جمع بندی آیا این حکم اسلامی در طلاق رجعی جاری می شود و این همه آمار طلاق داریم؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این حکم اسلامی در طلاق رجعی جاری می شود و این همه آمار طلاق داریم؟


یکی از احکام طلاق رجعی اینست که مرد بعد از طلاق در طول ایام عده (حالا فرض کنید به طور متوسط 3 ماه) حق ندارد زن را از خانه بیرون کند مگر در مورد استثنائی که زن زنا کند و همچنین زن هم حق ندارد از خانه بیرون برود. خب فایده ی این حکم به نظرتون چیه؟

برای اینکه فایده اش مشخص بشه یه توضیحی در مورد طلاق رجعی میدم:

طلاق رجعی یعنی طلاقی که مرد در طول ایام عده میتونه بدون اجرا کردن صیغه ی عقد جدید دوباره به زن مطلقه اش رجوع کنه چه با حرف زدن مثلا بگه دوستت دارم یا بگه من دوباره تو رو میخوام و ... چه با انجام یه کاری مثلا زنش رو ببوسه و یا لمس کنه به نوعی که مشخص بشه میخواسته رجوع کنه (بله تعجب نکنید این کار بدون اجرای صیغه ی عقد جدید ممکنه چون یه قاعده هست که مطلقه ی رجعی حکم زوجه را دارد)
خب حالا فایده ی اون حکم رو بگم:
به نظرتون اگر زن و مردی که طلاق گرفتن 3 ماه

کنار هم زندگی کنند

آیا هیچ وقت نمیشه که اینا دوباره دلشون برای زندگی مشترک همدیگه تنگ بشه ، قطعا میشه چون روحیات انسان تغییر پذیره ، همون شخصی که تا دیروز ازت ناراحت بود میبینی یه دفعه محبتش گل میکنه و برمیگرده یه کاری میکنه که رجوع از طلاق اتفاق میفته و به این ترتیب دوباره زن و شوهر هم میشن و با توجه به تجربه ی تلخ طلاق اینبار با استحکام بیشتری به زندگی ادامه میدن مخصوصا مخصوصا اگه پای بچه ای هم این وسط باشه که بیشتر دلشون به اون میسوزه (البته برخی موارد هست که به هیچ وجه رجوع اتفاق نمیفته اما باور کنید مواردی که رجوع اتفاق خواهد افتاد فراوان خواهد بود)

به نظر بنده یکی از موارد کاهش آمار طلاق که خداوند خالق روان آدمی قرار داده ولی اونطور که من اطلاع دارم انجام نمیشه همین حکمه یعنی (ولا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن سوره طلاق آیه1 ترجمه: نه شما مردان زنان مطلقه را از خانه خارج کنید و نه آنها حق دارن از خانه خارج شوند).
سوال من اینه آیا این حکم اجرا میشه یا نه ؟ (گفتم اطلاع دقیق ندارم)
و اگه اجرا نمیشه چرا و با چه توجیهی؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد مسلم

بسم الله الرحمن الرحیم

^سعید^;816144 نوشت:
به نظر بنده یکی از موارد کاهش آمار طلاق که خداوند خالق روان آدمی قرار داده ولی اونطور که من اطلاع دارم انجام نمیشه همین حکمه یعنی (ولا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن سوره طلاق آیه1 ترجمه: نه شما مردان زنان مطلقه را از خانه خارج کنید و نه آنها حق دارن از خانه خارج شوند).
سوال من اینه آیا این حکم اجرا میشه یا نه ؟ (گفتم اطلاع دقیق ندارم)
و اگه اجرا نمیشه چرا و با چه توجیهی؟

با سلام و احترام
باید توجه بفرمایید که ما چند نوع طلاق داریم، و این حکم مختص طلاق رجعی است، در طلاق بائن مرد حق رجوع بدون صیغه محرمیت را ندارد، در پنج مورد، طلاق بائن است: (بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۲۵، ص۲۶۸و269)
۱- طلاق زنی که نه سالش تمام نشده باشد.
۲- طلاق زنی که یائسه باشد.
۳- طلاق زنی که شوهرش بعد از عقد با او رابطه زناشویی برقرار نکرده باشد.
۴- طلاق زنی که برای سومین بار طلاق داده می‌شود.
۵- طلاق زنی که به طلاق خلع یا مبارات طلاق داده شده است.

«خُلع» طلاقى است كه كراهت از طرف زوجه است و زوجه مبلغى به مرد مى‏پردازد و يا از همه و يا قسمتى از مهر خود صرف نظر مى‏كند كه مرد حاضر به طلاق شود، همينكه مرد طلاق داد حق رجوع از او سلب مى‏شود مگر اينكه زوجه بخواهد آنچه بذل كرده پس بگيرد، در اين صورت زوج نيز حق رجوع دارد.
«مبارات» نيز نوعى طلاق بائن است مانند «خُلع» با اين تفاوت كه كراهت طرفينى است و در عين حال زوجه مبلغى بذل مى‏كند براى طلاق. تفاوت ديگر اين است كه مقدار مبذول در «خُلع» حد معين ندارد ولى در «مبارات» مشروط است كه بيش از مهر زوجه نباشد.(مطهری، مجموعه آثار، ج20، ص107)

لذا زمانی که زن هنوز نه سالش تمام نشده، یا یائسه شده است، یا مرد و زن تا به حال رابطه جنسی نداشته‌اند، یا زن و مرد هر دو با توافق هم از ادامه زندگی منصرف شده اند، یا زن به تنهایی از ادامه زندگی منصرف شده و خواهان بخشش مهریه یا پرداخت مال برای طلاق شده است، یا مرد سه بار زنش را طلاق داده است، در این موارد مرد حق رجوع ندارد.
اما اگر هیچ یک از این شرائط وجود ندارد، و فقط این مرد است که از ادامه زندگی مشترک منصرف شده است، در اینجاست که اسلام فرصتی قائل شده که زن در آن خانه بماند، تا اگر این طلاق از روی احساسات است مرد بتواند در زمان عده به همسرش رجوع کرده و به ادامه زندگی برگردد.

در قانون مدنی هم این حق رجوع به رسمیت شناخته شده است:
«رجوع در طلاق به هر لفظی یا فعلی حاصل می شود که دلالت بر رجوع کند، مشروط بر اینکه مقرون به قصد رجوع باشد» (ماده 1149 قانون مدنی، بنابراین مرد با لفظ یا نوشته می تواند قصد خود را بر رجوع اعلام کند یا عملی انجام دهد که حاکی از ازگشت به زندگی زناشویی باشد. رجوع، برخلاف طلاق ، یک عمل تشریفاتی نیست و بدون تشریفات باهر لفظ یا عملی که صریح در بیان مقصود باشد تحقق می یابد؛ لیکن قانونگذار برای اینکه در اثبات آن اشکالی ایجاد نشود ثبت رجوع را مانند ثبت طلاق اجباری قرار داده و برای متخلف حبس تادیبی از یک تا شش ماه پیش بینی کرده است.(ماده 1 قانون ازدواج مصوب 1310؛ بررسی تطبیقی طلاق در فقه و حقوق ؛ دو ماهنامه مشکوة النور، شماره 9 , راحله سیدمرتضی حسینی، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه)

اما منشأ عمل نکردن به چنین حکمی:

اولا: عمده طلاقی که در جامعه ما اتفاق می‌افتد طرفینی است، یعنی زن و شوهر با توافق تصمیم می‌گیرند از یکدیگر جدا شوند، و همچنین آمار طلاق خلع که زن مایل به ادامه زندگی نیست هم بالاست، که در این دو نوع طلاق اصلا رجوع نیست.

ثانیا: اگرچه به حق رجوع در طلاق رجعی در قانون اشاره شده است، اما بسیاری از مردم از چنین حکمی اطلاع ندارند، لذا آن را اجرا نمی کنند.(تفسیر نمونه، ج24، ص223)

ثالثا: گاهى شرائطى فراهم مى‏شود كه نگهدارى زن بعد از طلاق در خانه مشکلات بزرگ تری را ایجاد می‌کند، لذا قرآن کریم به دنبال آن پنجمين حكم را به صورت استثناء اضافه كرده، مى‏گويد:" مگر اينكه آنها كار زشت آشكارى را انجام دهند" (إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ)
منظور از «فاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» فقط عمل منافی با عفت نیست، بلکه مثلا آن قدر، ناسازگارى، بد خلقى، و بدزبانى با همسر و كسان او كند كه ادامه حضور او در منزل، باعث مشكلات بيشتر گردد.(مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج‏24، ص 222و 223)
اين معنى در روايات متعددى كه از ائمه اهل بيت ع نقل شده است ديده مى‏شود(تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص350)
البته منظور هر مخالفت و ناسازگارى جزئى نيست، زيرا در مفهوم كلمه" فاحشه" كار زشت مهم افتاده است، و همچنین قرآن کریم با آوردن تعبیر " مبينه" بر آن تأکید فرموده است.(تفسیر نمونه، ج24، ص223)

پس اگرچه ماندن زن در کنار شوهری که او را طلاق رجعی داده است مطلوب اسلام بوده و مورد تأیید قانون مدنی کشور است اما اگر به جامعه و زن و شوهرهایی که از یکدیگر طلاق می‌گیرند نگاه کنید آقایان، و حتی خود خانم ها حاضر نیستند در کنار آن همسری که طلاقشان داده بمانند.

مسلم;817079 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و احترام
باید توجه بفرمایید که ما چند نوع طلاق داریم، و این حکم مختص طلاق رجعی است، در طلاق بائن مرد حق رجوع بدون صیغه محرمیت را ندارد، در پنج مورد، طلاق بائن است



خب اینو خودم هم گفتم دیگه. تو همون طلاق های رجعی منظورم بود

مسلم;817079 نوشت:

پس اگرچه ماندن زن در کنار شوهری که او را طلاق رجعی داده است مطلوب اسلام بوده و مورد تأیید قانون مدنی کشور است اما اگر به جامعه و زن و شوهرهایی که از یکدیگر طلاق می‌گیرند نگاه کنید آقایان، و حتی خود خانم ها حاضر نیستند در کنار آن همسری که طلاقشان داده بمانند.

این توجیه رو قبول ندارم که خودشون نمیخوان کنار هم زندگی کنن. چون این حق رو خدا تعیین کرده فرض کن بگی که فلانی خودش نمیخواد نماز بخونه یا نمیخواد روزه بگیره !!!!

به هرحال سوالم حل شد ولی مطلبم رو زیر سوال نبرید چون اگه این حکم عمل بشه قطعا امار طلاق پایین میاد


سلام و احترام
از تفسیر المیزان ذیل آیه شریفه 1 طلاق:
مـعـناى اينكه فرموده : (و چون زنان راطلاق داديد با عده طلاق دهيد) اين است كه چون خـواسـتـيـد طـلاق بدهيد و نزديك شد كار را انجام دهيد چنين و چنان كنيد، چون معنا ندارد كه بـعـد از طلاق دادن دوباره طلاق دهند، پس در حقيقت اين تعبير نظير تعبير در آيه زير است كه مى فرمايد: (اذاقمتم الى الصلوه فاغسلوا)، يعنى چون خواستيد به نماز بايستيد چنين كنيد.



(و احـصـوا العـده ) - يـعنى عدد حيض ها و پاك شدنها را كه معيار عده است بشماريد و حسابش را داشته باشيد.
و مـنـظور از اين دستور نگه دارى زن است، چون زن در اين مدت حق نفقه و سكنى را دارد، و هـمـسرش بايد مخارجش را بدهد، و نمى تواند از خانه بيرونش كند، البته حقى هم شوهر بـه او دارد، و آن ايـن اسـت كـه مـى تواند به طلاق خود رجوع نموده ، زندگى با او رااز سر گيرد.
(و اتـقـوا اللّه ربـكـم لا تـخـرجـوهـن مـن بـيـوتـهـن ) - ظـاهـر سـياق اين است كه جمله(بـيـرونشان نكنيد)، بدل باشد (از جمله از خدا پروردگارتان بترسيد) و خاصيت اين بد ل آوردن تأكيد نهى در جمله (بيرونشان نكنيد) است، و منظور از (من بيوتهن - از خـانـه هـايـشـان ) هـمـان خـانـه هـايـى اسـت كـه زنـان قـبـل از طـلاق در آن سـكـنـى داشـتـند، و به همين جهت فرموده : (خانه هايشان ) با اينكه خانه مال شوهر است.
و جمله (و لا يخرجن ) نهى از بيرون رفتن خود زنان از خانه است، همچنان كه جمله قبلى نهى شوهران بود از بيرون كردن آنان.
(الا ان يـاتـيـن بـفـاحـشـه مـبـيـنـه ) - يـعـنـى مـگـر آنـكـه گـنـاهـى ظـاهـر و فـاش از قـبـيل زنا و يا ناسزا و يا اذيت اهل خانه مرتكب شوند، همچنان كه در روايات وارده از ائمه اهل بيت (عليهم السلم) وارد شده كه فاحشه عبارت از گناهان مذكور است.

هر دو قسمت آیه دستور خداوند است.چه چیزی باعث میشود قسمت دوم را دل بخواه در نظر بگیریم؟

مسلم;817079 نوشت:
پس اگرچه ماندن زن در کنار شوهری که او را طلاق رجعی داده است مطلوب اسلام بوده و مورد تأیید قانون مدنی کشور است اما اگر به جامعه و زن و شوهرهایی که از یکدیگر طلاق می‌گیرند نگاه کنید آقایان، و حتی خود خانم ها حاضر نیستند در کنار آن همسری که طلاقشان داده بمانند.

استاد لطفا بفرمایید آیا نکته خاصی در آیه هست که نشان بدهد اهمیت اجرای دستور خداوند در باره ی "تخرجوهن من بیوتهن"، از اجرای "واحصو العده" کمتر است؟

[=times new roman]سؤال: در طلاق رجعى که نباید زوجه مطلّقه از منزلى که با همسر خود در آن زندگى مى کرده خارج شود و زوج حق ندارد تا زمانى که عدّه باقى است او را از منزل بیرون کند، آیا این نهى، وظیفه کیست؟
[=times new roman]زوجین یا محضر که صرفاً طلاق را ثبت مى کند یا مجرى صیغه طلاق یا دادگاه که اجازه طلاق را صادر مى کند. و اگر در موقع اجراى صیغه طلاق زوجین جدا از هم زندگى کنند، یا طلاق در شهر غربت واقع شود و زوجین اهلّ یک محل نباشند، تکلیف چیست؟
[=times new roman]پاسخ: جواب: به مقتضاى آیه شریفه قرآن و سایر ادلّه، این نهى وظیفه زوجین است ولى دادگاه یا محضر به مقتضاى مسأله ارشاد جاهل وامر به معروف، آنها را واقف بر این حکم مى کنند و در صورت جدا بودن مسکن آن دو چنانچه مطابق رضایت طرفین انجام شده باشد و جدایى آنها به معناى قهر کردن از یکدیگر نباشد، اشکالى ندارد.1
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
1.

[=arial]portal.anhar.ir/node/2716/?ref=rnd
پ.ن:
فکر نمی کنم موردی باشد که طلاق رجعی باشد و توافقی نباشد و زوجه در حالت قهر نباشد.

^سعید^;817090 نوشت:
ولی مطلبم رو زیر سوال نبرید چون اگه این حکم عمل بشه قطعا امار طلاق پایین میاد

مطلب شما رو زیر سوال نبردم، عذرخواهی می کنم اگر از پست بنده چنین چیزی برداشت می شود، منظورم این بود که متاسفانه امروزه زن و شوهرانی که از هم طلاق می گیرند آنقدر با بغض و کینه به یکدیگر نگاه می کنند که اگرچه اسلام مرد را مجبور به نگه داشتن زنش در خانه می کند اما خود خانم ها در اکثر اوقات زیر بار ماندن کنار شوهری که طلاقشان داده نمی روند، یعنی مطلب شما درست است هر مشکلی که هست از نوع رفتار ماست، متاسفانه امروز در جامعه ما اگر یک زن و شوهر از هم جدا شوند ارتباط دو فامیل کامل با هم قطع شده و با هم دشمن می شوند!! در حالی که اسلام می گوید با خوبی از هم جدا شوید.

یکی دیگه.;817432 نوشت:
آیا نکته خاصی در آیه هست که نشان بدهد اهمیت اجرای دستور خداوند در باره ی "تخرجوهن من بیوتهن"، از اجرای "واحصو العده" کمتر است؟

خیر، هر دو اهمیت دارد، اما خداوند دومی را بدون قید و شرط لازم دانسته و اولی را مقید به نفی فحشاء و مفسده نموده است، یعنی اگر بودن زن و شوهر در کنار هم کار را خراب تر می کند این حکم ضرورتی ندارد؛ اسلام به دنبال این است که این ازدواج به صورت کامل از هم گسسته نباشد، نه اینکه بخواهد زن و مرد را در خانه زندانی کند، بلکه می گوید در کنار هم بودن باید صدق کند، یعنی زن (با رعایت رضایت طرف مقابل ) برود خرید و برگردد، مرد برود سر کار و برگردد، حتی اگر مدتی در دو خانه هستند قهر اتفاق نیفتد، رابطه از هم گسسته نباشد.
ثانیا این که حکم دوم آثار وضعی هم دارد برخلاف حکم اولی، لذا جدی تر گرفته می شود، والا هر دو حکم خداست و اهمیت دارد.
بنده حرف شما را قبول دارم که متاسفانه این حکم رعایت نمی شود، من با شما مخالف نیستم، خودم هم از این بابت تأسف می خورم.

یکی دیگه.;817432 نوشت:
فکر نمی کنم موردی باشد که طلاق رجعی باشد و توافقی نباشد و زوجه در حالت قهر نباشد.

بله درست می فرمایید، متاسفانه اصلا اخلاق طلاق در جامعه ما رعایت نمیشود، حداقل من ندیده ام که طلاقی بدون بغض و کینه اتفاق بیفتد و زن و شوهری با خوبی از هم جدا شوند و به جای اینکه از دیگری بدگویی کنند بگویند اخلاق و روحیات ما به هم نمی خورد، اما امروزه بعد از طلاق نه تنها زن و شوهر، بلکه دو فامیل از هم جدا می شوند!! ارتباط دو فامیل مثل دو قبیله ای که با هم سر جنگ دارند تبدیل میشود!!!

سلام و ادب
در سایت مدرسه فقاهت،درس خارج فقه آیت الله مظاهری را دیدم و یک نگاه کلی البته،نکات قابل تاملی بود.
اینکه حتی اگر زن بگوید این خانه که قبل از طلاق در آن بودم در شان من نبوده ولی زندگی می کردم اما الان و بعد از طلاق دیگر در آن نمی مانم ،شوهر باید خانه دیگری بگیرد و باید با هم در آنجا باشند.
اینکه اگر زن با هوو ناسازگار است و زندگی را حسابی تلخ کرده است،باید خانه دیگری بگیرد و مدت عده را شوهرش باید در خانه او باشد.
به همین سادگی حکم خداوند را کنار میگذاریم.به همین سادگی منفور ترین حلال خدا را برای خودمان سهل و ساده میکنیم.به همین سادگی؟
آیا دستورات خداوند را دست چین میکنیم؟
«یا ایها انسان ما غرک بربک الکریم»1

مسلم;817709 نوشت:
اگرچه اسلام مرد را مجبور به نگه داشتن زنش در خانه می کند اما خود خانم ها در اکثر اوقات زیر بار ماندن کنار شوهری که طلاقشان داده نمی روند

از اینجا به بعد مطالبی که عرض میکنم از نزد خود و برداشت خودم از آیات قران است.لذا تاکید نمیکنم که درست برداشت کرده باشم.
فکر میکنم زن را هم مجبور به ماندن در خانه کرده است.یعنی زن حق ندارد که زیر بار ماندن برود یا نرود.
و کسی باید به این زن و مرد بگوید که باید و باید در مدت عده کنار هم بمانند.
مسلم;817721 نوشت:
اسلام به دنبال این است که این ازدواج به صورت کامل از هم گسسته نباشد، نه اینکه بخواهد زن و مرد را در خانه زندانی کند،

من فکر میکنم میخواسته زندانی کند.
مسلم;817721 نوشت:
بله درست می فرمایید، متاسفانه اصلا اخلاق طلاق در جامعه ما رعایت نمیشود،

این اخلاق طلاق است یا احکام طلاق که رعایت نمی شود؟

پرسش
یکی از احکام طلاق رجعی اینست که مرد بعد از طلاق در طول ایام عده (حالا فرض کنید به طور متوسط 3 ماه) حق ندارد زن را از خانه بیرون کند مگر در مورد استثنائی که زن زنا کند و همچنین زن هم حق ندارد از خانه بیرون برود. «ولا تخرجوهن من بیوتهن و لا یخرجن»(1) ترجمه: نه شما مردان زنان مطلقه را از خانه خارج کنید و نه آنها حق دارن از خانه خارج شوند؛ به نظر شما اگر زن و مردی که طلاق گرفتن 3 ماه در کنار هم زندگی کنند آیا هیچ وقت نمیشود که دوباره دلشان برای زندگی مشترک تنگ شود؟ بنابراین به نظر بنده یکی از موارد کاهش آمار طلاق که خداوند قرار داده همین است، سوال من این است که آیا این حکم اجرا میشود یا نه؟ و اگه اجرا نمیشه چرا و با چه توجیهی؟

پاسخ
همان طور که اشاره فرموده‌اید در طلاق بائن مرد حق رجوع بدون صیغه محرمیت را ندارد، و باید دقت کرد که در پنج مورد، طلاق بائن است: (2)
۱- طلاق زنی که نه سالش تمام نشده باشد.
۲- طلاق زنی که یائسه باشد.
۳- طلاق زنی که شوهرش بعد از عقد با او رابطه زناشویی برقرار نکرده باشد.
۴- طلاق زنی که برای سومین بار طلاق داده می‌شود.
۵- طلاق زنی که به طلاق خلع یا مبارات طلاق داده شده است.

«خُلع» طلاقى است كه كراهت از طرف زوجه است و زوجه مبلغى به مرد مى‏پردازد و يا از همه و يا قسمتى از مهر خود صرف نظر مى‏كند كه مرد حاضر به طلاق شود، همينكه مرد طلاق داد حق رجوع از او سلب مى‏شود مگر اينكه زوجه بخواهد آنچه بذل كرده پس بگيرد، در اين صورت زوج نيز حق رجوع دارد.
«مبارات» نيز نوعى طلاق بائن است مانند «خُلع» با اين تفاوت كه كراهت طرفينى است و در عين حال زوجه مبلغى بذل مى‏كند براى طلاق. تفاوت ديگر اين است كه مقدار مبذول در «خُلع» حد معين ندارد ولى در «مبارات» مشروط است كه بيش از مهر زوجه نباشد.(3)

لذا زمانی که زن هنوز نه سالش تمام نشده، یا یائسه شده است، یا مرد و زن تا به حال رابطه جنسی نداشته‌اند، یا زن و مرد هر دو با توافق هم از ادامه زندگی منصرف شده اند، یا زن به تنهایی از ادامه زندگی منصرف شده و خواهان بخشش مهریه یا پرداخت مال برای طلاق شده است، یا مرد سه بار زنش را طلاق داده است، در این موارد مرد حق رجوع ندارد.
اما اگر هیچ یک از این شرائط وجود ندارد، و فقط این مرد است که از ادامه زندگی مشترک منصرف شده است، در اینجاست که اسلام فرصتی قائل شده که زن در آن خانه بماند، تا اگر این طلاق از روی احساسات است مرد بتواند در زمان عده به همسرش رجوع کرده و به ادامه زندگی برگردد.

در قانون مدنی هم این حق رجوع به رسمیت شناخته شده است:
«رجوع در طلاق به هر لفظی یا فعلی حاصل می شود که دلالت بر رجوع کند، مشروط بر اینکه مقرون به قصد رجوع باشد» (4)، بنابراین مرد با لفظ یا نوشته می تواند قصد خود را بر رجوع اعلام کند یا عملی انجام دهد که حاکی از ازگشت به زندگی زناشویی باشد. رجوع، برخلاف طلاق ، یک عمل تشریفاتی نیست و بدون تشریفات باهر لفظ یا عملی که صریح در بیان مقصود باشد تحقق می یابد؛ لیکن قانونگذار برای اینکه در اثبات آن اشکالی ایجاد نشود ثبت رجوع را مانند ثبت طلاق اجباری قرار داده و برای متخلف حبس تادیبی از یک تا شش ماه پیش بینی کرده است.(5)

اما منشأ عمل نکردن به چنین حکمی:

اولا: عمده طلاقی که در جامعه ما اتفاق می‌افتد طرفینی است، یعنی زن و شوهر با توافق تصمیم می‌گیرند از یکدیگر جدا شوند، و همچنین آمار طلاق خلع که زن مایل به ادامه زندگی نیست هم بالاست، که در این دو نوع طلاق اصلا رجوع نیست.

ثانیا: اگرچه به حق رجوع در طلاق رجعی در قانون اشاره شده است، اما بسیاری از مردم از چنین حکمی اطلاع ندارند، لذا آن را اجرا نمی کنند.(6)

ثالثا: گاهى شرائطى فراهم مى‏شود كه نگهدارى زن بعد از طلاق در خانه مشکلات بزرگ تری را ایجاد می‌کند، لذا قرآن کریم به دنبال آن پنجمين حكم را به صورت استثناء اضافه كرده، مى‏گويد:" مگر اينكه آنها كار زشت آشكارى را انجام دهند" (إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ)؛ منظور از «فاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» فقط عمل منافی با عفت نیست، بلکه مثلا آن قدر، ناسازگارى، بد خلقى، و بدزبانى با همسر و كسان او كند كه ادامه حضور او در منزل، باعث مشكلات بيشتر گردد.(7)
اين معنى در روايات متعددى كه از ائمه اهل بيت ع نقل شده است ديده مى‏شود(8)
البته منظور هر مخالفت و ناسازگارى جزئى نيست، زيرا در مفهوم كلمه" فاحشه" كار زشت مهم افتاده است، و همچنین قرآن کریم با آوردن تعبیر " مبينه" بر آن تأکید فرموده است.(9)

پس اسلام به دنبال این است که این ازدواج به صورت کامل از هم گسسته نباشد، نه اینکه بخواهدزن و مرد را در خانه زندانی کند، بلکه می گوید در کنار هم بودن باید صدق کند، یعنی زن (با رعایت رضایت طرف مقابل ) برود خرید و برگردد، مرد برود سر کار و برگردد،حتی اگر مدتی در دو خانه هستند قهر اتفاق نیفتد، رابطه از هم گسسته نباشد.

بنابراین اگرچه ماندن زن در کنار شوهری که او را طلاق رجعی داده است مطلوب اسلام بوده و مورد تأیید قانون مدنی کشور است اما اگر به جامعه و زن و شوهرهایی که از یکدیگر طلاق می‌گیرند نگاه کنید آقایان، و حتی خود خانم ها حاضر نیستند در کنار آن همسری که طلاقشان داده بمانند، و مجبور کردن آنها به ماندن در کنار هم ممکن است به مشکل بزرگتری منجر شود، اگرچه باید فرهنگ سازی کرد تا پذیرش این مسئله و تمکین در برابر آن به عنوان یک حکم الهی مورد قبول جامعه واقع شود.
_____________________________
1. طلاق:65/1.
2. بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۲۵، ص۲۶۸و269.
3. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج20، ص107.
4. ماده 1149 قانون مدنی.
5. ماده 1 قانون ازدواج مصوب 1310؛ بررسی تطبیقی طلاق در فقه و حقوق ؛ دو ماهنامه مشکوة النور، شماره 9، راحله سیدمرتضی حسینی، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه.
6. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج24، ص223.
7. تفسير نمونه، ج‏24، ص 222و 223.
8. عروسى حويزى عبد على بن جمعه‏، تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص350.
9. تفسیر نمونه، ج24، ص223.

موضوع قفل شده است