كرامت زن در اسلام و غرب ؛ مورد پژوهی تطبيقی امام خمينی (ره) و فمينيسم
تبهای اولیه
خبرگزاري بین المللی زنان ایران : در مقاله حاضر، پس از بيان برخي نكتههاي مقدماتي، ديدگاههاي امام خميني و فمينيسم راديكال درباره زنان معرفي، آنگاه پس از يك بررسي تطبيقي، دلايل برتري نگرش امام بيان خواهد شد. در پايان نيز برخي نكتههايي كه امروز در پيگيري انديشه امام بهكار ميآيد ارائه ميگردد .
چكيده:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران ، چكيده : موضوعها و مباحث مربوط به زنان همواره يكي از مباحث مهم و فراگير در طول تاريخ انديشهها بوده و در دوران معاصر، به دلايل مختلف، از رشد و بسامدي بيشتري در ايران و جهان برخوردار شده است. رويكرد معقول به مباحث اين عرصه و دفاع منطقي از انديشههاي اسلامي درباره زنان، مستلزم آشنايي هر چه بيشتر با ديدگاههاي اسلامي و غير اسلامي است كه در اين زمينه مطرح شدهاند. اين امر اگر بهگونهاي تطبيقي انجام شود از دامنه تأثير بيشتري برخوردار است و دايرة وسيعتري از حقيقت را روشن ميسازد. از اين رو در نوشتار حاضر در يك گونهشناسي تطبيقي، نگرش امام خميني و فمينيسم راديكال در باب كرامت زن مورد بررسي قرار گرفته است. فرضيه اين مقاله آن است كه در مورد دفاع از كرامت زن، نگرش اسلامي در خوانش امام خميني، نسبت به نگرش فمينيستي در خوانش فمينيسم راديكال غربي، از برجستگي و دفاعپذيري بيشتري برخوردار است. در مقاله حاضر، پس از بيان برخي نكتههاي مقدماتي، ديدگاههاي امام خميني و فمينيسم راديكال درباره زنان معرفي، آنگاه پس از يك بررسي تطبيقي، دلايل برتري نگرش امام بيان خواهد شد. در پايان نيز برخي نكتههايي كه امروز در پيگيري انديشه امام بهكار ميآيد ارائه ميگردد.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
كليدواژهها: زن، كرامت زن در اسلام و غرب، امام خميني، فمينيسم راديكال، زنپژوهي.
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جستارگشايي
1ـ دست هنرمندي كه در كارگاه آفرينش گِل وجود آدمي را سرشت از آنجا كه در پي نقش بهترين تصوير بود ، از همان ابتدا، اساس كار را بر خلقتي جفتگونه گذاشت و آدمي را به دو صورت زن و مرد خلق كرد و در نهايت به دليل اينگونه خلقت به خويشتن آفرين گفت . از اين رو تاريخ زن، درواقع بخشي از تاريخ انساني است. در طي يك تا دو قرن گذشته فرايند دفاع از حقوق زنان وارد دوراني نوين شد و مكتبها و نهضتهاي جديدي شكل گرفت كه در باختر زمين، بخش عمدهاي از آنها را ميتوان در ذيل نهضت و سپس نگرش، "فمينيسم " جاي داد. نگاهي كوتاه به نظريهپردازيهاي انجام شده و آثار نگاشته شده درباره خردترين تا كلانترين موضوعهاي مربوط به زنان، گوياي گستره عملي و نظري انديشههاي فمينيستي است.
2ـ ادعاي اصلي همه كوشندگان و نظريهپردازان حوزه زنان، دفاع از حقوق و كرامت زن و جلوگيري از ظلم و اجحاف در حق اوست، ولي هر يك از آنان در تبيين مفهومها، مصداقها، و راهحلهاي ارائه شده با يكديگر اختلاف نظر دارند. حال پرسش اين است كه با توجه به وحدت ادعا و كثرت راه حل، كدام راه را بايد در پيش گرفت؟ چگونه ميتوان از ميان ديدگاههاي مختلف يكي را برتر دانست و به عنوان راهنماي مسير انتخاب كرد؟ يكي از بهترين راههاي اثبات برتري يك ديدگاه، انجام بررسيهاي تطبيقي و موردي است.
3ـ برخلاف آنچه گاه در جامعه ما تصور ميشود، انديشه فمينيستي انديشهاي يكدست نيست. به عبارت ديگر، بهرغم وجود يك محور مشترك درباره ظلم به زنان و لزوم دفاع از آنها، در ديگر موارد مثل مفهوم، عوامل و راههاي پيشگيري از آنچه ظلم در حق زنان ناميده ميشود ديدگاهها و نظريههاي فمينيستي گوناگوني وجود دارد. با افزوده شدن تعلقات قومي، نژادي و ديني، بر گونهگوني اين ديدگاهها و نظريهها نيز افزوده ميشود. اين تكثر به گونهاي است كه امروزه ميتوان دستكم از 25 نوع فمينيسم سخن به ميان آورد كه هر يك نظريهپردازان و آثار ويژه خود را دارند . در اين ميان فمينيسم راديكال يكي از شناخته شدهترين گونههاي فمينيسم است.
4ـ اديان و رهبران ديني نيز همواره درباره زنان سخن گفتهاند. در اين عرصه نيز ديدگاهها يكدست نيست. هر دين و مذهبي با توجه به مباني انسانشناختي و معرفتشناختي خود ديدگاهي ويژه را مطرح كرده است. وجود خوانشها و قرائتهاي مختلف در داخل خود اديان و مذاهب نيز باعث شده، كه به عنوان مثال پيروان و انديشمندان يك مذهب بهرغم وجود نقاط مشترك، درباره موضوعهاي مربوط به زنان اختلاف نظرهاي جدّي داشته باشند. يكي از خطاهاي مخالفان يا منتقدان نگرش ديني درباره زنان، بيتوجهي به اين تفاوت ديدگاهها و در واقع استفاده از مغالطه تعميم است؛ همانطور كه يكي از خطاها در نقد نگرشهاي فمينيستي بيتوجهي به تكثر و تفاوتهاي موجود در فمينيسم است.
5ـ با توجه به آنچه گفته شد، هدف بنيادين نوشتار حاضر آن است كه يك نمونه از ديدگاه ديني با نمونهاي از انديشههاي فمينيستيِ غير ديني مورد بررسي و مقايسه قرار گيرد. براي انديشه ديني، بينش و نگرش امام خميني در نظر گرفته شده و براي نگرش فمينيستي، ديدگاههاي فمينيسم راديكال انتخاب شده است. همانگونه كه در ادامه خواهد آمد، نگرش امام با نگرش فمينيستها از نظر اصول و مباني معرفتي و انسانشناختي داراي اختلافهاي جدّي است و اين تفاوتها تأثير خود را در عرصههاي ديگر، مانند تبيين عوامل ظلم به زنان و راه كارهاي رفع آنها، نشان ميدهد.
:Gol:
حال ممكن است اين پرسش پيش آيد كه با توجه به اختلاف در مباني آيا باز هم بررسي تطبيقي و مقايسهاي اين دو ديدگاه امكانپذير است؟ در پاسخ بايد گفت همان گونه كه آشنايان با مباحث تطبيقي آگاهند تطبيق و مقايسه بين دو ديدگاه و نظريه وقتي منتفي و غيرممكن است كه بين آن دو هيچگونه وجه اشتراك و ارتباطي وجود نداشته باشد، در حالي كه بحث حاضر چنين نيست. با نگاهي به شخصيت و انديشه امام، همچنين از بررسي ديدگاهها و آثار نگاشته شده از سوي فمينيستهاي راديكال در مييابيم كه هر دوي آنها به مسألة زنان توجه جدّي داشته و در موارد فراواني در اين زمينه اعلام موضع كردهاند. آنچه اين دو مطرح كردهاند به اندازهاي است كه ميتوان هر يك را در قالب يك نظريه يا نظام معرفتي صورتبندي، و با يكديگر مقايسه كرد. لذا اشتراك اين دو ديدگاه اولاً در اصل توجه به زنان و موضوعهاي مربوط به آنها و ثانياً در ادعاي دفاع از حقوق زنان و حفظ كرامت آنها و ارائه راهكارهايي در اين باره، اين پرسش را به ميان ميآورد كه از بين اين دو ديدگاه كدام يك از قابليت دفاع بيشتري برخوردار است تا راهنماي عمل قرار گيرد. پاسخ به اين پرسش وقتي امكان پذير است كه هر دو نگرش با يكديگر مورد مقايسه قرار گيرد و وجوه برتري يكي بر ديگري تبيين شود. اين وظيفهاي است كه مقاله حاضر برعهده دارد. افزون بر آنچه گفته شد دلايل ديگري نيز براي انتخاب امام و فمينيسم براي بررسي و تحليل وجود دارد.
:Gol:
وجه انتخاب امام خميني آن است كه اولاً ايشان يك صاحبنظر و پيشواي مذهبي است، از اين رو ديدگاه او ميتواند افزون بر برخورداري از پشتوانه نظري، نماينده نوعي نگاه ديني (بيشتر در قرائت اسلام شيعي) به زن نيز باشد. ثانياً يك كوشنده سياسي و رهبر يكي از بزرگترين انقلابهاي قرن بيستم است كه با پيريزي جمهوري اسلامي توانست آموزههاي نظري خود در اين زمينه را كموبيش در محك تجربه نيز بيازمايد.بنابراين، در يك نگاهِ گونهشناختي ميتوان انديشههاي ايشان را به عنوان نمونهاي قابل توجه از ديدگاههاي اسلامي دوران معاصر درباره زنان دانست.
:Gol:
فمينيسم راديكال نيز بيشتر به اين دليل انتخاب شده كه اولاً از شناختهشدهترين نگرشهاي فمينيستي است و امروزه در عرصة مباحث زن پژوهي داراي نظريهپردازان و آثار و منابع فراوان است و موافقان و مخالفان بسيار دارد، ثانياً بخش عمدهاي از ديدگاههاي فمينيستهاي راديكال با دين و آموزههاي ديني داراي زاويه مخالفت جدّي است و در عين حال سؤال و شبهههاي فراواني را فراروي دين و دينداران قرار ميدهد و برخي از آموزههاي ديني را به طور جدّي به چالش ميكشد. به همين خاطر، دفاع از انديشه اسلامي و تبيين توانمنديهاي آن كامل نخواهد بود مگر آنكه ديدگاههايي از اين قبيل مورد بررسي و ارزيابي قرار گيرد. افزون بر آن، از آنجا كه هم ديدگاههاي اسلامي درباره زنان و هم انديشههاي فمينيستي داراي تنوع و تكثر فراوانند نميتوان آنها را ذيل عنوانهاي كلي و عام مورد بررسي قرار داد. از اين رو در نوشتار حاضر با محدود كردن دايره بحث، راه براي بررسي دقيقتر مطلب فراهم شده است، هر چند اين انتخاب مانعة الجمع نيست و راه براي بررسي ديگر نگرشهاي فمينيستي همچنان باز است.
6ـ درباب ضرورت بحث نيز توجه به چند نكته اين ضرورت را بهتر مشخص ميكند. نخست: امروزه مباحث مربوط به زنان يكي از جدّيترين و پرچالشترين موضوعهايي است كه فراروي اديان و مذاهب قرار دارد و دين اسلام نيز از اين امر مستثنا نيست. بديهي است يكي از راههاي تبيين ديدگاههاي اسلامي، بررسي ديدگاه اسلامشناساني چون امام خميني است. دوم: با مروري بر وضعيت مباحث زنان در ايران و جهان طي چند دهه گذشته، همچنين با توجه به عواملي چون ژرفا و پهنا يافتن تحولات اجتماعي و گسترش ابزارهاي اطلاعرساني، ميتوان پيشبيني كرد كه اين مباحث در آيندهاي نه چندان دور با شتاب و گسترهاي بيشتر در جامعه ما مطرح خواهد شد و انديشمندان ديار ما، به ويژه مبلغان و مدافعان دين را چارهاي نيست جز آنكه به طور جدّي وارد اين عرصه شده و ضمن معرفي ديدگاههاي ديني، به پرسشهاي مطرح پاسخ دهند. سوم: بايد توجه داشت باورمندي به انديشههاي امام، بهمعناي بينيازي اين ديدگاهها از معرفي و بررسيهاي تطبيقي نيست. امروزه در معركه آرا و انديشههاي گوناگوني كه هر لحظه بر شمار آنها افزوده شده و به آساني در دسترس افراد قرار ميگيرد، همچنين با توجه به شباهت ادعاها در عرصه دفاع از حقوق زنان، يك مبلغ ديني به شرطي ميتواند در ابلاغ رسالت الهي خود موفقيتي جدّي داشته باشد كه از يك طرف با گفتمانها و خردهگفتمانهاي موجود در اين عرصه آشنا باشد و از طرف ديگر بتواند با حضور در ميدان رقابت ديدگاهها، برتري ديدگاه خود و كاستيهاي ديدگاهرقيب را بهخوبي تبيين كند. چهارم: انجام پژوهشهاي تطبيقي درباره انديشههاي فمينيستي، زمينه نقد و بررسي هر چه بهتر آنها را فراهم ميكند. پنجم: از آنجا كه زنان حدود نيمي از افراد جامعه را تشكيل ميدهند و با توجه به اينكه در سرنوشت جامعه نقشي تأثيرگذار دارند، هر گونه بررسي و تحليل درباره آنان در واقع تأمل و انديشه درباره سرنوشت امروز و فرداي جامعه خواهد بود.
اولاً، نگاه امام خميني و فمينيسم راديكال به زنان چگونه است
ثانياً، وجوه اشتراك و افتراق آنها كدام است
ثالثاً، كداميك از اين دو نگاه از قابليت دفاع بيشتري برخوردارند و براي احقاق حقوق زنان و حفظ كرامت آنان كارسازترند و دليل(هاي) اين برتري چيست
رابعاً، امروزه براي دفاع از حقوق زن و تبيين ديدگاه اسلام در اينباره چه بايد كرد.
مدعا و مفروض اين مقاله آن است كه اولاً، نگرش امام و فمينيسم، به خاطر اختلاف مباني نظري، با يكديگر تفاوتها و اختلافهاي جدّي دارند، ثانياً، با وجود تلاشهاي انجام شده از سوي فمينيستهاي راديكال، در مجموع نگاه و عملكرد امام، به دليلهايي كه گفته خواهد شد، از قابليت دفاع بيشتري برخوردار است، و از افراط و تفريطهاي فمينيسم راديكال دورتر، و در دفاع از كرامت زن تواناتر است. گو اينكه انديشه امام نيز همواره نيازمند بازخواني و پيگيري مجدد است كه در بخش پاياني مقاله به آن اشاره خواهد شد.
مقصود از "كرامت زن "، حفظ شأن و شخصيت او است اولاً، به عنوان يك انسان و ثانياً، به عنوان كسي كه در عين داشتن برخي مشتركات با مردان، داراي روحيهها و مشخصههاي ويژه خود هم است.
ديدگاههاي امام خميني
امام خميني چه به عنوان يك اسلام شناس و چه در مسند يك رهبر سياسي ـ اجتماعي، مطالب و مباحث گوناگوني را درباره زنان مطرح كرده است. بخشي از اين ديدگاهها در قالب فتاواي فقهي وي آمده و بخشي هم در سخنرانيها، پيامها يا احكامي كه در عرصههاي عمومي اعلام كرده است. بيترديد همه اين موارد برگرفته از برخي مباني و اصولي است كه وي در عرصه نظري به آنها باور داشته است. براي بررسي و تبيين نگرش و موضعگيري امام، اين مباني بايستي مورد توجه قرار گيرد؛ مبانياي كه موارد ذيل را ميتوان از جمله مهمترين آنها دانست:
:Sham:
1ـ تأكيد بر نقش خداوند به عنوان خالق و مالك انسان. نگرش امام به زن بر اساس يك جهانبيني ديني است. بر اساس اين نگرش از آنجا كه خداوند آفريننده انسانها ــ و ديگر موجودات ــ است و بر همه امور آنها احاطه دارد، همچنين از آنجا كه متصف به صفاتي چون حكمت و تدبير است، پس بهتر از هر كس ديگري ميتواند مشخص كند كه آدمي ــ و در بحث ما، زن ــ چه نسبتي با ديگر موجودات دارد و در برابر خويشتن، خداوند و جهان چه وظايف و تكليفهايي را بر عهده دارد. خداوند است كه مالك همه چيز است و بنابراين ميتواند در راستاي مصالح و مفاسد او دستورالعملهايي را تدوين كرده و چهارچوبها و محدوديتهايي را مشخص كند.
:Sham:
2ـ توجه به عدم خود بسندگي انسان. اين موضوع روي ديگر مطلب پيشين است و به اين معناست كه آدمي از آنجا كه در دايره ممكنات و محسوسات زندگي ميكند و محسوس هم با محدوديت همراه است، لذا از گستره آگاهي محدودي برخوردار است و خود به تنهايي نميتواند در همه موارد مصلحت خويش را تشخيص دهد و نيازمند اوامر شرع است.
:Sham:
3ـ توان آدمي در تدبير برخي امور. مخلوق بودن آدمي به معناي مجبور و محجور بودن او نيست، بلكه به خاطر برخورداري از موهبت پيامبر دروني (عقل) و پيامبر بيروني (فرستادگان خداوند) ميتواند در برخي امور براي خود تصميمگيري و برنامهريزي كند. به عبارت ديگر، ميتوان گفت از ديدگاه امام بين عقل و شرع منافاتي وجود ندارد و هر يك از اين دو ميتوانند يكديگر را در امور مختلف، و از جمله در مباحث مربوط به زنان، ياري كنند.
:Sham:
4ـ لزوم مشاركت انسان در تعيين سرنوشت خود. همانگونه كه بيان خواهد شد از نظر امام، زن انساني است هم طراز مرد و همچون او بايستي در تعيين مقدّرات خود مشاركت فعال داشته باشد. البته در اين زمينه چه در عرصه نظريهپردازي و چه در عرصه مشاركت اجتماعي و سياسي لازم است حدود شرع را رعايت كند.
وجه ايجابي
ـ باور و تشويق به حضور جدّي زنان در عرصههاي مختلف سياسي و اجتماعي. بهترين دليل بر اين امر، حضور فراگير زنان در جريان پيدايش و تداوم انقلاب اسلامي است (ر.ك. به: طهماسبي 1385). پيدايش انقلاب اسلامي در ايران باعث ايجاد تحولي نوين در نوع نگاه به زنان شد. اين تحول براي امام به اندازهاي مهم بود كه ميگفت: "اگر اين نهضت و انقلاب اسلامي هيچ نداشت جز اين تحولي كه در بانوان و در جوانان ما پيدا شد؛ اين يك امري بود كه كافي بود براي كشور ما " (امام خميني 1385 ج 14: 197). ميتوان گفت اين انقلاب كه ماهيتي ديني، فرهنگي و سياسي و اجتماعي داشت، در برابر دو گفتمان سنّتي و مدرن، در واقع گفتماني نوين را بنياد نهاد كه هدفش حضور زن در عرصههاي مختلف اجتماعي و سياسي همراه با حفظ كرامت او بود.
امام تأكيد داشت كه ساختن اين مملكت تنها به دست مردان ممكن نيست، بلكه مشاركت زنان هم لازم است (امام خميني 1385 ج 6: 301). تأكيد ايشان بر حق زنان در جمهوري اسلامي براي رأي دادن و رأي گرفتن (مطهري 1385 ج 24: 299)، و شركت در انتخابات را ميتوان در راستاي باور و ديدگاه امام به حضور زنان در عرصههاي مختلف ارزيابي كرد (امام خميني 1385 ج 6: 408.)
ـ تأكيد بر كسب علم و آراسته شدن زنان به مكارم اخلاقي و ارزشهاي اسلامي. امام در مقاطع مختلف، زنان را به تلاش براي تحصيل علم و تخلق به ارزشهاي اخلاقي ترغيب ميكرد. نتيجه اين نگاه، افزايش زنان فرهيخته و تحصيلكرده و راه يافتن آنان به برخي از ردههاي مديريتي است، گو آنكه هنوز تا رسيدن به وضعيت مطلوب، راههاي نرفتة بسياري در پيش است. يكي از نشانههاي نگرش امام به رشد وتعالي همه جانبه زنان، نوع مواجهه ايشان با همسر، دختران و نوههاي خود است كه هيچ تمايزي بين دختران و پسران خانواده خود قائل نبود. به عنوان مثال، نه تنها مانع تحصيل آنان نميشد كه آنان را تشويق هم ميكرد. از اين روست كه ميبينيم دختران و نوههاي ايشان افرادي تحصيلكرده و كموبيش فعال در عرصههاي علمي و اجتماعياند.
ـ الگوسازي. امام در راستاي هويتبخشي به زنان جامعه و ملموس ساختن باورهاي ديني در مورد آنها، به مسألهاي توجه كرد كه در تعليم و تربيت "نظريه الگوها " و در نگرش اسلامي "نظريه اسوهها " ناميده ميشود. ايشان زنان شاخص در اسلام، به ويژه حضرت فاطمه(س)، را الگوي يك زن مسلمان دانسته و در موارد فراواني بر لزوم پيروي از سيره ايشان سفارش كرده است، آن حضرت را يك زن به تمام معنا ميدانست (امام خميني 1385 ج7: 337) و روز تولد او را روز زن و در واقع روز حيات زن و روز پايهگذاري افتخار و نقش بزرگ او در جامعه ميدانست (امام خميني 1385 ج 14: 316.)
ادامه پست قبل
توجه به درونيكردن كرامت. امام حفظ كرامت زن را محصور در كارهاي شكلي و ظاهري نميدانست و بيش از هر چيز به تغييرات معرفتي و فرهنگي توجه داشت، چرا كه معتقد بود اگر فرهنگ درست شد جامعه درست ميشود و اگر فاسد شد جامعه و جوانان فاسد ميشوند (امام خميني 1385 ج 3: 306.)
تفكيك بين پيشرفت زنان و انحطاط به بهانه پيشرفت. در زمان طاغوت كه برخي ميخواستند كساني چون امام را مخالف رشد و پيشرفت زنان معرفي كنند، ايشان با تمايز نهادن بين رشد و ترقي با ايجاد انحطاط، با صراحت اعلام كرد كه "ما با ترقي زنان مخالف نيستيم، با اين فحشا مخالفيم " (امام خميني 1385 ج 1: 305.)
توجه به آزادي زنان. امام به آزادي زنان در انتخاب سرنوشت خود و انجام فعاليتهاي اجتماعي و علمي اعتقاد داشت و تأكيد ميكرد كه در حكومت اسلامي زنها در تحصيل و در ديگر فعاليتها آزادند، همانطور كه مردها آزادند (امام خميني 1385 ج4 :480). در نگاه ايشان، "اسلام با آزادي زن نه تنها موافق است بلكه خود پايهگذار آزادي زن در تمام ابعاد وجودي زن است " (امام خميني 1385 ج 5: 417). البته مرز آزادي زن را جايي ميداندكه به عفت او يا مصلحت عمومي جامعه آسيبي نرسد (امام خميني 1385 ج 5: 485.)
اعتقاد به تساوي زن و مرد از نظر انسانيت. ايشان معتقد بود:
در نظام اسلامي، زن همان حقوقي را دارد كه مرد دارد، حق تحصيل، حق كار، حق مالكيت، حق رأي دادن، حق رأي گرفتن. در تمام جهاتي كه مرد حق دارد، زن هم حق دارد (امام خميني 1385 ج 5: 189.)
زن مساوي مرد است. زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليتهاي خود را انتخاب كند؛ زيرا كه هر دو انسانند (امام خميني 1385 ج 3: 370؛ ج 4: 364.)
همچنين ايشان معتقد بود در مواردي كه به مسائل اخلاقي و معنوي و به اساس انسانيت انسان مربوط ميشود ديگر تفاوتي بين زن و مرد نيست (امام خميني 1385 ج 4: 364؛ ج 5: 183). از اين رو، به عنوان مثال، پيدايش هواي نفس و راههاي درمان آن را از اموري ميدانست كه ديگر زن و مرد و عالم و عامي نميشناسد (امام خميني 1385 ج21: 179.)
باور به وجود تفاوت بين زن و مرد. امام در عين دفاع از تساوي زن و مرد از نظر حقوق انساني، تأكيد ميكند كه "در بعضي از موارد تفاوتهايي بين زن و مرد وجود داردكه به حيثيت انساني آنها ارتباط ندارد " (امام خميني 1385 ج 4: 364) بلكه مربوط به طبيعت آنان است، و به همين خاطر هر كدام احكام خاص خود را نيز دارند (امام خميني 1385 ج 5: 189، 217 ـ216.)
وجه سلبي
همانگونه كه گفته شد رويكرد امام به موضوع زن، يك وجه ايجابي و يك وجه سلبي دارد. توجه به موارد زير، تا حدودي ميتواند وجهه دوم اين رويكرد را آشكار كند:
1ـ مخالفت با شيء و كالا شدن زنان. امام با صراحت اعلام ميكند كه "اسلام هيچگاه مخالف آزادي آنان نبوده است، برعكس اسلام با مفهوم زن به عنوان شيء مخالفت كرده است " (امام خميني 1385 ج 3: 370). يكي از مهمترين انتقادهايي هم كه به رژيم پهلوي داشت آن بود كه برنامههاي اين رژيم دربارة زنان، آنان را از ارزشهاي انساني تهي و به كالا يا عروسك تبديل ميكند (امام خميني 1385 ج 3 :472). به همين مناسبت ايشان تأكيد ميكند:
در نظام اسلامي، زن به عنوان يك انسان ميتواند مشاركت فعال با مردان در بناي جامعة اسلامي داشته باشد ولي نه به صورت يك شيء. نه او حق دارد خود را به چنين حدي تنزل دهد و نه مردان حق دارند كه به او چنين بينديشند (امام خميني 1385 ج 4: 414).
2ـ خرافهزدايي از باورهاي نادرست نسبت به ديدگاه اسلام در مورد زنان. به عنوان مثال، در ماههاي نزديك به پيروزي انقلاب، امام سعي كرد ضمن تبيين ديدگاههاي خود درباره زنان، باورهاي نادرستي را كه به ويژه در نزد غربيان در اين باره وجود دارد اصلاح كند و نگرش اسلامي با قرائت خود را بيان دارد. ايشان در آنجا با صراحت ميگويد:
شما خيال نكنيد كه ما، حكومت اسلامي كه درست كرديم... زنها را هم همه را كنار ميزنيم، ميپيچيمشان توي كفن يا ميكنيمشان توي [خانه]! اين ... به اسلام مربوط نيست (امام خميني 1385 ج 5: 328).
3ـ مخالفت با زمينههاي تعرض به كرامت زنان. امام با اموري كه موجب نابسامانيهاي اجتماعي ميشود و زمينه تهديد كرامت زنان را فراهم ميكند مخالف است. مخالفت ايشان با اختلاط زنان و مردان در مكانهايي چون دريا را ميتوان اقدامي در اين راستا دانست (امام خميني 1385 ج 9: 205).
فمينيسم راديكال
تعريف. جان باتن، مؤلف فرهنگنامه راديكاليسم در قرن بيستم، راديكاليسيم را اينگونه تعريف كرده است: "رفتن به سراغ ريشههاي يك موضوع، بررسي همه جانبه آن، مورد سؤال قرار دادن هر چيز، و به هر دري زدن براي دست يافتن به احترام و عدالت " (Button 1995: xiii). اين تعريف تا حدود زيادي ميتواند براي شناخت فمينيستهاي راديكال نيز بهكار آيد. آنان معتقدند قدرت مردانهاي كه عامل اصلي ظلم به زنان است، ريشه در ساختار اجتماعي جنسيت دارد و از آنجا كه اين ساختار قابل اصلاح نيست بايد ريشهكنشود (Gamble 2001: 302). برخي ديگر گفتهاند فمينيسم راديكال، نوعي رهيافت به فمينيسم است كه مدعي است نظام جنس/جنسيتي عامل اساسي ظلم به زنان است.
:Gol:
آليسون جَگِر و پائولا روزنبرگ گفتهاند اين ادعاي راديكالها به دو معنا ميتواند باشد: يكي اينكه ظلم به زنان ديرپاترين، گستردهترين، عميقترين يا بدترين نوع ظلم انساني است. ديگر آنكه ظلم به زنان، يك مدل مفهومي است براي فهم و شناخت ديگر شكلها و صورتهاي ستم به آنان (Tong 2000: 419).
ساندرا وايتورث در كتاب خود كه به بررسي روابط بينالملل از ديدگاه فمينيسم پرداخته، كساني را فمينيستراديكال ميداند كه معتقدند بسياري از نهادهاي موجود در جامعه، پشتيبان پدرسالارياند و اين امر نه تنها بر شيوههاي تفسير جهان كه بر شيوههاي انديشيدن درباره جهان نيز تأثير ميگذارد. راديكالها، بر خلاف فمينيستهاي ليبرال، معتقدند همه نگرشهاي موجود درباره جامعه داراي جهت گيري [مردانه] اند و همه علوم اجتماعي تحت سلطه يك نگرش مسلط جانبدار، يعني مردان، است. اين وضعيت به آساني قابل اصلاح نيست، چرا كه بيشترِ همان اصطلاحها و قاعدههايي كه قرار است در پژوهشهاي علوم اجتماعي مورد استفاده قرار گيرد خود به وسيله انديشه مردانه بهوجود آمده است (Whitworth 1997: 16-17).
تاريخچه. فمينيسم راديكال نيز مانند بسياري ديگر از انواع فمينيسم، تاريخ چندان درازي ندارد. برخي از منابع، تاريخچه اين نگرش را با توجه به موقعيت جغرافيايي آن از هم جدا كردهاند. به عنوان مثال، در امريكا فمينيسم راديكال ريشه در "نهضت حقوق مدني " و موج دوم فمينيسم و مبارزه با تبعيض نژادي دارد كه از اوايل دهه 1960 شكل گرفت و طي سالهاي 1968 تا 1972 به شهرهاي بزرگ امريكا سرايت كرد.
در انگلستان، فمينيسم به طور كلي از حدود سالهاي 1970 و با تأثير از فمينيسم امريكايي شروع شد. پيدايش و گسترش فمينيسم راديكال در ديگر كشورهاي اروپايي، مثل استراليا، نيز كموبيش از همين سالها شروع شدFeminism " 2007: 2) ( "Radical. ايدريئن ريچ ، كيت ميلت ، شولاميث فايرستون ، آندريا دوركين ، و مري دالي از شناختهشدهترين چهرههاي فمينيسم راديكالند.
مباني نظري فمینیسم رادیکال:
راديكاليسم در حوزه فمينيسم هم مبتني بر برخي از اصول و مباني است كه در اينجا به چند مورد عمدة آن اشاره مي شود:
1ـ تأكيد بر خودبسندگي انسان و به طور خاص، زنان. ميتوان گفت نگرشهاي فمينيستي راديكال خواسته يا ناخواسته مبتني بر نگرش اومانيستي به انسان است كه به چيزي فراتر از عقل بشري اعتقاد ندارد. از منظر بحث حاضر ميتوان گفت فمينيستهاي راديكال بر اين باورند كه زن مالك روح و جسم خويش است و خودش نيز بايد در مورد استفاده از آن تصميمگيرد. بايد توجه داشت كه اين ديدگاه، در عرصه عمل داراي پيامدهاي فراوان است و راه را براي ارتكاب اعمالي باز ميكند كه نه تنها از سوي آموزههاي ديني كه حتي از سوي برخي جوامع غربي نيز قابل قبول نيست.
2ـ مظلوميت تاريخي زن. در نگاه فمينيستهاي راديكال ظلم به زنان امري نهادينه شده است كه در طول تاريخ همواره وجود داشته و در هر زمان به گونهاي ابراز شده است. تأكيد بر اين امر از سوي فمينيستهاي راديكال همراه با گونهاي افراط از يك طرف و مقصر دانستن همه جانبه مردان از طرف ديگر است.
3ـ عدم اعتقاد به حركتهاي اصلاحي. توجه فمينيستهاي راديكال بيشتر معطوف به راهكارهاي افراطي و ريشهاي است و به فعاليتهايي كه معطوف به اصلاح تدريجي امور باشد چندان اعتقادي ندارند.
4ـ باور به عدم تفاوت بين زن و مرد. فمينيستهاي راديكال بسيار تلاش كردهاند تا تفاوتهاي طبيعي بين زن و مرد را ناديده بگيرند و اين تفاوتها را بيشتر معلول فرهنگ مرد سالار حاكم بر جامعه ميدانند. به همين سبب تلاشهاي خود را بيشتر معطوف به كم رنگ كردن يا ناديده گرفتن تفاوتهاي بين اين دو جنس كرده اند.
فمينيستها بر اساس مبانياي از اين دست، ادعاهاي خود را تبيين، و راه كارهايي براي دفاع از حقوق زنان ارائه كردهاند. براي فهم هر چه بهتر آن مباني، توجه به اين موارد لازم است. به همين خاطر در اينجا ادعاها و راهكارهاي مطرح شده از سوي آنان با گشودگي و گستردگي بيشتري بيان ميشود.
ادعاهاي اصلي
موارد زير را ميتوان مهمترين ادعاهاي فمينيستهاي راديكال دانست:
1. ظلم به زنان، اساسيترين و بارزترين جلوههاي ظلم و ستم است.
2. جنسيت، به مفهوم بيولوژيك يا به معناي فرهنگيآن، عامل فشار و ظلم به زنان است.
3. زنان، همگي يك طبقه مظلوم و مردان جملگي ظالمند.
4. جامعه غربي جامعهاي پدرسالار است كه بيش از هر كس به زنان ظلم ميكند.
5. يك بخش از جامعه (= مردان) ساختارها و نظامهاي اجتماعي و ديگر روشهاي كنترل را بهكار ميگيرند تا مانع از به وجود آمدن مردان و زنان غير مسلط (و مساوي) شوند ( "Radical Feminism " 2007: 2).
6. منشأ نابرابريهاي جنسيتي عبارت است از: الف) پدرسالاري، به عنوان يك نظام و ساختار مردانة ظلم به زنان؛ ب)مشروعيت بخشيدن به خشونت عليه زنان در پزشكي، علم، دين، حقوق و ديگر نهادهاي اجتماعي؛ ج) توجيه كردن استفاده از زنان در تبليغات، رسانهها، و توليدات فرهنگي؛ د) استثمار جنسي زنان در وقيحنگاري و روسپيگري؛ هـ ) آزار جنسي زنان در محيط كار، محيطهاي آموزشي، و در خيابان (Lorber, 2005: 117).
راه حلها و راهكارهاي پيشنهادي
فمينيستهاي راديكال براي رفع آنچه ظلم و ستم در حق زنان ميدانند، راهحلهايي را نيز مطرح كردهاند كه برخي از مهمترين آنها عبارت است از:
1ـ مخالفت با نقشهاي از پيش تعريف شده و معمول براي زنان. فمينيستهاي راديكال بر اين باورند كه راهكارهايي چون اعطاي حق آزادي توليد مثل، پيشگيري از حاملگي، و امكان عقيم كردن و سقط جنين به زنان، باعث كم يا محدود كردن تفاوتهاي بيولوژيك و تفاوت قدرت بين دو جنس ميشود(Gamble 2001: 302 - 303) .
2ـ ريشهكن كردن نظام مردسالار موجود، نه تنها در سطح سياسي و حقوقي، بلكه در سطح اجتماعي، و اجتماعي ـ فرهنگي آن.
3ـ مبارزه با همه عوامل مخربي كه باعث ايجاد اين مشكلات شدهاند، همچنين افشا كردن آن بخشها و اجزاي بنيادين جامعه كه از اين مشكلات پشتيباني ميكنند( "Radical Feminism " 2007: 2-3).
4ـ بها دادن و ارزش قائل شدن براي بدن و جسم زنان، تمايلات جنسي زنانه و خصائص مادرانه.
5ـ تدارك ستادهاي بحران براي زناني كه مورد تجاوز قرار ميگيرند و ايجاد پناهگاههايي براي زنان آسيب ديده.
6ـ محافظت از زنان در برابر قاچاق بين المللي جنسي.
7ـ تدارك آموزشها و راهنماييهايي درباره آزارهاي جنسي در مدارس و محيط كار.
8ـ پيريزي حركتهايي براي حفظ محيط.
9ـ تدارك حركتهاي ضد جنگ(Lorber 2005: 117) .
10ـ حاكم شدن روحية مادرانه و مسئوليت مادرانه بر جهان. سارا راديك بهعنوان يكي از مدافعان "تفكر مادرانه " بر اين باور است كه اگر مردان تا اندازهاي اين روحيه مادرانه را در خود داشتند كمتر به سراغ كارهايي چون جنگ و تجاوز ميرفتند (Ruddick 2005: 128-131). استدلال فمينيستها اين است كه ميل و علاقه به زندگي و تربيت و روحية صلحطلبي در زنان بيشتر
است، بنابراين زنان و نگرش آنان به جهان تنها اميد رهايي در عصر بمبهاي هستهاي است (Whitworth 1997: 17).
11ـ راهحلهاي متنوع ديگري هم مطرح شده كه گسترهاي از پيشنهادها را دربرميگيرد، از فراخوان به يك فرهنگ دو جنسي(زن/مردي) يا بيجنسي (خنثي) تا جايگزين كردن فرهنگ زنانه به جاي مردانه(Gamble 2001: 303) .
آنان همچنين براي وصول به اهداف خود و اجرايي كردن هر چه بيشتر ادعاهايشان، راهكارهايي را نيز مطرح و پيگيري كردهاند كه آنها را ميتوان به دو گروه عملي و نظري تقسيم كرد: راهكارهاي نظري آنان بيشتر معطوف به نظريهپردازي در حوزه زنان و تلاش براي تبيين و تدوين هر چه بيشتر مباني نظري و معرفتي فمينيسم و نقد و بررسي ديدگاههاي مخالف است. مواردي همچون تبيين عوامل خشونت عليه زنان، نظريهپردازي بر اساس علايق زنانه، نقد فرهنگ جامعه و ... را ميتوان از جمله تلاشهاي آنان در حوزه نظري دانستLorber 2005: 118) ؛ (Bolaria 2000: 112-113.
در زمينه راهكارهاي عملي نيز ميتوان به اين موارد اشاره كرد: تشكيل گروههاي دانشافزايي زنان ، استفاده از تجربه زنان جوامع گوناگون، اعتراض به برنامههايي كه از نظر آنان توهين و تحقير زنان است، بهرهگيري از نخبگان و نيروهاي مؤثر در جامعه، و استفاده از فرصتهاي موجود در جامعه.
بررسي تطبيقي
اينك كه تا اندازهاي نگرش فمينيستهاي راديكال و حضرت امام به زن مشخص شد، شايسته است كه نگاهي تطبيقي به اين دو رويكرد داشته باشيم. بهرغم اشتراك هر دو ديدگاه در تلاشهاي نظري و عملي براي صيانت از كرامت زن، اين دو با يكديگر تفاوتها و تمايزهاي جدّي و مهمي دارند كه مبتني بر تفاوت در مباني و اصولي است كه درگذشته به آنها اشاره شد.
مهمترين تفاوت مبنايي اين دو نگرش آن است كه امام، در تبيين نظام حقوق زن و حفظ كرامت او، اولويت و اساس را بر اوامر خداوند و آموزههاي ديني قرار مي دهد، ولي فمينيسم راديكال، مبناي كار خود را بر عقل خودمختار بشر مبتني مي كند.
تفاوت ديگر آن است كه امام مسأله زنان را در ذيل مسأله انسان در نظر ميگيرد در حالي كه فمينيستها اساس كار خود را به گونهاي بر برتري زن و تحقير يا مقصر ذاتي بودن مرد نهادهاند. روشن است كه اين تفاوتهاي نگرشي تأثير خود را در موارد ديگر نشان ميدهد. براي فهم هر چه بهتر اين تمايزها، اين دو ديدگاه را بر اساس برخي شاخصههاي تطبيقي به گونهاي جزئيتر و مصداقيتر مورد بررسي قرار ميدهيم:
1ـ در زمينه عامل اصلي ظلم به زنان، فمينيسم راديكال حاكم بودن مردان و نگرش پدرسالارانه، همچنين جنسيت زنان را عامل اصلي ظلم و ستم به آنان مي داند ولي امام از بين عوامل بيروني، عواملي چون حكومت و از بين عوامل دروني، هواي نفس و وسوسههاي شيطاني را در اين زمينه مؤثر و مسئول ميداند.
2ـ فمينيستهاي راديكال، خانواده را نخستين منبع پدرسالاري و ظلم به زنان و نخستين سرچشمه پيدايش نگاههاي جابرانه و نادرست به جنس مخالف دانسته و به همين علت به نقد خانواده سنتي ميپردازند (Lorber 2005: 118)، ولي امام برخلاف آنها به خانواده و تأثير آن، به ويژه تأثير مادر در تربيت فرزند، نگاهي مثبت و احترامآميز دارد (امام خميني 1385 ج 15: 245).
3ـ درباره راه رفع ظلم از زنان، فمينيسم راديكال بر اين باور است كه بايد ساختار مردانه از بيخ و بن منهدم شده و فرهنگ زنانه جاي آن را بگيرد. ديديم كه آنها از يك "جنگ تمام عيار عليه مردان " سخن ميگفتند (Gamble 2001: 302) ولي در ديدگاه امام هيچگاه بحث جابهجايي فرهنگي بر اساس شاخصههاي جنسيتي مطرح نيست، بلكه بحث اصلاح انسان به طور كلي، اعم از زن و مرد، مطرح است.
4ـ فمينيسم راديكال تغيير دادن نقشهاي ويژه و تعريف شده براي زنان را يكي از راههاي دفاع از حقوق آنان ميداند (از جمله: در (Gamble 2001: 302 - 303 ولي بررسي ديدگاههاي امام نشان ميدهد كه از نظر ايشان عمل زنان به وظايف و مسئوليتهاي خاص خود، منافاتي با ديگر فعاليتهاي اجتماعي و علمي آنها ندارد. در همين راستا ــ همانگونه كه گفته شد ــ ايشان هم بر نقش زنانه و تربيت فرزند از سوي زنان تأكيد دارد و هم آنان را به تحصيل دانش و شركت در فعاليتهاي سياسي و اجتماعي، و حتي در مواقع ضروري، حضور در ميدان جنگ يا دفاع، تشويق و ترغيب ميكند.
5ـ برخي فمينيستهاي راديكال، مثل شارلوت پركينز گيلمن، دين را ذاتاً مردانه و جنسيتگرا ميدانند و لذا بهعنوان راه حل، از يك دين زنانه بديل سخن بهميان ميآورند (Ruether 1981: 10) ولي بررسي آثار و انديشههاي امام نشان ميدهد كه از نگاه ايشان دين (در اينجا، اسلام) كاركردي فراجنسيتي دارد و براي نجات انسان به طور عام است، هر چند براي هر يك از زن و مرد وظايف و مسئوليتهاي ويژهاي را تعيين كرده است.
6ـ فمينيستهاي راديكال اساس كار خود را بر بدبيني به مردان قرار دادهاند يا اينكه نوع نگاهشان در نهايت به بدبيني به مردان و ايجاد تعارض زن ـ مرد منتهي ميشود. به عبارت ديگر، به نوعي ديگر همان تمايز جنسيتي را كه از آن فرار و با آن مبارزه ميكردند باز توليد ميكنند، ولي در نگاه امام از اين بدبيني جنسيتي، چه نسبت به مرد يا زن، خبري نيست.
7ـ امام تفاوتهاي موجود بين زن و مرد را ناشي از طبيعت وجودي هر يك از آنها ميداند (امام خميني 1385 ج 5: 189)، در حاليكه فمينيستها بيشتر اين تفاوتها را ناشي از فرهنگ و نظام پدرسالارانه حاكم بر جامعه ميدانند.
علل برتري ديدگاه امام
با توجه به مباحث گذشته ميتوان گفت در مجموع، ديدگاه اسلامي، با خوانش امام، از امتيازهاي بالاتر، و براي حفظ حقوق زن و احياي كرامت او از توانايي بيشتري برخوردار است. البته معيارهاي ما براي اين قضاوت نميتواند درونديني باشد، چرا كه يكي از طرفين بحث (يعني راديكالها) چنين معيارهايي را نميپذيرند. بنابراين، آنچه گفته ميشود با نگاه برونديني و بر اساس تحليلهاي عقلي و بررسي پيامدهاي هر يك از دو انديشه است. به هر حال، آنچه را كه موجب برتري ديدگاه امام ميشود ميتوان اينگونه برشمرد:
1ـ تعادل در نگاه. امام نه مثل كساني بود كه زنان را افرادي محجور ميدانند و نه همچون آنان كه به بهانه يا به نيت نجات زن و مبارزه با زنستيزي، در يك حركت افراطي به دام مردستيزي افتادند يا جايگاه و شأن و شخصيت هر يك از زن و مرد را بههم زدندكه نتيجه هر دو، ظلم در حق زنان و محروم كردن آنها از حقوق طبيعي، شرعي و قانونيشان بود. ديدگاه امام را ميتوان نگرشي متعادل دانست كه در عين حفظ حقوق و كرامت هر يك از زن و مرد و قرار گرفتن هر كدام در جايگاه شايسته خود، براي هر كدام وظايف، تكاليفو امتيازهايي را در نظر گرفته است.
2ـ بهره گرفتن از دين. مسأله كرامت انسان يكي از بنياديترين موضوعهاي مطرح در اديان آسماني است. در اسلام (چه در قرآن و چه در سنت و سيره پيشوايان ديني)، اين موضوع بهطور جدّي مطرح شده است (به عنوان نمونه ر.ك به: جوادي آملي 1369؛ 1384). بخشي از آموزههاي اسلامي در باب كرامت انسان، به طور خاص درباره كرامت زن است و براي حفظ اين كرامت راهكارهايي هم ارائه شده است. يكي از مزيتهاي نگرش امام آن است كه نهتنها بين حفظ دين و حفظ كرامت زن منافاتي نديده بلكه به اين موضوع از منظر دين نگريسته است. او با اين كار خود، از يك طرف با نگرشهاي غير ديني (مثل برخي فمينيستها) و از طرف ديگر با نگرشهاي ديني ولي بدبين به زنان، مرزي ترسيم كرده است. امام نشان داده كه بر خلاف ادعاي فمينيستهاي راديكالي كه از مخالفت دين با حقوق زنان سخن ميگويند، ميتوان از منظر دين از حقوق زن دفاع كرد و در عين حال شرايط را براي حضور او در عرصههاي مختلف علمي، سياسي و اجتماعي فراهم كرد.
3ـ واقعبيني. ميتوان گفت نگاه امام به زنان، واقعبينانهتر و با طبيعت آنان سازگارتر است. ايشان در عين توجه به يكسان بودن زنان و مردان از نظر انسانيت و ارزشهاي انساني و توان آنان در رشد معنوي و فرهنگي، بر تفاوتهاي جسمي و روحي ايشان نيز صحه ميگذارد. به عنوان مثال، همانطور كه گفته شد، ضمن دفاع از حضور زنان در جامعه، بر نقشهاي خاص زنان در اموري چون ازدواج، توليد نسل و تربيت شايسته فرزندان از سوي مادران تأكيد فراوان دارد. اين در حالي است كه فمينيستهاي راديكال معمولاً چنين نقشهايي را به چالش كشيده و درصدد كنار نهادن آنها هستند (Gamble 2001: 302 - 303).
4ـ نگاه فراجنسيتي. برخلاف راديكالها كه همه مسائل را از دريچه منافع زنان مينگرند نگاه امام معمولاً فراجنسيتي است. ايشان از رشد و سعادت انسان (چه زن چه مرد) سخن گفته و وجود هر دو را براي پيشبرد و تعالي جامعه لازم دانسته است. مجموع ديدگاهها و موضعگيريهاي ايشان بهگونهاي است كه نميتوان از آن به مردگرايي يا زنگرايي رسيد. اين نگاه مانع از ايجاد دو قطبي متضاد زن ـ مرد، و دچار شدن به پيامدهاي ناگوار فرهنگي، تربيتي، سياسي و اجتماعي آن در مقياس فردي و اجتماعي ميشود. اهميت اين امر وقتي مشخص مي شود كه چنين پيامدهايي را در بخشهايي از جامعه غربي، كه مهد پيدايش نگرشهاي راديكال درباره زنان است، بررسي كنيم.
5ـ جامعيت و همهجانبهنگري. امام به جنبهها و ابعاد گوناگون شخصيت زنان توجه داشته است. در حاليكه بسياري از فمينيستهاي راديكال (و حتي غير راديكال) بيشتر به دنبال فعالتر كردن زنان در عرصههاي اجتماعي، اقتصادي يا سياسياند. امام از يك طرف به زنان سفارش ميكند كه به دنبال تحصيل علم باشند و از طرف ديگر بر وظيفه آنان در تربيت فرزند و حفظ كانون خانواده تأكيد ميكند و از طرف ديگر بيان ميكند كه زنان حق رأي دادن و رأي گرفتن دارند و در جاي ديگر از آنان ميخواهد كه در راه رشد و تعالي اخلاقي و معنوي خود تلاش كنند.
6ـ نگاه انساني به زن. نگرش امام، كه برگرفته از نگاه ديني اوست، مانع از نگاه ابزاري به زن ميشود. بررسي فرايند دفاع از حقوق زنان در غرب ــ و آنچه با اين نام بهويژه در يكصد سال اخير انجام شد ــ نشان ميدهد كه بهرغم پيشرفتها و موفقيتهايي كه در اين راه حاصل شده، به دليل پيدايش نگرشهاي راديكال يا نگاههاي تكبعدي و يكسونگرانه دربارة زنان، مشكلات و معضلات گوناگوني نيز امروز دامنگير جامعه غربي شده است. بهرهگيري از زنان بهعنوان ابزاري براي جذب سود و سرمايه بيشتر، يا بهعنوان ابزار تبليغاتي، نگاه جنسي به زن، بهرهگيري از او بهعنوان يك نيروي ارزان قيمت، سوء استفاده جنسي از زن و هتك حرمت او در بسياري از موارد، سست شدن كانون خانواده و افزايش شكاف نسلها، برخي از معضلاتي است كه ميتوان بهعنوان نمونه ذكر كرد. در راستاي نگرش انساني است كه امام بارها نسبت به مسألة "شيء " و بازيچه شدن زنان در دست ديگران هشدار داده و هدف اسلام و خودش را پيشگيري از اين امر دانسته است (به عنوان نمونه ر.ك. به : امام خميني 1385 ج 14: 196).
7ـ ضعفهاي موجود در انديشه فمينيستهاي راديكال. آنچه گفته شد، علاوه بر برخي ضعفهاي ديگري كه در فمينيسم راديكال هست، در قضاوت بين دو ديدگاه مطرح شده در اين مقاله، نگاه امام را تقويت ميبخشد. البته ما در نقد انديشه راديكالها تنها نيستيم، بلكه اشكالات و زيادهرويهاي آنان به اندازهاي است كه گاه از سوي برخي فمينيستها هم مورد انتقاد واقع شده است. در اينجا بهطور مختصر فقط به برخي از اين انتقادها اشاره ميكنيم: الف) ناديده گرفتن تفاوتهاي طبيعي بين زن و مرد؛ ب) تمايز قائل شدن ميان كرامت زن و كرامت مرد. به عبارت ديگر، پر رنگ كردن نگاه جنسيتي؛ ج) زنگرايي افراطي و بازتوليد مردستيزي؛ د) بي يا كمتوجهي به برخي از اقتضائات طبيعي و معقول زندگي بشر، مثل تشكيل خانواده و حفظ اين نهاد؛ هـ) زمينهسازي و كمك به ايجاد نگاه ابزاري به زن؛ و) بازتوليد روايتي جنسيتگرا و نادرست از برتري و تبعيض نژادي؛ ز) بر باد دادن منافع و دستاوردهاي نهضت زنان، با دو قطبي كردن ادبيات اين عرصه، و تأكيد بيش از اندازه بر سياستهاي جنسي؛ ح) تأكيد غير لازم و بيش از اندازه بر نابرابري جنسيتي و طرح آن بهعنوان بنياديترين و بارزترين جلوه ستم به زنان، و ناديده گرفتن مواردي چون ظلم و تبعيضهاي طبقاتي و نژادي، كه از اهميت بيشتري برخوردارند ( "Radical Feminism " 2007: 4)؛
ط) مخالفت ادعاهاي راديكالها با واقعيتهاي خارجي جامعه؛ ي) اخلال در سلامت حيات اجتماعي زنان (Zalewski 2000: 11).
سخن واپسين: برخي پيشنهادها
هر چند در اين نوشتار از برتري نگاه امام سخن بهميان آمد ولي اين بهمعناي آن نيست كه در اين زمينه كار ديگري باقي نمانده است. از اين رو، بسيار شايسته است كه علاقهمندان به نگرش امام، به تكميل و تداوم راهي كه ايشان شروع كرد همت گمارند.
برخي از كارهايي كه در اين زمينه ميتوان انجام داد عبارت است از:
1ـ شناخت و تبيين هر چه بيشتر چهارچوبها و بنيادهاي نظري انديشه امام درباره زنان. توجه به نقش زمان و مكان در تغيير موضوعهاي مربوط به زنان، كه منتهي به تغيير حكم ميشود يكي از مواردي است كه در اين بررسي ميتواند مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد. نمونه اين امر آن است كه ايشان در قبل از انقلاب با شركت زنان در انتخابات، يا ورودشان به ادارات مخالف بود (امام خميني 1385 ج 1: 150-145، 118)، ولي پس از پيروزي و با تغيير شرايط، با اين كار موافق و شركت آنان را در انتخابات و ديگر عرصهها امري لازم و ضروري ميدانست (امام خميني 1385 ج 6: 408). اين امر نشانه پويايي اجتهاد امام است و ميتواند كماكان به عنوان يك الگو مورد استفاده قرار گيرد.
2ـ درسآموزي از سلوك عملي امام درباره زنان. امام در فرصتهايي كه فراهم ميشد سعي ميكرد نگاه اسلامي به زن را در عمل نيز به ديگران نشان دهد. به عنوان مثال، ايشان در جريان سفارت امريكا با تبيين اينكه اسلام براي زنان ارزش ويژهاي قائل است دستور آزادي زودهنگام زنان گروگان را صادر كرد (امام خميني 1385 ج 11: 53 ، 79)، يا در هيأتي كه براي ارسال پيام به رهبر شوروي سابق گسيل داشت، يكي از اعضاي آن هيأت را از بين زنان انتخاب كرد.
3ـ تفكيك سنّتهاي ديني از سنّتهاي بومي. يكي از نكتههايي كه امام در مواجهه با مسائل زنان در نظر ميگرفت، تمايز نهادن بين مواردي چون سنّتها و آداب و رسوم بومي با آموزهها و سنّتهاي ديني بود (مقدم 1386: 4). از جمله فايدههاي اين كار آن است كه نواقص و پيامدهاي سنّتهاي ملّي و محلّي به نام دين نوشته نميشود.
4ـ توجه به شخصيت و كرامت زنان، در گفتار و كردار. رعايت اين امر به ويژه از سوي كساني كه در جامعه منشأ اثر يا داراي مسئوليتهاي ديني، سياسي و اجتماعي هستند از اهميت و حساسيت بيشتري برخوردار است، چرا كه سخن و عمل اينان در مورد زنان، نه تنها در ايران كه در سطح جهان بازتابهاي گسترده دارد و ميتواند چهرهاي نامناسب از اسلام و مسلمانان ارائه دهد. در اين زمينه گفتار و رفتار امام ميتواند درسآموز باشد.
5ـ پيگيري و باز انديشي مداوم. با توجه به تحولهايي كه در عرصههاي عملي و نظري عصر حاضر و جامعه امروز ايران در حال شكلگيري است و هر روز درباره زنان موضوع، مسأله يا سؤالي جديد مطرح ميشود، بررسي و تحليل مداوم اين موضوعها و مباحث امري لازم و ضروري است. امام خود به اجتهاد مداوم درباره مسائل نو پيدا و مبتلابه جامعه توجه داشت و به همين خاطر تأكيد ميكرد كه :
... حوزهها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس العمل مناسب باشند. چه بسا شيوههاي رايج اداره امور مردم در سالهاي آينده تغيير كند و جوامع بشري براي حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند. علماي بزرگوار اسلام از هم اكنون بايد براي اين موضوع فكري كنند (امام خميني 1385 ج 21: 292).
ايشان همچنين در واپسين ماههاي حيات خود، مباحث مربوط به نقش زنان در جامعه را يكي از موضوعهايي ميدانست كه فقها و دانشمندان اسلامي امروز بايد درباره آنها بحث و بررسي كنند و تأكيد ميكرد كه در حكومت اسلامي باب اجتهاد بايد همواره باز باشد. البته از نظر ايشان كسي كه ميخواهد در اين زمينهها اعلام نظر كند بايد علاوه بر آگاهي از علوم معهود در حوزههاي علميه، بتواند مصلحت جامعه را تشخيص داده و داراي آگاهيهاي لازم نيز باشد (امام خميني 1385 ج 21: 178ـ177).
6ـ تدوين راهكارهاي دفاع از حقوق زنان، بر مبناي نگرش اسلامي. به عنوان مثال، يكي از نكتههايي كه بايد مورد توجه قرار گيرد آن است كه براي تبيين تفاوتهاي بين زن و مرد، به چه معيارها و مصداقهايي بايد استناد كرد كه تحولات زمانه نتواند آنها را زير سؤال برده و سست كند.
7ـ حضور كنشگرانه. جهان امروز جهاني بههمپيوسته و درهمتنيده است. به تعبير ديگر، ميدان رقابتي است كه تنها كساني ميتوانند جايگاه شايسته خود را در آن بهدست آورده و سخن خود را به گوش ديگران برسانند كه اولاً، به طور فعال وارد اين عرصه شوند، ثانياً، فضاي گفتماني حاكم بر آن را بشناسد، ثالثاً، از ابزارها، شيوهها و راهكارهاي مناسب بهره گيرند، و رابعاً، متاع خود را هر چه معقول و منطقيتر ارائه كرده و از آن دفاع كنند. مسأله زنان نيز از اين قاعده مستثنا نيست و براي ورود به چنين عرصهاي، آمادگي جدّي علمي و آگاهي از ديدگاههاي رقيب لازم است. اين امر هم محقق نميشود جز آنكه با تلاشهايي چون مطالعات تطبيقي، و بازخواني منابع ديني، ديدگاه اسلام بهگونهاي نظاممند و به زبان روز دنيا عرضه شود.
8ـ پرهيز از افراط و تفريط، مدگرايي و جو زدگي. گاه ديده ميشود برخي افراد از ترس اتهام زنستيزي به اسلام، به ورطه افراط غلتيده و بهگونهاي انفعالي و اغراقگونه به همان دامي ميافتند كه برخي فمينيستها افتادهاند. بايد توجه داشت كه اين امر به همان اندازه نادرست است كه كسي از برتري مطلق مردان بر زنان سخن به ميان آورد. از بررسي منش و روش امام در برخورد با مسائل زنان چنين بهدست ميآيد كه ايشان در عين توجه به تغيير شرايط زمان و موضوعها و احكام مربوط به زنان، هيچگاه ديدگاههاي مبنايي خود در اين زمينه را صرفاً براي خوشامد اين و آن تغيير نداد.
9ـ طراحي نظام حقوق زن در اسلام. بهترين راه براي تبيين انديشه اسلامي درباره حقوق زنان، طراحي اين موضوع در قالب يك طرح منظومهوار و معقول است كه هر مطلبي در محل خود قرار گرفته باشد. در اين زمينه ميتوان از ديدگاه اسلامشناسان روشنانديش و آگاهي چون امام خميني و شهيد مطهري بهره گرفت. از آنجا كه بررسي اين مطلب نيازمند فرصتي بيش از اين است، از اطاله كلام در اينجا خودداري ميشود.
يكي از مهمترين موضوعهايي كه در ذيل چنين نظامي بايد تبيين شود، نظام و معيارهاي ارزشگذاري اسلام و فلسفه وجود برخي تفاوتها بين احكام زن و مرد است.
10ـ اجرايي كردن انديشههاي اسلامي. صرف تبيين نظري انديشههاي اسلامي و نگرش كساني چون امام خميني كافي نيست، بلكه بايد راهكارهايي انديشيد كه استراتژيها به تاكتيك تبديل شده و عملياتي و اجرايي شوند. پيگيري تبديل آموزههاي ديني با برداشتهاي نوين، به قانون، يا اصلاح و بهسازي قانونهاي موجود، يكي از اين راهكارهاست.