جمع بندی آیا بیشتر زنان، مومن واقعی نیستند؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا بیشتر زنان، مومن واقعی نیستند؟


با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما در این ماه پر فیض

لطفا به این آیه دقت کنید:

فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً «65» نساء

اگر حکمی را که از رسول خدا داده می شود بگیریم و بپذیریم اما در دلمان ناراحتی از آن داشته باشیم خدا قسم خورده که ایمان نیاورده ایم!

بنابراین آیا می توان گفت:
اگر حکمی را خدا بدهد و ما حتی بپذیریم و انجام دهیم اما در دلمان ناراحتی باشد و از حکم خدا ناراحت باشیم درواقع ایمان نیاورده ایم!

مثل حکم تعدد زوجات، که تقریبا اکثر افراد آن را ظلم در حق زن می دانند. چه مذهبی ها و چه بی قید و بندها!!

یعنی اگر کسی همسرش برود همسر دیگری بگیرد و او هم کنار بیاید و ادامه دهد اما در دلش از این حکم و دستور ناراحت باشد او ایمان ندارد؟

آیا چند همسری مردان مخالف فطرت زنان است که تقریبا همه (اکثریت) با آن مخالفت می کنند و با طبیعتشان سازگار نیست
و پذیرش آن صرفا ایمان می خواهد و برای ازمایش است یا طبیعت زنان این طور نبوده و دچار تحول شده است؟؟؟؟؟

آیا بیشتر زنان، مومن واقعی نیستند؟

پی نوشت:
این سوال برای مردان هم وجود دارد مثل آن مردانی که مهریه را با اکراه می پردازند
و به طور کلی تمام حکم هایی که آنها را نمی پذیریم

درضمن کسی حق ندارد دیگری را تکفیر کند که این فسق و گناهی آشکار است.
ان شاءالله یکدیگر را تکفیر نکنیم و صرفا بحثی در فضایی ارام با رعایت اخلاقیات داشته باشیم.

خیلی ممنونم


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد میقات

«فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ‏ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما»

به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند؛ و كاملا تسليم باشند. (نساء/ 65)

با سلام و درود

در آيه فوق نشانه‏ هاى ايمان واقعى و راسخ در سه مرحله بيان شده است:

1. در تمامى موارد اختلاف خواه بزرگ باشد يا كوچک، به قضاوت و داورى پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه از حكم الهى سرچشمه مى‏ گيرد مراجعه كنند، نه به طاغوت و داوران باطل.

2. هيچ گاه در برابر قضاوت ها و فرمان هاى پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه همان فرمان خدا است حتى در دل خود احساس ناراحتى نكنند، و به داورى ‏ها و احكام او بدبين نباشند.

3. در مقام عمل نيز آن را دقيقا اجرا كنند و به طور كامل تسليم حق باشند.(تفسير نمونه، ج ‏3، ص 455)

روایت تفسیری:
«لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ‏ النَّبِيُ‏ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ»
امام صادق (علیه السلام) چنین می فرمایند: اگر جمعيتى خدا را بپرستند، نماز را بپا دارند، زكات را بپردازند، روزه ماه رمضان و حج را بجا آورند، ولى نسبت به كارهايى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) انجام داده با سوء ظن بنگرند و يا بگويند: اگر او فلان كار را انجام نداده بود بهتر بود، آن ها در حقيقت مؤمنان واقعى نيستند. سپس آيه فوق را امام (علیه السلام) تلاوت فرمود، بعد فرمود: بر شما باد كه در مقابل خدا و حق هميشه تسليم باشيد.(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 398، ح 6)

نکته: (تربیتی ـ معرفتی)
گرچه ناراحتى درونى از قضاوت هايى كه احيانا به زيان انسان است غالبا اختيارى نيست، ولى با تربيت هاى اخلاقى و پرورش روح تسليم در برابر حق و عدالت و توجه به موقعيت واقعى پيامبر (صلی الله علیه و آله) حالتى در انسان پيدا مى ‏شود كه هيچ گاه از داورى پيامبر (صلی الله علیه و آله) و حتى دانشمندانى كه جانشينان او هستند هرگز ناراحت نخواهد شد، و به هر حال مسلمانان واقعى موظفند روح تسليم در برابر حق را در خود پرورش دهند. (تفسير نمونه، ج ‏3، ص 454)

نکته دیگر: (ایمان و دینداری)
البتّه مؤمن گاهى در درون خويش دوست دارد، مثلا خوردن در ماه رمضان مباح باشد؛ لكن در عين حال، روزه مى ‏گيرد و از خوردن امتناع مى ‏كند؛ زيرا از عذاب خدا كه مشكل‏تر و سخت‏تر از روزه رمضان است مى ‏ترسد. گاهى نيز نفس او بر وى غلبه كرده، معصيت مى ‏كند؛ لكن بدين سبب از نفس خود رنجيده و برآشفته مى ‏شود و بر او لعنت مى‏ فرستد؛ چرا كه حقّ را سنگين شمرده است. اين كار، عين ايمان است.(جواد مغنیه، التفسير الكاشف، ج ‏2، ص 370)

بنابر این:

ایمان دارای مراتب است و مراتب بالای ایمان آن است که علاوه بر تبعیت و پیروی عملی، رضایت و تسلیم قلبی نیز همراه آن باشد.

هر کسی تبعیت و پیروی عملی داشته ولی تسلیم و رضایت قلبی نداشته باشد، مؤمن است ولی ایمان کامل و برتر را ندارد.

لذا به مراتب پایین ایمان هم مؤمن اطلاق می شود ولی لازمه ایمان کامل، تسلیم و رضایت قلبی است.

این اختصاصی به زن یا مرد ندارد و هر دو را شامل می شود.

اما در باره مثال به ازدواج های متعدد مردان و نارضایتی زنان، [گرچه نمی خواهم بطور مبسوط وارد این موضوع شود زیرا به خروج از موضوع تاپیک منجر می شود]؛ باید گفت نمی توان رفتار مردان را معیاری برای حکم الهی قرار داد.

چه بسا فضای ناسالم معنوی و سوء استفاده مردان از این حق و عدم رعایت احترام و حقوق زن، باعث می شود زنان نسبت به این موضوع ناراضی باشد.

از اینرو اگر جامعه ایده آل اسلامی بر پا شود و موضوع تعدد زوجات، با بیان حکمت ها و فلسفه آن، در فضایی سالم و به دور از تعصب بیان شود، تا این حد نارضایتی وجود نخواهد داشت و با تسلیم و رضایت قلبی بیشتری همراه خواهد بود.

همین طور سایر احکام و تعالیمی دینی.

توجه: موضوع تاپیک ایمان واقعی است لذا در این تاپیک در صدد بیان تعدد زوجات، فلسفه و حکمت ها و حقوق زنان و ... نیستیم.

از ظاهر این آیه و آیات قبلی چنین برداشت میشود که مسئله، مسئله ی ایمان و کفر است. مسئله طاغوت و اسلام است.

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَن يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا (60) سوره نساء

یک عده اراده داشتند که برای قضاوت به طاغوت مراجعه کنند و اینها می پنداشتند که ایمان دارند اما خداوند می فرماید اینها فقط پنداشت و زعم آنها است. ( گویی اراده ای طاغوتی ایشان را از دایره ایمان خارج می کند البته این اراده نشانه هایی داشته ظاهرا مثلا اقداماتی انجام داده اند .... )

فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا (65) سوره نساء

اینجا هم می فرماید آنها به شرطی ایمان دارند که پیامبر را قاضی و حاکم کنند و در نفس خود حرجی نسبت به حکم نیابند.

این آیه آیا مراتب ایمان را در نظر داشته است ؟

فرض کنید کسی پیامبر را حاکم و قاضی قرار ندهد و برود به سراغ کس دیگر
آیا ایمان دارد ؟
آیه می فرماید ایمان ندارند مگر اینکه تو را حاکم و قاضی قرار دهند. (حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ )
اینجا خداوند می خواهد بفرماید اگر این کار انجام نشود واقعا فرد ایمان ندارد واقعا ندارد ...

و جمله ای بعدی نیز عطف است

ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا

سپس نیابند در دلشان حرجی ( یعنی لا یومنون حتی لایجدوا فی انفسهم حرجا )

اینجا هم مسئله ایمان و کفر است.
سیاق آیات و ظاهر ایه مسئله کفر و ایمان است نه مراتب ایمان ....

نتیجه : اگر جمله ی اول در مقام بیان ایمان و کفر است جمله ی بعدی نیز به همین شکل است.

شبیه آیات ولایت که اگر ولایت در مورد رسول اکرم ص به معنای سرپرستی و حکومت است پس در مورد امیر المومنین علیه السلام نیز به همین معناست.

در روایت مذکور آمده است

روایت تفسیری:

«لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ‏ النَّبِيُ‏ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ»
امام صادق (علیه السلام) چنین می فرمایند: اگر جمعيتى خدا را بپرستند، نماز را بپا دارند، زكات را بپردازند، روزه ماه رمضان و حج را بجا آورند، ولى نسبت به كارهايى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) انجام داده با سوء ظن بنگرند و يا بگويند: اگر او فلان كار را انجام نداده بود بهتر بود، آن ها در حقيقت مؤمنان واقعى نيستند. سپس آيه فوق را امام (علیه السلام) تلاوت فرمود، بعد فرمود: بر شما باد كه در مقابل خدا و حق هميشه تسليم باشيد.(الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 398، ح 6)

بله چنین کسی مشرک است اگر چه به واسطه ی آشکار نکردن این موضوع دادگاهی نشود ...

/////
حالا اگر فرض هم بگیریم آیه قرآن در مقام درجات ایمان باشد
آیا چنین مخالفت هایی توجیه دارد ؟
http://www.askdin.com/showthread.php?t=49190

بهتر نیست کمی بر درجات ایمان بیفزاییم ؟!

نکته : راه گریز ... عموما وقتی مخالفت ، مخالفت است که حکم الهی مفروغ عنه باشد ... اما آیا وقتی کسی در اصل حکم و عمل به آن شک و تردید دارد چه ؟
شبیه آن قضیه که می گویند انکار احکام دین با علم به اینکه جزو اسلام و دین است موجب ارتداد و کفر است.

بله چه خانم ها و آقایانی که ایمان ندارند...

نکته : مسلما در اینطور موضوعات زیاد پیش می اید که مرد ها از این موضوع به نفع خودشان بهره می برند
و زنها نیز به نفع خودشان بهره می برند.
اما حق چیست؟
یک عده رو به مغالطه اورده و به خاطر سوء استفاده یک طرف با حکم خدا مخالفت میکنند. البته آن طرف نیز سوء استفاده اش به آن معنایی که فکر میکنیم نیست.
مثلا کسی را فرض کنید که نماز میخواند اما حجاب درستی ندارد. اگر ایشان به دفاع از نماز بپردازند کسی حق ندارد با نماز مخالفت کند بلکه باید حمایت کند اما باید به حجاب او انتقاد کرد...
اکنون نیز حکایت ما با برخی آقایان و خانم ها است به خاطر اینکه مرد یا زن یک سوی ماجرا را می بیند به خودمان جرات و جسارت می دهیم با حکم خدا مخالفت کنیم.
اکنون کجاست ایمان؟
در قران میفرماید ظلم کردن یک عده باعث نشود از عدالت خارج شوید.
متاسفانه در این بحث های رو به قهقهرا یک عده، حکم خدا را قربانی دعواهای جنسیتی میکنند.
همانطور که مرد ها نباید با حقوق زنها مخالفت کنند
زن ها نیز نباید با حقوق شرعی مردها مخالفت کنند.

نکته پایانی
به شخصه هم از حقوق مردان و هم زنان دفاع کرده ام
و برای همین ، موضوعات مختلفی در این زمینه ایجاد کردم

[="Blue"]

میقات;816558 نوشت:
ایمان دارای مراتب است و مراتب بالای ایمان آن است که علاوه بر تبعیت و پیروی عملی، رضایت و تسلیم قلبی نیز همراه آن باشد.

هر کسی تبعیت و پیروی عملی داشته ولی تسلیم و رضایت قلبی نداشته باشد، مؤمن است ولی ایمان کامل و برتر را ندارد.

لذا به مراتب پایین ایمان هم مؤمن اطلاق می شود ولی لازمه ایمان کامل، تسلیم و رضایت قلبی است.

این اختصاصی به زن یا مرد ندارد و هر دو را شامل می شود.

با عرض سلام و تشکر
به شخصه آقایانی را سراغ دارم که از این مسئله ها و مسائل زیاد دیگری ناراحت هستند (و حتی انجام نمی دهند)که چرا:

چرا خانم ها حق دارند ارثیه شان را کاملا برای خودشان نگه دارند و برای خانواده خرج نکنند
چرا خانم ها حق دارند برای شیر دادن به کودک خودشان از شوهر پول بگیرند
چرا خانم ها حق دارند صبح ها در خانه استراحت کنند و آنها در سرما و گرما از بستر گرم و نرم بلند شوند و سر کار روند
چرا خانم ها حق دارند در خانه کارهای پخت و پز و تمیزکاری را انجام ندهند( می دانیم که این مسئله مستحب است برای زنان و مرد حق ندارد اگر زنش این کارها را انجام ندهد نه به او اخم کند و نه او را بزند و نه هیچ گونه اذیتی به او برساند)

اما متاسفانه چون خیلی از افراد از اسلام واقعی فاصله گرفته اند و در عین حال می خواهند با همان اخلاق غیر اسلامی و عقاید اشتباهشان از اسلام دفاع!!! کنند و مصداق آیه نومن ببعض و نکفر ببعض گشته اند این است که بسیاری از خانم ها با این احکام مخالفت می کنند چون دلسوزاندن آقایان(برخی) را برای این احکام می بیند اما کمتر ( یا شاید هیچ) مشاهده نکردند که آقایان به این حکم خدا هم پایبند باشند که زن وظیفه ای برای پخت و پز وشستن و غیره در منزل آنها ندارد

باید اسلام را همه جانبه نگاه کرد و همه اش را پذیرفت، هم در مقام حرف و هم در مقام عمل( حداقل باید سعیمان را بکنیم غیر از این است؟)
نه اینکه فقط آن احکامی که مطابق میلمان است را بپذیریم و بقیه را رد کنیم

اسلام زیباست و زیباییش خیره کننده است اما گزینشی عمل کردن به احکام خدا و دفاع جانانه کردن از برخی احکام که به نفع شخص خودمان است و ندیدن سایر احکام خدا که برایمان سخت است موجب می شود آنهایی که با اسلام آشنا نیستند گمان کنند ظلمی در حق کسی شده است
در حالی که خدا نه ظالم است و نه ظلم را دوست دارد[/]

[="Tahoma"]

و طاها;816608 نوشت:
سیاق آیات و ظاهر ایه مسئله کفر و ایمان است نه مراتب ایمان

و طاها;816608 نوشت:
آیا چنین مخالفت هایی توجیه دارد ؟

با سلام و درود

وقتی کسی در مقام قضاوت و حکمیت، از روی آگاهی، غیر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را بر آن حضرت ترجیح بدهد؛ بله باید گفت او مؤمن نیست و کافر است. ولی موضوعاتی که آغاز کننده گفتگو، مطرح کرده است، ناظر به این موضوع نیست و لذا اصلا نمی توان آنان را کافر دانست و یا موضوع کفر را در این جا مطرح کرد.

بله، مخالفت با احکام دین، توجیه منطقی و معقولی ندارد؛ البته با نگاه کارشناسانه و دقیق باید علل این مخالفت ها را بررسی کرد؛ خیلی از این مخالفت ها ریشه ای و ماندگار نیست و با تبیین صحیح و ارائه درست تعالیم دینی، برطرف می شود.

میقات;816743 نوشت:

با سلام و درود

وقتی کسی در مقام قضاوت و حکمیت، از روی آگاهی، غیر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را بر آن حضرت ترجیح بدهد؛ بله باید گفت او مؤمن نیست و کافر است. ولی موضوعاتی که آغاز کننده گفتگو، مطرح کرده است، ناظر به این موضوع نیست و لذا اصلا نمی توان آنان را کافر دانست و یا موضوع کفر را در این جا مطرح کرد.
.

با سلام و احترام

متوجه عرض بنده نیستید

یک آیه قرآن مطرح کرده اند و شبهه بر اساس همین آیه بوده است.
بنده با دلایل متقن ثابت کردم این آیه در مقام بیان ایمان و کفر است.
توجه کنید که همین مقصود بنده بوده است.

اگر موضوعاتی که به قول شما آغاز کننده موضوع مطرح کرده چیز دیگری بوده است
ارتباطی با اشکال بنده نداشت.

اکنون اگر استارتر،

مقصودش ایمان و کفر نبوده است و به تعبیر ِشما ناظر به موضوع دیگری است .

پس استشهاد کردن ِایشان به آیه قرآن وجهی ندارد. چون ایه ی قران درباره ایمان و کفر است.

و شما هم که این آیه را تفسیر به مراتب ایمان می کنید شامل این نقد هستید...

[="Blue"]

طاهر;815861 نوشت:
آیا چند همسری مردان مخالف فطرت زنان است که تقریبا همه (اکثریت) با آن مخالفت می کنند و با طبیعتشان سازگار نیست

من این روایت رو پیدا کردم

امام صادق علیه السلام فرمود: زنی که بر هوو داری صبر می نماید خداوند اجر و ثواب شخصی را که در راه خدا جهاد نموده است به او عنایت می فرماید.

(علل الشرایع ج1 ص 249 الباب: 149)
اگر تحمل هوو باید شیرین باشه پس چرا خدا این زنها رو نمیندازه جهنم؟؟؟ تازه بهشون اچرم میده؟؟



طاهر;815861 نوشت:
آیا بیشتر زنان، مومن واقعی نیستند؟

اگر زنی این حکم خدا را ظلم ( استغفرالله) در حق زنان بداند و به خاطر این حکم گمان کند که ظلمی صورت گرفته قطعا ایمانش ایراد دارد

اما بنده شدیدا معقتدم که اسلام همه اش زیباست مثلا
یکی از دوستان بنده خواهرش رحم ندارد دوازده سالگی ازدواج کرده و امکان فرزند دار شدن برایش صفر است، حالا همسر او برود زنش را طلاق بدهد زیباست؟ یا برود همزمان یکی دیگر را هم بگیرد؟؟

میقات;816558 نوشت:
از اینرو اگر جامعه ایده آل اسلامی بر پا شود و موضوع تعدد زوجات، با بیان حکمت ها و فلسفه آن، در فضایی سالم و به دور از تعصب بیان شود، تا این حد نارضایتی وجود نخواهد داشت و با تسلیم و رضایت قلبی بیشتری همراه خواهد بود.

طبق روایت بالا اگر کسی اصل تعدد زوجات را رد نکند ولی حتی پذیرش هوو برایش سنگین باشد بی دین و کافر نیست
غیر از این است استاد گرامی؟[/]

ایمان دارای درجات مختلف است.
برخی، اصلا احکام خدا را نمی پذیرند و عمل نمی کنند. و درواقع اصلا ایمان ندارند.
برخی می پذیرند اما عمل نمی کنند.
برخی می پذیرند و عمل می کنند اما در دلشان هنوز شک است.

کسی که در ردیف سوم قرار می گیرد به این معنی نیست که اصلا ایمان ندارد! ولی ایمانش کامل نیست.

از آنجایی که ما معصوم نیستیم ممکن است در مورد بسیاری از احکام خدا شک کنیم با اینکه عامل هستیم اما شیطان، گاهی وسوسه هایی به ذهن ما می اندازد تا بتواند از طریق اینها کم کم ما را سست کند.

یکی از امتحان های خدا همین است. ما را از طریقی امتحان می کند که حکمتش را نمی دانیم!
اگر کاملا به حکمت چیزی آگاهی داشته باشیم و عمل کنیم زیاد هنر نکرده ایم! وقتی که نمی دانیم و عامل هستیم می شویم بنده ی واقعی!
همین ندانستن ها گاهی موجب شک و اکراه ما می گردد.

ابلیس نمی دانست که چرا باید به کسی که از گِل خشک متعفن بدبو آفریده سجده کند!!!
و چون نمی دانست سجده نکرد و ملعون ابدی شد.
ولی اگر با وجود نادانی، بازهم سجده می کرد مسلما به این خواری و ذلت نمی افتاد.

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

[="Tahoma"]

و طاها;816801 نوشت:

با سلام و احترام

متوجه عرض بنده نیستید

یک آیه قرآن مطرح کرده اند و شبهه بر اساس همین آیه بوده است.
بنده با دلایل متقن ثابت کردم این آیه در مقام بیان ایمان و کفر است.
توجه کنید که همین مقصود بنده بوده است.

اگر موضوعاتی که به قول شما آغاز کننده موضوع مطرح کرده چیز دیگری بوده است
ارتباطی با اشکال بنده نداشت.

اکنون اگر استارتر،

مقصودش ایمان و کفر نبوده است و به تعبیر ِشما ناظر به موضوع دیگری است .

پس استشهاد کردن ِایشان به آیه قرآن وجهی ندارد. چون ایه ی قران درباره ایمان و کفر است.

و شما هم که این آیه را تفسیر به مراتب ایمان می کنید شامل این نقد هستید...

با سلام و درود

دو موضوع است، یکی این که آیه در مقام چیست؟ و دیگری این که این زنان و مردان، کافرند یا نه؟ این دو موضوع مستقل هستند.

آیه در مقام بیان کفر و ایمان است و البته استدلال به این آیه برای اثبات کفر این زنان و مردان، صحیح نبوده و استدلال نادرستی است.

اگر استارتر نیز چنین منظوری داشته ناصحیح است و نمی توان این استدلال را پذیرفت، زیرا باید مجموعه دین و مجموعه آیات و روایات را مورد بررسی قرار داد، و روشن است که چنین نیست.

بنده مطالبم را مرور کردم ولی جایی ندیدم که آیه را ناظر به مراتب ایمان دانسته باشم. بله مراتب ایمان را مطرح کردم تا این اثبات کفر را رد کرده باشم.

بنابر این:
استناد به این آیه برای اثبات کفر این زنان و مردان، نادرست است.
ایمان مراتب دارد، چنین افرادی ایمان دارند ولی مراتب بالای ایمان را ندارند.

میقات;817204 نوشت:

با سلام و درود

دو موضوع است، یکی این که آیه در مقام چیست؟ و دیگری این که این زنان و مردان، کافرند یا نه؟ این دو موضوع مستقل هستند.

آیه در مقام بیان کفر و ایمان است و البته استدلال به این آیه برای اثبات کفر این زنان و مردان، صحیح نبوده و استدلال نادرستی است.

اگر استارتر نیز چنین منظوری داشته ناصحیح است و نمی توان این استدلال را پذیرفت، زیرا باید مجموعه دین و مجموعه آیات و روایات را مورد بررسی قرار داد، و روشن است که چنین نیست.

بنده مطالبم را مرور کردم ولی جایی ندیدم که آیه را ناظر به مراتب ایمان دانسته باشم. بله مراتب ایمان را مطرح کردم تا این اثبات کفر را رد کرده باشم.

بنابر این:
استناد به این آیه برای اثبات کفر این زنان و مردان، نادرست است.
ایمان مراتب دارد، چنین افرادی ایمان دارند ولی مراتب بالای ایمان را ندارند.

با سلام و احترام

پس مخالفتی با عرائض بنده ندارید ؟ درست است ؟

غیر از اینکه
فکر می کردم شما فکر می کنید آیه ی قرآن ناظر به مراتب ایمان است ولی این طور نبوده و در واقع شما نیز ای آیه را ناظر به مراتب ایمان نمی دانید و با بنده هم نظر هستید.

(به هر شکل اگر هم پاسخ ابتدایی شما به صراحت این موضوع را نسبت به آیه ی قرآن بیان نکرده است اما در این پاسخ اخیر اختلاف بین بنده و شما کمتر شد )

بگذریم ...

اکنون در این زمینه سوالاتی و شبهاتی وجود دارد که بر اساس همین آیه شکل می گیرد
که در موضوع جداگانه ای مطرح خواهم کرد ( ان شاء الله )
چون استارتر محترم مقصودشان چیز دیگری بوده است و شما نیز متوجه این مطلب شده بودید

موفق و موید باشید

[="Arial"]

لبیک یا علی النقی;817184 نوشت:
ایمان دارای درجات مختلف است.
برخی، اصلا احکام خدا را نمی پذیرند و عمل نمی کنند. و درواقع اصلا ایمان ندارند.
برخی می پذیرند اما عمل نمی کنند.
برخی می پذیرند و عمل می کنند اما در دلشان هنوز شک است.

سلام علیکم و رحمه الله
اینها با ایمان ربط دارند ولی تفاوت دارند....یعنی کسی که ایمان دارد احکام الهی را [="#FF0000"]پذیرفته [/]است ولی برای ایمان شخص (مومن بودن) این پذیرفتن کافی نیست.
بنابراین صرف پذیرفتن که تاکید شماست کافی نیست.

حجرات 14
[="#0000CD"]قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في‏ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ[/]

عربهای بادیه نشین گفتند: «ایمان آورده ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده اید ، ولی بگویید اسلام آورده ایم ، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنید ، چیزی از پاداش کارهای شما را فروگذار نمی کند ، خداوند ، آمرزنده مهربان است.»

عارف;817265 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
اینها با ایمان ربط دارند ولی تفاوت دارند....یعنی کسی که ایمان دارد احکام الهی را پذیرفته است ولی برای ایمان شخص (مومن بودن) این پذیرفتن کافی نیست.
بنابراین صرف پذیرفتن که تاکید شماست کافی نیست.

بله...قطعا اعتقاد بدون عمل، کافی نیست و سودی ندارد.
اما مقدمه ی عمل است.
التماس دعا

[="Tahoma"]
پرسش:

طبق آیه 65 نساء اگر حکمی را که از رسول خدا داده می شود بگیریم و بپذیریم اما در دلمان ناراحتی از آن داشته باشیم خدا قسم خورده که ایمان نیاورده ایم!
بنابراین آیا می توان گفت:
اگر حکمی را خدا بدهد و ما حتی بپذیریم و انجام دهیم اما در دلمان ناراحتی باشد و از حکم خدا ناراحت باشیم درواقع ایمان نیاورده ایم! مثل حکم تعدد زوجات، که تقریبا اکثر افراد آن را ظلم در حق زن می دانند. چه مذهبی ها و چه بی قید و بندها!! یعنی اگر کسی همسرش برود همسر دیگری بگیرد و او هم کنار بیاید و ادامه دهد اما در دلش از این حکم و دستور ناراحت باشد او ایمان ندارد؟
آیا چند همسری مردان مخالف فطرت زنان است که تقریبا همه (اکثریت) با آن مخالفت می کنند و با طبیعتشان سازگار نیست و پذیرش آن صرفا ایمان می خواهد و برای ازمایش است یا طبیعت زنان این طور نبوده و دچار تحول شده است؟
آیا بیشتر زنان، مومن واقعی نیستند؟

پاسخ:
«فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ‏ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليما»؛ به پروردگارت سوگند كه آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند؛ و كاملا تسليم باشند.(1)
در آيه فوق نشانه‏ هاى ايمان واقعى و راسخ در سه مرحله بيان شده است:
1. در تمامى موارد اختلاف خواه بزرگ باشد يا كوچک، به قضاوت و داورى پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه از حكم الهى سرچشمه مى‏ گيرد مراجعه كنند، نه به طاغوت و داوران باطل.
2. هيچ گاه در برابر قضاوت ها و فرمان هاى پيامبر (صلی الله علیه و آله) كه همان فرمان خدا است حتى در دل خود احساس ناراحتى نكنند، و به داورى ‏ها و احكام او بدبين نباشند.
3. در مقام عمل نيز آن را دقيقا اجرا كنند و به طور كامل تسليم حق باشند.(2)
روایت تفسیری:
«لَوْ أَنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّكَاةَ وَ حَجُّوا الْبَيْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَيْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ أَوْ صَنَعَهُ‏ النَّبِيُ‏ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِي صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِكَ فِي قُلُوبِهِمْ لَكَانُوا بِذَلِكَ مُشْرِكِينَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَعَلَيْكُمْ بِالتَّسْلِيمِ»
امام صادق (علیه السلام) چنین می فرمایند: اگر جمعيتى خدا را بپرستند، نماز را بپا دارند، زكات را بپردازند، روزه ماه رمضان و حج را بجا آورند، ولى نسبت به كارهايى كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) انجام داده با سوء ظن بنگرند و يا بگويند: اگر او فلان كار را انجام نداده بود بهتر بود، آن ها در حقيقت مؤمنان واقعى نيستند. سپس آيه فوق را امام (علیه السلام) تلاوت فرمود، بعد فرمود: بر شما باد كه در مقابل خدا و حق هميشه تسليم باشيد.(3)
نکته: (تربیتی ـ معرفتی)
گرچه ناراحتى درونى از قضاوت هايى كه احيانا به زيان انسان است غالبا اختيارى نيست، ولى با تربيت هاى اخلاقى و پرورش روح تسليم در برابر حق و عدالت و توجه به موقعيت واقعى پيامبر (صلی الله علیه و آله) حالتى در انسان پيدا مى ‏شود كه هيچ گاه از داورى پيامبر (صلی الله علیه و آله) و حتى دانشمندانى كه جانشينان او هستند هرگز ناراحت نخواهد شد، و به هر حال مسلمانان واقعى موظفند روح تسليم در برابر حق را در خود پرورش دهند.(4)
نکته دیگر: (ایمان و دینداری)
البتّه مؤمن گاهى در درون خويش دوست دارد، مثلا خوردن در ماه رمضان مباح باشد؛ لكن در عين حال، روزه مى ‏گيرد و از خوردن امتناع مى ‏كند؛ زيرا از عذاب خدا كه مشكل‏تر و سخت‏تر از روزه رمضان است مى ‏ترسد. گاهى نيز نفس او بر وى غلبه كرده، معصيت مى ‏كند؛ لكن بدين سبب از نفس خود رنجيده و برآشفته مى ‏شود و بر او لعنت مى‏ فرستد؛ چرا كه حقّ را سنگين شمرده است. اين كار، عين ايمان است.(5)
بنابر این:
ایمان دارای مراتب است و مراتب بالای ایمان آن است که علاوه بر تبعیت و پیروی عملی، رضایت و تسلیم قلبی نیز همراه آن باشد.
هر کسی تبعیت و پیروی عملی داشته ولی تسلیم و رضایت قلبی نداشته باشد، مؤمن است ولی ایمان کامل و برتر را ندارد.
لذا به مراتب پایین ایمان هم مؤمن اطلاق می شود ولی لازمه ایمان کامل، تسلیم و رضایت قلبی است.
این اختصاصی به زن یا مرد ندارد و هر دو را شامل می شود.
اما در باره مثال به ازدواج های متعدد مردان و نارضایتی زنان، [گرچه نمی خواهم بطور مبسوط وارد این موضوع شود زیرا به خروج از موضوع تاپیک منجر می شود]؛ باید گفت نمی توان رفتار مردان را معیاری برای حکم الهی قرار داد.
چه بسا فضای ناسالم معنوی و سوء استفاده مردان از این حق و عدم رعایت احترام و حقوق زن، باعث می شود زنان نسبت به این موضوع ناراضی باشد.
از اینرو اگر جامعه ایده آل اسلامی بر پا شود و موضوع تعدد زوجات، با بیان حکمت ها و فلسفه آن، در فضایی سالم و به دور از تعصب بیان شود، تا این حد نارضایتی وجود نخواهد داشت و با تسلیم و رضایت قلبی بیشتری همراه خواهد بود.
همین طور سایر احکام و تعالیمی دینی.
نتیجه:
استناد به این آیه برای اثبات کفر این زنان و مردان، نادرست است.
ایمان مراتب دارد، چنین افرادی ایمان دارند ولی مراتب بالای ایمان را ندارند.

________
(1) نساء/ 65.
(2) مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏3، ص 455.
(3) کلینی، الكافي (ط - الإسلامية)، ج ‏2، ص 398، ح 6.
(4) تفسير نمونه، ج ‏3، ص 454.
(5) جواد مغنیه، التفسير الكاشف، ج ‏2، ص 370.

موضوع قفل شده است