمنین صاحب عصا و میسم است.

سلام و درود

زمانی که امام مهدی صلوات الله علیه قیام می کنند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام خروج کنند رهبری بدست چه کسی است؟

منظورم این هست در صورتیکه معصومینی که مقام بالاتری دارند مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله امام علی علیه السلام و یا امام حسین علیه السلام

همزمان با امام مهدی صلوات الله علیه باشند رهبری با کیست؟

ابراهیم ا;819339 نوشت:
زمانی که امام مهدی صلوات الله علیه قیام می کنند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام خروج کنند رهبری بدست چه کسی است؟

منظورم این هست در صورتیکه معصومینی که مقام بالاتری دارند مانند پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله امام علی علیه السلام و یا امام حسین علیه السلام

همزمان با امام مهدی صلوات الله علیه باشند رهبری با کیست؟


با سلام
اصل رجعت از عقاید مسلم شیعه است اما درباره جزئیات آن جز روایاتی که هست نمی توان نظری داد، این که امام حسین (ع) در اواخر حکومت امام زمان می آیند و بعد از شهادت امام زمان حکومت تشکیل می دهند، در روایات ما هست اما بیشتر از آن چیزی نداریم .اما می توان استنباط کرد که اصل فرماندهی قیام بعد از ظهور با خود امام زمان است و حضراتی که رجعت می کنند به عنوان یاران حضرت امام زمان خواهند بود و فرماندهی با ایشان است.

رضا ثقلین;819337 نوشت:
آیا انبیا و ائمه دیگر هم رجعت میکنند؟ و اینکه چه افرادی از اصحاب پیامبر و ائمه رجعت میکنند؟

با تشکر


ما در مساله رجعت و مصادیق آن تابع روایات هستیم و باید به آن متعبد بود.
امام صادق(ع) می‌فرماید: خداوند هیچ پیامبری را از حضرت آدم تا خاتم مبعوث نکرد، مگر اینکه به دنیا باز می‌گردند، دین را یاری کنند و با دشمنان بجنگند، همچنین بر رجعت پیامبر اکرم(ص) روایات معتبری دلالت دارند.
در میان رجعت‌کنندگان، یاران پیامبران پیشین به چشم می‌خورد. امام صادق(ع) در این باره می‌فرماید: 15 نفر از قوم موسی(ع)، 7 تن از اصحاب کهف، یوشع وصی حضرت موسی(ع)، مؤمن آل فرعون و ... رجعت می کنند.

سوال:
در روايات آمده است که مومنين محض وکافران محض رجوع مي کنند
مراد از مومنين محض وکافران محض چه کسانی هستند؟؟فرق رجعت با تناسخ باطل چیست؟
این که گفته می شود هر کس که 40 صبح دعای عهد را بخواند از رجعت کنندگان است و این که شهید از رجعت کنندگان است آیا همه این افراد را شامل می شود یا نه؟

جواب:
عقیده رجعت با صدها روایت که می توان گفت متواتر معنوی اند از ضروریات مکتب شیعه است
یکی از مباحث این مبحث اعتقادی این است که چه کسانی در آخر الزمان رجعت می کنند:
مختصر البصائر از امام صادق (ع) نقل می کند : «إنّ الرجعة ليست بعامّة و هي خاصّة، لا يرجع إلّا من محض الإيمان أو محض الشرك محضا» «رجعت عمومی نیست بلکه جنبه خصوصی دارد، تنها گروهی بازگشت می‌کنند که ایمان خالص یا شرک خالص دارند
از این رو علامه مجلسی می گوید رجعت نزد ما شیعه مختص محض ایمان و محض کفر است نه غیر این دو دسته.(1).
در روایتی دیگر برگشت مومنان رابه خاطر آن عهدی می داند که خدای متعال در آیه قرآن به آنها داده است پس اگر مومن واقعی به مرگ طبیعی مرده باشد او را بر می انگیزاند تا در راه خدا کشته شود و اگر در راه خدا کشته شده بود او را بر می انگیزاند تا به مرگ طبیعی و در دولت حق به آرامی زندگی کند و بمیرد
منتخب البصائر سَعْدٌ عَنِ ابْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ وُهَيْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: «سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ فَقَالَ ذَلِكَ فِي الْمِيثَاقِ ثُمَّ قَرَأْتُ التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع لَا تَقْرَأْ هَكَذَا وَ لَكِنْ اقْرَأْ التَّائِبِينَ الْعَابِدِينَ إِلَى آخِرِ الْآيَةِ ثُمَّ قَالَ إِذَا رَأَيْتَ هَؤُلَاءِ فَعِنْدَ ذَلِكَ هُمُ الَّذِينَ اشْتَرَى مِنْهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ يَعْنِي فِي الرَّجْعَةِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ مَيْتَةٌ وَ قَتْلَةٌ مَنْ مَاتَ بُعِثَ حَتَّى يُقْتَلَ وَ مَنْ قُتِلَ بُعِثَ حَتَّى يَمُوتَ.(2)
همچنین این روایت: « مَنْ قُتِلَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رُدَّ حَتَّى يَمُوتَ وَ مَنْ مَاتَ رُدَّ حَتَّى يُقْتَلَ وَ تِلْكَ الْقُدْرَةُ فَلَا تُنْكِرْهَا.»
در حدیثی اصبغ ابن نباته از رجعت سوال می کند حضرت امیر در جواب می فرماید و حضرت فلسفه برگشت آنها رابیان می فرماید:
انَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتَلَى قَوْماً بِمَا كَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَاتَهُمْ قَبْلَ آجَالِهِمُ الَّتِي سُمِّيَتْ لَهُمْ ثُمَّ رَدَّهُمْ إِلَى الدُّنْيَا لِيَسْتَوْفُوا أَرْزَاقَهُمْ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ (3)
سید مرتضی -از بزرگان شیعه- می‌گوید: «خداوند متعال بعد از ظهور گروهی از کسانی که قبلاً از دنیا رفته‌اند به این جهان بازمی‌گرداند، تا در ثواب و افتخارات یاری او و مشاهده حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جویند، و نیز گروهی از دشمنان سرسخت را بازمی‌گرداند تا از آنها انتقام گیرد... دلیل بر صحت این مذهب این است که هیچ عاقلی نمی‌تواند قدرت خدا را بر این امر انکار کند چرا که این مساله محالی نیست، در حالی که بعضی از مخالفین ما چنان این موضوع را انکار می‌کنند که گویی آن را محال و غیر ممکن می‌شمرند... دلیل بر اثبات این عقیده اجماع امامیه‌است زیرا احدی از آنها با این عقیده مخالفت نکرده‌است»
منظور از مومن محض و کافر محض:
توجه به آنچه از روایات اسلامی استفاده می‌شود، رجعت جنبه همگانی ندارد، بلکه اختصاص به مؤمنان صالح‌العملی دارد که در یک مرحله عالی از ایمان قرار دارند، و همچنین کفار و طاغیان ستمگری که در مرحله منحطی از کفر و ظلم قرار دارند؛ چنین به نظر می‌رسد که بازگشت مجدد این دو گروه به زندگی دنیا به منظور تکمیل یک حلقه تکاملی گروه اول و چشیدن کیفر دنیوی گروه دوم است.
به تعبیر دیگر گروهی از مؤمنان خالص که در مسیر تکامل معنوی با موانع در زندگی خود روبرو شده‌اند و تکامل آنها ناتمام مانده‌است، حکمت الهی ایجاب می‌کند که سیر تکاملی خود را از طریق بازگشت مجدد به این جهان ادامه دهند، شاهد و ناظر حکومت جهانی حق و عدالت باشند و در بنای این حکومت شرکت جویند، چرا که شرکت در تشکیل چنین حکومتی از بزرگترین افتخارات است.
و برعکس، گروهی از منافقان و جباران سرسخت علاوه بر کیفر خاص خود در رستاخیز باید مجازات‌هایی در این جهان، نظیر آنچه اقوام سرکشی مانند فرعونیان و عاد و ثمود دیدند ببینند، و تنها راه آن رجعت است.
البته بازگشت این دو گروه در آن مقطع خاص تاریخ بشر به عنوان دو درس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مساله رستاخیز (مبدء و معاد) برای انسانها است، تا با مشاهده آن به اوج تکامل معنوی و ایمان برسند و از هیچ نظر کمبودی نداشته باشند.
پس مومن محض کسی است که در ایمان خود مستحکم و پا بر جاست و به قول قرآن«الذین قالو ربنا الله ثم استقاموا» (4) هستند و مشرکان و کافران محض کسانی اند که در کفر و شرک خود پافشاری دارند و مستحق عذاب و خذلان دنیایی و آخرتی اند.


اگرسوال شود فرق رجعت با تناسخ باطل چیست؟درپاسخ میگوئیم
" مسأله رجعت از دیدگاه شیعه هرگز مستلزم اعتقاد به تناسخ نیست؛ زیرا نظریه تناسخ بر انكار رستاخیز مبتنى است و جهان را درگردش دائم مى ‏داندكه هردوره ‏اى‏ تكرار دوره‏ پیش از آن است.
براساس این نظریه، روح هر انسانى پس از مرگ، بار دیگر به دنیا باز مى ‏گردد و به بدن دیگرى منتقل مى ‏شود. پس اگر روح در زمان گذشته از نیكوكاران بوده، در بدنى قرار مى ‏گیرد كه دوران بعد را با خوشى مى ‏گذراند و اگر از بدكاران بوده، به بدنى منتقل مى ‏شود كه دوران بعد را با سختى‏ ها سپرى مى‏ كند. و این بازگشت در حكم رستاخیز او است! در حالى كه معتقدان به رجعت، به پیروى از شریعت اسلام، به قیامت و معاد ایمان دارند و از سوى‏ دیگر انتقال یك روح جدا شده از بدن را به بدن دیگر محال مى ‏دانند. و تنها بر آنند كه گروهى از انسانها، پیش از قیامت به این جهان باز مى ‏گردند و پس از برآورده شدن حكمتها و مصالح آن، بار دیگر به سراى جاودانى مى ‏شتابند تا در روز رستاخیز، همراه با دیگر انسانها برانگیخته شوند؟ و هرگز یك روح، پس از جدا شدن از بدن، به بدن دیگرى منتقل نمى ‏گردد. "(5)
اگر بخواهیم رجعت را تناسخ باطل بگیریم و آن را انکار کنیم لاجرم باید برخی از اتفاقاتی را که قرآن نقل کرده است و در زمان پیامبرهای پیشین اتفاق افتاده است را انکار کنیم در حالی که زنده شدن مردگان توسط عیسی قضیه اصحاب کهف قضیه عزیر و ...موارد دیگر که در قرآن آمده است را کسی اشکال نکرده است که این ها شبیه تناسخ است بلکه آن را معجزه و قدرت نمایی خدا دانسته اند. و علت آن این است که این نوع اتفاقات لوازم باطل تناسخ را به همراه ندارد .
1- تناسخ انکار معاد است اما رجعت نه تنها انکار نیست بلکه نشانه معاد است.
2- تناسخ حلول یک نفس در بدن غیر است ولی رجعت حلول روح در همان بدن است که قبلا روح آن را تدبیر می کرده است.
3- تناسخ تعدد بدن را لازم می آورد ولی رجعت این باطل را لازم نمی آورد
4- تناسخ تنزل نفس از مقام خود را لازم می آورد (راهی را که نفس در مسیر تکامل پیموده است را باید برگردد و در بدن مثلا یک موش قرار بگیرد اما رجعت این گونه نیست نفس با تمام کمالات خود در بدن خود قرار می گیرد مگر معاد جسمانی نیست؟
5- در تناسخ حرکت ارتجاعی فعل به قوه صورت می گیرد اما در رجعت این گونه نیست و هیچ فعلیتی به قوه تبدیل نمی شود.
6- تناسخ همگانی است و یک روند کلی است در صورتی که رجعت برای افراد خاصی آن هم برای حکمت های خاصی صورت می گیرد.
پس رجعت و تناسخ از نظر جوهر وذات با هم متفاوت اند و تفاوت آنها تفاوت حق و باطل است.


اگر سوال شود
این که گفته می شود هر کس که 40 صبح دعای عهد را بخواند از رجعت کنندگان است و این که شهید از رجعت کنندگان است آیا همه این افراد را شامل می شود یا نه؟

درپاسخ میگوئیماز حضرت صادق (ع) منقول است که هر که چهل صباح دعای عهد را بخواند از یاوران قائم ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالی به هر کلمه هزار حسنه او را کرامت فرماید و هزار گناه از او محو کند.(6)
در همین دعا از خداوند تقاضا می کنیم: «اللهُم إِنْ حَالَ بَیْنِى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الذِى جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِک حَتْماً مَقْضِیاً فَأَخْرِجْنِى مِنْ قَبْرِى مُوْتَزِراً کفَنِى شَاهِراً سَیْفِى مُجَرداً قَنَاتِى مُلَبیاً دَعْوَةَ الداعِى فِـى الْحَاضِرِ وَ الْبَادِى؛ پروردگارا اگر میان من و او موت که بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار داده ای جدایی افکند. پس مرا از قبر برانگیز در حالی که کفنم را ازار خود کرده و شمشیرم را از نیام برکشیده و لبیک گویان دعوتش را که بر تمام مردم شهر و دیار عالم لازم الجابه است اجابت کنم.
آنچه که در دعای عهد آمده و مؤمنان به خواندن آن پایبند هستند، رجعت مؤمنانی است که آرزوی همراهی و همیاری امام مهدی(عج) را در ذهن خود داشته و غیر از آن‌که سعی می‌کنند زندگی خود را در راستای خواسته‌های خداوند و مطابق احادیث و روایات اهل بیت(ع) قرار دهند؛ جهت نائل شدن به این فیض عظیم، مشتاقانه به ادعیه‌ای پناه می‌برند که قرائت آن با شرایطی؛ احتمال رسیدنشان را به این فیض حضور؛ صد چندان می‌کند. چنین مؤمنانی اگرچه از ایمان خالص بهره نبرده باشند و به قول روایت «محض ایمان» نباشند ولی راهی برای رسیدن آنان به محبوبشان بازمانده تا با تمسک به آن، به آرزوی خود برسند و کام تشنه‌شان را از جاری زلال آن امام سیراب و نقشی هر چند کوچک؛ در تحقق عدالت جهانی و سعادت همگانی بشریت داشته باشند.
دعای عهد یکی از ابزار و وسایلی است که انسان با خواندن آن سعی می‌کند نام و یاد حضرت را هر روز در زندگی خود جاری کند و بیعتش را با امام تجدید نماید. انسان با خواندن دعای عهد از خداوند مدد می‌جوید تا لیاقت سربازی در رکاب امام مهدی (علیه السلام) را پیدا کند، و از خداوند می‌خواهد اگر چنین لیاقتی پیدا کرد ولی قبل از ظهور از دنیا رفت امکان بازگشت مجدد به دنیا (رجعت) را برای او فراهم کند. بنابراین دعای عهد مانند هر دعای دیگر زمانی اثر خود را خواهد داشت که انسان با گناه و آلودگی قابلیت عنایت‌های الهی را از دست ندهد.
به عبارت دیگر دعای عهد مقتضی رجعت و حضور در رکاب حضرت است اما شرط تاثیر این مقتضی نبود موانع تاثیر این دعاست موانعی که خود انسان آن را با رفتار ناشایست وناصالح خویش ایجاد می کند پس باید انسان سنخیت حضور در لشکر حضرت را هم داشته باشد تا به قول معروف وصله ناجور نباشد.
در مورد شهید هم مطالب بالا صادق است باید یک سنخیتی در رفتار و کردار او با یاران امام زمان باشد تا بتوان او را از رجعت کنندگان دانست و این دعای عهد و شهادت و ... مقتضی برای رجعت است اما آنچه که در حدیث دیگر آمده که مومن خالص باشد جمع تمامی شروط را در خود دارد.

منابع:
1.بحار الانوار، جلد ۵۳، صفحه ۳۹
2. بحار الأنوار، ج‏53، ص: 72
3. بحار الأنوار، ج‏53، ص: 74
4.فصلت 27
5-شیعه پاسخ میدهد، آیت الله مکارم، ص: ۵۲.
6-ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق و مصحح: قیومی اصفهانی، جواد، ص 663، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، 1419ق.

موضوع قفل شده است