جمع بندی با حفظ احترام، مخالفم... ( واجب یا حرام ؟ )

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با حفظ احترام، مخالفم... ( واجب یا حرام ؟ )

سلام علیکم چندی پیش در موضوعی سوالی پرسیدم که پاسخی داده نشد پس تصمیم به ایجاد موضوع جداگانه ای گرفتم تا به صورت خاص جوابش را بگیریم. خداوند می فرماید از خدا و رسول اطاعت کنید. اما هیچ گاه نفرموده است از والدین اطاعت کنید. خداوند می فرماید به والدین احسان کنید ( بالوالدین احسانا ) قسمت اول سوال : نسبت میان اطاعت و احسان چیست ؟ سوال را توضیح می دهم وقتی والدین، دستور به انجام حرام یا ترک واجب می دهند، اطاعت از آنها واجب نیست و ترک احسان یا بی احترامی محسوب نمیشود حتی اگر والدین و جامعه این کار را بی احترامی یا ترک احسان بدانند. اینها که واضح است ... اما والدینی را فرض کنید که در یک موضوعی که نه واجب است و نه حرام، به فرزندشان امری می کنند ( مثلا انتخاب رشته تحصیلی یا ازدواج کردن یا انتخاب دانشگاه یا دوست یا طلب قرض کردن یا انتخاب زن ) فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض : اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند و دوما تلاشی برای راضی کردن آنها نمی کند مگر در حد اینکه آنها را به حکم خدا مبنی بر حلال بودن آن فعل ارجاع دهد یا در حد همین توضیحات سوال می کنیم : آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟ اگر بله یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی، خودش ترک احسان محسوب میشود پس چند اشکال مطرح میشود اولا چرا خداوند اطاعت از والدین را واجب نکرده است ؟ ( شاید واجب کرده و ما بی اطلاعیم ) ( مثلا چرا نفرموده است : اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و اطیعوا آبائکم و امهاتکم یا ایها الذین آمنوا الرسول و اولی الامر منکم اولی بکم من آبائکم و امهاتکم ) شواهد روایی معتبر نیز آورده شود. دوما آیا اطاعت از والدین در امور مباح با این آیه منافات ندارد ؟ قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ سوما طبق آیه ی زیر وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا احسان کردن به والدین و ذی القربی و یتیمان و مساکین و همسایگان و ... ، لازم است اما منافاتی با اطاعت نکردن از آنها ندارد. می توان از اینها اطاعت نکرد اما احسان کرد و حتی لازم نیست اول سعی کنیم آنها را نسبت به انتخاب های مان راضی کنیم تا بعد بتوانیم به آنها عمل کنیم. می توانیم بدون جلب رضایت آنها به انتخاب های مباح خود عمل کنیم. مثلا اگر همسایه ی شما بگوید فلان کار را نکنید و از طرفی آن کار مباح باشد، شما لازم نیست به انتخاب او عمل کنید و همسایه نمی تواند بگوید تو با این انجام این کارت، ترک احسان کرده ای و مرتکب فعل حرام شده ای و باید به دستور من عمل می کردی. ( هم چنین طبق بخش دوم سوال : همسایه نمی تواند بگوید تو ترک احسان کرده ای چون ابتدا باید من را راضی می کردی و لا اقل باید تلاش می کردی اما نکردی پس مرتکب فعل حرام شده ای ) و اگر خیر یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی ، خودش ترک احسان محسوب نمیشود پس می توان در هر کاری ( که طبق فرض مسئله نه ترک واجب است و نه انجام حرام ) به تشخیص خودمان عمل کنیم بدون اینکه ترک احسان حساب شود. بخش دوم سوال عین بخش اول است با این تفاوت که فرزند تلاش کرده تا والدین را مثل خودش کند یا رضایت انها را کسب کند یا به تعبیر عامیانه مخشان را بزند اما موفق نشده و بعد اقدام به اطاعت نکردن گرفته است. و سوال این گونه می شود : فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض : اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند و دوما برای راضی کردن والدین تلاش می کند اما تلاشی فراتر از ارجاع به قول خداوند مبنی بر حلال بودن این کارش یا فراتر از گفتگوهای کوتاه بلکه ساعت ها وقت می گذارد و حتی مشاوره می روند و ... سوال می کنیم : آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد محسن

و طاها;817026 نوشت:
سلام علیکم

چندی پیش در موضوعی سوالی پرسیدم که پاسخی داده نشد پس تصمیم به ایجاد موضوع جداگانه ای گرفتم تا به صورت خاص جوابش را بگیریم.


خداوند می فرماید از خدا و رسول اطاعت کنید.
اما هیچ گاه نفرموده است از والدین اطاعت کنید.
خداوند می فرماید به والدین احسان کنید ( بالوالدین احسانا )
قسمت اول سوال :
نسبت میان اطاعت و احسان چیست ؟
سوال را توضیح می دهم
وقتی والدین، دستور به انجام حرام یا ترک واجب می دهند، اطاعت از آنها واجب نیست و ترک احسان یا بی احترامی محسوب نمیشود حتی اگر والدین و جامعه این کار را بی احترامی یا ترک احسان بدانند.
اینها که واضح است ...
اما
والدینی را فرض کنید که در یک موضوعی که نه واجب است و نه حرام، به فرزندشان امری می کنند ( مثلا انتخاب رشته تحصیلی یا ازدواج کردن یا انتخاب دانشگاه یا دوست یا طلب قرض کردن یا انتخاب زن )
فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض :
اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند
و دوما تلاشی برای راضی کردن آنها نمی کند مگر در حد اینکه آنها را به حکم خدا مبنی بر حلال بودن آن فعل ارجاع دهد یا در حد همین توضیحات
سوال می کنیم :
آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟

اگر بله

یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی، خودش ترک احسان محسوب میشود
پس چند اشکال مطرح میشود
اولا
چرا خداوند اطاعت از والدین را واجب نکرده است ؟ ( شاید واجب کرده و ما بی اطلاعیم )
( مثلا چرا نفرموده است : اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم و اطیعوا آبائکم و امهاتکم
یا ایها الذین آمنوا الرسول و اولی الامر منکم اولی بکم من آبائکم و امهاتکم )
شواهد روایی معتبر نیز آورده شود.
دوما
آیا اطاعت از والدین در امور مباح با این آیه منافات ندارد ؟

قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ

سوما طبق آیه ی زیر

وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا

احسان کردن به والدین و ذی القربی و یتیمان و مساکین و همسایگان و ... ، لازم است اما منافاتی با اطاعت نکردن از آنها ندارد. می توان از اینها اطاعت نکرد اما احسان کرد
و حتی لازم نیست اول سعی کنیم آنها را نسبت به انتخاب های مان راضی کنیم تا بعد بتوانیم به آنها عمل کنیم.
می توانیم بدون جلب رضایت آنها به انتخاب های مباح خود عمل کنیم.
مثلا اگر همسایه ی شما بگوید فلان کار را نکنید و از طرفی آن کار مباح باشد، شما لازم نیست به انتخاب او عمل کنید و همسایه نمی تواند بگوید تو با این انجام این کارت، ترک احسان کرده ای و مرتکب فعل حرام شده ای و باید به دستور من عمل می کردی.
( هم چنین طبق بخش دوم سوال : همسایه نمی تواند بگوید تو ترک احسان کرده ای چون ابتدا باید من را راضی می کردی و لا اقل باید تلاش می کردی اما نکردی پس مرتکب فعل حرام شده ای )

و اگر خیر

یعنی اگر صرف اطاعت نکردن از والدین بدون بی احترامی ، خودش ترک احسان محسوب نمیشود
پس می توان در هر کاری ( که طبق فرض مسئله نه ترک واجب است و نه انجام حرام ) به تشخیص خودمان عمل کنیم بدون اینکه ترک احسان حساب شود.

بخش دوم سوال

عین بخش اول است
با این تفاوت که فرزند تلاش کرده تا والدین را مثل خودش کند یا رضایت انها را کسب کند یا به تعبیر عامیانه مخشان را بزند اما موفق نشده و بعد اقدام به اطاعت نکردن گرفته است.

و سوال این گونه می شود : فرزندشان از والدین اطاعت نمی کند اما با حفظ این دو فرض :
اولا بی احترامی نمی کند و در کمال ادب با آنها گفتگو می کند
و دوما برای راضی کردن والدین تلاش می کند اما تلاشی فراتر از ارجاع به قول خداوند مبنی بر حلال بودن این کارش یا فراتر از گفتگوهای کوتاه بلکه ساعت ها وقت می گذارد و حتی مشاوره می روند و ...
سوال می کنیم :
آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است ؟


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی
ابتدا مناسب است آیه شریفه ای که البته مشابه آن در چهار جای قرآن امده است را بیان کنیم:
خدای متعال در آیه شریفه"وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريما"(1)
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستيد! و به پدر و مادر نيكى كنيد! هر گاه يكى از آن دو، يا هر دوى آن ها، نزد تو به سن پيرى رسند، كم ترين اهانتى به آن ها روا مدار! و بر آن ها فرياد مزن! و گفتار لطيف و سنجيده و بزرگوارانه به آن ها بگو.
با توضیحاتی که داده خواهد شد، پاسخ پرسش ها انشاء الله دریافت خواهد شد.
به صورت کلی می توان بیان کرد:
اولا اطاعت و احسان دو مقوله از هم جدا با بار معنایی متفاوت از هم است. اگر چه گاهی اطاعت از پدر و مادر می تواند به معنای احسان باشد.بنا بر این، این دو مقوله می تواند در کنار هم قرار گیرد.
ثانیا احسان به پدر و مادر مقید به هیچ قیدی نیست. ولی اطاعت از آن ها مشروط است. به این معنا جایی که اگر پدر و مادر مانع انجام تکالیف واجب شوند یا به حرام شرعی امر کنند،امرشان قابل اطاعت نیست.هم چنین اگر فرزند به تشخیص خودش اقدام به انجام کاری را جایز می داند زیرا منافع آن کار به طور مستقیم به زندگی اش مربوط می شود،ولی آن ها با اقدام او مخالفت می کنند، در این فرض بدون آن که به پدر و مادرش بی احترامی یا با آن ها جدل کند،می تواند کار خود را انجام دهد و این به معنای عدم اطاعت یا عدم احسان نیست.(توضیح این مسئله در ادامه خواهد آمد)
آیا احسان به معنای اطاعت است؟
بیان کردیم که اطاعت و احسان هر کدام معنای خاص به خود را دارند. با این حال گاهی این گونه است که اطاعت از پدر و مادر مساوی با احسان است. یعنی کاری که از فرزند خواستند اگر با کمال میل و احترام و با رویی گشاده انجام دهد،البته این بزرگ ترین احسان است.
گاهی اطاعت از پدر و مادر احسان نیست. با این توضیح که فرزند از روی اکراه و اجبار از پدر و مادرش اطاعت می کند در حالی که در دلش اصلا خشنود نیست. این اطاعت که از روی نا چاری و یا ترس از عذاب الهی است، احسان نیست و ارج و قرب هم نمی آورد.
آیا عدم اطاعت فرزند از پدر و مادر به معنای بی لطفی به آن ها است؟
این مسئله باید تفصیل داده شود. زیرا هر عدم اطاعتی به معنای بی احترامی یا عدم احسان نیست.
مثلا در برخی از موارد فرزند به تشخیص خودش که البته تشخیصی درست و از طرف عقل و عرف پذیرفته است، عمل می کند.به این معنا که
می فهمد کاری که انجام می دهد به صلاحش بوده و در آینده زندگی اش تاثیر گذار است. بنا بر این، می تواند بدون آن که بی احترامی به پدر و مادرش بکند، به کارش مشغول شود و مواخذه هم نخواهد شد.
مثال دیگر این که اگر فرزند شخصی را برای ازدواج انتخاب کرده است که تشخیص می دهد با او خوشبخت می شود، اما پدر و مادرش مخالفت می کنند و اجازه نمی دهند ولی او اقدام به ازدواج با فرد مورد نظر می کند. این عدم اطاعت نیز به معنای عدم احسان نیست.
یا این که پدر و مادر نسبت به رشته تحصیلی فرزند اظهار نا رضایتی می کنند، ولی فرزند می داند که اگر در فلان رشته اقدام کند، موفق خواهد شد و آینده خوبی در انتظارش خواهد بود،در این جا نیز لزومی بر اطاعت از پدر و مادر نیست و این کار بی احترامی محسوب نمی شود.
البته فرزند باید سعی کند با استفاده از ابزار منطقی و احترام شایسته درباره کاری که قرار است انجام دهد،دل پدر و مادرش را به دست آورد و به هیچ وجه با آنان برخورد تندی نکند.
پس فرزند می تواند به صلاح و تشخیص خود عمل کند و از والدین اطاعت نکند.اما دلیل نمی شود که به آن ها احسان نکند.زیرا اطاعت و نیکی ملازم هم نیست اگر چه گاهی با هم است.
بنا بر این، احسان کردن به پدر و مادر به معنای آن است که آن چه می تواند برای رضایت آن ها انجام دهد.(در ادامه تفسیر احسان خواهد آمد) ولی به این معنا نیست که اگر بدون دلیل مانع کارش بشوند، ولی فرزند به صلاحش عمل کند، به آنان بی احترامی کرده و احسان را به جا نیاورده است.
البته گاهی پدر و مادر نسبت به کاری که انجام آن نه واجب است و نه مستحب بلکه مباح است،مخالفت می کنند ولی فرزند اصرار بر انجام آن دارد،مثلا مایل است با دوستانش به سفر تفریحی برود،
اما پدر و مادرش به این دلیل که ممکن است وی در طول سفر دچار مشکل شود یا آسیب ببیند، با سفرش مخالفت می کنند، در این صورت بسیار به جا است که فرزند قید سفر را بزند تا آزار نبینند.به طور حتم خدای متعال پاداش مناسبی به او خواهد داد و عملش را جبران خواهد کرد.
معنای احسان
تفاسیر آورده اند:
از ابی ولاد نقل شده است که گفت از امام صادق سلام الله علیه در باره معنای احسان به پدر و مادر در آیه شریفه" وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ..." پرسیدم فرمود:
احسان به والدين آن است كه با آن ها نيكویى كند و هر چه خواستند و احتياج داشتند از ایشان دریغ ننماید، هر چند غنى و ثروت مند باشند. و چنان چه پدر و مادر يا يكى از آن ها پير و ناتوان شود، به ايشان اف نگويد هر چند باعث آزار فرزند شوند و با غيظ به آنان ننگرد و صداى خود را بلند تر از صداى آن ها نکند و مقدم بر ايشان نشود و راه نرود و بانك بر آن ها نزند و با زبان نيكو گفتگو كند و اكرام و احترام ايشان را منظور دارد و دعا كند براى آن ها در حال حيات و مرگ شان و بگويد پروردگارا بيامرز آن ها را همان طوری كه مرا در كودكى پرورش داده و بزرگ نموده‏ اند.(2)
مرز اطاعت از پدر و مادر چه مقدار است؟
بعد از تفاصیلی که در این باره بیان شد،به این نکته کوتاه که در یکی از تفاسیر آمده است اشاره می کنیم.
آورده اند:
ذكر اين نكته را لازم مى‏دانيم كه گاه مى‏شود پدر و مادر پيشنهادهاى غير منطقى و يا خلاف شرع به انسان مى ‏كنند، بديهى است اطاعت آن ها در هيچ يك از اين موارد لازم نيست،ولى با اين حال بايد با برخورد منطقى و انجام وظيفه امر به معروف در بهترين صورتش با اين گونه پيشنهاد ها برخورد كرد.(3)
در اين زمينه به حديثى از امام كاظم سلام الله علیه استناد می کنیم که فرمود: " كسى نزد پيامبر صلوات الله علیه آمد و از حق پدر و فرزند سؤال كرد فرمود:
" لَا يُسَمِّيهِ بِاسْمِهِ وَ لَا يَمْشِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لَا يَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا يَسْتَسِبُّ لَه‏"(4)
" بايد او را با نام صدا نزند (بلكه بگويد پدرم!) و جلوتر از او راه نرود، و قبل از او ننشيند، و كارى نكند كه مردم به پدرش بدگويى كند" (نگويند خدا پدرت را نيا مرزد كه چنين كردى!
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

پی نوشت ها:
1. سوره اسراء، آیه 33
2.بروجردی سید محمد ابراهیم، تفسير جامع،تهران،انتشارات صدر،سال 1366 خورشیدی،چاپ ششم، ج‏4، ص 113
3.آیت الله مکارم شیرازی ناصر،تفسير نمونه،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1374 خورشیدی،چاپ اول، ج‏12، ص 81
4.شیخ کلینی،الكافي،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1362 خورشیدی،چاپ دوم، ج‏2، ص 159

محسن;819004 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی

البته گاهی پدر و مادر نسبت به کاری که انجام آن نه واجب است و نه مستحب

بلکه مباح است،مخالفت می کنند ولی فرزند اصرار بر انجام آن دارد،مثلا مایل است با دوستانش به سفر تفریحی برود،
اما پدر و مادرش به این دلیل که ممکن است وی در طول سفر دچار مشکل شود یا آسیب ببیند، با سفرش مخالفت می کنند، در این صورت بسیار به جا است که فرزند قید سفر را بزند تا آزار نبینند.به طور حتم خدای متعال پاداش مناسبی به او خواهد داد و عملش را جبران خواهد کرد.

با سلام و احترام و تشکر

متاسفانه نگاه جامعه دینی خیلی با آنچه توضیح دادید متفاوت است و این مقصرانی دارد از جمله علما

بگذریم ...

انتخاب رشته واجب یا حرام است ؟
انتخاب رشته یا ازدواج کردن یا نکردن یا سفر تفریحی هر سه نه واجب هستند و نه حرام

چرا بین این سه مباح تفاوت گذاشتید ؟

چرا یک مباح باید اطاعت شود تا احسان صدق کند و یک مباح اطاعت نکردنش موجب ترک احسان نیست ؟ چرا تفاوت گذاشته اید ؟

محسن;819004 نوشت:
این مسئله باید تفصیل داده شود. زیرا هر عدم اطاعتی به معنای بی احترامی یا عدم احسان نیست.

آن طور که فهمیدم

از نگاه شما

برخی از "عدم اطاعت ها" در امور مباح ( که نه واجب هستند و نه حرام ) به معنای بی احترامی و ترک احسان ( ترک واجب ) است. و برخی اطاعت ها در امور مباح به معنای انجام تکلیف احسان به والدین است.

یعنی در این موارد باید از پدر و مادر اطاعت کرد.

یعنی رابطه ی اطاعت و احسان، باید عموم و خصوص من وجه باشد.

پرسشم از شما این است :

به چه دلیل می گویید در این موارد باید اطاعت کرد تا احسان به جا آورده شود ؟

عرف که دلیل درستی نیست چون مثال نقض فراوان دارد....

در تعریف احسان نیز اشاره ای به فرمان پذیری نشده و اصلا صحبتی از این مسئله نشده تا راه حلش را از انجا به دست آوریم.

و به فرض هم که اشاره شده باشد نباید تفاوتی میان انتخاب رشته و سفر سیاحتی و زیارتی باشد

اگر شما قائل به تفاوت هستید دلیل شما چیست ؟


بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما و دیگر کاربران گرامی به پرسش های شما در ضمن توضیح پاسخ داده خواهد شد.
نوشته اید:
متاسفانه نگاه جامعه دینی خیلی با آنچه توضیح دادید متفاوت است و این مقصرانی دارد از جمله علما
بگذریم ...
انتخاب رشته واجب یا حرام است ؟
انتخاب رشته یا ازدواج کردن یا نکردن یا سفر تفریحی هر سه نه واجب هستند و نه حرام
چرا بین این سه مباح تفاوت گذاشتید ؟
چرا یک مباح باید اطاعت شود تا احسان صدق کند و یک مباح اطاعت نکردنش موجب ترک احسان نیست ؟ چرا تفاوت گذاشته اید ؟
پاسخ:
اگر هر سه را مباح هم اعلام کنیم (که با تفصیلی که ارائه خواهد شد، چنین نیست) باز هم تفاوت بین آن ها بسیار است با این توضیح که:
مثلا سفر برای فرزند در برابر اقدام به تحصیل یا اختیار همسر چندان ضرورتی ندارد و مشکلی را حل نمی کند .
مثلا اگر فرزند به دلیل مخالفت پدر و مادرش به سفر نرود، ضرر چندانی نخواهد کرد بلکه حد اکثر تفریحی را از دست می دهد، اما به عکس اگر وارد رشته تحصیلی مورد علاقه اش نشود یا با فردی که دوست دارد ازدواج کند اما به دلیل مخالفت والدین نکند، به طور حتم در آینده زندگی اش تاثیر خواهد گذاشت و این چیزی نیست که عقل و عرف آن را بپذیرد.
علاوه، ازدواج و تحصیل از نظر ماهوی با مسافرت یا امر مباح دیگر متفاوت است. اقدام به ازدواج یا تحصیل امر مباحی نیست بلکه از امور مستحبه و حتی در برخی موارد واجب عینی می شود. همان طور که در برخی موارد نیز تحصیل در علم خاصی نه مباح و نه جایز است بلکه به طور قطع حرام است.
در هر صورت انتخاب رشته مقدمه ای است برای ورود به علم.خود انتخاب رشته ممکن است عنوان خاص شرعی نداشته باشد، اما چون به عنوان مقدمه برای ذی المقدمه استفاده می شود، از این جهت می تواند صورت شرعی به خود بگیرد.
بنا بر این، تحصیل علم یا اختیار همسر امر مباحی نیست تا با سفر مقایسه و سپس شبیه سازی شود.
این مسئله باید تفصیل داده شود. زیرا هر عدم اطاعتی به معنای بی احترامی یا عدم احسان نیست.
از این رو:با توجه به توضیح داده شده باز هم تکرار می کنیم که هر عدم اطاعتی لزوما به معنای بی احترامی یا عدم احسان نیست.بلکه از کلیت تکلیف الهی مبنی بر احسان به پدر و مادر این نکته به دست می آید که برخی از مخالفت ها از طرف فرزند نسبت به امر پدر و مادر خصوصا در امور مباح می تواند به معنای عدم احسان باشد چون به ایذاء بدون دلیل آن ها منجر می شود و اما این که عدم احسان به معنای ترک واجب شرعی و تکلیفی چون نماز و روزه باشد،باید پاسخ آن را از مسیر فقه جستجو کرد.
نوشته اید:
آن طور که فهمیدم از نگاه شما برخی از "عدم اطاعت ها" در امور مباح ( که نه واجب هستند و نه حرام ) به معنای بی احترامی و ترک احسان ( ترک واجب ) است. و برخی اطاعت ها در امور مباح به معنای انجام تکلیف احسان به والدین است.
یعنی در این موارد باید از پدر و مادر اطاعت کرد. یعنی رابطه ی اطاعت و احسان، باید عموم و خصوص من وجه باشد.
پرسشم از شما این است :به چه دلیل می گویید در این موارد باید اطاعت کرد تا احسان به جا آورده شود ؟
پاسخ:
برای این که امور مباح آن اندازه اهمیت ندارد که اگر فرزند آن را انجام نداد،با ضرر بزرگی رو برو شود. در این جا اطاعت از اوامر پدر و مادر اهمیت بیشتری دارد و چون به رضایت آن ها ختم می شود این یعنی نوعی احسان کردن به آن ها حتی اگر این نوع احسان وجه شرعی نداشته باشد بلکه وجه عرفی داشته باشد. علاوه،مخالفت با آنان موجب آزار روح و ضرر به آن ها می شود و این آزار بر لذت زود گذری که از کار مباح به دست می آید، سنگینی دارد.
نوشته اید:
عرف که دلیل درستی نیست چون مثال نقض فراوان دارد....؟
در پاسخ های داده شده فقط به عرف مستند نشد. بلکه ابتدا اسم عقل و بعد اسم عرف آمده است. از طرفی برخی از احکام شرعی ریشه در عرف دارد یعنی فهم عرفی می تواند در شکل گیری امر شرعی نقش مستقیم داشته باشد.در نتیجه فهم عرفی امر ساده ای نیست و گاهی بار شرعی دارد.
نوشته اید:
در تعریف احسان نیز اشاره ای به فرمان پذیری نشده و اصلا صحبتی از این مسئله نشده تا راه حلش را از انجا به دست آوریم.و به فرض هم که اشاره شده باشد نباید تفاوتی میان انتخاب رشته و سفر سیاحتی و زیارتی باشد.گر شما قائل به تفاوت هستید دلیل شما چیست ؟
پاسخ:
با توجه به توضیح داده شده، دلیل تفاوت بیان شد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.

محسن;819301 نوشت:

...

با سلام و احترام و تشکر

اگر نقل می گرفتید زودتر خدمت می رسیدم

اگر می پرسم چون می خواهم بهتر بفهمم نه اینکه دقت نمی کنم ...

نقل قول:
و این چیزی نیست که عقل و عرف آن را بپذیرد.
... بلکه ابتدا اسم عقل و بعد اسم عرف آمده است
چون عرف فلان چیز را نمی پذیرد باید حکم خدا را تغییر دهیم ؟
چون عقل ناقص بشر نمی پذیرد باید حکم خدا را تغییر داد ؟
با توجه به این که شما فرض کرده اید که در برخی موارد( مثل همین مثال ) لازمه ی احسان، اطاعت کردن است، آیا باید به خاطر تشخیص عقل و عرف، ترک احسان کنیم ؟
آیا اهمیت یک موضوع مثل انتخاب رشته ( که واجب نیست طبق فرض مسئله ) به شما مجوز می دهد حکم خدا ( احسان ملازم با اطاعت ) را تغییر دهید ؟

...............................
انتخاب رشته را با سفر تفریحی مقایسه می کنیم :
1
یا در هر دو مورد، لازمه ی احسان کردن را اطاعت کردن می دانید یا نمی دانید
اگر این تلازم برقرار است پس باید اطاعت کرد ( اطاعت واجب است ) چه سفر تفریحی باشد و چه انتخاب رشته.
2
یا این تلازم وجود ندارد پس لازم نیست اطاعت کنیم.
( مثلا اطاعت از والدین در شراب نوشیدن واجب نیست چون اصلا تلازمی میان احسان و اطاعت کردن وجود ندارد تا تناقضی شکل بگیرد تا بعد به دنبال راه حل های غیر شرعی باشیم .
یا مثلا اطاعت از والدین در انتخاب رشته، واجب نیست چون اصلا تلازمی میان احسان و اطاعت وجود ندارد تا تناقضی شکل بگیرد تا بعد بخواهیم بگوییم "ما به خاطر یک امرغیر واجب یعنی انتخاب رشته، یک امر واجب یعنی اطاعت کردن را ترک می کنیم."
چون واضح است که غیر واجب نمی تواند واجب را تغییر دهید.)
3
یا تلازم را تنها در مورد سفر می دانید نه انتخاب رشته ( که همین مد نظر شما است )
و شما علت اینکه یکجا تلازم را برقرار می دانید و یک جا نمی دانید، تشخیص عقل می دانید.
به این معنا که عقل شما گفته است : انتخاب رشته ای که واجب نیست اما نقش مهمی در زندگی دارد می تواند حکم وجوب احسان ( که ملازم با اطاعت فرض کردید ) را منتفی کند.
در حالی که می دانیم اهمیت یک موضوع نمی تواند احکام خدا را تغییر دهد.
ضمن اینکه دلیلی بر تلازم یا اطاعت نداریم.
( در پست ابتدایی توضیحاتی دادم اما به آنها پاسخی ندادید ... چرا ؟ )
پس با توجه به این مقدمات، حالت سوم و اول باطل میشود.
و لازم نیست برای احسان کردن به والدین، از آنها اطاعت کنیم.


نقل قول:

بنا بر این، تحصیل علم یا اختیار همسر امر مباحی نیست

مقصودم این بود : آنچه نه واجب است و نه حرام ( در پست اول توضیح دادم ) محل بحث است.

تحصیل علم واجب است اما انتخاب رشته ی خاص واجب نیست

و اگر در برخی موارد واجب شده باشد، دقت کنید که گفتم بحث ما روی آن مواردی است که نه واجب است و نه حرام
.....
اختیار همسر واجب نیست
بله ممکن است مستحب باشد و ممکن است مستحب نباشد مثلا انتخاب همسر دوم یا صیغه کردن ( حالا کار نداریم بعضی ها اینها را مستحب می دانند ) اما مهم این است که نه واجب باشد و نه حرام ...
صورت مسئله درباره مواردی است که واجب یا حرام نباشد ....
با توجه به این معنا، اشکالاتم را مطرح کردم و پاسخ دادم که استحباب تاثیری ندارد.
نقل قول:
زیرا مخالفت با آنان موجب آزار روح و ضرر به آن ها می شود
مگر مخالفت با آنها در انتخاب رشته یا انتخاب همسر، موجب آزار روحی بس بزرگتر نمی شود ؟
اتفاقا این مخالفت ها اثرات بسیار مخرب تری می گذارد ....
یعنی هر چه قدر انتخاب رشته مهم باشد اثرات مخالفتش نیز بسیار بیشتر است به گونه ای که حتی والدین او را نفرین می کنند... پس نه تنها این موضوع کمکی نمی کند بلکه باعث می شود قبول کنیم اطاعت کردن در انتخاب رشته مهم تر و واجب تر است.
ضمن اینکه همانطور که عرض شد، اهمیت یک موضوع ( مثل انتخاب رشته ) اصلا نمی تواند حکم خدا ( احسان ملازم با اطاعت ) را تغییر دهد.
چون
نه تلازم احسان و اطاعت ثابت شده است ( چه جزئا و چه کلا )
و نه از باب اهم و مهم می توان غیر واجب را مقدم بر واجب دانست.

محسن;819004 نوشت:
مثلا در برخی از موارد فرزند به تشخیص خودش که البته تشخیصی درست و از طرف عقل و عرف پذیرفته است، عمل می کند.به این معنا که
می فهمد کاری که انجام می دهد به صلاحش بوده و در آینده زندگی اش تاثیر گذار است. بنا بر این، می تواند بدون آن که بی احترامی به پدر و مادرش بکند، به کارش مشغول شود و مواخذه هم نخواهد شد.
مثال دیگر این که اگر فرزند شخصی را برای ازدواج انتخاب کرده است که تشخیص می دهد با او خوشبخت می شود، اما پدر و مادرش مخالفت می کنند و اجازه نمی دهند ولی او اقدام به ازدواج با فرد مورد نظر می کند. این عدم اطاعت نیز به معنای عدم احسان نیست.
یا این که پدر و مادر نسبت به رشته تحصیلی فرزند اظهار نا رضایتی می کنند، ولی فرزند می داند که اگر در فلان رشته اقدام کند، موفق خواهد شد و آینده خوبی در انتظارش خواهد بود،در این جا نیز لزومی بر اطاعت از پدر و مادر نیست و این کار بی احترامی محسوب نمی شود.

سلام و عرض ادب
لطفا در مورد این حدیث توضیح می فرمایید؟با اینکه فرمودید این مثال ها مصداق ترک احسان نیست،ولی آیا طبق میل والدین در اینگونه مثال ها عمل کردن بهتر نیست؟یعنی آیا اگر در این مورد به میل آنها عمل کنیم،این کار نزد خداوند متعال دارای ارزش است؟

امام جعفر صادق علیه السلام در مورد سپاسگزارى از والدین مى‌فرماید: سه چیز بر فرزند،در حق پدر و مادر واجب است:
۱- شکر پدر و مادر به هر شکل ممکن؛
۲- اطاعت از پدر و مادر در هر چیزى که امر و نهى مى‌کنند به جز در گناه و معصیت خدا
۳- خیرخواهى براى ایشان در پیدا و نهان
متن حدیث:
«یجب للوالدین على الولد ثلاثه اشیاء: شکرهما على کل حال و طاعتهما فیما یأمرانه و ینهیانه عنه فى غیر معصیه اللَّه و نصیحتهما فى السرّ و العلانیه»
«تحف العقول، صفحه 322»

این حدیث در کتاب مواعظ امامان ترجمه جلد 75 بحار الانوار ص 204 نیز آمده است.

"اِنَّ لِلْوالِدِ عَلَی الْوَلَدِ حَقّاً … فَحَقُّ الْوالِدِ اَنْ یُطیعَهُ فی کُلِّ شَیْءٍ اِلّا فی مَعْصِیَةِ اللهِ"،
حق پدر آن ا ست که فرزند در هر چیزی جز معصیت خداوند، از او پیروی کند"نهج البلاغه، حکمت391

و اینکه این دو حدیث از نظر سند چقدر معتبر است؟
بابت ایجاد زحمت،عذرخواهم.

سلام

چه جالب

ولی برای ازدواج و ... خیلی دیدیم که به حرف پدر ومادر گوش نکردن و ازدواج کردن ممکنه خود دختر و پسر باهم مشکلی نداشته باشن ولی یه گره هایی تو زندگیشون می افته که بعدا که میرن پیش یه بزرگی بهشون میگه بخاطر این بوده که دلت پدرت یا مادرت ازت رنجیده

کلا این برای خود پدر و مادرها هم جا افتاده که احسان یعنی اطاعت ، در کوچکترین موارد اگه اطاعت نکنی ازت رنجیده میشن چه حق باهاشون باشه چه نه! خب وقتی رنجیده میشن عاقبت اون کار هم اصولا بخیر نمیشه

اگه احسان به معنی اطاعت نیست چرا خیلی از بزرگان ما که به جایی رسیدن بخاطر اطاعت از پدر و مادرشون بوده مثل آیت الله بهجت یا امام خامنه ای که بخاطر پدرشون درسشون رو رها کردن؟

یعنی اگه مثلا پدر یا مادری بگه راضی نیستم درس دین بخونی یا قرآن حفظ کنی و این امور رو مشروط به چیزای دیگه بکنه اطاعت از اونها واجب نیست؟

  1. آیت الله خوئی ضمن اعتراف به فضل و ورع و ممدوح بودن حرّانی، کتاب وی را به دلیل مُرسل بودن احادیث آن، فاقد اعتبار دانسته و در هیچ یک از احکام شرعی، استناد به روایات تحف‌العقول را جایز نشمرده است

    ر.ک: توحیدی، مصباح الفقاهة، ج۱، ص۵؛ ص۹؛ ر.ک: معلم، اصول علم‌الرجال، ص۲۷۴ـ۲۷۷.

یکی دیگه.;820252 نوشت:

سلام و عرض ادب
لطفا در مورد این حدیث توضیح می فرمایید؟با اینکه فرمودید این مثال ها مصداق ترک احسان نیست،ولی آیا طبق میل والدین در اینگونه مثال ها عمل کردن بهتر نیست؟یعنی آیا اگر در این مورد به میل آنها عمل کنیم،این کار نزد خداوند متعال دارای ارزش است؟

امام جعفر صادق علیه السلام در مورد سپاسگزارى از والدین مى‌فرماید: سه چیز بر فرزند،در حق پدر و مادر واجب است:
۱- شکر پدر و مادر به هر شکل ممکن؛
۲- اطاعت از پدر و مادر در هر چیزى که امر و نهى مى‌کنند به جز در گناه و معصیت خدا
۳- خیرخواهى براى ایشان در پیدا و نهان
متن حدیث:
«یجب للوالدین على الولد ثلاثه اشیاء: شکرهما على کل حال و طاعتهما فیما یأمرانه و ینهیانه عنه فى غیر معصیه اللَّه و نصیحتهما فى السرّ و العلانیه»
«تحف العقول، صفحه 322»

این حدیث در کتاب مواعظ امامان ترجمه جلد 75 بحار الانوار ص 204 نیز آمده است.

"اِنَّ لِلْوالِدِ عَلَی الْوَلَدِ حَقّاً … فَحَقُّ الْوالِدِ اَنْ یُطیعَهُ فی کُلِّ شَیْءٍ اِلّا فی مَعْصِیَةِ اللهِ"،
حق پدر آن ا ست که فرزند در هر چیزی جز معصیت خداوند، از او پیروی کند"نهج البلاغه، حکمت391

و اینکه این دو حدیث از نظر سند چقدر معتبر است؟
بابت ایجاد زحمت،عذرخواهم.


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما و دیگر کاربران گرامی
بیان این نکته مناسب است که جایگاه و شان پدر و مادر بیش از حد تصوری است که ما از آن داریم. به این معنا که فرزند هر چند هم بکوشد نمی تواند حق آنان را به جا آورد. به همین دلیل اگر فرزندی متوجه نیاز پدر و مادرش شد و او دارای موقعیت های بالای اجتماعی بود اما به جهت نگهداری و حفظ حرمت والدین از همه کارهای خود دست کشید، شاید از نظر دنیایی و در مقطعی از زمان دچار خسارت شود اما به طور حتم هم در این دنیا و هم در آن دنیا پاداش عمل نیک خود را دریافت خواهد کرد.
تاریخ گواه بر این مطلب گواه است که فرزند خدمت گزار چه پاداش های بزرگی را در طول زندگی اش دریافت کرده است.
این نکته به این جهت بیان شد که ما متوجه مرز احترام پدر و مادر شویم.
با این حال تکرار می شود که احترام گذاشتن به پدر و مادر به معناي قبول همه نظريات آنان نيست. فرزند مي‌تواند با رعايت ادب و حفظ جايگاه آن ها و با استفاده از منطق نظر خود را در موضوعات مختلف بيان كند .
والدين نيز نبايد توقع داشته باشند كه فرزندشان هميشه پيرو نظر آن‌ها باشد. مهم حفظ حدود و رعايت تواضع و فروتني است.
علاوه، بیان می کنیم امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین گاهی در فراز هایی از سخنان شان از کلماتی چون "یجب" استفاده کرده اند که مربوط به لزوم احترام و پیروی از پدر و مادر است که برخی از آن معنایی کاملا ارشادی دارد. یعنی وجوب تکلیفی از آن فهم نمی شود که اگر مخالفتی شد عقاب آور باشد.مثل برخی دیگر از روایت ها که از کلمه یجب بر حق فرزندان نسبت به والدین استفاده شده است یا در جایی غیر از این موضوع مثلا بیان کرده اند که طلب علم بر هر مسلم و مسلمه ای فریضه است یعنی واجب است این وجوب ها به معنی لزوم است نه وجوب شرعی.
در این جا نیز هر دو روایت مورد استناد است و در معنای آن خدشه ای نیست. اما وجوب در این گونه روایات به معنای امر و نهی تکلیفی نیست، بلکه الزام اخلاقی است و اگر هم به معنای وجوب تکلیفی باشد، اما آن واجب در جاهایی استثناء پذیر است که موارد آن در توضیح پرسش بیان شد.
تکرار می شود که:
اطاعت از پدر و مادر در هر حالی واجب نیست،اما ایذای آن ها در هر حالی حرام است.ایذاء به این معنا است که فرزند به عمد قصد آزار پدر و مادرش را داشته باشد یا کاری کند که نتیجه اش آزار آن ها باشد. اما در مواردی که به مصالح فرزند و آینده اش مربوط می شود و فرزند دلیل عقلی و منطقی دارد،در این صورت عدم اطاعت از پدر و مادر هر چند ممکن است با ناراحتی آن ها نیز همراه شود، اما این کار او به معنای ایذاء نیست.
و اما همان طور که بیان شد، وجوب در روایات بیشتر به معنای اخلاقی یا ارشادی است نه تکلیفی و مولوی که مسئولیت شرعی داشته باشد،که اگر بدون دلیل مخالفت کرد، عقاب شود.وجوب در این روایت و نظایر آن به این معنا است که ای فرزند احترام پدر و مادر در همه احوال لازم است. ولی اگر فرزند خود تشخیص داد که در مواردی امر و نهی ایشان بدون هیچ دلیلی صادر می شود،در این صورت می تواند به حکم عقل و مصلحت اما با حفظ احترام کار خویش را انجام دهد.این گونه موارد استثناء است.
توضیح این که:
فرزند اهم و مهم کند. یعنی در نظر بگیرد کدام مسئله اهم و کدام مهم است. اگر دید آن چه پدر و مادرش بر او امر یا نهی می کنند اهم است،پس لازم است از تصمیم شخصی خود دست بکشد که خدای متعال او را یاری و کارش را جبران خواهد کرد.انشا الله.
با این حال گاهی دیده شده است که پدر و مادر به جز او هیچ کسی دیگر را ندارند یا یکی از ایشان تنها و دچار مشکل شده است،اینجا دیگر جای ارشاد نیست. فرزند در این مورد وظیفه ای جز خدمت ندارد.و دیگران که با او در یک خانواده اند باید این وضع را درک کنند زیرا آن ها نیز روزی به این مشکل دچار خواهند شد.(والله العالم)
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته

سوالات و اشکالات بنده فراموش نشود لطفا

و طاها;819401 نوشت:

با سلام و احترام و تشکر

اگر نقل می گرفتید زودتر خدمت می رسیدم

اگر می پرسم چون می خواهم بهتر بفهمم نه اینکه دقت نمی کنم ...

چون عرف فلان چیز را نمی پذیرد باید حکم خدا را تغییر دهیم ؟
چون عقل ناقص بشر نمی پذیرد باید حکم خدا را تغییر داد ؟
با توجه به این که شما فرض کرده اید که در برخی موارد( مثل همین مثال ) لازمه ی احسان، اطاعت کردن است، آیا باید به خاطر تشخیص عقل و عرف، ترک احسان کنیم ؟
آیا اهمیت یک موضوع مثل انتخاب رشته ( که واجب نیست طبق فرض مسئله ) به شما مجوز می دهد حکم خدا ( احسان ملازم با اطاعت ) را تغییر دهید ؟

...............................
انتخاب رشته را با سفر تفریحی مقایسه می کنیم :
1
یا در هر دو مورد، لازمه ی احسان کردن را اطاعت کردن می دانید یا نمی دانید
اگر این تلازم برقرار است پس باید اطاعت کرد ( اطاعت واجب است ) چه سفر تفریحی باشد و چه انتخاب رشته.
2
یا این تلازم وجود ندارد پس لازم نیست اطاعت کنیم.
( مثلا اطاعت از والدین در شراب نوشیدن واجب نیست چون اصلا تلازمی میان احسان و اطاعت کردن وجود ندارد تا تناقضی شکل بگیرد تا بعد به دنبال راه حل های غیر شرعی باشیم .
یا مثلا اطاعت از والدین در انتخاب رشته، واجب نیست چون اصلا تلازمی میان احسان و اطاعت وجود ندارد تا تناقضی شکل بگیرد تا بعد بخواهیم بگوییم "ما به خاطر یک امرغیر واجب یعنی انتخاب رشته، یک امر واجب یعنی اطاعت کردن را ترک می کنیم."
چون واضح است که غیر واجب نمی تواند واجب را تغییر دهید.)
3
یا تلازم را تنها در مورد سفر می دانید نه انتخاب رشته ( که همین مد نظر شما است )
و شما علت اینکه یکجا تلازم را برقرار می دانید و یک جا نمی دانید، تشخیص عقل می دانید.
به این معنا که عقل شما گفته است : انتخاب رشته ای که واجب نیست اما نقش مهمی در زندگی دارد می تواند حکم وجوب احسان ( که ملازم با اطاعت فرض کردید ) را منتفی کند.
در حالی که می دانیم اهمیت یک موضوع نمی تواند احکام خدا را تغییر دهد.
ضمن اینکه دلیلی بر تلازم یا اطاعت نداریم.
( در پست ابتدایی توضیحاتی دادم اما به آنها پاسخی ندادید ... چرا ؟ )
پس با توجه به این مقدمات، حالت سوم و اول باطل میشود.
و لازم نیست برای احسان کردن به والدین، از آنها اطاعت کنیم.



مقصودم این بود : آنچه نه واجب است و نه حرام ( در پست اول توضیح دادم ) محل بحث است.

تحصیل علم واجب است اما انتخاب رشته ی خاص واجب نیست

و اگر در برخی موارد واجب شده باشد، دقت کنید که گفتم بحث ما روی آن مواردی است که نه واجب است و نه حرام
.....
اختیار همسر واجب نیست
بله ممکن است مستحب باشد و ممکن است مستحب نباشد مثلا انتخاب همسر دوم یا صیغه کردن ( حالا کار نداریم بعضی ها اینها را مستحب می دانند ) اما مهم این است که نه واجب باشد و نه حرام ...
صورت مسئله درباره مواردی است که واجب یا حرام نباشد ....
با توجه به این معنا، اشکالاتم را مطرح کردم و پاسخ دادم که استحباب تاثیری ندارد.
مگر مخالفت با آنها در انتخاب رشته یا انتخاب همسر، موجب آزار روحی بس بزرگتر نمی شود ؟
اتفاقا این مخالفت ها اثرات بسیار مخرب تری می گذارد ....
یعنی هر چه قدر انتخاب رشته مهم باشد اثرات مخالفتش نیز بسیار بیشتر است به گونه ای که حتی والدین او را نفرین می کنند... پس نه تنها این موضوع کمکی نمی کند بلکه باعث می شود قبول کنیم اطاعت کردن در انتخاب رشته مهم تر و واجب تر است.
ضمن اینکه همانطور که عرض شد، اهمیت یک موضوع ( مثل انتخاب رشته ) اصلا نمی تواند حکم خدا ( احسان ملازم با اطاعت ) را تغییر دهد.
چون
نه تلازم احسان و اطاعت ثابت شده است ( چه جزئا و چه کلا )
و نه از باب اهم و مهم می توان غیر واجب را مقدم بر واجب دانست.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما و همراهان گرامی
با توجه به توضیحات جدیدی که در پاسخ به دیگر پرسش ها یا شبهه ها داده شده به نظر می رسد که نباید اشکالی باقی بماند.با این حال اگر اشکال وجود دارد در ضمن یک یا چند پرسش مشخص و معین ارائه شود تا اگر پاسخی دارد بهتر تبیین شود.
اما در توضیح برخی شبهه ها بیان می شود که:
انتخاب رشته امری است کاملا مباح و به خودی خود هیچ استحبابی ندارد اما بیان کردیم که اگر همین موضوع به عنوان مقدمه برای رسیدن به ذی المقدمه باشد در این صورت توجه به آن یک امر لازم خواهد بود
توضیح بیشتر این که:
انتخاب رشته تحصیلی چون به اصل تحصیل انسان مربوط و دروازه ای برای ورود به علم مورد نظر و در نتیجه تضمین آینده فرزند می شود، از این منظر مورد اهمیت قرار می گیرد. و گرنه هدف انتخاب رشته نیست.هدف رسیدن به علم خاص از مسیر انتخاب رشته است. که راه ورود آن با انتخاب رشته میسر است پس انتخاب رشته دروازه ورود است.مثل این که شما بخواهی به شهری سفر کنی تا مسیر مورد نظر را طی نکنی به مقصد نمی رسی. راه به خودی خود هیچ حکمی ندارد اما چون مقدمه است برای وصول به مقصود از این جهت عبور از آن ضروری است راه وسیله رسیدن به مقصد است..باز گردیم به بحث .بنا بر این، اگر فرزند واقعا به این نتیجه رسیده است که فقط در این رشته تحصیلی موفق می شود و آینده زندگی اش در گرو این انتخاب تضمین می شود،پس وجهی ندارد که از خواسته خود صرف نظر کند. البته او باید به گونه ای منطقی و اخلاقی رفتار کند تا سر انجام رضایت آن ها را به دست آورد.
با این حال بودند و هستند افرادی که تمام موقعیت های خود را کنار گذاشته چون نوکری حلقه به گوش در خدمت پدر و مادر بودند که البته به مقاماتی هم رسیده و شکی در این نیست.این دیگر به انتخاب خود فرزند و نوع عواطفش مربوط است که تا چه اندازه از نظرعاطفی به آنان وابسته است.برخی فرزندان حاضرند همه کارهای خود را رها کنند و فقط در خدمت والدین باشند و اجر خود را خواهند برد.
اما این دلیل نمی شود که مثلا اگر فرزندی در انتخاب همسر یا هر کار دیگر راه درستی را در پیش گرفته ولی والدین او بدون هیچ دلیلی با او مخالفت می ورزند، از انتخاب خود دست بکشد. او باید سعی کند دل آن ها را به دست آورد و حتی افراد بزرگ فامیل را واسطه قرار دهد که پدر و مادرش را راضی کند و اگر نتوانست، می تواند برای رسیدن به هدفش گام بر دارد.درست است که رضایت والدین را کسب نکرده اما به حکم عقل و تشخیص خود که خدا به او داده عمل کرده است .
در این گونه موارد بحث از تلازم و یا تسری قاعده ای به قاعده دیگر و پیروی از صغرا و کبرای منطقی نیست که بخواهیم یک قاعده را در جایی اعمال و در جایی از آن صرف نظر کنیم تا با اشکال روبرو شویم.این مباحث به طور معمول قاعده مند نیست. بلکه منوط به تشخیص ها و انتخاب های فردی است البته انتخابی که با توجیه منطقی و عقلی همراه باشد.
بله در باره امری که نه واجب و نه حرام بلکه کاملا مباح است مثل سفر تفریحی،اگر فرزند می داند که به سفر برود پدر و مادرش ایذاء خواهند شد، بهتر است قید آن را بزند.زیرا در این گونه موارد قاعده ایذاء صادق است و به تجربه ثابت شده اگر فرزند بی توجهی کند و به سفر برود، لذت نخواهد برد.
بنا بر این، بحث روشن و مصادیق احسان به پدر و مادر مشخص است و حتی در روایتی که در یکی از پاسخ ها اشاره شد، از احسان این گونه تعبیر شده است که فرزند کاری نکند که پدر و مادرش دست نیاز به او دراز کنند. بلکه باید خودش پیش قدم شود و به نیازهای شان رسیدگی کند.از این تفسیر، اطاعت و پیروی در هر حال به دست نمی آید.
علاوه بر تمام این مطالب، بیان کردیم توصیه بر لزوم اطاعت از پدر و مادر در تمام احوال زندگی، سفارشی اخلاقی است و وجوبی که در برخی از روایات از آن نام برده شده تکلیفی نیست. (مگر در موارد خاص که در برخی پاسخ ها توضیح داده شد) بلکه امری ارشادی است.و گرنه بزرگان دین می بایست آن را مثل نماز و روزه بر مردم تکلیف می کردند که دست از کارهای خود بکشند و همواره تابع نظر والدین باشند. و انگهی هیچ پدر و مادری حاضر نیست که فرزندش همواره در خدمتش باشد و موارد استثناء نمی تواند حکم کلی را تغییر دهد.
نکته مهم:
بحث در این جا احسان و عدم ایذاء است یعنی فرزند از هر راهی که می تواند باید به پدر و مادرش خدمت کند خدمت به پدر و مادر یعنی احسان اما در این خدمت سخنی از اطاعت زده نشده است که احسان باید همراه با اطاعت باشد زیرا می تواند بدون آن که در مواردی از آن ها اطاعت کند اما به آن ها احسان کند و از طرفی کاری نکند که موجب ایذاء شان بشود.
انتخاب عاقلانه همراه با تدبیر و رعایت اصول اخلاقی اگر هم با مخالفت روبرو شود، اما به صلاح فرزند باشد به ایذاء منجر نخواهد شد.فرزند باید اهم و مهم را در نظر بگیرد که کدام کار اهمیتش بیشتر از کار دیگر است تا در انتخاب خود اشتباه نکند.ناراحتی پدر و مادر با انتخاب صحیح فرزند ایذاء آن ها نخواهد بود و این جا تلازم معنا ندارد.
پیروی از این گونه تشخیص ها که عقل و دلش به او فرمان داده اگر با رعایت احترام باشد، هرگز به معنای تغییر حکم خدا و چون حکم تکلیفی مثل نماز نیست که در هیچ حالی ساقط نشود.همان خدایی که به او عقل داده به او فرمان می دهد که تابع تشخیص و نظر خودش باشد.بله اگر فرزند هنگام انتخاب رشته تحصیلی یا انتخاب همسر آزاد باشد و انتخاب خاصی نداشته باشد،بهتر است سر انجام کار را بر عهده پدر و مادرش بگذارد.جلب رضایت والدین با این کار یعنی نوعی احسان زیرا موجب دل خوشی آن ها شده است.

محسن;820514 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما و همراهان گرامی
با توجه به توضیحات جدیدی که در پاسخ به دیگر پرسش ها یا شبهه ها داده شده به نظر می رسد که نباید اشکالی باقی بماند.با این حال اگر اشکال وجود دارد در ضمن یک یا چند پرسش مشخص و معین ارائه شود تا اگر پاسخی دارد بهتر تبیین شود.

با سلام

بزرگوار

ما نقل گرفته ایم و سوال کرده ایم و اشکال کرده ایم نه برای هیچ
برای اینکه شما به آنها پاسخ بدهید
چرا ی بولد شده و قرمز را نمی بینید ؟

نقل قول:
در این گونه موارد بحث از تلازم و یا تسری قاعده ای به قاعده دیگر و پیروی از صغرا و کبرای منطقی نیست

قرآن می فرماید "احسان"
من گفتم تلازمی وجود ندارد
اما شما اصرار دارید بگویید تلازم وجود دارد و می خواهید بگویید باید برای احسان کردن، از آنها اطاعت کرد... ( البته برای اینکه بگویید در برخی موارد این تلازم برقرار نیست دلایل غیر معتبر می آورید )

من می پرسم آیا در سفر تفریحی یا رشته تحصیلی لازمه ی احسان، اطاعت کردن است ؟

شما یکجا می گویید بله و یکجا می گویید خیر

یعنی تلازم را قبول ندارید ...

پس باید قبول کنید بدون اطاعت کردن می توان احسان کرد

اگر بگویید در سفر تفریحی لازمه ی احسان کردن ، اطاعت کردن است یعنی تلازم را قبول کرده اید

لذا شما باید تکلیفتان را با این موضوع مشخص کنید
یا بگویید نمی دانم یا بگویید می دانم و بفرمایید تلازم هست یا نیست ؟

نقل قول:
انتخاب رشته
.......
.زیرا در این گونه موارد قاعده ایذاء صادق است

نکته مهم:
بحث در این جا احسان و عدم ایذاء است یعنی فرزند از هر راهی که می تواند باید به پدر و مادرش خدمت کند. و از طرفی کاری نکند که موجب ایذاء شان بشود.

انتخاب عاقلانه همراه با تدبیر و رعایت اصول اخلاقی اگر هم با مخالفت روبرو شود، اما به صلاح فرزند باشد به ایذاء منجر نخواهد شد.فرزند باید

نقل قول:
اهم و مهم را در نظر بگیرد کرد که کدام کار اهمیتش بیشتر از کار دیگر است تا در انتخاب خود اشتباه نکند.ناراحتی پدر و مادر با انتخاب صحیح فرزند ایذاء آن ها نخواهد بود و این جا تلازم معنا ندارد.


من هم گفتم : اهم و مهم

شما لازمه ی احسان کردن را عدم ایذا می دانید اما ادعا دارید با قاعده اهم و مهم در مواردی که تضاد ایجاد می شود می توان امری غیر واجب را بر امری واجب مقدم کرد. ( که این سخن خلاف قاعده ی اهم و مهم است )

توضیح اینکه

رشته تحصیلی طبق فرض مسئله واجب نیست.

اطاعت نکردن از والدین در سفر تفریحی و رشته ی تحصیلی موجب ایذا والدین می شود

ایذاء والدین در سفر تفریحی و رشته ی تحصیلی حرام است

سفر تفریحی و رشته ی تحصیلی غیرواجب هستند.

قاعده اهم و مهم حکم می کند که انجام ندادن حرام ( ایذا ) مهم تر است از امور غیر واجب ( سفر تفریحی یا رشته تحصیلی )

اهمیت امور غیر واجب دلیلی بر انجام حرام نمی شود مگر از باب اضطرار

شما نمی توانید به خاطر اینکه فلان چیز مهم است ایذاء و اذیت والدین را مباح کنید بزرگوار ...

جالب این است که به خاطر اهمیت رشته تحصیلی، اذیت و آزار والدین را اذیت و ازار نمی دانید ....

همه ی انسان ها آزار و اذیت والدین را در اینگونه موارد درک و وجدان می کنند...و تفاوتی میان سفر و رشته تحصیلی نیست ... بدیهیات وجدانی را انکار نکنید...

مگر اینکه بگویید منظورتان قصد ازار و اذیت باشد که مسلما خارج از بحث است و مسلم است که فرض سوال، شامل مواردی است که قصد ازار و اذیت در میان نباشد...

چه رابطه ی احسان با اطاعت را در نظر بگیریم

چه رابطه ی احسان با ایذاء

در هر صورت نمی توانید از قاعده ی اهم و مهم نتیجه بگیرید :

غیر واجب می تواند مهم تر از انجام واجب یا ترک حرام باشد....

.............................

شما ابتدا می گویید اطاعت کردن واجب نیست

پس باید قبول کنیم احسان کردن نیازی به اطاعت ندارد

اما شما می خواستید در برخی موارد ِغیر ِمهم اطاعت کردن را واجب اعلام کنید، آن هم از این جهت که این اطاعت کردن با احسان کردن تلازم دارد.

باز از سوی دیگر می گویید احسان با اطاعت ربطی ندارد ...

...................

باز می گویید آزار و اذیت والدین حرام است...

وقتی می گوییم اطاعت نکردن از والدین در رشته تحصیلی موجب ازار و اذیت می شود

میگویید نه این ازار و اذیت اشکال ندارد چون یک غیر واجب باعث می شود حرام ، حرام نباشد....!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شریف شما و دیگر همراهان گرامی
آورده اید:
رشته تحصیلی طبق فرض مسئله واجب نیست
.
پاسخ:
واجب به معنای وجوب تکلیفی نیست اما لازم است و بی اعتنایی به آن موجب تبعاتی خواهد شد که تا آخر عمر گریبان گیر فرزند می شود.
آورده اید: اطاعت نکردن از والدین در سفر تفریحی و رشته ی تحصیلی موجب ایذا والدین می شود.
پاسخ بله هر دو موجب نا خشنودی پدر و مادر است است اما ناخشنودی ممانعت از امر تحصیلی با آزار ممانعت از سفر تفریحی قابل مقایسه با هم نیست. از طرفی چرا باید همیشه حق را به والدین داد در حالی که گاهی حق با فرزندان است و آزار آن ها نیز باید مد نظر قرار گیرد.
آورده اید:
ایذاء والدین در سفر تفریحی و رشته ی تحصیلی حرام است
سفر تفریحی و رشته ی تحصیلی غیرواجب هستند
.پاسخ:
شما باید بین سفر تفریحی و امر تحصیلی تفاوت قایل شوید .که البته در هر دو نا خشنودی وجود دارد ولی در سفر تفریحی نا خشنودی والدین نسبت به ناخشنودی فرزند در ممانعت از سفر اهم است پس باید خال والدین رعایت شود اما در امر تحصیلی ناخشنودی یا ایذاء فرزند اهم است.و ایذاء پدر و مادر مهم. در هر دو صورت اهم بر مهم غالب می شود.در صورت اول که مربوط به سفر تفریحی است حق با والدین و در صورت دوم که مربوط به امر تحصیل یا مصلحت سنجی در ازدواج است، حق با فرزند می باشد هر چند در این جا نیز والدین نا خشنود باشند.
آورده اید:
قاعده اهم و مهم حکم می کند که انجام ندادن حرام ( ایذا ) مهم تر است از امور غیر واجب ( سفر تفریحی یا رشته تحصیلی

پاسخ:
البته به فتوای مراجع تقلید اسنباط شده از احکام فقهی و شرعی به دست می آید پیروی فرزند از پدر و مادر در هر حالی لازم نیست از این جهت اگر فززند در اموری مثل تحصیل و انتخاب همسر پیروی و اطاعت نکرد گناهی نکرده هر چند منجر به نا رضایتی آن ها شود.نارضایتی ایذاء نیست هر چند عرفا شاید به ایذاء تفسیر شود.

آورده اید:
اهمیت امور غیر واجب دلیلی بر انجام حرام نمی شود مگر از باب اضطرار

پاسخ :
بیان کردیم نهی در این گونه امور نهی تکلیفی نیست که از آن حرام فهمیده شود که در حالت اضطرار حلال شود اصولا اضطراری وجود ندارد.این موضوع با فتاوای مراجع حل شده است و نیازی به بحث ندارد.
آورده اید:
شما نمی توانید به خاطر اینکه فلان چیز مهم است ایذاء و اذیت والدین را مباح کنید بزرگوار
...
پاسخ:
قصد ما بر مباح کردن ایذاء والدین نیست که در هر حالی نا خوشایند است ما باید میان نا خشنودی و ایذاء از جنبه تکلیفی فرق قایل شویم هر چند با نگاه عرفی میان نا خشنودی و ایذاء خیلی تفاوت قایل نمی شوند.علاوه توضیح دادیم که در جایی که موضوع به اهمی گره بخورد مهم مغلوب است حال چه این اهم به نفع والدین باشد یا فرزند فرقی در حکم مسئله ندارد.

آورده اید:
جالب این است که به خاطر اهمیت رشته تحصیلی، اذیت و آزار والدین را اذیت و ازار نمی دانید
....
پاسخ:
با تفسیری که از نا خشنودی و ایذاء ارائه شد و علاه با در نظر گرفتن قاعده اهم و مهم باید گفت صرف ناراحتی و نا خشنودی والدین طبیعی است اما در واقع و از نظر تکلیفی اذیتی صورت نمی گیرد و چیزی بر عهده فززند نخواهد بود
.
آورده اید:
همه ی انسان ها آزار و اذیت والدین را در اینگونه موارد درک و وجدان می کنند...و تفاوتی میان سفر و رشته تحصیلی نیست ... بدیهیات وجدانی را انکار نکنید
...
پاسخ:
بله و البته در هر صورت ناخشنودی یا به تعبیر عرفی آزار هست ولی باید تفاوتی میان سفر و موضوع تحصیلی باشد و یا انتخاب همسر باشد که به حتم هست ولی در باره سفر باید گفت که آزرده خاطری فرزند از انصراف از سفر که البته تبعاتی برای وی ندارد جز آن که لذت تفریح را که می تواند در زمان دیگر به دست آورد از دست داده چیز مهمی را از دست نداده ولی با این کارش باعث آرامش روح والدین شده است. اما در باره امر تحصیلی یا ازدواج اگر در این جا هم کوتاه بیاید البته باعث آرامش روح و روان پدر و مادر می شود اما آزرده خاطری خودش که به طور حتم تبعاتش گاهی تا پایان عمر با او همراه می شود برای او باقی می ماند. در این صورت نه عقل و نه شرع به او اجازه نخواهد داد که تسلیم نظر پدر و مادرش شود. با این حال فرزند می تواند با تدبیر و روی خوش نشان دادن یا با کمک دیگران به نوعی دل پدر و مادرش را به دست آورد و اگر نشد چاره ای جز پیروی از نظر خود ندارد، زیرا این حق شخصی اوست و بر دیگر حقوق مقدم است. در ضمن ناراحتی والدین اگر چه زیبا نیست، اما ایذائی که خدا بر آن خشم کند هم نیست و حکم تکلیفی ندارد.

آورده اید:
مگر اینکه بگویید منظورتان قصد ازار و اذیت باشد که مسلما خارج از بحث است و مسلم است که فرض سوال، شامل مواردی است که قصد ازار و اذیت در میان نباشد
...
پاسخ:
بله فرزندی که قصد دارد بر اساس رای و شناخت خودش که البته منطقی و عاقلانه است تصمیم بگیرد، به طور حتم قصد آزار پدر و مادرش را ندارد. اما معمولا آن ها نا خشنود خواهند شد و این را کسی انکار نمی کند اما نارضایتی فرزند در این گونه امور بر نا رضایتی والدین از باب تقدیم اهم بر مهم ترجیح دارد.

سخن اخر:
سخن آخر این که بین احسان و اطاعت از نظر منطقی عموم و خصوص من وجه بر قرار است یعنی گاهی احسان است اما اطاعت نیست. گاهی اطاعت است و احسان نیست. و گاهی نه احسان است و نه اطاعت. و گاهی هم احسان است و هم اطاعت بنا بر این هر یک از مثال های فوق بر یکی از موارد عموم و خصوص من وجه قابل تطبیق است.
در ضمن نگارنده در همان پاسخ اولیه همه مسایل را مطرح کرده و جواب داده است خصوصا اصرار بر این نکته بوده است که بین احسان و اطاعت تلازم حتمی وجود ندارد، بلکه می توان به گونه ای تفسیر کرد که برخی از اطاعت ها می تواند احسان باشد و این موضوع در شکل منطقی عموم وخصوص من وجه قابل تفسیر است. اما جنابعالی اصرار دارید که من گاهی بین احسان و اطاعت تلازم قایل ام و گاهی تلازم قایل نیستم که باید بیان کنم که در شکل عموم و خصوص من وجه باید مثال ها را تطبیق دهید تا مشکل حل شود و اگر هم قانع نشدید شاید کارشناس محترم دیگری بتواند در کوتاه ترین جمله به اشکال شما پاسخ دهد. شاید هم مشکل از نوع طرح پرسش و یا نوع طرح پاسخ باشد. به هر حال در مسیر نگارش ممکن است اشتباهات غیر عمد رخ دهد که شما عزیزان یاری خواهید کرد.

محسن;820596 نوشت:
از طرفی چرا باید همیشه حق را به والدین داد در حالی که گاهی حق با فرزندان است
سلام
البته خیلی بیشتر از
"گاهی" ، حق با فرزندان است. ولی کسی به این حق محل نمیگذارد

محسن;820596 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شریف شما و دیگر همراهان گرامی
سخن آخر این که بین احسان و اطاعت از نظر منطقی
عموم و خصوص من وجه بر قرار است یعنی گاهی احسان است اما اطاعت نیست. گاهی اطاعت است و احسان نیست. و گاهی نه احسان است و نه اطاعت. و گاهی هم احسان است و هم اطاعت

با سلام و احترام

این اولین جمله ای است که واقعا مرتبط با سوال می شود ( یعنی رابطه ی احسان و اطاعت )

شما می گویید : گاهی هم احسان است و هم اطاعت

من می گویم :

چگونه متوجه شدید احسان کردن در مواردی جز با اطاعت میسر نمی شود ؟ دلیل شما بر این مطلب چیست ؟ ( در حالی که خود فی الجمله معترفید اطاعت از والدین واجب نیست )

محسن;820596 نوشت:
نارضایتی فرزند در این گونه امور بر نا رضایتی والدین از باب تقدیم اهم بر مهم ترجیح دارد.

خوب الان موضوع باز تغییر پیدا کرد .... اما باز هم نتیجه ی شما حاصل نخواهد شد ...
اولا
اگر ملاک شما در اهم و مهم کردن، صرفا میزان و اختلافِ اذیت بین والدین و فرزند باشد
باز هم تفاوتی میان رشته تحصیلی و سفر تفریحی نیست ...
چون ممکن است در رشته تحصیلی ، میزان اذیت والدین بیشتر از فرزند باشد پس باید حرف والدین در رشته تحصیلی مقدم شود ( که خلاف گفته شما را ثابت می کند )
و ممکن است در سفر تفریحی ، میزان اذیت فرزند بیشتر از والدین باشد پس باید حرف فرزند در سفر تفریحی مقدم شود ( که خلاف گفته شما را ثابت می کند )

اما (دوما)

اگر ملاک شما در اذیت شدن، میزان اهمیت و نقش یک موضوع در زندگی ِفرزند یا والدین، به عنوان معیار اذیت مطرح باشد باز هم تفاوتی میان رشته تحصیلی و سفر تفریحی نیست ...
زیرا همانطور که
رشته تحصیلی می تواند نقش 80 درصدی در زندگی فرزند داشته باشد، به همان میزان می تواند نقش 50 درصدی در زندگی والدین داشته باشد (صورت اول = اهمیت 80 درصدی بیشتر از 50 درصدی است! پس به تبع آن نارضایتی فرزند مهم تر از نارضایتی والدین می شود )
از طرفی همانطور که
سفر تفریحی می تواند نقش 8 درصدی در زندگی فرزند داشته باشد، به همان میزان می تواند نقش 5 درصدی در زندگی والدین داشته باشد ( صورت دوم = اهمیت هشت درصدی بیشتر از 5 درصدی است! پس به تبع آن نارضایتی فرزند مهم تر از نارضایتی والدین می شود )

در هر دو صورت از باب اهمیت موضوع و به تبع آن اذیت نشدن، باید حرف فرزند مقدم شود ( که خلاف گفته شما را ثابت می کند )

بنا به قاعده اهم و مهم

غیر واجب نمی تواند مهم تر از انجام واجب و ترک حرام باشد.

میزان اذیت در سفرتفریحی یا رشته تحصیلی می تواند در فرزند، بیشتر باشد و مقدم شود.

میزان اهمیت ِموضوع می تواند در هر دو مثال ( سفر تفریحی و رشته تحصیلی ) برای فرزند، بیشتر از والدین باشد و مقدم شود.

چرا فکر می کنید در سفر تفریحی نمی توانیم احسان کنیم مگر اینکه اطاعت کنیم ؟ با کدام حجت و برهان این تلازم را در این مورد برقرار کرده اید ؟

و طاها;820634 نوشت:
چرا فکر می کنید در سفر تفریحی نمی توانیم احسان کنیم مگر اینکه اطاعت کنیم ؟ با کدام حجت و برهان این تلازم را در این مورد برقرار کرده اید ؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی توجه فرمایید منظور این است فرزندی که بخواهد به سفر تفریحی برود این کار او مباح است و شرعا اشکالی هم ندارد خصوصا اگر برای رسیدن به آرامش برود. اما متوجه می شود که پدر و مادرش به هر دلیلی راضی نیستند در این صورت اگر فرزند به سخن والدین خود گوش دهد و از مسافرت صرف نظر کند، چیز مهمی را از دست نداده است بلکه چیز مهمی را به دست آورده و آن رضایت آن ها هم چنین حرف شنوی خود را ثابت کرده است. البته باید گفت لغو سفر به معنای احسان نیست،یعنی بین لغو سفر و احسان تلازمی وجود ندارد. او با لغو سفرش چون دل آن ها را شاد کرده یعنی گویا به آن ها احسان کرده است.احسان فقط اعطای مال و منال به کسی نیست بلکه معانی گسترد ای دارد. این مسایل از بدیهیات است و نیازی به بحث ندارد.بله اگر پدر و مادر مانع از سفر فرزندشان نشوند و او به سفر برود و با دست پر و سوغات مناسب برگردد، یا آن ها را در سفر همراه خود کند، باز هم احسان کرده است.اما مورد پرسش شما همان نوع اول است که پاسخی ساده دارد و بیان شد.پس چون از ایشان اطاعت و آن ها را خشنود کرده گویا احسان کرده است.خشنودی والدین خشنودی خدا است و خدا به این دلیل به فرزند لطف خواهد کرد و جواب کار نیک او را با جزای احسان خواهد داد. این احسان دینی است احسانی که لوازم دینی و اخلاقی دارد.از جمله مصادیق احسان به والدین خشنودی دل آن ها است این را که همه قبول دارند و در این فرض خشنودی دل پدر و مادر در گرو اطاعت فرزند است.

و طاها;820605 نوشت:

با سلام و احترام

این اولین جمله ای است که واقعا مرتبط با سوال می شود (

یعنی رابطه ی احسان و اطاعت )

شما می گویید : گاهی هم احسان است و هم اطاعت

من می گویم :

چگونه متوجه شدید احسان کردن در مواردی جز با اطاعت میسر نمی شود ؟ دلیل شما بر این مطلب چیست ؟ ( در حالی که خود فی الجمله معترفید اطاعت از والدین واجب نیست )


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما پرسشگر گرامی. به طور کلی می توان بیان کرد که اطاعت در مواردی که اهم باشد مثل مورد سفر مباح که تمرد فرزند موجب آزار پدر و مادر می شود و این آزار تبعات شرعی و تکلیفی ایجاد می کند و حتی در مواردی آن گونه شدید می شود که این سفر حرام شده و نماز فرزند در طول سفر کامل است؛پس فرزند با اطاعتش پدر و مادرش را از خودش خشنود کرده و این خشنودی مورد رضایت خدا است. یکی از اسباب یا مصادیق احسان نسبت به پدر و مادر خشنود کردن آن با حرف شنوی است.فرزند محسن فرزندی است که در جایی که راه دارد تابع نظر والدین خود باشد و با پیروی از نظرات آن ها احسان و نیکو کاری خود را ثابت کند. این جا ملازمه مطابقی بین اطاعت و احسان وجود ندارد که بخواهیم اشکال کنیم بلکه در مواردی مثل این مثال فرزند با اطاعت خودش گویا به ان ها احسان می کند و بیان شد که احسان لزوما به معنای اعطای مال و ... نیست حتی با روی خوش به چهره پدر و مادر نگاه کردن هم می تواند از مصادیق احسان باشد احسانی که مرز محدودی ندارد و شامل چیزهای بسیاری می شود. در سفر مباح جز با حرف شنوی و انصراف از سفر آیا راه دیگری برای خشنودی دل پدر و مادر وجود دارد بله هزاران راه برای احسان وجود دارد که جدای از این مثال است.او می تواند بدون اجازه به سفر هم برود و برای آن ها سوغات هم بخرد که نامش را احسان بگذارد اما در فرض مثال که از آن خارج نشویم اگر به سفر نرود رضایت آن ها را جلب کرده گذشت فرزند از منافع سفر به معنای ارزش قایل شدن به حکم والدین است. این گذشت یعنی احسان!
بنا بر این، قرار ما بر ملازمه حتمی میان اطاعت و احسان نیست بلکه گاهی می شود هر دو این کار را با هم جمع کرد.تو اطاعت کن نتیجه اطاعت تو نیکی به آن ها است.
نکته دیگر این که مطابق با مفاد آیه شریفه " و با الوالدین احسانا" احسان معنایی اعم از اطاعت دارد.

و طاها;820619 نوشت:
خوب الان موضوع باز تغییر پیدا کرد .... اما باز هم نتیجه ی شما حاصل نخواهد شد ...
اولا
اگر ملاک شما در اهم و مهم کردن، صرفا میزان و اختلافِ اذیت بین والدین و فرزند باشد
باز هم تفاوتی میان رشته تحصیلی و سفر تفریحی نیست ...
چون ممکن است در رشته تحصیلی ، میزان اذیت والدین بیشتر از فرزند باشد پس باید حرف والدین در رشته تحصیلی مقدم شود ( که خلاف گفته شما را ثابت می کند )
و ممکن است در سفر تفریحی ، میزان اذیت فرزند بیشتر از والدین باشد پس باید حرف فرزند در سفر تفریحی مقدم شود ( که خلاف گفته شما را ثابت می کند )

اما (دوما)

اگر ملاک شما در اذیت شدن، میزان اهمیت و نقش یک موضوع در زندگی ِفرزند یا والدین، به عنوان معیار اذیت مطرح باشد باز هم تفاوتی میان رشته تحصیلی و سفر تفریحی نیست ...
زیرا همانطور که
رشته تحصیلی می تواند نقش 80 درصدی در زندگی فرزند داشته باشد، به همان میزان می تواند نقش 50 درصدی در زندگی والدین داشته باشد (صورت اول = اهمیت 80 درصدی بیشتر از 50 درصدی است! پس به تبع آن نارضایتی فرزند مهم تر از نارضایتی والدین می شود )
از طرفی همانطور که
سفر تفریحی می تواند نقش 8 درصدی در زندگی فرزند داشته باشد، به همان میزان می تواند نقش 5 درصدی در زندگی والدین داشته باشد ( صورت دوم = اهمیت هشت درصدی بیشتر از 5 درصدی است! پس به تبع آن نارضایتی فرزند مهم تر از نارضایتی والدین می شود )

در هر دو صورت از باب اهمیت موضوع و به تبع آن اذیت نشدن، باید حرف فرزند مقدم شود ( که خلاف گفته شما را ثابت می کند )

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما
ملاک های بر شمرده شده در میزان و اندازه اذیت و آزار پدر و مادر یا فرزند ملاک های نوعی و تابع نوع افراد جامعه است که البته استثنائاتی هم دارد. ولی قانون تابع نوع است نه استثناء.اما اگر هستند افرادی که ازاین قانون کلی مستثنی شوند، پس می بایست در تعامل با پدر و مادر از راه های دیگر بهره گیرند و این راه ها فراوان است که در پاسخ های قبلی به برخی اشاره شد. مثلا فرزند از بزرگ تر های فامیل بهره گیرد یا اگر هم کاری می خواهد انجام دهد که منافع حیاتی برایش دارد، سعی کند بدون آن که پدر و مادرش بفهمند انجام دهد.باز هم این موضوع تکرار می شود که اگر پدر و مادر نسبت به فرزندان حقوقی دارند، آن ها نیز نسبت پدر و مادر حقوقی دارد و البته پر رنگ بودن حقوق والدین نسبت به فرزندان، به دلیل شرافت جایگاه آنان است که از توصیه های قرآنی و روایی به دست آمده است.

محسن;820669 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما
ملاک های بر شمرده شده در میزان و اندازه اذیت و آزار پدر و مادر یا فرزند ملاک های نوعی و تابع نوع افراد جامعه است که البته استثنائاتی هم دارد. ولی قانون تابع نوع است نه استثناء.

با سلام

من دارم همین را میگویم که شما دارید استثنائات را میگویید
قانون نوعی خلاف گفته های شما را در مورد قانون اهم و مهم ثابت میکند
که مفصلا در دو بند توضیح دادم...
نهایتا با ارفاق میتوان گفت قضیه را باید بسته به هر مورد بررسی کرد که باز هم قاعده ی نوعی شما نقض خواهد شد.

محسن;820657 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام مجدد خدمت شما دوست گرامی توجه
...،یعنی بین لغو سفر و احسان تلازمی وجود ندارد. او با لغو سفرش چون دل آن ها را شاد کرده یعنی گویا به آن ها احسان کرده است..

با سلام و احترام
ظاهرا متوجه عرض بنده نشدید
من هم میدانم اطاعت کردن در این مورد موجب خشنودی و احسان میشود همانطور که در مورد رشته تحصیلی این موضوع صادق است.
( تلازم هم به این معناست که لازمه احسان را اطاعت میدانید یعنی این اطاعت است که موجب خشنودی آنها گشته است و احسان را رقم زده است و در واقع شما مجبور هستید تلازم میان اینها را قبول کنید و الا نباید هیچ ارتباطی میان اطاعت و خشنودی والدین و احسان برقرار شود. این یک امر بدیهی عقلی و منطقی است بزرگوار... پس نمیتوانید بدون قبول کردن این تلازم به نتیجه دلخواه برسید...
من هم نگفتم این تلازم در همه موارد هست چون صحبت شما و من روی عموم و خصوص من وجه از حیث اشتراکشان بود...و این مصداق آن اشتراک بود...
همچنین نگفته ام احسان فقط در مال و منال است بزرگوار...)

اما نکته اینجاست که شما در مورد سفر تفریحی دو ادعا دارید
اولا این احسان را واجب می دانید
دوما راهی که با عدم اطاعت بتوان احسان را رقم زد نمیشناسید و در واقع اطاعت را لازمه ی احسان میدانید منحصرا...

آنچه شما در رابطه با سفر می فرمایید در مورد رشته تحصیلی نیز صدق میکند...
یعنی در مورد رشته تحصیلی هم، فرزند میتواند با اطاعت کردن، احسان را رقم بزند ...

اما اولا شما این احسان را واجب نمی دانید...
دوما ادعا دارید میتوان با عدم اطاعت، احسان کرد.

اما تنها دلیل شما برای این یک بام و دو هوا عمل کردن، قاعده ی اهم و مهم بود
اما ثابت شد که این قاعده در هر سه فرض مذکور ( واجب و غیر واجب، میزان ایذا، میزان اهمیت موضوع) ، نتیجه ی شما را نقض میکند...

╮∩╭(︶︿︶)╮∩╭ ñ¡ªz;820306 نوشت:
سلام
چه جالب
ولی برای ازدواج و ... خیلی دیدیم که به حرف پدر ومادر گوش نکردن و ازدواج کردن ممکنه خود دختر و پسر باهم مشکلی نداشته باشن ولی یه گره هایی تو زندگیشون می افته که بعدا که میرن پیش یه بزرگی بهشون میگه بخاطر این بوده که دلت پدرت یا مادرت ازت رنجیده
کلا این برای خود پدر و مادرها هم جا افتاده که احسان یعنی اطاعت ، در کوچکترین موارد اگه اطاعت نکنی ازت رنجیده میشن چه حق باهاشون باشه چه نه! خب وقتی رنجیده میشن عاقبت اون کار هم اصولا بخیر نمیشه
اگه احسان به معنی اطاعت نیست چرا خیلی از بزرگان ما که به جایی رسیدن بخاطر اطاعت از پدر و مادرشون بوده مثل آیت الله بهجت یا امام خامنه ای که بخاطر پدرشون درسشون رو رها کردن؟
یعنی اگه مثلا پدر یا مادری بگه راضی نیستم درس دین بخونی یا قرآن حفظ کنی و این امور رو مشروط به چیزای دیگه بکنه اطاعت از اونها واجب نیست؟


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما و دیگر همراهان گرامی
همان طور که در پاسخ های مکرر به پرسش های دوستان اشاره شد، احسان معنایی عام دارد که یکی از آن ها می تواند اطاعت فرزند از پدر و مادر در اموری باشد که جای اطاعت دارد مثل سفر مباح که اگر او را به هر دلیلی منع کنند و فرزند به سفر نرود، وی با اطاعت خود گویا یکی از مصادیق احسان به آن ها را انجام داده هر چند به طور مستقیم اطاعت از پدر و مادر مساوی با احسان نیست، زیرا احسان معای گسترده ای دارد که اطاعت را نیز در بر می گیرد.با این تفسیر که می توان در جایی که اطاعت نباشد اما احسان باشد و ملازمه مطابقی بین اطاعت و احسان وجود ندارد.مگر از باب قاعده منطقی عموم و خصوص من وجه که تفصیل آن در ضمن پاسخ ها ارائه شد.
علاوه، بیان شد که هم پدران و مادران نسبت به فرزندان و هم فرزندان نسبت به آنان حق دارند و این نکته در ضمن روایات فراوانی بیان شده است. ولی اگر می بینیم احترام به پدر و مادر پر رنگ تر عنوان می شود و حتی به گونه ای که شکل تکلیف پیدا می کند، به دلیل جایگاه والا و شرافت ویژه آنان است و این مقام نباید تضعیف شود. و گرنه حریم و حرمتی باقی نمی ماند.
بیان یک نکته ضروری است در مواردی که پدر و مادر در مخالفت شان با کار فرزند دلیل منطقی ندارند، وی می تواند بدون آن که حرمت آن ها را زیر سوال ببرد، به هدفش فکر کند و عدم اطاعت با ملاحظه احوال والدین تبعاتی برایش نخواهد داشت. بنا بر این، نمی توانیم از حوادثی که برای برخی از فرزندان پیش می آید این نتیجه را بگیریم که به دلیل مخالفت با پدر و مادر رخ داده است. هر حادثه یا مشکلی ممکن است حکمت یا علت خود را داشته باشد.بله و البته اگر فرزندی بدون آن که بار مسئولیت خانواده و فرزندان بر دوشش باشد کار یا تحصیلاتش را که تضمین کننده آینده زندگی اش است رها کند و صرفا به رفع مشکلات پدر و مادرش بپردازد و یا کنار آن ها بنشیند و منتظر فرمان شان باشد،علاوه بر آن که شاهکار کرده به طور قطع حتی اگر یک روز از عمرش باقی مانده باشد، خدای متعال لذت زندگی و طعم سعادت را به او خواهد چشاند و شکی در این نیست. زیرا چه کاری بهتر از خدمت به پدر و مادری که به کمک فرزندشان محتاج شده اند. اما این کار برای همه افراد جامعه شدنی نیست. زیرا بسیاری از فرزندان تشکیل خانواده داده و خود دارای فرزنداند و یا مشغول به تحصیل و یا کارمند اند و نمی توانند به طور دربست در خدمت پدر و مادر باشند، در این صورت نیز وظیفه احسان و احترام شان از بین نخواهد رفت. و باید به گونه ای رفتار کنند که هر دو طرف زندگی را داشته باشند.سخن آخر این که محبت به پدر و مادر معجزاتی دارد که جز فرزندان نیکوکار دیگران از آن بهره نخواهند برد.همان طور که خدای نا کرده آزار آن ها در همین دنیا به مکافات بدی برای فرزند تبدیل خواهد شد.پس می شود کاری کرد که هم احسان باشد هم اطاعت و هم رسیدگی به کارهای شخصی یا خانواده. وقتی انسان بخواهد خدا نیز او را موفق خواهد کرد انشا الله.

پست شماره 19 و 20 و 26

و طاها;820700 نوشت:
با سلام و احترام
ظاهرا متوجه عرض بنده نشدید
من هم میدانم اطاعت کردن در این مورد موجب خشنودی و احسان میشود همانطور که در مورد رشته تحصیلی این موضوع صادق است.
( تلازم هم به این معناست که لازمه احسان را اطاعت میدانید یعنی این اطاعت است که موجب خشنودی آنها گشته است و احسان را رقم زده است و در واقع شما مجبور هستید تلازم میان اینها را قبول کنید و الا نباید هیچ ارتباطی میان اطاعت و خشنودی والدین و احسان برقرار شود. این یک امر بدیهی عقلی و منطقی است بزرگوار... پس نمیتوانید بدون قبول کردن این تلازم به نتیجه دلخواه برسید...
من هم نگفتم این تلازم در همه موارد هست چون صحبت شما و من روی عموم و خصوص من وجه از حیث اشتراکشان بود...و این مصداق آن اشتراک بود...
همچنین نگفته ام احسان فقط در مال و منال است بزرگوار...)
اما نکته اینجاست که شما در مورد سفر تفریحی دو ادعا دارید
اولا این احسان را واجب می دانید
دوما راهی که با عدم اطاعت بتوان احسان را رقم زد نمیشناسید و در واقع اطاعت را لازمه ی احسان میدانید منحصرا...
آنچه شما در رابطه با سفر می فرمایید در مورد رشته تحصیلی نیز صدق میکند...
یعنی در مورد رشته تحصیلی هم، فرزند میتواند با اطاعت کردن، احسان را رقم بزند ...
اما اولا شما این احسان را واجب نمی دانید...
دوما ادعا دارید میتوان با عدم اطاعت، احسان کرد.
اما تنها دلیل شما برای این یک بام و دو هوا عمل کردن، قاعده ی اهم و مهم بود
اما ثابت شد که این قاعده در هر سه فرض مذکور ( واجب و غیر واجب، میزان ایذا، میزان اهمیت موضوع) ، نتیجه ی شما را نقض میکند...

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود مجدد بر شما و همراهان گرامی.
البته بیان کردم لازمه احسان اطاعت نیست. همان طور که لازمه اطاعت احسان نیست به همان دلیل منطقی که گذشت و دوباره تفسیر آن تکرار خواهد شد. اما گاهی نتیجه اطاعت، منجر به احسان می شود.
در باره سفر تفریحی بیان کردم که بر فرزند لازم است که اطاعت کند. این یک توصیه و تکلیف الهی است. اما این تکلیف از نظر فقهی چه تبعاتی ممکن است داشته باشد که بیان کردم حکم تکلیفی آن را باید از نگاه فقهی دنبال کرد
به گونه ای که اولین تاثیرش را روی نماز فرزند خواهد گذاشت. چون این سفر سفر معصیت می شود پس نماز فرزند کامل است. البته به نظر می رسد این حکم سخت جایی است که سفر فرزند واقعا موجب آزار والدین شود و گرنه شاید صرف نا خشنودی این حکم سنگین را نداشته باشد. اما آیا در باره عدم اطاعت فرزند از والدین در باره تحصیل یا انتخاب همسر چنین حکمی را خواهد داشت؟
اما در باره دو ادعا بیان نکردم که احسان لازمه اطاعت در صرف نظر کردن از سفر تفریحی است.در سفر تفریحی کسب رضایت والدین واجب است.این اطاعت در نگاه اولیه ملازم با احسان نیست،اما نتیجه اطاعت به احسان منجر خواهد شد.
شاهد این مثال نگاه عرف برگرفته از تعالیم شرعی است که به فرزند می گویند لطف بزرگی به پدر و مادرت کردی که قید سفر رو زدی.همین که به فرزند می گویند لطف بزرگی می کنی که به سفر نمی روی یعنی داری احسان می کنی.این ملازمه عرفی است نه منطقی به این معنا که ملازمه بر نتیجه اطاعت بار می شود.
با این حال شرافت جایگاه معنوی پدر و مادر آن قدر والا است که فرزند نمی تواند با این کارش منت کند که دارم لطف می کنم که به سفر نمی روم، زیرا حق منت ندارد. اما خدایی که تمام حساب و کتاب عالم وجود در دست اوست، می داند که این کار فرزند را احسان به حساب آورد.
و اما در باره ادعای دوم توضیح دادم وقتی بتوان میان اطاعت و احسان عموم و خصوص من وجه قایل شد، پس می توان احسان کرد بدون آن که اطاعتی در میان باشد، مثل این که پدر و مادرش را به منزل خودش دعوت کند یا می داند که وقتی به سفر برود آن ها را راضی خواهند بود.پس به سفر می رود و حتی برای شان هدیه نیز می گیرد .این هدیه احسان است.این جا بحث اطاعت هیچ معنایی ندارد.چون اطاعتی شکل نگرفته است.
اما جایی وجود دارد که اطاعت باشد اما احسان نباشد مثلا پدر و مادرش او را از سفر تفریحی نهی می کنند و او با کراهت و ناراحتی از سفر منصرف می شود و علاوه نا رضایتی خود را اعلام می کند یا در دل نگاه می دارد و تاسف می خورد که چرا مانع او شدند.در این صورت فرزند اطاعت کرده اما احسان نکرده.این کار فرزند عواقب شرعی هم دارد.
اما جایی وجود دارد که هم اطاعت است و هم احسان،در این صورت این فرض منحصر به سفر نیست. بلکه هر کاری که پدر و مادر از فرزند بخواهند و او با کمال رضایت و خوش حالی انجام دهد،این کار هم اطاعت است و هم احسان.
فرض چهارم جایی است که نه اطاعت است و نه احسان که البته می تواند هم با موضوع والدین مرتبط باشد و یا نباشد.
مثلا زمانی که پدر و مادر مطالبه ای از فرزند نداشته باشند یا فرزند بخواهد کار شخصی خود را انجام دهد در حالی که کارش هیچ ارتباطی به پدر و مادر یا شخص دیگری ندارد.در این صورت نه اطاعتی شکل گرفته نه احسان.
و اما در باره رشته تحصیلی البته فرزند می تواند با اطاعتش احسان خود را ثابت کند راه احسان که بسته یا منحصر به امور خاصی نیست، با این تفاوت که در باره تحصیل، مقدمات و ملحقاتش که انتخاب رشته مقدمه آن است یا در باره انتخاب فردی خاص برای ازدواج و ...در این موضوعات مجبور به اطاعت نیست.اما می تواند اطاعت کند و ضررش را متحمل شود اما نفع احسان به پدر و مادرش را کسب کند.ولی اگر اطاعت نکرد یعنی به مصلحت خودش عمل کرده و از نظر شرعی مسئوول نخواهد بود.
این شخص در این دو مورد یا دیگر مواردی که می تواند در زندگی اش تاثیر مستدام داشته باشد مجبور به اطاعت نیست ولی اگر خودش فقط تصمیم گیرنده کار است و ضررش متوجه شخص او خواهد شد می تواند با اطاعتش احسان کند و رضایت الهی را به دست آورد و خدای متعال نیز به او کمک خواهد کرد. ولی در سفر تفریحی فرزند ملزم به اطاعت است و شکی در آن نیست.

محسن;821163 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و درود مجدد بر شما و همراهان گرامی.

با سلام و احترام

نقل قول:
چون این سفر سفر معصیت می شود

ممنون که زحمت می کشید و جواب می دهید اما
خود بهتر می دانید که مکررا عرض کردم محل مناقشه روی اعمال واجب و حرام نیست.
پس اگر سفر از نظر شرعی حرام باشد شما خود مقصر هستید که چنین مثال بی ارتباطی را مطرح کرده اید و همچنین، چنین مثال هایی ارتباطی با سوال ندارد و از مجل بحث خارج است و حکمش معلوم ....
اظهارات شما هم نشانی از حرام بودن سفر نداشت و اگر هم داشته باشد مقصر خودتان هستید که چنین مثال بی ارتباطی را مطرح کرده اید

مثلا گفته اید :

نقل قول:

اگر فرزند می داند که به سفر برود پدر و مادرش ایذاء خواهند شد،
بهتر است قید آن را بزند.زیرا در این گونه موارد قاعده ایذاء صادق است و به تجربه ثابت شده اگر فرزند بی توجهی کند و به سفر برود، لذت نخواهد برد.

و هم چنین گفته اید :

نقل قول:

اما پدر و مادرش به این دلیل که ممکن است وی در طول سفر دچار مشکل شود یا آسیب ببیند، با سفرش مخالفت می کنند، در این صورت

بسیار به جا است که فرزند قید سفر را بزند تا آزار نبینند.به طور حتم خدای متعال پاداش مناسبی به او خواهد داد و عملش را جبران خواهد کرد.

یا گفته اید :

نقل قول:

برای این که امور مباح آن اندازه اهمیت ندارد که اگر فرزند آن را انجام نداد،با ضرر بزرگی رو برو شود. در این جا اطاعت از اوامر پدر و مادر
اهمیت بیشتری دارد و چون به رضایت آن ها ختم می شود

می بینید که هیچ صحبتی از حرام نکرده اید اما اکنون صحبت از سفر معصیت می کنید
برایم عجیب است
اگر شما می دانستید که این سفر حرام است پس چرا چنین مثال خارج از بحثی را مطرح کرده اید و این همه بحث را کش داده اید ؟

نقل قول:
.... اما گاهی نتیجه اطاعت، منجر به احسان می شود.
نتیجه ی صحبت شما این است که در برخی موارد لازمه احسان، اطاعت است یعنی بدون اطاعت کردن نمی توان، احسان را رقم زد.
ببینید
آیا با اطاعت کردن و سپس خشنود شدن والدین، به آنها احسان کرده ایم یا نه ؟
اگر احسان کرده ایم پس میان اطاعت و خشنودی و احسان ، تلازم برقرار شده است.
و اگر میان این ها ( احسان و اطاعت و خشنودی ) تلازم و ارتباطی وجود ندارد چگونه اطاعت کردن موجب خشنودی شده است ؟
شما که باید مدافع قانون علیت باشید نه منکر آن ... ( تا جایی که میدانم اشاعره منکر علیت هستند ... )
نقل قول:
اما در باره دو ادعا
و اما در باره ادعای دوم

امیدوارم این همکاری و لطف را در حق پرسشگر داشته باشید و از جملات مورد نظر خودتان یا مورد نقد، نقل و قول بگیرید
نقل قول:

و اما در باره ادعای دوم توضیح دادم وقتی بتوان میان اطاعت و احسان عموم و خصوص من وجه قایل شد، پس می توان احسان کرد بدون آن که اطاعتی در میان باشد، مثل این که پدر و مادرش را به منزل خودش دعوت کند یا می داند که وقتی به سفر برود آن ها را راضی خواهند بود.پس به سفر می رود و حتی برای شان هدیه نیز می گیرد .این هدیه احسان است.این جا بحث اطاعت هیچ معنایی ندارد.چون اطاعتی شکل نگرفته است.

خیر
"اطاعت نکردن" با "اطاعتی در میان نبودن" متفاوت است.
سوال من روی اطاعت نکردن است
و اطاعت نکردن در جایی مطرح می شود که مخالفتی در بین باشد.
فرض ما این بود که پدرو مادر رضایت ندارند و این رضایت بر طرف نشده است و الا موضوع سالبه به انتفاء موضوع است و از بحث خارج است.
لطفا توجه کنید
من دوباره سوالم را مطرح می کنم :
جایی را فرض کنید که فرزند اطاعت نمی کند و پدر و مادر هم راضی نیستند آیا راهی وجود دارد که در عین اینکه پدر و مادر راضی نشده اند، به تکلیف ِاحسان کردن عمل کرد ؟
یا احسان کردن تنها با کسب رضایت پدرو مادر حاصل می شود ؟
لطفا روی همین سوال متمرکز شوید ...
نقل قول:
اما جایی وجود دارد که اطاعت باشد اما احسان نباشد
اینجا مورد سوال نیست
نقل قول:
اما جایی وجود دارد که هم اطاعت است و هم احسان
اینجا مورد سوال نیست
نقل قول:
فرض چهارم جایی است که نه اطاعت است و نه احسان
اینجا مورد سوال نیست

من دوباره سوالم را مطرح می کنم :
جایی را فرض کنید که فرزند اطاعت نمی کند و پدر و مادر هم راضی نیستند آیا راهی وجود دارد که در عین اینکه پدر و مادر راضی نشده اند، به تکلیف ِاحسان کردن عمل کرد ؟
یا احسان کردن تنها با کسب رضایت پدرو مادر حاصل می شود ؟
لطفا روی همین سوال متمرکز شوید...

بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ:
با سلام مجدد خدمت شما
باید گفت بله فرزند می تواند از پدر و مادرش در کاری اطاعت نکند اما از عدم اطاعت نمی توان عدم احسان را نتیجه گرفت.اما این که آیا این چنین احسانی در حالی که پدر و مادرش را از خود رنجانده نزد خدا قابل قبول است یا نه، بنده اطلاعی ندارم.با این حال در مثال سفر تفریحی رنجاندن پدر و مادر بسیار قبیح است و این قبح علاوه بر اثر وضعی،اثر تکلیفی نیز دارد به گونه ای که فرزند در طول سفر باید نمازش را کامل بخواند اما آیا این شدت و غلظت در حکم می تواند مانع ثواب احسان شود یا نه باید از نظر فقهی بررسی شود
به هر حال ظاهرا این گونه به نظر می رسد که سر پیچی از دستور پدر و مادر خصوصا جایی که توجیه منطقی و شرعی نداشته باشد مانع احسان نمی شود. مثلا فرزند با نا رضایتی والدینش به سفر می رود،
این سفر از جنبه تکلیفی حرام است، اما وی در همان سفر برای پدر و مادرش هدیه می گیرد.
یا فرزند بدون رضایت پدر و مادرش به دیاری دیگر مهاجرت می کند و از آن جا برای آن ها سوغاتی می فرستد، به ویژه اگر برای به دست آوردن دل پدر و مادرش باشد.در این جا فرزند هم مرتکب گناه شده و مستحق نکوهش است و هم مرتکب ثواب شده و مستحق پاداش است.
اگر چه هیچ پدر و مادری راضی نمی شوند احسان فرزند شان را رد کنند،هر چند از او دل خور باشند.
جمله پایانی:
از عدم اطاعت فرزند از پدر و مادرش نمی توان فهمید که نباید به تکلیف احسان عمل کرد.راه برای احسان در هر زمانی و در هر شکل و صورتی باز است. اما این احسان که هم زمان با سر پیچی شکل می گیرد چه حکمی دارد، باید با نگاه فقهی جستجوشود.
علاوه در پاسخ های قبلی سعی شده است به بیشتر مواردی که شما به آن ایراد گرفته اید،پاسخ داده شود. ولی شما عزیز گرامی آن را خوب مطالعه نکرده و در فراز های پی در پی به عنوان ایراد یا نقص مطرح می فرمایید. مثلا در پاسخ های قبلی اشاره کردم که سفر تفریحی بدون اجازه والدین حرام است و نماز فزرند کامل. یا نوشتم احسان اعم از حرف شنوی از پدر و مادر است و معنایش واضح است که بدون وجود تبعیت از سخن پدر و مادر می شود احسان کرد حال چه جای تبعیت باشد یا نباشد اما در جایی که جای تبعیت باشد و تبعیت نکند ولی احسان کند،آیا ثواب احسان را خواهد برد یا نه خدا می داند که باز هم به نظر می آید که شخص احسان کننده ثوابش را خواهد برد.ولی جنابعالی در پاسخ اخیرتان آن را به عنوان نقص مطرح کرده اید که به این موارد خصوصا سفر حرام که سفر معصیت است اشاره نشده است.
اکنون مناسب است این بحث که به اندازه کافی به درازا کشیده شده است، بسته شود و اگر باز هم دغدغه ای خاطری دارید که به نظر می آید دارید، از کارشناس دیگری مطالبه فرمایید شاید با نوشتن یک جمله کوتاه بحث به پایان برسد. از طرفی طولانی شدن این بحث ها موجب باز شدن شاخه های فرعی فراوان و گاهی بحث اصلی فراموش شده مباحث دیگری که ارتباطی با بحث ندارد مطرح می شود. در هر صورت اگر قصوری از طرف بنده بود که خودم را تبرئه نمی کنم، شما و دیگر عزیزان همراه به بزرگی تان ببخشایید. و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته


محسن;821475 نوشت:


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد خدمت شما

با سلام و احترام و تشکر

نقل قول:
اما این که آیا این چنین احسانی در حالی که پدر و مادرش را از خود رنجانده نزد خدا قابل قبول است یا نه، بنده اطلاعی ندارم.

جمله پایانی:
اما این احسان که هم زمان با سر پیچی شکل می گیرد چه حکمی دارد، باید با نگاه فقهی جستجود شود.

البته قسمت قرمز رنگ به نظرم درستش این است : پدر و مادرش از او رنجیده خاطر شده اند. ( التبه در هر دو صورت می توانم سوال کنم )

پس بهتر است ابتدا از حیث فقهی بپرسم

بعد اگر لازم شد به کارشناس دیگری مراجعه کنم

با تشکر فراوان

بسم الله الرحمن الرحیم
پرسش:
نسبت میان اطاعت و احسان چیست ؟
والدینی را فرض کنید که در یک موضوعی که نه واجب است و نه حرام، به فرزندشان امری می کنند مثلا انتخاب رشته تحصیلی یا ازدواج کردن یا انتخاب دانشگاه یا دوست یا طلب قرض کردن یا انتخاب همسر
آیا صرف اطاعت نکردن از پدر و مادر با شرایطی که عرض شد، مصداق ترک احسان ( ترک واجب ) است؟

پاسخ:
با سلام و طلب توفیق الهی برای شما و دیگر کاربران گرامی
به صورت کلی می توان بیان کرد:
اولا اطاعت و احسان دو مقوله از هم جدا با بار معنایی متفاوت از هم است. البته نه آن گونه که این دو نتوانند با هم باشند،بلکه از نظر مفهومی متفاوت اند.
با این حساب گاهی اطاعت است، بدون آن که احسانی شکل بگیرد و گاهی احسان است بدون آن که اطاعتی در میان باشد و گاهی هم اطاعت است و هم احسان.
و البته جایی که نه اطاعت باشد و نه احسان، از موضوع بحث خارج است.
ثانیا احسان به پدر و مادر مقید به هیچ قید یا مشروط به هیچ شرطی نیست. ولی اطاعت از آن ها مشروط است.به این معنا که اگر پدر و مادر مانع انجام تکالیف واجب شوند یا به حرام شرعی امر کنند،امرشان قابل اطاعت نیست.اما اگر فرزند انجام کاری را به تشخیص خودش لازم می داند زیرا منافع آن کار به طور مستقیم به زندگی اش مربوط می شود،ولی آن ها با اقدام او مخالفت می کنند، در این فرض بدون آن که به پدر و مادرش بی احترامی یا با آن ها جدل کند،می تواند کار خود را انجام دهد و مرتکب گناه عدم اطاعت یا عدم احسان نشده است.
در تفاسیر آورده اند:
ذكر اين نكته را لازم مى‏دانيم كه گاه مى‏شود پدر و مادر پيشنهادهاى غير منطقى و يا خلاف شرع به انسان مى ‏كنند، بديهى است اطاعت آن ها در هيچ يك از اين موارد لازم نيست،ولى با اين حال بايد با برخورد منطقى و انجام وظيفه امر به معروف در بهترين صورتش با اين گونه پيشنهاد ها برخورد كرد.تفسیر نمونه،جلد دوازده ص 81
پرسش:
چه فرقی میان مخالفت پدر و مادر با انتخاب رشته تحصیلی،ازدواج وسفر تفریحی است؟ این سه مورد نه واجب است و نه حرام!
پاسخ:
در هر حال این سه موضوع با هم متفاوت است که دو موضوع آن در برابر موضوع دیگر قرار می گیرد.
با این توضیح که:
اهمیت یا حساسیتی که در باره ازدواج یا تحصیل است، به طور حتم در باره سفر تفریحی نیست. مثلا اگر فرزند قید سفر تفریحی را صرفا به دلیل کسب رضایت والدین بزند،علاوه بر این که کاری خدا پسندانه کرده حتی عرف جامعه نیز وی را به دلیل این کار تحسین می کنند.
اما در باره دو موضوع دیگر چنین نیست که اگر فرزند مخالفت کند، خشم خدا را بر می انگیزد و علاوه مورد شماتت مردم قرار می گیرد. البته موارد استثناء را باید با نگاه استثناء دید و جدا کرد. این حکم برای نوع افراد جامعه و در وضع عادی است نه در جایی که پدر و مادر در وضع بحرانی به سر می برند و تنها کسی که می تواند پشتیبان آن ها باشد، فرزند است. در این صورت همراهی با پدر و مادر بر عهده فرزند است و او به طور حتم پاداش کار خود را خواهد گرفت.
در نتیجه هر عدم اطاعتی لزوما به معنای بی احترامی یا عدم احسان نیست.بلکه از کلیت تکلیف الهی مبنی بر احسان به پدر و مادر این نکته به دست می آید که برخی از مخالفت ها از طرف فرزند نسبت به امر پدر و مادر خصوصا در امور مباح می تواند به معنای عدم احسان باشد چون به ایذاء بدون دلیل آن ها منجر می شود. و اما این که عدم احسان به معنای ترک واجب شرعی و تکلیفی چون نماز و روزه باشد،باید پاسخ آن را از مسیر فقه جستجو کرد.
پرسش:
آیا در سفر تفریحی یا رشته تحصیلی لازمه ی احسان، اطاعت کردن است ؟
پاسخ:
باید بین سفر تفریحی و امر تحصیلی تفاوت قایل شد که البته در هر دو مورد اگر با عدم اطاعت همراه باشد، نا رضایتی والدین را به دنبال خواهد آورد. ولی در باره امر تحصیلی باید گفت لازمه احسان اطاعت نیست، ولی در سفر تفریحی لازمه احسان اطاعت است.
در پایان بیان این نکته مناسب است که چون پرسش های مطرح شده در برخی از موارد جنبه فقهی به خود گرفته است، از این جهت برای تکمیل موضوع مورد بحث با گروه فقه مشورت بشود.
و السلام علیکم و رحمت الله و برکاته.

موضوع قفل شده است