جمع بندی اراده ی خداوند و سبب و مسببیت

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اراده ی خداوند و سبب و مسببیت

سلام

استاد گرامی، بنده در رابطه با این مسأله جستجوی فراوان کردم که: چه لزومی دارد که خداوند حتماً به وسیله ی اسباب برای اعمال و اجرای اراده ی خود بهره جوید. و چرا پشت هر پدیده ای که وجود دارد، یک سلسله علل ناقصه وجود دارد؟

پاسخی که دریافت کردم به بخش داشت:
1- فاعلیت علت ناقصه و تاثیرات اسباب، در طول فاعلیت و تاثیر علت تامه یا همان خداوند قرار دارد.
2- حکمت خداوند این مساله را ایجاب می کند که با اسباب این عالم را خلق کند و ربوبیتش را نشان دهد.

سوال من اینجاست که اولاً چه مقوله ای در رابطه با حکمت خداوند ایجاب می کند که حتماً باید با اسباب این دنیا خلق شود؟

ثانیاً آن دسته از اسباب یا عللی (حالا تفاوت این دو کلمه را نمیدانم) که به صورت غیر مادی هستند، مثل دعا، نذر، در نهایت باید تبدیل به اسباب مادی بشوند، تا روی پدیده های مادی تاثیر گذار باشد. وگرنه نمی توان پذیرفت که در آزمایش ها و مشاهدات فیزیکی اسباب غیر مادی مثل فرشتگان و ماموران اللهی را نیز حین تاثیر گذاری روی عالم ماده مشاهده نمودند. پس نتیجه ای که گرفته می شود، عالم ماده به همین صورت که هست، بوده و خواهد بود، و با دعا و نیایش، نمی توان انتظار داشت که چیزی بیرون از عالم ماده در فعالیت ها و پدیده های عالم ماده تاثیر بگذارد. زیرا انتظار نمی رود اثر گذاری غیر مادیات بر مادیات از عالم ملکوت در آزمایشگاه ها مشاهده شود.
پس عوامل آسمانی مثل فرشتگان و ... با توجه به دعای انسان در عالم مادیات و فیزیکی تاثیری ندارند. یا اگر دارند، چگونه ممکن است حین اجابت دعای بنده، اثر دعا به شکل یک اثر فیزیکی مثل شفا یافتن بیمار یا حل شدن مشکل وام و ... نمود پیدا کند؟

این مسآله چگونه حل می شود؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد شعیب

خاک سرشت;815839 نوشت:
سوال من اینجاست که اولاً چه مقوله ای در رابطه با حکمت خداوند ایجاب می کند که حتماً باید با اسباب این دنیا خلق شود؟

سلام علیکم
دو مطلب در این جا مورد توجه است:
1) عالم ماده برای تاثیر پذیرفتن خود از فیض الهی نیاز به جمع علل و اسباب ناقصه از آن جمله رسیدن زمان و فراهم شدن علل مادی می باشد به این معنا که لازمه ایجاد های مادی تجمیع این علل مادی ناقصه است. این به این معنا نیست که خدا به این علل و اسباب نیاز دارد نه! بلکه مادی بودن عالم اقتضا می کند که این علل و عوامل ناقصه موجود گردد تا آن شی محقق شود به قول حکما فاعلیت فاعل تام است اما قابلیت قابل ناقص است.
به عبارت دیگر ریخت و ساخت این عالم مادی به این شکل است که علل و عوامل مادی و علل ناقصه برای به وجود آمدن معلول خاص مادی موجود باشند چرا که درون مایه عالم ماده زمان مندی و تدریج می باشد.باید زمان یک کار و علت مادی آن فراهم گردد تا آن کار مادی انجام شود.
و الا از طرف خدا خلقت و آفرینش به یکباره و با یک اراده شکل گرفته است : «وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَر»(قمر50) اما این امر در فرایند عالم ماده که قرار می گیرد مبتلا به زمان مندی و تدریج می گردد و و همچنین مبتلای به پیدایش علل ناقصه قبل از فعل .
در سوره یس نیز به این امر اشاره شده است که: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏
علامه طباطبایی ذیل این آیه بحث مفصلی در این مطلب می فرمایند:
«اين آيه شريفه از آيات برجسته قرآن كريم است كه كلمه ايجاد را توصيف مى‏كند و مى‏فرمايد: خداى تعالى در ايجاد هر چيزى كه ايجاد آن را اراده كند، بغير از ذات متعالى خود به هيچ سببى ديگر نيازمند نيست، نه در اينكه آن سبب مستقلا آن چيز را ايجاد كند، و نه در اينكه خدا را در ايجاد آن كمك نمايد، و يا مانعى را از سر راه خدا بردارد.
قرآن كريم تعبيراتش از اين حقيقت، مختلف است در آيه مورد بحث فرموده:" انما امره" و در سوره" نحل، آيه 40" تعبير به قول كرده و فرموده:" إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" و در سوره" بقره" آيه" 117" تعبير به قضا كرده و فرموده:" وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ".» (المیزان 17، ص171)
اين وجود تدريجى كه براى موجودات و از آن جمله براى انسان است امرى است از ناحيه خدا كه با كلمه" كن" و بدون تدريج بلكه دفعة افاضه مى‏شود، و اين وجود داراى دو وجهه است يكى آن وجه و رويى كه به طرف دنيا دارد و يكى آن وجهى كه به طرف خداى سبحان دارد، حكم آن وجهى كه به طرف دنيا دارد اين است كه به تدريج از قوه به فعل و از عدم به وجود در آيد، نخست بطور ناقص ظاهر گشته و سپس بطور دائم تكامل يابد، تا آنجا كه از اين نشات رخت بر بسته و به سوى خداى خود برگردد، و همين وجود نسبت به آن وجهى كه به خداى سبحان دارد امرى است غير تدريجى بطورى كه هر چه دارد در همان اولين مرحله ظهورش دارا است و هيچ قوه‏اى كه به طرف فعليت سوقش دهد در آن نيست.( ترجمه تفسير الميزان، ج‏8، ص:417)
علامه فصلی درباره فرق بین امر و خلق ذیل آیه «الا له الامر و الخلق» می اورند و این حقیقت را بیان می فرمایند که تمام واسطه ها در خلق است و علت آن قابلیت قابل است و برای این که موجودات از منبع فیض الهی مفیوض شوند باید از این واسطه ها به آنها برسد و الا قابلیت قابل تام است و خدا در فاعلیت خود کامل است که قرآن از «امر از آن تعبیر می کند» (ترجمه تفسير الميزان، ج‏8، ص: 188)
علامه طباطبایی در یکسان بودن نسبت خلق موجودات به خدا می گوید:«خداى تعالى در خلقت هيچ موجودى احتياجى به اسباب ندارد، تا وضع موجودى كه مى‏خواهد خلق كند بر حسب اختلاف اسباب برايش مختلف شود، مثلا خلقت موجودى برايش ممكن و خلقت موجودى ديگر برايش محال باشد، يكى برايش آسان و ديگرى دشوار باشد، يكى برايش نزديك و ديگرى دور باشد، پس هر چه او اراده كند و بفرمايد:" كن" موجود مى‏شود، بدون اينكه احتياج به اسباب داشته باشد، اسبابى كه در حالت عادى در پديد آمدن يك موجود دخالت دارد.» (ترجمه تفسير الميزان، ج‏3، ص: 334)
این از سوی خداست اما قابلیت قابل برای وجود مخصوصا در وجودات مادی تام نیست و نیاز به زمانی برای به وجود آوردنشان دارند به این تعبیر که اگر شی الف که موجودی مادی است می خواهد با تمام خصوصیات مندرج در شی الف موجود شود باید در زمان و مکان خاص خود موجود گردد و از علت مادی خاص خود متولد شود و الا دیگر آن نخواهد بود و ماده به علت تدریجی بودن و خروج دائمی از قوه به فعل این خصوصیت را خواهد داشت.
اما ربط این مسائل به حکمت الهی این است که خدایی که عالم ماده را را بنا بر مصالح و حکمت و علم الهیه خویش خلق کرده (برای این که بستری برای آزمایش انسان باشد و تکلیف در عالم ماده شکل خواهد گرفت در جایی که تعارضات و تضاد ها موجود باشد) از شرایطی که بر این خلقت مادی مخلوق خود است نیز استفاده کرده و آن را تغییر نمی دهد و اگر بخواهد معلول های مادی بدون وسائط مادی خلق کند باید بساط عالم مادی را بر چیند که این مخالف حکمت اوست

اما بحث در عالم مجردات متفاوت است و به صرف اراده موجود مجرد خلق می گردد و واسطه ای نمی طلبد. چرا که عالم مجردات فعلیت محض اند و تدرجی در آن لحاظ نمی گردد

خاک سرشت;815839 نوشت:
ثانیاً آن دسته از اسباب یا عللی (حالا تفاوت این دو کلمه را نمیدانم) که به صورت غیر مادی هستند، مثل دعا، نذر، در نهایت باید تبدیل به اسباب مادی بشوند، تا روی پدیده های مادی تاثیر گذار باشد. وگرنه نمی توان پذیرفت که در آزمایش ها و مشاهدات فیزیکی اسباب غیر مادی مثل فرشتگان و ماموران اللهی را نیز حین تاثیر گذاری روی عالم ماده مشاهده نمودند. پس نتیجه ای که گرفته می شود، عالم ماده به همین صورت که هست، بوده و خواهد بود، و با دعا و نیایش، نمی توان انتظار داشت که چیزی بیرون از عالم ماده در فعالیت ها و پدیده های عالم ماده تاثیر بگذارد. زیرا انتظار نمی رود اثر گذاری غیر مادیات بر مادیات از عالم ملکوت در آزمایشگاه ها مشاهده شود.
پس عوامل آسمانی مثل فرشتگان و ... با توجه به دعای انسان در عالم مادیات و فیزیکی تاثیری ندارند. یا اگر دارند، چگونه ممکن است حین اجابت دعای بنده، اثر دعا به شکل یک اثر فیزیکی مثل شفا یافتن بیمار یا حل شدن مشکل وام و ... نمود پیدا کند؟

این همان مادی گرایی است که شهید مطهری در جواب آن علل گرایش به مادی گرایی را نوشت .
قرار نیست علت های تغییر دهنده غیر مادی در آزمایشگاه ها مشاهده شوند چرا که آنها مادی نیستند
اما تغیر های مادی در آزمایش ها قابل مشاهده اند که محققین بسیاری این آزمایش ها را انجام داده اند که نمونه اخیر آن آزمایش های فرد ژاپنی بر روی ملکول های آب بود که حتما مشاهده فرموده اید.
اما چگونگی تاثیر گذاری عالم معنویت بر روی ماده یک بحث قدیمی بین عرفا و فلاسفه است که قابل بحث است اما به صورت مختصر باید بگویم که عالم دارای دو جنبه ملک و ملکوت است دو جنبه امر و خلق دو جنبه مادی و معنوی که عالم معنا روح این عالم ماده و مسلط بر آن است و اگر در آن عالم تغییری انجام شود و عوامل معنوی در معلولی تاثیر کنند در عالم ماده نیز تحت تاثیر آن قرار خواهند گرفت. مضاف بر این مطلب علاوه بر موثر ها و علت های مادی علل معنوی در شکل گیری یک امری در عالم خارج، تاثیر دارد که می تواند روند آن کار را تسریع و یا محقق سازد. این علل دعا ها، عنایت ها ، توفیق ها ، تسدید ها و... می باشند که امیر المومنین می فرماید : الدعا یرد القضاء و لو یبرم ابراما
ابو علی سینا درباره تاثیر دعا بر عالم خارج مطالبی دارند که در زیر به گزیده هایی از آن می پردازیم:
وقتی نفس انسانی شبیه عقل فعال گردید می تواند تاثیرگذار در این عالم گردد، این تاثیر گذاری به میزان درجه و کمال نفس بستگی دارد هرچه کمال و قوت آن بیشتر باشد تاثیر گذاری آن بیشتر خواهد بود. ممکن است یک نفس تنها بتواند در بدن خود اثر گذار باشد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده اثر بگذارد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده بلکه در موجودات مجرد نیز اثر بگذار باشد.
با توجه به آنچه گذشت روشن گردید که استجابت دعا و نزول باران و یا شفای مریض بدنبال دعا و یا هلاکت شخص یا گروهی بدنبال نفرین یک مظلوم باید اینگونه تحلیل گردد که نفس انسانی می تواند به چنان کمالی رسد که عالم ماده برای او مانند بدن یک انسان در برابر روح او باشد و آنگونه که روح در بدن اثر می گذارد روح انسان کامل و دعا کننده در ماده عالم اثر بگذارد. انسانی که قوای عقل نظری و عقل عملی او به کمال رسید می تواند در هیولا و ماده عالم تاثیر گذار شده آسمان صاف را از ابر بپوشاند و باران نازل کند یا مریضی را شفا داده و یا آنکه حیوانات مطیع و منقاد او گردند. البته این تاثیر دعا باید طبق اراده و مشیت الهی صورت گیرد و مشیت الهی از طریق نفس چنینی انسانی به عالم می رسد، با خواست و مشیت این انسان دعا کننده و انسان به کمال رسیده برف و باران نازل می شود و اگر هلاکت قومی را بخواهد صاعقه و زلزله و اسباب هلاکت آن قوم محقق می شود. خداوند که عله العلل است خواست خود را از طریق عقل نخستینی یا صادر اول به عقول مجرده و سپس به نفوس فلکی و فرشتگان رسانده و از آن طریق به این عالم ماده سریان داده و فیض و رحمت یا عذاب را نازل می کند.
ابن سینا می گوید: بعید ندان که بعضی از نفوس انسانی دارای چنان ملکه ای باشند که تاثیر آنها از بدن خود تجاوز نموده و در موجودات دیگر اثر گذار باشند آنگونه که در نفس خود اثر می گذارند. چنین نفسی دارای آنچنان قوت و قدرتی است که گویا عالَم بدن اوست و او روح عالَم گردیده است و می تواند کیفیاتی را در عالم آورد و در همه موجودات مخصوصاً آنچه به او نزدیکتر است و مناسبتی خاص با او دارد اثر بگذارد. و شما اینرا انکار نکنید که آنگونه که بدن از نفس متاثر است اجرام دیگر نیز از نفس چنین شخصی متأثر باشند و بعید مَشُمار که همانگونه که در قوای خود اثر می گذارد در قوای دیگر نیز اثر گذار باشد و حتی می تواند خوف یا غضب یا شهوت دیگران را مقهور خود نماید.(فصل 26، نمط 10 کتاب "الاشارات و التنبیهات" و ترجمه "اشارات" سید حسن مشکان طبسی ص 197)
شارحین کلام ابو علی سینا این تاثیر گذاری را حتمی می دانند اما چگونگی آن را از زبان بو علی نا معلوم می دانند
بنابراین خداوند از طریق اراده و اعمال انسان کار می کند، یک حادثه می تاند مجموعه ای از شرایط و اسباب داشته باشد که مجموعه آنها علت تامه وقوع آن حادثه اند، یکی از این اسباب و شرایط عملکرد انسان است و دعا می تواند شرط انجام برخی کارها توسط خدای متعال باشد. فیلسوف می گوید هرچیزی علتی دارد اما بیان علت خاص هر چیزی و بیان نوع رابطه آن علت با معلول کار فلسفه نیست. فلسفه اینرا بیان می کند که علل و اسباب طبیعی بر دو قسم است: الف: اسباب طبیعی و عادی ب: اسباب غیر عادی و طبیعی. و امور خارق العاده و استجابت دعا و معجزه و کرامت همه از قسم دوم است. یعنی استجابت دعا دارای علت طبیعی است و علت آن مجموعه ای از شرایط است که یکی از آنها کمال نفس دعا کننده است و نفس دعا کننده تاثیر گذار در اجابت است و می تواند مورد دعا را محقق سازد یا باران را نازل کند یا بلایی را دفع نماید. اما چگونگی تاثیر مانند چگونگی تاثیر روح بر بدن و چگونگی تاثیر نفس و ذهن بر عین دقیقاً روشن نیست. ("رسائل ابن سینا" ص 348، "الهیات شفاء" فصل 1 مقاله 10 ص 485، "طبیعیات شفاء" ج 1 ص 225، " النجاه" ص 337، "اسفار" ج 3 ص 90)

سوال اول:
در پاسخ به این که چرا خدا امور عالم را با اسباب و مسببات انجام می دهد گفته می شود حکمت الهی اقتضا می کند که خدا امور را با اسباب انجام دهد نه مستقیم. حال سوال اینجاست [=Arial Narrow]چه مقوله ای در رابطه با حکمت خداوند ایجاب می کند که حتماً باید با اسباب این دنیا خلق شود؟
جواب:
دو مطلب در این جا مورد توجه است:
1) عالم ماده برای تاثیر پذیرفتن خود از فیض الهی نیاز به جمع علل و اسباب ناقصه از آن جمله رسیدن زمان و فراهم شدن علل مادی می باشد به این معنا که لازمه ایجاد های مادی تجمیع این علل مادی ناقصه است. این به این معنا نیست که خدا به این علل و اسباب نیاز دارد نه! بلکه مادی بودن عالم اقتضا می کند که این علل و عوامل ناقصه موجود گردد تا آن شی محقق شود به قول حکما فاعلیت فاعل تام است اما قابلیت قابل ناقص است.
به عبارت دیگر ریخت و ساخت این عالم مادی به این شکل است که علل و عوامل مادی و علل ناقصه برای به وجود آمدن معلول خاص مادی موجود باشند چرا که درون مایه عالم ماده زمان مندی و تدریج می باشد.باید زمان یک کار و علت مادی آن فراهم گردد تا آن کار مادی انجام شود.
و الا از طرف خدا خلقت و آفرینش به یکباره و با یک اراده شکل گرفته است : «وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ كَلَمْحٍ بِالْبَصَر»(1) اما این امر در فرایند عالم ماده که قرار می گیرد مبتلا به زمان مندی و تدریج می گردد و و همچنین مبتلای به پیدایش علل ناقصه قبل از فعل .
در سوره یس نیز به این امر اشاره شده است که: إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون‏(2)
علامه طباطبایی ذیل این آیه بحث مفصلی در این مطلب می فرمایند:
«اين آيه شريفه از آيات برجسته قرآن كريم است كه كلمه ايجاد را توصيف مى‏كند و مى‏فرمايد: خداى تعالى در ايجاد هر چيزى كه ايجاد آن را اراده كند، بغير از ذات متعالى خود به هيچ سببى ديگر نيازمند نيست، نه در اينكه آن سبب مستقلا آن چيز را ايجاد كند، و نه در اينكه خدا را در ايجاد آن كمك نمايد، و يا مانعى را از سر راه خدا بردارد.
قرآن كريم تعبيراتش از اين حقيقت، مختلف است در آيه مورد بحث فرموده:" انما امره" و در سوره" نحل، آيه 40" تعبير به قول كرده و فرموده:" إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ‏ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ" و در سوره" بقره" آيه" 117" تعبير به قضا كرده و فرموده:" وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ".» (3)
اين وجود تدريجى كه براى موجودات و از آن جمله براى انسان است امرى است از ناحيه خدا كه با كلمه" كن" و بدون تدريج بلكه دفعة افاضه مى‏شود، و اين وجود داراى دو وجهه است يكى آن وجه و رويى كه به طرف دنيا دارد و يكى آن وجهى كه به طرف خداى سبحان دارد، حكم آن وجهى كه به طرف دنيا دارد اين است كه به تدريج از قوه به فعل و از عدم به وجود در آيد، نخست بطور ناقص ظاهر گشته و سپس بطور دائم تكامل يابد، تا آنجا كه از اين نشات رخت بر بسته و به سوى خداى خود برگردد، و همين وجود نسبت به آن وجهى كه به خداى سبحان دارد امرى است غير تدريجى بطورى كه هر چه دارد در همان اولين مرحله ظهورش دارا است و هيچ قوه‏اى كه به طرف فعليت سوقش دهد در آن نيست.(4)
علامه فصلی درباره فرق بین امر و خلق ذیل آیه «الا له الامر و الخلق» می اورند و این حقیقت را بیان می فرمایند که تمام واسطه ها در خلق است و علت آن قابلیت قابل است و برای این که موجودات از منبع فیض الهی مفیوض شوند باید از این واسطه ها به آنها برسد و الا قابلیت قابل تام است و خدا در فاعلیت خود کامل است که قرآن از «امر از آن تعبیر می کند» (5)
علامه طباطبایی در یکسان بودن نسبت خلق موجودات به خدا می گوید:«خداى تعالى در خلقت هيچ موجودى احتياجى به اسباب ندارد، تا وضع موجودى كه مى‏خواهد خلق كند بر حسب اختلاف اسباب برايش مختلف شود، مثلا خلقت موجودى برايش ممكن و خلقت موجودى ديگر برايش محال باشد، يكى برايش آسان و ديگرى دشوار باشد، يكى برايش نزديك و ديگرى دور باشد، پس هر چه او اراده كند و بفرمايد:" كن" موجود مى‏شود، بدون اينكه احتياج به اسباب داشته باشد، اسبابى كه در حالت عادى در پديد آمدن يك موجود دخالت دارد.» (6)
این از سوی خداست اما قابلیت قابل برای وجود مخصوصا در وجودات مادی تام نیست و نیاز به زمانی برای به وجود آوردنشان دارند به این تعبیر که اگر شی الف که موجودی مادی است می خواهد با تمام خصوصیات مندرج در شی الف موجود شود باید در زمان و مکان خاص خود موجود گردد و از علت مادی خاص خود متولد شود و الا دیگر آن نخواهد بود و ماده به علت تدریجی بودن و خروج دائمی از قوه به فعل این خصوصیت را خواهد داشت.
اما ربط این مسائل به حکمت الهی این است که خدایی که عالم ماده را را بنا بر مصالح و حکمت و علم الهیه خویش خلق کرده (برای این که بستری برای آزمایش انسان باشد و تکلیف در عالم ماده شکل خواهد گرفت در جایی که تعارضات و تضاد ها موجود باشد) از شرایطی که بر این خلقت مادی مخلوق خود است نیز استفاده کرده و آن را تغییر نمی دهد و اگر بخواهد معلول های مادی بدون وسائط مادی خلق کند باید بساط عالم مادی را بر چیند که این مخالف حکمت اوست

اما بحث در عالم مجردات متفاوت است و به صرف اراده موجود مجرد خلق می گردد و واسطه ای نمی طلبد. چرا که عالم مجردات فعلیت محض اند و تدرجی در آن لحاظ نمی گردد
پاورقی:
1- [=Arial Narrow]قمر50
2- یس 82
3- [=Arial Narrow]المیزان 17، ص171
4- [=Arial Narrow]ترجمه تفسير الميزان، ج‏8، ص:417
5- [=Arial Narrow]ترجمه تفسير الميزان، ج‏8، ص: 188
6-[=Arial Narrow]ترجمه تفسير الميزان، ج‏3، ص: 334

سوال2:[=Arial Narrow]
آن دسته از اسباب یا عللی که به صورت غیر مادی هستند، مثل دعا، نذر، در نهایت باید تبدیل به اسباب مادی بشوند، تا روی پدیده های مادی تاثیر گذار باشد. وگرنه نمی توان پذیرفت که در آزمایش ها و مشاهدات فیزیکی اسباب غیر مادی مثل فرشتگان و ماموران اللهی را نیز حین تاثیر گذاری روی عالم ماده مشاهده نمودند. پس نتیجه ای که گرفته می شود، عالم ماده به همین صورت که هست، بوده و خواهد بود، و با دعا و نیایش، نمی توان انتظار داشت که چیزی بیرون از عالم ماده در فعالیت ها و پدیده های عالم ماده تاثیر بگذارد. زیرا انتظار نمی رود اثر گذاری غیر مادیات بر مادیات از عالم ملکوت در آزمایشگاه ها مشاهده شود.
پس عوامل آسمانی مثل فرشتگان و ... با توجه به دعای انسان در عالم مادیات و فیزیکی تاثیری ندارند. یا اگر دارند، چگونه ممکن است حین اجابت دعای بنده، اثر دعا به شکل یک اثر فیزیکی مثل شفا یافتن بیمار یا حل شدن مشکل وام و ... نمود پیدا کند؟ این مسآله چگونه حل می شود؟

جواب:
این همان مادی گرایی است که شهید مطهری در جواب آن علل گرایش به مادی گرایی را نوشت .
قرار نیست علت های تغییر دهنده غیر مادی در آزمایشگاه ها مشاهده شوند چرا که آنها مادی نیستند
اما تغیر های مادی در آزمایش ها قابل مشاهده اند که محققین بسیاری این آزمایش ها را انجام داده اند که نمونه اخیر آن آزمایش های فرد ژاپنی بر روی ملکول های آب بود که حتما مشاهده فرموده اید.
اما چگونگی تاثیر گذاری عالم معنویت بر روی ماده یک بحث قدیمی بین عرفا و فلاسفه است که قابل بحث است اما به صورت مختصر باید بگویم که عالم دارای دو جنبه ملک و ملکوت است دو جنبه امر و خلق دو جنبه مادی و معنوی که عالم معنا روح این عالم ماده و مسلط بر آن است و اگر در آن عالم تغییری انجام شود و عوامل معنوی در معلولی تاثیر کنند در عالم ماده نیز تحت تاثیر آن قرار خواهند گرفت. مضاف بر این مطلب علاوه بر موثر ها و علت های مادی علل معنوی در شکل گیری یک امری در عالم خارج، تاثیر دارد که می تواند روند آن کار را تسریع و یا محقق سازد. این علل دعا ها، عنایت ها ، توفیق ها ، تسدید ها و... می باشند که امیر المومنین می فرماید : الدعا یرد القضاء و لو یبرم ابراما
ابو علی سینا درباره تاثیر دعا بر عالم خارج مطالبی دارند که در زیر به گزیده هایی از آن می پردازیم:
وقتی نفس انسانی شبیه عقل فعال گردید می تواند تاثیرگذار در این عالم گردد، این تاثیر گذاری به میزان درجه و کمال نفس بستگی دارد هرچه کمال و قوت آن بیشتر باشد تاثیر گذاری آن بیشتر خواهد بود. ممکن است یک نفس تنها بتواند در بدن خود اثر گذار باشد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده اثر بگذارد و نفس دیگر بتواند در تمام عالم ماده بلکه در موجودات مجرد نیز اثر بگذار باشد.
با توجه به آنچه گذشت روشن گردید که استجابت دعا و نزول باران و یا شفای مریض بدنبال دعا و یا هلاکت شخص یا گروهی بدنبال نفرین یک مظلوم باید اینگونه تحلیل گردد که نفس انسانی می تواند به چنان کمالی رسد که عالم ماده برای او مانند بدن یک انسان در برابر روح او باشد و آنگونه که روح در بدن اثر می گذارد روح انسان کامل و دعا کننده در ماده عالم اثر بگذارد. انسانی که قوای عقل نظری و عقل عملی او به کمال رسید می تواند در هیولا و ماده عالم تاثیر گذار شده آسمان صاف را از ابر بپوشاند و باران نازل کند یا مریضی را شفا داده و یا آنکه حیوانات مطیع و منقاد او گردند. البته این تاثیر دعا باید طبق اراده و مشیت الهی صورت گیرد و مشیت الهی از طریق نفس چنینی انسانی به عالم می رسد، با خواست و مشیت این انسان دعا کننده و انسان به کمال رسیده برف و باران نازل می شود و اگر هلاکت قومی را بخواهد صاعقه و زلزله و اسباب هلاکت آن قوم محقق می شود. خداوند که عله العلل است خواست خود را از طریق عقل نخستینی یا صادر اول به عقول مجرده و سپس به نفوس فلکی و فرشتگان رسانده و از آن طریق به این عالم ماده سریان داده و فیض و رحمت یا عذاب را نازل می کند.
ابن سینا می گوید: بعید ندان که بعضی از نفوس انسانی دارای چنان ملکه ای باشند که تاثیر آنها از بدن خود تجاوز نموده و در موجودات دیگر اثر گذار باشند آنگونه که در نفس خود اثر می گذارند. چنین نفسی دارای آنچنان قوت و قدرتی است که گویا عالَم بدن اوست و او روح عالَم گردیده است و می تواند کیفیاتی را در عالم آورد و در همه موجودات مخصوصاً آنچه به او نزدیکتر است و مناسبتی خاص با او دارد اثر بگذارد. و شما اینرا انکار نکنید که آنگونه که بدن از نفس متاثر است اجرام دیگر نیز از نفس چنین شخصی متأثر باشند و بعید مَشُمار که همانگونه که در قوای خود اثر می گذارد در قوای دیگر نیز اثر گذار باشد و حتی می تواند خوف یا غضب یا شهوت دیگران را مقهور خود نماید.(1)
شارحین کلام ابو علی سینا این تاثیر گذاری را حتمی می دانند اما چگونگی آن را از زبان بو علی نا معلوم می دانند
بنابراین خداوند از طریق اراده و اعمال انسان کار می کند، یک حادثه می تاند مجموعه ای از شرایط و اسباب داشته باشد که مجموعه آنها علت تامه وقوع آن حادثه اند، یکی از این اسباب و شرایط عملکرد انسان است و دعا می تواند شرط انجام برخی کارها توسط خدای متعال باشد. فیلسوف می گوید هرچیزی علتی دارد اما بیان علت خاص هر چیزی و بیان نوع رابطه آن علت با معلول کار فلسفه نیست. فلسفه اینرا بیان می کند که علل و اسباب طبیعی بر دو قسم است: الف: اسباب طبیعی و عادی ب: اسباب غیر عادی و طبیعی. و امور خارق العاده و استجابت دعا و معجزه و کرامت همه از قسم دوم است. یعنی استجابت دعا دارای علت طبیعی است و علت آن مجموعه ای از شرایط است که یکی از آنها کمال نفس دعا کننده است و نفس دعا کننده تاثیر گذار در اجابت است و می تواند مورد دعا را محقق سازد یا باران را نازل کند یا بلایی را دفع نماید. اما چگونگی تاثیر مانند چگونگی تاثیر روح بر بدن و چگونگی تاثیر نفس و ذهن بر عین دقیقاً روشن نیست.(2)

پاورقی:
1-فصل 26، نمط 10 کتاب "الاشارات و التنبیهات" و ترجمه "اشارات" سید حسن مشکان طبسی ص 197.
2- رسائل ابن سینا ص 348، الهیات شفاء فصل 1 مقاله 10 ص 485، "طبیعیات شفاء" ج 1 ص 225، " النجاه" ص 337، "اسفار" ج 3 ص 90.

موضوع قفل شده است